ایران، اسرائیل و ژئوپلیتیک قدرت
یادداشتی بر چرایی توجه به ژئوپولتیک منطقه با محوریت ایران و اسرائیل
ایران، اسرائیل و ژئوپلیتیک قدرت
قدرت، اصلی ترین عنصر نظام نوین ژئوپلیتیک جهانی و رقابت های قدرتی برای تولید و بازتولید برتری نسبت به حریفان، نقطه کانونی کارکرد ژئوپلیتیک را تشکیل می دهد که در شرایط کنونی در قالب برتری طلبی و ایجاد کنترل تحت عنوان (هژمونی) تفسیر می گردد که هدف اصلی در بازی های ژئوپلیتیک است.
اهمیت ژئوپلیتیک خاورمیانه و غرب آسیا از دیرباز مورد توجه بازیگران منطقه ای و بین المللی قرار داشته و تحلیل چیدمان قدرت در قالب سه هلال سنی، شیعی و کردی دارای پیامدهای متنوع ژئوپلیتیکی بوده است، این منطقه از آن جهت که یک حوزه حیاتی در مبادلات ژئوپلیتیک جهانی است؛ نام هارتلند یا قلب زمین را به خود اختصاص داده است.
اهمیت ژئوپلیتیک قدرت در خاور میانه و تلاش بازیگران برای تغییر و تعدیل موازنه نفوذ حریفان، هر روز در حال افزایش و ابعاد جدیدی به خود می گیرد. این موضوع مهم با تحرکات ایالات متحده، چین، روسیه، کشورهای اروپایی و نقش پر رنگ جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل از حساسیت بیشتری برخوردار بوده تا جایی که به شکل گیری بسترهای جدید رقابت و خصومت و گسترش منازعات جدید در منطقه منجر گردیده و باعث رویش ائتلاف ها و طیف های نو گردیده و زمینه ساز تغییر در ژئوپلیتیک قدرت و تقویت هژمونی بازیگران مختلف در منطقه غرب آسیا شده است.
سطح نظام بین المللی و ساختار حاکم بر آن، پیامدهای کلان سیاسی اقتصادی جهانی، موضوع فلسطین، تحولات ناشی از بحران اوکراین، رقابت بازیگران مهم بین المللی و منطقه ای در غرب آسیا و سایر مولفه های مرتبط، باعث توجه و تمرکز بر موضوعاتی چون انرژی، تکنولوژی، عادی سازی، تفوق هژمونی با رویکرد نرم افزاری و تثبیت سلطه روانی گردیده است، نقطه ثقل مواضع بین المللی و منطقه ای با هدایت سیاسی، فنی، تکنیکی و روانی اسرائیل؛ به ایجاد یک اجماع و رویکرد سخت و نرم در مسیر مقابله با کشورمان و تضعیف مولفه های ژئوپلیتیک قدرت و نفوذ ایران در منطقه تبدیل گردید.
تلاش های آمریکا، اروپا و کشورهای منطقه تحت هدایت سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل با دو رویکرد و محور اساسی که:
محور اول؛ ایجاد انزوای سیاسی و تهدیدات امنیتی برای ایران با سه حربه ( شکست برجام، تشدید معضلات اقتصادی و تداوم ناآرامی ها ) و محور دوم؛ با هدف تضعیف سرمایه اجتماعی ایرانیان با سه حربه (تعمیق تضاد دولت ملت، غیر قابل کنترل نمودن اصلاحات داخلی و تشدید بحران مشروعیت) تعقیب و پیگیری می شود که البته این فشارها یک هدف منطقه ای و بین المللی را نیز دنبال می نماید که همانا به چالش کشیده شدن عمق استراتژیک ایران و شتاب گرفتن پیمان موسوم به ابراهیم و سرعت یافتن پروسه عادی سازی است.
این نبرد ترکیبی و این جنگ های آمیخته علیه جمهوری اسلامی ایران در گسترده ترین شکل ممکن تداوم داشته و دارد لکن درون زا بودن مولفه های قدرت در جمهوری اسلامی را باید بزرگترین مانع دشمنان ایران و ایرانی دانست البته دو سئوال جدی وجود دارد که در شرایط احیاء برجام و تثبیت اوضاع داخلی، بهتر می توان به آنها پاسخ داد:
ایران به عنوان یک کشور قدرتمند، چه جایگاهی در سطح منطقه و جهان خواهد داشت؟
ایران چگونه با دشمنی های فراوان همسایگان نزدیک خود مواجه خواهد گردید؟
بدلیل تاثیرات فراوانی که سیاست های اسرائیل از گذشته دور بر جای گذاشته است تلاش می شود نگاهی نرم افزاری به جوهره و ریشه اندیشه ها و مکانیزم حاکم بر تفکرات حاکم بر اسرائیل در قبال آنچه بیرون از اسرائیل نامیده می شود داشته باشیم:
ذهن اسرائیلی؛ ترکیبی از نگرانی و تشویش و تهدید است. از این رو برخوردهای تهاجمی نظامی و یورش های ناگهانی اطلاعاتی و امنیتی را مهم ترین اولویت خود بشمار می آورد، این تفکر در درون سرشار از چندگانگی و تزاحم فکری و در برون عملیاتی و تهاجمی است که البته نتیجه داخلی آن یک آمادگی دائمی و تمرین شده را بدنبال دارد.
ذهن اسرائیلی اساسا معتقد است که نمی تواند به کسی اعتماد کند و این خط فکری را؛ یک اصل خدشه ناپذیر و منطبق با تامین امنیت ملی خود می داند، تصور این ذهن؛ آن است که در مواقعی تمام جهان در خواب و به نوعی علیه اسرائیل بسر می برد، لکن در راهبرد کلان اسرائیل و بر اساس دکترین امنیتی، کلمه “مواقعی” جای خود را به یک واژه اضطراری بنام “دائم” داده است.
اهرم مظلوم نمایی به اسرائیلی ها یک ژست مدافع داده است که نشان می دهند برای بقاء، زندگی، پیشرفت و هر اقدامی؛ نباید منتظر کسی ماند و باید منحصرا دست به واکنش های خشن و غیر قابل پیش بینی زد، لذا انتظار می رود اسرائیل علاوه بر زمینه ساز بودن عوامل جغرافیایی و مسائل تاریخی، ساختار فکری و نوع نظام محاسباتی آنها برای آینده خاورمیانه و غرب آسیا پیامدهای جدی به همراه داشته باشد.
نتیجه گیری :
آینده به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. زیرا جهان موفق به تضعیف عناصر ژئوپلیتیک ایران (جغرافیا، قدرت و سیاست(نفوذ)) نگردیده است، پس جهان به ایران نیاز خواهد داشت و این نیاز در تفاهمی شکل خواهد گرفت که بتواند دستاوردهایی چون:
- برسمیت شناختن قدرت نخست ایران در منطقه با لحاظ نمودن انجام اصلاحات ساختاری متناسب با الزامات کنونی،
- ایجاد توازن در قدرت های منطقه ای،
- نیاز اسرائیل،
- تامین پایدار امنیت انرژی،
- حل بحران های اوکراین و یمن،
- نیاز به مبارزه واقعی با تروریسم و بنیاد گرایی،
- حل منازعات پنج گانه میدانی بین ایران و عربستان در منطقه،
- بالانس هژمونی قدرت در خاورمیانه و غرب آسیا، منطقه را به همراه داشته باشد.
جهان بایستی توجه کند دستیابی به یک تفاهم پایدار از دالان برجام و تحقق توافق برد برد برای تمامی طرف های مذاکره محقق خواهد گردید، در غیر این صورت زیان و دود حاصله به نسبت کم و زیاد بین همه تقسیم خواهد شد.
دکتر ابراهیم اخلاصی
نویسنده و پژوهشگر
دوتا دیدگاه هست یکی اینکه اقتصاد قوی وتمرکز بر توسعه اقتصادی پایدار و در ادامه توسعه برنامه های نظامی منطقه ای
دومی توسعه نظامی وایجاد ترس در دیگر رقبا ووادار کردن انها به احترام گذاشتن بما وسهم اقتصادی قائل شدن برای ما
باید بشینید بدون تعصب به مزایا ومضرات هرکدام به تفکیک بپردازید
وحداقل چند نمونه موفق از هردودیدگاه رو هم مثال بزنید
با سلام،
پیشنهاد بسیار خوبی ست انشاالله
با سلام
به نظر بنده، باید در تحلیل یک نکته بسیار با اهمیت را در نظر می گرفتید، با فرض درست بودن کل تحلیل که از نظر بنده حداقل در تضعیف شدن ج ا اشتباه به نظر می رسد، باید بین ایران به عنوان یک سرزمین در منطقه و ج ا به عنوان نظام حاکم بر آن تفاوت قائل شد. سوال اساسی که با این کار مطرح می شود این خواهد بود
آیا آینده بدون ج ا به معنای آینده بدون ایران خواهد بود یا نه؟
در واقع در تمام متن برداشت من این است که به نوعی ایران همان ج ا در نظر گرفته شده، چه بسا ایران آینده، ایرانی بدون این حکومت باشد. شاید برای تامین این اهداف، نظم جهانی به نقطه ای برسد که هزینه فایده برجام از حذف ج ا هزینه بیشتری داشته باشد. پس با فرض درست بودن کل تحلیل باید این نکته در نظر گرفته شود که ایران را در همان معنی مرزهای جغرافیایی آن در نظر گرفت و نه در معنای حکومت حاکم بر آن.
به نظر من بهتر بود این تفکیک در متن لحاظ می شد.
سلام،
دولت در مفهوم سیاست نوین به یک عرصه جغرافیایی با تمامی ارکان اطلاق میگردد اما ماهیتا با نوشته جنابعالی موافقم که به سرزمین میشود بیرون از عرصه حکومتی نگاه کرد چون دو عرصه نظام سیاسی و فرهنگ سیاسی را می سازد.
سلام علیکم
ضمن ادای احترام به نگارنده ی فرهیخته
با ارکان موضوعیِ متن در بخش مؤلفه های تثبیت و پایداری تفاهم در منطقه کاملا مخالفم
با سلام،
این یک نقد سلبی با رویکرد آرمانگرایی ست لذا پیشنهاد میگردد مصادیق مورد اشکال ذکر تا پاسخ داده شود.