پنج پازل جنگ غزه
بسم الله الرحمن الرحیم
در جنگی که تحت عنوان طوفان الاقصی روی داده است بایستی به چند مطلب توجه کنیم. در حقیقت این جنگ تشکیل شده از پنج بازیگر یا پنج قطعه پازل اصلی که اگر این پازلها در کنار هم گذاشته بشوند شاید بتوانیم درک صحیحی از اوضاع منطقه بدست آوریم.
پازل اول:
در پازل اول ما با خیل عظیمی از فلسطینیان مواجه هستیم که بمدت یازده سال در یک زندان رو باز بنام غزه تحت محاصره سیاسی اقتصادی و … قرار گرفته اند و تقریبا تحت شدیدترین فشارها از سوی اشغالگران در سرزمین مادریشان زندگی می کنند. این فشارها توانسته است فلسطینیان را همچون فنر به هم فشرده سازد و لذا باید انتظار داشت روزی این فنر رها شده و همچون آتش زیر خاکستر از خودشون عکس العمل نشان داده و شراره های اتش ان دامن گیر همه شود. این عکسالعمل امروزه در حمله طوفان الاقصی به رهبری حماس به سرزمینهای اشغالی خودش را نشان داده است.
بنابراین پازل اصلی را میتوان گفت؛ فلسطینیان بودند که به این شکل در صحنه حاضر شده اند تا بتوانند تکلیف خود را با اشغالگران روشن نموده تا شاید بتوانند سرزمین مادریشان را ازاد کنند.
پازل دوم:
اما اسراییل؛ در حال حاضر نتانیاهو در دهه گذشته به جز یک دورهی؛ نخست وزیراسرائیل بوده و فردی افراطی، راست گرا و جنگ طلب است و کسی است که در پروندههای سنگین اقتصادی متهم بوده و هنوز به این پرونده ها رسیدگی نشده است. وی مجددا در این دوره نخست وزیر شد و تلاش کرد با اصلاح آنچه که اصلاحات قضایی نامیده می شود؛ اختیارات زیادی را برای خودش قائل شود تا بتواند بر روی فسادهایی که در گذشته و در دوره های قبلی نخست وزیری بخصوص در ارتباط با مسائل مالی داشته سرپوش بگذارد.
از این رو در سرزمینهای اشغالی، این موضوع با اعتراض شدید مخالفان نتانیاهو مواجهه شده و موجب گردید شاهد اعتراض جمعیت های صدها هزار نفری اسرائیلیان در شنبه های متوالی در خیابان، بر علیه شخص نتانیاهو باشیم.
اما نهایتا کنیسهای که بیشتر هواداران نتانیاهو را در خود داشت رای به اجرای این قانون دادند. از این رو نتانیاهو برای مدتی که نخست وزیر است با تکیه به این قانون کنیسه می تواند از پیگیری های قضائی مصون بماند. ولی شخص نتانیاهو بخوبی می دانست عمر ریاستش بر دولت اسرائیل خیلی به درازا نخواهد کشید و لذا وی برای اینکه بتواند در میان مدت خود را نجات دهد باید شرایطی را ایجاد کند تا بتواند تحت آن شرایط از این وضعیت راه گریزی پیدا کند. بنابراین؛ چه شرایطی بهتر از اینکه جنگی راهاندازی شود و به استقبال آن برود تا خواسته های شخصی او را فراهم سازد. این ایده همان راهی بود که نهایتا چیزی بجز راه اندازی یک شرایط جنگی تمام عیار و محض نبود.
نتانیاهو در پناه جنگ می توانست به سرعت دولت وحدت ملی تشکیل داده و ارتش از هم پاشیده خود را سر و سامان داده و منسجم کند. انهم ارتشی که در نهایت رهبری ان با خود وی خواهد بود.
لذا نتانیاهو با علم و اطلاع کامل از وقوع طوفان الاقصی به استقبال آن رفت و برای کنترل افکار عمومی این جنگ را غافگیری کامل دانست.
در باطل بودن این نظر نتانیاهو، کافی است با بررسی اوضاع و شرایط و شواهد یکی دو روز قبل از هفتم اکتبر 2023 را بررسی کنیم تا مطمئن شویم که نتانیاهو نه تنها از حمله حماس خبر داشته بلکه به آن هم دامن زده است. ولی اکنون خود را به صورت تعمدی به فراموشی زده یا تبلیغ میکند اطلاعی از آن نداشته است.
اولا مانورهایی که از روزهای قبل در منطقه با شهرک سازیهای مصنوعی شبیه شهرکهای اشغالی توسط گروه نظامی حماس در مرزهای اشغالی اسرائیل و غزه انجام گرفت.
دوم به گفته شبکه کان اسرائیل؛ شب قبل حمله، رئیس ستاد ارتش با کلیه نیروهای مربوطه خود جلسه ایی برای بررسی این مانور برگزار نموده است. و حتی تیم هایی از نیروهای نظامی و اطلاعاتی همان شب به منطقه برای بررسی میدانی به منطقه مانور اعزام می شوند. که گفته می شود بسیاری از کشته ها و معدومین و اسرا و زخمی های اسرائیلیان از همین تیم ها بوده اند.
سوما نحوه برخورد نتانیاهو در نحوه اعلام بی اطلاعی خود وغافلگیریش سئوال بر انگیز است بخصوص آنجا که می گوید ساعت شش و بیست و نه دقیقه بوده است. یعنی حتی حاضر نیست که ان را به شش و نیم بکشاند. و وانمود نماید حواسش به همه چیز بوده است حتی دقایق …
لذا خواسته نتانیاهو چه قبل و چه بعد از شروع جنگ؛ بر این است که به این جنگ دامن بزند تا شاید بتواند از پس محاکمه در همین رابطه هم راه گریزی داشته باشد. نتیجه انکه نتانیاهو برای نجات خود حاضر شد منطقه را با یک دروغ بزرگ بنام غافلگیری در اتش فرو برده و جان هزاران نفر فلسطینی بیگناه اعم از کودک و زن را ملعبه طمع های شیطانی خود بنماید.
پازل سوم:
پازل سوم را در مسئله روسیه باید جستجو کرد. با شروع جنگ اوکراین روسیه انتظار داشت با توجه به برتری نظامی که دارد بتواند همچون موضوع جزایر کریمه موضوع اوکراین را به سرعت خاتمه بدهد اما بعد از اینکه اوکراین غیر مستقیم نقش نیابتی مبارزه نظامی غرب با روسیه را به عهده گرفت، این جنگ روند فرسایش یافت و ان هم هیچ دلیلی نداشت جز اینکه ناتو و غرب تمام قد حمایت مالی و لجستیکی خود را از اوکراین اعلام داشتند و با کمک های نظامی خود عملا باعث شدند اوکراین دراین جنگ در کوتاه مدت شکست را تجربه نکند.
بدیهی است این موضوع نمی توانست از نگاه روسیه مخفی باشد و از سوی دیگر روسیه هیچ عامل بازدارنده قوی برای اینکه بتواند غرب را به دست بر داشتن از این سیاست کند در اختیار نداشت حتی تحریم نفت و گاز روسیه به اروپا هم خیلی نتوانست کار ساز باشد.
اما موضوع اسرائیل و جنگ تمام عیار در سرزمین های اشغالی چیزی بود که معادلاتش برای غرب فرق داشت و غرب نمی تواند بین اسرائیل و اوکراین با هردو کنار بیاید و یا هر دو را حمایت مالی و نظامی کند یا بی توجه به موضوع اسرائیل باشد. از این رو شروع یک جنگ مهم و اساسی و تمام عیار در اسرائیل بیشتر از انکه نیاز حماس و یا اسرائیل را برآورده کند، می تواند بستر خوبی برای انتقال کمک های غرب از اوکراین به اسرائیل باشد. درخواست های کمک های نظامی اسرائیل از جهان غرب و و تلاش زنیسکی برای جلب توجه بیشتر کمک نظامی به اوکراین همان چیزی بود که روسیه از جنگ غزه انتظار دارد.
پازل چهارم:
در حقیقت ایران است؛ ایران دارای نفوذ غیرقابل تصوری در منطقه شده است؛ یعنی ایران به همراه انقلاب اسلامی آن با هشت سال تجربه جنگ تمام عیار و بیشاز چهل سال محاصره اقتصادی و سیاسی بخوبی توانسته است از پس آن بر اید و معضلات سیاسی و نظامی و منطقه ایی خود را یکی بعد از دیگری حل کند که آخرین ان را باید در موضوع دولت خود خوانده داعش و جنایات های داعشی ها در سوریه و عراق دانست که سومین سرزمین را ایران انتخاب کرده بودند اما ایران تنها با سپاه مستشاری و نفوذ منطقه ایی از طریق سرداری کاردان همچون شهید قاسم سلیمانی بر مصیبت داعش که داشت مثل خوره تمامی غرب اسیا را در بر می گرفت غلبه کرده و سریال دومینوی داعش را برای همیشه قطع کند.
این نفوذ برای اسرائیل خوشایند نیست از این رو اسرائیل بعد از داعش تلاش کرد هرچه بیشتر به حیات خلوت ایران یعنی کشورهای همسایه ایران نزدیک شود لذا باید شرایطی رقم بخورد تا نفوذ ایران و بخصوص ضدیت با موجودیت اسرائیل را عملا دوباره به محک تجربه وادار کنند و این موضع به هیچ وجه شدنی نبود مگر اینکه جنگی شکل بگیرد که هر دوسوی ان؛ جبهه هایی باشند که ایران نسبت به انان تعیین مواضع سیاسی کرده است. یعنی فلسطین به عنوان قبله اول مسلمین و اسرائیل به عنوان غاصب سرزمین های مقدس. قبل از این موضوع تحرکاتی در آذربایجان و شرق ایران افغانستان و حتی ترور دانشمندان ایرانی شده بود اما ایران با خود نگهداری و درایت سیاسی؛ برخورد با عاملین اصلی انان را به موقع مناسب و در زمان صفر موکول کرده بود. البته موضوع فلسطین و اسرائیل چیزی نبود که جمهوری اسلامی بتواند به اسانی از کنار ان عبور کند. یا باید مستقیما درگیر ان بشود که مطلوب غرب و اسرائیل است یا از نفوذش استفاده کند که این نفوذ قابلیت خود را در دراز مدت اثراتش نمودار می شود و این هم مطلوب ایران نیست. بنابراین می توان گفت همه این قضایا شاید به دلیل بوده تا ایران را درگیر جنگ نظامی دیگری کنند.
پازل پنجم:
کشورهای عربی را باید به عنوان پازل پنجم این جنگ خواند. کشورهای عربی هرچند در چند دهه اخیر به خاطر برخورداری از موهبت نفت توانسته اند به ظاهر از نظر رشد اقتصادی رتبه خوبی را بدست بیاورند اما به لحاظ سیاسی به خوبی می دانند چیزی جز ملعبه و بازیچه غرب نبوده و نیستند و تنها گاو شیر دهی شده اند که افسارشان در دست سیاستهای اقتصادی غرب قرار دارد. و این مهم بخصوص در جنگ یمن بخوبی خود را نشان داده است.
این کشورها در مقابل چشمشان می بینند این ایران است که بدون اقتصاد وابسته و در حال محاصره و تحریم روز به روز بر نفوذ منطقه ایی خود می افزاید و به خصوص در میان ملت عرب و از جمله فلسطین که بیش از 70 سال است مسئله اول مسلمین و اعراب بوده، گوی سبقت را از سایر کشورهای عربی ربوده است.
سئوال اینجا است چه اتفاقی در ارتباط با مسئله اول اعراب و مسلمین می افتاد تا بتوان این نفوذ را از ایران به کشورهای عربی منتقل نماید. این اتفاق چیزی نبود جز همان جنگ؛ تا صحنه ایی فعال برای تحرک کشورهای عربی بوجود امده و اینان بتوانند در این رابطه تفوق سیاسی خود را به رخ ایران کشانند و عملا نفوذ سیاسی خود را به اثبات برسانند و به عنوان بازیگر فعال در این رابطه حاضر باشند.
جنگ غزه این بهانه را به کشورهای عربی و بخصوص عربستان و ولیعهد ماجراجو و بلند پروازش می دهد.
در حقیقت آنچه در پازل پنجم مطرح هست انتقال نفوذ منطقه ایی از ایران به کشورهای عربی است و این جنگ باعث خواهد شد
اعراب بتوانند میزان نفوذ خود را بر فلسطینیان و رزمندگان و گروه حماس افزایش داده و آن را به منصه ظهور برسانند.
نتیجه:
جنگ غزه در حقیقت آتش زیر خاکستری بود که این اتش در زیر خاکسترهای فشار ناجوانمردانه و ظالمانه بر فلسطینیان، فساد نتانیاهو و گریز از محاکماتی که درانتظارش است، تمایل روسیه به انتقال کمک های غرب از اوکراین به اسرائیل، به محک کشاندن دوباره نفوذ و قدرت نظامی ایران در منطقه و انتقال نفوذ سیاسی بر فلسطینیان از ایران به سمت اعراب است .
اینکه جایگاه آمریکا و غرب در این میان را باید چگونه ببینیم تنها می توان گفت هرچند غرب و امریکا حاضر نسیتند به لحاظ نفوذ شدید لابی های صهیونیسم به این راحتی از نگاه حمایت ها امیز نسبت به اسرائیل دست بردارند اما انچه در این مقطع برای انان است، عدم اولویت جنگ غزه و ضربه دیدن اسرائیل در این رابطه است. نگاه غرب چند سالی است به شرق اسیا دوخته شده است و رفته رفته باید شاهد کاهش یا تغییر سیاست های حمایتی غرب از اسرائیل و تعویض ان به سمت سیاست های زندگی مسالمت امیز اسرائیل با اعراب باشیم و این همان چیزی است که یک بار تجربه موفق ان در قضیه خیانت انور سادات به اعراب آزموده شده است.
مجید بهمنی
مهر
1402
مرسی؛ پازل ها خیلی به واقعیت نزدیک است
ترساندن غیرنظامیان فلسطینی ها برای تسریع در تخلیه سرزمینهایشان، یکی از سیاستهای راهبردی اسرائیل -از بدو پیدایش آن- بوده و هست لذا همیشه مترسد بهانه برای اقدامات دهشتناک در فلسطین است.