ادله ایی بر اثبات ولایت فقیه 8
ادله ایی بر اثبات ولایت فقیه 8
مقدمه:
در قسمت هفتم پس از تعریف ولایت فقیه به مفهوم ولایت مطلقه فقیه و مشروعیت و مقبولیت و نقش مردم، فعالیت های مدنی ولایت فقیه پرداخت در قسمت هشتم موضوعاتی همچون ولایت فقیه، تقلیدی ی تحقیقی و ولايت تكوينی و ولايت تشريعی می پردازد.
ادله ایی بر اثبات ولایت فقیه 8
ولايت فقيه؛ تقليدى يا تحقيقى
از آن جهت كه مسأله ولايت فقيه دنباله بحث امامت است لذا گاهى گفته مىشود اين مسأله از «مسائل كلامى» و از مباحث «علم كلام» است. علم كلام، در معناى خاص، علمى است كه به مباحث مربوط به اصول دين (توحید، نبوّت و معاد) مىپردازد. پس از اثبات نبوّت در علم كلام، بحث امامت مطرح مىگردد و شيعه برطبق ادلّهاى كه دارد حقّ رهبرى جامعه را پس از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) با امام معصوم (علیه السلام) مىداند. به دنبال اثبات امامت، بحث ولايت فقيه مطرح مىشود. از آن جا كه مشهور است «تقليد در اصول دين جايز نيست» برخى تصوّر كردهاند كه چون مسأله ولايت فقيه به ترتيبى كه گفته شد از مباحث اصول دين و علم كلام است، فلذا اين بحث هم يك مسألهاى است كه هر كسى خودش بايد برود تحقيق كند و تقليدى نيست.
امّا واقعيت اين است كه چنين تصوّرى درست نيست؛ زیرا:
اوّلا) اين گونه نيست كه هر مسألهاى كه از مسائل علم كلام و از فروعات مربوط به اصول دين باشد تقليد در آن جايز نيست و حتماً هر شخصى خودش بايد با دليل و برهان معتبر آن را اثبات كند بلكه بسيارى از مسائل كلامى وجود دارد كه مردم بايد در آن تقليد كنند و ببينند كسى كه صاحب نظر در آن زمينه است چه مىگويد. مثلاً مسأله سؤال شب اوّل قبر از فروعات مربوط به بحث معاد است؛ امّا اين كه اصولا شب اوّل قبر يعنى چه و مثلا اگر كسى را روز دفن كنند بايد صبر كنيم تا شب بشود و بگوييم شب اوّل قبرش بر پا شد؟ يا اين كه اگر بدنش سوخت و خاكستر شد و خاكسترش را هم باد برد يا طعمه درندگان شد و بدنى از او باقى نماند تا دفن شود و قبرى داشته باشد آيا شب اوّل قبر نخواهد داشت؟ و يا اين كه كيفيت سؤال در شب اول قبر به چه صورت است و چه سؤالهايى مىشود؟ و دهها پرسش ديگر درباره شب اول قبر از چيزهايى هستند كه بسيارى از ما نه تاكنون آنها را تحقيق كردهايم و نه تخصّص لازم براى تحقيق در مورد آنها را داريم بلكه با خواندن كتابها يا شنيدن سخنان بزرگانى كه به آنان اعتماد و اطمينان داريم راجع به مسأله شب اوّل قبر چيزهايى آموختهايم و به آنها اعتقاد داريم. مسأله ولايت فقيه هم گر چه از جهتى يك مسأله كلامى و از فروعات بحث نبوّت و امامت است اما به لحاظ ماهيتى كه دارد از آن دسته مسائلى است كه هر شخص خودش توانايى و تخصّص لازم براى تحقيق در مورد آن را ندارد و لذا بايد به گفته شخص ديگرى كه متخصّص و مورد اعتماد است تكيه كند.
ثانياً) گر چه مسأله ولايت فقيه از اين نظر كه دنباله بحث امامت است يك مسأله كلامى و از فروعات مربوط به مباحث اصول دين است، اما از اين نظر كه رعايت حكم ولىّ فقيه بر مردم واجب است، يا اين كه وظايف ولىّ فقيه چيست؟ حدود اختياراتش تا چه اندازه است؟ و مسائلى از اين قبيل، يك بحث و مسأله فقهى به شمار مىرود. و به همين دليل هم فقها در كتابها و مباحث فقهى خود آن را عنوان نموده و بحث كردهاند. شكّى نيست كه در مسائل مربوط به فقه (يا همان فروع دين) تقليد جايز و بلكه نسبت به بسيارى از افراد واجب است.
ادله ایی بر اثبات ولایت فقیه 8
ولايت تكوينی و ولايت تشريعی
مراد از «ولايت فقيه» ولايت تكوينی نيست بلكه ولايت تشريعی فقيه است. ولايت تكوينی كه به معنای تصّرف در عالم وجود اساساً مربوط به خدای متعال است كه خالق هستی و نظام خلقت و قوانين حاكم بر آن است. نمونههای كوچكی از اين ولايت را گاهی خداوند به برخی از بندگان خود عطا میكند. معجزات و كراماتی كه از انبيا و اوليای الهی صادر میشود از همين باب است. در بحث ولايت فقيه صحبت از تصرّف در نظام خلقت و قانونمندیهای مربوط به طبيعت نيست؛ گر چه ممكن است فقيهی دارای چنین كراماتی باشد.
مسألهای كه در ارتباط با اداره امور جامعه، هم برای پيامبر و امام معصوم و هم برای فقيه وجود دارد «ولايت تشريعی» آنهاست؛ يعنی همان چيزی كه در آياتی از قبيل «اَلنَبِی اَولَی بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در رواياتی از قبيل «مَنْ كُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَلی مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است. ولايت تشريعی يعنی ولايت قانونی؛ يعنی اين كه فردی بتواند و حق داشته باشد از طريق جعل و وضع قوانين و اجرای آنها در زندگی مردم و افراد جامعه تصرّف كند و ديگران ملزم به تسليم در برابر او و رعايت آنها باشند. به عبارت ديگر، جامعه احتياج به يك نقطه قدرتی دارد كه در مسائل اجتماعی حرف آخر را بزند؛ در آیه مذکور خداوند اين نقطه مركزی و رأس هرم قدرت را مشخّص نموده است.
بنابراين، ولايت فقيه به معنای قيموميت بر مجانين و سفها نيست بلكه حقّ تصرّف و حقّ تشريع و قانونگذاری و تصميمگيری و اجرايی است كه در مورد اداره امور جامعه و مسائل اجتماعی برای فقيه قائل میشويم و از اين نظر او را بر ديگران مقدّم میدانيم. از آن جا كه حقّ و تكليف با يكديگر ملازم و هم آغوشند، وقتی چنين حقّی را برای فقيه اثبات میكنيم ديگران ملزم و مكلّف به رعايت اين حق و اطاعت از تصميمها و دستورات و قوانين او هستند.
امام خمينی (اعلی الله مقامه) اين مثال را میزدند كه اگر ولی فقيه چنين تشخيص داده كه به عبای من نياز دارد اگر امر كند كه عبايت را بده، من بايد اطاعت كنم و عبايم را بدهم. اين، حقيقتِ معنای ولايت فقيه است كه در فرهنگ ما جا افتاده و همه آن را قبول داشتهاند. شواهدی هم در اين باره وجود دارد كه يكی از معروفترين آنها قضيه تنباكو و حكم مرحوم ميرزای شيرازی است. همه شيعيان آن زمان اعتقادشان بر اين بود كه علما و مجتهدين، جانشين امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هستند و اگر جانشين امام چيزی بگويد اطاعت آن لازم است، وقتی كه مرحوم ميرزای شيرازی فرمود «اليوم استعمال تنباكو حرام و مخالفت با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است» همه قليانها را زدند و شكستند. و حتّی همسر ناصرالدين شاه نيز قليان را از دست او گرفت و انداخت و شكست و به ذهن هيچ كس نيامد كه چطور شد؟ تا ديروز كه استعمال تنباكو حلال بود و اشكالی نداشت؛ مگر حلال و حرام خدا هم عوض میشود و… بلكه همه، حتّی علما و مراجع و كسانی كه خودشان صاحب فتوا بودند خود را ملزم به رعايت اين حكم ميرزای شيرازی دانستند.
ادامه ...