تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

بیست و یک نکته در مورد طرح صلح ترامپ

فریب روانی ترامپ با شعار صلح برای تسلیم ایران

0

 بیست و یک نکته در مورد طرح صلح ترامپ

یا

فریب روانی ترامپ با شعار صلح برای تسلیم ایران

 

حسین عکاف

 

ترامپ از صلح می‌گوید، اما زبانش تحریم و تهدید است. این پارادوکس آشکار، فریبی برای پوشاندن هدفی برای وادارسازی ایران به تسلیم با حیله‌های روانی و تغییر نگرش و باور کارگزاران و ملت است.

پارادوکس در راهبرد ترامپ:«صلح از طریق قدرت و تسلیم»

ماهیت راهبرد ترامپ:فشار حداکثری برای وادارسازی با شاخص‌هایی همچون تهدید، اعلام صلح و بدعهدی.

تهدید:اعمال تحریم‌های فلج‌کننده باهدف تحت‌فشار قراردادن اقتصاد و معیشت مردم به‌عنوان اهرمی برای وادارکردن دولت به تغییر رفتار است.

اعلام صلح: این اعلام نه نشان‌دهنده تمایل واقعی به مذاکره متقابل، بلکه شرط‌گذاری برای تسلیم جمهوری اسلامی ایران است.

صلح: از نگاه این راهبرد، نه یک توافق برد-برد، بلکه پذیرش کامل خواسته‌های آمریکا، توسط ایران است.

بدعهدی‌ها: خروج از برجام نمونه بارز این امر است. این اقدام به این معنا بود؛ حتی اگر ایران به تمام تعهدات خود عمل کند، استکبار غرب زیر بار تعهدات خود نخواهد رفت مگر این که خواسته‌های فراتر از برجام را بپذیرید. این موضوع، اعتماد بنیادین برای هر مذاکره‌ای را از بین می‌برد.

عملیات روانی: ایجاد یأس و تفرقه با شاخص‌های تهدید، فریب و تفرقه.

تهدید: این راهبرد با آسیب مستقیم به معیشت مردم (از طریق تحریم‌های هدفمندِ به‌ظاهر “هوشمند”، اما در عمل گسترده)، می‌کوشد تا نارضایتی عمومی را به سمت دولت هدایت کند و پیام پنهان آن این است«تا زمانی که دولت شما تسلیم خواسته‌های ما نشود، این رنج ادامه خواهد داشت.»

فریب: اعلام مکرر “آمادگی برای مذاکره بدون پیش‌شرط” درحالی‌که در عمل، پیش‌شرطِ ضمنی آن، عقب‌نشینی کامل ایران از مواضع خود در حوزه‌های منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای است، یک فریب عملیاتی محسوب می‌شود. هدف، نمایش ایران به‌عنوان طرف غیرمنطقی است که حاضر به مذاکره نیست

تفرقه: تشویق متحدان اروپایی به اجرای مکانیسم ماشه و حمایت بی‌ قید وشرط از اسرائیل، در راستای ایجاد شکاف در جامعه بین‌المللی و منزوی کردن هرچه بیشتر ایران است.

مواضع ایران در قبال این راهبرد مقاومت فعال: ایران این راهبرد را به‌عنوان یک «جنگ تمام‌عیار اقتصادی» تعریف کرده و در پاسخ، به‌جای تسلیم، به دنبال افزایش تاب‌آوری اقتصادی از طریق اقتصاد مقاومتی، توسعه روابط با همسایگان و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی بوده است.

افشاگری دیپلماتیک: ایران به‌طور ثابت سعی کرده است پارادوکس و بدعهدی آمریکا را در محافل بین‌المللی (مانند سازمان ملل) افشا کند و بر عدم قابلیت اعتماد این کشور به‌عنوان یک شریک بین‌المللی تأکید نماید.

افزایش قدرت بازدارندگی: اقداماتی مانند افزایش غنای اورانیوم و توسعه برنامه موشکی، پاسخ مستقیم ایران به تهدیدات (مانند ترور سردار سلیمانی و حمله به تأسیسات) و خروج آمریکا از برجام تفسیر می‌شود. این اقدامات در چارچوب منطق “اگر امنیت ما از طریق توافق تأمین نمی‌شود، از طریق افزایش قدرت بازدارنده تأمین خواهد شد” قرار می‌گیرد.

جمع‌بندی

آیا این‌یک فریب عملیات روانی است؟ بله، اما، به معنای یک توطئه پنهانی، بلکه به‌عنوان بخشی از یک راهبرد علنی و مبتنی بر اجبار است.

این رویکرد را می‌توان یک “فریب ساختاری” نامید

فرصت‌سازی ظاهری: دائما درِ مذاکره را باز، نشان می‌دهد، اما در عمل، پشتِ آن در، یک میز خالی است و تنها خواسته “تسلیم” وجود دارد. این کار برای این است که بار مسئولیت ادامه بحران بر دوش ایران انداخته شود.

واقعیت تهدیدآمیز: هم‌زمان، با فشار حداکثری، بستر اقتصادی و اجتماعی ایران را تحت تنش شدید قرار می‌دهد تا هزینه “عدم تسلیم” را برای کارگزاران نظام و مردم به حداکثربرساند.

شاخص‌های تهدید برای ایران تهدید امنیت ملی: احساس افزایش احتمال درگیری نظامی محدود یا گسترده به دلیل تشدید تحرکات خصمانه.

فشار اقتصادی: تورم، کاهش ارزش پول، کاهش درآمدهای دولت و آسیب به سطح زندگی مردم.

فشار اجتماعی: ایجاد نارضایتی‌های عمومی که می‌تواند به بی‌ثباتی اجتماعی دامن بزند.

انزوای دیپلماتیک: تلاش برای محدود کردن روابط بین‌المللی ایران.

فرصت‌ها: (از منظر راهبرد جمهوری اسلامی)

افزایش همبستگی ملی: در شرایط فشار خارجی، ممکن است احساس همبستگی و وطن‌پرستی تقویت شود.

شتاب در خودکفایی: فشارهای خارجی می‌تواند به‌عنوان محرکی برای شتاب‌ بخشیدن به برنامه‌های علمی، فناورانه و اقتصادی در جهت کاهش وابستگی عمل کند.

تحلیلگر سیاسی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.