رویکرد جسورانه ترامپ در مذاکرات هستهای با ایران
عرب نیوز؛13 می (23 اردیبهشت)
نویسنده: دالیا العکیدی
در سال ۲۰۱۵، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) میان ایران و قدرتهای بزرگ جهانی، از جمله ایالاتمتحده، با هدف محدودسازی قابلیتهای هستهای تهران در ازای لغو تحریمها امضا شد. هنگامی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شد، بسیاری از منتقدان هشدار دادند که این امر میتواند تنشها را افزایش دهد، ایالاتمتحده را منزوی کند و مسیر ایران را به سمت ساخت بمب تسریع کند.
اکنون و در دومین دوره ریاست جمهوری خود، ترامپ در پی چیزی فراتر از بازگشت به وضعیت پیشین است. او به دنبال نسخهای اصلاحشده از برجام نیست، بلکه خواستار برچیدن و انهدام کامل برنامه هستهای تهران است.
این بازگشت به دیپلماسی به شیوه معمول نیست؛ بلکه رویکردی حداکثری است، رویکردی که هیچ مجالی برای مصالحه در مورد مسائل کلیدی هستهای باقی نمیگذارد و خواستار حذف کامل توانمندی ایران در غنیسازی اورانیوم در داخل کشور است. ترامپ با این اقدام نشان میدهد که هرگونه توافق باید نه تنها مسیر دستیابی ایران به سمت سلاح هستهای را به تأخیر بیندازد، بلکه باید آن را به طور کامل از بین ببرد. این موضع جدید، تضاد شدیدی با توافق باراک اوباما دارد؛ توافقی که بر اساس محدودیتها، نظارت و اعتمادسازی تدریجی بنا شده بود.
برجام به تهران اجازه میداد بخشی از زیرساختهای هستهای خود را حفظ کند و درعینحال محدودیتهای شدیدی بر غنیسازی، میزان ذخایر اورانیوم و استفاده از سانتریفیوژها اعمال میکرد. همچنین این توافق نظام بازرسی قدرتمندی را تحت نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایجاد کرده بود. بااینحال بندهای غروب (تاریخ انقضای محدودیتهای هستهای) آن نقص ضعف اصلی محسوب میشدند، چراکه به ایران اجازه میداد تا پس از گذشت حدود یک دهه، ظرفیتهای هستهای خود را گسترش دهد. علاوه بر این، این توافق به برنامه موشکهای بالستیک ایران یا تجاوز منطقهای آن از طریق گروههای نیابتیاش مانند حزبالله و حوثیها نپرداخته بود.
در مقابل، موضع جدید ترامپ مصالحه ناپذیر و غیرقابل انعطاف است. وی در اظهارات اخیر خود تأیید کرد که تنها نتیجه قابلقبول، «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران است: نه غنیسازی، نه سانتریفیوژ، نه قابلیتهای داخلی. طبق گزارشها، دولت ترامپ به تهران پیشنهاد خرید اورانیوم غنیسازی شده از منابع خارجی، حتی احتمالاً از خود ایالاتمتحده، را داده است؛ به عنوان بخشی از برنامهای برای حذف زیرساختی که ایران را قادر به ساخت بمب بهصورت مخفی میکند.
این خواسته بسیار فراتر از چارچوب برجام است. در واقع، این خواسته از هر موضع مذاکرهای قبلی ایالاتمتحده با تهران جاهطلبانهتر است. این رویکرد نه صرفاً به مهار ایران، بلکه به بازگرداندن کامل آن به عقب میاندیشد؛ معادلی هستهای برای تغییر حکومت ایران، البته نه از طریق سران حاکم، بلکه با هدف نابودی زیرساختها و توانمندیها.
کاخ سفید خواستههای خود را به حوزههای دیگر نیز گسترش داده است: برنامه موشکهای بالستیک ایران، شبکههای تأمین مالی تروریسم، عملیات نیابتی آن در سراسر خاورمیانه و نقض حقوق بشر در داخل کشور. در اصل، کاخ سفید به دنبال یک توافق بزرگ است که در آن ایران نه تنها از آینده هستهای خود دست بکشد، بلکه ایدئولوژی انقلابی خود را نیز کنار بگذارد.
بدیهی است که تهران این مطالبات را هم بهصورت علنی و هم بهصورت خصوصی رد کرده است. رهبران ایران به صراحت اعلام کردهاند که غنیسازی را یک حق ملی میدانند و برچیدن تأسیساتشان به معنای تسلیم شدن در برابر فشارهای خارجی خواهد بود.
تیم ترامپ علاوه بر خواستههای چالشبرانگیز خود، از دیپلماسی غیرمستقیم نیز استفاده میکند. بنا به گزارشها، مذاکرات در مکانهای بیطرفی مانند عمان و رم انجام شده است، جایی که مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی پیامها را از طریق واسطهها رد و بدل کردهاند. واشنگتن آشکارا اعلام کرده که لغو تحریمها و احیای روابط دیپلماتیک ممکن است، اما تنها در صورتی که تهران با اقدامات برگشتناپذیر موافقت کند.
این مذاکرات حساس هستند و در درون حلقه نزدیکان ترامپ نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد. مایک والتز، مشاور سابق امنیت ملی، طرفدار موضع تندروانه بود، درحالیکه سایر مشاوران، مانند استیو ویتکاف، فرستاده خاورمیانه، در حال بررسی مسیرهایی برای دستیابی به نتیجه بدون تشدید نظامی هستند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، موضع قاطعی اتخاذ کرده و اصرار دارد که هر توافقی باید جامع و قابل اجرا باشد.
در همین حال، شرکای بینالمللی از نزدیک اوضاع را زیر نظر دارند. رهبران اروپایی، بهویژه در فرانسه و آلمان، نسبت به واقعبینانه بودن شروط پیشنهادی ترامپ ابراز تردید کردهاند. هرچند آنان نیز موافقاند که برجام کامل و بینقص نبود، اما بسیاری هنوز معتقدند که هرگونه فرایند دیپلماتیک باید مبتنی بر امتیازدهی متقابل باشد.
بااینحال، استراتژی ترامپ منطق خاص خود را دارد. توافق پیشین صرفاً فرصتی موقت فراهم ساخت؛ اما مشکل بنیادین را حل نکرد. تهران همچنان به غنیسازی اورانیوم، توسعه برنامه موشکی و تأمین مالی گروههای نیابتیاش ادامه میداد. از دیدگاه رئیسجمهور، اقدامات نصفه و نیمه فقط به ایران فرصت میدهد تا دوباره خود را جمعوجور کند و رفتار خطرناک و مخرب خود را از سر بگیرد. در مقابل، درخواست برچیدن کامل، تضمین میکند که ایران هیچ راهی، چه کوتاهمدت و چه بلندمدت، بهسوی ساخت بمب هستهای نخواهد داشت.
توافق و رویکردی که بر اساس قدرت باشد، نه سازش، احتمال بیشتری دارد که از جنگ جلوگیری کند و تهران همیشه در مواجهه با فشار واکنش نشان میدهد، نه در برابر سیاستهای تنش زدایانه و مماشات.
درنهایت، این موضوع چیزی فراتر از سطوح و میزان غنیسازی اورانیوم و مدلهای سانتریفیوژ است. این موضوع درباره خاورمیانهای بهتر و امنتر است که همه ما خواهان آن هستیم.
چه ترامپ را دوست داشته باشید یا نه، او مسیر خود را انتخاب کرده است: راهی جسورانه و حساب شده. او از توافقی که معتقد بود ضعیف است، خارج شد و اکنون خواستار توافقی است که میتواند بازی را به طور کامل تغییر دهد.(م.رجبی)