تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

قطعه مفقوده در مذاکرات

0

قطعه مفقوده در مذاکرات

 

دوره سوم مذاکرات ایران و آمریکا در تاریخ ششم اردیبهشت 1404 در مسقط در ساعت 11 بعد از مذاکرات فنی و کارشناسی صورت گرفت.

فارغ از هرگونه نتیجه این مذاکرات و احتمالا دنباله دار بودن آن هنوز یک سوال بزرگ و ابهام در این مذاکرات وجود دارد و آن سرعت رو به پیشرفت مذاکرات برای رسیدن به توافق است.

در نگاه اول شاید این سرعت را به فال نیک گرفت و موضوع را مثبت تلقی کرده و آن را نشان از عزم و اراده دو طرف برای پایان بخشیدن به بیش از چهار دهه خصومت تلقی نمود.

اما در واقع چه اتفاقی روی داده است که بعد از شکست پروژه برجام آنهم با روند تقریبا 12 ساله مذاکرات، اکنون شاهد هستیم که طی کمتر از سه هفته، مذاکره غیر مستقیم ایران با تسهیل گری عمان به سطح کارشناسی رسیده است و طرف های مذاکره، مذاکرات را موفق آمیز می دانند تا آنجا که ترامپ در مصاحبه با مجله تایم به مناسبت صدمین روز آغاز ریاست‌ جمهوری‌اش، گفت: «فکر می‌کنم که با ایران به توافق خواهیم رسید» و افزود که «هیچ‌کس به جز من نمی‌توانست این کار را انجام دهد!» و حتی پا را از گلیم خود درازتر کرده و برای ملاقات با رهبر و رئیس جمهور ایران اظهار تمایل می کند.

واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ نه طرف ایرانی در نقطه ضعف است و نه طرف آمریکائی از فشار حداکثری تحریم ها طرفی بسته است.

 این درحالی است که در ایران رسما اعلام می شود ما به این مذاکرات نه زیاد خوشبین هستیم و نه زیاد بدبین و با آن به منزله یک امر عادی در روابط خارجی و بین المللی نگاه می کنیم. و آمریکائی ها نیز این مذاکرات را از افتخارات ترامپ می دانند.

روند تحولات اخیر در خاور میانه طی یک دهه اخیر نشان از فراز و فرودهای بی شمار می دهد. از یک سو شاهد نفوذ منطقه ایی جمهوری اسلامی از عراق گرفته تا یمن، سوریه، لبنان و حتی فلسطین اشغالی بود، تا جائی که حتی بدون دخالت ایران طوفان اقصی توسط حماس رخ می دهد و منجر به سردرگمی و مهاجرت معکوس در اسرائیل شده و مقاومت در اوج قدرت قرار می گیرد و از طرف دیگر و در ادامه شاهد خسارت های بی شمار انسانی و ضرر و زیان های مادی به هر دو طرف درگیری ها بوده ایم.

 به همین دلیل بود که هیچ کدام از طرف های درگیر نتوانستند به صراحت دم از پیروزی نهائی و شکست طرف مقابل خود بزنند.

  • آیا شرایط نه صلح و نه پیروزی توانسته است طرفین را به پای میز مذاکره بکشاند؟
  • آیا خسارت های بی شمار انسانی و مادی، طرفین را مجبور به مذاکره نموده است؟
  • آیا تغییر اوضاع منطقه ائی و سقوط رژیم سوریه و تعیین رئیس جمهور برای لبنان، ایران و آمریکا را به ناچار به این نقطه رسانده است؟
  • آیا رژیم غاصب صهیونیستی و نتانیاهو قفل زده شده بر حیات ننگین خودشان را در تغییر اوضاع بحرانی سرزمین های اشغالی می دانند و کلید آن را در وادار نمودن آمریکا برای مذاکره با ایران جست و جو می کند؟
  • آیا آمریکا متوجه شده فقط با مذاکره با تنها قدرت منطقه می تواند جلوی پایین آمدن ارزش دلار و کاهش قدرت اقتصادی درون آمریکا که توسط چشم بادمی های چینی ایجاد شده، بر آید و از باتلاق خاور میانه نجات یابد؟

و صدها آیای دیگر …

شاید همه این ها را بتوان گفت قطعه هایی هستند که هریک به سهم خود در شکل گیری این مذاکرات تاثیر گذار بوده است. اما به نظر نگارنده این یادداشت، آنچه که به عنوان قطعه اصلی مذاکرات مغفول مانده نقش بی بدیل شرکت ها و تراست های جهانی و منطقه ائی اعم از نفتی و غیر نفتی در خاور میانه است.

جهان به خوبی به یاد دارد بعد از خارج شدن ترامپ از برجام، بیش از صد شرکت بین المللی با تهدید و بدون تهدید از ایران خارج شدند و همه آنان اعم از روسی، چینی، کره ائی و اروپائی از ترس این که مبادا در تله تحریمی آمریکا گرفتار شوند مجبور به ترک یکی از پرفروش ترین بازار در دنیا که دارای دومین ذخایر نفت و گاز جهان است، شدند.

این شرکت ها همه بر اساس میزان سرمایه و سود آن در سطح جهانی می توانند تا مدتی به حیات خود در رقابت های اقتصادی ادامه بدهند. خروج آنان از ایران توانست ضربه سنگینی به محل درآمد آنان زده و خسارتی پنهان را بر آنان تحمیل نمایند.

صبر و حوصله این شرکت ها که اتفاقا خود ترامپ احتمالا یکی از سهام داران برخی از شرکت ها در همین رابطه است حد و اندازه ائی دارد و آمریکا و ترامپ نمی تواند تا ابد این شرکت را از سود سرشاری که روابط اقتصادی آنان با ایران در منطقه می تواند داشته باشد، آنهم با تهدید ارعاب و ترس، باز دارد.

ترامپ قبل از این که یک سیاستمدار باشد یک تاجر است و به خوبی به نقش سود و تجارت در حیات شرکت ها به خصوص در رقابت های جهانی واقف است و اکنون که سیاست فشار حداکثری ترامپ طی هشت سال حتی با تغییر دولت در آمریکا و آمدن بایدن با شکست روبرو شد؛ فصل شنیدن ندای شرکت ها برای تغییر رویه در سیاست تحریم حداکثری رسیده است.

اکنون ترامپ با زیرکی به دنبال گرفتن حداقل امتیازاتی به ظاهر هسته ای و غیره است و در حقیقت می خواهد قهرمانانه اقدام به قطع تحریم ها نماید و آن را یک پیروزی بزرگ به اسم خود کرده و پایان تحریم ها را فتحی در مقابل کشمکش بیش از 40 ساله با ایران اعلام کند.

هوشیاری و تیز بینی هئیت های ایرانی مذاکره کننده در عدم عبور از خطوط قرمز جمهوری اسلامی و حفظ دستاورهای هسته ای بومی تنها راه عزت، مصلحت و حکمت جاودانه ایران در این برهه زمان است.

امروزه در حقیقت ترامپ نماینده یک جریان سرمایه داری بزرگ در دنیا است که خواهان بازگشت به بازار بزرگ و ثروتمند منطقه خاور میانه یعنی ایران هستند و در این راه باید بتواند از سد سیاست مقاومت ایران بگذرد و لذا این مذاکرات بر همین پایه شکل گرفته است.

 

والسلام

مجید بهمنی

اردیبهشت 1404

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.