معانی القرآن
آشنایی با تفاسیر قرآن(قسمت سی و سوم )
ب-تفاسیر اهل تسنن:
معانی القرآن
۱- معانی القرآن اثر ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء (متوفای ۲۰۷)آگاهترین عالم نحوی، لغوی، ادبی و از مفسران اهلسنت قرن دوم و اوایل قرن سوم است. این کتاب، جامعترین کتاب مشتمل بر نکات ادبی: لغت، نحو و بلاغت قرآن است که قرآنپژوهان را به خود نیازمند کرده است.
روش تفسیر ابوزکریا یحیی بن زیاد فراء
این تفسیر به شيوه تفسير قرآن با قرآن و بيان اشباه و نظائر در قرآن اهميت بارزى داده است. به عنوان مثال، هنگامى كه به اين آيه مىرسد: «و إذ اوحيت إلى الحواريين أن آمنوا بى و برسولي” مىگويد: يعنى الهمتهم، همانطور كه فرمود: «و أوحى ربك إلى النحل أن اتخذي من الجبال بيوتا” يعنى: «ألهمها”. اين نوع را مىتوان جزء اشباه و نظائر برشمرد كه فراء در كتاب خويش استفاده نموده است.
وى نخست يك تصوير كلى ايراد مىكند، سپس به جزئيات و توجيه و استشهاد براى كل آن چيزى كه ذكر كرده مىپردازد، مثلاً در تفسير «الْحَمْدُ لِلَّهِ» ، مىگويد: «قرّاء بر رفع (ضمه) «الْحَمْدُ» اتفاق كردند، اما بعضى از اهل بدو (عرب باديهنشين) مىگويند: «الْحَمْدَ لِلَّهِ»، و بعضى از آنها مىگويند: «الْحَمْدِ لِلَّهِ» و بعضى از آنها مىگويند: «الْحَمْدُ لُلّه»، پس دال و لام را هر دو ضمه مىدهند». سپس به جزئيات و توجيه و استشهاد آن چيزى كه ذكر كرده است مىپردازد؛ كه اين نشان دهنده هوش و استعداد بالاى او است.
فراء به اين حد اكتفا نمىكند بلكه به توجيه هر لغتى از لغات عرب مىپردازد و از قرآن و شعر عرب و اقوال علما براى گفتههاى خود استشهاد مىگيرد؛ و در نهايت، سخنش را با يك نكته بلاغى، يا تعليق بر يك كلمه همراه با ذكر لغات عرب، پايان میدهد.
سپس به إعراب كلمه معينى در آيه مىپردازد كه چندين شكل إعرابی در آن جايز است و در بعضى مكانها ديدگاه علمای نحو در مورد آنچه گفته است را بيان مىكند. به عنوان مثال، در تفسير: «وَلا الضَّالِّينَ» مىگويد: «همانا معنى «غَيْرِ» همان معنى «لا» است. . . و بعضى از كسانى كه عربى را خوب نمىدانند، مىگويند: معناى «غير» در سوره حمد به معناى «سوى» است، و همانا «لا» صله در كلام است و به قول شاعر استدلال كردند كه مىگويد: «في بئر لا حور سرى و ما شعر» و اين جايز نيست، براى اينكه معنا بر چيزى كه عمل آن مشخص نيست واقع شده، و اين انكار محض است. »
از ديگر خصائص روش فراء اين است كه يك آيه را با آيه ديگر تفسير مىكند و يا اينكه قرآن را با كلام و اقوالى كه از عرب نقل شده تفسير مىكند؛ مثلاً در تفسير: «وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ»، مىگويد: يعنى ايشان بر يك سن باقى مىمانند و تغيير نمىكنند و عرب براى مردى كه به سن پيرى رسيد و موى سرش سفيد نشد، مىگويد: او مخلد است و همچنين اگر پس از سن پيرى دندانهايش باقى ماند، مىگويند: اين فرد مخلد است. »
اما تفسير قرآن با سنت نبوى در اين اثر زياد به چشم نمىخورد، بلكه اندك شمار ديده مىشود كه از اين شيوه استفاده كرده باشد و اگر از حديث نبوى شريف استفاده شده باشد، براى استدلالات لغوى استفاده شده و همچنين استشهاد وى به اقوال صحابه و تابعين نيز كم است. وى از آوردن اسرائيليات در كتابش پرهيز كرده و اين جاى ستايش است.
اما وى در آيات اعتقادى منهج پيشينيان را در پيش گرفته و از تأويل خوددارى كرده است؛ مثلاً در توجيه قرائت به رفع تاء در آيه «بل عجبت و يسخرون” مىگويد: تعجب اگر به خداوند نسبت داده شود، معناى آن هنگام نسبت دادن به خداوند غير معناى است كه به بندگان نسبت داده مىشود، همينطور در اين آيه كه مىفرمايد: «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»، معناى آن هنگام نسبت دادن به الله غير از معناى آن از طرف بندگان است.
فراء در آيات احكام و فقه سخن را طولانى نمىكند، بلكه در اين موارد، خيلى كم رشته سخن را باز مىكند و كسى هم او را در زمره فقها قرار نداده است، بلكه وى را از يكى بزرگان علم لغت و نحو به شمار آوردهاند.
این کتاب، با طرحی مناسب و تحقیقی شایسته، در سه جلد، به چاپهای پیاپی رسیده است.
2- احکام القرآن شافعی
برای ادامه کلیک کنید….
(پایان قسمت سی و سوم)