خلاصه جلد هفتم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعرای غدیریه در قرن چهارم در منابع اهل سنت

قبل                     بعد

 خلاصه جلد هفتم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

 

دیباچه مولف:

خداي را بر معرفت او سپاسگزاریم و هم او را می ستائیم که راه سپاسگزاري را به ما آموخت …..، و سرور پیامبرانش محمدمصطفی را بر ما گسیل داشت که نعمت وجودش عظیم ترین منت است و بعد از او با دو جانشین گرانقدرش قرآن و عترت بما عزت و کرامت بخشید ….. آري ذات مقدس او را ستایش می کنیم که گامهاي ما را بر جاده حق و حقیقت استوار نمود ودر حالی که جز حق نگفتیم و به جز راه حق نپیمودیم، اوراق زندگی ما را با سعادت و نیکبختی نوشت و آثار قلم ما را برصفحات زرین تاریخ به یادگار نهاد و البته ذات مقدسش توفیق بخش هر نعمت و هم اوست که سرپرست و یاور ماست.

عبدالحسین احمد امینی

شعراء غدیر در قرن چهارم:

غدیریه ابوالفتح کشاجم متوفی 360:

(……. و قد علموا ان یوم الغدیر، بغدرهم جز یوم الجمل …..) (چه هلال هاي نو که قبل از دوران درخشش و کمال فرو افتادند وچه بدرهاي تابان که بزودي غروب کردند، آنان که در میان خلق، حجت خدا و آیت او بودند و البته روز قیامت دشمن هستند با آن کسانی که از یاري آنان کناره گرفتند، و با وجود اینکه خداوند سند پیشوایی آنان را نازل نمود، آنها آن سند خدایی را مردود شمرند، جد آنان خاتم پیامبران است و این را تمام ملل و اقوام جهان می دانند، پدرشان سرور اوصیاء است که دستگیر ضعیفان و به خاك افکن قهرمانان بود، آنکسی که به سر نیزه آموخت که چگونه در قلب دشمن جاي گیرد و شمشیر را آموزش داد که چگونه بر فرق ها نشیند، روز نبرد اگر زمین از جاي خود می جنبید او پابرجا بر جاي خود استوار بود …..، خداي عزوجل مشعل گمراهی را بواسطه او خاموش کرد، ولی شراره هاي آن مشعل، دامن هدایت را به آتش کشید، آن سروري که خداوند خورشید خود را، نزدیک غروب بخاطر او بازگردانید که اگر باز نمیگشت به عوض تابش و درخشندگی براي همیشه روسیاه می شد…..، و نیز همگان دانستند که در اثر نابکاري آنان بود که روز غدیر، روز جمل را در پی داشت اي گروه سیه کاران که به پیامبر تلخی مصیبت را چشانیدید …..، به نص صریح، قرآن خصم و دشمن شما است و هم آنچه بهترین پیامبران، در آن روز فرمود پس سفارش او را علناً زیر پا قرار دادید و بر او دروغ بستید و آنچه را خواستید به او نسبت دادید …..) که تا آخر قصیده در نسخه هاي فعلی 47 بیت است، ولی ناشر خائن دیوان آن قسمت ها را که با مذهب او مخالف بوده است از دیوان چاپی ساقط کرده و این اولین دست خیانتکار نیست که سخنان حق را جابجا می کند.

شاعر: او ابوالفتح محمود بن محمد بن حسین بن سندي بن شاهک، معروف به کشاجم است، او نابغه اي از نیکان و یگانه اي از رجال برجسته در ادب و ….. است و او خود را به اختصار کشاجم نامید (ك یعنی کاتب، ش یعنی شاعر، الف یعنی ادب،ج یعنی جدل یا جود، م یعنی متکلم یا منجم) و پس از آنکه در طب نیز مهارت یافت حرف (ط) را نیز بر کشاجم اضافه کرد ولی به آن مشهور نگردید، پس او در این مراتب سرآمد عصر خود بود …..

هجو سرایی کشاجم:

(مضمون) هجوسرایان قرن چهارم هر یک سبک خود را داشتند که بعضی تندرو و بعضی میانه رو بودند و کشاجم از گروه دوم بود …..، هجو براي او ابزار دفاعی است نه تنهاجمی و لذا در هجویات او فحش ناموس، ناسزا، گفتار زشت و ….. وجود ندارد، و همچنین سلامت طبع، پاکی نفس و نیک نهادي و ….. موجب گردید که خود را به مشاغل دولتی و حکومتی ….. در بارگاه سلاطین و امرا آلوده نسازد ….. و او تصدي اینگونه مشاغل را هلاك روح و جان می دانست ….. و نیز در اشعار او نمونه هاي فراوان از سخنان حکمت آمیز و خردمندانه وجود دارد که او را درصف رهبران عالیقدر جاي داده است …..، او به قصد سیاحت از رمله به سمت شرق روان ….. و بارها به مصر، عراق و شام سفر کرد ….. او در ضمن این سیاحت ها با شاهان و وزرا و امرا مجالست نموده و از جوایز آنان بهره مند می شد و نیز با رجال علم و ادب و حدیث رفت و آمد داشت …..، در خصوص عقاید کشاجم که در واقع دوره او دوره آراء و مذاهب مختلف است …..، او عقاید قلبی خود را صریحاً اظهار نمود و معلوم و آشکار بود که او که یک شیعه امامی است و در تشیع و موالات اهل بیت بطور کاملاً صادقانه قدم برداشته و فداکاري بسیار نموده است …..، او به تشیع خود تظاهر و به آن افتخار می کرد و با ادله محکم مردم را به تشیع دعوت نموده است.، او از حقوق اهل بیت جانبداري و در سوگ و ماتم آنان ناله و زاري دارد و دشمنان اهل بیت را سرزنش و از آنها بیزاري می جوید و اعتقاد او آن است که خاندان نبوت در این دنیا وسیله تقرب در درگاه الهی و در آخرت واسطه نجات و رستگاري هستند …..، کشاجم در واقع از مصادیق بارز این آیه کریمه است (یخرج الحی من المیتّ) یعنی (خداوند است که زنده را از مرده بیرون می آورد)، زیرا که جد شاعر همان سندي بن شاهک است که دشمنی او با خاندان طهارت و جسارت و سختگیري و شکنجه هاي جسمی و روحی او به امام موسی بن جعفر در زندان هارون الرشید بر کسی پوشیده نیست و همگان صفحات سیاه زندگی او را در تاریخ خوانده و از آن اطلاع دارند …..، اما او در این جبهه بندي شیطانی، کاملاً از جدش کناره گرفته ….. و تمام قد و با غیرت تمام به حمایت از خاندان پیامبر برخاسته است …..، از نمونه هاي اشعار مذهبی او: (……. گریه می کنم ولی البته گریه بر مظلومیت خاندان بهترین انبیاء، چه دردي را از آنان دوا خواهد کرد ….. اي دوست مرا نکوهش مکن زیرا این جامه تقوي که بر تن دارم از برکت همان محبتی است که به خاندان نبوت دارم، همان بزرگوارانی که چون کشتی نوح، هر کس به دوستی و ولایت آنان چنگ زند اهل نجات است…..، پیامبر خدا سفارش فرمود ولی امروز آن سفارش او را به بیابان ها انداخته اند …..، این رسم تازه اي از انبیاء در تعین وصی نیست قبل از آن هم کسانی از آنان که دار فانی را واع می نمودند، تمشیت کارهاي خود را به وصی خود محول نموده اند…..، بجان خودم سوگند که پیشینیان حق او را کار کردند ولی چقدر شایسته بود که از او متابعت و پیروي می نمودند …..، ….. (زیرا) او بودکه در معرکه نبرد و در بسیاري از اوقات که مرگ بر سر همه سایه افکن بود با شجاعت و دلاوري بی حد و حصر خود غم ها را به شادي تبدیل می کرد، پس اگر فضل او انکار شود البته خورشید آسمان به فضایل او گواه و معترف است، او بود که درنبرد ذات السلاسل، قبل از طلوع فجر، غبار میدان را به چهره خورشید پوشانید و هم او بود که خورشید براي او هنگام عصررجعت کرد …..، آري اما اگر او در جنگ بدر در راه خدا قریش را داغدار کرد، به خدا قسم که آنان در راه شیطان در کربلا انتقام گرفتند، پس اي مرکب خطا در تاریکی شب براي آنان بتاز که شیطان، ترانه سرایی خود را آغاز کرده است، به خدا قسم که حرمت مصطفی نادیده گرفته شد و بالاترین مصائب به آنها وارد گردید، آري دشمنان خدا و رسول، مردان آنان را چون بردگان راندند و زنانشان را چون کنیزان به بند کشیدند …..، اي کاش که جدشان حاضر و ناظر اعمال آنان می شد و به دنبال کاروان غم آنها، به زاري و ناله می پرداخت …..، جانم فداي شما باد که پاك و شایسته مدح و ثنا هستید ولی دیگران مستوجب نکوهش و سرزنش، روزي که براي محاکمه به درگاه حق احضار شوم، خواهم گفت آنچه بر عهده داشتم به برکت دوستی شما ادا کردم که گناهان من به برکت دوستی و محبت شما ریخته خواهد شد مانند برگ درختان در فصل پائیز، خداي عالمیان بر شما درود فرستد همان درود و سلامی که که با ستارگان آسمان هم مقدار و مرتبه باشد یعنی بی نهایت تاابدالآباد)، و باز در مدح اهل بیت سروده است: (اي خاندان رسول خدا، مقام و منزلت شما چون ستارگان آسمان درخشان و بلند مرتبه است …..، اگر در معنی مجد و بزرگواري سخن به میان آید، البته بالاترین درجه بزرگواري و مجد و کرامت از آن شما خواهد بود …..، شما از لذات دنیا چشم پوشیده اید و به همین لحاظ به نعیم آخرت رستگار شده اید …..).

و نیز درباره ولایت علی علیه السلام:

(دوستی وصی پیامبر خود صله و نیکی و پاداشی است که از طهارت جان خبر می دهد، اما مردم دانا و دانشمند به دوستی او متدین و جاهلان حق او را انکار می کنند و البته همیشه تشیع و دوستی آل اﷲ در نجبا و بزرگان مشهود و دشمنی اهل بیت درمیان مردم پست و هرزه قرار داشته است.).

و باز در همین زمینه: (دوستی علی همواره با همت عالی توام بوده زیرا او خود سرور پیشوایان است …..، دوستان او همه پاك نژاد که در زمان تحقیق و بررسی کمترین تهمتی در نژاد آنان نیست …..، آنان پرتو درخشان هستند و نصیب دشمنان سیه کارشان سیاهی و ظلمت …..). این اشعار را ثعالبی در کتاب ثمار القلوب آورده و استشهاد می نماید که نسبت سیاهی به صورت ردمان(دشمنان ناصبی) نزد ادبا مشهور و معروف است …..، و نیز کشاجم قصیده اي دیگر دارد که در آن خاندان عترت را مرثیه گفته و براي آنان سوگواري می کند: (آري مصیبت سنگین همین است، بگونه اي که صبح و عصر آن غم بار است …..، اي واي بر روزگار که خاندان رسول را با داس مرگ درو کرد …..، جمعی در همین دیار به خون غلطیدند و جمعی دورتر به خاك افتادند، در کربلا روزگار بر آنها سیاه شد و چون سیاهی و ظلمت فرونشست، قربانیان کارزار ظلم و ستم آنها بودند.، ازسوي خداوند هر روز باران رحمت چون سیل در هر صبحگاهان و هر عصر، بر مزاري که غریب خاندان رسول، یعنی حسیندر آن آرمیده و اعضایش چاك چاك است ریزان باد، همان مظلوم که حامیان او خوار و یاورانش کم و دشمن کافر و کینه توز او یعنی یزید به نهایت آرزوي خود رسید، و سپاهیان او یعنی دشمنان خدا و رسول، زنان و کودکان حرم او را به دنبال محمل چنان حرکت دادند که حتی شتران، خسته و وامانده شدند و با تهدید آنان را از نوحه و زاري بر قربانیان خود منع می کردند ولی فرشتگان عالم براي آن کشتگان نوحه گر بودند …..، اي گروه سرگردان و گمراه که در رسوایی غوطه ور هستید همگی شما به خداي خود خیانت کردید که رسول ناصح او را آزار کردید و چهره کسی را به خاك و خون کشیدید که قبل از پیامبر، جبرئیل بر آن بوسه می زد، همه شما در پیشگاه عدالت حق گناهکارید، چه آنکسی که او را تنها گذاشت و یاري نکرد و چه آن کسی که بدست خود او را قربانی کرد پس بر هر کسی که حق آنان را پایمال نمود لعنت خدا در هر صبح و شام نثار باد.، اگر در نداي غربت و استغاثه آنان، خود را به ناشنوایی و کري زدید، آگاه باشید که به کیفر این عمل خود درروزي گرفتار شوید که در آن روز هیچکس به فریاد شما نخواهد رسید. ….. اگر حق آنان را کتمان کنید، محکمات و متشابهات قرآن همگی بر فضل و بزرگواري آنان گواهی می دهند …..). و نیز از اوست: (تصور کرده اند هر که علی رادوست بدارد بایستی جامه در فقر بپوشد، دروغ بسته اند بلکه هر فقیري که او را دوست بدارد جامه هاي عزت و دولت خواهدپوشید، سخن وصی پیامبر را تحریف کردند و این خود خی ت دیگري بود ….. سخن آن سرور این بود. اگر دوست ما هستید از دنیاي پست چشم بپوشید و دوستی دنیا را از دل بیرون کنید.)

او در نزد اخفش کوچک علی بن سلیمان ادب آموخته و در شام بر او حدیث عرضه نموده و ….. داراي تالیفات بسیار است از جمله (ادب الندیم، رسائل، دیوان شعر …..).

غدیریه ناشی صغیر: (متوفی 365 حدود):

(اي آل یاسین هر که شما را دوست بدارد به یقین خیرخواه خود است….. پدر شما احمد است و وزیر او علی که از علم الهی عطا یافته است، او علی است که صاحب افتخار غدیر خم است و بدین وسیله برتري او آشکار است، آنگاه که رسولخدا در میان مردم به پا خاست و در حالی که بازوي علی را بلند کرده بود فرمود، هر آن کس را که من سرپرست او هستم، این وصی من علی سرپرست او خواهد بود و این را خداي من به من وحی کرده است، پس آنگاه همه به تهنیت و مبارکباد گویی به او (به به) گفتند و سپس دست بیعت دراز کردند و هر که صادقانه با خدا معامله کند البته سود خواهد برد، او همان علی است که جبرئیل روز نبرد احد به ستایش او می گفت اگر نبردي سهمگین واقع شود، شمشیري جز ذوالفقار علی وجوانمردي جز او نیست و اگر شمشیري که به پاي عمرو کوبید را با اعمال تمام خلایق از جن و انس، سنجش نمایند ارزش آن بالاتر است.، او آن علی است که دیگران از فتح قلعه خیبر عاجز شده و دست خالی بازگشت نمودند، ولی او رفته و قلعه را در آن روز، که یهودیان خیبر به جنب و جوش آمده بودند گشود.، آري مسلمانان در هیچ آسیاي جنگی شرکت نکردند مگر آنکه علی را قطب آن آسیا دیدند.، و خداوند به خاطر پاکی وجود مبارك او، بر او درود فرستاد و او را موفق ساخت تا ثناخوان او شود.)،

و نیز در قصیده اي دیگر می گوید: (اي جانشین رسول خدا، به خدا سوگند آن کسانی که با تو به ستیز و جنگ برخاستند به یقین کافر شدند و بهترین گواه آنکه، آنان علیرغم شنیدن نص وصایت و خلافت تو، آن را قبول نکردند سرکشی و عصیان از آنهاست بعد از آنکه خود ترا نامزد ریاست کردند و پیمان شکنی از آنهاست بعد از آنکه خود دست بیعت با تو داده بودند و اي یاور احمد مصطفی، تو درس یاري را از پدرت ابوطالب آموختی و دشمنان سرسخت پیامبر را باقهر و جبر بر جاي خود نشاندي پس لعنت خدا بر دشمنان سرسخت تو باد، البته خلیفه رسول خدا تویی نه مردم، پس چه شد که ترا پشت سر نهادند، به ویژه در آن روز که پیامبر با لشکر اسلام روانه تبوك شد و تو پس از آن به او ملحق شدي، و همان روز عده اي گفتند که خاطر رسول خدا از علی آزرده بود و تو به خدمت او رسیدي تا حقیقت آشکار شود، پس رسول خدا در پاسخ تو فرمود: مگر خشنود نیستی که به کوري چشم دشمنان و معاندین، من و تو چون موسی و هارون باشیم تا آنان بپذیرند و اگر بعد از من نبوتی بود همانطور که تو خلیفه من هستی، شریک در نبوت من بودي، ولی من خاتم پیامبران هستم و تو جانشین من هستی این را فرمود تا مردم سر بر اطاعت آورند،پس تویی خلیفه رسول اکرم، و نیز در آن روز که با تو در برابر مردم به راز نشست و آنها دیدند که تنها تو براي شنیدن اسرار الهی شایسته و لایق بودي و البته این خدا بود که راز قرآن را بتو می آموخت و از دهان احمد با تو سخن می گفت، در حالی که حاسدان و کینه توزان شاهد و ناظر بودند، تویی خلیفه رسول خدا از روز دعوت عشیره اقربین، با آنکه پدرت ابوطالب نیز در آن جمع بود و از روز غدیر خم و البته روز غدیر بهانه اي براي فریبکاران باقی نگذاشت.، و آنها یعنی آن منافقین با قید سوگند پیمان بستند که بر تو ستم کنند و لذا تو را یاري نکردند تا هنگامی که نص رسول خدا بر آنها عرضه شود، گویند علی خود سستی کرد تا ترا ضعیف و ناتوان معرفی کنند ولی ما به آنها گفتیم سخن رسول خدا صریح بود و هرگونه شک را ازدلها زدود.) و نیز از اشعار ناشی، قصیده اي است که در آن اهل بیت را ستایش می نماید: (بآل محمد عرف الصواب، و فیابی اتهم نزل الکتاب، ….. کان سنان ذابله ضمیر فلیس عن القلوب له ذهاب، و صارمه کبیعته بخم، معاقدها من القوم الرقاب…..)، یعنی (به آل محمد راه صحیح شناخته شد و در خانه هاي آنان کتاب خدا نازل شد …..، آنها همان کلمات و اسماءهستند که پرتو جلالت آنها بر آدم تابیده و به این میمنت و برکت توبه او پذیرفته شد، آنان حجت خدا بر خلق هستند و نه بر آنها و نه بر حکم و دستور آنها شکی وجود ندارد، بازمانده حقیقت علیا و شاخه هاي درخت توحید هستند و با بیان و توضیح آنان خطاب الهی واضح و روشن شد، …..، دوستی آنان همان صراط مستقیم است که به حق منتهی می شود، ولی این راه بدون مشقت قابل طی شدن و پیمودن نیست، در این خاندان خصوصاً ابوالحسن علی همان دلیر که در روز نبرد جایگاهی خاصی دارد که همه از آن خائف و ترسان هستند

(کلب گوید دقت کن و ببین عنایات روح القدس را بر اشعار ناشی و وقتی اشعار این بزرگوار براي ما که فارسی زبان و غیر عرب هستیم تا این حد شیرین و زیباست، پس چه اثر جذابی بر کسانی دارد که زبان عربی زبان مادري آنهاست سلام، رحمت، رضوان خداوند بر وجود مبارك او باد تا آن زمان که خداوند خدایی می فرمایدآمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

گویا نوك نیزه اش خاطره بیاد ماندنی است که یکسر به دل ها فرو می رود و شمشیر بران او گویا مانند بیعتی است که در غدیر خم واقع و بر گردن همه امت قرار گرفت، علی دُر و جواهر ناب و طلاي خالص است و بقیه خار و خاشاك.، پس آگاه باش اگر تو از دشمنان او بیزار نباشی، هیچگاه از محبت و دوستی او پاداشی نخواهی برد، او همان علی است که هر زمان شمشیر برانش جانها را احضار می کند جز اجابت آن چاره اي ندارند، او همان علی است که نوك نیزه اش با خفتان آشتی و شمشیر تیز او با کلاه خود رفاقت دائم دارد، ….. او همان علی است که دشمنان در کفش و موزه اش ماري قرار دادند تا او را بگِزد و چون خواست آن را به پا کند، کلاغی موزه را بر هوا برد، چرخید و آن را واژگون کرد، پس ناگهان ماري سمی از آن افتاد و به طرف کوه خزید، او همان بزرگوار است که اژدها با او به راز نشست، همان اژدها که ابر او را بر در خانه رسول بر زمین انداخت و مردم همه دیده و با وحشت فرار کردند و راهها بسته و میدانها پر از غلغله شد و چون علی به اژدها نزدیک گردید، مردم قدمی جلو نهاده و در شگفتی فرو رفتند.، علی با اژدها به قهر و غضب سخن گفت، در حالی که نه می ترسید و نه فرار می کرد تا آنکه آن اژدها به سوي دره روان و در آن خزید و چون پنهان می شد گفت: من فرشته هستم و غضب خداوند مرا به این صورت درآورد، تو سرپرست مایی و دعاي تو مستجاب، اکنون روي به سوي تو آوردم پس شفاعت کن نزد آن خدایی که همگان به سوي او روانند پس، علی دعا کرد و رسول خدا آمین گفت ومردم گریه می کردند آنگاه دعا به هدف اجابت نشست و فرشته به سوي آسمان پرکشید، مانند عقاب و چون تیر شهباز که به آسمان رود و پس از آنکه پر طاووسی بر تنش روئید و مانند گوهر و طلاي ناب زیور بست، می گفت به خدا سوگند نجات یافتم به برکت خاندانی که از خشم آنها آتش دوزخ شعله ور و نعمت هاي بهشت براي دوستانش رایگان است، آري آنها هستند خبر عظیم (نباء عظیم) و آنها هستند کشتی نوح، و شاهراه حقیقت و صراط مستقیم پس از آنکه وحی با رحلت رسول خدا قطع گردید.

(کلب گوید یا علی ما نیز می گوئیم تو سرپرست مایی و دعاي تو مستجاب اکنون رو به سوي تو آوردیم، مادوستداران تو نیز با دست خالی و روي سیاه، از وراي زمان و مکان تو را شفیع قرار می دهیم تا به برکت ناشی و مانند او نزد خدا براي ما دعاي خیر فرمایی و برادر و مولا و حبیب تو محمد آمین گوید و آنگاه ما به رستگاري جاوید رسیده و از حوض کوثر به دست مبارك تو سیراب شویم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

این اشعار از ناشی است و ابن شهرآشوب در مناقب به آن تصریح دارد و ابن خلکان نقل نموده که ناشی در سال 325 به کوفه رفت و در مسجد جامع شعر خود را دیکته کرد.، متن بی شاعر معروف که در آن زمان نوجوانی بود در مجلس او حضور داشت و از آنچه ناشی املاء می کرد این دو بیت را یادداشت کرد (کان سنان ذابله ضمیر، فلیس من القلوب له ذهاب / و صارمه کبیعته بخم، مقاصد ها من الخلق الرقاب)، یاقوت حموي در معجم و یافعی در مرآت، این داستان را نقل و صاحب (نسمه السحر) با تاکید به اینکه شعر از ناشی است، نسبت آن را به عمروعاص رد نموده است…..)، شاعر یکی از صاحب نظران علم کلام است که ضمناً در فقه نیز دانشمندي بی نظیر و در علم حدیث هم نابغه و همچنین در علم ادب نیز از دیگران گوي سبقت را گرفته و در نهایت، در سرودن اشعار نغز و زیبا هم مشهور و سرشناس شده است، نتیجه آنکه او مجمع فضایل و مکارم و ….. بوده و پیشتاز بزرگان و دانشمندان شیعه و از متکلمین و محدثین و فقها و شعراي صاحب نام این مذهب است، او کسی است که شیخ مفید، شیخ الطایفه ابوجعفر طوسی و…..، از او روایت کرده اند، ….. و ابن شهر آشوب او را در شمار شعرایی نام برده است که بی پروا و با شجاعت تمام از خاندان محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم دفاع می کرده اند …..، با این وجود او خلیفه الراضی باﷲ را (از باب تقیه) ثنا گفته …..، از قول ناشی آمده است که (……. ابن دائق مرا نزد خلیفه الراضی باﷲ برد من مداح و ستایشگر ابن دائق بودم و مرا دوست می داشت، پس زمانی که به حضور راضی رسیدم گفت: ناشی رافضی تو هستی گفتم من خادم امیرالمومنین و شیعه هستم، گفت از کدام فرقه شیعه هستی گفتم شیعه بنی هاشم گفت این گونه پاسخ حیله اي ناپاك است گفتم ولی باپاکی نسب همراه است گفت آنچه داري بیاور، من قصیده اي خواندم پس دستور داد ده طاقه شال به همراه چهار هزار درهم پول نقد جایزه دهند، پس رفتم و آنها را گرفتم و برگشته زمین را بوسیدم و تشکر کردم بعد گفتم من رسم دارم که طیلسان(نوعی ردا پشمی) می پوشم گفت ما اینجا طیلسان عدنی داریم پس دستور داد یک طیلسان با یک عمامه خز نیز به من بدهند و دادند، پس گفت از اشعاري که درباره بنی هاشم داري بخوان من خواندم: (اي فرزندان عباس، امیه با کینه و دشمنی خونهایی از شما ریخته است / پس هاشمی نیست آنکه امیه را دوست بدارد و یا آن مردك لعین ابازبیل را …..) گفت بین تو ابوزبیل چه گذشته گفتم امیرالمومنین بهتر می داند، پس خندان شد و گفت مرخص هستی …..)، اخبار بسیاري حکایت از آن دارد که ناشی علاوه بر اینکه توفیق سرودن اشعار فراوان در خصوص اهل بیت دارد این زحمات و تلاش و اشعار او موردتوجه و قبول و علاقه اهل بیت قرار گرفته که این خود بالاترین فضیلت و مقام براي اوست و قطعاً این سعادت و توفیق بالاترین کرامت جاوید و رستگاري دو سرا را براي او به همراه و ارمغان دارد.،

(مضمون) حموي از خالع نقل می نماید که (من با پدرم به سال 346 در مجلس کیوذي محدث بودیم که این مجلس در مسجد منعقد می شد، روزي مجلس از جمعیت پر بود ناگهان مردي از راه رسید که قبایی از وصله بر تن داشت و در یک دست او مشک آب و کیسه غذا و در دست دیگر چوبدستی نوك دار که هنوز گرد راه را از خود پاك نکرده بود، پس سلام کرده و با صداي بلند گفت من فرستاده فاطمه زهرا هستم گفتند خوش آمدي و صفا آوردي گفت احمد مزوق نوحه خوان کیست و آیا می توانید او را به من معرفی کنید گفتند آرياو همین است که آنجا نشسته است، گفت خاتون خود فاطمه زهرا سلام اﷲ علیها را در خواب دیدم فرمود راهی بغداد شو و احمد را پیدا کن و به او بگو براي فرزندم با شعر ناشی نوحه سرایی کند در آنجا که می گوید (بنی احمد قلبی بکم یتقطع، بمثل مصابی فیکم لیس یسمع …..) یعنی (اي زادگان احمد مختار جگرم در ماتم شما از هم تکه تکه شد، کسی نشنیده است مثل این ماتم که به دل من رسیده است ….) پس ناشی که در آن مجلس حضور داشت به شدت بر صورت خود کوبید و به دنبال او احمد مزوق و سایرین لطمه ها به صورتهاي خود زده و گریه و ناله را سر دادند و از همه بیشتر ناشی و بعد از او مزوق متاثر شده بودند، پس با این قصیده تا ظهر نوحه سرایی کردند و مجلس به اتمام رسید و هر چه کوشش کردند که آن مسافر از آنان هدیه اي بپذیرد. او قبول نکرد و گفت به خدا قسم اگر تمام دنیا را به من بدهند نخواهم گرفت و من برخود روا ندارم که پیام آور خاتون خود حضرت زهرا باشم و آنوقت عوض بگیرم، پس مراجعت نمود در حالی که چیزي قبول نکرده بود،آنگاه گوید این قصیده بیش از ده بیت است از جمله اینکه (……. هیچ بقعه و دیاري در شرق و غرب عالم نیست جز آنکه درآنجا شهید و یا مقتولی از شما در آن به خاك رفته است، آري ستم کردند و شما را از دم تیغ گذراندند.، و حقوق و میراث شما را تصاحب نموده و بین خود قسمت کردند، تا آنجا که جهان بر شما تنگ شد و در هیچ جا امان نداشتید پس چه پیکر ها که از شما بر خاك افکندند و چه سرها که از شما بر بالاي نیزه ها بردند، در حالی که شما به هر سو متواري و لحظه اي پهلوي شما بر بستر آرام نمی گیرد، خواب ناز مرا می رباید و آرام به خواب می روم …..)، حموي نقل می کند که خالع گفت (…….روزي به ناشی گذر کردم که در بازار سراج ها نشسته بود و به من گفت قصیده اي ساخته ام و از من تقاضاي نسخه اي از آن را دارند می خواهم با خط تو آن را بدهم، گفتم الان در پی کاري هستم می روم و بر می گردم پس به آن جا که کاري داشتم رفتم لحظه اي جهت استراحت به خواب رفتم و در خواب ابوالقاسم عبدالعزیز شطرنجی نوحه خوان را که مرده بود در خواب دیدم به من گفت دوست دارم بیدار شوي و قصیده بائیه ناشی را پاك نویس کنی که ما دیشب در مشهد حسین با آن نوحه سرایی کردیم، آن مرد نوحه خوان یعنی شطرنجی زمانی که از زیارت مراجعت می نمود، مرده بود، پس من بیدار شده وبرگشتم به ناشی گفتم قصیده بائیه خود را بده گفت از کجا دانستی که بائیه است، من هنوز با کسی آن را در میان نگذاشته ام و من جریان خواب خود را بازگو کردم ناشی گریه کرد و گفت بدون تردید وقت آن رسیده است، پس آن را به من داد و من آن قصیده را پاکنویس کردم که آغازش این است (رجایی بعید و الممات قریب و یخطی ظنیء و المنون تصیب …..) یعنی(آرزویم دور دراز است و مرگم نزدیک، امیدم به خطا می رود ولی تیر مرگ به خطا نمی رود ….)، در ادامه حضرت علامه مولا امینی قسمتی از قصیده بائیه که در مدح و ستایش اهلبیت است نقل می فرماید: (….. کسانی که بالاترین مقام را دارا شدند و در میان صاحبان فضل کسی مانند آنان نیست و اگر نسب خود را ذکر نمایند، از مجد و عظمت سر به آسمان می سایند زیرا در میان صاحبان نسب کسی مانند آنان نخواهد بود، آنان دریاي کرم هستند که در و گوهر را با امواج خود به ساحل می افکنند و در بخشش خود دریغ نداشته و بخل نمی ورزند، آنان به منزله کشتی هاي نجات و آبی سرد و گوارا براي تشنگان …..، و آنان واسطه میان بندگان و پرودگار خود هستند و دوستاران آنها در روز رستاخیز زیانکار نیستند، آنان دانش گذشته و آینده را در نزد خود دارند و هم هر آنچه را که هر کسی بخواهد …..، آنان با فضل و عظمت خود چشم و چراغ جهانیان و براي دشمنان به روز قیامت مایه عذاب خواهند بود …..)، معناي کلمه ناشی در انساب به معنی بدیهه گو و نوپرداز است،

او به نقل حموي در سال 271 پا به جهان گذاشت و به سال 365 چشم از جهان فرو بست (94 سال عمر شریف او بود) …..، او را با احترام مشایعت و در مقابر قریش مدفون که مزارش معروف است و او به نقلی از جمله کسانی است که در سال 443 (یعنی حدود 78 سال بعد) ناصبی ها مزار او را شکافته و استخوان هاي او را آتش زدند و ابن شهر آشوب گوید که او را آتش زدند و ظاهر گفتار او آن است که زنده او به آتش سوزانده و شهید نمودند که خدا آگاهتر است.،  ثعالبی در ثمار خود در شهرت هجو ناصبی به سیاه رویی این شعر او را نقل می نماید.، (……. لک صدغ کانها، لونه وجه ناصبی …..) یعنی (تو صاحب زلفی سیاه هستی که رنگ آن چون صورت ناصبی سیاه است و مردم را می گزد آنچنان که عقرب نیش می زند …..).

(کلب گوید خدایا این دشمنان ناصبی به نام دین سر مولانا حسین را بریدند و خاندان ذوالقربی را قتل عام کرده و حرم رسول خدا را اسیر نموده و به دربار زاده هنده جگرخوار بردند و قلب ما را مانند وجود مبارك و مطهر ناشی آتش زدند و عده اي کافر و مشرك نیز به عمل آنان راضی شدند پس تو را قسم می دهیم به حرمت محمد و آل محمد که آنان را در دوزخ جاویدان خود تا ابدالآباد مخلد گردانی و همه کسانی که به عمل آنان راضی هستند را در این عذاب شریک فرمایی و سلام و رحمت و رضوان و درودبی انتها و بی نهایت خود را بر روح و وجود مطهر و مبارك جناب ناشی نثار و ایثار بفرمایی و ما را از شفاعت آن بزرگوارنصیب و بهره عطا بفرمایی آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیریه بشنوي کردي متوفی بعد از 380:

(……. و قد شهدوا عید الغدیر و اسمعوا، مقال رسول اﷲ من غیر کتمان …..)، یعنی (….. آنها به یقین روز غدیر را به چشم خود دیدند و شنیدند کلام رسول خدا را بطور آشکار، که آیا من بیشتر از همگان بر شما سروري ندارم، گفتند چرا اي سرور جن و انس، پس براي ایراد خطابه بر چوب هاي منبر بالا رفت و با صداي بلند و رسا، حیدر را احضار فرمود، پس …..علی لبیک گویان پیش آمد در حالی که چهره اش چون قرص ماه بر شاخه سرو می درخشید، رسول خدا او را استقبال نموده و با احترام در کنار خود جاي داد.، ….. آنگاه بازوي او را بالا برد و در حالی که صداي رساي او به نزدیک و دور می رسید فرمود، علی برادر من است که بین من و او جدایی نیست، مانند هارون به موسی کلیم خداوند و هرگاه روح از بدنم مفارقت نماید، او وارث علم من و جانشین بعد ازمن بر امت من است، پس اي پروردگار من، هر کس علی را دوست دارد او را دوست بدار و هر کس علی را دشمن گیرد تو نیز او را دشمن دار و بر هر کسی که به او کینه ورزد غضب خود را جاري فرما …..)، و در قصیده اي دیگر گوید: (……. آیا این سخن راست و حدیث مشهور را توجه ننمایم که در روز غدیر خم احمد مصطفی به ایراد خطابه برخاست و فرمود: آیا من سرور شما نیستم، پس آگاه باشید که علی هم مانند من سرور شماست، پس او را دوست بدارید و من آنچه واجب بود را ادا کردم …..). …..، و شعر دیگر او (……. روز غدیر براي دوستان علی عید است ولی ناصبیان گمراه شرافت و عظمت آن رامنکر ند، روزي که در سپهر برین به عنوان (عهد معهود) جشن گرفته می شود و البته جشن روي زمین نمونه اي از جشن آسمانی است و چه خوب بود اگر زورگویان و قلدران سر به اطاعت بیاورند و یا حسودان از اخلال گري دست بردارند.).

شرح حال شاعر:

ابوعبداله حسین بن داوود کردي بشنوي، به نقل شهر آشوب از جمله شعرایی است که آشکارا به مداحی و ستایش اهل بیت زبان گشوده و نداي ولایت سر داده است و گواه این شهامت او اشعار فراوان و مشهور وي است، بشنوي از پرچمداران میدان بلاغت و فصاحت و یکی از شعراي بزرگ امامیه است که براي نشر ادب و اشاعه فضایل آل اﷲ، بپا خاسته و از جمله اشعار اوکه گواه بر مذهب اوست (……. به پروردگارم سوگند که بعد از رسول مختار، من به دامن دوازده جانشین او چنگ زده ام و زندگی و هستی خود را وقف آن خاندان پاك کرده ام که از میان خاندان هاي قریش هواخواه دین خدایند و …..) و یا (…….اي کسی که به نادانی منصب خلافت را از ابی الحسن باز می گردانی، آگاه باش دروازه هاي شهر علم به روي جاهلان گشوده نخواهد شد …..، سرور و هم سرپرست جهانیان اوست، چنانکه از جانب خداوند عرش بر زبان جبرئیل گذشت …..)، ویا این شعر زیباي او: (……. آنکس که نالایقی را به لایقی مقدم بدارد البته به خداي خود خیانت ورزیده است و من هیچگاه به خاطر نالایقی پست به خداي خود خیانت نخواهم کرد….)، و اشعار دیگر او که مذکور خواهد شد گواه آنست که او درتشیع مایه اي عمیق داشته و در دوستی اهل بیت با اخلاص کامل بوده و جز به سادات ائمه توجهی ندارد، پس او را بایست شاعر اهل بیت نامید و اینکه او را به شاعري براي بنی مروان نسبت داده اند …..منظور شاعري براي سلاطین دیار بکر است که از خواهر زادگان (باذ) کردي است و این نسبت به لحاظ علاقه اي است که او نسبت به خالوي خود (باذ) دارد که هم نژاد اوست. …..، و باز از اشعار مذهبی او (……. علی علیه السلام بهترین اوصیا است که از میان شریف ترین قبائل و گرامی ترین خاندان ها برگزیده شده و از لغزش و خطا در امان است، هرگاه که به چهره او بنگري، پروردگار خود را عملاً و لساناً عبادت کرده اي …..)، که بیت اخیر او به این حدیث رسول خدا اشاره دارد که فرمود(……. نگاه کردن به چهره علی عبادت است …..)، و این روایت را محب الدین طبري از ابی بکر، عبداﷲ بن مسعود،عمروعاص، عمران بن حصین و دیگران از رسول خدا نقل نموده اند و نیز گنجی شافعی به دو طریق از ابن مسعود آن را نقل نموده و نیز ابونعیم، طبرانی، هم این حدیث را در آثار خود نقل نموده اند.، و نیز از حافظ دمشقی و او در تاریخ خود ازجمعی از صحابه از جمله (ابوبکر، عمر، عثمان، جابر، ثوبان، عایشه، عمران بن حصین، ابوذر نام برده)، از جمله در روایت ابی ذر آمده است که (رسول خدا فرمود: وجود علی بن ابیطالب در میان شما امت، به منزله کعبه پوشیده است، که نگاه کردن به آن عبادت و سفر به سوي او واجب است)،

و یا از اشعار زیباي اوست (……. ترس ندارم که در کدام سرزمین پروردگار، فرمان مرگ مرا صادر فرماید و یا در کدام نقطه زمین پهلو بر خاك قرار دهم و یا کسی مزار مرا منفور دارد و از آن دوري گزیند، در حالی که گواهی می دهم به اینکه خدایی جز خداي یگانه نیست و اطاعت امر او واجب است و اینکه محمد صلی اﷲ علیه و آله برگزیده و پیامبر او و علی برادر رسول خداست و فاطمه دختر رسول خدا پاك و مطهر از هر گونه پلیدي است، همان رسول که ما را به دین حق رهبري فرمود و دو فرزند گرامی او که هر دو سرور من هستند و خوشا به حال آن بنده اي که این دو (سید جوانان اهل بهشت) سرور او باشند، …..)،

و یا (……. اي کسی که با من به نزاع و ستیز برخاسته اي هر چه در قوه و قدرت داري بیاور که من به قدرت دوستی آل محمد چنگ زده ام …..، و خود را به آنها بستم و از دشمنان آنان بریدم و تو بی پدر هر چه خواهی مرا ملامت کن کم یا زیاد، …..)،

و نیز از اوست (……. بزرگتر آنان گفت چه نظر می دهید که با چه وسیله می توان امر آشکار خلافت را مردود ساخت و حال آنکه شنیدید که چگونه رسول خدا با سخن رسا و آشکار، خلافت علی را تبلیغ کرده و سفارش نموده است، گفتند چاره آن بر ما دشوار است و ما نظر می دهیم که امر قطعی نیست، ….. بعد از مرگ او بزودي آن خلافت را به شوراي می گذاریم خواه نصیب قبیله تیم شود یا قبیله عدي …..)

و نیز (……. اي خواننده قرآن که راز متشابهات را از محکم تشخیص می دهی، آیا خدمت خانه کعبه و راهنمایی حاجیان و سقایت آنان با ایمان علی برابر است؟ ….. بجان همان علی که دوستی او بر من واجب و قطعی است پاسخ آن است که هرگز برابر نیست زیرا نزد من هیچگاه دانشمندان و بی خردان برابر نیستند …..)،

و نیز (……. آن علی که امروز شهر علم را باب است، به روز رستاخیر فرمانرواي بهشت و جهنم است و از این جهت دشمن او بدبخت ترین خلایق در هر دو جهان و دوستش سرفراز به روز قیامت است ….)،

و نیز گوید (…….سالار مردم کسی خواهد بود که پیامبر در حق او گواهی داد، و وقتی از آن حضرت سؤال کردند که او چه کسی است که جانش با جان شما برابر و دشمنان دین را سرکوب خواهد کرد، فرمود خاصف النعل یعنی آنکس که کفش مرا پینه می زند و آن علی بود که پیامبر به دانش و داوري او گواهی داد و دلاوري و شهامتش نیز مشهود فرشتگان گردید …..)،

و درباره حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سروده است، (……. در آن زمان که بتول عذرا در صف محشر بگذرد، سروشی با صداي رسا اعلام می نماید که اهل محشر چشم ها فرو کشید، پس همه سر به زیر آورده و چشم هاي خود را برخواهند بست و آنگاه سیه کاران انگشت ندامت به دهان گرفته و آن همان روز است که دشمنان روسیاه گردند و اهل حق سپید روي باشند …..)،

و نیز در ستایش و ثناي امام صادق علیه السلام (……. چکیده نسل پیشوایان که با کرامت و بزرگواري، راه جدشان رسول خدا را پیش گرفتند و اگر مشکلی پیش آید که از حل آن عاجز شویم، راز آن را با دلیل و با برهان ارائه می دهند …..).

(کلب گوید خدایا تو شاهد باش در این جهان پر از غم و غصه و مصیبت، دلهاي زخمی ما به مرهم سروده هاي کردي بشنوي و ناشی و امثال آنها شفا و تسکین یافت و ما رجاء واثق داریم که مولاي مظلوم ما امیرالمؤمنین به او و مانند او و نیز حضرت علامه جزاي خیر عطا خواهد فرمود و لذا استدعا داریم که ما را نیز از سفره احسان خود بی نصیب نفرماید هرچند لایق نیستیم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیریه صاحب بن عباد (326385):

(……. قالت فمن صاحب الدین الحنیف اجب، فقلت احمد خیرالساده الرسل …..) یعنی (گفت چه کسی صاحب دین حنیف است گفتم بهترین سرسلسله پیامبران، احمد گفت بعد از او کیست که باید از جان و دل اطاعت او کنی، گفتم وصی وکارگزارش که خیمه بر زحل زده، گفت بر فراش پیامبر چه کسی خوابید تا فداي او گردد، گفتم آنکس که در طوفان حوادث پا برجا و استوار بود، گفت رسول خدا دست چه کسی را از روي اشتیاق به برادري فشرد، گفتم همان که خورشید در عصر به خاطر او رجعت کرد، گفت چه کسی همسر فاطمه زهرا بود، گفتم برترین تمام کسانی که در جهان با پاي برهنه و یا با پوشش پا، راه رفته اند، گفت دو سبط رسول خدا که از شرف سر به آسمان سائیده اند فرزندان که بودند گفتم همان کسیکه در میدان فضایل گوي سبقت از همه ربود، گفت افتخار جنگ بدر نصیب که بوده است گفتم آنکس که شمشیر خود را از همه بیشتر به فرق دشمنان خدا و رسول او کوبید، گفت شیر ژیان در جنگ احزاب که بود گفتم آنکس که (عمروبن عبدود) آن غول پیکر دلاور را به خاك و خون کشید گفت پس در جنگ صفین که برید و درید گفتم آنکس که خرمن مشرکین را به یک لحظه درو نموده بود، گفت براي تناول مرغ بریان حضور چه کسی آرزوي پیامبر بود گفتم همان کسی که نزد خدا و رسول مقرب تر و محبوب تر بود، گفت چه شخصی در سایه عبا و کساء رسول خدا قرار گرفت گفتم برترین عالمیان از آنانی که گلیم بر دوش و خز پوش بودند (یعنی از فقیر و غنی عالمیان)، (قالت فمن سار فی یوم الغدیر ابن، فقلت من کان للاسلام خیر ولی)، گفت در روز غدیر چه کسی بر همه برتري یافت، گفتم آنکسی که براي اسلام بهترین یار و یاوربود، گفت سوره هل اتی در آن زمان که نازل شد، چه کسی به رفعت و بزرگی رسید گفتم آنکسی که عطا و بخشش او از همه زیادتر بود گفت دست چه کسی در رکوع نماز با انگشتري به سوي سائل دراز شد گفتم دست آنکس که محکمتر به سینه دشمنان خدا نیزه می کوبید گفت پس آن مقتدر که آتش دوزخ را تقسیم کند کیست گفتم آنکس که شراره اندیشه اش از شعله آتش سوزان تر است گفت رسول پاك مطهر در واقعه مباهله چه کسی را به همراه خود برد گفتم آن کسی را که در سفر و حضر همسنگ و همتاي او بود گفت پس چه کسی در میان امت منزلت او به پیامبر شبیه به منزلت هارون به موسی بود گفتم آنکسی که در آشوب ها و فتنه ها لغزش نداشت و پابرجا بود، گفت پس چه کسی شهر علم رسول خدا را باب ورود بود گفتم آنکه خلایق نیازمند دانش او بودند و او نیازمند کسی نبود گفت قاتل ناکثین بیعت شکن که بود گفتم جنگ جمل پرده گشاي این راز است گفت با قاسطین بیدادگر طاغی کدام سرور رزم و نبرد کرد گفتم که به دشت و رزمگاه صفین بنگر که صحنه عمل اوبود گفت مارقین خارج از دین را چه کسی تیغ بر سر کوفت گفتم به روز نهروان صاحب آن آشکار گشت گفت به روز قیامت و رستاخیز، شرافت سقایت حوض کوثر از آن کیست گفتم آنکس که خاندان او شریفترین خاندان در عالم است گفت پس لواي حمد محمد را به روز قیامت چه کسی به دوش می گیرد گفتم همان که به معرکه ها از نبردهاي جانکاه نمی هراسید گفت آیا تمامی این مزایا در یک نفر جمع است گفتم بلی تمام این فضایل در یک نفر جمع است گفتا بگو کیست نام مقدسش بگو گفتم که نام مقدس او علی امیرالمومنین است.)

(کلب گوید اي سرور و مولاي ما اي امیرالمؤمنین مادوستدار دوستان تو و دشمن دشمنان تو هستیم و استدعا داریم از خداوند طلب فرمایی تا نام ما را هم در زمره دوستان تو ثبت و ضبط بفرماید تا ما هم در زمره سعادتمندان در دنیا و آخرت قرار گرفته باشیم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

و ….. درقصیده اي دیگر می گوید (……. یا علی اي همسر دختر محمد، اگر گوهر وجود تو نبود البته براي فاطمه همسري وجود نداشت، تو ریشه خاندان احمدي و اگر تو نبودي از احمد مرسل نسلی بجاي نمی ماند، پیامبر خدا شهر علم و تو دروازه طلایی آن هستی و خورشید به خاطر وجود با عظمت تو رجعت کرد و این فضیلتی است که کسی آن را انکار نمی تواند نمود، من آنچه دشمنان تو روایت کردند بازگو کردم و به همین لحاظ جان و مال آنها را حلال می شمارم، ….. دشمنان خدا و رسول با لقب ابوتراب ترا سرزنش نمودند ولی دین خود را با یک مشت خاك معامله کردند، اي دشمنان خدا و رسول آیا ندانستید که وصی رسول خدا همان کسی است که در محراب عبادت به هنگام رکوع انگشتري به رسم زکاه بخشید، آیا ندانستید که وصی رسول خدا همان است که پیامبر در روز غدیر فرمانروایی او را بر تمامی صحابه مسجل و گواهی کرد …..)،

و نیز گوید (……. گفتند علی بر کرسی افتخار بالا رفت گفتم بلکه کرسی افتخار از قدم علی افتخار گرفت، (شرف المکان بالمکین) پس من همان را گویم که رسول خدا فرمود در آن زمان که همگان را جمع نموده بود که هان آگاه باشید که هرکه را من سرور و مولاي اویم باید که او علی را سرور و مولاي خود بداند و گرنه خود دانید که چه خواهید کرد و چه بر سر شما خواهد آمد …..).،

و در قصیده اي دیگر(……. رسول خدا چشم دردمند او را با دعا شفا داد در آن زمان که در خیبر باد مخالف می وزید، پس براي همیشه چشمان او از صولت سرما و حرارت گرما مصون و محفوظ گردید و در این دعا و معجزه پیامبر شگفتی ها است و ….)، یا در قصیده اي دیگر …..، (……. کدام روز را سراغ دارید که کارها بر وفق مراد پیش رفت ولی در آن روزها خورشید آسمان ولایت پرتوافکن نبود، آیا روزي که علی خواهان زهرا شد و رسول خدا او را به دامادي خود قبول کرد و یا در آن روزي که رسول خدا مرغ بریان بر سفره نهاد و بهترین و محبوبترین خلایق را براي مصاحبت خود از خدا آرزو نمود پس چه کسی جز علی بر حلقه در کوبید. علیرغم آنکه آن خادم احمق یعنی انس بن مالک، سه بار علی را از در خانه بازگردانید یا روز مباهله که علی را همتا و نفس خود معرفی کرده و جایگاه او را به همه نشان داد که این مقام در واقع خود بالاترین منزلت است که می توان براي کسی تصور نمود و یا در روز غدیر خم که نام علی را بلند کرد و آیندگان و روندگان وصیت او را شنیدند، اي پادشاه دین و اي هم ریشه با رسول خدا، یا علی، اي کسی که ولایت و محبت تو بر ما واجب و قطعی است، جایگاه تو بر کوکب فرقدین پیدا است و مجد و عظمت تو از ستاره سماك پرتو افکن، شمشیر تو بر گردن دشمنانت چون قلاده زرین بسته شده، همان قلاده که هیچ زرگر ماهر نمی تواند آن را ببندد …..).

معرفی شاعر:

صاحب، کافی الکفاه ابوالقاسم اسماعیل بن ابی الحسن …..: گاه اتفاق می افتد که ادیب و صاحب سخنی علیرغم بیان شیوا و ….. از بیان و توصیف شخصیت بعضی از رجال قاصر می گردد ….. و از جمله این شخصیت ها و رجال با عظمت، صاحب بن عباد است که به سهولت نمی توان به معرفی مجد و بزرگواري او نایل شد.، علم، ادب، سیاست، نجابت، بخشش، فضل سرشار، مفاخر روحی و معنوي …..، و لذا شهرتی که صاحب بن عباد در تمام شئون اجتماعی کسب نموده است، خود گواهی صادق بر عظمت و بزرگی شخصیت اوست که بسیاري از علما و فضلا در مدح و منقبت و تجلیل او، کتابها نوشته اند از جمله (ثعالبی، مزبدي معروف به ابوطالب خیمی، زاهدي گیلانی، حسینی اصفهانی …..)، (مضمون) او به سال 326 در فارس یا طالقان متولد گردید، در علم دین و حدیث به رتبه اي رسید که خود از محدثین عالی مقام گردید و محدثین زیادي از او حدیث نقل نموده اند، از جمله (قاضی عبدالجبار، عبدالقاهر جرجانی، ابن المقري، ابوالطیب طبري، ذکوانی، …..)، که هر یک به تنهایی ستونهاي بزرگ حدیث و کلام امت اسلام محسوب می شوند. …..، و علاوه بر این نبوغ علمی و مهارت در انواع فنون و ادب، مقام او تا جایی بالا رفت که شیخ بهاء الدین عاملی ….. او را از علماء بزرگ شیعه و در ردیف و شمار ثقه الاسلام کلینی و صدوق و مفید و طوسی ….. و امثال آن آورده است.، علی بن محمد طبري معروف به کیا …..، از صاحب بن عباد نقل می نماید ….. (مضمون) (روزي که اراده بر املاء حدیث نمود، در منصب وزارت کار می کرد، پس علماء و فقها را جمع کرده گفت آیا سابقه و علم مرا در دانش حدیث قبول دارید، پس همگان پذیرفته و اقرار کردند، آنگاه گفت من در شغل وزارت هستم و آنچه که از کودکی تاکنون مصرف و انفاق کردم از مال پدر و جد من بوده است.، با این وجود ادعا ندارم که از مظلمه و حق کشی معصوم بوده ام، پس من خدا و شما را گواه می گیرم ….. و پس از آنکه امضاء فقها و علما را به راستی و درستی توبه خود جمع آوري نمود، بر مسند حدیث نشست، و آنگاه جمع کثیري در محضر او جمع شده، تا جایی که شش نفر صدا به صدا سخنان او را به اطراف مجلس او می رساندند و در مجلس او بزرگانی چون قاضی عبدالجبار و …..، حدیث او را یادداشت می کردند …..، او هر ساله پنج هزار دینار به بغداد می فرستاد تا میان فقها و اهل ادب تقسیم شود …..، بسیاري از علماء علم و ادب به خاطر بزرگداشت مقام او تالیفات علمی خود را به نام او نوشته و به او اهدا نموده اند از جمله (شیخ و استاد بزرگ ما صدوق و کتاب معظم عیون اخبار الرضا علیه السلام، حسین بن علی …..ابن بابویه قمی و کتاب نفی التشبیه، شیخ حسن بن محمد قمی و کتاب تاریخ قم و …..) و اما تالیفات جاویدان این نابغه دهر ازحد متعارف خارج است که از جمله آنها (کتاب اسماء اﷲ و صفاته، نهج السبیل در اصول الامامه، وقف و ابتداء، المحیط در لغت عربی در ده جلد، زیدیه، معارف در تاریخ، قضا و قدر، کتاب روزنامه، اخبار ابی العینا، تاریخ الملک و اختلاف الدول، زیدیین، چکیده جمهره ابن درید، اقناع در عروض، رسائل ده جلد، کافی در فنون نویسندگی، اعیاد، دیوان اشعار، شواهد، تذکره، تعلیل، انوار، قصول، ربانه یعنی کشف اسرار از مذهب اهل عدل، رساله (اول) در طب، رساله (دوم) در طب، کشف،کتاب فضایل سرورمان حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون به ري، سفینه، کتاب شرح حال محمد بن ادریس شافعی، مضولادبیه و مراسلات عبادیه در 15 باب که هر باب 15 فصل دارد، هدایت و ضلالت، امثال سائره، ….)،

ملاحظه می شود که این یگانه روزگار هم فیلسوف است هم متکلم و هم فقیه و هم محدث و هم مورخ و هم لغوي و نحوي، ادیب و نویسنده و شاعر و …..، به نحوي که آوازه او درجهان علم پیچیده و نام او به بزرگی و مجد در جهان جاویدان گردیده است …..، در زمانی که صاحب خراسان، نوح بنصاحب پیکی به خدمت او روانه و او را به دربار خود دعوت نمود، ضمن ارسال هدایاي فراوان پست وزارت را نیز به اوپیشنهاد نمود، پس صاحب بن عباد در مقام عذرخواهی گفت، چگونه می توانم اموال خود را با بار و بنه سنگین حرکت دهم در صورتی که تنها دفاتر و وسایل و کتب علمی من باید بر چهارصد شتر و یا بیشتر حمل و نقل شوند…..، ابوالحسن بیهقی میگوید چون سلطان محمود وارد ري شد به او گفتند این کتابخانه رافضیان است پس او دستور داد که کتابهاي کلامی را جدا و مابقی را به آتش کشیدند و از گفتار بیهقی معلوم است که بیشترین تعداد کتاب از آثار صاحب بن عباد بوده و آري دست جور و ستم این گونه با آثار شیعه و مفاخر ادبی و علمی او جنایت می کند …..

(کلب گوید این خبیث با این عمل جنایت کارانه خود تبعیت کرد از آنکه قبل از او به این روش ناپسند و شرم آور دست یازیده بود و ستیزه گري این مرتجعین با علم و دانش جز اینکه آبروي اسلام را به نام اسلام در جهان برده و به بشریت و به علم و تمدن و فرهنگ انسانی خیانت کرده و باعث عقب ماندگی کشورها و ملل اسلامی از جوامع بشري و ذلت و خواري امت اسلام و …..، در ابعاد سیاسی، اجتماعی،اقتصادي و …. در برابر اندیشمندان جهان، شده هیچ ثمري نداشته است و خداوند به کار آنان در قیامت حسابرسی خواهد نمود و البته آنها از مصادیق خطاب این فراز از کتاب خدا هستند و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون،فسیعلم الذین ظلموا اي منقلب ینقلبون).

وزارت، سماحت، مدیحه سرایان:

او منصب وزارت را پشت در پشت و نسل در نسل به ارث برده است و او اولین کسی است که به عنوان صاحب لقب یافته، به نقلی چون در مصاحبت این عمید بوده به او صاحب ابن عمید می گفتند و بعدها که خود متولی مقام وزارت گردید، این لقب بر او ماند و به نقلی دیگر چون ازکودکی در مصاحبت موید الدوله فرزند بویه بوده است او را صاحب می گفتند، او تا سال وفات موید الدوله 373، بر مسند وزارت او در بغداد بود و سپس در وزارت برادر موید الدوله، یعنی فخر الدوله به ري آمد و کوشش فراوان نمود، از جمله حموي گوید صاحب پنجاه دژ و قلعه را در اطراف حوزه حکومتی فخرالدوله فتح و تسلیم او نمود …..، صاحب در دوره وزارت خود در مردم نوازي بسیار کوشا بود و علما و شعرا از خوان نعمت او بهره مند بودند، او هر سال پنج هزار دینار به فقها و ادباي بغداد تقسیم می کرد و جوایز و صدقات او در ماه مبارك رمضان با آنچه در سایر ماه هاي سال انفاق می شد برابري می کرد، در ماه مبارك رمضان، همه مهمان او بودند و هر شب هزار نفر بر سفره او افطار می کردند …..، در واقع دوران صاحب جزء پربرکت ترین دورانی بود که بر اهل علم و ادب گذشت …..، تا آنجا که دانش پژوهان و دانش اندوزان فراوان و بی شمار در اثر حمایت مادي و معنوي او پدید آمدند …..، نیک نفسی و سلامت کردار و دینداري او موجب گردید که نام او به نیکی در صفحات تاریخ جاویدان بماند و قصاید بی شمار که در مدح و ثناي او (به قول صاحب صدهزار قصیده فارسی و عربی یا بیشتر)، سروده شد گواه صادق این مدعاست از جمله شعرایی که او را مدح گفتند (زعفرانی، عبدالعزیز وزیر آل بویه، ابوالعباس ضبی وزیر، علی بن قاسم کاشانی، سلامی عراقی، قاضی ابن العزیز جرجانی، سعد بن احمد طبري، ابوهاشم محمد بن داوود بن …..زید بن علی بن ابی طالب معروف به علوي طبري، محمد بن عباس خوارزمی و …..).

(کلب گوید کرامت هاي انسانی واوصاف شریفه آن بزرگوار و ….، باعث افتخار و سربلندي ما و همه دوستان امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، بر روح وروان و وجود جناب صاحب، سلام و صلوات و رحمت خداوند نثار و ایثار باد تا زمانی که خداوند خدایی می کند آمین،آمین، آمین یا رب العالمین).

اشعار صاحب در شعائر مذهبی:

….. اشعار او در دیوانی جمع آوري گردیده و ما از میان جواهرات منظومش آنچه در رشته مذهب آمده را عرضه می کنیم: ثعالبی از او این قصیده را می آورد (……. دوستی علی بن ابیطالب است که راهبر همگان به سوي بهشت است و اگر ترجیح او بر صحابه بدعت به شمار می آید پس لعنت خدا بر سنت باد …..)،

و نیز آورده (……. بی دین و بدآئینی گفت که معاویه خالوي تو است (یعنی دایی توست) ….. در واقع خالوي همه مومنین و من گفتم (خال لکن من الخیر خال) آري خالو (دایی)است ولی خالوي (دایی) خالی از خیر)،

و خوارزمی نیز ابیاتی از او آورده است (……. اي امیرالمومنین اي علی مرتضی، من دل در گرو تو دارم ….. اي اهل ایمان به عقیده شما وصی محمد مصطفی کیست، البته وصی مصطفی هم مثل پیامبر بایستی مصطفی و برگزیده خدا باشد …..)، این ابیات را گنجی، سبط ابن جوزي و خوارزمی در آثار خود آورده اند (……. دوستی رسول و خاندانش تکیه گاه من است …..،یا علی مرتضی آیا کسی مثل و مانند تو را می شناسیم که قرآن مجید را با لفظ و معنی و هم با تاویل و تنزیل گردآوري و نگهبان باشد، و چون رسول خدا به درگاه حق دعا کرد، تنها تو براي تناول مرغ بریان حاضر شدي، آیا کسی هم رتبه و هم منزلت تو وجود داشت …..، و یا مانند تو کسی بود که وقتی مشکل گشایی می کرد، از شوق فریادشان به آسمان می رفت و می گفتند، اگر علی نبود در اثر ندانم کاري نابود و هلاك می شدیم …..، بار پروردگارا توفیق زیارت مزار امامان را نصیب من فرما، زیرا مرغ دلم به سوي تربت آنها پر می کشد، خدایا زندگی مرا در دوستی و محبت آل محمد خلاصه کن و روزحشر مرا با آنان محشور فرما آمین آمین)،

(کلب گوید ما و همه دوستداران محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم نیز گوئیم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

ابن شهر آشوب بعد از دو بیت اول قصیده فوق آورده است (……. آن زمان که رسول خدا فرمود اي مردم ثقیف سخن کوتاه کنید در غیر این صورت، شیر مردي را که همتاي من است به سوي شما روانه خواهم کرد که جنگاوران شما را درو کند و زنان و فرزندان شما را به اسیري آورد، پرسیدند یا رسول اﷲ او کیست فرمود آنکسی که نعلین مرا وصله می زند، پس آن (خاصف النعل) نعلین دوز، تو بودي نه دیگران، پس شایسته است که اهل اسلام بی خردانه از این سخن نگذرند و مقام والاي تو را منکر نشوند …..)،

و قصیده زیر را خوارزمی، گنجی، شهرآشوب …..، به اختلاف آورده و آن ابیات که با حرف (ع) مشخص می شود مربوط به روایات رجال عامه است، (……. به وسیله سرورانم آل طه، جانم به آرزو رسید و هر کس که بر درجات بالا پاي نهاده، به برکت رسول خدا بوده است و به برکت فاطمه دخترش که در فضیلت و شرف مانند پدرش محمد مصطفی است.، چه کسی هر روز کشتار تازه اي از دشمنان کینه توز اسلام، می کردکه تاریخ بیاد ندارد.، چقدر و باز هم چه اندازه با شمشیر نازك خود بر دهان غول جنگ می کوبید.، روز بدر را به خاطر بیاورید، از جنگهاي دیگر سخن نمی گویم، یا جنگ احد را که خورشید رخشان آن علی است، و یا نبرد هوازن در حنین که ماه تابان آن علی است، و پیش از روز حنین، روز احزاب که شیر بیشه آن علی است.، به خاطر آورید خون عمرو بن عبدود را چه کسی بر زمین ریخت.، سوره برائت را بخوانید و به من بگوئید چه کسی آن را بر مشرکین تلاوت کرد.، یا با زهرا که تربت او پاك باد چه کسی همسر گردید. ….. آري، بیاد آور که چگونه این خورشید تابان بعد از آنکه پرتوش ناپدید شد بر او بازگشت، او بر خلق جهان حجت خداست و هر که او را دشمن گیرد البته و قطعاً شقی و بدبخت خواهد بود، آري من با دوستی سبط رسول خدا حسن به آرزوهایم رسیده ام …..، و نیز به دوستی حسین آن پسندیده اي که در میدان مکارم و فضایل همه افتخارات را صاحب گردید …..، …..، گروه متجاوز و کینه توز با ارتکاب آن همه عناد و لجاجت، به دنبال چه افتخاري بودند، سبط اکبر را با زهر به زیر خاك کردند و این جنایت بس نبود، که با تعرض و عداوت در جستجوي حسین برآمده و با او به پیکار درآمدند و او هم پیکار کرد، پس او را از نوشیدن جرعه اي آب مانع شدند، با آنکه پرندگان همه سیراب بودند، او جان خود را بر سر این کار گذاشت، پس اي کاش جان من فداي او گردیده بود.، دخترش فریاد می زد اي پدر و خواهرش زینت مظلومه در سوگ برادر می نالید، به راستی اگر احمد مختار حاضر بود و می دید به روزگار او به خاندانش چه ستمها رسیده است، البته شکایت به سوي خدا می برد و البته شکایت به سوي خدا برده است …..).

ابن شهر آشوب و خوارزمی این قصیده را نیز در آثار خود به اندك اختلاف مذکور نموده اند: (……. آیا علی والامقام و عالیقدر شبیه و مانند دارد، خیر قسم به آن خدایی که جز او خدایی نیست علی در فضل و منزلت مثل و مانند ندارد …..، اي صبح سستی مکن در بیان حدیث کساء و فضایل علی، زیرا که علی در وقت صبح در زیر کساء رسول خدا قرار گرفت، و اي ظهر به یاد بود مرغ بریان از شرف علی سخن بگو، همان شرف و منزلتی که او به بالاترین قله هاي آن دست یافت و اي سوره برائت اعلام کن چه کسی از ابلاغ تو معزول و چه کسی براي ابلاغ تو منصوب گردید.، اي مرحب، اي امید کافران بگو که از دم شمشیر چه کسی شربت مرگ را چشیدي.، و اي عمر بن عبدود بگو که چه کسی بود که شربت مرگ را در کام تو ریخت. …..، پدرم فداي حسین سرور آزادگان باد که روز عاشورا، در راه اعتلاء دین جهاد کرد، پدرم فداي خاندان او باد که در اطراف او به خون خود غلطیدند، ولی چشم از او برنداشتند، خدا رسوا کند امتی را که سرور خود را تنها گذاشتند و در رضایت خاطر او کوشش نکردند و نفرین خدا بر آن گندیده مردار نجس یعنی یزید حرام زاده باد که از کین چوب بر دندان او می کوبید، …..)،

و نیز از ایشان آمده است (……. او در جنگ بدر چون ماه بدر درخشید، در حالی که دیگران را از شنیدن نام شمشیر او لرزه بر اندام بود، براي علی درحدیث (مرغ بریان) فضیلتی است که شهرت آن در سراسر جهان پیچیده است و حتی دشمنان او نیز به آن، گواه و معترفند، براي علی در سوره هل اتی اخلاص و صفایی است که خود ناچار آن را ضمن اقرار تلاوت و بینی خود را به خاك کشیدید، ولی باز هم از یاري او خودداري می کنید و چه گفتارها که در جنگ خیبر روایت کردید و او را محبوب خدا و رسول او و حیدر کرار غیر فرار شناختید، ولی باز هم مثل شترمرغ شانه از فضایل او خالی کرده و فراري شدید و یا در روز احد که همه فرار کردند، او بود که شمشیر او صورت کفر را سیاه کرد و نیز در روز حنین که گروهی از شما راه خیانت در پیش گرفته، ولی او بود که با شمشیر تیز خودمدام و پیوسته بر سر دشمن کینه توز می کوبید …..، آري البته من براي آن کسی که از دوستی شما قدم به عقب نهد هیچ ارزشی قائل نیستم زیرا که قطعاً آن فرد بی آبرو و مادرش به ننگ آلوده است …..)،

علامه مجلسی در بحار قصیده اي طولانی به نام صاحب ثبت و آن را از کتب قدیمی آورده است (……. فرزندان علی، یعنی فرزندان برادر محمد مصطفی را به خاك و خون کشیدند و شایسته است که بر این مصیبت و عزا، اشک هاي ما روان و مبدل به سیلاب شود و لعنت و نفرین ابدي خداوند، نثار دشمنان آنها باد، چه آنها که دیگر نیستند و چه آنها که خواهند آمد، ابتدا بر سر پسران او هجوم آورده و سپس بر سردختران او و مصیبتی عظیم بر حرم رسول خدا به بار آوردند پس اینک سخنی از شهادت او بشنو: حسین را در کربلا ازنوشیدن جرعه اي آب محروم نمودند، پس تو بر سوز عطش او بی پروا فریاد نوحه و زاري بلند کن، که آنها آب گواراي فرات را بر او بستند و خدا به حتم و یقین به روز قیامت ناگوارترین آب دوزخ را به حلقوم آنان خواهد ریخت، آیا روا و شایسته است که سر پسر رسول خدا را از تن جدا کنند و در جهان اسلام کسی زنده باشد ولی در رکاب او شهید نشود.، زنازادگان درباره آنان که شعارشان حی علی الفلاح بود هر چه توانستند ظلم کردند و هیچ فرصتی را از دست ندادند و یزید آن زنازاده پسر زنازاده، با چوب خیزران، لب ها و دندان کسی را به بازي گرفت که محل بوسه، بهترین پیامبران الهی یعنی محمّد بود، پیروان پسر هند جگرخوار، با شمشیرهاي هندي خود، رگهاي گردن فرزندان پیامبر را می برند و افتخار می کنند، فرشتگان براي شهادت مظلومانه آنان زاري کرده و گریستند، آري آن زنازادگان، آن مظلومان را از نوك نیزه ها و تیرهاي تیز خود شربت شهادت دادند و من گریه و زاري را بر آن مظلومان اگر چه دائمی و همیشگی باشد شایسته و روا می دانم و بعد از مصیبت حسین در صحراي طف یعنی کربلا، خنده و شادي را بر احدي از امت اسلام شایسته و روا نمی دانم و چقدر این سخن را بر زبان راندم و گفتم اي اندوه بر من جاودانی باش و اي غم در قلب من منزل و ماوا گزین و هرگز کوچ نکن …..)،

این قصاید نمونه هایی از اشعار صاحب است که درباره ائمه اطهار سروده است و چون ابن شهر آشوب در مناقب و سید امین تمامی آنها را در کتاب اعیان شیعه گردآوري نموده اند و این هر دو کتاب اکنون در دسترس است، ما از ذکر بیشتر خودداري می نمائیم،

سید علیخان مدنی، در کتاب درجات خود آورده (صاحب که خدایش رحمت کناد قصیده اي بدون الف پرداخته با اینکه الف در نثرو نظم از هر حرف دیگر بیشتر کاربرد دارد که مطلع آن اینست (قد ظل یجري صدري …..) این قصیده در مدح اهل بیت و درهفتاد بیت سروده شده است …..، صاحب بر این طریقه و روش قصایدي ساخت که هر کدام از این قصاید از یک حرف خالی بود و تنها سرودن قصیده اي که از حرف (و) خالی باشد براي او مشکل شد که دامادش ابوالحسن علی، قصیده اي بدون حرف (و) در مدح صاحب سرود و به او هدیه کرد …..، صاحب دو انگشتر داشت که بر یکی این نقش بود (علی اﷲ توکلت وبالخمس توسلت) یعنی بر خداوند توکل من و بر پنج تن آل عبا توسل من و بر نگین انگشتر دوم (شفیع اسماعیل فی الاخره،محمد و العتره الطاهره)،

مذهب صاحب:

در اینکه صاحب از طبقه ممتاز و بزرگان مذهب شیعه است شکی وجود ندارد، (مضمون) اما آنچه در رساله ابانه از صاحب نقل گردیده، بیشتر از آنچه صاحب رساله گفته است، دلالت تمام بر امامی بودن صاحب دارد که خلاصه آن بر اساس سخن ابانه و آنچه در تذکره آمده (……. عثمانیه یعنی طرفداران عثمان و طوائف ناصبیان تصور نموده اند که سایرین از امیرالمومنین والاتر و برترند ….. طایفه شیعه گفتند علی بعد از رسول افضل و برتر از همگان باشد و شاهد آن برقراري عقد اخوت با علی وحدیث منزلت، حدیث مرغ بریان، حدیث غدیر، موضوع سبقت او در اسلام و فضیلت (السابقون السابقون اولئک المقربون)،پیکار و جهادهاي غیر قابل انکار او در راه خدا و در جنگها، برطرف کننده حزن و غم از چهره رسول خدا، قاتل پهلوانان و شجاعان از کفارعرب، مانند مرحب و عمربن عبدود و …..، صاحب پرچم و رایت رسول خدا در خیبر با آن وصف و فضایل که مکرراً آمده است، حمله کننده (حیدر کرار) و کسی که فرار نمی کند (غیر فرار)، و آن مجاهد و کسی که خداوند پیکار آنان را بر تقاعد کنندگان جهاد برتري داده، باب و دروازه شهر علم رسول خدا، که اثر این حدیث روشن است، زیرا علی هیچگاه از صحابه پرسش نکرد تا آگاه شود بلکه برعکس همگان محتاج علم او بودند، او از کسی فتوي نخواست بلکه همگان محتاج فتوي او بودند، تا آنجا که عمر همیشه می گفت لولا علی لهلک عمر یعنی اگر علی نبود، عمر نابود و هلاك می شد و یا می گفت خدا مرا زنده نگه ندارد که مشکلی باشد ولی ابوالحسن نباشد و قول خداوند که فرمود آیا دانایان با آنان که نمی دانند برابرند؟ و اینکه در زهد نیز با توجه به علم برتر از همه بالاتر است، زیرا خداوند فرمود از میان بندگان تنها دانشمندان هستندکه از خدا می ترسند، و نیز اطعام او بر مسکین و یتیم و اسیر و نزول سوره هل اتی که خداوند به پیامبر خود شأن نزول آن راخبر داد که پاداش این عمل او بهشت است و ایثار انگشتر به سائل در حال رکوع و نزول آیات انما ولیکم اﷲ ….. در شان او،…..)

و در تذکره با همین مضامین ….. آمده و نیز گفته (او بهترین گذشتگان امت و بهترین آیندگان امت است و رسول خدا خبر داد به معجزه که او با ناکثین جمل و قاسطین صفین و مارقین نهروان پیکار می کند و عمار بن یاسر که رسول خدا در اثر بینش و بصیرت او در دین به او مژده بهشت داده بود به خبر غیبی و معجزه رسول خدا که بدست فئه باغیه مقتول می شود که در رکاب او شهید شد، و اینکه رسول خدا او را به عیسی و هارون تشبیه کرد و حاضر نشد براي او مثلی جز این از میان انبیا انتخاب فرماید ….. و نیز فرمود در تفسیر انما انت منذر و لکل قوم هاد که من منذر و تو یا علی هادي و رهبر امت هستی و درشان نزول ….. او یعتیها اذن واعیه، فرمود که تو آن گوش شنوا هستی و نیز خداوند او را آیت و نشانه و علامت و شاخصه ایمان و نفاق قرار دادکه دوستی او علامت ایمان و دشمنی با او علامت نفاق بود و قسمت کننده و قسیم جنت و نار یعنی بهشت و جهنم است و ابن عباس گفت خداوند هر جا خطاب به یا ایها الذین آمنوا فرمود، علی سرور و شریف آنان بود و سخن رسول خدا که علی یعسوب مومنان است آگاه باش که یعسوب ملکه و شاه زنبوران است که همه به دور او جمع شده وجدا نمی شوند و فدایی در شب هجرت رسول خدا براي حفظ آن حضرت در بستر او بود، و لذا هیچ یک از علماء و بزرگان شیعه در امامی بودن او تردید ندارند و گواه دیگر آن اشعار فراوانی است که در سوگ و یا ثناي اهلبیت سروده و ….. و اوست که با سروده خود فریاد می زند: (چه بسیار مرا به خاطر دوستی و محبت شما (اهل بیت) رافضی خواندند ولی هیچگاه زوزه هاي چون سگ آنان مرا از ساحت قدس شما دور نکرد …..)،

سید رضی الدین ابن طاووس به مذهب صاحب و تشیع خالص او تصریح نموده و این سخن مجلسی که صاحب از فقهاي ممتاز شیعه است و مجلسی دوم که او را از بزرگان امامیه به شمار می آورد و نیز شیخ حر عاملی و ابن شهرآشوب که او را در شمار شعراي جسور و شجاع امامیه دانسته اند و …..، در این خصوص کفایت می نماید،

(مضمون) پس در ادامه حضرت علامه در خصوص آنچه دیگران در رابطه با انتساب او به غیر شیعه اثنی عشري آورده اندپاسخ قاطع و مقتضی داده و این اشعار را از سروده هاي صاحب شاهد و گواه خود می آورد که (…… سرور من محمد است و هم علی وصی او و دو پسر پاك آنها و سالار عابدان و محمد باقر و فرزند او جعفر صادق و آنکه با موسی بن عمران هم نام است و علی که در خاك طوس خفته و بعد محمد و آنگاه که علی مسموم شد بعد او، رهبرمان حسن و بعد از او من به امامت قائم آل محمد معتقد هستم که در کمین ستمکاران است …..)

و یا این شعر دیگرش (…… به برکت محمد و علی و دو پسر آنها و زین العابدین و دو باقر و یک کاظم بعد رضا بعد محمد و سپس فرزندش و آنگاه عسکري پرهیزکار و سپس قائم آل محمد ….)

و یا این دوبیتی (پیامبر حق و وصی او با دو سرور آزادگان اهل بهشت، بعد زین العابدین و دو باقر و موسی و رضاو …..، که با برکت آنان چشم طمع به بهشت جاوید دوخته ام)

و یا (اي زائري که به مشاهد مشرفه عازم می شوي …..، درود مرا بر رسول خدا نثار کن، سلام و درودي که با گذشت روزگاران کهنه نگردد و چون به کوفه رسیدي به همان تربت پاك و معروف در بهترین جایگاه نجف، به مهتر عالمیان ابوالحسن درود فرست و مجدداً بازگرد، به مدینه و در بقیع به امام مجتبی سلام بگو و سپس به کربلا، به صحراي طف عنان بازگیر و سلام مرا با بهترین تحیات هدیه کن به خدمت آن خفته در خاك، حسین که سالار شهیدان است و باز در پهنه بقیع پهلو گیر که در آن تربتی شریف و والاست، آنجا زین العابدین چراغ تابان و باقر شکافنده علم و جعفر صادق به خاك اندراند و سلام مرا به آنان برسان همان سلامی که پیوسته و دائم است و طنین آندشت و صحرا را پر می سازد و بعد به بغداد پهلو بگیر و بر آن پاکیزه نهاد، موسی سلام مرا نثار کن و با عجله به طوس رو، ولی با دلی آرام و سلام و تحیت مرا به ابی الحسن تقدیم کن و سپس بر بال هماي (سعادت) نشین و به بغداد برگرد و درود مرا بر معدن تقوي محمد نثار کن و بعد به سامرا سرزمین عسکر بر علی هادي سلام گوي که از هر شک و ریب پاك است و بر حسن فرزندش که رفتارش پسندیده و گفتارش از معدن علم الهی سرچشمه گرفته و این …..، بزرگواران هستند که پناه من هستند نه سایر مردمان و هر روز با جان و دل روبه سوي آنان دارم …..)

(کلب گوید این نحوه خاص سلام و در قالب مضمون رفت و برگشت زائر به مشاهد مشرفه دلالت تام دارد بر ولایت و تشیع اثنی عشري صاحب که تصریح به آن دارد و آن صرف انتساب اعاظم به خاندان وحی علت عزت و احترام او نیست، بلکه تصریح به امامت آن بزرگواران با رعایت سلسله مراتب است و الاّ اگر صرف محبت به سادات و به خاندان وحی بود دیگر رعایت ترتیب در زیارت لحاظ نمی شد بلکه این ترتیب در واقع رمز صاحب است در اثبات ولایت و سرسپردگی او به ائمه اثنی عشر …..).

و نیز او را قصیده اي است در ثناي امام ابی الحسن علی بن موسی الرضا هشتمین حجت خدا که در مقدمه عیون اخبار الرضا شیخ صدوق درج شده و نیز قصیده اي دیگردر ستایش آن امام که می گوید (……. اي زائر که پا در رکاب کرده و به تاخت می روي ….. (ابلغ سلامی زاکیا، بطوس مولاي الرضا) درود خالصانه ام را در طوس به سرورم رضا نثار کن، فرزند زاده پیامبر مصطفی و فرزند خلیفه اش مرتضی،آنکه به عزتی پایدار دست یافته و با عظمتی رخشان زیور بسته است، از این مخلص که دوستی آنان را واجب می شمارد، پیام برده و به آن حضرت بگو در سینه سوز آتشی است، از این ناصبیان که دام نهاده و در کمین نشسته اند که دلم را پر درد کرده است، (اي امام) قلب دوستان شما جریحه دار است.، با صراحت لهجه بر آنان عبور کردم و سخن بی پرده گفتم و علناً پرچم مخالفت بلند کردم و از اینکه بگویند رافضی شده است هراس نداشتم و چه خوش است رفض و ترك آن کسانی که رسماً با شما دشمنی می کنند، اگر امکان می یافتم خود به زیارت او مشرف می شدم اگر چه بر آتش سرخ شده گام بگذارم، ولی من پاي بست این دیارم و با قید و بندي خطیر و بزرگ، پس این ثنا و تحیت را نثار مرقدش می سازم تا انشاءاﷲ به ثواب زیارت اوبرسم و این امانتی است که به خدمت او ارائه می کنم باشد که خشنود گردد، این پسر عباد است که با سرودن این تحیت به شفاعتی امید بسته که هرگز مردود نخواهد شد…..).

(کلب گوید رحمت و رضوان و سلام و درود خداوند علی اعلی بر همه ارادتمندان پاك و صالح و شایسته و دانشمند و متفکر و انسان و با محبت محمد و آل محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم به مثل و مانند حضرت صاحب نثار و ایثار باد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین و البته ارادت او به حضرت رضا علیه السلام دلالت بر اثنی عشري بودن آن بزرگوار دارد زیرا بعد از آن حضرت فرقه اي وجود ندارد و لذا زیارت آنحضرت افضل از زیارات مولانا الحسین المظلوم است زیرا مذهب ناجیه مذهب اثنی عشریه است).

خصال نیک صاحب بن عباد:

مضمون (گویند روزي صاحب نوشیدنی خواست قدحی آوردند چون خواست بیاشامد نزدیکان وي گفتند مسموم است و پیشنهاد نمودند تا آن را به غلامی که آن را آورده بود بدهند تا بنوشد و صحت و سقم آن معلوم شود صاحب نپذیرفت گفتند به مرغی بده گفت هلاك حیوانی را نیز اجازه نمی دهم پس دستور داد آب را به دور بریزند و به غلام گفت بیرون برو ودیگر در خانه من وارد مشو و سپس دستور داد کنیزي را بجاي غلام به خدمت بیاورند و حقوق آن غلام را نیز مرتب پرداخت کنند، بعد فرمود یقین را با شک نمی توان زایل کرد و قطع حقوق هم کیفري است که با خست همراه است)، …..

و (گویندکه یکی از سادات علوي نامه اي نوشت که خداوند فرزند پسري به او عنایت فرموده و تقاضا نمود نام و لقب معین نماید، پس صاحب در کنار نامه او نوشت نام علی تا بلند آوازه شود لقب ابوالحسن تا کارش حسن شود سپس با نامه صد مثقال طلا فرستاد به فال نیک تا صد سال عمر نماید …..)،

و نیز گویند که صاحب در اهواز به اسهال دچار شد هرگاه از سر تشت بر میخواست در کنار آن ده دینار زر سرخ قرار می داد تا مبادا خادم او از خدمتگذاري ملول شود و از این رو خدمتکاران خواهان دوام کسالت او بودند و چون صحت یافت در حدود پنجاه هزار دینار تصدق نمود …..)،

از او کلمات قصار بسیار نقل گردیده که تماماً موید درك و فهم و نبوغ و درایت و عظمت روح این بزرگوار است که …..، سید امین تمام آنها را در اعیان الشیعه ثبت فرموده است ….. آري، و این است یک شیعه نمونه و این است نمونه افکار او، این است یک وزیر شیعه و این است نمونه سخنان حکمت شعار او، این است یک فقیه شیعه و این است نمونه ادب تابناك او، این است یک دانشمند شیعه و این است نمونه اندیشه و آثار او، این است یک متکلم و سخنگوي شیعه و این است نمونه مقاله وگفتار او، ….، آري اینان مردان بزرگ شیعه هستند. این نمونه هاي مفاخر و میراث آنهاست، پس شیعه راستین که در پی خاندان حق گام بر میدارد، باید که چنین باشد و گر نه نباشد.

وفات صاحب:

او در صفر سال 385 در شهر ري چشم از جهان فرو بست، مردم ري که از مرگ او با خبر شدند تمام شهر و بازار را تعطیل و فخر الدوله با سران مملکتی حاضر شده و لباس سیاه پوشیدند و جنازه صاحب بر دوش خدام او از در خارج شد تا بر او نماز گذارند و به تعظیم و بزرگداشت پیکر بی جان او، حاضرین یکسر بپاخاستند و فریاد و شیون از هر طرف بلندشد و مردم جامه هاي تن دریدند و سیلی ها به صورت زدند …..، آنگاه او را به اصفهان بردند و در قبه اي به نام درید بخاك سپردند، ثعالبی می گوید چون ستاره شناسان با اشاره و کنایه از مرگ او خبر دادند او در قطعه اي چنین سرود: (……. اي خالق ارواح و اجسام ….. نه چشم امید به مشتري دارم و نه از مریخ ترسناکم چرا که ستارگان در واقع علامت هستند و سرنوشت البته در دست خداي دانا است. پس بار خدایا از درد و بلا محفوظم بدار و از حوادث روزگار نیز در امانم بدار و ازرسوایی گناه نگهبانم باش و به دوستی محمد مصطفی برگزیده خود و همتاي او علی مرتضی و خاندان گرامی او بر من ببخشاي…..)

(کلب گوید ما نیز مانند آنچه او گفت می گوئیم خدایا به عزت خود و آبروي محمد و آل محمد دعاي ما رامستجاب فرما و درود و سلام و رحمت و رضوان خود را بر وجود مبارك جناب صاحب مقدس نثار و ایثار بفرما و ما را از شفاعت آن بزرگوار نصیب و روزي بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

در مرگ صاحب قصاید فراوانی سروده شد که مضامین آن همگی در وصف ایمان و بزرگواري و بر خلوص و طینت پاك و ….. او گواهی می دهد، از جمله سوگنامه ها، سروده سید ابوالحسن محمد بن حسین حسینی معروف به وصی است که می گوید (……. آنکه خاندان علی را دوست وخدمتگذار بود در گذشت / آنکه چون کوه بلند، پناهگاه آنان بود اینک در خاك پنهان شد …..)، پس با آنچه مذکور شد صاحب بن عباد با آن فرهنگ و ادب و آن گام استواري که در علم لغت دارد، با نظم و نثر خود، به حدیث غدیر احتجاج کرده و آن را گواه برتري مقام امیرالمومنین علی علیه السلام دانسته است و این استدلال صاحب، در واقع سند متقن و برهانی متین است بر اینکه کلمه مولی از مفهوم امامت و خلافت خارج نیست.

غدیریه جرجانی متوفی حدود (380):

(……. اما اخذت علیکم اذا نزلت بکم، غدیر خم عقوداً بعد ایمان …..) یعنی (آیا بعد از آن سوگند ها در غدیر خم از شما پیمان نگرفتم، در آن زمان که بازوي علی را بلند کردم که همان که سرور عرب و زبده نژاد عدنان است و گفتم که خدایم فرمود بود (کوتاهی نکنم و در پرده سخن نگویم)، پس من هم گفتم علی سرور آن کسانی خواهد بود که من سرور آنان هستم، چون نهان و آشکارم با او یکی است، او پسر عمو و صاحب منبر و برادر و وارث من است و هیچ یک از اصحابم و نه هیچکس دیگر این فضایل را ندارد، و اگر منزلت او را با خودم قیاس کنم، مانند منزلت هارون است به موسی …..)،

و نیز  آورده: (……. و غدیر خم لیس ینکر فضله / الا زنیم فاجر کفار …..)، یعنی (فضیلت غدیر خم را کسی منکر نمی شود مگر شخص نابکار و بدنام و بسیار تباهکار ناسپاس، آیا خورشید در بابل به خاطر او رجعت نکرد و بار دیگر هم خورشید باز به خاطر او رجعت ننمود، …..).

شرح حال شاعر:

او ابوالحسن علی بن احمد جرجانی، معروف به جوهري است که وزنه اي در فضل و ادب و ستونی محکم در لغت عرب و….. است، او دست پرورده صاحب بن عباد و از ندیمان مخصوص او و از جمله شاعران مقرب محضر او بوده است …..، به نحوي که صاحب از قدرت ادبی او در شگفت بود و …..، ….. و در تمام اوقات در اجلال و بزرگداشت او کوشش می نمود…..،

ثعالبی نیز در مدح و ثناي جوهري چیزي فروگذار نکرده است ….. و از اشعاري که او در ماتم سید الشهدا سروده است (……. من شیداي کوفه ام ….. و تربتی که چون رایحه عطر او پراکنده شود بوي خوش جان فزاي او از سرحد خراسان بگذرد، شهیدي که در کربلا با لب تشنه جان داد، در حالی که از رحمت خدا سیراب بود …..، آنجا که چند گور و مزاري کوچک به چشم می خورد که با آن عظمت و آبرو، گورستان بقیع را سیراب سازد و خود نیز از عبیر خلد و رضوان الهی آکنده است، آن یکی با رسول خدا از یک پوست حاصل شده مانند دو میوه از یک شاخه و هر دو سبط رسول خدایند که جدشان چهره هدایت بود و این دو نور چشمان او، پس اي واي که چه شرمساري از روي پدر آنها است که به روز قیامت آنها را غرق درخون ببیند و گوید اي امتی که به ضلالت و گمراهی فرو رفتید و با کوردلی، کفر را از ایمان نشناختید، من چه جنایتی مرتکب شده بودم، آیا جز این بود که بهترین دستاویز هدایت که قرآن و فرقان است را به شما هدیه کرده بودم، آیا من شما را از آتش سوزان دوزخ که شما بر لبه پرتگاه آن بودید، نجات ندادم و آیا دلهاي شما را که پر از کینه و دشمنی هاي دیرینه بود، نسبت به یکدیگر مهربان ننمودم و آیا من کتاب خدا را در میان شما به میراث قرار ندادم و آیا آیات تابناك آن را فراهم نیاوردم که در میان جمع تلاوت شود و آیا من پناه دردمندان شما نبودم، آیا من آب گواراي تشنه کامان شما نبودم؟ پس چرا پسرم را با لب تشنه و بی دفاع به قتل رساندید و با این همه بر لب آب کوثر چشم امید به مندارید، مادران شما به عزاي شما بنشینند، دختران زهراي بتول را اسیر کردید با آنکه پاره هاي تن من بودند و عهد و پیمان پدرشان علی را در هم شکستید که با این پیمان شکنی رشته ولایت و دوستی مرا قطع کردید، بار خدایا تو خود انتقام مرا از دشمنان من بگیر، که خاندان گرامی مرا به روز سیاه نشانده و اراده نمودند تا نسل و بنیاد مرا نابود کنند، پس آن زمان که زهرا به محاکمه قیام نماید و قاضی و حاکم میان ستمگران و مظلومان، خدا قهار باشد چه پاسخی می توانید بدهید.، ….. اي اهل کساء درود و رحمت خدا بر شما تا ابد و پایان روزگار باقی باد، …..، این سروده ها زیور آل طه است و زینت خاندان محمد، و همین گونه اشعار است که براي فرزندان ابوسفیان و مروان پستی و ننگ به بار خواهد آورد، آري این سروده ها همه به منزله جواهراتی است که جوهري به پاس محبت شما خاندان از سرزمین جرجان به ارمغان آورده است …..)،

همچنین جوهري قصیده اي دیگر نیز در رثا و ماتم حسین شهید دارد که خوارزمی در کتاب مقتل و ابن شهرآشوب در مناقب و علامه مجلسی در جلد دهم بحار آورده اند (……. اي ماتم زدگان روز عاشورا آگاه باشید، این آه و ناله اي که سر داده ام در ماتم دین رسول خداست، پس اي آل یاسین جامه ماتم در بر کنید، زیرا این روز روزي است که گریبان دین چاك شد و دختران محمد رسول خدا را مانند کفار روم و چین به اسیري بردند، امروز نوحه سراي این خاندان بر فراز تپه هاي کربلا با صداي بلند می گفت کیست که از پدر کشته و مصیبت زده دلجویی کند، امروز جگر مصطفی به خون نشست …..، امروز سبط مصطفی را خون دل در گلو گرفت و از پاي درآمد، آب را به روي او بستند و به آتش درونش دامن زدند، پس سرنگون باد پرچم این ظالمان یعنی بنی امیه و طرفداران آنها که با زور و ستم، زمام قدرت را به چنگ گرفتند، اي کاش از شربت آبی دریغ نمی کردند، این اشقیا تا آنجا رسوایی و ننگ به بار آوردند که راهب دیر نصاري به قاتلان کربلا گفت، اي گمراهان و اي یاوران شیطان آیا به سر این شهید که بر سر نیزه قرار داده اید اهانت و توهین روا می دارید با اینکه همین سر، مرا به قبول دین خدا یعنی اسلام سفارش می کند، پس اي واي بر شما که من به خدا و رسول او ایمان آورده و راه هدایت در پیش گرفتم والحال دوستی مرتضی آئین من است، آري این حسین است که آن زنازادگان او را از مرکب به خاك سرنگون نمودند وآنگاه با شمشیر و دشنه پیکر او را پاره پاره نمودند ….. و آنگاه فرعون منش به جان اسیران هجوم آوردند، و با غل و زنجیرآن اسیران را بر جهاز شتران بستند و با کعب نیزه بر بدنشان کوبیدند و شیرخواره فاطمه یعنی علی اصغر حسین را با نوك تیرسه شعبه از شیر بازگرفته و در عوض شیر از سینه مادر، نیش مار در دهان او قرار دادند، پس اي گروهی که شیطان پرچمدارشماست و گمراهی در دل شما جاي گرفته است، مرتضی و فرزندان او را چه کار با معاویه است و فاطمه علیها السلام را چه کار با هندجگرخوار و یا با میسون مادر یزید؟ (آري به ظلم و ستم) خاندان رسول اﷲ از دم شمشیر پراکنده شدند و گروهی دیگر از ناچاري به بیابانها فرار کردند و گروهی دیگر را به زندان روانه کردند …..، پس اي دوستدار خاندان محمد بپاخیز و بر تربت کربلا تا جان در بدن داري، چون مروارید غلطان اشک غم جاري کن، اي خاندان احمد، زبان جوهري چون شمشیر بران از ساحت پاك شما، هر تهمت و افترا را پاك می کند.)، …..،

شاعر گرانمایه جوهري در جرجان بین سالهاي 377 و 385وفات یافت

(کلب گوید: سلام و رحمت و رضوان خداوند بر روح و روان جوهري و همه مرثیه سرایان اهلبیت عصمت وطهارت خصوصاً مولانا الحسین بن علی المظلوم العطشان شهید کربلا که مظهر ذوالقربی است و محبت به او اجرت رسالت رسول مکرم اسلام و علامت ایمان است، امید است خداوند ما را نیز از دوستداران و علاقمندان محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم محسوب و از شفاعت آنان در دنیا و آخرت بهره مند فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیریه ابن حجاج بغدادي متوفی 391:

(……. یا صاحب القبه البیضا فی النجف / من زار قبرك و ستشفی لدیک شفی …..)، یعنی (اي صاحب بقعه سپید که در نجف آرمیده اي، هر کس که مزار تو را زیارت کند و شفا جوید قطعاً شفا یابد، اي امت اسلام شتاب کنید و از مزار ابوالحسن رهبر آزادگان دیدار کنید، تا به پاداش و تقرب و سعادت نائل شوید، پس به حضور او شرف یاب شوید، همان سروري که مناجاتش به پیشگاه خداوند مقبول است و قطعاً، هر کس به او پناه برد البته حاجتش روا شود، چون به حریم بارگاهش رسی احرام ببند و لبیک گویان وارد شو و آنگاه گرد مزارش هروله کن و چون شوط هفتم را به پایان بردي، پشت به درگاه و روبروي آن سرور بایست و بگو درود و سلام و صفا از جانب خداوند بر مظهر اهل دانش و شرف باد.، من به آرزوي زیارت تو از وطن خود خارج شدم و در حالی که به رشته ولایت تو چنگ زده ام، به حضور تو شرف یاب شده ام و اطمینان دارم که مشمول شفاعت تو واقع شده و از شراب بهشتی سیرابم می سازي و عطش درونی مرا به روز جزا شفا می بخشی، زیرا تو دستاویز محکم خدایی و هر کس به آن چنگ زند سعادتمند شده و هرگز از تیره روزي نمی هراسد، هرگاه نام هاي مبارك تو بر مریض خوانده شود، شفا یافته و از دردمندي خلاص می شود، زیرا مقام و منزلت تو نقصان نخواهد یافت و نور وجود تو تاریک نخواهد شد، تو آیت عظماي خداوند هستی که بر عارفان در جلوه هاي ملکوتی ظاهرگشتی و اینک این فرشتگان خداي رحمان هستند که دائماً با مهر الهی و ره آورد آسمانی بر مزار تو فرود می آیند، تو آن صاحب فضیلتی که ظرف آب و جام وضو و حوله را جبرئیل امین براي تو از جانب خداوند هدیه آورد و کسی را در این فضیلت شک و تردید نیست و نیز اعمال تو گواهی میدهد، که هرگاه رسول خدا ترا به کار مهمی مامور می نمود آنرا در نهایت کمال و خوبی و درایت به انجام می رساندي، داستان مرغ بریان که انس راوي آن است بر شرافت ابدي تو از زبان رسول مختار، گواه است و حکایت (دانه و شاخ و زیتون)، که در قرآن آمده از لطف و کرامت خداي عرش به تو خبر میدهد و داستان (گروه اسبان) و (غبار فراز آسمان) که در سوره عادیات آمده و شمشیر بران تو که سپرها را دریده و ناله هادارد و جوانانی که چون شاخ شمشاد بر آنان روانه ساختی تا همه را به آتش کشیده و خاکسترشان بر باد رفت …..،

آري همه این اوصاف از فضل و بزرگی تو حکایت می کند پس خدا آن دشمنان تو را از آلودگی گناه و ستم پاك نکند و نیز آن گوینده اي که گفت بخ بخ چه فضل و چه شرفی، آنها در غدیر با تو پیمان بستند و رسول خدا با سخن خود آن پیمان را استوار و محکم نمود ولی بعد از رحلت رسول خدا ترا کنار زدند و سخن رسول خدا را زیر پا افکندند و این سخن پیامبر نیز ازاین عصیان آنان جلوگیري نکرد که فرمود این علی برادر من و خلیفه من است و این سرپرست شماست بعد از من و هر که در دامن او چنگ زند نه از آینده هراسی خواهدداشت و نه از گذشته …..)،

و نیز قصیده اي دارد در پاسخ (ابن مسکره) و ابن مسکره همان کسی است که بر خاندان حق و شاعر آنان ابن الحجاج، زبان درازي و جسارت کرده و ما این قصیده را از نسخه خطی دیوان او که به سال 620 با قلم عمر بن اسماعیل احمد موصلی، رونویسی شده برداشته ایم که آغاز قصیده چنین است. (لا اکذب اﷲ، ان الصدق ینجینی …..) یعنی(نه من هیچگاه به خدا دروغ نخواهم بست زیرا این صدق و راستی است که مرا نجات خواهد داد و دست امیر با شکر خدا مرا زنده میدارد ….. (تا آنجا که گوید) …..، و تو درمانی نیافتی که بدان شفاجویی، جز اینکه تلاش کردي آل یاسین را هجونمایی و سزاي آن ناسزا که نثار اهل حق و روسفیدان مبارك سیرت، نمودي پروردگارت با دست قدرت خود بر تو وارد کرد، و مثل تو مانند آن فقیري است که زندگی او با کفر همراه است و تو در میان هر دو سرگردان و نالان مانده اي تا روز مرگ که نه دنیایی داري و نه آخرتی (خسر الدنیا و الاخره) …..، به راستی سخن تو درباره فاطمه زهرا سخن یک ناصبی حرامزاده و دشمن گمراه و لجوج بود …..، گفتی که رسول خدا او را، با فقیر مسکینی کابین بست، دختري مسکین و شوهري مسکین،(کذبت یا ابن اللتی باب استهاسلس، الاغلاق باللیل مفکوك الزرافین) دروغ گفتی اي که مادرت فاحشه فعال و پرکار بود که شب حلقه هاي …..، اي حرامزاده آگاه باش، فاطمه سیده زنان عالم است و او آن کسی است که در روز محشر همه بهشتیان و حوریان جنت، کمر به خدمت او می بندند و یا گفتی امیرالمومنین در نبرد صفین بر معاویه ستم کرد و گفتی فرمان پیشواي مقتدر، به خاطر حق بر کشتن حسین سبط پیامبر صادر گشت و یا پسر مرجانه در این جنایات، گناهی مرتکب نشد و نه اینکه شمر ملعون و مطرود است و یا گفتی که پسر سعد را در بی احترامی به خاندان پیامبر، پاداش و اجري فراوان و بی حد است وسپس زمان را به عبث بردي و براي عثمان ماتم سرایی کردي، آنهم با اشعار بی مایه و مبتذل ….. و یا گفتی بدتر از این که روز غدیر اگر روایتش صحیح باشد روز (شعانین) یهود است و روز عیدت روز عاشورا است که شراب و شیرینی تهیه نمایی، مانند نصاري با شراب و نان مقدس ….. اي ولد الزنا آگاه باش که تو با این اعمال با خدایت به دشمنی برخاستی و به نعمتهاي او کافر شدي و حال آنکه شخصی مثل تو هرگز از خشم خدا ایمن نمی تواند گردید …..)،

(کلب گوید لعنت خدا و رسول و ائمه اطهار و تمام مقدسین بر ابن مسکره و امثال او و رهبران آنان یعنی معاویه و یزید و …..، باد و این نکبت براي آنان به دلیل دشمنی با کتاب خدا قرآن گریبانگیر آنها شده است و امثال این جرثومه هاي فساد و تباهی تا چه حد بدبخت و شقی هستند این اعداء اﷲ اگر حتی به معانی ظاهري قرآن نیز توجه می نمودند باز نجات می یافتند و میدانستند که رضایت خداوند در مودت و دوستی ذوالقربی است و دشمنی با آنان راهی جز دوزخ ابدي خداوند را در پی نخواهد داشت پس خدایا به عزت و جلال و جبروت خودت انتقام محمد و آل محمد را از دشمنان آنان و کسانی که راضی به عمل آنان هستند، با ظهور پرنور حضرت مهدي در این دنیا و با عذاب آنان در معاد و در دوزخ جاودانی خود بگیر، آمین،آمین، آمین یا رب العالمین)

و نیز در قصیده اي دیگر از روز غدیر یاد نموده و سروده است (……. بالمصطفی و بصهره ووصیه یوم الغدیر …..). …..

شرح حال شاعر:

او ابوعبداﷲ حسین بن احمد …..، معروف به ابن حجاج بغدادي، از ستونهاي محکم تشیع و اعاظم علماي مذهب و بزرگان علم و ادب است …..، مقام بلندش در علوم دینی و مهارت و کاردانی او و حتی شهرتش در مجامع مذهبی بدان پایه بود که مکرر در مرکز خلافت اسلامی آن روز یعنی بغداد سرپرستی امور حسبیه را عهده دار بود و این سرپرستی خود منصبی از مناصب باشکوه علمی بود که تولیت آن خصوصاً در آن زمان مخصوص پیشوایان دین و رهبران مذهب و اکابر ملت بوده است و ….. حسبیه یا امور حسبی عبارت بود از امر به معروف و نهی از منکر به معناي وسیع کلمه و از تمام جهات که عهده دار آن می بایست شخصی آزاد، عادل، دادگستر، صاحب نظر و با تجربه و در امور دین متعصب و سرسخت باشد و منکرات قطعی را که همه مذاهب بر آن اتفاق نظر دارند بشناسد …..

و تصدي این منصب حاصل نمی گردد مگر با احراز رتبه اجتهاد و وصل به مقام فقه و عدالت …..، ابن الحجاج دو مرتبه در بغداد متولی امور حسبیه گردید، اولین بار در عهد خلیفه عباسی (مقتدر باﷲ) و بار دیگر که عزالدوله او را در دوران وزارت ابن بقیه و در سال 362 او را به این مقام منصوب کرد …..

و نیز در ادب و هنر ابن الحجاج که از نوابغ شعراي شیعه و در میان آنان ممتاز و برجسته بود همین بس که گفته اند او هم پایه و هم رتبه با امرء القیس بوده است، دیوان اشعار او در ده جلد تدوین و جمع آوري شده …..، او صاحب سبک مخصوص در شعر است که بدان نیز مشهور گردیده است …..

و شریف رضی برگزیده اشعار او را جمع آوري و نام آن را (الحسن من شعر الحسین) نامید و ابن الحجاج نیز در آخر دیوان خود از این توجه شریف رضی با سرودن چگامه اي قدردانی نموده است، …..، ابن الحجاج باگروهی از خلفاي بنی العباس و سلاطین آل بویه معاصر و همزمان بوده است، از بنی عباس (معتمد علی اﷲ پسر متوکل در گذشته به سال 279، معتضد باﷲ ابوالعباس (289)، مکتفی باﷲ (295)، مقتدر باﷲ (320)، الراضی باﷲ 329، مستکفی باﷲ 338، قاهر باﷲ 339، متقی ﷲ 358، مطیع ﷲ 364، طائع ﷲ 393) و از سلاطین آل بویه آنان که در عراق حکومت کرده اند(معزالدوله فاتح عراق 356، عزالدوله ابومنصور بختیار پسر معز الدوله مقتول در 367، عضد الدوله فناخسرو، پسر رکن الدوله 372، شرف الدوله پسر عضد الدوله 379، صمصام الدوله پسر عضدالدوله مقتول به 388، بهاء الدوله ابونصر پسر عضدالدوله 403) …..

ابن الحجاج بنا به قول ثعالبی تا عمر داشته، بر وزراء وقت و امیران معاصرش زور می گفته مانند کودکی که به خانواده خود زور می گوید …..، (مضمون) ….. اما او خصوصاً از ظلم و ستمی که بر سادات و بزرگان اهل بیت رفته است، دلی پر خون داشته و برخورد شدید او با دشمنان آنان، در قالب ناسزا در سروده ها و رفتار در واقع به منزله آهی است که سینه دردمند او خارج می شود نه اینکه ذاتاً راه هوي و هوس را طی نماید ….. و از این رو سروده هایش نزد اهل بیت صلوات اﷲعلیهم مورد قبول و پذیرش واقع شده است …..، سرور اجل ما زین الدین علی بن عبدالحمید نیلی نجفی در کتاب الدرالنضید خود آورده است: ((مضمون) در زمان ابن الحجاج دو تن از صالحین روزگار او به نام هاي محمد بن قارون سیبی و دیگري علی بن زرزور سورایی از شعرهاي ابن حجاج عیب جویی می نمودند تا اینکه محمد بن قارون در خواب می بیند که گویی به روضه شریف حسینی مشرف شده و فاطمه زهرا سلام اﷲ علیها در آنجا حضور دارد و به دیوار تکیه داده و سایر ائمه تا امام صادق علیه السلام نیز مقابل مادر نشسته اند و سخن می گویند و او نیز در برابر آنها ایستاده است ….، و سورایی هم که عین همین خواب را دیده می گوید پس ابن الحجاج در حضور آنان می آید و می رود و من به محمد بن قارون گفتم نمی بینی که چه گستاخانه در حضور معصومین راه می رود او گفت من نمی خواهم حتی به او از روي تنفر نگاه کنم، پس حضرت زهرا این سخن را شنید با خشم به او گفت ابوعبداﷲ را دوست نداري، او را دوست بدارید چون هر کس او را دوست نداشته باشد شیعه ما نیست، پس از جمع امامان نیز صدایی بلند شد که هر کس ابوعبداﷲ را دوست نداشته باشد مومن نیست، پس محمد بن قارون گوید من از خواب پریده و بیدار شده و ترسیدم و بعد از مدتی خواب را فراموش کردم تا اینکه به زیارت سبط شهیدسلام اﷲ علیه مشرف شدم در راه جماعتی از شیعیان شعر ابن الحجاج را می خواندند و ناگهان سورایی را هم در میان آنها دیدم و به او سلام کرده و گفتم پیش از این شعر ابن الحجاج را ناروا می دانستی حالا چطورشده که با سکوت به آن گوش  می دهی گفت خوابی دیدم پس خواب خود را که عیناً مثل خواب من بود تعریف کرد و من هم جریان خواب خود را به او گفتم پس از این واقعه این دو صالح زبان به ستایش ابن الحجاج گشوده و اشعار او را می خواندند و فضایل او را پخش می نمودند)

و نیز در زمانی که سلطان مسعود فرزند بابویه گنبد و باروي نجف را ساخت، به حرم شریف وارد شد و با کمال تواضع و ادب درگاه مقدس را بوسید و ابوعبداﷲ ابن الحجاج هم در برابر او ایستاد و قصیده فائیه خود (که مذکور شد) را قرائت کرد و چون به ابیاتی رسید که فحش و ناسزا نثار دشمنان کرده بود، سرورمان شریف مرتضی علم الهدي با خشونت او را از خواندن این گونه اشعار در حرم شریف علوي منع فرمود و او هم ساکت شد …..، پس چون شب شد ابن الحجاج، مولاناالمظلوم علی علیه السلام را در خواب دید که به او فرمود، خاطرت غمگین نباشد چون مرتضی علم الهدي را امر کردیم براي معذرت خواهی نزد تو بیاید و تا او نیامده از خانه بیرون نرو و از طرف دیگر شریف مرتضی هم در آن شب رسول اکرم را درخواب می بیند که تمامی امامان در اطراف او نشسته اند، پس در برابر آنان می ایستد و سلام می گوید و از پاسخ آنان احساس سردي می کند، پس عرض می کند که سروران من، من برده شما هستم، من فرزند شما هستم، من دوستدار شما هستم چرا با من به سردي برخورد می کنید، به جواب فرمودند که تو شاعر ما ابن الحجاج را دل شکسته و غمگین نمودي و برتو واجب است که با پاي خود نزد او بروي و از او عذرخواهی کنی و سپس او را برداشته به خدمت مسعود بن بابویه ببري و او را از عنایت و محبتی که ما به این شاعر داریم آگاه کنی، پس سید مرتضی با سرعت به منزل ابن الحجاج رفته و دق الباب مینماید پس ابن الحجاج با صداي بلند می گوید همان سرور که ترا به اینجا روانه کرد، مرا هم امر فرمود که از خانه خارج نشوم که تو نزد من خواهی آمد، پس سید مرتضی داخل شده و عذرخواهی نموده و سپس به اتفاق نزد سلطان رفته و هر دو خواب خود را به او بازگو می نمایند و سلطان مقدم او را گرامی و او را از الطاف خاصه خود بهره مند می نماید …..)،

ابن الحجاج در سال 391 پس از حدود 130 سال عمر باعزت و شرف، دار فانی را وداع و وصیت نمود تا او را در پائین پاي مرقد دو امام در کاظمین دفن نموده و روي سنگ آن این آیه شریفه که مربوط به سگ اصحاب کهف است (و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید) یعنی(سگ آنان بر درگاه اصحاب کهف دو دست خود را گشوده است)، را بنویسند.

(کلب آستان حضرت علامه امینی گوید یا امیرالمؤمنین از تو می خواهم به حق برادر گرامی تو یعنی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بر ما هم نظر لطف و مرحمت بفرمایی که ما از دوستان و دعاکنندگان براي ظهور فرزند ارجمند تو حضرت مهدي صاحب الزمان هستیم ورود سري نیز چون سگ اصحاب کهف بر درگاه با عظمت ولی تو حضرت علامه دو دست خود را قرار داده و در انتظار بذل و جود و فضل و احسان توست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم).

غدیریه ابوالعباس ضبی متوفی 398:

(لعلی الطهر الشهیر، مجد اناف علی ثبیر / صن والنبی محمد، و وصیه یوم الغدیر / و حلیل فاطمه ووا، له شبر و ابوالشبیر …..)، (علی آن وجود پاك و مطهر و آن بلند آوازه است که عظمت او بر قله ثبیر سایه افکن شد / همان بزرگواري که همسر حلال او فاطمه است، و همان باعزتی که پدر شبر و شبیر است، همان منزهی که داماد پیامبر و وصی او در روز غدیر است، ….)،

ابونعیم و نطنزي در آثار خود از ابن عباس روایت نمودند که گفت ((مضمون) ما با رسول خدا در مکه بودیم، رسول خدا دست علی را گرفت و ما را بر کوه ثبیر ((با فتح ث) و (کسر ب) که مرتفع ترین قسمت کوه هاي مکه است)، بالا برد پس چهار رکعت نماز خواند و سر به آسمان نموده و دعا کرد که خدایا موسی بن عمران به درگاه تو دعا و از تو خواهش کرد من نیز که محمد پیامبر تو هستم از تو تمنا دارم که سینه ام را باز کنی و کارم را فرجام بخشی و گره زبانم را بگشایی، تا سخنان مرا بفهمند و یاوري برایم برگزینی از خاندانم که همین علی بن ابی طالب باشد که برادر من است و امر رسالت مرا بوسیله یاري و کمک او محکم کن و او را در کار من شریک ساز، پس ابن عباس گوید: شنیدم هاتفی را که ندا کرد: اي احمد تمناي تو برآورده شد)،

اما در شرح حال این شاعر، او (کافی اوحد) ابوالعباس، احمد بن ابراهیم ضبی از قبیله ضب، وزیرملقب به رئیس، یکی از سیاستمداران عرب و ادب پروران بزرگ است که بعد از صاحب بن عباد، زمام ملک و سیاست را بدست گرفته و از نزدیکان صاحب بوده است، و به او انس و تقرب داشت …..، در جامع اصفهان دکه هاي مرتفع و مکان هاي وسیع و آبرومند داشت که آن را بر درماندگان و در راه ماندگان وقف نموده بود و در مقابل آن کتابخانه هاي وسیع با غرفه هایی مناسب، و با کتب نفیس براي مطالعه و تحقیق در اختیار عام قرار داده بود و …..، بسیاري از شعراي معاصر ابوالعباس، مدح و ثنا وي را بجا آورده اند، از جمله (ابن حامد خوارزمی، جوهري، مهیار دیلمی، سعد بن احمد دیلمی، …..) پس از مدتی که از وزارت او گذشت مادر مجدالدوله او را متهم ساخت که برادرش را مسموم نموده و به این دلیل از او دویست هزار دینار طلب کرد تا در سوگواري او خرج کند و او نپذیرفت (کار بالا گرفت) و او به بروجرد گریخت …..، تا اینکه در سال 398 دار فانی را وداع و پسرش تابوت او را با یکی از پرده داران به بغداد فرستاد و نامه اي نیز به ابوبکر خوارزمی نوشت و تاکید کرد که پدرش وصیت نموده تا او را در جوار سید الشهداء در کربلا دفن کنند و خوازمی با مبلغی معادل پانصد هزار دینار آرامگاه او را مهیا نماید، پس این موضوع را با شریف ابواحمد(پدر سید شریف علم الهدي و سید شریف رضی) در میان نهادند ایشان فرمود ابوالعباس مردي است که به جوار جدمان پناه آورده است و ما از او براي دفن او بهایی نخواهیم گرفت، پس تابوت او را به مسجد براثا برده و به همراه اشراف و فقها حاضرشده و بر او نماز خواندند و آنگاه با احترام فراوان او را در کربلا دفن کردند ……

غدیریه ابو رقعمق انطاکی متوفی 399:

(……. لا والذي نطق النبی بفضله یوم الغدیر، ماللاهام ابی علی فی البریه من نظیر …..) (……. آگاه باش به جان آن سروري که رسول خدا در روز غدیر زبان به ثناي او گشود، سرورمان علی در بین خلایق عالم بینظیر است …..).

شرح حال شاعر و نمونه اشعارش:

ابوحامد، احمد بن محمد انطاکی ساکن مصر معروف به (ابورقعمق) یکی از شاعران ادیب و معروف و مشهور است …..، او جوانی خود را در شام سپري و سپس به مصر رفته و شهرت عالم گیر بدست آورده است …..، در مصر با جماعت بذله گویان وشوخ طبعان همنشین شد و در شوخ سرایی ….. افراط کرد تا آنجا که او را ابو رقعمق ملقب کردند …..، و خود نیز صریحاً در شعرش می گوید که با دیوانگی هم پیمان است …..، او در سال 399 در مصروفات یافته است.

غدیریه ابوالعلاء سروي:

(……. علی بعد از رسول خدا پیشواي من است و البته روز قیامت شفیع من خواهد بود، براي علی فضل و مقامی ادعا نمی کنم، جز آنچه در عقل گنجد، من نمی گویم او پیامبر است بلکه می گویم او امام و پیشوا است، با نص جلی و سفارش صریح(غدیر)، و سخن رسول درباره او در آن زمان که مقامش به رسول خدا چون هارون به موسی و از همه بالاتر و برتر بود، (الاان من کنت مولی له، فمولاه من غیر شک علی) یعنی (آگاه باشید هر که را من سرور و مولی او هستم، بدون شک سرور ومولایش علی است …..).

شرح حال:

او ابوالعلاء محمد بن ابراهیم سروي، شاعر یکتاي طبرستان و پرچمدار فضیلت و دانش آن منطقه است و با ابوالفضل ابن العمید متوفی 360 نامه نگاري داشته و با هم به مبادله شعر و ادب می پرداختند، او تالیفاتی دارد به همراه اشعار شیوا و مشهور …..، از جمله چگامه اي در وصف طبرستان که یاقوت حموي آن را در معجم خود آورده است …..،

و نیز درستایش اهل بیت قطعاتی سروده است که ابن شهر آشوب آنها را در مناقب خود آورده است (……. این شاهان بنی العباس هستند که جامه سیاه را شعار خود ساخته و آن را مایه شرافت دانستند، ولی آن سروران از نسل زهرا، پرچم سفید بر بالاي سرشان در اهتزاز است …..، زادگان عباس را پرچمی سیاه است و خشن که از کبر و نخوت آنها حکایت می کند و زادگان زهرا علیهاالسلام را پرچمی سفید و درخشان که از حق و عدالت آنها حکایت می کند …..، به پیامبر خدا و دو فرزند و دخترش مقامی داده شد که شرح آن در کتاب نمی گنجد …..، ولی اینگونه عقلها درباره اهل بیت رسول خدا دگرگون شده و اینک نور خدا تاریک است، مگر نه اینکه ابوالحسن با علم و دانش خود تاریکی ها را زدوده است و آتش دلها را فرونشانده است، چه کسی مانند او در زهد و پارسایی یافت شد با آنکه دنیا در اختیار او بود، آیا در اطاعت از پیامبر کسی از او سبقت گرفت و یا مانند او کسی یافت شد که دنباله رو پیامبر باشد، آیا دیدیم و یا شنیدیم که جز او کسی با ذوالفقار به سوي دلیران و پهلوانان یورش برد، و یا عظمت منزلت او را در شجاعت و دلیري در آن زمان که یکه تاز میدان احزاب یعنیعمر بن عبدود را به مبارزه تن به تن دعوت کرد، در حالی که در گوشه اي گوساله قوم نفس در سینه حبس نموده و در گوشه دیگر سامري قوم از ترس عمرو از خود بیخود گردیده بود، بلی تنها او بود که در روزهاي سخت نبرد که دلها از ترس مرگ به طپش می افتاد، غمها و اندوه پیامبر را از دل او می زدود …..، بعد از او امامان و پیشوایان از فرزندانش چون اختران تابنده اند که تاج هدایت بر تارك آنها می درخشد.، … آنها پاك هستند و گرامی و همه آنها بلند مرتبه و عالی مقام، آن چنان که در حق آنان گویند(مشکل گشا نه مشکل زا)، …..)، ابوالعلا در نزاع شعوبیه که عرب برتر است یا عجم، نسبت به هم میهنان خود (عجم) تعصب می ورزید، پس ابن العمید وزیر در نامه اي به او نوشت (……. نصیحت دوست را بپذیر و پند ناصح مهربان را توجه کن و در میدان جهل بیهوده متاز که با سر فرود خواهی آمد و با لجاجت و خودسري پرواز نکن که مانند پروانه جان خود را بر سر بازي با آتش هدر خواهی داد، سرور من از آن بترس که گویند نبرد (بسوس) از ریختن خون پستان شتر آغاز شد و جنگ غطفان به خاطر شتري گر شعله ور گردید و خون هزار جنگجو بر سر یک قرص نان که از (حولاء) ربوده بودند، ریخته شد و تازیانه عذاب بر سر عجم از آنجا فرود آمد که ابوالعلاء سروي زبان به شوخی باز کرد،)، و اما داستان (نبرد بسوس) آن است که بسوس دختر منقذ تمیمی به دیدن خواهرش رفت و مردي که در حمایت قبیله او بود به نام سعد بن شمس را به همراه برد، شتر سعد به چراگاه مردي به نام کلیب وائل وارد شد و او تیري در کمان قرار داده بر پستان شتر سعد زد، پس شیر آمیخته با خون از پستان شتر سرازیر شد و شتر ناله کنان به سوي سعد آمد و سعد شکایت آن را به بسوس برد و بسوس دست بر سر نهاده و فریاد سر داد و چند بیتی شعر گفت که عرب آن را (چگامه مرگ) نام نهاده است، آنگاه پسر خواهر بسوس گفت ناراحت نباش، به خدا قسم من خون کلیب را به خاطر شتر سعد بر زمین می ریزم، پس سوار مرکب شد و با نیزه سینه کلیب را شکافته و کلیب از آن زخم مرد، در نتیجه این عمل، آتش جنگ شدید بین دو قبیله بکر و تقلب شعله ور شد که تا چهل سال ادامه داشت و آشوب ها و خونهاي فراوان در طول این چهل سال بر زمین ریخته شد و پس از آن شومی بسوس مشهور و (نبرد بسوس) که مشهورترین نبرد قبیله هاي عرب است، ضرب المثل گردید و دیگر عبارت (قرص نان حولاء) که آن هم از ضرب المثل هاي مشهور عرب است که می گویند (شوم تر از نان حولاء) و آن داستان زنی نانوا است که در قبیله سعد بن زید زندگی می کرد، روزي سبد نان خود را بر سر گذاشته عبور می کرد که مردي از میان سبد او نانی را برداشت، حولاء به اوگفت به خدا قسم از من طلبی نداري که نان را به حساب طلب تو بگذارم و نه گدایی کردي که تو را ناامید کرده باشم پس تو نان را دزدیدي و این عمل را از روي دشمنی با قبیله سعد انجام دادي که شخص تحت حمایت او را آزار می کنی، پس شکایت نزد سعد بن زید برد و سعد با کمک اقوام و عشیره بر سر آن مرد ریخته و قوم و عشیره آن مرد هم به حمایت آن مردبرخاسته و هنگامه و بلوا بالا گرفت و هزار جنگجو و شمشیر زن در این فتنه کشته شدند و نان حولاء ضرب المثل شد و آنزمانی بکار می رود که براي هر چیز بی ارزش بخواهند آشوب و هنگامه بزرگی به پا کنند ….. و نیز در عبارت تازیانه عذاب که اقتباس از این استعاره قرآن است که (فصب علیهم ربک سوط العذاب) …..

غدیریه ابومحمد عونی:

(……. امامی له یوم الغدیر اقامه، نبی الهدي ما بین انکر الامرا، …..)، یعنی (پیشواي من کسی است که در روز غدیر، پیامبر هدایت یعنی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم، امر امامت و رهبري او را در بین کسانی که امر امامت و رهبري او را انکار می کردند بپا نمود، در آن هنگام که دست او را بلند کرد و خطبه اي خواند و آشکارا گفت، این مرتضی شوهر فاطمه، علی است که به دامادي من سرافراز است و چه خوب دامادي است و اوست که وارث علم و جانشین بعد از من است و من از دشمنان او به خاطر خدا بیزار هستم، آیا شنیدید و پذیرفتید و آیا سخنان مرا درك کردید، پس همه گفتند آري و در هیچ کاري راه خلاف در پیش نخواهیم گرفت و البته ما شنیدیم و پذیرفتیم، و گفتند اي مرتضی و اي پسندیده، خاطر تواز ناحیه ما آسوده باشد، ولی نیرنگ بکار بسته و حیله گري نمودند و …..)، (مضمون) شاعر در همین قصیده به حدیثی اشاره می کند که قبلاً مذکور شد بر این فحوي که فرشتگان مشتاق زیارت علی بن ابیطالب بودند پس خداوند صورتی از او ساخت(……. بدین خاطر فرشتگانش مشتاق دیدار شدند پس خداوند او را به این صورت نمودار ساخت، رسول خدا مشتاقانه بسوي او شتافت و چهره چون گل او را شناخت …..)،

و نیز از سروده هاي او غدیریه دیگري است که ابن شهر آشوب در مناقب خود آن را ذکر نموده است (……. آیا اینطور نیست که در روز غدیر رسول خدا هنگامی که همه مردم را جمع نموده بود، به خطبه برخاست و گفت: هر که را من رهبر و مولا هستم، این علی هم پس از من سرور و مولاي اوست، ولی نپذیرفتند، در حالی که اگر زمام خلافت را به ابوالحسن علی که هادي امت ها است می سپردند، این امر براي سعادت تمام جهان کفایت می کرد زیرا که او راه هاي امن خدا را می شناخت، ولی آن یک با سینه پرکین منتظر فرصت بود و آن دیگري بر شتر سوار و به سوي بصره می تاخت، …..)

و باز قصیده اي دیگر دارد، (…… که رسول خدا فرمود، این مرد یعنی علی امروز سرور و مولاي شماست، همانطور که من سرور و مولاي شما هستم، بار خدایا تو بشنو و شاهد باش، پس منکري نفاق پیشه برخاست و فریاد از دل پرکینه خود بر رسول خدا کشید که بگو این فرمان از جانب خداست یا خود بافته اي پس رسول خدا فرمود پناه می برم به خداي بزرگ از اینکه خود راي بوده و از نزد خود سخنی بگویم پس آن شقی بدبخت گفت: خدایا اگر او راست می گوید که این فرمان از جانب توست، عذابی بر من نازل فرما، پس کیفر کفرش از آسمان آن بود که سنگی به شتاب به سر او فرود آمد و او را هلاك نمود…..) و نیز ابوالعلا قصیده اي طولانی در ستایش امیرالمومنین علیه السلام سروده و ائمه پاك گوهر را تک به تک نام می برد (……. رسول خدا که مشعل فروزان هدایت و برتمام عالمیان حجت و گواه است، با معجزه اي عظیم و روشن کننده بین حق وباطل که از سوي خداوند مقتدر آمد و اول کسی که او را تصدیق کرد وصی او علی بود همان نوجوانی که نه هیچگاه شرك ورزید و نه هیچگاه روح خود را با سجده به سنگهاي جامد آلوده ساخت، همان علی که اول کسی است که پیشانی عبودیت بر خاك نهاد و با آداب تمام مناسک عمره و حج را بجاي آورده و طواف کرد، همان کسی است که در روز مباهله همتا و به منزله نفس رسول خدا، یعنی نفس این پاك مرد جهان یعنی رسول خدا گردید و البته هر کس در این قول تردید کند قطعاًکافر است و یا کیست آن جوانمردي که در شب هجرت بر فراش و بستر رسول خدا بذل جان نمود و از فدا کردن جان خود دریغ ننمود، کیست صاحب آن خانه که ستاره آسمان در آن سقوط کرد، (که اشاره به مقدمات ایام خجسته ازدواج مولاناامیرالمؤمنین المظلوم علی علیه السلام است با مولاتنا فاطمه الزهرا علیه السلام)، کیست صاحب رایت (پرچم) فتح که روز قبل فلان (عمر) و فلان (ابابکر) با خواري و مذلت و تحمل شکست آن را به رسول خدا پس دادند.، کیست آنکه درب خانه اشبه مسجد باز ماند و بر او این ورود و خروج جایز و حلال و آزاد بود، ولی دیگران از آن ممنوع شدند، کیست آنکه در روزغدیر خم به فرمان حضرت اﷲ و با نصب از سوي رسول خدا، صاحب فضل و امتیاز شده و بر همگان استیلا و اقتدار یافته است.، کیست که در تناول مرغ بریان با دعاي رسول خدا شریک و به این افتخار نایل شده است کیست دوزنده کفش رسول خدا که فضایل او را پیامبر با این اشاره شماره کرد، پس از روز حنین بپرس که چه کسی در هنگامه نبرد مخلصانه شمشیر زد وچه کسی از روي ترس راه فرار در پیش گرفت و کیست آنکه با خورشید سخن گفت و یا بعد از غروب و فرو رفتن آفتاب به دعاي او خورشید رجعت کرد، تا او نماز خود را بجاي آورد و یا کیست آنکه با اصحاب کهف هم سخن گشت در آن شبی که به فرمان رسول بر پلاس خیبري سوار شدند و …..، و بیاد آور داستان اژدها را که در پاي منبر با علی سخن گفت و همه حاضران گروه گروه از ترس به گوشه اي خزیدند و نیز آن شیر دژم که به فضل و منقبت علی زبان گشود و شهادت داد که او خلیفه خدا در روي زمین است و خداي رحمان آنچه خواهد را مقدر نماید، آري اوست گنجینه علم خدا و باب و دروازه شهرعلم رسول خدا که دانشمندان و دانشجویان از آن دروازه بایستی به شهر علم رسول خدا وارد شوند …..)،

و در قصیده ي دیگر گوید: (……. اي امتی که کج فهم بوده و به خواب خرگوشی فرو رفته اید و از عبرتها پند نمی گیرید، اي امتی که تبارپیامبران و خاندان او را در نهایت قساوت و جنایت به خاك خون کشیده اید، اي امتی که با علی مرتضی که صاحب پرچم هدایت اسلام و پیشواي امتها و غمخوار امت بود، راه خیانت در پیش گرفتید، با او که قهرمان بی بدیل جنگهاي بدر، احد، حصار بنی نظیر، خیبر، حنین و ….، بود، با او که افتخار غدیر خم براي اوست، با او که فدایی شب هجرت رسول خدا در بستر آن حضرت بود، با او که به تبلیغ سوره برائت به امر خدا مخصوص و برگزیده گردید…)،

و نیز قصیده دیگر در ستایش علی بن ابی طالب : (……. خداوند او را به لباس صمیمیت و فرزانگی و دانش آراست و از عبادت بتها منزه نمود و او را به آئین محمد در کودکی و نوجوانی و برومندي و پیري پرورش داد، جز او کیست که در زمان قضاوت، شکها و شبهه ها را از بین برده و عقول را به حیرت اندازد، کیست جز او که خداوند با شمشیر او و در حالی که از خون دشمنان سیراب می شد، عقده ها و گره هاي امت اسلام را می گشود، کیست جز او که در روز نبرد جبرئیل و میکائیل دستیار او باشند، کیست جز او که احمد مرسل در روز غدیر و روزهاي دیگر می گفت، این برادر من، و مولی و پیشواي شماست و جانشین من بعد از آنکه مرگ به سوي من آید و نسبت او به من چنان است که هارون براي موسی، پس در شناخت و قدردانی از حق او کوتاهی نکنید، پس سؤال کن اگر اعتراف دارند که هارون در غیاب موسی، رهبر و پیشوا و مولی بنی اسرائیل بود پس علی هم جانشین رسول خدا و پیشواي امت و سرور نیکان و مومنین امت و …..، خواهد بود، حتی پسر خطاب زمانی که از غدیر خم حرکت می کردند گفت، یا علی تو امروز مولاي من و مولاي همه کسانی گردیدي که براي خداي جهان روزه داشته و نماز گزارده اند، …..

و رسول خدا از اینکه به سروران قریش فروانروا باشد، او را حقیر نشمرد و اسامه را بر او سرور نساخت، او در حیات و ممات امیرالمؤمنین هست و این فرمانی ابدي براي او از سوي خداوند است، پس خداوند بپاس این کرامت بر او درود فرستاد و هم تمام فرشتگانی که نزد خدا گرانقدر و بزرگوارند …..).

و از غدیریه دیگر: (……. اي خاندان احمد اگر برکت وجود شما نبود، نه خورشیدي طلوع می کرد و نه مرغزار و چمنی خندان میگردید، اي خاندان احمد این قلب زار من در ماتم مصائب شما گریان و خون چکان است، اي خاندان احمد شما بهترین فرزندان آدم و آخرین امید هستید، و پدرتان علی بهترین فریادرس است و فریادرسی می فرماید در هر زمان که او را براي رفع غمها و گرفتاریها طلب نمایند، همتاي قرآن، وصی مصطفی، پدر سبطین، یعنی حسن و حسین و به به از این پدر، شوهر زهراي مطهر و پاك نهاد و با حسب و نسب که رسول خدا او را به خاندان خود قرین ساخت، آن کسی که احمد مرسل در حق او در روز غدیر گفت هر که را که من مولاي اویم از عرب و عجم، بداند که این مرد یعنی علی مولا و سرور اوست، وه چه خوب سروري، پدرم به فداي او باد، پس کیست که هم پایه او باشد، در حالیکه او مولاي خلایق است بفرمان خداي جان آفرین و به نص بهترین پیامبران، اوست که فرداي قیامت با لواي حمد به محشر وارد شود، در حالی که چهره هاي مردم غمگین (دژم) و سیاه است و در آن زمان که قدمها برصراط به سوي آتش بلغزد …..).

شرح حال شاعر:

او ابومحمد طلحه بن عبیداﷲ، معروف به عونی از شعراي معروف و سرشناس و دلباخته اهلبیت است که اشعار و قصاید او معرف پاکی اعتقاد و مذهب تشیع اوست، ….. مداحان، اشعار او را در مجالس دینی و بازارهاي دنیا با صداي بلند می خواندند….. از جمله منیر شاعر ….. که شعرهاي عونی را در بازارهاي شهر طرابلس می خواند و براي نشر فضایل اهل بیت تلاش می نمود، ….. (مضمون) با نهایت تاسف ابن عساکر براي بدنام نمودن او می گوید که منیر شاعر، در بازارهاي طرابلس با شعر عونی آوازه خوانی می کرد و در پس او ابن خلکان با حذف شعرعونی، براي تخریب شخصیت منیر می گوید که شاعر منیر در بازارهاي طرابلس آوازه خوانی می کرد و البته و به یقین در روز قیامت به حساب این دو اهانت کننده رسیدگی خواهد شد که به جاي امانت داري در نقل گفتار، منیر شاعر را بدینگونه معرفی می نمایند و شک نیست در روز بازخواست، قطعاً این شاعر بزرگوار در پیشگاه خداوند حق خود را از این دو تاریخ نویس مفتري و دروغ پرداز خواهد گرفت، زیرا این خداوند است که در کمین ستمکاران خواهد بود، عونی در قصاید و در ضمن اشعار خود به هنگام مدح اهل بیت از ائمه اثنی عشر نیز نام می برد که این خود گواه روشنی از مقام بلند و رفیع او در موالات و نیز خلوص در تشیع او دارد تا آنجا که کوته فکران و کینه توزان به این دلیل که او اکثر فضایل و مناقب اهل بیت را به نظم کشیده است او را به غلو نسبت داده و حال آنکه آنچه او آورده بر اساس روایات و احادیث مشهور بوده و اشعار او نیزدلالت بر آن دارد که او در جاده بین افراط و تفریط قدم بر می داشته و اتهام غلو به او یا بواسطه جهل است و یا عناد …..،

در هر حال تشیع عونی در زمان حیات و بعد از رحلت او مشهور و معروف بوده است و حتی در سال 443 در بغداد که اختلاف بین شیعه و سنی بالا گرفته و کار به کشتار و خونریزي کشیده شد، از جمله جنایاتی که دستهاي ستم پیشه مرتکب شدند، شکافتن قبور و مزار تعدادي از بزرگان شیعه و آتش زدن آنها بوده است که در میان این مزارهاي شکافته شده گور عونی و گور شاعر معروف دیگر جزوعی و شاعر دلباخته دیگر ناشی صغیر علی بن وصیف ….. بوده است.

(کلب گوید این بزرگان در حیات با دست و زبان خود و در ممات با جسم بی جان خود مانند مولانا محمد بن ابی بکر علیه السلام و مولانا حجر بن عدي سلام اﷲ علیه در راه رضاي خدا جهاد کردند و خدا رتبه آنان را که والا بود البته بالاتر می برد، خدایا به حق ذات اقدس خود و به حرمت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه از نسل حسین علیهم السلام و عجل فرجهم، رحمت و رضوان وسلام بی انتهاي خود را بر روح و روان این مجاهدان راه حق و حقیقت که زنده و مرده آنان شریعت تو را مدد نموده است، نثار و ایثار بفرما و در روز جزا یعنی روزي که شر آن احاطه داشته و فراگیر است بواسطه قلب هاي ما که براي آنان سوخته وداغدار شد و چشمان ما که براي مصائب آنها اشکبار بوده است از شفاعت آنها ما را بهره مند بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)، …..

ابن رشیق می گوید در انواع شعر، نوع شگفت انگیزي از آن وجود دارد که آن را (قوادیسی) می گویند و آن سبکی از شعر است که در آن قافیه شعر، زیر و زبر می شود (گاهی ضمه و گاهی کسره و قوادیس گوشه هاي چین خورده سطل چرمی را گویند که زیر و رو قرار می گیرد) و می گوید اول کسی را که من شناختم که به این سبک و فن ادبی شعر گفته است طلحه بن عبیداﷲ عونی است …..، ….. اشعار و قصاید عونی اعم از آنچه در مدح و ثنا و یا مراثی و سوگنامه هاي اهل بیت سروده است، در کتابهاي مناقب ابن شهرآشوب یا روضه فتال و صراط المستقیم بیاضی پراکنده است …..، علامه سماوي اشعار او را در دیوانی ثبت کرده و از جمله قصاید مشهور او قصیده معروف به (مذهبه) است: که ترجمه قسمتی از آن بدین شرح است (…… از من پرسید آیا در شان علی عالی، نصی در قرآن مجید هست که اوست وصی احمد پاك گوهرعدنانی و دیگري نیست، و اگر حجتی و دلیلی صریح و روشن داري بیاور گفتم آري نص غدیر خم و آیه تبلیغ که به او اختصاص دارد و همچنین دیگر اخبار و نصوص فراوان، به غیر آنچه که دست خائنان مزدور ربود و پنهان کرد، تا شاید بنی امیه پلید را خشنود کند، اي کور ذهن آیا نشنیدي که احمد مصطفی با حال تهنیت به علی گفت که نسبت تو به من مانند هارون است به موسی که موسی کلیم به هارون گفت جانشین من باش، پس از آنان بپرس با تمام این نصها و اتمام حجت ها به چه دلیل مخالفت کردند، آیا داستان مباهله را نشنیدي و آگاه نگردیدي که چگونه آل محمد بدان وسیله بر دیگران برتر شدند، آیا کسی هست که با علی برابر باشد و آیا کسی هست که نزد خدا رتبه او را داشته باشد، آیا نشنیدي که رسول خدا اورا وصی خود ساخت در حالی که دست او از مال دنیا خالی بود و تو هم این را می دانی و سپس او را بر جاي خود قرار داد تا دیون وي را ادا کند و اگر می خواست جز او را بر این کار مامور می کرد ولی اینکار را نکرد.، پرسید آیا آیه اي در کتاب خدا هست که دلالت نماید بر آنکه علی پاك گوهر، صاحب فضل است و هرکس جز او رانده و مطرود است، گفتم خدا فرمود….. (آل ابراهیم را بر همه فضیلت داریم از رحمت ….. پس ابراهیم از خدا خواست که خدایا از نسل من امام قرار بده و خداوند فرمود عهد من به ستمگران نخواهد رسید، تو می دانی مصطفی در این امت، امر کننده و نهی کننده است و شبیه و نظیر ندارد پس کرداري از او جز به فرمان حق صادر نگردیده است و همه سخنان او بفرمان حق است، پس به چه دلیل دیگران را طرد و علی را پیشوا قرار داد، آیا بدون دلیل بود، …..، قصه اینست که مهاجر وانصار در سقیفه با نظر خود خلیفه ساختند و پرداختند، ولی علی عاشقانه سرگرم وظیفه انسانی و دینی خود بود تا پیکر شریف و پاك رسول خدا را با اندوهی گران و غمی جانکاه غسل دهد.و ….،

پس از مدتی خلیفه اول در گذشت و دست دومی را با طرح قبلی در میان عرب بلند کرد او هم در گذشت و او هم با طرح قبلی سومین نفر را با مجلس شورایی که خود داستان داشت و معلوم بود که چگونه برگزار خواهد شد، خلیفه کرد، سومی هم در گذشت، پس مردم گروه گروه به در خانه علی هجوم آوردند و او جز قبول چاره اي نیافت و این در حالی بود که اتفاق نظر محال بود زیرا هر کس به دنبال هوي و هوس خود بود، پس در مقابله با او اول زنی شتر سوار قیام کرد و آن دو(طلحه و زبیر) با او متحد شدند و در این زمان شمشیر او آن فتنه ظلمانی و سیاه را سرکوب کرد ولی زبان ملامتگران بریده نشد …..، بعد از آن معاویه خشمگین قیام کرد و علی با ذوالفقارش در پی او شتافت ولی چون (به تزویر عمروعاص) قرآنها را بر سر نی مانند پرچم صلح بالا بردند یاران موافق او، دشمن و مخالف او گردیدند …..، پس معاویه خبیث نیرنگی دیگرساخت و بفرمان شیطان مطرود، شور حکمیت آغاز کرد و رعیت نابکار بر سلطان حاکم گردید، علی به ناچار دست از نبردکشید و حکمیت سرنوشت همه را در دست گرفت، شامیان با پسر عاص (عمرو) به میعاد آمدند و او دام خود را پهن کرد و ابوموسی اشعري ابله را فریب داد، پس ابوموسی بر منبر رفته و گفت من علی را خلع کردم مانند این انگشتري که از دست درآوردم و پس اي پسر عاص برخیز و معاویه را خلع کن آنگاه پسر عاص گفت اي مردم گواه باشید که این مرد مقتداي خود را خلع کرد و حال سخن مرا بشنوید و اعتراض نکنید پس من زاده هند، معاویه را به خلافت نصب کردم، مردم راه و روش عمر و عاص را می پسندند …..، توجه کن علی امیرالمؤمنین با گواهی اهل حدیث، اول کسی است که به این نام مفتخر شد و این مقام از جانب خدا به او داده شد و اوست که در تورات مذکور است و امت هاي سابق او را هادي امم می خوانند و اوست که از هر عیب و عار بري است.، آري نام او در تورات بوري است و در انجیل الی و در زبور اري، در میان هندویان کنگر صاحب هنر، در میان رومیان فطرس و در میان اهل پارس غرسنا و در میان ترکان به تیر و در زنگبار حنبر، در لغت ارمن نام اوفریق است، مادر پاك گوهرش، براي او نامی انتخاب کرد و آنگاه در کعبه مقدس او را به دنیا آورد و وقتی از کعبه بیرون آمد خلق گفتند این کیست گفت شیر بچه من حیدر است که پاك و مقدس پاي بر جهان نهاده است و پدرش او را ظهیر نامید …..، نام او در آسمانها نزد خداوند علی است که نام او را از نام خود مشتق ساخت، آن چنان که نام رسول را در ازل از نام خود گرفت که آن فضایل در واقع عطایی بود از سوي خداوند که مخصوص رسول و وصی بود و …..، بار پروردگارا کرداري ندارم جز دوستی و ولایت احمد و خاندان والایش یعنی همتاي رسول و وصی او علی همان آزمایش شده با بلایا و نیز فاطمه و دو فرزند او بعد از آن حضرت و سپس دو امام علی و فرزندش محمد و هم جعفر صادق و موسی راهنما، و بازعلی و آنگاه سرور بخشایشگران جواد محمد و بعد علی هادي و سپس حسن، آنکه مهدي از آن اوست، خدایا به پاس این بزرگواران عزت دنیا مرحمت و راحت در قبر نصیب فرما و نیز در زندگی آخرت، ایمنی از عذاب و پرده پوشی بر گناهان و سیراب نمودن از حوض کوثر و همنشینی با آنها در مقام بالا و ارجمند محشور شدن در روز جزا و …..، پس اي طلحه اگر پایان دفترت بر این روش باشد، البته از تو دلهره و اضطراب دور خواهد بود ….. آري پروردگار مهربان مرا کافی است.

(کلب گوید خدایا دین ما همین دین است و آئین ما همین آئین است پس عطا فرما آنچه را که به این بزرگواران عطا می فرمایی، هرچند دستان ما از عمل خیر خالی و روي ما از گناه سیاه است اما گدایان جسور و بی پروا هستیم و جز تو پناه و یاور نداریم یا ارحم الراحمین به فضل و کرم و مرحمت خود و به آبروي عزیزان درگاهت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم در دنیا و آخرت بر ما عنایت بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

و نیز باز در ستایش از امیرالمومنین: (……. رسول خدا فرمود که به روز محشر ما پنج نفر سواره ایم که فرد ششمی در بین ما نخواهد بود ….. من بر براق و فاطمه بر ناقه غضباي من و پدرم ابراهیم و برادرم صالح بر ناقه و علی بر شتري سفید بهشتی، در حالی که لواي حمد را بنام خداي یکتا در دست دارد وبر سر او تاجی مرصع از نور است، که پرتو نورش عرصه قیامت را روشن نموده است …..،).

و نیز قصیده اي در ماتم حسین علیه السلام:

(……. بعد از عاشوراي حسین واي بر من آیا شوخی و شادي بر من گوارا است؟ اي حسین اي ماه تابان تو در راه کربلا قدم گذاشتی تا به امت راه و رسم زندگی توام با شرافت و راه و رسم رستگاري ابدي را بیاموزي و از این رو دین خدا زینت گرفت و بال و پر شرك شکست و از ایثارگري تو صبح شرك، تاریک و شام دین، روشنایی یافت.، …..، آري آن منافقان بی دین نامه نگاشتند و آن حضرت را به کربلا دعوت کردند پس آن امام مبین شتابان آمد تا حقیقت خالص مشاهده گردد و چون به وعده گاه رسید نه تنها از او کناره گرفتند بلکه به سوي او هجوم آوردند، دشت صاف را از نیزه و شمشیر به جنگل پر درخت شبیه کردند و با کینه توزي تمام در کشتن او شتاب نمودند، پس دوستان و یاران باوفاي او به دفاع از او قیام نمودند و سرانجام با شمشیر و نیزه هم آغوش گردیدند، پس هفتاد تن از یاران او در میان هفتاد هزار لشکر، مجروح و غرقه در خون در پیشگاه او بر زمین افتاده و همگی شربت شهادت نوشیدند با جامی که از قبل مهیا بود.، پس حسین بر لشکر کفر و شرك بتاخت و آنها با شمشیرهاي پهن به او حمله کردند، اي خشم خدا بر آنان فرود آي و مبادا به ناله و فریاد آنان ترحم کنی

(کلب گوید خدایا لعنت و عذاب جاوید تو بر قاتلان حسین و دشمنان محمد و آل محمد و منکرین فضایل آنان از ابتداء تا انتها عالم و همه آن اشقیا ناپاك که به عمل آن جنایت کاران راضی بوده اند وارد و مقیم باد تا تو خدایی می فرمایی یعنی تا ابدالآبادآمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

آري سرانجام حسین تنها و غریب و تشنه از میان انبوه دشمنان برگشت، همانطور که تشنه و تنها در میان آنان رفته بود …..، پس بر او هجوم بردند یکی سرش را برید یکی بازویش را، پدرم فداي آن تشنه کامان شهید، که خشکیده لب سوي بهشت پرکشیدند، پدرم فداي آن چهره هاي تابناك که سپیده دم سر در قدم جانان نهادند، پدرم فداي آن تن هاي عریان که از خون او لباسی گلگون براي او دوختند

(کلب گوید اي شاعر بزرگوار اي عونی مقدس اشعار جانسوز تو جان ما را آتش زد. خداوند ترا جزاي خیر دهاد و با محمد و آل محمد محشور فرموده و مراثی تو را به احسن وجه بپذیرد و ما را نیز در زمره دوستان آنان محشور و از شفاعت تو در دنیا و آخرت ما را بهره مند فرماید آمین، آمین،آمین یا رب العالمین)،

اي سروران من اي زادگان علی، دین خدا در ماتم شما عزادار شد و کعبه و حجر و صفا و مروه ازوحشت فقدان شما بر خود لرزید و ریگزار دشتها با در آغوش گرفتن پیکرهاي شریف شما روح گرفت و با فقدان شما ارکان دین، قرآن و مثانی و سوره هاي فرقانی همه ویران شد، پس خداي قهار تا ابد همه آن کسانی که با شما دشمنی کردند را از آمرزش و رحمت خود محروم فرماید و در عوض رحمت بی نهایت خود را بر آنان که پیرو شما هستند فرود آورد …..).

(کلب گوید ما و همه مؤمنین و مؤمنات تا ابدالآباد بر دعاي تو اي عونی مقدس و همه مجاهدان راه خدا که در مسیر استقرار حق و عدالت و یاري اسلام تلاش می فرمایند می گوئیم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

پس در ثناي امام صادق فرماید:

(……. مهار شتر را سوي مزار بقیع ببر و درود فراوان خود را بر جعفر بن محمد نثار کن و بگو اي زاده دخت محمد و اي پسر علی و اي نور هدایت که فضایل تو قابل انکار نیست، اي صادق راست گفتار که خداي تو به راستی تو گواه است و البته گواهی او کافی است، پدرت امام، فرزند تو امام و خودت امام، اي نور جان یکتاپرستان، اي زاده رسول خدا، توهستی که دوستی اهل بیت و راه و رسم ولایت را بنیان نهادي، اي ششمین فروغ جاوید و پرچم هدایت، هر آن کسی که آئین ولایت شما را نیاموخت قطعاً سرگشته و گمراه خواهد ماند …..)،

و نیز باز در قصیده اي دیگر علی علیه السلام را مدح و ثنا فرماید….. (خدا محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را از میان خلق برگزید و حامل قرآن ساخت که او به فطرت خلایق داناست …..، ….. پس پرتو جلالت خود را بر او افکند و ندا داد برخیز اي محمد که تویی بشارت دهنده بهشت و بیم دهنده ازدوزخ ….. آنگاه علی را وصی خود ساخت …..، که به به از این وصی، پس تو اي دانا و طالب حق و حقیقت مولایی راانتخاب کن که یاوري خوب براي تو باشد …..).

و نیز در ستایش و ثناي ائمه اطهار سروده است: (……. رسول حق به جانشینی خود شش تن و شش تن (یعنی دوازده امام) را صریحاً اعلام کرد، که همه آنها امام هستند و صاحب برهان، که درود و سلام خداوند صاحب عرش و رحمت و رضوان او تا ابد بر او چون باران رحمت نازل باد…..)، و نیز قصیده طولانی دیگري دارد در مدح اهل بیت رسول خدا که: (……. آیا نمی بینی جبرئیل، که در آسمانهاي برافراشته، مقرب و کارگزار اراده الهی است به خاندان رسول می گوید (من هم از شما هستم) …..، کلمات تابناکی که بر ساق عرش الهی می درخشند و به برکت آنان گناهان آدم بخشیده شد …..، و البته ذکر و یاد آنان، خود عمل صالحی است که تا ابد پابرجاست و بالاترین پاداش براي ذکر و یاد آنان آماده و مهیا است،آنان خود صلوات زاکیات و سلام تابناك هستند که مؤمنان در تشهد نماز بر آنان درود می فرستند، آري آنان حرم امن الهی هستند و البته دوستان آنان در روز قیامت در امن و امان الهی و دشمنان آنها در عذاب الهی خواهند بود …..، همانا آنان به منزله کشتی نوح هستند، که هر کس از آنها دوري نماید هلاك شود، آنها دستاویز خدایند (یعنی حبل اﷲ متین) که دست همه مومنین را می گیرند، آنان اسماء اﷲ الحسنی هستند که هر کسی خدا را به نام ایشان قسم دهد به مراد می رسد …..)،(مضمون) سمعانی می نویسد که (عونی شاعر شیعه مسلک بوده و صحابه را در اشعار خود به بدي یاد می کند و قصیده اي رابه او منسوب می نمایند که در واقع از او نیست بلکه متعلق به ابومحمد عبداﷲ بن عمار برقی، شاعر دیگر اهل بیت است که در نزد متوکل از او سعایت و بدگویی کردند و همین قصیده را که قافیه (ن) دارد را براي او خواندند، دستور داد زبان او را قطع کنند و دیوان شعر او را بسوزانند و چنین کردند که این مجاهد مظلوم از اثر این زخم پس از چند روز، دار فانی را وداع گفت و این عمل آن کافر منافق یعنی متوکل ملعون در سال 245 بود) و این ابیات از آن قصیده است (……. علی همان کسی است که خداوند دلهاي مردم را با دوستی و ولایت او آزمایش کرد تا مومن از کافر شناخته شود …..، (اي خاندان وحی) ممکن نیست که حق شما را زیر پا گذارند مگر آنکه قبل از آن، آیات قرآن را زیر پا قرار دهند …..).

(کلب گوید خدایا تو شاهدي که این آزادگان در راه تو و دین تو و اعتلاي کلمه حق چه زجرها و شکنجه ها از این کافران و منافقان و طرفداران آنان کشیده اند پس عذاب جاوید و لعنت ابدي خود را بر آنان وارد و آنها را در دوزخ مقیم فرما و ما را در دنیا و آخرت ازشفاعت آنان بهره مند بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیریه ابن حماد عبدي:

(……. هنگامی که تیغ از نیام برکشد و در میدان نبرد گوید منم حیدر، لرزه بر کوهسار افتد علی همان قهرمان اسلام است که با همان تیغ خاك بر دهان مرحب ریخت و او را به خاك و خون کشید و نیز (عمرو) زاده (ود) را به زیر خاك فرو برد و باهمان شمشیر او بود که ستون اسلام راست شد و آیین اسلام کمال پذیرفت ….، اوست کوبنده سرهاي سرکشان کافر و مشرك، اوست قهرمانی که با ضرب شمشیر او نوفل دلاور بخاك غلطید و هلاك شد و جبرئیل شگفت زده با فریاد و تهلیل و تکبیر، راه آسمان در پیش گرفت و گفت وه چه جوانمردي، (اخوالمصطفی یوم الغدیر و صنعوه، و مضجعه فی لحده و المغسل) یعنی علی است برادر مصطفی در روز غدیر و هم ریشه او و این علی وصی است که پیکر رسول را غسل داده در مزار قرار داد و به خاطر او خورشید رجعت نمود تا نمازش به وقت فضیلت آن باشد …..، آیا احمد مختار نفرمود در آن زمانی که بر جهاز شتران بالا رفت که علی فقط برادر من است و اعلام این شرافت نیز براي او با دستور جبرئیل است که به فرمان حق، علی پس از من جانشین من خواهد بود و وصی من که هر چه اراده نماید انجام خواهد داد، آگاه باشید که نافرمانی از او، نافرمانی از من است و کسی که از من نافرمانی و عصیان کند به خدانافرمانی و عصیان نموده باشد، آگاه باشید او جان من و من جان او هستم و این نص قرآن و وحی آسمانی است، آگاه باشید که من در میان شما چون شهر علم هستم و علی دروازه آن و هر کس بخواهد به شهر وارد شود بایستی از دروازه آن عبورکند، آگاه باشید که او مولی و صاحب اختیار شماست و او بهترین داور و دادگستر است، پس همه گفتند که به حکومت او راضی هستیم …..، فضیلت دیگر اینکه در آن روز که با سپاه خود به سوي یثرب در حرکت بود، تشنگی بر سپاه غالب شد و همه از فرط تشنگی به ستوه درآمدند.، عبادتگاه راهب نصرانی پدیدار شد که راهبی دانشمند در آن زندگی می کرد، پس ازاو سوال شد آبی هست گفت نه، ولی خبر آسمانی انجیل، حاکی از آن است در این نزدیکی چشمه آبی هست که آن را نمی بیند مگر پیامبر و یا وصی پیامبر، پس علی علیه السلام بنام خدا پیش رفت و در حالی که راهب دیر، بر او نظاره می کرد و آن حضرت محلی را نشان داد پس آن محل را کندند و سنگی سفید و براق نمایان شد، پس فرمود سنگ را از جاي خود در بیاورید، پس هر چه تلاش کردند نتوانستند، آنگاه علی علیه السلام دست یدالهی خود را جلو برده و آن صخره را از جاي خود درآورده و به گوشه اي انداخت بلافاصله آبی سرد و گوارا پدیدار شد، و همه آشامیدند و سیراب شدند پس آن حضرت صخره را بدون هیچ خستگی و درماندگی در جاي خود قرار داد، راهب از دیر خارج و شرفیاب شده و بر دست آنحضرت را بوسه زد و در حضور همگان اسلام آورد و گفت گمان می کنم نام شما (آلی) باشد ….، آري چنین است …..)،

ابن حماد غدیریه دیگري نیز دارد (……. به جان تو سوگند اي جوانمرد روز غدیر، که تو آن آزاد مردي هستی که شایسته سروري و رهبري امور امت را داري، تو برادر مصطفی و برترین خلایق و نفس و همپایه وجود رسول در واقعه مباهله بر علیه خصم هستی، تو هم ریشه با رسول خدا و داماد پاك او هستی و پدر شبر و شبیر (حسن و حسین)، …..، آري در آن روز که چشمه اي از دل کوه خارج شد و آب مانند گردن شتر از آن خارج می شد، چاه کن با شتاب آمد و گفت یا علی مژده که آب خروشان چشمه خارج شد حضرت فرمود بشارت بر وارثان باد که به خدا سوگند آن را وقف کردم و در راه خداوند با عزت و مقتدر و …..، او بود که می فرمود اي دنیاي پست برو و دیگري را فریب بده که من فریب تو را نخواهم خورد و او بود که با همسرش زهرا در برابر تمام آزارها که به آنها رسید صبر کردند و به بالاترین پاداش که خدا براي صابران می دهد، رسیدند، همان زهرا که ام ایمن گفت چون روزي به دیدار زهرا رفتم، دیدم چرخ آسیاي گندم او خود بخود می چرخید، در حالی که فاطمه حضور نداشت و من به نزد رسول خدا شرفیاب شده و آنچه دیده بودم را بیان نمودم، پس آن حضرت فرمود، حمد و سپاس مخصوص خداست که این نعمت گرانبها را بر دخترم زهرا عنایت فرمود…..، خداوند چون او را خسته یافت، خواب را بر اومستولی فرمود و فرشته اي را بر حرکت دستاس او مامور کرد تا گندم او را آرد نماید …..، علی همان مولایی است که مراسم عقد او با زهرا، به فرمان پروردگار در آسمانها برگزار گردید و از سوي خداوند مهر او خمس زمین مقرر شد، و از منابع طبیعی و آنچه بر او روید و یا تولید شود، پس علی است سالار مردان و زهرا است سرور زنان عالم و این بالاترین مهریه و دو فرزندش شبیر و شبر که از همه خلایق برتر و والاترند که این لطف کردگار است که دوستی آنان را پاداش اجر رسالت مصطفی قرار داد یعنی مودت آنان در برابر مزد رسالت و تبلیغ احکام اسلام …..)،

شاعر در این قصیده به پاره اي از فضائل امیرالمومنین در احادیث وارده اشاره دارد، از جمله حدیث (مواخات و برادري) و واقعه (مباهله) و نیز حدیث (چشمه ینبع)، ابن سمان و محب الدین طبري آورده اند که (……. عمر در دوران خلافت خود، زمین ینبع را در اختیار علی قرار داد و علی زمین دیگري را در کنار آن خریداري نمود و در آن چشمه حفر کرد و در ضمن حفر کردن، ناگهان آب جوشان و خروشانی به پهناي گردن شتر از زمین فوران کرد، پس علی در کناري براي رفع خستگی نشست، خدمتکارش مژدگانی آورد، پس حضرت فرمود به وارثان مژدگانی دهید و آنگاه آن را به عنوان صدقه جاریه در راه خدا وقف نمود)

و ابن ابی الحدید آورده که (……. مردي از راه رسید و به او گفت مژده باد که در زمین شما چشمه اي خروشان سر بر آورد، فرمود (بشر الوارث بشر الوارث) و تکرار می فرمود که به وارث مژده دهید، بعد از ظاهر شدن چشمه، زمین را بر فقرا وقف فرمود و بلافاصله و در همان لحظه وقف نامه آن را نوشت) و نیز کلام آن حضرت خطاب به دنیا که فرمود (یا دنیا غري غیري) یعنی (اي دنیا غیر مرا فریب بده …..) و نیز حدیث (دست آسیا) که جمعی از حافظان حدیث این واقعه را از ابی ذر نقل نموده اند (که گفت رسول خدا او را به دنبال علی فرستاد و او دید که در خانه علی آسیایی خود بخود می چرخد ولی چرخاننده او پیدا نیست، پس واقعه را براي رسول خدا نقل نمود و رسول خداپاسخ داد اي اباذر آیا نمی دانی که خداوند فرشتگانی دارد که در سراسر جهان در حرکتند که مامور به یاري آل محمد صلی اﷲ علیه و آله و عجل فرجهم هستند …..،) و حدیث (ازدواج حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اﷲ علیها) که قبلاً مذکورشد و نیز (آیه مودت) که شرح آن هم قبلاً ذکر گردید …..،

غدیریه سوم در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام:

(……. خدا را خشنود کن و شیطان را خشمناك، تا در روز قیامت به رضوان الهی نایل شوي، دوستی خود را براي آنان (یعنی آل محمد) که ولایت آنان از جانب خدا واجب گردیده است، خالص ساز، خاندان محمد همان پیامبري که سرور جهانیان است …..، و آل محمد یعنی همان کسانی که طاعت آنان طاعت حق و نافرمانی آنان نافرمانی خداي رحمان است و قرآن مجید طاعت آنان را بر تمام خلایق واجب و مسجل نمود و حدیث و خبر آن متواتر گردید که محمد رسول خدا، ما را به دوستی و رعایت حقوق آنان سفارش نمود،

(کلب گوید پس تو در این کلام خداوند و امر و دستور حضرت باري تعالی در الزام همه مؤمنین و همه امت اسلام به مودت به ذوالقربی رسول خدا به عنوان اجر رسالت دقت نما و آنوقت در اعمال یزید حرامزاده پلید و معاویه علیه الهاویه که چگونه دست کثیف آنان به خون پاك همین ذوالقربی یعنی علی و حسن و حسین واولاد و فرزندان پاك خاندان رسول خدا و دوستان و شیعیان آنان آغشته شده است و می بینی که چگونه عمل آنان مصداق بارز کفر و نفاق و شرك و محاربه با رسول خدا است و به حکم آیات قرآن معصیت خدا و رسول همان جرمی است که خداوند به مرتکب آنان وعده دوزخ جاویدان داد پس باید پرهیز نماید هر عاقل با شعور و باشرف از طرفداران این اشقیا از اینکه به هر نحو بخواهد به عمل آنان راضی باشد که در این زمان مشمول آیه و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار خواهد بود، زیرا از مفاد آیه مودت محرز است که دوستی با آل محمد و مظاهر آنان یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین تا ابدالآباد است و نیز مشروط به شرطی براي این دوستی از سوي خداوند نیست یعنی این امر و دستوري جاودانی است به امت اسلام پس و همانگونه که در کتاب تفسیر خود با آیات قرآن مجید اثبات نمودیم اولاً حکم به عصمت آنان داده می شود و ثانیاً عصمت آنان دلالت بر امامت آنان به امت و هدایت در صراط مستقیم دارد و دشمنی با آنان از مصادیق دشمنی با خدا یعنی اعداء اﷲ بودن و خلود در آتش جاودانی خداوند خواهد بود) همان پیامبري که ریگ بیابان در کف دست او ثناخوان گردید تا گواه رسالت او باشد …..، آنکس که در روز غدیر وصی خود را به جهانیان معرفی کرد تا اساس و بنیان ایمان کامل شود، کیست جز علی که فضیلت روز غدیر ویژه اوست و کسی آن را نمی تواند انکار نماید، کیست تناول کننده مرغ بریان که افتخار و فضیلت آن قابل تردید و کتمان نیست، کیست که بر کوه حري میوه تناول کرد وخدا براي او اناري به هدیه فرستاد، همان کسی که خداي آسمانها سوره هل اتی را در مدح و ثناي او نازل کرد …..، آنکه احمد مرسل از عظمت فضایل و مکارم او پرده برداشت، همان مکارمی که خدا به هیچ بشر عطا نفرمود، و او آن همان مولایی است که جز حلال زاده و نجیب زاده او را بدوستی نگیرد و جز حرامزاده و منافق با او دشمنی نکند …..).

و در غدیریه دیگر ویژه این عید سعید:

(اي روز غدیر اي روز سعید هر ساله با عیش و سرور بر ما وارد شو، اي روز غدیر که در نیم روز تو، علی سالار و امیر گردید، در همان صبحگاهان که جبرئیل امین فرود آمد و گفت که اي محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم ….، فرمان خلافت را برسان و گرنه فرمانهاي دیگر به سامان نمی رسند، پس رسول خدا به مردم اعلام کرد، که فرمان رسید از خداي لطیف و خبیر که علی را در کنار این برکه غدیر جانشین خود سازم، پس همگان پذیرفتند و بیعت کردند ….. و فرمود: علی پیشواي پیشوایان و سالار هر صغیر و کبیر …..، حجت الهی بعد از من بر هر کافر بدسگال و پس از او بدرهاي تابان و مجموعاً به شمار ماههاي سال (یعنی این دوازده امام) ….. و آنگاه خداي را گواه گرفت و همچنین جمع حاضران را، که او فرمان حقرا اطاعت کرد، پس آنگاه سالار غدیر را احضار و علی از میان جمعیت انبوه برخاست ….، آري خدا می داند که چه کینه ها درسینه ها پنهان نمودند …..).

باز غدیریه دیگري دارد که:

(….. همان علی عالی که جز برادرش محمد (صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم)، در جهان همتایی ندارد، همان علی که جان خود فداي او کرد و در بستر او خوابید در آن زمان که قریش بر او هجوم آوردند، همان علی که رسول خدا در(طائف) مجلس را خلوت کرده و با او به راز نشست و یاران حاضر به رسول خدا گفتند، خلوت تو با علی به درازا گذشت و طول کشید، به پاسخ گفت من رازي نداشتم بلکه خداي عزیز و آگاه با او راز گفت و در غدیر خم فرمود که علی بعد از اوجانشین و سالار است و ابواب خانه همه اصحاب جز درب خانه او را به مسجد بست که به این جهت سینه ها از کینه به جوشش درآمد، و چون از هر گفتار ناهنجار درباره علی زبان خود را پس نکشیدند و در نزد آن حضرت از علی علیه السلام بدگویی نمودند، فرمود از علی چه می خواهید خدا خود شنوا و بینا است، من راه شما را به مسجد مسدود نکردم، بلکه این دستور خداي مقتدر در این موضوع به من بود و من اي یاران مجري فرمان حق بودم و البته این ویژگی گواه عصمت و طهارت علی از هر آلایشی است)

و نیز باز در قصیده اي دیگر می فرماید: (…… خداي به احمد فرمود خبر خلافت را به قریش ابلاغ کن، من ترا از شر دشمنان حفظ خواهم کرد و اگر این فرمان را انجام ندهی ابلاغ فرمانهاي دیگر بی ثمر است، پس حاجیان را در غدیر خم منزل داد و علی را آورده و همگان را احضار کرد و دست او را برافراشت چنانکه حاضران دیدند و شناختند، وه که چه گرامی دستی که بالا رفت و چه گرامی بود آن وجودي که دست او را بالا برد، ….. و فرمود آگاه باشید این علی برادر من است و وصی برحق من و بجا آورنده عهدها و پرداخت کننده وامها و دیون من است، پس آگاه باشید، هر که را من مولاي او هستم این علی نیز مولاي اوست، گواه باشید، خداي دوستی می نماید با هر که با او مهر ورزد و خشم می گیرد با هر که با او به دشمنی اقدام کند و نیز حدیثی از جابر وارد شد که ما صحابه رسول خدا، مومنین را از روي مهر ومحبت آنان به علی شناسایی می کردیم و هر که با علی مهر می ورزید می دانستیم که مومن است و البته منافقان خود با این وصف معرف خود بودند، یعنی از روي دشمنی با علی، اي مرگ بر آنها از جان ما چه می خواهند و نیز این سخن همه انصار است ….. ما با علامت دشمنی با علی منافقین را آزمودیم و نفاق آنان را آشکار کردیم).،

و باز هم قصیده اي دیگر (……. آگاه باشید که روز غدیر در تاریخ اسلام شریف ترین و گرامی ترین روزها است و آن روزي است که خداوند مولاي ما را معرفی فرمود همان علی وصی پیامبر و امام امامان، پیامبر در روز غدیر از روي منبري از جهاز شتران، دست علی را بالا برد و به همه فرمود: این وحی داناي عزیز است: هر که را من مولاي او هستم این علی مولاي اوست، این علی وزیر من است در زندگی و پس از مرگ و هم جانشین و قائم مقام من است، خدایا هر کس به آقایی او اقرار نماید به او مهر بورز و دوستی نما و هر کس به دشمنی با او اقدام نماید با او دشمنی نما و او را دشمن دار پس مردم، هجوم آوردند براي بیعتی که اکمال دین و اتمام نعمت الهی در آن بود، …..).

باز قصیده اي دیگر: (……. آیا تو خواستی نصوص امامت را ابطال و اجماع صحابه را عنوان کنی، آیا به راستی این سخن رسول خدا را نشنیدي که روز غدیر چگونه حکم خداوند را ابلاغ کرد که آگاه باشید این علی مولاي شماست، طاعتش بجان بپذیرید و واي بر نافرمان و عصیان کننده، پس به او گفت: تویی برادر من، همانطور که هارون برادر موسی بود و او خرم و مسرور گشت و نیز فرمود یا علی تو دروازه شهر علم من هستی و هر کس که بخواهد به شهر وارد شود از دروازه آن بایستی وارد شود و فرمود که علی بهترین همه شما در قضاوت است ولی شما به قضاوت هر کسی گردن اطاعت نهادید، و نیز هنگام تبلیغ سوره برائت در واقع، خداي متعال پیشواي امت را معرفی نمود، پس آگاه باش تا ترا فریب ندهند.،

و همچنین خداوند در قرآن به روز مباهله، او را نفس و جان رسول خدا نامیده و همچنین آن روز که میان یاران عقد برادري استوار نمود، علی را به برادري خود سرفراز نمود و نیز آنروز که رسول خدا با مرغ بریان به انتظار بماند و با خواهش و با زاري خداوند را خطاب کرد که خدایا محبوبترین افراد عالم را در پیشگاه خود به نزد من بفرست تا در کنارم بر این سفره نشیند، پس نیایش رسول خدا به پایان نرسید که علی آمد و بازگردانده شد تا سه نوبت، و آخر بار در را بکوفت و آن را از جاي برکند، پس پیامبر فرمود بیا که دیر آمدي اي اصلع گفت سه بار آمدم و این سومین بار است که آمدم و خادمت عذر مرا خواست و مرا رد کرد پس رسول خدا با خشم به خادم نگریست ….. بنابراین آگاه باش کجا با این نصوص برابر خواهد بود، اجماع کینه ورزان جاه طلب …..).

و باز در قصیده ايدیگر، (……. سوال کردي از عظمت قدر و منزلت حیدر و مرا به مشکل انداختی، زیرا پاسخ این سوال در حد من نیست، اما آگاه باش که خدا او را همنام خود علی نامید و او از عظمت این فضیلت در مقام و رتبه، سر به آسمان سائید ….، و رسول خدا در روز غدیربراي او پیمان اطاعت گرفت، پیمانی سخت و خشن و نیز آن روز که با او عقد اخوت بست و وصی او علی، با او برادر گشت،…..، فرشتگان آسمان او را به فرمان خداي ذوالجلال حیدر فاروق نام نهادند و او پیش از همه، رسالت احمد را از جان و دل تصدیق نمود و از این جهت نامش صدیق بود، پس اگر دیگران مدعی این اسامی و القاب هستند باید که گواه موثقی بیاورند….) (که شاعر در این قصیده اشاره به حدیثی دارد که مذکور شد (علی صدیق این امت و فاروق آنان است …..).

و باز هم قصیده اي دیگر: (……. اي تک سوار صحرا که شترت سبکبال و تازان می رود …..، خدا را شاکر باش براي کامیابی عظیمی که نصیب تو شد زیرا هر که سوي نجف آید البته حاجتش روا خواهد شد، مزاري که مشعل فروزان هدایت را در بر گرفته، مزاري که در آن مظهر رضوان و آمرزش الهی و هم مظهر ایمان و هر فضیلتی که می توان تصور نمود، مزاري که فرشتگان عالم به طواف آن احرام می بندند و مناسک زیارت آن را بجاي می آورند، برخی با خضوع در برابر فضل آن، قیام نموده وگروهی در سجود و گروهی در رکوع هستند، پس هرگاه به آرامگاه او رسیدي، خاك آن درگاه را ببوس و با قلبی خاشع و چشمی اشکبار بگو، سلام خدا بر تو اي سالار آزادگان که اعمال مرا می بینی و سخنم را می شنوي، من شرفیاب حضور تو گردیدم تا تو را دیدار کنم و سلام عرض نموده و شرط ولایت تو را بجا آورم، اي صاحب اقتدار، امیدوارم که به روزرستاخیز شفیع من باشی، می دانی اشتیاق دیدار تو در دل من بود که موجب شد شتابان به سوي آیم و لذا این علاقه و محبت و عشق خود را به تو، شفیع درگاه تو قرار داده ام و شگفتا از این کوردلان که نور ولایت ترا نمی بینند با آنکه عظمت قدر و منزلت تو چون خورشید درخشان و تابان است، …..)

و نیز گوید (….. مگر او یعنی علی علیه السلام همان حصاري نیست که در روز قیامت میان منافق و مومن قرار خواهد گرفت و بر دروازه آن حصار، نالایقان یعنی منافقان امت چون معاویه و یزید و امثالهم را با گرز آتشین بکوبند، آن دروازه اي که داخل آن رحمت الهی و بیرون آن عذاب خوار کننده خواهد بود، …..، درروز غدیر با او راه خیانت را در پیش گرفتند و بیعت او را ضایع کردند، اي فرمانده بهشت و دوزخ، به عشق تو سوگند، آن سوگندي که حقیقی و از دل مومن پاك برخیزد که تو همان صراط مستقیم هستی که بر گذرگاه دوزخ حضور می یابی، یا علی ما را در پناه خود بگیر

(یا علی کلب و همه ارادتمندان تو نیز گویند از خداوند مسئلت نما تا صلوات و رحمت و رضوان بی انتهاي خود را برروح و روان جناب ابن حماد مقدس نثار و ایثار و ما را نیز مشمول رحمت و رضوان خود بفرماید و ما نیز از خداوند می خواهیم تا دعاي ما را مستجاب و در دنیا و آخرت ما را از شفاعت او بهره مند بفرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

زیرا به روز رستاخیز جام آب حیات، خنک و گوارا در دست توست و با آن دوست خود را سیراب و دشمن خود را محروم خواهی کرد و نیز کلید دوزخ و بهشت در دست توست تا این یک که دشمن خداست را در آتش سوزان و آن یک را که دوست خداوند است در بهشت جاي دهی، پس من بذر عشق تو را در دل کاشتم و هر کسی عاقبت آن چیزي را درو کند که می کارد …..).

و باز هم غدیریه در ستایش امیرالمومنین:

(علی در بارگاه خداوند خود یعنی خداوند خالق هستی، بسی گرانقدر و والامقام است، هر چند ملامت گمراهان فراوان است،علی است که حبل اﷲ و دستاویز محکم الهی است و هر کس به آن چنگ زند البته از گسستن آن باك ندارد، ….. به عشق کسب رضایت خداوند چه شب هاي تار که سرگرم راز و نیاز با خداي خود بود و چه روزهاي گرم و سوزان که براي رضاي خدا روزه می گرفت، چه گرداب هاي مهیب مرگ آوري که در آن فرو رفت …..، رسول خدا در روز غدیر او را بر همگان سرور و مولی نمود و قبل از آن نیز امامی بود که پیشواي مردم بود علی همان جنگاور و دلیر مردي است که در مهلکه غزوه بدر سرهاي دلیران کینه جو از سپاه کفر و شرك را جدا کرد همانگونه که آن شاهین تیزچنگال، که سر جوجه هاي شکارشده خود را قطع می کند، همان صاحب افتخار روز خیبر و همان صاحب آن پرچمی که مرد سیاه چرده (یعنی عمر بن الخطاب) با رسوایی شکست آن را پس آورده بود و رسول خدا فرمود فردا این پرچم را به مردي می سپارم که لبیک گوي حق بوده و حرمت آن را نگاه خواهد داشت و آنگاه آن پرچم را به تو مرحمت نموده و فرمود پرچم مرا حمل نما و مردانه راه خیبر را در پیش گیر و تا پرچم من در دست توست ترسی از شکست نیست، پس امیرالمومنین عزم خود را جزم نمود و باپرچم رسول خدا راهی میدان نبرد شد، در حالی که نصرت الهی پیشاپیش او حرکت می کرد، و آنگاه دروازه آن قلعه خیبر را از جاي خود برکنده و بر گوشه اي افکند و دشمنان را شربت مرگ در کام ریخت و مرحب خیبري را که قهرمان دلیران یهود بود را به خاك و خون کشید و بینی یهودیان را بر خاك مالید و از او بپرس که در (سلع) چه کرد و چگونه روزگار (عمرو) را سیاه نمود، در آن زمان که آتش جنگ شعله وربود ….. و فرمود یا علی پس از من براي تاویل قرآن با سرکشان پیکار خواهی کرد از این رو با ناکثین که عهد او را در جمل شکستند پیکار کرد و روزگار قاسطین را در صفین سیاه نمود و در روز نهروان خون مارقین بر زمین ریخت و سر هاي نحس آنان را از پیکرهاي نجس آنان جدا نمود.

باز هم در غدیریه اي دیگر در ثناي امیرالمومنین علی علیه السلام:

(……. ولایت مرتضی علی اندوخته من در این جهان و در آن جهان است، در غدیر خم تا ابد شاه خوبان و سالار جهانیان گردید، در آن روزي که مردم به فرمان خدا دستها را پیش آورده و با او بیعت کردند، ….. او جنب اﷲ در کتاب خدا و دیده بان یکتاي صمد که مادر گیتی چون او نزائیده و نخواهد زائید، همان که در روز نبرد بدر و احد، غبار غم از چهره اهل اسلام می زداید و نیز در روز خیبر و یهود بنی نظیر و نیز در کوه (سلع) خندق بلد، و در آن زمان که هیاهوي جنگ بالا می گیرد او با قلبی آرام و استوار حاضر است و از ترس آن شیرمرد و یکه سوار اسلام، جانهاي دلاوران دشمن به لب آمده و در گرو نفسها و آنگاه آن نفسها نیز در شماره افتاده است، از هیبت صولت او معرکه جنگ از نعره ها خاموش است مانند اینکه هیچکسی وجود ندارد. تنها چکاچک شمشیر او است که بر کلاه خود یا بر زره و خفتان می کوبد…..)،

باز هم غدیریه هاي دیگرنیز سروده که از بعضی از آنها صرف نظر و بعضی دیگر مذکور خواهد شد.

شرح حال شاعر:

ابوالحسن علی بن حماد …..، عبدي بصري از شعراي اهل بیت و چون پدر خود حماد، از ثناگویان آل اﷲ است، علی بن حماد از بزرگان شیعه و دانشمندي یگانه است، او از صدرنشینان بزم ادب و حافظان حدیث است و با بزرگانی چون شیخ صدوق و امثال او معاصر بوده است، نجاشی در عصر او بوده و گفته است او را دیده ام ….. و نیز او از مشایخ غضائري است که در سلسله اجازات نامی معروف و شهرتی به سزا داشته و از اساتید محدثین است و در جلالت قدر این شاعر و توفیق و مهارت او در علم حدیث همین بس که شخصیتی مانند غضائري که عالمی جلیل القدر است از او روایت می کند واما در متن شعر و ادب، بی تردید از شهسواران خطه سخن است …..، که اشعار او در معاجم ادبی نیز مذکور است، او هم در مدح و ثنا و هم در سوگ و رثاي اهل بیت فراوان شعر سروده و زیبا هم سروده است …..

و ابن شهرآشوب او را از شعراي جانباز و مجاهد این خاندان محسوب و علامه سماوي تمام سروده ها را در یک دفتر جمع آوري نموده است، اشعار او ….. گویاي مذهب علوي اوست، نجم الدین عمري در کتاب مجدي خود ….. از قول ابن حماد می گوید که (……. جوانی بر من وارد شد و گفت اگرتو را نشناختم مرا معذور دار که در دل من اشتیاق زیارت تو بود که بیایم و از نظر تو آگاه شوم و می خواهم سوالی مطرح کنم تا بهره مند گردم، من گفتم بپرس که پاسخ محکم و قاطع خواهی شنید، پس سوال کرد که به چه دلیل امامت نزد شما ویژه و مخصوص جعفر بن محمد است و نزد زید یا دیگران نیست گفتم از جانب خداي بزرگ نصوص قطعی بر امامت این امامان و پیشوایان رسیده است که شماره امامان دوازده است و این سخن خاتم پیامبران و هدایت کننده امتهاي جهان است نه یک تن کمتر و نه یک تن بیشتر، دوازده امام به مانند دوازده ماه سال، همانطور که رسالت ویژه پیامبران است، به همین طریق امامت هم ویژه این خاندان است …..)،

و نجم الدین می گوید که این سخنی استوار و برهانی محکم است زیرا نیاز بشریت به امام و پیشوا یعنی خلیفه مانند نیاز آنان به پیامبر است، زیرا امام جانشین پیامبر است و می بایست سنت پیامبر را در هر عهد و زمانی تبیین و برقرار نماید)،

و دنباله سخن و شعر ابن حماد: (……. گفت امامت برقرار نخواهد شد مگر براي آنکه با شمشیربران قیام کند و از این رو زید امام است نه جعفر گفتم با این قیاس تو، علی که وصی پیامبر و امام بر حق است بهره اي ازخلافت نخواهد داشت، بلکه این منصب می بایست به عمر تعلق داشته باشد که از شمشیر او کسی در امامان نبود، پس بدان که این منطق دروغگویان است و نیز اگر چنین می بود پس حسن سبط شهید پیامبر، امامتش باطل است زیرا او شمشیر خود بر زمین نهاد، و نیز عابد سجاد هم که یار و یاور نداشت، چون بظاهر دعوي امامت نکرده و شمشیر نکشید پس به قیاس تو امام نبود، آیا صحیح است که جعفر دشمنان خود را تحریک کند و دعوت خود را علنی نماید، با وجود آنکه به آن مامور نشده است)،

و نجم الدین می گوید منظور شاعر یعنی ابن حماد این است که زید ماموریت داشته و گواه مطلب فرمایش جعفر است آنگاه که در شهادت زید او را تسلیت گفتند فرمود اگر عمویم زید پیروز می شد به خدا سوگند که به عهدش با ما وفا می کرد ولی پیروز نشد.).

(کلب گوید اشعار زیباي این شاعر و سایر شعرا و نیز آنچه مولایم امینی می فرماید، هر کدام گوشه اي است از مجموعه فضایل و مناقب خارج از حد احصاء مولاي متقیان امیرالمومنین ارواحنا فدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و نیز هر کدام از این بزرگواران عظمت این فضایل را از ابعاد مختلف و زوایاي متعدد و با بیانهاي متفاوت و ادراکات گوناگون بیان و هر کدام بگونه اي جلوه اي از جلوه هاي آن فضایل و مناقب را با جذابیت و حلاوت خاص خود شرح نموده اند و قهراً در این متن خلاصه اي که از سوي کلب آستان حضرت علامه تقدیم می گردد قهراً این خلاصه نویسی بر گوشه هایی از این اقوال کثیر تسري می یابد که مابقی در محل نقطه چین حذف شده و بنابراین این نگارش در واقع نمونه اي از دریاي گوهر و جواهرات حضرت علامه است و خواننده در صورت تمایل به احاطه بیشتر می بایست به اصل مرقومه مولاي ما حضرت علامه امینی مراجعه فرماید و این کلب آستان حضرت علامه در این نگارش و تخلیص، سعی در حفظ رئوس مطالب و انجام اختصار در مطالب را با این هدف داشته که معانی و شاکله متن حفظ و مضمون آن ارائه گردد از خداوند تبارك و تعالی برکات و رضاي او را مسئلت می نمائیم و من اﷲ التوفیق و علیه التکلان)،

بررسی هاي بعمل آمده نشان می دهد که ابن حماد در اوائل قرن چهارم متولد و در اواخر آن دیده از جهان فرو بسته است، …..، در یک مجموعه خطی بسیار قدیمی قصیده اي از ابن حماد بدست آوردیم که برخی از ابیات آن را ابن شهر آشوب به اشتباه به عبدي کوفی منسوب نموده و دیگران چون بیاضی نیز از او تبعیت نموده اند که در واقع این انتساب صحیح نیست و مضمون ترجمه قصیده ابن حماد اینست (……. اي که از رنج درونم سوال می کنی ….. آیا رواست که سرورم حسین را با یاران او که چون اختران رخشان در کنار ماه تابان بودند لگدکوب سم ستوران نمایند. ….، بیاد آور که چگونه خواهرش زینب به همراه دخترش، شمر را با شمشیر آخته بر سر حسین دیدند و به دامن او آویختند که دست از حسین بدار و ما را قربانی او ساز.، اما (آن حرامزاده نانجیب) گردنش برید و سرش را بر سر نی کرد، چون خورشید که از ابر کناره گیرد و آنگاه ناله و فریاد خواهرش بلند شد که واي بر من و آنگاه دست و گریبان خود را از خون او رنگین کرد و گفت اي رسول خدا و یا جداه نظاره کن اینک بنی امیه کینه خود را از ما ظاهر کردند و ما اسیر شدیم مانند بردگان که با ذلت و خواري اسیر می شوند و ما را به دور جهان، شهربه شهر و دیار به دیار حرکت می دهند ….، آري زندگی من با گریه و سوز و گداز بر آنان به پایان خواهد رسید و ناله پر از اندوه و غم من تا پایان روزگار باقی خواهد ماند هلا لعنت خدا بر آنان که ستمکاري را بر اهل بیت پیامبر بنیان گذاري کردند و آنان که به این راه ستم و جنایت ادامه دادند، اي خاندان احمد من همواره مدح و ثناي شما را خواهم گفت و بر دشمنان شما تا ابد الآباد جز ناسزا و نفرین نثار نخواهم کرد.، کیست که به مدح و ثناي من سزاوارتر از شما باشد، شما گرامی ترین افراد نزد خدا از بین کسانی هستید که حج خانه خدا را بجا آورده و احرام بسته و قربانی نموده اند، براق، مرکب جد شما است که او را به آسمانها یعنی معراج برد تاآنجا که با مقام و منزلت خداوند عالم، قاب قوسین یا کمتر فاصله ماند، شما خاندانی هستید که خداوند صورتی از پیکر علی علیه السلام یعنی پدر بزرگوار شما را در آسمانها قرار داد تا همیشه از هر صبح و شام زیارتگاه فرشتگان باشد، او همان صدیق امت است که با سبقت بر همگان بخدا ایمان آورد و راه تقوي را پیمود و بخشش نمود، و کم نگذاشت زیرا پاداش بهشت را

از سوي خداوند باور داشت، خداوند صاحب عرش او را در قرآن مجید جنب اﷲ، حبل اﷲ، عین اﷲ، وجه اﷲ و اذن اﷲ نامید و پیامبرش محمد را بواسطه جانفشانی هاي او یاري کرد و بدین علت رسول خدا در حوادث روزگار به او تکیه کرد، و خداوند در علم، شجاعت، سماحت او را یکتا و منحصر به فرد قرار داد و به این لحاظ و به این دلیل جلالت او را تعریف می کنند و اعمال او را در نظر می آورند، او مانند دریایی است که عنبرش ظاهر و مروارید او پدیدار است، هرگاه براي دلاوران هماورد در نظر بگیریم او دلاوري است که هیچگاه براي او هماورد تصور نگردد و او به هنگام نبرد از فرط شجاعت در گرداب مرگ شناور شود و شیران بیشه از ترس او جرئت خود را از دست می دهند و هر که او را در صحنه نبرد و روبروي خود ببیند مرگ را با چشم خود خواهد دید که او را از این سو و آن سو خطاب می کند و آنگاه که شعله جنگ بالا گیرد و جنگاوران خشمگین پیاپی شمشیر زنند و چشمها از خون سرمه کشد و دهانها کف بر لب آورده و کبود گردند و نوك نیزه ها را چون ستاره هاي شبرنگ ببینی و بر بالاي آن غبار جنگ را چون شب تاریک …..، و در آن زمان چهره علی پدیدار گردد توده دلاوران چنان پراکنده شوند که رمه گوسفندان از شیر ژیان، علی است آن جوانمردي که در دست چپ مرگ و با دست راست صلح و صفا را هدیه می کند، علی آن کسی است که بسیاري از قهرمانان هیولا صولت را بخاك افکنده و هلاك نمودو چه بسیار فقیر را بی نیاز و چه بسیار سائل را که ثروتمند ساخت، و اوست که بسیار بر نیازمندان و بی حساب بر آنان بخشایش نموده و هیچگاه با منت نهادن مستمند را آزار ندهد و اگر جزیی از جود و کرم و بخشش او بین جهانیان پخش شود، دیگر کسی را بخیل و خسیس نخواهی یافت و هر آنکس که دستی به سخاوت و بخشندگی دارد، چون نیک بنگري راه و روش او را دنبال می کند و آگاه باش هر ثنا و مدحی که من و دیگران می گوئیم البته که امیرالمومنین علی، لایق و سزاوار آن مدح وثنا است و بدون هیچ شک هر آنکس که به مهر و محبت و ولایت او چنگ نزند زیانکار است تا ابد الآباد و البته در روزقیامت دندان ندامت بر هم خواهد سائید، پس از این رو من با اخلاص تمام، دل در گرو محبت و ولایت او دارم و در هر حال خود را غلام و بنده و چاکر او می بینم، درود خدا بر شما باد اي خاندان احمد، مادام که قمري بر شاخساران سرشار از میوه، نغمه سرایی کند، علی آن کسی است که مهرش و محبت و ولایت او اجر رسالت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است، پس ما ایمان آورده و پذیرفتیم و در عالم ذر یعنی در عالم ذره و غیب در قبل از خلقت، که پیمان ولایت تو را می گرفتند نگفتیم نه، و نگفتیم چرا و نگفتیم از کجا، بلکه پذیرفتیم و راه وفا را در پیش گرفتیم و اگر جمعی خیانت کردند ما خیانت نکردیم و اگر گروهی از عهد و پیمان خود بازگشت نمودند ما از عهد و پیمان و دین خود بازگشت ننمودیم،. شما خاندان احمد پاك هستید و ما از شما راه و رسم پاکی را آموختیم و شما خجسته و مبارك هستید و ما به واسطه شما برکت یافتیم و آنچه خواسته شما بود ما همان را خواستیم و آنچه نزد شما مکروه و زشت بود، ما پیرامون آن نگشتیم و هر چه فرمودید ما قبول کرده و پذیرفتیم، ما بندگان حر و آزاده شما هستیم و دلهاي ما به سوي شما پر می کشد، آري این چنین است که دوست به دوست خود مشتاق است، و ما از جان و دل به سوي مزار شما روان هستیم، زیرا اگر با سر و چشم ظاهر به زیارت شما بیائیم البته حق شما را ادا نکرده ایم و اگر در راه شما تکه تکه شویم هیچگاه دل از محبت شما نخواهیم گرفت و هرگز از شما جدا نخواهیم شد و ما این عشق ورزي را در دین خدا از پدران خود آموخته ایم و چون بمیریم به فرزندان خود به میراث خواهیم داد و یقین داریم که محبت شما بهترین سرمایه تجارت براي فرداي قیامت است که در این معامله نه مغبون خواهیم شد و نه از زیان آن خواهیم ترسید، پس من به چه دلیل مدح و ثناي شما را نگویم، در حالی که خداوند در کتاب آسمانی خود، ثناخوان شماست ….،

آري اي آل احمد مختار این پدر شما علی است که در فرداي قیامت، خلایق را به دو گروه تقسیم خواهد کرد گروهی را در آتش ابدي دوزخ و جهنم و گروهی دیگر را در بهشت عدن ابدي خداوند علی اعلی جاي خواهد داد و شما اي آل محمد (ص)، پناهگاه ما و مایه امن و رحمت ما هستید و از شما گریزي نیست و از شما بی نیازي نمی توان جست و ما دانسته ایم که اگر دل به مهر و محبت شما نبندیم، هیچگاه طاعت و عبادت ما قبول درگاه حق تعالی نخواهد بود و به روز رستاخیز که به سوي شما بازگردیم و در آن هنگام که با شتاب سر از گور خود برداریم، بازپرسی و حساب خلایق با شماست، و در آن زمان که گروه گروه به پاي میزان درآئیم، محبت شماست که مقیاس طاعت خداوند خواهد بود و سعادتمندتر آنکسی است که وزنه اش سنگین تر است و روزي که بر حوض کوثر بر آن حضرت یعنی مولاي خود امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شویم آنکسی را که او براند تشنه خواهد ماند و آنکه را که آن حضرت بخود بخواند، سیراب خواهد نمود، هدایت و راهنمایی به سوي بهشت با شماست و زهی سعادت ما که با فرمان شما از صراط عبور کنیم، پس واي بر ناصبیان که چنین بر ما ستمکارند مگر چه گناهی مرتکب شده ایم جز اینکه به آئین ودین شما گرویده ایم، آري اگر گناه ما همین است بخدا قسم با یقین از راه خود بازگشت ننموده و به کناري نخواهیم رفت، آن ناپاکان و بدنهادها از شما بریده و از شما جدا شده اند یعنی شما خاندان احمد را ترك نمودند و ما هم آنها را ترك نمودیم و از آنها جدا شدیم و از این رو به ما تهمت رفض نهادند، ولی ما هستیم آن کسانی که در ذات حق جز عدل و دادگستري اعتقادي نداریم و خدا را منزه دانسته و به یکتایی ستایش کردیم، ولی آنها خدا را به خلق شبیه کردند و گفتند ما را براي گناه کردن آفریده اند و ما مجبور به انجام آن اعمال بد هستیم پس اگر خدا بخواهد کافر نشویم و اگر بخواهد کافر شویم، اگر او بخواهد ایمان می آوریم و اگر نخواهد ایمان نمی آوریم و ما را بر اعمال زشت و تباه که از ما صادر می شود اختیاري نیست و خدا ما را به آن کارهاي زشت و گناه مجبور می کند و …..

(کلب گوید در این فراز فقیه عالیقدر یعنی جناب ابن حماد اعتقاد مشرکانه این دشمنان ناصبی را مطرح و محکوم و نیز اعتقاد کثیف و افترا آمیز این کافران و مشرکان را در اینکه افعال ما جبري است و صریحاً خداوند را به ظلم و ستم متهم می نمایند و جنایات و جرایم خود را به حضرت اﷲتسري می دهند را محکوم می فرماید و البته این است عاقبت ظالمان و ستمگران یعنی دوزخ جاودانی خداوند)

و نیز گفتند رسول خدا کسی را انتخاب نکرد و ما خود خلیفه انتخاب کردیم، و ما پاسخ گفتیم، آري شما خودسرانه دستورالعمل خلافت صادر کرده و به همین دلیل بر امام خود پیشی گرفتید و به این واسطه تباه شده ولی ما به فضل خدا تباه نگشتیم، بلکه ما همان حیدر را انتخاب کردیم که خدا براي او در روز غدیر منشور خلافت صادر کرد و ما گروهی هستیم که در این راه بدعت نگذاشته و مانند شما راه جور وستم در پیش نگرفتیم و به یقین به روز رستاخیز که همه محشور خواهیم شد، پاداش و جزاي نیک این انتخاب خوب خود را در کنار خود خواهیم دید، و شما ناصبیان گمراه بدانید که بدست خود اساس دین خود را ویران نمودید و آنچه دارید دینی باعقاید بی اساس و پوشالی است و این ما هستیم که با یاري و اعانت خداوند و در راه او با بصیرت و روشنایی کامل قدم برداشتیم، خدایا ما را بر این دین ثابت بدار و بر نورانیت ما اضافه بفرما

(کلب و همه اهل ایمان گویند آمین، آمین، آمین یارب العالمین)،

آري امید ابن حماد به پروردگار او خیر است پس سزاوار است که ناامید نگردد …..، و امید است که خداي من این قطعه که سروده ام را به لطف و کرم خود بپذیرد و بر آن به من پاداش فراوان عطا نماید و کفه میزان عمل مرا به واسطه آن سنگین و وزین نماید و سلام و درود خداوند بر پاك سرشتان آل احمد باد، تا آن زمان که شب تاریک شود و یا با پشت خمیده راه فرار جوید

(کلب گوید یعنی تا ابدالآباد پس ما و همه اهل ایمان از خداوند براي جناب ابن حماد رحمت و رضوان و درود ابدي و براي خود و عزیزانمان شفاعت آن بزرگوار و سعادت دنیا و آخرت همه را مسئلت نموده و می گوئیم آمین،آمین، آمین یا رب العالمین).

و نیز باز قطعه اي دیگر در ثناي امیرالمومنین دارد:

(……. شیخ ثقه محمد از صدقه روایتی در مسند از انس آورده که ….، رسول خدا (ص) با علی بر کوه (حري) نشسته و پیامبراز هوا خوشه انگوري گرفته و با علی هر دو تناول کردند و سیر شدند بعد آن خوشه انگور بر هوا رفت و به جاي خود برگشت و من از این امر در شگفت شدم، آري البته آن میوه بهشتی بود که خداي عزیز و مقتدر به برگزیدگان خود هدیه فرموده بود).

ابن حماد در این قطعه حدیثی را از محمد بن جریر طبري نقل مینماید که او آن را از انس روایت نموده که گفت (……. روزي رسول خدا بر استر سوار گشته تا کوه (کدي) رفتیم پس استر را به من سپرد و فرمود به فلان محل برو، پس علی را خواهی یافت که نشسته و به تسبیح خدا مشغول است از من به او سلام برسان و او را بر این استر سوار کرده و نزد من بیاور آنگاه انس گوید من به محضر علی رسیدم و پیام رسول خدا را رساندم، چون به خدمت رسول خدا آمد، پیامبر به او فرمود بنشین و آگاه باش این جا مکانی است که هفتاد پیامبر مرسل بر آن قرار گرفته و من از همه آنها برتر هستم و با هر یک از این پیامبران برادران آنها همراه بودند و تو ازهمه آنها بهتري، پس گوید در این هنگام ابر سفیدي بر سر آن دو سایه افکن شد و خوشه انگوري از میان ابر بیرون آمد و رسول خدا از آن تناول کرده و به علی نیز فرمود برادرم بخور که این هدیه الهی است و آن دو بزرگوار پس از تناول انگورآب آشامیدند و ابر بالا رفت و آنگاه رسول خدا فرمود یا علی سوگند به آنکه هر چه خواهد آفرینش فرماید از این خوشه سیصد و سیزده پیامبر و سیصد و سیزده وصی او تناول نموده اند و هیچ پیامبري گرامی تر از من نبوده و هیچ وصی از تو گرامی تر نیست)،

ابن حماد عبدي باز هم قصیده دیگري در مدح و ثنا علی علیه السلام دارد …..، (……. ابن حماد فقط یک مولا و سرور را مدح و ستایش می نماید و او همان بزرگواري است که اعمالش ستوده و نیکو و شمائل او خجسته و مبارك است و آن علی مرتضی است، همان پاك سرشتی که عدنان به وجود او افتخار می نماید، او همتاي رسول خداست که رفتارش مثل اوست و او همان دوستی است که آئینه تمام نماي دوست خود است، او به حق و از روي لیاقت، رتبه وصایت را احراز کرده و اوست که دیون او را پرداخت نمود، در آن زمان که صاحبان حق جمع شدند، یار خیرخواه و مخلص رسول خدا در آن زمانی که دیگران نفاق پیشه و دورو بودند، او وارث رسول خدا و پرچم هدایت امت و امین خاندان و وزیر و یار جانثار پیامبر بود، همان جوانمرد شیر صولت که هر زمان در عرصه نبرد نمایان شد، دلاوران سپر خود بر زمین انداختند، همان قهرمانی که اگر شیر ژیان او را می دید از هول هیبت او جان از تن او خارج می شد، او به مانند شاهین تیز چنگ است ولی شکار او دلیران سپاهیان کفر و شرك است و او به مانند شیر بیشه است ولی طعمه اش پهلوانان سرکش و طاغی از سپاه دشمنان خدا و رسول است، او دلیري است، که هر زمان در معرکه جنگ و نبرد جولان داد، دلیران و پهلوانان از ترس مرگ وهلاکت ناپدید شدند و اگر شمشیر او خنده نماید از سپاه دشمنان اسلام خون بگرید و اگر نوك نیزه اش تشنه بماند، از خون دلاوران سیراب گردد، در روز جنگ درندگان صحرا، به دنبال او می آیند چون در عرصه نبرد مهمان او خواهند بود …..، گواه این سلحشوري او در نبرد بدر و احد، در مدینه و مکه آشکار شد و جنگ خیبر و در بصره که ناکثین را به خاك و خون کشید و هم صفین ونهروان، این چنین شیرمردي است که قرآن از جانب خداي آسمان به ثناي او گویا و آیات کتاب خدا در شان او نازل شد.، وفرمود در (انما ولیکم اﷲ …..) و او را ویژه این ولایت ساخت نه فلانی و آن سه تن را یعنی همان کسی که در رکوع نماز زکوه بخشید یعنی علی، و فرمود اذن واعیه و آن حیدر است که سخن حق را گوش شنواست و رسول خدا در حق او دعا فرمود که تا آنچه فرماید و املاء کند در خاطر او محفوظ بماند و از یاد او نرود، و فرمود در تفسیر (و نضع الموازین بالقسط لیوم القیامه ….) که جز علی کسی به قیامت، میزان نباشد، پس اي واي بر آن کسی که در برابر علی وزنه اش سبک آید وخوشا بر حال آن کسی که سعادتمند شده و وزنه اش سنگین گردد، آري اوست امیرمومنان و این رتبه اي است که از خداي یکتا جل جلاله، دریافت نموده ولی دشمنان و منافقان او را از قدرت و سلطنت بر امت محروم ساختند با آنکه حقیقت امر برآنها مکشوف و آشکار بود و در نتیجه سالارمان علی، یعنی امام و پیشواي بر حق، براي حفظ اساس اسلام به اجبار از حق خود دست کشید و چون یاوري نداشت جز فقط چهار نفر پس سکوت کرد و مظلوم شد زیرا کسی با او یار و یاور نشد و آن چهار تن بجان حق سوگند که ارکان اربعه بودند، مقداد و عمار یاسر و تسلیم محض حق یعنی سلمان وفادار و هم جندب راستگویعنی ابوذر غفاري که از فرمان او بیرون نرفت، آري اگر او می خواست هلاکشان می ساخت ولی بجا گذاشت تا نسل مومنین به جا ماند …..)، ….. و نیز نمونه هایی از قصاید او که بر عزاي پیشواي سوم سبط شهید سروده است:

(……. به روزگار دل مبند که رنگارنگ و دو چهره و دو زبان است که جفا کرد بر خاندان محمد و آنان را به هر شهر و دیارپراکنده ساخت، به نحوي که دو تن یکجا نباشند و گویا سوگند یاد نموده است که آنان را تارومار نماید، مانند شخص کینه جو و بدسگال و سرسخت و یا دشمنی که خون خواهی کند، گروهی در مدینه، جمعی در کربلا و گروهی در نجف مدفون گشته اند، پس اي سروران مظلوم، من بر کدام یک از شما اندوهناك باشم و بر کدام یک از شما با چشم خون فشان گریه و ندبه نمایم، آیا بر حسن مسموم زاري نمایم که مظلوم ماند و یا بر حسین که پیکر پاك او عریان میان دو لشکر به خاك وخون افتاد و یا گریه کنم بر آن کسی که محاسنش با خون سرش خضاب شد و یا بر آن که صورتش را بر خاك نهاده و رگهاي گردن او را بریدند و بیاد می آورم در آن زمان که زینب در میان دختران حسین لطمه بر صورت خود می زد و اشک هاي او بر دو گونه اش شیار انداخته بود و فریاد می زد، اي تنها امید زینب که دست جدایی ترا از من گرفت و امیدوارم که بعد از تو زنده نباشم و اگر زنده باشم روي خوش نبینم و هیچگاه خواب به چشمانم راه نیابد، برادرجان، قبل از جدایی به سوي من نظر کن، به خدا سوگند که فراق تو دل مرا به آتش کشید. و به این دخترت فاطمه نگاه کن که به ذلت یتیمی و خواري اسیري روبروست وهرگاه به پیکر پرخون تو نزدیک شود، آن پلید شوم با تازیانه او را مضروب کند و او در حالی که بازوي خود را سپر سر و صورت خود می نماید به من پناه آورده و فریاد می زند که اي عمه جان، هستی ام براي دو مصیبت تباه شد اول ضرب تازیانه بر پیکر ناتوان و رنجورم و دوم داغ پدر که بر دل سوخته ام نشسته و این مصیبت که به قلبم وارد آمده است البته گرانبارتر و جانکاه تر است، و به تنها بازمانده ات، علی نگاه کن که بی یار و یاور است و با غل و زنجیر او را بسته اند، کیست که بعد از تو بما رحم کند و کیست که بر این دو یتیم شفقت آورد، و حسین سبط رسول خدا در این زمان در گرداب مرگ افتاده است و گاهی دو دست خود را به جلو آورده و گاه به دو زانو می نشیند، او دیگر توان پاسخ ندارد، جز اینکه با چشم حسرت بار به آنها می نگرد

(کلب آستان امینی گوید اي ابن حماد مقدس، آگاه باش که مرثیه هاي تو جگر همه دوستان اهل بیت وآزادگان جهان را می سوزاند، پس این سروده هاي تو در بیان مصائب حسین با قلب رسول خدا و حضرت زهرا و علی مرتضی و ….. چه خواهد نمود انا ﷲ و انا الیه راجعون خدایا به عزت و جلال خودت و به آبرو و احترام محمد و آل محمد، ما را از عزاداران و سوگواران ذوالقربی و مظلومان آل محمد قرار بده یعنی همان کسانی که در راه رضایت تو و اعتلاي شریعت تو جانفشانی نموده و بالاترین شکنجه ها و سختی ها را تحمل نمودند و از شفاعت آنان در دنیا و در روز قیامت ما و پدران و مادران و نسل و ذریه و بستگان ما را بهره مند بفرما که تو بر هر کار توانایی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

همواره چون ابر بهاري براي آن دو سرور شهید گریه خواهم کرد، آن دو سرور شریف که از حیث پدر و جد از همه خلایق بهتر و والاترند، همان دو نیایشگر درگاه حق و آن دو پیشگام به سوي خداو همان دو شفیع روز جزا، و دو عارف به مقام خالق، و آن دو حکیم و عالم در میان خلایق و آن دو دادگستر و دانشمند، آن دو شکیبا در نقمت و بلا، آن دو شاکر در نعمت، آن دو زاهد در دنیا، آن دو روآورده به خالق هستی، آن دو گواه بر اعمال خلق، آن دو امام و پیشواي بر حق، آن دو راستگو از جانب خدا، و آن دو با این مرتبه و حد از وفا، آن دو پارسا، آن دوپرهیزکار، آن دو فرمانرواي پاك سیرت، آن دو پاك نهاد و با درایت، آن دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و بر گفتاررسول خدا، آن دو گوشواره عرش، آن دو سیب خوشبو بر دست احمد، آن دو نسل گهر بار براي علی و زهرا، که درود خدابر روح پاك آنها باد و سیراب باد تربتشان در پاییز و بهار، …..، تا آنجا که گوید، ….. ابن حماد را عملی شایسته درگاه نباشد، جز اینکه به دامن (م. ع) چنگ زده باشد میم یعنی منتهاي آرزویم محمد و عین یعنی نور چشمانم علی که درود خدا بر ایشان باد مادامی که خورشید بدمد و سپس راه غروب گیرد یعنی تا ابد الآباد)،

و باز قصیده اي دارد در سوگ سید الشهدا که درآن از حدیث غدیر نیز یاد می کند: (……. سلام بر آن بارگاهی که در کربلا می درخشد و خامس آل عبا یعنی پنجم شخص از آیه تطهیر و یکی از اصحاب کساء که جهانی از دانش است در آن بخاك رفته است، پس محفل ماتم بپا کن و سیلاب اشک فرو ریز و بگو اي آرامگاه مقدس که پیکر سرورم در آغوش توست، سیراب باشی سیراب، بناز بر تمامی تربت ها که تو البته سزاوار هر گونه افتخار و تفاخري، زیرا گل بوستان رسول خدا در تو جاي گرفت همان کسی که در قلب و دیده مصطفی جاي داشت …..، آنکه جبرئیل با سرور و شادي گهواره جنبان و میکائیل با تحفه و ارمغان در درگاه او به خدمت حاضربودند، آنکه فطرس ملک به آستان مبارك او پناه آورد و با شادي پس از بخشیده شدن از سوي خداوند به آسمان نیلگون پرکشید، بیاد آور آن روز را در کربلا، که سپاه پسر هند جگرخوار به سوي او هجوم آورد تا کینه دل خود باز جویند، آه خداوندا که چگونه با شمشیر گلویش را شکافتند، پس جانم فداي او باد که با اندوهی جانکاه به خیمه زنان حرم خود چشم دوخته و از شدت غیرت و اندوه این مصیبت، خون دل می خورد و آن هنگام که اسب او با زین واژگون و غرقه در خون وشیهه کشان به سوي خیمه بازگشت، اهل حرم رسول خدا از زنان و کودکان، همه فریاد نوحه و زاري سر دادند، موي پریشان،گریه کنان، از خیمه ها بیرون دویدند با آنکه جامه تقوي و پارسایی به تن داشتند، از سوز دل سیلی به صورت می نواختند و باناله و شیون بیرون آمدند صداي ایشان به ماتم و زاري در میان دشمنان بلند بود که از خود بیخود شده و چادر از سر فرو گذارده و به گونه اي که بیگانه و خویش را از هم نمی شناختند و چون سر انور حسین را به بالاي نیزه دیدند که چون ماه بدر، تابان بود فریاد بی کسی برآوردند که اي قوم نابکار از چه رو بایست اسیر باشیم، با آنکه جرمی مرتکب نشدیم و چرا در میان شما حتی یک نفر یار و یاور خاندان رسول خدا نیست؟

(پس بر این تبهکاران و مجرمان خشم و نفرین ابدي خدا نثار باد و لعنتی پیوسته و مدام در همه روزگار تا ابدالآباد (آمین رب العالمین)،

و تو به آنکه به دوستی آل احمد مرا ملامت کند برگو که همیشه در آتش حسرت وندامت سرنگون باش که تو در عوض تشویق و معذرت، زبان به ملامت گشوده اي، آنهم در محبت این خاندان که خداي جهان آفرین، پدرشان علی را به روز غدیر خم، پیشوا و رهبر خلایق عالم قرار داده، در همان روزي که همه دست بیعت با اودادند، پس اگر انکار می نمایی، حقیقت آن را از غدیر خم و جهاز شتران سوال کن، آري علی آن کسی است که رسول خدا دانش اولین و آخرین را ویژه او ساخت و او کسی بود که بر دوش پیامبر و یا بهتر بگویم بر عرش خدا پا نهاد و خانه کعبه رااز لوث وجود بت ها پاك کرد و آنها را یک یک از بالا به زیر افکند و می گفت اگر می خواستم می توانستم دست براختران آسمان برسانم، وه که در آن دم چه با اقتدار بودم، همان کسی که خورشید مغرب براي او رجعت کرد، سفید و درخشان و چون نماز پسین را به وقت خود ادا نمود، به سوي مغرب شتابان روان شد، همان کسی که ساقی حوض کوثر و قسیم جنت و نار است و دوزخیان را در دوزخ و بهشتیان را در بهشت جاي می دهد، همان فرمانرواي روز قیامت که در آنروز، به امر او دوزخیان را به دوزخ و بهشتیان را در بهشت جاي خواهد داد. تا ابدالآباد.

(یعنی تا آن زمان که خداوند خدایی می کند)، او کسی است که خداي تعالی فرشته اي مقرب را به صورت او در آسمانها قرار داده است تا فرشتگان مشتاق زیارت او به دیدارش روند، پس به به از زائر و به به از میزبان، علی آنکسی است که در (صرصر) مرده اي را زنده ساخت که از گور خود لبیک گویان بیرون آمد، علی آن کسی است که پیامبر خدا مکرر در مکرر با صداي بلند می فرمود تویی رفیق و دمساز و وزیر و خلیفه من، وه چه وزیر خردمندي، تویی که جایگزین من همچون هارون به موسی هستی و لذا پشتیبان دیگرنخواهم خواست، علی آن کسی است که در صحنه نبرد سهمگین، عمروبن عبدود را بر خاك هلاکت افکند و در قلعه خیبر رابا دلیري و جسارت از جاي کند و فاتحانه پرچم اسلام را به دوش کشید، همان پرچم که روز قبل بدست مردي زبون و ترسو سرنگون گردیده بود، علی است آنکه به فرمان حق زوج فاطمه شد و دیدگان او به میلاد شبر و شبیر روشن گشت، و به واسطه عظمت و جلالت این خاندان یعنی پنج تن بود که خداوند توبه حضرت آدم را پذیرفت و گناه او را بخشید، و به برکت وجود این خاندان است که آسمان بر جاي خود استوار است و گر نه با ساکنان خود فرو می ریخت و به واسطه شرافت آنان بود که رسول خدا به مباهله قیام نمود و آیا در جهان شرافتی به این پایه می توان یافت، و در شأن این خاندان پاك و مطهر است که آیات الهی که بس فراوان و شایسته آنان است نازل شد، در سوره هاي طس، حامیم، الرحمن و ….. و آیات دیگر که دروغ و افترا نیست، از جمله آیه اي که می فرماید (به صورت نطفه اي او را آفریدیم تا بیازمائیم از این جهت او شنوا و بیناست) و به  آنچه در سوره هل اتی و تفسیر آن خبر داري توجه کن ….. (مضمون که در شان آنان است) …..، عبدالعزیز جلودي که مردي راستگو و نیکوکار بود حدیث نمود از راستگویان دیگر از محدثان، مانند علایی که یاد هر دو گرامی باد با ذکر سلسله اسنادکه تا رسیده است به ابن عباس که گفت جمعی در خدمت رسول خدا بودیم که دخترش فاطمه بتول گریان و نالان آمد، حضرت علت را سوال کرد پس گفت که زنان به من سرزنش می نمایند که رسول خدا ترا با شوهري بی مال و ندار وصلت داد، آن حضرت فرمود فاطمه جان گوش فرا ده و خداي را شاکر باش که نعمت بی حد نصیب تو فرمود و آگاه باش که جز به فرمان خداي تعالی ترا با علی جفت نکردم، همان خدایی که تدبیر او نیکو است و این خداوند بود که به جبرئیل فرمان داد که در آسمانها ندا کند، پس همه فرشتگان در بیت المعمور دور جبرئیل جمع شدند (مضمون)، پس جبرئیل به پا خاست و عرض کرد خدایا تو شاهد باشد که فاطمه را با علی، آن جوانمرد پاك سرشت تزویج کردم و خداي آسمانها فرمود کابین او خمس زمین از آب و خاك ….. الی آخر،

و نیز سخن دیگر از رسول خدا که در میان امت مشهور است که فرمود: (در آن زمان که بهشتیان در بهشت راه می روند، ناگهان پرتوي که از درخشش آن چشمها خیره شود پدید می آید، پس به شگفت آمده فریاد کنند مگر خداي عزیز نفرمود در بهشت نه نور خورشید آزار رساند و نه سوز سرما باشد، پس هاتفی ندا دهد آرام گیرید که شما از هر آفتی در امانید و بدانید که سرور و سالار شما علی مرتضی با زهراي مرضیه سخنی گفت که او را شاد نمود، و این درخشش و پرتو از خنده مبارك اوست پس حق او را بشناسید و یادش را گرامی دارید.، اي زادگان احمد شما در روز رستاخیز پشت و پناه من هستید و به خاطر وجود اقدس و فرمان شماست که دوستان سعادت یابند در بهشت و دشمنان شما درآتش سوزان جاي گیرند تا ابدالآباد، پس دوستی شما ذخیره فرداي ماست وه چه ذخیره با برکت و گرامی، پس به این قصیده که چون در و گوهرست گوش بسپار که همه از روي حقیقت است نه بازي و البته شایسته سپاس است نه سرزنش و ابیات آن همه پرداخته اندیشه و نتیجه احساس علی بن حماد است که چنین با زیب و زیور است)

(کلب گوید خدایا سلام، رحمت ورضوان خود را بر وجود مقدس ابن حماد نثار و ایثار بفرما و ما را نیز از دوستداران و محبان محمد و آل محمد قرار داده و ازشفاعت ایشان ما را در دنیا و آخرت بهره مند بفرما اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین، آمین،آمین یا رب العالمین)،

و همچنین به نام ابن حماد در ضمن مجموعه هاي قدیمی که در نجف اشرف و کاظمین بدست آمد، قصاید فراوانی دیگر دیده شد که فهرست آن با طلیعه آن قصاید و منتخب آنان مذکور می گردد: (قصیده در 46 بیت با طلیعه: یا یوم عاشورا …..)، (قصیده در 37 بیت با طلیعه: هن بالعید …..، براي تهنیت عید به سراغ اشخاص دیگر برو زیرا آنکسی که پرچم عزا برافراشته است عید ندارد، ….. آیا سزاوار تهنیت و مبارك باد است آن کسی که سروران و عزیزان او به دست دشمنان نابود و هلاك شده اند، آه اي کربلا چه غبارهاي غمی که بعد از کشته شدن و شهادت ظالمانه حسین بر خاك تو بر دلهاي داغدار نشست، آیا با این همه باز هم از زندگی برخوردار باشم، این چه بی حیایی است، چگونه شربت آب براي من گوارا خواهد بود با آنکه حسین با تشنگی جام بلا را سرکشید و چگونه صبر و قرار داشته باشم که گویی پیکر شریف او را عریان و مظلومانه در برابر چشم خود می بینم، چگونه اشکهایم چون سیل روان نباشد در حالی که محاسن او از خون خضاب گرفت، و در حالی که پیکر او در بیابان طف پامال سم ستوران شد، چگونه پیکر من با این غمها در بستر نرم به آرامش برسد، پدرم فداي زینب باد که او را مانند کنیزان، از پرده عزت بیرون آورده و به اسیري بردند و چون بر شهداء کربلا عبور کرد و پیکر برادر را عریان و غرق در خون بر روي خاك دید و شمر را که با دشنام و خشونت به سوي او می دوید و او آرام و لرزان گفت اي شمر بگذار تا براي آخرین بار برادرم را ببینم و این آخرین آرزوي یک اسیر است …..، و می گوید یاحسین اي برادر اگر می پذیرفتند جان خود را فداي تو می کردم …..، آه چه حسرت بار است، یا حسین این فاطمه دختر توست که جامه اسیري بر تن دارد و از سوز ماتم دستی بر سر و دستی بر دل گرفته و می نالد و می نگرد که چگونه پدر تاجدارش در خون تپیده، و از روي اندوه ریگهاي داغ و سوزان کربلا را در مشت می فشارد و در حالی که از شدت ضعف توان ندارد که به سوي پدر رود و به ناچار با ناله اي دردناك می گوید، اي پدرجان روز یتیمی و ناتوانی من است پس من به که پناه برم و دردها و اندوه مرا چه کسی برطرف خواهد نمود …..، اي خاندان احمد درود خدا بر شما باد تا روزگار باقی است و تا آنزمان که اختران جوزا پرتو افشانی می کنند ….. شما برگزیده خدا در میان خلایق هستید، چنانکه جد شما خاتم پیامبران نیز برگزیده خداوند است و من ابن حماد فدایی شما خاندان احمد هستم و ولایت و محبت شما را ذخیره فرداي خود قرار داده ام، و امیدم آن است که در دنیا و آخرت سرافکنده نباشم و به آرزوهاي خود کامیاب شوم.)،

(قصیده اي دیگر با 75 بیت کهشروع آن: شجاك نوي الاحبه …..)، (و قصیده اي دیگر با 28 بیت با طلیعه: ایفرح من له کبد یذوب …..)، (و قصیده اي دیگر با 68 بیت و با سرآغاز: ویک یا عین سعی …..)، (و قصیده اي دیگر با 74 بیت و با سرآغاز: اتلعبا و قد لاح …..)، و (قصیده ايدیگر با 67 بیت که آغازش: اینست دعوت الومع ….. که در این قصیده گوید اگر مهر خاندان رسول گناه است مرا از اینگناه ترسی ندارم، و من به این خاندان مهر می ورزم و ثناي خود را تقدیم قدم آنها می نمایم و در عوض نثار دشمنان آنان، لعن و نفرین و ناسزا می نمایم و من ثناي آنان را وسیله معاش دنیا خود نساخته بلکه خواسته قلبم آن است که در راه خدمتگزاري این بزرگان به جان کوشیده باشم، بلی ابن حماد علی، با مدح و ستایش این خاندان فقط پاداش الهی را در نظرخواهد گرفت،) …..،

(و قصیده اي دیگر نیز بر سبک و وزن تائیه دعبل دارد و در آخر آن می گوید علی بن الحماد دعاها فا قلبت ….. شبیه لما قال الخزاعی دعبل …..، مدارس آیات خلت من تلاه و مهبط و حی مقفر العرصات) …..، (و یا در این قصیده که به استقبال سید اسماعیل حمیري رفته و آخر قصیده می گوید ….. …..، و ازنت ما قا اسماعیل مبتدئا، طاف الخیالعلینا منک عیادا ….)، …..(و یا قصیده اي دیگر با 60 بیت با این شروع سلاي علی قبر تضمن حیدرا ….. و در آخر آن گوید، من در دین خود راه افراط نمی روم و در محبت و ولایت علی وصی هم کوتاهی نمی کنم، آري با این روش و آئین و اعتقاددر روز رستاخیز علی بن حماد به ملاقات حق خواهد رفت) ….. (28- قصیده اي دیگر ….)،

(کلب گوید خدایا دین ما دین ابن حماد و عقیده ما عقیده اوست و ما و همه مؤمنین و مؤمنات گوئیم رحمه اﷲ علیک یا علی بن حماد آري ما نیز انشاء اﷲ با این روش و آئین و اعتقاد در روزرستاخیز به ملاقات خداوند خواهیم رفت خدایا رحمت و رضوان و درود ابدي خود را بر وجود آن بزرگوار نثار و ایثارفرموده و ما را در دنیا و آخرت از شفاعت ایشان بهره مند بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیریه ابوالفرج رازي:

(تجلی الهدي یوم الغدیر علی الشبه و …..، یعنی در روز غدیر جلوه هدایت بر تاریکی شبهات پرتوافکن شد و طلاي ناب ازناخالصی پاك شد، خداي عرش نظام اجتماعی را تکمیل فرمود، همانطور که قرآن مجید بی پرده بیان نمود و رسول خدا دراجتماع مسلمانان قیام و بازوي یکتا مرد جهان اسلام را بلند نمود و فرمود هر که را من مولی و رهبرم این علی نیز سرور ومولاي اوست وه چه افتخاري …..).

شرح حال شاعر ابوالفرج محمد بن هندوي رازي:

خاندان هندو، از خاندان هاي مشهور امامیه هستند که به نشر علم و ادب قیام کرده و در میان ایشان گروهی به افتخارات ویژه نایل آمدند از جمله ابوالفرج، که ابن شهر آشوب وي را جزء شعراي مقدس و پرهیزگار اهل بیت می داند و نیز فرزند اوحسین بن محمد بن هندو که ثعالبی او را از اصحاب و دوستان صاحب بن عماد معروف معرفی و از او تعریف می کند و دیگري علی بن الحسین بن محمد بن هندو که شرح حال او را در فرهنگهاي رجال ادب آورده اند و همگان دانش سرشار ومهارت وي را در حکمت و فلسفه …..، ستوده اند و دیگري ابواشرف فرزند علی بن الحسن بن محمد هندو و …..،.

غدیریه جعفر بن حسین:

(قل للذي بفجوره فی شعره ظهرت علامه ….. یعنی بگو به آن کسی که پاي را از گلیم خود فراتر نهاده و آثار ستمکاري در سروده اش آشکار شده و از روي بیخردي دین خود را براي جلب رضایت شخصی گمراه و بدبخت فروخته و چشم طمع به احسان مالی او دارد، که ترا چه رسد اي ملعون ازل و ابد که در اسرار امامت سخن آغاز کنی، تصور می کنی که خلافت میراث است که به عباسیان برسد و البته یاوه و باطل گفتی و شایسته احترام نیستی آیا نمی دانی، امامت و زعامت با نص رسول خداست و علی قائم مقام اوست، همانطور که در غدیر خم با حیدر فرمود در آن زمان که او را بپا داشت که هر که را من سالار و مولاي اویم این علی هم سالار و مولاي اوست و چه بلیغ و رسا فرمود و اگر نمی دانی از صاحب دانش و خبر بپرس تا بدانی قبل از آنکه سرانگشت ندامت به دندان بگیري، اوست که با شمشیر بران در صحنه پیکارها، غبار غم از چهره پیامبر و لشکریان اسلام زدود و در روز بدر که سروران و بزرگان تو در جنگ با او، از ضرب بازو و شمشیرش بیچاره شده و به ستوه آمدند این پدرشان عباس بود که در بند اسارت گرفتار و با ناله و افغان خواب را از چشم پیامبر گرفت، در آئین ما امام و مولی کسی است که رسول خدا آشکارا و علنی نام او را ببرد و ارکان امامت او را استوار نماید، کسی که چون شعله هاي جنگ فروزان شود به شجاعت و سلحشوري خود شعله هاي آن را خاموش نماید، اوست گشاینده قلعه خیبر، بعد از آنکه دیگران با فرار راه سلامت را انتخاب کردند، به خدا سوگند اگر همه عالمیان را با او به قیاس گیرند قطعاً و البته با سر ناخن او برابر نشوند، …..)، قاضی ابوالمکارم محمد بن عبدالملک درآثار خود از مروان ابی حفصه شاعر خود فروش دربار عباسیان نقل کرد: که می گفت (در حضور متوکل شعري خواندم که به رافضی ها در آن حمله کردم و متوکل فرمانداري بحرین و یمامه را به من عطا کرد …..) و آنگاه مردي که او را جعفر بن حسین می خوانند با این شعر (قل للذي بفجوره …..)، سخن یاوه او را در دهان او شکسته است)، البته غیر از آنچه تاکنون مذکور شد غدیریه هاي بسیاري از سروده هاي قرن چهارم به دست آمد ولی چون به شرح حال سرایندگان واقف نشدیم ازبیان آن صرف نظر کردیم.