اثبات ادله ولایت فقیه-5
بجای مقدمه
در قسمت چهارم در سه محور به همراه دو تقریر حضرات ایت الله بروجردی و جوادی آملی در خصوص اثبات ولایت فقیه از منظر قران اشاره می گردد و به ادله های عقلی در اثبات ولایت فقیه و مسائل پیرامون آن پرداخته شد در قسمت پنجم و در ادامه مباحث اثبات ادله ولایت فقیه به حکومت از دیدگاه قرآن و ائمه اطهار اشاره می شود.
حکومت از دیدگاه قرآن
قرآن مساله حکومت و حاکمیت را با عناوین مختلف یاد نموده، گاهی با بیان اوصاف و عملکرد زمامداران جائر و ستم پیشه الگویی از سیستم نظام استبدادی، و گاهی با ذکر مشخصات حاکمان عادل نمونهای از حکومت الهی را ترسیم و به نمایش میگذارد، که ما تنها دو آیه را برای شاهد بر مدعی میآوریم:
1- إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ.[1]
خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش برسانید و هنگامیکه میان مردم داوری میکنید از روی عدالت داوری کنید.
حضرت امام خمینی در توضیح این آیه میفرماید: « گروهی بر این عقیدهاند که منظور از امانت مطلق امانت خلقی (مال مردم) و خالقی (احکام شرعیه) میباشد … گروهی دیگر معتقدند مراد از امانت، امامت است. در روايت هم آمده كه مقصود از اين آيه، ما (يعنى ائمه عليهمالسلام) هستيم».
سپس معظمله پس از شرح و توضیح بیشتر نتیجهگیری میکند و میفرماید: « وقتی بنا باشد تمام امور دینی عبارت از امانت الهی باشد و باید این امانت به اهلش رد شود یکی از آنها هم حکومت است ».[2]
2- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.[3]
به تحقیق فرستادیم پیامبران را با معجزات و براهین و فرستادیم با آنها کتاب (قانون) و میزان (معیار سنجش) تا قیام کنند به قسط و عدل.
روشن است که وضع قوانین بسیار وسیع قضا، حدود، دیات، تجارت، احیای اراضی موات، انفاق و … در اسلام برای عمل و جهت پیاده کردن بوده است که با نبود حکومت، کتاب و فرامین الهی مجری و پیاده کننده و میزان اقامهگر عدل نخواهد داشت.
اثبات ادله ولایت فقیه-5
حکومت از نظر ائمه (علیهم السلام)
زندگی مستمر این عزیزان معصوم و بزرگوار از اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با یک جهتگیری سیاسی همراه است. مبارزهای با یک هدف سیاسی که آن هدف سیاسی عبارت است از تشکیل حکومت اسلامی و به تعبیر ما حکومت علوی. ائمه از لحظه وفات رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) تا سال 260 درصدد بودند که حکومت الهی را در جامعه اسلامی به وجود بیاورند.
زندگی این بزرگواران (علیرغم تفاوت ظاهری که حتی بعضی در آن احساس تناقض کردهاند) در مجموع، یک حرکت مستمر طولانی است که از سال یازدهم هجرت شروع میشود و 250 سال ادامه پیدا میکند. و به سال 260 که سال شروع غیبت صغری است خاتمه پیدا میکند. این بزرگواران یک واحدند، یک شخصیتند، شک نمیتوان کرد که هدف و جهت آنها یکی است پس ما بهجای اینکه بیائیم زندگی امام حسن مجتبی (علیهالسلام) را جدا و زندگی امام حسین (علیهالسلام) را جدا و زندگی امام سجاد (علیهالسلام) را جدا تحلیل کنیم تا احیاناً در دام این اشتباه خطرناک بیفتیم که سیره این سه امام به خاطر اختلاف ظاهری (تاکتیکها و اختیارهای موضعی)، با هم متخالف و متعارضند، باید یک انسانی را فرض کنیم که 250 سال عمر کرده و در سال یازدهم هجرت قدم در یک راهی گذاشته و تا سال 260 هجری این راه را طی کرده است. تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم با این دید قابل فهم و قابل توجیه خواهد بود[4].
با توجه به همین مطالب و حقایق، باید اذعان نمود که در اسلام؛ تشکیل حکومت منصف و عادل، یکی از ضروریات اساسی دین برای جامعه اسلامی میباشد. بنابراین حکومت اسلامی از اساسیترین، ریشهدارترین و مهمترین موضوعات اسلامی بوده و هست که اگر حکومت اسلامی وجود نداشته باشد احکام اسلام و دستورات قرآن معطل خواهد بود و ضمانت اجرایی نخواهد داشت.
ب: ثامن الائمه حضرت رضا (علیه السلام) برای لزوم حکومت و نیاز به رهبر و حکومت به سه علت بسیار مهم و اساسی استدلال میفرماید:
اول) برای اجرای قوانین و جلوگیری از تجاوزات مردم نسبت به یکدیگر:
اگر کسی بگوید: چرا اولی الامر (صاحبان امر) قرار داده شده و امر شد که از او اطاعت کنند ؟ گفته میشود برای علل زیادی که از جمله آنها این است:
برای حفظ و نگهداری جامعه از فساد و هرج و مرج، ظلم و تعدی. حدود و قوانینی تعیین شده است که باید مردم از آن حدود تجاوز نکنند و در محدوده آن قوانین نگه داشته شوند و مردم خودبخود در چارچوب قوانین قرار نمیگیرند و حاضر نیستند از لذتها و منافع شخصی خویش گذشت نمایند، در آنجا که موجب فساد و تباهی دیگری میشود.
پس لازم است برای نگهداری مردم در محدوده قوانین و جلوگیری از تجاوزها و تعدی به حقوق دیگران، شخص امینی بر مردم گماشته شود، که عهده دار اجرای قوانین باشد، لذا برای مردم قیم و نگهبانی قرار داد، تا مانع شود آنان را از فساد و حدود و احکام را در بین آنها جاری سازد.
دوم) حیات و بقای هر ملتی بستگی به وجود حکومت و زمامدار دارد:
هیچ جمعیتی و ملتی را نمییابیم که بدون سرپرست و زمامدار بتوانند باقی بمانند و به زندگی اجتماعی خود ادامه دهند، زیرا برای دین و دنیای آن ملت وجود چنین شخصی لازم و ضروری است، و حکمت خداوند ایجاب نمیکند که جامعه را درامر ضروری رها کند با اینکه میداند آنها ناچارند از وجود چنین شخص، و حیات و موجودیت ملت بستگی به وجود او دارد تا در پرتو رهبری او بتوانند با دشمنان بجنگند و اموال عمومی را عادلانه تقسیم کنند، و عبادات اجتماعی چون نماز جمعه و جماعت را برپا دارند و دست ستمگران جامعه را از حریم مظلومان کوتاه نمایند.
سوم) حفظ اصول و فروع دین و مکتب بستگی به وجود امام و رهبر دارد:
اگربرای ملت امام و رهبری امین قرار ندهد دین واحکام اسلامی به فرسودگی کشیده خواهد شد، و سنن الهی تغییر مییابد، و هر آینه زیاد میکنند در دین بدعت گذاران آنچه را بخواهند، و ملحدین و بیدینان مسائلی را از دین کم میکنند و در اثر کم و زیاد، امر بر مسلمین مشتبه گردد و اسلام واقعی را نیابند، زیرا مردم به مسائل مذهبی نیازمند و محتاج تعلیم و یاد گرفتن هستند و از طرفی دارای افکار مختلفی هستند و خواستهها و هواهای مختلف و حالات گوناگون دارند.
پس اگر حافظ و نگهبانی برای اسلام و احکام آن، که پیامبر آورده است، قرار ندهند مردم فاسد میشوند و هم سنن و احکام الهی و شرایع آسمانی تغییر مییابد که پیامدش فساد و تباهی همه است.[5]
ملاحظه میشود که این دلایل اختصاص به زمان امام و پیامبر ندارد، در هر زمانی این نیاز اجتماعی وجود دارد.
اثبات ادله ولایت فقیه-5
[1] سوره نساء / آیه 57
[2] امام خمینی، حکومت اسلامی / ص 108 .
[3] سوره حدید / آیه 25.
4 امام خامنهای، انسان 250 ساله / ص 16 و 17
[5] بحار الانوار / طبع جدید / جلد 9/ ص 60.