تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

ایران و آمریکا: دیپلماسی قلمی

ایران و آمریکا: دیپلماسی قلمی

اندیشکده گیت استون؛ 8 ژوئن(18 خرداد)

نویسنده: امیر طاهری

آیا آنها این کار را خواهند کرد، مگر نه؟

این سوالی است که علاقه‌ مندان به مذاکرات فعلی بین تهران و واشنگتن در مورد برنامه هسته‌ ای ایران به امید یافتن پاسخی روشن، به دنبال آن هستند.

بیانیه‌ های عمومی از هر دو طرف هیچ پاسخ روشنی ارائه نمی‌ دهد.

به نظر می‌ رسد که دونالد ترامپ، رئیس‌ جمهور آمریکا، مطمئن است که توافقی که منعکس‌ کننده خواسته‌ های اوست، در مسیر نهایی شدن است. او حتی در مورد عصر طلایی رفاه که پس از امضای توافق در انتظار ایرانیان است، فکر می‌ کند.

او مطمئن است که دیپلماسی جدیدش، که بیایید آن را دیپلماسی تجاری بنامیم، چیزی را که هشت رئیس‌ جمهور آمریکا، از جمله ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری‌ اش، در انجام آن شکست خوردند، محقق خواهد شد.

ترامپ می‌گوید: «آنها [ایرانی‌ ها] هوشمندانه مذاکره می‌ کنند.»

شاید بگویید: ما آنجا بوده‌ ایم، این کار را کرده‌ ایم و موفق شده ایم! و اشتباه نمی‌ کنید.

در سال ۲۰۱۶، جان کری، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، به خاطر نقششان در مذاکره برای « توافق هسته‌ ای تاریخی ایران» که بین شش قدرت جهانی و ایران امضا شد، جایزه معتبر چاتهام هاوس را دریافت کردند.

این اندیشکده مستقر در لندن ادعا کرد که این توافق « به تحریم‌ های ایران در ازای محدود کردن برنامه هسته‌ ای بحث‌ برانگیزش پایان داد.»

این اندیشکده از این دو نفر به خاطر نقششان در حل « یکی از لاینحل‌ ترین بن‌ بست‌ های دیپلماتیک در امور بین‌ الملل در قرن بیست و یکم » تقدیر کرد.

شاید از خود بپرسید که چرا یک مشکل لاینحل که یک دهه پیش حل شده بود، دوباره به وجود آمده و تلاش می‌ کند که دوباره حل شود.

و حق با شماست.

دلیلش این است که هر دو طرف چیزی را که ژاک شابان دلماس، نخست وزیر فقید فرانسه، آن را « سیاست خودنویس» توصیف کرده بود، به کار می‌ گرفتند.

او در مصاحبه‌ ای خاطر نشان کرد که «هر وقت با یک مشکل لاینحل روبرو می‌ شدم، از سلاح مخفی‌ ام استفاده می‌ کردم: خودنویس واترمن و مشکل را از سر راه برمی‌ داشتم.»

در سال ۲۰۱۵، باراک اوباما، رئیس جمهور وقت، که حتی قبل از انتخاب شدن جایزه صلح نوبل را دریافت کرده بود، به شدت تلاش می‌ کرد تا قبل از ترک کاخ سفید ، حداقل تا حدی این جایزه بی ‌ارزش را توجیه کند. مسئله هسته‌ ای جمهوری اسلامی ایران فرصت لازم را فراهم کرد.

بیش از یک دهه ادعا مبنی بر اینکه روحانیون تهران در حال ساخت بمب برای ایجاد یک آخرالزمان هستند، چنین توافقی را در محافل دیپلماتیک به یک جام مقدس تبدیل کرد.

برای اوباما، دادن تایید نهایی حتی آسان‌ تر هم شد زیرا « توافق» ی که چتم هاوس آن را تاریخی توصیف کرد، یک «توافق غیرکاغذی» بود، به این معنی که هیچ کس نیازی به امضای چیزی نداشت؛ تکان دادن سایه خودنویس کافی بود.

ملاها می‌ دانستند که « توافق» تهیه‌ شده توسط اوباما هیچ تأثیری بر برنامه‌ های جاه‌ طلبانه آن ها برای گسترش امپراتوری تئولوژیکشان تا جایی که می‌ توانند و تا زمانی که در مسیر به چیزی برخورد نکنند، نخواهد داشت. آن ها همچنین می‌ دانستند که اوباما نمی‌ تواند و نمی‌ خواهد تحریم‌ های اعمال‌ شده توسط سازمان ملل، ایالات متحده و اتحادیه اروپا را پایان دهد.

اما سر تکان دادن و چشمک زدن او کافی بود تا تهران سالانه ۶۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد داشته باشد که برای پرداخت میلیاردها دلار خود، از جمله دستمزد نیروهای نیابتی اش در چندین کشور خاورمیانه، به آن نیاز داشت.

بیایید به وضعیت فعلی برگردیم.

می‌ دانم که پیش‌ بینی آینده را باید به فالگیران یا آلوین تافلر و شاگردان «موج سوم» او سپرد.

بنابراین، با وجود اینکه ریسک می‌ کنم و با تخم‌ مرغ روی صورتم می‌ خوابم، پیش‌ بینی می‌ کنم که دو طرف در نهایت خودنویس چبان یا نوادگانش را قرض خواهند گرفت و به چتم هاوس فرصت دیگری می‌ دهند تا یکی از جوایز «معتبر» آن را اعطا کند، این بار شاید به ( آقای ) عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ایالات متحده، اگر صندلی کناری خود را در میز کابینت آشپزخانه ترامپ حفظ کند.

ترامپ جایزه صلح را دریافت نخواهد کرد ، زیرا انجمن نوبل که این جایزه را اعطا می‌کند ، او را دشمن شماره یک مردم می‌داند .

اما چرا فکر می‌کنم کارشناسان و نویسندگان برای ثبت یک «لحظه تاریخی» دیگر از اندیشکده چتم هاوس آماده می‌شوند؟

دلیل اول این است که تهران موفق شده کل موضوع را به یکی از درجه‌های غنی‌سازی اورانیوم که ایران مجاز به حفظ آن است ، تقلیل دهد .

[آقای] عباس عراقچی می‌گوید: « غنی‌سازی اورانیوم در داخل ایران خط قرمز ماست . هرگونه پیشنهادی مبنی بر سلب این حق از ایران به معنای پایان مذاکرات است .»

[حضرت] آیت‌الله علی خامنه‌ای ، رهبر عالی ایران ، پا را فراتر گذاشته و تلویحاً می‌گوید که غنی‌سازی اورانیوم تنها مسئله بین تهران و واشنگتن است .

او چهارشنبه گذشته خطاب به ترامپ گفت: « اینکه ایران اورانیوم را غنی‌سازی کند یا نه به شما ربطی ندارد . فکر کردی کی هستی که چنین درخواستی می‌کنی؟»

روحانیون دیگر هم همین اظهارات را با لحنی انتقاد آمیز زمزمه می‌کردند .

این سناریویی است که «رهبر معظم» حول جوجیتسوی [به معنای یک رشته هنرهای رزمی ژاپنی است که روی مبارزه نزدیک و استفاده از انرژی حریف برای پیروزی تمرکز دارد. این هنر رزمی شامل تکنیک‌هایی برای دفاع شخصی، کنترل حریف، خلع سلاح و درگیری تن به تن است.] خود می‌سازد: ما همه ، به ویژه مردم ایران ، را متقاعد می‌کنیم که شیطان بزرگ در تلاش است تا غنی‌سازی اورانیوم ما را به طور کامل تعطیل کند . اما ما به شدت مقاومت می‌کنیم و در نهایت شیطان بزرگ را مجبور خواهیم کرد تا حق ما برای غنی‌سازی اورانیوم را به رسمیت بشناسد ، شاید نه به دلخواه ما ، اما حداقل تا ۳ یا ۴ درصد .

بنابراین ، می‌توانیم « پیروزی تاریخی » دیگری را علیه شیطان بزرگ اعلام کنیم که به « پیروزی‌های اخیر دیگر » که « رهبر معظم » می‌گوید ایران در لبنان ، سوریه ، عراق ، غزه و یمن به دست آورده است ، اضافه خواهد شد .

تا زمانی که ترامپ به مسائل واقعی مانند سانتریفیوژهای ایران ، صدور انقلاب ، ترویج تروریسم ، گروگان‌گیری ، تأمین مالی گروه‌های تروریستی در سراسر جهان ، ارسال پهپاد به روسیه و نفت ارزان به چین اشاره نکند ، روحانیون بازی غنی‌سازی اورانیومی را که به آن نیاز ندارند ، ادامه خواهند داد .

*امیر طاهری از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۹ سردبیر اجرایی روزنامه کیهان در ایران بود . او در نشریات بی‌شماری کار کرده یا برای آنها نوشته است ، یازده کتاب منتشر کرده و از سال ۱۹۸۷ ستون‌نویس الشرق الاوسط بوده است . موسسه گیت‌استون مایل است از نویسنده به خاطر اجازه لطفشان برای چاپ مجدد این مقاله به شکلی کمی متفاوت از الشرق الاوسط تشکر کند . ایشان با کمال میل به عنوان رئیس گیت‌استون اروپا خدمت می‌کنند .(م.ر)