تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

شفاف سازی ریسک های استراتژیک: سناریوهای جنگ رژیم صهیونیستی و ایران

شفاف سازی ریسک های استراتژیک: سناریوهای جنگ رژیم صهیونیستی و ایران

مدرن دیپلماسی؛ 18 اوت

جمهوری اسلامی ایران همچنان رژیم صهیونیستی را تهدید به نابودی می کند. اما چنین تهدیدهایی هیچ پایه استراتژیک ملموسی ندارند. این تهدیدات بر روی یک ساختار ضعیف از سخنان توخالی و {…}  کم اهمیت و پوچ ساخته شده اند.

توضیح جدول انعکاس
توضیح جدول انعکاس

این ارزیابی به طور کامل توسط تحقیقات مبتنی بر منطق پشتیبانی می شود. یک ناظر توانا در مورد جنگ قریب الوقوع رژیم صهیونیستی و ایران که انتظار می رود در آن تنها رژیم صهیونیستی بتواند به «سلطه تشدید تنش » دست یابد، چه نتیجه دیگری باید بگیرد؟ چگونه یک ایران غیرهسته ای باید برای برتری در ریسک پذیری رقابتی با رژیم صهیونیستی که قبلاً به سلاح هسته ای دست پیدا کرده است، برنامه ریزی کند؟

چرا ایران، طرف بازنده قابل پیش‌ بینی، باید وانمود کند که ظرفیت‌ های جنگی لازم را در اختیار دارد که کاملا آشکار و واضح است که چنین ظرفیتی را در اختیار ندارد؟ آیا این رفتار ناشیانه نهادینه شده نمونه ای از «بی منطقی وانمود شده» است یا تهران واقعاً غیرمنطقی است؟ اگر مورد دوم درست باشد، در آن صورت آیا اورشلیم جایگزین منطقی برای راه اندازی بازدارنده های مناسب قبل از جنگ یا در خلال جنگ را در اختیار دارد؟

در پشت تهدیدات مشخصا قاطعانه جمهوری اسلامی ایران، لایه ضخیم‌ تری از طنز وجود دارد. این اظهارات تصریح می کند که هر جنگی که به زودی علیه ایران انجام شود، می تواند به دولت یهود اجازه دهد تا از «اتمی شدن» جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آورد. به طور قابل توجهی، فوران های مستمر از جنجال نامنسجم از سوی تهران تنها می تواند در خدمت منافع استراتژیک رژیم صهیونیستی باشد. متقابلاً، آنها صدمات واقعی وجودی را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه خواهند داشت.

با این اوصاف چه انتظاری باید داشت؟ در حال حاضر محتمل‌ ترین راه در خصوص جنگ میان رژیم صهیونیستی و ایران (جنگی که در آن ایران همچنان غیرهسته‌ ای خواهد بود) شامل تشدید غیرقابل پیش‌ بینی متفاوتی از درگیری‌ های نظامی رژیم صهیونیستی با حزب‌ الله یا دیگر گروه‌ های نیابتی جهادی  است. در چنین جنگ بی‌ سابقه‌ای، حتی یک ایران که هنوز هسته‌ ای نشده است، می‌ تواند پاسخ‌ های هسته‌ ای «محدود» رژیم صهیونیستی را برانگیزد. اگرچه این پاسخ‌ ها ممکن است کاملاً با قوانین معتبر بین‌ المللی مطابقت داشته باشد، اما تأثیرات انباشته آنها بر دوست و دشمن به طور یکسان می‌ تواند بی‌ ثبات‌ کننده باشد.

یک خطر تشدید تنش نگران‌ کننده در استفاده جمهوری اسلامی ایران از سلاح‌ های پراکنده رادیو اکتیو یا یک حمله موشکی متعارف ایران به رآکتور هسته‌ ای دیمونا رژیم صهیونیستی نهفته است. در بدترین سناریو، یک کره شمالی مجهز به سلاح هسته ای به نمایندگی از ایران با نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی درگیر خواهد شد. در چنین سناریویی که کمتر مورد بررسی قرار گرفته، اما به طور فزاینده ای معتبر است، کره شمالی به عنوان جانشین برابر برای ایران عمل می کند. در یک یادداشت تاریخی یادآوری کننده، کره شمالی در گذشته با نیروهای رژیم صهیونیستی وارد درگیر ی نظامی شده است که آشکارترین آن در طول جنگ یوم کیپور در سال 1973 بود.

برای اورشلیم یکسره مشخصات مهمی برای شناسایی، رمزگشایی و نظارت وجود دارد. طبق تعریف، همه سناریوهای مرتبط بی سابقه یا خود به خود خواهند بود. این بدان معناست که، از جمله، همه پیش‌ بینی‌ های مرتبط و مشتق شده هرگز نمی‌ توانند چیزی بیش از تمرین‌ های «شبه علمی» را بیان کنند.

در منطق، ارزیابی‌ های واقعی احتمالا همیشه باید از فراوانی قابل تعیین رویدادهای گذشته ناشی شود. اما از آنجایی که هرگز جنگ هسته‌ ای رخ نداده است (هیروشیما و ناکازاکی «حساب نمی‌ شوند»)، در حال حاضر نمی‌ توان چیزی مبتنی بر علم را درباره جنگ هسته‌ ای رژیم صهیونیستی و ایران تخمین زد. حتی اگر جمهوری اسلامی ایران پیش هسته‌ ای باقی بماند، اورشلیم می‌ تواند زمانی محاسبه کند که عبور رژیم صهیونیستی از «آتش‌ شکنی» جنگ هسته‌ ای سودمند است. این موضوع عملی است، در چنین شرایطی عدم معرفی سلاح های هسته ای رژیم صهیونیستی می تواند به ایران اجازه دهد که در جریان چانه زنی دست برتر را به دست آورد. در حالت افراطی، رژیم صهیونیستی می‌ تواند «هسته‌ ای» شود (اگرچه در سطوح عمدی محدود یا تاکتیکی) به منظور حفظ «سلطه تشدید تنش».

اینها مسائل تحلیلی سنگینی هستند. مهمتر از همه این که اینها مسائل مربوط به «عقل سلیم» نیستند. در همه این موارد، عقل سلیم به سادگی دشمن فریبنده حقیقت استراتژیک است. با نگاهی به آینده، مسائل محرمانه صلح هسته‌ ای و جنگ هسته‌ ای را نمی‌ توان به‌ طور قابل اعتمادی توسط سیاستمداران یا کارشناسان خبره درک کرد.

برای اسراییل (رژیم صهیونیستی) ، کشوری کوچکتر از دریاچه میشیگان آمریکا، در اختیار داشتن سلاح های هسته ای و بازدارندگی برای بقای ملی ضروری است. سیاست سنتی رژیم صهیونیستی مبتنی بر ابهام هسته‌ ای حساب شده یا «بمب در زیرزمین» به روزهای اولیه تشکیل این کشور برمی‌گردد.(م.م)

در طول دهه 1950 ، دیوید بن گوریون ، اولین نخست وزیر اسرائیل ، نیاز به یک “برابر کننده و یا موازنه ساز ” چشمگیر در مقابل دشمنان منطقه ای بزرگتر و پرجمعیت تر را درک کرد  . برای دیوید بن گوریون ، دشمنان اصلی اسرائیل در آن زمان ، کشورهای عربی و در درجه اول مصر، اردن و سوریه بودند . قسمت عجیب و شاید خنده دار این است که امروزه ، برخی از همین کشورهای سنی در نگرانی‌های شدید اسرائیل نسبت به اقدامات ایران شریک هستند و حتی می‌توانند به عنوان متحد مخفی اسرائیل فعالیت کنند .

اورشلیم چه می شود؟ بلافاصله، در مواجهه با ایران ناسازگار و به زودی ایران دارای سلاح هسته ای، اسرائیل باید موضع سنتی خود مبنی بر « سیاست ابهام‌آفرینی تعمدی در زمینه هسته ای» را به روز کرده و اصلاح کند . [ در روابط بین‌الملل، سیاست ابهام‌آفرینی تعمدی اصطلاحی است که اشاره به اتخاذ آگاهانه مواضع مبهم و دوپهلو در مورد مسئله‌ای خاص دارد. برخی کشورها در سیاست خارجی خود، برای ایجاد بازدارندگی توأم با جلوگیری از تحریک کشورهای متخاصم خود، از این روش استفاده می‌کنند . موضع اسرائیل در مورد داشتن یا نداشتن سلاح هسته‌ای، از مثال‌های مشهور استفاده از این سیاست در صحنه بین‌المللی است. ]

هدف کلیدی چنین تغییراتی که به فوریت مورد نیاز است ، بازدارندگی هسته ای قابل اعتماد است ، هدفی که مستلزم تغییر سیاست کنونی و اتخاذ سیاست «افشای اختیاری در زمینه هسته ای» است . اگرچه دور از عقل و بر خلاف واقعیت است اما جمهوری اسلامی ایران  می بایست متقاعد شود که تسلیحات هسته‌ای اسرائیل برای استفاده عملیاتی واقعی آنقدر مخرب نیستند .

تفاوت های ظریف گیج کننده مختلفی وجود خواهد داشت . برای اینکه اسرائیل سیاست‌های هسته‌ای مبتنی بر عقل را بسازد، رهبران ایران باید منطقی در نظر گرفته شوند . اما می توان تصور کرد که ایران گاهی اوقات به دلیل اتحاد با سایر کشورهای کم و بیش منطقی مانند کره شمالی یا گروه هایی مانند حزب الله ، غیرمنطقی عمل کند . در مورد کره شمالی، هرگونه جنگ واقعی و مستقیم علیه اسرائیل بسیار چالش برانگیزتر از جسارت ساختگی و بی اساس جمهوری اسلامی ایران خواهد بود .

از کره شمالی که بگذریم _ مگر اینکه اورشلیم پاکستان را یک دشمن واقعی بداند _ می توان گفت که اسرائیل هم اکنون هیچ دشمن هسته ای ندارد . با این حال، پاکستان به عنوان یک دولت اسلامی بی‌ثبات، به طور بالقوه در معرض کودتا توسط عناصر مختلف جهادی قرار دارد و از رابطه نزدیکی با عربستان سعودی و ایران دارد و با آن ها همسو است. پادشاهی سنی عربستان سعودی در نقطه‌ای که هنوز نامشخص است ، نه به خاطر اسرائیل، بلکه به دلیل ترس منطقی از پیشرفت هسته‌ای ایران شیعه، می‌تواند تصمیم بگیرد که تبدیل به کشوری دارای سلاح «اتمی» شود . این تصمیم مهم می تواند با تصمیمات موازی یا همزمان هسته ای در مصر و یا ترکیه غیر عربی تقویت شود .

اسرائیل به باور در خصوص «خرد جمعی» نیاز کمی دارد. اما آن ها نیاز بیشتری به باور در زمینه استدلال راهبردی منظم و اصلاح شده دارند. چنین استدلالی باید هم علمی و هم دیالکتیکی باشد. در عین حال، برای اینکه بازدارندگی هسته‌ای اسرائیل در طولانی‌مدت عمل کند، به ایران باید به طور انتخابی بیشتر از دکترین هدف‌گیری هسته‌ای «دشمن صهیونیستی» و آسیب‌ناپذیری نیروهای هسته‌ای اسرائیل گفته شود. در هماهنگی با چنین تغییراتی، اورشلیم باید «گزینه سامسون» را که هنوز مبهم است، روشن کند. هدف از چنین توضیحی، «مرگ با فلسطینیان» (طبق کتاب قضات کتاب مقدس) نیست، بلکه تقویت گزینه‌های «تخریب شدید» وضعیت بازدارندگی استراتژیک آن است . [گزینه سامسون نامی است که توسط عده‌ای از تحلیلگران نظامی به استراتژی بازدارندگی فرضی اسرائیل که بر اساس آن، این کشور ممکن است در مواجه با خطری که موجودیتش را تهدید کند از سلاح هسته‌ای به عنوان آخرین راه چاره استفاده کند؛ داده شده‌است . عده ای از تحلیلگران گزینه سامسون را به پاسخ اتمی گسترده اسرائیل در مواجهه با شرایطی که در ان «طرف‌های غیر اسرائیلی فاقد سلاح هسته‌ای» موجودیت اسرائیل را با سلاح‌های متعارف مورد تهدید قرار داده‌اند تعبیر کرده‌اند.
کلمه سامسون یا شمشون اشاره دارد به یکی از شخصیت‌های عهد عتیق و از داوران بنی‌اسرائیل که پس از اسیر شدن توسط فلسطینی‌های باستان ستونهای معبد داجون (یا داگون) را در حالی که فریاد می‌زد «خدایا بگذار با فلسطینیان بمیرم» از جا کند و سقف را فرو ریخت و خود و هزاران نفر از فلسطینیانی که وی را در بند کرده بودند به کشتن داد ]

اگرچه تنها دلیل هدفمند تسلیحات هسته‌ای اسرائیل می‌تواند بازدارندگی قابل دوام در سطوح مختلف ویرانگری نظامی باشد، مطمئناً شرایطی وجود خواهد داشت که تحت آن بازدارندگی هسته‌ای اسرائیل ممکن است شکست بخورد. چگونه ممکن است چنین شرایط غیرقابل تحملی به وجود بیاید؟ یک پاسخ جامع را می توان از چهار سناریو زیر استنباط کرد. همه این روایت‌های ترسیم شده می‌تواند به‌عنوان «محصول جانبی» جنگ رو به گسترش اسرائیل با حزب‌الله یا دیگر گروه‌های نیابتی ایران، یا خصومت مستقیم بین اسرائیل و ایران باشد.

  1. اقدام تلافی جویانه هسته ای

اگر ایران حمله متعارف گسترده ای را علیه اسرائیل انجام دهد، اورشلیم در نهایت می تواند یک اقدام تلافی جویانه هسته ای محدود انجام دهد . اگر اولین حملات ایران شامل استفاده از تسلیحات شیمیایی یا بیولوژیکی، تسلیحات الکترومغناطیسی (EMP) یا بمب کثیف [ نوعی جنگ‌افزار انفجاری است که در آن از یک انفجار غیرهسته‌ای برای پراکندن مواد پرتوزا و آلایش هسته‌ای محیط استفاده می‌شود] باشد، اسرائیل ممکن است فوراً یا به صورت تدریجی تصمیم به انجام یک اقدام تلافی جویانه هسته ای بگیرد. این تصمیم تا حد زیادی به انتظارات اورشلیم در مورد ادامه تجاوز ایران و برآوردهای محدودسازی نسبی خسارت بستگی دارد. اقدام تلافی جویانه اتمی توسط اسرائیل تنها در شرایط خاصی انجام نمی شود . حمله اتمی در شرایطی انجام نمی شود که تجاوزات ایران متعارف باشد و هدف آن ها غیر نظامیان نباشد یعنی به طور قابل تاییدی به تسلیحات و زیرساخت‌های نظامی اسرائیل را مورد هدف قرار دهند و جمعیت غیرنظامی اسرائیل را درگیر نکنند . با این وجود، چندین شرایط باقیمانده قابل پیش بینی وجود دارد که در آنها اسرائیل می تواند استفاده محدود از سلاح های هسته ای را منطقی و مقرون به صرفه ارزیابی کند. (م.ک)

  1. مقابله به مثل هسته ای

اگر رژیم صهیونیستی مجبور باشد که با سلاح‌های متعارف جلوی تهاجم ایران را بگیرد ، واکنش آن کشور دشمن تا حد زیادی تعیین‌کننده حرکات بعدی رژیم صهیونیستی خواهد بود . اگر این پاسخ به هر طریقی هسته‌ای بود ، از جمله « فقط » سلاح‌های رادیولوژیکی ، رژیم صهیونیستی احتمالاً به اشکال ملموسی از مقابله با تسلیحات هسته‌ای روی می‌آورد . اگر این انتقام‌جویی دشمن شامل سایر سلاح‌های کشتار جمعی غیرهسته‌ای یا اخلال جمعی ( مثلاً سلاح‌های الکترومغناطیسی EMP) می‌شد [ بمب الکترومغناطیسی یا‌ ای ـ بمب (e-bomb) اسلحه‌ای است که آن را به قصد نابود کردن این جزء جدایی ناپذیر ( انرژی برق ) از زندگی بشر ساخته اند . این بمب به سادگی می‌تواند تمام دستگاه‌های الکترونیکی را که بشر از آن‌ها استفاده می‌کند از کار بیندازد ] ، رژیم صهیونیستی همچنان می‌توانست خود را مجبور به اتخاذ ابتکارات تشدیدکننده تنش ها و درگیری ها کند . این تصمیم حیاتی به قضاوت‌های اورشلیم در مورد نیات ایرانیان و محاسبات متعاقب آن در مورد محدود کردن خسارت بستگی دارد .

اگر پاسخ ایران به پیش‌دستی رژیم صهیونیستی محدود به حملات متعارف با هدف سخت باشد ، بعید است که تصمیم‌گیرندگان رژیم صهیونیستی به سمت تلافی‌جویی هسته‌ای بروند . با این حال ، اگر انتقام‌جویی متعارف ایران « همه‌جانبه » بود و به طور کلی یا جزئی به سمت جمعیت غیرنظامی اسرائیلی هدایت می‌شد ، بی گمان ، احتمال یک اقدام تلافی جویانه حتمی و متقابل هسته‌ای رژیم صهیونیستی را نمی‌توان رد کرد . چنین اقدام متقابلی را تنها در صورتی می‌توان به ‌طور قاطع رد کرد که انتقام‌جویی متعارف ایران احتمالاً متناسب با پیش‌دستی رژیم صهیونیستی باشد . محدود به اهداف نظامی اسرائیل ؛ با محدودیت‌های قانونی مدون « متناسب » و « ضرورت نظامی » ، و با تضمین‌های متقاعدکننده در مورد قصد غیر تشدیدکننده همراه است .

  1. پیش دستی هسته ای

بسیار بعید است ( شاید حتی غیرقابل تصور ) که رژیم صهیونیستی تصمیم به انجام یک حمله هسته ای پیشگیرانه علیه ایران بگیرد . اگرچه ممکن است شرایطی پیش بیاید که در آن چنین حمله ای از نظر استراتژی منطقی و از نظر قانونی مجاز باشد ، همچنین بعید است که رژیم صهیونیستی به خود اجازه دهد به چنین شرایط “پایان خط” برسد . در اصل ، دست‌کم ، پیش‌دستی هسته‌ای رژیم صهیونیستی به ‌طور منطقی تنها زمانی قابل انتظار است که ایران (الف) قبلاً به سلاح‌های هسته‌ای معتبر ( واکنش زنجیره‌ای ) و/ یا دیگر سلاح‌های کشتار جمعی دست یافته باشد ؛ (ب) قبلاً روشن کرده بود که مقاصدش با قابلیت‌هایش مشابهت دارد ؛ (ج) اعتقاد بر این بود که آماده شروع « شمارش معکوس برای پرتاب » است ؛ و (د) جایی که اورشلیم معتقد بود که پیشدستی های منحصراً متعارف دیگر نمی تواند با حفظ خود دولت یهود سازگار باشد .

  1. جنگ هسته ای

اگر سلاح‌های هسته‌ای در یک درگیری بین رژیم صهیونیستی و ایران وارد شوند ، ممکن است نوعی جنگ هسته‌ای رخ دهد . این تا زمانی صادق خواهد بود که : (الف) حملات اول ایران توانایی حمله دوم هسته‌ای رژیم صهیونیستی را نابود نکند ؛ (ب) اقدامات تلافی جویانه ایران برای پیشدستی متعارف رژیم صهیونیستی ، توانایی ضد تلافی جویانه هسته ای رژیم صهیونیستی را از بین نخواهد برد ؛ (ج) حملات پیشگیرانه رژیم صهیونیستی با استفاده از سلاح های هسته ای ، قابلیت های هسته ای حمله دوم ایران را از بین نخواهد برد ؛ و (د) اقدام تلافی جویانه رژیم صهیونیستی برای اولین حملات متعارف ، توانایی مقابله متقابل هسته ای ایران را از بین نخواهد برد . حداقل در حال حاضر ، هر ظرفیت هسته ای ایران به سلاح های پراکنده تشعشعات و حملات موشکی متعارف علیه رآکتور هسته ای دیمونا رژیم صهیونیستی محدود می شود .

رژیم صهیونیستی در حال حاضر در یازدهمین ساعت آمادگی جنگ هسته ای خود قرار دارد . در ابتدا ، بدیهی است که تمرکز اصلی در اورشلیم باید بر روی توانایی‌ها و نیات ایران ثابت بماند ، اما همچنین باید شامل اثر متقابل ، تقاطع‌های همزمان با اهداف و عملیات جانشین باشد . در تحلیل نهایی ، تهدید ایران/ حزب‌الله/ حوثی ها/ حماس/ فتح برای رژیم صهیونیستی « تنها » یک تهدید تروریستی یا تهدید استراتژیک قابل تفکیک نیست ، بلکه یک خطر آشکارا منحصربه‌فرد است که می‌تواند به طور ناگهانی یا تدریجی جنگ هسته‌ای با ایران را آغاز کند . در مورد هشدارهای تحریک آمیز و آتش افروز  در مورد « نابودی » [رژیم صهیونیستی ] که اکنون بی وقفه از سوی تهران به گوش می رسد ، تلاش برای تحقق چنین تهدیدهای نسل کشی ناگزیر برای ایران مضرتر از رژیم صهیونیستی خواهد بود .

از آنجایی که این نتیجه گیری هشیارکننده و تکان دهنده از قبل توسط عناصر رهبری در تهران به خوبی درک شده است ، رژیم صهیونیستی همچنان دست برتر را در هر گونه مبارزات قریب الوقوع برای « تسلط و سبقت تنش زایی» دارد . برای اطمینان از اینکه این مزیت رژیم صهیونیستی مستمر و کاهش نیافته باقی می ماند ، اورشلیم باید فوراً تغییر حمایت مناسب از « ابهام عمدی گزینه هسته ای » به « افشای انتخابی گزینه هسته ای » را اعلام کند و همزمان « گزینه سامسون » تقویت کننده بازدارندگی هسته ای را فاش کند . هر دو راه حل متقاطع باید به طور آشکار نه به سمت استراتژی های جنگ هسته ای ، بلکه به سمت استراتژی های اجتناب از جنگ هسته ای معطوف شوند .

[1] هیچ کشوری بر روی زمین ، از جمله رژیم صهیونیستی ، موظف قانونی به چشم پوشی از استفاده ” نظامی ضروری ” از نیروی هسته ای افراطی نیست . به طور دقیق تر ، در 8 ژوئیه 1996، دیوان بین المللی دادگستری در لاهه (ICJ) نظر مشورتی خود را در مورد ” قانونی بودن تهدید یا استفاده از نیروی سلاح های هسته ای ” صادر کرد . پاراگراف پایانی این نظر ، از جمله به این نتیجه می‌رسد: « تهدید یا استفاده از سلاح‌های هسته‌ای عموماً مغایر با قواعد حقوق بین‌الملل قابل اجرا در درگیری‌های مسلحانه و به‌ویژه اصول و قواعد حقوق بشردوستانه است . با این حال ، با توجه به وضعیت کنونی حقوق بین‌الملل و عناصر واقعی که در اختیار دارد ، دیوان نمی‌تواند به‌طور قطعی نتیجه‌گیری کند که آیا تهدید یا استفاده از سلاح‌های هسته‌ای در شرایط شدید دفاع از خود ، که بقای یک دولت در خطر است ، قانونی یا غیرقانونی خواهد بود .»

[2] برای مشاهده گزارش های تخصصی این نویسنده از اثرات جنگ هسته ای ، نگاه کنید به کتاب ” آخرالزمان : فاجعه هسته ای در سیاست جهانی (شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو ، 1980) نوشته لوییس رنه برس . لوییس رنه برس ، تقلید از سیزیف : استراتژی مقابله‌ای هسته‌ای آمریکا (لکسینگتون ، ماساچوست ، کتاب لکسینگتون ، 1983) . لوئیس رنه برس ، عقل و سیاست واقعی: سیاست خارجی ایالات متحده و نظم جهانی (لکسینگتون ، ماساچوست ، لکسینگتون بوکز ، 1984) . و لوییس رنه برس ، امنیت یا آرماگدون : استراتژی هسته‌ای اسرائیل ( لکسینگتون ، ماساچوست ، کتاب لکسینگتون ، 1986) . کتابی که به تازگی توسط پروفسور برس به رشته تحریر درآمده است تحت عنوان : بقا در میان هرج و مرج : استراتژی هسته ای اسرائیل (نیویورک ، رومن و لیتلفیلد ، 2016؛ ویرایش دوم ، 2018 ) به چاپ رسیده است . (م.ر)