تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد هشتم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعراء غدیر در قرن پنجم و ششم

و 

سید رضی و نهج البلاغه در منابع اهل سنت

 قبل                                بعد

خلاصه جلد هشتم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعراء غدیر در قرن پنجم:

غدیریه ابوالنجیب طاهر: متوفی 406:

(……. عید فی یوم الغدیر المسلم، و انکر العید علیه المجرم، …..، یعنی آن کسی که در برابر خداوند تسلیم است البته روز غدیر براي او عید است و آنکسی که در عناد و انکار است قطعاً مجرمی تبهکار است پس اي منکران روز غدیر و منکر آنچه رسول مختار در غدیر خم اعلان کرد، مرگ بر شما باد، مگر نمی دانید که خداي تعالی جل جلاله آیه اي فرستاد و فرمود امروز آئین شما را به کمال رساندم و نعمت هدایت را بر شما تمام نمودم یعنی نعمت نصب امام که این نعمت نمادي از عظمت احسان و بخشش خداست بر خلایق …..).

شرح حال شاعر:

او ابو نجیب شداد بن ابراهیم بن حسن جزري ملقب به طاهر از شعراي اهل بیت است، ابن شهر آشوب او را از شعراي با شهامت و غیرتمند که بی پروا از فتنه دشمنان ناصبی، نداي ولایت سر داده و به ستایش این خاندان زبان گشوده اند، نام برده است و ….. و نیز او را از شعراي عضد الدوله فرزند بویه دانسته اند که از جمله اشعار او (…….)، (اي گروه صوفیان، اي شرورترین افراد، شما دینی بوجود آورده اید که زشت و پلید است، آیا خداوند جل جلاله در قرآن فرموده که چون چهارپایان بخورید و رقص کنان جفتک بیندازید …..).

غدیریه شریف رضی: 359406:

(نطق اللسان عن الضمیر …..، یعنی زبان ترجمان دل است …..، شادي و سرور از قلب ما رفت و فقط براي ما یک شادي وسرور باقی مانده است و آن روز غدیر است، روزي پرافتخار که علی وصی پیامبر، انتخاب و امیرمومنان گردید …..).

شرح حال شاعر:

شریف رضی، ذوالحسبین، ابوالحسن، محمد بن ابی احمد حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام ابا ابراهیم موسی بن جعفر علیه السلام است و مادرش فاطمه دختر حسین بن ابی محمد حسن اطروش بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن ابیطالب علیه السلام.، پدرش ابواحمد در عهد حکومت و خلافت سیاسی و اقتدار آل بویه، صاحب منزلتی والا و بزرگ بود و ابونصر بهاء الدین، او را با لقب (طاهر اوحد) امتیاز داد، او پنج بار نوبت سرپرستی و نقابت آل ابی طالب را به عهده داشت و در حال نقابت دیده از جهان فرو بست، عزت و اقتدار او باعث شد تا عضدالدوله در زمان بازداشت، مجبورشود او را در قلعه اي در فارس نگهداري کند و پس از وفات عضد الدوله، فرزندش شرف الدوله او را آزاد و به بغداد نزدخود آورد، ابو احمد در خدمات دینی و اجتماعی گام هاي بسیار وسیعی برداشته بود و نیز سرورمان سید شریف رضی از افتخارات خاندان عترت است، او پیشوایی بزرگ در علم حدیث و ادب و چهره اي درخشان از چهره هاي درخشان مذهب است، علم سرشار، خاندان پاك، …..، که کلام از وصف بزرگی او قاصر است و تمام آنچه که در فرهنگ رجال از مدح و منقبت او به رشته تحریر درآورده اند کمتر از مناقب و فضایل بی کران اوست، ….. از فهرست نجاشی گرفته تا آثار ثعالبی،مجدي، ابن اثیر، ابن خلکان، ابن جوزي، علامه، ابی نصر بخاري، ابن شدقم، ابن کثیر، ابن ابی الحدید، علیخان مدنی …..، و نیز تحلیل شخصیت والاي شریف رضی را می توان در تالیفات بزرگانی چون علامه شیخ عبدالحسین حلی نجفی، زکی مبارك، شیخ محمد رضا بن هادي، کاشف الغطاء، سید علی اکبر برقعی قمی، دکتر محفوظ، فرزندم محمد هادي امینی (درکتابی مستقل)، ….. ملاحظه کرد.، معلمان ادب و مشایخ حدیث آن بزرگوار: (ابوسعید حسن بن عبداﷲ معروف به سیرافی، ابوعلی حسن بن احمد فارسی، ابوعبداﷲ محمد بن عمران مرزبانی، ابومحمد استاد اقدم هارون بن موسی تلع کبري، عثمان بن جنی موصلی، ابویحیی معروف به ابن نباته، استاد بزرگ شیخ مفید صاحب درجات رفیعه گوید، شیخ مفید حضرت فاطمه زهرا دختر رسول خدا را در خواب دید که در مسجد کرخ بغداد بر او وارد شد و دو فرزندش حسن و حسین همراه او بودند، پس هر دو را به او سپرده و فرمود به آنها فقه بیاموز، پس با شگفتی و تعجب فراوان از خواب بیدار شد و در نیم روز فردا، فاطمه دختر الناصر، در حالی که کنیزان دور او را گرفته و دو کودکش علی مرتضی و محمد رضی، پیش روي مادر درحرکت بودند، وارد مسجد شد، شیخ مفید برخاست و بر آن خانم محترم سلام کرد و او فرمود اي شیخ این دو فرزندان من هستند که خدمت تو آورده ام تا به آنان فقه بیاموزي، پس شیخ مفید به گریه افتاد و داستان خواب شب قبل خود را به آن بانو معظم تعریف کرد و آنگاه به تربیت آن دو پرداخت و خداوند نیز با لطف و عنایت خود ابواب علم و دانش را بر آن دو سید جلیل القدر گشود …..، تا آنجا که شهرت آنان عالم گیر شد و تا جهان پایدار است باقی خواهد ماند …..، این داستان را ابن ابی الحدید نیز نقل نموده است،)، ابوالحسن علی بن عیسی ربعی …..

و نیز در خصوص شاگردان و راویان آن بزرگوار، بسیاري از نام آوران شیعه و پرچمداران مذهب عامه از او روایت می نمایند از جمله (شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، شیخ جعفر بن محمد دوریستی (طرشتی)، محمد بن علی حلوانی، قاضی ابوالمعالی احمد بن علی، ابوزید سید عبداﷲ بن علی کیابکی، ابوبکر احمد بن حسین خزاعی که از شاگردان بارز این دو برادر است، …..)

تالیفات و تصنیفات:

الف: نهج البلاغه:

از اعصار پیشین تا عصر حاضر دانشمندان و محدثین بسیار با دقت همت به حفظ این کتاب داشته و مانند قرآن کریم آن را به عنوان تبرك حفظ می کردند، و از جمله بزرگانی که نزدیک به زمان مولف و در شمار حافظان این کتاب بوده اند (قاضی جمال الدین محمد بن حسین …..، که نهج البلاغه را از حفظ می نوشته است و خطیب ابوعبداﷲ فارقی (به نقل ابن کثیر و ابن جوزي)، و دوران اخیر علامه پارسا سید محمد یمانی، دانشمند مورخ شیخ محمد حسین مروت معروف به حافظ …..، (که نقل نموده اند که این مرد تمام قاموس لغت و شرح نهج البلاغه و چهل هزار قصیده را از حفظ داشته و بعضی از بزرگان می گفتند که او مجموعه کامل ابن اثیر را نیز تا به آخر از حفظ داشته که واقعاً این فضل خدایی است که به هر کس بخواهد عطا م یفرماید) و نیز از دورانهاي بسیار گذشته و نزدیک به عصر او، دانشمندان بسیاري به شرح این کتاب شریف پرداخته و تاکنون هفتاد شرح بر آن نوشته اند از جمله (1. شرح سید علی ابن الناصر که معاصر سرورمان شریف رضی بوده، به نام اعلام نهج البلاغه که اولین و قدیمی ترین شرح نهج البلاغه است، شرح احمد بن محمد وبري از علماء قرن پنجم، شرح فضل اﷲراوندي، شرح ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن ….. بن خزیمه بن ثابت (ذوالشهادتین صحابی رسول خدا)، که این بزرگوار در شمار مشایخ ابن شهر آشوب است و به سال 565 وفات یافته است، شرح سعید بن هبه اﷲ قطب الدین راوندي، شرح محمد بن حسین مشهور به قطب الدین کیدري، شرح حسن بن علی بن احمد ماهابادي متوفی 585، شرح قاضی عبدالجبار، شرح فخر رازي، شرح ابوحامد عزالدین عبدالحمید مشهور به ابن ابی الحدید، شرح سید رضی الدین علی بن موسی بن طاوس، شرح تاج الدین معروف به ابن الساعی و ….. 81- شرح جواد فاضل)

مولف نهج البلاغه:

تمامی این دانشمندان و بزرگانی که نهج البلاغه را شرح و تعلیق نوشته اند، تردیدي ندارند که این کتاب ارزشمند گردآورده و تالیف شریف رضی است و تمامی فرهنگ هاي شیعه هم بطور کلی بر این معنی اتفاق نظر دارند و هیچیک از ارباب تراجم ازعصر مولف تا این زمان را ملاحظه نخواهید کرد که جز بر این موضوع نظر دهد و ….. و نیز محقق و خواننده می تواند با مراجعه به صورت اجازاتی که دانشمندان و محدثین به اصحاب خود نوشته اند صحت این حقیقت را دریابد از جمله (1. اجازه شیخ محمد بن علی به شیخ فقیه ابوعبداﷲ حسین تاریخ اجازه 499، …..، 20. اجازه علامه مجلسی به سید نعمت اﷲ جزایري)، و بالاتر از همه این موارد و دلایل تصریحات خود شریف رضی است که در کتابهاي خود به آن تالیف تصریح نموده است بطور مثال در تفسیر خود می فرماید (……. و کسی که می خواهد تاریخ این موضوع را که به آن اشاره کردیم بداند، باید درکتاب دیگرمان بنام نهج البلاغه مطالعه و دقت کافی بنماید. همان کتابی که گزیده سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام را در آن جمع آورده ایم که مشتمل بر سه باب است در فنون مختلفه معانی و رشته هاي پراکنده سخن از خطبه ها و نامه گرفته تا مواعظ و حکم و کلمات قصار …..)

(مضمون) و نیز مانند این اشارات را که آن (معظم له) در آثار دیگر خود از جمله(مجازات نبویه، …..) آورده است، و در ادامه حضرت علامه ادعاي بی مایه و شبهات بعضی از جاهلان را ذکر و با بررسی و پاسخ هاي قاطع و محکم و اقامه دلیل ایرادات آنان را مردود …..، و می فرماید علامه شیخ هادي آل کاشف الغطاء کتابی تالیف فرموده در 66 صفحه که تنها پیرامون نهج البلاغه و شبهات وارده بر آن بحث نموده و کتاب مذکور بطور جامع و کامل تألیف شده و از عهده بیان مطلب به خوبی برآمده است ….. .

ب: سایر تالیفات سید رضی:

(خصائص الائمه، مجازات آثار نبویه، تلخیص البیان عن مجاز القرآن، حقایق التاویل فی متشابه التنزیل که نام تفسیر اوست، معانی القرآن، حاشیه پیرامون اختلاف فقها، حاشیه بر ایضاح ابوعلی فارسی، الحسن من شعر الحسین (که زبده اشعار ابن الحجاج را گردآوري نموده)، الزیادات (در شعر ابوتمام و ابن الحجاج)، گزیده اشعار ابواسحاق صابی، مراسلات او و ابواسحاق به صورت شعر، رسائل و متشات در سه جلد، اخبار قضاه بغداد، شرح حال پدر بزرگوارش طاهر، انشراح الصدر، طیف الخیال، دیوان شعر …..).

شعر و شاعري:

واضح است که اگر هر کس بر روحیات سرورمان شریف رضی واقف شود و موقعیت او را از جنبه علم و ریاست و مقام رفیع بشناسند، خواهد دانست که مقام شعر و شاعري مادون سایر مقامات عالی اوست و همچنین روح او برتر از روح لطیف سایر شعرا، …..، خود او گوید (شعر براي من افتخاري نیست، ولی هرگاه دیگران به مفاخره برخیزند من با شعر آبدارم به مقابله آنها بر خواهم خاست، و ….. یا، گر چه من در این میدان، صاحب سر و افسرم ولی از حرفه شاعري بیزارم …..و اکثر صاحب نظران شعر و ادب او را سرآمد شاعران قریش می دانند …..، در فرهنگ رجال بطور گسترده از شعر و ادب اوتمجید شده است ….. که مجال بررسی همه نیست و قسمتی از آنها مذکور می گردد از جمله:

1.نسابه (عمري) در کتاب مجدي می گوید: شریف رضی در بغداد نقیب النقباء خاندان ابی طالب بوده و هیبت و جلالی به کمال داشت همراه با ورع و پارسایی …..، خاندان و خویشاوندان خود را رعایت می کرد و از پامال شدن حقوق آنان به خشم می شد و از جانیان و ستم کاران به ایشان انتقام می گرفت، او یکی از نوابغ روزگار و نزد بزرگان علم و ادب تعلیم یافته و من قسمتی از تفسیر او را که بر قرآن کریم نوشته، در یک جلد زیارت کردم، زیبا و نمکین بود، و اگر با تفسیر ابوجعفر طبري قیاس شود برابر یا بزرگتر و بالاتر است، و نیز شعر و احساسات او بالاتر از آن است که وصف شود و تا این زمان لقب سرآمد شاعران قریش ویژه اوست …..).

2.ثعالبی در یتیمه الدهر گوید: (اینک شریف رضی نابغه دوران، و نجیب ترین بزرگان عراق است و علاوه بر تبار والا صاحب افتخاراتی است که چون خورشید عالم آرا درخشان است و همراه با فرهنگی نمایان و فضلی تابان …..، او سرآمد شاعرانی است که از خاندان ابی طالب برخاسته اند چه گذشتگان و چه معاصران …..).

3.و نیز ابن جوزي گوید (……. رضی در بغداد نقیب خاندان ابی طالب بود، او بعد از دوران سی سالگی، قرآن کریم را در مدت اندك حفظ نمود، و در فقه و فرایض میراث، اطلاعات کافی داشت، او دانشمندي فرزانه و شاعري سخندان بود …..).

4.ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید: (……. رضی در مدت اندك پس از دوران سی سالگی قرآن را حفظ کرده و بخشی مهمی از فقه و فرایض میراث را فرا گرفت، او دانشمندي ادیب و شاعري ماهر بود …..).

5.باخرزي در کتاب (دمیه القصر) …..، رفاعی در (صحاح الاخبار)، …..)

القاب و مناصب:

بهاالدوله در سال 388، سرورمان سید رضی را با لقب (شریف اجل) مشرف نمود و در سال 392 (ذوالمنقبتین) و سپس (رضی ذوالحسبین)، لقب داد ….. مناصب و پست هاي واگذار شده به سید و سرورمان شریف رضی فراوان و متعدد بوده است، از جمله مقام وزارت (وزیر رسمی، وزیر مختار، استانداري عام و خاص ….. فرمان سرکوبی مرتدین، یاغیان، فرمان قضاوت و داوري، دادستانی، سرپرستی قبایل اشراف، فرمان برگزاري نماز جماعت، رهبري حجاج، …..)، او به سال 380 در 21 سالگی ودر دوره طائع اﷲ عهده دار سرپرستی خاندان ابی طالب گردید و نیز رهبري حاجیان و مقام دادستانی ….. و سرپرستی کل به او محول و با عنوان نقیب النقباء مخاطب گردید و این سرپرستی کل، مقام و رتبه اي است که به عهده کسی محول نشد جز پیشواي هشتمین ما علی بن موسی الرضا سلام اﷲ علیه که ولی عهد مامون بود و بنا به نوشته ابن ابی الحدید شریف رضی ازجانب القادر خلیفه عباسی بر حرم مدینه و مکه به خلافت منصوب شد و …..، با این همه شخصیت شریف رضی بالاتر از آن است که با منصب و مقام شناخته شود …..، و با این وجود براي این مناصب که شریف رضی عهده دار بود، تالیفات ویژه اي وجود دارد که ما از کتاب احکام سلطانیه نوشته ماوردي متوفی 450 نمونه اي را نقل می نمائیم:

(مضمون) نقابت: آن منصبی است که به خاطر حفظ و نگهداري شرافت خاندانها تاسیس می شود و آن دو قسم است جزئی وکلی. جزئی تنها امور سرپرستی بدون اینکه حکمی صادر و یا کیفري را اجرا نماید مثل جمع آوري آمار خانواده هاي سادات، ضبط آمار نوزادان، ….. مواظبت از موقوفه هاي آنان ….. و نقابت کلی و عمومی علاوه بر آنچه در نقابت جزیی است، در امور دیگر نیز ساري و جاري است که لازمه آن منصب، داشتن فقه و علم دین است مانند قضاوت در منازعات، اجراي حدودکیفري و صدور حکم ….. و این نقابت عام، همان منصبی بود که به سرورمان شریف رضی محول شده بود و نیز سرپرستی مظالم (دادستانی)، سرپرستی امور حجاج(اعم از رهبري کاروان و یا اقامه مناسک حج)، …..

ولادت و وفات:

ولادت و وفات آن وجود شریف را مورخین به سال 359 و 406 مذکور نموده اند (یعنی حدود 47 سال که رضوان خدا بر او باد)، در مرگ شریف رضی، وزیر ابوغالب و فخرالملک و سایر وزرا و اعیان و اشراف با پاي برهنه به رسم عزا در خانه او حضور یافتند و فخر الملک بر او نماز خواند و در همان خانه اش دفن شد، برادرش شریف مرتضی از فرط بی قراري و جزع در تشیع جنازه او حاضر نشد و در مراسم نماز هم شرکت نکرد، بلکه از شدت فزع به روضه امام موسی بن جعفر علیهماالسلام پناه برد و در پایان روز فخرالملک شخصاً به روضه امام مشرف و شریف مرتضی را به خانه فرستاد ….. بسیاري از مورخین نوشته اند که پیکر او را بعد از آنکه در خانه اش به امانت به خاك کردند، بیرون آورده به کربلا برده و در کنار پدرش دفن کردند …..، دیگران هم آورده اند که مرقد شریف رضی در کربلا آشکار و معروف است …..،

رفاعی نیز می نویسد که جنازه شریف مرتضی را به کربلا حسینی بردند و مانند پدر و برادرش در آنجا به خاك سپردند و مرقدش در آنجا ظاهر و مشهود است …..). جمع کثیري از معاصرین شریف رضی او را مرثیه گفته اند از جمله برادرش علم الهدي (……. اي یاران داد از این فاجعه ناگوار که بازوي مرا شکست، اي کاش جان مرا هم می گرفت …..، خدا را بر این عمر کوتاه و تابناك و چه عمر ها که دراز بود و ناپاك)، و یا شاگرد مهیار دیلمی که می گوید (……. بازوي هاشم را چه کسی قطع کرد ….. یا شریف رضی شبان فداکار این خاندان طعمه اجل گردید که رمه آنان از چرا باز ماند …..)،

نمونه اي از اشعار شریف رضی که درباره مذهب سروده است (……. هلا چه خوش است حمله با شتاب ….. گویم خداوند سرزمین مدینه را از باران رحمت و آب گوارا سیراب فرماید، به ویژه تربت بقیع و خفتگان آن را، آبی دامن کشان و سیلابی ریزان ….. و تربت آن شهیدي که در بیابان طف خفته و با لب تشنه، داعی حق را لبیک گفته است و هم بغداد و سامرا و طوس را سیراب کن از ژاله بهاران و سیلاب باران که چشمها در کنار این گورها اشکبار است، همچون گریه آسمان بر کوهساران …..، در زور اي بغداد (کاظمیه)، دوتربت پاك را می شناسم که درد حسرت و اشتیاقم در کنار آنان شفا می یابد.، مهار جان را جانب آن درگاه می کشم و سلام خود را تقدیم آن بارگاه می سازم که بی جواب نخواهد ماند، آري زیارت آنان روان مرا پاك می سازد …..، (آگاه باشید) جدم علی فرمانرواي دوزخ است، در روزي که نجات از عذاب ابدي خدا، جز به دستان او نیست، ساقی حوض کوثر در روز جزا، یعنی روزي که دل ها از تب و تاب در التهاب است و اوست که پیشگام بر صراط باشد براي حساب، ….. با دست راستش انگشتري خاتم به سائل بخشد …..، آیا کندن در خیبر معجزه نیست همان فضیلت که همه حتی معاندین نیز به آن اعتراف کنند و یا داستان آن مار که دشمن می خواست مکري بکار برد و خدا نخواست، پس کلاغی پرواز کرد و فتنه از میان برخاست، ….. هر که بر او ستم نمود، کیفر او را با گذشت و وقار در کف دست او نهاد …..،آري یا امیرالمؤمنین من از آلودگی در ولادت پاك هستم و به این لحاظ با دشمن نابکار شما دشمن هستم و از هر سو هدف تیر فحش و ناسزا قرار می گیرم ولی من آشکارا دم از ولاي شما می زنم نه در خفا و پنهان و از دیگران بیزاري می جویم و ترس ندارم، سزاوارتر از من به ولایت شما کیست با آنکه رشته اصل و ریشه و نسب خاندانم به شما آل محمد (ص) منتهی می شود، پس دوستدار شما هستم اگر چه مرا دشمن دارند و به پابوس شما روان هستم اگر چه از پاي درآیم، و اگر فتنه روزگار میان ما جدایی افکند، ولی بازگشت ما به یک دودمان و تبار است)

و نیز این قصیده که آن را به سال 391 و در روزعاشورا، در رثاي سیدالشهداء حسین علیه السلام سروده است: (……. اینک این سرزمین غرق در غم و غصه است پس فریادبلند کن و سیلاب اشک از دیده جاري ساز …..، و ما بر حال زار فاطمه گریان هستیم زیرا که در سوگ فرزندانش اشکبار است، آیا به هنگام ولادت فرزندش حسین می دانست که زنازادگان سر مقدس او را بر سر نیزه خواهند کرد؟ در روز عاشورا همان روز که عراقیان به سوگ و ماتم نشستند ولی شامیان با جشن و سرور آن روز را عید می دانند، آیا آنان از خشم پیامبر خدا (ص) ترس نداشتند که یکسره تمام کشتزار او را با تیغ مرگ درو کردند (هیهات)، آنان بینش و رستگاري و هدایت را در برابر ضلالت و گمراهی و آتش فروختند و رشد و صلاح و رها کرده و نکبت و جهالت را خریدند، آنها رسول خدا را دشمن و خصم خود ساختند و البته چه بد ذخیره اي براي روز جزا مهیا نمودند، زنان و کودکان حرم پیامبر بر پشت شتران وحشی سوار و خون پیامبر بر نوك نیزه ها آشکار شد، اي دل بسوز بر خاندان علی که پس از عزت و ارجمندي، چگونه ارجمندي آنان پامال و با کینه توزي امویان خوار گردیدند.، چگونه مهار ذلت و خواري در بینی کشیدند و چگونه ریسمان اسارت برگردن آنها نهادند و گفتند هلاك آل علی دستور دین خداوند است، آیا این دین از زحمات جدشان به یادگار نبود …..،آري آنان به آئین و رسم جاهلیت انتقام خون کشتگان خود را گرفتند و سینه هاي پرکینه خود را شفا بخشیدند، حقوق غائبین را ویژه خود ساخته و تصاحب کردند و به میل و دلخواه خود بر حاضرین ستم کردند، خدا ارواح پاك و مطهر آنان را به عالم بالا برد و شما با تاختن بر اجساد آنها فجیع ترین جنایات را مرتکب شدید.، اینک خلافت اسلامی از مسیر منحرف است و دیگر به رشد و صلاح امت امید نتوان برد، خلافت ویژه برگزیدگان خداست …..، اي مظهر خشم خدا (اي مهدي) بپاخیز و بخاطر پیامبر او، بر دشمنان بتاز و شمشیر تیز از نیام بیرون بیاور و بتاز بر آن گروهی که خون محمد و خاندان او را به خاطریزید و زیاد تباه کرده بر زمین ریختند …..، اي عاشوراي حسین، شعله هاي جانسوز تو، تار و پود مرا بسوخت …..، اي جدوالاتبار، سپاه غم و حسرت عزاي تو همواره بر دلم می تازد و پی درپی حمله نموده و می ستیزد و بدین جهت سیلاب اشک من ریزان است، اگر این اشک شبانگاه از ریختن بر چهره من دریغ کند، البته به صبحگاهان بر صورتم روان خواهد شد …..، ومن با کدام مدح و ثنا، منزلت و مقام شما را اضافه نمایم …..،

و البته خورشید که با روشنی و جلال طلوع می کند از مدح ما بی نیاز است). و نیز این قصیده را در سال 377 در سوگ جدش سیدالشهداء سروده است: (……. روزي که بر پسر فاطمه آواي رحیل برکشید، از ناوك تیري دو پهلو و تیز به خاك درغلطید، بی پرستار و بی غمخوار، پرستارش سم ستوران و غم خوارش تیغ ساربان، و در آن زمان که با لب تشنه، نیزه جان ستان در دلش جاي گرفت، سوز تشنگی و آرزوي آب گوارا رااز خاطر او برد، گویا شمشیرهاي تیز و بران که در پیکرش جا می گرفت، آتشی بود که بر خرمنی از نور می افتاد، خدایا بر ریگزار تفتیده کربلا پیکري قرار دارد که از نیش هیولاي مرگ پاره پاره و غرق در خون است، ….. وحوش بیابان حرمت قربانگاه او را شناخت و با آنکه سه روز بر خاك افتاده بود گامی جلو نگذاشت …..، آري زاده زیاد را ناپاکی حسب و نجاست دامن مادر، بر عصیان بر حسین وادار کرد و البته تلاش او در برقراري قدرت یزید تحسینی را به دنبال نداشت …..، دختران رسول خدا را به اسارت بردند با آنکه نهال دین سرسبز و خرم بود، …..، اي جد بزرگوار غم جانکاه عزاي تو و سوزدرد و غم مصیبت تو در اختیار من نیست و من می خواهم با آب دیدگان خود آتش دل را فرو نشانم …..،)،

و نیز در عاشوراي سال 287 در مرثیه حسین بن علی می گوید : (……. روز عاشوراي حسین همان روز است که نه دوست وفا کرد و نه میزبان پناه داد، اي پسر فاطمه با تو عهد کردند ولی عهد خود را شکستند و وفاداران چه اندك هستند، سفارش رسول خدا را در حق تو زیر پا نهادند و به خونخواهی نیاکان خود و به رسم جاهلیت برخاستند و به روي تو شمشیر کشیدند و مقدرات الهی را بهانه کردند، به آن عذري که بدتر از گناه آن است، نیزه ها بر سینه او بوسه زدند و تیرها از شوق صورت او به پرواز درآمدند و نوك نیزه ها درسینه او نشستند زنان و کودکان او اسیر و بر شتران سوار شده و با گریبانها که تا به دامن چاك داده، با سر انگشت چهره ماهشان را پنهان نمودند و اشک مداوم رخسار آنان هم، حجاب صورت آنها گشته است آنان شکوه نمودند و با گریه و زاري، فریاد زدند ولی علیرغم نوحه و شیون، ساربان سیه دل توقفی ندارد و ناله یتیمان هم آرام نمی شود، …..تاکی باز هم تاکی، سرکشان و جانیان حکمرانی کنند و تا کی فرومایگان پست بر پاك نهادان ارجمند فرمانروایی نمایند …..، کاش زنده بمانم و (در ایام ظهور حضرت مهدي عج اﷲ تعالی فرجه الشریف)، روزي با دوستان در حالی که در کفم شمشیري برنده وآخته است به پرواز درآیم و به خونخواهی قربانیان طف پیکر دشمنان آنان را با نوك سنان برخاك کشم …..، من رعیتی سر به فرمانم هرچند از خاندان شما هستم، پدرم حیدر و مادرم زهراي بتول است و هرگاه دیگران با مجد و جمال به میدان مفاخرت آیند، البته گوي سبقت متعلق به آن کسی است که گوید جد من رسول خداست.

(کلب گوید سلام و رحمت ورضوان حضرت حق بر روح و روان جناب رضی و یاران و یاوران و دوستداران او نثار و ایثار باد و تا ستارگان پرتوافشانی می نمایند و حکم خداوند در جهان جاري است بر او درود و سلام خداوند و رحمت او شامل باد. و امید و رجاء ما به درگاه خداوند آن است که از شفاعت این سید عالیقدر که امت اسلام خیلی زود مانند بسیاري دیگر از بزرگان دیگر از نعمت وجود او محروم گردیدند ما را در دنیا و آخرت بهره مند و برخوردار فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

خلاصه جلد هشتم فارسی الغدیر مولایم حضرت علامه امینی به عون اﷲ تبارك و تعالی:

شعراي غدیر در قرن پنجم:

غدیریه ابومحمد صوري: 339419

(……. آن روز که فرمان غدیر صادر شد، مکر و خیانت آن قوم نیز آشکار گشت، امّا پیامبر به ایراد خطابه، قیام کرد و فرمانروا و رهبر آنان را مشخص و معرفی کرد، بدینگونه که بازوي علی را بلند کرده و آنچه گفتنی بود همه را گفت ولی آنان راه خلاف و عصیان را پیش گرفتند، در آن محفل در ظاهر به شادي و سرور پرداختند ولی در باطن، دل هاي پلید آنان نغمه هاي دیگر می نواخت.، روز غدیر کینه ها را در دلهاي آنان انباشته کرد که چون برملا شد، هر چه بود را از میان برداشت واي واي که جنایات آنان چه روزهاي شوم و سیاهی در پی داشت …..، آري البته این جنایات که آنها آن را مرتکب شدند جزء آن خطاهایی نیست که آنان بتوانند خود را فریب داده و بگویند خداوند از گناهان بسیار می گذرد،

(کلب گوید این اشرار شقی، یا جنایات خود را به نداشتن اختیار از خود و به جبر از سوي خدا نسبت می دادند تا وجدان آنها آرام شود و بدینگونه خود را فریب داده تا بتوانند اعمال خود را در مقابل دیگران توجیه و به جنایات خود ادامه دهند و یا چون معاویه ملعون که خود و مردم را به رحمت واسعه خدا فریب می داد و لذا اینگونه به قعر دوزخ وارد شدند و …..، آورده اند با این مضمون که چون خبر شهادت حضرت علی علیه السلام را به او دادند از آن حضرت تعریف کرد و به او گفتند که پس چرا تا این حد براي دنیا و ریاست آن خونریزي کردي و این همه کار در پیشگاه خدا چه پاسخی دارد گفت شما نمی دانید که رحمت خدا چقدر واسعه است آري او دین خدا را بازي و بازیچه فرض کرده و با اوهام و خیالات باطل خود می خواست اعمال شیطانی خود راتوجیه نماید و لذا تشریح اعمال مجرمانه او و اثبات دوزخی بودن او و طرفداران او در کتاب تفسیر اینجانب به استناد آیات قرآن بیان گردیده و موید آن است که چگونه خداوند دوزخ را براي معاویه و یزید و امثال آنان خلق و بر آنها و طرفداران آنها جاودانی قرار داده است وسیعلم الذین ظلموا اي منقلب ینقلبون …..).،

….. جنگ و ستیزه کردید با ولایت مولاي خود، در حالی که در روز غدیر به ولایت او معترف و مومن بودید و فضل و جایگاه او را با نص رسول خدا شنیدید و گفتید یا رسول خدا فرموده ات را به جان خریدیم ولی در دل گفتید هیچگاه نخواهیم پذیرفت، کدامیک از شما سزاوارتر به سروري و رهبري امت و وصایت پیامبر هستید و کدامیک از شما امین رسول خدا و ادا کننده امانت ها و دیون او هستید، کدامیک از شما در شب هجرت در بستر او خوابید و جان خود را فداي رسول خدا نمود بلکه به عکس شما در پی ریختن خون او بودید.، چه کسی با دعاي رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم بر سفره مرغ بریان نشست، که شماخود گواه این حدیث هستید، اي آل پیامبر نابود شوند آن قومی که پرچم هدایت و رستگاري جاوید را به دست شما در اهتزاز دیدند، ولی باز هم به سوي گمراهی و ضلالت حرکت کردند …..،)

و باز در مدح اهل بیت می فرماید (……. گناه و خطایت هر چه باشد را ترك کن و راه توبه را در پیش بگیر که قطعاً خداوند را بخشنده و آمرزنده خواهی یافت، مشروط به اینکه از خیانت کاران روز غدیر نباشی آنها که به گوشه اي رفته و توطئه نمودند تا امیري را از میان خود انتخاب کنند و سپس با سینه هاي پر از کینه و خشمی آتشین مشتاق از ریاست به انتظار تخت و سریر حکومت نشستند تا این ریاست و حکومت را در میان خود گردش دهند و مواظبت نمایند تا به دیگري نرسد، آري این است بنیادي که آنان نهادند تا آن که قیام فرماید قائم آل محمد (عج) و انتقام و خونخواهی فرماید و آئین اسلام را پس از اینکه چرکین و سیاه شده باشد، از نور هدایت الهی پاك و مطهر سازد).

و نیز باز در قصیده اي دیگر گوید: (……. اما مصیبت آل پیامبر بالاترین مصیبت هاست، ايزادگان زهرا این داغ مصیبت و ننگ و عار این ستم کاري که بر دشمنان شما وارد شد، هرگز از چهره روزگار زدوده نخواهد شد، ….. سوگند به جان علی و سوگند به آن عهدي که جدتان در غدیر خم از امت گرفت، آن زمان که سایر ملت ها و اقوام از ولایت و سروري شما اطاعت کردند در واقع حجت رسول خدا را بر قوم او تمام کردند، …..).

شرح حال شاعر:

او ابومحمد، عبدالمحسن بن محمد ….. صوري از اکابر قرن چهارم و نوابغ رجال آن دوران است و تا اوایل قرن پنجم می زیسته…..، دفتر اشعارش حدود پنج هزار بیت است و داراي نص محکم بر ولایت و دوستی اهل بیت است و ابن شهرآشوب او را از جمله شعرایی نام برده که بدون ترس و با شجاعت به مدح اهل بیت پرداخته اند …..، او در سن هشتاد سالگی و یا بیشتر دار فانی را وداع گفته و از جمله اشعار دیگر او (……. اي سروران من، به هنگام درماندگی و اي ذخیره هاي من، در ایام سختی و واماندگی، حزب شیطان یعنی آن ظالمان و ستمکاران با خدا به جنگ برخاستند و به هر چاهی که خود درافتادند، دیگران را نیز به دنبال خود کشاندند، و اکنون با دلهایی که با آئین جاهلیت خو گرفته و از آئین حق نفرت پیدا نموده است، معلوم نیست فرداي قیامت در پاسخ جد شما، یعنی رسول خدا احمد مختار (ص)، چه عذر و بهانه اي خواهند داشت، با آنکه وصیت رسول خدا درباره قرآن و عترت، مشهورترین حدیثی است که آن را زینت و زیور منابر خود می نمایند، اما در عمل اینگونه نیست زیرا وقتی دنیا با زر و زیور خود را نمایش داد، آنان سراسیمه به سوي آن تاختند و به این دلیل است که دلهاي آنها را واژگون می بینی بگونه اي که هیچ تمایل به پیروي ازحق ندارند. …..،

و نیز باز می فرماید: (……. جمعی از زادگان امیه که پا از دایره اسلام بیرون نهاده بودند، در راه اشاعه ناروا، آنچه را که به ناحق گردآوري کرده بودند، انفاق کردند و در نتیجه کفر پنهان رواج یافت …..، و البته تصور نمی کنم که این روزگار فریبکار، بتواند روزي با آل احمد که مظهر زهد پارسایی هستند کنار بیاید، چون مردم در واقع برده و ذلیل مال دنیا و دلباخته آن هستند و به همین خاطر و دلیل است که خاندان محمد یعنی فرزندان علی، هر کدام آواره در هر شهر و دیارند، در حجاز با آن همه دولت و مکنت، همگی فقیر و درمانده و در شام همه اسیر و دست بسته و در عراق همه به خاك و خون غلطان هستند، و زمین با آن همه وسعت از پناه دادن به آنها بخل می ورزد و در هاي آسمان نیز گویا بر آنان بسته است …..،

می بینی فرشتگان عالم بالا با ساکنان زمین با هم در مقابله هستند، آنان شما را به فضل و کمال می ستایند و اینان هر دم بر ستیز و عناد خود با شما می افزایند، حق شما را به یغما برده اند، و تصور می کنند که حق آنان است که اي خاك بر دهانشان باد. پشت در پشت و نسل در نسل با یکدیگر پیمان خلافت بستند تا بر ظلم و ستم استمرار داشته باشند، اي آل احمد آنان شمشیر کینه بر روي شما از نیام کشیدند و ما به حمایت از شما نوك (شمشیر) قلم را بر صفحه اوراق (حقیقت) روان کردیم، گویا می نگرم که آنان در روز قیامت آرزو کنند و گویند کاش به دنیا بر می گشتند و راه توبه را در پیش می گرفتند و این در آن زمان خواهد بود که ساقی کوثر آنان را از کنار حوض براند و نیز در همان زمان که نگاه کنند علی سالار محشر است و دشمنان را به دوزخ ابدي وارد می فرماید.، و خطاب آید این است سزاي کفران و ناسپاسی، پس بچشید عذابی را که به دست خود (و با جنایات بی حد و حصر خود نسبت به خاندان پیامبر و دین خدا و دوستداران آنان روا داشتید و یا به آن اعمال راضی بودید)، آتش آن را روشن و شعله ور نمودید.).

و نیز این قصیده را در مدح حاکم به امر اﷲ و در روز عاشورا سروده است: (……. دودمان بنی امیه طوفانی از ظلم و ستم (در کربلا) بپا کردند که چشمه خورشید از آن تیره و تار شد، ….. اکنون سنت مصطفی بدست مردي از خاندانش تازه و تجدید شد و دین حنیف را حاکم آمد …..).

غدیریه مهیار دیلمی: متوفی 428:

غدیریه اول:

(……. آیا نمی بینی که چگونه فرمان رسول خدا را با مکر و افسون زیر پا قرار دادند و جمعیت خاندانش پراکنده شد، مردم براي وفاي به عهد و پیمان، اتحاد ندارند ولی براي خیانت، با هم توافق و اتحاد می نمایند، ….. مردم پیمان رسول خدا را زیر پا قرار داده و انصار رسول خدا نیز با آن دشمنان هم پیمان شدند و لذا بیعت روز غدیر که ویژه خاندان او بود تباه شد، امان برداشته شد ولی یهود و نصاري بخاطر پیمان بسته شده در امان هستند، ….. آن یکی فرمانی نوشت که بدعت ها را به جاي سنت ها جلوه گر ساخت و آن دیگري با مکر و حیله دامی نهاد و با رسیدن به دنیا، خود را از سعادت آخرت محروم نمود …..، همان کسانی که اگر نام آنان را ببرم همه آنها را می شناسند، همان عده اي که چهره هایشان از کینه درون پرچین و در آن زمان که بازار دین رونقی نداشت درگیري و نزاع نمی کردند و چون پرچم دین به اهتزاز درآمد و خوان گسترده اش باز شد شروع به نزاع و کشمکش کردند، همان گروه که پیشتازشان در مکر و دغل از دومی الهام گرفت، و سومی هم دنباله رو آنها گردید، بیائید منصفانه قضاوت کنیم و عقل داور ما باشد و محکوم هر که باشد محروم شود، به کدامین حق و دستور فرزندان رسول خدا بایستی سر بر فرمان شما قرار داده و از شما تبعیت کنند و حال آنکه افتخار شما در متابعت از رسول است و همچنین خاندان او از آرمیدن در کنار تربت او محروم و بیگانگان در کنار مرقدش مدفون شده اند، و یا چرا اجماع را حجت خود قرارمی دهید در حالی که نه اجماعی در کار بود و نه رضا و رغبتی مشاهده شد و مهم تر آنکه اجماعی که علی در جمع اجماع کنندگان نباشد و با زور و اکراه کودتاگران به بیعت تن در دهد چگونه اجماعی خواهد بود و یا عباس عموي رسول خدا درشمار مخالفین باشد و …..، یا اینکه مهاجران قریش به بهانه قرابت و فامیلی با رسول خدا قیام کنند و انصار با دستی درازتر از پا بنشینند، و البته در تاریخ اسلام اختلافی شدیدتر از این سراغ نداریم جز آن روایات جعلی و ساختگی که بهم بافته اید …..،

چرا در غدیر خم با وجود آن که پیمان ولایت بستند، راه خیانت در پیش گرفته و عصیان کردند ….. اي سرور مومنان یا امیرالمؤمنین، انکارشان بعد از اعتراف آنان در واقع به منزله جامه عار و ننگی است که بر تن خود پیچیده اند و نیز نقض پیمانی که در حق تو روا داشتند در واقع بدعتی بود که در شریعت مقدس پدید آورده و به ناروا آن را جایز و معتبر دانستند، تو حق خود را به دلیل نداشتن یار و یاور و رعایت مصلحت اسلام رها کردي و گرنه می دیدند که چگونه دماغ هاي آنان به خاك مالیده و در هم کوفته می شد.، تو با استعانت از خداوند و به خاطر حمایت از دین و حفظ اسلام از اختلاف و تفرقه، راه صبر و شکیبایی در پیش گرفتی و آنان به خواب رفتند ولی تو بیدار ماندي، به خدا سوگند که شیرینی این دنیا با تلخی فراوان در فرداي قیامت، راه گلوي آنان را آنگاه که آنان را به سزاي اعمالشان برسانی خواهد بست، یا علی یا امیرالمؤمنین من به روزگار تو نبودم تا جان خود را فداي تو نمایم ولی در این زمان با تیغ زبان و قلم اشعار خود، در راهت پیکار می نمایم، آري این زبان است که در قلب ها رخنه می کند و در آنجا که نیزه هاي جان شکاف نتوانند وارد شوند، داخل می شوند. تبار و نیاي من از فارس و غیر عرب است ولی دین و آیینم، دین و آئین شماست گوارایم باد آن تبار و گوارا باد مرا این دین و آئین، من از آن روز که پا به دوران جوانی نهادم به شما پناهنده شدم و سرانجام نورحق سیاهی شک را از من پاك کرد و من کامیاب شدم ….. سلمان فارسی را شفیع آوردم زیرا که از شما خاندان محسوب گردیده و یقین دارم که پدران شفاعت فرزندان را پذیرا خواهند بود، پس با شفاعت او مرا از هول و ترس روز رستاخیز رهایی بخش، اي سالار محشر که بر سر اعراف جایگاه تو است و اگر من تصور نمایم که جز با صحبت شما می توانم راه نجات داشته باشم البته شخص گمراه و مغرور و فریب خورده خواهم بود.).

(کلب گوید خدایا سلام و رحمت و رضوان خود را بر روح و روان حضرت مهیار دیلمی نثار و ایثار بفرما و ما هم عرض می نمائیم دین و آئین ما نیز دین و آئین اوست و همین انتظار شفاعت را از حضرت سلمان فارسی ما هم داریم و همین انتظار را از مولاي مظلوم ما امیرالمؤمنین ساقی کوثر و قسیم جنت و النار نیز داریم، پس تو شفاعت آنان را بپذیر و در دنیا و آخرت ما را رستگار فرما به برکت وجود برترین عزیزان درگاهت یعنی محمد و آل محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیریه دوم:

(……. آن مصلحان و رهبران که اسب ستم با سفاهت و نادانی بر آنها تاخت و آن داعیان حق و جمعی از ایشان که لبیک گفتند اما برگشته و نعل وارونه زدند و به روز سقیفه بار خیانت به دوش کشیدند همان باري که عظمت کوه ها در مقابل آن ناچیز است و سپس روز دگر آمدند که بار را از دوش خود پایین بگذارند، ولی این خطا قابل جبران نبود و البته آنان روزگاربدي خواهند داشت، در آن زمان که احمد در میان آنها بپاخیزد و از آنها بپرسد و آنها مجبور باشند پاسخ دهند، خدایا اندوه و غم در دلم آشیان نموده که چگونه این قوم علی را نابود کردند، با وجود آنکه او نابود کننده مصائب وارده به اسلام بود، ولی آن شقاوت پیشگان کینه او را به دل گرفتند، کینه کسی را که پذیرش اعمال در پیشگاه خداوند، جز با محبت و ولایت او ممکن نخواهد بود. اخبار دست به دست از زبان پیشینیان رسید و البته خدا می داند که عظمت روز غدیر چگونه بود، اما تو به حال و احوال دختر زادگان رسول خدا را نگاه کن، حسن با جگر مسموم در خاك بقیع آرمید و مزارش با خاك برابر شد تا به زعم آنان از نظر محبان او پوشیده بماند ولی نه بخدا قسم هلال ماه پنهان نخواهد ماند.، و اما حسین در سرزمین طف به خاك و خون در غلطید و آسمانها بر او خون گریه کردند و کوهساران از بار اندوه او درحال انفجار باقی ماندند، و واي ازاین آتش دل که از جرعه اي آب محروم شد، جرعه آبی که دادن آن در هر مذهب و آئین حلال و جایز است.، دشمنان خواستند تا رشته محبت رسول خدا را قطع کنند و لذا پیکر خاندانش را در هر جا یافتند بند از بند آن جدا کردند، آن اولاد زنا به فرتوتی کهنسالان نیز ترحم نکرده و بر جوان عابد و زاهد نیز شفقت نیاوردند و حتی کودکان را از هم دم شمشیر گذراندند.، ….. واي از این حسرت جانکاه اي خاندان طه، حرارت این حسرت و غم مصائب شما، تار و پود مرا به آتش کشیده است …..، این مرام و مسلک و عقیده من در محبت شما همیشه وجود داشت و من شرافت خود را در دوستی شماجستجو می کردم، با وجود آنکه هنوز با دین و مذهب شما پیوندي نداشتم و نامه ام سیاه بود، اما حالا نامه اعمالم از برکات شما درخشش و صفا یافته است و دوستی شما مرا از بند شرك رهانید و اینک در جامه عزت با شما بودن، خرامان هستم، رهبري و امامت شما زنگار کفر و ضلالت را از قلبم پاك کرد و تمام آنچه که سال ها بواسطه وسوسه خویشاوندان بر دلم نشسته بود زایل شد و سوگند به خداوند از آن روزي که با ثنا و مدح شما زبانم گشوده شده است بخت و اقبال و خوشبختی نیز با من هم آغوش شده است …..).

غدیریه سوم:

(……. آگاه باشید مدح و ثنا و ستایش ویژه بازماندگان این خاندان (یعنی آل احمد) و سوگ و ماتم سرایی مخصوص شهیدان این خاندان است و این سروده در واقع به منزله هدیه و پیشکش و همان چیزي است که من نثار قدم آنان می نمایم و با آنکه با آنها از یک نژاد و یک وطن نیستم ولی به آنان گرایش دارم، زیرا انگیزه و علت این گرایش فقط عشق و محبت است، همانگونه که مرد کریم از روي کشش فطرت خود، تمایل به کریمان دارد اگر چه فامیل و از نزدیکان او نباشند …..،آري آنان خاندانی هستند که راه صلح و صفا را هموار نمودند و دانش و بینش را به رایگان در اختیار مردم قرار دادند …..، به جان مولایشان علی، البته این سخن دوست را دلشاد و دشمن را محزون و غمناك می نماید، پس آگاه باشید علی کسی بودکه بنیان آن شرافتی را براي آنان پایه ریزي کرد که از دسترسی ستاره زحل بالاتر بود و در مهلکه هاي نبرد و جنگ و درثبات و پایمردي، امیر و سالار آنان بود …..، حتی حسودان ناراضی نیز راه انکار را نرفتند بلکه همگان راضی و خرسند بودند و یکسره دست دوستی و محبت دراز کردند ولی آن زمان که مولا و امیرالمومنان شد، حسادت خود را ظاهر نموده و به دشمنی قیام کردند …..، اي دوست با دشمن خود مدارا کن مادام که بظاهر خیرخواه است هر چند که در دل کینه خود را مخفی نموده است، فرض کنیم که دشمنان با زور و عناد، به فضیلت روز غدیر توجه نکنند پس به آنها بگو به فضایل دیگر آنحضرت توجه کنید، بگو در پیکار بدر و جنگ احد و روز حنین چه کسی پایمردي و رشادت نشان داد و در راه اسلام چه کسی صخره ها را از جاي خود درآورده و آب گوارا به لشکریان عرضه نمود، آنگاه به پیکار او با یهود نظر کنید و واقعه قلعه خیبر و هلاکت مرحب خیبري را بیاد آورده و خود قضاوت کنید، آیا دژ محکم و قلعه تسخیر ناشدنی آنها جز با دست علی فتح گردید و یا جز با دست علی دروازه عظیم و درب آن قلعه از جاي خود کنده شده است، و تفکر کنید در پیکار او در جنگ خندق با عمربن عبدود آن (فارِس یَلیَل) که او را با هزار سوار جنگجو برابر می دانستند، و چگونه این دو شیر ژیان سپاه کفر و شرك یعنی مرحب و عمر شکار شمشیر مولانا علی گردیدند.، با وجود آنکه آنان از نبرد با هیچ دلاور ترس و بیم به دل خودراه نمی دادند.و یا سلحشوران ضبه که در پاي هودج عایشه عهد و قسم به جانفشانی گرفته بودند، چگونه در برابر یورش علی بن ابی طالب راه جهنم در پیش گرفتند …..)،

حضرت علامه در ذیل این اشعار اشاره اي به شبهه سخیف و بی پایه و اساس و جاهلانه ابراهیم ملحم اسود دارد که استاد معاصر مصري احمد نسیم از آن تبعیت نموده و می گوید (روز غدیر نام جنگ معروفی است) ولی او نیز مثل استاد خود از راز این جنگ معروف پرده بر نمی دارد و حتی قسمتی از تاریخ آن را یادآوري نمی نماید

(کلب گوید اي کاش آنان قبل از سرقت مناره و سعی در مخفی کردن آن، جاي آن را براي رسوا نشدن آماده می کردند) …..،.

شرح حال شاعر:

ابوالحسن مهیار بن مرزویه دیلمی بغدادي …..، او صاحب رفیع ترین پرچم ادب است که در شرق و غرب عالم به اهتزاز درآمده است او صاحب نفیس ترین گنجینه از گنجینه هاي با فضیلت لغت عرب است و پیشاپیش همه گام بر می دارد، آثار ارزشمند او در واقع منت بزرگی است که او بر ادبیات درخشان عرب دارد.

و همواره بزرگان علم و ادب از او با تحسین و سپاس فراوان یاد می نمایند …..، گواه این مدعا دیوان اشعار او در چهار دفتر پرورق است …..، (مضمون) او که از همه معاصران خود پیشی گرفته بود روزهاي جمعه به مسجد جامع منصوري حاضر شده و سروده هاي خود را انشاء می نمود ….،

اما سروده هاي او در مذهب، تماماً احتجاج و برهان و مملو از ستایش صادقانه و سوگنامه هاي دردناك در رثاء اهل بیت است …..، و این فضیلت او در نظر حاسدان عیب به نظر آمده و سعی در پنهان نمودن فضیلت آشکار او دارند ….. و امّا به حق سوگند که این خود به منزله معجزه است که یک پارسی نژاد به سرودن شعر عربی آنچنان هنرنمایی کند که بر همه همگنان عرب خود فائق آید به نحوي که کمتر کسی را توان و قدرت برابري با او باشد …..،

او همانگونه که در اشعار خود آورده است از نسل بزرگ زادگان عجم و فارس بوده و می گوید: من مجد و برتري درنسب و حسب را از بهترین پدران دارم و افتخار پیروي از دین و آیین از سرور مرسلین حضرت محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم و لذا فخر و مباهات را از همه طرف برخود جمع نموده ام، سیادت عجم و افتخار آئین و دین پرعظمت از عرب)،

او در سال 394 به دست شریف رضی سرورمان، به شرف اسلام مشرف و پس از عمري بزرگی و سروري با افتخار در سال428 دار فانی را وداع گفت و از جمله اشعار اوست این ترجمه (……. و هیچگاه نتوانستم که گردش روزگار را ستایش کنم ولی می توانم با پیروي از فرزندان احمد مختار، تسلی خاطر جویم، بهترین خلق از جهانیان که از فرزندان او بهتر و والاترفرزندي به جهان نیامده است، آل محمد (ص) خاندانی بالاتر از همه خاندانها …..، و فرشته ها در گرد ایشان در طواف و وحی و الهام بر قلوبشان پنهان، ….. از قریش سوال کن و از آنهایی که سزاوار سرزنش هستند، و سرزنش کن آنهایی را که خطا کردند و یادآوري نما که چرا شما از پیامبر قدردانی نکردید، همان پیامبري که شما را پس از عمري ضلالت و گمراهی به هدایت و سعادت اسلام نجات داد …..، و آنگاه آزاد و وارسته به سوي بهشت پرکشید و البته هر آنکه بر سنت او قدم گذارد قابل تحسین است و او بود که امر خلافت را به حیدر واگذار کرد، همانطور که اخبار معتبر بر آن حکایت دارد و او را بر همه امت سرور و مولی ساخت و آنان که به خداوند اعتقاد و علاقه دارند بر این حقیقت معترف هستند، ولی شما حاسدان فضیلت، زمام خلافت را از چنگ او ربودید و ….. گفتید اجماع امت رهبر ما بود، اما بدانید این قهرمان امت علی علیه السلام

بود که خدا او را ویژه خلافت ساخت. و البته چه ناگوار است بر دودمان هاشم و هم بر رسول خدا (ص) که خلافت الهی بازیچه دست تیم و عدي باشد و حال آنکه بعد از علی، حق خلافت مخصوص فرزندان اوست به شرط آنکه آیه میراث زیر پا نماند.، آن یکی خائف و ناامید نشست و آن دیگري که بپا خاست یاوري نیافت و دست نفاق از آستین ظلم و ستم بیرون آمده، سروري را پس از سروري دیگر به خاك هلاکت انداخت، و آنگاه ستمگران در صفوف فشرده اجتماع و بر ایشان تاختند و چون آنها در محراب عبادت گوشه انزوا گرفتند آنها نیز پی کار خود رفتند، پدر این خاندان علی و مادرشان فاطمه هر دو در فضائل سرآمد همگان هستند، پس تو یا از مناقب آنها صحبت کن و یا ساکت باش، بعد از روز حسین، آئین حق به بستر بیماري افتاد و مرگ هم در کمین است …..، آنکه را فاطمه خصم خون خواه باشد، روز قیامت خواهد دید که با چه عقوبتی دست به گریبان خواهد بود، اي سبط پیامبر هر کس دست خود را در ریختن خون تو سهیم کرد، خواهد دید، که در روز قیامت چه غرامتی را بایست پرداخت نماید، جانم فداي تو باد و کیست آن را بفدا بگیرد اي کاش جان عبد و برده را به جان فداي سرورش بپذیرند، کاش هیولاي مرگ از خون من سیراب می شد ولی خون تو بر زمین نمی ریخت، اي خفته کربلا کاش می بودم و در برابرت به خاك و خون خود می غلطیدم آیا می آید روزي که این دل پر درد از دست دشمنانت شفا یابد و آیا می آید روزي که حق بر باطل پیروز گردد و انسانهاي پست و رذل، مغلوب آزادگان گردند، البته این آرزوها (در رجعت انشاءاﷲ) همه با دست خدایی برآورده شود ولی هنوز جگر من تفتیده و داغدار است.، شنیده ام که قائم شما را نداي عدالتی است که هر صاحب شهامتی به آن پاسخ اطاعت یعنی لبیک گوید، …..، دین و دوستی ام در وجود شما خلاصه شده با آنکه زادگاهم ایران است و از برکت شما خاندان وحی و نبوت، بر شیطان حیرت و ضلالت پیروز گردیدم و اگر شما نبودید البته به صراط مستقیم حق راه نمی یافتم …..، و اگر زمان نیافتم که با دست به یاري شما قیام کنم البته در این زمان با زبان شعر این خلاء راجبران و در حمایت شما قیام کرده ام …..).

و باز قصیده اي دیگر در وصف علی علیه السلام و سوگ فرزندش حسین سروده است که (……. یا ابا الحسن اگر حق ترا به جهالت منکر شدند که البته به خدا سوگند، آنها عالماً و عامداً یعنی دانسته و بااختیار انکار نمودند، در حالی که اگر تو یکه تاز میدان شهامت نبودي، و یا با تشریف خاص (خاصف النعل)، همتا و همسنگ رسول خدا نمی شدي و یا اگر حتی پسرعم و قائم مقام و داماد و هم ریشه رسول خدا هم نبودي که بودي، باز هم دیگران باتو برابر و هم رتبه نبودند. ….. و خداوند می دانست که دیگران از رسیدن به این مدارج عاجز و ناتوان هستند، پس ترا به فضیلت جانشینی منصوب کرد ولی جمعی نیرنگ زده و بعد از رسول خدا، راه خیانت در پیش گرفتند …..، و اگر فرض نمائیم که آنها با سفاهت خود، سخن رسول خدا را نادیده گرفتند، پس این گروه آیات قرآن را چگونه نادیده می گیرند، آري بعد از تو فاتحه اسلام را خواندند و دین و دیانت را با خواري و خفت زیر پا نهادند و آثار این سفاهت و خیانت، در بیابان طف بر سر فرزندت حسین ظاهر شد و آنها از روي ظلم و ستم روا دانستند که زخم کهنه را با سرانگشت کینه خود دوباره خونبارسازند، و البته ناگوار است بر رسول خدا، که از سینه دختر زاده اش خون چون ناودانی روان گردد، آري میراث خلافت را ازچنگ تو ربودند و خلافت را چون غل جامعه بر گردن آیندگان خود بستند، و افسوس من بر آن تشنه در خون طپیده است که اگر در رکابش بودم با سیلاب اشک خود، سیرابش می ساختم …..، و پیشاپیش به تمناي من زائران مرقد پاکش، درود مرا به نیابت نثار کردند تا آن زمان که خود تشرف جویم، اگر چه دیدگانم از این شرافت محروم ماند …..،

یا امیرالمؤمنین، دست آلودگان به دامن طهارت تو نرسید و بدگویی بدگویان، حسب والاي تو را نیالود …..، عشق شما اهلبیت با تمام دنیا برابر است و من می دانم و یقین دارم که در روز حشر، محبت شما نامه سیاه اعمالم را سپید خواهد کرد.).

آورده اند روزي در سوگ اهل بیت اشعاري خوانده شد که مبتذل و بی ارج بود، و در آن مجلس مهیار حاضر بود، پس از او خواستند که بر همان وزن و قافیه اشعاري بگوید و اوبلافاصله این اشعار بدیع را سرود: (……. اینک همدم من تنها عزاداران و سوگواران حسین هستند، اي عزاداران آگاه باشید که آن کینه دیروز که از دشمنان خدا در کمین بود در روز عاشورا طوفانی سهمگین بپا کرد، ….. و این جماعت با آن دستی که دیروز بیعت کردند امروز هیولاي مرگ را به سوي حسین راندند و به همین زودي جدش را فراموش کردند و حقوق قدیم وجدید را یکسره از یاد بردند، یا حسین چه ناگوار است بر من که غول مرگ اینگونه بر سینه باوقار تو بالا رفت و سر انور تو راکه خاك آلوده بود، کافران بر سر نیزه بردند ….. و تو اي سرور من، گر چه تو را از مقامت محروم کردند ولی مانند پدرارجمندت علی و به کوري چشم دشمنانتان، همیشه تا ابدالآباد امام و رهبر و سرور ما خواهید بود. آیا دشمنان شما فراموش کرده اند، به روز خیبر، معجزه فتح قلعه و کندن در آن قلعه، بر دست چه کسی انجام شده و یا بر سر چاه، شر جنیان را چه کسی دفع کرد، و یا به روز بدر و احد صفوف دشمنان را چه کسی پراکنده ساخت و جز پدر تو علی چه کسی بتهاي آنان را براي کسب رضاي حق در هم کوبید در حالی که آن بت پرستان حاضر و ناظر این اعمال او بودند …..، آري علی پدرت پیشواي هدایت و چراغ امت و شیر بیشه شجاعت بود.، من به شما محبت داشته و مهر می ورزم مادامی که حاجیان کعبه به سعی می پردازند و یا قمري بر شاخساران می نالد، گرچه نژادم پارسی است اما مرد شریف و آزاده، عقیده و افکارش وقف آزادگان شریف است …..)

و نیز باز از سروده هاي او در وصف اهل بیت: (……. فیض بخشی کردند و ابر و دریا آفریدند، نزول کردند و قله هاي پر عظمت را بنیاد نهادند، ….. پس بگو قرآن بر که نازل شد و در کدام خاندان فرود آمد، در روز بدرهمان غزوه  بدري که پرچم دین افراشته شد، چه کسی یکه تاز میدان بود، چه کسی براي یاري اسلام بیدار ماند، در حالی که دیگران به خواب رفتند، عالم ترین و داناترین امت که بود، و به هنگام قضاوت چه کسی آگاه تر و عالم تر بود، …..، شما را به خدا قسم اي قوم آیا شایسته است که رسول خدا که اوامر او می بایست اطاعت گردد فرمان صادر فرماید، ولی هنوز پیکر او غسل داده نشده نافرمانی آغاز شود، در حالی که رسول خدا جانشین خود را به صراحت معرفی کرد ولی به یاوه تصور شود که دین خود را مهمل و بیهوده رها کرد و تصور می کنند که اجماع و اتفاق نموده اند، پس براي تحري حقیقت چگونگی آن را از سعد بن عباده خبر بگیر، آنهم چه اجماعی که بی فضیلت را بر صاحب فضل و بزرگی مقدم نمود و حق را از صاحب حق گرفت و به غاصب داد، آري علی صاحب حق بود …..، آري اي زاده مصطفی این روز سقیفه بود که راه کربلا را هموار کرد، ….، زیرا بعد از آنکه حق علی و فاطمه زیر پا قرار گرفت و حرمت آنان شکسته شد امت جرئت نموده و به این دلیل قتل تو را روا دانستند، ….. اي تک سواري که به سوي مدینه رسول خدا (ص) می روي ….. پیام این دل سوخته را همراه خود ببر و به آنحضرت (ص) بگو ….. که شما به جوار رحمت حق رفتی و ما در آتش فراق تو ماندیم، اما شرع و آئین تو کامل و تمام بود و پسر عم تو علی، بر آن شد تا به آئین و سنت تو قیام نماید، اما نیرنگ بازان و حیله گران با ظلم و ستم حق را واژگون و راه خیانت را در پیش گرفتند، سرانجام (تیم) آنان زیور خلافت را بر تن آراست و بنی هاشم محروم ماندند، وقتی نوبت (تیم) که تمام شد، خاندان (عدي) طنابها را کشیدند و پس از او خاندان امیه گردن خود را بالا آوردند و در این زمان دیگر جاده کاملاً براي آنها هموار بود از میان آنها پسر عفان بر تخت خلافت بالا رفت و هر چند گمان نمی رفت ولی او را بر تخت نشاندند، آنگاه دیدگان امیه روشن شد …..، کار شوري و اجماع در آخر به آئین اردشیر پیوست آن دو آتش افروختند و این سومی بکلی سوزانده و نابود کرد و سپس خودسر روان گشته و قدم به قدم تا آنکه او را به گودال هلاکت سوق دادند و بهتر بگویم کشاندند و چون برادرت علی زمام خلافت را کشید تا آن را به سوي حق بازگرداند با امر دشوار و سنگین روبرو شد، درجستجوي قاتلانش بهانه جویی کردند، با آنکه خود معرکه آراي قتل او بودند، ناگفتنی بسیار است و دادخواه آنان به روزقیامت تویی پس واي به آنان که مهلت یابند.).

و قصیده اي دیگر: (……. خدایا دادخواهی کن، از این قوم که با محمد در سراسر عمر و حیات او نفاق ورزیدند و براي نابودیش کمین کردند ….. پس از رحلت او زمانی که اولی بر سر کار آمد از شتر آنان ناله آمد ولی شتربان اعتنا نکرد پس دومی هم که به جاي او نشست دیگر از نفاق و دورنگی منافقان شکوه نکرد و نه آنها را آزار داد و نه ملامت کرد، گویا با مرگ رسول، دیگر نفاق از میان امت اسلام و برخاست از بین رفت، آیا نیات آنها منافقین صاف و خالص شد، هرگز که نه و به آن خدایی که رسول را با وحی خود موید ساخت و پشت او را بیاري تو محکم کرد، علت فقط آن بود که نیات و افکارشان در راه کفر با هم هماهنگ بود و در میان آنان دوستی صادقانه برقرار بود، زیرا به کردار و رفتار هم راضی و خرسند بودند، پس چنان فرض کن که مدعیان گویند که نفاقی بود و منقضی شد، پس چه شد که با شروع خلافت تو، باز بر سر نفاق شدند و کینه ها را در دل ها بجوش آوردند و با مکر و حیله دست بیعت سپردند و دستهاي خود را به احترام تو بر سینه نهادند،ولی در زیر آن دلهاي پر از کینه داشتند …..، آن یک از ترس انقلاب عجولانه کار به شورا گذاشت …..، چه شد که زاده امیه تو را عقب راند و دیگران را براي دریافت عطا پیش خواند، در مسند خلافت کار به شیوه خسروان عجم کرد و دین حق ضایع شد تا حکومت او برقرار بماند، و او با اعمال خلاف خود آنچنان عرصه را بر همگان تنگ آورد که بعد از او بسوي تو آمدند همان کسانی که با دست خود، او را بر تو مقدم نمودند و چون بر مسند خلافت نشستی و حقوق مسلمانان را به مساوات و عدالت قرار دادي، این امر بر آنان دشوار و ناگوار آمد …..، پس نیرنگ ها زدند …..، و از جمله روز جمل را بپا کردند، کاري سزاوار عار و دشنام، پس اي کاش می دانستم آن دستی که تیغ تیز و نیزه کین بر سرت آورد و هیزم آورد و شراره آتش برانگیخت، بروز رستاخیز چه خاکی بر سر خود خواهد نمود و فراموش کرد که دیروز دستش را بر دست تو قرار داد و پیمان بست که راه تبدیل و خلاف نپیماید، کاش می دانستم آن دستها که حرم رسول را از حجاب درآورد تا خون عثمان بجوید به روز قیامت چه خاکی بر سر خود خواهند نمود، عجبا از مکر و ستم کاري آن کسانی که به یاري آنها قیام کردند در حالی که همانهایی بودند که در یاري عثمان از پا نشستند، اي مردم آزاده به گردش روزگار بنگرید که اینک (تیم) به خون خواهی(امیه) قیام کرده است، خون را به دامن دیگران بستند و قاتلین در میانه از کین رستند …..، نقض بیعت کیفرشان را امروز و فرداکرد، ….. و چون پیمانه عذاب علی بر سرشان ریخت، به عفو کریمانه علی پناه بردند، به آنکسی که با صبر و شکیبایی عذرخواهی را قبول می کند، ….. پس آنکسانی که زنده بودن در تقدیر داشتند نجات یافتند و بقیه از دم تیغ آن حضرت به هلاکت رسیدند ….. (اما زبیر) شواهد حاکی از آن است که عزلت او از ناامیدي و سستی بود نه ندامت، و یا گفتند که آن دیگري طلحه، در کشاکش مرگ توبه کرد، اما توبه در هنگام مرگ چه سودي دارد و اما صاحب هودج (عایشه)، گویند او هم از خلافکاري دست کشید (یعنی نادم شد)، نه چنین نیست اگر او از اعمال خود نادم بود چرا بعد از آن، در برابر جنازه حسن به کین قیام کرد، آیا جز این بود که می خواست جراحت قلب خود را شفا دهد، اما آن دو پلید دیگر، پسر هند جگرخوار و زاده او که کارشان بعداز علی بالا گرفت و آنچه از کینه و عداوت که می خواستند انجام دادند و این جاي شگفتی نداشت چون آنها نیز در طریق ضلالت و گمراهی، به راهی که دیگران رفتند قدم گذاشتند، اي سرور من اگر به کمال والاي تو حسد بردند به دلیل ضعف و ناتوانی آنها بود و این تو هستی که در خلقت با رسول خدا هم ریشه هستی و خلیفه و جانشین و وارث علم، و هم رفیق با اخلاص او هستی، تویی آن تناول کننده مرغ بریان با رسول خدا، تویی کشنده اژدهاي دمان، و هم کلام با ثعبان و خاصف کفش رسول خدا و بخشنده خاتم در رکوع نماز و سقاي لشکریان اسلام از چاه بدر و براي تو خورشید رجعت کرد و این معجزه به خاطر تو واقع شد و این خود آیتی عظیم از فضیلت توست که عقل را حیران کرد، …..،

اي ساقی کوثر، آنکه به  ولاي تو عشق ورزد امیدوار است که از شراب کوثر محروم نماند و نیز آتش خوارکننده دوزخ گردن او را به مذلت پایین نیاورد، زیرا که در برابر ولایت تو خاضع و فرمان بردار است، من در راه ولایت تو با دشمنان تو دشمنی کردم و به آنها احترام نکردم تا حدي که جز تعدادي کم، همه مرا چون خاکی که از کف خود دور می ریزند از خود دور کردند، و به گوشه اي رفته غیبت مرا نمودند و گوشت و استخوان مرا به دندان گرفتند ولی من همچنان سرگرم مدح و ثناي شما شدم و به آنان توجهی نکردم، من رضاي تو را با خشم جهانیان مقایسه کردم ولی رضاي تو را در مقابل خشم جهانیان انتخاب کردم و در راه ولایت تو اگر دریا مانند دو پاره کوه از هم جدا شود و مرا به کام خود ببرد و آنگاه بهم بپیوندد من ترس و بیمی به خود راه نمی دهم. مهر و پیوند من سابقه دیرین دارد مانند

سلمان محمدي که مجد و عظمت خود را از شما به یادگار دارد ….. بدین پیوند بر پدرانم که شاهان ایران بودند برتري یافتم همان برتري که اسلام بر سایر ملل یافت …..

غدیریه سید شریف مرتضی: 355436:

(……. این پدران من هستند که چون راه دین و آئین پیامبر تیره و سیاه شد، با پرتو تابناك خود آن را روشن و نورانی نمودند ….. آنان جمال و جلال را بهم آمیختند، سرشتی پاك و طلعتی تابناك، ….. و این وصی رسول خدا علی مرتضی است …..، آن جوانمردي که چون اخگر سوزان و با صولت شیر تکاور به سوي مرحب رفت، اوست دلاوري که اگر با تیغ بر کمر دشمن زند او را دو نیم کند و اگر با شمشیر خود بر تارك و فرق سر خصم زند او را دو تکه نماید و هر چه خواهد عملی نماید، …..رسول خدا اعلام کرد ولایت او را، شاید به این مردم حیران، از این هشدار رسول خدا، نفعی برسد، سخن را علنی و آشکار گفت نه با کنایه، بلکه نامش را با صداي رسا و با شور و علاقه اعلام کرد، و برابر دیدگان همه مردم او را بپا داشت و بر جاده رستگاري، راهنما و رهبر ساخت، به روز غدیر قلب مومنان را شفا بخشید و آبی خنک و گوارا بر دلها مومنان ریخت، اما جمعی دیگر که صاحب نفاق بودند را در گرداب بلا سرنگون ساخت، …..، از این رو دلهاي پر کینه به جوش آمد، آن یک ناله را در سینه خورد که رسوا نشود و آن دیگري از ناامیدي می گفت انا ﷲ …..، اي سوار تیز تک ….. در تپه هاي نجف ساکن شو، به همان کوهی که مانند جودي متواضع شد و به این دلیل لنگر زمین گردید، ….. اگر می توانستم گورستان تابناك آن را خانه خود قرار می دادم تا شاید در آنجا بخاك روم …..).،

ابن شهرآشوب ابیات دیگري نیز از او در باب عیدغدیر در کتاب مناقب خود ذکر نموده که علاقمندان می توانند به آن مراجعه نمایند.

شرح حال، تالیفات و آثار شاعر:

سید مرتضی، علم الهدي، ذوالمجدین، ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر علیه السلام، او را مقام و منزلتی است که قلم را نمی توان نکوهش نمود که چرا در احصاء فضایل شریف مرتضی درمانده است و بلیغ سخنور را نمی توان ملامت نمود که چرا زبانش به لکنت افتاده است و نمی تواند از بزرگداشت مقام اوسخن شایسته بگوید. زیرا مفاخر و کمالات این مرد بزرگ، قابل شمارش نیست ….. (مضمون) او پیشواي فقه، پایه گذار اصول، استاد کلام، استاد حدیث، قهرمان جدل، نابغه شعر، مقتداي لغت و تمامی علوم عرب و مفسر قرآن ….. است، و او همان بزرگواري است که مساعی مجدانه و خدماتی بسیار که به دین وعالم تشیع تقدیم نموده و …..، من حیث المجموع نام ارجمند او را جاوید و آوازه او را پاینده و عالمگیر نموده است، از جمله این فضایل و مفاخر کتاب ها و رساله هایی است که از او بجا مانده و راهنماي پیشوایان دین و شریعت در طی قرون بودهاست. از جمله 1- شافی در امامت، 2- ملخص در اصول، 3- ذخیره در اصول، 4- غرر و درر، 5- تکمله غرر، 6- المقنع در غیبت، 7- خلاف در فقه، 8- ناصریه در فقه، 9- مسائل حلبیه دفتر اول و دوم، 10- مسائل جریانیه، 11- طوسیه، 12- صباویه،…..، 43- رساله در اراده، 44- رساله در توبه ….. 52- مفردات، 53- مرصلیه …..، 68- انتصار، 69- مفردات امامیه، ….. 71-دیوان شعر (بیش از بیست هزار بیت شعر) ….، 81- رد بر ابن عدي در حدوث اجسام….. 86- تتبع ابیاتی از متنبی.

ستایشها:

….. شیخ طوسی در رجال گوید که او در علم ادب و علوم و تربیت پیشرو همگان است و او هم متکلم، فقیه، جامع همه علوم، است که خدایش عمر دهاد …..، ثعالبی در تتمیم …..، ابن خلکان …..، خطیب تبریزي …..، ابن زهره در نمایه الاختصار …..، عزالدین احمد مقبل ….. و نیز گویند خواجه نصیر الدین طوسی هرگاه در ضمن بحث، نام شریف مرتضی را می برد، بر او صلوات می فرستاد و می گفت صلوات اﷲ علیه و بعد به دانشمندان و استادان حاضر در مجلس خطاب می نمود و می گفت، چگونه می توان بر سید مرتضی صلوات نفرستاد …..، صاحب عمده المطالب …..، صاحب دمیه القصر ….. ابن طی در لسان المیزان …..، شیخ ابواسحاق شیرازي، …..، در درجات الرفیعه ….. در شذرات الذهب ….. و نیز سایر کتابها و فرهنگهاي رجالی، از جمله 1- تاریخ بغداد، 2- منتظم ابن جوزي، 3- معجم الادبا …..، 12- لسان المیزان، …..، 25- ملخصالمقال، …..، 36- تنقیح المقال، 37- دائره المعارف بستانی …..

اساتید علم و مشایخ حدیث:

(1- شیخ مفید محمد بن نعمان متوفی 412، ابومحمد هارون بن موسی تلعکبري متوفی 385،حسین بن علی بن بابویه برادر شیخ صدوق، ابوالحسن احمد بن علی بن سعید کوفی ….. شیخ صدوق متوفی 381 …..، 9- ابن نباته 10- احمد بن سهل دیباچی)

شاگردان و راویان:

(شیخ الطایفه ابوجعفر طوسی متوفی 460، ابوعلی سلار بن عبدالعزیز دیلمی، … ابوصمصام ذوالفقار بن معبد، ….، 9- شیخ ابوالفتح محمد بن علی کراجکی …، 11- شیخ ابوعبداﷲ جعفر بن محمد درویستی …. 14- شیخ مفید ثانی …..، 19- فقیه داعی حسینی ….. 22- ابوالحسن محمد بن محمد بصري متوفی 417)، (مضمون) حضرت علامه در ادامه، گفتگوي علم الهدي و ابوالعلاء معري را به نقل از ابوالحسن عمري و طبري نقل می نماید و همچنین واقعه عطا و جایزه او به ابن مطرز شاعررا براي یک گفتگوي شاعرانه نقل می نماید. و ….

سید مرتضی و رهبري:

این واقعیتی غیرقابل انکار است که مسند ریاست دین و دنیا، از جهات مختلف علمی و اجتماعی به سرورمان شریف مرتضی مباهات می کرد: از جمله: (مضمون) این فضایل و مناقب او:

1.وفور و کثرت علم و دانش: او که دانشمندان در برابر عظمت و نبوغ او خضوع و فروتنی می نمودند و …..، از محضر آن بزرگوار دانشمندان و بزرگانی گرد آمدند که هر یک در رشته هاي مختلف جزء نوابع به شمار می آیند …..، او از عایدي املاك خود، حقوق و مزایا براي شاگردان خود مقرر می فرمود تا با خیال آسوده مشغول درس و بحث و مطالعه باشند از جمله براي شیخ الطایفه ابوجعفر طوسی ماهیانه دوازده دینار طلا مقرر تعیین نموده بود و نیز براي قاضی ابن البراج ….. و یکی از روستا هاي خود را وقف نموده بود تا عایدي آن براي هزینه کاغذ علما و دانشمندان و براي کسب علم و دانش به مصرف برسد و ….. و نیز گویند در یکی از سالها قحطی شدیدي رخ داد و یک نفر یهودي براي بدست آوردن غذا و نجات ازگرسنگی فکري نمود و به مجلس شریف مرتضی آمد و اجازه گرفت تا قسمتی از علم نجوم را در محضر او فراگیرد و شریف مرتضی درخواست او را قبول کرد و دستور داد براي امرار معاش او مقرري تعیین نمودند، مرد یهودي مدتی از محضر او بهره برد و پس از چند ماه بدست او به شرف اسلام مشرف شد، او براي مال و مکنت ارزشی قائل نبود الا براي اینکه درد دردمندان و نیاز جامعه را برطرف نماید.

2.شرافت در اصل و نسب: او که با مقام نبوت پیوندهاي اصیل دارد، در اثر همین افتخار، پس از وفات برادرش شریف رضی، خلفاء عصر او، مقام نقیب النقبایی آل ابی طالب را ویژه او نمودند و این منصب در آن روزگار به منزله سلطنت و فرمانروایی بر آل علی در کل جهان محسوب و در واقع منصبی عظیم و باشکوه بوده است …..).

3.مقام ارجمند: خاندانش از جانب پدر و مادر که تمامی تبار او از هر دو طرف هر کدام فرمانروایان و رهبران بزرگ اجتماع و صاحب مناصب دینی بوده اند و او به واسطه لیاقت و کفایت و درایت فراوان به عنوان امیرالحاج منصوب گردید که باتصدي این منصب، وظیفه مراقبت از سلامتی حجاج و رفع نیازمندي هاي آنان را بر عهده داشت.

4.ابهت و جلال: منزلت اجتماعی او از یک طرف و توام بودن قدرت و سطوت او با درایت از طرف دیگر و …..، موجب گردید که کفالت امر دادخواهی به او محول گردد، در نتیجه بیش از سی سال تمامی بزرگان و رهبران آل ابی طالب در شرق و غرب عالم اسلامی، تحت اراده شخص او انجام وظیفه می نمودند و حجاج با سرپرستی و رهبري او به حج اعزام می شدند ودر حرمین شریفین مکه و مدینه، امر و نهی او نافذ و جاري بود و دادرسی و قضاوت بین مردم ….. بوسیله او اجرا می شد ابن جوزي در تاریخ خود آورده است که (مقرر شد شریف مرتضی (در سال 406) به تمامی مناصبی که برادرش شریف رضی عهده دار بود منصوب گردد و لذا ….. مردم براي شنیدن منشور ولایت و امارت او در کاخ خلافت گرد آمدند و فخر الملک وزیر، به همراه سایر اشراف و قضاه و فقها همه حاضر شدند و منشور خلیفه این بود: (……. این فرمان از مقام خلافت ….. قادر باﷲ به علی بن موسی علوي ….. و از این رو به سرپرستی امور حجاج و نقابت نقباء مفتخر می گردد …..) و …..

و نیز آورده است (در سال 420 وزیر ابوسعید محمد دچار بیماري گردید و در عالم رویا سرورمان امیرالمومنین را مشاهده کرد که فرمود، از علم الهدي درخواست کن که دعایی برتو بخواند تا شفا یابی پس او پرسید یا امیرالمومنین علم الهدي کیست فرمود علی بن حسین موسوي، پس وزیر فرمانی نوشت و او را با لقب علم الهدي مخاطب نمود، پس سید مرتضی گفت ترا به خدا از این لقب که مایه استهزا و سرزنش قرار می گیرم مرا معاف فرما، وزیر به او گفت به خدا سوگند من چنین نامه اي به خدمت تونفرستادم مگر به فرمان مولایم امیرالمومنین و …..).

تاریخ ولادت و وفات: سرورمان شریف مرتضی در سال 355 چشم به جهان گشود و در سال 436 چشم از جهان فرو بست یعنی حدود هشتاد و یک سال عمر شریف او بود، پس از وفات ….. او را به بارگاه مقدس حسینی در کربلا، در جوار پدر و برادر بزرگوار او به خاك سپردند که مزار آنان در حایر شریف حسینی معروف و مشهور است …..، لازم است گفتار ابن کثیر را در بدایه و نهایه در خصوص شریف مرتضی متذکر شویم که چگونه نامبرده نسبت هاي ناروا و دشنام شرم آوري به ابن خلکان داده که چرا شریف مرتضی و سایر بزرگان شیعه را با ثنا و ستایش و نیکی یاد کرده است، …..، که ما در اینجا به یاوه هاي او پاسخ نمی دهیم جز آنچه خداوند در قرآن مجید می فرماید در خصوص مومنین (……. که (اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) …..

(کلب گوید ابن کثیر و امثال او این نسبت هاي ناروا و دشنام شرم آور را به ابن خلکان ندادند بلکه این جسارت ها را به شاخه هاي ذوالقربی که اجر رسالت و پاره هاي تن رسول خدا بودند نثار کردند و ما در کتاب تفسیر خود اثبات نمودیم که چگونه بر اساس آیات کتاب خدا قرآن مجید او و امثال او خواهند دانست که چگونه با این اهانت ها که درپیشگاه خداوند افعال مجرمانه و ظالمانه است، اعمال آنان حبط و آنگاه بسوي آتش دوزخ جاوید روانه می شوند).

برگزیده اي از دیوان شریف مرتضی:

از دیوان شریف مرتضی قصیده اي است که او در آن افتخارات خود را شماره و به دشمنان بدخواه خود به عتاب، خطاب نموده است ….. (……. جدم رسول خدا به همراه دامادش بت هاي خانه کعبه را شکست و خانه خدا را از آلودگی بت هاپاك کرد، آن دو بزرگوار خورشید هدایت را به آسمان بشریت طالع نمودند و حلال و حرام دین مبین را ابلاغ کردند، پدرم علی به کوري چشم دشمنان با پرتوي درخشان و گذشته اي تابان، چون بدر منیر، جامه سپید تقوي و هدایت را بر چهره شب جهل و نادانی کشید و به سان طلیعه سپیده دم، با شعله خورشید وجود خود بر دل تاریکی جهل و آئین جاهلیت زد …..، درجولانگاه نبرد هیچ دلاوري به رتبه او نرسیده و او هیچگاه از برابر دشمن غدار عقب نشینی نکرد، فرو رفتن در کام مرگ را براي خدا، رستگاري به حساب آورده و دلیران در پشت سر او از صولت آن حضرت ترسان و هراسان بودند، همانطور که درمقابل او خائف و لرزان می شدند، او بود که جان خود را در شب هجرت فداي رسول خدا نمود و بر بستر او خوابید، در همان شب که خونخواران قریش قصد جان رسول خدا را نموده بودند، او بود که در همه امور در کنار و پشتیبان و یاور رسول خدا بود و در حوادث مرگبار و بلاهاي بنیان کن پشت و پناه او، سلام و درود خدا بر این شیرمرد که با عظمت و سلحشوري خود، خاك و غبار میدان جنگ را بر سر پهلوانان ریخت …..، و آنجا که حق و باطل بهم درآمیزند و امور شبه ناك شود، اندیشه هاي پاك و زلال او، هر سیاهی و امر باطل را از چهره زیباي حقیقت بزداید، و آن زمان که درمجلس قاضیان و داوران، مغزها درمانده شود، براي فصل خصومت، رموز حقیقت را با بیان شیرین و معجزه آساي خود بر دل نادان کوته بین الهام کند، …..، شب ها در محراب عبادت تلاوت قرآن کند و روزهاي خود را به روزه سپري نماید، سه روز تمام گرسنه ماند و طعام افطار خود را به سائل داد، زبانش از دشنام و ناسزا منزه بود و کاري را به پایان نبرد که مایه ملامت گردد، آنجا که خدا خشنود بود حمله کرد و آنجا که ناخشنود بود توقف نمود، پاك و پاك دامن از جهان رخت بربست و لکه عاري بر دامن مطهر او ننشست، با افتخاراتی که اگر بخواهی آن را به شماره بیاوري همچون سیلی خروشان از دامن کوهساران فرو ریزد، …..).

و نیز در رثاي سیدالشهداء در عاشوراي سال 427 قصیده اي سروده است که ترجمه بخشی از آن ابیات اینست (…….، به سرزمین طف لحظه اي نظر کن و ببین که چه رادمردانی از خاك و خون، جامه به تن خویش پوشیده اند، و چگونه دست ستم، عده اي خونخوار گرگ صفت را بر سر آنان فرستاده است، و اینک از درخشش پیکرهاي پاك آنان، شب تاریک بیابان کربلا، روشن و درخشان است، آري آنان به خاك و خون غلطیدند ولی پس از آنکه دلیران و سپاه سفاك کفر و شرك را از صدر زین به زیر خاك هلاکت کشیدند، …..، زادگان حرب را بگو، هرچند گفتنی ها فراوان است که شما نابکاران از راه حق خارج و به گمراهی ضلالت فرو افتاده اید، گویا که رسول خدا بر شما براي هدایت مبعوث نگشت و شما را بر سفره رهبري و هدایت خود نیاورده بود، پس این شما هستید که با جنایات خود از دین و آئین او بهره اي نبردید، همانطور که از حق و حقیقت اسلام هیچ بهره اي نداشتید، پس لباس خلافت او را بر تن خود آراستید، با آنکه اهل دروغ و فریب بودید و ادعا کردید که اصل و ریشه ما با رسول خدا یکی است هیهات بلکه دروغ گفته و یاوه سرایی کردید، شما باآن حضرت نه قرابتی دارید و نه اصل و تبار شما با او یکی است و آگاه باشید، هر آن کسی که پستی و آلودگی و لئامت اورا به عقب می راند، هیچگاه اصل و تبار او را به جلو نخواهد کشید، …..، آري مهلت چند روزه دنیا شما را فریب داد و البته این فریبکاران جاهل و نادان هستند که به مظاهر دنیا فریب می خورند، در بیابان طف شهیدان را از نوشیدن جرعه اي آب محروم کردید پس بدانید و آگاه باشید که در روز قیامت، آب گواراي حوض کوثر بر شما حرام خواهد بود. ….. با نیرنگ و فریب بر مسند خلافت نشستید، پس روزي فرمان خداي مقتدر را در سزاي این جنایت ببینید، …..، و البته و دائماً و پیوسته از نوك نیزه ستمکاران جز خون بر دشت و هامون نمی بارد (تا با ظهور امام منتظر) زمام حق به دست اهلش سپرده شود و آب ریخته به جوي بازآید،…..، اي نشانه هاي حقیقت که بر خلق خدا حجت هستید و هم مشعل هدایت و بصیرت، شما زنده و جاوید بر عرش خدا مهمان هستید و جمعی تصور می نمایند که شما در خاك آرمیده اید، در حالی که خداوند پادشاهی و حاکمیت حشر و نشر را به شما واگذار کرد و قطعاً شما بهتر آگاه هستید پس اگر در نامه اعمال من گناهی می بینید، براي من درخواست مغفرت نمائید که شفاعت شما نزد خداوند پذیرفته خواهد شد …..، من با زبان به یاري شما قیام نمودم و آرزو دارم که (در زمان ظهور امام منتظر و ایام رجعت)، روزي با شمشیر در رکاب شما جهاد نمایم، آري من رازي را در میان قلب خود پنهان نموده ام که از فاش نمودن آن سخت هراسان و بیمناکم، ….. کام تشنه من از آب گوارا سیراب مباد، بعد از آنکه بین شما و آب فرات جدایی انداخته شد، …..).

و نیز قصیده اي دیگر در سوگ سید الشهدا سروده است که ترجمه برخی از ابیات آن اینست:

(……. ناله جانگدازم براي عزیزانی است که در بیابان طف در چنگال کرکسان و درندگان به خاك غلطیدند و با سینه در هم خرد شده از نوك نیزه ها و سرهاي از تن جدا، در خاك و خون خود آرمیده اند، اعضاي پیکرشان به اطراف بیابان پراکنده شده، مثل اینکه گردنبند ستاره ثریا (عقد ثریا) است که از هم گسیخته است، از روي بزرگواري دعوت کوفیان را پذیرفتند وچه سوگند ها که آنان براي این دعوت خوردند، ولی وفا به آن نکردند، کوفیان با ضربت نوك نیزه به استقبال جوانمردانی رفتند که هر کدام، یک تنه بر دریاي لشکر خصم می تاختند و از جراحت تیر و شمشیر ترسی نداشته و شانه از زیر بار نبرد خالی نمی کردند، اراده آنها خلل ناپذیر و پهنه پیکار از ضربات نیزه و شمشیر آنان آرام و قرار نداشت، ….. دم شمشیرشان ازضرب پیکار شکسته ولی شمشیر دیگران سالم و بی خلل مانده بود، …..، و اگر این کوفیان به هنگام جنگ راه مکر و حیله در پیش نمی گرفتند، البته مجبور می شدند که ننگ و عار فرار را براي حفظ جان خود بپذیرند، ولی سرانجام و در آخر کار، غبار کینه دشمن به آسمان رفت و ارواح آن پاك مردان به جانان پیوست، پس در این واقعه کربلا مصیبتی فرود آمد که احمد و خاندانش در عالم ملکوت به ماتم نشستند، …..، شما به زادگان حرب و به آن کوران و گمراهان که برگرد آنها جمع شدند بگوئید، ….. تصور ننمائید که از جام پیروزي کامروا شدید بلکه بدانید که سرانجام کار براي شما تلخ تر از میوه صبراست، این راد مردان که به استقبال مرگ شتاب کردند، همگی از ابتداء، پیشتازان همیشه جان برکف راه خدا بودند ولی در میان شما جز مردمی بدکار و ستمکار نمی بینم، مردمی که سراپا ننگ و عار و پلیدي هستند، اي آل یاسین ولایت شما، ما را بر آئین پاك و محکم پیامبر رهبري می نماید و این فرشتگان هستند که در خانه شما فرود می آیند و این آیات قرآن است که بر قلب و جان شما نازل می شود، و شما از سوي خداوند جهان آفرین، بر خلایق از عرب و عجم و سفید و سیاه حجت و برهان هستید …..، اگر به روزگار گذشته نبودم تا با تیغ تیز شما را یاري نمایم پس در این زمان با تیغ بران زبان خود، شما را یاري می نمایم …..، سلام و درود خداوند نثار شما باد و مزارتان از ژاله بهاري سیراب تا ابدالآباد …..).

و نیز رثاي دیگري درباره سید الشهداء سروده است که ترجمه بعضی از ابیات آن اینست (……. چگونه از شهد زلال آب لذت برم با اینکه سراپرده حرم رسول خدا خالی و ویران است …..، به روز عاشورا چشمها خون گریست و دردي بر دلها نشست که درمان نمی پذیرد، مصیبت در دنیا فراوان است ولی این مصیبت هرگز فراموش شدنی نیست، ….. چگونه داغ دل را فراموش کنم با آنکه خاندان محمد آواره و بی پناه ماند …..، گویا آنان نسل رسول خدا نبوده و با خاندان او هیچ نسبتی نداشتند، ….. خداوند تباه ونابود نماید آن قومی را که حرمت شما را نگاه نداشته و نیکی را با بدي پاسخ دادند، امید است که به هنگام سختی و بیچارگی، یاوري نیابند و روز قیامت از پاداش الهی بی بهره بمانند، خداوند تربت و مزار پاك شما را از باران رحمت خود سیراب و همواره آن را سرسبز و خرم فرماید …..).

و نیز در قصیده اي دیگر، باز هم جدش سید الشهدا را مرثیه گوید ….. (……. شما اي دشمنان حقیقت، بعد از رسول خدا فرصتی پیدا کرده و کینه هاي خود را به خاندان پیامبر ظاهر و انتقام گرفتید،آیا شما در سایه آئین محمد به دولت و مکنت نرسیدید و حال آنکه قبل از آن خوار و ذلیل بودید ….. شما تباهکاران با کسی مکر و حیله نمودید که جدش رهبر نجات بخش شما بود، ثمره جنایات شما آن بود که اهل حرم و اهلبیت رسول خدا در میان کوچه و بازار گرفتار و جز شیون و افغان و ناله، پناه و چاره اي نداشتند، طوفان کربلا فرو نشست و این جام مرگی بود که نصیب عزیزان این خاندان شد، ….. آنقدر نامه ارسال نمودید و آنقدر اصرار کردید تا حسین دعوت شما را پذیرفت و چون راهی بلاد شما گردید با انبوه دشمنان به جنگ با او قیام نمودید، گروهی از شما پیمان شکستید و گروهی از یاري او خودداري نمودید و هیچ کس احترام او را رعایت نکرد، ….. شما نه دشمن را از سر راه او دور کردید و نه براي میزبانی از او منزل و محلی را آماده نمودید، البته بر آن وجود عالیقدر که در مدینه آرمیده است یعنی رسول خدا، سخت ناگوار است که پاره هاي تن او را در کربلا به خاك و خون کشیده و او را از آب فرات دور نموده و از شربت شهادت سیراب نمایند، آري از سوي دوستان فریبکار و حیله گر یعنی از آنجا که گمان نبود، جام بلا بر سرشان ریخت، اي روز عاشورا چه فاجعه ها که بر آل اﷲ فرود نیاوردي، جام مرگ بدست گرفته و در کاشانه و خانه آل عبا مهمان گردیدي، ….. سید شهیدان را از میان ما بردي و دستها بریدي و سرها از تن جدا کردي، آري حسین آن شهیدي است که با افتادن قامتش دین احمد به زمین افتاد و عزت مسلمین پایمال شد ….. پس درود خدا بر شما خاندان باد در حیات و ممات و در هر جا که زندگی می کنم و در سفر و توقفگاه من …..).

و باز قصیده اي در سوگ استاد بزرگ ما شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان سروده است:

(……. پیر اسلام و دین، پرچمدار دانش درگذشت و اسلام به زانو درآمد، آنکه در روزگار تاریکی، خورشید رخشان بود درگذشت …..، اي بسا زنگار شبهه و تردید که از آینه خلافت پاك کردي و امیرمومنان را یاري کردي …..، کیست که یاران خود را به سلاح علم مجهز کند، تا چون شمشیر تیز در بحث ها و جدل ها پیروز گردند …..، همواره تربت تو از نعمت ها واکرام الهی سیراب و همیشه آکنده از رحمت الهی و همیشه در امن و امان باد …..).

غدیریه ابوعلی بصیر: متوفی 422:

(……. منزه است آنکه در آسمان و زمین مثل و مانند ندارد و بر همه عالمیان احاطه دارد و گواهم که جز او خدایی نیست وخاتم پیامبران و سرورمان (محمد) که خداي آسمانها او را احمد نامید و عرصه جهان از نور رسالت او روشن و حق و حقیقت از پیشانی او چون شفق بر عالم طالع شد، در روز غدیر برادرش حیدر را برگزید زیرا فقط او را در بین تمام جهانیان لایق و شایسته دید، و او و زوجه اش فاطمه را بر درگاه خداوند با مجد و عظمت یافت و به آبرويآنان به مباهله با مقدسین دین مسیح و نصارا دست به دعا برداشت، در حالی که دو فرزند او حسن و حسین نیز در پی او روانبودند، آنان همان پنج تن هستند که در زیر عبا جاي گرفتند و مایه لطف و مرحمت پروردگار و شفیع امت به درگاه خالقجهان آفرین هستند …..).

شرح حال شاعر:

ابوعلی بصیر، نابینا حسن بن مظفر نیشابوري اصل او از خوارزم است و ابن شهر آشوب او را در شمار شاعران پرهیزگار اهل بیت یاد نموده است، محمود بن ارسلان در کتاب تاریخ خوارزم او را ادب پرور دیار خوارزم در عصر خود و سخن پرداز وپیشتاز و ….. معرفی نموده و …..، او صاحب تالیفات بسیار از جمله تهذیب دیوان ادب، اصلاح منطق، دیوان شعر (دو جلد) و….. است.

غدیریه ابوالعلاء معري: 363-449.

(……. بجان تو سوگند که نه در عید فطر شادمانم و نه در روز قربان و نه در عید غدیر، فراوان بینم که سرگشته اي راه تشیع پوید از این رو که بلاد خم منزل و ماواي اوست). شارح مصري کتاب (لزوم ما لا یلزم) ابوالعلاء می گوید (که غدیر خممکانی است بین مدینه و مکه سمت راست جاده در سه میلی جحفه و ابوالعلاء به این سطر در بیت (ولا اضحی و لا بغدیرخم)، به مذهب تشیع اشاره می کند، در این غدیر خم بود که رسول خدا در بازگشت از حجه الوداع، به علی فرمود هر که را من مولا و سرورم علی هم مولا و سرور اوست، خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمندارد و شیعه ها به زیارت آن مکان روند و از این رو شاعر آنان گوید (و یوماً بالغدیر غدیر خم، ابان له الولایه لو اطیعا) روز برپایی جهاز شتران یعنی همان روز که در غدیر خم رسول خدا سروري او را آشکار نمود، اگر راه اطاعت می گرفتند)، …..لازم به ذکر است، کسانی که به شرح حال او پرداخته اند بسیارند و زندگی و رفعت مقام او بر کسی پوشیده نیست و دیوانشعر او، گواه نبوغ اوست و شایسته بود که در جزء اول کتاب در مبحث عید غدیر. این ابیات را در طبقات راویان حدیث غدیر از این شارح مصري درج می کردیم ولی چون اکنون به این اشعار و شرح آن دست یافتیمآن را مذکور نمودیم.

غدیریه الموید فی الدین (متوفی 470):

(……. امتی که پیشوایشان، حق امامت را ضایع کرد، همان گمنام تبه کار بسیار جاهل، همان بدگوهر از زمره آدمیان، که با یاري آن شیطان صفت فریبکار و رسوا، و دیگر گمراهان و منحرفان که رشته دین و رهبري را از هم جدا کردند و نیز واي برآن کسانی که بعد از این گمراهی آشکار در نینوا اساس دین را واژگون نمودند و این مجملی است گواه بر آن حدیث مفصل، زمام دین به دست زنان و زن صفتان دادند، همان ناتوانی که قدرت رهبري نداشت …..، تا آنجا که گوید اگر جویاي حق و حقیقت بودند به دنبال کسی می رفتند که رسول خدا او را معرفی نمود و نص قرآن به تبلیغ ولایت او وارد شد، درهمان محلی در غدیر خم که جبرئیل امین نازل گشت، در خصوص همان مرتضی علی، صاحب حق ولایت که آیات قرآن بر این حقیقت گواه است که او حجت خدا است بر همه جهانیان و شمشیر آخته خدا بر فرق دشمنان، ولی از روي عناد و کفر، ضایع نمودند حق اولی الامر را، با آنکه از همه خلایق بالاتر و برتر بود و خاندان او آل محمد (ص)، همان خاندانی که قرآن بر آنان نازل شد با احکام حلال و حرام، و این خاندان درمان کوري در دین و جهالت و صراط مستقیم و راه راستی و حقیقت هستند و سایه الهی بر سر همه خلایق محسوب می گردند…..).

و نیز قصیده اي دیگر دارد با ده بیت و این ترجمه مطلع آن است:

(اي نسیم جان پرور صبا، راه سرزمین فارس را در پیش گیر و در صبحگاهان سلام مرا به دوستان پاکم برسان، ….. اگر در راه آل طه (رسول خدا) آواره گردیدم ترسی ندارم زیرا بطور مدام دشمنان آنان را به خاك مذلت کشیدم، و آگاه باش که من اولین آواره دیار عشق آنان، نیستم، و من اقتدایم به ابوذر است و این خود جاي افتخار است، اگر رنج آوارگی جان مرا در هم شکست، شاد و خرسندم که قلب من در هواي جانان به سرمنزل حقیقت رسید و من مشرف به زیارت و پابوس بارگاه مظهرمجد و عظمت الهی در کوفه گردیدم که دین و دنیا در آن جمع است، بارگاه انور، قبه حیدر، وصی رسول خدا و هادي و رهبر امت، وصی مصطفی، یعنی علی مرتضی، پسر عم رسول خدا که به روز غدیر سالار و سرور گشت بر همگان، سروريکه به دلیل رفعت و عظمت مانند مسیح پاك گروهی به خدایی او قائل شدند، چه خوش است طواف بر گرد تربت او و چه خوش است نماز در تحت قبه و بارگاه انور او، از آن خوشتر سائیدن پیشانی به خاك درگاه او و مناجات با آن حضرت و راز و نیاز با کردگار او و شکوه از دشمن تبه کار او، که سیلاب اشکم را از رخ روانه نموده است، سعادت دیگر که در خاك کربلا، تربت پاك حسین را در آغوش گرفتم که جان فداي آن شهید تشنه لب باد …..).

(کلب گوید ما نیز عرض می نمائیم خدایا رحمت و رضوان و سلام تو بر المؤید و روح و روان پاك و مظلوم او نثار و ایثار باد تا آن زمان که تو در عالم وجود خدایی می فرمایی و خدایا ما امیدواریم تا شفاعت او در دنیا و آخرت شامل حال ما نیز گردد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

و نیز قصیده اي دیگر با 60 بیت که: (……. بیاد آور آن روز شوم و زشت را که در بغداد گذشت، روزي که به آن شومی و نحوست در جهان چهره نگشوده است، دجال صفتی یک چشم فتنه بر پا کرد و کوردلان دیگر به گرد او جمع شده و هجوم آوردند، یا جوج صفت بدون هیچ فهم و درك از در و بام ددمنشانه حمله کردند و به هر کوي و محله هیاهو نمودند تا رهبران هدایت را بقتل رسانند و کودك و پیر آنان را در خاك نهان سازند.، پس جان زندگان به غارت بردند و مردگان را از گور بیرون کشیدند، بر فرزند صادق آل محمد آن جنایتی را مرتکب شدند که کافران از خدا بی خبر آن را شایسته نمیدانند، پس تربت موسی را در هم شکافتند و محشر کبري بپا نمودند، در حریم طور او آتش از کینه افروختند، در حریم کسی که خداوند آتش دوزخ را بر زائران او حرام کرده است، از عناد و کینه و دشمنی پیروان آل رسول را بقتل رساندند و پرده حرمت و احترام آنان را دریدند، فریاد بر آن خونهاي پاك که چون سیلاب روان شد و صد فریاد بر آن سرها که مظلومانه از تن جدا شد، جرمی نداشتند جز آنکه وصی رسول خدا را به امر خدا به سروري خود انتخاب کردند ….. ولی آن معاندان فرمان ولایت غدیر را زیر پا نهادند، اي امت گمراه و شقی که با دست شقاوت خود راه سعادت ابدي را بر روي خود بستید و چهره آفتاب هدایت را تیره و تار کردید، بدانید که شفیع روز قیامت یعنی رسول خدا، خصم و شاکی از شما و دادخواه ازتظلمات وارده از سوي شما به خداوند است، پس اي واي بر شما از خداوند عادل قهار پس صد آه و صد فریاد، حسین را در کربلا به خون کشیدند و شما گفتید که او مردم عراق را به شورش وادار کرد، پس بگوئید جرم موسی بن جعفر چه بود که دست ستم شما تربت و بارگاه او را تخریب کرد، و به چه دلیل این جنایت را شایسته دانستید، به خدا جز این نیست که شیطان شما را با مکر خود فریب داد، پس اي پیروان حق اینک مرگ گواراست و اي شیعیان با شتاب قیام کنید که یا با افتخار در سایه قصاص جنایاتی که مرتکب شده اند، زندگی کنیم و یا به دوستان شهید خود ملحق شویم …..، آیا شایسته است که حرمت خاندان رسول را اینگونه از بین ببرند در حالی که یکنفر از شما در جهان زنده است و آیا شایسته است که شما حاضر و ناظر باشید وتربت و مزار زاده رسول خدا را از هم بشکافند، ولی شما آرام گرفته و در گرداب بلا فرو نروید و در وادي انتقام از این خونخواران حرکتی انجام ندهید، اي کسانی که روز حسین در عاشورا را آرزو می کردید که اي کاش زنده بودید تا جانهاي خود را فدا و دلهاي خود را شفا می دادید، اینک روز مظلومیت حسین است که دوباره آمد …..، پس قدرت را در بازوهاي خود جمع کرده و با قوت تمام بر سر دشمنان بکوبید و این روز در واقع آن روزي است که روزگار ناصبیان در آن چون شب تار است، قیام کنید تا پایان کار و سرانجام ابن دمنه هلاکت و نابودي باشد، همانطور که دام مکرش بایستی نابود شود، بکشید او را که شیعیان را کشت، و او را به عزا بنشانید که شما را به عزا نشانید، قیام کنید تا زنان او ناله کنان موي از سر خود بکنند…..).

فتنه حنبلیان در بغداد و شرح پیرامون قصیده:

این قصیده را شاعر ما (الموید) در رابطه با فتنه مصیبت بار حنبلیان در بغداد به سال 443 سروده است و در ضمن این قصیده کمال حسرت و اندوه خود را از این جنایات که با دست ستم، بر پیکر ولایت اهل بیت عصمت و طهارت وارد شد، آشکار می سازد و آن روزي بود که در هرج و مرج و غوغاي عمومی آن، بارگاه امام طاهر مظلوم موسی بن جعفر (ع) و مزار دوستان همجوار او را مورد هجوم و غارت قرار دادند …..)،

ابن اثیر در تاریخ خود این واقعه را نقل نموده (مضمون) که (شیعیان اهل محله کرخ بغداد با سنیان حنبلی مذهب، اختلاف و درگیري نموده و پس از کشته شدن مردي از اهل سنت، بستگان او آن را بهانه نموده و مردم رجاله را به شورش وادار نمودند ….. و به حرم وارد شده و پرده و زیور آلات و طلا و جواهر و نقره را غارت و سپس در روز بعد مجدداً انبوه رجاله هاي (ناصبی) جمع و وارد زیارتگاه شده و تمام گورستانها را با در و پیکرسوزاندند و ضریح موسی بن جعفر و فرزند زاده اش محمد بن علی را با در و دیوار و قبه هاي ساج آتش زدند و …..، مقابر شاهان آل بویه ….. را آتش زدند و ….. فجایع و رسوایی چنان بالا گرفت که در جهان بی سابقه بود، فرداي آن روز باز به بارگاه آن سرور تاخته تربت موسی بن جعفر و محمد بن علی را شکاف دادند تا جسد آن دو بزرگوار را به مقبره ابن حنبل ببرند …..، در این میان ابوتمام، نقیب عباسیان و هاشمیان و سایر اهل سنت باخبر و همگی حاضر و مانع این جنایت شدند …..).

ابن جوزي در تاریخ خود آورده است که (……. دیوار قبه موسی (بن جعفر) را نقب زدند و آنچه در مقبره بود را به غارت بردند و جسد جماعتی را از گور برآورده و آتش زدند از جمله عونی، ناشی، جذوعی و ….. و جسد جمعی دیگر را به سایر گورستانها بردند …..، دو ضریح و دو قبه ساج (موسی بن جعفر و امام جواد) سراسر سوخت، پس یکی از آن دوضریح را شکافتند تا جسد را به گورستان ابن حنبل ببرند که نقیب و سایرین خود را به موقع رسانده و مانع شدند …..).

(کلب گوید انا ﷲ و انا الیه راجعون، اللهم عذبهم عذاباً یستغیث منهم اهل النار آمین رب العالمین و زین لهم الشیطان اعمالهم و آنان با این عمل براي رضاي شیطان به ذوالقربی رسول خدا که اجر رسالت پیامبر هستند و دوستداران آنان چنین جنایتی را انجام دادند پس اگر بالا بردن صدا و ارجح نمودن صوت بر صوت رسول خدا به منزله شکستن حرمت و حرم خداوند و باعث حبط عمل و عامل آن مستوجب دوزخ جاوید خواهد بود پس این گروه و دوستداران آنها در طول تاریخ خود را در عذاب خدا مخلد ببینند و این در واقع جلوه اي از مظاهر رضایت به افعال ظالمان است و معجزه قرآن که چگونه کسانی که راضی به ظلم هستند اگر فرصتی بیابند همان اعمال را تکرار می نمایند همانگونه که یهودیان در هر عصر اگر به گذشته و همزمان با پیامبران بنی اسرائیل گشت داده شوند آنان را به قتل می رسانند این اولاد زنا هم اگر برگشت داده شوند همان جنایات را مرتکب می شوند خدایا به عزت خودت و به احترام محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم دشمنان ذوالقربی را تا ابدالآباد در دوزخ جاویدان خود معذب و ما را به برکت محمد و آل محمد در دنیا و آخرت رستگار بفرما آمین، آمین، آمینیا رب العالمین).

شرح حال شاعر:

و …..، نام او هبه الدین موسی بن داوود شیرازي الموید فی الدین ….. است، او را دانشمندي یگانه و شخصیتی ممتاز و برجسته و نامدار، از رجال علم و ادب و نابغه اي در علوم عربی می دانند هر چند در فارس دیده به جهان گشوده بود ولی در آن علوم توانا گشته بود، به او تالیفات بسیار از جمله (1- مجالس مویدیه …..، 6- ایضاح و تبصیر در فضیلت روز غدیر، ….. تاویل الارواح، ….. 13- اساس التاویل …..) منتسب گردیده است….. شرح حال شاعر به قلم او و کتاب محمد حسین کامل مصري، درباره زندگی پر برکت موید، و براي معرفی او کافی خواهد بود.

غدیریه ابن جبر مصري:

(……. امر سامان دادن به کار خود را به وصی واگذار کن، تا بر کرسی آرزوها قرار گیري، و با یاد او به استقبال از حوادث شتاب کن و شکایت از روزگار و سختی هاي آن را به خدمت او ببر و به رشته محبت او چنگ بزن تا از گمراهی و حیرانی نجات یابی، راه جهالت مرو و محبت او را از قلبت خارج مکن و با دشمنان او به راه آشتی مرو، و آگاه باش آنکس که از راه محبت او خارج شد با مشرك و کافر برابر است، دوزخ سوزان شعله ور است و برات آزادي از آن آتش فقط با تولی به او و تبري از دشمنان او حاصل است …..، چون حق و باطل مشتبه گردد، بر گشاینده گره و حلال مشکلات یعنی علی اعتماد کن، اي سرگشته و گمراه، مرشد خام و گمراه تو، همه پیروان خود را به راه ضلالت کشید و آن خائنی که تو امین مردم شناختی، کسی بود که حق امانت را ضایع و محمل گذاشت و در این زمان زین بر پشت تو قرار داد و تو را به راه کج برد و با لگام نیرنگ و فریب تو را مهار کرد، و تو نیز دنباله او را گرفتی و دین پوشالی خودت را به او فروختی و به درهمی ناچیز از دنیاي پست راضی شدي، پس فرمان آن گمراه را گرفتی و فرمان محمد رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم را پشت سر نهادي، و سفارش او درباره وصی را فراموش کردي و آن شخصی را که رسول حق، صالح نمی شناخت به رهبري انتخاب کردي، پس دنباله هوي نفس خود را گرفتی ….. جرمی عظیم مرتکب شدي و دوزخ سوزان را جایگاه خود ساختی و حرمت فرمان رسول را شکستی و در واقع بعد از رحلت او، پدر روحانی خود را از خود ناراضی کردي و به روز غدیر در آن پیمان که خدا آن را استوار کرد، راه خیانت در پیش گرفتی و من نمی دانم که در پاسخ او روز قیامت چه خواهی گفت که اینگونه پشت به حق نموده و با شتاب به سوي باطل رفتی و البته بزودي سزاي کردار و انتخاب خود را خواهی دید،

(کلب گوید در تفسیري که به عون اﷲ تعالی بر کتاب خدا ذکر نموده ام شرك را از منظر کتاب خدا معنی نموده و معنی جامع آنرا از یغفر مادون آن، به تمامی آنچه خداوند در کتاب خود به مرتکب آنها وعده دوزخ جاوید داده است تسري داده ام که یکی از آن موارد حرب و جنگ و ستیزه و مخالفت و مجادله با رسول خدا و ذوالقربی است و حضرت مولانا المظلوم امیرالمؤمنین مظهر و افضل ذوالقربی و نفس رسول خدا و مخالفت و ستیزه و دشمنی با آن حضرت به منزله ستیزه با رسول خدا و در شمول بارزترین مصادیق شرك و قهراً به منزله ظلم و کفر و نفاق و معصیت خدا و رسول و ….. تلقی می گردد)،

خدا را به قضاوت و دادخواهی می خوانم که تو اینگونه از علی امیرالمؤمنین یعنی وصی رسول خدا جدا شدي و کسی را با او برابر نمودي که ارزش کفش بی مقدار او را هم نداشت، به خدا سوگند مهر حیدر همان نعمت است که به روز جزا خداوند قهار از آن سوال خواهند کرد، اما شقاوت تو باعث شد که از درگاه این خاندان رانده شدي و آن را که در همه علوم بینا و در همه معضلات حلال مشکلات بود را با کسی قیاس کردي که به اعتراف خودش، همیشه شیطان بر دوش او سوار و قرین او بوده است، تو آن کسی را که در روز نبرد و جهاد چون شمشیر ذوالفقار خود را بر فرق هر کس می نهاد تا کمر می درید و آنکسی را که حضرت جبرئیل از صولت و قدرتش در حیرت و با شگفتی فریاد برآورد لافتی الاعلی، لاسیف الا ذوالفقار، با شخص ترسو و بزدلی قیاس کردي که در غوغاي جنگ همواره فرار را بر قرار ترجیح داده و همیشه عار خیانت فرار و تنها گذاشتن اسلام و پیامبر و کشته شدن مسلمین را به قیمت حفظ جان خود می خرید

(کلب گوید هیچ شک و شبه هاي نیست که ترك میدان جنگ حتی براي یک لحظه و یک چشم بهم زدن، پیامبر و مسلمانان را در معرض کشتار قرار داده و باعث شهادت بسیاري از مؤمنین صدر اسلام شده است و لذا بهانه فرار براي تجدید قوا و حیله جنگی در حالی که رسول خدادر معرض قتل از سوي مشرکین قرار دارد چیزي است که فقط یک کافر و منافق بی دین به آن استناد می کند نه یک جنگجوي رزمنده خداترس زیرا تجدید قوا در حالی که رسول خدا در معرض قتل قرار داشته و مجاهدان گروه گروه در حال قتل عام شدن هستند توجیه بلاوجه و بیانگر کفر و نفاق می باشد والسلام)،

تو آن کسی را که شبها را با به عبادت خالق یکتا به صبح می رسانید و با قلبی لرزان و خاشع و چشمی گریان و …..، نماز و نیاز را بجاي می آورد، با کسی برابر نمودي که در خلوت، نماز واجب را ترك می کرد و زیاد هم او را آزمون کردي، پس ننگ باد بر این قیاس فاسد تو که هیچ قوم و ملتی اینگونه با پستی، رسوایی ببار نیاوردند و بگو آیا مقام و منزلت آن حضرت را تا این حد نشناختی که زنگار شک و تردید تو را از آئینه دلت برطرف کند و آیا به تو خبر آن معجزات عظیمه اي که جز بر دست پیامبران و اوصیاء پاکشان بر دست کسی دیگر جاري نمی شود، نرسید، آیا در سرزمین بابل، خورشید براي او رجعت ننمود، تا نماز عصر او بموقع ادا شود،

و یا آن فضیلت که بر نسیمی که برخاست فرمود که شتاب کن و کارگزار خداوند یعنی علی علیه السلام را بر بال خود سوار کن و باد هموار و نرم و مطیع بساط خیبري را با آنان بر دوش گرفت و با سرعت و شتابان فرمان حق را اطاعت کرد و علی را با همراهان کنار اصحاب کهف و رقیم بر زمین نهاد تا شک و تردید را از دلها ببرد، و آنگاه علی فرمود، اي اصحاب کهف سلام بر شما و بلافاصله همگی پاسخ گفتند در حالی که پاسخ آنان به دیگران جز خاموشی نبوده است، از اینجا بود که کینه ها در سینه ها شعله ور شد ….. و باد صرصر که روح و روان نداشت، فرمان او را به جان خرید و تو اي ناپاك دل راه عصیان ونافرمانی او را طی کردي، پس دعوي ایمان نداشته باش که در وقت امتحان، از رسوایی ادعاي خود پشیمان می شوي، (آگاه باش) که داستان کفش او و مار، خود آیت و نشانه حق دیگري است تا آگاه شوي ولی واي بر تو از این خواب سنگین خرگوشی، و یا خبر آن فضیلت سطل (آب) و مندیل که جبرئیل امین به امر خدا براي وضوي او آورد، پس به به از این خدمتکار والامقام، و آگاه باش که علی علیه السلام کسی بود که در وضعیت آمادگی همیشگی رزمی در معرکه هاي پرغوغابا شمشیر خود به دفاع از حریم رسول و شریعت اسلام پاك قیام نموده و همیشه غبار هاي غم را از دل و چهره رسول خدا و مومنین پاك می کرده است، پس پایداري و استقامت عظیم او را در خیبر به یادآور، در همان روز که از هراس و ترس، دوستان تو راه فرار در پیش گرفتند، همان روز بزرگ و تاریخی که علی علیه السلام به قدرت الهی خود دروازه قلعه پولادین خیبر را کند و هفتاد گز بدور انداخت و واقعه مرغ بریان شاهد صدق دیگري است به شرط آنکه تو حقایق مشهود را منکر نباشی و در جنگ صفین که لشکر او از تشنگی مضطر و بیچاره شده بودند، صخره به مانند کوه را به تنهایی از زیر خاك بیرون کشید و آن را از جا کند و چشمه آب گوارا خارج نمود، و یا آن زمان که نهر فرات سر به طغیان کشید و مردم از زن و مرد گریان و نالان به خدمت او رسیدند که اي پسر عم رسول خدا، خلق را دریاب که همه در آستانه هلاکت هستیم، پس آن حضرت به نزدیک فرات آمد و فرمود اي آب سرکشی را کنار بگذار و آب خود را فرو ببر و فرمان خداوند را مطیع باش پس نهر فرات، آب خود را در کام کشید تا جایی که ریگهاي کف آب نمودار و ماهیان به روي هم انباشته شدند پس دوباره او را فرمان داد تا به حالت عادي و اولیه خود برگشت، پس تردید تو در کجاست، سرور و سالار تو او است چه خشنود باشی و یا غضبناك، پس رضا و خشم تو در نزد او یکسان است، اي (تیم) هواي نفس بر مزاج تو خوش آمد، پس او را اطاعت کردي واي (عدي) از راه حق بدر رفتی و ارث مصطفی را منکر شدي و با تبه کاري بر مسند او تکیه زدي، پس بگو فرمان خلافت تو را چه کسی نوشته بود، و به کدام حق بعد از خود زادگان (عبدشمس) را بر کرسی امارت نشاندي و آنگاه آنها آنگونه در تبهکاري و ننگ، راه و رسم تو را دنباله گیري کردند، پس تصور نکن که از بار گناهان و جرم و جنایت آنان مبرا هستی هرگز و در واقع به خدا سوگند که حسین را تو به قتل رساندي، اي خاندان احمد تا چه زمان باید که جگر داغدار من در ماتم جانگداز شما در تب و تاب باشد، در حالی که قلبم خون چکان و سیلاب اشکم ریزان و آتش غم در دلم مشتعل است، و هرگاه از ماتم شما یاد نمایم، حسرت و اندوه بر چشمان من فریاد بر می آورد که دیگر خواب نوشین بر تو حرام است، پس اي چشمان من بر کشته مظلوم کربلا سیلاب ماتم روان کن که آسمان هم براي او خون گریست و مسلم است که اگر امروز در سوگواري آنان اشک ماتم بریزي فرداي قیامت سربلند و با چهره خرم و خوشحال، بپا خواهی خاست، پس اي خداي من، محبت و مهر به این خاندان را که به امر تو در مدار آن حرکت می نمایم را سپر بلاهایی قرار بده که به سوي من می آید و مدد فرما تا از تبه کاري و شرك در امان باشم و شکست ها و محرومیت هاي مرا جبران نما و توفیق تنفر و بري بودن از این تباه کاران و جنایت کاران و توفیق دشمنی با آنان را نصیب فرما. و به برکات وجود آنان مرا از آتش دوزخ نجات بخش،یعنی در همان روز روز قیامت که دشمنان آنان که در واقع دشمنان تو هستند، در غل و زنجیر و در آتش ابدي تو گرفتار خواهند بود …..).

(کلب گوید سزاوار و شایسته آن است که کتاب شریف الغدیر که در واقع حاصل تلاش و مجاهدت، مجاهد بزرگ امت اسلام یعنی مولاي ما و سرور ما علامه عالیقدر امینی است، در خانه هر مسلمان در سراسرگیتی به عنوان تبرك موجود باشد زیرا این اثر در واقع، منشور هدایت امت اسلام و ولایت و امامت است و اوراق آن به خونابه دل مسلمانان دلسوخته مزین شده است و به فضایلی از ذوالقربی رسول خدا و حقیقت اسلام آراسته شده که برادران اهل سنت ما نیز آنها را در کتب خود آورده و تاریخ اسلام هم به حقیقت وجود آنها در متن و حاشیه اوراق خود گواهی می دهد، و لذا این کتاب در واقع بیان راه سعادت و هدایت براي تمام امت و رستگاري همه مسلمانان است و قطعاً و بالیقین، وجود آن در هر منزل و مطالعه و قرائت آن و در نتیجه، نقش بستن حقایق آن در دل و اندیشه هر مومن، موجبات حصول آن دانش پژوه به رضاي خداوند جل جلاله و نزول برکات و سعادت در دو سرا را فراهم خواهد آورد، زیرا فهم آن به منزله شناخت مظلومیت وصی رسول خدا یعنی مولاي ما علی بن ابی طالب علیه السلام و آثار استجابت دعاي رسول خدا است که می فرماید (اللهم وال منوالاه و عاد من عاداه) و قطعاً هر صاحب عشق و مودت و محبت به امیرالمؤمنین علی و هر تبلیغ کننده و هر اشاعه دهنده این حق و حقیقت، مشمول این فراز از دعاي رسول خدا خواهد بود که فرمود (و انصر من نصره و اخذل من خذله)، انشاء اﷲتعالی و خدا را شاهد و گواه می گیرم که این کلب در زمان تخلیص سه ساله این اثر جاویدان از حضرت مولایم علامه امینی که به اعتقاد من او سیصد سال مطالعه و تحقیق را با قدرت ایمان خود در سی سال از عمر شریف خود در تألیف این اثر خلاصه کرد، آثار و برکات دنیایی و اخروي آن را به چشم ظاهر و باطن در امور دنیایی و آخرتی خود ملاحظه نمودم و قطعاً دیگران نیز چنین خواهند بود و امید است که خداوند سعادت کامل را در این جهان و رستگاري جاوید را در آن جهان بر این کرامت هاي خود اضافه فرمایند زیرا ورود در آن جهان با اعتقادات پاك ما را از قرار گرفتن در زمره ظالمان حفظ و رستگارمی فرماید، که لداﷲ المزید و کلام آخر ما، الحمد ﷲ رب العالمین و صلی اﷲ علی سیدنا محمّد و آله الطاهرین).

شرح حال شاعر:

ابن جبر مصري از شعراي عالیقدر دیار مصر است که در عهد خلیفه فاطمی، مستنصر باﷲ، زندگی می کرده و در سال 420متولد در 487 از جهان رفته است (عمر شریف او 67 سال) ….، لازم به ذکر است که غدیریه هاي بسیار از دیگر شعراي قرن پنج از جمله ابن طوطی واسطی، خطیب منبجی، علی بن احمد مغربی، ….. یافت شد که این سروده ها در کتاب مناقب ابن شهرآشوب، تفسیر ابوالفتوح رازي و صراط المستقیم بیاضی ….. و غیر آن پراکنده است ولی از نقل آنها صرف نظر شد به دلیل آنکه شرح حال و تاریخ زندگی آن بزرگواران نامعلوم بود ولی این قدر و منزلت براي آنان محفوظ هست که ایشان هم مانند دیگر بزرگان در شمار سرایندگان حماسه غدیرند و مفاد حدیث مذکور را در قصاید شیواي خود آورده و از لفظ مولی همان معنی امامت و زعامت کبري دینی و اولویت در امور دینی و دنیایی را دریافت نموده اند.

شعراي قرن ششم:

غدیریه ابوالحسن فنجکردي: (433513)

(کلب گوید امعان نظر بر آنچه از این عاشقان و نغمه سرایان مذکور می گردد، دلالت تام بر آن دارد که هر کدام به زبانی خاص جلوه اي ویژه از این رخداد غدیر و فضایل دیگر آل اﷲ و بویژه مولاي مظلوم ما امیرالمؤمنین علی علیه السلام را شرح و بسط داده اند و اگر در مثال هر سروده این بزرگان را به گلی معطر تشبیه نمائیم، می بینیم هر گل تقدیمی از سوي این عزیزان رنگ و بو و عطر خاصی دارد که در مجموع این کتاب را به گلستان فضایل محمد و آل محمد علیهم السلام مبدل نموده است ….. و ما در کتاب تفسیر خود آوردیم که چگونه این عطر به همراه عطر این آیه شریفه از این فراز از کلام خداوند که خارج از زمان و مکان و در تمام هستی و بطور مستمر تا ابدالآباد جریان دارد در اینکه خالق عالم یعنی حضرت اﷲ و ملائکه او که کثیرترین موجودات عالم را تشکیل می دهند بدون هیچگونه شرط، یصلون علی النبی یعنی بر رسول خدا سلام و درود و صلوات می فرستند و نکته مهم اینکه این عمل آنان یعنی فرستادن سلام و صلوات بر رسول خدا مقطعی نبوده و بطور مستمرتا خداوند خدایی می فرماید ادامه دارد و این آیه در واقع دلالت بر عصمت رسول خدا داشته و به واسطه تفسیر سایر آیات به اهلبیت او نیز تسري می یابد زیرا که به منزله نفس او هستند و سپس امر خداوند و تأکید آن قادر متعال است به اینکه مؤمنین هم بر وجود نازنین رسول خدا صلوا علیه و سلموا تسلیما، نمایند یعنی صلوات را کامل بفرستند که این خبر و امر خداوند دلیل بر عصمت محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم است و لذا این آیه تفسیر می شود به اینکه تمام خلقت هستی و ذرات وجود عالم بطور دائم و علی الدوام و تا ابدالآباد بر محمد و آل محمد به حکم خدا قرآن کریم صلوات می فرستند وخداوند اینگونه مقام و منزلت رسول خود و منزلت سایر معصومین علیهم السلام و عجل فرجهم را به مردم اعلام می فرماید اگر تفکر کنند با این ذکر خدا و ملائکه هماهنگ شده و می گویند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم).

(……. به چه دلیل و برهان غدیر خم را منکر می شوي، با آنکه موضوع آن چون آفتاب عالمتاب، درخشنده بلکه از آن روشن تر است، آیا نمی دانی حدیثی را که با سند محکم، از بهترین خلایق عالم احمد، یعنی محمد رسول خدا، در دست باشد هیچگاه قابل انکار نیست و به همین دلیل است که سالاري و سروري حیدر بر امت و کمال و جلال او تا به روز قیامت محکم و استوار است، پس آن کسی که تابع باشد و دستور و فرمان زندگی خود را از رسول خدا بگیرد، بحق شایسته و سزاوار است که علی مرتضی را سالار و سرور خود قرار دهد، …..)

و دیگران این ابیات را نیز در ادامه آن آورده اند. (……. روز غدیر هم چون روز اضحی و فطر، عید است و آن روزي است که سادات و پادشاهان شاد ومسرور هستند، (زیرا) این روزي است که علی مرتضی، مسند و اریکه امامت و سالاري بر امت را با تشریفی خاص از خداي مجید دریافت نمود که با نص و قول احمد بهترین پیامبران در آن نیمروز، در میان جمعی کثیر از سیاه و سفید بر او ابلاغ شد، پس حمد و ستایش مخصوص خداوند است، همان حمد و ستایشی که انتها نداشته باشد براي ابراز شکرانه این عطا و جود واحسان و الطاف بی پایان که بر بندگان عطا فرمود.)

شرح حال:

استاد ابوالحسن علی بن احمد فنجکردي نیشابوري از رجال برجسته ادب و حاذقان و پیشوایان در علم لغت است و با وجود این فضیلت بزرگ، از فقها و شیوخ بزرگوار علم حدیث نیز به شمار می رود، …..، وفات او به سن حدود 80 سالگی و به دردي مزمن واقع شد و در حیره مقبره نوح دفن شد …..

(رحمت و رضوان و سلام خدا بر روح و روان و وجود گرامی او نثار و ایثار باد و خداوند مجید متعال ما را از شفاعت آن بزرگوار در دنیا و آخرت بهره مند فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

سمعانی، حموي، بیهقی، عبدالغفار فارسی، اسعد بن مسعود، سیوطی …..، همگی او را به کمال فضل و دانش، ستوده و با عنوان اعجوبه زمان و ….. از او یاد نموده اند و نیز دانشمند معاصر او، استادمان فتال نیشابوري از او با عناوین استاد پیشوا، استاد ادیب، ….. و نیز دیگران ….. همگی او را به بزرگی ستایش و تمجید نموده اند، ….. و نیز سرورمان صاحب ریاض الجنه در روضه چهارم به شرح حال او پرداخته و این دو بیت را از او یاد می کند: (……. در آن زمان که فرزندان تابناك هاشم را نام می بري، سگهاي ولگرد از شنیدن نام آنها فرار می کنند و به کسی که تو را در محبت علی سرزنش می کند بگو که قطعاً در ولادت تو مادرت خیانت کرد (یعنی تو زنازاده هستی)، حضرت علامه امینی فرماید شاعر با این این دو بیت به این حدیث مشهور (راویان) اشاره می نماید که (جز زنازادگان علی را دشمن ندارند) و اینک مصادر این حدیث:

1.ابوسعید خدري گوید ما گروه انصار فرزندان خود را با مهر علی آزمون می کردیم و هرگاه فرزندي متولد می شد و دل درمهر علی نمی بست می دانستیم فرزند ما نیست (حرامزاده است)

2.از عباده بن صامت نقل گردیده که گفت: ما فرزندانمان را با مهر علی می آزمودیم و اگر می دیدیم یکی از آنها علی رادوست ندارد در می یافتیم که فرزند ما نیست و بلکه زنازاده است.

3.حافظ حسن بن علی عدوي گوید: احمد بن عبده ضبی از ابوعینیه از ابی الزبیر از جابر حدیث آورده است که فرمود رسولخدا تا ما فرزندانمان را بر مهر و محبت علی بن ابیطالب عرضه بداریم، رجال این حدیث، صحیح مسلم و بخاري و همه ثقه ومعتمد هستند.

4.حافظ ابن مردویه از احمد بن محمد نیشابوري از عبداﷲ بن احمد بن حنبل از پدرش که گفت از شافعی شنیدم و او ازمالک بن انس شنیده که انس بن مالک گفت که ما (ناپاکی (زادو ولد) و صحت نسب افراد را با ابراز کینه آنان به علی میشناختیم).

5.ابن مردویه از انس در حدیث دیگر آورده که (بعد از روز خیبر می دیدیم که مردي فرزند خود را بر روي شانه اش نشانده و بر سر راه علی ایستاده و چون علی نمایان می شد می گفت پسر جان این آقا را دوست داري؟ اگر می گفت آري او را میبوسید و اگر می گفت نه او را بر زمین می انداخت و می گفت برو که تو فرزند مادرت هستی).

6.حافظ طبري در کتاب ولایت با سلسله اسناد خود از علی علیه السلام حدیث آورده که فرمود (سه شخص مرا دوست ندارند، زنازاده، منافق، فرزند حیض)

7.حافظ دارقطنی و شیخ الاسلام حموینی در فراید و هر کدام با سند مرفوع از انس آورده اند (که روایت از رسول خدا آورده که فرمود چون روز قیامت شود منبري براي من بر پا می شود و منادي از درون عرش ندا بر می آورد: محمد کجاست؟ مناجابت می کنم پس به من می گویند برخیز و بر بالاي منبر برو و چون بر فراز منبر بروم، باز ندا می آید علی کجاست او نیز پایین تر از من بر منبر حضور یابد و آنگاه جهانیان دانند که محمد سرور رسولان است و علی سرور مومنان. انس گوید پس مردي بلند شد سوال کرد یا رسول خدا کیست که بعد از این فرموده شما علی را دشمن بدارد و آنگاه رسول خدا فرمود، اي برادر انصاري از قریش زنازادگان و از انصار مدینه، یهودیان واز عرب آنان که پدران آنها معلوم نیستند و از سایر مردم بدکاران، علی را دشمن خواهند داشت).

این حدیث را سیوطی به خاطر اینکه در سلسله اسناد او اسماعیل بن موسی خزاري که از بزرگان شیعه است حضور دارد، ضعیف می شمارد ولی بزرگان حدیث مانند (ابن حبان، نسایی، ابی داوود، بخاري، ابوداوود، ترمذي، ابن ماجه، ابن خزیمه، ساجی، ابویعلی….. و دیگران که نه تنها بر او ایراد و خرده نگرفته اند بلکه او را ثقه، راستگو، بی عیب هم معرفی نموده اند…..).

(کلب گوید و اي کاش سیوطی این ایراد را بر این حدیث نمی گرفت زیرا او با این خرده گیري در واقع خود را زیرسؤال برد و البته بر آستان پرعظمت مولاي ما گرد و غبار شک و تردید در این حدیث بواسطه تطبیق آن با آیات کتاب خدا وسنت و تاریخ اسلام نمی نشیند)

8.از ابوبکر صدیق روایت نموده اند که: (گوید رسول خدا را در زیر خیمه مشاهده کردم که بر کمان عربی تکیه کرده و علی و فاطمه و حسن و حسین در حضور او هستند پس رسول خدا فرمود اي گروه مسلمانان من در صلح و سازش هستم با هر آنکه با این خیمه نشینان (علی، فاطمه، حسن و حسین)، در صلح و صفا باشد و در حرب و جنگ هستم با هر کس که با ایشان درستیز و جنگ باشد و دوست دارم هر که آنان را دوست بدارد و بدانید و آگاه باشید که دوست ندارد ایشان را جز پاك وحلال زاده و دشمن نمی دارد آنان را جز ناپاك و زنازاده.).

9.ابی مریم انصاري از علی علیه السلام نقل نموده است که ایشان فرمودند (کافر و زنازاده مرا دوست نخواهند داشت).

10.ابن عدي، بیهقی، ابوالشیخ، دیلمی از رسول خدا آورده اند که فرمود آنکس که عترت مرا و انصار مرا و عرب را نشناسد یکی از سه طایفه خواهدبود (یا منافق یا زنازاده و یا کسی که در حال ناپاکی مادرش نطفه او منعقد شده باشد).

11.مسعودي در مروج الذهب ….. از عباس بن عبدالمطلب آورده که گوید (من در خدمت رسول خدا بودم که علی بن ابی طالب حضور یافت و چهره رسول خدا از دیدن او شاد و خرم گردید گفتم یا رسول خدا در چهره این جوان می نگري و خوشحال می شوي فرمود به خدا سوگند محبت ذات احدیت، به او بیش از من است و هیچ پیامبري مبعوث نشد جز اینکه نسل او از صلب آن پیامبر پا به جهان نهادند مگر من که ذریه و نسل من از صلب این جوان خواهد بود و چون روز قیامت بر پا گردد همه را به نام و نسب مادرشان خطاب کنند مگر این جوان و شیعیان او را که به نام و نشان پدرشان خطاب خواهند شد زیرا آنان حلال زاده هستند.).

12.از ابن عباس نقل گردیده که (علی علیه السلام فرمود رسول خدا را بر کوه صفا دیدم که کسی را لعنت می کند که صورت او چون صورت فیل بود پس از حضرت سوال کردم یا رسول اﷲ این شخص کیست فرمود1 شیطان رجیم است، پس من به سوي او شتاب کرده و گفتم اي دشمن خدا به خدا سوگند که الان تو را می کشم و امت اسلام را از کید و مکر تو نجات خواهم داد، گفت به خدا سوگند که پاداش من این نیست، گفتم کدام پاداش اي دشمن خدا گفت، کسی ترا دشمن خود قرار نداد جز اینکه من با پدرش در رحم مادرش شریک بودم.)، خطیب بغدادي در تاریخ خود و گنجی شافعی در کفایه به نقل از چهارتن از اساتید خود و شیخ الاسلام حموینی و زرندي و ….. آورده اند که به شافعی گفتند گروهی تحمل ندارند که فضایل اهل بیت را بشنوند و اگر کسی نام آنان را ببرد می گویند رافضی است پس شافعی این اشعار را انشاء نمود: (…….اگر نام علی و دو فرزندش در میان آید و هم نام فاطمه پاك گوهر، آگاه باش هر آنکس که به مقابله با آنان، سخن و آوازه دگران را بلند سازد، یقین بدان که او زاده زن بدکار (فاحشه) است، و نیز هرگاه کسی بیاد فضایل علی و فرزندانش سخن سازکند، او به نقل روایات بی اعتبار پردازد، ….. و یا در انکار آن گوید، از این سخن بگذرید که حدیث رافضیان است و …..، من البته به سوي خداي جلیل و بزرگ از کسانی که مهر فاطمیان را رفض می خوانند، بیزاري می جویم و درود خداوند بر خاندان رسول باد و لعنت و نفرین بر این مرام جاهلیت که دشمنان کینه توز آنان دارند و …..)، این موضوع را جمع کثیري ازشعراء قدیم و جدید نیز به نظم کشیده اند که مجال ذکر همه آن نیست که از جمله نمونه آنها، قطعه صاحب بن عباد است که می گوید (……. با مهر علی هر گونه شک و شبهه بر طرف می شود و دلها آرامش یافته و پاکی نژاد و حلال زادگی تو آشکار می شود، و آنگاه دوستان او را ببینی که همه با مجد و عظمت و افتخار و دشمنان او را با نسبی ناپاك و عاریه اي که البته این کینه و عداوت دلیل و انگیزه و ریشه اي دارد و آن اینست که دیوار خانه پدرش کوتاه و بی اعتبار است یعنی و هر کس و ناکس به سوي مادرش می روند …..)

و باز سروده اي دیگر از آن بزرگوار : (……. دوستی علی بر حاضر و غایب واجب و قطعی است و هر آن کسی که محبت او را به دل ندارد بداند که مادرش بدکاره فاسق یعنی فاحشه زناکار است.)، ابن مدلل گفته است: در حدیثی از حذیفه یمانی وارد است: (از علی مرتضی پرسیدم که محبت و ولایت شما به چه دلیلی ویژه و اختصاصی است، پس پاسخی را فرمود که دلم از آن آرامش یافته و خرم و شادان شد، به اینکه خداوند مرا به این فضیلت مفتخر نمود که شیعیان مرا حلال زاده و بالاتر و شریف تر و برتر از دشمنانم که نسل زنازادگان هستند قرار داده است و به این فضیلت مرا امتیاز بخشید) و حدیث دیگر که از سلمان وارد است که به روز رستاخیز که همگان باید به پاخیزند دشمنان علی را با نام مادر خطاب کنند و دوستان او را با نام پدر بخوانند چون دشمنان آنحضرت از نسل ناپاك و زاده زنا هستند و لذا از پدر او نام نمی برند تا رسوا نشود، و نسل دوستان آن حضرت پاك و طاهرحلال زاده بوده پس نسب او را آشکار می نمایند. تا سرافراز گردد.

(کلب گوید و این فضیلت مولاي ما از عجایب حکمت حق و قانون ثابت و محکم و جاري خداوند جل جلاله است زیرا مولاي مظلوم ما امیرالمؤمنین مظهر همه خوبی ها و زیبایی هاي عالم وجود است و البته هر کس مطابق فطرت خود زیبایی، عطر، گل، عدالت و ….. خوبی هاي عالم هستی را مکروه دارد البته در ذات کثیف او خلل است و اگر دشمنی نماید این خلل بیشتر و مؤید نجاست بیشتر در اصل او و نوع شکل گیري نطفه او است و به عبارتی این قانون عقلی و حکم جاري خداوند است و به همین دلیل در حرامزاده این سه صفت میل به حرام، آزار، دشمنی با اهلبیت ثابت است).

غدیریه ابن منیر طرابلسی: (473548)

(آیا شایسته است که با خاندان امیه مهر ورزم و گویم که آنها خاندان پاك و خجسته و تابناك هستند و سپس بیعت حیدر را منکر شوم و راه او را کنار گذاشته و طرفدار عمر شوم، راویان حدیث صحیح را دروغگو خطاب کنم و ظهور مهدي موعود را خرافه بدانم، اگر حدیث غدیر را گواه آورند، سندش را بی اعتبار خوانم و روز غدیر جامه کهنه بپوشم و در گوشه اي غم زده بنشینم، و چون یاد صحابه در میان آید بگویم که پیر (تیم) بر همگان مقدم و بعد از آن جانشین او عمر بر همه مقدم باشد و سپس بگویم که او هرگز تیغ کینه بر سر خاندان رسول بلند نکرد و یا هرگز زهراي بتول را از میراث پدر محروم نکرد و یاگویم یزید هرگز شراب نخورد و هرگز در راه فجور قدم برنداشت و یا بگویم چه کسی گفت شمر لعین حسین را کشت یاکجا ابن سعد راه خیانت رفت و آنوقت در روز عاشورا موي سر خود را شانه بزنم و زلف خود را حلقه حلقه آویزان نمایم و به شکرانه آن روز روزه بگیرم و جهت برکت چند روز به آن اضافه کنم. و یا جامه نوین پوشم و لباس عید از صندوق برآرم، پس شب تا سحر نخوابیده و پسته و فندق برشته کنم و صبحگاهان سر و صورت خود بیارایم و شادباش گویان با شامیان خبیث مصافحه کنم، و یا در رهگذر ایستاده و سر وصورت دوستان بیارایم، ترتیزك خورده و ماهی بی فلس کباب کنم و سفره خودرنگین نموده و گویم به به از این کباب و به به از آن سبزي خوش خوراك و به هنگام وضو برخلاف حکم قرآن بجاي آنکه پاي خود را مس نمایم آنرا بشویم و در سفر بر کفش خود مسح کشم و در نماز با صداي بلند آمین گویم و با دیگران هم نواگردم، تسنیم قبور (خرپشته کردن را) سنت شمارم و به گورستان تپه هاي دوپهلو بیارایم و آنگاه روز رستاخیز که برپا شود و چشمها در تب و تاب آید و نامه اعمال منتشر شود و آتش دوزخ هراسناك شعله برکشد، گویم بار خدایا این شریف مرتضی بود که مرا از راه حق بدر کرد، پس مرا گویند دست شریف خود را بگیر و با او به جانب سقر حرکت کن، در همان آتشی سوزان که نه پوستی بر جلد و نه گوشتی بر استخوان بماند. وارد شو. …..، البته در آن زمان که زبان به عذرخواهی و توبه گشوده شود خداوند بخشایشگر و آمرزنده است مگر براي آن حرامزاده خبیثی که حق وصی را اقرار نکند و محبت او را منکرشود …..). این قصیده بدیع بنام (تتریه) معروف است …..، بر این سبک یعنی قصیده (تتریه) ابن منیر، در قبل و بعد از او فراوانسروده اند از جمله:

1.سعید بن هاشم خالدي و برادرش ….. (که آورده اند آن دو نفر مجتمعاً شریف زیبدي را ثنا نمودند، ولی صله و جایزه اي ندیدند، پس زمانی که شریف عزم سفر داشت، این دو برادر بر او وارد شدند و این قطعه شعر را سرودند: ….. سوگند به خداي رحمان و نعمت هاي بی حد او که اگر شریف به مسافرت رود و به این دو بنده خود توجهی نکند، با بنی امیه درضلالت و گمراهی همراه می شویم و خواهیم گفت نه ابوبکر غاصب خلافت بود نه عمر تباهکار و ستمکار و نیز خواهیم گفت که معاویه امیرالمومنین بود و کسانی که بدخواه او هستند کافر و ظالم هستند. و طلحه و زبیر دو نفر دانشمند سعادتمند هستند و می گوئیم که یزید نه تنها حسین را نکشت بلکه حتی فرمان قتل او را نیز صادر نکرد، بلکه این جرمها همه به گردن شریف است که ما را روانه سقر نمود که پائین ترین درجات دوزخ و جهنم است …..، که با شنیدن این اشعار از آنها،شریف تبسم و خنده اي کرد و جایزه آنان را عطا نمود.).

2.شریف حسن بن زید همان زید شهید و مظلوم، بر وزیر خود غضب نموده و او را روانه زندان کرد و وزیر در نامه اي خطاب به شریف چنین اشعاري را سرود و فرستاد:

(……. سوگند خوردم که نیکان امت را آشکارا دشنام گویم و تا عمر دارم به راه مذهب شیعیان نروم و در هنگام وضو با کف دستم پشت کفش خودم را که به مذهب شیعه حرام و به مذهب اهل سنت جایز است، اگر چه بر مردار سگ پا نهاده باشم،مسح کنم…..).

3.ابوالحسن جزار مصري به شریف شهاب الدین که در وعده خود براي عطا به او تاخیر نموده بود، در شب عاشورا چنین نوشت و ارسال کرد:

(بخداي فرد صمد سوگند که اگر (شریف شهاب الدین) با فوریت عطاي موعود خود را براي من نفرستد، فردا با دست پرخضاب و چشمی از سرمه سیاه چون ناصبیان خبیث به مبارك باد او می روم. و البته گناه این کار جنون آمیز من به گردن شریف است که از فرط ستم او، من اینکار را انجام می دهم و او باعث شد که من ناصبی گردیده و مجد و شرافت و بزرگی خود را نابود و در ماه عزا حسین از دشمنی با دشمنان اهلبیت دست بردارم.

4.قاضی جمال الدین علی بن محمد عنسی به خدمت شریف زمان خود نوشت (…… به خانه کعبه قسم می خورم و یا به اهل بیت خداوند (آل اﷲ) که سروران بشریت هستند که اگر شریف درخواست مرا در عطا اجابت نکند، قلاده اطاعت ابوحنیفه آن مفتی اعظم بلند مرتبه را در گردن خود خواهم انداخت و سر بر فرمان او می گذارم، حتی اگر گوید که شراب قرمز حلال است، آن را خواهم خورد ….. ودر خصوص جنایاتی که آن دشمنان اهل بیت مرتکب شدند گویم: تیغ آنان تیغ قضا و دست آنان دست قدر است ….. و تمام این ناصبیان و معاندیدن را پاك و مقدس می شمارم …..، و مردم عوام و ساده دل را با طرح سوالات مشکل به فتنه و گرفتاري می اندازم و آنگاه موي سر و صورت خود را خواهم تراشید و سبیل خود را بلندخواهم کرد ….. و دست بر سینه قرار داده و مانند غیر شیعه نماز خواهم خواند و آن را براي گمراهی عوام، سنت پیامبر معرفی می کنم …..).

5.با همین سبک و روش ابوالفتح سبط ….. به شریف، محمد بن مختار نوشت که …..

زندگانی شاعر:

او ابوالحسین ….. احمد بن منیر ….. ملقب به عین الزمان و مشهور به رفاء، یکی از پیشوایان ادب و در طبقه اعلی از قافیه پردازان شعر عربی است، از خصایص او اشعار فراوان است که او در مدح اهل بیت سروده است که نام او را جاویدان ساخته و …..، او با شجاعت تمام فضایل عترت رسول خدا را در بین امویان منتشر ساخته و بدون هیچ ترس، دشمنان و بدخواهان اهل بیت را با عتاب و درشتی مخاطب می ساخته و لذا با ناسزا و دشنام شامیان روبرو و به انواع تهمتها متهم گردید از جمله او را دشمن صحابه، بدزبان، رافضی و ….. می نامیدند اما فضایل آشکار او همه را، به ستایش و تمجید وادارنموده است او حافظ قرآن و احادیث بود و …..، ابن عساکر در تاریخ شام می گوید که (……. او قرآن مجید را حفظ و ….. به پرداختن شعر و قصیده پرداخت، رافضی بود و خبیث و به مذهب امامیه می رفت فراوان هجو می گفت) …..  بوري امیر دمشق مدتی او را در زندان محبوس نمود و می خواست زبان او را قطع کند که یوسف بن فیروز شفاعت کرد …..، پس او را تبعید نمود و در زمانی که اسماعیل فرزند بوري به امارت رسید به دمشق برگشت، پس اسماعیل فرزند بوريهم بر او خشم گرفت و می خواست که او را بر دار کشد که فرار کرد ….. و در حلب چشم از جهان فرو بست)، ….. ابن خلکان گوید، قبر او را زیارت کردم بر آن نوشته بود (……. آنکه مزارم را ببیند به خاطر بیاورد که او هم چون من روزي اسیر خاك خواهد شد و خدا رحمت کند آن کسی را که به دیدار من بیاید و به من خطاب کرده و گوید خدا ترا رحمت کند)،

(کلب گوید اي ابن منیر بزرگوار، ما سعادت زیارت مرقد تو را نداشتیم ولی از راه دور می گوئیم خدایا به حق ذات اقدس خودت و به حق آبروي مقدسین درگاهت که بالاترین آنها محمدو آل محمد هستند جناب ابن منیر را رحمت فرموده و ما را در دنیا و آخرت رستگار و در جوار محمد و آل محمد با او ساکن و در درجات عالی بهشت متنعم فرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیریه قاضی ابن قادوس (551):

(….. اي سالار خلفاء ….. اگر مردم براي ساقی حجاج تکریم و عظمت قائل شوند تو ساقی کوثر هستی که مجد و عظمت تو در مقایسه با فضیلت آنان قابل قیاس نیست، تو پیشواي محبوب و تو شفیع دوستان خود در روز محشر هستی، تو سرور خاندان محمد مصطفی یعنی احمد هستی و پدر شبیر و شبر و برنده گوي سبقت از دیگران در روز درخشان غدیر، تو در هم کوبنده غوغا کننده گان جنگ بدر و مقابله کننده با یهود کینه توز بنی نضیر و خبیر بودي، …..)،.

شرح حال شاعر:

قاضی جلال الدین ابوالفتح محمود بن قاضی، اسماعیل بن حمید معروف به ابن قادوس ….. از ممتازان ادب ….. و سرور شاعران عصر خود و در خدمت علویین مصر و در مسند قضاوت آنان قرار داشت…..، و قاضی فاضل نیز افتخار شاگردي او را داشت و او را ذوالبلاغتین یعنی هنرمند در نظم و نثر خطاب می کردند و دیوان شعرش در دو جلد تدوین گردیده است ….. واین ترجمه قسمتی از سروده هاي مذهبی او است که در کتاب مناقب ابن شهر آشوب نیز نقل گردیده است (……. این همان بیعت رضوان است که با کلمه تقوي استوار شد و نص جلی از آن پرده برداشت و به این دلیل، جد تو رسول خدا در حق علی سفارش ولایت کرد، با آنکه پسر عموي او بود، تا همه به سوي او روند و نیز حسین ولایت را به فرزندش علی داد، با اینکه از برادرش حسن آن را به ارث برد و نسل هر دو آنها از رسول خداست، …..).، و نیز درباره حضرت سجاد سروده است (……. تویی آن پیشواي دادگستر که جبرئیل مهار براق جد بزرگوار تو را در معراج در دست داشت و از دو جهت نسب عالی تو به سروران دنیا و آخرت می رسد یعنی علی آن پیشواي طاهر و زهراي بتول آن پاك نهاد، کلید گنجیه هاي علوم دانش غامض و پیچیده خدا، شما هستید و بیان حلال و حرام خداوند در گفتار شماست، البته فرشتگان خداوند، وحی را می رسانند ولی شرح و تاویل آن با شما است…..).

غدیریه ملک صالح شهید: (556459):

(……. اي که بر مرکب جهل و نادانی سوار هستی، حیرت و سرگردانی را از خود دور نما و ببین این معدن هدایت را که مزار او در کوفه قرار دارد که چگونه تابناك و درخشان است، آن کسی که خورشید به برکت وجود او رجعت نمود تا فضیلت نماز را دریابد و فرشتگان گواه باشند و در روز غدیر که رسول خدا در جمع حاضران او را معرفی کرد و دست او را بلند نمود و فرمود که هر که را من سرور و مولا هستم، این علی هم مولا و سرور اوست و این فرمان من هم، از سوي خداوند است، و دروازه قلعه خیبر را به نیروي ایمان از جا کند و به دور انداخت، با آنکه از روزه جسم او ناتوان گردیده بود، او همان شیر خدا و رسول است که لرزه بر ارکان دژ خیبر انداخت و دلهاي یهود از ترس او به طپش افتاد، روح الامین در آسمان فریاد برآورد اینست وصی و اینست احمد پاك گوهر و آن زمان که آب فرات سر به طغیان برآورد و همگان از ترس هلاکت به او پناه بردند، امر فرمود فرات را، که آب خود فرو ببر، پس اجابت کرد به حدي که ریگهاي فرات از صولت و عظمت فرمان او آشکار شدند …..) و در قصیده اي دیگر نیز حضرت علی علیه السلام را چنین می ستاید (……. علی بود که در کشاکش جنگ هاي فراوان و هولناك بر دشمنان خدا و رسول هجوم آورد و نه عقب نشینی کرد و نه از کثرت و قدرت دشمنان لرزه براندام او افتاد، چه غم هاي فراوانی که از دل برادر خود مصطفی زدود، در آن زمان که حادثه ها و بلاها در کمین بود، آري البته میان آن کسی که از خود رسم و شیوه فرار از جنگ را به یادگار قرار داد، با آن کسی که در پیکار چون کوه استوار بودتفاوت از زمین تا آسمان است، مقام و منزلت او را خداي رحمان در سوره هل اتی آشکار و جود و کرم و سخاوت او را ستایش و تمجید کرد، پس به دامن ولایت او چنگ بزن، همان علی که فرمود سلونی (از من سوال کنید) تا اسرار علوم پنهانی را بر شما آشکار سازم و جز او کسی را توان و قدرت این ادعا نبود، نه اینکه پیرو آن کسی باشی که می گفت بر شما رئیس شدم ولی بهتر از شما نبودم، پس اگر راه کج رفتم، مرا به راه راست هدایت کنید (یعنی کلام و گفته خلیفه اول ابوبکر)، آري اگر کسانی بودند که به او حسادت نمودند به مقام او معترف نشدند، این دوستان او هستند که به بزرگی حق او اعتراف دارند، به روز غدیر فضیلتی عظیم داشت که رسول خدا در میان جمع مسلمانان دست او را بلند کرد…..).

و نیز باز در قصیده اي دیگر: (……. اکنون که گرد سفید پیري بر سرت آشکار شد ….. به سوي خداوند برو، و از همت برگزیدگان درگاه او شفاعت بگیر که آنان صاحبان خیر و برکت هستند، یعنی محمد که خاتم رسولان خداوند است که حکیم عرب (قس) و امیر عرب (ذي یزن،) مژده رسالت او را به مردم دادند، ….. پس به دامن ولایت او چنگ بزن که او هم ذخیره دنیاست و هم ذخیره آخرت، و نیز آن صالح ستایش شده یعنی ابوالحسن علی، آن هدایت گر خلایق و وصی آنحضرت، و حافظ جان او و نگهبان و یاور او از کید و مکر دشمنان تبه کار، که در روز غدیر رسول خدا سفارش او را به خلایق نمود نه دیگران را، به طوري که همه شاهد و گواه آن بودند و فرمود این است علی وصی من و جانشین من و داناي هر حلال و حرام، گفتند پذیرفتیم و چون آن حضرت از جهان رحلت کرد، هنوز پیکر او بر زمین بود که راه خیانت را در پیش گرفتند …..).

و در قصیده اي دیگر (……. من پیرو علی هستم و تا ابد در جنگ و ستیز با دشمنان او خواهم بود …..، من پیرو آن علی هستم که در تمام عمر خود، به امور پست مایل نگردید، من بنده و عبد ساقی کوثر علی هستم که به روز رستاخیزدوستان خود را از حوض کوثر و آب حیات جاویدان بنوشاند، من بنده و عبد، حلال مشکلات یعنی علی هستم که هر امرصعب و دشوار، بواسطه او سهل و آسان خواهد شد، آن بزرگواري که (فارس یلیل) یعنی عمر بن عبدود کافر را به خاك مذلت و هلاکت انداخت که فرشتگان آواي تکبیر برآوردند، آن سروري که خداوند جهان او را انتخاب کرد و به برادري با رسول خدا بالا برد و رفعت داد، سوگند که در شب هجرت، تنها او خود را در معرض کشته شدن قرار داده و جان خود را فداي رسول حق نمود، بجان خودم سوگند که در روز غدیر خم، رسول خدا جز او را لایق وصایت ندید، …..)،

و نیز باز در قصیده اي دیگر: (….. نظاره کن که چگونه آن گروهی که با رسول خدا پیمان بستند تا با آل او مهربان باشند، در عمل راه خیانت و حیله را در پیش گرفتند، اموال رسول خدا را با حیله به غارت بردند و بر کردار و عمل او که بر وحی خداوند منطبق بود ایراد گرفتند

(کلب گوید و این عمل به منزله آن بود که در زمان حیات رسول خدا بر خدا و رسول و بر قرآن مجید ایرادگرفته باشند منظور آن بزرگوار انجام بدعتها بر خلاف سنت رسول خدا و عصیان بر وصی او علی بن ابی طالب ارواحنا فدا بوده است …..)

و از دستور او سرپیچی و بر اوامر او عصیان کردند، و در حق این امیرمومنان علی که سرور خاندان او بود و در روزگار همتا و شبیه نداشت و به هنگام سخن در دانش او و به وقت جود و کرم در بخشش او و به وقت رزم و جهاد در سلحشوري او مثل و  مانندي وجود نداشت ظلم و ستم نمودند، همان برادر رسول خدا از میان تمام امت و همان امین آن سرور در ودایع نبوت که به محبت و ولایت او رسول خدا فرمان داد و تاکید نمود ولی برعکس چنان کردند که گویا رسول خدا آنان را به نزاع و ستیزه با آن حضرت امر کرده و دستور داده بود، و با گمراهی تمام آئین اعتدال یعنی اسلام پاك را با کتمان حقایق، ناقص فرض کردند، با آنکه این دین در روز غدیر با نص خداي تبارك و تعالی در قرآن در حد کمال مطلق خود بود …..).

شرح زندگانی شاعر:

او ابوالغادات، ملک صالح ….. طلایع بن رزیک ….. که اصل او از شیعیان عراق است و او از جماعتی است که خداوند سبحان دین و دنیا را براي ایشان جمع نمود و افتخار و سعادت دو سرا را نصیب آنان فرمود، دانشی نافع و سلطنتی دادگرانه، او هم فقیهی ممتاز ….. و در عین حال وزیري دادگستر بود که قاهره مصر به اوصاف دادگرانه او می بالد و….. دولت فاطمیان و مردم، ازحسن تدبیر و انتشار امنیت و دوام صلح و صفا ….. او بهره مند بودند …..، وزیري با کفایت که در اقتدار در شمار پادشاهان محسوب می گردید و با لقب ملک صالح مشهور و معروف گردید …..، و گذشته از تمامی این اوصاف، خودباختگی او در ولایت اهل بیت و ائمه اطهار و نشر آثار و دفاع از حریم آنان، با دست و زبان و قلم که جملگی، بر فضل و مرتبت او می افزاید، او فقها را در محضر خود احضار و در مسئله امامت و قضا و قدر با آنان مناظره می کرد و در نصرت و یاري تشیع چون آتش گداخته بود …..، تالیفی بنام (الاعتماد در رد اهل عناد) دارد که متضمن امامت علی امیرالمومنین است و دیوان اشعار در دو جلد و …..، تا آنجا که سعید بن مبارك، آن نحوي بزرگ متوفی 569 تنها یک بیت از اشعار او را در بیست جزوه شرح نموده است، …..، او هر ساله اموال فراوانی را به مشاهد مشرفه ارسال می نمود تا در میان علویین تقسیم شود و نیز براي اشراف و بزرگان مدینه و مکه لباس و سایر مایحتاج آنان را می فرستاد …..، او آبادي (مقس) را وقف نمود تا دو سوم درآمد آن نصیب اشراف از فرزندان امام حسن و امام حسین باشد و …..، و آبادي هاي بلقیس و حبش را نیز در مصارف خیریه وقف کرد …..، در تمام دوران حیات با برکت خود پیکار با فرنگیان را در دشت و دریا رها نکرد و هر سال سپاهی پشت سپاه دیگر به سوي آنان گسیل می کرد، ….. و با وجود تمامی این مفاخر، به فوز شهادت نیز نایل آمد و در روز دوشنبه نوزدهم ماه مبارك رمضان در دهلیز کاخ خود بی خبر مورد هجوم قرار گرفت و به شهادت رسید …..، ابن اثیر در تاریخ خود آورده است که ….. (مضمون) (……. که ملک صالح وزیر سلطان عاضد علوي پادشاه مصر بود ….. و با درایت او به سلطنت رسید ….. و دختر خود را به عقد عاضد درآورد و درباریان از جمله عمه عاضد بر او شورش نمودند و عمه عاضد گروهی را که در راس آنان شخصی به نام (ابن الداعی) بود را تحریک کرد تا او را ترور نمایند و آنها در راهروي قصر کمین و چون او را یافتند با کارد ضربات مهلکی را بر او وارد نمودند، با این وجود همراهانش او را به داخل بردند و هنوز رمقی بر تن داشت پیام براي عاضد فرستاد و او را سرزنش کرد عاضد اظهار بی اطلاعی از توطئه عمه خود نمود، پس ملک عادل به او پیام داد اگر چنین است عمه خود را به من تسلیم کن تا انتقام بگیرم عاضد چنین نمود پس ملک او را به قتل رسانید و سپس وصیت کرد که وزارت را به فرزندش رزیک ملقب به عادل تفویض نماید و پس از آن به جهان باقی رحل اقامت گزید (رحمت اﷲ علیه) ….. ملک صالح اشعار شیوا و رسایی دارد که گواه فضل بی کران او است از آن جمله در افتخارات خود می گوید: (……. دانستیم که متاع دنیا و مطامع آن فانی است و آنچه که مانند نام نیک در دنیا باقی و پایدار است همان پاداش پروردگار در آخرت است، ما بذل و عنایت خود را با صولت و سطوت آمیخته نمودیم، مانند ابربهاري که سیلاب باران آن با رعد و برق همراه است،آنگاه که پا به میدان رزم قرار دهیم جفت جفت به خاك هلاکت اندازیم ….. و چون به صلح و وفا، دادگستري نمائیم، بنده وآزاد در مرغزار ما در عیش و نشاط هستند)، صالح مردي کریم بود …..، او مذهب امامیه داشت و بر روش علویین مصر نمی رفت و آن هنگام که عاضد را به مسند خلافت نشانید و در مراسم شرکت نمود، هلهله و غوغاي عظیمی برخاست کسی از او پرسید براي چه مردم چنین می کنند، او جواب داد فکر می کنم این مردم بی خرد با خود می گویند که خلیفه قبلی نمرد تا آنکه دیگري را به جاي خود قرار داد و نمی دانند که شبان و چوپان آنان من هستم که اختیار آنان در دست من است و آنان را به هر سمت که سعادت آنان است سوق می دهم …..،

(کلب گوید رحمت و رضوان و بهشت خداوند بر مولایمان امینی بادکه فصول این کتاب معظم را، به گلستان گل و ریحان تبدیل نموده، که در هر قدم و هر صفحه آن، این عزیز زهرا و علی در آغوش خود قسمتی از فضایل آل محمد علیهم السلام را مانند برگهاي گل جمع آوري و بر وجود محبان و شیعیان محمد و آل محمد صلوات اﷲعلیهم اجمعین و عجل فرجهم بذل می نماید و در واقع به منزله آن است که او برگهاي گل را قدم به قدم جمع و به وجود آنان نثار می فرماید، خداوند همه ما را از دست ساقی کوثر علی مرتضی علیه السلام سیراب و از شفاعت آن حضرت برخوردار فرماید به حق برادر آن حضرت یعنی محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

مقریزي در کتاب خطط خود آورده است که (….. ملک صالح قبل از رسیدن به مقام وزارت در مصر ازمحرومان جامعه بود، او با جماعتی از بی نوایان به زیارت مشهد و مزار علی بن ابیطالب رفت و در آن زمان تولیت با سرورسادات (ابن معصوم) بود، شبی ابن معصوم در خواب به محضر مولا علی علیه السلام مشرف می شود و امام به او می فرماید که امشب چهل نفر از بی نوایان به زیارت آمده اند، در میان آنان مردي است که نام او طلایع بن رزیک است او از بزرگان و دوستان ماست، به او پیام بده که (برو به مصر و ما تو را والی مصر قرار دادیم)، پس صبح آن شب جارچی ابن معصوم، در میان زائران فریاد کرد که در میان شما کدام یک طلایع بن رزیک است، به پا خیزد و به ملاقات ابن معصوم شتاب کند پس طلایع به شتاب به خدمت ابن معصوم شرفیاب شد و عرض ادب کرد پس سید (ابن معصوم) ماجراي خواب شب قبل و پیام علی علیه السلام را به او گفت و طلایع روانه مصر گردید و پس از آن کارش بالا گرفت تا والی مصر شد و آن زمانی بود که نصر بن عباس، وزیر خائن اسماعیل بن ظافر خلیفه فاطمی، بر او شورش کرد و او را به قتل رسانید، پس اهل حرم خلیفه به منظور خونخواهی از وزیر خائن نامه ها نوشتند و موهاي سر خود را کوتاه و در بین نامه ها براي هر کس که امید داشتند که به خونخواهی خلیفه و امداد آنان قیام نماید، فرستادند پس طلایع مردم را (پس از دریافت نامه) گردآوري نمود و به عزم انتقام از وزیر، عازم قاهره گردید و چون به شهر نزدیک شد وزیر فرار کرد و طلایع بدون جنگ و خونریزي وارد شهر شد و لباس وزارت بر تن او انداختند و او با لقب (ملک صالح) و (فارس مسلمین یعنی یکه سوار مسلمانان) و (نصیرالدین) مفتخر گردید، صالح در آزادي و امنیت کشور تلاش فراوان بکار برد و راه و روش صحیح و عادلانه در پیش گرفت و (مقریزي پس از آنکه واقعه شهادت او را مذکور می نماید می گوید)، او مردي کریم، شجاع، فاضل و ….. در فضل و خرد و سیاست و تدبیر یکتا مرد زمان خود بود….. بر نمازهاي یومیه خود اعم از واجبات و مستحبات مواظبت می کرد و در تشیع بسیار سرسخت بوده و تعصب می ورزید، ….. از جمله اشعار او در باب اعتقادات (……. اي امتی که بطور آشکار به راه ضلالت و گمراهی رفتید و اعتراف و انکار شمایکسان شده است و گفتید که معاصی جز به تقدیر خداي جهان صورت نمی پذیرد، آیا نمی دانی اگر چنین باشد خداي شما خود مانع اجراي فرمان خواهد بود

(کلب گوید یعنی العیاذ باﷲ خود مجبور می کند و بعد نهی می نماید می گوید آن را انجام نده؟!!! و سپس دوزخ را براي آنان مهیا نماید …..، اگر سؤال نمائیم آیا دشمنان علی علیه السلام مغز ندارند پاسخ آن است چرا مغز دارند ولی پیرو الهامات شیطان هستند که (اغویتنی) گفت و طغیان خود را سرپوش گذاشت و (ابی و استکبروکان من الکافرین) و آتش جاوید را پذیرفت ولی دست از شرارت برنداشت تا دوستان خود را نیز در روانه شدن بسوي دوزخ خلد همراهی نماید به عکس حضرت آدم که براي خطا خود توجیه نیاورد بلکه زاري و توبه را براي بخشوده شدن تقدیم خداوند نمود الا لعنه اﷲ علی الظالمین) حاشا و کلا که پروردگار ما از کبیره و فحشا نهی کند و هم خواهان آن باشد…..)، و قصیده اي دیگر به نام (جوهریه در رد قدریه) سروده است،

(کلب گوید نقل کرده اند که مومن در آن ایامی که دوست دارد به سوي خدا پر خواهد کشید)،

و لذا می گویند در آن شب که صبحگاهان آن به قتل رسید گفت، در این شب امام علی بن ابی طالب به تیغ کین مضروب شد، آن گاه فرمان داد تا مقتل امام را قرائت کنند، پس غسل کرده و با یکصد و ده رکعت نافله، شب زنده داري کرد صبح بیرون رفت تا بر مرکب سوار شود، پایش لغزید و عمامه اش افتاد و در این زمان اضطرابی به او دست داد و در دهلیز وزارت خانه نشست …..، مردي به او گفت این وقایع نشانه هاي شومی است و باید به فال بد گرفت و او را از رفتن نهی کرد، پس نپذیرفت و فرمود فال بد زدن القاي شیطان است، من حرکت خواهم کرد پس حرکت نمود و کار او چنان شد که آمده است، ….. ….. ابن الظاهر درباره مشهد سر امام حسین که در مصر واقع است گوید (که طلایع بن رزیک معروف به ملک صالح، اراده نمود تا سر مبارك امام حسین را از عسقلان که گاهگاهی مورد هجوم فرنگیان قرار می گرفت به مصر منتقل نماید ….. پس همین مکان فعلی (در محله قصر) را مهیا کرده و دستور داد آن ار با رخام بنیان نمودند و سرمبارك به آنجا منتقل شد و این واقعه در سال 549 دوران خلافت فائز و بر دست طلایع جاري شد، و حکایتی شنیده ام که برخی آن را گواه شرافت این سر مبارك می شمرند، گفته اند: در زمانی که سلطان محمد ناصر، منطقه قصر را تصرف نمود، خادمی را به او نشان دادند که در دولت مصریان کلید دار گنجینه هاي قصر بود و …..، او را گرفتند تا از طریق شکنجه به اقرار وادار نمایند، پس به بدترین نوع شکنجه در آن زمان که قراردادن سوسکهاي سیاه روي سر محکوم و بستن آن بود اقدام نمودند واین شکنجه به حدي وحشتناك بودکه کسی طاقت آن را نداشت زیرا سوسکها ساعتی نمی گذشت که ملاج محکوم را سوراخ کرده و محکوم با شکنجه کشته می شد واین بالاترین شکنجه ها بود، پس این بلا را چند بار بر سر آن خادم آوردند دیدند نه تنها او ناله و احساسی نداشت بلکه بر عکس می دیدند که سوسکها همگی و در هر بار مرده اند، سلطان او را احضارکرد و با اصرار راز آن را پرسید، پاسخ داد من هیچ علتی براي این امر عجیب نمی بینم مگر براي این موضوع که چون سر مبارك امام حسین را آوردند من هم شرکت کردم و آن را بالاي سر خود حمل نمودم، پس سلطان گفت آري راز عظیم تر ازاین چه خواهد بود، پس او را بخشیده و آزاد کرد …..)

و شعرانی در مختصر تذکره قرطبی آورده است که (……. به تحقیق معلوم شده است که طلایع بن رزیک بعد از آنکه مشهد راس الحسین را در قاهره بنا کرد، سر مبارك را با هزینه چهل هزار دینار به آنجا منتقل نمود و خود شخصاً با تمام سپاهیان خود از شهر خارج شده و با سرو پاي برهنه، حاملان سر را استقبال کرد و اینک سر مبارك داخل برنسی از حریر سبز، میان گور بر روي یک کرسی از چوب آبنوس قرار دارد و در حدود نیم اردب (معادل سی و دو من) عطریات در داخل گور فرش کرده اند و این اطلاعات به وسیله خادم مزار در اختیار من قرار گرفته است …..)،

حضرت علامه امینی فرماید (……. مشهد راس الحسین که به فرمان طلایه بنیان گذاري شد در سال 740 هجري در آتش سوزي ویران شد و تا این زمان مکرر تجدید بنا گردید و اخیراً در کنار آن مسجد جامعی تاسیس یافته ….. واز بناي قدیمی تنها همان قبه اي که بر فراز مقام امام است باقی مانده، چنانکه امروز مشاهده می کنیم و این همان جامع معروف است که بنام سرورمان حسین (جامع سیدنا الحسین) شهرت دارد.

ولادت، وفات، مدایع و مراثی:

ملک صالح در سال 495 دیده به جهان گشود، (مضمون) از ملک صالح فرزندي ستوده کردار به نام رزیک بن طلایع ملقب به ملک ناصر (عادل) به جاي ماند که پس از پدر بزرگوارش، مدت شانزده ماه و چند روز پست وزارت را عهده دار بود و پدرش سفارش کرده بود که در اوضاع وزارت خانه، خصوصاً نسبت به منصب (شاور فرمانده سپاه) تبدیل و تغییري ندهد، چون از عصیان و شورش آنان در امان نخواهد بود و اتفاقاً توصیه پدر صحیح و بجا بود …..، عادل (به تحریک نزدیکان خود) حکم عزل او را صادر کرد و براي او ارسال نمود و شاور به عوض تمکین، سپاهی عظیم تجهیز و به سمت قاهره هجوم آورد ملک عادل با نزدیکان خود از قاهره گریخت اما بالاخره گرفتار و مقتول گشت و شاور بر بلاد مصر مسلط گردید، …..

غدیریه ابن عودي نیلی:

(……. تفسیر تین و زیتون در قرآن، خاندان محمد است و هم درخت طوبی و بهشت عدن که آنها هستند، و هم حوض کوثر، لوح و قلم، سقف مرفوع معظم که آنها هستند، حقیقت آل عمران، سوره حج و نساء، سوره سبا و ذاریات و هم مریم و نیز طه و یس، سوره هل اتی، نحل و انفال، اگر بتوانی به معانی آن دست یابی آنها هستند و هم آیت کبري، حقیقت رکن و صفا و حج خانه خدا و به روز رستاخیز، کشتی نجات از بلایا هستند و هم حبل اﷲ المتین که نگسلد، و هم جنب اﷲ هستند در میان خلق، و هم عین اﷲ هستند در میان مردم، و هم آل اﷲ هستند با ارج و محترم، و آنها هستند ساکن بر بلندي هاي اعراف که مابر راه و شریعت آنها روان هستیم، آخرین هدف و بالاترین مقام آنان را از قرآن سوال کن تا ترا خبر نماید، به روز حشر و رستاخیز اگر بر حوض کوثر راه یابی تنها به ولایت آنان از آب حیات گوارا سیراب گردي و اگر شمع وجودشان نبود، خداي بزرگ نه آسمان و نه زمین را نمی آفرید و حضرت حوا و آدم به زمین هبوط نمی نمودند …..، در زیر سایبان عبا به مباهله نشستند، دشمنان از هراس عذاب، لب از سخن بستند، جبرئیل که زیر عبا جاي گرفت بر میکائیل مباهات و افتخار می کرد، درعالم هستی چه کسی هم پایه اوست که جبرئیل امین خادم اوست.، و کیست که در فضل و رهبري مانند آنان باشد با آنکه معلم قرآن هستند، پدر آنان امیرمومنان، جد آنها پیامبر اکرم، همان هادي مصطفی، دین حنیف اسلام را یاور و همراه، و تقوي الهی را پایه گذار بودند، به امر خدا قیام کردند، ابراهیم فرزند رسول دایی آنها، فاطمه دختر پیامبر مادرشان، جعفر طیار که در خلد برین به پرواز درآید عموي آنان، پس من براي رضاي خداوند جهان آفرین از قومی که بر هلاك و نابودي آنان با هم متحد گردیدند، اعلام تنفر نموده و بیزاري و برائت می جویم پس واي بر این مصائب که به آنان وارد آمد، ….. آري بیاد آور که چگونه دشمنان خدا در کربلا با هم متحد شدند و حسین و یاران او را از آب زلال دریغ نمودند در حالی که شط فرات مالامال از آب بود ولی آنها به آن عزیزان درگاه خداوند با لب تشنه، جام مرگ نوشاندند.، آري آنها از خاندان محمد انتقام گرفتند و براي خونی که علی در راه خدا در بدر و احد و ….، از اقوام کافر و مشرك آنان بر زمین ریخت، و آنها به رسم جاهلیت انتقام جویی کردند، گویا که خاندان محمد مسلمان نبودند، آنها را کشته و روي هم انباشتند، گویا هیزم هاي بیابان طف را جمع می نمودند، حیوانات وحشی همه حلقه ماتم زدند و پرندگان آسمان بر فراز آنان سایبان شدند، عجبا که مدعی شدند به خاطر اسلام با شمشیر خود آنان را شهید کردند و ادعا نمودند که به خاطر دیانت، آنان را در خون کشیدند، و البته خاندان امیه در کربلا قدم پیش ننهاد مگر با یاري پیشینیان که راه را براي آنان هموار نمودند، آنها کجا می توانند خون حسین را از دامان خود بشویند …..، آنان می دانستند که حق ولایت و رهبري با حیدر است و با این وجود به او ظلم و جور روا داشتند و با ستم گري حق او را بردند و او را عقب راندند با آنکه پیشوا و رهبر بود، پس دومی اعتراف کرد که این بیعت(فلته) و تصادف بود و لذا گفت هر که آن روش را تجدید کند باید او را کشت، پس کار را به شوري افکند و آن را میانشش نفر به گونه اي طرح نمود که صاحب اختیار آن ابن عوف باشد و در واقع هدف این شوري توطئه قتل علی بود ولی نگهبان او خداوند جهان آفرین بود و گر نه شیر بیشه شجاعت کجا و کفتارهاي ترسو کجا، خورشید درخشان کجا و اختران کم سو کجا.، شگفتا آنان با کدامین سابقه و احترام خود را با او برابر دانستند و آیا جز او کسی لایق خلافت بود ولی مقدرات بر وفق مراد آنان جاري شد و البته اراده خداوند در آزمایش، استوار و متین است، پس آنان عامداً و عالماً و با سرگشتگی و ضلالت به خداوند عاصی شدند و او را نافرمانی کردند …..، به روز رستاخیز عذرشان به پیشگاه پیامبر چه خواهد بود اگر از آنان سوال کند چرا به علی خیانت کردید؟، یا از آنان سوال کند بعد از من با برادرم و هم منزلت من چه کردید و پاسخ چه دارید، آیا من از شما براي او پیمان نگرفتم، پس چرا به عهد و پیمان او خیانت کردید، و فرمان خداوند را پشت سر نهادید و از اطاعت او خارج شدید پس چه بد عمل نمودید …..، به خون خواهی پدران خود فرزندان مرا کشتید و داغ عار و ننگ بر پیشانی خود نهادید، شما بی پدران دخترم را از ارث من محروم نمودید ولی خلافت را دست به دست ارث دادید، و گفتید پیامبر براي فرزندش ارث نمی گذارد. آیا با این تصور صحیح است که اجنبی از او ارث برده و وارث او گردد، مگر بر اساس آیات قرآن ارث داوود به سلیمان نرسید، یا یحیی وارث زکریا نبود، پس چرا سیره و سنت پیامبران را شکستید و اگر سلیمان و یحیی ارث پیامبري بردند همانطور که در مسئله ارث فتوي می دهید، پس چرا پیامبرزادگان ارث پدر نبایستی ببرند، و این قانون است و البته هر که مدعی نبوت شد با معجزه و گواه آمد، (البینه علی المدعی) و یا گفتید حج تمتع و ازدواج موقت حرام است آیا این سخن قرآن است یا از پیش خود آن را بهم بافته اید، آیا زناکاران مورد عفو و اغماض بوده و آنکه ازدواج موقت نماید باید سنگسار و مقتول گردد، مگر این آیه قرآن نیست که فرمود (فما استمتعتم به منهن فاتو هن اجور هن) یعنی (بعد از کامیابی ازآنان پاداش آنها را بپردازید)، آیا آیه اي دیگر نازل شد که این حکم را نسخ کرد یا شما خودسرانه حکم آن را نسخ کردید و وقتی گفته شد همه پیامبران الهی، اوصیاء خود را معرفی کردند، قبول کردید ولی وصی او را نافرمانی نمودید، کردار شما با سنت رسول خدا مخالف و فرمان رسول خدا با فرمان شما در تضاد، آري شما گفتید رسول خدا بی وصیت درگذشت و حال آنکه وصیت کرد اما شما نپذیرفتید، آیا او نفرموده بود هر کس در هنگام مرگ بی وصیت بمیرد به آئین جاهلیت مرده است،آیا فکر می کنید العیاذ باﷲ رسول خدا به آئین جاهلیت مرد؟ خیر اینطور نیست بلکه این شما بودید که به آئین جاهلیت رجعت نمودید.، و آن کلام آن حضرت بود که فرمود پیشوایی را بر شما امیر نمودم که شما را هدایت فرماید، اما شما تکبر نموده و تبه کاري پیشه کردید، و فرمود بارها و بارها گفتم و گفتم و او را بر همه امیر و مقدم آوردم و شما خود گواه و شاهد بودید گفتم که منزلت علی به من مانند منزلت هارون است به موسی در خلافت، پس چرا او را کنار گذاشتید …..،

آري پس لعنت و نفرین خدا بر آن گروه که در عداوت با مظهر خیر و خوبی یعنی علی علیه السلام، با یکدیگر هم پیمان شدند و بدکرداري و تبه کاري را پیشه خود ساختند، و بر یعسوب دین ستم راندند و حق او را پایمال کردند ولی آن پاك مرد آزاده براي حفظ اسلام و آینده مسلمانان، خشم خود را فرو خورد، آري رسول خدا به روز غدیر نص ولایت را قرائت کرد و همگان را خطاب نموده و فرمود که من از جانب خداوند پیام دارم که فرمانش ابلاغ کنم، پس اینک می گویم علی کارگزار امر خلافت است، پس راه او را پیش گیرید که پیشواي شما او خواهد بود، پس گفتند به پیشوایی و حکومت وي راضی هستیم و او سرور و مولاي ماخواهد بود.، مصطفی درگذشت آن یک گفت آیا علی بر ما سرور و سالار باشد نه به لات و عزي سوگند هرگز، پس جمعی با علی در ستیزه شدند که نه سابقه اي داشتند و نه در گروه مسلمانان مقتدا و سرور بودند، پس بر سفره و خوان خلافت خیمه زدند تا هر چه زودتر نوبت خود دریابند، پس با تصدي ناروا امر خلافت رسول خدا، حدود و سیاست را به ناحق جاري نمودند و فتوا هاي ناروا دادند، و آن زمان که این شخص سخن آن شخص را زیر پا قرار داد و آن یکی فرمان این را نقض نمود، گویند اختلاف امت رحمت است و لذا یکی حلال نمود و دیگري حرام، عجبا آیا پروردگار بشر یکتا نیست آیا دین خدا کامل نبود که اکنون می بایست با دست ایشان کمال یابد، خدایا آیا شریعت تو براي آنان ناپسند بود، و اینان به عقل خود، شرع بهتري پایه نهادند یا که نه، مصطفی فرمان حق را به تمام و کمال نگفت و یا برخی را گفت و برخی را نگفت شاید اینان انبیایی بودند که می بایست ظهور کنند و پس از آنکه رسول خدا در گذشت نوبت رسالت آنان فراهم شد، و یا احکام رسول خدا همه بر خلاف راه حق بود و این جماعت، حق را به حد نصاب آن آوردند …..، عجبا مگر نه اینکه خداوند در قرآن فرمود (……. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا …..)، یعنی دین شما را کامل کردم و نعمت هدایت را تمام کردم و راضی شدم براي شما که اسلام دین شما باشد.

و یا مگر نه اینکه فرمود خدا را اطاعت کنید و هم رسول او هم آن کسی که از رسول او منشور ولایت دارد تا رستگار شوید، سپس چرا این جماعت حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می دانند.، و یا آیا تصور کردید که خداي قرآن خطا کرده و یا رسول او و یا جبرئیل امین خطا نمودند، نه هرگز چنین نیست بلکه رسول خدا از دنیا نرفت مگر اینکه خدا دین او را کامل کرد و امر خلافت را بر امت مبهم ننمود، ولی پس از رحلت او کینه ها آشکار شد و جور و ستم حاکم گردید، نالایق مقدم شد و لایق محروم ماند، خطیب الهی ساکت شد و نادان جاهل بر منبر رسول خدا نشست، آنها بی دلیل و برهان علی را به عقب راندند و انگیزه اي جز تجاوز و تبهکاري نداشتند، و در نهایت آنچه محمد گفت را در هم شکستند، و البته همه آنها آگاه باشند که علیرغم این جنایات دین حق شکست نپذیرد

(کلب گوید نکته اي که در این اشعار زیبا و متین بسیار حائز اهمیت است و باید به آن توجه شود اینست که در این متن پیش رو که در واقع خلاصه ترجمه آنهم از متن اصلی است، هیچگاه حلاوت و شیرینی متن اصلی حضرت علامه را که آن بزرگوار از این شعراء نقل فرموده است در بر نخواهد داشت، مضافاً به اینکه مواضع نقطه چین هم به معنی حذف عبارات از ترجمه متن اصلی است که با هدف خلاصه نمودن صورت گرفته و علیهذا چنانچه خواننده دچار ابهام احتمالی شده و یا اگر بخواهد به تمامی مباحث مطروحه حضرت علامه دست یابد و یا اینکه اساساً ترجمه و خلاصه او را به هر دلیل اقناع نمی نماید که البته این امر طبیعی است، می بایست به اصل متن و یا حداقل ترجمه کامل متن کتاب الغدیر حضرت علامه مراجعه نماید تا از فیض اکمل برخوردار گردد و من اﷲ التوفیق و علیه التکلان).

و قطعاً دینی که ارکان او با تیغ علم و عمل و مجاهدت هاي علی علیه السلام در عرصه هاي نبرد و اجتماع، رفعت یافته شکست نخواهد یافت، و البته آنان که بر آل محمد ستم نموده و جنایت کردند، قطعاً کیفرشان به روز رستاخیز عذاب ابدي دوزخ الهی خواهد بود و اگر آنها ریاست موقتی دنیا را با غصب حق علی بدست آوردند، بدانند که این سلطنت و پادشاهی و عزت آخرت است که بر آل محمد ابدي است، و …..، آري در واقع این کدام مصیبت است که در زندگی ناگوار است ولی در حوزه دین ناگوار نیست، اولی به نام اجماع بر کرسی خلافت نشست ولی منشور خلافت را خود براي دومی راساً صادر کرد، ابتدا گفت استعفاي مرا بپذیرید که من از شما بهتر نیستم و در آخرگفت که من عمر بن الخطاب را بعد از خود بر شما رئیس قرار می دهم، و قلاده خلافت را بر گردن کسی بست که ازخشونت و تندي می زد و می شکست و می گفت اگر مولاي حذیفه می بود بدون شک بر سر همه امیر می بود، باري سومین نفر با شوراي شش نفري به خلافت نشست و تیغ برهنه بر سر علی آوردند تا به او پیوست، و آخر ما متوجه نشدیم که اساس و رسم و آئین خلافت بر چه استوار بود، بر شوري بود؟، بر اجماع بود؟، یا بر نص بر خلافت؟، پس بیایید بر اسلام گریه نموده وناله نمائیم، آنکس که از جانب حق به خلافت نصب گردید بر کنار ماند و روز خود را در گوشه اي به تلاوت قرآن سپري می نمود و حال آنکه اگر آنطور که خدا و رسول او فرموده بودند، شمع وجود او را به سروري می پذیرفتند او آنها را به راه راست و طریق سعادت ابدي رهنمون می شد، زیرا اوست همان عالم ربانی که مثل و مانند ندارد، اوست دلاور سلحشور و شیر بیشه شجاعت اسلام، که بی وقفه و مستمر در (بدر) و (احد) و (خیبر) صف شکن دشمنان سفاك و عنود و لجوج بود و او بود که بینی آنان را قطع کرد و آنقدر تاخت و بر فرقشان کوبید تا با میل و یا اکراه سر تسلیم فرود آوردند، پس به ظاهر راه اسلام در پیش گرفتند ولی کفر باطن آنها برقرار بود تا به این وسیله جان خود را نجات دهند، گفتند علی راه جور در پیش گرفت و فراوان از او شکایت نمودند و یا گفتند او خون مسلمین ریخت که در میان آنان هم تبهکار بود و هم غیر تبهکار، من گفتم صبر کنید خداوند شما را هدایت نفرماید، چگونه امکان دارد که وصی رسول خدا ستمکار باشد، می گویند خون مسلمین ریخت به خدا قسم آگاه باش که در بین آنان یک نفر مسلمان نبود، علی خون ناکثین ریخت که بیعت او شکستند، و از متجاوزین انتقام گرفت، آیا قبول ندارید که رسول خدا فرمود بالاترین قضاوت کنندگان علی است، آیا این حدیث را همه مخالفین نقل نکرده اند، اگر در قضاوت ناکثین بر خطا بود، پس رسول خدا چگونه قضاوت او را تایید و تصویب نمود، خداوندا، اي کاش بودم و در رکاب او این سعادت را داشتم که خون ناکثین را در یاري اسلام بر زمین میریختم.، و به روز رستاخیز با پنجه هاي خون آلود به پیشگاه خدا می رفتم و آن زمان معلوم می شد که پشیمان و نادم کیست،کجا مانند علی می توان یافت که در عرصه نبرد پیشتاز و مردافکن باشد و کجا مانند او میتوان یافت که از وفور علم الهی نداي (سلونی) بلند نماید و گوید اي مردم در سینه ام دانشی بی حد دارم که آن را از مصطفی به ارث برده ام، از من ازراه هاي آسمان سوال کنید زیرا که من آنها را از راه هاي زمین بهتر می شناسم، و اگر حجاب ها را از چهره غیب بگیرند بر یقین من افزوده نخواهد شد، نشانه هاي فضل و دانش او غیر قابل شمارش و کرامات ویژه او غیر قابل کتمان است، هر کس پرونده اعمال خود را با عمل نیک می بندد ولی من آن را با ولایت علی می بندم، بار خدایا تو را به آل محمد که اختران وستاره هاي هدایت در تاریکی هاي جهل هستند سوگند می دهم، و نیز تو را به مهدي موعود از خاندان محمد و به اجداد دانشمند و هدایت گر او که امامان و رهبران دین هستند قسم می دهم که بر این چاکر جان نثار آنان (عودي) رحمت آوردي و او را ببخشی و بیامرزي،

(کلب گوید ما هم با دل سوخته و قلب مجروح خود به دعاي جناب عودي مقدس می گوئیم آمین،آمین، آمین یا رب العالمین و اضافه می کنیم که خدایا ما را و همه محبین و شیعیان علی را نیز بیامرز و رحمت بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

و از همه گناهان او درگذر در آن روزي که شراره هاي دوزخ شعله ور می شود، با مهر و عطوفت خود بر او منت نهاده که منت تو کرامت والاست، اگر گناه ما عظیم است مغفرت و آمرزش تو از آن عظیم تر …..)،

ونیز قصیده اي دیگر دارد که باز در آن حدیث غدیر را یاد نمود …..، (……. در بارگاه (عزي) و ناحیه (علقمی) لغزش گنهکاران بخشیده خواهد شد زیرا آنجا مزار وصی است و اینجا تربت حسین، کمی صبر کن و آنگاه سلام عرض کن بر آن حسینی که در کنار نهر فرات با لب تشنه شهید شد و بر پدر او (علی) که محاسن خود را با خون سرش خضاب کرد، و هرگاه که قافله سالار حج صلاي سفر زند، پرهیزکار مسلمان به جانب این دو مزار حرکت کند پس تو نیز قصد زیارت مزار آن دو را بنما و درود و صلوات بی کران خود را بر آنان و سایر امامان تقدیم کن، فرزندان رسول مختار، یادگار سوره طه و قاف و هم سوره ضحی و تبارك و آیات محکم قرآن، یادگار (بطح) و میقات مسلخ، صفا و مروه، کعبه و ارکان زمزم گوارا، آري قطعاً ما از آتش ابدي دوزخ با محبت شما نجات خواهیم یافت، آیا شما بهترین فرزندان حضرت آدم از بین خلایق نیستید، آري شما آل محمد، چراغ تاریکی ها براي هر کس که بخواهد هدایت یابد و نیز دستاویز محکم یعنی حبل متین پروردگار براي مؤمنین هستید که هرگز گسیخته نخواهد شد، ….. به فرداي قیامت که شعله هاي آتش دوزخ به سوي عاصیان و گنهکاران حرکت کند، البته هر کس که در پناه شما باشد رستگار خواهد شد، در جهان از بین خلایق چه کسانی هم رتبه با شما می توانند باشند، شما کسانی هستید که جمیع علوم قرآن و علم لدنی را از سوي پروردگار دارید و روح القدس در خدمت شما وجد شما حضرت محمد صلی اﷲ علیه و آله بود و این شرافتی است که مخصوص شماست، اي زادگان احمد مختار پدر بزرگوار شما علی هم از خاندان نبوت است که رسول خدا او را از میان همه به برادري خود انتخاب کرد و منشور خلافت رابه او سپرد، اما مظلوم و محروم ماند، نبی اعظم اسلام براي او فرمان پیشوایی بر امت را در روز غدیر صادر کرد و بینی دشمنانرا بر خاك کشید، و دعاي خیر براي دوستان و یاران او نمود و خدا را بر آن ابلاغ و انجام ماموریت شاهد و ناظر گرفت، پس رسول حق به سوي جانان رفت و دشمنان او چون مگس به دور شیرینی طواف نمودند و پیمان خلافت را شکستند و حرمت اورا براي حفظ فرمان الهی رعایت نکردند، چون که دلهاي آنان با زبان آنها همراه نبود، پس سرمستانه جام خلافت در میان آنان دست به دست چرخید، گویا که امر خلافت شرابی است که بر تشنه کامان قدرت وقف شده است، …..).

زندگانی شاعر:

او ربیب ابوالمعالی، سالم بن علی….. معروف به ابن عودي متخلص به (عودي) ….. است، که به سال 478 دیده بر جهان گشود، …..، او از (مضمون) شعراي با فصاحت و بلاغت است که اشعار او در نهایت لطافت و متانت است …..، ابن عودي در زمینه شعر هاي مذهبی سروده هایی داشته که اینک در دسترس نیست و در زمانی که ابن شهرآشوب (اواسط قرن ششم) وارد عراق شد سروده هاي مذهبی ابن عودي را پرطرفدار دید که در هر جا مردم براي شنیدن آن جمع می شدند …..، بعد از اینکه ابن شهر آشوب از عراق به سوي شام رفت در بغداد فتنه هاي مذهبی فراوان رخ می دهد، و حنبلی ها طبق سیره و روشی که در برابر دشمنان خود داشتند، شورش برپا نموده و کتابخانه ها را با هر چه کتاب و دیوان مذهبی یافته اند به آتش کشیدند که در نتیجه آن، همه ادبیات شیعه همگی طعمه حریق شد و از جمله آنها سروده هاي ابن عودي و ….. بود، ابن نجار بغدادي درشرح حال او گوید: ….. رافضی خبیثی بوده که صحابه رسول را هجو می گفته است و ….. (کلب گوید یکی از عقاید نارواي این جماعت آن است که همگی صحابه رسول خدا را عادل و نیکو رفتار می دانند و گویا عقل در سر آنان نیست و کلام خدا را مطالعه نمی کنند که بدانند منافقین و سران آن گروه را یعنی (منافقین، الذین فی قلوبهم مرض، مرجفه) را بایستی در بین صحابه رسول خدا جستجو نمایند نه در بین بت پرستان و یا یهودیان و مسیحیان که در زمره کفار و مشرکین هستند و همین جهل آنان به کتاب خدا و معانی آن، آنان را به سوي دوزخ جاودانی سوق داده و با امامانی که به سوي آتش دعوت مینمایند محشور می کند)

غدیریه قاضی جلیس: متوفی 561

(……. به محبت خاندان احمد دل بستم و دشمنان هر چه خواهند بگویند، من ولایت آنان را پذیرفتم، منکران هر چه خواهند ایراد بگیرند براي من اهمیت ندارد، من زبان خود را به مدح و ثناي آنان باز کردم و با سرعت راه خدمت به آنها را پیمودم و عذر تقصیر گفتم و از خطا و لغزش دوري نمودم، بلی آنها هستند آن خاندانی که روزه دار و نماز گزار واقعی و دائمی درگاه خداوند هستند و همیشه از خوف خدا در بیم و در اضطرابند، شبهاي عمر خود را با راز و نیاز به درگاه حضرت حق سپري می کنند و با رکوع و سجود مداوم، شب را به صبح می آورند، البته با مهر و محبت آنان، عبادت ما مقبول درگاه خداوند خواهد شد و با توجه و توسل به آنان، اطاعت ما به سوي آسمان بالاخواهد رفت (و به واسطه آبروي آنان قبول خواهد شد همانگونه که دعاي حضرت آدم با این واسطه پذیرفته شد)، با ذکر و یاد آنان، ابر از آسمان باران خود را نازل می نماید و سختی ها و مصائب از بین می رود، گفتارشان با کردارشان مطابقت دارد و چه اندازه خوب است که علم و عمل با هم باشد که معنی تقوي همین است پدر آنان علی وصی محمد مصطفی است و وارث علم او، زیرا رسول خدا میراث نبوت خود را به او داد، ستونهاي دین از وجود با برکت او برافراشته شد و ارکان دین از زحمات او استوار ماند، جان عزیز و گرامی خود را فداي رسول خدا کرد و از هجوم خونخواران عرب نترسید، رسول خدا درآشکار او را سرور و سالار امت نامید و او کسی است که هم پایه و هم رتبه رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم در فضیلت و در عصمت است، چه کسی غبار غم از چهره رسول خدا می زدود در حالی که دیگران خود را مخفی می نمودند، چه کسی دروازه عظیم قلعه خیبر را از جاي خود برآورد و لرزه بر حصار و قلعه مشرکین انداخت، چه کسی در روز بدر اجساد نحس و نجس مشرکین را در چاه انباشته کرد و سرهاي بی مقدار آنان را از تن نحس آنها جدا کرد، آري چه بسیار حسودان که بر فضایل او حسادت کردند خصوصاً در آن فضایلی که در آنها همتا و نظیر نداشت، …..، آري و با اعلام رسول خدا به روزغدیر عزم خیانت در دل آنان پرورش یافت و روز جنگ جمل نتیجه آن کینه پروري آشکار شد، قرآن به جنگ آنان برخاست ولی آنها سرسختی و مقاومت نمودند، اسلام به سرزنش و ملامت آنان زبان باز کرد ولی توجه نکردند، هر آنچه را که از فضایل و مناقب او نهان نمودند همه آشکار شد، هر آنچه را که از انوار تابناك کرامت هاي او در حجاب کردند، به عکس اراده آنان، جهان از آن انوار روشن و تابناك گردید، آري مشک و عنبر را چگونه می توان پنهان کرد و چگونه میتوان رایحه جان پرور آنها را مخفی نمود…..)،

و از همین قصیده (……. آگاه باشید اي امت گمراه که حرمت دین خدا راشکستید و (بدانید که) گمراهی و ضلالت از حد خود خارج شد، شما با کدام برهان و دلیل فرمان خداوند را در زیر پاي خود نهادید و حقی را که رسول خدا به امر خالق یکتا ویژه علی ساخت غصب نمودید ….. تیغ کینه در خاندان رسول قرار داده و به کشتار آنان پرداخته و سرها و دستهاي آنان را قطع کردید، در کربلا ریختن خونشان را جایز شمردید و نوك نیزه هاي خود را از خون وجودشان سیراب کردید، آب فرات را بر آنان حرام و براي آن تشنه کامان فریادرس و دادرسی باقی نماند …..)،

و نیز در ماتم سید الشهداء فرماید: (……. اگر سیلاب اشکم فرو نشیند از خون دل خود، مدد خواهم گرفت، پس بگذار فرو ریزد و آرام نگیرد، که مصیبت حسین علیه السلام بسیار عظیم است، میراث محمد را به دختر او ندادند و این کار کوچکی نبود ابداً و نه آن ظلمی که بر علی نمودند که حق مشهور او را به غارت بردند، رسول خدا به فضل و رفعت مقامش زبان گشود که اوست بشیر و اوست نذیر، شیطان آنان را فریب داد و لذا پیمان ولایت او را منکر شدند، و حسادت ورزیده و راه مکر و حیله را در پیش گرفتند و نص غدیر را ببازي گرفتند و جامه خلافت را که براي او دوخته بودند از او دریغ نمودند، ….. قوم یهود به دنبال گوساله (سامري) رفتند و شما هم به دنبال شتري که در جنگ جمل متعلق به عایشه بود به دنبال عایشه روانه شدید، اي واي و اي واي بر کشتگان کربلا که خویش و بیگانه از یاري آنان خودداري و کمک خود را از آنان دریغ نمودند و در نینوا روزي صبح شد که چون روز قیامت سیاه وگرفته بود، سپاهیان ضلالت و گمراهی از هر سو به هم پیوستند، گویا نفخه صور براي برپایی قیامت دمیده شده است، شگفتاکه دست تقدیر هم بر سر این کافران (عذاب خدا) را نکوبید …..، آب زلال بر حسین حرام شد به این دلیل که شراب خواري بر دشمنان او جایز و حلال بود

(کلب گوید منظور شاعر در این فراز از شعر به آن است که این مشرکین با تفسیر نابجاي کتاب خدا در صدد برانداختن حرمت شراب بودند و در راه توجیه و تأویل و اجراي آن دست به قتل حامی دین خدا یعنی حسین بن علی زدند تا به امیال خود نایل شوند و در این راه، نوشیدن جرعه اي آب را بر حسین حرام کردند سلام اﷲ علی الحسین و علی اصحابه و لعنه اﷲ علی قاتلینهم و علی اعدائه آمین، آمین، آمین یا رب العالمین))

و نیز این قصیده هم از او است (…….مهر و محبت خاندان رسول خدا در دل من است و این محبت موجب می شود که به دنبال گناه و معصیت نروم، و می دانم که آنها ذخیره روز آخرت من هستند، پس اي شیعیان راه وفاداري در پیش بگیرید و سر فخر و مباهات به آسمان سائید، اگر برریسمان ولایت آنان چنگ زنید، البته سر دیگر آن ریسمان ولایت را در کف خداوند خواهید دید …..، اگر علی، همسر والامقام زهراي بتول و فاطمه دختر محمد، یعنی این زوج پاك و مطهر نبودند پس امامان برحق چگونه به این جهان قدم می گذاشتند …..، پیامبر خدا در روز غدیر منشور خلافت او را صادر نمود و این حق را از او نگرفت مگر منافق بیدین …..).

شرح زندگانی شاعر:

ابوالمعالی عبدالعزیز ابن حسین ….. معروف به قاضی جلیس از پیشتازان شعراء مصر است، او در جمع نزدیکان ملک صالح، طلایع بن رزیک بود و پندار من این این است او در اثر مجالست دائم خود با ملک صالح به لقب جلیس مشهور شده است، او از سرایندگانی است که در محبت و ولاي عترت طه قدمی راسخ داشته است و …..، عماد اصفهانی، ابن کثیر و ابن شاکر درآثار خود او را ستوده اند، گفته اند که قاضی جلیس بینی بزرگی داشت و خطیب ابوالقاسم هبه اﷲ بن بدر معروف به ابن صیاد، فراوان به هجو او می پرداخت و از بینی بزرگ او خرده می گرفت و شاید بیش از هزار قطعه شعر فقط در هجو بینی اوسروده باشد، ….. او به سال 561 با عمري حدود هفتاد سال چشم از جهان فرو بست ….. (رضوان و سلام و رحمت حضرت اﷲ بر او نثار و ایثار باد و خداوند ما را از شفاعت آن بزرگوار در دنیا و آخرت بهره مند و در بهشت عدن جاوید با محمد و آلمحمد علیهم السلام و عجل فرجهم ساکن فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیریه ابن مکی نیلی: متوفی 565.

(……. آیا نمی دانی که رسول خدا محمد پیش از آنکه روحش به آسمانها پرواز نماید، امیرمومنان حیدر را وصی خود قرار داد، و در غدیر خم که همگان حاضر و گواه بودند خطبه خواند در حالی که صداها خاموش و جرسها بی صدا بودند و فرمود علی یار و یاور من است، علی رازدار من است، بسان هارون و موسی، و ندیدي که اژدها بر سر منبر رفته و با او راز گفت و پاسخ مسائل شنیده آفرین گفت، و پس از آن چون طاووس به پرواز درآمد و تسبیح گویان، از ناز در صف فرشتگان می خرامید، آیا او نبود که دست بریده را به جاي خود قرار داد که به کرامت او صحیح و سالم شد و آیا او نبود که چشم در آمده را در حدقه نهاد و به کرامت او آن چشم بینا شد.

شرح زندگانی شاعر:

سعید بن احمد بن مکی نیلی، مودب، از بزرگان شیعه و شاعران خوش پرداز و از فدائیان عترت طه است که در راه عقیده ومذهب و ستایش اهل بیت اشعار فراوان سروده است، ….. تا حدي که کوتاه نظران به او نسبت غلو و زیاده روي داده اند، در حالی که او از شاعران معتدل و میانه رو محسوب می گردد ….. و ابن شهر آشوب او را از شاعران پرهیزکار اهل بیت نام برده است….. یاقوت حموي گوید: مودب، شیعه مذهب، نحوي دانشمند، با لغت و ادب آشنا و در شیعه گري راه افراط و مبالغه میپیمود …..، او با عمري قریب صد سال در سال 565 درگذشت، …..،

از جمله اشعار ابن مکی (……. اگر آدم ابوالبشر پیش از مردم عالم پیامبر شد و در بهشت برین ماوا گرفت، سرور و سالارم علی صاحب معالی از آن پیشتر، پرتو انوارش درخشیدن گرفته بود، و خداي جان آفرین به حرمت پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین) از خطاي آدم گذشت کرد و به واسطه عظمت آنان در پیشگاه خدا پناه و احترام پیدا کرد، اگر حضرت نوح پیامبر، یعنی بزرگ رسولان الهی، کشتی خود را آراست تا بهمراه یاران خود در امان بمانند، سرور و سالارم علی صاحب معالی، خود به تنهایی کشتی نجات امت است که یارانش بهاو پناه و آرامش یابند، …..،

و آري اگر یونس در شکم ماهی از دریا نجات یافت به واسطه او بود، داستان بلندي و رفعت از امام مبین، عبرتی است که رهبر دوستان است، در آن زمان که در سرزمین بابل خورشید به خاطر او رجعت کرد، پس از آنکه شب پرده تاریکی خود را آویخته بود، و اگر موسی عمران ده سال شبانی کرد و با انتظاري مشقت بار صبر نمود تا با دختر شعیب پیامبر ازدواج و آنوقت در وراي طور سینا آتش اخضر دید، سرور و سالارم علی صاحب معالی به امر خدا با دختر پیامبراو فاطمه زهرا ازدواج کرد، آري علی همان بزرگواري است که در شکم مادر به تسبیح و استغفار پرداخته و مادر خود را ازسجده بر لات و عزي بازداشت …..)،

آخرین بیت ناظر به حدیثی است که حلبی، زینی، دحلان، صفوري، شبلنجی …..،روایت کرده اند که علی امیرالمومنین در زمان حمل، مادرش را از سجده کردن بر بتها مانع می گردید، و …..، (…….رسول خدا در روز قیامت شفیع مومنان مسلمان باشد و علی و دو فرزندش نیز که فرزندان فاطمه نیز هستند یعنی حسن و حسین، شیعیان را به رستگاري جاوید می رسانند، و زین العابدین علی و باقر علم پیامبر محمد و بعد از او فرزندش جعفر رهبران وامامان هستند پس کاظم موسی مبارك و بزرگوار، پس فرزند او رضا پرچم هدایت و تقوي و در مشکلات پناه من هستند، سپس فرزند رضا یعنی محمد، هدایت گر راههاي ایمان و پس از او علی برگزیده امتها که همه این امامان معصوم ذخیره فرداي قیامت من هستند و در پیشوایی عسکري حسن و زاده اش مهدي که امید دارم به برکات وجود آنان راه صحیح و درست را پیدا نمایم).

و نیز قصیده اي در ثناي علی علیه السلام : (……. دروازه از قلعه خیبر برکند، به نحوي که لرزه بر ارکان دژ یهودیان افکند و آن را به پنجاه ذراع دورتر پرتاب کرد، سپس بر سر دست گرفت و سپاه را از خندق عبور داد، …..)،

(کلب گوید انسان باشرف و با وجدان وقتی این عظمت و رفعت این مناقب را از مولایمان می شنود، بی اختیار در برابر والایی و بزرگی فضایل آن حضرت سر تعظیم فرود میآورد و از روي انصاف اذعان می نماید که ایمان هر مؤمن و رفعت اسلام تا قیام قیامت مرهون جانفشانی هاي آن حضرت است و قطعاً آنکس که او را رها و انکار نموده و یا دشمنی و عداوت نماید و به سوي دشمنان او یعنی هر خار و خاشاك برود قطعاً شکی نیست دیوار خانه پدرش کوتاه بوده است). از جمله قصیده اي که خطاب به امیرالمومنین گوید: (……. تو دست بریده را به جاي خود قرار دادي و مانند آن کرامت براي آن شخص نمودي که چشمان برکنده او را در حدقه جاي دادي و جمجمه (جلندي) را که استخوان پوسیده اي بود مخاطب ساختی تا با تو سخن گفت …..)

و نیز ….. (….. اي سعید هواي نفس را از خودت دور کن و به دامن ولایت با آنها آنان چنگ بزن تا سعادت یابی و از قید گناهان نجات پیدا نمایی، با محمد و حیدر و فاطمه و فرزندانشان ملازم باش که پیمان ولایت با آنان کامل شد، آنان کسانی هستند که به روز محشر دوستانشان مسرور و دشمنان آنان انگشت ندامت به دندان خواهند گرفت، نور از پیشانی دوستان بلکه دوستان دوستان آنها در تجلی است و نامه اعمالشان بدست راست و از حوض کوثر سیراب شوند به جامی شراب پاك و گوارا که دیگر تشنگی نیابند، آنهم از دست امیر مومنان علی و خوشا به سعادت آنان که از دست امام خود آب حیات می نوشند، همه اعتراف دارند بر اینکه اگر او نبود راه هدایت، با آن همه پستی ها و بلندي ها و دشتها و بیابانها مخوف، روشن و معلوم نبود، او خدا را می پرستید در حالی که دیگران از جهالت به دامن بتها پناه می بردند، آصف برخیا، شمعون صفا، یوشع وصی موسی در علم و دانش جزءکم رتبه ترین شاگردان او در درجه علم و دانش هستند،)، یوسف واسطی شقی خبیث، دو بیت در نکوهش سرور عالمیان علی گفته و ابن مکی نیلی او را چنین پاسخ داده است: (……. بگو به آن بی عقل و نابخرد کافر که در نهایت کفران خود گوید (خداي من شاهد است آنگاه که مردمان در خلافت متفق گردند و یک تن از میان آنها مخالف باشد اتفاق آراء آنان گواه است که آن یک نفر فاسد است)، که (خطا گفتی و دروغ به هم بافتی و آنچه تصور کردي در نزد صاحبان خرد و اهل انتقاد و بررسی مردود است، زیرا اي خبیث نابکار، بدان و آگاه باش که قوم موسی اتفاق نمودند بر پرستش گوساله سامري وآن را به خدایی پرستش نمودند و هارون وصی موسی یکه و تنها ماند، پس اي احمق ببین که چگونه اکثریت خطا کار بودند که به دنبال پرستش گوساله رفتند و تنها آن راي یک نفر که غریب و منفرد ماند صحیح و برحق بود …..)

(کلب گوید الهام شیطان و زینت اعمال او را ببین که چگونه کودتا و توطئه گروهی از این جماعت و اجبار دیگران به پذیرش آن را اجماع می نامند و این نشان می دهد که آنها حتی معنی کلمات را هم نمی دانند چه رسد به تفسیر قرآن و اگر معانی را فهم می کردند فرق بین خطا و جرم را می فهمیدند و با سر وارد آتش جاوید الهی وارد نمی شدند)،

و در قصیده اي دیگر: (…….خداوند بلندمرتبه او (علی) را به علوم تابنده مخصوص نمود تا جایی که او از همه اسرار غیب آگاه و خبررسان بود، او به خوبی حفظ نمود و یاد گرفت علومی را که برادرش رسول خدا آنها را از خداوند آگاه و لطیف و خبیر اخذ نموده بود …..).

غدیریه خطیب خوارزمی: (484568)

(……. آیا جوانمردي چون ابوتراب (علی)، آن امام پاك گوهر، در تمام هستی و خلقت یافت می شود، اگر دیدگانم دردمندگردد به غبار کفش مبارك او شفا دهم، محمد رسول گرامی، شهر علم است و امیرالمومنان دروازه علم اوست، شاهنشاهی که در محراب عبادت از خوف خالق قادر گریان و در عرصه پیکارهاي پرغوغا، خندان است آن مظهر زهدي که از زر و زیور دنیا چشم پوشی و درهم و دینار آن را ذخیره ننمود، و آن شیر خدا که به هنگام رزم و نبرد چون صاعقه از شمشیر او آتش می بارید و در عرصه رزمگاه سپاه شیطان را تار و مار می کرد.، علی است آن کسی که با زیور هدایت آراسته شد قبل از آنکه لباس جوانی خود را در بر نماید، علی است آن بزرگواري که پس از قدم نهادن بر شانه هاي مبارك رسول خدا، بتهاي قریش که نماد کفر و شرك در سراسر جهان عرب بود را در خانه کعبه در هم کوبید، علی است آن امینی که با نص وصایت رسول خدا، کفالت زنان پیامبر و حفظ حرم رسول خدا را بر عهده گرفت، علی آن جوانمردي است که با ضربت شمشیر خود عمروبن عبدود یعنی آن کافر کینه توز را که با هزار سوار برابر بود، بر خاك هلاکت انداخته و اسلام را آباد و اسلامیان راسرافراز کرد.،

(کلب گوید که اینگونه دشمنان خدا در مقابل نعمت وجود آن بزرگوار به خداوند ناسپاس شدند یعنی همان مولاي مظلوم ما علی علیه السلام که وجود خود را وقف طاعت خداوند نموده بود پس لعنت خدا و رسول و همه امت اسلام و همه ملائکه بر دشمنان آیت عظماي پروردگار یعنی مولایمان علی مظلوم علیه السلام تا آن زمان که خدا خدایی می فرمایدآمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

داستان ابلاغ آیات سوره برائت و غدیر خم و اعطاء پرچم اسلام در روز خیبر، در خصوص علی کافی است تا نزاع افضلیت علی بر همه را پایان ببخشد، و این تمثیل و تشبیه از رسول خداست که فرمود محمد و علی همچون موسی و هارون هستند، آیا ندانستی که رسول خدا در رابطه با مسجد خود به امر خدا، درهاي خانه تمامی آن اصحاب را که به مسجد راه داشتند بست و فقط درب خانه علی به مسجد باز ماند، پس بدان و آگاه باش که مردمان همه پوست یعنی بی اثر و بی محتوي و سرورمان علی مغز یعنی اثرگذار و اصل است، ولایتش بدون هیچ شک و شبهه اي مانند قلاده بر گردن مومنین افتاد و خدا بینی دشمنان را به خاك مذلت مالید، هرگاه عمر خلیفه دوم در پاسخ مسائل به خطا می رفت، علی راه صحیح را به او نشان میداد، و لذا عمر از راه انصاف گفت (بدرستی که اگر علی نبود عمر هلاك می شد)، پس فاطمه و سرورمان علی با دو فرزندش (حسن و حسین) مایه خشنودي و مسرت خاطر هستند، و البته در این روزگار هر کس می خواهد با مدح و ثناي خودخاندانی را بالا ببرد ولی من فقط مداح و ستایش گر اهل بیت رسول خدا هستم، اگر ابراز محبت به این خاندان مایه ننگ و عار باشد که هرگز چنین نیست، من از روزي که خود را شناختم قرین این ننگ و عار هستم، دشمنان خدا و منافقان و کافران، مولاي متقیان علی را که پرتو حق و رهبر خداپرستان بود به ظلم و ستم کشتند، همان کسی را که یکتا جوانمرد امت اسلام بود، و پس از او فرزندش حسن مجتبی را که کریم و سخی و جوانمرد عرب بود را با سم مذاب مهلک شهید کردند و حسین را پس از آنکه او را از نوشیدن آب فرات محروم نمودند، با لب تشنه و قلب سوخته، با نوك نیزه و تیغ شمشیر به خاك و خون کشیدند و اگر سخن و ایستادگی خواهر مظلوم او زینب نبود علی سجاد را هم می کشتند، این ظالمان و دشمنان خدا و رسول کودکی خردسال، پیشواي عادل زیدبن علی را بر دار کشیدند، به خدا پناه می بریم از این ستم دهشتناك، دختران محمد در حرارت سوزان تابش آفتاب، همه تشنه لب و در معرض هلاکت و خاندان یزید در سایه قصر و خرگاه، خاندان یزید در رفاه و آرامش در خیمه چرمین که براي آنان به پا کردند، ولی حرم رسول خدا و اصحاب کساء، یعنی خاندان رسول خدا را در حالی که جامه و پوشش مناسب بر تن نداشتند، در خرابه ها ساکن نمودند …..).

(کلب گوید یازهرا اي دختر معصوم و مظلوم پیامبر ببین که چگونه خداوند آب را مهریه تو قرار داد ولی دشمنان کینه توز جگر هر دو را به آتش کشیدند اول جگر حسن را با آب زهرآلود و دوم جگر حسین را با منع از نوشیدن آب آنهم در بین دو نهر آب)

شرح حال شاعر:

او حافظ ابوالموید، ابومحمد، موفق بن احمد….. معروف به اخطب خوارزم، فقیهی دانشمند، حافظی مشهور و صاحب حدیثی با اسناد فراوان ….. پرآوازه و آگاه از سیره و تاریخ و ….. شاعر و ادیب ….. که سرودهایش در دفاتر ثبت است …..، حموي و….. دیگران از او به نیکی یاد نموده اند از جمله اساتید و مشایخ او (1. حافظ نجم الدین، ابوالقاسم جار اﷲ، ابوالفتح کروخی هروي، ابوالحسن علی بن الحسین ملقب به برهان ….. 12- ابوالفرج ….. 22- افضل الحفاظ تاج الدین …..، 32- ابوداود ….. 35- امام مسعود بن احمد دهستانی) و از جمله شاگردان او (1- برهان الدین ….، مطرزي خوارزمی، مسلم بن ابن الاخت، شیخ ابوالرضا خوارزمی …..، 5- ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب سروري مازندرانی …..، 7- ابوالقاسم ناصر بن احمد بن بکر نحوي)، او در علم فقه و حدیث و تاریخ و ادب ….. در کمال بوده است که از جمله تالیفات او (مناقب امام ابوحنیفه، ردالشمس براي امیرمومنان علی علیه السلام، کتاب اربعین در مناقب پیامبر امین و وصی او امیرالمومنین علی، کتاب قضایا امیرالمومنین، کتاب مقتل الحسین سیدالشهداء سلام اﷲ علیه، این کتاب با پانزده فصل در دو جلد جمع آوري و فهرست فصلهاي آن بدین قرار است (فضایل ام المومنین خدیجه بنت خویلد زوجه رسول اﷲ، فضایل فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین علی، نمونه هایی از فضایل امیرالمومنین و ذریه پاك او، فضایل صدیقه طاهره فاطمه بنت رسول اﷲ، فضایل حسن و حسین، فضایل ویژه امام حسین، اخبار رسول خدا از حسین و سرانجام او، شرح زندگی امام حسین، کیفر قاتلین و خودداري کنندگان از یاري و لعنت بر قاتلین، یادآوري مصیبت و سوگواري و ماتم داري، زیارت تربت (مزار) آن سرور، جریان انتقام مختار از قاتلین و ناظرین قتل آن سرور)، دیوان شعر،کتاب فضایل امیرالمومنین معروف به مناقب این کتاب را جمعی از پیشوایان علم حدیث از آن بزرگوار روایت کرده اند از

جمله (شیخ مسلم بن علی ابن الاخت، شیخ ابوالرضا طاهر بن ابی المکارم، سید ابومحمد عبداله بن جعفر حسینی، شیخ نجیب الدین یحیی بن سعید حلی، ناصر بن ابی المکارم مطرزي، امینی از فقیه طایفه حسین قمی ….. عبداله جعفر حسینی ازخوارزمی، که از زمان مولف تاکنون کتاب مناقب او مورد استفاده بوده و هست و محدثان بسیاري ….. از او روایت نموده اند از جمله گنجی شافعی، سرور ما شیعیان، رضی الدین ابن طاووس ….. که در خصوص او می فرماید خوارزمی صاحب مناقب از بزرگان علما چهار مذهب است که او را مدح گفته اند و فضایل او را ذکر می نمایند، ابن ابی حاتم شامی، علی بن عیسی اربلی، شیخ ابراهیم حموینی، علامه حلی، ابن صباغ، علی بن یونس، ابن حجر عسقلانی، بحرانی، شیخ ما ابوالحسن شریف،شبنجی، شافعی، …..).

از اشعار خورازمی و خطبه هاي او:

خوارزمی، خطبه ها و شعرهاي بسیاري گفته که اکنون در دسترس نیست …..، قسمتی از اشعار او در مناقب ابن شهرآشوب وصراط مستقیم بیاضی و معجم حموي و ….. دیده می شود، او در حدود سال 484 چشم به جهان گشود و در سال 567 چشم از جهان فروبست.

غدیریه فقیه عماره یمنی: 513، شهید در 569:

(……. محبت و ولایت تو بر مسلمان فرض و واجب است و دوستی تو ذخیره دنیا و آخرت است ….. فرمود پیامبر که طاعت پسر عم من علی را به گردن بگیرید که امین من است و امین خداوند در اسرار مکتوم، مانند همان وصایت مصطفی، به پسرعم خود که در روز غدیر با مردم حجاز و تهامه در میان گذاشته بود …..) (مضمون) او فقیه نجم الدین عماره بن ابی الحسن….. از فقهاي شیعه امامیه و از مدرسین و مولفین و از شهیدان راه تشیع است علم کامل او با ادبی والا در اشعار شیواي او زینت یافته ….. از همه بالاتر محبت او به عترت وحی و خاندان طه و اعتقاد به امامت و پیشوایی آنان به حدي که جان شریف خود را در راه مذهب فدا نمود….. اوصاحب تالیفات در اخبار وزراي مصر، تاریخ یمن، در واجبات ارث، دیوان شعر …..،

او در کتاب نکت عصریه، در خصوص معرفی خود گوید (……. اصل من از یمن و متولد تهامه (شهر مرطان حوالی مکه) هستم …..، پس از بلوغ به فرمان پدر در طلب علوم دینی اقدام نمودم ….. در سال 549 از سوي قاسم بن هاشم به عنوان سفیربه سوي مصر به نزد امام فائز بن ظافر و وزیر او ملک صالح، طلایع بن رزیک شرفیاب شدم و ….. در نزد آنان مقام و منزلتی یافتم و در زمره نزدیکان آنان در آمدم ….. در خدمت صالح با بزرگان اهل ادب ملاقات داشتم ….. از جمله آنان (شیخ جلیس ابوالمعالی، ابن حباب، موفق بن خلال، محمود بن قادوس …..)، …. او از جمله مقتولین فتنه شاور و علیرغم دوستی با شاور بود که در اثر سعایت و بدگویی دشمنان، او را که همچنان وفاداري خود را ضمن عدم مخالفت با شاور بیان می نمود، به جرم توطئه براي براندازي حاکمیت اعدام نمودند ….. (و آخر دعوانا ان الحمدﷲ).