ایران در صحنه واقعیت
العربی الجدید ۲۹ نوامبر
موضع آیت الله علی خامنه ای رهبر ارشد ایران دال بر مخالفت وی با مشارکت کشورش در جنگ به منظور پشتیبانی از جنبش مقاومت اسلامی حماس جهت رویارویی با تجاوز صورت گرفته از سوی اسراییل نمایانگر تاکید بر اولویت منافع راهبردی کشور ایران است و این همان چیزی است که آقای حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه سعی کرد به اشکال و عبارت های گوناگون آن را شرح و توضیح دهد و در همین راستا غلامرضا حداد عادل رئیس سابق پارلمان و هماهنگ کننده ارشد مواضع جریان اصولگرا دارای رابطه نزدیک به رهبر ارشد نظام و مراکز تصمیم گیری حاکمیت و همچنین محمد جواد ظریف وزیر خارجه سابق نیز به دفاع از وی برخاستند.
رهبران ایران پس از تبریک گفتن عملیات طوفان الاقصی و مدح و ستایش از جنبش مقاومت اسلامی حماس از این عملیات فاصله گرفته و ابراز داشتند که “ایران در فراهم کردن مقدمات و اجرای این عملیات مشارکت نداشت” و پس از آن فاصله یاد شده را بیشتر کرده و اعلام داشتند آنچه که جنبشهای مقاومت انجام میدهند بنابر دستور ایران انجام نمیگیرد بلکه خود این جنبشها هستند که ذاتا چنین تصمیماتی اتخاذ می کنند. ایران بارها اعلام کرد که با توسعه یافتن جنگ و مبدل شدن آن به یک جنگ منطقه ای مخالف است و این همان چیزی است که حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در دو سخنرانی خود بر آن تاکید کرد و از نقش حزب الله در جنگ به عنوان نقش حامی و پشتیبان نام برد.
ایران در صحنه واقعیت
رهبران ایران در ارتباط با فرصت فراهم شده توسط حماس جهت نبرد با اسراییل رویکرد جدیدی در پیش گرفتند و تهدیدهای شکل گرفته توسط رهبران سیاسی و نظامی خود در گذشته مبنی بر محو اسراییل و انهدام آن و برچیدن آن از صفحه روزگار را کنار گذاشتند و تنها به محکوم کردن تجاوز اسراییل و بمباران وحشیانه غیر نظامیان در غزه بسنده کردند.
لحن قوی و قاطع رهبران ایران فروکش کرد و جای خود را به لحن سازش و تلاش برای ایفای نقش جهت اداره بحران و انجام تلاشهای دیپلماتیک و اعلام موافقت با تشکیل دو کشور مستقل اسراییل و فلسطین داد و همچنین تهران آمادگی خود را جهت میانجیگری به منظور حل و فصل مشکل اسرا و گروگانها اعلام کرد و خواستار برقراری آرامش و آتش بس شد تا بدین ترتیب بتواند به انزوای بین المللی خود پایان دهد و از سوی دیگر از دستاوردهای ژئوسیاسی به دست آمده خود ظرف دو دهه گذشته محافظت به عمل آورد و از تحقق یافتن هدف علنی اسراییل مبنی بر از بین بردن جنبش حماس ممانعت به عمل آورد و به همین منظور جهت توقف جنگ فشار وارد کرد و به طور تلویحی از خطر گسترش دامنه جنگ به بیرون از قلمرو غزه سخن به میان آورد و به دنبال آن حزب الله لبنان و جنبش انصارالله یمن و گروههای شبه نظامی هوادار ایران در عراق و سوریه مواضع آمریکا و اسراییل را آماج حملات پیاپی خود قرار دادند.
موضع تهران بخاطر ارزیابی به عمل آمده از سوی رهبران ایران در خصوص فرصتها و خطرات حاصل از مشارکت در جنگ تغییر یافت آن هم با توجه به اینکه تمام کشورهای غربی در کنار اسراییل قرار گرفتند و از اسراییلیها دفاع کردند و شمار زیادی از نیروهای خود را در خاورمیانه گردآوردند و بر همین اساس ایران احساس کرد که در صورت مشارکت مستقیم در جنگ و به خطر انداختن موجودیت اسراییل ممکن است آماج حملات بی امان غربیها قرار گیرد و تمامی تاسیسات زیربنایی و اقتصادی و نظامی اش از بین برود و به یک کشور ضعیف و منزوی تبدیل شود.
ایران در صحنه واقعیت
رویکرد جدید ایران با موضع دولت آمریکا در مورد جنگ منطقه ای انسجام یافت هر چند از نظر انگیزه و هدف با یکدیگر تفاوت داشتند زیرا آمریکا از بیم آسیب دیدن موقعیتش در منطقه و جهان هیچ تمایلی نسبت به وقوع یک جنگ منطقه ای در خاورمیانه نداشت و ایران نیز تمایلی به جنگ منطقه ای نداشت زیرا بیم آن میرفت که حزب الله از بین برود و در نتیجه برای محافظت از همپیمان منطقه ای خود یعنی حزب الله مجبور میشد خود به طور مستقیم وارد میدان نبرد شود و بدین ترتیب قدرت بازدارنده ایران در منطقه در رویارویی با اسراییل به شدت آسیب میدید.