برداشت من از آیات – قسمت اول
گفتگوی اعضای بدن با انسان در قیامت
بسم الله الرحمن الرحیم
در سوره فصلت آیات 20 و 21 در خصوص شهادت دادن گوش، چشم و پوست در مورد اعمال صاحبانشان در دنیا سخن به میان آمده است.
حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٠﴾ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢١﴾
در آن زمان گوش ها و چشم ها و پوستشان هر آنچه را انجام می دادند را گواهی می دهند. کافران خطاب به پوستشان می گویند:«چرا علیه ما شهادت می دهید؟» پوستشان پاسخ داده و می گویند:«خداوند ما را به زبان آورده است. همانطور که همه چیز را از همان اول که خلق کرده و به زبان آورده است مگر نمی دانید همه بسوی او بر می گردیم.»
قبل از تدبر در آیات فوق به برخی از گفتگوهای آمده در قرآن اشاره می گردد: (به علت کثرت هریک نمونه ها از ذکر آدرس آنان خود داری گردیده است)
- گفتگوی خداوند با ملائکه
- گفتگوی خداوند با شیطان
- گفتگوی خداوند با آدم و حوا
- گفتگوی خداوند با آسمان ها و زمین
- گفتگوی خداوند با پیامبر
- گفتگوی شیطان با ادم و حوا
- گفتگوی فرزندان آدم با هم
- گفتگوی پیامبران مرسل با مردم
- گفتگوی پیامبران با هم
- گفتگوی پیامبران با حیوانات
- گفتگوی پیامبران با سلاطین
- گفتگوی فرشتگان با فرستادگان و پیامبران
- گفتگوی حضرت مریم با مردم
- گفتگوی مردم با مردم
- گفتگوی برخی سلاطین با مردم و اشراف
- گفتگوی انسان در زمان بر خواستن از قبر با خداوند
- گفتگوی منافقان با بهشتیان
- گفتگوی ملائکه با بهشتیان
- گفتگوی ملائکه با دوزخیان
- گفتگوی در عالم برزخ ارواح با هم
- گفتگوی خداوند در قیامت با انسان
- گفتگوی انسان ها در قیامت با هم
- گفتگوی اعضای بدن انسان با انسان در قیامت
- ….
(علاقه مندان می توانند با جستجوی عباراتی همچون قال، قیل، قل، قالوا، یقولون و… به انواع متعددی از گفتگوها در قرآن دسترسی پیدا کنند.)
در این یادداشت سئوال اصلی این است که اعضای بدن انسان چگونه ممکن است با صاحبش به گفتگو بپردازد؟
چند نکته از این آیات:
1- اولین نکته که از این آیات روشن می گردد؛ با شعور بودن تمامی اشیا و موجودات در قیامت است، اعم از اینکه اعضای بدن به صورت انفرادی باشند یا سایر اجسام و حیوانات که این موضوع در آیات بسیاری از قرآن بدان اشاره شده است. به طور مثال سخن گفتن اصنام و بت ها در قیامت و غیره این مسئله را نشان می دهد یا اینکه تسبیح خداوند کردن توسط همه آسمان ها و زمین و غیره…
2- دومین نکته اینکه اعضای بدن انسان در آن دنیا اراده ایی از خود ندارند بلکه اراده شان همان فرمان الهی است و قادر به پنهان کردن چیزی نیستند. در تفسیر ایه يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ آمده است همه چیز در آن دنیا اشکار بوده و چیز مخفی وجود ندارد و کسی قادر به پنهان کردن چیزی نیست. پس در قیامت اساس بر آشکار بودن همه چیز است مگر اینکه خدا بخواهد چیزی مخفی و پنهان بماند.
3- سومین نکته موضوع اصل بیان و نطق است. بیان و نطق در حقیقت در دنیا یک وسیله ارتباطی است که در انسان و البته ممکن است در برخی از حیوانات باشد. نطق در حقیقت اسباب ارتباط است یعنی اینکه انسان دارای وسیله ارتباطی است که با نطق و بیان این ارتباط را برقرار می کند. این موضوع، ضمن اینکه یک نقطه قوت انسان است که با کلام می تواند ارتباطش را بر قرار کند؛ بیانگر وجود یک ضغف اساسی و بنیادی در انسان است که نمی تواند بدون نطق و بیان با همنوعان یا سایر موجوعات دارای شعور ارتباطی کامل برقرار کند. هرچند زبان بدن و حرکات و دست در گویش کر و لال ها ابداع شده است ولی نمی تواند به طور کامل جای بیان را بگیرد.
4- اگر موضوع بند سوم این یادداشت را حمل بر این کنیم که نطق یک وسیله ارتباط است نه جبران یک ضعف آنگاه ارتباط برقرار کردن انواع گفتگوها از طریق نطق که در قرآن امده است را باید یک ضرورت دانست نه یک وسیله. برای روشن شدن این مطلب مثالی آورده می شود: دیدن و شنیدن یک ضرورت است نه یک وسیله … زیرا در قیامت افرادی که در ظلمت هستند دارای وسیله دیدن هستند ولی قادر به دیدن نیستند. یا اینکه انسان با وجود داشتن وسیله ارتباطی دهان اجازه تکلم ندارد. یعنی به نحوی وسیله و امکان تکلم و نطق از او گرفته شده یا اجازه نمی دهند… در همین دنیا برخی وسیله ایی دارند اما به دلیل کامل نبودن آن، امکان بهره برداری از آن وسیله را ندارند، همچون افراد کر و کور که چشم و گوش دارند ولی چیزی نمی شنوند یا نمی بینند. (در قرآن به آن دسته افراد که از چشم و گوش برای درک حقایق استفاده نمی کنند خداوند می گوید مُهر به قلبشان زده شده تا نفهمند) اینان وسیله را دارند ولی امکان استفاده از آن را ندارند….(در تفاسیر یکی از جاهایی که موضوع توفیق الهی مطرح می گردد در اینگونه موارد بیان شده است.)
سخن گفتن اعضای بدن انسان در قیامت چگونه است؟
امروزه در جوامع بشری و در هنر نیز برنامه ها و رفتارهایی مثل پانتومیم یا چیزهایی شبیه به آن است که تلاش می شود بدون کلام مفاهیم رد و بدل شود اما اینکه موضوعی و مسئله ایی یا مطلبی از این طریق صددرصد منتقل یابد هنوز اثبات شده است بلکه بیشتر بر پایه حدس و گمان است.
یا به طور مثال؛ در دنیا انسان با حیوانات و حتی گیاهان حرف می زند و حرف زدنش با این موجودات تاثیرات مثبت یا منفی در طرف مقابل انسان می گذارد.
سئوال این است؛ آیا در آن دنیا چنین ضعفی وجود دارد که موجودات باید حتما به سخن آیند و توسط ابزارهای صوتی اصواتی را بنام صدا و سخن از خود خارج کنند تا طرف مقابل آنان یعنی اولا خداوند و دوما ملائک متوجه انسان و نظر و مفهوم و درخواستشان بشوند؟ قطعا جواب این سئوال خیر است، زیرا اولا خداوند قادر متعال است که از همه چیز انسان و موجودات اطلاع دارد و چیزی وجود ندارد که در پیشگاه ربوبیت او مخفی باشد و خداوند نداند و خود خداوند این موضوع را بارها در قرآن با ذکر این جمله که خداوند آگاه به همه اسرار آشکار و پنهان شما است و آنچه در درون سینه هایتان مخفی می کند را نیز می داند عنوان نموده اند. در ثانی از شان ربوبیت الهی بدور است که برای رساندن پیام خودش در قیامت از نطق و بیان استفاده کند. یعنی اینکه اصواتی را به حرکت در آورد تا طرف مقابلش ان را بفهمد. اگر این موضوع باشد نعوذبالله قائل به ضعف خداوند در ارتباط گیری با مخلوقاتش داریم در حالی که اصلا اینگونه نیست. خداوند کاملتر از ان است که بخواهد برای ارتباط گیری با مخلوقش در ان دنیا اصواتی را تولید کند.
و البته ملائک و فرشتگان هم در مقام قاضی نیستند که ضرورتی به دانستن داشته باشند و سخنانی هم که فی مابین ملائک و اصحاب بهشت و جهنم رد و بدل می شود صرفا برای تکریم یا خفیف کردن افراد که هر دو نوعی پاداش یا مجازات است صورت می گیرد. یعنی آنچه اتفاق می افتد در اصل ماجرا برای بهشتیان یا جهنمیان تفاوتی ایجاد نمی کند. تا گفت و شنود آن تاثیری بجا بگذارد.
با این مقدمه این سئوال مطرح است که اصل و شکل و ظاهر این سخن گفتن ها و رد و بدل شدن نطق چگونه است؟
برای آنکه این سئوال مطرح شود باید قبلا به چند سئوال اولیه باید پاسخ داده شود؛
- با چه وسیله و ابزاری سخن رد و بدل می شود؟ یعنی در آنجا دهان و حنجره ایی وجود دارد که اصواتی را از خود بیرون داده و به آن نطق گفته شود و گوشی برای شنیدن هست با پاره ایی گوشت و با مکانیزم شنیدن در درون آن که اصوات را گرفته و بشنود؟ و به مغز منتقل کند و مغز بعد از تجزیه و تحلیل آن اصوات آن را سخن دریابد و عکس العمل نشان دهد؟
- این سخن و بیان با کدام زبان و لهجه و گویش ردو بدل می شود؟(گفته می شود روایاتی در خصوص زبان بهشتیان یا جهنمیان امده است که نیاز به اثبات و چرائی دارد)
- کسانی که در دنیا این سخن و این نطق و بیان و زبان را بلد نبودند چگونه به این زبان لهجه مسلط می شوند؟
- احتمال اشتباه و انتقال غلط بیان و سخن و امکان کمبود کلمات و واژه ها در بیان و نطق طرفین وجود دارد؟
- آیا وجود زبان، نطق و بیان در آن دنیا بیانگر وجود نقص و عیب و ضعف ارتباطی موجودات در آن دنیا نیست؟
- آیا می توانیم به این موضوع قائل شویم که در آن دنیا زبان هست اما نه به شکل زبان دنیایی؟
پاسخ به سئوالات بالا را فقط در جوابی که به سئوال ششم داده می شود باید جستجو کرد. یعنی اینکه در آن دنیا ارتباطات موجودات نه از جنس کلامی بلکه از جنس مفهومی و ادراکی است. به بیان دیگر موجودات با مشاهده همدیگر در صورتی که اراده ارتباطی داشته باشند این ارتباط برقرار شده و مخاطبین هرکس آنچه را باید بداند، متوجه می شود.
آنچه قابل ذکر است موجودات اگر در آن دنیا با همدیگر اراده ارتباط هم نداشته باشند ولی به لحاظ آثاری و شهودی ارتباط برقرار می کنند. یعنی برخی از آثار؛ پیام عمومی دارد که همه اهل قیامت آن را متوجه می شوند.(یوم تبلی السرائر)
نمونه دنیایی آن بسیار دیده می شود؛ به طور مثال وقتی فردی که نحیف و ضعیف را می بینید براحتی حدس می زنید یا گرسنه است یا بیمار یا بالاجبار قادر به خوردن غذا نیست و 99 درصد هم حدستان درست است. یک مثل معروف ایرانی هست که می گویند «رنگ رخساره خبر می دهد از سِر درون» دقیقا به این نوع ارتباط غیر کلامی اشاره دارد که به صورت شهودی و مفهومی صورت گرفته است.
یا اینکه افراد در برابر وقایع به صورت غیر کلامی عکس العمل نشان می دهند و شاید بتوان گفت علم سخن گفتن با رفتار بدنی از اینجا سرچشمه گرفته است که در روابط دیپلماسی سیاسی به زبان بدن معروف است و جایگاه ویژه ایی دارد.
بنابراین می توان گفت هر گونه صوت و کلام نیازمند ابزار مادی است و بودن اینگونه ابزارها در واقع اذعان به نوعی نقص و نیاز را در ورای ماده است. در حالی که ساحت ماورائی غیر ماده از هر نقصی مبرا است. لذا در آن دنیا ارتباطات به صورت شهودی و مفهومی صورت می پذیرد که این مستلزم وجود عقل کامل در دو طرف گوینده و مخاطب است که در آن دنیا قابل تصور است.
نتیجه:
اینکه گفته می شود گوش، چشم و پوست اعتراف به گناهان صاحبانشان می کنند در حقیقت با ظاهری که دارند این پیام را می رسانند که صاحبانشان گناهکار هستند و بحث نطق نیست چون نطق در هر حالتی باشد نیاز به ابزار دارد و گوش و چشم و پوست شصت یا هفتاد و هشتاد سال عمر و بیشتر از آن در یک جا انباشته نمی شود چون می دانیم سلول های بدن انسان هر هشت سال از نو ساخته می شوند و بدن انسان از یک سیر تکاملی نوزادی به سیر نزولی تا دم مرگ می رسد. هر چند انباشته شدن این همه سلول و بازگرداندن آن از نظر قدرت الهی؛ کاری عادی بوده و سخت نیست ولی از آنجا که خداوند عادل است از یک سو و اینکه همه سلول ها ضمن اینکه دارای شعور هستند؛ گناه کار نیستند تا مستحق عذاب باشند، چه بسا سلولی هشت سال یک زمان خاص گناه کرده باشد ولی سلول جایگزین آن گناه را نکرده باشد لذا در آن دنیا باید سلول یک بخش از بدن انسان بگوید گناه کردم و یک بخش بگوید گناه نکردم ولی آن پوستی که گناه نکرده مجبور است مجازات گناه نکرده را متحمل شود و از آنجا که این نوعی بی عدالتی است پس فقط پوست و گوش و چشمی که گناه کرده، در آن بخش مربوطه عذاب می بینید نه همه گوش و همه چشم و همه پوست. و این موضوع با بروز آثار وضعی گناه در اعضای بدنی که گناه کرده است محقق می شود. (در مثال می توان گفت افراد نابالغ که تکلیفی ندارند و گناهی بر اساس نداشتن تکلیف مرتکب نشده اند چرا سلول های بدنشان در بزرگ سالی اگر مرتکب گناه شده باشند؛ مجازات بشوند؟)
ناگفته نماند در برخی روایات آمده است منظور از پوست در آیات فوق همان آلت تناسلی انسان ها است که در قرآن برای حفظ ادب اسم آن برده نشده هرچند این خود یک نکته است. ولی در قرآن آلت تناسلی انسان را به فروج های آدمی نامبرده است و می توانست اینجا فروج بیاید ولی جلود امده است.
بنابراین خلقت دوباره انسان ها همچون پوست، گوش و چشم اگر اتفاق بیفتد که می افتد، دیگر قادر به سخن گفتن همچون دنیا نیستند و اگر از نو باشند که اینان که خطا نکرده یا خطا ندیده اند که اکنون یعنی در آن دنیا اعتراف کنند. و اگر همان گوش و چشم و پوست سابق هستند که اینان فاقد دهان بودند و اگر دهان پیدا کنند که آن دهان (با ابزار سخن گفتن مثل حنجره و…) گناهکار نیست تا عذابی ببیند پس بودنش چه معنا می دهد؟
لذا برای حل این مشکل آنچه در قیامت میبینیم آثار گناه است که ظاهر می شود و صاحبان گناه چون دارای عقل کامل هستند در آنجا از این آثار سریعا متوجه می شوند که آن عضو بدن با ظهور آثار اعمال اعتراف به گناه می کند و لذا بدن و اعضای خود را مخاطب قرار داده چرا افشاگری می کنی؟ که طبیعتا پاسخ آن از همین آثار گناه است که آنچه اتفاق افتاده در ید قدرت الهی است و اعضای بدن هیچ نقشی در آن ندارند و عقل انسان در قیامت این را بخوبی می فهمد.
«الله اعلم»