نقش زور در سیاست افغانستان
بنام خدا
گفته می شود در فرهنگ مردم افغانستان ضرب المثلی است که می گوید:« ما زیر بار زور نمی رویم مگر اینکه زور، زورش خیلی پر زور باشد» انتساب این ضرب المثل چقدر به ملت، مردم و فرهنگ افغانستان مرتبط است موضوع این یادداشت نیست بلکه آنچه در این روزها در صحنه سیاسی افغانستان می گذرد، گویای همین مطلب است.
وقتی در دهه هفتاد شمسی، طالبان با زور اسلحه در صحنه سیاسی افغانستان به عنوان قوم متعصب و وحشی و بیگانه از تعالیم نورانی اسلام و بیخبر از قوانین عمومی جهان مطرح شد، کمتر کسی فکر می کرد این جریان در تلاطمات سیاسی افغانستان و کنش و واکنشهای بازیگران سیاسی این کشور بتواند برهم زننده اوضاع افغانستان در دو مقطع حساس باشد.
در 11 سپتامبر 2001 طالبان میزبان بن لادن بود تا این فرد بتواند حمله به برج های دو قلو در آمریکا را برنامه ریزی و اجرا کند و موجب کشته شدن بیش از 3000 نفر در امریکا گردد.
همین حادثه کافی بود تا امریکا با حمله نظامی (بخوانید زور) به افغانستان، طومار حکومتی طالبان را در هم پیچد و بیش از 20 سال بر افغانستان سلطه نظامی و حضور سیاسی داشته باشد.
اکنون که آمریکا بعد از حضور بی نتیجه خود در افغانستان به نحوی پذیرفت زور مردم افغانستان و هزینه های مادی و معنوی تحمیل شده بر اقتصاد آمریکا بر سلطه نظامی آمریکا بیشتر بوده، اقدام به ترک این سرزمین کرده است، لذا بهترین فرصت برای طالبان فراهم شد تا مجدد برای رسیدن به قدرت از دست داده در افغانستان انهم بعد از کشمکش های بیهوده سیاسی سریالی در افغانستان که طی جریانات انتخاباتی ریاست جمهوری این کشور در سال های گذشته بی ثباتی زیادی را بر مردم این کشور تحمیل کرده و موجبات نارضایتی مردم این کشور شده، تلاش کند.
اینبار نیز، طالبان در قامت یک نیروی نظامی (بخوانید زور) مجددا خود را در میدان سیاسی این کشور مطرح و داعی گرفتن حکومت در افغانستان را دارد و تمامی عوامل ظاهری نشان از موفق شدن این قوم متعصب و وحشی در گرفتن قدرت مجدد در افغانستان دارد.
نقش زور در سیاست افغانستان
اینکه بعد از به قدرت رسیدن طالبان، باید منتظر فرو ریختن کدام یک از برج های دو قلو در جهان باشیم خود مبحثی جداگانه دارد، اما شکی نیست که طلبان طبق سنت دگرگونی قدرت در افعانستان، حکومت را بدست خواهند گرفت … این همان موضوعی است که 20 سالی بخاطر زور حضور امریکا، به تاخیر افتاده بود.
بنابر این اگر گفته شود؛ گردش قدرت در افغانستان قریب نیم قرن است فقط با زور انجام می شود حرف گزافی نیست.
انچه امروز از یک سو موجب رضایت گردیده، این است که؛ طالبان برای رسیدن به قدرت از طریق زور، برنامه دارد و شاید بتوانند بر بی سامانی سیاسی کنونی افغانستان پایان داده و لااقل مردم این کشور و دنیا بدانند در افغانستان هزار قوم، با چه کسی یا کسانی طرف هستند.
اما از سوی دیگرجای نگرانی هنوز باقی است، زیرا به نظر می رسد طالبان برای حفظ حکومت آینده خود برنامه مشخصی ندارد و همین موضوع می تواند به عنوان یک خلا خطرناک در منطقه مطرح و باعث نگرانی هایی در کشورهای منطقه و همسایه گردد.
تامین مخارج و گردش اقتصاد در افغانستان جنگ زده، عواملی هستند تا طالبان راضی گردد سایر بازیگران خارجی را به میدان سیاست افغانستان بکشاند.
اینکه کدامیک از کشورها از جمله ترکیه، قطر و عربستان به نیابت از آمریکا به عنوان متحد طالبان، و البته روسیه و چین بتوانند نقش اساسی در افغانستان بازی کرده، تا دیگر این کشور صحنه زور آزمایی بازیگران سیاسی از طریق اقدامات نظامی (بخوانید زور) نباشد، یک موضوع قابل توجه است که فقط گذشت زمان و تحولات اینده افغانستان ان را نشان می دهد.
نقش زور در سیاست افغانستان
اما اینکه دولت های منطقه و دنیا بار دیگر اجازه می دهند افغانستان به سرزمینی برای ظهور دوباره القاعده و داعش باشد تا این کشور به پایگاهی برای انتقال بی ثباتی و صدور اختلافات سیاسی و اعتقادی به سایر کشورهای منطقه، بخصوص جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردد؛ موضوعی مهم برای کارگزاران سیاست خارجی ایران است که از هم اکنون باید به ان توجه لازم را مبذول نمایند.
23/05/1400
عالی👌
عالی.🖐️
طالبان به هر طریق در جهت اثبات خود و برتری هژمونی قوم پشتون در افغانستان است و برای ان ممکن است به اسم اسلام هر کاری بکند . تنها راه نجات افغانستان اتحاد همه اقوام زیر لوای یک پرچم است .