تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد هجدهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

جعل روایات و تعاریف دروغ

و

سرانجام خلافت عثمان در منابع اهل سنت

قبل                                     بعد

خلاصه جلد هجدهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

آغاز خلاصه جلد 18 فارسی به عون و فضل الهی:

…، و کسانی بودند که فقط به خاطر رضاي خدا و براي آنکه دیدند به قوانین و تعالیم شریعت خداوند عمل نمی شود برآشفته و خشمگین شده و قیام نموده اند و وقتی یقین کردند که او لجاجت کرده و هر بار تعهدات و عهد و پیمان خود را نقض می کند و (آنها را بازیچه قرار داده)، و از ستمکاري هاي خود دست برنمی دارد ….. چنانچه علی علیه السلام در نامه اش به آن مردم فرمود: (….. به مردمی که براي خدا و آنگاه که شریعت او در زمین او مورد نافرمانی قرار گرفت و حق او نادیده و پایمال گردید قیام نمودند …..)،

دومین مطلبی که از این روایات استنباط می شود این است که عثمان جرم هایی را مرتکب شده بود ….. و خود به آن اقرار داشته و هرگاه توبه می نمود و سپس آن توبه را می شکست ….. و به ستمکاري خود ادامه داده و آلت دست مروان و بازیچه او می شد و …..،

و سومین مطلبی که به دست می آید آنکه او تعهدات و پیمانهاي مؤکد و ضمانت دار می نوشته و سپس آنها را زیر پا می گذاشت، آنهم در شرایطی که استانها و ولایات کشور اسلامی به شورش در آمده بودند …..، همان پیمانهایی که اجراي آن را در مقابل مردم و مخالفان، شخصیت هایی چون علی بن ابی طالب و محمدبن مسلمه و ….. تضمین و به عنوان شاهد امضاء نموده بودند و …..، و نشان می داد که او بهیچ وجه ایفاي به عهد و پیمان و انجام تعهدات را واجب نمی دانسته است و براي کسانی که در برابر مردم ضامن او شده بودند تا او را از آتش خشم و کینه خلق رهایی دهند هیچگونه احترام قائل نبود …..

و مطلب چهارم آنکه متعهد شده بود (در محاصره اول) که به قرآن و سنت رسول خدا عمل نماید و ….. با انجام این تعهد به مخالفت و معارضه کسانی که از بدعتها و ستمکاري هاي او به ستوه آمدهبودند پایان دهد …..، که این دلالت بر آن دارد که او در نحوه حکومت خود از صراط مستقیم قرآن و سنت منحرف بوده است و در پستی حاکم همین بس که در کار خود از قرآن و سنت رسول خدا (ص) منحرف باشد …..،

و مطلب پنجم آنکه مطرود پسر مطرود، یا به گفتار رسول خدا (ص) قورباغه پسر قورباغه و ملعون و ملعون زاده، یعنی مروان بن حکم اینگونه در روحیات او نفوذ داشته است و عثمان نیز بی نهایت تحت تأثیر او بوده است که بنا به قول علی علیه السلام، تا جایی که دین و عقل عثمان را دزدیده و او را به صورت شتر مهار گسیخته به هر طرف می خواسته می کشیده است، ….. تا آنجا که در نهایت او را در ورطه هلاکت انداخت تا آنچه باید بر سرش بیاید آمده است و در این جریان به هیچوجه به نصایح خیرخواهانه اصحاب توجه ننمود از جمله علی علیه السلام و …..، با آنکه می دانست آنها دلسوز او بوده و جزخیر و صلاح او و امت اسلامی چیزي نمی خواهند …..،

مدت محاصره او را از بیست روز تا دو ماه و بیست روز ثبت نموده اندکه این اختلاف می تواند از محاسبه شروع قیام و مبداء محاصره باشد و …..، و نیز در رابطه با نامه هایی که عثمان در دوره محاصره خود نوشته است طبري آورده است (….. علت بازگشت مردم مصر پس از ترك مدینه، نامه اي بود که از نوکر مخصوص عثمان و …..، کشف نمودند که در آن دستور قتل عده اي از آنان را صادر کرده بود و …..) و او آن را انکار می کرد

و نیز نامه اي که او به معاویه نوشت که (….. مردم مدینه کافر شده اند و سر از فرمان من پیچیده و پیمان بیعت مرا گسسته اند وقتی نامه به معاویه رسید آن را پنهان نمود زیرا مایل نبود با اصحاب رسول خدا که می دانست برعلیه عثمان هستند مخالفت نماید …..) ابن قتیبه نامه عثمان به اهالی شام را چنین آورده است (….. من در میان مردمی هستم ….. که براي کشتن من شتاب می ورزند ….. و مرا مخیر نموده اند بین اینکه مرا بر مرکبی نشانده (تبعید کنند) و یا من از خلافت کنار بروم …..،پس بدادم برسید ….. عجله کن اي معاویه و خودت را برسان و به داد من برس هرچند می دانم که به داد من نخواهی رسید…..)،

و نیز در نامه او براي عبداﷲ عامر به اهل بصره از قول بلادرزي آمده است (….. عثمان به عبداﷲ بن عامر و معاویه نامه نوشت که جماعتی تجاوزگر جمع شده اند و می گویند به هیچ چیز راضی نمی شوند مگر قتل او و …..،) پس خبر این نامه ها به مصریان رسید ….. در کشتن او تعجیل کردند.

(کلب گوید و نیز از مدت زیاد محاصره معلوم می شود که مردم اصراري درقتل او نداشتند بلکه مقصود آنها به راه راست آوردن عثمان بود ولی لجاجت او و درخواست نیروي نظامی از سراسر کشور اسلامی و دستور بسیج همگانی و جنگ براي سرکوبی و قتل عام آنان و انتقام گیري بعدي بنی امیه از قبایل و خاندانهاي معترضین و …..، از روي ناچاري و اضطرار، به دفاع از خود تبدیل، و قتل عثمان تنها چاره براي نجات خود و پایان فتنه بوده است و عملکرد عثمان نشان می داده که با انجام تعهدات ظاهري و تظاهر به حرف شنوي و در عمل استماع و اطاعت از مروان و اطرافیان او و سپس نقض عهد و پیمان که به منزله استهزاء و مسخره نمودن مردم بوده است، مردم را در مقابل کار انجام شده قرار داد و آنها در واقع چاره اي جز این کار نداشته اند که براي نجات جان خود و نجات امت اسلام از خودکامگی او که در اثر مدیریت کودکانه و کهولت سن که موید جهل و نادانی او و عدم توجه به اجراي قوانین شریعت رسول خدا و دستورات کتاب خدا وسنت رسول او و نجات اصحاب از اعمال او که در انحطاط کامل قرار گرفته بود اقدام نمایند و اگر کشمکش بیجاي بعدي معاویه و عمروعاص و …..، و شبهه اي که این دنیاطلبان براي رسیدن به حکومت ایجاد کردند، نبود بدون هیچ شک و شبهه آب نهر اسلام پاك به بستر اصلی خود برمی گشت و اسلام در آرامش کامل و در مسیر اصلی خود می افتاد و قطعاً جهان صورت دیگري از حاکمیت اسلام و بهره گیري از نعمت هاي هدایت خداوندي پیدا می کرد ولی افسوس و هزاران افسوس که شیطان اعمال بد آنها را در نظرشان جلوه داد تا انجام شد آنچه انجام شد اناﷲ وانا الیه راجعون)،

و نیز عثمان در نامه دیگرخود به مردم تمام استانها و شهرستانهاي تابعه مملکت اسلام نوشته و ….. (….. گستاخی (مردم) زیادتر شده و عصیان آنها دربرابر خدا به جایی رسید که بر من …..، هجوم آورده اند و کار آنها مانند قبایل مشرك و کافري است که در جنگ احزاب به ما حمله کردند و یا آنها که در احد به ما یورش بردند و تنها فرق آنها اظهارات زبانی آنها به اسلام است بنابراین هر کس میتواند خودش را به من برساند به سرعت به سوي من بیاید …..) وقتی نامه او به مردم اقصی نقاط مملکت اسلامی رسید با هر وسیله که در اختیار داشتند به سوي او حرکت کردند، و نیز در نامه اي به اهالی مکه و حاجیان توسط نافع بن طریف در حالی که ابن عباس امیرالحاج و مشغول خطبه بود، براي مردم قرائت شد که، (….. من در حالی این نامه را می نویسم که در محاصره هستم …..، هر کسی نامه مرا دریافت می دارد را به خدا قسم می دهم که بیاید و به داد من برسد و حق مرا بگیرد و نگذارد من به ظلم و کار باطل و ناروا (یعنی کناره گیري از خلافت) مجبور شوم …..)، که موضع عبداﷲ بن عباس قبلاً در خصوص این موضوع بیان شد، …

نگاهی به نامه هاي عثمان:

مفاد این نامه ها متضمن مفاهیمی است که براي تحریک عواطف مسلمانان معترض و عکس العمل تند علیه نویسنده اش کفایت می نماید و اگر کسی حتی هیچ سابقه بدي هم نداشته باشد و فقط همین مطالب را نوشته باشد، مسلمانان علیه او قیام می کنند تا او را کیفر دهند …..، از جمله این گفتار او در مورد مهاجران و انصار که در واقع مردم مدینه را تشکیل می دادند،که (….. مردم مدینه کافر شده اند و از فرمان من سرپیچی و پیمان بیعت مرا شکسته اند) و یا اینکه …..، (مردم مانند قبایل مشرك و کافر و جنگویی هستند که در جنگ معروف احزاب به ما مسلمانان حمله کردند و یا آنهایی که در جنگ احد به مایورش آوردند …..)، که در واقع مقصود او مهاجران و انصارند که اصحاب رسول خدا و همه اهل سنت اتفاق نظر دارند که همگی اشخاصی عادل و صالح و متقی و پرهیزکار بوده اند، …..

و از طرفی دیگر عثمان پس از ایراد این تهمت و افترا به مسلمانان به بسیج لشکر و احضار واحدهاي نظامی از سراسر مملکت اسلامی اقدام می نماید و با مظلوم نمایی قصد می نماید تا اصحاب رسول خدا و مردم خداپرست و غیور را قتل عام نماید و مسلمانان چون خود را در معرض کشتار و غارت و انتقام جویی دیدند قبل از آنکه او بتواند به جنایاتی که در سر می پروراند جامه عمل بپوشاند کار او را ساختند …..، زیرا اگر دست جلادان و دژخیمان او همچون یزید بن کرز به مهاجرین و انصار می رسید آنها را باقی نمی گذاشتند که می گفت (….. اگر به مدینه می رسیدم و عثمان زنده بود هیچ آدم بالغی را زنده نمی گذاشتم و …..)،

صرف نظر از این موارد سخنی با عثمان داریم و از او سؤال می کنیم که تصور تو چیست و چه منظوري داري که مکرر می گویی جامه خلافت را که خدا بر تن من آراسته از تن بیرون نمی آورم …..، آیا تو فکر نمی کنی که به این حرف تو نیز مثل سایر حرفها و اعمال تو رسیدگی و در آنها محاکمه شوي …..، خداوند چه وقتی این جامه را بر تن تو آراست …؟، حال آنکه می دانیم که کسی که آن را بر تو پوشاندیعنی عبدالرحمن مرد و قبل از مرگ خود به مخالفت با تو اقدام کرد و تو را شایسته تصدي آن ندانست و خواست تا آن جامه را بر تن تو پاره نماید و تو به همین دلیل به او پرخاش کرده و او را منافق خطاب کردي و او تو را از عدالت و سایر امور خارج کرد و وصیت نمود که تو به عنوان رهبر مسلمین بر او نماز نخوانی و به علی علیه السلام گفت ای علی تو شمشیر خود را بردارو من هم برمی دارم زیرا عثمان برخلاف تعهدات خود عمل کرده و مردم را علیه تو تحریک می کرد و می گفت پیش از اینکه به حکومت خود ادامه دهد باید کار او را بسازیم و قسم خورد که هرگز با تو سخن نگوید ….. و سایر اعضاء شورا هم رویه او را با تو داشته و همه مخالف با تو شدند …..،

آري در بررسی اجمالی می بینیم که چگونه نخستین حاکم پس از رسول خدا پیدا شد و جامه خلافت را با انتخابات غیرقانونی و ناقص توأم با زور و خشونت بر تن نمود …..، در حالی که بفرمایش مولاي متقیان یقین داشت که در میان امت کسی است که رابطه اش با خلافت مانند رابطه محور آسیا با آسیا است و داراي مقام شامخی است که کسی قدرت پرواز تا بلنداي آن را ندارد، سرچشمه علوم الهی و آسمانی و مایه و منبع هر خیر و برکت و …..است، پس به هنگام مرگ آن ردا را به دامن پسر خطاب انداخته و به این ترتیب دومی به موجب وصیت اولی آن را به تن میکند در حالی که به فرمایش علی علیه السلام یقین داشت که در میان امت کسی که شایسته تر و برتر از اوست حضور دارد و بر تن تو اي عثمان، این جامه را عبدالرحمن بن عوف پوشید در حالی که به علی علیه السلام می گفت بیعت کن وگرنه گردنت را می زنم در حالی که فقط او شمشیر داشت و کسی دیگر مسلح نبود و علی علیه السلام غضبناك بیرون رفت و اعضاء شورا او را تعقیب کرده و تهدید به قتل نمودند ….. …..،

آري ردا و پوشش خلافتی را می توان خلعت الهی نامید که خدا آن را تعیین و به تعیین شده آن عطا نماید و پیامبر اکرم (ص) موضوع آن را تعیین و به مردم ابلاغ نموده و به اطلاع امت رسانده باشد، همان مطلبی که در آغاز رسالت خود به مردم اعلام کرد ….. همان حکومتی که در ردیف ولایت خدا و رسول او قرارگرفته است …..، آري این خلعت آرایی خدایی کجا و آن انتخابات کذایی کجا …..،.

جنگ بر در خانه عثمان:

ابن سعد می نویسد (….. روز جنگ بر در خانه عثمان، مروان بن حکم جلو آمد و گفت چه کسی به مبارزه من می آید عروه بن شیم جلو آمد و شمشیري بر پس گردن او زد که بزمین غلطید …..)، بلادرزي می آورد که (….. مردم بطرف عثمان حرکت کرده و از خانه بنی حزم انصاري به خانه او وارد شدند و سه نفر از قریش را که حاضر بودند کشتند، مالک اشتر تا به عثمان رسید و دید تنها است برگشت کسی به او گفت تو ما را دعوت به قتل او کردي حالا برگشتی مالک گفت: ترا به جان پدرت رها کن مگر نمی بینی بی دفاع و بی وسیله است و در حال برگشتن بود که ناتل غلام آزاد شده عثمان از پشت سر قصد قتل مالک را نمود که عمروبن عبید فریاد زد و او را آگاه کرد، پس مالک ضربتی به او زد که دست او قطع شد و فرار کرد و عمرو او را دنبال کرد تا کشت، طبري از قول ابی حفصه آورده است که، (….. مروان به خانه عثمان آمد و من همراه او بودم و به خدا قسم من بودم که آتش جنگ را میان مردم روشن کردم و از بالاي خانه مردي را از قبیله اسلم با تیر زدم و کشتم و بر اثر آن جنگ شروع شد ….. آنها به عثمان پیغام دادند ناتل را تسلیم کن …..)، حسین بن عیسی نقل می نماید (….. چون مردم در خانه عثمان رضی اﷲ عنه را محاصره کردند او هیچ شرطی را قبول نکرد و اصرار بر آنکه بر حکومت و رویه خود بماند و به لشکریان و نزدیکان خود پیام داد تا جمع شوند …..، یکی از اصحاب سالخورده رسول خدا به نام نیار بن عیاض جلو آمد و عثمان را صدا کرد پس چون عثمان جلو آمد یکی از یاران عثمان او را به تیر زد و به قتل رساند، پس مردم به عثمان گفتند قاتل نیاربن عیاض را به ما تسلیم کن تا قصاص کنیم و عثمان گفت من حاضر نیستم مردي را که مرا یاري می کند براي کشتن تحویل دهم …..، مردم چون وضع راچنین دیدند به خانه اش هجوم آوردند ….. و آنچه باعث تشدید جنگ شد این بود که به آنها خبر رسید نیروي نظامی از بصره براي یاري عثمان آمده و نزدیک مدینه است و نیروهاي نظامی شام هم حرکت کرده اند پس مردم نبرد سختی بر درخانه عثمان نمودند ….. پس مدافعان فرار کرده و معترضین به داخل قصر عثمان رفتند و در آنجا هم جنگ سختی در گرفت و….. مردم از خانه عمروبن حزم وارد خانه عثمان شده و در آنجا با مدافعان جنگیدند و در خانه را باز گذاشتند و آنها بیرون آمده فرار کردند و در شهر پراکنده شدند و عثمان و چند نفر افراد باقی مانده کشته شدند …..)،

این روایات تاریخی نشان می دهد که همراه عثمان و مدافعان او کسی نبود مگر تعدادي از امویان و نوکران و بردگان آزاد شده او که این تعداد در مقابل توده انبوه مهاجرین و انصار از عثمان دفاع می کردند و لذا در این تهاجم فقط چند نفر کشته شدند مابقی در خانه ام حبیبه مخفی و بقیه به کوچه هاي مدینه فرار کردند.

(کلب گوید در واقع قیام علیه خودکامگی هاي عثمان یک تصمیم عمومی و اسلامی بود و همه بر صحیح بودن آن اعتقاد داشتند و اطرافیان عثمان هم منفور جامعه بودند ولی بعد از قتل عثمان در اثر اغواي معاویه شیطان صفت، مردم عوام فریب خورده و با غلبه نظامی او، حکومت معاویه علیه الهاویه تبدیل به مصیبت عمومی اسلامی و عاملی براي انتقام گیري به شیوه اعراب جاهلی و عامل کشتار مخالفان آن شقی در بین صالحان امت محمد صلی اﷲ علیه و آله شد و واقع شد آنچه واقع شد انا ﷲ و انا الیه راجعون)

کشته شدن عثمان:

طبري و دیگر مورخان می نویسند (….. عثمان در محاصره در برابر مردم ظاهر شد و گفت شما را به خدا قسم می دهم مگر هنگام مرگ امیرالمؤمنین عمربن خطاب شما دعا نکردید که خدا براي شما خیر پیش بیاورد و کاري کند که بهترین نفر انتخاب شود، آیا عقیده دارید که خدا آن دعا را استجابت نکرده است …..، مردم پاسخ دادند …..، مسلم است که تو به تجاوز مسلحانه مبادرت کردي و مانع انجام حق و تحقق آن هستی و در مقابل حق ایستاده اي و گردنکشی می کنی و مانع می شوي تا قصاص آنان که عمداً به آنها ظلم کرده اي از تو گرفته شود و به حکومت بر ما اصرار داري و در بیت المال مسلمین از قانون اسلام منحرف شده و ستمگري می کنی ….. و اگر تو کناره گیري کنی طرفداران تو نیز جنگی با ما نخواهند کرد)،

بلادرزي و سایر مورخان نوشته اند (….. وقتی به مصریان و دیگر مردم در زمان محاصره خبر رسید که عثمان چه مطالبی به عبداﷲ بن عامر و معاویه نوشته، پس حلقه محاصره را تنگ تر کردند …..، جبیر بن مطعم می گوید: عثمان در محاصره قرارگرفت …..، من به نزد علی رفتم و گفتم آیا راضی هستی که خویشاوند تو چنان محاصره شود که به آبی جز آب حوضچه خانه اش دسترسی نداشته باشد ….. پس آن حضرت فرمود: پناه بر خدا آیا او را به این وضع انداخته اند، گفتم آري پس حضرت به سراغ مشکهاي آب رفته آنها را به عثمان رساند و او را سیراب کرد،

ابن سعد و طبري آورده اند که (….. محمد بن ابی بکر و یاران او وارد خانه عثمان شدند ….. محمد بن ابی بکر پیش رفته و ریش عثمان را گرفت و گفت خدا ترا اي نعثل رسوا و ذلیل کرد ….. و دیدي که معاویه و فلان و فلان به درد تو نخوردند …..)

و بلادرزي آورده است (….. عثمان قرآن را در آغوش فشرد و گفت بندگان خدا هر حقی در این ثبت است به شما داده و از هرچه ناروا است دست می کشم …..، محمد بن ابی بکر گفت حالا قبول می کنی در حالی که قبلاً سرپیچی می کردي و از تبهکاران بودي …..)، ابن کثیر نوشته است(محمدبن ابی بکر در گروه سیزده نفري آمد و ریش عثمان را به چنگ گرفت و بالا کشید و گفت معاویه به درد تو نخورد، عبداﷲ بن عامر به درد تو نخورد و نامه هاي تو (براي احضار نیروهاي نظامی) هم براي تو فایده اي به همراه نداشت …..)، ابن عساکر می نویسد: (….. محمد بن ابی بکر گفت چه دینی داري اي نعثل …..، عثمان گفت قرآن بین من و شما حاکم باشد، پس محمدبن ابی بکر جلو رفته ریش او را گرفت و گفت روز قیامت نخواهند پذیرفت که ما بگوئیم: خدایا ما از حاکمان خود اطاعت نمودیم و در نتیجه آنها ما را از راه راست خارج کرده و گمراه نمودند …..،) پس کنانه بن بشر ….. شمشیر خود را بر او زد تا کشته شد …..)،

بلادرزي از قول وثاب می نویسد (عثمان مرا فرستاد تا مالک بن اشتر را دعوت کنم چون آمد عثمان گفت مردم از جان من چه می خواهند گفت پیشنهاد می کنند تا کناره گیري کنی یا بگذاري قصاص احکام ناروایی را که صادر کرده اي از تو بگیرند در غیر این صورت ترا می کشند …..، عثمان گفت من استعفا نمی دهم و کناره گیري هم نمی کنم …..)،

کفن و دفن عثمان:

طبري آورده است که: (عثمان رضی اﷲ عنه سه روز افتاده بود و او را دفن نکردند ….. پس درباره دفن با علی علیه السلام صحبت کردند …..، چون خبر به مردم رسید عده اي در راه با سنگ به کمین نشستند ….. و تابوت را سنگ باران کردند …..پس علی علیه السلام خبردار شد پیام داد که مانع دفن نشوند ….. پس او را در حش کوکب که یهودیان مرده هاي خود را درآن دفن می کردند بردند ….. که بعداً معاویه آن را یعنی قبرستان یهودیان، حش کوکب را براي حفظ آبروي عثمان به بقیع ملحق نمود. ….. روایات تاریخی نشان می دهد که انصار و اصحاب رسول خدا از اقامه نماز میت بر جنازه عثمان جلوگیري کردند ….. ابوعمرو می نویسد (….. جماعتی از انصار به حاملین جنازه عثمان برخورد نمودند و با آنها جنگ کرده تا آنهاجنازه را بر زمین انداختند و سپس عمیر بن ضابی که پدرش مظلومانه در زندان عثمان مرده بود، پیش آمده و لگد بر شکم عثمان می زد …..) ….. و چون او را دفن کردند گورش را پوشانیده و پنهان نمودند و نیز از قول مالک می نویسد: (….. چون عثمان رضی اﷲ عنه کشته شد سه روز نعش او در محل زباله افتاده بود ….. چون خواستند او را دفن کنند دخترش عایشه فریاد نوحه سر داد که عبداﷲ بن زبیر گفت به خدا قسم اگر ساکت نشوي بر صورت و چشمان تو خواهم کوبید پس او ساکت شد و عثمان را دفن کردند …..)،

سمهودي نقل می نماید که عثمان بن محمد می گوید من با چهار نفري بودم که عثمان بن عفان را روي یک در چوبی قرار داده و به عجله می بردند به نحوي که صداي برخورد سر او به چوب در را می شنیدم (تپ، تپ) تا به حش کوکب برده دفن کردند …..)،

در اینجا با صفحه اي از تاریخ روبرو می شویم که دو مطلب را نزد ما قرار می دهد و جز اختیار یکی چاره نداریم و هر یک را انتخاب کنیم بر ما دشوار و گران است، اول آنکه تاریخ می گوید که چه بر سر عثمان آوردند از سختگیري و محاصره و کشتن آنهم به صورت کاملاً خشن و تند و سپس جلوگیري از کفن و دفن و غسل و نماز میت، ….. و آن سخنان تند و سنگباران جنازه و …..، این امور یا ثابت می کند که جمع اصحاب رسول خدا صلی اﷲ علیه وآله فاسق بودند و یا ثابت می کند که عثمان از راه راست دین انحراف داشته است …..، و هرگاه پاي اجتهاد و مجتهد بودن به وسط بیاید براي هردو طرف صادق است …..، و اگر گفته شود که عثمان یک تنه در اجتهاد بر صواب بوده و آن جماعت بی شمار متفقاً به خطا رفته اند نیز سخنی به گزاف و گستاخانه گفته شده است ….. و نیز در خصوص روایات جعلی و دروغین که درباره محاصره وجنگ خانه عثمان و توجیه اعمال او و تبرئه او ….. نقل شده است، …..،

و با توجه به مطالعه تاریخ و روایات صحیح و آنچه از سخنان بزرگان نقل گردید …..، چگونه می توان به تعدادي روایات دروغ از دروغ سازانی که احوال آنان معلوم است اعتنا نمود …..، که تمامی آنها یک سلسله دروغ و مطالب بی اساس ساخته شده و جعلی است که ابوجعفر طبري با یک سند در تاریخ خود نقل نموده است، همان سندي که سستی و نادرستی آن را ثابت کرده ایم و آن را تشریح نمودیم و شرح حال رجال آن سند را در جلد هشتم به تفصیل آوردیم و ثابت نمودیم که از چه قماش هستند …..، تأملی تحقیقی در روایات مجعول و ساختگی نشان می دهد که چگونه این روایات ساختگی و بی اساس در مقابل و بر ضد تاریخ صحیح و مورد اتفاق مورخین که با صدها روایت متین و مستحکم عجین شده و با روایات متواتر و بی شماري که متضمن آراء و نظریات اصحاب بزرگ و عالیقدر و نامدار پیامبر (ص) و …..، که همگی از گفتگوها و درگیري ها و برخوردهایشان با عثمان حکایت می کند که در میان آنها باقی مانده اعضاء شوراي شش نفره و تنی چند از (عشره مبشره) یعنی آن ده نفري که می گویند مژده بهشت را گرفته اند و جمعی از مجاهدان بدر ….. حضور دارند که حاوي اظهارنظر ایشان درباره عثمان است که عدد آن به یکصد وپنجاه می رسد و …..، قرار گرفته است، ….. این حقایق که تواتر و صحت روایات متعدد تاریخی نیز، آن را به ثبوت رسانیده…..، مفاد روایات ساختگی و جعلی را که با غرض ورزي هواخواهان عثمان ساخته و پرداخته شده است را به باد می دهد ….. روایات دروغی که براساس آن امیرالمؤمنین علی آمادگی خود را براي جنگ دفاعی از عثمان اعلام نموده و …..، و حال آنکه براساس متون تاریخی و …..، حضرت در مدینه حضور نداشته و ….. یا این دروغ که پس از کشته شدن عثمان بر او گریسته و بر صورت حسن و سینه حسین سیلی زده و یا پاسداران خانه را در ضعف از دفاع دشنام گفته باشد …..،

هیثمی در مجمع الزواید خود به هنگام رد نمودن یک حدیث از این قماش می گوید (….. ظاهراً این روایت ضعیف است زیرا علی در موقع محاصره شدن عثمان در مدینه نبوده و در کشته شدن او حضور نداشته است …..) و به ….. عبارتی در تبعید عثمان در مزرعه خود در ینبع بوده است …..، و یا در خصوص طلحه که روایات جعلی در بیان علاقه او به عثمان آمده و حال آنکه براساس روایات صحیح و ….. او از همه مردم نسبت به دشمنی با عثمان سختگیرتر و تندروتر بوده است ….. و این گفته مروان به ابان پسر عثمان در زمانی که طلحه را به قتل رساند نیز مشهور است که گفت (اي ابان ….. من بجاي تو یکی از قاتلان پدرت را کشتم …..) …..نکته دیگر ضد و نقیض گویی جعل کننده روایت این است که ….. از طرفی براي اینکه تعداد مخالفان عثمان را کم جلوه دهد می گوید، اصحاب پیامبر و فرزندان آنها جزء مخالفان عثمان نبودند و در زمانی که همین گروه براي بیعت یا علی (ع) می آیند جعل می کند که علی فرمود من شرم دارم با قاتلان عثمان بیعت کنم …..، در حالی که وقتی معاویه قاتلان عثمان را از علی مطالبه می کند ده هزار مرد جنگی جلو آمده و همه یکصدا فریاد کردند قاتلان عثمان ما هستیم که در پیشاپیش آنان عمار یاسر، مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، مجاهدان بدر و ….. حضور دارند، و از طرفی چگونه توجیه می کند جو نفرت حاکم بر مدینه و مخالفت عمومی را با عثمان، را در حالی که سه روز جسد او در مزبله افتاده بود و به حال خود رها بود و پس از سه روز او را بر روي دري که به سرعت از ترس مردم می بردند و سر او با در برخورد می کرد و با عجله او را در قبرستان یهودیان و بدون کفن و نماز و ….. دفن کردند و جاي آن را نامعلوم نمودند تا …..، …..

آیا چنین رفتار با عثمان چه در زنده بودن و چه پس از مرگ در نظر اصحاب روا بوده که به زعم جعل کننده روایت، براي عثمان معتقد بودند و اعتقادداشتند به اینکه قاتل عثمان ستمکار بود و متجاوز ….. است و …..

از دیگر دروغ هاي شاخدار در این روایت ساختگی آن استکه اولین کسی که با علی علیه السلام بیعت کرد سعدبن ابی وقاص است و حال آنکه اجماع تاریخی وجود دارد که او از کسانی است که تا آخرین لحظه حیات خود حاضر به بیعت با امام نشده است ….. و نیز از مضحک ترین و خنده دارترین مطالب این روایت جعلی این است که بلادرزي از قول ابن سیرین نقل می کند که (….. عثمان در حالی کشته شد که در خانه اش هفتصد نفربودند از جمله حسن بن علی، عبداﷲ بن زبیر و ….. که اگر عثمان به آنها اجازه می داد همه مخالفان را سرکوب می کردند….. این مطلب مسخره چگونه با اسلام، قرآن، سنت، عقل، منطق، اجماع، روایات و تاریخ ….. منطبق می گردد …..، نگاهی به پاره اي از تألیفات، کاملاً نشان می دهد که چگونه عده اي از مورخان در جنایت خود روایات بی اساس و دروغین که درباره عثمان جعل نموده اند را به جاي روایات صحیح متواتر و حقایق ثابت شده تاریخی ترویج می کنند، نوشته هایی که براساس تبهکاري بر لبه دوزخ قرار داده شده است و هر عثمانی مسلک و اموي مذهب در کتاب و نوشته اش جز این یاوه ها و نادرستی ها را نیاورده است و ….. پس از این، عده از مورخان مانند طبري، باقلانی، ابن اثیر، و عده اي از نویسندگان آمده و به گمان اینکه این سخنان درست است بر اساس آن تألیفات نموده اند و ….. و ندانسته بر پندار غلط …..، در منجلاب گمراهی و دروغ بافی افتاده اند ….. از جمله آنکه به روایت (حذیفه) عثمان ده هزار دینار در دامن پیامبر ریخت و پیامبر به او فرمود اي عثمان خدا بر تو ببخشد هر گناهی که در پنهان و آشکار کردي و هرچه تا رستاخیز انجام خواهی داد …..، این است مقدار علم آنان و …..، و تو پیروي نکن از آنچه به آن علم نداري، زیرا گوش و چشم و دل همگی در مورد آن مسئول هستند …..،

نیز در  خصوص کتاب شورش بزرگ نوشته دکتر طه حسین، می بینیم که در ابتداي کتاب می گوید من تصمیم دارم که بدون غرض و در کمال انصاف و ….. این کتاب را بنویسم ….. و لیکن به محض آنکه به تحقیق پرداخته و دست به نوشتن زده است از همه ادعاهاي خود به دور افتاده و یکسره بر هواخواهی و جانبداري و تمایلات مغرضانه خود تکیه زده است ….. و چیزي رابیان نکرده جز همان یاوه ها و دروغها که دلالان و واسطه هاي عثمانی مسلک جعل نموده اند ….. و همان افسانه هاي تباه که طبري و همدستان آنها ساخته و با همان اسناد سست و بی اعتبار پردازش نموده اند ….. که ما بی ارزش و یاوه بودن آن راثابت کردیم، …..، و کتاب او در واقع همان شورش و فتنه بزرگ علیه حقایق مسلم تاریخی است …..، او در این کتاب اشاره دارد که (من می خواهم مرام و روش سعدبن ابی وقاص را در پیش بگیرم نه از این دسته دفاع کنم و نه به آن دسته حمله کنم و …..)، و البته این سخن ایشان زمانی صحیح است که نه اسلامی وجود داشته باشد و نه رسول خدا، که راه هدایت را معلوم نماید ….. و حال آنکه خداوند در کتاب خود می فرماید هر گاه اختلاف کردید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید آن اختلاف را به خدا و پیامبر عرضه نمائید و مراجعه کنید) …..،

(کلب گوید آفتاب آمد دلیل آفتاب. سؤال، آیا عمل عثمان با کتاب خدا و سنت او منطبق بود پاسخ: خیر، منطبق نبود یعنی راه او خطا بود، سؤال بعدي، آیا او را امر به معروف و نهی از منکر نمودند، پاسخ آري، سؤال بعدي، آیا عکس العمل او چه بود پاسخ، خشونت کرد و عده اي را تبعید و ….. ستمگري کرد سؤال بعد، عکس العمل صحابه چه بود، پاسخ، او را نصیحت کردند سؤال، آیا کارگر و مؤثر واقع شد، پاسخ، خیر مؤثر نبود، سؤال بعدي عکس العمل مردم چه بود پاسخ از خودکامگی و ستم گري او به ستوه آمدند و احکام شریعت را در معرض نابودي دیدند، سؤال آنوقت چکار کردند پاسخ، اعتراضات جمعی خود را نشان دادند، سؤال عکس العمل او چه بود، پاسخ، عهد و پیمان بست که خود و روش خود را اصلاح کند، سؤال، آیا به عهد و پیمان خود عمل کرد، پاسخ، خیر عمل نکرد، سؤال بعدي، عکس العمل صحابه چه بود پاسخ، بعضی در صف معترضین و بعضی به عنوان ناصح و امین او را پند و اندرز دادند سؤال، مردم در برابر لجاجت و بی توجهی او چه کردند پاسخ، اجتماع مجدد انجام دادند، سؤال، آیا قصد قتل او را داشتند یا می خواستند او روش خود را اصلاح کند، پاسخ زمان زیاد محاصره نشان می داد که آنها می خواهند با صحبت و مذاکره این بحران حل شود و از راه اصلاح روش و یا کناره گیري یا تهدید به قتل، موضوع فیصله یابد سؤال، چه اتفاقی افتاد پاسخ او به تحریک اطرافیان خصوصاً مروان خبیث به فکر سرکوبی و قتل عام معترضین افتاد و درخواست نیروي نظامی کرد. سؤال، پس از آن چه اتفاقی افتاد، پاسخ، معترضین که دین و احکام و اقتصاد جامعه و بیت المال مسلمین و نیز جان اصحاب رسول خدا عموماً و در صف معترضین خصوصاً و ….. را در خطر هلاك دیدند چاره کار را در قتل او خلاصه کردند سؤال، پس از قتل او افکار عمومی چگونه بود، پاسخ سراسر نفرت و انزجار علیه او بود به نحوي که تا سه روز بدن او بر زمین یا در زباله دانی افتاده و در نهایت در قبرستان یهودیان دفن شد …..، سؤال مردم چه کردند، پاسخ با علی بیعت کردند سؤال آیا او بر حکم قرآن و روش و سنت رسول خدا عمل می کرد، پاسخ آري سؤال، پس از آن چه اتفاقی افتاد، پاسخ عده اي در رأس آن معاویه علیه الهاویه که بطور مستقیم و غیرمستقیم در قتل عثمان دخالت داشتند براي بدست آوردن ریاست و غارت بیت المال، خونخواهی عثمان را بهانه و عوام الناس را تحریک کردند تا به منافع خود برسند و در این فتنه خود خون مقدسین امت محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم را بر زمین ریختند و پس از غلبه مردم را قتل عام نمودند، سؤال اگر این فتنه بپا نمی شد چه اتفاقی می افتاد پاسخ، علی وصی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم بر حکم قرآن و سنت پیامبر، امت اسلام را بر سرچشمه هاي نور و هدایت و سعادت دو سرا رهبري می کرد سؤال پس جا دارد که بگوئیم اناﷲ و انا الیه راجعون پاسخ آري البته سزاوار است بگوئیم انا ﷲ و انا الیه راجعون)

و با همین روش وسیاق است کتاب عثمان بن عفان نوشته صادق عرجون که او نیز در ابتداء با معرفی خود به عنوان فرد بی طرف و …..، اقدام نموده و پس از نگاهی به موضوعات کتاب او، ملاحظه می شود که چگونه نعره هاي کینه توزانه فرقه اي را سر داده و فضایل ساختگی و غلو آمیز و ….. را آراسته و آن را پیش می کشد ….. و بهمین مضمون کتاب انصاف در حق عثمان، نوشته محمد جاد المولی و …..، و تاریخ الخلفاء نوشته عبدالوهاب نجار و ….. که همگی مشحون از همین یاوه سرایی هاست ….. و دیگرشیخ محمد حضري که کتاب او تحت عنوان تاریخ اسلام، مجموعه اي پر از یاوه و افترا و ….. است.

حدیث دروغین وصیت پیامبر بزرگ اسلام به عثمان بن عفان:

1- احمدبن حنبل در کتاب مسند خود با سلسله اسناد از عایشه رضی اﷲ عنها روایت می نماید که (….. رسول خدا عثمان بن عفان را احضار و به او گفت ….. خدا ممکن است پیراهنی به تن تو بپوشاند هرگاه منافقان خواستند آن را از تن تو بیرون بیاورند اجازه نده تا کشته شوي و نزد من بیایی …..)، رجال این حدیث همگی اهل شام و از هواخواهان عثمان و رئیس آنها نعمان بن بشیر است که علیه امام زمان خود یعنی علی علیه السلام قیام مسلحانه کرده و در دسته متجاوزان (الفئه الباغیه) یعنی با معاویه و عمروعاص و یاران آنها حضور داشته است و به روایتی قیس بن سعد انصاري می گوید او گمراهی گمراه کننده است، و مضمون و متن روایت محرز می نماید که این روایت دروغی آشکار و مطلبی نادرست است و به همین مضمون از طبرانی نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر این روایت را در کتاب تاریخ خود نقل نموده و می گوید (….. ابویعلی آن را از…..، نقل نموده و سیاق متن آن غریب و بیگانه از ذهن است، اﷲ اعلم.

و در خصوص رجال سند، (عبداﷲ بن صالح مصري) که احمد حنبل، عبداﷲ بن احمد، صالح بن محمد و ….. او را سست، کذاب، بی اعتبار و ….. می دانند، و (سعید بن هلال مصري) و (ربیعه بن سیف) …..، نیز به همین معانی مردود هستند) و نیز به همین سیاق احمد حنبل و دیگران روایاتی نقل نموده اند که راویان آنها مورد تائید و وثوق نیستند …..، و سپس روایتی را در فضیلت عثمان، احمد بن حنبل نقل می نمایدکه راویان آن …..، هستند و سند روایت به عبداﷲ شقیق ختم می شود و در مورد او که از تابعین اهل بصره است ابن سعد می گوید از طرفداران عثمان است …..، احمد بن حنبل می گوید مورد اعتماد است ولی به علی علیه السلام حمله می کرده است و ابن خراش می گوید ….. دشمن علی بوده است،

و حال آنکه در احادیث مسلم و ثابت و صحیح به ما رسیده است که (…..هیچ منافقی علی را دوست نمی دارد و هیچ مؤمنی به او کینه نمی ورزد، فقط مؤمن او را دوست دارد و فقط منافق به او کینه می ورزد) و نیز این حدیث که در صحیح مذکور گردیده و محدثین درستی آن را تأکید نموده اند که علی علیه السلام فرمود(….. سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را خلق نمود که وصیت پیامبر امی به من اینست که مرا کسی جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد)، و همچنین این حدیث آن حضرت که (اگر بر پیشانی مؤمن با همین شمیشر ضربت بزنم که با من دشمنی کند هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را در کام منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، دوست نخواهدداشت)، ….. و نیز احادیثی که از اصحاب رسول خدا نقل شد که (ما منافقان را از روي کینه ورزي آنان با علی شناسایی میکردیم)،

و این حدیث که در صحیح به ثبت رسیده است که (….. اگر شخصی میان رکن و مقام تمام عمر خود را به نماز و روزه سپري کند و سپس به دیدار خدا رود در حالی که دشمن آل محمد باشد به دوزخ افکنده خواهد شد …..) و در حدیث دیگر (….. اگر بنده اي هفت هزار سال خدا را بپرستد و از دنیا برود در حالی که نسبت به علی علیه السلام کینه داشته و حق او را انکار نموده و ولایت او را گسسته باشد، خداوند روز خوش او را به روز بدبختی و بیچارگی تبدیل می نماید و او را به خواري و مذلت در خواهد آورد.)

و در حدیثی دیگر از رسول خدا (ص) (هرگاه بنده اي خداي عزوجل را چنان بپرستد که نوح در میان قومش و مانند او پرستید و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و چندان عمر یابد که هزار بار پیاده به خانه خدا رفته و حج نماید و بعلاوه در میان صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی تو را اي علی دوست نداشته باشد نه تنها به بهشت وارد نمی شود بلکه بوي بهشت نیز به مشام او نخواهد رسید)، و در حدیثی دیگر رسول خدا(ص) فرمود (….. اگر یکی از بندگان خداي عزوجل هزار سال میان رکن و مقام به عبادت خدا بپردازد و سپس از دنیا برود در حالی که نسبت به علی و خاندان من کینه در دل داشته باشد خداوند در روز قیامت او را با صورت در آتش دوزخ ابدي خود خواهد انداخت)،

و نیز در صحیح با تائید شیخین آمده است که رسول خدا فرمود (….. هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر که به او کینه ورزي نماید با من کینه ورزي نموده است)، و حاکم نیشابوري در مستدرك خود ازرسول خدا (ص) آورده است (….. یا علی سعادت و خوشی به حال کسی نثار باد که ترا دوست بدارد و در حق تو سخن راست بگوید و بدبختی و نکبت به حال کسی نثار باد که به تو کینه بورزد و در حق تو دروغ بگوید)،

و در حدیثی دیگررسول خدا (ص) به دنبال جمعیت انصار فرستاده و فرمود: (اي جماعت انصار آیا نمی خواهید شما را به چیزي راهنمایی کنم که هرگاه به آن متوسل شوید هرگز و هیچ زمان و هیچگاه گمراه نخواهید شد، گفتند چرا یا رسول اﷲ فرمود: این علی است پس او را به خاطر عشق و علاقه اي که به من دارید دوست بدارید و او را به خاطر بزرگداشت من گرامی دارید، زیرا جبرئیل از طرف خداي عزوجل به من دستور داد که این را به شما بگویم)،

و یا به این مضمون (….. آگاه باشید هرکس این علی را دشمن بدارد قطعاً خدا و رسول او را دشمن داشته و هرکس او را دوست بدارد بطور قطع و یقین خدا و پیامبر او را دوست داشته است)، و یا این حدیث که (فرشته وحی به من خبر می دهد که خوشبخت و خوشبخت واقعی کسی است که علی را در زندگی و پس از مرگ خود دوست داشته باشد و بدبخت و بدبخت واقعی کسی است که علی را در زندگی و پس از مرگ دشمن داشته باشد)، و …..

و بسیار احادیث دیگر که در جلد سوم الغدیر بنگارش درآورده ایم و بالاتر از همه اینها، امر و فرموده خداوند تبارك و تعالی است در کتاب و قرآن مجید که (اي رسول ما به مردم بگو من در عوض رسالت خود از شما اجر و مزدي نمی خواهم مگر آنکه به خویشاوندان من دوستی بورزید)، و یا (کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند خدا براي آنان نهاد دوستی قرار خواهد داد) و یا (کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند آنها بهترین موجودات عالم هستند …..) و آن دعاي عظیم در جمع پرشکوه مسلمانان در حجه الوداع که فرمود (….. خدایا دوستدار کسی باش که او را دوست دارد و دشمن کسی باش که او را دشمن دارد، و یاري کن هرکس او را یاري می کند و خوار نما هر کس او را خوار نماید …..) پس چه ارزش و بهایی خواهد بود. براي عبداﷲ بن شقیق آن منافق پلید بدبخت و دشمن خدا و رسول و …..، که هیچ خیري در او و روایت او نیست …..، همان کسی که به روز رستاخیر، خداوند او را با صورت در آتش دوزخ ابدي خود خواهد انداخت

(…..کلب گوید و ببین که چگونه مجموعه این روایات استنادي حضرت علامه با متن قرآن سازگار است زیرا خداوند در کلام خود می فرماید خداوند عمل را از اهل تقوي می پذیرد و نیت بنده اگر اطاعت از خدا و تقرب به او باشد قطعاً چون و چرا نخواهد کرد و مطیع امر مولاي خود خواهد بود ….. و مفهوم تقوي نیز چنین است همانگونه که خداوند به فرشتگان امر فرمودبه آدم سجده نمائید پس همه سجده کردند مگر ابلیس که چون و چرا کرد و براي خداوند استدلال نمود پس اعمال او حبط و نابود شده و شایسته آتش ابدي خداوند گردید پس محبت علی بن ابی طالب هم در این امت شاخصه و علامت دوستی دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست و هرکس از این فرمان الهی عدول نماید قطعاً وجودش شایسته آتش ابدي خداوند خواهد بود و هیچ عملی از او پذیرفته نمی شود و پذیرش ولایت علی علیه السلام مانند امر خدا به سجده به آدم و وسیله آزمایش خواهد بود و اطاعت کنندگان در گروه حزب اﷲ و عاصیان که در واقع به دنبال برتري تراشی و چون و چرا هستند مانند ابلیس در حزب شیطان رانده شده، خواهند بود همانگونه که ذکر گردید نکته مهم اینکه هر روایتی را که همه امت اسلام بر صحیح بودن آن اتفاق نظر دارند آن به منزله اجماع است مانند دو رکعتی بودن نماز صبح و ولایت و دوستی علی علیه السلام مانند همان روایت دو رکعتی بودن نماز صبح محل اجماع امت است ولی روایاتی مانند روایت عبداﷲ بن شقیق ناصبی فقط در نزد طرفداران متعصب عثمان است در واقع محل اجماع امت نبوده و بدین لحاظ فاقد اعتبار است)، پس بگذار حافظان حدیث و ….. او را از راویان مورد اعتماد و از مسلمانان نیکوسیرت بشمارند

(کلب گوید که حساب و کتاب نزدیک است ما آن را بسیار قریب می بینیم و آنها دور می بینند و ….. آري آنها به منزله قماربازان هستند که با عمر و زندگی و هستی خود به قیمت غضب حضرت اﷲ، قمار می نمایند …..)،

در ادامه حضرت علامه چند روایت دیگر را نیز که در فضیلت عثمان جعل شده است را ذکر و در خصوص اسناد می فرماید …..، ابونعیم در حلیه و حاکم در مستدرك و ابوعمر در استیعاب آنها را ثبت نموده اند و ابن کثیر در تاریخ خود به نقل از احمد بن حنبل اسناد آن را به قیس بن ابی حازم می رساند که گفته اند به علی علیه السلام حمله می کرده و ابن حجر می گوید مشهور است که اعتقاد به برتري عثمان داشت و به همین دلیل بسیاري از محدثین کوفی متقدم از نقل روایت او پرهیز می نمودند، وي آنقدر عمر کرد که به یکصد و چند سالگی رسید و فرتوت وخرفت گشته و عقل خود را از دست داده بود …..،

و ….. سخن ابن ابی الحدید که آورده است (….. مشایخ و بزرگان متکلمین و اساتید ما، قیس را مورد انتقاد و حمله قرار داده و گفته اند که او فاسق و بدکار بوده و روایاتی که او نقل می نماید قابل قبول نیست …..) الی آخر، با تأملی در این روایات ملاحظه می شود که اینها یک سلسله روایت است با این مضمون که گویا رسول خدا به عثمان سفارشی کرده است …..، که در جعل این احادیث یک عده حقه باز و دغل کار همکاري کرده اند و  اسامی کسانی در سند آنها به چشم می خورد که یا اموي یا شامی و بصري و یا از هواخواهان متعصب عثمان بوده اند که به سرور خاندان رسول خدا یعنی مولاي متقیان علی علیه السلام حمله می کرده اند و همان کسانی که در نقل حدیث، ضعیف یاکذاب، دروغ ساز، متروك، مطرود، بی اعتبار و ….. هستند مضافاً به اینکه متن آنها معیوب تر از سند آنهاست زیرا صحت متن آنها مستلزم آن خواهد بود که همه اصحاب رسول خدا فاسق و منافق بوده باشند، زیرا در چند روایت آنها آمده است که مخالفان (جمعی منافق و فاسق و …..) بوده اند و حال آنکه ما می دانیم آنها بسیاري از اصحاب داراي عظمت و شکوه و پاکدل و نیکوکار و صالح و ….. بوده اند و …..

(کلب گوید نمی دانم آنها چه اصراري دارند از مثل او که اینگونه از راه خدا منحرف بود دفاع کنند آیا حضور عمار بطور مثال شاخصه حق و باطل بودن گروه ها نبوده است و آیا آنها حاضرند تمامی صحابی رسول خدا را به زعم اینکه آنان مستقیماً و یا غیرمستقیم عثمان را یاري نکرده اند فاسق و تبهکار و منافق بشمار آورند فقط براي اینکه از فردي مانند عثمان و یا انسان تبهکاري چون معاویه دفاع کنند و حالا سؤالی از آنان می نمائیم، فرض نمائید همه ما را به آن زمان ببرند و بر ما ثابت شود که خلیفه به قرآن و سنت عمل نمی کند، ما شرعاً چه راهی را باید برویم و وقتی به هیچ صراطی مستقیم نمی شود و برعکس بر خشونت خود اضافه و قصد قتل عام ما را بنماید چه عکس العملی خواهیم داشت جز همین راه که اصحاب رسول خدا و افراد با ایمان رفته اند که اگر فتنه معاویه دنیا طلب و عمروعاص حیله گر و ….. نبود قطعاً اسلام رشد و تعالی دیگري را در پیش روي خود با سعادتمند نمودن همه جانبه مسلمین داشت آیا در این موضوع کسی شک دارد).

و چرا بر این احادیث بااین مضمون فقط این چند نفر اطلاع داشته و اگر این احادیث جعلی در آن زمان وجود داشت چرا در زمان هجوم مردم بر درخانه عثمان از سوي هیچ کس به آن استناد نشده است و ….. و چرا …؟

بررسی تمجیدها و تعریفهایی که براي عثمان ساخته اند:

تا اینجا صفحه اي از صفحات زندگی عثمان را مرور کردیم و نمیدانیم که این صفحه سفید حیات اوست و یا سیاه تر از دیگرصفحات آن …..،

احمدبن حنبل و مسلم ….. از قول عثمان و عایشه آورده اند که (رسول خدا در بستر آرمیده بود و جامه عایشه را بروي خود کشیده بود پس ابوبکر و عمر آمدند و پیامبر در همان حالت به آنها صحبت کرد و رفتند و عثمان آمد پیامبر با عجله به عایشه گفت خودت را جمع و جور کن عثمان آمد ….. پس از رفتن پیامبر گفت ترسیدم اگر در آن حالت که داشتیم به او اجازه دهم چون عثمان مردي باحیا است حرف خود را نزند)، و نیز مسلم و دیگر محدثان از طریق عایشه آورده اند که (پیامبر در خانه من آرمیده بود و ساق پا و قسمتی از ران او عریان بود پس ابوبکر و عمر آمدند پیامبر در همان حالت با آنها صحبت کرد و چون عثمان آمد دست وپاچه شده و لباسش را جمع و جور کرد …..، و فرمود من از مردي که فرشتگان از او شرم دارند خجالت می کشم)، …..،

براساس روایاتی که از رسول خدا وارد شده است فحش، بددهنی، خیانت، فریب، حیله، پیمان شکنی، هرزگی، شهوترانی و …..، همگی از مصادیق بی شرمی است …..، حال اگر در زندگانی عثمان جستجو کنیم ….. می بینیم اعمال و رفتار و سخنان او …..، همگی دلالت بر آن دارد که او اصلاً شرم و حیا نداشته تا چه رسد به اینکه باحیاترین فرد بشر باشد و …..،

از جمله اینکه به مولاي ما امیرالمؤمنین علی علیه السلام می گوید به خدا قسم تو در نظر من از مروان بهتر نیستی، و این حرف بی شرمانه از دهان عثمان خارج می شود در حالی که می دانست علی به منزله نفس و وجود خود پیامبر طبق آیات کتاب الهی و …..، بوده است و می دانست که مروان بن حکم تبعیدي مطرود فرزند تبعیديخبیث مطرود و قورباغه اي پسر قورباغه و ملعون پسر ملعون بوده است، و یا وقتی نامه سربه مهر دولتی از قاصد او توسط معترضین کشف می شود و ….. در زمان تحقیق وقتی علی علیه السلام از او سؤال می کند چه کسی آن را نوشته باز با بی شرمی می گوید من تو را به این کار متهم می کنم و منشی خودم مروان را …..، و یا با بی شرمی علی علیه السلام را عامل تحریک مردم معرفی می نماید و یا چون حضرت درباره تبعید عمار به او نصیحت می کند در کمال بی شرمی می گوید تو بیشتر از او مستحق تبعید هستی، و یا درباره ابوذر که او را در تبعید در کمال بی شرمی به هلاکت انداخت و رسول خدا درباره او فرمود آسمان سایه نینداخت و زمین در بر نگرفت کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد و با بی شرمی تمام می گوید درباره این پیرمرد دروغگو نظر بدهید که او را بزنم یا زندانی کنم و یا او را بقتل برسانم یا به عمار یاسر (با بی شرمی تمام) کلمه رکیک و زشت می گوید: (اي …..، خیال کردي از تبعید ابوذر پشیمان هستم …..) آن هم عماري که رسول خدا درباره او فرمود …..، و یا در مورد ابن مسعود که در میان جمع او را به حیوان تشبیه کرد و ….. گفت (اي مردم ببینید که حیوانکی بدخوي به سمت شما می آید که اگر کسی به خوراك او برسد او استفراغ کرده و مدفوع خود را می ریزد) و یا به عبدالرحمن بن عوف که می گویند از عشره مبشره است می گوید تو منافقی و یا به صعصعه بن صوحان آنگونه سخن می گوید …..، به مغیره بن ولید مخزومی در زمان دفاع از عمار فحش رکیک می دهد در نامه اش به معاویه می گوید مردم مدینه کافر شده اند …..، در نامه دیگر آنان را مانند قبایل مشرك و کافر در جنگ احزاب و بدر خطاب می کند، و دروغ هاي شاخدار به مردم می گوید (که این مردم مصر سوءتفاهم شد آمدند و رفتند و …..) و عهد و پیمان هایی که مؤکد بست و خدا را شاهد و ناظر گرفت و ….. همه را در کمال بی شرمی نقض کرد …..،

(کلب گوید و ….. و می دانست لجاجت او موجب خونریزي و ایجاد فتنه اي خواهد شد که اشد من القتل است ولی با کمال بی شرمی خون مسمانان را هدر داد)

آیا واقعاً او بویی از حیا برده است و در شبی که همسرش یعنی دختر عزیز رسول خدا از دنیا رفت و رسول خدا و خاندان او عزادار هستند…..، اندوهی به دل راه نداده و حتی با همسر دیگر خود می آرامد و می آمیزد و این بر پیامبر گران می آید و تلویحاً این موضوع را می فهماند و به کنایه می گوید در میان شما کسی هست که دیشب با همسرش نخفته باشد و سپس عثمان را ازتصدي دفن دختر خود محروم می سازد و به این ترتیب لکه ننگی بر پیشانی او می چسبد آیا بی شرمی نبود که بر منبر رسول خدا که ابوبکر یک پله پائین تر و عمر یک پله پائین تر از ابوبکر خطبه می خواندند او مستقیماً به جایگاه رسول خدا نشست و …..،

یا اساساً انحراف از قرآن و سنت و پا فشاري براي ادامه انحراف و ….. از مصادیق بی شرمی نیست آن خودکامگی ها که (در نهایت بی شرمی) با بیت المال مسلمین نمود و آن خیانت هاي آشکار ….. و در برابر بدعت هایی که بکار می گرفت تا کار تهدید و ….. را به جایی رساندکه نزدیک بود علی علیه السلام را در همین رابطه به قتل برساند و آیا این امور از مصادیق بی شرمی نیست، عبیداﷲ بن عمر راکه قاتل جمعی بی گناه بود و می بایست اعدام می شد را رها نمود و …..، و موضوع شرابخواري ولید و استفراغ او در محراب و زد و خورد مسلمانان با او را رها کرد و ….. و رانده شده هاي پیامبر را بر خلاف رأي رسول خدا به نزد خود آورد و بر گردن مسلمانان سوار نمود …..، (آیا اینها از مصادیق بی شرمی نیست)،

(کلب گوید ….. کار این حدیث سازان بی مغز به جایی می رسد که می گویند عثمان گفته است از زمانی که با دست راست خود با پیامبر بیعت کردم آن را به آلت و عورت خود نزدم، …پس چطور طهارت می گرفت و چطور خودش را می شست و اگر زدن دستی که با آن بیعت کرده شده به آلت و یا براي طهارت ظلم و ستم است پس دست راست تو که معاونت می نمود دست چپ را در شستشوي آلت و مخرج تو هم گناهکار و شریک جرم است و …..، پرت و پلاهایی که در قوطی هیچ عطار نیست و حال آنکه او با همین دست چپ که بقول او آن را به عورت خود زده و براي طهارت استفاده می نموده به قرآن دست می زده و با مسلمانان از جمله مقدسین مصافحه می کرده و آن را بد نمی دانسته یعنی با دست چپ خود که آلوده و مانند دست راست نبوده وضو گرفته و قرآن را مس می کند آیا براستی خداوند دشمنان خود را افراد عاقل و فهیم قرار داده است …..)،

و جسارت را به جایی رسانده اند که رسول خدا را اینگونه معرفی می کنند که ران خود را در معرض دید دیگران به غیر از عثمان قرار می داده و حال آنکه کتب احادیث از جمله بزرگان ….. از رسول خدا آورده اند با این مضمون که بالاتر از زانو و پائین تر از کمر جزء مناطق پوشیدنی انسان مسلمان است …..

و (کار آنها به جایی رسیده است) که مؤلفان در صحیح آورده اند که (عثمان اگر در خانه در بسته اي می بود براي ریختن آب و شستن تن خودش لخت نمی شد از فرط اینکه باحیا بود)، ببینید که پیامبر را چگونه معرفی می کنند و این حیا را که براي زاده شجره معروفه در قرآن و تفاوت آن را ببینید و ….. سایر احادیث را که در باب کشف قسمتهاي پوشیده از رسول خدا نقل کرده اند مانند اینکه در زمان بنا کعبه تن خود را برهنه کرده است …..، …..،

(کلب گوید و راوي اینگونه احادیث درصدد آن بودند که براي عثمان فضیلتی بتراشند حتی بالاتر از پیامبر ولی فکر نکردند که بایستی این گونه سخنان با عقل هم جور در بیاید مانند روایت بالا که اگر می خواست حمام کند لخت نمی شد …..، راوي احمق نمی داند که لخت شدن تنها براي حمام کردن نیست مگر انسان براي عوض کردن لباس نبایستی لخت شود آیا انسان نبایستی براي غسل کردن لخت شود بدیهی است اگر موقع فلان کار لخت نشود و لباس او کثیف شود و موقع غسل در نیاورد خوب غسل اشکال شرعی پیدا می کند و نماز و….. همه باطل می شود ….. من نمی دانم راوي جاعل احمق بود یا دیوانه و آنان که اینگونه احادیث را می پذیرند در کدام گروهند؟)،

حالا حکم شود. (در کنار این روایات جعلی) این روایات را که بزار از ابن عباس نقل نموده است و آن را چگونه توجیه می نمایند که (….. رسول خدا صلی اﷲ علیه وآله در پشت دیوار و درون اطاق شستشو می کرد و هیچکس قسمت هاي پوشیدنی او را ندیده است) و می افزاید سند این روایت نیکو است و مهمتر از این روایت، روایتی است که قاضی عیاض از قول عایشه رضی اﷲ عنها آورده که گفت: (من هرگز قسمت هاي پوشیدنی بدن رسول خدا (ص) را ندیدم …..)،

تو اي ام المؤمنین میان ما و این راویان و ناقلان یاوه سرا داوري کن و منصفانه در حق کسانی قضاوت کن که به همسر بزرگوار و پاك تو اموري را نسبت می دهند که افراد فرومایه از آن عار دارند ….. شک نیست که دروغگویان و حدیث سازان بزودي خواهند فهمید که غلو درباره دیگران و فضیلت تراشی براي آنان به قیمت هتک حرمت و حیثیت پیامبر گرامی و عزیز، ابداً و هرگز جرم سهل و ساده اي نیست و فردا خداي قادر و توانا در کار آنها داوري و رسول خدا به دادخواهی خواهند پرداخت و …..،

توجه به یک قاعده اساسی در جعل روایات براي بیان فضایل اشخاص مورد نظر بایستی مورد توجه باشد و آن اینکه بسیاري از روایات به منظور ایجاد فضایل و مناقب براي اشخاص مورد نظر جعل و ساخته شده است و مطالعه بر روي آنها نشان می دهدکه یک قاعده اساسی در تمام آنها وجود دارد و آن اینکه سعی شده است فضیلتی را براي شخص مورد نظر جعل نمایند که از صفت واقعی آنها بسیار دور و بیگانه است تا به این ترتیب ضعف و مایه ننگ و فرومایگی او را بپوشانند تا اسباب حمله و انتقاد دیگران را از بین ببرند و لذا می بینیم آنان براي ممدوح خود فضایلی را زیاد گفته اند که تاریخ زندگانی آنان خلاف آن را ثابت کرده است بطور مثال درباره فضیلت شجاعت ابوبکر چنان مبالغه کرده اند به حدي که او را به مقام شجاعترین صحابی نشانده اند در حالی که در تاریخ ثابت است که او در همه نبردها و جنگهاي پیامبر حضور یافته ولی در هیچکدام شمشیري نکشیده است و ….. و نه به نبرد تن به تن با کسی رفته و نه مبارزي طلبیده و نه شجاعت و قهرمانی از خود نشان داده است

لذا به همین دلیل از شجاعت او زیاد جعل نموده اند ….. تا بتوانند عیب او را در تاریخ که مؤید بزدلی و ضعف او در جنگ و نبرد است، ….. را بپوشانند یا چنان در زهد و تقوي او مبالغه کردند که گفتند وقتی دلش در آتش خداترسی سوخت دود از آن به آسمان بلند می شد …..، و حال آنکه از او هیچ امتیازي در عبادت و خداترسی و ….. ذکرنگردیده و روایت نشده که در نماز یا روزه یا هر عبادتی ….. پیشرفت و یا همتی داشته باشد، و یا در خصوص علم و دانایی عمر زیاد جعل نموده اند و او را دانشمندترین صحابی و سرآمد فقیهان گفته اند و آورده اند که نه دهم علم در او جمع شده وعلم او بر همه مردم روي کرده زمین افزون شده ….. و از اینگونه یاوه سرایی ها که درباره او گفته اند و حال آنکه می دانیم که او به معاملات دلالی بازاري اشتغال داشته و وقت آموختن قرآن و سنت نداشته و همه مردم حتی زنان از او دین شناس تر بوده اند و یا در نهی از منکر کردن و ….. مخالفت او با آوازه خوانی و …..، در حالی که مسلم است او بسیار هوس باز بوده و به آن می پرداخته و آن را جایز می دانسته است و بر همین اساس و قاعده وقتی دیده اند تاریخ صحیح و حقایقی دلالت بر بی بهره گی او از حیا و شرم وجود دارد او را بدینگونه معرفی نموده اند ….. پس شرم و حیاي او درست مانند شجاعت ابوبکر و دانش عمر است یعنی اصل و ریشه اي ندارد …..،

مانند جعل امانت داري معاویه و دانشمند بودن او از زبان رسول خدا که(….. معاویه از بس علم و دانش داشت و در مورد کلام خدا بقدري امین و طرف اعتماد بود که نزدیک بود به پیامبري برانگیخته شود …..)

و یا امین ها خلقت هفت تا هستند (لوح، قلم، اسرائیل، میکائیل، جبرئیل، محمد، معاویه)، که امانت داري معاویه در روایتی که ابوبکر هذلی آورده کاملاً نمایان است …..، و یا روایتی که براي عثمان آورده اند که (پیامبر عثمان را درآغوش گرفته و گفت …..، تو ولی من هستی در دنیا و آخرت …..)، و آن را در مقابل آن حدیث راست و محکم و متین کلام رسول خدا به علی علیه السلام ساخته اند که فرمود برطبق حدیث مفصلی ….. (….. یا علی تو ولی و دوستدار من هستی در دنیاو آخرت …..) که این حدیث را احمد حنبل با سلسله اسناد صحیح در مسند خود ثبت نموده که رجال آن همه ثقه و مورد اعتماد هستند از جمله(یحیی بن حماد، ابوعوانه، ابوبلج، عمروبن میمون، عبداﷲ بن عباس)، و آن را جمع کثیري از حافظان حدیث ثبت و نقل نموده اند از جمله (نسایی، طبرانی، ابویعلی نیشابوري، حاکم نیشابوري، بیهقی، ابوالمؤید، ابن عساکر، الکنجی، محب طبري، حموي، ابن کثیر، هیثمی، ابن حجر، عسقلانی …..)

و نیز (در روایت جعلی دیگري) بزار از طریق خارجه بن مصعب ….. آورده است که (در محاصره عثمان، او از طلحه سؤال کرد ….. آیا تو بیاد نداري که پیامبر دست مرا گرفت و گفت عثمان هم نشین من در دنیا و ولی من در آخرت است طلحه گفت آري)، ابن حجر با واسطه از احمد حنبل می گوید که روایات خارجه قابل ثبت و نوشتن نیست، و عبداﷲ بن احمد گفت (پدرم مرا منع کرد و گفت هیچ یک از روایات او را ننویسم)، …..

از قول ابن کثیر می گویند (خارجه مورد اعتماد نیست، دروغ ساز و ….. است)، ابن معین، نسایی، ابن سعد، ابن خراش، ابواحمد، دارقطنی و …..همگی او را رد نموده اند، که صرف نظر از سند در موضوع متن هم مردود است زیرا طلحه که به عقیده آنان صحابی عادل وجزء ده نفر اهل بهشت است تا آخرین لحظه جزء تندروترین افراد علیه عثمان تا مرحله کشتن او بود، و نیز در حدیث جعلی دیگر که ابن ماجه ….. از محمدبن عثمان آورده است که (….. پیامبر به عثمان گفت جبرئیل به من خبر داد که خدا ام کلثوم را به همسري تو درآورد با همان مهریه و رفتاري که با رقیه داشتی)، که باز محمد بن عثمان و عبداﷲ بن ابی زناد را به ترتیب جزء کسانی می دانند که روایات جعلی آورده و دیگري سست و پریشان گو و ….. بوده است، …..

و نیز ابن عدي روایتی را از …..، عمروبن قائد آورده است که (خدا شمشیري دارد که تا عثمان زنده است در نیام است و چون کشته شود بیرون می آید و …..)، سیوطی در خصوص این روایت می گوید این روایت جعلی است و دلیل آن حضور عمروبن قائد در سلسله سندآن است و استاد حدیث او نیز جاعل و دروغ ساز است و به همین مضمون، دارقطنی، ابن مدینی، عقیلی، ابن عدي، نسایی،ذهبی، …..، عمروبن قائد را مردود و روایات او را باطل می دانند

و حاکم در مستدرك آورده است (….. پیامبر به عثمان گفت در حالی که سوره بقره را می خوانی کشته می شوي و خون تو روي آیه ….. می ریزد …..)، ….. ذهبی درباره این روایت میگوید که دروغ محض است ….. که صرف نظر از سند در متن هم دچار اشکال است زیرا که این روایت را هیچ یک ازاصحاب رسول خدا نشنیده اند مگر به ادعاي راوي ابن عباس که در زمان رسول خدا ده ساله یا بیشتر بود و اگر این سخن حقیقت داشت زمانی که نامه او را آوردند اینگونه بی تفاوت نبود و قطعاً عکس العملی نشان می داد …..، و به همین مضامین (روایات جعلی که آنرا به امیرالمؤمنین بسته اند، در رابطه با اظهار تأسف علی از مبادرت به جنگ جمل و العیاذ باﷲ آرزوي مرگ کردن و ….. وحال آنکه صرف نظر از خدشه در اسناد و وجود راویان کذاب با روایات مسلم و ثابت نیز در تعارض آشکار است که فرمود رسول خدا تو با قاسطین و مارقین و ….. آنچه از هشدار به عایشه فرموده بود و نهی از حضور در جنگ و خونریزي که حضرت علامه مشروحاً بیان فرموده و نیز روایت جعلی دیگر، که سفسطه و دروغ بافی و دغل کاري فرج بن فضاله است که نقل نموده از عبداﷲ بن سلام که نزد عثمان رفت و (عثمان به او گفت دیشب پیامبر را در این پنجره دیدم و چون دید تشنه هستم سطلی آب پائین فرستاد و خوردم ….. و پیامبر گفت اگر بخواهی بر آنها پیروز می شوي و اگر بخواهی فردا افطار نزد ما هستی و من افطار را انتخاب کردم …..)،

….. صرف نظر از ایراد بر راویان و ….. خصوصاً در اسناد او مروان که در فرهنگ رجال نامی از او وجود ندارد و نیز بر متن حدیث، مورخان در خصوص روزه عثمان، مرگ او را دو روز بعد از قربان می دانند وحال آنکه به عقیده این جماعت سه روز بعد از قربان روزه جایز نیست ….. که نشان می دهد روزه دار بودن او در روز قتلش فضیلتی ساختگی و دروغ براي او بوده است …..، و یا روایتی که (در خصوص بیعت مردم با علی علیه السلام آورده که …..، تا مردم به او امیرالمؤمنین گفتند قلب حضرت فرو ریخت و سپس به خدا گفت خدایا داد عثمان را از من بگیر تا عثمان خوشحال شود …..)،

عجیب است از حاکم نیشابوري که چنین روایت مسخره و خنده آوري را نقل می کند که صرف نظر از آنچه در سند و راویان آن از ضعف و سستی و دروغ سازي و جعل وجود دارد، لقب امیرالمؤمنین مخصوص آن حضرت بوده و …..این لقب را رسول خدا به نقل از سوي خدا و توسط فرشته وحی به او داده است و …..، و یا روایت جعلی که در رابطه با بستن پیمان برادري او با پیامبر آورده اند که در جلد سوم پنجاه حدیث از احادیث مسلم که موضوع برادري رسول خدا باامیرالمؤمنین علی علیه السلام را تصریح می نماید، آورده شده و اثبات گردیده است و اینکه حضرت در روایات بسیار که می فرماید (من بنده خدا و برادر پیامبر او هستم و هرکس غیر من این ادعا را داشته باشد قطعاً دروغگو است)، …..

و یا روایتی که ابونعیم از حامدبن آدم آورده که پیامبر مژده بهشت به عثمان بابت بلاهایی که بر سر او می آید داده است ….. که جوزجانی و ابن عدي او را کذاب و دروغگو و احمد بن علی سلیمانی او را در زمره کسانی ذکر کرده است که در جعل حدیث شهرت دارند و …..ابن معین گفت او دروغ ساز و جاعل حدیث است خدا او را لعنت کند،

و نیز مضحک ترین و مسخره ترین روایت جعلی را خطیب بغدادي ثبت کرده که می گوید (….. پیامبر به منبري نمی رفت و خطبه نمی خواند مگر آنکه می گفت عثمان در بهشت است …..)،

حضرت علامه فرماید شگفت اینکه خطیب بغدادي چنین حرف پوچ و بی مقداري را با سند بی اساس آنذکر می کند ….. که گویا سخن بخاري، مسلمه بن قسام، ابوذرعه، نسایی، ابوحاتم …..، را درباره رجال این حدیث نشنیده است، صرف نظر از توجه به متن که …..،

و باز حدیث مضحک دیگري که ابن کثیر براي ردیف کردن فضایل عثمان آورده است که جاعلان آورده اند (….. که رسول خدا هیچگاه دستهاي خود را بالا نمی برد تا زیربغلش معلوم شود مگر زمانی که براي عثمان دعا می کرد …..)، ….. سپس حضرت علامه اعمال نارواي عثمان از ابتداء تا انتها را مشروحاً بیان و اثبات مینماید که دو قسمت زندگی او سر و ته یک کرباس است و هیچکدام نمی توانسته زمینه اي براي دعاي خیر براي او باشد و…..، نیز گفته اند که پیامبر در موقع تدارك سپاه (تنگدستی) در حق عثمان چند دعا کرد ….. اما انسان محقق و دانا می داندکه همه روایاتی که حکایت از دعاهاي پیامبر درباره عثمان دارد، همگی سست و بهم ریخته و بی اساس است و یا رجال سندآن ضعیف و یا روایت مرسل و ناتمام و داراي مضامین متفاوت و متعارض است و ….. لذا در این روایت اینکه جریان تدارك آن سپاه ادعایی چگونه بوده و عثمان چقدر کمک کرده و ….. تا بحدي موارد ضد و نقیض است که بطلان آن ها را ثابت می نماید …..، بطوري که براي تجهیزات این سپاه (ابن هشام می گوید یک هزار دینار، کلبی می گوید یکهزار شتر با پالانش، قتاده یکهزار شتر با هفتاد اسب، بلادرزي می گوید هفتاد هزار، طبرانی می گوید دویست شتر با پالان و دویست اوقیه طلا، ابویعلی می گوید هفتصد اوقیه طلا، ابن عدي دو هزار دینار، ابونعیم هزار دینار، احمدبن حنبل سیصد شتر با پالان، ابن عساکرتدارکات یک سوم سپاه، حلبی ده هزار دینار بهمراه هفتصد شتر و یکصد اسب و توشه و …..، …..، و روایت دیگر ده هزاردینار)، به خدمت پیامبر آورد و در برابرش ریخت، ….. و حال اینکه دیگران نیز در تدارك آن سپاه اقدام نمودند از جمله عباس بن عبدالمطلب که (نود هزار) کمک کرد و رسول خدا به او فرمود چیزي براي خودت نگاه نداشتی گفت من خدا و رسول را براي خود نگاه داشتم و…..

یا ابوبکر که به زعم آنان (تمام هستی خود را بخشید)، ولی از این گونه ادعیه که اینان مدعی هستند برخوردار نشدند …..، که در ادامه حضرت علامه به تجزیه و تحلیل و تشریح این احادیث و جرح راویان و ….. پرداخته است

(کلب گوید آیا تعجب نمی کنید که ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام اﷲ علیها که تمام هستی خود را وقف اسلام و رسول خدا و ترویج شریعت نمود و در نهایت مظلومیت دار فانی را وداع گفت و از عرش به فرش براي عشق و محبت به خدا و رسول رسید و…..، به نحوي که تا دامنه قیامت همه مسلمین و مسلمات و مؤمنین و مؤمنات مدیون ایثارگري او هستند، به مانند این شخص مورد ستایش قرار نگرفته است در حالی که او پس از رسیدن به قدرت، اینگونه اموال بیت المال را حیف و میل می نموده و…..، دلیل آن هم کاملاً واضح و روشن است زیرا قلم بدست طرفداران شیطان و حزب او یعنی معاویه و امثال او بوده تا براي توجیه حضور خود در صحنه خلافت اسلامی با وجود حضور شخصیت والایی مانند امیرالمؤمنین که به منزله رسول خدا در بین امت بوده است به این عوام فریبی و اشکهاي تمساح ریختن تظاهر بنماید و ….. اناﷲ واناالیه راجعون)،

و نیز این روایت که خطیب بغدادي آن را نقل نموده است که (….. هر پیامبري از میان امتش دوستی دارد و دوست من عثمان است …..)، دو راوي کذاب و دروغگوي آن یعنی خلال و ملطی که اولی را یحیی بن معین می گوید خلال جاعل و دروغ ساز است، دارمی و ابوداوود و ….. می گویند روایات او سست و ضعیف و ….. است، و ملطی که احمد درباره او می گوید او از دروغگوترین افراد است …..، ابن ابی مریم و نسایی و ابن حیان و ….. می گویند او در دروغ سازي مشهور است، او دجال و دغلکار و آشکارا حدیث جعل می نمود، …..،

و خوابی که دختر عبدالملک نقل می کند که (….. عمربن عبدالعزیز در خواب دید واردکاخی شد ….. عثمان به او گفت خدا را شکر که مرا آمرزید …..) آري و من همچنان با جماعتی روبرو هستم که می خواهند مطالب خود را با خواب و رؤیا ثابت نمایند و واقعیات را با خیالات و اوهام خود رد نمایند …..، و با چنین یاوه ها و حرفهاي پوشالی مردم ساده دل و عوام را به ورطه گناه بکشانند ….. تا عثمان آن فرد فرو رفته در گناه و زشتکاري را …..، مبرا از هرگناهی نشان دهند …..،

یا خواب دیگر که از او نقل می نمایند (که ….. علی علیه السلام و معاویه را داخل اطاقی کردند و درب را بستند ….. پس علی بیرون آمد و گفت به خدا حکم به نفع من صادر شد و معاویه بیرون آمد و گفت من هم آمرزیده شدم …..)، بدون شک و تردید سرانجام همه به پیشگاه خداي دادگر و حق ستان خواهیم رفت و او در میان ما و دشمن، میان علی از یکطرف و عثمان و معاویه و طرفداران آنها در روز قیامت داوري خواهد فرمود و البته در آن هنگام نه از خواب و رؤیا کاري ساخته است و نه از خیالبافی و …..،

و یا از سعیدبن مسیب آورده اند که درباره عثمان (….. این مؤمن متقی شهید، شبیه ابراهیم است) این راوي که دو سال پس از خلافت عمر بن الخطاب به دنیا آمده است چنین دروغی را به پیامبر نسبت داده و این شخص را که باتبهکاري خود و به جرم انحراف از اسلام و غوطه وري در منجلاب گناه، بدست اصحاب رسول خدا یعنی مهاجران و انصار به قتل رسیده است را به حضرت ابراهیم تشبیه نماید …..،

و به همین مضمون و با آن رجال معلوم الحال چون مسیب بن واضح، خالدبن عمرو، عمرو بن ازهر ….. که به دروغ سازي و جعل و ….. معروف و شهرت داشته اند، و یا بلادرزي روایتی آورده که…..، عبدالرحمن می گوید در حجر به عبادت ایستادم پس …..، عثمان به جاي من به نماز ایستاد و او تمام قرآن را در یک رکعت خواند و رفت …..، راوي این حدیث (بن اسود) را، ابن عدي دزد حدیث معرفی نموده و می گوید روایات او قابل پیروي نیست ….. و توجه به متن نیز ناقض حدیث است زیرا عثمان همان عثمان است که از سخنرانی عاجز شد و روي منبرقادر به سخنرانی نبود ….. پس چگونه کل قرآن را در یک رکعت می خواند.

(کلب گوید زمان براي قرائت قرار بده و ببین ختم قرآن چقدر طول می کشد و سپس به دروغ آنان پی ببر)،

و یا ابن عساکر چنین اطلاع یافتم که همه افراد کاروانهایی که به طرف عثمان براي قتل او روانه شدند، عموماً دیوانه شدند و قرمانی گوید (همه کسانی که به کشتن عثمان اشاره کرده ودستور دادند دیوانه شدند …..)، …..، آیا گفتن این حرف خود نوعی دیوانگی نیست نخست عقل راوي یعنی یزید بن ابی حبیب و سپس آن جماعت از حافظان حدیث که این یاوه ها را در شمار فضایل عثمان ثبت و ضبط و روایت کرده اند، …..جمعی که ما از آنان می شناسیم به اجماع همه تا زمان وفات و یا شهادت همگی ستارگان علم و دانایی و …..، بوده اند از جمله آنان عمار یاسر، مالک اشتر، کعب بن عبده، زیدبن صوحان، صعصعه بن صوحان، عمروبن بدیل ورقاء، محمدبن ابی بکر، عمروبن حمق، ….. که از جمله رجال روایت صحاح و مسندهاي اهل سنت هستند و دانشمندان فراوان احادیث خود را ازطریق آنان نقل نموده اند و اگر لفظ قرمانی را توجه نمائیم وضع بدتر است زیرا اگر نگوئیم همه اصحاب رسول خدا و تمامی مهاجرین و انصار، لااقل بزرگان آنان از شمار دیوانگان استثناء نخواهند بود، زیرا همه آنان به قتل عثمان اشاره نمودند و جلوتر از همه آنها، طلحه، زبیر، عمروعاص، عایشه ام المؤمنین، …..،

آري به حقیقت سوگند که دیوانه آن کسی است که صفحه تاریخ را با چنین حرفهاي مضحک و یاوه آلوده کرده و سیاه می نماید …..، و یا آنچه واحدي در تفسیر این آیه از عکرمه از ابن عباس آورده که (…..آنکه از روي عدالت فرمان می دهد …..) منظور عثمان است که ما براي به تحقیق و بررسی این سند دروغین اولاً بهترین شاهد را گفتار و سخن سعید بن مسیب می آوریم که به (برد) گفت اي (برد) مبادا تو از قول من همانطور که عکرمه از زبان ابن عباس دروغ می ساخت، دروغ بسازي و حدیث جعل کنی …..،  ثانیاً اگر صفحات زندگی عثمان را ورق بزنیم …..، کدام قسمت زندگی او با عدالت سازگار بود …..

(کلب گوید و طرفداران متعصب او حتماً اگر فرصت می داشتند جعل حدیث مینمودند که عثمان از شدت عدالتش کشته شد …..، تعجب است که چگونه براي توجیه اعمال عثمان نعل وارونه براي گمراهی عوام الناس می سازند ….. اناﷲ واناالیه راجعون)

و نیز این حدیث جعلی که سیوطی و ابن عساکر ….. آن را ثبت کرده اند (…..که اگر مردم (منظور معاویه) به خونخواهی عثمان قیام نمی کردند از آسمان سنگ بر امت می بارید …..) از راوي این سخن بی سند که آن را به ابن عباس نسبت داده باید سؤال کرد آیا خونخواهی عثمان (توسط معاویه و اعوان و انصار او) کار صحیح بود، اگر صحیح بود چرا رسول خدا به علی علیه السلام امر نمود با آنان جنگ نماید و به بزرگان صحابه وصیت نمود وقتی آنها به علی علیه السلام حمله کردند او را یاري کند و چرا (با شاخص قرار دادن عمار و) هشدار به عایشه به آنها اخطار میدهد که اگر با علی جنگ نمایند در زمره ظالمان و ستمگران خواهند بود …..،

در جنگ جمل برجسته ترین اصحاب رسول خدا و شخصیت هاي والاي امت اسلامی زیر لواي علی علیه السلام حاضر بودند و در جنگ صفین دو امام (سیدي شباب اهل الجنه) یعنی حسن و حسین و بنا به روایت حاکم دویست و پنجاه نفر از بیعت کنندگان بیعت رضوان، همراه علی علیه السلام بوده اند، و نیز گفته اند هشتصد نفر و از میان آنان سیصد و شصت نفر به شهادت رسیدند ….. یا به روایت ابن دیزل و حاکم نیشابوري هشتاد تن از مجاهدان غزوه بدر ….. و سخن مالک یکصد مجاهد بدري …..، و بزرگان اصحاب رسول خدا که درجنگ صفین با علی بودند و در مقدمه و صفوف مقدم آنها مجاهدان غزوه بدر حاضر بودند و تحت لواي آن حضرت: (اسیدبن ثعلبه مجاهد بدر، ثابت بن عبید بدري شهید در صفین، ثعلبه بن قیظی مجاهد بدري، جبیر بن انس مجاهد بدري، جبله بن ثعلبه بدري، حارث بن حاطب بدري، حارث بن نعمان بدري، حصین بن حارث بدري، خالدبن زید معروف به ابوایوب انصاري بدري، حزیمه بن ثابت معروف به ذوالشهادتین بدري و شهید در صفین، خلیفه بن عدي بدري، خویلدبن عمرو بدري، ربعی بن عمرو بدري، رفاعه بن رافع بدري، زیدبن اسلم بدري، جابر بن عبداﷲ انصاري بدري، جناب بن ارت بدري، سهل بن حنیف بدري، سماك بن اوس بدري، صالح انصاري بدري، عبداﷲ بن عتیک بدري، عقبه بن عمرو بدري، عماربن یاسر بدري و شهید در صفین، عمرو بن انس بدري، عمرو بن حمق بدري، قیس بن سعد بدري، کعب بن عامر بدري، مسعودبن اوسبدري، ابوهیثم مالک بن تیهان بدري و شهید در صفین، ابوحبه بدري، ابوعمره بدري و شهید در صفین، ابوفضاله بدري وشهید در صفین، ابومحمد انصاري بدري، ابوبرده بدري، ابویسیر بدري، اسود بن عینی بدري، اشعث بن قیس فرمانده جناح راست سپاه علی در صفین، انس بن مدرك، احنف بن قیس، اعین بن ضبیعه از فرماندهان سپاه علی، برید اسلمی شهید درصفین، براء بن عازب، بشر بن ابی زید، بشیر بن ابی مسعود، ثابت بن قیس، جاریه بن زید شهید در صفین، جاریه بن خدامه، جبله بن عمرو، جبیر بن حباب، جندب بن زهیر از فرماندهان سپاه، جندب بن کعب، حارث بن عمرو، حازم بن ابی حازم شهیددر صفین، حبشی بن جناده، حجاج بن عمرو، حجربن عدي کندي معروف به حجرالخیر از فرماندهان سپاه علی (ع)، حجربن

یزید، حنظله بن نعمان، حیان بن ابجر، خالدبن ابی خالد، خالدبن ابی دجانه، خالدبن معمر از فرماندهان سپاه، خالدبن ولید انصاري، خرشه بن مالک، رافع بن خدیج، ربیعه بن قیس، ربیعه بن مالک، زبید بن عبد خولانی که او پرچمدار سپاه معاویه بود پس وقتی عمار کشته شد با توجه به کلام رسول خدا که فرمود عمار را گروه یاغی و ستمکار به قتل می رسانند به ظالم بودن معاویه و یاران او پی برده و سپاه علی علیه السلام پیوست، زیدبن ارقم، زیدبن جاریه، زیدبن حیله، زیادبن حنظله، سعدبن حارث شهید صفین، سعدبن عمرو، سعدبن مسعود ثقفی عموي مختاربن ابی عبید ثقفی، سلیمان بن صرد خزاعی فرمانده جناح راست پیاده نظام سپاه علی (ع)، سهیل بن عمرو شهید صفین، شیث بن ربعی، سبیب بن عبداﷲ، شریح بن هانی، شیبان بن محرث، صدي بن عجلان معروف به ابوامامه باهلی، صعصعه بن صوحان، صفربن عمرو شهید صفین، صیفی بن ربعی، عائذبن سعید شهید صفین، عائذبن عمرو، عامربن واثله معروف به ابوطفیل، عبداﷲاسلمی شهید صفین، عبداﷲ بن بدیل بن ورقاء خزاعی شهید صفین، عبداﷲ بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم فرمانده جناح چپ سپاه در صفین، عبداﷲ بن خراش ابویعلی، عبداﷲ بن خلیفه، عبداﷲ بن ذباب، عبداﷲ بن طفیل، عبداﷲ بن کعب مرادي شهید در صفین و از برجسته ترین یاران امیرالمؤمنین (ع)، عبداﷲ بن یزید، عبدالرحمن بن بدیل بن ورقاء خزاعی شهید در صفین، عبدالرحمن بن حسل شهید در صفین، عبیدبن خالد، عبیداﷲ بن سهیل، عبیدبن عازب برادر براءبن عازب، عبیدبن عمرودوست و یار عبداﷲ بن مسعود، عبدخیر بن یزید از یاران بزرگ امام (ع)، عدي بن حاتم، عروه بن مالک اسلمی شهید در صفین و مورد ستایش امام (ع)، عقبه بن عامر، علاءبن عمرو، علیم بن سلمه، عمروبن بلال، عمیربن حارثه، عمربن قره، عماربن ابی سلامه، عوف بن عبداﷲ، فاکه بن سعد شهید صفین، قیس بن ابی قیس، قیس بن مکشوح شهید صفین، قرظه بن کعب،کرامه بن ثابت، کعب بن عمرو، کمیل بن زیاد نخعی، مالک بن حارث معروف به مالک اشتر، مالک بن عامر، محمدبن بدیل بن ورقاء خزاعی شهید در صفین، محمدبن جعفربن ابی طالب هاشمی شهید صفین، مخنف بن سلیم در سپاه علی (ع) پرچمدار(ازد) بود، معقل بن قیس، مغبره بن نوفل، منقذبن مالک (برادر عروه بن مالک) شهید صفین، مهاجربن خالد شهید صفین، نضله بن عبید، نعمان بن عجلان، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص معروف به هاشم المرقال پرچمدار و شهید صفین، هبیره بن نعمان از فرماندهان سپاه علی علیه السلام، وداعه بن ابی زید، یزیدبن حویرث، یزیدبن طعمه، یعلی بن امیه شهید صفین، یعلی بن عمیر، ابوشمربن ابرهه شهید صفین، ابولیلی انصاري، ابوحجیفه، ابوعثمان، ابو ورد بن قیس …..،

(کلب گوید که این اسامی مقدس، برخلاف قاعده خلاصه برداري از باب تبرك ذکر گردید تا نام و اسامی یاران علی علیه السلام که در دوران غربت آن حضرت، در یاري و اعتلاي کلمه اﷲ و ترویج شریعت پاك رسول خدا جانفشانی کردند به منظور قدردانی از تلاش و مساعی آنها بر صحیفه دل نگاشته و قلوب زخمی ما با یاد آنها پاك و منزه گردد، از خداوند علو درجات همه شهداء راه خداوند و خصوصاً این شهداء راه خدا را از اوّل خلقت تا ظهور و قیام امام مهدي (عج) خواستاریم و امیدواریم که خداوند مارا با آنان محشور فرموده و از شفاعت آنها ما را در دنیا و آخرت بهره مند و به آبروي همه این آبرومندان درگاه خود بر مانظر مرحمت فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

طلحه و زبیر:

و امّا در خصوص اعمال طلحه و زبیر، حضرت به هر دو آنها اتمام حجت کرد ولی آنها علیرغم اقرار به وصیت رسول خدا دست ازجنگ ستمکارانه خود نکشیدند، ….. و کلام عمربن الخطاب درباره زبیر تحقق یافت که (….. اگر من بر این ماجراجو لگام نزنم امت محمد را به گمراهی و نابودي می کشد)، طلحه و زبیر و ابن زبیر و عایشه ام المؤمنین و …..، پیش از شروع جنگ جمل حکیم بن جبله و هفتاد بی گناه دیگر از قبیله عبدالقیس را قتل عام کردند بدون آنکه هیچ جرم و گناه مرتکب شده باشند و وقتی حکیم بن جیله ….. گفت از خدا نمی ترسید چرا خونریزي را جایز می شمارید، ابن زبیر گفت در ازاي خون عثمان، پس حکیم بن جیله گفت آیا این مسلمانان که شما کشتید عثمان را کشته بودند …..، آنها حکیم بن جیله و هفتاد نفردیگر را قتل عام کردند بی جرم و بی گناه

(کلب گوید آن سگ هاي هار فقط براي ایجاد ارعاب و ….. قتل عام نمودند و انسان به یاد قصابی هاي موجودات حیوان صفت در این زمان می افتد که هر زمان با اسامی مختلف ظهور می کنند و امت محمد رابی جرم و بی گناه قتل عام می نمایند و براي خود دلایل می تراشند و …..، حق این است که خداوند هرگز کسی را بی دلیل در آتش ابدي خود مخلد و جاودان معذب نخواهد کرد …..)،

آري این طلحه و زبیر و مادرشان عایشه ام المؤمنین است که مسئولیت ریخته شدن خون شش هزار مؤمن یا بیشتر را که در آن جنگ خونین که مقتول شدند را به عهده دارند و این قول خداوند است که (هر کس مؤمنی را عمداً بقتل برساند کیفرش جهنم است و در آن جاودانه خواهد بود)، و هرکس شخصی را بدون اینکه کسی را کشته باشد یا در کشور فساد کرده باشد بقتل برساند مانند آن است که همه مردم را کشته باشد)،

آري این طلحه و زبیر بودند که (فتنه بپا نموده) و پرده حرمت عایشه را دریده و او را از خانه رسول خدا بیرون کشیدند (در حالی که سایر همسران رسول خدا وفق فرمان نبی مکرم در خانه هاي خود ساکن بودند …..) و جماعتی بی سروپا و عرب بدوي که اطراف شتر عایشه را گرفته و مدفوع آن حیوان را که بر زمین می ریخت جمع نموده با دست گرد می کردند و می بوئیدند ومی گفتند به به مدفوع شتر مادرمان عایشه چه خوشبو است بوي مشک و عنبر می دهد و نیز در سپاه معاویه که در آن جز عده اي بی سروپا و عوام نادان ….. که به تعبیر امیرالمؤمنین (باقی مانده قبایل مشرك و مهاجم عرب …..) جمع نشده بودند، …..آري معاویه در یک شبانه روز در شب (هریر) باعث قتل عام هفتاد هزار نفر گردید که چهل و پنج هزار نفر از سپاه او و بیست و پنج هزار نفر از سپاهیان علی علیه السلام بودند که باز از ادعاي ننگین خود دست نکشید و همچنان به کشتار مسلمانان ادامه داد تا (با نیرنگ) به تخت نشست و باز (اینهمه خونریزي طبع سفاك او را اقناع نکرد و) راضی نشد تا آنکه در سرتاسر بلاد اسلامی هرکه را از یاران و دوستداران علی بن ابی طالب یافت قتل عام کرد ولی دیگر آنجا به بهانه عثمان نبود بلکه فقط به محبت علی و …..،

(کلب گوید اناﷲ واناالیه راجعون اگر تو به جاي خدا بودي جز دوزخ ابدي چه سزایی به معاویه و یاران خبیث او می دادي حال آنکه خداوند به قتل یک مؤمن بر قاتل جهنم ابدي را واجب می نماید)).

و نیز خطیب بغدادي از طریق احمدبن محمد حدیثی دیگر را در فضیلت عثمان نقل کرده که رسول خدا گفت ام کلثوم را بنا به وحی آسمانی به همسري عثمان درآوردم …..، و شگفت از خطیب است که تعصب اینگونه چشمان او را کور کرده و نظر نمی نماید به آنچه محدثین وحافظان و حتی خودش درباره احمدبن محمد آورده اند …..، ابن عدي می گوید در میان دروغگویان و جاعلان حدیث، هیچکس را تا حد احمد بن محمد بی شرم و بی حیا ندیدم، ….. ابن قانع، ابن ابی فوارس، ابن حیان ….. او را از جاعلان و دروغگویان آورده اند …..، و سایر راویان مانند عبدالکریم بن روح و ….. مجهول و ناشناخته اند و وجه تمایز دامادي مولاي متقیان علی علیه السلام و او را بنگر …..، آن امام است که در نهایت وفاداري و مهربانی با آن حضرت بود و رسول خدا و آنها از یکدیگر راضی بودند و این شخص که شب وفات حضرت ام کلثوم مرتکب کاري می شود که خدا و رسولش از آن ناراضی است ….. و با دیگر همسرانش بدون توجه به آن مصیبت بزرگ هم آغوش می شود …..،

و این علی علیه السلام است که در سوگ فاطمه می گرید و می نالد (…..، سلام بر تو اي پیامبر خدا از جانب من و از جانب دخترت که به کنار تو آمده و به سرعت به تو پیوسته است، اي پیامبر خدا من تاب شکیبایی از فقدان دختر پاك تو را ندارم، و به خاطر مصیبت عزاي او تاب و توان من رفته است

(کلب گوید این سخنان را کسی به زبان می آورد که در مقام صبر و استقامت اسوه و سرمشق امت اسلام است و ….. اینها همه دلالت بر عظمت مصیبت مادر حسن و حسین و زینب و ام کلثوم یعنی فاطمه سیده نساء العالمین و یکی از پنج تن آل عبا و …..، دارد اناﷲ واناالیه راجعون)،

فقط یادآوري فقدان سهمگین و عظیم تو و مصیبت کمرشکن تو براي من مایه تسلی خاطر است و من بودم که ترا در آرامگاهت در داخل مزار تو قرار دادم و روحت در حالی که به من تکیه دادي بودي و بر سینه من قرار داشتی از بدن مطهر تو خارج شد، اناﷲ واناالیه راجعون، یا رسول خدا اینک ودیعه و امانت بازگردانده شد و امانت گرفته شد ولی اندوه من جاودانه خواهد بود و شبانگاه من، تیره و غمبار، تا آنگاه که خداوند مرا به جایگاه و سراي تو که در آن ساکن هستی ببرد، آري یا رسول اﷲ، دخترت (فاطمه) براي تو از همدستی امت تو بر غارت و نابود کردن آن (حق ذوالقربی که مصادیق آن حق خلافت و حق فدك)، سخن خواهد گفت، پس از او سؤال کن و از اوضاع بپرس و جویا شو، و زیاد پرسش کن و این مصیبت در حالی بر من واقع شد که از فقدان تو زمانی نمی گذشت و یاد تو از خاطر من نرفته بود پس سلام خدا برشما (اي رسول خدا و دخترت فاطمه) باد، سلام خداحافظی و نه سلامی از روي روگردانی و باملامت، پس اگر از حضور شما می روم نه از روي خستگی و ملالت است و نه اگر اینجا بمانم به آن دلیل است که به وعده اي که خدا به صابران داده بدگمان باشم یا کم ایمان (انا ﷲ و انا الیه راجعون)…)،

و یا روایتی که ازدي از قول عبدالواحد می گوید ….. (پیامبر به عثمان گفت ….. خدا با من عهد بسته تو با من در بهشت باشی …..)، ذهبی در میزان الاعتدال خود در شرح حال عبدالواحد می گوید (….. این روایتی است باطل و بی اساس که ازدي آن را آورده است …..)، و یا طبرانی روایتی ثبت کرده که ….. عمربن خطاب گفت ….. عثمان چون بمیرد فرشتگان آسمان بر او نماز می خوانند و …..) ذهبی در میزان الاعتدال خود می گوید این روایتی است جعلی و ساختگی و ابن حجر می گوید جعلی بودنش از خودش معلوم است …..، و ما اضافه می کنیم که راویان آن بکربن سهل …..، بی اعتبار و ناشناس هستند.

از جعلیات دیگر بکربن سهل دمیاطی این سخن است که (….. روز جمعه اي صبح زود برخاسته و تا عصر هشت ختم قرآن کردم …..)،

و نیز خطیب بغدادي روایتی را آورده و می گوید (شیخی در مسجدکوفه براي ما از نعمان بن بشیر روایت کرد که علی بن ابی طالب گفت ایشان یعنی عثمان و یارانش از آتش بدور هستند و من از یاران عثمان هستم …..)، ما از خطیب بغدادي راجع به راویان آن یعنی عیسی بن محمد و محمد همدانی می پرسیم که کیستند و چکاره هستند، و آن شیخ که از او روایت کرده کیست که نام او را نبرده آیا وجود داشته و یا اصلاً به دنیا آمده است ….. و آیا منظور از نعمان بن بشیر همان دشمن (خدا و رسول) است که در صف تجاوزگران ستم گر برعلیه امام خود قیام کرده و ….. قیس به او گفت (به خدا قسم تو دغل باز و گمراه و گمراه کننده اي …..)، و اگر ….. منظور از علی که ازیاران عثمان است علی بن ابی طالب بوده باشد چگونه ….. عثمان کشته می شود و نعش او سه روز در مزبله می افتد و باد می خورد و سپس او را ترسان و لرزان با لباسش بدون کفن در قبرستان یهودیان دفن می نمایند و فحش و ناسزا روانه او کرده و سنگ بر حاملین جنازه او می بارد و آنها با سرعت و تعجیل او را در گودالی انداخته و مشتی خاك بر او ریخته و بگریزند …..

(کلب گوید شک نیست که جو حاکم بر کشور اسلامی خصوصاً در مدینه علیه عثمان و ستم کاري هاي او به حدي بود که معاویه و سایرامویان جرئت ورود به جنگ را نداشته اند و این امور نشان می دهد که هرگونه اقدام نیازمند ایجاد زمینه براي شروع فتنه بوده و این بهانه را با نهایت تأسف عایشه و طلحه و زبیر با عوام فریبی ….. و صرفاً به خاطر مطامع دنیایی و محرومیت از آن و به دلیل عدالت گستري علی علیه السلام و نحوه حکومت و اجرا صحیح آن توسط وصی رسول خدا، پیش کشیدند وگرنه تمام خونخواهان عثمان اعم از طلحه و زبیر و عایشه و معاویه و عمروعاص و …..، بطور مستقیم و غیرمستقیم در قتل او دخالت داشتند و همانطور که قتل او در مسیر پیشبرد اهداف آنان بود، به دلیل عدم حصول به نتیجه مطلوب خود قدم بعدي خونخواهی او را بهانه براي رسیدن به هدف خود قرار دادند و ….. در فتنه سراسر گناه و معصیت خود سیل خون در بین مملکت اسلامی جاري نمودند که در آن بسیاري از اصحاب رسول خدا و مقدسین امت کشته و مقتول شدند و البته آنان دین و شریعت خدا را ملعبه و بازیچه قرار دادند و بزودي معلوم می شود که گناه آنان نزد خداوند چگونه حسابرسی می شود وخداوند دوزخ جاویدان خود را براي چه کسانی آماده نموده است ….. اناﷲ واناالیه راجعون …..)،

و نیز در روایتی دیگر آورده اند که (….. می خواستند زره علی بن ابی طالب را براي مخارج عروسی او با فاطمه زهرا به چهارصد درهم بفروشند پس عثمان آن چهارصد درهم را داد و ….. و چون صبح از خواب بیدار شد در خانه خود چهارصد کیسه یافت که در هر کدام چهارصد درهم بود و روي هر درهم نوشته بود این درهمی است که خداي رحمان سکه زده براي عثمان بن عفان …..، پس جبرئیل این را به پیامبر خبر داد و پیامبر فرمود بر تو گوارا باد اي عثمان)،

سیوطی این روایت را رد نموده و ابن حوت میگوید این روایت، دروغی جنایت آمیز است و البته متن آن نیز گواهی بر دروغ بودن آن دارد

(کلب گوید یکصد و شصت هزار سکه که بر روي آن نقش مخصوص عثمان باشد و آن را خدا ضرب نموده باشد و …..، و آن را نه هیچ صحابی و نه هیچ بشر دیده باشد و نه آن بازاري که در آن خرج شده معلوم باشد نه روایتی در خصوص هجوم مردم براي زیارت این سکه ها که خداوند آن را ضرب کرده و ملائکه آن ها را آورده و در خانه عثمان در زمانی که او خوابیده است چیدمان کرده و …..، نمی دانم که چرا جاعلین حدیث فکر می نمودند که همه مردم مغز خر خورده اند و راویان بعدي فکر آبروي اسلام نبودند و به حاشیه متون دروغ خود توجه نمی کردند و فکر نمی کردند که وقتی مناره اي را بلند می کنند قبلاً باید جاي آن را آماده کنند ….. وگرنه رسوایی آن دامنگیر آنها خواهد شد …..)،

زنجیره روایات جعلی

و اکنون زنجیره روایات جعلی عثمان را با این روایت ختم می کنیم که جردانی می نویسد کسی که نام هاي زیر را بنویسد و با آبی که بر روي نوشته می ریزد صورت خود را بشوید هرگز کور نخواهد شد و کسی که آن را بنویسد و آبش را در صبح بخورد از فراموشکاري مصون می شود و کسی که آن را نوشته و بنوشد ناتوانی جنسی به او روين می آورد) و آن نام ها چنین است، عثمان بن عفان، معاذبن جبل، عبدالرحمن بن عوف، زیدبن ثابت …..)،

آري هر کس ازابتلاء به کوري، فراموشکاري و ناتوانی جنسی نمی ترسد این دستورالعمل را بکار بندد و بر این افسانه ها و روایات ننگین و رسوا که در مدح و فضیلت عثمان ساخته و نوشته و به ثبت رسانده اند باید آن مناقب جعلی دیگر که در جلد پنجم مذکور نمودیم اضافه شود و …..، آري ما بررسی روایات جعلی در فضایل عثمان را در اینجا پایان می دهیم و آنچه را که دنیاپرستان و کامجویان دوره حاکمیت اموي به طمع جایزه و پاداش و …..، جعل و ساخته اند که بیشتر آنان اهل شام و بصره و دشمنان کینه توز آل محمد (ص) بوده اند، و دروغ پردازي از چنین افرادي البته کاملاً طبیعی بوده است و ….. و نیز آنچه از غلو و زیاده روي و مبالغه که در بیان فضیلت هاي دروغین براي هر سه حاکم (ابوبکر، عمر، عثمان) صورت گرفته که براي این سه نفر تراشیده اند، همه جعلی، بی اساس، ضعیف بوده که به هیچ وجه با حقایق تاریخی و احادیث ثابت و مسلم و صحیح سازگار نبوده، و نیز با آنچه که تاریخ از روحیات و شرح اعمال و رفتار و خصوصیات اخلاقی آنان براي ما بیان می نماید هیچگونه سازگاري ندارد.

(کلب گوید و البته تمام این روایات جعلی روایاتی است که صاحبان آن از آن خبر ندارند و آنها را طرفداران متعصب آنان براي توجیه حکومت حاکمان جور و ستم ساختند و با این تبهکاري خود را به سوي دوزخ جاویدروانه ساختند)

ما در گذشته روایاتی را بررسی نمودیم که در فضیلت یکی از این سه نفر ساخته و رایج شده بود ولی در اینجا شما را با نوعی از روایات آشنا می سازیم که هر سه را در بر دارد البته ما به روایات تاریخی می پردازیم و به هر حرف و گفته اي اعتنا نمی نمائیم ….. مانند یاوه هاي ابن حزم، ابن تیمیه، ابن جوزي و …..، و کجا این توان و حوصله است که در برابر تصورات آنان که بصورت یاوه از دهان تفتازانی و امثال او بیرون آمده شرح و بسط دهیم مانند آنچه در شرح المقاصد خود می گوید که …..جماعت ما براي اثبات اینکه معصوم بودن حاکمی واجب نیست به اجماعی که در زمان زمامداري ابوبکر و عمر و عثمان رضی اﷲ عنهم شده استدلال کرده اند

یا …..، نورمحمد افغانی که در کتاب مزار شریف سخن از معصوم بودن عثمان آورده است …..، ما صفحاتی از نامه اعمال این معصومان را که بیشتر عمر خود را در جاهلیت و بر عادات و رویه هاي خاص خودشان سپري کرده اند از نظر شما گذراندیم و توضیح دادیم که چگونه حتی اعمال و رفتار آنان در دوره اسلام آنها هم به آنها اجازه نمی دهد که عادل و راست رو شمرده شوند تا چه رسد به معصوم بودن …..، و آنچه در جلدهاي ششم و هفتم وهشتم از جنایات و گناهان و بدعتها و نامردمی هاي آنان و اموري که با اساس اسلام سازگاري ندارد و انحرافات آنان از قرآن و سنت رسول خدا را ثبت نمودیم، براي اثبات این امر کفایت می نماید، …..،

امّا در خصوص استنتاج تفتازانی در خصوص اجماع امت که از فاحش ترین غلط هاي اوست، در خصوص حاکمیت ابوبکر که از طریق اجماع نبود و بلکه به شکلی بود که روي او را سیاه کرده و تا ابد لکه ننگی پاك نشدنی بر دامن امت نهاده و آن اینکه حاکمیت او با بیعت یک یا دو و یا پنج نفر صورت گرفت

(کلب گوید در واقع به شکل یک کودتاي سیاسی)

و لذا عده اي آن را حجت دانسته و می گویند خلافت بابیعت این تعداد استقرار می یابد و ….. در این رابطه جمع کثیري از بزرگان و صحابه و ….. خودداري نمودند و ….. وقتی حاضر شدند که به آن چند نفر ملحق شوند که تهدید و ارعاب و ….. برق شمشیر ….. را دیدند و لشکرکشی هایی که در آن جمعی جن بودند که بعدها رئیس قبیله خزرج یعنی سعد بن عباده را هدف آن قرار دادند و پس از ترور و قتل او، کشتن او را به جن نسبت دادند و ….. اما تصدي عمر که به انتصاب ابوبکر صورت گرفت نه با اجماع، در حالی که بسیاري از اصحاب اعتراض داشتند از جمله این گفتار به او در اینکه (تو که یک آدم خشک و خشنی را بر ما مسلط کردي فردا جواب پروردگارخود را چه خواهی داد …..)،

و امّا عثمان از طرف شوراي شش نفره منصوب شد که با هم اختلاف داشتند و این عبدالرحمن بن عوف بود که عثمان را منصوب کرده و به علی علیه السلام می گفت بیعت کن وگرنه گردن تو را با شمشیر می زنم …..، و لذا ما اجماع را وقتی دلیل می دانیم که حجت بودن آن ثابت باشد و …..، و لذا در اجماع اول، اجماع ادعایی شما جمع کثیري از اصحاب صالح و ستوده رسول خدا و در رأس آنان سرور دودمان پاك رسول خدا و امام امت امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین و صدیقه طاهره و فاطمه زهرا سلام اﷲ علیها که اصحاب کسا هستند یعنی همان کسانی که خدا آنان را از هر شر و پلیدي پاك فرموده و منزه گردانیده و دیگر اشخاص ….. از شرکت در اجماع خودداري نمودند

و موافقت بعدي بر اثر تهدید و جبر و زور که از مصادیق موافقت خارج است صورت گرفت ….. و علی علیه السلام به دلایل فراوان از جمله ملاحظه شرایط سیاسی جامعه و جلوگیري از سوءاستفاده خارجی، پرهیز از آشوب و تفرقه و ….. از کشیدن شمشیر و دست بردن به اسلحه و جنگ و خون ریزي روي گردانیده و موقتاً از حق خود و حکومت بر امت چشم پوشی نموده اند ….. همانگونه که می بینیم پس از گذشت دوره حکام سه گانه حضرت امیر علیه السلام در اجتماع ملی کوفه می فرماید (….. آگاه باشید به خدا قسم خلعت خلافت را پسرابوقحافه در حالی به تن نمود که به خوبی می دانست موقعیت من نسبت به کار خلافت مانند موقعیت استوانه آسیا نسبت به

سنگ آن است (یعنی خلافت بر مدار من می چرخد)، سیل از قله (مقام رفیع و رهبري کننده من) سرازیر می گردد و هیچ پروازکننده اي را یاراي پرواز و وصول به اوج مقام من نیست، پس (بنا به مصلحت) پرده بر روي آن انداخته و صرف نظر کردم، و در این فکر بودم که تنها قیام کنم و یا بر جریان کورکورانه جامعه صبر کنم …..، بر شرایطی که بزرگ را فرسوده میکند و جوان را پیر می کند و انسان مؤمن آنقدر رنج می برد تا به دیدار پروردگار خود نایل شود، پس دیدم که صبر کردن بر آن شرایط و احوال به مصلحت (شریعت رسول خدا و امت) نزدیکتر است، پس در حالی صبر نمودم مانند آن کسی که خار در دیده و استخوان در گلو داشته باشد، و می نگریستم که چگونه میراث من به باد رفته است، تا آنکه اولی راه خود را گرفت(مرد) و خلافت را پس از خود در چنگ پسر خطاب انداخت …..، پس از آن مدت طولانی و با همه شدت و ناگواري آن صبر و شکیبایی نمودم، تا آن زمان که او رفت و امر خلافت را به جماعتی (شوراي شش نفره) واگذار نمود که به تصورش من مانند آنان هستم، خدایا (به تو شکوه می کنم)، این چه شورایی است و کدام زمان درباره منزلت من نسبت به اولی (ابوبکر) تردید و ابهامی بوده است که حالا مرا با چنین افرادي شبیه و قرین می سازند، با این همه، من با آنها همداستانی و تظاهر به هماهنگی نمودم تا آنجا که یکی از آنها گوش به تصمیم دیرینه خود سپرد و دیگري پیوند خویشاوندي خود را در نظر گرفت و ….. دیگر چیزها، تا سومین نفر از آن گروه به حکومت برخاست، در حالی که باد در پهلو انداخته بود و میان اصطبل و آخورش می لولید و همراه او قوم و خویشاوندان او مال خدا را چنان خوردند که شتر، سبزه نورسته بهاري را می بلعد، تا آنکه رشته حکومت او پنبه شده و کارش (یعنی کارهاي ستمگرانه او)، گریبانگیر او شد و دار و دسته اطراف او، او را سرنگون نمودند …..)، …..

و نیز در نامه اي که به معاویه نوشته است (….. تو سخن از خودداري من در برابر خلفا گفته اي و درباره حسادت من و تجاوز مسلحانه به آنها مطالبی آورده اي امّا درباره تجاوز مسلحانه پس باید بگویم پناه بر خدا اگر چنین افترایی درست باشد و اما اینکه از آنان نفرت داشتم به خدا قسم این چیزي است که در برابر مردم از آن عذرخواهی نخواهم کرد و در رابطه با ستم من بر عثمان و اینکه احترام خویشاوندي خود را نداشتم …..، حقیقت این است که عثمان به رویه اي که تو می دانی عمل کرد و مردم با اوچنان کردند که به تو خبر داده اند)، و نیز در نطقی که در زمان لشکرکشی به بصره ایراد فرمود (….. چون خداوند پیامبر خود را از این دنیا برد، قبیله قریش به زیان ما خلافت را به خود اختصاص داد و ما را از دسترسی به حقی که از عموم مردم به آن سزاوارتر بودیم دور ساخت پس صلاح دیدم که (صبر نمایم زیرا) صبر کردن بر آن حالت بهتر است از اینکه (با جنگ نمودن براي استقرار حق)، موجبات تفرقه اعتقادي مسلمانان و ریخته شدن خون آنها فراهم آید، آنهم در شرایطی که مردم تازه مسلمان شده اند و آثار دین و شریعت هنوز بر روح آنان نقش نبسته و با کمترین تزلزل به تباهی می گراید و با اندك شکافی از هم دریده می شود، پس در نتیجه عده اي متصدي خلافت گردیدند که در کار حکومت، هیچگونه فکر و استنتاجی نمی نمودند، و سپس به سراي مکافات رفتند و خدا عهده دار بررسی کارهاي بد آنها و صاحب اختیار گذشت از لغزش هاي آنهاست …..)، ….. و یا زمانی که ابوبکر قنفذ را نزد او فرستاد که (خلیفه رسول خدا ترا احضار می کند ….. پس حضرت فرمود خیلی زود رسول خدا را تکذیب نموده اید)، پس قنفذ پیام را برده دوباره آمد و ابوبکر گفت بگو (امیرالمؤمنین ترا نزدخود می خواند تا با او بیعت کنی …..) پس چون این پیغام را گرفت حضرت با صداي بلند فرمود (که پناه بر خدا از ادعایی که به گزاف و ناحق می کنند و …..)، و …..،

و دیگر فرمایشات، که ما را به خوبی بر حقیقت امر و نظریات آن حضرت آگاه مینماید، …..، و نیز در رابطه با روایاتی که در فضیلت خلفاء سه گانه آورده اند که (….. محمدبن عکاشه در خواب دید ….. که به پیامبر عرضه داشت برترین مردم بعد از پیامبر ابوبکر بعد عمر و بعد عثمان و بعد علی ….. و پیامبر گفت سه بار عثمان وسپس علی پس ….. از خواب بیدار شدم هشت روز نه آب خوردم نه غذا …..)

و ….. خواننده گرامی نیازي ندارد به توضیح ما و بحث درباره این افسانه و موهومات و مطالب خنده آور …..، که ابن عساکر از قول سعیدبن عمرو از ابوزرعه می گوید که محمدبن عکاشه ….. دروغ پرداز است، ….. و بسیار دروغگو است و روایاتش قابل نوشتن و ثبت نیست ….. و سهل بن سري می گوید: احمد جویباري، محمدبن تمیم و محمد بن عکاشه بیش از ده هزار حدیث از زبان پیامبر خدا (ص) جعل کرده ودروغ نسبت داده اند، و نیز روایت دیگري که بلادرزي از خلف بزار نقل کرده که (….. مهربان ترین امت ابوبکر، سختگیرترین عمر، راستگوترین عثمان …..، و امین ابوعبیده جراح)، افسانه شگفت انگیز و خنده آور که خلف بزار شراب خوارآورده ….. و من از کسی که این روایت را جعل کرده تشکر می کنم که در آن نام مولاي ما امیرالمؤمنین را در شمار آن افراد نیاورده است، و ….. (و فقط نعل وارونه براي ابوبکر زده) که او را مهربانترین معرفی نموده در حالی فجائه را به دستور او زنده زنده به آتش کشیده اند و به دستور او خالدبن ولید آن جنایت معروف را در حق بنی حنیفه مرتکب شد و مجازات نشد و جنایت قتل مالک بن نویره و تجاوز به همسر او را ندیده گرفته

(کلب گوید آیا کسی شک دارد که شکستن حرمت یک مسلمان و تجاوز به ناموس او، در واقع به منزله شکستن حرمت همه مسلمانان و تجاوز به ناموس همه آنان است و این جنایتی است که همه مسلمانان در خونخواهی آن شریکند و او در این قصاص و مجازات ننمودن خالد پلید ملعون ستمکارتر از هر مسئول دیگر است. ….. اناﷲ واناالیه راجعون)،

یا آنچه در بی اعتنایی و ندادن حق صدیقه طاهره مرتکب شد و روایت دروغی که گفت که پیامبران ارث نمی گذارند

(کلب گوید این روایت نقل شده از او با کتاب خدا در چند موضع مخالف بود که بنابه کلام رسول خدا می بایست اینگونه احادیث به دیوار کوبیده می شد، که موضوع تناقض آشکار این روایت جعلی و مخالفت آن با کتاب خدا و اثبات جعلی بودن آن توسط حضرت صدیقه طاهره اثبات گردید، و خلیفه با قبول ضمنی آن سند فدك را پس داد ولی دومی آن را پس گرفت ولی چگونه، انا ﷲو انا الیه راجعون …..)، .

…. و در آن روز که از دنیا می رفت از او ناراضی بود زیرا او را به خشم آورده بود که در واقع رسول خدا را به خشم آورده بود …..، یا درباره مهربانی او از علی سؤال شود در روز بیعت که چگونه او را براي بیعت بردند براي همان بیعت منحوسی که به سبب آن سلمان خشونت ببیند، مقداد طرد شود، ابوذر تبعید و شکم عمار دریده شود، اسلام و قرآن به بیراهه کشیده شود و خمس مال خدا به کیسه غارتگران و آزادشده گان مکه رود و زاده آنان که رسول خدا آنان را لعنت کرده بر جان و مال و ناموس مردم مسلط شوند …..، کعبه ویران شود و در جنگ حره در مدینه که خانه هجرت پیامبر ومؤمنان است، حمله نظامی شده و دختران مهاجران و انصار اسیر بی ناموسان هرزه شوند و مورد تجاوز قرار گیرند و لباس ننگ بپوشند و به جلادان اجازه داده شود تا با کمترین شبهه دست به قتل عام دودمان پیامبر بزنند ….. خاندان او را به اسارت گرفته و یاران او را بکشند و منبر او را در هم شکسته و ….. (اناﷲ واناالیه راجعون)،

و یا آنچه که در صحیح بخاري فصل مناقب از محمدبن حنفیه آورده شده ….. (که به پدرم علی گفتم بهترین نفر پس از پیامبر کیست او گفت ابوبکر و سپس عمرو …..، من گفتم آنوقت شما گفت من فقط یک نفر از مسلمانان هستم …..،) …..، آري این اولین لغزش و خطاي بخاري نیست و او از این خطاها بسیار دارد، هر کس نظر و عقیده امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را درباره سه خلیفه بداند ….. شکی براي او نمی ماند که اینگونه روایت هاي دروغین که به آن حضرت نسبت داده اند تا چه حد افترا و بهتان سنگین و سهمگین است، آیا محمد بن حنفیه پدر خود را نمی شناسد ….. و عثمان را نمی شناسد …..، آیا نمی دانست رسول خدا، (خیرالبریه)بهترین مردم عالم وجود را پدر او معرفی کرد آیا شاعر در حضور او نسرود ….. (تو پسر بهترین فرد مردم پس از پیامبري و توفرزند علی هستی که همتاي او کسی نیست و …..)، ….. اگر بهترین مردم را ابوبکر می دانست چرا از بیعت با او تا زمانی که فاطمه سلام اﷲ علیها زنده بود خودداري کرد و بنا به نقل بخاري این عدم بیعت در دوره حیات فاطمه نزد مردم مقبول بود و بنی هاشم و دیگر بزرگان و ….. اصحاب رسول خدا با او هم عقیده بودند، ….. آیا علی علیه السلام فاطمه را بر ستوري نشانده و شبانه به انجمن انصار می برد تا از ایشان علیه بهترین مردم استمداد نماید …..،

(کلب گوید شک نیست که اساساً اینگونه روایات مورد قبول مردم آن زمان نبوده و صرفاً از جعلیات معاویه و طرفداران بنی امیه و در راستاي تحکیم حکومت ننگین آنها بوده است) …..،

جنیدبن عبدالرحمن گوید از حوران به دمشق آمدم تا حقوق خود را بگیرم، نماز جمعه را خواندم …..، پس شیخی براي مردم داستان تاریخی می گفت ….. تا آنجا که وقتی داستانهاي او تمام شد گفت مجلس خود را با دشنام دادن به ابوتراب پایان دهید، آنها هم دشنام داده رفتند سؤال کردم از کسی که کنارم بود که ابوتراب کیست گفت علی بن ابی طالب پسرعمو پیامبر و دامادش و اوّل کسی است که اسلام آورد و پدر حسن و حسین و …..، جنید این کار را تقبیح کرد و سپس سیلی محکمی بر صورت آن شیخ زد و او به هشام بن عبدالملک گزارش داد و هشام او را به (سند) تبعید کرد و در آنجا به حال تبعید بود تا از دنیا رفت …..)، ….. آري و کار گمراهی این جماعت به جایی برسد که جنایات و جرائم یزید پلید و اسوه تبهکاري و میگساري و …..، را نادیده بگیرند و براي جنایات او عذر و بهانه بتراشند و با این حرف که او امامی بوده که دچار اشتباه شده و از تکفیر و لعن او جلوگیري کنند و ….. از اینگونه مدافعات از آن تبهکاران کافر مسلک …..

و فراموش کرده اندکه رسول خدا در حق علی علیه السلام فرمود: (…..، بهترین مردان شما علی و بهترین زنان شما فاطمه است، علی بهترین انسان است و هرکس این را نپذیرد قطعاً کافر گردیده است و یا هرکس اقرار نکند که علی بهترین خلق است قطعاً کافر گردیده است …..، ….. و کسانی که جلد ششم و هفتم الغدیر را مطالعه کرده باشند شاید بیش این، بر ماهیت آن یاوه و افسانه اي ک همی گوید ابوبکر و عمر بهترین افراد بشر هستند آگاهی داشته باشند و …..، و ما یقین داریم که هر خواننده با انصاف که مطالب و بحثهاي پنج جلد اخیر الغدیر را مطالعه کرد براي او هیچ تردید و ابهامی نمی ماند که راویان این یاوه ها و افسانه ها….. کسانی هستند که در فضیلت تراشی براي رهبران خود بسیار زیاده روي کرده و پا را از حد عقل، دین و ادب بیرونگذاشته اند و …