عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

تدبر من در قرآن  6

بنام خدا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لایَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿٨ وَ عَدَاللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿٩ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿١٠

ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به عدالت گواهی داده و دشمن شما یا افراد دیگر؛ مانع از اجرای عدالت نشوند. به عدالت رفتار کنید و عادل باشید که این به پرهیزکاری نزدیکتر است و اصولا پرهیزکار باشید چون خداوند به هر آنچه انجام می دهید، آگاه است و خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، وعده بخشش و اجر بزرگی را داده است. و کسانی که کفر ورزیده و آیات ما را منکر شده اند اینان اهل آتش هستند. 8 الی10

خداوند متعال در سوره مائده آیات 8 الی 10 به موضوع عدل و عدالت می پردازد و مومنین را به اجرای عدالت می خواند. در این رابطه مطالبی ارائه می گردد.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

در بیان عدل در اقوال نظری بجای مانده از معارف، مکاتب و اقوال صاحب نظران سه نوع تعریف مطرح شده است که بطور کلی می توان آنها را به سه دسته زیر خلاصه کرد:

1- برخی عدل را متناسب بر مساوات و برابری می دانند. یعنی اینکه کلا همه عوامل عالم به صورت مساوی از مواهب وجودی صرف نظر از توانایی و استعدادها خودشان به صورت مساوی بر خوردار باشند.

2- برخی دیگر عدل را بر این مبنا عدل گفته اند که هر چیز را اگر متناسب بر توانایی ها و استعداد هایش سر جایش قرار دهی عدل بوده است. یعنی اینکه هر موضعه ایی باید از موجودی تشکیل شده باشد که متناسب با موضع را داشته باشد. به زبان ساده تر هر چیزی سر جایش باشد و اگر اینگونه بود عدل محقق شده است.

3- اما گروه سوم عدل را به همان انجام و رفتار و کردارهای متناسب به موضوع خاصی عنوان کرده اند. یعنی اینکه رفتار حَسن، خوب، نیکو و پسندیده و به قول معروف رفتاری که مُهر تایید بخورد، همان تعریف عدل است.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

در جامع و مانع بودن این سه تعریف جای تردید و سخن است و می توان هر یک را به دلایلی قبول و به دلایلی دیگر رد نمود. به طور مثال توزیع مساوی مواهب صرف نظر از توان، استعداد و شایستگی ها یا همان استحقاق موجود، نوعی پرورش و ظلم و ستم است.

یا اینکه شناخت چه چیزی در چه حالی قرار می گیرد تا عدل محقق گردد؛ توسط چه کسی یا کسانی صورت می پذیرد؟ آیا این افراد و کسان شایستگی درک و علم لازم برای اینکار را دارند؟ اثبات این شایستگی چگونه است؟ که عملا ما را دچار تسلسل می کند.

در گروه سوم رفتارهای حَسن که بتواند شاخصی بر عدل باشد چگونه شناخته و معرفی شده و چه کسانی این صلاحیت را دارند و تحقق آنی که این رفتارها توسط چه کسانی سر می زند، چگونه است؟ در این باب هم به نوعی دچار تسلسل می شویم.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

بنابراین می توان گفت این هر سه تعریف به طور کلی جامع و مانع نیست بلکه می توان برای هر کدام دلایلی و مواردی را به نقص در آنان یا ابهام در بیان و امکان تفاسیر مختلف و موافق و مخالف برای هر گروه صرف نظر از درست یا غلط بودن این تفاسیر آورد.

اما تعریف واقعی چه می تواند باشد؟ که بتوان به آن عنوان جامع و مانع داد و از هر سو به آن بنگریم این تعریف بتواند از خود دفاع کند و پاسخگوی ابهامات و ایرادات باشد.

دو نوع تعریف جدید از عدل و عدالت می توان ارائه داد. یک تعریف ترکیبی  دوم تعریف مستقل و بدیع و تازه و نو.

در تعریف ترکیبی می توان با ادغام سه تعریف یاد شده از عدالت به یک تعریف جدید رسید. و با توجه به استحکامی که تعاریف سه گانه دارند یک تعریف جدید را بر اساس استحکامات آن استوار نمود. مثل مساوات، برابری و موضع و شایستگی در تعاریف.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

اما تعریف مستقل و نو و جدید را با دور نگه داشتن نظرات از تعاریف متعارف باید محقق ساخت. در تعریف جدید باید در جستجوی یک بیان نو از عدالت و عدل رفته که بلحاظ کلامی بتواند رقیبی ماهر، قاهر در برابر تعریف سه گانه باشد و یا احیانا برتر از تعاریف ناشناخته ایی که ممکن است جدا از تعاریف سه گانه فوق آمده باشد .

در اینجا ما سعی می کنیم ابتدا تعریف ترکیبی را وا گذاشته و به نوع دوم تعریف از عدالت نظر بیفکنیم و ترکیب در تعریف سه گانه را به کسانی که آشنایی و تخصص در اقوال و نظرات صاحب نظران ماضی و حال دارند؛ واگذاریم.

نگارنده در این باب نه اشرافیتی دارد و نه علاقه ایی به ایجاد اشرافیت. زیرا تعاریف گذشتگان موجب تفاسیر مختلف شده است و هر کسی را از ظن خود به یاری طلبیده اند. و به این دلیل از حقانیت و اصالت دور شده و گرفتار نظرات شخصی و گروهی شده و آنچه نباید اتفاق بیفتد آن بوده که عدالت به معنای واقعی آن شناخته نشده و بکار نرفته است و چهره ملموس و علنی به خود نگرفته است و همه آدمیان در عالم را در وادی ابهام و ایهام و سر گشتگی و رها ساخته اند. هر چند در میان آن اثرات و آثاری از حقیقت نهفته باشد.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

برای تعریف واقعی از عدل و عدالت باید بر سه موضع مشترکات 1-چه اتفاقی 2- بر روی چه کسی یا کسانی 3- تحقق عدل و عدالت شمرده می شود؟ روشن گردد.

در اینجا ما سه مجهول داریم و باید قبل از اینکه بگوئیم عدالت محقق شده است باید این سه مجهول را پاسخی روشن بدهیم.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

به صورت خلاصه در مورد هر سه مجهول می توان توضیحی ارائه دارد.

  • عالم مملو از حوادث و اتفاقات است که فواصل آن به ثانیه و یا کسری از ثانیه کشیده شده است و به هیچ عنوان نمی توان حادثه ائی را جدا از دنیا و عوامل وجود شناخته شده و محاسبه کرد. آنچه در عمق دریا و سیاهی آب ها تا انتهای کهکشانها و برخورد ستارگان و سیارات و کذا روی می دهد همه در غالب حوادث بوده و گنجانده می شود. لذا وقتی صحبت از اتفاق می افتد؛ با نگاه به همه این حوادث است نه فقط آنچه مربوط به امور انسانی و بشری و آدمی باشد.

زیرا انسان جزئی از خلقت است و جدای از خلقت نه بوده و نه هست و نه خواهد بود. بنابراین وقایع و حوادث دایره ایی بس بی نهایت و وسیع دارد و انسان نیز جزء لاینفک این خلقت بر شمرده می شود.

  • اتفاقات به تنهائی و به ذات فاقد وجود هستند. یعنی اینکه هر اتفاق و حادثه ایی لزوما باید دو سر داشته باشد تا بتوان آن را اتفاق نامید. حتی تکثیر سلول های تک سلولی هم برای اینکه اتفاق باشند خود را به دو سلول تکثیر می کنند و تا زمانی که تکثیر نشده اند اتفاق نیستند و وقتی به دو سلول تکثیر شدند اتفاق حادث می گردد.
  • تحقق عدالت؛ زاده اتفاق است؟ یا به ذات؛ وجودی مستقل دارد؟ به نظر می رسد عدالت بیشتر از آنکه یک فعل باشد یک مفهوم است نسبت به شی، نه یک شی است که بر اساس اتفاق مفهوم می یابد. یعنی اینکه عدالت قابل ادراک توسط قوای پنجگانه نیست چون شی نیست؛ اما عدالت با ذهن قابل فهم است؛ چون نتیجه ایی است از فعل و انفعالات شی و اشیا در عالم وجود.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

بنابر این با توضیحات فوق می توان برآیند و برون داد عدالت از مطالب آمده را چنین توصیف کرد: عدالت نتیجه فرآیند حوادث بر روی اشیا هستند که به طور ذهنی و مفهومی دریافت شده و قابل انتظار و درک و فهمیدن توسط طرفین حادثه یا رویداد بوده و رضایت طرفین را از حادثه را در پی داشته است. و اگر این رضایت یا همان نتیجه مورد انتظار حاصل نشده باشد، عدالت نیز تحقق نمی یابد.

یعنی حادثه ایی بر خلاف انتظار بوده و روندی غیر داشته باشد و صورت ها و نمودهای آن نیز مورد رضایت یک طرف یا هیچ یک از طرف های دیگر نباشد، بدان ظلم و ستم و انحراف و… گفته می شود و اگر طرفین حادثه؛ به نتیجه رسیدن حادثه، اتفاق نظر مفهومی و قلبی داشته باشند، عدالت تحقق می یابد. هر چند به ظاهر یکی از طرفین پا بر روی ادراکات قلبی خود بگذارد و آن را کتمان کند یا اصرار بر تغییر داشته باشد، اما عدالت در نزد او هم تحقق یافته است.

به طور مثال هر گاه شیشه ائی را از بلندی پرتاب کنید، آن شیشه می شکند. عدالت در اینجا شکسته شدن شیشه است هر چند شکسته شدن شیشه مطلوب آنکسی که شیشه را پرتاپ می کند، نباشد. اگر همین پرتاپ شیشه بر خلاف انتظار صورت بگیرد و شکسته بشود به آن ظلم و ستم می گویند هرچند عدالت در خصوص خود شیشه تحقق یافته است ولی چون خلاف انتظار بوده پس ظلم و ستمی روی داده است.

به طور خلاصه و اجمال می توان گفت تعریف از عدالت یک تعریف مفهومی است که باید نسبت به وقایع پیرامون و نتایج حاصله آن ارائه گردد.

در این تعریف هرگاه در حوادث، طرفین موثر یا مرتبط در آثار بر آمده از وقایع به لحاظ قلبی موافق بوده و رای بر صحت آن داشته باشند هر چند به زبان نیاورده و ناخوشایندشان باشد و حتی بدان تمکین ننمایند، خواهیم گفت عدالت محقق شده است.

مثال دیگر آن این است که وقتی یک قاتل را قصاص می کنند خود قاتل می داند محکوم به مجازاتی است که به دلیل قتلش باید متحمل شود. او این مجازات را مطلوب نمی داند اما قلبا می داند که عدالت یعنی همین که او با اعدام شدن، مجازات عملش می شود.

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

بنابراین عدالت خروجی و برآیند و نتیجه قابل انتظار از یک رویداد و حادثه پیرامونی اشیا و انسان است.

در تکلمه این بحث و این تعریف باید گفت عدالت در نزد اشیا فاقد شعور و اجرام توسط اراده مافوق آنان بر اساس ذات و غریزه آنان تحقق می یابد. یعنی اینکه موجودات زنده که شعور ندارند بر اساس آنچه قانون جنگل یا قانون برتری یا قانون بقاء یا قوانین کلی که بر آنان عارض شده عدالت را درک می کنند و خود نقشی در آن ندارند. اما تنها موجود ذیشعور یعنی انسان تحقق عدالت برای وی منوط به چگونگی اراده و خوانسته انسان نسبت به جامعه پیرامون است.

اگر انسان اراده کند همه چیز بر مدار صحت و سلامت و درستی و منطبق بر آموزه های الهی صورت گیرد عدالتش رنگ و بوی الهی دارد و اگر اراده غیر از این داشته باشد عدالتش به همان رنگ و بو اراده اش شکل می گیرد. بنابراین عدالت نزد انسان ها؛ زمانی رنگ و بوی ارزشی به خود می گیرد که سر منشا آن عدالت نیز ارزشی باشد در غیر اینصورت عدالت برآمده از این انسان ها فاقد ارزش و به صورت قرار دادی غیر ارزشی تلقی خواهد شد. هر چند به اصلاح امور و دفع فساد نتیجه بدهد.

یعنی اینکه برخی انسان ها و جوامع روابط بین خود را برای تحقق عدالت بر اساس قرار داد تنظیم می کنند و برخی از انسان ها و جوامع این قرار داد را منوط به یافته های خود از آموزه های آسمانی و الهی کرده و تحقق آن را مشروط به اجرای این قرار داد های آسمانی که به آن دین گفته می شود می دانند و برخی این قرار داد را منوط به یافته های انسانی و زمینی محدود می کنند.

«الله اعلم»

والسلام

تدبر من در قرآن  5

 

 

مجید بهمنی

عدل چیست؟ و چه معنایی دارد؟

تدبرعدالتعدلقران
Comments (0)
Add Comment