
اصلا بگذارید نفس بکشم
… – طنز
سلام
قبلا از خوانندگان محترم به خاطر به کار بردن برخی عبارات سخیف در این نوشته طنز پوزش می طلبم.
اصلا بگذارید نفس بکشم
واکنش شما چگونه است؟
هر چه فکر می کنم اینهائی که غر می زنند و نق زدنشان شده هم کارشان و هم دکانشان است !!! راست می گویند.
در نظر بیاورید مسؤل جنگ یک کشور بعد از حمله به کشورش جملات زیر را بگوید. واکنش شما چگونه است؟
آره در جنگ با دشمن ما بدبخت شدیم و تمام هستی ما به باد رفت و ما باید هرچه زودتر تسلیم شویم و دستهایمان را بالا ببریم. اصلا مهم نیست اجنبی بیاد در خاکمان و ناموسمان را به باد بدهد.
اگر سر ناموسمان بر سر نیزه سربازان اجنبی بود جای نگرانی ندارد.
در عوض زنده هستیم و باز هم نفس می کشیم…
یا در عوضش ما خوشحالیم چون زنده هستیم و اصلا مهم نیست فردا چه بشود چون داریم الان نفس می کشیم…
کی فردا را دیده…؟
اصلا بگذارید نفس بکشم
چرا فکر می کنید مهم باشد در این جنگ همه هستیمان را از دست بدهیم. فدای یک لحظه نفس کشیدن و آن نانی که با منت می خوریم؛ هرچند ما را مثل آن خبرنگار زن، سگ بنامند…
اصلا ما نه مردانگی بلدیم و نه مرد هستیم… چرا اصرار داریم بگوییم چیزی داریم که به ما می گوید مرد.
به قول آن بابا که همش غر میزنه و نق زدن را فوت و بر هست چرا نشیمنگاه مبارکمان را با شاخ گاو درگیر کردیم . این عضو بدن حرمت دارد و روزی بدرمان خواهد خورد تا بیشتر نفس بکشیم .
الان می فهم آن زنک خارجی حق داشت برود نشیمنگاهش را بیمه کند چون روی آن دارد نان می خورد…
آخه شاخ گاو که حالیش نیست… بابا پاره میکنه… شاخ گاو است… شاخ آدم که نیست… می دانید شاخ گاو یعنی چه… چرا نمی فهمید؟… اگر تجربه ندارید… لااقل برید از اونایی که با شاخ گاو درگیر شدند بپرسید…
عوضش ما می خواهیم منبعد بدون این که با شاخ گاو درگیر بشویم مثل همان گاو ؛ محترمانه شیر بدهیم و خوشحال باشیم که نفس می کشیم…
نوش جانشان تا می توانند از این شیر ما بخورند. دستمریزاد دارند، چون هم پول دارند و هم زور و هم بی ۲…
اصلا بگذارید نفس بکشم
مردک یهود صهیونیسم ۶۰ هزار تا را کشت که 10 هزارتاش زن و کودک بوده اند و آمد بمب چند تنی را روی چادر مردم بی سر پناه انداخت و مردم را در صف غذا کشت کلی هم پز به دنیای متمدن داد که زورمان می رسد کسی هم حق ندارد بگوید بالای چشممان ابرو است. حتی اگه ما را جنایتکار جنگی بخوانند… خب انداخت که انداخت اصلا به ماچه آخه؟ ما سر پیازیم یا ته پیاز … این چه دکانی باز کردید که مرتب دم از انسانیت، شرف، ناموس و اخلاق و حمایت از مظلوم می زنید….
کشت که کشت به ما چه ؟ عوضش ما زنده ایم و نفس می کشیم…
یکی نیست بیاد بپرسه اصلا کی به ما ماموریت داده برویم از این آدم های مظلوم یعنی همون زن و بچه ها بی گناه، دفاع کنیم و جهان را از ظلم و ستم آزاد کنیم… مگر دیگران نیستند… کلی آدم های پر زور هستند که هم پول دارند و هم زور؛ آنها بیایند و بروند دفاع کنند، اصلا خدا اگر راست میگه خودش بیاد پایین این کودکان و زنان بی گناه را محافظت کند تا قتل عام نشوند، چرا از جان ما مایه می گذارد؟ اصلا به ما چه؟ … ما می خواهیم مثل همه جانداران نفس بکشیم…
تازه نمی داند اگر این قلدرها دوست داشته باشند می توانند وسط هر گفت و گو و مذاکره و بدون رعایت نزاکت سیاسی و حتی انسانی بیایند ما را بکشد و بمب روی سر زن و بچه و دانشمندان ما در خواب بریزنند تا جایزه صلح نوبل ببرند… خب، خوب کاری کردند اصلا به ما چه؟ … ببینید ما داریم نفس می کشیم…
اصلا چرا انرژی هسته ای داریم… ما کلی نفت و گاز داریم. بفروشیم و کیفش را بکنیم… گور پدر نسل بعدی، اصلا به ماچه فردا؛ نسل بعدی برق داشته باشه یا نداشته باشه، سالم باشه یا نباشه، آفت های کشاورزی را نابودکنه یا نکنه یا هزار درد و مرض دیگر از طریق هسته ای علاج بشه … مگر صد سال قبل کسی به فکر ما بود که حالا ما به فکر بعدی ها باشیم. … مگر صد سال پیش که با خر و استر و اسب مسافرت می کردیم هسته ای داشتیم … یادش به خیر اون موقع زنده بودیم ونفس می کشیدیم…
چرا از عرب ها یاد نمی گیریم که نوکر شده اند و نفتشان را مفت می دهند ولی در عوض در برج های سر به فلک کشیده؛ نفس می کشند و مثل گاو شیر می دهند و می چرند…. خب شیر دارند؛ اگر شیرشان را ندوشند مریض می شوند… (خدایی از این زاویه تا به حال نگاه نکرده بودم)…
خدا لعنت کنه آن که گفت دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما بکاریم و دیگران بخورند…
اصلا بگذارید نفس بکشم
این موضوع هسته ای عجب دردسری شده به خدا. خب اگر هزار نفر درس خواندن و شب و روز جان کندن تا بروند خودشان یاد بگیرند هسته ای بشویم باید به آن ها گفت غلط کردند رفتند دانشمند بشوند به ما چه؟ چرا نمی گذارید ما نفس بکشیم…
اصلا اینها باید می رفتند رقاص شده یا سلبریتی می شدند تا ما کیف کنیم… هزار تا جوان رفتند دانشمند شدند که چه؟ تا مردک یهود صهیونیست دزد و جنایتکار جنگی با آن مردک قمارباز زرد نما حق داشته باشند آنان را در خواب در کنار زن و بچه بکشد… خب کشت که کشت نوش جانشان، رفته اند به قول خودشان بهشت، دارند کیفش را در بهشت می کنند و ما باید این جا جون بکنیم تا دیگران بروند بهشت و ما نتوانیم نفس بکشیم… آقا به ما چه؟ که بقیه هم هسته ای دارند و هم بمب اتم و هم زور می گویند و کک هیچکس هم نمی گزد نه سازمان مللی و نه شورای امنیتی و نه شورای حکامی… بگذار داشته باشند ما فقط می خواهیم نفس بکشیم…
ببینید راسیاتش الان ما داریم زور می گوییم نه آنها… آنها دارند نان زور پول و اسلحه شان را می خورند و ما چه داریم؟ هیچی نه پدافندی و نه زوری فقط چهار تا موشک داریم که با آن ها داریم له شان می کنیم. خب شما باشید وقتی دارید له می شوید چی کار می کنید؟ معلومه اول زور می زنید جواب بدهید؛ بعد که نمی توانید کاری کنید ظاهرا متارکه عملیات می کنید…
بیائید قبول کنید از طرف دیگر هم افتادیم وسط میدان و نمی گذاریم آنها راحت زورگویی کنند و نانشان شان را بخورند… یکی نیست به ما بگوید زورگوئی نکنید… اگر آنها زور می گویند خب پول و اسلحه و هواپیمای بی 2 دارند… ما چرا باید به زورشان پاسخ بدهیم … بابا بگذارید ما دو تا نفس بیشتر بکشیم…
مگر ارزش ما از آن اسب و شتر و گاو و گوسفند غربی ها و شرقی ها کمتر است که انها در طویله خود حق زندگی داشته باشند و ما در خانه و خاک خودمان این حق را نداشته باشیم.
خلاصه بیائید دستهایمان را بالا ببریم تا آن کسانی که خود را به دروغ برترین انسان می دانند و معتقدند همه باید برده، نوکر و فرمانبردار آنان باشند وگرنه مستحق مرگ هستند؛ بگذارید آنان زور بگویند ولی در عوض ما هم نفس می کشیم.
به نظرم معامله خوبی هم اونا کیف می کنند و هم ما زنده هستیم… پس بگذارید نفس بکشیم…
راستی ان سیاهه زیر پای پلیس آمریکا چی می گفت؟: «بگذار نفس بکشم….»
6 تیر ماه 1404
مجید بهمنی