فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
خلاصه از دکتر ابراهیم اخلاصی
به نام خدا
نگاهی به کتاب: فلسفه امروزین علوم اجتماعی (با نگرش چند فرهنگی) ترجمه : خشایار دیهمی
این اثربی نظیر از برایان فی، رویکرد جدیدی نسبت به فلسفه علوم اجتماعی و پیرامون تجربه سهیم
بودن انسان ها در جهان امروزین دارد که در آن افراد، تفاوت های بسیار زیادی با یک دیگر دارند و البته این نکته بسیار مهمی است که اساسا، اصالت به تعدد و تنوع فرهنگ های مختلف است که توجه و تمرکز ما را به سمت فرصت ها و در عین حال خطرهای جهانی پراز تفاوت می کشاند.
زبان روشن و ساده در این اثر فاخر باعث شده است تا ذهن خواننده موضوعات نو پدید فرهنگی را درک و فهم نماید و در عین حال نیز از نویسنده، یک پژوهشگرعمل گرا بسازد و کتاب وی را تبدیل به یک راهنمای مهم و کاربردی برای پویندگان مسائل چند لایه و در حال تغییر فرهنگی نماید.
برایان فی توانسته است جذابیت نگرش های چند فرهنگی را در دنیای جدید، با تحولات جهانی در عرصه اجتماعی شدن در حوزه زندگی امروز انسان ها گره زده و درآمیزد، برای او این یک اصل اساسی بوده است که چگونه می شود به پدیده های اجتماعی در زندگی امروزین شکل و جهت داد که البته این نگاه بطور توامان، منجر به تقویت تفکرات انتقادی نیز خواهد گردید.
این کتاب با طرح یک سئوال مهم وارد فصل اول تحت عنوان (من محوری) می شود و پرسش می کند که آیا درک و فهم دیگران خصوصا دیگران متفاوت ممکن است یا نه؟ فقط یک زن می تواند بداند زن بودن و تنها در شب در خیابانی با غریبه ای قدم زدن چه معنایی دارد؟ برای فهم هر شخص یا گروهی باید همان شخص باشی(شبیه همان شخص)، هیچ کسی بر هیچ چیز آگاه نیست مگر آن که تجربه و حالات خود آن شخص را داشته باشد.
فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
نویسنده سه نوع برداشت از شناخت را مطرح می سازد که مشتمل است بر:
* شناختن یعنی توانایی تعیین هویت و بازشناسی(تشخیص کتاب از لیوان)،
* توانایی توصیف کردن و یا توضیح دادن(بیان ویژگی سیل) و
* شناختن به معنای تجربه ای همانند و یکسان.
فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
نویسنده تاکید دارد: اساسا چیزی به نام تجربه همانند و یکسان وجود ندارد چون تجربه از ویژگی های جسمی، روانی و شرایط اقتصادی، اجتماعی و…تاثیر می پذیرد و کیفیت آن نیزبه مرور متفاوت می شود.
او در راستای اثبات ادعای خود می گوید: تجربه یک یهودی زندانی از اردوگاه آشویتس با یک زندانی غیر یهودی متفاوت است، همچنین تجربه یک زن زندانی در اردوگاه با یک مرد زندانی و همچنین تجربه یک فرد تحصیل کرده زندانی با یک فرد تبهکار بی سواد نیز متفاوت خواهد بود.
نمی شود گفت اگر کسی به قدر کافی به من نزدیک بود پس می تواند تجربه ای شبیه من داشته باشد و من را بشناسد لذا این سوال مطرح می شود که به قدر کافی یعنی چقدر(از چه لحاظ، چقدر نزدیک و از نظر کدام ویژگی ها)؟
بنابر این تعریف شرایط عینی برای مرز شباهت دشوار است و کم کم قاعده شناخت شناسی لغو می شود.
داشتن یک احساس و تجربه برای دانستن و شناختن کافی نیست لذا کسی که در یک آئینی، همه کارهای یومیه اش را انجام می دهد ولی معنای واژه هایی را که به کار می برد نمی داند و یا اصول اساسی مذهب خود را بلد نیست و با تاریخ و پیشینه آن آشنایی ندارد و اگر بخواهد دین خود را برای دیگری توضیح دهد نمی تواند، در باطن عمل، او فقط تقلید می کند.
فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
هم ذات پنداری نیز نکته مهم دیگری است: هم ذات پنداری روانشناختی نه شرط لازم و نه شرط کافی برای شناخت دیگران است لذا ما باید به دنبال تجربه و داشتن حس و فهم آن تجریه و دریافت معنای آن باشیم پس نتیجه می گیریم که: اساسا شما باید همان کس باشی تا بتوانی آن کس را بشناسی.
فصل دوم این اثر زیبای فرهنگی اجتماعی با این سئوال مهم و جذاب تعقیب می شود که: آیا برای آنکه خودمان باشیم نیازمند دیگران هستیم یا آن که موجودیتی در خود بسته، مستقل و جدا از دیگران که در درون خود قدرت هدایت اعمال و اعتقادات و تمناهایی را دارد می باشیم؟
نویسنده برای پاسخ به سئوال فوق، سراغ دو نظریه مهم(اتمیست ها یا ذره گراه وکل گراها) می رود:
ذره گراها براین اعتقاد هستند که نیازها، انگیزش ها و توانایی های پایه ای در هر فردی، بدون ارتباط با ویژگی و تعاملات اجتماعی شکل گرفته و پدید می آید، خویشتن من همان چیزی ثابتی است که در پس تجربیات و آگاهی ها و تمنیات من قرار دارد.
فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
من برای آنکه خودم باشم نیازمند دیگران هستم، نکته کانونی و مورد تاکید برایان فی آن است که: هر کدام از ما بارها خویشتن نگری کرده ایم یا به عبارتی خود را تحسین یا سرزنش نموده ایم پس موقعیت ها نشان می دهد هر یک از ما می تواند نسبت به خویشتن دیگری باشد، ما برای خویشتن نگری از خود فاصله می گیریم و نسبت به خود دیگری می شویم و می توانیم متفاوت از آنی که تا به حال بوده ایم باشیم.
فاصله گیری از خود باعث می شود انسان تبدیل به موجودی آگاه و هوشمند شود که می تواند کنجکاوی درون خود را به روز رسانی نموده و خود را در موقعیت برتری قرار دهد.
خویشتن در واقع فعالیتی دامنه دار برای تملک و تصاحب تجربه های معین است پس خویشتن اسم نیست بلکه فعل است، خویشتن یک حرکت ادامه دار برای خلق خویشتن است، خویشتن یک میدان چند وجهی و دارای تضاد و کشمکش درونی از انرژی هایی است که در حین تعامل با دیگران تولید و بازتولید می شوند.
ما وقتی نسبت به خویشتن آگاهی پیدا می کنیم که از وجود موجودات دیگری که بر ما آگاهی دارند آگاه شویم، شروع زندگی زیباترین و نیرومندترین لحظه خودآگاهی انسان است، زمانی که چشمان نوزاد به چشمان مادر دوخته می شود و نوزاد در می یابد که مادرش نیز به او نگاه می کند لذا تجربه دیده شدن توسط مادر و آگاه شدن کودک از این که دیده می شود لحظه ای است که خود آگاهی آغاز می شود.
بخش دیگری از نگاه برایان فی به بررسی و تحلیل نظریات کل گرایان باز می گردد که نقطه مقابل اتمیست ها یا ذره گراها می باشد و عمدتا متمرکز بر مسائل فرهنگ و جامعه است که بر این اندیشه امروزین استوار است که هر گروهی اساسا با اعضای سایر گروه ها متفاوتند، هویت اشخاص را عضویت گروهی آنها تعیین می نماید و ما عاملانی هستیم که جامعه و فرهنگ از طریق ما خودشان را بیان می کنند.
نظریه های تبیین کننده پدیده های اجتماعی باید در سطح کلان بررسی شوند و این پدیده ها، قابل تقلیل به نظریه ها در باره افراد نیست. از منظر کل گرایی، هویت یکی از کارکردهای فرهنجیده شدن است.
کل گراها اعتفاد دارند: ارزش ها و قواعد فرهنگی غالبا به دست مردم تضعیف، برانداخته، مورد مقاومت، باز اندیشیده، طرد و دگرگون می شوند.
فرهنگ اساسا باز و نفوذ پذیر و تاثیر پذیر از سایر فرهنگ هاست، نه منسجم و نه همگن، نه تک معنایی و نه در سکون و آرامش، ذاتا چند سویه و کشمکش آمیز، تغییر پذیر، قابل انتقال و به طور دائم درگیر فرآیند بازخوانی و بازنویسی و دگرگونی است.
فرهنگ یک متن نیست بلکه یک گفت و گو است لکن دل خواه و بدون ساختار.
فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چند فرهنگی
نویسنده جامعه را یک سیستم مکانیکی می داند که معین می کند افراد چگونه باید رفتار کنند و چه رابطه ای با یک دیگر داشته باشند، جامعه متشکل از افراد عامل است و نه صرفا متشکل از افراد دارای ارتباط متقابل، عاملان بر اساس نیات و مقاصدشان عمل می کنند و درک و تصوری از موقعیتشان دارند و از جهانشان آگاه هستند.
نویسنده قواعد و نقش های جامعه را محدود کننده رفتار و یا مقدور کننده رفتار می داند و مجموع آن را به عنوان ساختار جامعه معرفی می نماید.
ساختارها برای دگرگونی نیازمند فعالیت تفسیری هستند و عاملان از طریق فعالیتشان ساختار را تولید و بازتولید می نمایند واعمال را مقدور و ممکن می سازند.
تحلیل درونمایه فرهنگ های مختلف و آموزش فرهنگی، چهارمین فصل این کتاب شگفت انگیز را به خود اختصاص داده است: نویسنده، نقش فرهنگ های مختلف در جوامع را بسیار کارآمد و تاثیر گذار می داند و برای اندازه گیری میزان تاثیر فرهنگ بر جوامع مختلف از واژگانی مانند: قادر ساختن، برگزیدن، مانع شدن، محدود کردن، میانجیگری کردن و معین کردن استفاده می نماید.
وی آموزش فرهنگی را فرآیندی از تصرف توام با جدل می داند که در آن افراد معانی فرهنگی را از نو تفسیر و از نو نقش می کنند لذا نویسنده کسانی را عامل اجتماعی می داند که بتوانند موجوداتی تفسیر کننده و عناصری فعال در حوزه اجتماعی باشند.
آیا افرادی که در فرهنگ های مختلف زیست می نمایند در جهان های متفاوت زندگی می کنند؟
اصولا انتخاب پیش روی ما تفاوت یا تشابه نیست بلکه تفاوت و تشابه با هم است، پس مردمی که در فرهنگ های مختلف زندگی می کنند نمی توانند در جهان های مختلف زندگی کنند اما ممکن است در همان جهان، ولی به نحوی متفاوت زندگی می کنند.
آنان که به تفاوت های بین افراد و فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف اعتقادی پیدا کرده اند یا به عبارت دیگر حساسیت چند فرهنگی دارند معمولا سعی می کنند از داوری کردن بپرهیزند زیرا متفاوت بودن بدتر و بهتر بودن نیست بلکه یک معیار مهم برای فهم و عقلانیت است.
همه فیلسوفان عقلانیت بر این باورند که همه اعمال انسان ها باید در سطحی از سطوح عقلانی باشد و اصول انسانیت به مفسران می گوید که انسان ها باید غیر قابل فهم بودن را به حداقل برسانند لذا این نگاه عمیق باعث می شود پذیرش فرهنگ ها و تفاوت ها به شکل راحت تری انجام پذیرد.
در این کتاب در باره واژگانی مانند تاویل گرایی(تبیین یا پرده برداری از معنا)، فهم ایدئولوژی(رفع عیب و نقص منجر به ناکامی)، قصد گرایی(توانایی ذهن برای ساختن) و هرمونوتیک(تعبیر و تفسیر متن) نیز مطالب مهمی مطرح گردیده است که در آینده به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید.
این نوشتار را با جمله ای زیبا از راسل به پایان می بریم:
شما می توانید یک دروغ قشنگ بگوئید تا ده نفر برایتان دست بزنند و در مقابل می توانید یک حقیقت تلخ بگوئید تا هشت نفر به شما توهین کنند و دو نفر را هم واردار به تفکر نمائید، یادتان باشد اثبات انسانیت و اندیشه سالم می گوید شما رسالتی جزء راست گویی و حقیقت پرستی ندارید.
ابراهیم اخلاصی،پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه
.