توبه نزد بدترین پدر داستان واقعی مجید بهمنی بعد از ظهر پنج شنبه بود. بوی حلوا در تمام خانه پیچیده بود و همسرم چادرش را به سر کرد تا آن را به عنوان خیرات اموات به درب خانه همسایه ها ببرد.