تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

تحولات افغانستان و پیامدهای آن بر جمهوری اسلامی ایران

مصاحبه با دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی

0

تحولات افغانستان و پیامدهای آن بر جمهوری اسلامی ایران

بنام خدا

مصاحبه با دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی

تحولات افغانستان و پیامدهای آن بر جمهوری اسلامی ایران
دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی

تحولات اخیر در افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور پس از دو دهه موجب بروز برخی نگرانی ها شده است. بی تردید، به قدرت رسیدن طالبان می تواند پیامدهای مهمی بر امنیت جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.

در همین راستا، برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع و البته دلایل ناکامی ائتلاف غرب در افغانستان با آقای دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی به گفتگو نشستیم.

ایشان نماینده دوره دهم و یازدهم مجلس شورای اسامی از حوزه تربت جام، تایباد، باخزر، و صالح آباد و عضو هئیت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی در رشته علوم سیاسی هستند و حدود چهار سال در کشور افغانستان حضور داشته اند. و هم اکنون عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس شورای اسلامی هستند.

تحلیل شما از حضور غرب به بهانه تروریسم در افغانستان چه هست و عملکرد کشورهای غربی در این کشور بعد از دو دهه چگونه قابل تحلیل و ارزیابی است؟

به نظرم غرب باید نگاهش را به افغانستان تغییر دهد افغانستان زمانی برای غرب به خصوص انگلیس و فرانسه مهم شد که بحث تسلط بر هند مطرح گردید.

با ورود به تحولات قرن بیستم، جهان بعداز جنگ جهانی دوم اهمیتی که افغانستان برای آمریکا پیدا کرد، مهار شوروی بود، آن هم به این دلیل که افغانستان می توانست شوروی را به آب های گرم برساند.

در نهایت، افغانستان به اشغال شوروی درآمد و بعد از آن آمریکا به بهانه حمایت از مجاهدین در افغانستان نقش آفرین شد و بعد از خروج شوروی و فروپاشی افغانستان این نقش به شکل های دیگری ادامه داشت.

بعد از خروج شوروی، غرب امید به اتحاد با مجاهدین و ایجاد حکومت مرکزی قوی پسا شوروی داشتند ولی به دلیل جنگ داخلی این امر رخ نداد و نخستین بار رشد طالبان توسط غربی ها اتفاق افتاد که به صورت زنجیروار غرب با حمایت پاکستان و حمایت مالی بعضی از کشورهای عربی مثل کویت و عربستان و … نیروهای پشتون اسلام گرا، طلّاب و بعضی از مردم را سازماندهی کرد آن هم با این تفکر که چون اکثریت قوم افغانستان پشتون هستند می توانند یک حکومت با اکثریت پشتون و اسلا مگرا برای ثبات در افغانستان ایجاد کنند.

بعد از روی کار آمدن و قدرت گرفتن طالبان و پیوند آنها با القاعد، حادثه 11 سپتامبر و حمله غرب به افغانستان پیش آمد و حکومت غیر طالبانی افغانستان در اجلاس بن شکل گرفت.

با توجه به این پیشینه باید گفت که غربی ها دو نگاه به افغانستان داشتند: نگاه اول؛ حضور رسمی، با چاشنی همیشه کودتا و ترور و دخالت های پنهان و آشکار رقم زده می شد و نگاه دوم؛ رفتاری مانند تولید مواد مخدر، پرورش تروریسم، پولشویی و…. حضور غیر رسمی به چشم می خورد که نگاه غرب به افغانستان نگاه دوم بود.

در منطقه خاورمیانه، قطب تولید مواد مخدر افغانستان است که حضور گروه های آشوب طلب و شورشی در افغانستان به دلیل عدم وجود یک حکومت مقتدر مرکزی باعث این شد که آمریکا برای تشکیل کانون ثروت توسط باندهای مواد مخدر بدون اینکه هیچ ردی از آنها به جا بماند موفق شود.

در ادامه نگاه دوم، افغانستان برج دیدبانی آسیای مرکزی است بعد از فروپاشی شوروی آسیای مرکزی تبدیل به حیاط خلوت روسیه شد و روسیه در قالب پیمان های مختلف تلاش کرد حضور خود را در این منطقه تقویت کند، ولی آمریکایی ها پس از توافق با برخی کشورها توانستند در پایگاه های آسیای مرکزی مستقر شوند، اما بعد از انقلاب های رنگی و مشخص شدن دخالت آمریکا و نهادهای مختلف مدنی در این انقلاب ها این کشورها برای بقا و ثبات خود به سمت روسیه رفتند.

بعد از این اتفاق ها، اهمیت افغانستان بار دیگر مطرح شد؛ زیرا قراردادهای پایگاه نظامی مانند ماناس تمدید شد و پیمان شانگهای شکل گرفت؛ سازمانی که تلاش می کرد قدرت چین و روسیه را افزایش دهد، کشورهای آسیای مرکزی را متحد کند و باعث جلوگیری از قدرت آمریکا در این منطقه شود، اما آمریکا به بهانه حوادث 11 سپتامبر به افغانستان لشکرکشی کرد و طی بیست سال گذشته که در افغانستان بود با کشت موادمخدر درآمدهای مافیایی بدست آورد و با انتقال انواع ثروت های زیرزمینی، قاچاق آثار باستانی و سنگ های قیمتی در دل حکومت ضعیف افغانستان، دولت را تشکیل دادند.

آمریکائی ها یک دولت جزیره ای در دل افغانستان بنا کرده بودند، ولی در عین حال یک پدیده شومی را مثل طالبان به عنوان استخوان لای زخم حفظ کردند که از جهت های مختلف منافع کشورهایی همچون ایران روسیه چین را درگیر خود کند.

اما چرایی این شکست آمریکا؛ بعد از ورود به افغانستان این است که آنها ارتشی را تربیت کرده بودند که با الگوی جنگ کلاسیک آمریکا همخوانی داشت اما جنگ در افغانستان یک جنگ کلاسیک نبود و یک جنگ چریکی و پارتیزانی بود.

غرب در این بیست سال نتوانست فرآیند دولت سازی و ملت سازی و نه فرآیند ریشه کن کردن تروریست های طالبان و گروه های خودسر در افغانستان را ایجاد کند و در عمل آمریکا با شکست از منطقه خارج شد و این شکست زمانی جلوه کرد که آمریکائی ها با طالبان وارد مذاکره شدند و نه تنها نتوانست یک گروهک شورشی را از پا درآورد، بلکه با آن برسر میز مذاکره نشست و به آن مشروعیت سیاسی بخشید و ثمره بیست سال حضور آمریکا در افغانستان این بود.

البته یک قانون اساسی جدید که درآن تمام قومیت های افغان مانند هزاره، پشتون، تاجیک در کنار یکدیگر حضور داشتند و فرصت هایی برای تمرین دموکراسی به آنها داده شد و فعالیت هایی در عرصه رسانه اقتصاد فرهنگ و ارتباطات خوبی با جهان غرب توانستند داشته باشند و این خود باعث تحولات جامعه نسبت به قبل و در دوران طالبان داشته باشند، اما این تحولات متأسفانه باعث ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان نشده است.

نکته مهمی که فرمودید این بود که حضور طالبان می تواند وجود ناامنی را برای ایران روسیه و چین را داشته باشد و خروج ائتلاف غرب برای طالبان نوعی قدرت نمایی به شمار می رود، آیا این خروج می تواند پیامدهای مثبتی برای ایران داشته باشد یا نه؟

علت عدم موفقیت آمریکا در این بیست سال بخشی از آن شامل رفتارهای غرب نسبت به افغانستان بوده و بخش دوم آن مربوط به فساد اقتصادی موجود در نخبگان سیاسی افغانستان است، به طوریکه هرچقدر بودجه برای قسمت های مختلف به دولت داده می شود در این کشور توسط مافیای فساد اختلاس می شود، اما اشتباه تاریخی غرب در اعتماد آنها به طالبان بود، آن هم به این دلیل که طالبان به جز تغییر قانون اساسی و سرنگونی دولت مرکزی به چیزی قانع نبودند.

اما اشتباه غربی ها در مذاکره با طالبان در این بود که آنها این اجازه را به طالبان داده بودند که تمامی نقاط افغانستان را اشغال کنند.

این اشتباه غرب بود که فکر می کردند می توانند طالبان را به عنوان شریک حکومت فعلی بپذیرند، اما این تحول برای ایران پیامدهایی دارد. شکست آمریکا در افغانستان و خروجش از این کشور برای ما یک پیروزی است.

با این حال، حضور یک کشور ابر قدرت مجموعه کشورهای ناتو و کشوری که با ما چالش های اساسی دارد کنار مرز ما یک پدیده ناامنی است.

مضاف بر این که حضور یک بیگانه در یک کشور اسلامی از لحاظ ایدئولوژیک و آرمانی قابل پذیرش نیست، ولی اینکه الان خروج آمریکایی ها برای ما مثبت است یا نه به نظر من به دستگاه دیپلماسی ما بستگی دارد.

ما بعد از اینکه دولت مرکزی افغانستان چند هزار طالب را آزاد کرد، با طالبان گفتگو کرد و از طرفی وقتی ترکیه قطر آمریکا با طالبان گفتگو کردند ما هم پذیرفتیم که پدیده طالبان چه مطلوب ما باشد یا نه، بخشی از واقعیت سیاسی افغانستان است، برای اینکه به منافع ما در افغانستان آسیب وارد نشود و جنگ افغانستان تبدیل به جنگ فرسایشی نشود.

این به نفع ما نیست که یک حکومت ایدئولوژیک و تندرو با نگرش قومی و مذهبی بخواهد در مرز ما پیدا شود و فردا روز واکنش ها و آثار مهاجرت و مشکلات امنیتی برای ما ایجاد کند. من فکر می کنم غربی ها به دنبال چیز دیگری هم هستند آمریکایی ها الان احساس خطر می کنند چرا که روسیه به سمت دریا سیاه و اروپای شرقی متمایل شده است و تمرکز بایدن به آن سمت رفته است. آمریکایی ها احساس می کنند بیش از حد هزینه جنگ افغانستان را به تنهایی پرداخت کرده اند.

به نظر من، آمریکا به دنبال یک فضای ناامن هستند تا بتوانند مصوبه شورای امنیت را بگیرند و این بار با مصوبه شورای امنیت و جمعی از کشورهای اروپایی بار دیگر به این کشور بازگردد و این هزینه بین کشورهای عربی، ترکیه و کشورهای اروپایی تقسیم شود. اگر جنگ ادامه پیدا کند احتمالا آمریکا در شورای امنیت به دنبال گرفتن مصوبه خواهد بود و به محض اینکه قطعنامه ای تصویب شود، با کشورهایی که توان مالی را دارند وارد گفتگو می شود تا بتواند هزینه های خود را جبران کند. آمریکائی ها احساس می کنند مقابل حوزه اقتصادی چین و نفوذ رو به رشد روسیه دارند ضعیف عمل می کنند و دارند هزینه های خودشان را در جهان سرشکن می کنند و کاهش می دهند.

به نظر من این گروه که الان در آمریکا هستند تلاش می کنند هزینه های آمریکا را کاهش دهند و اولویت های آمریکا به سمت اوکراین، دریای سیاه و اروپای شرقی برود.

ما با افغانستان چالش های در بحث مهاجرت، محیط زیست، بحث آب مشترک مرزی بین ایران و افغانستان و چالش های امنیتی مانند مواد مخدر داریم. با توجه به عدم وجود سیاست راهبردی همسایگی در ایران، چگونه می توان این چالش ها را از بین ببرد؟

درباره افغانستان ما چند نگرانی داریم. رقمی نزدیک به 7000 تا 9000 تن مواد مخدر در سال در این کشور تولید می شود. این مواد از مسیرهایی به اروپا می رود که خاک کشور ما در همین مسیر است.

در افغانستان بی ثباتی، مهاجرت های گسترده، افراطی گری قومی و مذهبی و سرایت آن به مناطق مرزی ما وجود دارد.

ما در سیستان و بلوچستان با گروه های تجزیه طلب و افراطی خیلی سروکار داشتیم که آسیب های زیادی به امنیت ما وارد کرده اند.

بخشی از این گروه ها از فضای ناامنی که در پاکستان و افغانستان است، استفاده می کنند و آنجا تجهیز می شوند و افرادی که تاثیر پذیر هستند جذب سرویس های جاسوسی بیگانه، جذب تشکیلات افراطی و تجزیه طلب می شوند. افغانستان در مسئله آب هیرمند و هریررود هم برای ما چالش هایی ایجاد کرده است، اما به نظر من اگر نگاه خود را در افغانستان در دو حوزه اقتصاد و فرهنگ متمرکز کنیم و سیاست خود را به سمت این نگاه ببریم خیلی از این امور قابل حل است.

بازار افغانستان سی میلیون جمعیت مصرف کننده دارد که بیشتر از هر کشوری به فرهنگ ایران نزدیک است و به کالای ایرانی اعتماد دارد و برایشان راحت تر است که از مرز ما خرید کند تا از کشوری که هم مرزشان نیست ولی ما از این بازار استفاده نکردیم.

با سپاس از دفتر پژوهش های دیپلماسی آسیایی

و با همکاری دبیرخانه مجمع مجالس آسیایی

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.