تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

ایران به گذشته و حال حاضر خود افتخار میکند

ایران به گذشته و حال حاضر خود افتخار میکند

العربي الجدید ۲ سپتامبر

مشکل فرا روی برخی از نویسندگان و پژوهشگران و تحلیلگران سیاسی در هنگام ارزیابی سیاست های انقلاب اسلامی ایران در مقاله ها یا در گفت وگوهای خود در رسانه های گروهی آن است که نمیدانند تهران چگونه توانسته تاریخ باستان ایران و  و انقلاب و نظام اسلامی خود با نحوه تعامل با کشورهای پیرامونش را در هم آمیزد یعنی همان کشورهایی که گاهی رویکرد خصانه ای نسبت به ایران اتخاذ کرده اند زیرا تصور کرده اند که ایران موجودیتشان را در معرض خطر و تهدید قرار داده است و بر همین اساس این کشورها از سوی برخی از قدرتهای جهانی به شدت مورد حمایت قرار گرفته اند یعنی همان قدرت هایی که با ایجاد اختلاف میان کشورهای منطقه و تنش در روابط آنها به دنبال تحقق بخشیدن به منافع خویش هستند و به همین دلیل تمام توان خود را در جهت ایجاد اختلاف و تفرقه میان کشورهای منطقه بکار بستند.

توضیح
انعکاس نگاهی  به برخی از سیاست های ایران در منطقه از نگاه مطبوعات  خارجی است

رهبران انقلاب اسلامی در ایران و در راس آنها امام راحل روح الله موسوی خمینی قدس سره در صدد تاسیس نظام اسلامی برآمدند؛ زیرا معتقدند که استعمار و رژیم های برآمده از آن در کشورهای اسلامی فساد و تباهی به وجود آورده اند و تنها هم و غم آنها به یغما بردن ثروت ملت های اسلامی است و تنها راه دستیابی به این امر عقب نگه داشتن ملتها در تمامی زمینه ها و سرکوب هر گونه جنبش آزادی بخش است و بر همین اساس رهبران ایران تحقق یافتن اسلام را راه حل همه مشکلات میدانند البته نه اسلامی که رژیم های عربی و اسلامی بر اساس سلیقه و منافع خاص خود آن را مطرح میکنند.

بزرگ ترین چالش فراروی ایران در آن دوران ادغام تمدن و تاریخ کهن ایران با آموزه های دین مبین اسلام و معاهده های بین المللی و نحوه تعامل با همسایگان و جهان است و با انجام همه پرسی در کمتر از دو ماه پس از پیروزی انقلاب توانست بر این چالش فائق آید و طی آن ۹۸ درصد افراد حائز شرایط رای دادن در این همه پرسی شرکت کردند و ۹۹٫۵ درصد آنان به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی جدید رای مثبت دادند.

عامل اصلی مخالفت جامعه جهانی با نظام جمهوری اسلامی مطرح شدن شعار نه شرقی نه غربی از سوی تهران بود. برخی از کشورها تصور میکردند که این شعار شکل عملی به خود نخواهد گرفت اما مبدل شدن آن به یکی از پایه های اساسی سیاست خارجه کینه توزی قدرتهای جهانی شرقی و غربی علیه ایران را برانگیخت. از آنجایی که ایران قبل از انقلاب به طور کامل دنباله رو غرب بود بر همین اساس غرب احساس کرد که باقی ماندن انقلاب و نظام جدید به موجودیت و منافع غرب در ایران پایان خواهد داد و به همین دلیل کشورهای عربی را بر علیه ایران تحریک کرد و برای رویارویی با ایران پول و اسلحه و اطلاعات در اختیارشان قرار داد و به نمایندگی از سوی خود، صدام را به نبرد علیه ایران تحریک کردند و او را همه گونه مورد حمایت های بی دریغ خویش قرار دادند.

صدام پس از موافقت ایران با برقراری آتش بس متوجه دامی شد که غرب و برخی از کشورهای عرب او را در آن انداخته بودند که در نتیجه آن منابع ثروت عراق از بین رفت اما وی به جای عبرت گرفتن از این اشتباه خود مرتکب یک اشتباه راهبردی دیگر یعنی اشغال کویت شد؛ زیرا تصور میکرد که دولت آمریکا اجازه چنین کاری را به او خواهد داد تا آنکه آمریکا با بسیج نیروهای وابسته به خود در منطقه او را از کویت بیرون راند.

اتخاذ مواضع شرافتمندانه و شجاعانه از سوی تهران نسبت به کشورهای حامی صدام در دوران جنگ هشت ساله باعث از سرگیری روابط میان ایران و کشورهای خلیج فارس شد و این کشورها متوجه اشتباه تاریخی و راهبردی خود نسبت به ایران شدند و به آن اذعان داشتند.

در اینجا برای پی بردن به عامل اصلی مخالفت برخی از کشورها با ایران باید به نکته بسیار حائز اهمیت اشاره کرد مبنی بر اینکه نخبگان برخی از کشورهای منطقه به ویژه عراق دریافتند که باید از زیر چتر آمریکا و انگلیس و مطالب دیکته شده از سوی آنها خارج شوند . همزمان شدن این پدیده با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران باعث شد تا رژیم های حاکم بر این کشورها تصور نمایند که ایران الگو و الهام بخش چنین تحرکاتی است و به همین دلیل در صدد از بین بردن نظام حاکم در ایران برآمدند و مشکلات داخلی خود را به ایران نسبت دادند در حالی که ایران به هیچ وجه در امور داخلی آنها هیچ گونه دخالتی نداشت.

ایران در سال ۲۰۰۳ برنامه هسته ای مسالمت آمیز خود را اعلام کرد اما آمریکا هیچ اقدامی علیه آن انجام نداد؛ زیرا درگیر اشغال عراق بود و برای توجیه اشغال عراق و به یغما بردن ثروت هایش القاعده و به دنبال آن داعش را تشکیل داد این اقدام واشنگتن مورد حمایت برخی از رژیم های عربی قرار گرفت. آمریکا به دنبال آن در صدد متوقف کردن برنامه هسته ای ایران برآمد اما موفق نشد و تنش میان آن دو باقی ماند تا آنکه توافق هسته ای برجام در سال ۲۰۱۵ به امضا رسید و تا اندازه ای آرامش در منطقه برقرار شد تا آنکه ترامپ از برجام خارج شد و سیاست فشارهای حداکثری علیه ایران را به اجرا درآورد و در صدد عادی سازی روابط میان کشورهای عرب با اسرائیل برآمد و از آن به عنوان “معامله قرن” نام برد.

با بازگشت نتانیاهو به صحنه قدرت بار دیگر موضوع عادی سازی روابط با اسرائیل مطرح شد اما عربستان بر این امر پیشدستی کرده و روابط خود را با ایران از سرگرفت و بدین ترتیب در فرآیند عادی سازی روابط میان کشورهای عرب با اسرائیل وقفه ایجاد شد و بر همین اساس آمریکا و اسرائیل تمام تلاش خود را بکار بردند تا توافق ایران و عربستان را برهم بزنند.

با توجه به مطالب گفته شده در می یابیم که اساسا مشکل میان ایران با همسایگانش نیست بلکه مشکل از همان ابتدا میان تهران با غرب شکل گرفت؛ زیرا ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار آرمان فلسطین قرار گرفت و از آن حمایت به عمل آورد و رژیم های وابسته به آمریکا و غرب در منطقه چاره ای ندارند جز آنکه در توطئه های شکل گرفته توسط غربی ها به ویژه آمریکا علیه جهموری اسلامی ایران مشارکت نمایند زیرا در غیر این صورت خود تحت فشار غربی ها قرار میگرفتند .

در واقع کسانی که در مقاله ها و رسانه های گروهی جهان عرب ایران را مورد حمله قرار میدهند از دو دسته تشکیل یافته اند. اولین دسته همان کسانی هستند که با غرب علیه ایران همراه و همگام شده اند و در این میان تحت تاثیر گرایش های احساساتی، قومی و مذهبی خود قرار گرفته اند اما دومین دسته همان کسانی هستند که به طور کامل وابسته به غرب و اسرائیل می باشند و در واقع از آنها دستور می گیرند و بر همین اساس علیه ایران اقدام به شایعه پراکنی و دروغ پردازی می کنند.

تنها راه پایان یافتن رویکرد اشتباه این دسته از به اصطلاح تحلیلگران و نویسندگان جهان عرب آن است که آمریکا و اسرائیل به توطئه های خود علیه ایران پایان دهند و یا آنکه ایران روابط خود را با آمریکا و اسرائیل از سرگیری که هر دو مورد غیرقابل تحقق یافتن است.