مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
خلاصه جلد دوم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین در روز شوري به سال 23:
اخطب بن خطباء خوارزم در صفحه 217 مناقب خود با ذکر سلسله سند از عامر بن واثله نقل می نماید که (من در روز شوري دربان بودم و علی علیه الاسلام در خانه (محل شوري) بود و شنیدم که به آنها می فرمود: (من بطور موکد بر شما احتیاج واستدلال خواهم نمود به چیزي که هیچ فرد عرب و غیر عرب از شما نتواند آن را دگرگون نماید، سپس فرمود: شما افراد همه را سوگند می دهم به خدا، که آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به وحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همگی گفتند نه پس فرمود من شما را به خداوند سوگند دهم که در میان شما کسی هست که برادري چون جعفر طیار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز می کند؟ همگی گفتند خیر، پس فرمود شما را به خدا سوگند دهم، آیا در میان شما غیر از من کسی هست که عمویی چون عموي من حمزه داشته باشد که شیر خدا و شیر رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند نه بخدا قسم،پس فرمود شما را به خدا سوگند دهم آیا در میان شما جز من کسی هست که همسري چون همسر من فاطمه دختر محمدصلی اﷲ علیه و آله داشته باشد که بانوي زنان اهل بهشت است گفتند به خدا قسم نه، فرمود من شما را به خداوند سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی هست که دو سبط من مانند دو سبط من حسن و حسین داشته باشد که دو آقا و دو سرور جوانان اهل بهشت می باشند؟ گفتند نه به خدا قسم، فرمود شما را به خدا قسم می دهم آیا در میان شما جز من و پیش از من کسی هست که چندین بار با رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله نجوي کرده باشد و پیش از نجوي صدقه داده باشد گفتند نه به خدا قسم، پس فرمود شما را به خدا قسم می دهم آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد(من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره لیبلغ الشاهد الغائب)، گفتند نه بخدا قسم و….تا آخر حدیث، این روایت را پیشواي محدثین حموینی در باب 58 در (فراید السمطین) و همچنین ابن حاتم شامی در (الدرالنظیم) نقل و در ادامه آورده است که راوي می گوید که علی گفت شما را به خدا قسم می دهم آیا کسی از شما جز من هست که او را رسول خدا در روز غدیر بولایت نصب نموده باشد پس همه گفتند نه بخدا قسم، و حافظ بزرگ دارقطنی و ابن حجر از او در ادامه حدیث که حضرت علی علیه الاسلام به آن شش نفر در شوري فرمود آیا در میان شما جز من کسی هست که رسولخدا صلی اﷲ علیه و آله به او فرموده باشد یا علی تو در روز قیامت قسمت کننده بهشت و جهنم هستی گفتند نه به خدا قسم و نیز به آنان فرمود شما را به خدا قسم می دهم آیا در میان شما کسی در خویشاوندي با پیامبر از من نزدیکتر است، حافظ بزرگ ابن عقده، حافظ عقیلی با سلسله اسناد و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید که ما در این جا آنچه را که در روایات از داستان مبادله سوگند (منا شده) اصحاب شوري بطور تواتر و استفاضه رسیده و متضمن فضایل و خصایصی است که علی علیه الاسلام به سبب آن از دیگران متمایز گشته ذکر می نماییم و این جریان را محدثین بسیار ذکر نموده اند و همچنین فرمود شما را به خدا سوگند دهم آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم او را با خود برادر کند در آن هنگام که مراسم برادري را در میان مسلمین اجرا فرمود؟ همه گفتند نه و… که تعدادي از افراد سعی در ایراد اشکال به انحاء مختلف نموده اند که تماما ریشه در حقد و کینه و تعصبات بی دلیل دارد. (کلب گوید اي مولاي من اي حضرت علامه من به جرئت قسم می خورم که این بزرگان اهل سنت و جماعت که اینگونه اذعان به محبت ذوالقربی دارند اگر در کربلا حاضر بودند اجازه نمی دادند دست یزید و سایر تبهکاران به سوي حسین دراز شود و کشته شود مگرآنکه جان خود را فداي حسین می کردند و اجازه نمی دادند تا حرم رسول خدا اسیر شوند انا ﷲ و انا الیه راجعون).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین در زمان عثمان بن عفان:
شیخ الاسلام ابواسحاق ابراهیم بن سعد الدین با ذکر سلسله اسناد در کتاب فراید السمطین از تابعی بزرگ سلیم بن قیس هلالی روایت کرده است که در زمان خلافت عثمان گروهی در حدود دویست نفر در مسجد رسول خدا جمع شده و با یکدیگر سخن می گفتند که در میان آنان علی ابن ابی طالب علیه السلام و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و طلحه و زبیر و مقداد و هاشم بن عتبه و ابن عمر و حسن و حسین و ابن عباس و محمد بن سلمه و قیس سعد بن عباده و جابر بن عبداﷲ و انس بن مالک وزید بن ارقم و …..، حضور داشتند پس در این میان از قریش و فضایل و سوابق آنها سخن به میان آمد و این گفتگو تا حدود ظهر طول کشید و عثمان در خانه بود و از این اجتماع خبر نداشت و علی بن ابی طالب در آن میان ساکت بود و نه خود ایشان و نه احدي از کسان و اهل بیت او سخنی نمی گفتند پس آن گروه متوجه ایشان شده و گفتند یا ابا الحسن چه مانعی وجود دارد که توهم کلامی بفرمایی؟ فرمود هر یک از این دو قبیله (قریش و انصار) سخن گفتند و فضیلتی از خود بیان داشتند و درست هم گفتند اکنون من از شما اي گروه قریش و انصار سوال می کنم این فضیلت ها را خداوند به چه وسیله به شما عطا فرمودند؟ آیا منشا این فضایل که به خود نسبت دادید در وجود خود شما و قبیله و خاندان شما بوده و یا موجبی جز اینها داشته است؟ همگی در پاسخ گفتند عشیره و خاندان هاي ما منشاء هیچ یک از این فضایل نبوده اند بلکه خداي بزرگ بر مامنت نهاد و این فضایل را به سبب محمد صلی اﷲ علیه و آله و عشیره و اهل بیت او بما عطا فرمود. علی علیه السلام فرمود: راست گفتید اي گروه قریش و انصار آیا نمی دانید که آنچه از خیر دنیا و آخرت نصیب شما گشته فقط از ما اهلبیت است نه غیر ما و همانا پسر عم من پیامبر صلی اﷲ علیه و آله فرمود: به درستی که من و خاندانم نوري بودیم که در پیشگاه عظمت خداوند نمایان بودیم در چهار ده هزار سال پیش از آن که خداي متعال آدم را بیافریند و پس از آفرینش او این نور را در صلب او نهاد و او را به زمین فرود آورد و سپس نور ما منتقل به صلب نوح شد و در کشتی نشست سپس منتقل به صلب ابراهیم شد و در آتش افکنده گردید و سپس پیوسته خداي توانا ما را از این اصلاب گرامی به ارحام پاکیزه منتقل فرمود و این انتقال از پدران و مادران به کیفیتی بود که همگی از هر ناپاکی و پلیدي به دور و منزه بودند، پس از این سخنان، علی علیه السلام، آن گروه از صحابه که سبقت و پیشی در اسلام داشته و از آنهایی بودند که غزوات بدر و احد را درك نموده بودند، برخاسته و شهادت دادند که آري ما این سخنان را از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم شنیده ایم پس آنگاه فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم و شما همگی می دانید که خداي عزوجل در کتاب خود در آیات متعدد سابق را بر مسبوق مقدم داشته و من در پرستش خداي یگانه و پیروي رسول او سابق و مقدم بوده ام بطوري که احدي از این امت در این راه بر من سبقت نگرفته است؟ پس همگی گفتند آري چنین است، فرمود شما را به خدا سوگند می دهم آیا آگاهی دارید که این آیه «و السابقون الاولون من المهاجرون و الانصار » و این آیه « و السابقون السابقون اولئک المقربون » در چه مورد و در چه موضوعی نازل شد، و وقتی از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله درباره مدلول این آیات سوال شد؟ فرمود خداي متعال این آیات را نازل فرمود درباره انبیاء و اوصیا آنها، پس من افضل انبیاء و رسل هستم و علی بن ابی طالب وصی من افضل اوصیاء است، همگی گفتند آري بخدا قسم، پس فرمود شما را به خدا سوگند می دهم آیا آگاهی دارید، هنگامی که این آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اﷲ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » و این آیه «و لم یتخذوا من دون اﷲ و لا رسوله و لا المومنین ولیجه» نازل شد مردم گفتند یا رسول اﷲ آیا این آیات اختصاص به بعضی از مومنین دارد یا شامل همه آنها می شود، پس خداي عزو جل امر فرمود پیامبرش را که به آنها تعلیم فرماید تا اولیاء و متصدیان امرشان را بشناسند (کلب گوید خدایا من شهادت می دهم که سرورم حضرت علامه صاحب الغدیر چنان امور را واضع نموده است که گویا امیرالمومنین بلاواسطه و از وراي زمان و مکان با مخاطبان خود سخن می فرماید و گفتار آن حضرت بلاواسطه در قلب و گوش جان و چشم بصیرت قرار می گیرد. خداوند وجود مبارك جناب علامه را غرق در رحمت واسعه و ما را نیز مشمول الطاف کریمانه خود فرماید آمین آمین آمین یا رب العالمین) و امر فرمود همانطور که نمازشان و زکاتشان و حج آنها را تفسیر و بیان فرموده، ولایت را نیز براي آنها تفسیر فرماید و مامور گشت که مرا در غدیر خم براي مردم به ولایت منصوب فرماید و سپس خطبه ایراد و ضمن آن فرمود: اي مردم همانا خداوند مرا به اجراي امري مامور کرده که سینه ام را آن امر تنگ نموده و چنین پنداشتم که مردم مرا تکذیب می کنند، ولی خداوند مرا تهدید به شکنجه فرمود در صورتی که آن امر را به مردم ابلاغ ننماییم و لذا مردم رابراي انجام نماز جماعت دعوت فرمود و پس از انجام نماز، خطبه خواند و فرمود اي مردم آیا می دانید که همانا خداوند عز و جل مولاي من است و من مولاي مومنین هستم و من اولی (سزاوارتر) هستم بر مومنین از خودشان، گفتند آري چنین است، پس فرمود یا علی برخیز پس برخاستم، در این موقع فرمود «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» در این هنگام سلمان بپا خاست و گفت یا رسول اﷲ والاء کماذا یعنی ولاء درباره علی علیه السلام چگونه ولایی است، فرمود ولاءکولایی یعنی ولاء او مانند ولاء من و من کنت اولی به من نفسه، یعنی هر کس که من اولی (سزاوارتر) هستم به او از خودش پس خداي متعال این آیه را فرو فرستاد « الیوم اکملت لکم دینکم ….. » تا آخر آیه، پس رسول خدا تکبیر فرموده و گفت (اﷲ اکبر) تمامی نبوت من و تمامی دین خدا ولایت علی است بعد از من پس ابوبکر وعمر برخاستند و گفتند یا رسول اﷲ این آیات در مورد علی علیه الاسلام خاصه است؟ فرمود بلی در او و درباره اوصیا من است تا روز قیامت گفتند بیان فرما ایشان را (اوصیاء خود را) براي ما، پس فرمود (علی علیه السلام برادر من و وزیر من و وارث من و وصی و خلیفه من است در امت من و ولی هر مومن است بعد از من، سپس دو فرزندم اول حسن و پس از او حسین و پس از او نه تن از فرزندان پسرم حسین هر یک پس از دیگري، قرآن با آنها است و آنها با قرآن هستند و آنها از قرآن جدا نشوند و قرآن هم از آنها جدا نشود تا بر من کنار حوض وارد شوند پس حضرت آنان را قسم داد و همگی گفتندآري به خدا، این کلمات رسول خدا را ما شنیده ایم و بطوري که گفتی بر آن شهادت می دهیم و بعضی از آن گروه گفتند بیشتر این مطالب را در خاطر داریم ولی تمام آن را در حفظ نداشتیم ولی این کسانی که تمام آن را در خاطر داشته و بدان گواهی دادند همه از نیکان و مردم با فضیلت ما هستند، پس علی علیه السلام فرمود راست گفتید همه مردم در حفظ یکسان نیستند، من آنانی را که این گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه آله را در خاطر دارند بخدا سوگند می دهم که برخیزند و بدانچه در خاطر دارند خبر دهند پس این اشخاص برخاستند زید بن ارقم، براء بن عازب، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و اینها گفتند ما گواهی دهیم که فرمایشات رسول خدا را در خاطر داریم، در حالی که بر منبر ایستاده بود و تو در کنار او بودي و او امر فرمود اي مردم همانا خداي عز و جل امر کرده که امام و پیشواي شما را منصوب نمایم و آنکس را که بعد از من وصی من و خلیفه من است و آنکس را که خداي عز و جل در کتاب خود طاعت او را واجب فرموده و طاعت او را همدوش طاعت من ساخته و شما را امر به ولایت امر فرموده، به شما معرفی کنم و من در ابلاغ این امر از ترس طعن و نکوهش اهل نفاق وتکذیب آنها به خداي خود مراجعه نمودم و خداوند مرا تهدید فرمود که اگر این امر را تبلیغ نکنم مرا عذاب فرماید، اي مردم همانا خداوند شما را امر به نماز فرموده و بطور تحقیق آن را براي شما بیان کرده است و امر به زکاه و روزه و حج فرموده و آنها را براي شما بیان نموده و من همه آنها را براي شما تفسیر کرده ام و امر کرده است شما را به ولایت و من شاهد می گیرم شما را که همانا آن ولایت اختصاص به این یعنی علی علیه السلام دارد و در هنگام اداي این کلمه اشاره، دست خود را برعلی علیه السلام قرار داد و سپس فرمود بعد از او اختصاص به پسرش دارد و سپس به اوصیاء بعدي آنها و از فرزندانشان و آنها از قرآن جدا نشوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند اي مردم به تحقیق من بیان کردم براي شما و پناهگاه شما و پیشواي شما و ولی شما و راهنماي شما را نشان دادم و او برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است و او در میان شما به منزله من است پس قلاده اطاعت او را در امر دین برگردن خود قرار دهید و او را در تمامی امور اطاعت کنید زیرا تمام آنچه را که خداي عز و جل به من تعلیم فرمود از علم و حکمتش، همانا همه تماما در نزد اوست پس از او سوال کنید و از او بیاموزید و از اوصیاء بعد از او و آنها را تعلیم ندهید و بر آنها پیشی نگیرید و از آنها عقب نمانید زیرا همانا آنها با حق هستند و حق با آنها است و هیچگاه آنها از حق و حق از آنها جدا نخواهد شد و این اشخاص که برخاسته بودند پس از شهادت به این مطالب نشستند …..، تا آخرحدیث.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
(مناشده) مبادله سوگند امیر المومنین در روز رحبه:
در سال 35 هجري چون در امر خلافت امیر المومنین معارضه و منازعه واقع گردید و بعضی از مردم نسبت به آنچه از رسول خدا در خصوص آن حضرت وارد گردیده بود تردید و بعضی انکار نمودند و این خبر به آن حضرت رسید، پس در میدان بزرگ شهر کوفه حاضر شده و با جمع کثیري از مردم که در امر خلافت با آن حضرت منازعه می نمودند به استدلال و مبادله سوگند (منا شده) اقدام فرمود و این موضوع به حدي اهمیت داشته که ما در سلسله اسناد به چهار تن از صحابه و چهارده تن از تابعین وقوف حاصل نمودیم که اسناد آن در کتب علما به حد تواتر و تظافر رسیده است:
1- ابوسلیمان موذن: ابن ابی الحدید با ذکر سلسله اسناد از او نقل کرده (در شرح نهج البلاغه)، در این که (….. علی علیه السلام سوگند داد مردم را که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله را شنید که فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه. …..، گواهی دهد پس گروهی به آن شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت به این موضوع در حالی که از آن آگاه بود خودداري کرد پس امیرالمؤمنین او را به نابینایی نفرین نمود و او نابینا شد و پس از نابینا شدن داستان این گفتار رابراي مردم بیان می کرد.).
2- ابوالقاسم، اصبغ بن نباته، ابن اثیردر اسد الغالبه به سلسله اسناد نقل نموده که: (. . حضرت فرمود هر کس گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم را در روز غدیر خم شنیده است برخیزد و به آن گواهی دهد و فقط کسی برخیزد و گواهی دهد که خود شخصاً از رسول خدا و بدون واسطه شنیده است. پس جمعی در حدود 17 نفر برخاسته شهادت دادند که در میان آنها (ابوایوب انصاري، ابو عمره بن عمرو بن محصن، ابن عوف انصاري، سهل بن حنیف، خزیمه بن ثابت، عبداﷲ بن ثابت انصاري، حبشی ابن جناده سلولی، عبید بن عازب انصاري، نعمان بن عجلان انصاري، ثابت بن ودیعه انصاري، ابوفضاله انصاري، عبدالرحمن بن عبدالرب انصاري و …..) بودند این روایت را ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه خود از کتاب ولایت ابن عقده نقل نموده و …..، که آنان برخاسته و گفتند ما شهادت می دهیم که شنیدیم رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود (….. الا من کنت مولاه فعلی مولاه …..)
3- حبه بن جوین عرنی، ابوقدامه بحبلی – صحابی، متوفی 76: ابن مغازلی در مناقب با سلسه اسناد از حبه عرنی این واقعه را روایت می نماید تا آنجا که گوید پس دوازده نفر از اهل بدر برخاستند …..، …..
4- زاذان بن عمر: احمد پیشواي حنبلیان در مسند خود با سلسله سند از زاذان بن عمر این روایت را نقل نموده است که گفت: سخن علی علیه السلام را شنیدم که در رحبه از مردم سؤال کرد و آنها را سوگند داد که هر کس رسول خدا را در روز غدیرخم دیده و از او شنیده است برخیزد و گواهی دهد و سیزده نفر برخاسته و شهادت دادند …..، و بسیاري دیگر از جمله هیثمی و ابوالفرج، ابن جوزي و محمد بن طلحه شافعی و ابن کثیر شامی نیز در تالیفات خود این واقعه را نقل نموده اند.
5- زیاد بن ابی زیاد: احمد بن حنبل در مسند خود با سلسله اسناد از زیاد بن ابی زیاد این واقعه را نقل نموده و همچنین دیگران از جمله هیثمی و ابن کثیر و محب الدین طبري آن را در تألیفات خود نقل کرده اند. که گفت شنیدم علی بن ابیطالب رضی اﷲ عنه از مردم سؤال نمود و آنها را سوگند داد به اینکه هر مرد مسلمی شنیده از رسول خدا در روز غدیر آنچه رافرموده است برخیزد و شهادت دهد پس دوازده نفر از اصحاب بدر برخاسته و شهادت دادند ….
6- زید بن ارقم انصاري- صحابی: احمد با دقت در سند با ذکر سلسله سند از زید بن ارقم انصاري روایت نموده است که او گفت حضرت علی علیه السلام با قید سوگند از مردم سوال کرد در رابطه با واقعه غدیر خم پس دوازده نفر از اصحاب بدر برخاسته به این امر شهادت دادند و من از جمله کسانی بودم که کتمان نمودند در نتیجه چشم خود را از دست دادم، هیثمی وطبرانی آن را نقل و در نقل طبرانی این جمله مذکور است که است که علی بر هر کس که کتمان می کرد نفرین می فرمود و ابن مغازلی در مناقب از قول زید بن ارقم می گوید که من از جمله کسانی بودم که کتمان کردند پس خدا چشم مرا را نابینا فرمود و علی کرم اﷲ وجه کسی را که کتمان کرد نفرین فرمود و این روایت همچنین از وصابی از طبرانی و محب الدین طبري، حافظ محمد بن عبداﷲ در فواید، ابن کثیر در البدایه و النهایه، ….. نیز نقل گردیده است.
7- زید بن یثیع: احمد بن حنبل در مسند خود با ذکر سلسله اسناد این روایت یعنی واقعه رحبه و سوگند متقابل امیرالمؤمنین را از زید بن یثیع نقل نمود و همچنین این واقعه را ابن کثیر و گنجی شافعی و جزري هم از طریق احمد و دیگران همچون نسایی و ابن جریر و ابن کثیر و ابن عقده هیثمی، سیوطی و ابن جریر و شیخ یوسف نبهانی نیز آن را در تالیفات خود آورده اند …..،
که: (علی علیه السلام مردم را سوگند داد در رحبه ….. پس دوازده تن برخاسته و ….. شهادت دادند که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه …..).
8- سعید بن ابی حدان: شیخ الاسلام حموینی در فراید السمطین این روایت را بطور کامل نقل نموده است که علی علیه السلام فرمود به خدا قسم می دهم و قسم نمی دهم مگر فقط اصحاب رسول خدا را که شخصاً خطبه آن حضرت را در روز غدیرشنیده اند و آنگاه راوي گوید: پس دوازده نفر برخاستند ….. و شهادت دادند که رسول خدا فرمود: اللهم وال من والاه و عادمن عاداه و انصر من نصره …..
9- سعید بن وهب: ابن حنبل در مسند خود از سعید بن وهب واقعه رحبه را به طور کامل روایت کرده است و نیز نسایی در خصایص و علامه عاصمی آن را در زین الفتی نقل نموده و همچنین ابن اثیر از قول ابواسحاق آورده که گفت حدیث نموده اند عده کثیري که نمی توانم تعداد آنها را شماره کنم به اینکه علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه به این که هرکس گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم را شنیده که فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه …..، برخاسته و شهادت دهد پس گروهی برخاسته و شهادت دادند و گروهی کتمان نمودند و از دنیا نرفتند جز آن که به دلیل کتمان نابینا شدند و یا به آنها آفت و بلایی رسید که از جمله آنها یزید بن ودیعه و عبدالرحمن بن مدلح بودند و همچنین این روایت را ابوموسی، و ابن حجر نیزنقل نموده اند و ابن شاهین هم این حدیث را نقل نموده و نیز حافظ هیثمی و ….. (مضمون) و تو خواننده با تطبیق اسناد و متون روایت می بینی و مشخص می شود براي تو که چگونه ابن حجر حق امانت را در نقل متن و سند احادیث رعایت نکرده و خصوصاً در کتاب اصابه خود و از پیش خود از اینگونه بازي ها درآورده و در آن احادیث دخل و تصرف ها نموده است
….. ،…..
10- ابوالطفیل عامر بن واثله لیثی: او از صحابه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و متوفاي حدود سال یکصد است که احمد در مسند خود این روایت را از او نقل کرده است و همچنین این روایت را حافظ هیثمی و نسایی و عاصمی و گنجی و محب الدین طبري، ابن حجر، نورالدین سمهودي، …..، در تالیفات خود با سلسله اسناد نقل نموده اند، (همگی با این مضمون) که علی علیه السلام برخاست و فرمود ….. به خدا سوگند می دهم ….. و فقط کسانی برخیزند که گوش آنها شنیده و قلب آنها ضبط نموده پس عقبه بن عامر، ابو ایوب انصاري، ابو سعید خدري، ….. ….. برخاسته و گفتند ما شنیدیم که رسول خدا فرمود….. الی آخر حدیث.
11- ابوعماره عبدخیر بن یزید همدانی کوفی: خوارزمی در مناقب با اسنادش این روایت را نقل نموده است که ….. علی علیه السلام برخاست و ….. و آنها برخاسته و گفتند ما شنیدیم که رسول خدا فرمود ….
12- عبدالرحمن بن ابی لیلی: احمد بن حنبل در مسند خود با سلسله اسناد واقعه رحبه و سوگند متقابل (مناشده) علی علیه السلام را از ابن ابی لیلی نقل نموده و از قول او آورده است که از میان جمعیت سه نفر بودند که این امر را کتمان نموده وشهادت ندادند، پس علی علیه السلام به آنها نفرین کرد و اثر نفرین او به آنها رسید، عاصمی، خطیب بغدادي، حموینی، سیوطی، جزري، هیثمی، وصابی، ابن احمد و ابن جریر طبري و خطیب و ضیاء و …..، در تالیفات خود این روایت را با ذکر سلسه سند از ابن لیلی نقل نموده اند. (با این مضمون) که (….. علی علیه السلام را دیدم در رحبه که سوگند می داد مردم راکه در روز غدیر خم و ….. پس دوازده نفر از کسانی که در غزوه بدر حاضر بودند برخاسته و ….. گفتند ما شهادت می دهیم که در روز غدیر خم از رسول خدا شنیدیم که فرمود ….. من کنت مولاه فعلی مولاه …..).
13- عمرو ذي مر: احمد بن حنبل در مسند خود با سلسله اسناد، واقعه رحبه و منا شده امیرالمومنین را از او نقل کرده و همچنین نسایی در خصایص و حموینی در فراید و هیثمی و گنجی شافعی و ذهبی و ابن کثیر و ابن جریر و سیوطی و جزري و…..، این حدیث را با ذکر سلسله اسناد نقل کرده اند با این مضمون که: (علی علیه السلام خطبه ایراد کرد و سپس گفت سوگند می دهم به خدا که هر فردي که در روز غدیر خم و در محضر رسول خدا بوده و دیده و شنیده است در آن زمان که دست مرا گرفت و فرمود ….. من کنت مولاه فهذا علی مولاه ….. برخاسته و شهادت دهد ….. پس 17 نفر برخاسته و شهادت دادند و عده اي کتمان نمودند و از دنیا نرفتند بعد ابتلاء به نفرین امیرالمؤمنین و بعد از کور شدن و ابتلاء به برص …..
14- عمیره بن سعد: حافظ ابوالنعیم اصفهانی این واقعه را با سلسله اسناد از عمیره بن سعد نقل کرده که او گفت علی علیه السلام را بر منبر مشاهده کردم در حالی که اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم را سوگند می داد که در میان آنها، ابوسعید، ابوهریره، انس بن مالک و …..، حاضر بودند و همگی برخاسته و شهادت دادند پس یکی از آنها برنخاسته و علی علیه السلام به او فرمود: تو را چه مانع شد از این که برنخیزي گفت یا امیرالمونین در اثر سالخوردگی دچار فراموشی شدم . علی علیه السلام فرمود: بار خدایا اگر دروغ می گوید او را گرفتار بلایی حسن (نیکو) بگردان و راوي گوید و این شخص ازدنیا نرفت تا آنکه ما دیدیم که بین دو چشم او نقطه سفیدي آشکار شد که عمامه آن را نمی توانست بپوشاند …..، این حدیث را نسایی و ابن مغازلی و ابن کثیر و سیوطی، وصابی، حافظ هیثمی نیز در تالیفات خود آورده اند. و همه با این مضمون (که علی علیه السلام بر روي منبر سوگند می داد اصحاب رسول خدا را ….. و شهادت دادند که حضرت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه، ….).
15- یعلی بن مره بن وهب ثقفی: از جمله اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که ابن اثیر در اسد الغابه خود با ذکر سلسله اسناد از او این روایت را نقل نموده یعلی بن مره است و ابن حجر، ابن عقده، ابن موسی مدینی، ابن اثیر و …..، نیز در تالیفات خود از ایشان با ذکر سلسله سند این روایت را نقل نموده اند.
(که علی علیه السلام در کوفه مردم را سوگند می داد که در میان آن جماعت اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم حاضر بودند از جمله ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا و …..، که آنچه را از رسول خدا در روز غدیر شنیده اند بیان نمایند وهمگی شهادت دادند …..)
16- هانی بن هانی همدانی کوفی تابعی: ابن اثیر در جلد سوم اسد الغابه این حدیث را مذکور نموده است که ….. (علی علیه السلام در کوفه مردم را قسم می داد که آنچه را از رسول خدا در روز غدیر شنیده اند بیان نمایند و …..)
17- حارثه بن نصر تابعی: نسایی در خصایص واقعه رحبه و مناشده امیرالمومنین را شرح داده است و برهان الدین حلبی و بسیاري از متاخرین نیز که به دلیل کثرت از ذکر آنها صرف نظر می شود و ….. همگی این روایت را در آثار خود ذکر نموده اند)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
گواهان مشهور در روز رحبه:
1- ابوزینب بن عوف انصاري 2- ابوعمره بن عمرو بن محصن انصاري 3- ابوفضاله انصاري نامبرده از اصحاب بدر است و در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام به شهادت رسید. 4- ابو قدامه انصاري در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین به شهادت رسید. 5- ابولیلی انصاري که گفته شد که او نیز در صفین در رکاب امیرالمؤمنین به شهادت رسید. 6- ابوهریره دوسی که در حدود سال 57 درگذشته است. 7- ابوالهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است و در صفین در رکاب امیرالمؤمنین به شهادت رسیده است. 8- ثابت بن ودیعه انصاري خزرجی مدنی 9- حبشی بن جناده سلولی که در غزوات امیرالمومنین علیه السلام شرکت داشته است. 10- ابوایوب خالد انصاري که از اصحاب بدر است و در جنگ با رومیان به شهادت رسید. 11- خزیمه بن ثابت انصاري مشهور به ذوالشهادتین که از اصحاب بدر است و در صفین در رکاب امیرالمؤمنین به شهادت رسید. 12- ابوشریح خویلد بن عمرو خزاعی 13- زید یا یزید بن شراحیل انصاري 14- سهل بن حنیف انصاري اوسی که از اصحاب بدر است. 15- ابوسعید سعد بن مالک خدري انصاري 16- ابوالعباس سهل بن سعد انصاري17- عامر بن لیلی غفاري 18- عبدالرحمن بن عبد رب انصاري 19- عبداﷲ بن ثابت انصاري خادم رسول خدا صلی آله علیه وآله 20- عبید بن عازب انصاري که جز ده نفري است که براي دعوت مردم به اسلام گماشته شدند. 21- ابوطریف عدي بن حاتم 22- عقبه بن عامر جهنی که از نزدیکان و خویشاوندان معاویه بود. 23- ناجیه بن عمرو خزاعی 24- نعمان بن عجلان انصاري که سخنگو و شاعر انصار بود ….، پس بدان و آگاه باش که شهادت و گواهی این گروه که شرح آن با سلسله اسناد در خصوص واقعه رحبه و منا شده و سوگند متقابل، امیرالمومنین در کوفه در سال 35 اتفاق افتاد، با تاریخ غدیر خم در حجه الوداع بیش از 25 سال فاصله داشته و بدیهی است در خلال این مدت بسیاري از اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که شاهد برآن بوده اند وفات یافته و یا در جنگ ها کشته شده بودند و گروهی نیز در سایر بلاد اسلامی پراکنده و کوفه نیز با مدینه منوره که مرکز اجتماع اصحاب پیامبر بوده فاصله بسیار زیادي داشته و جز معدودي از پیروان حق که در زمان امیرالمومنین به آن جا مهاجرت نموده بودند، بقیه حاضر نبودند واین واقعه نیز ناگهانی و بدون مقدمه و بدون هر گونه اطلاع قبلی صورت گرفته بود و این موضوع مانع از این بود تا همه شاهدان و علاقه مندان در آن جمع حاضر شوند تا بدین ترتیب بر عده گواهان افزوده شود و همچنین در میان حاضران کسانی بودند که از روي سفاهت یا کینه ورزي از اداي شهادت خوداري و آن را کتمان نمودند و …..، با تمامی این موارد ملاحظه گردید که بسیاري از اصحاب رسول خدا و تابعین که در روز رحبه حاضر بودند در مناشده و سوگند متقابل حضرت امیر المومنین به حدیث شریف غدیر اقرار و بر مفاد کامل آن تاکید کردند. (کلب گوید رسول خدا فرمود الانصاف نصف الایمان پس رحمت و رضوان الهی شامل همه آن گروه از اهل اسلام نثار باد که به مظلومیت مولاي ما امیرالمؤمنین اقرار و اعتراف نمایند و لعنت ابدي خداوند بر دشمنان او خصوصاً معاویه بن ابی سفیان و تابعان او باد که با فتنه انگیزي خود ذوالقربی رسولخدا یعنی علی و حسن و حسین را به ورطه شهادت وارد نموده و نیز دست کثیف آنان به خون پاکان از اصحاب رسول خدا و مؤمنین صدر اسلام آغشته شد و همچنین بر طرفداران آنها تا قیام قیامت نثار باد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مناشده امیر المومنین بر طلحه در روز جمل در سال 36 هجري:
حافظ بزرگ ابوعبداﷲ حاکم در جلد سوم مستدرك با ذکر سلسله اسناد از رفاعه بن ایاس و او از جدش روایت نموده است که در جنگ جمل با علی علیه السلام بودیم و آن حضرت براي طلحه بن عبیداﷲ پیام فرستاد و خواستار ملاقات با او شد پس طلحه حاضر شده و حضرت به او فرمود تو را بخدا سوگند می دهم آیا از رسول خداصلی اﷲ علیه و آله شنیدي که می فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من و الاه و عاد من عاداه)، طلعه گفت آري و آنگاه حضرت فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد می کنی؟ گفت متذکر نبودم و راوي گوید که در این زمان طلحه از خدمت آن جناب بازگشت نمود، این داستان را مسعودي در جلد دوم مروج الذهب بدینگونه نقل نموده (……. سپس هنگام بازگشت زبیر، علی علیه السلام بر طلحه بانگ زد و فرمود اي ابا محمد چه امري تو را به میدان نبرد با من موجب شده است؟ گفت خونخواهی عثمان، و آنگاه علی علیه السلام فرمود خداوند بکشد از ما و شما آنکه را که به این امر سزاوارتر است، آیا تو نشنیدي که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود: (اللهم و ال من والاه و عادمن عاداه) و خود آگاهی که تو اول کسی بودي که با من بیعت کردي و سپس بیعت را شکستی در حالی که خداوند عز و جل می فرماید (و من نکث فانما ینکثعلی نفسه) در این هنگام طلحه گفت استغفراﷲ و سپس برگشت، و این داستان را خطیب خوارزمی در المناقب و ابن عساکر در تاریخ اسلام و ابن جوزي در تذکره و نیز هیثمی و ابن حجر و سیوطی و سنوسی، محمد بن خلیفه و وصابی و …..، درتالیفات خود نقل نموده اند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
واقعه رکبان و ورود سواران در کوفه در حدود سال 36 هجري:
پیشواي بزرگ حنبلیان احمد بن حنبل با سلسله اسناد روایت نموده است. از ریاح بن حارث که گفت (چند تن در رحبه یعنی میدان بزرگ کوفه نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند السلام علیک یا مولانا، پس حضرت فرمود چگونه من مولاي شما هستم در حالی که شما عرب هستید؟ گفتند ما از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در روز غدیر خم شنیدم که فرمود: (من کنتم مولاه فعلی مولاه)، ریاح گفت چون از آن جا گذشتند سوال کردم آنان کیستند گفتند گروهی از انصار که ابوایوب انصاري نیز در میان آنان است و همچنین روایت نموده از ریاح که گفت گروهی از انصار را دیدم که در رحبه نزد علی علیه السلام آمدند و آن جناب پرسید شما چه کسانی هستید گفتند موالی تو یا امیر المومنین ….. الی آخر حدیث و باز از او نقل کرده که گفت هنگامی که علی علیه السلام نشسته بود و مردي که آثار سفر بر او بود داخل شد و گفت السلام علیک یا مولاي، علی علیه السلام فرمود کیست، پاسخ داد و گفت ابو ایوب انصاري هستم و فرمود او را راه دهید پس ابوایوب انصاري وارد شده ….. تا آخر حدیث، ابراهیم بن حسین کسایی معروف به ابن دیزیل در کتاب صفین از ریاح بن حارث نقل کرده است که (نزد علی علیه السلام نشسته بودم در این هنگام گروهی که لئام یعنی پارچه روي صورت داشتند بر علی علیه السلام وارد شده و گفتند السلام علیک یا مولانا حضرت فرمود مگر شما گروهی از عرب نیستید گفتند آري ولی ما شنیدیم از رسول خدا که در غدیر خم فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله)، سپس گفت من دیدم که علی علیه السلام خندان شد به حدي که دندان هاي کناردهان مبارك او نمودار شد (کلب گوید پس از این روایت معلوم می شود که ما بایستی همیشه با این عنوان بر آن حضرت سلام نمائیم زیرا آن مظلوم را شاد و خرسند و رضایت خداي خالق هستی را نیز فراهم می نماید زیرا هر عمل که منطبق بررضاي خدا باشد مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را شاد می فرماید السلام علیک یا مولانا یا امیرالمؤمنین و رحمه اﷲ و برکاته) و سپس فرمود گواه باشید، پس آن گروه به سوي مرکب هاي خود رفتند من آنها را تعقیب نمودم و به یکی از آنها گفتم شما از کدام طایفه و قوم هستید گفتند ما گروهی از انصار هستیم و آن مرد که در بین آنان بود سخن گفت ابوایوب
انصاري صاحب منزل رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، است پس ریاح گوید من نزد او رفتم و ضمن عرض ادب و درود و سلام با او مصافحه کردم)، حافظ ابوبکر بن مردویه نیز از همین ریاح روایت را نقل نموده است که (مضمون) (….. گروهی درمیدان رحبه به نزد امیرالمؤمنین آمدند گفتند السلام علیک یا امیر المومنین و رحمه اﷲ و برکاته پس حضرت فرمود شما چه کسانی هستید گفتند ما موالی تو هستیم یا امیرالمؤمنین پس راوي گفت پس آن حضرت را دیدم که با خنده فرمود چگونه و حال آنکه شما گروهی از عرب هستید، گفتند ما در روز غدیر خم (از رسول خدا شنیدیم که فرمود من کنت مولاه ….. الی آخر)، پس حضرت فرمود شما بر این گفتار گواهی می دهید گفتند آري فرمود راست گفتید پس آنها رفتند من به آنها گفتم شما چه کسانی هستید گفتند ما گروهی از انصاریم و این شخص ابوایوب انصاري صاحب منزل رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است پس دست او را گرفتم و با درود و سلام با او مصافحه کردم) و از حبیب بن سیار از ابی رمیله نیز این روایت با همین مضمون روایت شده پس ابن اثیر با سلسله سند از ابی مریم زرین جیش نقل کرده که گفت علی
علیه السلام از قصر بیرون آمد و با او روبرو شدند سوارانی که شمشیر حمایل داشتند و گفتند السلام علیک یا امیر المومنین السلام علیک یا مولانا و رحمه اﷲ و برکاته پس علی علیه السلام فرمود در این جا از اصحاب پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله چه کسی حضور دارد؟ پس دوازده نفر برخاستند که از جمله آنها بودند قیس بن ثابت، هاشم بن عتبه، حبیب بن بدیل و…، پس گواهی دادند که از پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله شنیده اند که فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه …..) (کلب گوید یا امیرالمؤمنین ما هم که عرب تبار نیستیم به تأسی از قول رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله عرض می کنیم السلام علیک یا مولانایا امیرالمؤمنین و رحمه اﷲ و برکاته تا شاید خداوند به برکت خنده دلگشا و شادي قلب تو ما را هم از رستگاران قرار دهد واگر ما نبودیم که جان خود را فداي تو نمائیم از خدا می خواهیم ما را براي این آرزو و تمایل، اهل نجات و رستگاري قراردهد یا مجیب دعوه المضطرین استجب دعواتنا آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)، پس مدینی و ابن حجر نیز این روایت را باذکر سلسله سند آن روایت نموده اند و همچنین محب الدین طبري، و حافظ بغوي و ابن کثیر و هیثمی با همین مضمون این روایت را نقل نموده اند، عطا اﷲ بن فضل اﷲ شیرازي در کتاب خود این روایت را نقل نموده که (علی علیه السلام از قصرخارج شد …..، پس دوازده تن از آنها برخاستند که از جمله آنها ابوایوب انصاري خزیمه بن ثابت و ذوالشهادتین و قیس بن ثابت، عمار یاسر، ابوالهیثم بن تیهان، هاشم بن عتبه، حبیب بن بدیل و …..، بودند پس شهادت دادند که از رسول خدا در روزغدیر شنیده اند که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه ….. تا آخر حدیث) پس علی علیه السلام به انس بن مالک و براء بن عاذب که از اداي شهادت خودداري کردند فرمود چه چیز مانع شد که شما برخیزید و شهادت دهید زیرا آنچه را که آنان شنیده اند شما هم شنیده اید، و آنگاه فرمود بار خدایا اگر این دو نفر به علت عناد و دشمنی کتمان شهادت کردند آنها رامبتلا کن، پس براء نابینا شد و راه منزل خود را از دیگران سوال می کرد و می گفت کسیکه گرفتار نفرین حضرت علی شده است، چگونه راه مقصود را در می یابد و اما انس که پاهاي او مبتلا به مرض برص شد و در نقلی علی علیه السلام فرمود بارخدایا اگر دروغ می گوید او را به برص مبتلا کن آنطور که دستار او آن مرض را مخفی نسازد پس صورت او دچار برص شد و دائماً خرقه و لباس خود را بر صورت خود می انداخت و ابو عمر در کتاب فهرست خود همین روایت را نقل نموده و در ادامه آورده است که انس بن مالک پس از ابتلاء به برص سوگند یاد نمود که دیگر هیچ فضیلتی را که درباره علی علیه السلام است کتمان نکند، شهود مشهور و معروف حدیث غدیر در روز رکبان یعنی روز ورود آن سواران عبارتند از: ابوالهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است، ابوایوب انصاري، حبیب بن بدیل، خزیمه بن ثابت که از اصحاب بدر و شهید در صفین است، عبداﷲ بن بدیل شهید در صفین، عمار بن یاسر که از اصحاب بدر و شهید در صفین (که بنا بر خبر غیبی و معجزه رسولخدا صلی اﷲ علیه و آله بدست گروه باغی و ستمکار یعنی معاویه و یاران او) به شهادت رسید، قیس بن ثابت، قیس بن سعدبن عباده که از اصحاب بدر است، هاشم مرقال بن عتبه که پرچمدار علی علیه السلام در صفین و شهید در همان جنگ است و….، اما کسانی از اصحاب که به سبب کتمان شهادت حدیث غدیر دچار نفرین علی علیه السلام شدند:
انس بن مالک، براء بن عازب، جریر بن عبداﷲ بجلی، زید بن ارقم، عبدالرحمن ابن مدلج، یزید بن ودیعه، و در ادامه حضرت علامه براي رفع شبهه بعضی از متاخرین معاند و متعصب به این فضیلت مولانا علی علیه السلام، این روایت را از احمد بن جابر(بلادرزي) متوفی 379 که آن را در جز اول انساب الاشراف خود آورده نقل می فرماید که (علی علیه السلام بر منبر گفت به خدا سوگند می دهم کسی را که شنیده است از رسول خدا در روز غدیر و …..، و آن را تکرار کرد، پس سه نفر که شاهد وگواه بودند کتمان نموده و علی علیه السلام فرمود بار خدایا هر کس که این شهادت را می داند ولی آن را کتمان می کند او را از دنیا مبر مگر آن که بر او علامتی قرار دهی که به آن شناخته یعنی رسوا شود پس انس به برص دچار شد و براء نابیناگشت و جریر به گمراهی جاهلیت برگشت) و این قول را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و ابن عساکر در تاریخ خود وسید حمیري در قصیده لامیه و زاهی در قصیده مشهور خود نقل نموده اند، و همچنین خوارزمی با سلسله سند از زاذان بن عمرو این حدیث را روایت نمود که علی علیه السلام در رحبه از مردي درباره حدیثی سوال کرد پس او تکذیب نمود و علی علیه السلام فرمود مرا تکذیب نمودي گفت تکذیب نکردم حضرت فرمود از خدا می خواهم اگر تکذیب کردي خداوند چشم تو را کور نماید او گفت بخواه و حضرت او را نفرین کرد و او یعنی آن بدبخت از رحبه خارج نشد مگر آن که چشمانش کور شده بود و این روایت را خواجه پارسا و نورالدین عبدالرحمن جامی نیز نقل کرده اند و ابن حجر آن را ازکرامات امیر المومنین بر شمرده است و همچنین وصابی آورده است که جمعی دیگر از محدثین نیز این کرامت را نقل نموده اند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مناشده (تبادل سوگند) امیر المومنین در صفین در سال 37 هجري:
ابوصادق سلیم بن قیس هلالی تابعی بزرگوار در کتاب خود عنوان نمود که علی علیه السلام در صفین در میان سپاه خود وگروهی از مردم و کسانی که از نواحی مختلف آمده بودند و همچنین از مهاجرین و انصار، بر منبر بالا رفت و پس از حمد وستایش خداوند فرمود اي گروه مردم فضایل و مناقب من بیش از حد شمارش است و من بعد از آنچه خداوند در کتاب خود در فضایل من نازل فرمود و نیز آنچه را رسول خدا (ص) در مناقب من فرموده است، من از تمامی این مناقب و فضیلتها وجهات برتري خود بر دیگران به چند مورد اکتفاء می کنم: آیا می دانید که خداوند در کتاب خود سابق را بر مسبوق برتري داده و احدي از این امت در راه خدا و رسول بر من پیشی نگرفته است. گفتند آري چنین است فرمود شما را به خدا سوگندمی دهم آیا هنگامی که از رسول خدا سوال شد از تفسیر قول خداوند در آیات ….. (والسابقون السابقون اولئک المقربون…..) رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود این آیه را خدا نازل فرمود درباره پیامبران و اوصیا پیامبران و من افضل انبیاء ورسولان الهی و وصی من علی بن ابی طالب افضل اوصیاء است پس در این هنگام نزدیک هفتاد تن از اصحاب بدر که اکثرآنها از انصار و بقیه از مهاجرین بودند برخاسته و شهادت دادند که ما گواهی می نماییم که این سخن را از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیدیم که در میان این شاهدان و گواهان ابوالهیثم بن تیهان، ابوایوب انصاري، و از مهاجران عمار بن یاسر، و…..، بودند پس فرمود شما را به خدا سوگند می دهم در مورد این تفسیر قول خدا که (یا ایها الذین آمنو اطیعوا اﷲ و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم) و قول دیگر خداوند تعالی (انما ولیکم اﷲ و رسوله و الذین آمنوا ….. تا آخر آیه) و همچنین این آیه که می فرماید (و لم یتخذوا من دون اﷲ و لا رسوله و لا المومنین ولیجه …..، پس مردم از رسول خدا سوال کردند آیا مخصوص بعضی از مومنین است و یا شامل همه آنها هست، پس خداي عز و جل امر فرمود به پیامبر خود امر فرمود که به آنها بیاموزد و براي آنها تفسیر نماید امر ولایت را همانطور که نماز و روزه و زکوه و حج را تعلیم و تفسیر فرمود)، و مرا در غدیرخم منصوب نمود و فرمود: همانا خداوند مرا به ابلاغ امري دستور داده است که سینه ام به واسطه آن تنگ شده و ترسیدم که مردم مرا تکذیب نمایند ولی خدا چنانچه آن امررا ابلاغ نکنم، مرا تهدید به عذاب فرمود و آنگاه فرمود یا علی برخیز و آنوقت مردم را براي نماز جماعت دعوت کرد و نمازظهر را با آنان خواند و سپس فرمود اي مردم همانا خداوند مولاي من است و من مولاي مومنین هستم و اولی هستم (یعنی سزاوارتر) به آنها از خودشان پس هر کس را که من مولاي اویم پس علی هم مولاي اوست بار خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن بدارد و یاري کن آن کس را که او را یاري کند و خوار بفرما هر که او را خوار نماید، در آن هنگام سلمان از میان آن جمعیت برخاسته و گفت یا رسول اﷲ چگونه ولایی، فرمود ولایی مانند ولاء من، پس هر کس را که من به او اولی (سزاوارتر) هستم از خودش پس علی علیه السلام هم اولی (سزاوارتر) به اوست از خودش و خداي متعال نازل فرمود این آیه را (….. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا …..)، تا آن جا که راوي گوید در این زمان دوازده تن از اصحاب غزوه بدر برخاسته و گفتند ما شهادت می دهیم که آنچه را فرمودي از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیدیم …..، تا آخر حدیث که طولانی است و مشتمل بر فواید فراوان به عنایت حضرت اﷲ جل جلاله.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج حضرت صدیقه طاهره فاطمه الزهرا بنت رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم:
شمس الدین ابوالخیر جزري در کتاب (اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب)، روایت نموده است با رعایت سلسله اسناد از بکر بن احمد قصري که که حدیث نمودند براي ما: فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران موسی بن جعفر علیه السلام که آنهاگفتند حدیث نمود براي ما فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق علیهما السلام که گفت حدیث نمود براي من فاطمه دختر محمد بن علی علیهما السلام و او گفت حدیث نمود براي من فاطمه دختر علی بن حسین علیهما السلام و او گفت حدیث نمودند براي من (فاطمه و سکینه)، دختران حسین بن علی علیهما السلام و آنها از ام کلثوم دختر فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که فاطمه علیه السلام دختر پیامبر فرمود: آیا فراموش کردید گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله را در روز غدیر که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه)، و گفتار آن حضرت را که فرمود (به علی علیه السلام): (انت منیبه منزله هارون من موسی علیهما السلام)، این حدیث را حافظ بزرگوار ابوموسی مدینی با سلسله اسناد خود در کتاب خود (المسلسل بالاسماء) روایت نموده است …. (کلب گوید همین یک روایت که فواطم از آل النبی وحرم رسول خدا و ذریه او آن را از مظهر ذوالقربی یعنی صدیقه الکبري مولاتنا فاطمه الزهرا نقل نموده اند براي سعادت دنیا وآخرت ما و هر سالک به سوي حیات جاویدان کافی است)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج امام حسن در سال 41 هجري:
حافظ بزرگ ابوالعباس بن عقده با دقت در سلسله اسناد خود آورده که حسن بن علی علیه السلام پس از موافقت در صلح بامعاویه براي اداي خطبه برخاست و پس از حمد و ثناي خداوند و ذکر نام جدش محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله به رسالت و نبوت فرمود: (همانا ما اهل بیتی هستیم که خداي متعال ما را به اسلام گرامی داشت و ما را برگزید و از هر رجس و پلیدي ما را پاکیزه و منزه ساخت (آیات تطهیر) و از زمان آدم تا زمان جد من محمد صلی اﷲ علیه و آله، مردم دو فرقه و دو گروه نشدند مگر آنکه خدا ما را در بهترین آن دو قرار داد و بعد از آنکه محمد صلی اﷲ علیه و آله را به نبوت و پیامبري مبعوث و قرآن را بر او نازل و به او امر کرد که مردم را به سوي خداوند دعوت نماید پس پدرم (علی علیه السلام)، اولین کسی بود که ایمان آورد. و تصدیق خدا و رسول نمود و خداوند در کتاب خود فرموده است، (افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد من هو …..)، پس جد من آنچنان کسی است که از پروردگار خود بر بینه پروردگار و پدرم علی علیه السلام، کسی است که پیروي می کند او را و او شاهد و گواهی است براي او …..، تا آن جا فرمود: این مردم از جد من شنیده اند که فرمود هیچ قوم و امتی زمام امور را بدست کسی نداد در حالی که داناتر از آن کس در میان آنها وجود داشته باشد، مگر آن که پیوسته امرآن امت به پستی می گراید تا بسوي آنچه آن را واگذاشته اند بازگشت نمایند و نیز از او شنیده اند که به پدرم فرمود: (انت منی به منزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدي …..)، یعنی تو براي من به منزله هارون هستی به موسی جز آنکه پیامبري بعد از من نخواهد بود)، و دیدند و از او شنیده اند که در غدیر خم پدرم را منصوب کرده و به آنان فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) و قندوزي حنفی نیز قسمتی از این خطبه را در کتاب ینابیع خود آورده و در این خطبه به حدیث غدیر استدلال و احتجاج شده است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج امام حسین در سال 58 هجري:
تابعی بزرگوار سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود آورده است که حسین علیه السلام در سال قبل از مرگ معاویه خطبه اي را در منی در حضور حدود هفتصد نفر از نزدیکان و اصحاب رسول خدا و تابعین که دویست نفر آنها را صحابه رسول خداتشکیل می دادند ایراد فرمود و پس از حمد و ثناي خداوند فرمود: (همانا این ستمکار یاغی یعنی معاویه بر سر ما و بر سرشیعیان ما آورد آن چه را که می دانید و دیدید و خبر آن به شما رسید، پس من می خواهم از شما سوال کنم اگر حق است تصدیق کنید و اگر خلاف آن است تکذیب نمائید، پس سخن مرا بشنوید و آن را مکتوب نمائید و ثبت کرده و به شهر و دیار خود برگردید و کسانی را که به آنان اعتماد دارید دعوت نموده حقایق در مورد ما را به آنان بیاموزید و ابلاغ کنید زیرا ما می ترسیم که این حقوق کهنه و متروك شده و از بین برود در حالی که خداي متعال نور خود را تمام و کامل می فرماید اگرچه کفار و ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند، پس آن حضرت آنچه را که خداوند در قرآن کریم درباره اهل بیت نازل فرموده تلاوت و تفسیر نمود و آنچه که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله درباره پدرش و مادرش و خودش و اهل بیتش فرموده بود بازگو و در هر جمله از فرمایشات آن حضرت حاضرین می گفتند: بار خدایا چنین است و آنان که از اصحاب رسول خداو مورد وثوق و تصدیق ما هستند این حدیث را نقل نموده و ما از آنها شنیده و به آن ایمان داریم و گواهی می دهیم …..)، تاآن جا که فرمود به خدا سوگند می دهم شما را که آیا آگاهی دارید که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، علی علیه السلام رادر روز غدیر خم منصوب فرمود و امر ولایت او را اعلام و دستور داد تا حاضر به غایب ابلاغ نماید گفتند آري به این جریان آگاه و مطلع و بر آن گواهیم و …..، الی آخر
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج عبداﷲ بن جعفر بر معاویه:
عبداﷲ بن جعفر بن ابی طالب گفت: نزد معاویه بودم و حسن و حسین و عبداﷲ بن عباس و فضل بن عباس نیز نزد معاویه بودند معاویه به حرف من توجه کرده و گفت چقدر حسن و حسین را بزرگ می شماري و اگر نه این بود که فاطمه علیه االسلام دختر رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است می گفتم تو و پدرت و مادرت از آنها بهترید پس در جواب او گفتم اي معاویه تو غافلی از آنچه من از رسول خدا درباره آنها شنیده و حفظ کرده ام، گفت بگو که به خدا قسم تو نه دروغ می گویی نه مورد اتهام هستی، گفتم آن چه من در این موضوع می دانم بیشتر از گمان توست گفت اکنون که خدا او را کشته و جمع شما را مبدل به تفرقه نموده و امر خلافت به اهلش رسیده تو حدیث کن که ما باکی از آنچه بگویی نداریم و آنچه که به شماره آوري زیانی به ما نمی رساند، پس من گفتم اي معاویه از رسول خدا در تفسیر این آیه از قرآن سؤال شد، (و ما جعلنا الرویا التی اریناك الافتنه للناس و الشجره الملعونه فی القرآن)، فرمود همانا دیدم دوازده تن از پیشوایان گمراهی را که بر منبر من بالا و پایین می روند و امت مرا به سیر قهقرایی می برند و شنیدم از آن حضرت که می فرمود همانا فرزندان ابی العاص زمانی که تعدادشان به پانزده نفر برسد کتاب خدا را مورد تجاوز و تحریف قرار می دهند و بندگان خدا را بردگان خود می نمایند و مال خدا را ثروت شخصی خود می دانند، اي معاویه همانا از رسول خدا صلی اﷲ علیه آله شنیدم در حالی که بر منبر بود و من در برابر او بودم و عمر بن ابی سلمه و اسامه بن زید و سعد بن ابی وقاص و سلمان فارسی و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام نیز در پاي منبر بودند که آن حضرت فرمود آیا من بر مومنین اولی نیستیم از خودشان، گفتیم بلی یا رسول اﷲ و فرمود آیا زنان من مادران شما نیستند گفتیم بلی یا رسول اﷲ، پس فرمود من کنت مولاه و فعلی مولاه و… و با دست خود بر شانه علی علیه السلام زد و فرمود علی پس از من اولی (سزاوارتر) است به مومنین از خودشان و با وجود او براي آنان امري و اختیاري نیست و پس از علی پسرم حسن اولی به مومنین است از خود آنها و پس از حسن پسرم حسین اولی به مومنین است از خود آنها و …..، پس معاویه گفت اي پسر جعفر سخن بزرگ گفتی پس اگر آنچه گفتی راست باشد امت محمد صلی اﷲ علیه و آله از مهاجر و انصار همگی جز شما اهل بیت و دوستان و یاران شما هلاك شده اند. گفتم قسم به خدا آن چه گفتم بحق و مطابق واقع بود و آن را از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله استماع کرده ام پس معاویه رو به سوي حسن و حسین علیهم السلام و ابن عباس نمود و گفت فرزند جعفر چه می گوید، ابن عباس گفت اگر ایمان به گفته هاي او نداري بفرست به دنبال آن کسانی که او نام برد و از آنها سوال کن پس معاویه به دنبال عمر بن ابی سلم و اسامه بن زید فرستاده و چون آمدند از آنها سوال کرده و آنها شهادت دادند که آنچه را که فرزند جعفر گفت خود از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیده اند، همانطور که او شنید و گفت ….. الی آخر حدیث.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج برد بر عمر و عاص:
(مضمون) ابو محمد ابن قتیبه در کتاب خود نقل می نماید: که مردي از همدان به نام برد به نزد معاویه آمد و عمروعاص در حضور آنان به علی علیه السلام جسارت کرد و پس برد به او گفت همانا بزرگان ما از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیده اند که در حق علی فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه)، آیا این مطلب حق و درست است یا نادرست و باطل؟ عمروعاص گفت حق و درست است و من بر آنچه شنیده ایم می افزایم و می گویم احدي از صحابه رسول خدا نیست که فضایل ومناقبی چون فضایل و مناقب علی براي او باشد، پس برد هراسان و بی تاب شد و عمر و عاص ادامه داد ولی علی مناقب خود را به سبب اقدامی که درباره عثمان نمود تباه کرد، برد سؤال کرد آیا علی علیه السلام خود عثمان را به قتل رساند یا امر به قتل عثمان نمود، عمروعاص جواب داد نه امر کرد نه خود بقتل رساند، ولی پناه داد قاتل او را و منع کرد از دست یافتن به قاتل او، پس برد گفت آیا با این وجود، همه مردم با او بیعت کردند، گفت آري برد گفت تو چرا از این بیعت خارج شدي، گفت من او را در قتل عثمان متهم می دانم، برد گفت تو خود نیز مورد چنین اتهامی واقع شدي عمروعاص گفت آري و به همین دلیل به فلسطین رفتم پس جوان نامبرده (برد) به سوي قوم و قبیله خود بازگشت و به آنها گفت ما به سوي قومی رفتیم و علیه آن قوم از لفظ و گفتار خودشان علیه آنان برهان گرفتیم که علی علیه السلام بر حق است پس همه از او پیروي کنید.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج عمر بن عاص بر معاویه:
خطیب خوارزمی در کتاب مناقب خود نامه اي را ذکر نموده که معاویه به عمروعاص نوشته و از او براي جنگ با علی علیه السلام در صفین یاري خواسته است، پس عمروعاص پاسخ جواب معاویه را مرقوم کرده که قسمتی از آن چنین است (….. واما آنچه که به ابی الحسن علی علیه السلام، برادر و وصی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم مبنی بر ستم نمودن و حسادت او بر عثمان نسبت دادي و صحابه را فاسق خواندي و تصور نمودي که او آنها را وادار به کشتن عثمان نمود ….. که البته این مطلب خلاف واقع است و این گمان عین گمراهی است، واي بر تو اي معاویه آیا نمی دانی که او جان خود را در راه رسول خدا فدا نموده و در جایگاه او براي نجات آن حضرت خوابید و او بود که در اسلام و هجرت بر سایرین سبقت دارد و رسولخدا در حق او فرمود: علی از من است و من از علی هستم و جایگاه او به من مانند منزلت هارون است به موسی، جز آن که پس ازمن پیامبري نیست و درباره او در غدیر خم فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه و… الی آخر).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج عمار بن یاسر بر عمروعاص در روز صفین به سال 37 هجري:
نصر بن مزاحم کوفی در کتاب خود و در حدیثی طولانی از عمار بن یاسر روایت نموده است که او در روز صفین به عمروعاص گفت: ….. (که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله مرا فرمود که با ناکثین یعنی پیمان شکنان جنگ کنم و من با آنهایعنی اصحاب جمل، طلحه و زبیر و یارانش جنگ کردم و مرا فرمود که با قاسطین یعنی منحرفین از راه حق روبرو شوم و شما آن گروه هستید و اما مارقین یعنی آنهایی که از دین خدا بیرون رفته اند، نمی دانم آنان را درك می کنم یا نه پس اي ابتر(یعنی بلاعقب) آیا تو نمی دانی که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در رابطه با علی علیه السلام فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه و اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انا مولی اﷲ و رسوله و علی بعده و لیس لک مولی)، پس عمروعاص در پاسخ گفت اي ابوالیقظان (کنیه عمار) چرا مرا دشنام می دهی؟ ….. و ابن ابی الحدید نیز در کتاب شرح نهج البلاغه خود آن را ذکرکرده است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج اصبغ بن نباته در مجلس معاویه در سال 37 هجري:
اصبغ بن نباته روایت می نماید که امیر المومنین علی علیه السلام در ایام جنگ صفین نامه اي را به معاویه فرستاد پس من بر او وارد شدم در حالیکه یاران او در چپ و راست او نشسته بودند و معاویه پس از خواندن نامه حضرت علی علیه السلام گفت همانا علی قاتلان عثمان را به ما تسلیم نمی کند و آنگاه اصبغ گوید: من به او گفتم اي معاویه خون عثمان را بهانه نکن، خودمی دانی که جویاي قدرت و حاکمیت هستی و اگر می خواستی او را یاري می کردي ولی مترصد فرصت و در انتظار قتل او بودي تا این امر را دستاویز مقاصد خود قرار دهی و اصبغ گوید بعد از این کلام، معاویه در خشم شد و من براي این که خشم او را زیادتر کنم رو به ابوهریره کردم و گفتم اي صحابی رسول خدا (صلی اﷲ علیه و آله)، من تو را سوگند می دهم به آن خداوندي که معبودي جز او نیست و داناي آشکار و نهان است و به حق حبیب او مصطفی که مرا خبر دهی آیا روز غدیر را درك نمودي و حضور داشتی، ابو هریره پاسخ داد بلی حاضر بودم، گفتم چه شنیدي گفت شنیدم که رسول خدا می فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و النصر من نصره، و اخذل من خذله)، پس به اوگفتم اي اباهریره تو با دوست او دشمن شدي و با دشمن او دوست شدي، پس در این موقع ابوهریره آه و نفس بلندي حاکی از تاسف کشیده و گفت انا ﷲ و انا الیه راجعون، این روایت را حنفی در مناقب و ابن جودي در تذکره نیز ذکر نموده اند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مناشده یعنی تبادل سوگند جوانی در مسجد کوفه با ابو هریره در حدیث غدیر:
ابویعلی موصلی با سلسله اسناد از ابی یزید داوود اودي و او از پدرش نقل می نماید که ابوهریره داخل مسجد کوفه شد پس مردم در گرداگرد او جمع شدند و آنگاه جوانی برخاسته و به ابوهریره گفت تو را به خدا سوگند می دهم آیا از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیده اي که فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر)، ابو هریره گفت من شهادت می دهم که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر)، این روایت را ابوبکر هیثمی و ابن کثیر در آثار خود آورده و ابن ابی الحدید در ادامه حدیث آورده که آن جوان گفت پس من خدا را گواه می گیرم که به تحقیق تو دشمن او را به دوستی و دوست او را به دشمنی انتخاب کردي و سپس از نزد او برخاست.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مبادله سوگند و منا شده مردي با زید بن ارقم:
از ابی عبداﷲ شیبانی رضی اﷲ عنه روایت شده که گفت من زمانی در نزد زید بن ارقم بودم ناگاه مردي آمد و پرسید کدامیک از شما زید بن ارقم است پس زید را به او نشان دادند، آن مرد روي به او کرده و سوال کرد تو را سوگند دهم به آن خداوندي که معبودي جز او نیست آیا شنیدي از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که می فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر) زید گفت آري، (موده القربی، ینابیع الموده).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مبادله سوگند (مناشده) مرد عراقی با جابربن عبداﷲ انصاري:
علامه گنجی شافعی در کتاب کفایه خود با رعایت و ذکر سلسله اسناد از عبداﷲ بن محمد بن عقیل روایت نموده است که من در نزد جابر بن عبداﷲ انصاري بودم (مضمون)، پس مردي از اهل عراق وارد شد و به جابر گفت اي جابر تو را به خدا سوگند می دهم که آن چه را دیدي و شنیدي از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله از غدیر خم براي من حدیث کن، پس جابر گفت در جحفه در غدیر خم بودیم که رسول خدا در بین انبوه مردم از خیمه بیرون آمد و سه بار به دست خود اشاره کرد و سپس دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه…..)، حموینی در فراید و ابن کثیر هم تاریخ خود این حدیث را نقل کرده اند. در ادامه حضرت علامه شواهدي را از بکارگیري تعصبات نابجا و دخل و تصرف هاي ابن کثیر و عدم رعایت امانت او را در نقل احادیث بیان نموده است و ….
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج قیس بن سعد بر معاویه در سال حدود 50 هجري:
معاویه در زمان تصدي خلافت خود به قصد زیارت بیت قصد حجاز نموده (بعد از شهادت امام حسن بن علی علیه السلام) وبه مدینه آمد، پس اهل مدینه به استقبال او رفته و در این زمان بین او و قیس بن سعد بن عباده انصاري صحابی جلیل القدررسول خدا، ملاقاتی رخ داد که در ضمن آن قیس فرمود: (….. و بجان خودم سوگند که با وجود علی علیه السلام و فرزندان او بعد از آن حضرت، براي احدي نه از انصار و نه از قریش و نه براي کسی از عرب و عجم در خلافت حقی نیست پس معاویه در خشم شده و گفت اي پسر سعد این مطلب را از که گرفته اي و از که روایت می کنی و از چه کسی شنیده اي آیا از پدرت شنیدي قیس فرمود: بلکه از بالاتر از پدرم شنیدم معاویه گفت او کیست؟ گفت او علی بن ابی طالب علیه السلام است که او عالم و صدیق این امت و کسی است که خداوند در حق او در کتاب خود فرموده است (قل کفی باﷲ شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب)، پس قیس پیوسته هر آیه که در فضیلت و شأن علی علیه السلام در کتاب خدا نازل شده بود همه را ذکر کرد پس معاویه گفت صدیق این امت ابوبکر و فاروق این امت عمر و آن که در نزد او علمی از کتاب استعبداﷲ بن سلام است قیس گفت سزاوارترین افراد به این نام ها آن کسی است که خدا درباره او نازل فرمود: (افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه)، و نیز آن کس که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در غدیر خم نصب فرمود و گفت (من کنت مولاه اولی به من نفسه فعلی مولاه به من نفسه)، و در غزوه تبوك به او فرمود: (جایگاه تو به من به منزله جایگاه هارون است نسبت به موسی جز آن که پیغمبري پس از من نخواهد بود)…..
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج دارمیه حجونی بر معاویه در سال حدود 50 هجري:
زمخشري روایت نموده است که معاویه حج رفت و در آن جا در جستجوي زنی به نام دارمیه حجونی بود این زن از شیعیان علی علیه السلام و تنومند و سیاه چرده بود، پس از آن که نزد معاویه آمد در ضمن گفتگو، معاویه به او گفت می دانی براي چه ترا احضار کردم گفت سبحان اﷲ من عالم به غیبت نیستم، معاویه گفت می خواستم از تو بپرسم چرا علی را علیه السلام را دوست داري و از او پیروي کرده و مرا دشمن داشته و با من دشمنی می کنی، و او گفت اي معاویه مرا از دادن پاسخ این سؤال معاف می نمایی گفت نه گفت حال که معاف نیستم، آگاه باش و بدان من علی علیه السلام را دوست دارم زیرا در بین مردم به عدالت رفتار و قسمت بیت المال را بطور مساوي انجام می داد و تو را دشمن دارم براي این که با کسی که به امر خلافت سزاوارتر از تو است نبرد کردي و به دنبال چیزي بودي که به تو تعلق نداشت و از علی علیه السلام پیروي نمودم براي این که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در غدیر خم با حضور تو رشته ولایت او را بست و نیز براي این که آن حضرت مسکینان را دوست داشت و اهل دین را بزرگ می شمرد و با تو دشمن هستم براي این که موجب خونریزي و اختلاف کلمه در بین مسلمین گردیدي و در قضاوت ستم نموده و به دلخواه خود داوري کردي ….. تا پایان حدیث. (خدایا سلام و رحمت و رضوان ابدي خود را بر حضرت دارمیه و دیگر خداپرستانی چون او که اینگونه در برابر ظالمان مستحق دوزخ جاوید الهی اقامه دلیل و برهان و ….. نموده اند، نثار و ایثار بفرما و در بهشت خلد خود در بهترین درجات ساکن و ما را هم از شفاعت آنان برخوردار بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج عمرو اودي بر نکوهش کننده علی:
شریک بن عبداﷲ نخعی به واسطه از عمرو بن میمون اودي روایت نموده است که در محضر او (یعنی عمرو) از علی بن ابیطالب نام برده شد (مضمون)، او گفت گروهی نسبت به آن جناب یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام سخنان ناروا می گویند، و قطعاً این گروه آتش گیره جهنم (و اصحاب دوزخ) هستند و من بطور تحقیق از بزرگان از اصحاب محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم که در بین آنان حذیفه بن یمان، کعب بن عجره هستند شنیدم که می گفتند که به تحقیق عطا شده است به علی علیه السلام چیزهایی (یعنی عطایا و موهبت هایی) که به هیچ بشري داده نشده است، همسر او فاطمه است که سیده نساء العالمین است که مثل او نیست و چه فردي شنیده که در خلق اولین و آخرین آقایی مثل او همسري چون فاطمه داشته است و اوست که پدر حسن و حسین علیهم السلام است که سرور جوانان اهل بهشت هستند از اولین و آخرین، واي مردم کیست که براي او مثل آن دو فرزند بوده باشد و او کسی است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله پدر همسر اوست و او وصی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم است در میان خاندان و همسران او و همچنین او کسی است که تمام درهایی که از حجره اصحاب رسول خدا و کسان و خویشاوندان پیامبر صلی اﷲ علیه و آله، به مسجد رسول خدا باز بود به امر خدا بسته و مسدود شد جز درب خانه او یعنی علی علیه السلام که درب خانه او همانند درب خانه رسول خدا به مسجد به امر خدا باز ماند و او کسی است که در جنگ خیبر پرچم را بدست گرفته و دروازه قلعه خیبر را به تنهایی از جاي خود کنده و در حالی که دچار درد چشم بود رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله آب دهان مبارکش را به چشمان او زد و بهبودي یافت، بطوري که بعد از آن در اثر معجزه پیامبر، هیچ گاه بیماري و درد چشم به آن حضرت عارض نشد و هیچ سردي و یا گرمی در وجود آن حضرت اثر نداشت و او است صاحب روز غدیر است، زیرا رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در آن روز تصریح به نام او کرد و امت را ملزم به ولایت او فرمود و اهمیت و عظمت او وجایگاه او را به مردم اعلام کرد و به آنها فرمود: (فمن کنت مولاه فعلی مولاه و…)، تا پایان سخن
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنینن
احتجاج عمر بن عبدالعزیر خلیفه اموي (متوفی در سال 101 هجري):
حافظ ابونعیم (کلب گوید حافظ در اصطلاح حدیث بر کسی اطلاق می شود که حداقل یکصد هزار حدیث را حفظ باشد و عذر تقصیر اگر در ذکر نام بعضی از بزرگان این کلمه سهواً حذف شده است)، با ذکر سلسله اسناد از یزید بن عمر بن مورق نقل نموده است که من در شام بودم در زمانی که عمر بن عبدالعزیر به مردم بخشش می نمود، پس من نزد او رفتم از من سوال کرد تا اینکه به او گفتم که من از قریش و بنی هاشم و از پیروان و دوستان علی علیه السلام هستم پس گفت آیا می دانی علی کیست؟ و ساکت شد، پس دست خود را بر سینه نهاد و گفت من نیز قسم به خداوند که از دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام هستم و سپس گفت عده اي براي من حدیث نمودند که از رسول خدا صلی آله علیه و آله شنیدند که درحق او فرمود (من کنت مولاه فعلی مولاه…)، پس براي بزرگداشت او، خطاب به خادم خود نموده و دستور داد تا عطا و بخشش خود را بجاي درهم براي او از دینار تعیین و به خیر او را روانه نمود، ….. این روایت را ابوالفرج و ابن عساکر و حموینی و جمال الدین زرندي و سمهودي نیز در تالیفات خود مذکور ساخته اند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احتجاج مامون خلیفه عباسی بر فقهاء:
ابوعمرابن عبدربه از اسحاق بن ابراهیم روایت نموده است. ….. که گفت: یحیی بن اکثم که قاضی القضاه بود، مرا و عده اي از یاران مرا احضار کرد و گفت که امیر المومنین (مامون) مرا امر کرد که فردا مقارن فجر، چهل نفر را که همه آنها فقیه و باصلاحیت باشند را حاضر نمایم و روز بعد و پس از حضور نزد مأمون و بعد از طی مراحل و تشریفات اداري به ما اعلام کردکه مامون شما را براي مناظره احضار کرده و عقیده دینی او در مقابل خداوند اینست که علی بن ابی طالب علیه السلام بهترین خلفاي الهی بعد رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و سزاوارترین مردم به خلافت است، پس اسحاق گفت، من رو به مامون نموده گفتم یا امیر المومنین در میان ما کسانی هستند که نسبت به آنچه که درباره علی علیه السلام فرمودید سابقه ومعرفتی ندارند، و در این حال ما را براي مناظره دعوت فرمودید، مامون گفت براي سوال وجواب مختاري پس اسحاق گوید من گفتم این عقیده و گفتار امیرالمومنین در خصوص علی علیه السلام بر چه مبناء و دلیل است؟ مامون گفت مردم به چه دلیل بر یکدیگر فضیلت می یابند، گفتم به انجام کار هاي خوب و پسندیده، گفت راست گفتی، حالا به من خبر بده از دو نفرکه یکی در عهد و زمان رسول خدا برتري یافته و سپس آن دیگري عملی بنماید که داراي فضیلت باشد پس آیا این فرد در فضیلت به شخص اول می رسد پس اسحاق می گوید من خاموش شدم، سپس گفت چنین نخواهد شد پس مامون گفت آیا حدیث و داستان ولایت را می دانی گفتم بلی و روایت کردم، پس مامون گفت حدیث غدیر بر گردن عمر و ابوبکر چیزي را قرار می دهد که بر عهده علی نسبت به آن دو نیست. یعنی آنها ملزم می کند که علی را مولاي خود بدانند ولی عکس آن صادق نیست و گفت من گفتم مردم می گویند که داستان غدیر به سبب زید بن حارثه بوده و براي جریانی که بین او و علی علیه السلام بوجود آمده بود، مامون گفت آیا رسول خدا در حجه الوداع در غدیر نفرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه…)، را وآیا مگر کشته شدن زید بن حارثه قبل از واقعه غدیر نبوده است، پس چرا چنین سخنان بی اساس را می پذیري و نیز ابن مسکویه در تالیف خود نامه اي را از مامون خطاب به بنی هاشم نقل می کند که در آن آمده است، (و… احدي از مهاجرین به خدمت و فداکاري نسبت به رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله چون علی بن ابی طالب اقدام ننمود…، او بود که در کوبیدن شرك از همه سخت تر بود… او صاحب ولایت است در حدیث غدیر خم و دارنده مقام انت منی به منزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدي …..).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
کلام مسعودي:
ابوالحسن مسعودي در مروج الذهب خود گوید:
چیزهایی که اصحاب رسول خدا به سبب آن استحقاق فضیلت بر دیگري را می یافتند همانا…، که در تمام این مزایا علی بالاترین آنها را دارا بوده تا آنجا که…..، و بالاخره این فرمایش رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه…)، و دعاي آن حضرت زمانی که انس مرغ بریانی ر ا براي حضرت آورد و رسول خدا دعا فرمود که خدایا محبوبترین خلقت را بر من داخل فرما تا با من از این مرغ بخورد که در نتیجه این دعا، علی علیه السلام بر رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و داخل شدو….
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
غدیر در کتاب عزیز قرآن:
باید دانست که مشیت و اراده مولی یعنی ذات اقدس باري سبحانه بر این تعلق یافت که داستان غدیر همیشه باقی بماند لذاپیرامون آن واقعه آیاتی را نازل فرمود:
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
آیه تبلیغ: سوره مائده:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و اﷲ یعصمک من الناس» ….. وحی خداوند در ساعت پنجم روز هجدهم ذیحجه در دهم سال هجرت و در حجه الوداع، بواسطه جبرئیل بر آن حضرت فرمود آمد و پیام آورد که:
(اي فرستاده خدا ابلاغ کن آنچه را که درباره علی علیه السلام از جانب پروردگارت بتو نازل شد و اگر این امر را اجرا ننمایی رسالت خود را انجام نداده اي… تا آخر آیه) و همچنین خبر داد که خداوند او را از کید و مکر بدخواهان نگهداري خواهد فرمود که این موضوع هم مورد اتفاق نظر همگانی امت است ولی در این مقام فقط به احادیث اهل سنت استدلال و احتجاج می شود.
- 1. حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبري متوفی 310، که با اسناد خود در کتاب الولایه، این حدیث را از زید بن ارقم روایت نموده است (به این مضمون) که چون رسول خدا صلی اﷲ و علیه و آله در بازگشت از حجه الوداع به غدیر خم رسید هنگام ظهر بود پس همه براي نماز ظهر آماده شدیم سپس رسول خدا خطبه اي ایراد نموده و ضمن آن فرمودند: (همانا خداوند این آیات را نازل فرمود است و جبرئیل از سوي پروردگار امر فرمود که بگویم علی ابن ابی طالب برادر من، وصی من، خلیفه من و پیشواي بعد از من است و من از جبرییل خواستم که پروردگار، مرا از انجام این امر معاف فرماید زیرا می دانستم که افرادکم تقوي و موذیان و ملامت کنندگان فراوان و زیادند…، تا جایی که به توهین و اهانت مرا گوش و اذن نامیده اند و خداوند متعال ضمن این آیه (و منهم یوذون النبی و…) آنان را نکوهش کرده…، که من می توانم نام آنان را ببرم و معرفی کنم ولی با پاره نکردن پرده آبرو آنها به کرامت خود افزودم پس خداي متعال راضی نشد جز به ابلاغ این امر، پس اي گروه مردم بدانید… هر کس با او مخالف نماید از رحمت خدا دور است و هر کس او را تصدیق کند مشمول رحمت خداوند است…، و همچنین امامت در فرزندان من از صلب اوست که تا روز قیامت برقراراست و حرامی نیست مگر آن چه را که خداوندرسولش و آنان (یعنی علی و امامان از نسل او) حرام نموده اند، علمی نیست مگر آن که خداي متعال آن را در من جمع و من
آن را به علی علیه السلام منتقل نمودم…، خداوند هرگز توبه احدي از آن گروه که او را انکار نمایند، نپذیرفته و او را نمی آمرزد و بر خداوند حتم و واجب است که او را تا ابد الآباد به عذاب دردناك مبتلا کند و بدانید که او بعد از من افضل از تمام مردم است و تا آن زمان و مادامی که رزق بندگان نازل می شود و خلق جهان باقی هستند هر آن کس که مخالفت او نماید از رحمت خدا دور است، این گفتار من از جبرئیل و از خداوند است پس هر کس نگران آخرت خود باشد، بیندیشد که براي فرداي خود چه پیش فرستاده است و هرگز کسی نمی تواند کتاب خدا قرآن را تفسیر صحیح و درست نماید مگر کسی را که من دست او را گرفته و بازوي او را بلند کرده ام به شما او را نشان می دهم و سپس دست و بازوي علی علیه السلام را گرفته وفرمود هر کس را که من مولاي اویم این علی مولاي اوست.، اي مردم این علی برادر من و وصی من و فراگیرنده علم من و جانشین من است و مولی است بر هرکس که بمن و بر تفسیر کتاب پروردگار من یعنی قرآن ایمان آورده است،
(کلب گوید: اي حضرت علامه امینی اي مولا ومقتداي دانا و اي کسی که دانش کتاب غدیر تو، فضاي زمان و مکان را بگونه اي شکاف داده که گویا ما در نزد رسول خدا و امیرالمومنین حاضر هستیم و صداي آنان را می شنویم و پاسخ اصحاب رسول خدا و یاران او را می شنویم و شاد می شویم به یاري آن حضرت و غمگین می شویم از عمل کسانی که او را یاري ننمودند، خداوند ما را از شفاعت شما و آن حضرت بهره مند و خدمت ناقابل مرا را به درگاه شما بپذیرد، آمین، آمین، آمین یا رب العالمین، اي مولاي کریم و بزرگوار، من از خداوند می خواهم که در این خلاصه نویسی برکات عظیم خود را قرارداده و نوکري و خادمی مرا به درگاه شما مورد قبول قرار دهدو روح بلند تو و تمامی مقدسین در این کار مددکار من باشد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین، اي مجاهد عالیقدر، من یقین دارم و بر من مسلم و قطعی است، که اگر آن وجود متعالی و امثال شما به امکانات پیشرفته علمی امروز دسترسی داشتید، قطعاً و یقیناً این اثر داراي عجایب غیرقابل انکار و غیرقابل تصور دیگر نیز می گردید و نیز بی تردید آثار بسیار گرانبها و بی بدیل دیگري را نیز بر آن اضافه و تقدیم خداوند می نمودید، و لذا این کتاب شریف الغدیر با توجه به عدم وجود این امکانات که در واقع خلاصه نمودن یک عمر سیصد ساله در سی سال است، گواهی صادق و شاهدي عادل بر همت عالی و مجاهدت بی نظیر و علوم فراگیر آن مقام معظم بوده است، سلام، رحمت و رضوان و برکات حضرت اﷲ بر روح و روان و وجود پدر و مادر شما و وجود مبارك شما نازل باد تا ابدالآباد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،
و در روایتی افزود، (بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را و لعنت فرما هر که او را منکر شود، و غضب فرما بر کسی که حق او را انکار نماید. بار خدایا تو نازل فرمودي هنگام آشکار کردن این امر براي علی، این آیه را (الیوم اکملت لکم دینکم) (با مامته)، یعنی کامل ساختم براي شما دین شما را، به سبب امامت او، پس آگاه باشید هر کس و هر گروهی که به پیشوایی او و پیشوایان وآن امامان که از فرزندان من و از نسل اوهستند تا روز قیامت تن ندهند، اعمالشان حبط و نابود می شود و آنان همیشه و تا ابدالآباد در آتش خواهند بود….، و بدانید که درباره علی نازل شده است (والعصر، ان الانسان لفی خسر) و ….. اي مردم آگاه باشید و ایمان بیاورید به خدا و رسول او و به نوري که با او نازل شده است….، و آن نور خداوند در من است و سپس در علی علیه السلام و بعد از او در نسل او است تا قائم مهدي، اي مردم بزودي بعد از من امامان و پیشوایانی خواهند بود که مردم را به سوي آتش دعوت می نمایند و روز قیامت کسی آنان را یاري نمی کند و خداوند و من از آنان بیزاریم و آنها و یاوران و پیروانشان در پست ترین درجات جهنم خواهند بود و زود است که امر خلافت را برخلاف اراده حق به پادشاهی تبدیل خواهند نمود پس در این زمان اي گروه جن و انس خداوند به مجازات شما می پردازد و به سوي شما شراره هاي آتش و مس گداخته روان می سازد و در این هنگام هرگز روي یاوري و رستگاري و سعادت نخواهید دید ….. الی آخر حدیث
2- حافظ ابن ابی حاتم ابو محمد حنظلی رازي متوفی 330 همین تفسیر را نقل و روز غدیر و ….. را بطور کامل و مفصل شرح نموده است.
3- حافظ ابوعبداﷲ محاملی متوفی 330، او نیز در کتاب امالی خود با ذکر سلسله اسناد همین روایت غدیر را با همین مضمون و شرح مفصل از ابن عباس نقل نموده است.
4- حافظ ابوبکر فارسی شیرازي متوفی حدود 407، او نیز با ذکر سلسله اسناد این روایت را با شرح و بسط مفصل نقل نموده است.
5- حافظ ابن مردویه متوفی حدود 416، او نیز با ذکر سلسله اسناد خود، از ابی سعید خدري این روایت را نقل نموده و نیز با سلسله اسناد دیگر نیز آن را از ابن مسعود روایت نموده که ابن مسعود گوید: (ما در عهد رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله این آیه را چنین تلاوت نمودیم (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ان علیا مولی المومنین و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واﷲ یعصمک من الناس) و همچنین با ذکر سلسله اسناد همین روایت را از ابن عباس نیز نقل می نماید و گفت که ابن عباس پس از این روایت می گوید: (بعد از این اعلام بخدا سوگند واجب شد (ولایت علی علیه السلام بر گردن آن گروه)، و نیزحسان بن ثابت در قصیده خود با طلیعه (ینادیهم یوم الغدیر نبیهم…. تا رضیتک من بعدي اماما و هادیا)، و از زید بن علی روایت شده است که چون جبرئیل امر ولایت را آورد، عرصه بر پیامبر صلی اﷲ علیه و آله تنگ شد و فرمود: قوم من تازه ازجاهلیت به اسلام گراییده اند و سپس این آیات نازل شد.
6- ابواسحاق ثعلبی نیشابوري متوفی به حدود 427، در کتاب تفسیر خود از ابی جعفر امام باقر روایت نموده است که معنی آیه مزبور چنین است (تبلیغ نما آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده در برتري و فضل علی)، و پس از نزول این آیه دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر)، و ثعلبی نیز این روایت غدیر را با ذکرسلسله اسناد از ابن عباس نیز نقل نموده است.
7- حافظ ابو نعیم اصفهانی متوفی 430 نیز در تالیف خود از عطیه این روایت غدیر را نقل نموده است که …..
8- ابوالحسن واحدي نیشابوري متوفی 468 نیز از ابی سعید خدري این روایت را نقل نموده و آورده که این آیات درباره علی بن ابی طالب رضی اﷲ عنه نازل شد. و …..
9- حافظ ابو سعید سجستانی متوفی 477 در کتاب خود به نام ولایه، با سلسله اسناد از چندین طریق این حدیث شریف را ازابن عباس آورده است که …..
10- حافظ حاکم حسکانی نیز با ذکر سلسله اسناد این روایت را از ابن عباس و هم جابر انصاري نقل نموده است که …..
11- حافظ ابن عساکر شافعی متوفی 571 نیز با ذکر سلسله اسناد خود از ابی سعید خدري این روایت غدیر را نقل نموده است که …..
12- ابوالفتح نطنزي در کتاب خود به نام خصایص العلویه از دو امام محمد باقر و جعفر بن محمد صادق علیهم السلام این حدیث شریف غدیر را نقل نموده است که …..
13- فخر الدین رازي شافعی متوفی 606، در جلد سوم تفسیر کبیر خود این روایت را نقل و سپس تبریک و تهنیت خلیفه دوم را ذکر می کند که (….. عمر رضی اﷲ عنه او را یعنی علی علیه السلام را ملاقات کرد و گفت گوارا باد تو را اي پسر ابیطالب که مولاي من و مولاي هر مردو زن مومن گردیدي)، و این قول از ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی نیز نقل گردیده است.
14- ابوسالم نصیبی متوفی 562، این روایت را در کتاب خود از ابی سعید خدري رضی اﷲ عنه نقل می نماید که گفت….15
15- حافظ عزالدین رسعنی موصلی متوفی 661 در کتاب تفسیر خود با ذکر سلسله اسناد از ابن عباس رضی اﷲ عنه این حدیث غدیر را روایت نموده است که …..
16- شیخ السلام ابو اسحاق حموینی متوفی 722 از اساتید سه گانه خود، با ذکر سلسله اسناد از ابی هریره این روایت غدیر رانقل نموده است که گفت…..
17- سید علی همدانی متوفی 786 از قول براء بن عازب رضی اﷲ عنه روایت غدیر را نقل نموده است که گفت….
18- بدر الدین ابن عینی متوفی 855 حدیث غدیر را با ذکر سلسله اسناد از حافظ واحدي، مقاتل، زمحشري و آورده ….. …..
و گفت که ابو جعفر محمد بن علی بن حسین روایت غدیر را چنین نقل نموده است که….
19- نورالدین ابن صباغ متوفی 855، در کتاب خود روایت غدیر را با ذکر سلسله اسناد از ابی سعید خدري نقل نموده است که می گوید …..
20- نظام الدین قمی نیشابوري از ابی سعید خدري روایت غدیر را نقل نموده است و اقوال مختلفی را در ذکر سلسله آن نقل نموده است که رسول خدا فرمود …..
21-کمال الدین میبدي متوفی 908 از قول ثعلبی روایت غدیر را نقل نموده و در ضمن آنرا تحسین و تایید نیز نموده است وگفته….
22- جلال الدین سیوطی متوفی 911، با دقت در سند، روایت غدیر را نقل نموده است و گفته است…، و نیز عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابی حاتم و ابو الشیخ از مجاهد و ابن مردویه و ابن عساکر و ابن ابی حاتم از ابی سعید خدري با دقت در سند آن را نقل نموده اند، با این مضمون که (اي رسول ما ابلاغ کن ولایت علی را بر مومنین و اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را انجام ندادي و خدا ترا از مردم حفظ خواهد کرد.)
23- سید عبدالوهاب بخاري متوفی 932، روایت غدیر را نقل و پس از ذکر آن، موضوع تهنیت عمر را نیز آورده و مذکورنموده که ابو نعیم و ثعالبی نیز آنرا نقل نموده اند.
24- سید جمال الدین شیرازي متوفی 1000، روایت غدیر را از ابن عباس نقل نموده و گفته است و…..
25- محمد محبوب العالم در تفسیر مشهور خود به نام (شاهی) روایت غدیر را نقل نموده و می گوید….
26- میرزا محمد بدخشانی در کتاب خود می گوید، آیاتی که در شأن امیرالمومنین علی ابی طالب کرم اﷲ وجهه نازل شده بسیار زیاد است. به حدي که من نمی توانم احاطه به همه آنها حاصل نمایم و ناچار گزیده آنها را در این کتاب (مفتاح النجا) وارد نمودم… تا آنجا که از طریق ابن مردویه و از طریق خود از ابی سعید خدري روایت غدیر و شان نزول آن را نقل نموده است.
27- قاضی شوکانی متوفی 1250، در تفسیر مشهور خود، روایت غدیر را با ذکر سلسله سند ذکر و می گوید که ابن ابی حاتم، ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید خدري آورده اند که این آیه در روز غدیر درباره علی بن ابی طالب نازل شد و ابن مردویه از ابن مسعود روایت نموده است که ما در عهد رسول اﷲ چنین قرائت می نمودیم: (یا ایها الرسول… ان علیاً مولی المومنین و ان لم تفعل… من الناس).
28- سید شهاب الدین آلوسی متوفی 1270، روایت غدیر را از قول شعبه و با نقل از ابی جعفر و ابی عبداﷲ و از جلال الدین سیوطی با ذکر سلسله سند از ابی سعید خدري و با قرائت به نحوي که بیان شد نقل نموده است.
29- شیخ سلیمان قندوزي متوفی 1293، حدیث غدیر را در کتاب خود با ذکر سلسله اسناد از محمد بن علی (باقر) رضی اﷲعنهما نقل نموده و نیز آورده که حموینی از ابی هریره و مالکی از ابی سعید خدري و محیی الدین نووي نیز آن را چنین ذکرنموده اند که….
- شیخ محمد عبده مصري متوفی 1323، در تفسیر المنار خود روایت غدیررا از قول ابی سعید خدري نقل نموده و گفته است….. …..، در ادامه مطالب، حضرت علامه در رابطه با ابهامات و بعضی از تاویل هاي غیر مرتبط وارد بحث گردیده و با بیان دلایل محکم به رد قاطعانه اظهارات خلاف و واهی، ناشی از تعصبات بعضی از نویسندگان اهل سنت پرداخته و برمظلومیت اعتقادات پاك شیعیان و اهل ولایت اقامه دلیل نموده و از جمله به آنچه که علما بزرگ اهل سنت در این خصوصبه حقانیت آن اشاره نموده اند نیز استناد فرموده است الی آخر.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
اکمال دین به ولایت:
(مضمون) امامیه بطور عموم اتفاق نظر دارند که این آیه: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا)، پیرامون نص صریح رسول خدا در واقعه غدیر خم و آنهم درباره ولایت علی بن ابی طالب است و در این امربسیاري از علما تفسیر و پیشوایان فن حدیث و حافظین آثار از اهل سنت با امامیه اتفاق نظر دارند.
روایات مربوط به وقت نزول این آیه:
1- حافظ محمد بن جریر طبري متوفی 310، از زید بن ارقم نقل می نماید که این آیه در روز غدیر خم و در شان امیرالمومنین علی بن ابی طالب نازل شده است.
2- حافظ ابن مردویه متوفی 410، از ابی سعید خدري نقل نموده است که این آیه در روز غدیر خم، بررسول خدا صلی اﷲ علیه و آله نازل گردیده و سپس روایت مذکور را از ابوهریره نقل و در آن روایت تصریح شده که روز مزبور هجدهم ذيالحجه الحرام است یعنی روز بازگشت پیامبر صلی اﷲ علیه و آله از حجه الوداع و….
3- حافظ ابونعیم اصفهانی متوفی 430، با ذکرسلسله اسناد از ابی سعید خدري رضی اﷲ عنه آورده که (رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله مردم را در غدیر خم بسوي علی علیه السلام دعوت نمود و… و آنروز پنج شنبه بود…. پس حسان عرض کرد یارسول اﷲ اجازه فرماید درباره علی علیه السلام اشعاري بگویم، و آنگاه حسان برخاست و اشعار مشهور خود را اعلام کرد،(ینادیهم یوم الغدیر نبیهم ….. الی آخر) و همچنین شیخ تابعی سلیم بن قیس هلالی هم آن را به همین لفظ از ابی سعید خدري روایت نموده است.
خطیب بغدادي متوفی در 463 با ذکر و دقت در سلسله اسناد به دو طریق آن را از ابی هریره روایت نموده که (رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود هر کس روز هیجدهم ذي الحجه الحرام را روزه بدارد خداوند روزه شصت ماه را براي او می نویسد و آن روز روز غدیر خم است که پیامبر صلی اﷲ علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود… من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر حدیث).
4- حافظ ابو السعید سجستانی متوفی 477 در سلسله اسناد خود روایت ابی هریره نقل و آورده (…… آن روز پنجشنبه بود… تاآخر حدیث)
5- ابوالحسن ابن المغازلی متوفی 483 که در سلسله اسناد از طریق دیگر از ابی هریره آن را نقل نمود (تا…، پایان حدیث)
6- حافظ ابوالقاسم حاکم حسکانی با سلسله اسناد خود از طریقی دیگر این روایت را از ابی سعید خدري نقل نموده است.
(که رسول خدا چون این آیه نازل شد فرمود اﷲ اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و ولایه علی بن ابی طالب من بعدي و فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه و… آخر حدیث).
7- ابن عساکر متوفی 571، حدیث مذکور را از طریق ابن مردویه از ابی سعید و ابی هریره نقل نموده است.
8- اخطب خطبا خوارزمی متوفی در 568، از طریق دیگر (ابی هارون عبدي) از ابی سعید خدري آن را نقل نموده است که (….. آن روز پنج شنبه بود..)
9- ابوالفتوح نطنزي در کتاب خصایص خود از ابی سعید خدري، از جابر انصاري و با ذکر سلسله اسناد از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام و با اسنادش از ابی هریره حدیث روزه داشتن روز غدیر را روایت و تاکید دارد که آیات مذکور در روز غدیر و در شان و منزلت والاي علی علیه السلام است.
10- ابو حامد سعد الدین صالحانی، با ذکر سلسله اسناد شهاب الدین احمد، از مجاهد رضی اﷲ عنه آورده که آیه (الیوم…) در غدیر خم نازل شد در حق علی بن ابی طالب و سپس رسول خدا فرمود (اﷲ اکبر علی اکمال دین… الولایه لعلی.) و آورده است که صالحانی آن را روایت نموده است.
11- ابوالمظفر، سبط ابن جوزي متوفی 654، این روایت را که خطیب بغدادي از طریق حافظ دارقطنی آورده است را نقل نموده است.
12- شیخ الاسلام حموینی متوفی 722، این حدیث را با سلسله اسناد از طریق ابی هارون عبدي از ابی سعید خدري نقل و گفته است که این حدیث داراي طرق بسیاري است که منتهی می شود به ابی سعید، سعد بن مالک خدري انصاري که گفت(رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله مردم را به سوي علی علیه السلام دعوت نمود.)
13- عماد الدین ابن کثیر قرشی، از طریق ابن مردویه و از ابی سعید و ابی هریره این روایت را نقل نموده و در باب فضیلت روزه داري آن مطالبی آورده که مذکور خواهد شد.
14- جلال الدین سیوطی متوفی 911، این روایت را از طریق ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر به شرح مسبوط نقل نموده است.
15- میرزا محمد بدخشی، حدیث غدیر را از ابن مردویه ذکر و ….. آن را بطور مبسوط نقل نموده است، در ادامه حضرت علامه در خصوص اظهارات بی اساس بعضی از علما از جمله آلوسی اشاره دارد که چگونه از روي نادانی و تعصب و عناد چشم خود را بر حقایق اهل اسلام و بر نظرات بزرگان اهل سنت می بندد و آن را به اظهار شیعه نسبت می دهد الی آخر.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
عذاب واقع:
از جمله آیات نازله بعد از نص غدیر قول خداي تعالی است در سوره المعارج: (سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من اﷲ ذي المعارج)، که علاوه بر اعتقاد شیعه به آن، تعداد بسیاري از علماء اهل سنت نیز که شخصیت آنان مورد تصدیق است آنرا در کتب تفسیر و حدیث خود ثبت و ضبط نموده اند و نص صریح روایات مذکور بدین شرح است:
1- حافظ ابوعبید هروي، متوفی در سال 223، در تفسیر مشهور خود (غریب القرآن) روایات نموده و می گوید: (پس از آنکه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در غدیر خم تبلیغ فرمود آنچه را که به آن مامور شده بود و خبر این امر در بلاد اسلام شایع شد، شخصی به نام جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدري آمد و با بی ادبی و تندي خطاب به پیامبر صلی اﷲ علیه وآله گفت به ما از طرف خداوند امر کردي که گواهی به یگانگی خداوند و رسالت تو بدهیم و نماز و روزه و حج و زکاه را امتثال کنیم همه را قبول کردیم و تو به اینها اکتفا نکردي تا اینکه بازوي پسر عموي خود را گرفتی و بلند نمودي و او را بر مابرتري دادي و گفتی من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا این امر از طرف توست یا از جانب خداوند، پس رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود: قسم به خداوندي که معبودي جز او نیست این امر از جانب خداوند است، پس آن شخص (شقی و بدبخت) پس از شنیدن این سخن ناراحت شد و برآشفت و به طرف شتر خود حرکت کرد و می گفت بار
خدایا اگر آن چه محمد می گوید راست و حق است بر ماسنگی از آسمان ببار و یا عذابی دردناك بما برسان هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان برسر او آمد و از دبر و ماتحت او خارج و او را هلاك کرد و خداي تعالی این آیه رانازل فرمود: سال سائل بعذاب واقع…. الی آخر.
2- ابوبکر نقاش موصلی بغدادي متوفی 351، درتفسیر خود (شفا ء الصدور)، این روایت را نقل نموده ولی نام آن شخص را به جاي جابر بن نضر، حارث بن نعمان فهري ذکر نموده است.
3- ابواسحاق ثعلبی نیشابوري متوفی 427: با ذکر سلسله اسناد خود از طریق دیگر از جعفر بن محمد علیه السلام و آن حضرت از پدرانش این روایت را نقل نموده و نام آن شخص را حرث بن نعمان فهري قید نموده است.
4- حاکم ابوالقاسم حسکانی این روایت را با ذکر سلسله اسناد از طریق دیگر از حذیفه بن یمان نقل نموده است و همچنین این حدیث را از طریق دیگر (غیر طریق حذیفه) از سفیان بن عینیه از جعفر بن محمد صادق علیه السلام از پدرانش علیهما السلام نقل نموده است که به نقل حذیفه (….. رسول خدا درباره علی گفت من کنت مولاه فعلی مولاه… (مضمون) پس نعمان بن منذر فهري گفت…. این را خود می گویی یا از خداي خود پس رسول خدا گفت از سوي خدا…. پس گفت خدا یاسنگی بر ما فرست از آسمان پس سنگی از آسمان بر او رسید و او را هلاك کرد و سپس آیه نازل شد و به نقل سفیان بنعینیه (….. پس گفت خدایا اگر این مطلب حق است بر ما سنگی ببار پس سنگی آمد و او را کشت و این آیه نازل شد.).
5- ابوبکر یحیی قرطبی متوفی 567 در کتاب تفسیر خود این واقعه را در رابطه حدیث غدیر و عذاب سائل آورده است.
6- شمس الدین سبط ابن جوزي متوفی 654، در کتاب تذکره خود این حدیث را با سلسله اسناد روایت نموده است که (چون رسول خدا موضوع ولایت علی بن ابی طالب را اعلام فرمود ….. نعمان از روي شقاوت انکار کرد پس خداوند او را به عذاب واقع خود هلاك کرد پس آیه نازل شد سال سائل)
7- شیخ ابراهیم بن عبداﷲ یمنی وصابی این حدیث را از طریق ثعلبی نقل نموده است که….
8- شیخ السلام حموینی این روایت را با ذکر سلسله اسناد در کتاب فراید خود مذکور نموده است و آورده است که (چون رسول خدا موضوع ولایت علی بن ابی طالب را اعلام فرمود….، آن شقی اعتراض کرد و خدا او را هلاك کرد و سپس این آیه نازل شد سال سائل).
9- شیخ محمد زرندي این روایت را در دو کتاب خود (معارج الوصول) و (درر السمطین) نقل نموده است. که …..
10- شهاب الدین احمد دولت آبادي متوفی 849، این روایت را در کتاب (هدایه السعداء) خود آورده است که (رسول خدا فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر حدیث که هلاکت این منکر بد فرجام را نقل نموده است)
11- نورالدین بن صباغ مالکی متوفی 855 این حدیث را در کتاب (الفصول المهمه) خود آورده است که …..
12- سید نورالدین سمهودي این حدیث را در کتاب (جواهر العقدین) خود آورده است که ….
13- ابوالسعود عمادي متوفی 982 در جلد 8 تفسیر خود این حدیث و رابطه آن با واقعه غدیر را نقل نموده است که (چون گفتار رسول خدا با علی علیه السلام در غدیر به نعمان بن حرث رسید. او را هلاك کرد و سپس این آیه نازل شد.)
14- شمس الدین شربینی متوفی 977 در جلد 4 تفسیرش این واقعه و ارتباط آن را با حدیث غدیر نقل و اختلاف در اسامی آن یعنی نضر بن حرث و یا حرث بن نعمان را نیز اعلام نموده است.
15- سید جمال الدین شیرازي متوفی سال 1000 در کتاب اربعین خود از قول جعفر بن محمد علیهما السلام از پدران بزرگوارش این حدیث عذاب واقع را در ارتباط با واقعه غدیر خم، بیان می نماید.
16- شیخ زین الدین مناوي متوفی 1031 این واقعه را در کتاب فیض خود مذکور نموده است که ….
17- سید ابن عیدروس متوفی 1041 این حدیث را در کتاب (العقد النبوي) خود آورده است که ….
18- شیخ احمد بن با کثیر متوفی 1047 این واقعه را در کتاب (وسیله المال) خود نقل نموده است که ….
19- شیخ عبدالرحمن صفوري وقوع عذاب واقع بر حرث را در جلد دوم کتاب خود (نزهت) آورده است که …..
20- شیخ برهان الدین علی حلبی متوفی 1044 این حدیث را در کتاب (السیره) خود آورده است که ….
21- سید محمود بن محمد قاري در کتاب (الصراط) خود این حدیث را نقل نموده است و آورده است که ….
22- شمس الدین حنفی، متوفی 1181 در شرح جامع صغیر سیوطی، حدیث واقعه را نقل و تاکید می نماید که این حدیث دلیل واضح و آشکار است به عظمت مقام و منزلت علی علیه السلام.
23- شیخ محمد صدر العالم در کتاب معارج خود آیات واقعه عذاب را در ارتباط با حدیث غدیر نقل نموده است که ….
24- شیخ محمد محبوب العالم این واقعه را در تفسیر مشهور خود (شاهی) بطور مبسوط آورده است که …..
25- ابو عبداﷲ زرقانی متوفی 1122 در شرح المواجب خود شرح این داستان را حکایت نموده است که …..
26- شیخ احمد بن عبدالقادر …..، در کتاب ذخیره خود این واقعه را نقل نموده است که ….
27- سید محمد بن اسماعیل یمانی متوفی 1182، این واقعه را در کتاب الروضه خود نقل نموده است که …..
28- سید مومن شبلنجی این داستان را در کتاب نور الابصار خود ذکر نموده است که ….
29- استاد شیخ محمد عبده متوفی سال 1333 این واقعه را در تفسیر المنار خود از ثعلبی نقل نموده است که …..
یک نظریه در پیرامون حدیث مذکور:
آنچه مسلم است، مفاد تفاسیر و حدیث و شان نزول این آیه و آنچه شعرا در طول زمان موضوع آن را به نظم در آورده اند، من حیث المجموع وقوع آن را اثبات می نماید، مانند آنچه ابی محمد عونی غسانی که در شمار شعراي قرن چهارم است آن را در اشعار خود آورده پس اصالت موضوع در وقوع این قضیه مورد اتحاد و اتفاق جمیع علماء و محدثین اسلامی است مگر آنچه که ابن تیمیه گمراه در اثر کینه توزي و عناد و با تعصب خاص خود اعلام نموده که حضرت علامه پاسخ آن یاوه سرایی ها را بطور جامع و کامل داده است.
(کلب گوید و قطعاً اگر این گمراه می دانست که کلام یاوه او را کسانی مانند حضرت علامه بررسی می نمایند قطعاً دهان خود را می بست و بی دلیل خود را وارد آتش غضب خداوند که انتها بر آن متصور نیست وارد نمی نمود الا لعنه اﷲ علیالظالمین)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
عید سعید غدیر در اسلام:
از جمله اموري که به منظور ثبات و نشر واقعه حقیقت غدیر و جاودانگی آن مورد توجه بوده است عید گرفتن این روزتاریخی است که در آن مومنین به جشن و سرور و پوشیدن البسه نو و اطعام ضعفا و توسعه عیالات می کوشند و این موجب می شود که این خبر در بین مردم تکرار و یاد آوري شود. که این موضوع اختصاص به شیعیان نداشته بلکه سایر فرقه هاي مسلمین نیز دراین امر مشارکت دارند. زیرا در واقع، روز غدیر روزي است که در آن پیامبر و وصی او خوشحال و شادمان بوده اند. بیرونی در آثار الباقیه خود این روز را جز اعیاد مورد توجه اهل اسلام ذکر و ابن طلحه شافعی در (مطالب السئول)خود این موضوع مهم را مذکور نموده و می گوید (روز غدیر خم را امیر المومنین علیه السلام در شعر خود یاد کرده و این روز عید قرار داده شد زیرا روزي است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، آن حضرت را به این جایگاه ارجمند (ولایت) منصوب نموده و او را بدین جهت بر جمیع خلق برتري بخشید و این مرتبه اي است عالی و جایگاهی است رفیع و…. به همین دلیل روز غدیر روز عید و هنگام سرور و موسم شادمانی دوستان او گردیده است… الی آخر) و این جمله، اشتراك همه مسلمین را در عید گرفتن این روز، ثابت می نماید زیرا تمامی امت، رسول خدا و وصی او را دوست دارند و همه مسلمین در وجوب محبت علی علیه السلام اتفاق نظر دارند جز اندکی از خوارج ناصبی (خبیث نجس) که از دین اسلام خارج شده اند و
این موضوع در کتب تاریخ ثبت و ضبط گردیده از جمله در (وفیات الاعیان) ابن خلکان، که اثبات می گردد در اینکه عموم مسلمین بر عید بودن این روز اتفاق نظر داشته اند، بطور مثال در شرح حال مستعلی پسر مستنصر مذکور است (بیعت با نامبرده در روز عید غدیرخم واقع شده و آن هجدهم ذي الحجه است به سال 487…) و در شرح حال مستنصر باﷲ… (نامبرده شب پنج شنبه 18 ذیحجه سال 487 وفات یافت و سپس گوید که این شب، شب عید غدیر است، یعنی شب هجدهم ذیحجه و آن غدیرخم است و گروه بسیاري را یافتم که سوال می کنند از این شب که در چندم ذیحجه بوده است؟ این مکان یعنی غدیر خم،بین مکه و مدینه است و در آن گودال آبی است و گفته می شود که در آن محل درخت زاري است که آب در آن جا جمع می شود و چون رسول خداصلی اﷲ علیه و آله از سفر حجه الوداع از مکه مشرفه بازگشته و به این مکان رسید و با علی بن ابی طالب علیه السلام برادري خود را اعلام فرمود و گفت منزلت علی به من، مانند منزلت هارون است به موسی، بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یاري فرما آنکه او را یاري می نماید و خوار گردان هر که او را خوار گرداند و شیعه به این روز علاقه زیادي دارند) و حازمی گوید (آنجا وادي است بین مکه و مدینه و نزد جحفه، گودالی است که در آن جا پیامبر صلی اﷲ علیه و آله خطبه خواند و این وادي به دشواري و شدت گرمی موصوف و معروف است)،
موضوع علاقه شیعیان به روز عید غدیر را نیز مسعودي در کتاب (التنبیه و الاشراف) بعد از ذکر حدیث غدیر بیان داشته وگوید (…… فرزندان علی علیه السلام و شیعیان او این روز بزرگ می شمارند…) و همچنین این موضوع را ثعلبی در کتاب(ثمار القلوب) آورده است که (….. این همان شبی است که فرداي آن روز رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در غدیر خم، برجه از شتران خطبه خواند و ضمن خطبه فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه… پس شیعه این شب را بزرگ می شمارد و آن را به شب زنده داري و قیام عبادت بسر می برند… الی آخر…) و همچنین اهمیت و مبارکی این روز در حد شهرت و مورد اتفاق امت بوده است تا جایی که به زیبایی و فروغ در بیانات شاعرانه تشبیه شده است، تمیم بن معز شاعر دیار مصر متوفی در سال374 در ضمن قصیده اي که باخزري در کتاب (دمیه القصر) از او نقل نموده سروده است: (تروح علینا با حداقما… حسن کحسن لیالی الغدیر…) و همچنین از جمله دلایل مبارکی و دلیل بر ایجاد شعف و شادي، تهنیت و تبریک است که به وسیله شیخین و همسران رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و همچنین سایر صحابه به امر رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، نسبت به امیرالمومنین علیه السلام صورت پذیرفته است که این گونه تهنیت و تبریک گویی و شادباش ها از خصایص اعیاد و مواقع شادمانی است و امر دوم آن است که سابقه برگزاري بزرگداشت این عید در تمامی اعصار و قرون گذشته وجود داشته و این بزرگداشت تا دوران حیات پیامبر اعظم اسلام صلی اﷲ علیه و آله امتداد داشته است و علت پیدایش این عید، روز غدیر خم بوده است و این روزي است که سلطنت اسلامی و ولایت عظماي دین تحقق یافته و به امر خداوند تبارك و تعالی نقطه عطفی در تاریخ رهبري اسلام واقع شده و خداوند آن را بزرگ داشته و شایسته است که امت اسلام بر این امر ابراز مسرت و شادي نموده و بدین نحو به درگاه حضرت حق تقرب جویند، پس امام طبري محمد بن جریر در کتاب الولایه خود حدیثی از زیدبن ارقم نقل نموده است و در پایان این حدیث آورده است که (رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمودند: (اي گروه مردم بگوید پیمان بستیم با تو از صمیم قلب و عهد نمودیم با تو با زبان و دست بیعت دادیم بر این امر، عهد و پیمان و بیعتی که اولاد و اهل بیت و کسان خود را به آن وادار نمائیم و بجاي این سیره مقدس روش دیگري را نپذیریم و تو گواه بر ما هستی و خداوند از حیث گواه کافی است و بگوید آنچه را که من به شما تلقین و تعلیم نمودم و سلام کنید بر علی با تصریح به فرماندهی اهل ایمان و بگوید (الحمد ﷲ الذي هدانا لهذا و ماکنا لنهتدي لولا ان هدانا اﷲ)، همانا خداوند هر صدا و آهنگی را شناخته و می شنود و به خیانت هر خائن آگاه است، پس هر کس پیمان شکنی کند بر زیان خود کرده و کسی که به پیمان خدایی وفادار بماند، خداوند پاداش بزرگ به او خواهد داد و بگویید چیزي را که موجب رضایت خداوند است و اگر ناسپاسی کنید خداوند ازشما بی نیاز است.)،
(کلب گوید یا رسول اﷲ ما نیز از وراي زمان و مکان به همانگونه که امر فرمودي از صمیم قلب اقرار و دست بیعت می دهیم و خدا را بر آن گواه می گیریم و می گوئیم با تصریح مولایمان به امیرالمؤمنین و این ذکر که الحمد ﷲ الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا اﷲ).
پس زیدبن ارقم گفت در این زمان مردم به سوي رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شتافتند در حالی که همه می گفتند.(سمعنا و اطعنا علی امر اﷲ و رسوله بقلوبنا)، و اول کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیامبر صلی اﷲ و علیه و آله و علی علیه السلام رسانیدند (ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر) بودند و باقی مهاجرین و انصار و سایر مردم تا آن زمان که نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و این جریان ادامه یافت تا نماز مغرب و عشا که آن هم در یک وقت خوانده شد و تا سه روز این امر دست دادن و بیعت نمودن، پیوست ادامه داشت) و این روایت را احمد بن محمد طبري مشهور به خلیلی در کتاب مناقب خود که در سال 411 در قاهره تالیف نموده از طریق استاد خود محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن آورده است که (….. مردم به بیعت با رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شتافتند و… بیعت ادامه داشت ورسول خدا پس از بیعت هر دسته و گروهی می فرمودند الحمداﷲ الذي فضلنا علی جمیع العالمین….)، که این روایت در کتاب (النشر والطی) نیز مذکور گردیده است که مردم به سوي رسول خدا شتابان حرکت کردند… و همچنین مولوي ولی اﷲ لکهنوي در مرات المومنین در ذکر داستان غدیر آورده است که (….. سپس عمر بن الخطاب آن جناب را ملاقات نمود و به او گفت: گوارا باد بر تو اي پسر ابی طالب که صبح و شام نمودي در حالی که مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی و..) و مورخ ابن خداوند شاه متوفی سال 903، در روضه الصفا پس از ذکر حدیث غدیر آورده است که (….. سپس رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در خیمه اختصاصی خود جلوس فرموده و بر حسب امر آن حضرت، امیرالمومنین علیه السلام در خیمه دیگر نشست و امر فرمود به مردم که به خیمه آن جناب رفته و او را تبریک و تهنیت گویند) و مورخ غیاث الدین متوفی 942، نیز در حبیب السیر خود این تبریک و تهنیت را نقل نموده است ….. آنچه مسلم است داستان تهنیت شیخین را بسیاري از پیشوایان حدیث و تفسیر و تاریخ اهل سنت نقل نموده اند چه آن کسانی که بطور مرسل و تردید ناپذیر روایت نموده و چه آن کسانی که آنها را با ذکر سلسله اسنادصحیح مورد اعتماد صحابه رسول خداصلی اﷲ علیه و آله، مانند ابن عباس، ابی هریره و براء بن عازب و زیدین ارقم آن را نقل نموده اند که از جمله این پیشوایان حدیث و تفسیر که این واقعه را نقل نموده اند،
1-حافظ ابوبکر عبداﷲ بن محمد بن ابی شیبه متوفی به 235 با سلسله اسناد از براء بن عازب نقل نموده است که (….. با رسولخدا در غدیر خم زود آمدیم… پس عمر گفت گوارا باد بر تو اي پسر ابوطالب صبح و شام نمودي در حالی که مولاي من ومولاي هر مرد و زن با ایمان هستی..)
2-امام و پیشواي حنبلیان احمد بن حنبل متوفی به 241 در جلد 4 مسند خود از براء بن عازب حدیث تهنیت را نقل نموده است که (با رسول خدا بودیم…. تا آخر حدیث).
3-حافظ ابوالعباس شیبانی متوفی به 303 از طریق دیگر از براء بن عازب حدیث تهنیت را نقل نموده است که…، عمر گفت..)
4-حافظ ابویعلی موصلی متوفی به 307 در مسند خود حدیث تهنیت را نقل نموده است که…
5-حافظ محمد بن جریر طبري متوفی به 310 در جلد سوم تفسیر خود پس از نقل واقعه غدیر، موضوع تهنیت عمر را نقل ومی گوید این کلام ابن عباس، براء بن عازب و محمد بن علی می باشد.
- احمد بن عقده کوفی متوفی به 333، به سلسله اسناد از سعید بن مسیب نقل نموده که به او گفت: (به سعد بن ابی وقاص گفتم، من می خواهم راجع به امري از تو سوال کنم ولی می ترسم، گفت آنچه می خواهی سوال کن همانا من عموي توهستم و من پرسیدم سوال من از برپا خاستن رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است در میان شما در روز غدیر خم، گفت بلی آن حضرت هنگام ظهر در میان ما ایستاد و دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه… الی آخر پس ابوبکر و عمر گفتند اي پسر ابوطالب تو با گفتار رسول خدا (ص) مولاي هر مرد و زن با ایمان گردیدي، …..).
7-حافظ ابوعبداﷲ مرزبانی متوفی 384 با سلسله اسناد خود از ابی سعید خدري همین حدیث تهنیت را روایت می نماید.
8-حافظ علی بن عمر دار قطنی بغدادي متوفی 385، حدیث غدیر و تهذیب شیخین را نقل نموده و ابن حجر در صواعق آن را از او حکایت نموده است و….
9-حافظ ابوعبداﷲ ابن بطه متوفی 387 آن را در کتاب خود (الابانه) از براء بن عازب آورده است.
10- قاضی ابوبکر باقلانی متوفی 403، حدیث تهذیب را در کتاب التمهید خود آورده است که ….. عمر بن الخطاب گفت …..
11- حافظ ابوسعید خرگوشی متوفی 407 آن را در تالیف خود (شرف المصطفی) آورده است که (….. رسول خدا فرمود مراتهنیت بگویید، مرا تهنیت بگوئید، همانا خدا مرا مخصوص فرمود به نبوت و اهل بیت مرا به امامت پس عمربن الخطاب به امیرالمومنین گفت خوشا بحال تو اي ابوالحسن…).
12- حافظ احمد بن مردویه متوفی 416، ابن حدیث را در تفسیر خود از ابی سعید خدري آورده است که (….. عمر گفت گوارا باد بر تو اي پسر ابی طالب…).
13- ابواسحاق ثعلبی متوفی به 427 در تفسیر خود موسوم به (الکشف و البیان) آن را از براء بن عازب نقل نمود که گفت (….. چون با رسول خدا در حجه الوداع در غدیرخم فرود آمدیم… عمر گفت…)
14- حافظ ابن سمان رازي متوفی به 445، آن را با سلسله اسناد آورده و محب الدین طبري و شنقیطی از او واقعه تهنیت عمربن الخطاب به علی علیه السلام را حکایت کرده اند.
15- حافظ ابوبکر بیهقی متوفی 458، بدون ذکر رجال سند از براء بن عازب ابن حدیث و واقعه تهنیت را به علی علیه السلام نقل نموده است.
16- حافظ خطیب بغدادي متوفی 463 به دو طریق صحیح، از ابی هریره این موضوع واقعه تهنیت عمر بن الخطاب به علی علیه السلام در غدیر خم را نقل نموده است.
17- فقیه ابن المغازلی، متوفی 483 در المناقب خود با ذکر سلسله سند از انس آورده که (پس از واقعه غدیر، علی با مسرت و شادمانی برگشت و عمر بن الخطاب بدنبال او آمد و به او گفت (به به اي ابوالحسن گردیدي مولاي من و مولاي هر مسلم (…..
18- احمد عاصمی در تالیف خود (زین الفتی) موضوع تهنیت را از طریق عدي بن ثابت از براء بن عازب نقل نمایدکه (گفت ….. عمر بن الخطاب به علی علیه السلام به به اي ابوالحسن …..)
19- حافظ ابوسعد سمعانی متوفی 562 حدیث تهنیت را در کتاب فضایل خود نقل نموده است و …..
20- حجه الاسلام ابو حامد غزالی متوفی 505 در کتاب (سرالعالمین) گوید جماهیر مسلمین اجماع دارند بر متن حدیث از خطبه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در روز غدیر به اتفاق همگان که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه و سپس عمر گفت به به براي تو اي ابوالحسن هر آینه و به تحقیق گردیدي مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومن…).
21- ابوالفتح اشعري شهرستانی متوفی 548 در (الملل و النحل) آورده است …..، و پس از نقل حدیث غدیر می گوید، (…..صحابه از تولیت همان را فهمیده اند که ما فهمیده ایم تا آن جا که عمر وقتی با علی علیه السلام روبرو شد به او گفت خوشابه حال تو یا علی که گردیدي مولاي من و هر مرد و زن با ایمان ….).
22- اخطب خطباي خوارزمی متوفی 568 در کتاب مناقب خود از طریق عدي بن ثابت از براء بن عازب حدیث غدیر و تهنیت آن را ذکر می نماید.
23- ابوالفرج ابن جوزي متوفی 597 در کتاب مناقب خود این حدیث تهنیت را از طریق احمد بن حنبل از براء بن عازب نقل نموده است که …
24- فخر الدین رازي شافعی، متوفی 606، داستان تهنیت را در تفسیر کبیر خود آورده است که …..
25- ابوالسعادت مجدالدین ابن اثیر شیبانی متوفی به 606، آن را در جلد چهارم النهایه نقل نموده است که …..
26- ابوالفتح محمد بن علی نطنزي در کتاب خصایص خود داستان تهنیت را با سلسله اسناد از ابی هریره نقل نماید که …..
27- حافظ عزالدین ابوالحسن ابن اثیر شیبانی متوفی 630 آن را نقل نموده است که ….. عمر بن الخطاب گفت …..
حافظ ابوعبداﷲ گنجی شافعی متوفی به 658، در کفایه خود این حدیث تهنیت را با سلسله اسناد نقل نموده است.
28- سبط ابن جوزي متوفی به 654، حدیث تهنیت را بعد از بیان واقعه غدیر در تذکره خود مذکور نموده است. که عمربن الخطاب گفت …..
29- عمر بن محمد ملا داستان تهنیت را در (کتاب وسیله) خود پس از بیان موضوع واقعه غدیر از عمر بن الخطاب مذکورنموده است که گفت …..
30- حافظ ابو جعفر محب الدین طبري متوفی 694، در کتاب (ریاض) خود از براء بن عازب و زید بن ارقم این روایت را نقل نموده است.
31- شیخ السلام حموینی متوفی 722 در فراید خود به سلسله اسناد از ابی هریره و براء بن عازب و زید بن ارقم این روایت تهنیت را نقل نموده است.
32- نظام الدین قمی نیز واقعه تهنیت را بعد از موضوع غدیر خم از ابی سعید خدري نقل نموده است.
34-ولی الدین خطیب در کتاب (مشکاه خود) تالیف سال 737، این تهنیت را از عمر بن الخطاب خطاب به علی علیه السلام نقل نموده است.
35-جمال الدین زرندي متوفی 750 نیز داستان تهنیت را در کتاب (درر) خود نقل نموده است.
36-ابن کثیر شامی داستان تهنیت را به چند طریق در کتاب (البدایه و النهایه) خود بعد از بیان واقعه غدیر از خلیفه دوم آورده است.
37-تقی الدین مقریزي مصري متوفی 855، این حدیث تهنیت کتاب (خطط) خود نقل نموده است.
38-ابن صباغ مالکی متوفی 855، حدیث تهنیت را در کتاب الفصول خود نقل کرده است که ….. عمر بن الخطاب گفت ….
39-قاضی نجم الدین اذرعی متوفی 876، در کتاب (بدیع المعانی) در خصوص حدیث غدیر و تهنیت گوید، با تاکید که به تحقیق که وارد شده است ….. و سپس حدیث و موضوع تهنیت آن را نقل می نماید.
40-کمال الدین میبدي در (شرح دیوان) خود حدیث تهنیت را بطور مشروح نقل نموده است.
41-جلال الدین سیوطی متوفی 911 داستان تهنیت را در کتاب (جمع) خود آورده است. و می گوید …..
42-نورالدین سمهودي متوفی 911 آن را در کتاب (وفا) خود آورده است. و می گوید ….
43- شهاب الدین قسطلانی متوفی 923 در جلد دوم (مواهب) خود آن را نقل نموده است. و می گوید …..
44- عبدالوهاب حسینی متوفی 932 آن را نقل نموده است.
45- ابن حجر عسقلانی در (صواعق) خود، حدیث تهنیت را به اقرار آورده است. می گوید (ما این را قبول داریم که علی اولی است ولی می گویم اولی به امامت نه اولی به پیروي و نزدیکی یعنی همین معنی که عمر و ابوبکر فهمیدند…)
(کلب گوید عسقلانی گفت و نگفت، اقرار کرد و نکرد او خواست توجیه کند ولی نشد زیرا اولی به امامت اولی به پیروي است واین همان چیزي بود که عمر و ابوبکر فهمیدند ولی به گمان خود مصلحت ندیدند تا عمل نمایند).
46- سید علی بن شهاب الدین حدیث تهنیت را در کتاب (موده) خود آورده است. و می گوید …..
47-سید محمود شیخانی در کتاب (صراط) خود آن را نقل و سپس می گوید که حافظ ذهبی گفته است (این حدیث حسن است و تمامی علماي اهل سنت بر آنچه ما گفتیم اتفاق نموده اند ….. الی آخر)
48- شمس الدین مناوي متوفی 1031 در کتاب (فیض) خود حدیث تهنیت را از جانب شیخین به علی علیه السلام را روایت می نماید. که …..
49- شیخ احمد با کثیر متوفی 1047 داستان تهنیت را در کتاب (وسیله) خود آورده است. و می گوید …..
50- ابو عبداﷲ زرقانی متوفی 1122 در (شرح المواجب) خود، تهنیت شیخین را نقل می نماید. که …..
51- حسام الدین بن محمد با یزید سهار نپوري، داستان تهنیت را درکتاب (مرافض) خود نقل نموده است. و می گوید ….
52- میرزا محمد بدخشانی داستان تهنیت را در کتاب خود (مفتاح و نزل الابرار) نقل نموده است. و می گوید ….
53- شیخ محمد صدر العالم داستان تهنیت را در کتاب (معارج) خود از طریق احمد و از براء و زید نقل نموده است. که …..
54- ابوولی اﷲ احمد عمري دهلوي متوفی 1182 این حدیث غدیر و موضوع تهنیت را نقل نموده است. و می گوید ….
55- سید محمد صنعانی متوفی در 1182 در کتاب (روضه) خود واقعه غدیر و تهنیت آن را نقل نموده است.
56- مولوي محمد مبین لکهنوي داستان تهنیت را در کتاب (وسیله) خود نقل نموده است. و می گوید …..
57- مولوي ولی اﷲ لکهنوي داستان تهنیت را در کتاب (مرات) خود نقل نموده است. و می گوید …..
58- محمد محبوب العالم در تفسیر (شاهی) خود این حدیث تهنیت را از ابی سعید خدري نقل می کند. و می گوید
59- سید احمد زینی دحلان در جلد دوم کتاب (الفتوحات) خود گوید: (مضمون) (……. عمر رضی اﷲ عنه، علی بن ابی طالب و اهل بیت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله را دوست می داشت و در این مورد مطالب بسیار از او بدست آمده است و از آن جمله است این مطلب که چون پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه، ابوبکر و عمر رضی اﷲ عنهما گفتند: اي پسر ابوطالب تو مولاي هر مرد و زن مومن گردیده اي.)
60- شیخ محمد حبیب اﷲ شنقیطی، داستان تهنیت را بعد از واقعه غدیر در کتاب (کفایه) خود از طریق ابن سعمان و از براء بنعازب و از طریق احمد از زید بن ارقم مذکور نموده است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
بازگشت به آغاز مطالب:
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
عید غدیر در اسلام
(مضمون) بر اساس آنچه نقل گردیده این روز به دلیل جلالت و بزرگی و رفعت و بلندي در حدي بود که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و پیشوایان طریق هدایت ومومنین را غرق در شادمانی ساخته و به همین معنی بنا به روایتی که فرات بن ابراهیم کوفی در قرن سوم از محمد بن ظهیر و از عبداﷲ بن فضل هاشمی از امام صادق و او از پدر و اجداد گرامیش از رسول خداصلی اﷲ علیه و آله روایت نموده که، (نبی اکرم صلی اﷲ علیه و آله فرمود: روز غدیر خم برترین عید هاي امت من است و این همان روزي است که خداي تعالی مرا امر فرمود که برادرم علی ابن ابی طالب را به عنوان نشانه براي امت منصوب دارم تا به سبب او بعد از من راهنمایی شوند و این همان روزي است که خداوند دین را کامل فرمود و نعمت خود را بر امت من در آن تمام نمود و دین اسلام را براي آنان پسندیده اعلام فرمود و پیامبر صلی اﷲ علیه و آله و امیر المومنین علی بن ابی طالب آن راعید اعلام نموده و در خطبه مفصلی از حضرت علی علیه السلام در سالی که عید غدیر مصادف با روز جمعه شده بود(مضمون) فرمودند: (که این روز را خداوند موهبتی قرار داد تا مومنین بر مسیر سعادت رهنمون شوند و اینکه اعتراف به یگانگی او پذیرفته نمی شود، مگر با اعتراف به نبوت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و دینی پذیرفته نمی شود مگر با پذیرش ولایت کسانی که او امر فرموده و موجبات اطاعت او فراهم نمی شود مگر با پیوستن به رشته او و آنان که اهل ولایت اویند وبه همین دلیل در روز غدیر خم بر پیامبر فرو فرستاد آنچه را که درباره برگزیدگان خود اراده فرموده بود…، تا آن جا که میفرماید در این روز خداوند شما را مشمول رحمت خود فرماید و هنگام بازگشت از این مجلس، بر اهل بیت و عیالات خود توسعه دهید و به برادران خود نیکی کنید و خداوند را شکرگزاري نمایید که شما را به این موهبت موفق فرمود و جمع شویدتا خداوند جدایی هاي شما را جمع نماید و به یکدیگر نیکی کنید تا محبت شما به هم ثابت شود و بر یکدیگر نعمت هاي الهی را هدیه نمایید، زیرا پاداش اعمال شما در این روز چند برابر اعیاد دیگر قبل و بعد داده شده و این فضیلت را اختصاص به مثل امروز داده و نیکی در این روز اموال شما را پر بهره و عمر شما را افزون و مهربانی متقابل، موجب مهربانی خدا به شما می شود…. الی آخر خطبه،
(کلب گوید لازم به ذکر است که اصل متن که حضرت علامه قید فرمود مشروحتر و مفصل تر است ودانش پژوهان براي کسب فیض بیشتر می توانند مراجعه نمایند خداوند به حق عظمت و جلالت خود برکات و رحمت خود را بر ما نازل فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).
در تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی در سوره مائده به سلسله اسناد از ابی عبداﷲ علیه السلام روایت نموده و گوید به آن حضرت عرض کردم فداي تو شوم آیا براي مسلمین عیدي است که از عیدهاي فطر، قربان، جمعه، عرفه، افضل باشد فرمود بلی افضل و اعظم و اشرف در نزد خدا از حیث منزلت آن روز عید غدیر است که…، رسول خدا علی علیه السلام منصوب فرمود و دین کامل گردید و نعمت تمام شده و…، الی آخر حدیث و به این مضامین در (کافی) از ثقه الاسلام کلینی روایات متعدد و نیز در (خصال) استاد ما شیخ صدوق و در (المصباح) شیخ الطایفه طوسی و… نقل گردیده است فیاض بن محمد بن عمر طوسی در سال 259 در سن 90 سالگی حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام را در روز غدیر ملاقات نمود در حالی که گروهی از خواص در محضر مبارك او بودند و حضرت آنها را براي افطار نزد خود نگاه داشته و از غذا و هدایا و لباس و…، به آنان بخشش و عطا فرموده به نحوي که زندگی آنان وضع جدید به خود گرفته بود…، الی آخر حدیث و نیز در (مختصر بصائر الدرجات)، روایت به همین مضمون با سلسله اسناد از ملاقات در روز عید غدیر با احمد بن اسحاق قمی نماینده حضرت ابی محمد عسگري (متوفی 260) نقل گردیده است…، آري هر قدر زندگانی کنی روزگار شگفتی هاي بسیار به تو نشان می دهد.
نتیجه آنکه، بحث در اطراف عید غدیر خم اثبات و آشکارنمود که این عید مربوط به تمام امت اسلامی است و تاریخ آن از عهد رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله تا این زمان ادامه داشته و مدارك و مستندات در کتب روایی و تاریخ، تماما موید بیان عظمت این عید در صدر اسلام و بعد از آن بوده است…، پس حضرت علامه در انتقاد از بعضی از نظرات مغرضانه مانند آن چه نویري و مقریزي اعلام نموده اند که این عید را معزالدوله علی بن بویه در سال 351 بوجود آورده، نظرات و استدلالات متقن خود را بیان که ما از ذکر آن به دلیل اختصار اجتناب می نمائیم. و دانش پژوهان در صورت تمایل می توانند به اصل مراجعه فرمایند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
تاجگذاري روز غدیر:
(مضمون) به شرحی که تا کنون مذکور گردید، از سوي خداوند جل جلاله، صاحب مقام شامخ خلافت براي سلطنت اسلامی تعیین شد پس همانطور که سیره پادشاهان است، سزاوار بوده که مراسم تاجگذاري نیز انجام شود که در اینگونه مراسم، ملوك غیر عرب تاج هاي جواهرنشان به سر می گذاشتند، اما در عرب این عمل بوسیله عمامه صورت می گرفت و لذا از رسول خدا نقل گردیده که (العمائم تیجان العرب) یعنی عمامه ها به منزله تاج قوم عرب است، و در عرب چنان رسم بود که اگر مردي را به سروري و آقایی منصوب می نمودند عمامه سرخی را بر سر او قرار می دادند و لذا شبلنجی در (نورالابصار) ازالقاب رسول خدا (صاحب التاج) را ذکر نموده و سپس گفته یعنی دارنده عمامه زیرا عمامه تاج هاي عرب است و لذا در حدیث وارد گردیده است که در روز غدیر خم رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، عمامه اي را بر سر علی علیه السلام به شکل خاص قرارداد، که دلالت بر عظمت و جلالت قدر آن حضرت بود، آري رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، بوسیله عمامه خود که نام آن (سحاب) بود و بدست مبارك خود و در آن اجتماع عظیم، علی علیه السلام را تاج گذاري فرمود و…، حافظ عبداﷲ بن ابی شیبه و ابوداوود طیالسی و ابن منیع بغوي و ابوبکر بیهقی به شرحی که در جلد 8 (کنزالعمال) مذکور است از علی علیه السلام روایت نموده اند که فرمود: (در روز غدیر خم رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم عمامه اي بر سرم پیچید و قسمتی از آن را از پشت سرم (روي دوش) افکند و فرمود همانا خداوند در روز بدر و حنین مرا بوسیله فرشته هایی یاري فرمود که عمامه هایی با این شکل بر سر داشتند و…)، این حدیث را سید احمد قشاشی در کتاب (السمط المجید) خود روایت نموده و این روایت به همین مضمون نیز در جلد 8 کنزالعمال نقل و همچنین آن را حافظ دیلمی از ابن عباس روایت نموده است. (….. که چون رسول خدا عمامه سحاب را بر سر علی علیه السلام قرارداد فرمود یا علی، العمائم تیجان العرب یعنی عمامه ها تاج هاي عرب هستند..) حافظ ابونعیم در(معرفه الصحابه) و محب الدین طبري در (الریاض) و علامه زرقانی در(شرح المواهب) و شیخ الاسلام حموینی در (فراید) خود این حدیث را نقل نموده اند، به این مضمون که (رسول خدا در روزغدیر علی را فرا خواند و عمامه بر سر او قرارداد و..) و نیز جمال الدین زرندي در (نظم درر) و جمال الدین شیرازي در(اربعین) و شهاب الدین احمد در (توضیح دلایل) این حدیث را نقل و این کلام رسول خدا را که (به علی فرمود در روز غدیر که عمامه بر سر آن حضرت قرارداد… که فرشتگان نزد من چنین آمدند و …..، و این جمله را نیز افزوده اند که سپس رسول خدا فرمودمن کنت مولاه فعلی مولاه ….. الی آخر.).
و نیز حموینی با سلسله اسناد دیگر، این حدیث را مکرر نقل نموده و ابن حدیث را این صباغ مالکی در (الفصول) و حافظ زرندي در (نظم) و سید محمود قاري در (الصراط) و ابوالحسین ملطی در (التنبیه)… نقل نموده اند، که علی علیه السلام فرمود که رسول خدا در روز غدیر عمامه اي بر سر من نهاده و …..، غزالی در (بحر الزاخر) و حلبی در (السیره) خود از رسول خداصلی اﷲ علیه و آله روایت نموده اند: که فرمود (اتاکم علی فی السحاب) یعنی علی به سوي شما آمد در سحاب و مقصود همان عمامه بود که رسول خدا در غدیرخم به حضرت علی عطا فرمود، بنابراین سخنی چند از حفاظ حدیث و صاحبان نظر، پیرامون سند حدیث و امعان نظر بر آنچه نقل گردید، بیانگر آن است که همگی بر صحت حدیث و تواتر آن اتفاق نظر دارند و در واقع هر کس از این اتفاق نظر منحرف شود از اجماع مسلمین منحرف گردیده است. و این در حالی است که می دانیم امت اسلامی بر یک امر خلاف واقع اجتماع و اتفاق نمی کنند، از جمله بزرگان حفاظ که به صحت این حدیث تصریح نموده اند:
1-حافظ ابو عیسی ترمذي متوفی 279 در جلد دوم (صحیح) خود، بعد از ذکر حدیث مذکور گوید این حدیث حسن وصحیح است.
2-حافظ ابو جعفر طحاوي متوفی 279 در جلد دوم (مشکل الاثار).
3-فقیه ابو عبداﷲ محاملی متوفی 330 در (امالی)
4-ابوعبداﷲ حاکم متوفی 405 در (المستدرك)
5-احمد بن محمد عاصمی در (زین الفتی)
6-حافظ ابن عبدالبر قرطبی متوفی 463 جلد دوم (الاستیعاب)
7-فقیه ابوالحسن ابن مغازلی متوفی 483 در کتاب (المناقب)
8-حجه الاسلام ابوحامد غزالی متوفی 505 در (سرالعالمین)
9-حافظ ابوالفرج ابن جوزي متوفی 597 در (المناقب)
10-ابو المظفرسبط ابن جوزي متوفی 654 در (تذکره)
11-ابن ابی الحدید متوفی 655 در جلد دوم شرح (نهج البلاغه)
12-حافظ ابو عبداﷲ گنجی متوفی 658 در (کفایه)
13-شیخ ابوالمکارم علاء الدین سمنانی متوفی 736 در (عروه الوثقی) و می گوید این حدیثی است که همگان به صحت آن اتفاق نظر دارند و…، در آن هنگام که ابوبکر ابی عبیده ابن جراح را به سوي علی علیه السلام فرستاد، به او گفت اي ابا عبیده تو امین این امت هستی من تو را به سوي کسی می فرستم که با آن وجود گرامی که دیروز او را از دست دادیم یعنی پیامبرصلی اﷲ علیه و آله هم مرتبه و هم رتبه است، پس سزاوار است که در نزد او با ادب و نیکو سخن بگویی… الی آخر حدیث.
14-شمس الدین ذهبی متوفی 748 این حدیث را از طریق هاي مختلف ذکر نموده است.
15-حافظ عمادالدین ابن کثیر در جلد 5 (تاریخ) خود.
16-حافظ نورالدین هیثمی متوفی 807 در (مجمع الزواید).
17-شمس الدین جزري متوفی 833، که حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت و این رساله شریف خود را در مجموعه کتاب معظم و مشهور خود به نام (اسنی المطالب)، که آن را تنها براي اثبات تواتر این حدیث شریف تالیف کرده اصالت و صحت حدیث را قطعی و یقینی می داند و می گوید هر کس را که این حدیث را علیرغم نقل از گروه کثیري از صحابه ضعیف بداند البته شخصی جاهل و نادان در علم حدیث و اسناد آن است.
18-حافظ این حجر عسقلانی متوفی 852، صحت و تواتراین حدیث را در (تهذیب) خود تائید نموده است.
19-ابوالخیر شیرازي، در کتاب (ابطال الباطل) صحت و حسن بودن این حدیث را مذکور و بر متواتر بودن آن تاکید نموده است.
20-حافظ جلال الدین سیوطی متوفی 911 به متواتر بودن حدیث تصریح نموده و بقیه علما حدیث هم بعد از او به او اقتداءکرده اند.
21-حافظ شهاب الدین قسطلانی متوفی 923 در کتاب (المواجب) خود به صحت و تواتر آن تاکید دارد.
22-حافظ ابن حجر هیثمی متوفی 974 در (الصواعق) خود آورده که… حدیثی است صحیح و شکی در آن نیست..،
23-جمال الدین حسینی متوفی 1000 در کتاب (اربعین) خود.
24-جمال الدین یوسف بن صلاح الدین در کتاب (المعتصر).
25-شیخ نورالدین هروي، قاري متوفی 1014 در جلد 5 (المرقاه) خود این حدیث را بطرق مختلف نقل نموده است.
26-زین الدین مناوي متوفی 1031 در جلد ششم کتاب (فیض) خود آن را نقل نموده است.
27-نورالدین حلبی متوفی 1044 در جلد سوم (السیره) خود آن را نقل نموده است.
28-شیخ احمد بن باکثیر متوفی 1047 در کتاب (وسیله المال) خود به صحت و تواتر آن تاکید و آن را نقل نموده است.
29-شیخ عبدالحق دهلوي متوفی1052 در (شرح المشکات) ….. می گوید این حدیث بدون هیچ شک و تردید، صحیح است.
30-محمد بن محمد بن شیخانی در کتاب (صراط) خود به صحت حدیث و تواتر آن تاکید دارد.
31-سید محمد برزنجی متوفی 1103 در کتاب (النواقض) صحت و تواتر حدیث را تایید نماید.
32-ضیاالدین مقلبی متوفی 1108 حدیث غدیر را در کتاب (الابحاث المسدده) از احادیث متواتره و قطعی به شمار آورده است و می گوید…، از سید محمد ابراهیم که حدیث من کنت مولاه…، یکصد و پنجاه طریق روایی دارد،.
33-شیخ محمد صدر العالم در کتاب (معارج) خود آن را قطعی و متواتر می داند.
34-سید ابن حمزه حرانی متوفی 1120، حدیث غدیر را در (البیان) خود قطعی و متواتر می داند.
35-ابوعبداﷲ زرقانی متوفی 1122 در (شرح المواهب) خود به تواتر و صحت حدیث غدیر تاکید نموده است.
36-شهاب الدین حفظی یکی از شعراي غدیر در قرن 12 که در کتاب (ذخیره) خود می گوید این حدیث غدیر صحیح است و شکی در آن نیست.
37-میرزا محمد بدخشی در کتاب (نزل الابرار) می گوید: (این حدیث صحیح و مشهور است و در انکار به صحت این حدیث سخن نگفته مگر شخص متعصب و انکار پیشه که سخن او بی اعتبار است، زیرا این حدیث طرق بسیاري زیادي دارد وابن عقده تمام طرق آن را جمع آوري و در کتاب جداگانه اي ضبط کرده و ذهبی نیز …..).
38-مفتی شام عمادي حنفی، متوفی 1171 در کتاب (الصلاه) این حدیث را ذکر و آن را از احادیث متواترو قطعی می داند.
39-ابوالعرفان صبان متوفی 1206 در کتاب (السعاف) …..
40-سید محمود آلوسی در کتاب (الروح المعانی) خود، صحت آن را تایید می نماید.
41-شیخ محمد حوت، متوفی 1276 در کتاب (اسنی مطالب) خود صحت و تواتر آن را اعلام نموده است.
42-مولوي ولی اﷲ لکهنوي در کتاب (مرات) خود آن را صحیح و متواتر می داند.
43-حافظ معاصر ابوالفیض احمد بن محمد بن صدیق، در کتاب (تشنیف) خود تواتر و صحت آن را اعلام می نماید.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
دادرسی پیرامون سند حدیث:
بر اساس آنچه مذکور گردید این آگاهی حاصل شد که گروه کثیري از علما امت اسلامی حدیث غدیر را روایت نموده اند وبه صحت اسناد و حسن بودن راه هاي روایی آن شهادت داده اند و عده بسیاري بر تواتر آن گواهی نموده اند، بر حسب آنچه ماوقوف یافتیم، یکصد و ده تن از صحابه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله آن را روایت نموده اند و حافظ سجستانی از یکصد و بیست صحابی این حدیث را روایت نموده و حافظ ابوالعلاء همدانی این حدیث را به دویست و پنجاه طریق روایت نموده است و بر همین مقیاس روایت تابعین و کسانی که بعد از آن هستند که در مقایسه این حدیث با دیگر احادیث وارده از رسول خدا صلی آله علیه و آله، نتیجه گیري می شود که هرگز حدیثی به این مرتبه از ثبوت و یقین و تواتر وجود ندارد. و چنانچه مذکورگردید شمس الدین جزري یک رساله جد اگانه در اثبات تواتر این حدیث تالیف نموده و منکر تواتر آن را نادان می داند وضیاءالدین مقلبی می گوید اگر تحقق و ثبوت این حدیث غیر معلوم باشد پس هیچ امري در دین معلوم نیست و عاصمی میگوید این حدیث را امت بقبول تلقی نموده و پذیرش صحت و تواتر آن موافق با اصول درایت است، و آنچه که غزالی به آن متذکر شده است و اعلام نموده که همگان اجماع بر صحت متن حدیث مذکور دارند و..، و با همه این کیفیات از پشت تپه هاي کینه و عصبیت هاي بی دلیل، گفتار کسانی ملاحظه می شود که با ایراد و اشکالات واهی و بی اساس و سخیف در صددایجاد شبهه هستند که…، حضرت علامه به حول و فضل الهی به تمامی آن ها، پاسخ هاي متقن و محکم و مستدل ارائه نموده است…، الی آخر.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
راي همگانی درباره ابن حزم اندلسی (متوفی در 456):
(مضمون) حضرت علامه امینی فرماید: چه می توانم نگاشت از شخصیت فردي که فقهاي زمان او اجماع، در ضلالت وگمراهی و نکوهش او نموده و مردم عوام را از او بر حذر داشته و حکم نمودند تا نوشته هاي او را که مشتمل بر گمراهی یافتند، بسوزانند و آلوسی او را چنین معرفی می نماید ضال و مضل یعنی گمراه و گمراه کننده، …..، چه می توانم گفت ازنویسنده اي که از دروغ بستن به خدا و رسول (ص) باکی ندارد و…، کسی که گفتار او استنادي به کتاب و سنت ندارد و پایه سخن او زورگویی و دروغ است و با خودرایی و هرزه گویی به جایی می رسد که…، بگوید (العیاذ باﷲ) عبدالرحمن بن ملجم علی علیه السلام را نکشت مگر در حال تأویل و اجتهاد و این کار درست و مقرون به صواب است و..، این در حالی است که در حدیث صحیح و متواتر رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، به علی علیه السلام فرمود کشنده تو پست ترین و نابکارترین امت است، همانطور که پی کننده ناقه صالح پست و پلید ترین قوم ثمود است که این حدیث را راویان بزرگ چون پیشواي حنبلیان، نسایی، ابن قتیبه، حاکم و ذهبی، ….. خطیب، ابن عبدالبر….، و نیز آن خبر غیبی که رسول خدا (به معجزه) به علی علیه السلام فرمود: که معذب ترین مردم در روز قیامت، پی کننده ناقه ثمود است و آنکس که ریش تورا به خون سرت خضاب می کند و …..، و سپس حضرت علامه می فرماید که اي کاش می دانستم این کدام اجتهاد است که بر اساس آن قتل امام مفترض الطاعه واجب شود…، آري اگر چنین حکمی فتح باب شود، اجتهاد شامل کشتن همه پیامبران و اوصیاء و خلفا پیامبران می شود…، پس نظر کن و ببین تا چقدر فرق است بین ابن حزم (گمراه) و ابن حجر که آن اولی (یعنی ابن حزم خبیث) عمل عبدالرحمن (ابن ملجم) را پسندیده می شمارد و این(بزرگوار یعنی ابن حجر) از شدت نفرت از ذکر نام این شقی یعنی ابن ملجم ملعون در کتاب خود لسان المیزان عذرخواهی می کند ….. آري و دیگر از نمونه هاي آراء او درباره مجتهدي که به خطا رفته است نظر او درباره قاتل حضرت عمار یاسراست که معتقد است که قاتل او مجتهد بوده و درباره او خطا کرده و بر او ستم نموده و در نتیجه به یک پاداش نایل گردیده و…، …..، و حضرت علامه می فرماید: من براي اجتهاد ابی الغادیه (قاتل شقی جناب عمار)، معنایی نیافتم، زیرا این شخص از افراد ناشناس و بی شخصیت و بی ارزش عهد رسول خدا (ص) است و براي من معلوم نشد که چگونه می توان در مقابل نصوص و تصریح هاي نبوي اجتهاد کرد، و مقصود از نصوص تنها گفتار صحیح و متواتر آن حضرت به عمار نیست که فرمود(تقتلک الفئه الباغیه) یعنی تو را می کشند گروه ستمکار و تجاوزگر و…، بلکه کدام اجتهاد است که عدوان را تجویز نماید و حال آنکه عقل و دین آن را قبیح و نادرست می داند و این حقیقتی است که در این روایت و در گفتار معاویه و گفتگوي وي با عبداﷲ بن عمر و عمر و عاص برحقیقت آن اذعان شده است در آنجا که معاویه خطاب به عمروعاص ضمن مواخذه وي دربیان حدیث باغیه از قول رسول خدا می گفت: (….. آیا ما او را کشتیم جز این نیست که علی و یارانش او را کشتند چون او رابه میدان آورده در میان نیزه هاي ما انداختند)
(کلب آستان علامه گوید که چون این خبر به حضرت علی علیه السلام رسید به این مضمون فرمودند پس با این تعبیر حضرت رسول اﷲ نیز حضرت حمزه را کشت زیرا او در سپاه اسلام با مشرکین قتال می کرد و ….، آنچه مسلم است به شهادت کتاب خداوند و به تفسیر جعفر بن محمد صادق در پاسخ این سوال که چرا خداوند در کتاب خود به یهودیان در همه ادوار، خطاب (زمان حال) نموده و می فرماید شما به قتل می رسانید و حال آن که پدران آنان، انبیاء را به قتل رسانده بودند، حضرت فرمودند که چون این یهودیان به دین آبا و اجدادي خود و به اعمال آنها راضی هستند لذا هر چند انبیاء به واسطه اجداد آنها به شهادت رسیده اند ولی چون این یهودیان به عمل آنها راضی و به دین آنهاباقی هستند، پس در عمل آنها شریک و بدینگونه مخاطب قرآن قرار گرفته اند و نیز در روایات دیگر، راضی بودن به عمل دیگران چه خوب و چه بد، آنان را درعمل آن شریک و خداوند بر آن مشی و طریق محاسبه می فرماید پس با این حساب و حکم قرآنی، هر چند ابن حزم و طرفداران او در زمان علی علیه السلام و در مقابل آن حضرت و یا در جریان شهادت ایشان و یا شهادت عمار و…، نبوده اند ولی در عمل مجرمانه ارتکابی آنها به دلیل رضایت و توجیه شیطانی اعمال آنها شریک هستند، زیرا کلام رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، مقید به زمان و مکان معین نیست، اگر ابن ملجم و یا ابوالغادیه (قاتل جناب عمار)….، جسم پاك آنان را از دنیاي مادي جدا کرده اند، این گونه افراد با اینگونه توجیهات، به عمل آنها راضی بوده و لذا در مسیر ظلم به آن ها، قاتل آن عزیزان محسوب و در خون آنها و عواقب آن یعنی آتش ابدي خداوند شریک هستند و این معنی (لعن و سلام) در اسلام است یعنی دوستی دوستان خدا، پس دشمنی دشمنان خدا، پس اگر جایگاه قاتلان اولیاء خداوند در آتش است، قطعاً طرفداران و راضی به عمل آن ها، در هر عصر و در هر زمانی در آتش دوزخ جاوید خواهند بود و این معنی در روایات نیز قطعیت کامل داشته و جز اعتقادات و حقیقت عالم است و نکته مهم دیگرآنکه ابن حزم نادان تصور می کند که قاتل جناب عمار ابوالغادیه است و حال آنکه قاتل عمار نهضت و جریان و حرکتی سیاسی بر ضد امام بر حق، علی بن ابی طالب بوده است و عمار را رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله به عنوان شاخصه گروه باطل را معلوم نموده است و در واقع دسته، جمعیت و قومی که رسول خدا آنان را فئه باغیه نامید همگی قاتل عمار بوده اند و لذا همه آنها در آتش ابدي دوزخ خواهند بود زیرا رسول خدا فرمود قاتل تو اي عمار فئه باغیه هستند ….. آري تفسیر قرآن براي اهل خود بهشت و براي دشمنان خود دوزخ را به همراه دارد و براي ابن حزم و امثال او که معنی خطا و جرم را در آیات قرآن درك نکرده و مفهوم ذوالقربی و ….. را نمی دانند جز دوزخ جاودانی جایگاهی سراغ ندارد و البته بد آوردگاهی است براي کسانی که با آن بازي نمایند)، حضرت علامه در ادامه، نصوص قطعی و موازین احکام شرعی را به طور کامل شرح داده ومی فرماید: این نصوص متواتره و صحیح کجا و اجتهاد ابوالغایه و نیکو شمردن اعمال او و یا استحقاق پاداش و یا..، او کجا، در تاریخ ضبط است که ابوالغادیه قاتل عمار به نزد حجاج آن خونریز سفاك رفته و از حجاج حاجتی درخواست نمود، حجاج قبول نکرد ابوالغادیه گفت ما دنیا را براي این اشخاص مهیا و آماده کردیم ولی این ها از دنیا به ما بهره اي نمی دهند… پس حجاج با آن همه شقاوت گفت: سوگند به خدا اگر تمام اهل زمین در کشتن عمار شرکت نموده بودند، همه داخل آتش جهنم می شدند ….،و این جاهل و نادان یعنی ابن حزم در کتاب خود آورده که ….. (قطع داریم که معاویه رضی اﷲ عنه و یاران او به خطا اجتهاد نمودند و مستحق یک پاداش و اجر هستند…) حضرت علامه فرماید: این درحالی است که در کتاب خداوند آیه تطهیر، ناطق به عصمت و پیامبر و داماد و دو دختر زاده اوست و آیات مباهله در حق آنان نازل و علی نفس پیامبر خوانده شده و غیر این بالغ بر سیصد آیه همگی درباره امیرالمومنین نازل گردیده و..، و بر اساس نصوص آن، حرب با او حرب با رسول اﷲ صلی اﷲعلیه و آله و سلم و این که علی علیه السلام به امر رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله، مامور به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین بوده و او را کشنده اشرار و فرمانده نیکان و… خطاب می نمودند که اگر این فضایل جمع آوري گردد مشتمل بر مجلدات پرحجم و محتوي خواهد شد،
(کلب گوید به نظرات این ابن حزم یاوه گو نظر کن و آثار مخرب آن را بر اسلام و بر جامعه بشریت ببین و بگو چگونه با این گونه نظرات یاوه می توان در جوامع بین المللی و در بین صاحب نظران و عقلا مذاهب ومسالک غیر مسلمان سر بلند کرد، به اینکه بگویند بعضی از مسلمان این اعتقاد را دارند که اگر نظرات جنایت کارانه آنان اشتباه در آمد، خداوند به آنها پاداش می دهد و بعد معاویه و یاران او را مثال بزنند که جنگی را در اسلام بپا کردند که خون نیمی از مسلمان را بر زمین ریختند و پاداش هم می گیرند..، در کجاي اسلام و سیره نبوي و روش ائمه چنین است، ما می دانیم عقل و شرع در یک راستا هستند بطور مثال درجامعه قضات، اگر قاضی به عمد خطا برود تعذیب می شود زیرا عمل اوجرم است و اگر اشتباه کند تنبیه یا حداقل تذکر چون عمل او تخلف محسوب می گردد و نمره منفی در کارنامه خواهد بود وهر چه این اشتباه بزرگتر باشد این بازتاب منفی بیشتر حالا بگوئید کدام مرجع احمق و نادانی است که براي آن قاضی که اشتباه وحشتناك و محرز و منجر به خسارات عظیم را مرتکب شده تقدیر نامه صادر نموده یا جایزه داده و او را تشویق نماید…، آري به حکم عقل در هیچ جایی از جهان سراغ نداریم که به انسان خلاف کار چه عمدا و چه سهوا جایزه بدهند و قطعاً در شرع مقدس هم این چنین نیست، و در جامعه شیعه اعتقاد بر آن است اگر پیامبر و امام هم خطایی نمایند که اصطلاحا آن را ترك اولی می گویند (چون معصوم هستند)، باید استغفار بدرگاه الهی کنند تا خداوند آنان را مورد بخشایش خود قراردهد، اما این شخص به فکر کوتاه خود قرآن را اینگونه تعبیر کرده و بدون توجه به سنت رسول خدا کلمات آن را به دلخواه خود معنی و بر اساس آن فکر کوتاه و ناقص خود آن را تأویل و تفسیر تا بوسیله آن اعمال جنایتکارانه خود و امامان خود را، که او و مانند او را به سوي آتش جاوید می کشند را توجیه نماید که اگر مجتهد خطا کرد پاداش می گیرد و این دامنه تور اجتهاد او آنقدر وسیع است که هر بی سر و پایی مانند او را نیز در بر می گیرد و می گوید هر کس که از اهل اسلام تاویل کرد و به اشتباه رود اگر حجتی بر او قائم نشود و حق بر او آشکار نشود او معذور است و مستحق یک پاداش چون قرآن می گوید: و لیس علیکم جناح فیما اخطاتم، البته نگاه کن که چگونه سخن او بر علیه او حجت بالغه است زیرا می گوید اگر به خطا رود و حجت به او قائم نشود و حق بر او آشکار نشود معذور است، این نادان ادعاي فهم قرآن می نماید ولی فرق بین خطا و جرم را در کتاب خدا نمی فهمد و آن را نمی داند و آگاه نیست خدا در کتاب خود بر مرتکب تخلف امکان بخشش و بر مرتکب جرم وعده حتمی و ابدي جهنم قرار داده است، مانند قتل مؤمن به تعمد و شرك و ظلم و …..، پس با وجود حضور شاخصه حق یعنی عمار در سپاه علی، معاویه و یاران و تمامی طرفداران او در طول تاریخ و مانند آنان، به دلیل ارتکاب جرم در امت اسلام معذور نبوده و در کتاب خدا به عنوان قاتل عمار همگی مجرم و همه در آتش جاوید الهی معذب خواهند بود، آري این توجیه شیطانی او و امثال او فقط براي آن است که جنایات و جرم هاي مسلم اشخاص مورد نظر او چون معاویه و عمروعاص و دیگران را خطا جلوه داده و آن را بپوشاند زیرا اگر اقرار کند که آنها گناه و معصیت کرده اند قهرا آنان را در معرض سوال و جواب الهی و احیانا عذاب جهنم قرار خواهد داد، پس براي این که عمل شیطانی آنان را که جامعه اسلامی را با ایجاد اختلاف و فتنه نابود نموده و ….. و یا قتل وصی و خلیفه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله را که به منزله نفس آنحضرت است را توجیه نماید، این فریب را براي عوام الناس اختراع کرده که اذهان مسلمانان را از تعذیب امامان گمراه خود که همان دعوت کنندگان به سوي آتش است باز دارد..، و آیا کسی نیست از این یاوه گویان سؤال کند اگر گوشت و خون علی علیه السلام به منزله گوشت و خون رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و وجود و نفس علی علیه السلام به منزله نفس و وجودرسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و …..، است پس چگونه می توان اجتهاد کرد که فردي العیاذ باﷲ رسول خدا را به شهادت برساند و ترور کند و سپس اجر و مزد هم دریافت نماید و حال آنکه ستیزه و حرب با حق، فرد را از ایمان خارج می نماید و او قطعاً مشرك است و مشرك مستحق آتش است نه دریافت پاداش، پس تمام کسانی که با رسول خدا و یا نفس او محاربه نمایند به حکم قرآن مشرك و خارج از اسلام بوده و مستحق دوزخ ابدي خداوند هستند و …..، آري اینگونه اعمال در آن زمان و این زمان و در آینده از افراد شقی و نابکار صادر می شود همان افراد جانی و تروریست که مانند ابن حزم بین خطا و جرم و تفاوت معانی آن را در قرآن نمی فهمند و اساساً هیچ شعور و فهم تشخیص قرآنی ندارند و نه هیچگونه شعور در تفسیر قرآن، آري و قطعاً هیچگاه اینگونه توجیهات شیطانی نخواهد توانست اعمال مجرمانه و جنایت بار کسانی را که در طول تاریخ با رسول خدا و یا نفس آن حضرت و با اهل اسلام تا قیام حضرت مهدي عج محاربه نمایند را توجیه نماید و نیز جرم و گناه کسانی که در طول تاریخ به عمل آنها راضی باشند و به این گونه افکار آلوده که قطعاً از خارج اسلام بوده و به منزله شرك است به صحراي قیامت براي حسابرسی وارد شوند و نیز تاکید بر اینکه هیچ گاه این گونه سخنان شیطانی نخواهد توانست اعمال جنایت بار و مجرمانه کسانی را که با اقامه جنگ و فتنه هاي سیاه و ظلمانی خون هاي مقدسین را در آن زمان و در طول تاریخ به ناحق بر زمین ریخته اند را توجیه نماید و البته آنان و همه کسانی که به اعمال آنها راضی هستند به حکم قرآن مجرم و….، همگی در یک حزب و سپاه یعنی حزب الشیطان، بوده و در حالی که دستانشان به خون پاك انبیا و اولیا و پیروان آنان آغشته هست، خداوند را ملاقات خواهند نمود، آنوقت خواهند دید که عذاب دوزخ خداوند قهار حق و جاودانی است فسیعلم الذین ظلموا ايمنقلب ینقلبون)
و… النهایه نامبرده یعنی ابن حزم به واسطه اعتقادات خارج از دین خود، از سوي بزرگان و فقها زمان خود تکفیر و همه علما و دانشمندان اجماع بر گمراهی او کرده و در نتیجه حاکمان و پادشاهان او را تبعید کرده و در سال 456 در صحراي لبله از جهان رفت و …..
(کلب گوید: و به آتش جاوید که خدا براي ستمکاران آماده نموده است وارد شد، لازم به ذکر است همانگونه که قبلاً معروض شد خواننده آگاه باشد، آنچه در این خلاصه آمده در واقع، مشت نمونه خروار، ازگنجینه حضرت علامه است، پس جویاي دانش اگر خواهان تمامی گنجینه است البته باید به اصل مراجعه فرماید.) (ولقد حقعلیه کلمه العذاب، افانت تنفذ من فی النار …..، الا لعنه اﷲ علی الظالمین)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مفاد حدیث غدیر خم:
(مضمون) پس بر اساس آنچه بیان شد، در صدور حدیث غدیر از مصدر مقدس نبوي، شکی و تردیدي وجود ندارد، اما ما در دلالت آن بر امامت مولاي ما امیر المومنین علیه السلام شکی نداریم و یقین داریم که لفظ (مولی) چه از نظر لغوي و یا..، هر مقصود دیگر در این مقام، جز به همین معنی به معنی دیگر دلالت ندارد و این همان چیزي است که همگان اعم از حاضران در آن مجمع عظیم، شعرا، صاحبان لغت، …..، در طول تاریخ بر آن اتفاق نظر دارند و این برهان قاطع در این مقصود است که حاصل آن در جمله اي است که حضرتش در پاسخ به معاویه و طی ابیاتی انشاء و می فرماید (….. و اوجب لی ولایته علیکم رسول اﷲ یوم غدیر خم…) و ابیاتی که حسان بن ثابت و قیس بن سعد بن عباده، محمد بن عبداﷲ حمیري و عمر و بن عاص صحابی، کمیت بن زید اسدي شهید در سال 126، سید اسماعیل حمیري، متوفی 179، عبدي کوفی شاعر بزرگ قرن دوم و قصیده و بزرگ و مشهور بائیه او، استاد فرهنگ عرب و ادب ابوتمام متوفی 231 در قصیده سرایی خود، و..، گروه فراوان از توابع و دانشمندان علم کلام و شعر و آگاه به وضع الفاظ و تقید به موازین صحیح در ترکیب کلام مانند دعبل خزاعی، حمانی کوفی، امیر ابو فراس، علم الهدي سید مرتضی، سید شریف رضی، حسین بن حجاج، ابن رومی، کشاجم صنوبري، مفجع، صاحب بن عباد، ناشی صغیر، تنوفی، زاهی، ابوالعلاء سروي، جوهري، ابن علویه، ابن حماد، ابن طباطبا، ابی الفرج، مهیار، صولی نیلی، فنجکردي، ….. و دیگران از بزرگان ادب و استادان لغت و همچنین کسانی که با شعر به این موضوع اشاره نکردند، ولی در سخنان خود با صراحت آن را آشکار کردند که از جمله این افراد برجسته شیخین (ابوبکر و عمر) هستند که آن حضرت را به این امر تهنیت گفته اند، ….. بالقطع و یقین معانی دیگر مولی در این مقام جایگاه ندارد و بخدا قسم جز همان معنایی نبود که همه حاضرین آن را فهم نموده اند، یعنی اولویت علی علیه السلام به آن دو و به جمیع مسلمین از خودشان و بر همین معنی و مفهوم با او بیعت کردند و او را تهنیت گفتند و از جمله این کسان که این معنی را دریافتند همان حارث بن نعمان فهري یا جابربن نعمان فهري است که فورا پاداش عناد و انکار او، از سوي خدا به او رسید و نیز از جمله این افراد، گروهی هستند که در میدان وسیع کوفه به آن حضرت عرض کردند یا مولانا، و وقتی آن حضرت براي واقف نمودن دیگران فرمود چگونه مولاي شما هستم، آنان عرض کردند از رسول خدا شنیده ایم من کنت مولاه فعلی مولاه…، الی آخر، یعنی همان آن مولویت که خصوصا براي عرب که در برابر هر کسی خاضع نمی شود و داراي اهمیت و داراي عظمت است، پس این مولویت همان ریاست کبري و سروري است که تحمل آن براي گروهی سخت و دشوار بوده است و اهمیت آن در حدي بوده است که حضرت آنان را طرف مناشده و سوگند متقابل، براي اثبات حقانیت و مظلومیت خود قرار داده است..، الی آخر..
(کلب گوید دلیل بارز دیگر، ترس رسول خدا (ص) و کلام تهدید آمیز خداوند به حبیب خود محمد مصطفی صلی اﷲعلیه و آله است که دلالت بر همین ریاست کبري و سروري علی علیه السلام بر مسلمین و جانشینی او دارد.).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
منفعل به معناي افعل:
اما در خصوص این که مراد از لفظ مولی در لغت همان (اولی) است و یا این که (اولی) یکی از معانی (مولی) است، براي بدست آوردن برهان آنچه درکلمات مفسرین و محدثین در تفسیر آمده، قول خداوند در کتاب او و در سوره حدید را می آوریم که می فرماید: (فالیوم لا یوخذ منکم فدیه و لا من الذین کفروا و ماواکم النار هی مولیکم و بئس المصیر)، بعضی ازمفسرین کلمه مولی را به اولی بطور انحصاري تفسیر نموده و بعضی آن را یکی از معانی مولی را دانسته اند. از جمله دسته اول که انحصارا آن را به اولی تفسیر نموده اند: 1- ابن عباس، 2- کلبی به روایت فخر رازي 3- فراء، یحیی بن زیاد کوفی به روایت فخر رازي متوفی 207، 4- ابوعبیده معمر بن مثنی متوفی 210 به روایت فخر رازي و به روایت شیخ مفید و به روایت شریف مرتضی و شریف جرجانی 5- اخفش اوسط، سعید بن مسعده متوفی 215 به روایت فخر رازي، 6- سعد بن اوس لغوي متوفی 215، 7- بخاري محمد بن اسماعیل متوفی 215 در صحیح خود، 8- ابن قتیبه متوفی 276، 9- ابوالعباس تغلب احمد بنیحیی 10- ابو جعفرطبري، 11- ابوبکر انباري، ….، علی بن عیسی مشهور به وراق، واحدي، ابوالفرج، ابن جوزي، محمد بنطلحه….. 12- محب الدین افندي. پس معناي جمله (هی مولاکم) اینست که مولی و ناصري براي شما نخواهد بود زیرا کسیکه آتش مولاي او باشد مولاي دیگري ندارد. و اما تفسیر آن به ولی پس این هم منافاتی با نظر ما ندارد زیرا ثابت و محقق شده که ولی با مولی در معانی متعددي یکسان است و از جمله آن، اولی به امر است، پس هر دو قول تنها در تعبیر مغایرت دارند و در حقیقت موضوع، مباینتی با هم ندارند. پس حضرت علامه سخن شبهه آور رازي را مذکور و شرط مبسوطی در بطلان آن آورده است و اضافه می نماید که البته شبهه بی اساس رازي قبل و بعد او بررسی و به دلیل بی پایه و بی اساس بودن، بزرگان تفسیر این یاوه ها را قبلاً با شرح و تفسیر باطل اعلام نمودند که از جمله آن بزرگان تفتازانی در شرح المقاصد و قوشچی درشرح تجرید و…، را می توان نام برد.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
مفعل به معناي فعیل:
حضرت علامه در این فراز به ادعاي ضعیف و سخیف ولی اﷲ صاحب هندي رسیدگی نموده که او چگونه سعی نموده است به این که بگوید (مولی) به معناي (ولی) و (مفعل) به معناي (فعیل) نیامده و خواسته با این شبهه بر حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و بر ولایت امیر المومنین علیه السلام ایرادي وارد نماید که حضرت علامه امینی پاسخ کافی و شافی ارائه و اثبات نموده است که آمدن (مولی) به معنی (ولی) تصریح قطعی تمامی اهل لغت بوده و در همه آثار پیشوایان علم لغت از جمله قراء، ابی العباس مبرد، انباري، ثعلبی، جوهري، سجستانی، فیروز آبادي، واحدي، قرطبی…. به همین معنی اثبات گردیده است…، الی آخر.
(کلب گوید صرف نظر از تمامی این کلمات قاطع و کوبنده و برنده حضرت علامه که رشته هاي یاوه این عالم نمایان را از هم می گسلد، آیا این اشخاص از خود سوال نمی نمایند که رسول خدا با آن داستان و وضعیت که مذکورشد خلایق را جمع می کند و می ترسد که بگوید موضوعی را در خصوص علی (ع) ولی این موضوع خلافت و جانشینی ورهبري و زعامت امت نبوده و… و با این وجود رسول خدا همه را ملزم به تبریک و تهنیت به آن حضرت و الزام در بیعت ولایت عهدي می نماید و منظور آن حضرت بیان امامت علی علیه السلام بر امت نبوده است و فقط خواسته مطلبی را بگویدکه اگر نمی گفت فرقی نمی کرد و گوشها و چشمان خود را از درك معانی قرآن و فهم کلام خدا که آن را به منزله و پایه امر رسالت قرار داده و آن را اکمال دین معرفی فرموده و ….. می بندند، پس ببین که تعصب تا چه حد چشم هاي گناهکارآنان را کور و گوش هاي ناشنوا آنان را از درك حقیقت کر می نماید)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
نظري در معانی مولی:
علما لغت، معانی دیگر (مولی) را، (سید و امیرو سلطان) نیز دانسته اند که آنها هم پیوسته معناي اولویت به امر است، …..که دامنه اختیار در این معنی نیز بالاتر از اختیار سلاطین است خصوصاً در رابطه با مقام آن پیامبري که بر جمیع جهان مبعوث شده و نیز تسري می یابد به آن کس که پیغمبر او را جانشین و خلیفه خود قرار می دهد، پس اگر ما افاده معنی کلمه (مولی)به معناي (اولی بالشی)، را در نظر نیاورده و از آن غمض عین کنیم از ایندو معنی نمی توانیم صرف نظر کنیم و لذا نمی توان این دو معنی (امیر و سید) را جز به عالی ترین مراتب آن در مصداق منطبق ساخت. حال بعد از آن که معناي مولی را دانستیم، ملاحظه می نمائیم که در لغت عرب کلمه (مولی) بر بیست و هفت معنی آمده است و با بررسی جامع در حدیث مزبور امکان ندارد بر هیچ معنی منطبق گردد مگر همان معنی که شرح آن مذکور شد و آن معانی عبارتند از: (1- اب 2- عم 3- ابن عم4- ابن 5- ابن دخت 6- معتق (آزاد کننده) 7- معتق (آزاد کرده شده) 8- عبد 9- مالک 10- پیرو 11- منعم علیه (مورداحسان قرار گرفته) 12- شریک 13- حلیف (هم پیمان) 14- صاحب (رفیق) 15- جار (همسایه) 16- نزیل (وارد و ساکن)17- داماد 18- قریب (نزدیک) 19- منعم (خداوند نعمت) 20- عقید (هم عهد و وابسته) 21- ولی 22- اولی بالشیء 23-سید (سرور و آقا) 24- محب (دوستدار) 25- ناصر 26- متصرف در امر 27- متولی در امر)، اما معنی اول که اراده در آن کفر است اما معانی (دوم تا چهاردهم) که اراده در هر یک از آنها نیز مستلزم کذب است….، اما در معنی پانزده تا هجده که در این معانی هم، اراده و منظور در آنها ممکن نیست زیرا چگونه متصور است که پیامبر چنین اجتماع عظیمی را بر پا نماید، باآن شرایطی که در روایت ثابت است، و….، و از طرف خداوند خبر دهد به اموري که چندان ارزش و اهمیتی نداشته باشد، مثلا به مردم خبر دهد که هرکس پیامبر صلی اﷲ علیه و آله، با او رفاقت و مصاحبت داشته یا همسایه او بود یا علاقه دامادي داشته یا به خانه او وارد شده…، با علی علیه السلام هم چنین خواهد بود….، و این معانی چه فضیلتی براي علی علیه السلام داشته که همه به او به جهت آن تبریک و تهنیت گفته و این امر مورد اعجاب همگان گردد…، الی آخر و بقیه معانی…، که حضرت علامه در ادامه شرح مبسوط در تفسیر آنها آورده است. ….، و اما آن معانی که اراده آنها از حدیث امکان دارد که در این فراز قدرت قلم حضرت علامه اعجاب آور و دیدنی است، ایشان پس از بحث و بررسی و تفسیر کامل می فرماید: از معانی که براي مولی بیان شد و مورد بررسی قرار گرفت باقی نماند جز (ولی، اولی بالشی، سید (به معناي سرور و آقا، مالک و آزادکننده) و متصرف در امر متولی امر)، ….، که با بررسی این معانی روشن و واضح گردید که براي مولی باقی نمی ماند مگریک معنی و آن هم (اولی بالشی) است.
(کلب گوید: من نمی دانم که رسول خدا با چه زبان بایستی سخن می گفت و تشریح می کرد تا به اصطلاح این اشخاص معاند که علماء قوم هستند آگاه شوند و حضرت علامه و سایر علماء اعلام مجبور به بیان این مقدار استدلال براي توضیح واضحات نباشد، مگر رسول خدا این کلمه را در روایت معنی نکرد و نگفت آیا من از خودشما به شما اولی هستم ….. الی آخر حدیث، آري پاسخ آن است که این تعصب و کینه توزي از الهام شیطان است که اینگونه چشم ها را کور و گوش ها را کر می کند).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قراین معینه متصله و منفصله:
تا این جا اهل کاوش و بحث را چاره اي نمی ماند مگر آنکه تسلیم شوند به اینکه (مولی) به معناي (اولی بالشی) است.، حالاگر ما از آن چه گفتیم باز هم تنزل نموده و بگوییم یکی از معانی مولی این معنی است و آن را مشترك لفظی تفسیر نمائیم،باز هم مقصود حاصل است زیرا در حدیث غدیر، قرینه هاي متصله و گاهی منفصله وجود دارد که با وجود این قرائن، تفسیرتمام معانی غیر آن، خودبخود از بین می رود:
قرینه اول: در مقدمه حدیث است و آن سخن پیامبر صلی اﷲ علیه و آله که فرمود: (الست اولی بکم من انفسکم یعنی آیا من سزاوارتر نیستم به شما از خود شما)، یا سخنان دیگر آن حضرت که با الفاظ دیگر همین معنی را می رساند و…، تا (فمن کنت مولاه فعلی مولاه…)، این حدیث را به کیفیتی که بیان شد بسیاري از علماء فریقین روایت نموده اند از جمله پیشوایان و حفاظ اهل سنت: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسایی، شیبانی، ابویعلی، طبري، ترمذي، طحاوي، ابن عقده، عنبري، ابو حاتم، طبرانی،قطیعی، ابی بطه، دارقطنی، ذهبی، حاکم، ثعلبی، ابونعیم، ابن السمان، بیهقی، خطیب، سجستانی، ابن مغازلی، حسکانی،عاصمی، خلعی، سمعانی، خوارزمی، بیضاوي، ملا، ابن عساکر، ابوموسی، ابوالفرج، ابن اثیر، ضیاء الدین، قره اوغلی، گنجی،تفتازانی، محب الدین، وصابی، حموینی، ایجی، ولی الدین، زرندي، ابن کثیر، شریف، شهاب الدین، جزري، مقریزي، ابن الصباغ، هیثمی، میبدي، ابن حجر، اصیل الدین، سمهودي، کمال الدین، بدخشی، شیخانی،سیوطی، حلبی، ابن باکثیر، سهانپوري، ابن حجرمکی، و.. و گروه کثیر دیگري از راویان و اینکه تعداد بی شماري از علماءشیعه نیز که این حدیث را روایت نموده اند ….، پس جز اعتراف بر آن چاره اي نیست.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه بعدي: و آن دنباله حدیث است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود: (اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه)، و نیز در طرق دیگرحدیث بر فرمایش رسولخدا صلی اﷲ علیه و آله این جمله نیز افزوده شده (و انصر من نصره و اخذل من خذله) یا جمله هاي دیگر که متضمن همین معانی است با ذکر گروه راویان که با معناي آن جز اولویتی که ملازم با سمت امامت باشد نخواهد بود و آنکه زمانی که پیامبر صلی اﷲ علیه و آله به این امر مهم قیام نمود، می دانست مشکلات و معضلات بعد از آن را به واسطه حسادت، کینه ورزي، نفاق، طمع طالبان ریاست، و…، جنب جوش هایی که بکار خواهد افتاد، پس چنین دعایی درباره کسی خواهد بود که وجود او در حکم و به منزله پایه و اساس دین و تنها گذاشتن او، سبب گسیختن شیرازه اسلام باشد.
قرینه دوم: سیاق دعا این است (اللهم و ال من والاه و..)، این عبارت دلالت بر عظمت مقام امام علیه السلام دارد زیرا دوستی ویاري او و احتراز از دشمنی با او، بر هر کس و در هر زمان و در هر حال واجب است. و این امر مستلزم آن است که آنحضرت در تمام احوال و در همه وقت و زمان موصوف به عصمت و مصون از معصیت باشد (مانند خود رسول خدا صلی اﷲعلیه و آله) و جز حق هیچگاه سخنی نگوید و جز حق کاري از او سر نزند و جز با حق نباشد، زیرا اگر در معرض ارتکاب خلاف و معصیتی قرار گیرد، لازم است که بر او اعتراض شود و بخاطر عمل ناروایش مورد عداوت قرار گیرد پس کسی که داراي چنین مقامی باشد، واجب است که امام بر خلق باشد و در چنین حالتی امامت کسی که مادون او باشد قبیح و ناروا خواهد بود
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
(کلب گوید خدایا سلام و درود و رضوان و رحمت واسعه خود را بر حضرت علامه آیت اﷲ علامه امینی در زحمات او براي تبین این حقایق نازل فرما آمین آمین آمین یا رب العالمین).
قرینه سوم: مناسب ترین مقصود از گفتار رسول اکرم صلی اﷲ علیه و آله از این دعا که آن حضرت سخنان خود را به آن پایان داده اینست، که آن جناب در مقام تکلیف بر حاضرین و تحکیم براي فرمانبرداري و نیز تهدید از تمرد و سرپیچی از اوامر، آن را ابلاغ فرمود و این معنی در صورتی است که مولی نازل به منزله اولی باشد. و این قول رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است، به این شرح که: (اي گروه مردم به چه امري شهادت می دهید گفتند شهادت می دهیم به یگانگی خدا، فرمود بعد از آن، گفتند به این که محمد صلی اﷲ علیه و آله بنده و فرستاده اوست، پس فرمود ولی شما کیست گفتند خدا و رسولش مولاي ماهستند، پس بازوي علی علیه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود هر کس را که خدا و رسول او، مولاي او است، این علی مولاي اوست..، الی آخر.)، که این جمله ها در حدیث واصله از جریر، از خود امیرالمومنین علی علیه السلام، زید بن ارقم و عامر بن لیلی…، آمده است پس واقع شدن ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و هم ردیف نمودن آن به دنبال مولویت مطلقه خداي سبحان و رسول او و بعد از او، ممکن نیست مگر اراده شود ازآن به معنی ولایت و امامتی که، ملازم با اولویت بخود خلق، از خود آنان باشد.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه چهارم: این گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در دنباله حدیث است که فرمود: (اﷲ اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلی بن ابی طالب)، پس مقصود این معنی آن است که این ولایت در ردیف رسالت است که به واسطه آن، دین تکمیل و نعمت تمام و خدا به آن خشنود می گردد، یعنی امامتی که تمامیت امر رسالت و تکمیل و نشر و استحکام پایه هاي آن به آن ولایت وابسته است، پس کسی که این وظیفه مقدس و مهم را عهده دار است قطعاً اولی و سزاوارترین مردم است به آنها از خودشان..،
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه پنجم: این سخن پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله، قبل از ابلاغ ولایت به این که (گویی من خوانده شده ام و دعوت الهی را براي انتقال به جهان دیگر اجابت نموده ام..) و از این کلمات معلوم می شود که از وظایف آن حضرت، موضوع مهمی باقیمانده که خوف داشتند که دستور رحلت و مرگ فرا رسد و ایشان آن را اعلام نفرموده باشند، که اگر به آن امر قیام نفرمایند امر رسالت ناتمام خواهد ماند و آن حضرت هم بعد از این خبر با اهمیت، امري را غیر از ولایت امیرالمومنین علیه السلام و ولایت عترت طاهره، که آن حضرت سرحلقه آنان است را بیان و اعلام نفرمودند، پس آیا در این شرایط می تواند آن امر مهم جز معناي امامت که مورد تصریح کتب صحاح نیز است معناي دیگري داشته باشد و آیا صاحب و داراي این مقام، جز اینست که اولی به مردم از خودآنها است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه ششم: این سخن رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است که بعد از بیان ولایت علی علیه السلام فرمود: (تهنیت دهید مرا، تهنیت دهید مرا، همانا خداوند متعال مخصوص گردانید مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت…)، پس امامت مخصوص به اهلبیت علیهم السلام است که سر حلقه آن ها، امیر المومنین علی علیه السلام است و بیعت و تهنیت مردم تا سه روز و.. پس دراین صورت کسی که این خلعت را پوشیده کسی نیست مگر اولی یعنی سزاوارترین مردم به آنها از خودشان.
قرینه هفتم: این فرمایش رسول خدا بعد از بیان موضوع ولایت که: (فلیبلغ الشاهد الغایب)، یعنی کسانی که حاضرند مراتب رابه غایبین ابلاغ نمایند، پس مقصود رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله از این بیان، امر موکد به آن امر مهم بوده است، یعنی که امر امامت و اکمال دین و تمامی نعمت و خشنودي پروردگار، که بایستی به همگان رسانیده شود.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه هشتم: قول رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، بعد از بیان ولایت در لفظ ابی سعید و جابر: (اﷲ اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلی من بعدي)، یعنی رسول خدا از فرط شادي و سرور و اعجاب بر اکمال الدین و خشنودي پروردگار به رسالت خود و ولایت علی علیه السلام، صداي خود را به تکبیر بلند فرمودند… و نیز روایتی را ابونعیم و محدثان دیگر روایت نموده اند از قول رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که فرمودند: (هر کس که آرزو دارد که زندگی او مثل زندگی من و مرگ او مثل مرگ من باشد و در بهشت عدن که پروردگارم نهال آن را نشانده ساکن شود، پس دوست بدارد علی را بعد از من و تبعیت نماید بر ائمه بعد از من، زیرا آنها عترت من هستند و از سرشت من آفریده شده اند… الی آخر حدیث).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه نهم: قول رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله بعد از ابلاغ ولایت است که فرمود: (اللهم انت شهید علیهم انی قد بلغت و نصحت)، آري گواه گرفتن خداوند بر امت، براي بیان امر ابلاغ دستور و خیرخواهی با نصیحت، مستلزم آن است که موضوع تبلیغ در آن روز امر جدیدي باشد که قبل از آن ابلاغ نگردیده بود.
قرینه دهم: سخن رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است در قبل از بیان حدیث که فرمود: (همانا خداوند مرا مامور به ابلاغ امري نموده که به سبب آن سینه ام تنگ شده و گمان نمودم که مردم مرا تکذیب می کنند، ولی خداوند مرا تهدید فرمود که اگر آن امر را ابلاغ نکنم مرا عذاب خواهد فرمود.) پس مجموع این امور حاکی از آن است که آن خبر مهم که پیامبر از ابلاغ آن می ترسید امر ابلاغ ولایت به عنوان امري اختصاصی بوده است نه امر عادي که همه مسلمین در آن شرکت دارند و آن نیست مگر امر اولویت در ابلاغ ولایت.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه یازدهم: در اسناد بسیاري از راویان، از موضوع تعیین علی علیه السلام در روز غدیر به لفظ نصب تعبیر شده است، بطور مثال از قول عمر بن خطاب که گفت (نصب رسول اﷲ علیا علما)، یعنی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، علی را بطور نمایان و آشکار نصب فرمود و کلام امیرالمومنین در مناشده و مبادله سوگند، در عهد خلافت عثمان که فرمود: (….. فامراﷲ نبیه…. و ان ینصبنی للناس بغدیر خم..،) و گفتار دیگر آن حضرت در روایت عاصمی (نصبنی علما و…)، این لفظ نصب در واقع ما راآگاه می سازد به ایجاد مرتبه براي امام علیه السلام در آن روز غدیر خم، که قبل از آن روز این مرتبه براي آن حضرت شناخته نشده بود…، مضافا به این که این لفظ (نصب)، در طرق متعدده حدیث مقرون به لفظ ولایت ذکر شده…، که همان حاکمیت مطلقه است بر همه امت و این همان معناي امامت است و ملازم با اولویتی است که مدعا و معتقد ماست در معنی مولی.
قرینه دوازدهم: سخنی است از قول ابن عباس که مذکور گشت (فوجبت فی الرقاب القوم)، و در روایت دیگر(و فی اعناق القوم)، یعنی در گردن هاي این گروه و…، که ابن عباس با سوگند آن را بیان نموده و.. معنی اولویت از آن منفک نخواهدبود.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه سیزدهم: روایتی است از شیخ الاسلام حموینی در فراید از ابی هریره که گفت: چون رسول خدا از حجه الوداع مراجعت فرمود… تا آخر حدیث، بعد از ذکر حدیث می فرماید و (هذه آخر فریضه اوجب اﷲ عباده)، یعنی این آخرین فرضیه و واجب الهی، بود که خداوند بندگانش را به آن ملزم نمود. (یعنی مانند نماز، روزه، حج و ….)، که این معنی فقط با معناي اولسازش دارد.
قرینه چهاردهم: همانطور که در حدیث زید بن ارقم و در طرق بسیار آن آمده است که، (داماد او از او درباره حدیث غدیرخم سوال نمود، زید ترسیده و به او گفت شما اهل عراق در شما هست آنچه هست، پس دامادش گفت نترس، تو از من ایمن هستی، آنوقت زید گفت بلی ما در جحفه بودیم و رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله…، الی آخر حدیث) و همچنین آنچه ازعبداﷲ بن العلا که به زهري پس از آنکه داستان غدیر را نقل نمود گفت: (در شام این حدیث تعریف نکن …..)، و همچنین از سعید بن مسیب که گفت: (به سعد بن ابی وقاص گفتم راجع به موضوعی می خواهم از تو سوال کنم ولی می ترسم… الی آخر) پس معناي حدیث به معناي خلافت آن حضرت است که با اولویت در یک راستا است.
قرینه پانزدهم: احتجاج امیرالمومنین علیه السلام به حدیث (غدیر خم)، در روز رحبه، بعد از آن که خلافت به او منتهی گشت،به منظور رد بر کسی که در خلافت با او منازعه می نمود…، که در واقع دلالت و افاده بر معناي مولی در اولویت به خلق داشته است.
قرینه شانزدهم: در داستان رکبان در بیان گروهی که از جمله آنها ابوایوب انصاري بود در اینکه به امیرالمومنین علی علیه السلام به این نحو سلام نمودند: (السلام علیک یا مولانا، ….) که این معنی نیست مگر همان اولی که مترادف است با امامت وولایت مطلقه که آن حضرت جهت تبین از آنها پرسش فرمود و آنها در پاسخ به حدیث غدیر استناد نمودند.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه هفدهم: وآن استجابت نفرین مولاي ما امیرالمومنین درباره کسانی است که شهادت خود را به حدیث غدیر کتمان نمودند، در حالی که در روز غدیر حاضر بودند و هر کدام به عذابی خوار کننده دچار شدند و نفرین آن حضرت آنان را رسوا نمود و نشانه هاي زشت این کتمان بر صورت ها و چشم ها و پهلوهاي آنان تا زمانی که زنده بودند باقی بود و بعد از آن هم در کتب تاریخ و روایات ثبت و تا پایان عمر جهان زبانزد جهانیان گردیده است و همه این موارد دلالت بر امامت واولویت آن حضرت دارد بر آنها از خود آنها.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه هجدهم: در واقعه مناشده در رحبه و سوگند متقابل که از طریق احمد، نسایی، هیثمی و…، روایت شده است، در آنزمان که امیر المومنین در رحبه مردم را به حدیث غدیر سوگند داد، عده اي از اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شهادت دادند و ابوطفیل گفت من از آن مجلس خارج شدم، در حالی که در خود چیزي (از تردید) احساس می کردم پس زید ارقم را ملاقات و از او سوال کردم که علی رضی اﷲ عنه چنین و چنان می گفت و زید گفت چه انکار و شکی داري که من نیز از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله شنیدم… الی آخر حدیث. پس ابوطفیل در چه چیزي تردید و یا چه موضوعی را بزرگ می شمرد…، این نیست مگر همان معناي با عظمت در آن حدیث که افاده در اولویت آن حضرت و خلافت ایشان داشته است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قرینه نوزدهم: واقعه انکار حارث فهري است نسبت به سخن رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله، نسبت به واقعه غدیر که قطعاً این واقعه نیز با غیر معنی اولی دربین معانی مولی سازش ندارد.
قرینه بیستم: حافظ بن سمان در ریاض و ذخایر…..،. از حافظ دار قطنی از عمر بن الخطاب روایت نموده که: (دو نفر از صحرانشینان که با هم خصومت داشتند نزد عمر آمدند، و عمر به علی علیه السلام گفت بین این دو نفر حکم کن، در این زمان یکی از آن دو از روي تحقیر و نادانی گفت این شخص بین ما قضاوت خواهد کرد؟ در این وقت عمر از جا جسته وگریبان آن مرد را گرفت و گفت واي بر تو آیا می دانی او کیست، این شخص مولاي من و مولاي هر مومن است و هر کس را که این شخص مولاي او نباشد او مومن نیست)، به همین مضمون روایت دیگر از عمر نقل شده است و طبرانی آن را با ذکر سلسله اسناد از عمر نقل نموده که (به عمر بن الخطاب گفته شد که تو نسبت به علی، نوعی تعظیم و تکریم می نمایی که با احدي دیگر از اصحاب پیامبر صلی اﷲ علیه و آله بجا نمی آوري، گفت همانا او مولاي من و مولاي هر مؤمن است و هر که او مولاي او نباشد مؤمن نیست ….. ….. الی آخر حدیث)، بنابراین مولویت ثابته براي امیرالمومنین علیه السلام که عمر به آن اعتراف نمود در واقع همان مولویتی است که در روز غدیر به آن اعتراف نمود و همچنین گفت هر کس که این وصی مولاي او نیست او مومن نخواهد بود که قطعاً این معنی با معنی محب و یا ناصر مرتبط نبوده و فقط با ثبوت و تحقق خلافت بر آنحضرت منطبق…، است الی آخر.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
(کلب گوید این بزرگواران تصور می کنند اگر که شیخین این حقیقت را قبول داشتند پس چرا تمکین نکردند پس احتمالاً شاید مولی معنی دیگري می دهد و …..، و در این معنی سرگردان شده اند و حالا آنکه فکر وگمان دو خلیفه آنها این بود که علیرغم این حقیقت مصلحت این است که علی جوان است و قریش به او کینه دارند و اسلام ضربه می خورد و در ….. از اینگونه توجیهات بلاوجه که براي عدم اجرا فرمان خدا آوردند وگرنه شکی در آن معنی نداشتند)
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
احادیثی که معانی مولی و ولایت را تفسیر نموده است:
(مضمون) رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله خود شخصا در این باره تفسیر فرموده که…، علی بن حمید قرشی در کتاب (شمس الاخبار) خود، با ذکر سلسله اسناد از پیامبر صلی اﷲ علیه و آله روایت نموده که (از آن حضرت سوال شد در معناي (من کنت مولاه فعلی مولاه) فرمودند: خدا مولاي من است و اولی (سزاوارتر) است بمن از خودم و امري براي من با وجود ذات اقدس الهی نیست و من مولاي مومنین هستم و به آنها از خودشان اولی (سزاوارتر) می باشم و با وجود من امري براي آنها نیست و با این وجود هر کس را که من مولاي اویم و از خودش به او اولی هستم، و امري براي او با وجود من نیست، پس علی نیز مولاي اوست و به او از خودش اولی (سزاوارتر) است و براي او امري با وجود او نیست). و بر همین مضمون عبداﷲ جعفر بر معاویه استدلال و احتجاج نمود که مذکور شد و نیز آنچه حموینی در داستان احتجاج امیر المومنین در ایام خلافت عثمان آورده که مفاد آن قبلاً ذکر شد… تا آنجا که سلمان سوال کرد چگونه ولایی (علی بر ما دارد) فرمود ولایی مانند ولاي من بر شما و هرکس که من به او اولی هستم از خودش پس علی نیز به او اولی است از خودش و همچنین با همین مضمون در مناشده و سوگند متقابل امیر المومنین در صفین که مفاد آن قبلاً ذکر شد. و نیز به همین مضمون حافظ عاصمی در (زین الفتی) و سید همدانی در (موده القربی) ذکر نموده اند که (رسول خدا فرمود: ….. پس این علی مولاي اوست و او به شما امر و نهی می کندو براي شما هیچ امر و نهی بر او نخواهد بود، خدیا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را و یاري نما یاران او را و خوار نما خوارکنندگان او را..) و امام حافظ واحدي پس از ذکر حدیث غدیر گوید، (این ولایتی است که پیامبر صلی اﷲعلیه و آله براي علی علیه السلام برقرار نمود ودر روز قیامت این نعمت ولایت مورد پرسش قرار خواهد گرفت، در قول خدايتعالی در کلام خود که می فرماید: (وقفوهم انهم مسئولون) که روایت شده یعنی از ولایت علی رضی اﷲ عنه و معنی آنچنین می شود (همانا از آنان سوال می شود که آیا بر طبق سفارش پیامبر صلی اﷲ علیه و آله، حق موالات او را ادا نموده اند یاامر ولایت او را ضایع و مهمل گذاشتند، تا به مقام مطالبه بر آمده و بر کیفر اعمال خود برسند).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
و این حدیث را حموینی در فراید و جمال الدین ورندي در نظم و ابن حجر در صواعق و حضرمی در ضمن بررسی در سند ذکر نموده اند و همچنین حموینی با ذکر سلسله اسناد ازعبداﷲ بن مسعود روایت کرد که رسول اﷲ خدا صلی اﷲ علیه و آله فرمود: (که فرشته نزد من آمد و گفت یا محمد (سل من ارسلنا قبلک من رسلنا علی ما بعثوا)، یعنی اي محمد از پیامبران پیش از خود سوال کن بر چه امر مبعوث شدند و آنها پاسخ دادند بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب)، و از علی علیه السلام روایت شد که فرمود: (جعلت المولاه اصلا من اصول الدین) یعنی (قرار داده شده است موالات، اصلی از اصول دین) و نیز از طریق حاکم ابن البیع با ذکر سلسله اسناد از ابی صادق که علی علیه السلام فرمود: (اصول الاسلام ثلاثه ینفع واحدمنها دون صاحبه، الصلاه و الزکاه و المولاه و…)، و از طریق بیهقی از حافظ حاکم نیشابوري با سلسله اسناد از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله روایت شده است: (هنگامی که خداي متعال خلق اولین و آخرین را در روز قیامت جمع فرماید و صراط بر پل جهنم نصب شود، احدي از آن عبور نمی کند مگر با برائت ایمنی از آتش به سبب ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام) و این روایت را محب الدین طبري در ریاض با ذکر سلسله اسناد آورده است ….، در ادامه حضرت علامه فرماید مجال نیست که آنچه از مصادر صاحبان حدیث در تفسیر آیه فوق الذکر و آنچه راکه حفاظ حدیث در خصوص برائت و گذر از پل صراط روایت کرده اند، ذکر کنیم و از آنچه گفته شد (من حیث المجموع)، معنایی جز خلافت و اولویت علی علیه السلام و پیشوایی و امامت او بر مردم افاده نمی شود الی آخر.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
و نیز حدیث دیگري را که راغب آنرا در جلد 7 محاضرات خود آورده است که ابن عباس می گوید: (شبی با عمر به راهی می رفتم و عمربر قاطري و من بر اسبی سوار بودیم در این موقع عمر آیه اي را قرائت کرد که در آن از علی بن ابی طالب علیه السلام یاد شد، سپس گفت به خدا سوگند اي اولاد عبدالمطلب که بطور تحقیق علی در میان شما اولی و سزاوارتر به این امر خلافت از من و ابوبکر بود، ابن عباس گوید با خود گفتم خدا مرا نیامرزد اگر من او را رها کنم یعنی دست از او بر دارم، پس به او گفتم یا امیر المومنین آیا تو چنین سخنی را می گویی در حالی که تو و رفیقت بر جستید و امر خلافت را از ما سلب نمودید، و همه این کارها را شما مرتکب شدید نه سایر مردم، پس عمر گفت دور شوید اي اولاد عبدالمطلب همانا شما یاران عمر بن الخطاب هستید، پس (ابن عباس گوید) بعد از این سخن تهدیدآمیز او، من خود را به عقب افکندم و او زمانی جلو افتاد و چون تعلل مرا دید به من گفت راه بیا در امانی و گفت سخن خود را بر من تکرار کن، گفتم مطلبی را یاد آور شدي و من پاسخ آن راگفتم، اگر تو سکوت می کردي ما هم حرفی نمی زدیم، عمر گفت بخدا قسم ما آنچه کردیم از روي عدالت نبود و لیکن ما او را کوچک شمردیم و کنار گذاشتیم زیرا ترسیدیم که عرب به سبب کشتارهایی که در غزوات و جنگ ها از آنها کرده به خلافت او تن ندهند و با او متحد نشوند، ابن عباس گوید، من خواستم به او بگویم رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله او را اعزام می نمود به سوي قبایل گردنکش و متمرد عرب و میدان هاي جنگ و او بزرگان و روساي آنها را در هم شکسته و خوار می نمود و پیامبر در آن ماموریت ها علی را کوچک نمی شمرد و با این وصف تو و رفیقت ابوبکر او را کوچک شمردید، ولی ساکت شدم و آنوقت عمر گفت شد آن چه شد، شد یعنی گذشت آنچه گذشت،
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
(کلب آستان امینی گوید که این روایت خود دلالت بر اقرار شیخین و قبول آنها به صحیح نبودن اعمال آنها و پشیمانی تلویحی آنها دارد و این سخن عمر بن الخطاب یعنی توجیهات ما جواب دارد ولی شما پیگیري نکنید و گذشته ها گذشته است..،) و سپس عمر بن الخطاب ادامه می دهد که در همین حالا تو امور را چگونه، می بینی؟ به خدا قسم ما در هیچ امري بدون مشورت او یعنی علی علیه السلام تصمیم نمی گیریم و هیچ کار را بدون اذن و اجازه او انجام نمی دهیم…)، و در شرح نهج البلاغه با همین مضمون آمده که عمر گفت اي ابن عباس سوگند به خدا همانا این رفیق تو یعنی علی علیه السلام اولی و سزاوارترین مردم است به امر خلافت بعد از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم، جز این که ما درباره او و تصدیق او به امر خلافت، از دو چیز می ترسیدیم…، تا آنجا که ابن عباس گوید گفتم یا امیرالمومنین آن دو چیز کدام است گفت: ترس و اندیشه ما از جوانی او و علاقه و محبت او نسبت به اولاد عبدالمطلب و….، آنچه بیهقی در المحاسن خود ضمن بیان حدیث طولانی که ما بین ابن عباس و مرد شامی که نماینده قوم و قبیله خود بود در موضوع ولایت علی علیه السلام واقع شد و آن مردم، که او نماینده آنها بود در خصوص حقانیت علی علیه السلام در معرض هلاکت بودند که در نتیجه بیان فضائل علی علیه السلام توسط ابن عباس و آنچه ام المومنین حضرت امسلمه در فضائل علی علیه السلام بیان فرموده بود به راه حق هدایت شده و آنگاه مرد شامی گفت سینه مرا از نور و حکمت پر نمودي و.. گواهی می دهم به این که علی رضی اﷲ عنه مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومنی است.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
سخن در پیرامون مفاد حدیث غدیر:
از بزرگان پیشوایان حدیث آنچه را که از معناي (مولی) در تالیفاتشان با حقیقت امر موافقت دارد مذکور گردید، به نحوي که دشمن جز تسلیم چاره اي ندارد مگر کسی که راه لجاج و عناد را بپیماید. حال سخنان تابناك از گروه دانشمندان در اثبات آن می آید:
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
1-این زولاق حسن بن ابراهیم متوفی 387 در تاریخ مصر گوید:
در هجدهم ذي حجه سال 362 که روز غدیر است، گروهی از اهالی مصر و مغاربه و به اتفاق آنها دیگران براي دعا گرد آمدند چون آن روز، روز عید بود یعنی روزي که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در آن روز امیر المومنین علی بن ابی طالب را به خلافت برگزید.
2- امام ابوالحسن واحدي متوفی 468 بعد از ذکر حدیث گوید این ولایت که پیامبر صلی اﷲ علیه و آله آنرا استوار و برقرارنموده در روز قیامت مورد بررسی و سوال خواهد بود.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
3- حجه السلام ابوحامد غزالی: متوفی 505 در کتاب (سرالعالمین) گوید: (که علما در ترتیب خلافت و تحقق و حصول آن براي کسی که امر خلافت به او ارجاع شد اختلاف نمودند بعضی را نظر بر این است..، اما چهره برهان نمایان گشت و گروه هاي علما حدیث و تفسیر، اجماع نمودند بر متن حدیث غدیر از خطبه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله در روز غدیر خم و به اتفاق همگان که آن جناب فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه….،) پس عمر گفت (بخ بخ یا ابا الحسن لقد اصبحت مولاي ومولی کل مومن و مومنه) پس این سخن او به معنی گردن نهادن به امر و رضایت و تایید است، اما هواي نفسانی به دلیل علاقه به ریاست غلبه کرد و عشق و علاقه بدست گرفتن استوانه خلافت و بلند کردن پرچم هاي بزرگ و حرکت بیرق ها توام با چکاچک سلاح ها و صف آرایی هاي سپاهیان و در هم پیوستن سوارها و فتح نمودن بلادها و ممالک، آنان را به جام پر از آرزو سیراب نمود در نتیجه بازگشت به خلافت و سرکشی نخستین نمودند و امر پیامبر صلی اﷲ علیه و آله را پشت سرافکندند و به بهاي کم آن را فروختند و چه داد و ستد بدي انجام دادند و چه بد بود آنچه خریدند.) و حضرت علامه در ادامه مطلب سخنان شمس الدین سبط ابن جوزي متوفی در 654 را در تذکره و گفتار ثعلبی در تفسیر خود و کمال الدین ابن طلحه متوفی 654 در عروه و ابوعبداﷲ گنجی متوفی 658، و سعید الدین فرغانی متوفی 699،علاء الدین مکارم متوفی 736، و طیبی حسن بن محمد متوفی 743 در الکاشف و شهاب الدین بن شمس الدین دولت آبادي متوفی 1049 در (هدایه) و ابوشکور محمد بن عبدالسعید در (التمهید) و ابن باکثیر متوفی 1047 در (وسیله)، ….. که همگی بدین معانی تصریح فرموده اند را ذکر و همچنین گفتار سید امیر محمد یمنی متوفی 1182 در (روضه) و شیخ احمد عجیلی در(ذخیره) را بیان می فرماید که گفتار و تصریح همه آنها، به حقیقت این امر دلالت قاطع دارد.
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
توضیح واضح درباره مفاد حدیث:
داعی ما به توضیح واضح این امر به دلیل چشم پوشی عده اي از لازمه تصدیق اعتراف به حق در مفاد حدیث است آن هم پس از آنکه حقیقت آنرا چون آفتاب تابان، روشن و آشکار دیدند و حقیقت آن است بعد از آنکه خلافت رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله براي مولاي ما امیر المومنین علیه السلام ثابت و استوارگردید، لازمه جدا نشدنی آن موضوع بلافصل بودن آناست…، و آیا اساسا معقول است که علیرغم تصریح در جانشینی از طرف پادشاه و..، مردم بیایند و دیگري را براي سلطنت و یا اجرا مقاصد وصیت کننده انتخاب کنند و…،
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
قربات (عبادات و اعمال وارده) در روز غدیر:
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
حدیث روزه روز غدیر:
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
حافظ ابوبکر خطیب بغدادي متوفی 463 در جلد 8 تاریخ خود با سلسله اسناد از ابی هریره روایت نمود: (که هر کس روز هجدهم ذیحجه را روزه بدارد، براي او ثواب روزه شصت ماه نوشته می شود و آن روز غدیر خم است، هنگامی که پیامبرصلی اﷲ علیه و آله دست علی بن ابی طالب را گرفت و…، الی آخر حدیث). و او همچنین این روایت را به طریق دیگر از علی بن ابی سعید رملی روایت نموده و عاصمی در (زین الفتی) آن را نقل نموده و نیز ابن مغازلی در (مناقب) و سبط ابن جوزي در (تذکره) و خطیب خوارزمی در (مناقب) و ابن البیع در(مستدرك) و حموینی در (فراید) و..، نیز آن را نقل نموده که رجال سند حدیث (ابوهریره، شهر بن حوشب، مطربن طهمان، ابوعبدالرحمان بن شوذب، حمزه بن ربیعه، ابونصر علی بن سعید…) وهمگی آنها مورد تایید و تحسین و اطمینان بوده اند و… الی آخر. حضرت علامه در ادامه به رفع شبهات بی پایه و بی اساس وارده ابن کثیربه حدیث شریف غدیر پرداخته و با دلایل متقن و جامع و مستند به مدارك عالمان حدیث و…، آنها را رد نموده است و…،
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین
همچنین می فرماید در روز غدیر نمازي وارد است که ابو النضر عیاشی و صابونی مصري درباره آن کتابی جداگانه تالیف نموده اند و نیز درباره آن نماز و ادعیه خاصی که وارد گردیده، تالیفاتی جداگانه ثبت و ضبط است…، الی آخر
(کلب گوید با نهایت تأسف باید اذعان نمود که اگر توجیهات شیطانی به شرح آنچه ابن حزم خبیث و مانند او در بحث اجتهاد شیاطین مطرح نموده اند مطرح نمی شد، البته تقوي و ترس از خدا و آنچه به او نسبت می دهند و ترس از عواقب سوء آن که بر اساس حکم کتاب خدا یعنی قرآن مجید دوزخ جاودانی الهی است، به ابن کثیر و امثال او اجازه نمی داد اینگونه بی پروا و بدون رعایت انصاف اظهارنظر نموده و جانب احتیاط را براي حفظ آخرت خود از دست بدهند).
مبادله سوگند (منا شده) امیر المومنین