تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

نارضایتی ایرانیان در نگاه آمار

گزارشی از یک مقاله

0

نارضایتی ایرانیان در نگاه آمار

اخیراً بخش هایی از مقاله اینجانب در خصوص ریشه های اجتماعی نارضایتی در ایران با تحریف و تقطیع و دستکاری در برخی رسانه های خارجی و معاند مورد توجه قرار گرفت که برای تنویر افکار عمومی لازم است توضیحاتی ارائه شود. اما پیش از ورود به محتوای مورد توجه قرار گرفته از مقاله مناسب است به چند توضیح و مقدمه اشاره شود:

الف) در گزارش رسانه های مورد نظر، پژوهشی که مقاله مستخرج از آن است به دانشگاه دفاع ملی نسبت داده شده است؛ در حالی که این پژوهش یک کار دانشگاهی است و تنها در فصلنامه دانشگاه دفاع ملی به چاپ رسیده است. فصلنامه امنیت ملی مانند هر فصلنامه علمی دیگر صرفا مقالات تولیدی نویسندگان را که حائز امتیاز علمی تشخیص داده می شوند چاپ می کند و ارتباط آن با نویسندگان، سازمانی نیست؛ پس نه مقاله ی مورد نظر تولید مجموعه دانشگاه دفاع ملی است و نه نویسنده اصلی آن وابستگی سازمانی به دانشگاه و نیروهای مسلح ایران دارد. پس، محتوای مقالات آنگونه که در صفحه اول فصلنامه آمده منعکس کننده نظرات دانشگاه (صاحب امتیاز فصلنامه) نیست و محصول تلاش و تحقیق نویسنده مسئول است. چاپ مقالات ساز و کار مشخص خود را دارد که مستقل از دانشگاه ها و تابع قوانین و مقررات وزارت علوم است.

ب) آنچنانکه در فصلنامه هم مشاهده می شود  تاریخ دریافت مقاله 15/7/1399 است و اساساً زمان انجام تحقیق سال 1399 است؛ یعنی در دوره دولت دوازدهم -که بسیاری از مردم به ناکامی ها و ناکارآمدی هایش اذعان داشتند-، اوج تحریم ها و تاثیرات آن و چند ماه پس از اعتراضات بنزینی که ذهنیت جامعه هنوز تحت تاثیر آن قرار داشت. می دانیم پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم تاثیر تحریم ها تا حد بسیار زیادی کاهش یافت و اقدامات دولت امیدواری های زیادی برای حل مشکلات ایجاد نمود. و چشم انداز امیدوار کننده ای برای رفع تحریم ها از طریق احیای برجام ایجاد شده است. پس آمار منعکس شده در مقاله برای بیش از دو سال قبل است نه اکنون و سطح نارضایتی ها در حال حاضر افول چشم گیری دارد.

ج) در ماه های اخیر داده های مختلف و بعضا متضادی در خصوص میزان رضایت یا نارضایتی مردم از وضعیت خود ارائه شده که مباحثه و مناقشه میان مراکز مختلف علمی- سیاسی و ژورنالیستی را برانگیخته است. از این نظر داده های این مقاله با داده های برخی تحقیق ها در تضاد است و قطعا مورد انتقاد. نویسنده ضمن احترام به همه محقق های اجتماعی و مراکز علمی-تحقیقاتی و اصرار بر صحت داده های خود، تعصبی نسبت به پژوهش حاضر نداشته و با روی باز با انتقادات مواجه می شود.

اما توضیحاتی در خصوص محتوا و تحریفات:

  1. یافته های تحقیق منعکس در ص 245 و 246 مقاله نشان می دهد که بیست و پنج ممیز یک دهم درصد از شهروندان تمایل به مشارکت در اعتراضات ندارند و چهل و یک ممیزه هفت دهم  درصد هم تمایل پایین به این امر داشتند، یعنی، در اوج فشارهای اقتصادی، سیاسی، روانی و تبلیغی دشمن 67 درصد مردم تمایل پایین به ابراز نارضایتی های خود در کف خیابان دارند؛ این در حالی است که بیست و دو ممیز پنج دهم  درصد هم تمایلشان برای ابراز نارضایتی متوسط است. در این بین تنها 7 درصد تمایل زیاد برای ابراز نارضایتی دارند.

اینگونه و بر اساس یافته های تحقیق 67 درصد مردم یا تمایل به مشارکت در انواع اعتراضات ندارند و یا تمایل آنها به این امر پایین است و تنها 7 درصد از آنان در سطح زیاد متمایل به مشارکت در انواع اعتراضات هستند. آنگونه که پیداست: اولا، اکثریت 67 درصدی مردم تمایل به مشارکت در اعتراضات ندارند و یا تمایل آنان در این خصوص پایین است و دوم، شکل مقبول اکثریت آنانی که وارد اعتراضات می شوند مدنی و غیر خشونت آمیز است و تنها 7 درصد تمایل به اعتراضات خشونت آمیز دارند. این در حالی است که در گزارش رسانه های مورد نظر آمده:  “در صورت شکل گیری دوباره اعتراض ها فقط 25 درصد از مردم در مورد آن منفعل خواهند بود و نزدیک به 75 درصد مردم در اعتراض ها شرکت خواهند کرد“!!!

  1. آنچه که بیش از همه در این مقاله به چشم می آید که البته از طرف معاندان مورد غفلت قرارگرفته است عدم تمایل اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به مشارکت در اشکال غیرمدنی و خشونت آمیز اعتراض است. بیش از80 درصد( 3/82درصد) مردم در آن شرایط دشوار و فشارها نیز تمایل به ابراز نارضایتی ها در شکل خشونت آمیز نداشتند وتنها 7/7درصد به این امر متمایل بودند. اینکه این مورد بسیار مهم از مقاله مورد غفلت رسانه های مذکور قرار می گیرد، واضح است؛ زیرا، علی رغم تمام فشارهای اقتصادی، سیاسی، روانی و تبلیغی از سوی دشمن و دنباله های رسانه ای آنها جامعه ایران با براندازان مرزبندی داشته و به آنها وقعی نمی گذارد. البته گفتنی است که آن 7 درصد جامعه که طالب اشکال خشونت آمیز اعتراض هستند هم ضد انقلاب به حساب نمی آیند و تنها تمایل به اقدام خشونت آمیز برای ابراز نارضایتی ها و تخلیه محرومیت ها دارند.
  2. ادبیات رسانه های معاند در گزارش مورد اشاره با مقاله همخوانی ندارد و اساساً با آن در تضاد است و به گونه ای انتخاب شده است که وضعیت کشور را بحرانی و در معرض انفجار نشان دهد. اما این ادبیات منطبق با متن و روح مقاله نیست. استفاده از ادبیاتی همچون «این پژوهش به مقام های جمهوری هشدار داده است که برای کاهش نارضایتی و جلوگیری از گسترش اعتراض ها …»، «در ارائه تاکید شده است که مقام های حکومتی باید…» و مانند آن، نمونه های این دستکاری است. آنگونه که گفته شد این ادبیات اساساً در مقاله وجود ندارد و تنها در بخش پیشنهادها، گزاره هایی بدون اشاره به مخاطب خاص آمده و آوردن کلماتی مانند «هشدار به مقامات جمهوری اسلامی»، «در جلوگیری از گسترش اعتراض ها»، «مقام های حکومتی باید»، جایگاهی در مقاله ندارند.
  3. دردآورتر آنکه در برخی سایت ها به نقل از ایندیپندنت عباراتی براندازانه و هیجانی بجای مقاله جا زده شده اند که در یکی از آنها 20 جمله به مقاله افزوده شد که زاده تخیل نویسنده آن است .
  4. در یک بخش از گزارش رسانه ها آمده: «میزان نارضایتی از وضعیت حال حاضر کشور … زیاد است»، این در حالی است که در مقاله چنین آمده: «ارزیابی وضعیت نارضایتی های اجتماعی در جامعه شهری تهران گویای آن است که میزان نارضایتی درصد شهروندان تهرانی از وضعیت حال حاضر جامعه … زیاد بوده است». آنگونه که پیداست: در مقاله به تهران اشاره شده نه کلیت کشور. جای توضیح است که نارضایتی از وضعیت خود و جامعه در ایران همواره در مناطق برخوردار از سایر مناطق بیشتر بوده است. به عنوان مثال میزان رضایت از وضعیت جامعه در سیستان و بلوچستان از تهران بیشتر است و در علت آن گفته می شود که در مناطق بیشتر برخوردار مردم به دلیل گسترش ارتباطات داخلی و خارجی و وجود طبقات اقتصادی-اجتماعی مختلف در کنار هم امکان مقایسه زندگی خود با دیگران را بیشتر از افراد در مناطق کم برخوردار دارند و این مقایسه ایجاد کننده «محرومیت نسبی» است. لذا، وضعیت نارضایتی در تهران را نمی توان به کلیت جامعه ایران تسری داد. دوم، آنگونه که گفته شد در مقاله صحبت از نارضایتی از حال حاضر جامعه است نه کشور. تفاوت در این است که کشور یک واحد سیاسی است و وقتی به آن اشاره می شود ناخودآگاه ذهن به سمت حکومت متمایل شده و نارضایتی ها به آن نسبت داده می شود؛ اما، وقتی نارضایتی از جامعه باشد دیگر حکومت در آن مرکزیت ندارد و تنها یک بخش از جامعه قلمداد می گردد.
  5. جای این سوال است که: آیا احساس نابرابری، بی عدالتی و یا نارضایتی مختص به جامعه ایران است؟ و یا در هر کشوری این وضع به چشم می آید؟ انبوه ناآرامی ها، اعتراضات، راهپیمایی ها و اعتصابات در کشور های غربی نشانه چیست؟ محرومیت نسبی وضعیتی متداول در تمام کشورهاست و تنها میزان، گستره و نوع آن می تواند متفاوت باشد. اساساً چرخش نخبگان سیاسی در کشورهای دمکرات و بین احزاب مختلف نشانه نارضایتی از وضع موجود و تلاش برای بهبود وضعیت است و تلاش برای برجسته سازی نارضایتی ها و محرومیت ها در ایران یک عمل سیاسی و بخشی از جنگ ترکیبی دشمن برای به نتیجه رساندن فشارهای اقتصادی و تحریم هاست.

در انتها به استحضار مخاطبان محترم می رساند که اصل مقاله با آدرس زیر در سایت فصلنامه امنیت ملی دانشگاه عالی دفاع ملی در دسترس است:

www.ns.sndu.ac.ir/article_1934.html

نویسنده مقاله ی “تحلیلی بر ریشه های اجتماعی شکل گیری و بروز نارضایتی های اجتماعی در ایران (مورد مطالعه: شهروندان تهرانی)”، دکتر سید سعید حسینی آرانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.