تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

چرا اسرائیل همچنان به ارائه روایت نادرست از دخالت ایران در حمله اکتبر حماس ادامه می دهد؟

چرا اسرائیل همچنان به ارائه روایت نادرست از دخالت ایران در حمله اکتبر حماس ادامه می دهد؟

میدل ایست مانیتور، 18 ژانویه

نوشته دکتر مصطفی فطوری

روایت تبلیغاتی اسرائیل که ایران را به حمله 7 اکتبرحماس مرتبط می کند، روایتی است که پس از تسلط بر تیترهای خبری و پس از حمله حماس حداقل در تمام ماه اکتبر ادامه یافت و توسط اسرائیل مطرح شد ولی اکنون تقریباً از بین رفته است. هرچند این روایت کاملاً فراموش نشده است. اما در عوض، روایت مناسب تری جایگزین آن شده است که به نظر می رسد با واقعیت موضوع و شرایط موجود مبنی بر حمایت تهران از حماس سازگارتر باشد. اما تهران هرگز از پذیرش این موضوع به عنوان یک واقعیت آشکار در سیاست خارجی خود ابایی نداشته است. جمهوری اسلامی ایران همواره حمایت کرده است به ویژه حمایت از محرومان  فلسطین افتخار کرده است.

علاوه بر این، تهران اهمیتی نمی دهد که دیگران مانند ایالات متحده در مورد حماس چه فکری می کنند. حماس را متحد منطقه ای می داند، از دیدگاه تهران، حماس و بسیاری دیگر از سازمان ها در گروهی هستند که نقاط مشترکی با خطوط و مبانی سیاسی و عقیدتی جمهوری اسلامی ایران دارند، به عنوان مثال و به طور عینی، این موضوع تفاوتی با اینکه چگونه انگلیس یا ایالات متحده، به ارزش های مشترک خود در اوکراین می بالند، ندارد.

همچنین در چارچوب روابط منطقه‌ای، حماس نه تنها متحد تهران است، بلکه حزب‌الله لبنان و سایر گروه‌ها در عراق و یمن هم متحد تهران هستند و در این ماجرا در این فهرست گنجانده شده اند. برخی از این جنبش ها، به‌ویژه در عراق و لبنان، شاخه‌های نظامی مرتبط با آنها دارند و عموماً مخالف ایالات متحده آمریکا هستند. اما این بدان معنا نیست که این گروه ها قطعا تروریست هستند. همانطور که آمریکا و برخی از متحدانش آنها را به تروریست بودن متهم می کنند. در مورد یمن و با توجه به اینکه انصارالله در زمان جنگ داخلی با همین افراد در این کشور ظاهر شد، وضعیت کاملا متفاوت است و می توان گفت که انصارالله اکنون یک حکومت است. حتی اگر کاملا به رسمیت شناخته نشده باشند.

دولت‌های اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در تلاش برای بدنام کردن جمهوری اسلامی ایران از متحدان تهران به عنوان «تروریست» یاد می‌کنند و معمولاً آنها را با عبارت و پیشوند مورد حمایت ایران خطاب می‌کنند. از منظر جامعه بین المللی حمایت از کشور الف اشکالی ندارد اما در اینجا ممکن است میزان حمایت موضوع بسیار مهمی باشد. زیرا حمایت سیاسی با حمایت نظامی متفاوت است. به یاد داشته باشید که در سال 2011، ایالات متحده، بریتانیا و بسیاری از کشورهای دیگر از گروه های مسلح در عراق و سوریه حمایت کردند. در حالی که برخی از آنها این گروه ها را آشکارا تروریست می دانستند(مثل داعش).

همچنین در شرایط کنونی و در شرایطی که مثلا اسرائیل در غزه نسل کشی می کند، ایالات متحده آمریکا علاوه بر میلیاردها دلاری که سالانه در اختیار تل آویو قرار می دهد، هم از نظر سیاسی و هم از لحاظ نظامی از اسرائیل حمایت می کند. ایالات متحده آمریکا هرگز از اعتراف به این واقعیت که از هر جهت از اسرائیل حمایت کرده است ابایی نداشته است. اما زمانی که ارتش اسرائیل هزاران زن و کودک فلسطینی را کشت، هرگز گفته نشد که ارتش اسرائیل با حمایت آمریکا و ایالات متحده آمریکا این جنایات  را در غزه انجام داده است.

وقتی امروز مقامات اسرائیلی به جمهوری اسلامی ایران اشاره می کنند. تلویحاً آنها همیشه ابراز تمایل می کنند که دولت بایدن اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهد و این توضیح می دهد که چرا آنها همیشه حماس، حزب الله در لبنان و انصار حزب الله  در یمن را با تهران مرتبط می کنند، حتی زمانی که ایران در حملات آنها دخالتی نداشته است.

تأثیر فوری آن روایتی که اسرائیل علیه ایران مطرح کرد، باعث شد بایدن تصمیم نابخردانه‌ای اتخاذ کند تا ناو هواپیمابر یو اس‌اس جراند را بلافاصله پس از حمله حماس به اسرائیل به منطقه بفرستد.

شاید بایدن در فکر بهره برداری از جنگ غزه باشد. در همان زمان، ایالات متحده همچنان در مورد گسترش جنگ هشدار می داد. در حالی که در واقع به انجام این کار کمک می کند.

اکثر دولت های غربی طرفدار اسرائیل در گسترش جنگ غزه به یک درگیری منطقه ای که جمهوری اسلامی ایران و متحدانش مانند حزب الله عراق در آن شرکت دارند، به بایدن هشدار دادند. اما نه جمهوری اسلامی ایران و نه متحدان منطقه ای آن واقعاً علاقه ای به دخالت در این مناقشه نداشتند. صرفاً به این دلیل که هیچ یک از آنها چیزی از عملیات طوفان الاقصی حماس در 7 اکتبر نمی دانستند. نبردها معمولاً توسط حاملی انجام می شود که از ابتدا حرکت می کند

آنها خود را با یکدیگر هماهنگ می کنند و برای پیوستن هر کشور یا سازمانی به مقاومت فلسطین، توافق بر سر یک موضوع ضروری است.

در مورد همه جزئیات از جمله مراحل طراحی حمله به اسرائیل با آنها مشورت شد و باید از عواقب این حمله مطلع می شدند. در شرایط فعلی در مورد غزه چنین اتفاقی نیفتاد. به دلایل عملی، حماس هرگز نمی‌توانست به جمهوری اسلامی ایران و دیگر متحدان منطقه‌ای‌اش درباره برنامه هایش برای تحقیر و حمله به اسرائیل در اکتبر بگوید، صرفاً به این دلیل که برای شروع یک پیشنهاد بسیار خطرناک است. جمهوری اسلامی ایران و حزب الله همواره هرگونه اطلاع قبلی از برنامه ریزی حساس برای حمله به اسرائیل را رد کرده اند. اما این به این معنی نیست آنها از کاری که او انجام می داند خوششان نمی آمد.

از سوی دیگر، در اوایل 11 اکتبر، اکثر سازمان های اطلاعاتی غربی، از جمله ایالات متحده، تأیید کردند که جمهوری اسلامی ایران هیچ ارتباطی با تهاجم جسورانه حماس به اسرائیل ندارد.

مدتی طول کشید تا بایدن متوجه شود که قربانی تبلیغات گسترده‌تر و دروغ‌های اسرائیلی شده است. بایدن از ابتدا و در همان روزهای اول که ادعا می کرد عکس نوزادان سوخته را در گهواره آنها دیده است، قربانی این ماجرا شد. او بعداً متوجه شد که این اسرائیل است که خواهان درگیری منطقه‌ای گسترده‌تر با جمهوری اسلامی ایران و متحدان با ایران است .

در اوایل نوامبر، همه مقامات کاخ سفید متقاعد شده بودند که اهداف جنگی نتانیاهو در غزه در بهترین حالت غیرقابل دفاع و فرصت طلبانه است. آنها فقط از حمایت از اسرائیل در مورد نابودی کامل حماس به کاهش قابلیت های نظامی حیاتی روی آوردند. اما آنها هرگز این را اعتراف نکرند. با این حال، در پشت صحنه، ایالات متحده شروع به التماس از اسرائیل برای کشتن تعداد کمتری از فلسطینی ها کرد و در عین حال به آرامی نتانیاهو را برای اجازه دادن به کمک تحت فشار قرار داد و نوعی توافق صلح با میانجیگری آمریکا با حماس در نظر گرفته شود.

پس از گذشت چهارمین ماه از نسل کشی اسرائیل در غزه، اسرائیل رسما و رسانه های حامی آن به شکل های مختلف همچنان از نقش جمهوری اسلامی ایران در حمله به حماس صحبت می کنند. اسرائیل با تمایز و اشاره مستمر به تهران قصد دارد حداقل یک بار ایالات متحده آمریکا را به حمله به این کشور سوق دهد. این سناریو به تل آویو کمک می کند تا به بسیاری از اهداف خود که سال ها از برخی از آنها اجتناب کرده است دست یابد. یکی از مهمترین و در عین حال بی ربط به مناقشه کنونی، هدف اسرائیل برای پایان دادن به امیدها برای احیای توافق هسته ای با جمهوری اسلامی ایران است.

نتانیاهو بارها آمریکا را تحت فشار قرار داده است که هرگز توافق هسته ای را تمدید نکند و همیشه در زمانی که ایران تحت تحریم بود. استفاده از روز را علیه ایران تبلیغ کرده است. پرونده هسته ای اکنون بسته شده است. اما احیای آن  دور از ذهن نیست.

حمله آمریکا به ایران نیز تمرکز را از غزه منحرف می کند و پوشش کاملی برای دو هدف مهم اسرائیل فراهم می کند. یکی، اجازه دادن به کشور برای کشتار بیشتر و دوم، شکست آن در دستیابی به اهداف جنگ فوری، از جمله تخریب حماس را پوشش می دهد.

ترویج این روایت نادرست مبنی بر دست داشتن ایران در حمله حماس در اکتبر گذشته نیز به استراتژی بزرگتر نتانیاهو برای طولانی کردن جنگ و شعله‌ور کردن درگیری گسترده‌تر کمک می‌کند. ممکن است اتهامات بیشتری علیه او مطرح شود. او به شدت نیاز دارد که توجه را از خودش منحرف کند.

با این حال، در حال حاضر، به نظر می‌رسد که نه ایالات متحده و نه ایران یا متحدانش علاقه‌ای به یک جنگ بزرگ‌تر ندارند.

نتانیاهو واقعا از این موضوع خوشحال نیست.