زوایای پیدا و پنهان جنگ های ترکیبی علیه ایران -1
این یادداشت در دو قسمت به استفاده از عملیات های ترکیبی علیه ایران می پردازد
زوایای پیدا و پنهان جنگ های ترکیبی علیه ایران -1
جنگ هیبرید یا عملیات ترکیبی ( Hybrid Warfare ) به یک راهبرد استراتژیک اطلاق می شود که استفاده و بهره گیری از آن در جهان کنونی و به ویژه در غرب آسیا و خلیج فارس از رشد و گسترش فراوانی برخوردار گردیده است.
در ادبیات امروز؛ از این جنگ تحت عنوان «نبرد آمیخته» یاد کرده اند، زیرا در آن، اقدامات ترکیبی و پیچیده جنگی، بواسطه بسترهای دیجیتال، حوزه های متنوع رسانه ای و فضای مجازی توسعه یافته؛ اتفاق افتاده و باعث ایجاد زوایای نوپدیدی در جوامع هدف، می گردد.
بهره مندی و بکارگیری ابزارها و تفکرات جدید ترکیبی در این نبرد؛ باعث شده است تا شاهد آمیخته ای از تولید و بازتولید نبردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی نظامی بوده که هدف اصلی آن در “مرحله نخست” بر هم زدن نظم و تضعیف توان رقیب و در “مرحله نهایی” براندازی و فروپاشی نظام سیاسی و منظومه فکری و عملی حریف است.
مفهوم عملیات ترکیبی آن است که جنگ از حالت کلاسیک و سنتی خارج گردیده و به ابزارها و روش های نامحدود مسلح می شود، این نبرد می تواند خود را در اشکال و زوایای متنوع و متفاوتی نشان دهد از جمله: استفاده توامان و یا مستقل از جنگ کلاسیک؛ با نبرد نامنظم(چریکی)، تحریم اقتصادی، بکار گیری انواع تحریم با رویکرد فشار حداکثری، حملات سایبری، نبرد اطلاعاتی و تبلیغاتی، اغتشاش، آشوب و برپایی و حمایت از ناآرامی های داخلی، کشته سازی، حملات کور مسلحانه، ترور، تسخیر مراکز انتظامی و امنیتی، تحریک نظامیان به کودتا، قطبی کردن جامعه، رودرو قرار دادن مردم با یکدیگر به شیوه متخاصمانه ، ایجاد منازعات قومی و مذهبی، اعلام تجزیه طلبی، خبر رسانی های جعلی و انتشار شایعه، نفوذ در عرصه دیپلماسی، جنگ دادگاهی، مداخله و مهندسی انتخابات، برهم زدن بافت جمعیتی، فرار مغزها، مهاجر پذیری، تشدید تضادهای دینی و مسلکی و… از جمله اهم برخی از مصادیق بارز آن بشمار می رود .
رشد ارتباطات اجتماعی؛ این بستر را در اختیار طراحان و مجریان عملیات های هیبرید و جنگ های ترکیبی قرار می دهد که امکان هرگونه تغییر، دستکاری و باز آفرینی جدید را در اذهان عمومی فراهم سازند، «جنگ آمیخته» یا عملیات ترکیبی مشتمل بر هر نوع اقدامی است که قادر باشد ضمن تهاجم به اصول و ارزش ها و تضعیف باورهای اجتماعی حریف، نسبت به جایگزینی روایت های جعلی بجای واقعیات قطعی اقدام کرده و گفتمان دلخواه خود را وارد جامعه نماید و با تخریب ساختارهای نظام سیاسی جامعه هدف و اضمحلال اصول عقلانی و همچنین القاء ناکارآمدی حاکمیت سیاسی مستقر، مبادرت به از بین بردن اجماع موجود در هیات حاکمه کرده و بسترهای لازم برای به حداکثر رساندن زمینه های تهاجم به مشروعیت نظام حاکم را فراهم آورند .
اساساً طراحی جنگ های آمیخته یا عملیات های ترکیبی، با اندازه گیری توان و ظرفیت حریف و توجه به عناصری مانند زمان و مکان و همچنین قدرت تاثیر گذاری شکل می گیرد، این نبرد هیبریدی بیش از آنکه بر حوزه خصوصی قدرت سوار و متمرکز شود تلاش دارد عرصه عمومی جامعه و عنصر سرمایه اجتماعی را هدف تهاجم خود قرار دهد، هدف قرار دادن سرمایه های اجتماعی و فرهنگی یک کشور برای طراحان و مجریان عملیات های ترکیبی ایجاب می نماید تا کمتر از سلاح گرم و عنصر سخت افزار استفاده نمایند.
لذا بیشترین بهره را از عناصر نرم افزاری بخصوص در حوزه رسانه های جمعی و به ویژه بهره گیری از هفت رسانه مطرح و تاثیرگذار امروزی مانند: رسانه های “مجازی” ، “دیجیتال” ، “دیداری” ، “شنیداری”، “نوشتاری”، “شفاهی”، “تبلیغاتی” به اضافه رسانه های حضوری جمعی و محفلی “شخصی” و “هئیتی، اصناف و اجتماعات صنفی و ورزشی” داشته باشند.
طراحان عملیات های هیبریدی و ترکیبی بر این اصل اعتقاد دارند که جهان شبیه یک ارگانیسم انسانی عمل می نماید و رسانه های جمعی نیز در نقش شریان های عصبی ایفای نقش خواهند نمود. لذا ترکیب عناصری مانند نوع ابزار، سیاستگذاری، روش اقدام و توجه به ابعاد روانشناسی در جامعه هدف، باعث خواهد شد تا به اهداف مورد نظر خود دسترسی پیدا نمایند.
بهره گیری از اطلاعات شویی (Information Landering) از تکنیک های جنگ هیبریدی است که رویکرد اصلی آن تاثیر گذاری و اقناع است که بازیگر متخاصم به اطلاعات غلط، نادرست و فریبکارانه، از طریق واسطه های داخلی مشروعیت می بخشد، تحریف روایت های اساسی و اصولی و جایگزینی اطلاعات بی پایه باعث ایجاد یک چرخه رشد و گسترش اطلاعات نادرست می گردد که هر لحظه بر فراگیری آن افزوده می شود و تشخیص حقیقت را از دروغ سخت یا غیر ممکن می سازد.
ایجاد شایعات دروغ؛ توام با بخشی از حقایق تحریف شده و پخش آن توسط بازیگران متخاصم و سپس توسعه دادن به گستره جغرافیائی و بالا بردن میزان دامنه پذیرش آن در جامعه هدف، از مصادیق این حوزه است.
جمهوری اسلامی ایران از سال 1979 و به عنوان یک حاکمیت مستقل (دولت ملت) در منطقه غرب آسیا و به عنوان کشوری با موقعیت راهبردی در سطح جهان، هدف و آماج بیشترین حجم از جنگ های هیبریدی یا عملیات های پیچیده ترکیبی در زوایای فروملی، ملی و فراملی قرار گرفته است که این حجم از حملات آمیخته بر علیه راهبردهای یک کشور را می بایست حملاتی ناجوانمردانه و در عین حال بی سابقه قلمداد نمود. (برای اطلاع بیشتر به یادداشت اغتشاش،آشوب ،جمهوری اسلامی مراجعه شود.)
زوایای پیدا و پنهان جنگ های ترکیبی
ابعاد و زوایای مواجهه و مقابله با جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه اخیر با دو هدف عمده “تغییر ماهیت و برانداری” در اشکال متمرکز و پراکنده شکل یافته است و دارای زوایای آشکار و نهان و ابعادی گسترده، همه جانبه و عمیق، قابل ارزیابی و تحلیل است، تبدیل این کارزار آمیخته علیه جمهوری اسلامی ایران به یک پدیده جهانی و همچنین وجود ابهام، پیچیدگی و چند وجهی بودن این نبرد از مهم ترین ویژگی های این عملیات ترکیبی علیه کشورمان بوده است که البته طیف گسترده ای از ابزارها و شیوه های همگون و ناهمگون را نیز در خود جای داده است.
شاخصه های اصلی عملیات های هیبریدی و نبردهای چند وجهی بر علیه ایران را می توان مشتمل بر مولفه های سخت و نرم مشتمل بر: “عملیات روانی” با هدف جدایی مردم از نظام و مشروعیت زدایی از حاکمیت، “نبرد اطلاعاتی” با هدف کاهش کارآمدی و تخریب اجماع، “جنگ اقتصادی” با رویکرد تحریم و فشار حداکثری، “نبرد دیپلماسی” با رویکرد انزوا، “جنگ سیاسی” با کلید واژه ایران هراسی، “عملیات سایبری” با هدف از بین بردن نظم و ایجاد آشوب، “جنگ فرهنگی” با رویکرد دین گریزی و تضعیف باورهای دینی سنتی و همچنین نبرد نیروهای نظامی منظم و نامتقارن در این عرصه دانست.
حساس ترین بخش از عملیات های هیبریدی علیه جمهوری اسلامی ایران در عرصه تهاجم به افکار عمومی و لطمه به سرمایه های اجتماعی صورت پذیرفته است که شکل دهی به نافرمانی مدنی در شبکه های اجتماعی، افکار سازی، ایجاد گروه های فشار و نفوذ رسانه ای از جمله مصادیق بارز آن بشمار می رود، همچنین بهره گیری از غفلت مسئولین داخلی و تشدید نارضایتی و همچنین هدایت ناآرامی ها و درگیری های داخلی از زوایای دیگر این مهم است.
تحلیل علت شناسی کنش های اعتراض آمیز شهری در ایران نشان می دهد تمامی فنون و روش های علمی در راستای تهییج، تحریک و تخریب افکار عمومی و ایجاد آشوب های اجتماعی بکار گرفته شده است، پیاده سازی و بهره برداری طراحان عملیات ترکیبی از: نظریه جماعت متمرکز، نظریه محرومیت نسبی، نظریه توقعات فزآینده، نظریه روان تحلیلگری، نظریه اعتراض، نظریه سرکوب غرایز و همچنین نظریه عدم تحقق حقوق شهروندی از مصادیق روشن و اقدامات پیچیده طراحان جنگ های آمیخته بر علیه جمهوری اسلامی ایران در چهل سال اخیر بوده است.
زوایای پیدا و پنهان جنگ های ترکیبی
نتیجه گیری:
شدت و ضعف عملیات های ترکیبی و کارزارهای هیبریدی بر علیه جمهوری اسلامی ایران، ارتباطی مستقیم و دو سویه با نحوه سیاستگذاری و عملکرد مدیران بلند پایه اجرایی و نظارتی کشور دارد، عرصه کانونی شکست یا پیروزی دشمن در «نبرد آمیخته» با جمهوری اسلامی، به کارآمدی سیستم اجرایی در پاسخ به مطالبات مردم، هم افزایی قوا و وحدت هیات حاکمه حول منافع ملی؛ وابسته است و این وابستگی غیر قابل انکار است.
آنچه از اهمیت راهبردی برخوردار است تلاش قوای سه گانه در راستای افزایش تاب آوری اجتماعی است که حصول آن بوسیله اعتماد سازی از طریق اتخاذ تصمیمات سنجیده و تقویت شفاف سازی و پاسخگویی، کاهش اختلافات داخلی، تقویت انسجام ملی از طریق افزایش و تامین مشارکت، ارتقای شبکه های ارتباطی، حفاظت از زیرساخت های حیاتی، مقابله با اطلاعات جعلی، رشد مکانیزم های قانونمداری و شفافیت، تقویت و هم افزایی حوزه های اطلاعاتی و ارتقای سواد رسانه ای در چارچوب حکمرانی خوب است.
جمله سان تزو در کتاب “هنر جنگ” پایان بخش این نوشتار است: ویران کننده ترین حمله، حمله به راهبرد است.
ابراهیم اخلاصی
پژوهشگر و نویسنده
مهر 1401