فرهنگ اسطوره شهادت
چکیده
جامعه ي ايراني در طول حيات تاريخي خود ، جامعه اي «ارزش مدار» بوده و يكي از بنياني ترين عوامل تعريف كننده و سامان دهنده ي هويت وي محسوب گرديده است.
يكي از ويژگي هاي بارز اين جامعه، روحيه ي قهرمان پروري و قهرماني گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و جمعي و هم در آثار حماسي ايران بازتابي درخشان داشته است. قهرمانان ايران در همين عصر مدرن بنام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، بر مبناي ارزش هاي ديني، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و با تكيه بر قهرمانان ديني به سمت و سويي رفتند كه شهادت، هويتي واحد و جمعي شد و آنها با هم اسطوره ي مقدس شدند. آنچه در اين مقاله از اهميت ويژه اي برخوردار است پرداختن به تحريف و قتل قهرماني است؛ البته نه قتلي كه جنبه ي جسماني داشته باشد. قهرمانان اين مرز و بوم از مرزهاي زميني و خاكي و نواميس مردم پاسداري كرده اما متأسفانه اهداف و ايثار و شهادت آنان با ابزار فرهنگي ترور مي شود.
فرهنگ اسطوره شهادت
مقدمه
نگاه به تاريخ تحولات و سير تكاملي زندگي اجتماعي و اشكال تغييرات و عناصر و عوامل تغييرات و نتايجي كه به دنبال داشته اند و همچنين تلاش براي نگاه به آينده تغييرات در الگوها وسبك هاي رفتاري و قواعد زندگي بشر، اهميت و ضرورت ويژه اي دارد و شناخت فرهنگ به عنوان روح زندگي جمعي انسان مورد توجه است.
يكي از عناصر و بخش هاي عناصر فرهنگ، ارزش هاي حاكم برزندگي اجتماعي انسان است (حاجيلري، 1378: 1).
ويژگي بارز فرهنگ ارزشي، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و جمعي و هم در آثار حماسي بازتابي درخشان داشته است.
قهرمانان به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم مي شوند.
1- قهرماناني كه برمبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان شوند.
2- قهرماناني كه با شورش بر عليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند.
در اين مقاله اصرار و پافشاري برهمين ارزش هاي مسلط و رفتارها و كردارهايي است كه با ترازوي ارزش ها تنظيم شده است؛ اما متاسفانه در جامعه با ابزار فرهنگي ترور مي شود. در اين جستار برآنيم كه نشان دهيم فرهنگ ايثار و شهادت چگونه شكل مي گيرد و چگونه تحريف مي شود.
فرهنگ اسطوره شهادت
– فرهنگ
معين فرهنگ را در ادب ، تربيت ، دانش ، علم ، معرفت ، مجموعه ي آداب و رسوم ، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يك قوم ، معني كرده است ( معين : 1371 ) .
آنتوني گيدنز فرهنگ را از ارزش هاي اعضاي يك گروه معين مي داند و هنجارهايي كه از آن پيروي مي كنند . ( آنتوني گيدنز، 1376 : 36 ) .
ژان برگ فرهنگ را عصاره ي زندگي اجتماعي مي داند كه در تمامي افكار ، اهداف ، معيارها ، ارزش ها و فعاليت هاي فردي و اجتماعي انسان منعكس مي شود ( پاول مارك : 1374 ).
فرهنگ اسطوره شهادت
– ارزش
شكلي از تجلي روابط اخلاقي در جامعه ، يا معيارهاي مشترك فرهنگي در يك جامعه كه به موجب آنها ، قدر و اهميت اخلاقي يا بازشناختي يا نظري و عقلي چيزهايي كه موضوع آرزو و يا نياز و يا برداشت هاي افزارند ، تعيين و سنجيده مي شود ( فرهنگ علوم سياسي، 1375 : 411 ).
آلن بيرو در باب ارزش معتقد است چيزي كه مطلوب شناخته مي شود، مي تواند در سطح سرنوشت جامعه و يا در سطح سرنوشت فردي باشد و اين به نوعي علم اخلاق يا دانشي است كه موضوع آن ارزيابي يا قضاوت و در نتيجه تميز خوب و بد از يكديگر است (بيرو، 1366: 445).
فرهنگ اسطوره شهادت
– ايثار ، از خود گذشتگي
گذشت و انصراف از جان و مال و خويشاوند و امنيت شخصي و آسودگي مقام به خاطر عدالت و حق و حقيقت و منافع جامعه.(فرهنگ علوم سياسي، 1375: 12)
فرهنگ اسطوره شهادت
– اسطوره
افسانه اي كه اصل و ريشه ي آن معلوم نباشد، ولي مبين نيازي خاص و بازتاب آرزويي جهت يافته باشد. (فرهنگ علوم سياسي: 249 : 1375)
جرج سورل (1922: 1847 ) مي گويد در گذشته اسطوره بياني نمادي بود كه موضع و نقش انسان را در جهان به صورتي ايستا و يا نظر به گذشته، تبيين مي كرد در روزگار ما اسطوره بيانگر يك جهان بيني پوياست با بعد عقلاني نظر به سوي آينده دارد و خواهان انجام عمل است (آلن بيرو، 1366-2350)
فرهنگ اسطوره شهادت
– قهرماني – دلاوري – قهرمان گرايي
نيكلاي ميخائيلووسكي در تبيين رويدادهاي اجتماعي با مساعي افراد استثنايي (1824-1904) عقيده دارد وظيفه ي قهرمان است كه با سرمشق و ايثار خود انبوه خلق يا توده را از ضعف مطلق و خمودي رها سازند و به سوي انقلاب اجتماعي جلب نمايند. (فرهنگ سياسي، 1375: 168).
سيدني هوگ معتقد است قهرمان در تاريخ كسي است كه بتوان در تعيين يك مساله يا حادثه تاثير اساسي به او نسبت داد. (هوگ، 1375: 140)
فرهنگ اسطوره شهادت
– شهادت
شهيد در لغت به معناي فدايي، شهيد در راه خدا، شهيد در راه حق است. (آريان پور، 1368: 1329).
شهادت شامل دو ركن است: يكي اينكه در راه خدا و في سبيل ا… باشد و هدف مقدس باشد وانسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد و ديگر اينكه آگاهانه صورت گرفته باشد (فرهنگ علوم سياسي، 1375 : 227).
فرهنگ اسطوره شهادت
– شهادت در اديان الهي
در فرهنگ يونان باستان آمده است شهادت عملي سياسي است در جهت بسط و دوام و بقاي گروه، ولي هر قرباني و فداكاري شهادت نيست. عمدتا شهادت عملي براي بدست آوردن اميال ايدئولوژيكي است. اديان نيز هر نوع فداكاري را شهادت نمي دانند واصطلاحي كه براي فداكاري به كار مي گيرند شهادت است. شهادت در انحصار دين اسلام نيست ، اديان ديگر بويژه مسيحيت شهادت را تأييد كرده اند و اين مسئله در تورات يا عهد عتيق به دو صورت بيان شده است.
الف – خدا شاهد است
ب – شهادت خدا در شريعت شهيد و شهادت در نظر يهوديان به اندازه ي نفعي است كه از آن مي برند و اين نفع يا بيروني و در ميدان است و يا به صورت زيادي زراعت و محصول.
پس طبق پاره اي از مستندات، شهادت از تفكر يهود دور است؛ البته با رجوع به قرآن به مواردي برخورد مي كنيم كه در بين يهود اسم خود را در ليست بلند شهدا ثبت كرده اند، (مثل ساحران فرعون) و اگر تحريفي در آن وارد نكرده باشند و مقام شهيد قبل از تحريف جايگاه والايي داشته است. (نصرتي، 1380: 2).
فرهنگ اسطوره شهادت
اصطلاح مارتير دوم كه به معني لفظي شهادت (گواهي ، ديدار ، نظاره) است ابتدا به وسيله ي حواريون در مورد عيسي به كار گرفته شده است[1] و در مورد افرادي است كه در صدر مسيحيت و پس از به صليب كشيدن عيسي (ع) مرگ داوطلبانه را بر ترك دين و ايمان خود ترجيح دادند و از اين راه بر اعتماد به حقيقت وايمان خودگواهي دادند.
در مسيحيت شهيدان به سه گروه تقسيم مي شوند.
1- شهيدان اراده ، ايمان و عمل مانند: استفن مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه با اراده مرگ را پذيرفتند از دين وايمان خود دفاع كردند و عملاً كشته شدند.
2- شهيدان اراده و ايمان و نه عمل، مانند لوچياي مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه از مرگ نجات يافتند.
3- شهيداني كه اراده بر فداكاري نداشتند و مرگ را آگاهانه انتخاب نكردند؛ ولي به خاطر دين خود به مرگ رسيدند.
با ازدياد تعداد شهيدان در مسيحيت كتابهاي مهم و فراواني در شرح حال شهدا به رشته ي تحرير در آمد و اين كار «شهيد شناسي » نام گرفت. در كليساي كاتولويك 14000 نفر به عنوان شهيد شناخته مي شوند و مورد احترام رسمي مي باشند. تاريخ بزرگداشت شهداي مسيحيت به قرن دوم ميلادي منتهي مي شود. در مورد مزار شهدا نيز بايد گفت كه آرامگاه آنان از احترام خاصي برخوردار بود ومحل دعا و نيايش گرديد؛ سپس كليساها بر فراز مزار آنان برپا شد كه به مارتيريوم يا شهادتگاه شهرت يافت.
اين نكته قابل توجه است كه همانطور كه كلمه ي شهيد در اسلام به معناي گواه والگو و نمونه هردو به كار رفته است، در مسيحيت نيز مارتيرها گواه و الگو هر دو شناخته شدند و مسيحيان شهيدان خود را نمونه هاي كامل مسيحيت مي دانستند (عزتي : 3) رنگ سرخ كه رنگ خون بود شعار شهادت معرفي شد و در كليساي كاتوليكي، تا سال 1969 شعار شهادت و رنگ سرخ مورد توجه واحترام خاصي بود. روز شهادت شهيدان روز آغاز زندگي جاودانه ي آنان تلقي مي شد و به همين جهت بعنوان جشن ميلاد آنان شناخته شد. در ادبيات كاتوليكي شهدا بر اولياء تقدم داشتند.
فرهنگ اسطوره شهادت
تحول مفهوم شهادت در مسيحيت و انجيل درحد وسيعي تحت تاثير مفهوم آن در يهوديت و تورات مي باشد. در يهوديت عهد تورات و پس از آن، شهادت عمل انفرادي مبتني بر تقوا ومقاومت در برابر شيطان تلقي مي شد. هدف از شهادت در يهوديت ، نسبتاً رشد يافت و دوره ي بعد به وجود آمد و مسيحيت دراين رابطه از مفهوم شهادت تكامل يافته در دوران يهوديت رشد يافته متاثر شد (انجيل پل مقدس: بخش22آيه 20) پس از آن كه مسيحيت شهيدان فراواني را به جامعه ي خود تقديم كرد، اين مفهوم حتي تكامل بيشتري يافت. شهيدان مسيحيت خود را مقلد عيسي تلقي مي كردند و در تحمل رنج و مشقت و پذيرفتن شهادت از او تقليد مي كردند.
بنا بر اين مفهوم تكامل يافته، شهادت در چهارچوب ايدئولوژيكي قابل پذيرش بود. (دايره المعارف جديد كاتوليكي ج 312، 9:1967) به هر صورت با زياد شدن تعداد شهدا در مسيحيت، فرهنگ و ادبيات شهادت در مسيحيت به وجود آمد و رشد كرد. در نتيجه مقام شهداي مسيحيت مورد احترام وسيع در مسيحيت بعدي قرار گرفت و شكل شهيد پرستي به خود گرفت. رشد فرهنگ خاص شهادت سبب شد كه روز شهادت شهدا روز تولد آنان تلقي شود[2]ان نظريه كه شهدا هرگز نخواهند مرد، بلكه براي هميشه زنده اند نيز در مسيحيت مورد توجه بود و شايد به همين دليل بود كه روز شهادت آنان روز تولدشان تلقي مي شد. البته شايد در فرهنگ بت پرستي نيز روز مرگ بسياري از اسوه ها، روز جشن و سرور بود و شايد مسيحيت از اين نظر كه روز شهادت را روز تولد جديد و روز سرور تلقي مي كرد، از فرهنگ بت پرستي متاثر بود. خون شهيد و در خون غلطيدن شهيد يك نوع غسل تعميد دوم تلقي مي شد. جانبازان يا كساني كه از قتل رهايي مي يافتند مورد احترام فوق العاده قرار مي گرفتند و از امتيازات ويژه اي برخوردار مي شدند [3] بدون ترديد پرستش مردگان در فرهنگ بت پرستي قبل از مسيحيت و در مسيحيت تاثير فراوان گذاشت و سبب شد كه نوعي پرستش شهدا در مسيحيت به وجود آيد؛ به همين علت بود كه يكي از مسائل مورد اختلاف و درگيري بين مسيحيت كاتوليكي و مسيحيت پرتستاني همين مساله ي پرستش شهدا بود.
فرهنگ اسطوره شهادت
– از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ شهادت
يكي از ويژگيهاي بارز فرهنگ ارزشي ايران، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و هم جمعي و هم در آثار حماسي ايران بازتابي درخشان داشته است.
فرهنگ ايراني كه با فرهنگ اسلامي آميخته شده است، قهرمانان افسانه اي داشته كه در دفاع از كيان و ناموس مردم به جنگ رفته و از راه مكرر حيله و نامردي به صورت مظلومانه اي شهيد شده است.
جهش هاي اجتماعي جامعه ي ما مديون همين قهرماناني است كه در قله ي بلند تاريخ قرار گرفته اند. ايراني در مسير تمدن و كمال خود هميشه به سوي انسانهايي گرايش داشته كه الگو و مظهر ايثارگري بوده و به همين دليل به الگوهاي اسطوره اي خود عشق ورزيده و در رفتار و گفتار و شيوه هاي زندگي از آنان الهام گرفته است.
آنچه ايراني را به جهان اسطوره اي قهرمان گرايي كشاند، چهار عنصر اصلي جهان اسطوره است:
1- عنصر اول جهان اسطوره اي ميل به جاودانگي است.
2- عنصر دوم آفرينش نمونه هاي ازلي از طريق حضور خدايان و قهرماناني است كه ارزش ازلي را درخويش منعكس مي كنند.
3- عنصر سوم حضور هميشگي ارزش هاي ازلي و خلل ناپذير در جهان اسطوره اي است
4- عنصر چهارم ارجحيت كل بر جزء و لزوم تبعيت جزء از كل آرماني است (شيدا، 1381: 1)
قهرمان اسطوره اي از اين ساخت و عناصر جدا نبوده است؛ او در قامت موجوديت خدايي يا خدايي– انساني بوده و در همه حال پاسدار ارزش هاي خلل ناپذير و تبلور آرزوها و يا رنج هاي برخاسته از وضعيت انسان در يك دوران خاص و يا برخاسته از موقعيت نوعي انسان مانند كيخسرو– سياوش– جمشيد– اوليس– اطلس– هركول و گيلگمش قهرمانان بوده است.
فرهنگ اسطوره شهادت
قهرمانان غير اسطوره اي نيز بي ترديد تبلور آرزوها و رنج هايي هستند كه ريشه در وضعيت انسان عصر از يك سو و موقعيت نوعي انسان از سوي ديگر دارند؛ موجوديتي كه بخشي در عناصر اسطوره اي را نيز با خود حمل مي كنند.
تبلور ارزش هايي هستند كه خلل ناپذير و نماينده كل است و تبلور جاودانگي هستند برخاسته از جهان دو قطبي.
تنها تفاوت آنها با قهرمانان اسطوره اي ميرايي جسماني آنهاست. (همان، 2).
قهرمانان غير اسطوره اي در دوران زندگي و مبارزه، همه ي خير خويش را فداي مردمشان مي كنند و پس از مرگ روحي مي شوند در كالبد پيروان شان و ياد وخاطره ي آنان شمعي مي شود برفراز راهي كه گزيده بودند. (انصاري، 1385: 1)
در ما نيز نسبت به قهرمانان همواره علاقه اي وجود دارد، ولي به لحاظ شدت و خصوصيت از يك دوران تاريخي تا دوران ديگر فرق مي كنند (هوگ، 9:1375) هركس ما را نجات دهد يك قهرمان است (همان، 1)
بهرحال در وجود همه ي قهرمانان به هر دليلي كه قهرمان شده باشند دو ويژگي مشترك وجود دارد؛ نخست اين كه قهرمان بيان ارزش هاي مشترك يك گروه بزرگ يا كوچك انساني است، و دوم اين كه قهرمان، محل تحقق آرزوها يا تبلور ارزش هايي است كه ستايشگران قهرمان توان برآورده كردن يا تبلور آن ها را ندارند.
اين دو ويژگي بي ترديد در همه ي قهرمانان نوعي هراس ايجاد مي كند؛ هراس برخاسته از بارسنگين «تعهد» از يك سو و هراس ناشي از خطر از دست رفتن موقعيت قهرماني از سوي ديگر (شيدا، 3:1381).
با اين همه براي كساني كه به اهميت فرد درتاريخ اعتقاد دارند كافي نيست كه تنها وجود افراد برجسته را اثبات كنند. آنان بايد دلايلي ارائه دهند كه اين شخصيت ها نه تنها وجود داشته اند، بلكه برروي رشته اي كه در آن فعاليت مي كردند تاثير قطعي گذاشته اند (هوگ، 1375: 140).
براين اساس، شايد بتوان قهرمانان را به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم كرد:
الف- قهرماناني كه بر مبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان مي شوند.
ب – قهرماناني كه با شورش برعليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند. آنچه از قهرمانان الگو ساخته است همين اصرار و پافشاري بر ارزش هاي مسلط است.
اما متاسفانه در جهان كنوني و در عصر سيطره ي دموكراسي نوين، عده اي معتقدند جامعه ي قهرمان پرور جامعه اي بيمار و قهرمان هم چيزي جز آفت جامعه نيست. آنان مي خواهند به اين بهانه مسيرمبارزه براي عدالت و آزادي را مسدود كنند. «گئون» متفكر فرانسوي مي گويد: درد انسان امروز نداشتن قهرمان نيست (انصاري،1385: 1).
گرچه مردان بزرگ براي زاده شدن از كسي اجازه نمي خواهند (هوگ، 1375: 214)
ولي آنچه به فرهنگ «قهرماني » بار منفي مي بخشد مذموم بودن عرضي است نه ذاتي. آنچه امروز در رابطه با فرهنگ قهرماني قابل نكوهش است، مسئوليت گريزي و احاله ي همه ي مسئوليت ها بردوش قهرمان است.
در حالي كه قهرمان پديده اي شناخته شده در سراسر تاريخ و جغرافياي بشر و در تمام عرصه هاي اجتماعي، علمي، فرهنگي، ديني و اخلاقي مي باشد كه با فداكاري هاي خويش هستي خود را به بازي گرفته و جامعه ي بشري را گام به گام پيش برده است.
قهرمانان ايراني نيز در همين عصر مدرن به نام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، برمبناي ارزش هاي ديني، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و با تكيه بر قهرمانان ديني به سمت و سويي رفتند كه شهادت هويتي واحد و جمعي شد و آنها با هم اسطوره اي مقدس شدند (شاكر، 1385: 1).
در طول تاريخ و نزد همه ي اقوام و ملل، ايثار و شهادت از مقام منبع و رفيعي برخوردار بوده است.
قهرمان ديني شهادت را پلي به سوي پيروزي و جاده اي كه او را به لقاي پرودگار مي رساند، مي داند. او همواره مشغول نبرد در دو محور است؛ نبرد با دشمن كه خاكش را اشغال كرده و ستيز با نفسي كه او را از خدا دور مي كند. (گاستون، 1374: 9).
اكثر اين شهادت ها چه در غرب و چه در شرق بر سر استقرار عدالت صورت پذيرفته است؛ يعني ايثارگر و شهيد قهرمان بنا به تشخيص و تميز شخصي احساس كرده است كه در جايي حقي ضايع شده يا عدالتي خدشه دار شده است واز اين رو براي استيفاي اين حق و يا تامين عدالت از جان خود مايه گذاشته وگاهي اين از خود گذشتگي آن قدر در روند اصلاح و تامين صلح و امنيت واستقرار عدالت و آرامش موثر بوده است كه برخي از درام نويسان سعي كرده اند از طريق طرح اين مساله در آثار خويش و پرداخت شخصيت ايثارگر وي را جاودانه سازند.
فرهنگ ناشي از مفهوم شهادت، فرهنگ استقامت و پايداري و ايثار و فداكاري تا سرحد لقاء است. قهرمانان همه چيز را از منظر ارزش ها نگريستند؛ به سياست، سيمايي به هنجار بخشيدند و تمام رفتار ها وكردارهايشان را با ترازوي ارزش ها تنظيم كردند. منطق ايثارگر فراتر از منطق افراد عادي است. مرگ قهرمان يك انتخاب آگاهانه است نه يك انتخاب از روي تكليف و يا احساسات قهرمان با تعادل ميان عقل و عواطف آگاهانه راه شهادت را انتخاب مي كند. و از اين روست كه مسائلي را كه او درخشت خام مي بيند، ديگران حتي در آينه هم نمي بينند؛ زيرا جان خود را در راه اهداف الهي بذل و بخشش مي كند.
قهرمان جان خود را براي حزن ديگران از دست نمي دهد. او مرگ در راه اعتقاد را مظهر حيات مي داند و اينگونه ارزش ها را حفظ مي كند. قهرمان هرگز از ارزش هاي ابزاري شهادت وايثارگري كه ارزش هايي براي تحقق ارزشي ديگري است استفاده نمي كند (پناهي، 2385: 6)
تهور در ايثار گري و جانفشاني و ترقي در واقع ثمره ي پيكار مستمر قهرمان است كه تمامي موانع بيم و شك و ترديد رااز سرراه برداشته اند واز اين رو شهادت، پيش از اينكه يك حركت فيزيكي و جسماني در ميدان باشد يك حركت عقيدتي و روحاني است.
زد و خورد در ميدان نبرد به واقع مفسر همان حركت فكري و رواني است، گرچه قهرمانان راستين در جوامع انساني بر مبناي نيازهايشان انتخاب مي شوند. جامعه اي كه در معرض تهاجم نظامي است نيازمند قهرماني از نوع نظامي است و مردمي كه در برابر امواج تهاجم سياسي و فرهنگي قرار مي گيرند به قهرمان ديگر نياز دارند. قهرمانان با دعوت كسي نمي آيند كه با پس خواندن غيب شوند. آنها خود در جامعه با نيازها و بي عدالتي ها ساخته مي شوند (انصاري، 1385: 2).
فرهنگ اسطوره شهادت
آنچه در اينجا از اهميت ويژه برخوردار است، چگونگي بوجود آمدن قهرمان نيست، بلكه تحريف و قتل قهرماني است؛ البته نه قتلي كه جنبه ي جسماني داشته باشد. تحريف يكي از مهم ترين آفات همه ي فرهنگ ها ومكتب هاست. تحريف از ماده حرف به معناي منحرف كردن و كج كردن يك چند از مسير و مجراي اصلي آن بوده و بر دو نوع است. الف: لفظي (قالبي) يا پيكري و ب: معنوي و روحي. همان طور كه از نظر نوع، تحريف بردو قسم است و از نظر عامل منحرف نيز بر دو قسمت است: 1- از طرف دوستان به علت جهالت آنان 2- از طرف دشمنان به علت عداوت و زيركي آنها. از تحريفات لفظي عاشورا، مي توان به قصد شير و فضه يا حضور ليلي در كربلا اشاره كرده و يكي از تحريفات معنوي به اين صورت است كه حادثه ي كربلا را به عنوان يك حادثه ي استثنايي و ناشي از دستور محرمانه وخصوصي معرفي كردند كه امام حسين (ع) فداي گناهان امت شد و قيامت او را كفاره ي عمل به ديگران قلمداد كردند تاگناهكاران از عذاب بيمه شوند (احمدي، 1385: 2).
معمولا در تاريخ قهرمانان از دو راه ترور مي شوند : 1- فراموشي 2- مسخ شخصيت
امامان شيعه براي شكستن حصر فراموشي برفرهنگ «ياد» تكيه داشتند و بهره گيري از زيارت و مرثيه و شعر و «احياي امر ائمه» تا از اين راه، سياست بايكوت اموي و عباسي راناكام بگذارند (محدثي، 1385: 1)عزاداري بر شهيد، انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است. از زبان شهيد مطهري بشنويم كه عزاداري بر حسين بن علي (ع) يك حركت است و يك موج است؛ يك مبارزه ي اجتماعي است كه قهرماني او را مي آفريند .
گر چه قهرمانان با شيوه هاي نظامي از ميان برداشته مي شوند، ولي راه و اهدافشان با ابزار فرهنگي ترور مي شود.
امروزه ابزار فرهنگي ترور، شيوه هاي ملايم و آهسته و آرام هدف قرار داده شده است. صحنه هاي حضور يك قهرمان هميشه ترسناك است، اما صحنه هاي ترور اهداف او فريبنده و پر منفعت است. قهرمان در صحنه ي خوفناك مقاومت مي ايستد، اما راه او امروز توسط رسانه ها و تكنولوژي هاي جديد و… ترور مي شود. مراكز تبليغاتي و اطلاعاتي هر روز با ساختن صحنه هاي تحريف افراد ناآگاه را به سمت قهرمان زدايي هدايت مي كنند.
از زماني كه مارشال مك لودهان اصطلاح دهكده ي جهاني را مطرح كرد، قدرت و نفوذ امواج ماهواره فاصله ها را حذف كرد و مرزهاي جغرافيايي صرفا مرزهاي شيشه اي گشت؛ فاصله ي انسان ها حذف شد و دنيا عملا بسيار كوچك شد.
از جمله خصوصيات اين دهكده، تاثير و تاثر بسيار بالا و ارتباط عميق افراد است. هاليوود سالانه 700 فيلم توليد مي كند كه 80 درصد كشورهاي جهان از آن استفاده كرده و 90 فيلم بطور مستقيم و غير مستقيم با سرمايه گذاري و سفارش سناريو توسط سازمان “سیا”ساخته مي شود و در سينماهاي خود «سوپرمن» و «رامبو» را قهرمان و «ژاندارك» «زاپاتا» و «ايلياكازان» را بيمار و بي سواد و دروغگو معرفي مي كنند. كه نقش مخربي در بين جوانان ايجاد مي كند. (احمدي، 1385: 6).
فرهنگ اسطوره شهادت
به همين دليل لازم است براي شناساندن فرهنگ ايثار و شهادت به نكات زير توجه شود:
1- مراسم ياد و نام شهدا و رزمندگان و آزادگان از روش هاي تبليغي جذاب، رسا وموثر و مدرن استفاده شود كه قادر باشد ارتباط نسل هاي فعلي را با ارزش هاي قبل پيوند دهد.
2- بزرگ نمايي و عدم اسطوره سازي براي شهدا.
3- عدم بزرگ نمايي بي حاصل و مانور تبليغاتي غير واقعي درخصوص مزايا و تسهيلات خانواده ي شهدا.
4- عدم نگريسن به شهادت و جانبازي به عنوان حوادثي غم انگيز و مصيبت بار و حسرت آور كه فقط شايسته ي عزا داري و گريستن و مداحي و نوحه سرايي است. بلكه روي ديگر سكه كه سراسر شوق، اشتياق، حماسه و غرور است و شهيد را نه به عنوان يك جوان ناكام بلكه به عنوان مرشد آگاهي كه بذر غيرت و افتخار و خشم و غرور پراكنده است نيز نگاه كنيم .
فرهنگ اسطوره شهادت
– نتيجه گیری
در ابتداي مقاله بيان شد كه روحيه ي قهرمان پروري در ايراني وجود داشته و دارد. اين فرهنگ قهرماني زماني تداوم پيدا كرد كه با فرهنگ شهادت در اسلام آميخته شد.. لذا براي ادامه ي اين فرهنگ بايد فرهنگ سازي كنيم؛ زيرا تنها ابزاري كه غرب مي تواند كشور هاي اسلامي را تضعيف نمايد كمر نگ كر دن فرهنگ شهادت با ترور فرهنگي است، از اين رو مباني نظري خود را كه محصول ايده ها و اهدافش است به زبان تصوير ترجمه مي كند و بزرگ ترين ويژگي غرب توجه به معنا در تصوير است. اصولاً هيچ فيلمي در غرب خنثي و بي هدف ساخته نمي شود ، بلكه همه ي فيلم ها هدفمند بوده و از همه مهم تر فرهنگ سازي مي كنند .
فرهنگ اسطوره شهادت
منابع و مأخذ:
1- انجيل رومي ، سوره 16 ، آيه 3
2- آقا پور ، علي.(1385). ايثار و ماهيت اجتماعي و فرهنگي آن. سايت شاهد.
3- احمدي، فريبا.(1385). آسيب شناسي فرهنگ و ايثار و شهادت. سايت شاهد.
4- انصاري، خواجه بشير احمد.(1385). از فرهنگ قهرماني تا قهرمان فرهنگي. كانكورد، كاليفرنيا. سايت احمد شاه مسعود.
5- بيرو، آلن.(1366). فرهنگ علوم اجتماعي. ترجمه ي دكتر باقر ساروخاني. انتشارات كيهان.
6- پناهي، محمد حسين.(1385). شهادت و ايثار در شعارهاي انقلاب اسلامي. سايت شاهد.
7- پاول ، هنري مارك.(1376). فقر پيشرفت و توسعه. (از مجموعه مقاله هانري بارتلي) ترجمه ي مسعود لحدي.
انتشارات وزارت امور خارجه.
8- حاجيلري، عبدالرضا.(1378). بررسي تطبيقي تغيير ارزش هاي اجتماعي ايران در مطبوعات در سالهاي 1360 و 1375 دانشگاه علوم اجتماعي علامه طباطبايي.
9- دايره المعارف جديد كاتوليكي ، ج 312/9/1967
10- شاكر، حامد.(1385). شهادت از مزيت تا هويت. سايت ساريان.
11- عزتي، ابوالفضل. مقايسه بين مفهوم شهادت در مسيحيت و اسلام. سايت سراج.
12- فرهنگ علوم سياسي.(1375). مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران.
13- كراپ، الكساندر.(1377). جهان اسطوره شناسي. ترجمه ي جلال ستاري. نشر مركز.
14- گيدنز، آنتوني.(1376). مباني جامعه شناسي. ترجمه ي منوچهر صبوري. نشر ني.
15- گاستون، بوتول.(1376). جامعه شناسي جنگ. ترجمه ي هوشنگ فرخجسته. انتشارات علمي و فرهنگي.
16- مي ير، پيتر.(1376). جامعه شناسي جنگ و ارتش. ترجمه ي محمد صادق سروي، عليرضا ازقند. نشر قومس.
17- معين، محمد.(1371). فرهنگ فارسي. تهران: انتشارات امير كبير.
18- محدثي، جواد.(1385). حيات عاشورا. سايت حماد.
19- مقدس، پل. انجيل. بخش 22 آيه 20، 15، 27.
20- نصرتي، مرضيه.(1380). مباني نظري شهادت در قرآن و كتاب مقدس. بنياد شهيد انقلاب اسلامي ايران.
21- هوگ، سيدني.(1357). قهرمان در تاريخ. ترجمه ي خليل ملكي. انتشارات رواق.
[1] .e.g.Act 1.8/1.22
[2] Richarp.156)
[3] Scrlbners:52-1917