غرب ممکن است اکنون چاره ای جز حمله به ایران نداشته باشد
تلگراف: 28 دسامبر
نویسنده جان بولتون مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا
تهران تنها در صورتی متقاعد میشود که دچار اشتباه محاسباتی شده که برای اقدامات تهاجمی اخیر خود با هزینه های قابل توجهی روبه رو شود.
حملات حوثی ها به کشتیهای تجاری و کشتیهای و ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده آمیکا در دریای سرخ، اقتصاد جهانی را تهدید میکند و مسیر تجاری مهم کانال سوئز را به خطر می اندازد ۱۴ حمله از این دست در یک ماه گذشته و مستقیماً عليه اسرائیل کافی نبوده و جمهوری اسلامی ایران نیز هم اکنون به این معرکه و کارزار پیوسته است پنتاگون در ۲۳ دسامبر اعلام کرد که یک پهپاد پرتاب شده توسط ایران به یک کشتی تجاری وابسته به اسرائیل در اقیانوس هند حمله کرده است.
این اولین بار پس از حمله ۷ اکتبر حماس است که واشنگتن مستقیماً ایران را مقصر میداند حتی با وجود بیش از ۱۰۰ حمله به کارکنان آمریکایی در عراق و سوریه توسط شبه نظامیان شیعه وابسته به ایران که کاخ سفید در تعیین مسئولیت آن کوتاهی کرده است. تهران حمله به اقیانوس هند را تکذیب کرده و این موضع و شعار خود را تکرار کرد که حماس به طور مستقل در جنگ علیه اسرائیل عمل میکند با این وجود هند ناوشکن های مجهز به موشکهای هدایت شونده را در منطقه مستقر کرد و به دنبال شواهد بیشتری در مورد عامل حمله است.
با این حال درست پس از کریسمس، جمهوری اسلامی ایران مرتکب «خبط کلاسیک واشنگتن» شد؛ یعنی زمانی که سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمله حماس را یکی از اقدامات انتقام جویانه در خصوص ترور سردار شهید قاسم سلیمانی توصیف کرد. در واقع به طور تصادفی حقیقت را گفت حماس اما بلافاصله این ارتباط را تکذیب کرد. چیزی باور کردنی تر از تلاشهای بعدی سپاه پاسداران برای عقب نشینی از اعلامیه افشاگرانه «انتقام» آن وجود نداشت.
حقیقت حیاتی در اینجا این است که ایران مستقیماً اقدام جنگی را علیه آنچه که معتقد بود هدف اسرائیل است مرتکب شده است. در حالی که اقدامات ایران به سختی قابل مقایسه با وحشی گریهای حماس حملات حزب الله و حوثی ها، و یا حمایت گسترده تسلیحاتی و اطلاعاتی خود ایران میباشد اما میتوان گفت که تهران هم اکنون از مرز خصومت های مسلحانه عبور کرده است.
فرض عملیاتی غرب باید این باشد که بیش از این انتظار داشته باشد. به عنوان مثال جمهوری اسلامی ایران اخیراً تهدید کرده است که کشتیرانی تجاری در سراسر دریای مدیترانه را تعطیل خواهد کرد. این جنگ طلبی ایران است که باعث تشدید بالقوه تنش ها می شود نه دفاع غرب از خود.
دولت بایدن بسیاری از رسانه ها و همچنین بسیاری از مدافعان و حامیان ایران احتمالاً به نادیده گرفتن این واقعیتها ادامه خواهند داد؛ واقعیتی در این خصوص که چه کسی در این درگیریها تصمیمات نهایی را اتخاذ می کند و بر موقعیت یا شرایطی تأثیر می گذارد. اما شواهد به طور اجتناب ناپذیری نشان میدهد که حمله ۷ اکتبر به منظور اجرای راهبرد «حلقه آتش» سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی همراه با فشار ایران بر اسرائیل در جبهه های مختلف هدایت عملیات ها از طریق گروهها و بازیگران دولتی که تسلیح شده آموزش دیده و تامین مالی شده اند، بوده است.
اهداف کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران نامشخص است. آیا حمله غافلگیرانه حماس یک بازی ناگهانی و یکباره بوده تا ببیند آیا دولت اسرائیل فرو!! میباشد یا خیر؟ آیا آنها قصد داشتند تا حمایت غرب از اسرائیل را ارزیابی کنند؟ و یا اینکه هدف آن ها جلوگیری از تبادل روابط دیپلماتیک کامل میان اسرائیل و عربستان بوده است؟ و شاید حتی ترکیبی از تمام این موارد. آیا ایران منتظر بود ببیند اسرائیل از نظر نظامی در غزه گرفتار شده یا نه و سپس در گام بعدی خود تصمیم بگیرد؟
سوال دیگری که مطرح میشود این است که آیا حماس اولین بازیگری بود که به نیابت از ایران حمله را آغاز کرد؟ حزب الله از آن زمان تاکنون راکت ها و خمپاره پرتاب کرده و اسرائیل را مجبور کرده است که غیر نظامیان را از نواری به عرض دو کیلومتر در امتداد مرز لبنان مجبور به تخلیه و جا به جا کند در حالی که حزب الله هنوز یک حمله تمام عیار را آغاز نکرده است، اما زرادخانه خود را آماده کرده و شاید در انتظار لحظه مناسب است.
حملات شبه نظامیان شیعه و ارتش یمن و حوثی ها تنها با واکنشهای ضعیف و ناکارآمد غرب مواجه شده است. نه حماس، نه حوثی ها و نه شبه نظامیان عراقی هنوز آمریکا یا اسرائیل را وادار نکرده اند که مستقیماً علیه اقدامات ایران تلافی کنند.
بدیهی است که جمهوری اسلامی ایران به اندازه کافی برای مهار همپیمانان خود و نیروهای تحت حمایتش، احساس فشار نمی کند و این مساله ثابت میکند که غرب شرایطی را برای بازدارندگی ایجاد نکرده است تا به طور بالقوه درگیری را کاهش دهد. کاخ سفید و حامیان رسانه ای آن همچنان تکرار میکنند که نمیخواهند خصومت های کنونی گسترش یابد، اما فقدان استراتژی مبتنی بر امید بایدن موفق نخواهد شد.
تنها در صورتی که اسرائیل ایالات متحده آمریکا انگلستان و سایرین نشان دهند که اراده و توانایی تحمیل هزینه های هنگفت بر ایران را به عنوان مجازات در برابر اقدامات این کشور – دارند مقامات ایرانی متقاعد می شوند که ادامه کار برای آنها هزینه های غیر قابل تحملی به همراه خواهد داشت به احتمال زیاد تنها حمله نظامی مستقیم که علیه اهداف حیاتی در داخل ایران انجام میشود چنین هزینه هایی را به این کشور تحمیل خواهد کرد و به تهران اثبات میکند که نه تنها در محاسبات خود در مورد اسرائیل بلکه در محاسبات خود در مورد رئیس جمهور بایدن و به طور کلی در مورد غرب اشتباه کرده است. به همین دلیل است که شواهد حمله مستقیم ایران به یک کشتی تجاری در اقیانوس هند به طور بالقوه امری بسیار مهم است.
سالها روشن بوده است که سرنگونی روحانیون ایران جایگزینی آنها با شکل دیگری از حکومت که از حمایت شهروندان ایران برخوردار باشد، در کاهش ناامنی در سراسر خاورمیانه نقش اساسی دارد. تأمین مالی اعراب برای اقدامات تروریستی علیه اسرائیل امروزه به سختی یافت میشود به خصوص که روابط دیپلماتیک کامل و باز با اورشلیم همچنان در حال گسترش است.
اگر خط اعتباری ایران برای امثال حماس حزب الله حوثی ها و دیگر وحوش از بین برود توانایی آنها برای زنده ماندن به طور محسوسی کاهش می یابد البته به جز در اردوگاه های دور افتاده افغانستان
این همان نتیجه ای است که واشنگتن و لندن باید به دنبال آن باشند به جای فشار آوردن به اسرائیل برای «توقف »، «آتش بس» ، ترک موقت جنگ و یا مواردی از این دست به اورشلیم اجازه دهید به هدف مشروع خود یعنی از بین بردن حماس به عنوان یک نیروی نظامی و سیاسی دست یابد. این یکی از راههای مطمئن برای متقاعد کردن تهران است که به آن ها می فهماند بازیشان شکست خورده است و ممکن است پایان کارشان نزدیک باشد.
جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی آمریکا است.