حکومت های عربی و پدرسالاری جدید
نگاهی به تغییر و تحولات کشورهای مختلف عربی در یک پروسه طولانی و به ویژه تحولات پس از بهار عربی در این منطقه حساس و استراتژیک نشان می دهد که منطقه غرب آسیا نیازمند اصلاح ساختارهای “پاتریمونیال” و پدر سالارانه بخصوص در حوزه کشورهای عربی است که تغییر و تبدیل در روش اداره جوامع و تحولات جدی در سبک و مدل حکمرانی را ضروری می نماید.
در هر جامعه ای ایدئولوژی، فرهنگ و نگرش طبقه حاکم نقش قابل توجهی در فرآیند مدرنیزاسیون سیاسی داشته و تغییر نگرش طبقه حاکم می تواند بر روند مذکور تاثیر گذار باشد لذا ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی به مثابه منشاء اصلی عمل و رفتار سیاسی از جمله متغیرهای محوری در مطالعه مدرنیزاسیون سیاسی است .
به دلایل تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژی، فرهنگ و نگرش سیاسی گروه های حاکم در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارای ساختی پاتریمونیالیستی هستند که در آن قدرت به شکل آمرانه و عمودی بر جامعه تسلط دارد، آسیب شناسی اصلاحات در عرصه حکومت داری متعاقب بهار عربی مبین این واقعیت تلخ است که ساختارهای “پدرسالارانه جدید” نیز در جامعه عربی نه تنها تغییر، تبدیل، تعدیل و یا نوسازی نگردیده اند بلکه این ساختار از زوایای مختلف تقویت شده و در شرایط کنونی و در اشکالی ناقص و از ریخت افتاده همچنان حفظ گردیده اند.
بررسی و تحلیل ریشه های تغییر و تداوم در مناطق غرب آسیا به ویژه کشورهای عربی مستلزم توجه و تمرکز بر محورهای هشت گانه ای است که مورد اشاره و استناد قرار می گیرد :
الف: ظهور و تکامل مدرنیته در اروپا متضمن رنسانس و جنبش اصلاح دینی، گسترش فردگرایی و باز شدن دریچه های جامعه است و این مدرنیته باعث شده است تا این قاره به عنوان مرکز جهانی در عرصه های گوناگون معرفی گردد؛ لکن وام گرفتن و تقلید “جامعه عرب” از این مدرنیته نشان دهنده یک رابطه متقابل و برابر نبوده و نیست، بلکه حکایت از ارتباط یک مونوپول و مرکز قدرت با یک بخش پیرامونی و حاشیه ای است که نتیجه ای جز تقلید گری و انفعال نداشته است. لذا آزادی های فردی و اجتماعی و تفکیک حوزه های خصوصی و عمومی بی معنا بوده و باز تولید ساختارهای پدر سالاری گذشته کماکان به فعالیت خود ادامه می دهد.
ب: توجه و تمرکز بر شکل بندی پدرسالاری در ادوار مختلف تاریخ نشان می دهد مقایسه مدل های متنوع در دوران ماقبل اسلام، خلفای راشد، خلافت اموی و عباسی، سلطنت های فرعی و کوچک، خلافت و سلطنت عثمانی و در شرایط کنونی پدرسالاری جدید یا “پسا بهار عربی” نشان می دهد که نقطه اشتراک تمامی آنها مبتنی بر منطق گروه گرایی و حاکمیت قبیله ای بوده و به سختی می توان تغییری در ماهیت آنها یافت.
پ: درونمایه گرایشات سلبی در پدر سالاری های نوین موید این نقطه کانونی است که جدا سازی خود از دیگران یک اصل است که در سطوح بالاتر در بستری از ترجیحات متضاد مانند خویشاوند و بیگانه، قوم و طایفه مخالف، اسلام و غیر اسلام و در نهایت خودی و غیر خودی به ظهور و باز تولید مجدد خود می پردازد.
ت: بررسی و ارزیابی موشکافانه از وضعیت دولت های منطقه و به خصوص حوزه های عربی در چارچوب حرکت در مسیر مدرنیته حکایت از این مهم دارد که جملگی در مراحل اولیه دوران گذار ( شکل گیری مدرنیته، “دوران گذار” و تثبیت ) متوقف مانده اند، آنچه می توان در این کشورها مشاهده نمود صرفا توجه به نمادهای ظاهری و بیرونی پیشرفت بوده است و هیچ حرکت و موفقیتی در راستای اجرای مدرنیته سیاسی (دموکراسی و حقوق شهروندی ) و حفظ هویت و کرامت انسان ها در این جوامع مشاهده نمی گردد.
ث: از جمله مولفه های مهم در نگاه پدرسالاری جدید می توان به مساله “زنان در جامعه” اشاره داشت که بنظر می رسد کماکان در عرصه نظر و عمل ، زن در حد و حدود سایر مسائل اجتماعی و عادی به رسمیت شناخته شده است و چشم انداز حال و آینده زنان مانند گذشته تاریک و مبهم ارزیابی می گردد که این مساله در جامعه عربی به مردان این اجازه را خواهد داد تا از نیمه جمعیت زن جامعه مانند سایر دارایی های خود بهره برداری نمایند.
ج: نوع نگاه به روابط فرد و جامعه در ساختار پدرسالاری جدید مبتنی بر “اقتدار و تسلیم” و “انقیاد و استقلال” است که فرد در خانواده پدرسالار جدید دچار “گم گشتگی” است، آنچه در مدل اقتدار و تسلیم دیده می شود: کودک، مطیع، درست کردار و جاهل به مسائل جنسی است که به جای خودشکوفایی ذهنی و نهادینه شدن علمی به جاودانگی فراطبیعی می رسد و آنچه در انقیاد و استقلال وجود دارد نیز: تسلیم پذیری و اطاعت بر مدار انقیاد است که احترام متقابل و عدالت را بدنبال داشته و آن را بنیاد استقلال می داند لذا از آنجا که انقیاد مختص کودکان زیر هفت سال و استقلال طلبی برای کودکان بزرگتر است، فرد در جامعه دچار نافرمانی سیاسی و اجتماعی نخواهد شد و خطری نظام حاکم را تهدید نخواهد نمود.
چ: نکته مهم در فرآیند جامعه پذیری عربی آن است که تفاوت فاحشی بین محاورات رایج در سطح جامعه با زبان کلاسیک مدرسه ای وجود دارد و گرایش کودک به حفظ متن باعث می شود بین ادراک و فهم زبانی و یادگیری حفظ محور ایشان تعارض ایجاد گردد که این موضوع از کودک شخصیتی تقلیدگر و یادگیرنده ای از روی عادت خواهد ساخت لذا در این فضا نقد و پرسشگری جای خود را به اطاعت محض خواهد داد.
خ: هدف مهم و اساسی در پدرسالاری جدید آن است که با کلی گویی، مقدم دانستن فرهنگ شفاهی بر فرهنگ مکتوب و همچنین نطق و تک صدایی در برابر قرائت و تفسیر مبادرت به انتقال و تزریق انرژی در جهت اقتدار گرایی گردد و سکوت ظاهری مردم را در جامعه تضمین نماید که این روش به مثابه برخورد گزینشی با مدرنیته و در راستای تقویت ساختار های پدر سالاری محسوب می گردد .
نتیجه گیری :
اگر چه ممکن است شکل نهادی رابطه پدر سالارانه با تحولات سیاسی دگرگون شده باشد، لکن رابطه آمرانه قدرت علیرغم افزایش گروه های اجتماعی حاصل از مدرنیزاسیون تغییری نداشته است و لذا عناصر مختلفی از اقتدارگرایی بازتولید گردیده است، منابع قدرت آمرانه در کشورهای عربی بسیار متعدد و متنوع است و طیف وسیعی از ساختارهای اجتماعی، نهادهای سنتی و مذهبی را در بر گرفته است.
در الگوی قدرت سنتی در بسیاری از کشورهای منطقه غرب آسیا، مردم از آزادی های بنیادین یعنی حقوق فردی و شهروندی محروم هستند و شرایطی برای مشارکت و رقابت سیاسی پیدا نمی نمایند و در برخی کشورها که امکان مشارکت سیاسی وجود دارد؛ این مشارکت از نوع محدود و تبعی بوده و فاقد استاندارد های لازم و قابل قبول است.
تحلیل شرایط کنونی منطبق با فرآیند تغییر و گذار و همچنین نتیجه مطالعات جامعه شناسی و علوم سیاسی نشان می دهد که در آینده سه مرحله بهم پیوسته فراروی حاکمان در غرب آسیا و به ویژه در دولت های عربی قرار خواهد گرفت که این مراحل مشتمل بر: مرحله “فروریزی نظام حاکم” (Regime Breakdown )که با ترکیبی از بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همراه بوده و منجر به گسترش شکاف های درون رژیم و حتی تجزیه آنها خواهد گردید که بنظر می رسد فرجام بسیاری از دولت ها در چنین بستری شکل پیدا خواهد نمود .
مرحله دوم را “گذار دموکراتیک ”( Democratic Transition ) نامیده اند که در برگیرنده فاصله گرفتن حکومت ها از ساختارهای سیاسی کهنه و توجه به دموکراسی و حقوق شهروندی و کرامت انسانی است که حکومت ها می توانند در مراحلی مانند گذار از طریق داد و ستد در بالا، گذار از طریق مذاکره و گذار از طریق جایگزینی به آن تحقق بخشند،
در مرحله سوم نیز تحکیم دموکراتیک ( Democratic Consolidation ) شکل پیدا خواهد نمود که پروسه ای طولانی تر داشته و منجر به استقرار ساختاری، تقویت و رواج مناسبات دموکراتیک منطبق با نیازهای مردم هر جامعه خواهد گردید.
این امیدواری وجود دارد در آینده ای نه چندان دور مردم درکشورهای غرب آسیا به ویژه در کشورهای عربی بتوانند در رشد فرهنگ عمومی و سیاسی خود بکوشند و حکومت ها را به عقب نشینی در برابر مطالبات خود وادار سازند. امید است حکمرانی های خوب با مولفه هایی مانند حاکمیت قانون، پاسخگویی، شفافیت، اثربخشی، مسئولیت پذیری، مشروعیت، وفاق و داشتن حق مشارکت سیاسی در کشورهای این منطقه مستقر گردند .
کلید واژه ها: پاتریمونیالیسم, پدرسالاری جدید, غرب آسیا, دوران گذار, تحکیم دموکراتیک, حکمرانی خوب, فرهنگ سیاسی, جامعه پذیری
مهر 1401