تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

جنگ روانی و حماسه حسینی(ع)

0

جنگ روانی و حماسه حسینی(ع)

جنگ روانی، عامل عهدشکنی کوفیان

«پیش از واقعه  عاشورا و پس از مرگ  معاویه در سال 60 هجری، کوفه به عنوان مرکز تجمع بزرگان و دوستداران اهل بیت، بهترین مکان برای شکل­‌گیری  انقلابی بزرگ، و برپایی دوباره  حکومت عدل علی(ع) بود.

در این شرایط، کوفه در سال 60 هجری تبدیل به بزرگ­ترین معرکه جنگ علنی و  جنگ روانی میان دو جبهه حق و باطل شد.

اولین اقدام  شیعیان جنبش نامه­‌نگاری و  دعوت از امام حسین(ع) بود که به گواهی تاریخ بیش از 17 هزار نامه به سوی امام روانه شد. زمانی که سفیر امام به کوفه آمد، شیعیان در مساجد خویش به نام امام خطبه خواندند، با سفیر امام  بیعت کردند و امام را به پذیرفتن حکومت ایشان دعوت کردند.

این اقدامات چنان  هراسی را در دل  امویانِ کوفه انداخت که با خبرچینی­‌های امثال «عمر ابن سعد» و «شمر ابن ذی الجوشن»، یزید حاکم کوفه را تغییر داد و ابن­‌ زیاد را برای  مهار شیعیان و اجرای سیاست  سرکوب، مأمورِ کوفه نمود.

در کوفه، شیعیان چنان آزادی عمل پیدا کرده بودند و بر اوضاع غلبه یافته بودند که عبیدالله مجبور شد با لباس مبدل به دارالاماره کوفه برود.

اما بعد از اجرای سیاست سرکوب از سوی ابن زیاد، هواداران امام تسلیم نشدند و با طراحی نقشه­‌ای، متحدان «مسلم ابن عقیل» را به قبایل اطراف فرستادند تا از ایشان بیعت بگیرند.

با این کار هم امنیت مسلم در مخفیگاه خویش در خانه­‌ی «هانی» حفظ شد و هم توجه  دستگاه جاسوسی ابن­‌زیاد به حومه­‌ی کوفه منحرف گردید. این روشِ زعمای شیعه، خیلی سریع جواب داد و اکثر مردم کوفه هم به  بیعت امام در آمدند و هم زنجیروار به یکدیگر متصل شدند تا در هنگام نیاز، متحدانه وارد میدان شوند. که بهترین نمونه آن محاصره برق­‌آسای دارالاماره توسط بی­شمار بیعت ­‌کننده و رزمنده­، آماده­‌ی نبرد به فرمان مُسلم بود.

جنگ روانی و حماسه حسینی(ع)

 

عوامل موثر در جنگ روانی کوفه:

در جبهه مقابل، «عبیدالله ابن زیاد» با بهره­‌ بردن از مشاوره «قاضی شریح»، «شبث ابن ربعی»، «عمر ابن سعید» و «شمر»، به طور کامل نسبت به جماعت کوفی  شناخت پیدا کرده بود.

عبیدالله ابن زیاد»  در ابتدا خیلی محکم با سیاست سرکوب، کار خودش را آغاز کرد، ولی خیلی زود دانست که کوفه شهری است که سرنوشت هر رقابتی در آن از طریق  جنگ روانی مشخص می­شود.

وی زمانی که «هانی» را به اسارت گرفت و سربازانش او را به شدت زخمی کردند، از نفوذ شخصیت شریح قاضی و تاثیرکلام او بر کوفیان بهره گرفت و خطر قبیله هانی را دفع نمود. گرچه می­دانست که این خطر موقتا دفع شده، رسما در منبر مسجد کوفه شایعه حمله قریب­‌الوقوع لشکر شام به کوفه را مطرح کرد.

«عبیدالله ابن زیاد»  کوفیان را از عظمت لشکر شام و بی­رحمی آنان  ترساند و از سوی دیگر ذهن مردم کوفه را به  قحطی احتمالی جنگ،  هتک حرمت نوامیس آن‌ها و مسائل  حاشیه­‌ای آن جلب کرد و همین سیاست آرام­‌ آرام ذهن مردم را در اشتغال به انقلاب اسلامی­شان منحرف نمود.

اما آخرین تیرِ ترکش جبهه امام در کوفه، اعلام جهاد مُسلم در حمایت از هانی بود. او می­خواست تا زمانی که کوفیان از هراسِ شایعه­‌ی کذبِ لشکرِ شام، شانه خالی نکرده­‌اند، هانی را نجات داده و دارالاماره کوفه را تسخیر نماید و برای ورود امام آماده شوند.

جنگ روانی و حماسه حسینی(ع)

 

تطمیع و تهدید مردان،  تحریک و تهییج زنان

اما حربه ­‌ی  جنگ روانی پسرِ زیاد، چیزی بود که پیامبر آن را به عنوان آفت امتش عنوان کرده بود:  مال دنیا!

پسرِ زیاد دارایی خزانه کوفه را جمع نمود و به روسای قبایل متحد خویش سپرد تا شمشیر متحدان مسلم را بخرند، تا اول زنان کوفی را تحریک و تهییج کنند و به آن­ها بگویند یا مردانشان به گرفتن انعام عبیدالله و کنار کشیدن از جنگ راضی ­شوند، یا لشکر شام و امیرعبیدالله ناموسشان را به اسارت برده، خانه­‌شان را آتش زده و اموالشان را توقیف می­کند.

این تدبیر ابن­‌زیاد خیلی زود در کوفه موثر افتاد و لشکر زنان کوفی برای برگرداندن شوهرانشان که دارالاماره را به محاصره درآورده بودند وارد میدان شدند؛ زودتر از آن­چه تصورش می­رفت جبهه حق با  وسوسه طلای امویان و  هراس از لشکر شامیان، خالی از رزمنده شد.

مسلم، تنها، مجروح و خسته در شبی تاریک، آواره­‌ی کوچه­ های کوفه شد.

شاید بتوان گفت شهادت مسلم در کوفه را باید پایان تمام داستان­های انقلابی شکست خورده در شهر کوفه دانست.

کوفه که شکست خورد، حسین(ع) تغییر مسیر داد و به  کربلا رسید. این بار، دیگر نه از طلا خبری بود نه از خطابه زعمای کوفه.

امیر کوفه دستور داده بود؛ اگر در یک خانواده مردی باشد  و او در لشکر عمر سعد نباشد، مرد را اعدام، خانواده را اسیر و خانه را آتش خواهد زد.» (منبع:متسا)

جنگ روانی و حماسه حسینی(ع)

 

نتیجه:

پایان جنگ روانی کوفه با بهره برداری از «زر» و «زور» و «تزویر»، چیزی نبود بجز جنگی خونین و یک طرفه ایی که «عبیدالله ابن زیاد» با بهره­‌ بردن از مشاوره «قاضی شریح»، «شبث ابن ربعی»، «عمر ابن سعید» و «شمر»، (لعنت خداوند تا ابد بر آنان باد)؛ علیه امام حسین (سلام خدا بر او باد) براه انداختند؛  و نتیجه آن حضور بی­شمار دعوت­‌ کننده ­‌هایی بود که نیت کردند در کربلا  و در راه خدا؛ نوه بزرگوار پیامبر(درود خدا بر او  وبر خاندان او باد) را با  طفل شش ماهه اش به خاک خون بکشند.

 

 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

و السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَبَ الکُبري یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ علیه السلام

و ألسَّلامُ عَلَیْ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ

 

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و خداوند این زیارت را آخرین زیارت من از شما قرار ندهد.

سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین.

و سلام بر تو ای ابالفضل عباس پسر امیرالمومنین و سلام بر تو ای زینب الکبری خواهر خواهر حسن و حسین که بر آنها سلام باد،

و سلام بر همه کسانی که بی دریغ جان خود را در راه حسین علیه السلام فدا کردند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.