به من رأی بدهید!؟؟

به من رأی بدهید؟!؟

من فرشته نجات شما هستم. من همه شما را صاحب خانه می کنم. به همه شما ماشین شاسی بلند شیک می دهم. به همه فرزندان تان شغل مناسب میدهم. من آنچنان بورس را رونق میدهم که باورتان نشود. به سرعت قیمت گوشت و مرغ را کاهش می دهم. اجاره خانه ها را نصف می کنم تا همه در آسایش باشند. حقوق بازنشسته ها را دو برابر می کنم. من پدر هر چی دزد و سارق و کلاهبردار و متخلف است را درمی‌آورم. کاری می کنم در دادگاه ها همه به حق و حقوق واقعی شان برسند. من آنقدر امکانات به کشاورزان و روستائیان می دهم که نصف مردم شهرها بروند روستا زندگی کنند. من کاری می کنم که حتی مردم سوئیس برای کار کردن بیایند اینجا. من آنقدر توپ توی زمین فوتبال می ریزم که همه مجبور نباشند دنبال یک توپ بدوند.

بلی اینها نمونه ایی از شوخی هایی است که ممکن است کاندیدای ریاست در هر پست و مقامی که برای آن انتخابات برگزار می کنند؛  بر زبان بیاورد؛

از کاندیداهای ریاست جمهوری می‌پرسند:برنامه شما برای حل و فصل مشکلات کشور در حوزه های  گوناگون چیست؟!؟

از کاندیداهای شهرداری می‌پرسند:برنامه شما برای اداره بهتر شهر و رفع معضلات  شهری چیست؟

از وزیر معرفی شده به مجلس می‌پرسند:برنامه شما برای اداره وزارتخانه چیست؟

آیا این سؤال ها را نمی توان از اساس غلط دانست؟

به نظر می‌رسد نه کاندیدای ریاست جمهوری؛ نه کاندیدای شهرداری؛ نه وزیر معرفی شده به مجلس و… هیچ کدام واقعا لازم نیست چندین جلد کتاب و جزوه رنگی و قشنگ تحت عنوان برنامه ارائه دهند. این آدرس غلط است که از کاندیداهای جدید مرتب  برنامه مطالبه شود.

هر کشور دارای یک سازمان عاقل و بالغ و متخصصی به نام سازمان برنامه و بودجه دارد ووظیفه اصلی این سازمان تعیین ظرفیت ها و استعدادها و مشکلات کشوردراقصا نقاط آن است. همچنین این سازمان وظیفه دارد راهکارهایی جهت رفع مشکلات  تهیه کرده و ارائه دهد و  ضمن آن معین نماید برای مقابله و مبارزه  و رفع مشکلات کشور چقدر به بودجه نیاز داشته و این اقدامات در چه مدت زمانی بایستی رفع و رجوع شود.

مثلا در شهرها یک قوه عاقله بالغ متخصصی بنام شورای شهر وجود دارد که  نیازها و مشکلات و اولویت‌ها شهر را تعیین و تصویب می‌کند تا شهردار و شهرداری نسبت به حل و فصل آنها اقدام بایسته و شایسته انجام دهد.

با این اوصاف دیگر چه فرقی می‌کند که مثلا شهردار تهران یا فلان وزیر یا رئیس جمهور اصولگرا باشد یا اصلاح طلب؟!؟ لذا بر همین اساس می توان سئوال نمود اساسأ این مرزبندی ها آیا برای منافع فردی بوجود آمده است یا این جناح ها بدنبال کسب منافع جمعی هستند؟

بنابراین باید از کاندیدها سئوال شود:آیا شما شناخت کافی نسبت به برنامه های مصوب و قانونی که اصطلاحاً به آن قوانین بالا دستی می گویند چقدر اشرافیت و آگاهی دارید؟

یا اینکه پرسیده شود:چگونه خود را برای اجرای قوانین بالا دستی توانمند می بینید؟

مراقب و هوشیار باشیم.

آیا در سطح کشورهای جهان اول و توسعه یافته تابحال شنیده اید که مثلا ملکه انگلیس یا رئیس جمهور آمریکا یا پادشاه فلان جا را ببرند تا یک جاده و پالایشگاه و کارخانه سیمان و… را افتتاح کند؟ آنها معتقدند که یک عده آدم عاقل بالغ متخصص به نام سازمان برنامه و بودجه نشسته اند و گفته اند که فلان‌جا نیاز به پالایشگاه دارد و باید با بودجه مصوب و در زمان تعیین شده ساخته و افتتاح گردد.

بنابراین؛ چرا باید با صرف میلیاردها ریال  رئیس جمهور را هزار و سیصد کیلومتر برداریم از تهران ببریم بندرعباس و عسلویه و… تا یک پالایشگاه را افتتاح کند؟

موفقیت شهردار به ساخت فلان اتوبان خاص یا  بهمان تونل ویژه نیست. موفق بودن شهردار به آن است که برنامه های مصوب ابلاغی یک ساختار عاقل بالغ متخصص به نام شورای شهر را در زمان مقرر و با بودجه مقرر و با کیفیت استاندارد به انجام رسانده باشد. نه اینکه بگوید: ساخت فلان اتوبان  یا توحید را من ساختم. فلذا مفهوم “”برنامه “” حلقه مفقوده همه ماست. تنها ره سعادت آن است که هر کس در هر پست و مقام و جایگاهی که هست؛ وظیفه خویش را بدقت و درستی انجام دهد.

 

دکتر حسن خسروی

مدرس دانشگاه و متخصص امور برنامه و بودجه کشور.

انتخاباتراهبرد انتخاباترایرای مردمریاست جمهوری
Comments (0)
Add Comment