تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد نهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعراء قرن ششم

و سنت در زیارت اهل قبور

قبل                     بعد

خلاصه جلد نهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

(مضمون) مقدمه با گفتار جناب زین العابدین قربانی مترجم جلد 5 عربی (جلد هاي 9 و 10 فارسی):

موضوع خلافت و جانشینی رسول خدا از ابتدا مورد بحث بین مسلمین بوده است، که شیعه آن را منصبی الهی و اهل سنت آن را انتخاب مردم می دانند، ….. که این اختلاف راي، موجبات بروز کشمکش هاي عظیمی را در جهان اسلام فراهم آورد….. و جنایاتی شومی که هنوز وجود دارد، ….. این کتاب متضمن اثبات حقانیت شیعه در مورد خلافت بر اساس کتاب و سنت و عقل است که مولف عالیقدر حضرت علامه امینی آن را به نگارش آورده، و در واقع محصول یک عمر مطالعه آن بزرگوار و ضمن بررسی هزاران کتاب ….. تالیف گردیده است.

(کلب گوید و حضرت علامه در خلال آن ثابت نموده است که موضوع اثبات ولایت و خلافت علی علیه السلام در واقع اقرار و اعتراف بین تمامی مذاهب اسلامی است و ارتباطی خاص و صرفاً به آثار شیعه ندارد، ولی بعد از رحلت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله عده اي به زعم خود براي حفظ مصلحت اسلام، به این وصایت عمل نکردند …..)،

حال عده اي بر این عقیده هستند که گذشته ها گذشته است و با اینگونه بحث هاي اختلاف آور نبایستی دشمنی ها زیاد شود و ….. زیرا در اثر اختلاف دشمنان سوء استفاده می کنند.، ما نیز این امر را تایید می کنیم و شاهد آن 25 سال صبر علی علیه السلام براي حفظ نهال نوپاي اسلام است ولی اعلام می کنیم چند اصل را بایستی ضمن حفظ این وحدت رعایت نمود:

1.هیچگاه اصل اسلام و روش پیامبر نبایستی در اعتقادات محو و نابود شود زیرا بسیاري از مردم (در سراسر جهان) که اعمال جنایت بار خلفاء (و بنی امیه و بنی عباس و ….. را در طول تاریخ) دیده اند و نسبت به اسلام بدبین شده اند، فکر می کنند که این جنایات مربوط به اصل اسلام است و نمی دانند مربوط به حاکمان جبار و ستمکاري بوده که به اسلام تظاهر می کردند. …..

2…… سکوت در زمانی که بسیاري از نویسندگان مزدور و متعصب (و ناصبی) منسوب به اهل سنت، شیعیان را بت پرست، مشرك، ….. اعلام نموده و (عوام خود را به قتل و کشتار شیعیان وادار می نمایند)، باعث تشدید اینگونه اعمال مجرمانه هستند خطا و تبین این مواضع قطعاً خواهد توانست دیدگاه بزرگان قوم آنان را تعدیل نماید چنانکه کتاب شریف الغدیر این رسالت را انجام داده است و آثار و اثرات مثبت آن در همه جوامع اسلامی ظاهر و بین علما موجبات قدردانی را فراهم آورده و ….. و در نهایت موجب گردیده تا برادري و وحدت و انسجام بیشتر شود و در این راستا توجه به این فرموده مولف محترم که (منافاتی بین وحدت اسلامی و دفاع منطقی از اصالت مذهبی نیست)، بایستی مطمع نظر باشد.

3…… دقت و توجه دانشمندان و علماء امت اسلامی به این امر مهم، موجب خواهد شد تا عوام از مردم، تحت تاثیر افکارمنحرف عده اي از ناصبیان که دقیقاً بر راه و روش دشمنان اسلام عمل می نمایند قرار نگرفته و از القاء شبهات آنان مصون بمانند مانند آنچه (حضرت علامه امینی) و دیگر شخصیت هاي شیعه مانند (علامه طباطبایی)، (سید شرف الدین العاملی) (کاشف الخطاء) و ….. و انجام داده و نیز دیگر بزرگان اهل سنت و فتواي تاریخی شیخ محمود شلتوت در مورد تحسین از فقه جعفري و نظایر آن بعمل آورده اند که نتیجه آن برقراري امنیت و دوستی بین فرق و مذاهب اسلامی و ایجاد وحدت و سلامت آنها خواهد بود و نیز توجه به این امر مهم است که حضرت علامه امینی متذکر می شوند که منظور ایشان از نگارش الغدیر، رفع سوء تفاهم و نزدیک کردن امت اسلام به یکدیگر و حفظ همبستگی و وحدت اسلامی است …..

توجه بزرگان و صاحب نظران:

(مضمون) حضرت علامه امینی شروع این جلد را با نامه اي که موید توجه خاص حضرت ملک فاروق اول پادشاه مصر به کتاب شریف الغدیر است را مذکور و می فرماید (……. توجه خاصی که اعلیحضرت ملک فاروق اول پادشاه مصر، درباره این کتاب الغدیر مبذول فرموده اند حاکی از راي محکم او در ایجاد وحدت اسلامی و تشویق دعوت کنندگان به سوي آن است و پرده از روي این حقیقت بر می دارد که داشتن آراء و عقیده در باره مذاهب اسلامی آزاد است و هرگز رشته برادري محکم مسلمانان که قرآن به آن تصریح دارد (انما المومنون اخوه) از این طریق گسیخته نخواهد شد و این گفتگو و مناظره همیشه در بین مسلمین و در راس آنها صحابه و تابعین وجود داشته بدون آنکه مشکلی را ایجاد نماید ….. و با تمام اختلافی که در اصول و فروع وجود دارد یک اصل بزرگ و محترم مشترك وجود دارد و آن ایمان به خدا و پیامبر اوست که همه ما را به هم مرتبط نموده و پیوند می دهد و ما مولفان دعوت کنندگان به اسلام هستیم …..).

و نیز در ادامه در تقریظ توسط آیه اﷲ حاج میرزا عبدالهادي شیرازي آمده است:

(……. از حقایق بسیار روشن این است که کتاب ارزشمند الغدیر نوشته رهبر دینی بی نظیر و مصلح کبیر و معلم اخلاق جلیل القدر، حجت الاسلام والمسلمین نجفی، از عالی ترین تالیفاتی است که دانشگاه بزرگ اسلامی نجف اشرف به آن فخر و مباهات می نماید ….. و این کتاب بزرگترین دائره المعارفی است که در خود علوم، ادب، ….. را جمع آوري نموده است …..اگر مولف عالیقدر این کتاب علامه امینی در میان ما نبود و نمی دیدیم که او چگونه به تنهایی اقدام به این عمل بزرگ نمود، تصور همه بر آن قرار می گرفت که این کتاب حاصل زحمات گروهی از دانشمندان است که هر کدام گوشه اي از آن را به نگارش درآورده اند، بنابراین وظیفه همه مسلمانها است که قدر این مرد بزرگ و خدمات ارزنده او را بدانند …..، به حقیقت سوگند که در این کتاب دروس عالیه اي ….. از فقه و تفسیر و حدیث و رجال، وجود دارد ….. و این عجیب نیست زیرا مولفدر همه نوشته هاي خود از باب مدینه علم رسول خدا یعنی امیرالمومنین که در نجف اشرف مزار اوست کمک می گیرد…..)، و نیز در ادامه نمونه نامه هایی که از اقصاء نقاط جهان در مدح و منقبت حضرت علامه واصل شده است مذکور، که از آن جمله است نامه استاد صفا خلوصی از لندن، سید محمد فرزند علامه سید علی نقی حیدري کاظمی از علماء و پیشوایان پایتخت عراق ….. است.

حضرت علامه در مقدمه این قسمت کتاب خود، بدواً ثنا و ستایش و حمد خود را به خداوند مخصوص و سپس به شکر نعمت هاي غیر قابل احصاء حضرت حق می پردازد و شکرانه خالص و بی شائبه خود را بر اعطاءولایت امیرالمومنین تقدیم حضرت حق نموده و در انتها می فرماید: (……. خدایا مرا موفق بفرما تا نعمت هایی را که به من وپدر و مادرم عطا فرموده اي سپاسگزاري نمایم و عملی شایسته انجام دهم که مورد پسند و رضاي تو باشد و فرزندانم را صالح قرار ده که امیدم به سوي تو و از بندگان مطیع تو هستم

(کلب گوید ما و همه دوستان آن بزرگوار عرض می نمائیم که ما نیز عین همین مناجات را بدرگاه خداوند علی اعلی داریم و از حضرت او استدعا داریم دعاي آن بزرگوار و ما را نیز به احسن وجه اجابت فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

شعراء قرن ششم:

سید محمد اقساسی متوفی 575:

(……. خلافت شایسته و حق علی است که بعد از رسول خدا بهترین انسان روي زمین و برترین فرد و شایسته همه گونه فخر و مباهات است، او جانشین واقعی رسول خدا و وارث علم پیامبر عظیم الشان است …..، او کسی است که در روز غدیر خم، رسول خدا بازوي او را گرفت و بالا برد و اگر شک داري از عمر (خلیفه دوم) بپرس، و نیز او کسی است که تمامی بتها کعبه(که نماد شرك و کفر و بت پرستی در جهان عرب و شبه جزیره عربستان محسوب می گردیدند) را در هم شکست و از تقبیح و سرزنش مردم هراس به دل راه نداده در حالی که از مدتهاي قبل گروه بسیاري در برابر آن بت ها عبادت میکردند، او داماد رسول خداست و شوهر دختر او فاطمه، که آیات و سوره ها در فضیلت او نازل شده است، پس بخشش و غفران الهی، سزاوار و شایسته و حق کسانی است که روز قیامت ذخیره اي جز محبت و دوستی او براي خود نمی بینند، یا امیرالمؤمنین روز وداع از جهان مرا اندوهگین می سازد اما آمدن تو به هنگام مرگ بر بالین من و بشارت به شروع امنیت و سعادت ابدي مرا شاد و مسرور می سازد.).

شاعر ما جناب سید محمد اقساسی با این شعر در واقع به دو بیت شعري که برخی از عامه براي ابوبکر جعل کرده بودند پاسخ داده و با آن به معارضه پرداخته است که ترجمه آن اشعار جعل شده این است (……. خلافت حق ابی بکر است که بعد از رسول بهترین فرد روي زمین است و به هنگام مرگ آتش اشیاق در دل شعله می گیرد …..)

شخصیت اقساسی:

او محمد بن علی بن (فخر الدین ابی الحسن حمزه) بن (کمال الشرف ابی الحسن محمد) بن (ابی القاسم حسن ادیب) بن (ابی جعفر محمد) بن (علی زاهد) بن (اصغر اقساسی) بن (یحیی) بن (حسین ذي العبره) بن (زید شهید) بن (الامام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام)، خاندان اقساسی از خاندان هاي بزرگ وشریف دودمان علی علیه السلام در عراق است …..، از این خاندان با اصالت، دانشمندان بزرگ، محدثانی عالی قدر و شاعران، فرماندهان، نقیبانی فاضل ….. برخاسته اند.، ….. نخستین کسی که به نام اقساسی معروف شد سید محمد اصغر پسر یحیی بن زید است.

شرح حال خاندان اقساسی:

این عساکر می گوید جد اعلاي سید محمد اقساسی، ابوالقاسم حسن اقساسی معروف به ادیب است که مردي داراي کمالات و صاحب ذوق ادبی و با هیبت و چهره اي زیبا بود …..، از لحاظ زندگی بهترین افراد خاندان ابیطالب و از جهت اخلاقی بهترین آنها و به اقساسی که ناحیه اي از کوفه است معروف بود ….. او خط زیبایی هم داشته است،

یکی دیگر از نیاکان شاعر ما (کمال الدین شرف ابوالحسن محمد بود که از سوي سید مرتضی نقیب کوفه و امیر الحاج بود ….. و پس از فوت شریف مرتضی در مرثیه او اشعاري بلند سرود که نهایت اندوه او را نشان می داد (……. او را شناختم و اي کاش نشناخته بودم، تلخی زندگی براي کسی است که او را شناخته باشد و سپس به فراق مرگ او دچار شود، ….. روزگار با مرگ او به عوض خواب و آرامش به من نگرانی و اضطراب داده و روشنایی مرا به تاریکی تبدیل کرده است …..، اي شریف مرتضی خداوند ترا ازساکنان بهشت و مقیمان غرفه هاي آن قرار دهد تا در جوار پدران پاك و مطهرت باشی که بازماندگان صالح به گذشتگان صالح خود می پیوندند.)،

و نیز العمري درباره جد او یعنی فخر الدین ابوالحسین حمزه می نویسد: که او نقیب کوفه و دوست با فضل و ….. نیکوکارم بوده است و ….. در سلسله راویان حدیث نام او نیز مذکور است …..، ابن شهرآشوب اشعاري را از ابن الفضل تمیمی آورده که به سید قطب الدین اقساسی نسبت داده اند و به نظر می رسد که اشعار در تمیمی و یا گذشتگان آل اقساسی باشد که او براي مستنصر گفته باشد و ترجمه آن اینست (……. تو اندکی از فضایل و شگفتی هاي علی را از من شنیده اي در صورتی که همه کارهاي او همواره عجیب است. آیا شنیدي که او یعنی علی علیه السلام وصی پیامبر چگونه در یک شب از مدینه به مداین رفت و به وصیت سلمان پاك عمل کرد و او را در قبر قرار داد و به مدینه برگشت، در صورتی که هنوز صبح نشده بود و آیا تو این گفته را غلو و غیر ممکن می دانی و حال آنکه مثل این واقعه در قرآن آمده که آصف بن برخیا پیش از چشم برهم زدنی، تخت بلقیس را از کشور سبا به نزد سلیمان نبی حاضر نمود، پس چگونه تو این عمل را از آصف ممکن و آن را غلو و غیر ممکن نمی دانی ولی درباره علی مرا غلو کننده و دروغگو می پنداري، پس اگر احمد بهترین و بالاترین پیامبران است، پس این بزرگوار یعنی علی علیه السلام هم بهترین و بالاترین اوصیاء است پس چگونه ادعا می نمایی که این امر امکان پذیر نیست، و اگر برخلاف قول خداوند در قرآن بر حرف خود اصرار داري پس تمام گفته ها دروغ است و نیز گفتی که این بیان و نقل غلات شیعه است که در بیان فضایل علی زیاده روي میکنند، پس گناه غالیان، چیست وقتی که مطلب درست و صحیحی را بیان می نمایند…..).،

حضرت علامه سپس در باب موضوع طی الارض و نفی و تکذیب این کرامت کوچک مولاي ما امیرالمومنین را از سوي معاندین تشریح و سپس میفرماید، این عمل به فرض محال بودن محال عادي است نه عقلی و گر نه مساله معراج رسول خدا به صورت جسمانی که جزء ضروریات دین و داستان آصف برخیا نباید صحیح باشد و نیز می فرماید…..

و همچنین ما آنان یعنی ائمه معصومین را افراد عادي مثل دیگران در مرحله ایمان و درجات الهی نمی دانیم بلکه براي آنان معجزه و کرامت قائل و آن را از ضروریات مقام آنان می دانیم و در ادامه قصه هایی از محدثین عامه در مورد طی الارض افرادي عادي از آن مذاهب را بیان می نماید که قطعاً مقامشان از علی علیه السلام پایین تر است از آن جمله از (ابن عساکر، ابن کثیر، احمد بن محمد صیداوي، شیخ بزرگوارابوالحسن علی، احوالات بشرحافی، غانم بن یعلی تکریتی، محمد بن علی حباك خادم شیخ جلال الدین سیوطی، سخاوي، ابنجوزي و …..) که البته این نمونه ها نیز مانند نمونه هاي دیگر چون مربوط به غیر خاندان پیامبر و امیر المومنین است مورد انکار قرار نگرفته ولی اگر منسوب به آل احمد می گردید مثل این فضیلت مورد انکار قرار می گرفت.

(کلب گوید آیا شما تعجب نمی نمایی که اگر همین کعبه و خانه خدا در بلاد شیعه بود و مردم رو به سوي ساختمان کعبه نماز می خواندند آنها همه را به جرم پرستش ساختمان کعبه و رکوع و سجود در مقابل سنگ و گل تکفیر و مشرك خطاب نموده و حکم به ارتداد همه نمازگزاران می دادند ولی چون در مکه و در میان خود آنان قرار دارد رکوع و سجود به سوي خانه کعبه را علیرغم اینکه با مغز و افکار واپسگراي آنها سازش ندارد می پذیرند و اگر ترس از اجماع ملت اسلام نبود خانه کعبه را براي جلوگیري مردم از شرك و نوعی دیگر از بت پرستی یعنی ساختمان پرستی ویران می نمودند و این سنت را با بدعتی دیگر حرام می نمودند مانند متعه که سنت رسول خدا بود ولی خلیفه دوم آن را حرام کرد و مردم هم تبعیت نمودند گویا که وحی بعد از رسول منقطع نشده و بر عمربن الخطاب نازل شده است انا ﷲ و انا الیه راجعون)

تعصبات بی جا:

اما این انکارهایی که بعضی از نویسندگان اهل سنت براي بسیاري از فضایل مولایمان علی و خاندان بزرگوارش ابراز مینمایند حرف تازه اي نیست

(کلب گوید اگر قرآن را به آنها نشان نمی دادي ولی وقوع معراج رسول خدا و یا سخن درگهواره از سوي عیسی و یا وقایع سلیمان و …..، را براي آنها تعریف می کردي آنها با تمسخر، طعنه، ساختگی بودن، امکان عقلی نداشتن، نادرست بودن اسناد، راویان، تردید و ….. آن را انکار می کردند ولی چون قرآن را مقدم بر احادیث یاد گرفته اند این حقایق را نادیده گرفته و نسبت به آنچه براي رسول خدا و وصی او واقع شده است انکار و تردید روا می دارند و آن را غلو و بدعت تصور می نمایند)

….. آنان فکر می کنند کار خوبی می کنند در صورتی که امثال این فضایل را براي غیر اینمردان پاك الهی جایز می شمرند و آن را بدون هیچ تردیدي می پذیرند ولی براي علی و اهل بیت پیامبر راه انکار را در پیش می گیرند …..،

بطورمثال در حدیث رجعت خورشید براي علی علیه السلام. در این کتاب مذکور شد که چگونه اسناد و احادیث رجعت خورشید براي مولایمان علی با دعاي رسول خدا (که جزء قطعی معجزات رسول خدا و کرامات امیرالمومنین وصی ایشان است)، بررسی و صحت آن اثبات گردید ….. حال ملاحظه می فرمائید که سبکی، یافعی، ابن حجر، صاحب شذرات و دیگران، نظیر این رجعت را براي شخصی به نام اسماعیل بن محمدحضرمی متوفی 676 نقل می نمایند، بدون آنکه نسبت به آن انکاري را ابراز نمایند…..،

سبکی می گوید: (……. از جمله کرامات حضرمی که بسیاري آن را نقل نموده اند اینست که او روزي در سفر به خادمش گفت به خورشید بگو در جایش بماند تا ما به منزل برسیم …..، خادم به خورشید گفت فقیه اسماعیل دستور می دهد در جایت بمانی پس خورشید هم توقف کرد تا آنها از جایی که از منزل فقیه بسیار دور بود به منزل رسیدند پس فقیه به خادم گفت چرا زندانی خود (منظور خورشید) را آزاد نمی کنی پس خادم به خورشید دستور داد که غروب کند…..) یافعی نیز این کرامت را نقل نموده و نیز از جمله کرامات دیگر او آن است که از درخت (سدره المنتهی) درخواست کرد که از میوه اش به او و یارانش بخوراند و درخت هم اطاعت نمود …..).

ابن عمار نیز رجعت دیگري براي حضرمی نقل می نماید که (حضرمی می خواست به شهر زبید برود و چون فاصله زیادي بود و غروب دروازه آن را می بستند، به خورشید دستور توقف داد و به نقل ابن حجر خورشید هم ساعتها توقف کرد تا به آنجا رسیدند و بعد غروب کرد …..)،

علامه سماوي در کتاب خود این موضوعات را در قالب شعري پاسخ داده است، (……. در تعجب هستم از قومی که از روي دغل و کینه اي که در درونشان شعله می کشد منکر می شوند واقعه ردالشمس و رجعت خورشید را براي مرتضی علی در صورتی که این رجعت به دستور پیامبر صورت گرفته و از معجزه آنحضرت است، ولی وقوع آن را به گفته خضري و بدستور خادم اسماعیل حضرمی جایز می شمرند…..)، …..اما عقلا و راویان این افسانه ها می دانند که در چه زمان و چراو کجا و به چه منظور این یاوه ها بافته شده است …..

نماز هزار رکعت:

بسیار در احادیث نقل گردیده است که هر کدام از ائمه ما، امیرالمومنین و امام حسین و حضرت زین العابدین در شبانه روزهزار رکعت نماز می خوانده اند و ….. حالا سخن ابن تیمیه را بدانید که به روشهاي مختلف به انکار آن پرداخته، یا می گوید هزار رکعب نماز ارزش ندارد، زیرا رسول خدا در شب بیش از 13 رکعت نماز نمی خواند و ….. و یا مداومت بر شب زنده داري نه تنها مستحب نیست مکروه است و ….. و یا از تواناییشان خارج است و ….. اگر با سرعت انجام شود عاري از خضوع وخشوع است، اما می گوید شب زنده داري با تهجد و قرائت کل قرآن در یک رکعت نماز، درباره عثمان رضی اﷲ عنه ثابت است پس شب زنده داري و تلاوت قرآن او از دیگران بالاتر و آشکارتر است، …..

پاسخ پندارها و یاوه هاي ابن تیمیه:

اما تصور ابن تیمیه در کراهت این عمل و مخالفتش با سنت پیامبر و خارج شدن آن از فضیلت به این دلایل، در واقع مطلبی است که از نادانی همه جانبه او، از شئون عبادت و فقه السنه و وارونه جلوه دادن حقایق از روي جهالت و یا عمد او حکایت می کند، زیرا سیزده رکعت نماز پیامبر اکرم در شب و رکعاتی در روز چنانکه در اخبار بیان شده، همان نمازهاي شب، شفع و وتر و نافله صبح و نوافل نمازهاي روزانه است و با مطلق نمازها که استجاب ذاتی دارند و در احادیث فراوان از پیامبر به آن ترغیب شده که به نمونه هایی از آن اشاره می شود، ارتباطی ندارد،

از جمله (…….نماز بهترین چیزي است که بجا آورده شود کم یا زیاد، و یا نماز بهترین عمل است، پس هر کس توانایی زیاد خواندن آن را دارد کوتاهی نکند، و یا اي انس در شبانه روز نماز زیاد بخوان که تو را حفظ می نماید، ….. یا به طریق صحیح از بخاري و مسلم روایت شد که پیامبر اکرم آنقدر شب را به عبادت روي پا ایستاد که از پایش خون جاري شد، ….. و یا در نقل دیگر پاها و یا ساق پاهاي آن حضرت ورم کرد…..،

از عایشه نقل شده که تا جایی که از قدمهاي او خون جاري شد ….. و روش جاري در میان مسلمانان در انجام عباداتی چون نماز و روزه و حج و قرائت قرآن و دیگر اعمالی که موجب تقرب به خدا می شود، بر طبق توانایی آنان انجام شده و می شود….. و لذا بعضی صد رکعت بعضی دویست رکعت مثل (قاضی ابویوسف متوفی 182، قاضی ابن سماغه متوفی 233، …..) بعضی سیصد رکعت مثل (پیشواي حنبلیان احمد بن حنبل متوفی 241، جنید قواریري متوفی 298، عبدالغنی مقدسی متوفی600، …..) بعضی چهارصد رکعت مثل (پیشواي حنفی ها ابوحنیفه نعمان متوفی 150، ابوقلابه متوفی 276، …..)، گروهی پانصد رکعت مانند (بشر بن ابومنصوري متوفی 180، …..) بعضی ششصد رکعت مانند (حارث بن یزید حضرمی متوفی 130،…..) بعضی هفتصد رکعت مثل (اسود بن یزید متوفی 75، عبدالرحمن بن اسود متوفی 98، …..) و یا در شرح حال بسیاري از رجال اهل سنت آمده که آنان در شبانه روز و یا تنها در روز هزار رکعت نماز می خواندند و این را از فضایل آنان می دانسته اند مانند (مره ابن شراحیل متوفی 76، عبدالرحمن بن ابان بن عثمان بن عفان، عمیر بن هانی ….. 13، ابوحنیفه، رابعه عدویه، …..)، و ما نیز هم اکنون از یارانمان کسانی را می شناسیم که گاهی در شب و گاهی در شبانه روز کمتر از هفت ساعت، هزار رکعت نماز می خوانند، بر خلاف ابن تیمیه نادان که تصور می نماید امکان ندارد، پس بجاي آوردن هزار رکعت نماز در شبانه روز، هیچگاه تمام وقت آن را اشغال نمی کند و نیازمند به مصرف تمام وقت و یا نصف آن نیست و چنین کاري هم مخالف با سنت پیامبر نبوده و بلکه عین سنت است …..،. و نیز مداومت بر شب زنده داري در تمام شب اگر مستحب نباشد و به فرض ابن تیمیه مکروه و مخالف سنت ثابته پیامبر باشد، پس چگونه دانشمندان در آثار خود آن را جزء فضایل بزرگان به شمار آورده اند، مانند (سعید بن مصیب وحسن بصري متوفی 92 و متوفی 110، که با وضویی که در ثلث اول شب می گرفتند، نماز صبح می خواندند، و یا ابوحنیفه پیشواي حنفیان، که چهل سال نماز صبح را با طهارت نماز عشاء خوانده، ….. یا عبدالواحد بن زید چهل سال نماز صبح را باوضوء عشاء می خوانده …..)،

…..و نکته دیگر اینکه بر اساس عقیده برادران اهل سنت، تنها با روش پیامبر سنت ثابت نمی شود بلکه با رفتار هر فردي از افراد مسلمین نیز ثابت خواهد بود، پس چه مانعی دارد که عمل علی علیه السلام در خواندن هزار رکعت در یک شبانه روز سنت قرار داده شود آیا چنانکه باجی، سیوطی، سنکواري و ….. دیگران تصریح کرده اند، اول کسی که نماز تراویج را سنت قرار داد عمر بن الخطاب نبود و ….. نیز آیا بجا آوردن نوافل به جماعت درماه رمضان از بدعت هاي مشهور او نیست …..، که امثال این اعمال به سنت خلفاء مشهور است، ….. و یا مگر آنها از پیامبر نقل ننموده اند (که برشما باد به عمل کردن بر سنت من و سنت خلفاء راشدین هدایت یافته)، پس چرا این احادیث را اختصاص به سنت هاي خلفاء به استثناء علی می نمائید و از شمول آن نسبت به سنتهاي امیرالمومنین علیه السلام منع می کنید، و براي رفع تصورات ابن تیمیه و کسانی که قی کرده او را میخورند، همین مطلب کافی است که شیخ محمد عبدالحی حنفی کتابی نوشته و ….. اثبات نموده که ….. تمام شب را به عبادت مشغول بودن و خواندن تمام قرآن در شبانه روز یکبار یا چند بار و انجام هزار رکعت نماز و….. نه بدعت است و نه در شرع از آن نهی شده بلکه عملی نیکو و مطلوب است، …..

و اما اینکه گفته است چنین کاري مقدور نیست این استناد سخیف او به دلیل کسالت روحی او از انجام عبادات زیاد است و لذا ابن تیمیه و تمام کسانی که درتمام عمر خود نشاط انجام چنین عباداتی را نداشته اند و همیشه از رفتار پسندیده عابدان و پارسایان بدور بوده اند، طبعاً تصور خواهند نمود که چنین کاري غیر ممکن است ولی براي آنانی که شیرینی اطاعت و بندگی را چشیده اند اینگونه عبادات امري عادي و ساده است،

مشکل اوراد و ختم ها:

انسان محقق در طی بررسی کتب و …..، اعمال طاقت فرسایی را که انجام آنها بیش از انجام هزار رکعت نماز وقت اشغال میکند را می یابد که به افراد معمولی نسبت داده شده و احدي از این معاندین اعم از ابن تیمیه و یا دیگران این اعمال را منکر نشده و راویان و روایات آنان را مورد طعن و انکار قرار نداده اند و …..، فلسفه آن هم بسیار روشن است زیرا انگیزه آنان ایجاب می کند که فقط فضایلی را انکار نمایند که در ائمه علیه السلام وجود داشته است که گوشه اي از این اعمال، بعنوان شاهد خاطرنشان می گردد (ابوالدردا صحابی، هر روز صد هزار تسبیح، ابوهریره هر شب قبل از خواب 12 هزار تسبیح و هر روز 75 هزار استغفار، ….. ابوحنیفه پیشواي حنبلیان قبل از نماز جمعه، بیست رکعت نماز می خوانده و قرآن را در آن ختم می کرد، ….. عبدالعزیز مقدسی …..،) پس اعمال یاد شده را با هزار رکعت نماز مقایسه کن تا ببینی که تا چه اندازه بر آن فزونی(لفظی و زمانی) دارد اما ببین که چگونه دوستی او نسبت به صاحب اوراد فوق و امثال آنها، این اجازه را به او می دهد که آن اعمال را ممکن بداند ولی خباثت او در دشمنی با خاندان پیامبر موجب می شود که آن را غیر ممکن بشمارد، ….. و اما آنچه او در پایان سخن خود آورده است از اینکه عثمان تمام قرآن را در یک رکعت نماز خود می خوانده، مطلبی است که از

موضوع بحث خارج است اما ابن تیمیه آن را به خاطر این ذکر نموده تا مقابله کند فضیلت امام را با فضیلتی مشابه آن از عثمان ولی غافل است از اینکه اولاً آن اشکال که بر موضوع سنت نبودن نماز ائمه وارد است، بر عمل عثمان هم وارد است زیرا در هیچ مورد ثابت نشده که رسول خدا تمام قرآن را در یک رکعت نماز خوانده باشد، ثانیاً چنین عملی از حد امکان (لفظی و زمانی) خارج است زیرا کلمات قرآن 77934 و بنا به قول عطاء بن یسار 77439 کلمه است و در هر صورت این یک رکعت نماز عثمان یا باید بین مغرب و عشاء و یا از عشاء تا صبح باشد و در هر دو صورت خواندن تمام قرآن در یک رکعت غیرممکن است، از سوي دیگر بخاري و مسلم از پیامبر روایت نموده اند که حضرت به عبداﷲ بن عمر فرمود که قرآن را در هفت روز بخواند نه بیشتر و نیز از حضرت روایت شده است که کسی که قرآن را در کمتر از سه روز بخواند از آن چیزي نمی فهمد، و نیز عثمان از جمله کسانی بشمار آمده که قرآن را در هفته یکبار ختم می نموده است.

مشکل ختم قرآن:

موضوع ختم قرآن در کتب اهل سنت بسیار پیچیده و به صورت کاملاً گوناگون نقل و خود مشکلی شده که در نهایت،کیفیت و چگونگی آن را در هاله اي از ابهام و تاریکی قرار داده است، آنها نقل نموده اند که بعضی از مسلمین تمام قرآن را در یک رکعت بین ظهر و عصر یا مغرب و عشاء یا غیر آن می خوانده اند از جمله (عثمان بن عفان، تیم بن اوس، سعید بنجبیر، …..)، بعضی تمام قرآن را در یک روز از جمله (سعد بن ابراهیم زهري، ابوبکر بن عیاش، …..)، بعضی در هر شبی یک ختم قرآن از جمله (علی بن عبداﷲ ازدي، بخاري صاحب صحیح، شافعی پیشواي شافعی و …..)، بعضی هر شبانه روز یک ختم قرآن از جمله (سعید بن ابراهیم مدنی، ثابت بن اسلم، جعفر بن مغیره، …..)، برخی شبانه روز دو ختم قرآن از جمله(سعید بن حبیر، منصور بن زاذان، ابی حنیفه، شافعی، …..)، بعضی در یک شب دو ختم قرآن از جمله (ابوبکر بن محمد بلاطنسی، احمد بن رضوان، …..)، بعضی در یک شبانه روز سه ختم قرآن از جمله (زهیر بن محمد، کرزبن و بره کوفی، …..)،بعضی در یک شبانه روز چهار ختم قرآن می نمودند که از جمله آنان (ابوقبیصه محمد بن عبدالرحمن، علی بن ازهر …..)،

بعضی از آنها بین مغرب و عشاء پنج ختم قرآن می کرده اند از جمله (شعراوي می گوید روزي آقایم ابوالعباس مصري حریثی متوفی 945 بر من وارد شد، بعد از نماز مغرب تا هنگام نماز عشاء نزد من بود و من شاهد بودم که پنج ختم قرآن نمود، من این قضیه را براي آقاي دیگرم علی مرضعی متوفی 930 نقل کردم و او گفت پسرم من در حال سلوك خود، سیصد رکعت نماز و شصت ختم قرآن را در یک شبانه روز خواندم که در هر درجه اي یک ختم قرآن بوده است.)،

بعضی از آنها در یک شبانه روز هشت ختم قرآن و یا بیشتر میکرده اند و از آن جمله (سید بن کاتب نووي می گوید بعضی از مسلمین در شبانه روزهشت ختم قرآن می کرده اند مانند سید بن کاتب صوفی رضی اﷲ عنه و صاحب خزینه الاسرار …..، گوید او چهار ختم قرآن در روز و چهار ختم قرآن در شب می کرده و گویا این کار را روي طی لسان و بسط زمان صورت می داده است، و صاحب کتاب التوضیح می گوید بیشترین رقم ختم قرآن شبانه روزي که ما از آن آگاهی داریم هشت ختم قرآن است و مسلمی می گوید از شیخ ابوعثمان مغربی شنیدم که می گفت ابن کاتب در روز چهار ختم قرآن و در شب چهار ختم قرآن میکرده است، شیخ عبدالحی حنفی در کتاب خود می گوید، یکی از آن کسانی که در هر روز هشت ختم قرآن می نموده اند چنانکه برخی از شارحان صحیح بخاري آورده اند، علی بن ابیطالب است، بکر بن سهیل دمیاطی، قسطلانی می گوید ابوطاهر مقدسی را در سال 867 در قدس دیدم و از او شنیدم که در شبانه روز بیش از ده ختم قرآن میکرده است و از این بالاتر برهان بن ابی شریف که خدا از عملش همه را بهره مند سازد از او برایم نقل کرد که در شبانه روزپانزده ختم قرآن می کرد و این حقیقتی است که جز از طریق فیض الهی نمی توان به آن رسید و هم او می گوید که در کتاب ارشاد خواندم که شیخ نجم الدین، مردي از یمن را هنگام طواف دید که تمام قرآن را در یک دور یا هفت دور از طواف میخوانده است و …..؛ غزالی در احیاء العلوم می گوید کرزبن وبره که در مکه اقامت داشت در هر شبانه روز هفت بار دور خانه خدا طواف می کرد و دو ختم قرآن می نمود ….. یعنی محاسبات می گوید طول 77 بار طواف می شود ده فرسخ و با هر هفت بار طواف دو رکعت نماز می شود مجموعه 280 رکعت نماز، دو ختم قرآن و ده فرسخ راه رفتن، …..،

نازلی در خزینه الاسرارمی گوید از شیخ موسی سدرانی که از اصحاب شیخ ابی مدین مغربی است نقل شده که او در شبانه روز هفتاد ختم قرآن می کرده است، او بعد از بوسیدن حجر الاسود قرآن را شروع می کرده و در محاذات باب آن را تمام می نموده و از لحاظ خواندن هم طوري قرآن را قرائت می نمود که برخی از اصحاب آن را حرف به حرف می شنیده اند، و نیز در صفحه 180همان کتاب آمده که شیخ ابومدین مغربی یکی از سه نفر و رئیس اوتادي است که هر روز هفتاد هزار مرتبه قرآن را ختم می کرده اند و بخاري در صحیح خود از ابوهریره و او از رسول خدا نقل نموده که فرموده است که قرآن بر حضرت داوود سبک آمد تا جایی که فرمان میداد مرکوبش را زین نمایند و پیش از زین شدن تمام قرآن را می خواند، و قسطلانی در شرح این حدیث گفته است گاهی زمان کم داراي برکت زیاد است در نتیجه در آن عمل زیاد واقع می شود و این حدیث دلالت می کند که خداوند متعال براي هر کس از بندگان شایسته اش که بخواهد زمان را می پیچد، چنانکه مکان را می پیچد …..)،

حضرت علامه امینی می فرماید: این مطالب که گفته شد چیزي جز افسانه هاي گذشتگان و بیهوده گویی هاي آنان نیست که دست هاي اوهام این مطالب را رقم زده و همه این یاوه ها در برابر چشمان ابن تیمیه و پیروان او قرار داشته و با این حال از هیچکدام آنها کوچکترین صدایی بیرون نیامده است و به هیچ وجه به آنها اعتراضی ننموده اند. در صورتی که شایسته و روا بود که این افسانه ها و مطالب بی اساس در کتب افسانه اي نوشته شود و یا در گودالهاي بیابان دفن شود و یا در میان دریاها انداخته شود و …..، وا اسفا بر این کتابهاي بزرگی که شامل چنین خرافات و موهومات باشد و واي بر آن بزرگانی که در برابر این اباطیل و موهومات سر تعظیم فرود آورده و آنها را شایسته نقل در کتب خود دانسته اند، قطعاً اگر ابن تیمیه می دانست که دقت کامل در این باره، چهره واقعی او و رسوایی این شرمندگی را براي کسانی که بعداً می آیند آشکار می سازد، البته در این باره سکوت می کرد و از نماز امیرالمومنین و امام حسین و حضرت زین العابدین ایراد نمی گرفت و این عار و ننگ ابدي را بر خود و ….. نمی خرید.

(کلب گوید و چقدر مسلمانان بدبخت شده اند که امثال ابن تیمیه و یا ابن حزم و ….، که کمترین فهم و درکی را از کتاب خدا و مفهوم احادیث و ….. ندارند و معانی و مفهوم آیات قرآن را در نمی یابند و تفاوت معنی خطا و جرم را در قرآن نمیفهمند و …..، ولی به خود اجازه دهند که با اظهار نظرهاي بیجا، گروه گروه عوام جاهل را به همراه خود به جنگ با پیامبر ووصی او وادار نموده و دسته دسته وارد دوزخ جاویدان خدا نمایند انا ﷲ و انا الیه راجعون)

محدث در اسلام:

تمام مسلمین اتفاق نظر دارند که در امت اسلام همانند امت هاي سابق افرادي هستند که به آنها محدث گویند و پیامبر بزرگ اسلام همانطور که در صحاح و مسانید از طرف عامه و خاصه آمده است از این حقیقت خبر داده است، محدث کسی است که فرشته با او سخن می گوید بدون آنکه آن شخص پیامبر باشد و یا آنکه او فرشته را ببیند و دیگر آنکه در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه از مبدا اعلی ایجاد شود و یا اینکه در قلب او حقایقی که بر دیگران مخفی است پدید آید و یا معانی دیگر که در این محدوده می توان از او اراده نمود، ….. بودن چنین افرادي در میان امت اسلام مورد اتفاق تمام فرقه هاي مسلمین است و اختلاف در تشخیص افراد است، به نص شیعه، علی علیه السلام و امامان از نسل او محدث هستند و اهل سنت عمر بن الخطاب را محدث می دانند، و اما در نصوص اهل سنت، بخاري در صحیح خود در باب مناقب عمر بن الخطاب از ابی هریره و او از رسول خدا آورده است که آن حضرت فرمود «قطعاً درمیان بنی اسرائیل که قبل از شما زندگی می کردند، مردانی بوده اند که با آنها سخن گفته می شد بدون آنکه پیامبر باشند، پس اگر در میان امت من کسی از آنها وجود داشته باشد او عمر بن الخطاب است»، مسلم نیز در صحیح خود و ابن جوزي ….. این روایت را نقل نموده اند که این روایت مورد اتفاق همه است…..، ابن حجر گفته است بعد از صدر اسلام افراد محدث زیاد بوده اند، دلیل آن هم برتري اسلام بر سایر امت ها است چون در بنی اسرائیل پیامبران مبعوث شدند و پیامبر ما خاتم انبیاء است و پیامبري بعد از او نیست در عوض آن محدثون در این امت زیاد پیدا شدند …..)،

و اما نصوص شیعه درباره محدث را ثقه الاسلام کلینی در کتاب اصول کافی تحت عنوان فرق میان رسول، نبی، محدث در قالب چهار حدیث آورده است که (……. رسول کسی است که فرشته بر او ظاهر می شود و با او سخن می گوید و نبی کسی است که در خواب می بیند و چه بسا رسالت و نبوت در یک فرد جمع می شود و محدث کسی است که صدا را می شنود ولی فرشته را نمی بیند، برید (راوي) می گوید سوال کردم خداوند شما را شایسته فرماید چگونه می تواند بفهمد آنچه در خواب دیده است درست است و از ناحیه فرشته است فرمود خداوند به او این توفیق را می دهد که آن را تشخیص دهد زیرا خالق هستی با قرآن تمامی کتب آسمانی و با پیامبري رسول خدا امر پیامبري را در جهان ختم نموده است(یعنی پس از ایشان هیچ پیامبر و کتاب آسمانی نخواهد بود). ….. و از عمار که به امام پنجم عرض کردم آنان (امامان) داراي چه مرتبه و مقامی هستند آیا پیامبرند، فرمود خیر آنان پیامبر نیستند بلکه علما و دانشمندان بوده و منزلت آنان همانند ذي القرنین در دانش و همراه موسی و همراه سلیمان است …..،.

داوري و انصاف:

تمامی مواردي که مذکور شد قسمت عمده روایات شیعه در باب محدث بودن خاندان عصمت و طهارت است که از این نوع روایات فراوان و در کتب شیعه با همین مضامین پراکنده است و مفاد این روایات آن است که در امت اسلام مانند امت هاي دیگر افرادي محدث هستند و علی علیه السلام و فرزندان او که امامان بعد از او هستند در شمول علما و محدثون هستند نه پیامبر، و این صفت فقط در انحصار آنان نبوده و ارتباطی به منصب امامت آنان ندارد بلکه دیگران که امام هم نبوده اند از جمله فاطمه دختر پیامبر و سلمان فارسی نیز این مقام را دارا بودند. پس همه امامان محدث هستند ولی هر کس محدث بود امام نیست …..، این است معنی محدث در نظر شیعه و نه هیچ چیز دیگر و آخرین گفتار نزد شیعه و سنی همین است، یعنی هیچ اختلافی بین شیعه و سنی و دیگر مذاهب اسلامی در اینمورد وجود ندارد، مگر آنکه شیعه عمر را از محدثین نمی داند …..، حالا با من بیا تا از دروغگوي حجاز، عبداﷲ قصیمی یعنی همان جرثومه نفاق و بذرافشان فساد در جامعه اسلامی سوال کنیم که چگونه در کتاب الصراع خود می آورد که شیعه میگوید (……. امامان اهل بیت به نظر شیعه انبیاء هستند و به آنان وحی می شود و فرشتگان براي آنان وحی می کردند و شیعیان درباره فاطمه و امامان از فرزندانش همان چیزي را که در باره انبیاء قائل هستند درباره آنان اعتقاد دارند …..)، چرا این مرد نمی فهمد که مسئله محدث بودن مورد اتفاق همه مذاهب مسلمین است و با این تهمت و افترا در موضوع محدث بودن، به امتی بزرگ که آراء شایسته او جهانگیر شده است، تهمتی را وارد می نماید که در واقع به منزله انکار قرآن است. و …..

علم امامان شیعه به غیب:

گفتگو درباره علم امامان از آل محمد صلوات اﷲ علیهم از سوي کسانی که نسبت به شیعه در دلهاي آنان کینه و عداوت وجود دارد شیوع پیدا کرده است …..، از جمله گفته قصیمی در الصراع تحت عنوان (امامان طبق عقیده شیعه همه چیز را میدانند و آنان هرگاه که بخواهند چیزي را بدانند خداوند آنان را تعلیم می دهد، آنان می دانند چه وقت خواهند مرد و مردنشان طبق خواست آنهاست و علم ماکان و ما یکون دارند و چیزي بر آنها پوشیده نیست و …..، و امامان با خدا در علم غیب شریکند و …..).

حقیقت علم غیب:

علم غیب یعنی آگاهی بر چیزهایی که بیرون از دید و حواس ظاهري ما قرار دارد، خواه حوادث حال و یا آینده …..، مثلاً مومنان، بیشتر باورهاي آنان مثل ایمان به خدا، فرشتگان ….. قیامت، بهشت و دوزخ، لقاء اﷲ ….. حور و بهشت و …..، که در آینده وجود دارد و تصدیق می نمایند، جزء علوم غیب است …..، همانطور که در قرآن آمده (الذین یومنون بالغیب ….. و یا،الذین یخشون ربهم بالغیب …..) و حال منصب نبوت و رسالت ایجاب می نماید که انبیاء علاوه بر آنچه که مومنان بر آن باور دارند، داراي علم غیب گسترده تر و همه جانبه تري باشند که آیات زیر بر این موضوع دلالت دارد (……. ذالک من انباء الغیب نوحیه الیک، …..، …..) که داستان حضرت مریم، نوح، یوسف، …..، از آن جمله است پس معلوم می شود که اینگونه علوم غیب مخصوص پیامبران است نه دیگران، و خداوند درقرآن کریم در این خصوص می فرماید (……. عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احد الا من ارتضی من رسول، یعنی خداوند عالم بر غیب است و آگاه نمی کند بر غیب خود احدي را مگر آن پیامبري را که پسندیده است)، ….. پس بر اساس نص صریح قرآن، انبیاء و اولیاء و مومنان داراي علم غیب هستند و ….. و دانش آنها در هر مرحله اي که باشند ذاتی نیست و بلکه عارضی است یعنی از لحاظ کمیت و کیفیت محدود و مسبوق به عدم است، نه ازلی بودن و براي آن هم ابتداي هست و هم انتها و…..، که از خدا گرفته شده و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو یعنی نزد او کلیدهاي غیب است و کسی از آنها جز ذات اقدس او آگاهی ندارد….. پس پیامبر و وارث علم او در میان امت، در عمل نمودن بر اساس علم غیبی خود در موارد نزول بلا و …..، یا در اعلام به مردم، نیازمند اذن و اجازه الهی هستند پس علم و عمل و اعلام به مردم، سه مرحله اي از علم غیب است که هیچ کدام ارتباطی با مرحله دیگر ندارد. پس هر چه دانسته شود واجب العمل و گفتنی نیست، حافظ امام ابواسحاق ابراهیم بن موسی مشهور به شاطبی در کتاب ارزنده الموافقات خود آورده است (……. به عبارتی عمل به ظاهر ملاك است و اعتبارات غیبی در مورد اوامر و نواهی شرعی بی اعتبار خواهد بود) و لذا بر اساس اصول شرع و دستورات وارده (البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر) ….. و حال مواردي که شخص می تواند به علم (غیبی) خود که از راه کشف و شهود و …..حاصل نموده عمل نماید سه قسم است:

اول: در امر مباح باشد مثلاً صاحب کشف و شهود می داند که فردي در فلان ساعت نزد او می آید و اعتقادات نادرستی دردل دارد پس خود را آماده می کند یا دوري می کند.

دوم اینکه عمل به آن داراي فایده اي باشد، ….. مانند کرامت، که براي اولیاء امتیاز و در ضمن امتحان نیز است ….. بطورمثال رسول خدا حسب نیاز به امور پنهانی خبر می داد و معلوم است که رسول اکرم به تمام آنچه که از غیب می دانسته خبرنمی داده است و حسب و مقتضاي نیاز از آن استفاده می فرمود، بطور مثال رسول خدا به کسانی که پشت سر او نماز می خواندند خبر داد که البته این از معجزات رسول خداست که آنها را از پشت سر می بیند ….. و گفتن این مطلب به خاطر مصلحتی بود که در اظهار آن وجود می داشته و گرنه می توانست بدون اعلام این مطلب آنان را امر و نهی فرماید. و هم چنین است سایر کرامات و معجزات آن بزرگوار …..

سوم: در موردي است که از آن براي ترساندن و بشارت دادن مردم استفاده شود، تا خود را آماده کنند پس در این صورت جایز است ….. مانند داستان نوح و فرزند او، یا اخبار قوم هود، عاد، ثمود، ابراهیم و لوط و …..، و یا بشارات فراوان که از تورات و انجیل ….. درباره پیامبر و ….. آمده است. پس در اینها هیچ مانعی وجود ندارد که خداوند به بعضی از بندگان خود مقداري از علم غیب از علم ماکان و ما یکون، علم آسمانها و زمین، علم اولین و آخرین و علم فرشتگان و رسولان ….. را تعلیم دهد، همانطور که هیچ مانعی وجود ندارد در اینکه خداوند مقداري از علم ظاهري خود را به آنان عطا نماید تا ابراهیم وار ملکوت آسمانها و زمین را ببیند.، پس در اینگونه موارد هیچگاه تصور اینکه بنده با خدا در علم غیب، یا علم ظاهري (در هر مرحله آن که باشد) شریک است صحیح نخواهد بود، زیرا میان آنها فرق بسیار است زیرا علم بشر (غیب یا آشکار) وابسته به محدودیت هاي بشري است و علم الهی در (غیب یا آشکار) وابسته به ذات اقدس الهی است و نیز علم فرشتگان نسبت به خدا یعنی هرگاه خدا مثلاً به اسرافیل اذن بدهد که از طریق مطالعه در لوح محفوظ که در آن بنیان همه امور موجود است به اسرار آفرینش آگاهی حاصل نماید، به هیچ وجه اسرافیل با خدا در علم شریک نخواهد بود و لذا از این راه شرك لازم نخواهد آمد. پس اصولاً مقایسه علم ذاتی و مطلق با علم عرضی و محدود و علمی که چگونگی نمی پذیرد و زمان و مکان ندارد با علم محدود و مقید و یا علم ازلی و ابدي با علم حادث و موقت …..، غلط است مانند مقایسه علم مجتهد و علم مقلد هر چند مقلد همه آنها را فرا بگیرد.

علم غیب مخصوص به خدا:

با توجه به مطالب یاد شده، علم غیب ذاتی و مطلق بدون آنکه مقید و محدود به کم و کیف باشد مخصوص ذات اقدس خداوند است و لذا بر هر عنوان از علم غیب و آشکار دلالت ندارد، که این معانی بطور نفی و اثبات در این آیات شریفه مذکور است (……. قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا اﷲ …..) بگو (درمیان کل موجودات در آسمانها و زمین علم غیب را کسی جز خدا نمی داند) و یا (ان اﷲ عالم الغیب السموات و الارض انه علیم بذات الصدور)، (خداوند عالم غیب در آسمان ها و زمین است و او بر اسرار دل ها آگاه است) …..،

(کلب گوید شاعر پارسی گوي ایران چه زیبا فرمود در همین معنی که (نداند به جز ذات پروردگار که فردا چه بازي کند روزگار) و یا گفتار منسوب مولایمان به علی علیه السلام و موضوع اکتسابی بودن علم به غیب آنحضرت و اختیار تغییرات که مربوط به ذات خداوند است که به همین معنی در کتاب خدا اشاره دارد که یمحو ما یشاء و یثبت که آنچه خداوند به آنان آگاهی داده است از ابتدا تا انتها قابل تغییر و تبدیل است و اختیار آن بدست خداست و گواه آن بداء است که در امور رخ داده است و می دهد و خواهد داد، پس علمی که عرضی و غیر جوهري است، از لحظه اعطا و القاء قابل تغییر بوده و علم به تغییر فقط در اختیار ذات اقدس الهی است و در واقع علمی که داده می شود از لحظه داده شدن قابلیت اتکا ندارد، زیرا تغییر آن در نهایت با خداست بطورمثال خداوند وعده عذاب به قوم یونس داد و یونس از عذاب خبر داد ولی مردم توبه کردند خدا پذیرفت، یعنی خداوند در حکم نوشته شده و مقدر شده و خبر داده شده غیبی خود تغییر داد و لزومی نداشت به پیامبر خود خبر دهد و یونس آمد وچون عذاب را ندید و غضبناك اشتباه کرد و رفت، ….. تا رسید به یونس آنچه که رسید و یا …..)، و لذا اساساً کل صفات پروردگار از جمله علم (غیب و آشکار) او با آنچه به انسان عطا می فرماید فرق می نماید بطور مثال زنده نمودن مرده از سوي عیسی که به اذن خدا انجام شد و یا آفریدن پرنده از گل و …..، بدیهی است صفت مطلق از آن خداست و صفت محدود مربوط به مخلوق، و ….. نمی توان گفت که عیسی از زنده کردن مرده و ابراهیم در خلق پرنده با خدا شریک است…..

و یا مثال دیگر از تسلیم جان ها…..، که خداوند می فرماید در قرآن که (……. بگو این ملک الموت است که جان هاي شما را می گیرد …..) و نیز می فرماید (……. خدا جان ها را هنگام مردن می گیرد …..) که در واقع هیچ تعارضی در میان این آیات نیست و لذا با نسبت دادن میراندن از سوي غیر خدا، گناه و معصیت صورت نگرفته است. ….. یا اگر خداوند به کسی چنان قدرتی عنایت کند که بتواند زمین مرده را زنده کند چنین کسی شریک خدا نخواهد بود و در واقع آن کسی که چنین می نماید ذات اقدس خداوند علی اعلی است. (و فاعل مامور مأذون است)

گفتاري با قصیمی

حالا بیائید از قصیمی سوال کنیم که گفتار شیعه در مورد اینکه «امامان بخواهند چیزي را بدانند، خداوند همان را به آنان تعلیم می دهد» چه ارتباطی با شرك دارد که او نتیجه گرفته و می گوید (این گفته شیعه ملازم است به اینکه امامان با خدا در علم غیب شریک خواهند بود)، و بعد از آنکه دانستیم دانش آنان با اخبار از ناحیه خداوند و اعلام او خواهد بود، چگونه می توان علم آنان را با علم خدا برابر دانست، این نادان جاهل گمان کرده اعتقاد به اینکه امامان نسبت به (بماکان و مایکون) عالمند وچیزي بر آنها مخفی نیست، مستلزم شرك به خدا در صفت علم غیب و تحدید دانش اوست …..)، حالا سوال ما از او اینست که چگونه این شرکت که او در مورد علم به غیب امامان شیعه بیان داشته بر پیشوایان اهل سنت در مورد روایات زیر پنهان مانده است و درباره حذیفه نقل کرده که رسول خدا علم ما کان و ما یکون تا روز قیامت را به او آموخته است، احمد بن حنبل که امام مذهب همین آقاي قصیمی است در مسند خود آورده است ….. از ابی ادریس که او می گوید از حذیفه بن یمان شنیدم که می گفت (……. به خدا قسم من هر حادثه اي که تا روز قیامت واقع شود می دانم)، بیچاره قصیمی ندانسته که آگاهی انسان از زمان مرگ و اختیار کردن آن در صورت داشتن اختیار بین مرگ و زندگی، نه محال است و نه دور از انتظار و با توجه به مقام با عظمتی که مومن در نزد خدا دارد، چه رسد به امامان شیعه علیهم السلام و تعجب اینکه چگونه این مرد ازآنچه که فقهاي هم مذهب او درباره امامان و پیشوایان آنها نقل و آنها را جزء فضایل آنها عنوان نموده اند بی اطلاع و ناآگاه است؟! بطور مثال (آنچه را که از ابن شهاب نقل نموده اند در آن زمان که حریره مسموم را به ابوبکر هدیه نمودند و او باحارث بن کلده می خورد، پس حارث به او گفت اي خلیفه رسول خدا از این غذا دست بردار که در او سم یکساله است ومن و تو در یک روز خواهیم مرد پس او هم دست برداشت و آنان همواره علیل بودند تا سال به آخر رسید و هر دو در یک روز مردند).، و نیز آنچه را (احمد در مسند و طبري در ریاض نقل نمودند داستان خواب عمر را آورده اند که در مورد مرگش دیده بود و نقل کردند بین خواب و مرگ او یکهفته فاصله نشد،)، و نیز در ریاض (از کعب الاحبار نقل کرد که او به عمر گفت اي امیرالمومنین وصیت خود را بکن که تا سه روز دیگر خواهی مرد، وقتی سه روز گذشت ابولولو به او خنجر زد و مردم و از جمله کعب بر او وارد شدند و عمر گفت حرف همان است که کعب گفته است) و یا پیش بینی که ابن حصین فزاري از محل موضع ترور او و یا آن مردعرب لهبی در موسم حج از زمان مرگ عمر در سال بعد نمودند، …..)، و تعجب آور تر آنکه در ایام خلافت ابوبکر، مرده اي از به قتل رسیدن عمر خبر داده است و آن را بیهقی از عبداﷲ بن عبیداﷲ انصاري آورده که گفت ثابت بن قیس را که دریمامه کشته شده بود دفن می کردند و من هم حاضر بودم، ناگهان دیدم مرده میگوید: (محمد رسول خدا، ابوبکر صدیق، عمرشهید است و عثمان نیکوکار و رحیم است) و قاضی نیز این قضیه را در کتاب الشفاء خود آورده و نیز عبداﷲ بن سلام می گوید (در آن زمانی که عثمان در محاصره بود پیش او رفتم و بر او سلام کردم ….. گفت خواب دیدم پیامبر فرمود اگر میخواهی مرگ را انتخاب کن و افطار پیش ما بیا، و اگر می خواهی ترا بر محاصره کنندگان پیروز نمایم، من افطار پیش او را یعنی مرگ را انتخاب کردم) و باز از او نقل شده که گفته است (من رسول خدا و ابوبکر و عمر را دیشب در خواب دیدم به من گفتند شکیبا باش که فردا شب پیش ما افطار خواهی کرد) و ابن عمر گوید (…….او را فردا در حالی که صائم بود کشتند)و …..،

خطیب بغدادي و ابن جوزي آورده اند که (……. محمد بن اسماعیل که صاحب کرامات زیادي بود به ابی الحسین مالکی گفت که من هشت روز دیگر غروب روز پنجشنبه می میرم و روز جمعه قبل از نماز دفن می شوم و تو فراموش می کنی …..، ….. رفتم و دیدم همانطور که او گفته بود و پیش از نماز او را دفن کردند …..)، در متون کتاب تاریخ و فرهنگ بزرگان اهل سنت قضایاي بسیاري مانند این قضایا از مردم یافت می شود که آنها را براي افراد مذکور فضیلت و کرامت ذکر نموده اند و آن قضایا مربوط به علم غیب و آگاهی آنان از ضمیر و باطن و فکر دیگران است و قصیمی و پیروانش این قضایا را شرك و کفر ندانسته ولی نقل وقایع شبیه به آن قضایا در مورد امامان شیعه، موجبات یاوه گویی آنان را فراهم نموده است، حضرت علامه در ادامه نمونه هایی دیگر از این قضایا را بیان می فرماید …..

انتقال جنازه ها به مشاهد مشرفه:

(مضمون) گروهی بی اطلاع از احکام اسلام، غافل از مصادر فتوي، درباره این مسئله سر و صداي زیادي بپا کرده و تصور نموده اند که این موضوع از مختصات شیعیان است و بر این نادانان مخفی مانده است که پیروان مذاهب دیگر نیز با شیعه درجواز انتقال اموات به جهت اغراض صحیح از محلی به محل دیگر چه قبل از دفن و چه بعد از دفن خواه میت وصیت کرده باشد و یا نه موافقت دارند، مالکی آن را با سه شرط (عدم متلاشی شدن، هتک حرمت نشدن، وفق مصلحت اعم از نابود شدن بر اثر بلایاي طبیعی یا غیر طبیعی، امید کسب برکت در مکان دیگر، نزدیک محل سکونت خانواده و …..)، حنبلی ها به شرط غرض صحیح مانند مکان مقدس یا در نزدیکی بنده اي صالح مشروط به اینکه از تعفن آن مصون باشند، بلامانع می دانند و فرقی در این انتقال، میان قبل و بعد از مردن نیست، شافعی نقل و انتقال را حرام و یا مکروه می داند مگر در نزدیکی مکه و مدینه یا بیت المقدس یا غیر بنده صالح که در آن صورت کراهت هم ندارد، ….. حنفی گوید مستحب است هر جا مُرد همانجا دفن شود و انتقال او قبل از دفن به شرط عدم تعفن بلامانع است، اما بعد از دفن خارج کردن جز براي خروج از زمین غصبی و یا اخذ به شفعه حرام است …..،

کسی که در تاریخ بررسی نموده باشد این حقیقت را به وضوح در می یابد که علماء همه مذاهب عملاً اتفاق بر جواز حمل جنازه ها چه قبل از دفن و چه بعد از آن دارند و اینکه نقل اموات به سوي اماکن مقدسه مانند مکه و مدینه، جوار قبر امام، کنار قبر بنده صالح، سرزمین پاك، یا محیطی که خانواده میت در آنجا هستند و یا به مقبره خانوادگی، امري جایز بوده است ….. که همه این امور دلالت بر مجاز بودن این امر و اتفاق امت اسلامی بر آن بوده است و نیز تاریخ نشان می دهد که این کار از زمان صحابه و تابعان و در صورت وصیت میت و یا تصمیم اولیاء آنان رواج داشت و …..، اگر این موضوع از همان ابتداي اسلام مورد قبول نبود هیچگاه صحابه در مورد رسول خدا اختلاف نمی نمودند که آن حضرت را در مدینه یا مکه یا کنار جدش ابراهیم علیه السلام دفن نمایند و …..، این موضوع نه تنها در اسلام بلکه درشرایع پیشین نیز مشروع بوده و لذا می بینیم حضرت آدم که در مکه وفات و در غار ابوقبیس دفن شده بود به وسیله نوح پیامبر به کشتی حمل و در بیت المقدس و به روایت شیعه در نجف اشرف مدفون شد و یعقوب که در مصر فوت و دفن شده بود به شام برده شد و موسی علیه السلام بدن یوسف را که در مصر دفن شده بود به فلسطین حمل کرد و یوسف جسد پدرش را از مصر به حبرون آورد و دفن کرد، ….. در دلایل النبوه آمده که اولین کسی که از قبري به قبر دیگر نقل گردید علی بن ابی طالب بود ….. که ابتداء دردارالاماره کوفه مدفون گردید و قبرش پنهان بود تا بعداً به نجف حمل گردید، …..)، و بسیاري از کسانی که جنازه آنان قبل از دفن به جاي دیگر منتقل شد (1. مقداد بن عمر ثعلبه صحابی ….. 5. اسامه بن زید صحابی ….. 17. جعفر بن محمد بن عرفه….. 29. ابراهیم بن محمد ابوالطیب عطار ….. 39 ابوبکر بیهقی ….. 53. صدرالدین ابوبکر خجندي ….. 80. علی بن محمد کیزوانی)، و نیز بسیاري که بعد از دفن جنازه آنان را به جاي دیگر بردند: (1. عبداﷲ بن عمرو، پدر صحابی بزرگوار جابر بن عبداﷲ که در احد با دوستش عمرو بن جموح شهید شدند و در یک قبر قرار داشتند و پس از شش ماه، جابر او را بیرون آورده و به جاي دیگر برد در حالی که بدنش سالم بود، 2. عبداﷲ بن سلمه از شهداي احد که مادرش با اجازه رسول خدا او را به مدینه برد 3. مجذر بن زیاد که با اجازه رسول خدا او را با شتري که جنازه عبداﷲ بن سلمه را حمل می نمود به مدینه بردند 4. طلحه بن عبیداﷲ تمیمی (از عشره مبشره) که دخترش او را پس از سی سال در حالی که بدن او سالم بود از ثقیف بصره به هجرتین بصره برد. 5. قبور در مسجد النبی، عینی آورده است که عثمان رضی اﷲ عنه دستور داد، کل قبرهایی که نزدیک مسجد بود را خراب و همه اجساد را به قبرستان بقیع ببرند 6. شهداي احد: ابن جوزي از جابر روایت نمود که معاویه تصمیم گرفت چشمه اش را در احد جاري نماید به او نوشتند این کار مقدور نیست مگر آنکه آن را از روي قبور شهداء احد جاري سازیم او نوشت قبرها را بشکافید …..، جابر می گوید آنها یعنی پیکرهاي شهداي احد را دیدم که روي گردن مردان حمل می شدند مانند کسانی که خوابیده اند و کلنگ به گوشه پاي حمزه علیه السلام اصابت کرد و خون از آن جاري شد،…..)،

و ابن جوزي از جابر می گوید از طرف معاویه ما را در مورد کشته هاي احد هنگام جریان آب ندا دادند و ما آنها را پس از چهل سال در حالی که بدن آنها ترو تازه (یعنی کاملاً سالم بود) از قبرها بیرون آوردیم) …..، 12. ابن سمعون ….. 15.ابوبکر محمد بن موسی خوارزمی ….. 21. عبدالسید بن محمد معروف به ابن الصباغ ….. 26. احمد بن علی بن محمد قاضی ….. 34. محمد بن محمد ابوحازم فقیه حنبلی ….. 44. محمد بن ابراهیم ابو عبداﷲ کتانی شافعی مصري ….. 55. ابوسعید کوکبوري صاحب (اربل) ….. 61. پادشاه صالح نجم الدین ایوب ….. 68. عبدالرحمن بن احمد جامی ….. 70. درباره ساختمان قبر ابی حنیفه پیشواي حنفی ها چهارصد زنبیل استخوان از کسانی که قبلاً در کنار قبرش دفن شده بودند در آورده ودر بقعه یکی از حنفی ها دفن کردند تا زمین مورد نظر ایجاد و پایه هاي مقبره ابوحنیفه، در زمین مورد نظر مهیا شود …..).

زیارت مشاهد مشرفه خاندان پیامبر و دعا و نماز در آن اماکن و توسل و تبرك به آنها:

از صدر اسلام تاکنون همواره مسلمین، قبور انبیاء و امامان و اولیاء و بزرگان دین و در راس آنها مرقد مطهر پیامبر اکرم رازیارت نموده و با رفتن به سوي این مرقدها و خواندن نماز و دعا در برابر آنان و تبرك و توسل به آنها به خداوند تقرب می جستند و این کار مورد اتفاق همه فرقه هاي اسلامی بدون کوچکترین اختلافی بوده است تا آنکه زمانه و روزگار، ابن تیمیه حرانی را زائید ….. او هذیان گویی را آغاز کرد و سنت را بازیچه قرار داد و ….. هتک حرمت و توهین را از حد گذرانید و….. حرکت براي زیارت پیامبر اکرم را حرام شمرد و مسافرت براي این عمل مقدس را معصیت دانسته و فتوي داد کسی که براي زیارت پیامبر می رود چون سفر معصیت می رود نماز را تمام بخواند ….. که بسیاري از دانشمندان اهل سنت علیه او قیام کردند و گفتار او را مورد انتقاد قرار دادند ….. و یاوه گویی ها و دروغ هایش را آشکار کردند. فقهاي شام علیه او فتوي داده و …..، سرانجام حکم به تکفیر او نموده اند و اظهار نظر فقهاي شام به نظر قاضی القضاه شافعی مذهب مصر (البدر بن جماعه)عرضه شد و در پشت همان ورقه فتوي نوشت ستایش مخصوص خداست آنچه در این ورقه آمد پاسخ پرسشی است که درمورد گفته ابن تیمیه آمده، مبنی بر اینکه زیارت پیامبران و صالحان بدعت است و ….. مسافرت براي زیارت قبور انبیا جایز نیست، این گفته باطل و مردود است و لذا گروهی از فقها نقل نموده اند که زیارت پیامبر اکرم، فضیلت و سنت و مورد اتفاق همگان است و شایسته است که این مفتی یاد شده (ابن تیمیه) از اینگونه فتاوي عجیب و غریب که پیش ائمه و علماء باطل است منع گردد و چنانچه از آن دست نکشد باید به زندان افکنده شود …..) و در همین راستا محمد بن ابراهیم شافعی و محمدبن جریري انصاري حنفی و محمد بن ابی بکر مالکی و احمد بن عمر مقدسی حنبلی نیز نظر خود را اعلام نمودند، این چهارنفر قاضی القضاه مذاهب چهارگانه مصر در هنگام وقوع این فتنه در سال 726 بودند و نیز از کسانی که این گمراه را نهی می نموده است ذهبی بوده که گفته است (ستایش می کنم خدا را بر ذلت خود ….. وا اسفا برسنت و اهل آن ….. تا کی خودت و عبارات و سخنان یاوه و بیهوده خود را ستایش می کنی و علما را مذمت می نمایی و عورت هاي آنان را جستجو می نمایی، ….. از مغلطه کاري در دین بترس ….. به خدا قسم در جهان مسخره شده ایم ….. ايمرد تو داري قی کرده ها و سموم فلاسفه را نشخوار می کنی که زیاده روي در آن وجود تو را فاسد کرده است. آري شمشیر   حجاج و زبان ابن حزم برادر یکدیگر بودند و تو خواص پلید این هر دو ناپاك را یکجا جمع کردي ….. آیا اکثر پیروان تو راجز دیوانه هاي زنجیري کم عقل، یا عوامان دروغگوي نفهم یا افراد غریب مرموز مکار یا خشک مقدسان نفهم، گروه دیگري تشکیل می دهند، اگر حرف مرا قبول نداري بررسی کن ….. اي کاش احادیث محدثین از دست تو سالم بماند ولی تو در هروقتی به آنها حمله کردي با تضعیف و تأویل و یا انکار و ابطال سعی در بی اعتباري آنان داري ….. در دهه هفتاد عمرت و دروقت مردن هستی که وقت کوچ کردن (مرگ تو) نزدیک است ….. و وقتی حال تو نسبت به من که دوست مهربان و صمیمی تو هستم این است پس نسبت به دشمنان تو چگونه خواهد بود …..)، ….. بالاخره تمامی دانشمندان و علماء اسلام بر علیه اوقیام نموده و گفتارهاي پوچ و بی اساس و مخالف با کتاب و سنت و اجماع و قیاس او بر همگان آشکار و در دمشق اعلام شده هر کس معتقد به عقیده ابن تیمیه باشد خون و مال او حلال است ….. و از این گروه گمراه قصیمی مولف الصراع است،که راه ابن تیمیه خبیث را پیموده و روش او را اتخاذ نموده است ….. و در قرن بیستم همانند استادش ….. یاوه هایی بافته و به مردم اعلام کرده (این اعمال یعنی زیارت و دعا و نماز نزد قبور و ….. همه از آفات شیعه است و آنان با این اعمالشان ملعون و خارج از ریسمان الهی هستند، …..، اما دیدن قبر آن حضرت و یا سنگ و ساختمان آن فضیلت و ثوابی به اتفاق همه علما ندارد بلکه دیدن خود آن بزرگوار در زمان حیاتش ذاتاً فضیلتی نداشته و فضیلت شما در ایمان به او و پیروي از او و پیمودن راه و یاري دین اوست ….. و بطور خلاصه هیچ کس نمی تواند براي زیارت قبر شریف پیامبر اکرم کوچکترین فضیلتی اثبات کند و این حقیقت از سیره مسلمین صدر اسلام به خوبی آشکار است)،

شاید خواننده محترم فکر کند که او براي انکار شدید خود دلیل و یا برهانی دارد در صورتی که بزرگان مذاهب اسلام در قرون گذشته و عصر ابن تیمیه و زمان محمد بن عبدالوهاب که این کهنه ها را تجدید کرده و تا زمان حاضر، همگی به اجماع منکر این چرندیات و یاوه سرایی ها بوده و حکم به کفر کسانی که به این عقاید نادرست و ….. دور از سیره مسلمانان گرویده اند، داده و عقاید پلید آنها را مورد انتقاد قرار داده اند….. آیا براي یک مسلمان شایسته است که براي زیارت آن حضرت در زمان حیات و یا بعد از مرگ او ارزشی قائل نشود و در ملاء عام اعلام کنند که زیارت پیامبر اکرم کار بیهوده اي است

(کلب گوید قلب ما جریحه دار ازفقدان حمیري ها و ناشی ها و ….. است تا با اشعار چون شمشیر خود بر این دشمنان حرامزاده خدا و رسول بتازند و کسی نیست به این گونه افراد مانند زباله و بی ریشه بگوید تقدیم احترام به شخصیت ها و رهبران هر قوم، دلالت بر احترام به افکارو اندیشه ها و روش هاي آنان دارد که معمولاً در جهان با نثار تاج گل و سرود ….. صورت می پذیرد، آیا صحیح است که ما در میان ملل دنیا به بی احترامی به سرور کائنات که جهان را به برکت وجود خود با تعالیم اسلام از لجن زار اخلاق و کثافات اعمال زشت درآورد، مشهور شویم و کسی نیست به این فرد و امثال او که مصداق جرثومه هاي فساد و تباهی هستند بگویدکه اگر رسول خدا نبود و زحمات علی و یاران رسول خدا وجود نداشت، معلوم نبود که تو و امثال تو از کدام مادر معلوم الحال زاده می شدید و پدرانتان چه زباله هایی بودند حالا که با زحمات آن دو بزرگوار و یاران آنها، آبی به زیر پوست توافتاده و کسانی را به دور خود دیده اي و احساس شخصیت می کنی و استفراغ پیشینیان شیطان صفت خود را قورت می دهی خداوند تو و دوستان تو را به جرم دشمنی با خدا و رسول خود در دوزخ ابدي مخلد بفرماید خداوندي که فوق صوت نبی صدایی را نمی شنود مگر آنکه اعمال او را حبط و او را به دوزخ جاودانی خود داخل می نماید در مورد این دشمنان خود که اینگونه توهین و ناسزا و دشمنی را نسبت به پیامبر او روا می دارند چگونه عمل خواهد نمود ….. انا ﷲ و انا الیه راجعون)،

آیا در میان تمام ملل این رسم رواج ندارد که زیارت بزرگان خود را محترم می شمارند و آن را براي زائر افتخار می دانند …..،(مضمون) ….. اینگونه احترام که مردم براي مقدسین قوم خود از ابتدا تا انتها داشته اند و دارند پس گمان تو براي زیارت سید فرزندان آدم چگونه خواهد بود ….. هیچ روزي نیست مگر آنکه هفتاد هزار فرشته به زمین آمده و قبر شریف پیامبر را درآغوش می گیرند و بر او درود می فرستند و …..

ترغیب به زیارت قبر رسول اکرم:

ما نمونه روایات را که ائمه مذاهب چهارگانه و حافظان احادیث در صحاح و مسانید خود در فضیلت زیارت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله آورده اند را می آوریم:

1.عبداﷲ بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نقل نموده است که آن حضرت فرمود (من زار قبري، وجبت له شفاعتی) یعنی کسی که قبرم را زیارت کند شفاعت من در روز قیامت بر او واجب می شود) این روایت را عده اي از حافظان حدیث و ائمه روایات نقل نموده اند که از آن جمله (عبیدبن محمد وراق نیشابوري متوفی 255،عبداﷲ بن محمد قرشی متوفی 281، محمد رازي متوفی 310، ابن خزیمه متوفی 311، قاضی محاملی متوفی 330، ابواحمد بن عدي متوفی 365، عبداله بن محمد انصاري متوفی 369، دارقطنی متوفی 385، ماوردي متوفی 450، ابوبکر بیهقی متوفی 458،علی بن حسن خلعی متوفی 492، محمد بن فضل قرشی متوفی 538، عیاض مالکی متوفی 544، ابن عساکر متوفی 571 درتاریخ او، (و لازم به ذکر است که تصحیح کننده خائن کتاب او آن بخش (کسی که قبر پیامبر را زیارت کند) را از کتاب ابن عساکر، در زمان چاپ حذف کرده و خدا راز این تحریف و آنچه در دل داشته است و سنگینی امر خیانت در امانت او را می داند)، احمد بن السلفی متوفی 576، عبدالرحمن اندلسی متوفی 581، ابن جوزي متوفی 597، اسکندرانی متوفی 611، یوسف بن خلیل دمشقی متوفی 611، عبدالعظیم منذري متوفی 656، یحیی بن علی قرشی متوفی 662، دمیاطی متوفی 705، هبه آله بنالحسن، یحیی بن الحسن، ابن الحاج متوفی 737، عبدالکافی السبکی متوفی 756، حریفیش متوفی 801، سمهودي متوفی 911،سیوطی متوفی 911، قسطلانی متوفی 923، شیبانی متوفی 944، شربینی متوفی 977، مناوي متوفی 1036، ….. جمعی از فقهايمذاهب چهارگانه مصر امروز و …..،.

2.از عبداﷲ بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم نقل شده که (کسی که به زیارت من بیاید و انگیزه اي جز زیارت من نداشته باشد بر عهده من است که او را در قیامت شفاعت کنم) و در روایتی دیگر (…….وارد نکند او را مگر زیارت من …..) در جاي دیگر (……. نکشاند او را حاجتی جز زیارت من …..) در روایت دیگر (تمایلی جز زیارت من نداشته باشد، به عهده خداست) و در روایت غزالی آمده (هدفی جز زیارت من نداشته باشد …..) این روایت را با اختلاف در تعبیرات آن جمع کثیري از حافظان حدیث که نمی توان بزرگی شخصیت و کثرت عدد آنها را نادیده گرفت، نقل نموده اند که از آن جمله (ابن السکن بغدادي متوفی 353 که سبکی در خصوص نقل این یک حدیث از او و در قالب فصلی از کتاب خود می گوید: ذکر این حدیث از ناحیه او دلیل بر این است که این حدیث طبق شرطی که او در مقدمه کتابش کرده مورد اتفاق صحیح محدثین است، طبرانی متوفی 360، مقري متوفی 381، دارقطنی متوفی 385، ابونعیم متوفی 402، خلعت متوفی 492، غزالی متوفی 505، ابن عساکرمتوفی 571، ابوالحجاج متوفی 648، یحیی بن علی قرشی متوفی 662، الحداد، نقی الدین شافعی متوفی 756، سمهودي متوفی911، قسطلانی متوفی 923، شربینی متوفی 977، شیخ زاده متوفی 1078.)،.

3.از عبداﷲ بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم روایت شده است (هر کس حج کند و قبرم را بعد از وفاتم زیارت کند، مانند کسی است که مرا در حیاتم زیارت کند (و بسیاري طرق دیگر اضافه است) ومصاحب من باشد) این روایت را نیز بسیاري از حافظان حدیث آورده اند از جمله (صنعانی متوفی 211، شیبانی متوفی 303،ابویعلی متوفی 307، بغوي متوفی 317، طبرانی متوفی 360، ابن عدي متوفی 365، مقري متوفی 381، دارقطنی متوفی 385، ابوبکر بیهقی متوفی 458، ابن عساکر متوفی 571، ابن جوزي متوفی 597، ابن نجار بغدادي متوفی 643، ابوالحجاج متوفی648، دمیاطی متوفی 705، ابن احمد حداد، ابوالحسین مصري، سبکی متوفی 756، حریفیش متوفی 801، سمهودي متوفی 911، سیوطی متوفی 911، خفاجی متوفی 1069…..

4.از عبداﷲ عمر به طور مرفوع نقل گردیده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (هر کس حج نماید ولی مرا زیارت نکند بر من جفا و ستم کرده است) این حدیث شریف را نیز گروه بسیاري از حافظان و ائمه روایات نقل نموده اند از جمله (ابن حبان تمیمی متوفی 354، ابن عدي متوفی 365، دارقطنی متوفی 385، سبکی متوفی 765، سمهوديمتوفی 911، قسطلانی متوفی 923، عجلونی متوفی 1162، زبیدي متوفی 1205، شوکانی متوفی 1250، …..

5.از عمر بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (هر کس که قبر مرا زیارت کند (یا مرا زیارت کند) من شفیع او خواهم بود (یا گواه او خواهم بود) و هر کس در یکی از دو حرم بمیرد، خداوند او را در روز قیامت در زمره کسانی محشور خواهد فرمود که در امنیت هستند) این حدیث را گروه کثیري از حفاظ نقل نموده اند ازآن جمله (طیالسی متوفی 204، ابونعیم متوفی 430، حافظ بیهقی متوفی 458، ابن عساکر دمشقی متوفی 571، ابوالحجاج یوسف بن خلیل دمشقی متوفی 648، تقی الدین سبکی متوفی 756، سمهودي متوفی 911، قسطلانی متوفی 923، ابن الدبیعمتوفی 944، مناوي متوفی 1031، عجلونی متوفی 1162،

6.از حاطب بن ابی بلتعه بطور مرفوع این روایت آمده است که رسول خدا فرمود (هر کس که بعد از وفات من مرا زیارت کند همانند کسی است که در زمان حیاتم مرا زیارت نموده است و کسی که در یکی از دو حرم بمیرد خداوند او را در قیامت در زمره کسانی قرار خواهد داد که در امنیت خواهند بود) این روایت را نیز گروه بسیاري از حفاظ و ائمه حدیث نقل نموده اند از جمله (دارقطنی متوفی 385، ابوبکر بیهقی متوفی 458، ابن عساکر دمشقی متوفی 571، ابوالحجاج متوفی 648،عبدالمومن دمیاطی متوفی 705، ابن الحاج متوفی 737، سبکی متوفی 756، شیخ شعیب حریفیش متوفی 801، سمهودي متوفی911، قسطلانی متوفی 923، عجلونی متوفی 1162 …..)

7.از عبداﷲ بن عمر بطور رفع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (کسی که حجه الاسلام کند و قبرم را زیارت نماید و جنگی نموده و درود بر من در بیت المقدس بفرستد، خدا درباره آنچه از واجبات بر او الزام نموده پرسش نخواهد کرد)، این روایت را نیز گروهی از حفاظ نقل نموده اند از جمله (ابوالفتح ازدي متوفی 374،ابوطاهر اصفهانی متوفی 576، تقی الدین سبکی متوفی 756، …..).

8.از ابوهریره بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود (هر کس بعد از وفات من مرا زیارت نماید مانند کسی است که در زمان حیاتم مرا زیارت نموده است و هر کس مرا زیارت نماید من در روز قیامت شفیع و گواه او خواهم بود) این روایت را نیز گروه بسیاري از حفاظ و ….. نقل نموده اند از جمله (ابن مرودیه متوفی 416، ابوسعد بن محمد متوفی 540، سعید بن محمد یعقوبی متوفی 552، سمعانی متوفی 562، ابن الانماطی متوفی 619، سبکی متوفی 756 …..).

9.از انس بن مالک بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود (کسی که مرا در مدینه به عنوان یک عمل نیک و قربه الی اﷲ زیارت کند من شفیع او خواهم بود) و روایت دیگر (کسی که در یکی از دوحرم بمیرد در روز قیامت در زمره افرادي که در امنیت هستند محشور خواهد گردید و کسی که به قصد قربت مرا در مدینه زیارت کند در قیامت در جوار من خواهد بود و نیز من گواه و شفیع او در روز قیامت خواهم بود) این روایت را نیز جمع بسیاري از حفاظ نقل نموده اند از جمله (ابن ابی فدیک متوفی 200، ابوبکر قرشی متوفی 281، حاکم نیشابوري متوفی 405، ابوبکر بیهقی متوفی 458، عیاض مالکی متوفی 544، ابن عساکر متوفی 571، ابن جوزي متوفی 597، دمیاطی متوفی 705، ابن الحجاج متوفی 737، ابن القیم جوزیه متوفی 751، سبکی متوفی 756، سمهودي متوفی 911، قسطلانی متوفی 923، سیوطی متوفی 911 و شیخ عبدالرحمن شیخ زاده متوفی 1078 با ذکر این عبارت که (در جوار من خواهد بود)، شوکابی متوفی 1250و …..).

10.از انس بن مالک به طور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (هر کس مرا در حالی که از دنیا رفته ام زیارت کند مثل اینست که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است و هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعتم در روز قیامت بر او واجب خواهد بود و براي هیچ فردي از افراد امت من که داراي استطاعت و وسعت مالی و جسمی و گشایشی باشد و مرا زیارت نکند عذري براي او نخواهد بود) این روایت را نیز گروه بسیاري از حفاظ و ….. نقل نموده اند از جمله (ابن نجار متوفی 643، السبکی متوفی 756، زین الدین عراقی متوفی 806، سمهودي متوفی 911، …..).

11.از ابن عباس به طور رفع آمده است که رسول خدا فرمود (کسی که بعد از وفاتم مرا زیارت کند همانند کسی است که در زمان زنده بودنم مرا زیارت کرده است و کسی که به خاطر زیارت من، نزد قبرم حاضر شود من هم در روز قیامت گواه وشفیع او خواهم بود) این روایت را (ابوجعفر عقیلی متوفی 322، ابن عساکر متوفی 571 و …..) در آثار خود نقل نموده اند.

12.از علی علیه السلام امیرالمومنین به طور مرفوع و غیر مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (هر کس قبر مرا بعد از مرگم زیارت کند مثل آنست که در حیاتم مرا زیارت کرده باشد و هر کس قبرم را زیارت نکند بر من جفا کرده است)، این روایت را نیز گروه بسیاري از حفاظ و ….. نقل نموده اند از جمله (یحیی بن الحسن،عبدالملک بن محمد خرکوشی، ابن عساکر، ابن نجار، دمیاطی و …..).

13.از بکر بن عبداله بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (کسی که به مدینه براي زیارت من بیاید روز قیامت شفاعت من برایش واجب خواهد بود و کسی که در یکی از این دو حرم بمیرد در امنیت مبعوث خواهد گردید،) این حدیث را نیز گروهی از حفاظ نقل نموده از آن جمله (یحیی بن حسن، سبکی، سمهودي .(…..

14.از عبداﷲ بن عمر بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود (هر کس مرا بعداز وفات من زیارت کند مثل آنست که در حیاتم مرا زیارت کرده است). و این روایت را نیز (نسایی متوفی 227، طبرانی متوفی 260، ابن عدي متوفی 365، انصاري متوفی 369، دارقطنی متوفی 385، بیهقی متوفی 458، عیاضی مالکی متوفی 544…..) نقل نموده اند.

15.از ابن عباس به طور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود (کسی که قصد مکه نموده و سپس مرا در مسجدم قصد نماید برایش دو حج مقبول نوشته شود) و فردوس این حدیث را در مسند خود آورده .(…..

16.از مردي از آل خطاب بطور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود (کسی که مرا از روي قصد زیارت نماید، روز قیامت در جوار من خواهد بود و کسی که در یکی از دو حرم بمیرد خداوند او را در زمره افرادي که در امنیت هستند محشور خواهد کرد و شحامی اضافه کرده، کسی که ساکن مدینه شود و با بلایش بسازد من در روز قیامت گواه و شفیع او خواهم بود) و این حدیث را راویان زیر نقل نموده اند (ابوجعفر عقیلی متوفی 322، دارقطنی متوفی385، حاکم متوفی 405، بیهقی متوفی 459، ابن عساکر متوفی 571 و …..)

17.از عبداﷲ بن عمر به طور مرفوع آمده است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرمود: (هر کس مرا در مدینه زیارت کند گواه و شفیع او خواهم بود) و حافظ دارقطنی با سلسله اسنادش آن را نقل نموده …..

18.از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم روایت گردیده است که فرمود (کسی که گشایشی در کارش باشد یعنی توانایی سفر داشته باشد و مسافرتی به سوي من انجام ندهد پس به من جفا کرده است)، این حدیث را ابن فرحون وغزالی ….. آورده اند.

19.پیامبر اکرم صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم فرموده است (کسی که بعد از وفاتم مرا زیارت نماید و درود و سلام بر من بفرستد من ده بار او را پاسخ می دهم و ده فرشته او را زیارت می کنند و همه بر او درود می فرستند و کسی که در خانه اش بر من سلام بفرستد خداوند روحم را آگاه می کند تا بر او سلام بفرستم. این حدیث را شیخ شعیب حریفیش متوفی 801نقل نموده است.

20.(مضمون) از ابی عبداﷲ محمد بن علاء که خداي رحمتش کند نقل شده است که (وارد مدینه شدم در حالی که سخت گرسنه بودم قبر پیامبر اکرم را زیارت کردم ….. پیامبر در عالم خواب قرص نانی به من مرحمت فرمود و من نصف را خوردم و بیدار شدم در حالی که نصف دیگر در دستم بود پس صدایی شنیدم که گفت اي عبداله کسی …..

21…… 22……

گفتار بزرگان مذاهب چهارگانه پیرامون زیارت قبل پیامبر بزرگوار اسلام:

بزرگان مذاهب چهارگانه درباره زیارت قبر رسول خدا گفتار فراوانی دارند ما چهل گفته را نمونه انتخاب کرده و مذکور مینمائیم.

ابوعبداﷲ حسین بن حسن حلیمی جرجانی شافعی متوفی 403 در کتاب خود می گوید (اما امروز از بزرگداشت آن حضرت زیارت آن بزرگوار است)، احمد بن محمد محاملی شافعی متوفی 425 (براي حاجی بعد از فراغت از مکه مستحب است قبرپیامبر اکرم را زیارت کند)، …..، قاضی القضات ابوالحسن ماوردي متوفی 450 (هنگامی که کاروان حج از مکه مراجعت می نماید شایسته است آنان را از راه مدینه عبور دهند تا قبر پیامبر اکرم را زیارت کنند و میان زیارت خانه خدا و زیارت قبر پیامبر اکرم را به خاطر احترام و شکرگزاري از زحمات بی دریغ او جمع نمایند و اگر این از واجبات حج نباشد قطعاً از مستحبات و عبادات نیکوي حاجیان محسوب خواهد شد)، عبدالحق بن محمد متوفی 466 از شیخ ابی عمران مالکی نقل نموده که (مالک کراهت داشت که گفته شود ما قبر پیامبر را زیارت کردیم زیرا زیارت (مستحب بود) و آن چیزي است که می شود انجام داد و می شود انجام نداد اما به اعتقاد او زیارت قبر پیامبر اکرم واجب است (و بایستی حتماً انجام گیرد) عبدالحق گوید منظور مالک از واجب اجراي سنن واجب و وجوب سنن موکده است)، ابواسحاق ابراهیم بن محمد فقیه شافعی متوفی 476 (زیارت قبر رسول خدا مستحب است)، ….. قاضی عیاض مالکی متوفی 544 (و زیارت قبر پیامبر اکرم سنت مورد اتفاق همه مسلمین و داراي فضیلت مورد تشویق و ترغیب است)، و اضافه می نماید از اسحاق بن ابراهیم که (از اموري که همیشه از شان حاجی بوده زیارت کردن در مدینه و تصمیم بر انجام امور زیربوده، نماز خواندن در مسجد پیامبر، تبرك به دیدن روضه مبارکه، منبر و قبر و محل جلوس و موضع دستها و پاهاي مبارك پیامبر اکرم و ستونی که به آن تکیه می داده و جایی که جبرئیل بر وي نازل می شده و مشاهده زحمات افرادي از صحابه و پیشوایان اسلام که در راه تعالی اسلام اقدام نموده اند و در آن اعمالی انجام داده اند و عبرت گرفتن از همه آنها و …..)، ابن هبیره متوفی 560 در کتاب انفاق الائمه گفته است (مالک، شافعی، ابوحنیفه، احمد بن حنبل که خداي آنها را رحمت نماید همگی اتفاق دارند که زیارت پیامبر اکرم مستحب است)، حافظ ابن جوزي، عبدالکریم بن عطاء آله مالکی متوفی 612(هنگامی که حج و عمره تو به طریق شرعی اتیان شد دیگر چیزي جز رفتن به مسجد رسول خدا براي درود فرستادن بر او و دعا کردن در برابرش و سلام بر مصاحبان او و رفتن به بقیع و زیارت قبور صحابه و تابعان و نماز در مسجد پیامبر اکرم باقی نمی ماند و کسی که قدرت بر این اعمال دارد آن را ترك نکند)، ابوعبداﷲ معروف به ابن ابی سنینه متوفی 616 (زائر و حاجی زمانی که به سوي مدینه می رود مستحب است که براي دخول در آن غسل نماید و آنگاه آداب زیارت و چگونگی تقدیم درود و دعا و وداع را ذکر می نماید). ….. محیی الدین نووي متوفی 677 (بعد از فراغت از حج مستحب است آبزمزم بنوشد و قبر پیامبر اکرم را زیارت کند)، ابن حمدان حنبلی متوفی 695 (براي کسی که از اعمال حج فارغ شد مستحب است قبر پیامبر اکرم و مصاحبان او را زیارت کند و این کار را چه قبل از فراغت از حج و چه بعد از آن می تواند انجام دهد)،

قاضی حسین در کتاب شفا خود می گوید (زمانی که حاجی از حج فراغت حاصل نمود مستحب است در ملتزم توقف نماید و دعا کند آنگاه از زمزم بنوشد و سپس به مدینه آمده و قبر پیامبر اکرم را زیارت نماید)، قاضی احمد سروجی (حاجیان و عمره کنندگان وقتی از مکه مراجعت می نمایند می بایست به سوي مدینه به خاطر زیارت قبر رسول خدا حرکت نمایند زیرا آن ازبهترین اعمال است)، امام ابن الحاج قیروانی مالکی متوفی 737 (اما بزرگداشت مقام انبیاء علیهم السلام در کنار مزار آنان بدینگونه است که زایر از دور و نزدیک مصم به زیارت آنان گردد و به سوي مزار آنان بشتابد، و وقتی کنار قبور آنان قرار گرفت سعی کند با ادب و احترام و خضوع و خشوع باشد و کوشش نماید با حضور قلب و چشم دل آنان را ببیند چون آنان نه کهنه می شوند و نه تغییر می کنند و آنگاه خداوند را چنانکه حق او هست شکرگزاري نماید و سپس بر آنان درود فرستد وبراي اصحاب و تابعان او طلب رحمت و مغفرت نماید و پس از آن به وسیله آنان به خداوند در مورد برآورده شدن احتیاجات و آمرزش گناهان توسل جوید و بداند که البته خواسته هایش برآورده خواهد شد چون آنان باب گشوده رحمت خدا هستند و سنت خدا بر این جاري شده که خدا حوایج را به وسیله آنان یعنی آبرو و ارجمندي آنها نزد خود برآورد، و هر کسی که از زیارت به نزدیک قبور آنان ناتوان باشد می تواند از دور بر آنها سلام فرستاده و نیازمندي هاي خود را از قبیل بخشش گناهان، پوشش عیوب و برآورده شدن حاجاتش ذکر کند، زیرا آنان بزرگوار هستند و کریم و هیچگاه افراد کریم کسانی راکه از آنان درخواستی دارند و یا توسلی جویند و یا به آنان پناه ببرند محروم نخواهند کرد و این در مورد زیارت و توسل به همه پیامبران است و اما در مورد زیارت سید و آقاي اولین و آخرین (خلایق) یعنی پیامبر عزیز ما صلوات اﷲ و سلام علیه آنچه که در مورد دیگر پیامبران گفتیم در مورد ایشان بایستی بیشتر رعایت شود، یعنی با ادب و احترام و خضوع و خشوع بیشتر زیرا او شفیعی است که شفاعت او رد نمی شود و هر کس که به او روي بیاورد و به بارگاه او مشرف شود و از او کمک بگیرد وبه او پناه برد، محروم نخواهد گردید زیرا او قطب دایره کمال وجود و گل سرسبد جهان خلقت است ….. و کسی که به او توسل جوید یا از او کمک بخواهد و یا حوائج خود را از او طلب کند همانطور که تجربه نشان داده است محروم نخواهد شد، ….. و لذا علماء ما که رحمت خدا بر آنها باد گفته اند شخص زایر باید توجه داشته باشد که در برابر رسول خدا همانند دوران حیاتش قرار دارد، زیرا فرقی میان حیات و ممات او نیست یعنی همانطور که در زمان حیات خود امت خود را می دیده است و ازحال و نیات و مقاصد آنها آگاه بوده است در زمان ممات او نیز همینطور خواهد بود….. وتوسل به رسول خدا محل غفران گناهان بزرگ و خطاهاست زیرا برکت شفاعت آن حضرت و عظمت او نزد خدا چنان است که دیگر براي گناه عظمتی نمی ماند، چون او از همه چیز بالاتر است پس به کسی که او را زیارت کرده است بشارت ده و به کسی که او را زیارت نکرده (بگو) باید با شفاعت او به خدا پناه ببرد، پس خداوندا ما را به حق احترامی که او نزد تو دارد از شفاعت او ما را محروم مفرما آمین رب العالمین و کسی که خلاف این عقیده را داشته باشد اوست که در واقع محروم است آیا او این کلام خداوند را در قرآن نشنیده است که فرموده: (و لو انهم ظلموا انفسهم جاووك فاستغفرواﷲ و استغفر لهم الرسول لوجدو اﷲتوابا رحیما) یعنی (اگر آنان در زمانی که (با خطا و لغزش) به خود ظلم نموده اند، نزد تو بیایند و از خداوند طلب مغفرت نمایند و پیامبر نیز براي ایشان طلب مغفرت نماید البته خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت).

پس (بر این اساس) کسی که در برابر او ایستاد و به خدا توکل نمود، قطعاً خداوند را توبه پذیر و بخشایشگر خواهد یافت، زیرا خدا منزه از خلف وعده است در صورتی که خدا وعده داده است که توبه کسی را که در برابر او ایستاده و طلب مغفرت نمود، بپذیرد و این حقیقتی است که جز منکر دین و دشمن خداو رسول در آن شک نمی کند و ما به خدا پناه می بریم از محرومیت)،

شیخ تقی الدین سبکی شافعی متوفی 756 در کتاب جامع خود در باب زیارت رسول خدا، بنام شفا که در واقع این کتاب را او در پاسخ به ابن تمیمه خبیث نوشته است و بسیاري از احادیث مربوطه را در آن نقل نموده و سپس فصلی را اختصاص به نصوص علماء مذاهب چهارگانه در مورد استحباب زیارت قبر پیامبر و اینکه استحباب آن مورد اتفاق همه مسلمین است داده است او در این کتاب می گوید (……. حنفی ها گفته اند زیارت قبر پیامبر از افضل مستحبات بلکه نزدیک به واجبات است ….. پس کسی که زیارت قبر پیامبر اکرم را منع کرده در این احکام جدیدي آورده که خداوند نفرموده و این خود بندگی غیر خداست و کسی که خدا گمراهش کند دیگر کسی نمی تواند او را هدایت نماید و کسی که تعظیم و تکریم مشروع به پیامبر را به خیال احترام به خدا ترك کند به خدا دروغ بسته و حق رسالت را ضایع کرده، چنانکه کسی افراط در تکریم پیامبران کند و آنان را از مرز انسانیت گذرانده به مقام الوهّیت برساند (به آنان سجده کند و پرستش نماید)، بر آنان دروغ بسته و حق الهی را ضایع نموده است پس عدالت حفظ دستور خدا در هر دو مرحله است ….. و در روایات صحیحه آمده است که آن حضرت به دستور خدا و براي تعلیم عایشه، چگونه بر مردگان درود می فرستاد و به قبرستان بقیع و نیز به زیارت شهداء رفته است و …..

و نیز اجماع مسلمین که همه بر انجام اینکار یعنی زیارت قبر پیامبر از ابتداء تاکنون اتفاق نظر داشته اند، …..)، ….. سمهوديمتوفی 911 ….. از سبکی گفته است (براي همین جهت است که می گویم در مورد زیارت قبر پیامبر اکرم فرقی بین زنان ومردان نیست)، قسطلانی 923 (……. بدان که زیارت قبر شریف پیامبر از بزرگترین عوامل تقرب به خدا و امیدوار کننده ترین طاعات و بهترین راه به سوي نیل به بالاترین درجات است و هر کس غیر از این عقیده داشته باشد از جرگه اسلام خارج است و با خدا و پیامبر و عموم بزرگان علما مخالفت کرده است ….. و کسی که نذرکرده باشد بر او واجب خواهد بود …..)، …..،

ابن حجر هیثمی (……. اما در مورد ابن تیمیه در نهایت علماء عصر او علیه او قیام نموده و حکومت را ملزم نمودند که یا او را بکشند و یا زندان نمایند پس حکومت او را به زندان انداخت تا مُرد و این بدعت ها خاموش شد و گمراهی ها از بین رفت آنگاه پیروان او به یاري او رفتند اما خداوند نگذاشت آنها سر بلند کنند و شخصیت و قدرتی بدست آورند …..)،…..، حسن بن عمار شربنلانی (……. از اموري که نزد تمامی علماء مسلم است این است که رسول خدا هم اکنون زنده و روزي بگیر و بهره رساننده به همه پناهندگان و بندگان است و نهایت اینکه پرده ها مانع دیدن مقامات عالیه اوست …..)، …..، ابن عبدالباقی زرقانی متوفی 1122 (……. در زمان بزرگان صحابه، زیارت آن حضرت مشهور و معروف بوده و زمانی که عمر بن الخطاب بامردم بیت المقدس مصالحه کرد، به کعب الاحبار که نزد او مسلمان شده بود گفت آیا دوست داري با من به مدینه بیایی و قبر پیامبر اسلام را زیارت کرده از آن بهره مند شوي گفت آري)،…..، شیخ حسن عدوي حمزاوي متوفی 1303 در صفحه195 کتاب کنز خود آورده است (……. پس از نقل مقداري از احادیث وارده درباره اینکه پیامبر اکرم سلام زائرین خود را میشنود و جواب آنها را می دهد، گفته است حال که این را دانستی و این حقیقت را فهمیدي که پاسخ دادن آن حضرت به سلام زایر حقیقتی است که در آن شکی نیست و اینکه آیا او به سلام غیرزایر پاسخ می دهد خود فضیلت دیگري براي زایرین آن حضرت است …..)، ….. دمیاطی متوفی 1307 (……. براي زائر قبر رسول خدا ده کرامت است از جمله: بالاترین مراتب به او داده می شود، به بالاترین خواسته ها می رسد، حوائج او برآورده می شود، مواهبی به او داده می شود، از ناگواري ها در امان خواهد بود، از عیبها پاك می شود، مصایب بر او آسان می شود، ناگواري هاي او پایان می یابد، عاقبت کار او نیکو می گردد و مشمول رحمت پروردگار عالم خواهد بود و …..، و آنگاه در خصوص آداب زیارت بحث کرده و سلام کردن بر خلیفه اول و دوم و زیارت کردن فاطمه زهرا سلام آله علیها و اهل بقیع و مزارهاي مشهور را که حدود سی موضع هست را نقل نموده است)، ….. شیخ عبدالباسط بن شیخ علی قاخوري (……. زیارت قبر رسول خدا مانند زمان حیات آن حضرت مستحب است زیرا او در حجره اش زنده است و جواب سلام زائرین خود را می دهد ….. و سپس مقدار زیادي از آداب زیارت را آورده و می گوید ….. کمترین کلام در زیارت آن حضرت آن است که بگویی (السلام علیک یا رسول اﷲ، …..)، …..، شیخ محمد زاهد کوثري (……. زیرا تحریم آن موردي که همه علماء اسلام بطور اتفاق درباره آن حکم به استحباب کرده اند البته کفراست، زیرا این عمل (منع زیارت) فوق تحریم عمل مباح متفق علیه است پس کوشش او (ابن تیمیه خبیث خسر الدنیا و الاخره)در منع مردم از زیارت رسول خدا دلیل بر آن است که او در اعماق دل خود کینه و عداوت با رسول خدا داشته است و گر نه چگونه ممکن است درباره مسلمانانی که اعتقاد دارند که محمد عبد و رسول خداست و در شبانه روز حداقل بیست بار در نمازشان آن را تکرار می کنند به سبب زیارت و توسل تصور شرك نمود و ….. نخستین کسی که مسلمانان را به این دلیل رمی به شرك نموده ابن تیمیه (ملعون) است و کسی که بعد از او به خاطر انگیزه روانی جان و مال مسلمین را مباح ساخته و او یعنی ابن تیمیه کذاب از خدا نترسیده در اینکه به دروغ از امام ابن الوفا ابن عقیلی روایت نموده که او گفته است که سفري که براي زیارت پیامبر است سفر معصیت است و باید نماز را در آن سفر تمام خواند و حال آنکه او هرگز چنین چیزي نگفته و چنین حرفی نزده بر عکس به کتاب تذکره او مراجعه کن و ببین که او تا چه اندازه به زیارت پیامبر اکرم و توسل به آنحضرت توجه دارد …..)،

فقهاي مذاهب چهارگانه مصر در کتاب (الفقه علی المذاهب الاربعه) (اجماع نموده اند که زیارت قبر رسول خدا از برترین مستحبات است و درباره آن احادیث فراوانی رسیده است).

(کلب گوید این شقی و دشمن رسول خدا و کسی که فهم و درك تفاوت معانی جرم و خطا را در کتاب خدا ندانسته و با مغز ناقص خود مطالبی را عنوان کرده که بیانگر درك پایین و تقوي نداشته اوست پس چگونه می تواند حرمت و احترام کسی را نگهداري کند که خداوند اهانت کننده به او را وارد دوزخ جاوید خود می فرماید و آیات قرآن به حقیقت آن گواه و آیات مرتبط آن را در کتاب تفسیر خود آورده ایم از جمله درتفسیر کلمه شرك مصادیق آن را از کتاب خدا ذکر نمودیم که یکی از معانی شرك در کتاب خدا محاربه با رسول خدا ودشمنی با اوست پس نظر کن که چگونه خداوند این ابن تیمیه خبیث را در زمره مشرکان قرار داد در حالی که او دیگران را

به هر بهانه رمی به شرك می نمود و مکرو و مکر اﷲ و اله خیر الماکرین و نیز دوزخی و جاوید بودن امثال ابن تیمیه خبیث رادر قعر آن اثبات نموده ایم)

فروع سه گانه:

این فروع به ما این درس را می دهد که تمامی پیشوایان مذاهب جمعاً به این حقیقت اتفاق نظر دارند که زیارت پیامبر اکرم و سفر براي انجام زیارت آن بزرگوار از نقاط مختلف جهان امري پسندیده و محبوب و مستحب است. (اول تقدیم اعمال حج یازیارت دوم نیابت در زیارت سوم نذر در زیارت)آداب زیارت پیامبر اکرم طبق نظر علماء اهل سنت:

ما در اینجا آنچه که از نصوص مصادر اهل سنت در مورد آداب زایر و زیارت پیامبر اکرم یافته ایم را آورده ایم:

1.نیت خالص ….. 2. اشتیاق براي زیارت حبیب شفیع ….. 3. بنام خداوند و ….. از خانه خارج شود. 3. در بین راه و ….. درود و تحیت فراوان بر رسول خدا تقدیم نماید، ….. چون به مدینه نزدیک شد خضوع و خشوع آغاز و هنگام رویت محل شریف از مرکب پیاده شود جهت احترام …..، و بگوید خدایا اینجا حرم رسول خداست …..، ….. غسل کرده و لباس تمیز پوشیده وخود را معطر نماید …..، با ذکر خداوند و توجه داشته باشد که رسول خدا زنده است و او را می بیند و از زائر خود خبر دارد…..، متوجه قبر شریف شود روبروي حضرت و پشت به قبله (بدیهی است که در زمان حیاتش کسی جز روبرو و در مقابلش قرار نمی گرفت) …..، و سپس حضرت علامه، زیارت نامه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله را از ابن فرحون، و با آنچه مورد تایید و اتفاق چهار مذهب است به روایت، غزالی، قسطلانی، باخوري، شربنلانی، شیخ زاده، فاکهی، …..، آورده است با این مضامین که (…….شهادت میدهم که خدایی جز خداي یکتا و بی شریک نیست و گواهی می دهم که تو بنده و رسول برگزیده او هستی که رسالت را ابلاغ و امانت را ادا کردي و امت را نصیحت کردي و در راه خدا جهاد کردي آنچنان که شایسته بود و قرآن به آن تصریح نمود …..).

دعاي بالاي سر پیامبر اکرم:

پس بالاي سر مبارك قرار بگیرد و بگوید (خدایا تو فرمودي و امر توصحیح است که «و اگر آنان هنگامی که بر خود ستم کردند نزد تو آمدند و طلب آمرزش نمودند و پیامبر هم براي آنها طلب آمرزش نمود، البته خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت»، و اینکه ما گفتار تو را شنیده و نزد تو آمدیم و قرآن تو را اطاعت کردیم و از پیامبرت تفاضا شفاعت داریم پس خدایا ما را بیامرز و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند و در دل ما نسبت به کسانی که ایمان آورده اند کینه اي قرار مده و خدایا تو رئوف و مهربانی، خدایا در دنیا و آخرت به ما خیر عطا بفرما و از عذاب آتش نجات بده و ما شهادت می دهیم که خداي ما خداوند عزت است و از آنچه توصیف می کنند منزه است و دورد بر تمامی پیامبران و حمد که مخصوص خداوند است…..) و …..

آثار درود و تهنیت بر پیامبر پاك:

بخاري با رعایت سلسله اسناد آورده است که رسول خدا فرمود (……. کسی که نزد من بر من درود بفرستد، خداوند فرشته اي را مامور می نماید تا آن را به من برساند و کار دنیا و آخرتش را کفایت خواهد کرد و من شفیع و یا گواه او در روز قیامت خواهم بود) و …..

توسل و استشفاء به قبر شریف:

آنگاه زایر بر گردد بر سر جاي اول در برابر رسول خدا و از او درباره خودش توسل بجوید و طلب شفاعت به سوي خدا نماید و استغفار و تضرع نماید …..، حضرت علامه فرماید: درباره توسل عده زیادي از ناقلان حدیث و بزرگان اهل سنت به طوروسیع و همه جانبه بحث کرده و گفته اند توسل به پیامبر در هر حال چه قبل از خلقت و چه بعد از آن در مدت حیاتش در دنیا و بعد از وفات او در عالم برزخ و بعد از برانگیخته شدن در عرصات قیامت و بهشت جایز است و آن را سه نوع تقسیم کرده اند:

1.طلب حاجت از خدا بواسطه رسول خدا و آبرو و مقام او، که گفته اند این توسل در همه حالات جایز است.

2.توسل به معنی طلب دعا از پیامبر و گفته اند این نیز در همه حالات جایز است.

3.حاجت خود را از پیامبر خواستن به این معنی که او قادر است از خدا بخواهد و شفاعت کند که در واقع به همان قول دوم برمیگردد …..

تبرك به قبر شریف:

من از هیچیک از بزرگان مذاهب چهارگانه که آراي آنان داراي قدر و منزلت باشد در این خصوص قول به تحریم نیافتم وآنان که نهی نمودند نهی آنان تنزیهی است نه تحریمی و دلیل کراهت را هم این می دانند که نزدیک شدن به قبر شریف مخالف ادب است و تصور می نمایند که دور ماندن از آن به ادب شایسته تر است، در صورتی که از شان فقیه آگاه این نیست که با این نوع اعتقادات بی اساس که بر حسب نظرها متفاوت است در دین خدا فتوي دهد ….. و ما در اینجا براي کسانی که از جاده راست منحرف شده و بر خلاف اتفاق قول مسلمین حکم به حرمت آن داده اند می گوئیم تا به حقیقتآگاه و جاده مستقیم به آنها نشان داده شود:

1.حافظ ابن عساکر در تحفه خود ….. از علی علیه السلام نقل نموده است (……. وقتی رسول خدا را دفن نمودند فاطمه رضی اﷲ عنها کنار قبر ایستاد و مقداري از خاك قبر را برداشت و روي چشم خود قرار داد وگریه کرد و این اشعار سرود (چه خواهد شد براي کسی که عطر خاك تربت احمد را بوئیده است به اینکه هرگز مشک و عالیه را استشمام ننماید، آري مصیبتهایی بر من با رفتن پیامبر وارد شده است که اگر بر روزهاي روشن وارد می شد تبدیل به شب ظلمانی می گردید)، واین دو بیت شعر را ابن جوزي، ابن سید الناس، قسطلانی، القاري، شبراوي، سمهودي، ….. از فاطمه زهرا سلام اﷲ علیها میدانند،

2.ابی الدردا گفت که (بلال موذن پیامبر اکرم، رسول خدا را در خواب دید که به او فرمود این چه جفا و ستمی است که برمن داري اي بلال، آیا وقت آن نرسیده که ما را زیارت کنی پس بلال با اندوه بیدار شده و با ترس سوار مرکب خود شده و به سوي مدینه حرکت کرد و وقتی که کنار قبر رسول خدا قرار گرفت شروع به گریه کرد وصورت خود را بر قبر می مالید، پس در این هنگام حسن و حسین آمدند او آنها را در آغوش گرفته و بوسید …..).

3.علی علیه السلام فرموده است (پس از سه روز از دفن رسول خدا (ص)، مرد اعرابی بر ما وارد شد و خود را روي قبر رسول خدا انداخته و خاك قبر را روي سر خود می ریخت و می گفت اي رسول خدا گفتی و گفتارت را شنیدیم، حقایق را از خدا گرفتی و ما هم از شما گرفتیم و از آن آیات که بر تو نازل شد (و لو انهم اذظلموا انفسهم …..) من ستم کردم و اکنون به نزدتو آمدم تا برایم طلب آمرزش کنی پس از میان قبر ندایی بلند شد که گناهت آمرزیده شده است.) این حدیث را سمعانی،ابن نعمان مالکی، ابوالحسن کرخی، حریفیش، سمهودي، قسطلانی …..) در آثار خود آورده اند.

4.از داوود بن ابی صالح نقل شد که (روزي مروان حکم از کنار قبر رسول خدا عبور می کرد دید مردي صورتش را روي قبرگذاشته، مروان گردن او را گرفت و گفت آیا تو می دانی چه می کنی، چون سر برداشت دید که آن مرد ابوایوب انصاري است، و جواب داد آري من نزد خاك و سنگ نیامدم من نزد رسول خدا آمده ام و از او شنیدم که می فرمود بر دین خدا آنگاه که اهل و رهبري شایسته دارد گریه نکنید بلکه زمانی بر دین خدا گریه کنید که رهبري نااهل و بی کفایت دارد.)، این حدیث این آگاهی را به ما می دهد که منع از توسل به قبور طاهره از بدعتهاي امویان وگمراهی هاي آنان از زمان صحابه است و هیچگاه گوش روزگار نشنیده که صحابه اي منکر آن باشد ….. رسول خدا به دفعات فراوان چهره کریه و زشت بنی امیه را نزد مردم تصویر می نمود و ….. از جمله فرمود (زمانی که بنی امیه به چهل نفر برسند، بندگان خدا را برده خود قرار داده و بیت المال خداوند را بذل و بخشش و کتاب خدا را وسیله سوء استفاده قرار می دهند) و نیز فرمود (و هنگامی که فرزندان ابی العاص به سی نفر برسند دین خدا را وسیله سوء استفاده قرار داده و بندگان خدا را به بردگی وادار می نمایند و بیت المال مسلمین را مخصوص خود می دانند) و نیز فرموده است (در رویا دیدم که فرزندان حکم بن ابی العاص روي منبرمن جست و خیز می نمایند همانطور که میمون ها جست و خیز می نمایند، پس راوي می گوید بعد از این واقعه دیده نشد که رسول خدا در جمعی خندان باشد تا زمانی که از دنیا رفت) و نیز در زمانی که حکم بن ابی العاص از او اجازه خواست فرمود (لعنت خدا بر او و هر که از نسل او است مگر آن گروهی که مومن هستند که تعداد آن نیز کم است، آنان در دنیا خود را عزیز می نمایند ولی در آخرت ذلیل و خوارند و دنیا را با مکر و خدعه و حیله بدست می آورند ولی از نعمت هاي آخرت بی بهره هستند)، و نیز در زمانی که مروان حکم برایشان وارد شدند فرمود (او ترسو پسر ترسو و ملعون فرزند ملعون است) و نیز از عایشه روایت شده است که گفت رسول خدا

فرمود (خداوند لعنت کند پدر مروان را که مروان در صلب اوست، پس مروان قطعه اي از لعنت خداوند عزوجل است) و نیزاز عبداﷲ بن زبیر روایت شده است که (رسول خدا (ص)، حکم و فرزندش را لعنت کرده است)، پس مروان در شجره خبیثه ملعونه قرار دارد که رسول خدا آن گفتارها را درباره او، پدرش و جد و تبارش آورده است و مسلمانان نبایستی دنبال رو آنان باشند.

5.ابی خثیمه گفته که ابن المنکدر با اصحابش در مجلس نشسته بود، پس تشنگی شدید بر او عارض شد، حرکت نمود وکنار قبر رسول خدا رفت و صورتش را روي قبر نهاد پس وقتی که برگشت ….. به حاضران گفت از فرط تشنگی احساس خطر کردم، پس به قبر رسول خدا پناه برده و طلب شفا نمودم …..).

6.العز بن جماعه حموي شافعی با سلسله اسناد از عبداﷲ بن احمد بن حنبل نقل می کند که گفت (از پدرم سوال کردم مردي منبر رسول خدا را مس می کند و بدان تبرك می جوید و آن را می بوسد و با قبر رسول خدا نیز چنین می کند و از این کارامید ثواب از خدا دارد آیا این کار درست است پدرم گفت مانعی ندارد).

7.علامه احمد بن محمد مقري ….. آورده است که ابوسعید ابن علا گفت….. از احمد در مورد بوسیدن قبر و منبر رسول خدا سوال شد فرمود مانعی ندارد و گفت ما (جمع حافظان همگی) گفتار احمد را به ابن تیمیه نشان دادیم گفت: ….. نمی دانم این گفتار اوست یا معنی گفتار او؟!

(کلب گوید تو به پاسخ این یاوه گو توجه کن که گفتار او با معنی گفتار او چه تفاوت دارد مثلاً قند شیرین است با معنی قند شیرین است چه تفاوت دارد آري او تفاوت این دو را جستجو می کند در حالی که تفاوت جرم و خطا را که از ابتدایی ترین مفاهیم قرآن است را نمی فهمد و او البته فقط عده اي مانند خود شقی را به همراه خود به سوي آتش جاوید می برد و البته او جرئت تکفیر احمد را نداشت وگرنه او را تکفیر می کرد ولی ترسید که طرفداران او مانع شوند از اینکه او فردا راببیند)

8.خطیب بن حمله آورده است که (عبداﷲ بن عمر رضی اﷲ عنها دست راستش را روي قبر شریف می گذاشت و بلال نیزصورتش را روي آن قرار می داد و …..).

  1. …… .11 ….. .10…

12.قاضی عیاض در کتاب شفا پس از گفتار فراوانی که درباره تعظیم و احترام به قبر پیامبر آورده است می گوید که (سرزمینی که با وحی و نزول قرآن آباد شده و جبرئیل و میکائیل در آن رفت و آمد داشته و ملائکه و روح از آن بالا رفته وعرصه آن با تقدیس و تسبیح پوشیده و خاك آن سید اولاد آدم را در آغوش گرفته و دین خدا و سنت پیامبر از آن به اقطار عالم منتشر شده ….. چنین سرزمینی شایسته آن است که مورد احترام قرار گیرد و بوي آن استشمام شود و دیوارهایش بوسیده شود …..)،

  1. ….. .14….. ….. .16….. .15….. . .17…..18…..19…….

20.محب الدین طبري در ریاض النضره آورده است که (عمر با تعدادي از یارانش به مکه می رفت در بین راه (ابواء) شیخی از او یاري خواسته بود و …..، وقتی عمر از سفر برگشت و به آنجا رسید از آن مرد جویا شد فهمید که مرده است راوي گویدگویا که می بینم که عمر چگونه دوید تا کنار قبرش ایستاد و بر او درود فرستاد و نماز خواند پس آن قبر را در آغوش گرفت و گریه کرد …..) پس وقتی براي مثل عمر جایز باشد که کنار قبري از مردمان مردي عادي ایستاده و آن را در آغوش بگیرد وگریه کند و …..، پس چه چیز امت اسلام را از ایستادن کنار قبر رسول خدا و در آغوش گرفتن آن و بوسیدن و گریه کردن بر آن و یا قبور اهل بیت عصمت و طهارت باز می دارد؟

21.زیارت ابی بکر بن ابی قحافه ….. بگوید (درود بر تو اي خلیفه رسول خدا، درود بر تو اي همراه رسول خدا در غار و …..)

22.و در زیارت عمر بن خطاب….. بگوید (……. درود بر تو اي امیر مومنان، درود بر تو اي آشکار کننده اسلام، درود بر تواي شکننده بت ها و …..)

وداع از حرم شریف:

هنگامی که زایر از زیارت فراغت یافت و خواست که از مدینه خارج شود مستحب است که براي آخرین بار کنار قبررسولخدا بیاید و دعاي زیارت را بخواند و با پیامبر اکرم وداع کند و از خدا بخواهد که باز هم به عنوان زیارت به مدینه برگردد و …..

زیارت ائمه بقیع و دیگر زیارتگاه هاي آن:

1.مستحب است بعد از زیارت قبر رسول خدا هر روز و مخصوصاً روز جمعه، چنانکه فاکهی گفته به زیارت بقیع برود. و در احیاء العلوم آمده است که مستحب است هر روز به بقیع برود و ….. و فاخوري اضافه نموده است مخصوصاً روز جمعه براي زیارت مشاهد و مزارات برود و عباس ….. و حسن بن علی و زین العابدین و امام باقر و امام صادق، امیرالمومنین آقاي ما عثمان و ابراهیم پسر رسول خدا و عده اي از همسران آن حضرت و عمه آن حضرت صفیه و بسیاري از صحابه و تابعان و خصوصاً آقاي ما مالک و نافع را زیارت نموده و بگوید سلام بر شما در برابر صبرها وکوششهایی که در راه دین نمودید …..، …..).

2.زیارت شهداي احد، براي حاجی مستحب است که شهداء احد را زیارت کند، نووي و شربنلالی و دیگران گفته اند بهتر این است که روز پنج شنبه به زیارت برود مخصوصاً قبر حضرت حمزه عموي پیامبر گرامی اسلام ….. و فاکهانی گفته است در خصوص زیارت آنان وارد شده است که (……. زیارتشان کنید و بر آنان سلام و درود بفرستید و بجانم سوگند هیچ کسی بر آنان سلام نمی کند مگر آنکه تا روز قیامت جواب او را خواهند داد و معلوم است که پاسخ سلام زائران از سوي آنها، به منزله دعاي خیر، در حق زائران است و شکی نیست که دعاي آنان مستجاب است.).

زیارت حمزه عموي پیامبر بزرگوار اسلام:

زائر در کمال ادب و احترام می گوید (درود بر تو اي عموي پیامبر برگزیده خدا درود بر تو اي سیدالشهداء درود بر تواي شیر خدا درود بر تو اي شیر خدا، خداوند از تو راضی گردد و تو را راضی گرداند و بهشت را جایگاه تو قرار دهد، درود و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اي شهیدان راه خدا،). ابن جبیر می گوید در اطراف شهداي احد، (در کوه احد) خاك قرمزي است که منسوب به حضرت حمزه است و مردم به آن تبرك می جویند.،

زیارت بقیه شهداي احد و مشهور که هفتاد نفر هستند و بگوید (سلام بر شما در عوض آن صبري که در راه دین نمودید و چه پایان نیکویی براي شما بود، سلام بر شما اي شهیدان، سلام بر شما اي نیکان، خدا از شما راضی گردد و شما را راضی گرداند)، حمزاوي گوید شایسته است زائر شهدا را وسیله براي رسیدن به آرزوهایش نزد خدا قرار دهد زیرا آنجا محل فرود آمدن رحمت الهی است و رسول خدا فرمود (ازخداي شما در دوران زندگی شما، نسیم هاي روح بخشی وجود دارد، پس خود را در معرض آن قرار دهید) و شکی نیست که این مکان محل فرود آمدن رحمت هاي الهی است پس شایسته است زایر از این نسیم هاي ربانی بهره مند شود ….. زیراآنان کریمان زنده هستند و کسی که به آنها توجه و توسل کند محروم بر نمی گردد …..)، سمهودي اسامی این شهدا را نیزآورده است (حمزه بن عبدالمطلب، عبداﷲ بن جحش …..، کیسان مولی بنی النجار) تفصیل اسامی و شخصیت خانوادگی این شهیدان راه خدا در سیره ابن هشام نیز مذکور گردیده است، ….. کوه احد، مسجد قبا، و دیگر مشاهد مشرفه، پس آنچه درباره آداب زیارت ها گفته شد از مناسک بزرگان مذاهب چهارگانه اسلام و کتب فقهی آنان بوده پس اطلاعات بیشتر در اینکتب است (احیاء العلوم غزالی ….. الی آخر).

ترغیب به زیارت قبور:

در سنت صحیح و مورد اتفاق، دستور زیارت قبور و ترغیب به آن وارد شده است و تمام بزرگان مذاهب اسلامی بطور اتفاق بر آن فتوي داده و گفته اند مستحب است بلکه بعضی …..، حکم به وجوب کرده اند.

اینک از آن نصوص:

1.بریده بطور مرفوع آورده است که (پیامبر فرمود از زیارت قبور شما را نهی می کردم اکنون می گویم آنها را زیارت کنید) و ترمذي اضافه کرده است (خداوند به پیامبرش اجازه داد که قبر مطهر مادر خود را زیارت نماید)، و این حدیث مورد تایید حافظان در نهایت صحت و حسن است. 2. از عبیداله بن مسعود بطور مرفوع در حدیثی آمده است که (قبرها را زیارت کنید زیرا آدمی را نسبت به دنیا زاهد و نسبت به آخرت متذکر می سازد.). ….. 8. از انس بن مالک آمده است که رسول خدا فرمود: (من شما را قبلاً از زیارت قبور نهی می نمودم و اینک هر کس می خواهد قبري را زیارت کند آزاد است و می تواندزیارت کند زیرا دل نرم، چشم را گریان و آخرت را به یاد می آورد و حرفهاي بیهوده مگوئید)، ….. 14. از طلحه بن عبداﷲآمده که می گفت …..(با رسول خدا به زیارت قبور شهداي احد رفتیم، وقتی به کنار آنها رسیدیم رسول خدا فرمود این قبور برادران ماست)، ….. 18. از ثوبان بطور مرفوع آمده است که رسول خدا فرمود (……. زیارت شما بر آنها فرستادن سلام وطلب مغفرت براي آنها باشد.)، 19. از پیامبر اکرم روایت است که فرمود (کسی که می خواهد قبري را زیارت کند نگوید مگر موارد خوبی و خیر را، زیرا مرده نیز مانند زنده، از امور ناراحت کننده ناراحت می شود.)، 22. از عایشه آمده که رسولخدا به بقیع می رفت و می فرمود (درود بر شما که در خانه مومنین آرمیده اید و به شما آنچه که درباره فردا وعده داده شده بود عنایت گردید و ما نیز انشاء اﷲ به شما ملحق خواهیم شد خدایا اهل بقیع را بیامرز) …..، 26. فاطمه رضی اﷲ عنها قبرعمویش حمزه را هر جمعه زیارت می کرد و در آنجا نماز می خواند و گریه می کرد ….. حاکم گفته است راویان حدیث همه ثقه و مورد اعتماد هستند و …..، در بحث زیارات قبور بطور همه جانبه کوشش کردم تا در ترغیب مسلمین به این کار (و ثواب آن) شریک باشم و به کسی که بخل ذاتی او، او را به گناه وادار نماید، می گویم بداند که آن عملی مستحبی است ودرود خداوند بر محمد و آل او باد.

آداب زیارت قبور:

پاك باشد، از ناحیه پا به سمت قبر رود نه از طرف سر، روبروي میت باشد، قرآن بخواند (یس، توحید) زمان دعا کردن وقرآن خواندن رو به قبله باشد، آب پاك روي قبر میت بریزد، صدقه دهد براي آنها، پابرهنه باشد و قبرها را لگد نکند.

چگونگی زیارت اهل قبور:

1.از عایشه رضی اﷲ عنها به طور مرفوع آمده است که رسول خدا فرمود: (جبرئیل به نزد من آمده و گفت که پروردگار به تو فرمان می دهد تا به بقیع بروي و براي اهل بقیع طلب آمرزش کنی . عایشه می گوید اي رسول خدا من چگونه آنان را دعاکنم حضرت فرمود: (بگو درود بر مومنان و مسلمانانی که در این دیار آرمیده اند خداوند رفتگان و آیندگان را بیامرزد و مانیز انشاء اﷲ به شما ملحق خواهیم شد) …..، 6. امیر المومنین علی بن ابیطالب در زیارت اهل قبور کوفه گفته است (درود بر شما اي مومنان و مسلمانانی که در این دیار آرمیده اید، شما پیشروان قافله ما هستید و ما نیز به زودي به شما ملحق خواهیم شد، خدایا ما و آنها را بیامرز و از سر تقصیرات همه ما درگذر و خوش به سعادت کسی که تصمیم رفتن به سوي معاد دارد و اعمال نیکو انجام می دهد و به مقدار احتیاج قناعت کرده و از خدا راضی و خشنود است)، ….. 8. فیروزآبادي صاحب قاموس گوید (از عادات رسول خدا زیارت قبور و دعا و استغفار براي مردگان بوده است و لذا زیارات مانند این زیارات مستحب است) …..، 9. محمد بن حنیفه بالاي قبر حسن بن علی امام رضی اﷲ عنهما ایستاد و در اثر شدت ناراحتی و بغض قادر به سخن گفتن نبود، پس به سخن آمد و فرمود (اي ابا محمد خدا ترا رحمت کند و اگر حیات و زندگی تو عزت بخش بود

مرگ تو ذلت آور است و گواهی می دهم بهترین روح، روحی است که با بدن تو همراه بود و بهترین بدن، بدنی است که اکنون در کفن تو قرار دارد و چگونه چنین نباشد که تو ذخیره و بقیه فرزندان پیامبران راه هدایت و پنجمین از اصحاب کساء و پنج تن آل عبا هستی، از دست هاي حق و حقیقت غذا خوردي و در دامن اسلام تربیت شدي، پس در زمان حیات و مرگ طاهر و مطهر بودي و اگر چه با فراق تو دل ما خونین است، ولی در خیر مطلق و سعادت کامل که خداوند براي تو مقرر میدارد شک نداریم.) …..،

در اینها الفاظ زیادي درباره زیارت قبور وجود دارد که از ائمه و بزرگان مذاهب اربعه نقل گردیده  و نشان می دهد که زائر می تواند اموات را زیارت کند و یا هر لفظی که بخواهد براي او دعا کند و هر فضیلتی از فضایل او راکه می خواهد بگوید و با یاد آوردن صفات خوب او توجه و عنایت خداوند را نسبت به او جلب نماید و الفاظ یاد شده درزیارت پیامبر اکرم و شیخین این حقیقت را به خوبی روشن می کند.،

و نیز بزرگان مذاهب چهارگانه پیرامون زیارت قبور،گفتارهاي فراوان و مفیدي دارند که برخی از آنان ذکر می شود، 1- ابن الحاج ابوعبداﷲ مالکی گوید (و نحوه درود بر مردگان چنین است (درود بر شما اي ساکنان این خانه ها از مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات خداوند رفتگان و آیندگان ما را بیامرزد و ما به شما انشاء اﷲ ملحق خواهیم شد و از خداوند براي شما و ما خیر و عافیت می خواهیم، پس بگوید خدایا ما و آنها را بیامرز، و آنچه از دعا زیاد یا کم بخوانی مانعی ندارد زیرا مقصود نهایت کوشش در دعا، براي آنان است که در واقع نیازمندترین افراد به دعا هستند چون دستشان از همه جا کوتاه است، پس آنگاه در جانب قبله میت بنشیند و روبه روي او قرار گیرد و البته اختیار دارد در ناحیه پا و یا سر او بنشیند و سپاس خدا را به جاي آرد و درود بر محمد صلی اﷲ علیه و آله بفرستد و آنچه می تواند براي میت دعا کند و همچنین در برابر این قبور براي رفع حوادثی که بر او و یا مسلمین نازل شده دعا کند و برطرف شدن آنها را از خدابخواهد.)، …..،

از انس نقل گردیده است (که او از رسول خدا سوال کرد که ما از طرف مردگان خود صدقه می دهیم و از طرف آنها حج بجا می آوریم و براي آنها دعا می کنیم آیا آثار این اعمال به آنها می رسد، حضرت فرمود آري اینها به آنان می رسد، چنانکه طبقی براي شما هدیه فرستاده شود و شما را خوشحال خواهد کرد، آنان نیز از اعمال خیر شما خشنود خواهند شد) …..، ابوحفص از (علی علیه السلام نقل نموده که پیامبر اکرم فرموده است کسی که از قبرستان بگذرد و یازده بارسوره قل هو اﷲ احد را قرائت کند و ثواب آن را به اموات هدیه نماید به عدد اموات آن قبرستان اجر و پاداش خواهد گرفت)،….. 10. شیخ عبدالباسط ….. (زیارت قبور براي مردان مستحب و براي زنان مکروه است مگر قبر رسول خدا و قبور دیگرپیامبران و اولیاء خدا و …..)، ….. 12. منصور علی ناصف در التاج خود آورده است (امروز زیارت قبور پیش همه علما براي استحباب است و به نظر ابن حزم براي وجوب است اگر چه در تمام عمر یکبار باشد و ….. و زیارت قبور براي زنان جایز است به شرط صبر و عدم جزع و عدم تبرج (زینت کردن…..) و اینکه شوهر و یا محرمش به خاطر جلوگیري از فتنه همراه او باشد و دلیل جواز، عموم حدیث (اول) و گفته عایشه است که از رسول خدا سوال کرد که چگونه بر آنها درود بفرستم یا رسول اﷲ؟….. و زیارت کردن عایشه قبر برادرش عبدالرحمن را و اعتراض عبداﷲ به او که در جواب گفت رسول خدا از زیارت قبور نهی کرد ولی بعداً اجازه داد و امر به آن فرمود ….. که احمد و ابن ماجه آن را نقل کرده اند…..،.

اما در نذرها براي اهل قبور:

براي ابن تیمیه و هم مسلکان گمراه او، در این مساله رجزخوانی پرسرو صدایی است که در آن فحش و ناسزا گفته و از فرقه هاي مسلمین که از لحاظ تفکر با آنها مخالفند با عبارات توهین آمیز و زشت یاد کرده اند و از قصیمی که قی کرده آنها را نوشیده است که (زیارت قبور و احترام به آن را از شعائر شیعه که ناشی از غلو آنان در باره امامان آنها و اعتقادشان نسبت به خدایی علی و فرزندانش صورت گرفته می داند) در صورتی که این نسبت جز دروغ محض و تهمت ناروا چیزي نیست و شیعه هیچگاه در این مسئله از آنچه که امت اسلامی به آن اتفاق داشته و دارند جدا نبوده و تکروي نکرده و نمی کند ….. واینکه ابن تیمیه کذاب و فتنه گر با القاء شبه براي فریب عوام گفته است کسی که چیزي براي پیامبر و یا دیگر انبیاء و اولیا ازاهل قبور نذر کند و یا چیزي براي آنها ذبح نماید چنین کسی همانند مشرکان است که براي بت هایشان قربانی می برند و نذر می کنند پس او بنده غیر خداست و به این وسیله کافر شده است)،

(کلب گوید این ابلیس خبیث با این تظاهر به تقدس و مشرك خواندن دیگران به بهانه هاي مختلف، سعی در توجیه شخصیت بی محتوي خود دارد و حال آنکه از دنیا نمی رود مگر آنکه مشرك می میرد زیرا محارب با رسول خدا به هر شکل از اشکال مشرك و ظالم و در آتش جاودانی دوزخ خواهد بود و این موضوعی است که ما آن را در کتاب تفسیر خود با آیات قرآن اثبات نمودیم)

….. و حال آنکه همه می دانند که همه مسلمانان هر آنچه از ذبایح و نذرهایی که براي مردگان می نمایند هیچ قصدي جز دادن صدقه از ناحیه آنان قربه الی اﷲ ندارند

(کلب همانطور که نماز و روزه و حج واجب و مستحب را براي آنان و براي انجام خیرات به نیت آنها انجام می دهند و…..)

و در واقع ثواب این اعمال را هدیه به آنان می نماید و دانسته اند که اجماع اهل سنت بر آن است که صدقه زنده ها براي مرده ها مفید است ….. و احادیث صحیح و مشهور و فراوانی از این نمونه جهت تاثیر مطلب وجود دارد از جمله حدیثی که ازسعد آمده که (از رسول خدا پرسید، اي رسول خدا مادرم از دنیا رفت و من می دانم اگر زنده بود صدقه می داد اینکه اگر من بخواهم از طرف او صدقه بدهم براي او فایده دارد یا خیر حضرت پاسخ داد آري فایده دارد پس سوال کرد چه صدقه اي بهتر و سودمندتر است حضرت پاسخ داد آب. پس او هم چاهی حفر نمود و رسول خدا فرمود ثواب این صدقه براي مادرسعد، آیا در این حدیث منظور اینست که ثواب عمل هدیه روح مادر سعد شود و یا اینکه، مادر سعد معبود قرار گرفته و فرزندش می خواهد به این وسیله او را به خدایی پرستش کند و به او تقرب جوید …..، همه مسلمین در نذرهایشان مثل سعد هستند نه اینکه بت پرست باشند، این گمراهان بدبخت در اثر جهل و نادانی توسل به انبیا و اولیا را عبادت و خود آنان را بت می نامند که این نهایت تحقیر و توهین آنها به انبیاء و اولیاء است، که موید تنقیص آنها و لو با کنایه است و این امر دلالت بر کفر آنان دارد و توبه آنها نیز بنابر بعضی از اقوال پذیرفته نخواهد شد.، و نیز در رابطه با قبوري که زیارت می شوند، لازم به ذکر است درجهان اسلام قبوري وجود داشته و دارد که از زمان گذشته دور مورد توجه مسلمین بوده و از راه دور و نزدیک به زیارت آنها می رفته اند و براي بزرگان مذاهب چهارگانه درباره آنها کلماتی است که محقق از جهات مختلف می تواند از آنها درس هاي عالی بگیرد ….. از جمله شناخت سیره مسلمین و شعارهاي آنان، ….. و زیارت این قبور و توسل و تبرك به آنها و دعا و نماز نزد آنها و ختم قرآن براي مدفونین ….. که از جمله آنان (1. بلال بن حمامه حبشی موذن رسول خدا، متوفی 36، سلمان فارسی، صحابی بزرگوار رسول خدا، …..، 3. طلحه بن عبیداﷲ مقتول در جنگ جمل، 4. زبیر بن عوام، 5. ابوایوب انصاري متوفی در سال 52 در رم، نزدیک دیوار قسطنطنیه که مردم آنجا او را بزرگ شمرده و زیارت می نمایند …..، 6. راس الحسین الامام السبط الشهید علیه السلام در مصر که ابن جبیر متوفی 614 در کتاب رحله خود می گوید: (سر مبارك در صندوقی نقره قرار دارد و زیر زمین مدفون است و روي آن ساختمان عظیمی قرار دارد که زبان از توصیف آن عاجز است …..، در مدخل این روضه، مسجدي است بسیار زیبا و ….. مردم را دیدیم که آن قبر مبارك را می بوسیدند و طواف می کردند و دعا می خواندند و گریه می کردند ….. و به برکت آن تربت پاك به خدا متوسل می شدند و چنان گریه و زاري می کردند که دلهارا آب می کرد و جمادات را می شکافت که کرامات بسیار از آن نقل می کنند و …..، ما در شب همان روز در جبانه معروف به قرآنه ماندیم که آن هم یکی از عجایب دنیاست و در آن قبور انبیاء و اهل بیت و صحابه ….. و آن قبور که توانستیم زیارت کنیم، قبر پسر صالح پیامبر، قبر روبیل پسر یعقوب، (ابن اسحاق بن ابراهیم) که درود خدا بر همه آنها باد، قبر آسیه زن فرعون، مشاهد چهارده نفر از مردان و پنج نفر از زنان خاندان اهل بیت علیهم السلام …..) و نیز بشراوي شافعی و ….. و دیگران درخصوص کرامات و عظمت آن ….. مطالبی مذکور نموده اند …..، 7. عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموي متوفی 101، 8. ابوحنیفه نعمان بن ثابت متوفی 150 در بغداد ….. که روي قبر او قبه و بارگاه عظیمی است …..، مصعب بن زبیر متوفی 157، لیث بن سعد حنفی امام مصر متوفی 175، مالک بن انس امام مالکی ها متوفی 179، قبور بقیع در مدینه منوره مرقد مطهر، امام طاهر موسی بن جعفر علیهما السلام شهید در سال 183 کاظمین ….. و نیز شریف ابوجعفر محمد الجواد بن علی بن موسی الرضا ….. او یکی از دوازده امامی است که شیعیان درباره آنان عصمت قائل هستند که در بغداد وفات و کنار موسی دفن گردید و قبر آن دو امام را عامه از اهل سنت نیز زیارت می کنند، امام طاهر ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، عبداﷲ بن غالب حدانی بصري183، عبداله بن عون، علی بن نصر 189، معروف کرخی متوفی 204، قبر او معروف و مورد زیارت است، عبیداﷲ بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، (مضمون) خطیب بغدادي در تاریخ خود آورده که قبر او یعنی عبیداﷲ بن محمد مشهور به قبر النذور یعنی (مزار نذرها) است و او مردي از اولاد علی بن ابی طالب است که مردم با زیارت به او تبرك می جویند و قضاي حوائج خود را به وسیله او می خواهند، قاضی ابوالقاسم تنوخی از پدرش نقل می نماید که نزد عضد الدوله بودم، او بر ساختمان مزار عبیداﷲ بن محمد توجه نموده سوال کرد اینجا کجاست، من چون لشکر کشی به همدان در پیش بود نخواستم کلمه اي بگویم که فال بد بزند گفتم مشهد نذرهاست، خوشش آمد و گفت می دانم که آن موضع مشهور به قبر نذرهاست براي من توضیح بیشتر بده، گفتم او عبیداﷲ بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و بعضی گویند عبیداﷲ محمد بن عمر بن علی بن ابیطالب است که یکی از خلفا قصد نمود تا او را مخفیانه به قتل رساند از این رو به سر راه او چاهی کند و او را در حالی که خبر نداشت از آن مسیر عبور داد و او در داخل آن چاه سقوط کرد و آنوقت در حالی که زنده بود روي او خاك ریختند و اکنون مشهور به قبر نذرهاست زیرا نذري نیست که براي آن صورت گیرد الا اینکه برآورده می شود و من یکی از آن مردم هستم که درباره انجام امور مهم خود براي او نذرکردم و به مقصد رسیده، ونذرم برآورده شد و آنگاه به نذر خود وفا نمودم او حرف مرا نپذیرفت و گفت گاهی روي اتفاق نذري برآورده می شود ومردم عوام آن را بزرگ می نمایند و سخن اضافه می نمایند و من سکوت کردم روزي (صبح) عضدالدوله مرا احضار کرد و با هم به مشهد نذرها رفتیم او وارد حرم شد و زیارت کرد ….. و پس از ماهها به من گفت ….. من اول تو را تکذیب کردم ولی بعدا  براي من جریانی واقع شد که هر چه کوشیدم آن مشکل حل نشد، پس آن را با آنچه که تو گفتی تجربه کردم و نذر کردم پًس از نیت نذر در همان روز به من خبر رسید که مشکلم حل شد پس به نذر خود عمل نمودم …..،

ابوعبداﷲ محمد بن ادریس شافعی امام شافعی ها 204متوفی که دعا کنار قبرش مستجاب است …..، ابوسلیمان دارانی متوفی 205یکی از پیشوایان است …..، سیده نفیسه، دختر ابی محمد حسن بن زید بن علی بن ابیطالب متوفی 208 قبرش معروف و دعا کنار قبرش مستجاب است، احمد بن حنبل امام حنبلی ها، قبر او مشهور و مردم آن را زیارت می کنند ….. و سپس درخصوص برکت قبر احمد و جوار آن شواهد و گفتار نقل می نماید …..، ذوالنون مصري متوفی 246، بکار بن قتیبه که قبر او هم مشهور است، ابراهیم حربی متوفی 285، اسماعیل بن یوسف، علی بن محمد بشار متوفی 313، یعقوب بن اسحاق، ابوعوانه نیشابوري اسفراینی حافظ شهیر متوفی 316، و کنار قبر او قبر ابونعیم است که از او زیاد روایت نموده است …..، ابومحمدعبداﷲ بن احمد بن طباطبایی مصري متوفی 348 قبرش مشهور است، حافظ صبح بن احمد تمیمی سمسار متوفی 384، حافظ علی بن محمد عامري متوفی 403، عبدالملک بن محمد خرگوشی متوفی 406، قبر او در نیشابور، محمد بن حسن (خورك اصفهانی) متوفی 406 نیشابور، ابوجعفر بن موسی متوفی 470، او در زمان خود پیشواي بلارقیب حنبلی ها بوده و مردم قبر احمد بن حنبل شکافته و جنازه او را در کنار احمد قرار دادند که محل زیارت و ختم قرآن است ….، ابوعلی حسن بن ابیاله بیش متوفی 420 در کوفه، ابوالقاسم محمد بن المعتضد اللخمی اندلسی متوفی 488، نصر بن ابراهیم مقدسی شیخ شافعی متوفی 492 (دمشق)، علی بن حسن مصري فقیه شافعی متوفی 492، علی بن اسماعیل بن محمد متوفی 559، خضر بن نصر اربلی متوفی 567، نورالدین محمود بن زنگی متوفی 569 قبر او در دمشق مورد زیارت است، قاسم بن فیره شاطبی متوفی 590، احمد بن جعفر خزرجی متوفی 601، که درآمد مزارش خرج بی نوایان می شود، محمد بن احمد حنبلی متوفی 617، …..

آخرین گفتار درباره زیارت قبور:

….. در میان تمام فرق اسلامی در طول اعصار و قرون زیارت قبور به طور اجماع به عنوان یک روش پسندیده شناخته شده است، ….. بنابراین سزاوار است که خواننده محترم اکنون از گفتار دیگر قصیمی آگاهی یابد تا بداند که میان شیعه و دیگر مذاهب چهارگانه هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و اینها جزء مسائل مورد اتفاق همه امت اسلامی است، ….. اما آنان مردم را علیه شیعیان تحریک و از این محل وحدت کلمه و اتحاد مسلمین را گسستند و میان آنان اختلاف ایجاد نمودند …..

(کلب گوید در خصوص آنچه ابن تیمیه و کسانی که قی کرده او را خوراك خود نموده اند باید گفت آنها در گفتار خود به آیات کتاب خدا که ذو وجهین است استناد نموده و در حالی که حتی معانی ظاهري آن را نمی دانند با بیان القائات شیطانی مردم را گمراه می نمایند مانند آنچه عده اي بواسطه آنکه خداوند فرمود یداﷲ فوق ایدیهم به جسمانیت خدا گرویدند و یا با این فرموده که یهدي من یشاء و یضل قائل به جبر در اعمال شدند و ….، این خبیث در حالی که فرق کلمات خطا و جرم و یا شرك و کفر را نمی داند آنقدر فضاء تفسیر آیات کتاب خدا را از دانشمندان خالی دید تا آنکه اراجیف خود را به عده اي تباهکار عرضه نماید و آنان به بهانه اسلام تیشه بر ریشه اسلام بزنند او تظاهر می نماید که معنی کلمه شرك را در قرآن دانسته است و حال آنکه شرك در کلام خداوند بر معانی گسترده اي دلالت دارد و یکی از آنها جسارت به رسول خداست که اعمال این خبیث از مظاهر و مصادیق آن است و لذا او و طرفدارانش به تعبیر قرآن و به شرحی که در کتاب تفسیر خودآورده ایم همگی مشرك بوده و در آتش ابدي خداوند مخلد خواهند بود)