تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

شکنجه به سبک پهلوی به اعتراف رادیو زمانه

0

شکنجه به سبک پهلوی

 به اعتراف رادیو زمانه

فراز :

این نوشته به دلیل این که اعتراف دشمنان جمهوری اسلامی به وجود شکنجه در رژیم پهلوی بوده است؛ باز نشر گردیده است. (گروه  جهاد تبیین)

توضیح:

پس از ادرار کردن یکی از طرفداران بازگشت سلطنت بر مزار غلامحسین ساعدی، بخشی از اپوزیسیون راست‌گرای خارج از کشور تلاش سازمان ‌دهی شده‌ای را آغاز کرد تا روشنفکران چپ گرای ایرانی در دهه ۱۳۴۰-۵۰ ایران را صرفاً افرادی متوهم، همدست ارتجاع سیاه و مقصر در به قدرت رسیدن اسلامگرایان جلوه دهد. این مقاله در تلاش است که نشان دهد این روشنفکران و اندیشه‌های آنان در درجه نخست به خاطر ناسازگاری ‌شان با دستگاه ستم و فساد از ابتدا مورد نفرت رژیم پهلوی بودند و دستگاه امنیتی تلاش می‌کرد آنها را تواب کرده و به ابراز ندامت تلویزیونی وادار کند….

شروع دوره‌ی مدرن شکنجه

پیش از استقرار دولت «مدرن» در ایران، اعدام و شکنجه وحشیانه «مجرمان» در میدان‌ های مناطق شهری امری رایج بود. اعتراف ‌گیری اجباری و وادار کردن با بیان برای ابراز ندامت و سخن گفتن علیه خود و آیین ‌شان نیز جزو مناسک قضایی دوران پیشا مدرن به حساب می‌آمد. مقاومت در برابر توبه علنی و بازگشت به مذهب شیعه، شکنجه‌ های قرون وسطایی ‌ای چون شمع ‌آجین کردن را نیز به دنبال داشت. با برآمدن دولت مدرن، شکنجه‌ های علنی محکومان به اعدام ممنوع اعلام و شکنجه متهمان به زیرزمین‌ های بازداشتگاه‌ های تازه تاسیس منتقل شد. در این دوران شکنجه متهمان بیشتر به منظور استخراج اطلاعات از آنها صورت می‌ گرفت و از مناسک عمومی توبه و ابراز ندامت- تا آنجا که نویسنده شواهد را بررسی کرده است- خبری نبود. این روند تا اواخر دهه ۱۳۲۰ کما بیش پیش رفت. در دوران اوج دیکتاتوری رضا شاهی، افراد جمع آمده در یک گروه مطالعاتی به شدت شکنجه شدند و در هنگام ضعف دستگاه دولت در اوایل دهه ۱۳۲۰، شکنجه‌ ی نظام‌ مند به بدرفتاری و تحقیر متهمان تغییر شکل داد. اما این روند پس از ۲۸ مرداد به شدت دستخوش تغییر شد.

آزار فزاینده زندانیان سیاسی از دوره‌ی تحکیم قدرت پهلوی دوم

در اواخر دهه ۱۳۲۰ با نظارت و همکاری دستگاه‌ های اطلاعاتی ایالات متحده و بریتانیا، رکن ۲ ارتش و بخش پلیس سیاسی در شهربانی مبارزه ایدئولوژیک با کمونیسم را آغاز کرد و انبوهی مقاله و کتاب ضد کمونیستی منتشر می‌شد. این پروپاگاندای ضد کمونیستی گاه به گونه‌ای بسیار هوشمندانه، یعنی به شکل پروپاگاندای خاکستری، عرضه می‌شد. بخش عمده این ادبیات ضد کمونیستی پس از ۲۸ مرداد را ندامت و توبه هواداران و اعضای حزب توده ایران تشکیل می ‌داد و یا ناشی از مقاله‌ها و نوشته‌ها (به ویژه در مجله عبرت) و ترجمه‌ های آنها (از جمله در موسسه فرانکلین) بود. در زندان‌ها فشار زیادی بر زندانیان وارد می ‌آمد تا با نوشتن توبه نامه و ابراز ندامت از زندان آزاد شوند و بتوانند به سرکار برگردند. این رویه تا اوایل دهه ۱۳۴۰ به شدت ادامه داشت. اما در دهه ۱۳۴۰ به خصوص با حضور پاکروان و فردوست در ساواک، این فرایند ندامت ‌گیری تا حدی محدود شد و از زندانیان سیاسی خواسته می‌شد تا به جای توبه ‌نامه علنی در روزنامه‌‌ ها، برگه‌ های مبتنی بر عدم فعالیت سیاسی و یا همکاری با ساواک را امضا کنند. عموما این اوراق علنی نمی‌ شد، اما همواره به عنوان یک اهرم فشار در دست دستگاه اطلاعاتی، یعنی ساواک، باقی می‌ماند.

از اواخر دهه ۱۳۴۰ و فعال شدن کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، این رویه کمرنگ شده به ساواک بازگشت. به خصوص که در این سال ‌ها ساواک به دست «بازها» – تیمسار نعمت الله نصیری و غیرنظامی پرویز ثابتی- افتاده بود و مقوله سیاست و جامعه به اصطلاح امنیتی شده بود. اولین گروهی که به تلویزیون آورده شدند، فعالان مائوئیست «سازمان انقلابی» بودند. سیاوش پارسانژاد، پرویز نیکخواه و کوروش لاشایی از چهره‌ های برجسته این گرایش بودند که به تلویزیون آمدند و علیه خود، اندیشه‌ های چپ به طور کل و علیه سازمان‌ های سیاسی ‌طالب مبارزه با رژیم سخن گفتند. در ۷ سال بعدی – یعنی در فاصله ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶- دستگاه تواب سازی رژیم پهلوی دوم در بازداشتگاه‌ ها و زندان‌ ها آغاز به کار کرد و به خصوص تلاش می‌کرد که اعضای سازمان‌های مسلح چریکی افرادی را به تلویزیون بیاورد و آنها را به ابراز ندامت وادار کند. با این همه در این کار چندان موفق نبود.

نمونه‌ای از اعتراف‌گیری تلویزیونی

تلاش دیگر رژیم تواب‌ سازی از روشنفکران مخالف ‌خوان بود. از سال ۱۳۵۰ اعتراف‌‏ گیری از روشنفکران و نویسندگان نیز در دستورکار قرار گرفت. جعفر کوش ‌‏آبادی که یکی دیگر از طرف‏داران جوان حزب توده که از نزدیکان م.آ. به‌‏آذین به‌ شمار می‏‌ آمد، چند هفته پس از دستگیری همراه ۹ تن دیگر- که ارتباط تشکیلاتی هم با او نداشتند- به صحنه تلویزیون آمد و اعترافاتی را علیه خود اظهار داشت. گزارشی که از این اعتراف ‌ها در روزنامه ‌‏ها نوشته شده است همچون دیگر موارد مشابه تلاش کرده بود که این مصاحبه ‏‌ها را طبیعی و در شرایط آزاد جلوه دهد. به‏‌ عنوان مثال در ابتدای گزارش آمده بود که این مصاحبه رادیو-تلویزیونی در استودیو ملی ایران به «درخواست دانشجویان» انجام گرفته است و این استودیو هم مشتاق بوده که میکروفن را در اختیار «هر ایرانی و در هر شرایطی» قرار دهد. در آغازِ این برنامه، مجری سیاست‌‏ های ‏دولت درزمینۀ اعتراف‌های تلویزیونی را چنین اعلام کرد:

    با این نکته شروع می‏‌کنیم و آن سیاست ارشادی است که بنا به گفته مقامات امنیتی مملکت درباره هر گمراهی در پیش دارد و از هر نوع انتقام ‏‌جویی می ‏‌پرهیزد. لذا راه گفتن‌‏ها و بازگشتن‌‏ها به روی هر فریب‌‏ خورده‏‌ای باز است.

سپس جعفر کوش‌‏آبادی با اعلام این که من مجرم نیستم، سخنان خود را آغاز کرد. او استدلال کرد که چون قصد و نیت ارتکاب جرم را نداشته پس مجرم نیست. او مجرم اصلی را کسانی دانست که چشم ندارند پیشرفت‏‌ های ‏مملکت را ببینند. او در ادامه گفت:

    ما هم مثل عده‏‌ای دیگر قربانی تبلیغات و تحریکات خارجی‌‏ها هستیم… مرا این تبلیغات به این راه کشاندند و از عواطف من سوءاستفاده کردند… خواهش من از مردم این است که ما را به شکل مجرم نبینند بلکه ما را قربانی تحریکات و تبلیغات و حادثه‏‌ آفرینی‌‏‏‏‏های ‏عوامل بیگانه ببینند.

در آخرین روز سال کبیسه ۱۳۵۰ در یک تیتر فرعی خبر عفو ملوکانه ۱۰ نفر از دانشجویان آمد که: «در مصاحبه تلویزیونی روز قبل به خطاها و اشتباهات خود اعتراف کرده و از پیشگاه شاهنشاه تقاضای عفو و بخشش نموده بودند».

سیاست اعتراف‌‏ گیری از نویسندگان و روشنفکران در سال‏‌های ‏بعد نیز ادامه پیدا کرد و روشنفکران و نویسندگان بسیار شناخته‏‌ شده ‌‏تری از جعفر کوش ‌‏آبادی به صحنه تلویزیون آمدند یا به نوشتن علیه خود و افکارشان پرداختند…..

منبع:

 https://www.radiozamaneh.com/845041/

 

 

گروه جهاد تبیین

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.