تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد پنجم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعرای غدیر در قرن سوم:

قصاید مسیحیان در ستایش علی

و نظرات ابن تیمیه

 قبل                     بعد

خلاصه جلد پنجم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

(مضمون) الغدیر :

در یک مجله معروف جهانی به نام (الکتاب)، در مصر مورد تقدیر و تشکر قرار گرفته است و نیز کتاب الغدیر طی مقاله اي ازسوي علامه بزرگوار حجه الاسلام، استاد میرزا محمد علی اردباري مورد تحسین و تمجید واقع شده است، در بخشی از این مقاله آمده است (……. کتاب الغدیر که بدون هیچ شک و شبهه مایه هدایت پرهیزکاران است …..).

دیباچه حضرت علامه رحمه اﷲ علیه:

بسم اﷲ الرحمن الرحیم، پروردگارا تو را سپاس می گزارم ….. از تو می خواهم تا بر محمد و آل محمد درود فرستی ….. و در راهی که براي خدمت اجتماعی و دعوت به حق و پی گیري مصالح عمومی و اعتلاي کلمه توحید و نشر فضائل زعماي اسلام و بزرگان امت، در پیش گرفته ام، دستم را بگیري که توفیق جز به دست تو نیست، بر تو اتکاي من و بسوي تو بازگشت مناست.

« عبدالحسین احمد الامینی»

(کلب آستان حضرت علامه گوید اي مولاي من اي حضرت علامه تو را به حق مولایت علی قسم می دهم که دست من سگ رو سیاه درگاه خود و همه مؤمنین و مؤمنات را در روز محشر گرفته و به همراه خود در بهشت برین ساکن فرمایی و در دنیا و آخرت دعاگوي خیر براي من و همه یاوران علی علیه السلام باشی و خداوند قلب تو را به ما مهربان فرماید آمین، آمین، آمینیا رب العالمین)

شعراء غدیر در قرن سوم:

غدیریه ابواسماعیل علوي:

(جد من علی بن ابی طالب، وزیر و پسرعم مصطفی است همان علی که هنگام درگیري در جنگ، ستاره درخشان است ….. او اول نماز گزار، اول موحد و بزرگترین کسی است که به زیارت حطیم و زمزم نایل شد، او قهرمان روز سایبان است که احمد بپا خاسته و با صداي بلند فریاد برآورد که من تو را اي علی، نسبت به خود به منزله هارون نسبت به موسی نجیب و کلیم قراردادم …..، درود خدا بر او تا خورشید در جهان می درخشد و مادام که شتر سواران به زیارت خانه کعبه می شتابند …..).

شاعر را بشناسیم:

او ابواسماعیل محمد بن علی بن عبداﷲ بن عباس بن عبیداﷲ بن عباس بن الامام امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات اﷲ علیهم اجمعین است، … او فضائل احمدي، مناقب علوي و شهامت عباسی و بسیاري از فضایل دیگر که زبان از بیانش عاجز است را در وجود خود بهم آمیخته است، مرزبانی گوید او شاعري است که به پدرانش رضوان اﷲ تعالی علیهم زیاد می بالد، او درایام متوکل و مدتی زیاد پس از او زندگی کرده و از جمله اشعار اوست (……. من بزرگی از بزرگان سادات هستم ….. آنها که بهترین و برترین کسانی هستند که با پاي برهنه و یا با کفش بر روي کره ارض راه پیموده اند …..، این بزرگواران در کام دوستان، چون (من و سلوي) و در کام دشمنان بداندیش، چون سم مهلک هستند…..)، …..، و اما اینکه ابواسماعیل به پدرانش افتخار می کند حق دارد زیرا شما چه کسی رامی یابید که ….. در سایه خاندان قمر بنی هاشم باشد و زیبنده او نباشد که تا اوج فلک در برابر مجد و عظمت او سر تعظیم فرود نیاورد، او به غیر از اشعار زیبا و پرمعنی، داراي کلمات قصارحکمت آمیز نیز است از جمله (……. بدان و آگاه باش که اندیشه تو نمی تواند همه کارها را زیر نظر گیرد، پس ذهن خود را متوجه کارهاي مهم کن ….) و یا (چون اموالت نمی تواند رفع نیاز همه مردم را بنماید، پس آن را به حق داران اختصاص بده) یا (از آنجا که نمی توانی با همه مردم مجالست آمیزش کنی پس اهل فضل و دانش را انتخاب کن …..)، برادر ابن عباس، فضل بن حسن همان شاعري است که در مصیبت جدش ابوالفضل شهید کربلا سروده است . (……. احق الناس ان یبکی علیه، فتی ابکی الحسین بکربه / اخوه و ابن والده علی،ابوالفضل المضرج بالدماء / و من و اساه لایئنیه شیٍ، و جادله علی عطش بماء) …..

غدیریه وامق مسیحی:

(……. آیا این علی نبود که در غدیر خم، محمد، او را در حضور جمع در موسم حج بپا داشت و به آنها گفت از میان شما کسیکه من مولاي اویم بعد از من مولایش علی همسر فاطمه است و آنگاه گفت خدایا دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن …..، آیا این علی نبود که عمرو (عمرو بن عبدود) را روز جنگ احزاب، چنان با شمشیر زد که غرق در خون شد وتو یا علی براي خدا در مقابل همه قبائل عرب ایستادي و در راه رضاي حق از ملامت احدي نهراسیدي و بعد از محمد، تو ازهمه به او شایسته تر بودي زیرا جاهل با عالم یکسان نیست).

پیرامون شعر وامق مسیحی:

ممکن است خواننده تعجب نماید از مداحی مسیحیان نسبت به امیرالمومنین، با فرض اینکه آنان معتقد به اصل اسلام نیستند، تاچه رسد به اینکه در مسئله خلافت اظهار نظر کنند، ولی این امر جاي شگفتی ندارد زیرا شخص منصف هر چند عقیده اي بر خلاف اسلام هم داشته باشد، نمی تواند فضایل مولاي ما را از قبیل، اخلاق عالیه، علم سرشار و ….. نادیده بگیرد.، پیامبر اسلام در نظر غیر مسلمانان هم یکی از بزرگان و خردمندان اسلام است و ….. ما در میان بسیاري از مسیحیان و کلیمیان نیز مدح و ثناي فراوانی نسبت به پیامبر و وصی او می یابیم …..، مانند کتاب هاي (گفتارمحمد: مستر استنلی لین بول، محمد و قرآن: مسترجان وانتبورت، …..)، و از حوادث تاریخی جاویدان واقعه غدیر است. که مردم یک صدا در نقل آن هم آوازند، که آن را دوست فریاد می کند، ناصبی اعتراف می کند و مسلمان به آن استدلال میکند و ….. .

شاعر را بشناسیم:

بقراط بن اشوط وامق ارمنی مسیحی، یکی از بطریق ها و رهبران مذهبی ارمنی و پیشواي بزرگ آنان و رهبر و فرمانده مقدم آنها در قرن سوم هجري است و ابن شهر آشوب او را در ردیف مدیحه گویان معتدل اهل بیت شمرده است …..، و البته گروهی دیگر از مسیحیان نیز در مدح امیرالمومنین شرکت نموده و اشعاري زیبا سروده اند، مانند زنیبا ابن اسحاق (مسیحی)که اشعار زیر را بیهقی و …..، از او نقل کرده اند: (با اینکه مایل نیستم از دودمان تیم وعدي (خاندان عمر و ابوبکر) به بدي نام ببرم، ولی من دوستدار هاشم هستم، درباره علی و آلش در زمانی که از آنها یاد می شود عشقی در دلم می گذرد که از ملامت هیچ ملامت کننده اي نمی هراسم، می گویند به چه علت است که مسیحیان و نیز خردمندان عرب و عجم آنها رادوست دارند، به آنها گفتم اندیشه من اینست که دوستی آنها در دل همه خلایق و موجودات عالم حتی حیوانات نیز وجوددارد).

قسمتی از قصاید مسیحیان در ستایش علی:

خطیب خوارزمی و ابن شهرآشوب و اربلی اشعار زیر را به یکی از مسیحیان نسبت داده اند: (امیرالمومنین علی را عزمی راسخ است و جز او دیگري را در خلافت طمع کردن روا نیست، (زیرا) او داراي نسبی برتر و اسلامی مقدم تر و فضایلی است که تمامی مسلمین بدان اجماع کرده اند و اوست که بعد از پیامبر از همه مردم برتر و پاکتر و شجاعتر است و اگر من هرگاه بخواهم به دین ملتی به غیر از دین ملت خود گرایش نمایم، بی تردید مسلمان شیعه خواهم شد) و به همین مضمون از شعراءبسیار دیگر مسیحی نیز این گونه اشعار نقل گردیده است …..، و در این اواخر استاد بولس سلامه، قاضی مسیحیان ….. پس از خواندن کتاب الغدیر ما، قصیده بی نظیر خود را تحت عنوان (عید غدیر)، در 3085 بیت سروده است و ….. (در ادامه حضرت علامه نقدي مستدل بر کتاب انحرافی زندگانی محمد تالیف. نویسنده فاسد و گمراه (امیل در هنگام)، دارد و افکار گستاخانه او را با شمشیر منطق و کلام در هم کوبیده است، و آنگاه پس از محکوم نمودن آنچه این نویسنده مالیخولیایی آورده و نیز بی ارزش بودن این یاوه ها وسخنانی که در قالب تاریخ بدون هیچ اسنادي به مقدسات ما با جسارت تمام ذکر نموده است.، می فرماید(من نویسنده این کتاب را توبیخ نمی کنم حتی با وجود اینکه دروغ و یاوه را از حد گذرانده است، زیرا او از دشمنان اسلام است و هیچگونه امیدي به خیر او نیست، بلکه این توبیخ را بایست نسبت به مترجم آن ابراز داشت که با اینکار خود خیانتی بزرگ به امت اسلام نموده است ….. و جمله اینکه آن جسارت ها که او به ساحت اهلبیت و حضرت علی علیه السلام نموده را ترجمه و در اختیار مسلمانان قرار داده است …..، زیرا بر ما مسلم است که پیامبر در رابطه با عترت طاهر خود فرمود، هیچکس آنان را دوست ندارد مگر اینکه داراي پدري خوشبخت و مادري پاك دامن باشد و دشمن ندارد آنان را مگر آنکه پدري بدبخت ومادري ناپاك داشته باشد و یا آنچه که از طریق محدثین ثقه وارد گردیده است که (ان علیا لایبغضه احد قط الا و قد شاركابلیس فی رحم امه) یعنی (دشمن نمی دارد علی را بطور قطع و یقین مگر کس که شیطان در نطفه او و در رحم مادر او وارد شود)، و آنچه حافظ جزري از عباد بن الصامت آورده است که (در حدیث) گفت (ما فرزندانمان را به دوستی علی بن ابیطالب رضی اﷲ عنه آزمایش می کردیم و اگر می دیدیم یکی از آنها، علی بن ابیطالب را دوست نمی دارد می دانستیم او از ما نیست و نطفه اش ناپاك است) و آنگاه حافظ جزري گوید این مطلب از قدیم الایام تا امروز مشهور است که : (ما تبغض علیاً رضی اﷲ عنه الاولد الزنا) یعنی دشمن نیست با علی رضی اﷲ عنه مگر فرزندي که از زنا حاصل شده باشد).

(کلب گوید خدایا تو شاهدي که این روایات از جمله روایاتی است که داراي شواهد اثباتی خارج از حد احصاء است و دشمنان اهلبیت را جز اولاد زنا تشکیل نمی دهند مانند معاویه و عمروعاص و ….. که مادران آنها فاحشه هاي مشهور و شرور بوده اند و ما اي خداوند علی اعلی تو را بواسطه پاکی و طهارت ذات خود شکرگزار هستیم تا ابدالآباد و براي مادران خود رحمت و رضوان و سلام خداوند را تا ابدالآباد خواستاریم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیریه ابن رومی:

« یا هند لم اعشق و مثلی لایري ….. قال النبی له مقالاً لم یکن یوم الغدیر لسامعیه ممجمجا / من کنت مولاه فذا مولی له …..)، » هند من عاشق نیستم و البته کسی مانند من اعتقاد و عقیده به عشق زنان ندارد و هیچگاه قلب او زیر بار گناه نمی رود، ولی آگاه باش عشقی از وصی پیامبر در سینه من افکنده شده که تا اعماق قلبم رسوخ کرده است…..، چراغی فروزان و قطعاً هرکس از عذاب نجات یابد از برکت وجود اوست و من اگر به او عشق نورزم، کسی دیگر را براي نجات از گناهانم در روز قیامت نمی یابم …..، پیامبر به روز غدیر سخنی به او گفت که براي شنوندگان هیچ گونه ابهامی نداشت که فرمود (کسی راکه من مولاي اویم، این علی هم مانند من مولاي اوست و به این دلیل او تاج افتخار گرفت و بار دیگر نیز وقتی تاج افتخار بدست آورد که فاطمه زهرا پیشنهاد ازدواج همه داوطلبان را رد کرده و پیشنهاد ازدواج او را پذیرفت، …..، و البته براي او در روزي که از جسر و گذرگاه نهروان، لشکر خود را عبور می داد عجایبی رخ داد ….. و خورشید بعد از غروب بر او رجعت کرد، در حالی که بشدت می درخشید و نهیب شعله هایش بالا گرفته بود ….).

شاعر را بشناسیم:

ابوالحسن علی بن عباس …..، مشهور به ابن رومی یکی از مفاخر عالم تشیع و مردي فوق العاده و داراي ویژگی هاي ممتاز در امت اسلامی است، ابن صباغ مالک متوفی 855 و شبلنجی او را از شعراي امام حسن عسکري علیه السلام شمرده اند و در کتب بسیاري از علما و دانشمندان نام او و تجلیل از مقام او مذکور گردیده . …..، از جمله (فهرست ابن ندیم، تاریخ بغداد،…..)، و بسیاري از بزرگان توجه خود را معطوف جمع آوري آثار ابن رومی و اخبار و ….. تالیفات او نموده اند از جمله (ابوعثمان ناجم، علی بن عباس نوبختی و …..)، آنچه مسلم است او از طرف پدر رومی الاصل و مادرش ایرانی بوده است …..، بر اثر شهرتی که ابن رومی در علم لغت و اسرار و نکات لطیف آن داشت، دوستان او براي تفریح یا عاجز نمودن او کلمات نامانوس و غریبی ساخته و معنی آن را از او می خواستند از جمله این کلماتی که از او پرسیده بودند کلمه جرامض است که آورده اند در مجلس قاسم بن عبداﷲ کسی از ابن رومی پرسید (جرامض چیست او بلافاصله پاسخ داد از معنی جرامض سوال کردي، آگاه باش جرامض عبارت است از خزاکل زیرا گاهی غواض لغت با غوامضی مثل خود آن تعبیر و تفسیر می شوند، از جرامض که به سلجکل هم می توان تعبیر کرد و اگر نمی پذیري بعنوان فرض و احتمال قبول کن. و تمامی این کلمات از قبیل جرامض است که نه معنی دارد و نه وجود خارجی)،….. این رومی تمام زندگانی خود را در بغداد بسر برد و اهل بغداد مدعی هستند که او اظهار تشیع می کرد و در این امر استدلال به قصیده جیمیه او می نمایند، ….. که بی شک در اظهار تشیع او کافی است …..، او در این قصیده خود را آماج خطر شدید از ناحیه طاهریان و عباسیان قرار داده است، …..، در این قصیده در حالیکه از طاهریان به بدي یاد می کند، خطاب به بنی عباس می گوید: اي بنی عباس از دشمنی هاي خود دست بردارید و معایب خود را سخت پنهان کنید …..، و در انتظار روزي باشید که بازگرداننده اي، حق را به اهلش برساند و در آن زمان همانطور که افرادي محزون بودند، شما محزون خواهید شد و هنگامی فرا می رسد که قادر نخواهید بود که از خطاهاي خود پوزش بخواهید و حجت خدا بر شما تمام شده و راه فراري ندارید …..، شاید در اعماق پنهان نهضتی برپا شود و آنان را بر شمابرتري دهد که همیشه صبح روشن در دل شب تاریک است، …..) و از این واضح تر اشعار نونیه اوست که در آن بطور واضح از شیعه هواخواهی نموده است ….. (اگر روزگار به دشمنان شما حکم و قدرت بخشیده است، رقیبی هم درکمین آنها نشسته است ….. علت چیست که نه خونم در یاري شما می ریزد و نه اینکه به آبرو و شخصیت من لطمه اي وارد می شود، ولی قطعاً من جانم را نثار خواهم کرد ….. و با پیشانی خود تیر دشمن را به خود می گیرم و با گلوگاه و سینه ام نیزه دشمن را به خود می خرم،…..)، به نظر می رسد که ابن رومی تشیع را از پدر و مادر خود به ارث برده باشد، زیرا مادرش ایرانی بوده و …..، پدرش او را علی نامید که از اسامی محبوب بین شیعیان است و طرفداران سرسخت خلفا از آن اجتناب می کنند و ایرادي هم بر پدر شاعر نیست که با وجود تشیع در خدمت یکی از خاندان هاي بنی عباس بسر می برد، زیرا پیشوایان آنها مردمی بودند که خود را از خلافت و ولایت عهدي، که علت دشمنی شدید بین عباسان و علویان می گردید، دور نگاه می داشتند و گاهی اتفاق می افتاد، پاره اي از خلفا و ولی عهدهاي آنان نسبت به علی و اولاد در ظاهر احترام و تکریم می نمودند، چنانکه این امر در مورد معتضد خلیفه اي که ابن رومی زیاد مدح او را گفته مشهور است و نیز از واقعه منتصر همان ولیعهدي که می گویند پدرش متوکل عباسی را به جرم یک برخورد و شوخی که بین آن دو اتفاق افتاد در دفاع از حرمت علی و آل علی بقتل رسانید که این واقعه شهرت تمام دارد…..، (بهر حال) او از دنیا رفت و لحظات آخر عمرش می گفت « لقاي پروردگار را هول و هراسی است که هیچ ترسی به آن پایه نمی رسد».

لازم به ذکر است که در قرن سوم، دوشاعر هجوگو بوجود آمدند اولی ابن رومی و دومی دعبل . این دو هجاگو، هر کدام سبک فارسی داشتند او به سال حدود283 به شهادت رسید، همه مورخین در اینکه مرگ این دو بر اثر سم بوده است اتفاق نظر دارند و قاتل او را قاسم بن عبداﷲوزیر معتضد می دانند، زیرا او از هجو ها و رسوایی هاي او می ترسید، پس با دسیسه ابن فراش او را مسموم نمود، به این ترتیب که وقتی ابن رومی در منزل وزیر بود ابن فراش طعام مسمومی را به او خورانید و همینکه ابن رومی آن را خورد احساس سم کرد و از مجلس برخاست وزیر به او گفت کجا می روي پاسخ داد به جایی که مرا فرستادي وزیر گفت سلام مرا به پدرم برسان ابن رومی پاسخ داد راه من سوي آتش (دوزخ) نیست پس شهادت او را به نحو دیگر هم بیان نموده اند ….. و….. .

غدیریه افوه حمانی:

(ابن الذي ردت علی الشمس فی یوم الحجاب …..)، ترجمه: (فرزند کسی که در روز پوشیده با حجاب (تاریکی)، خورشید بر او بازگردانیده شد، فرزند تقسیم کننده دوزخ و بهشت در روز موقف و حساب، فرزند کسی که برغم وجود هر شکاك و منکر در روز غدیر مولاي آنها شد) و نیز از اوست: (قالوا: ابوبکر له فضیله ….. یعنی گفتند ابوبکر را فضیلتی ممتاز است ما به آنها گفتیم گوارایش باد، اما فراموش کردید خطبه غدیر را و آیا می شود که هیچ بنده اي شبیه مولایش شود آگاه باش هماناعلی کسی است که رسول خدا مولاي اوست.)

شاعر را بشناسیم:

ابوالحسین علی بن محمد بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، از مردان محله حِمّانکوفه (به کسر (ح) و تشدید(م)) است …..، شاعر ما از پیشتازان فقهاي عترت و مدرسان آنها در پایتخت تشیع عراق (یعنی کوفه) است …..، که نام و شعر او معروف خاص و عام گشت …..،. می گویند متوکل از ابن جهم سوال کرد، در میان شعرا از همه برتر کیست او شعراي دوره جاهلیت و اسلام را نام برد و سپس او همین سوال را از ابی الحسن (امام علی بن محمد الهادي (ع)) نمود و ایشان گفتند او حمانی است، در آنجا که گوید (لقد فاخرتنا من قریش جماعه…..) یعنی (از قریش گروهی با چهره هاي گشاده و انگشت هاي کشیده بر ما تفاخر کردند و وقتی در این گفتار با ما نزاع کردند، آهنگ صومعه ها به نفع ما و علیه آنان داوري کردند، ما در این نزاع ساکت به نظر می رسیم، ولی بانگ بلند مساجد بزرگ علیه آنان و به فضل و بزرگی ما گواهی می دهند مگر نمی دانید رسول اﷲ احمد جد ماست و ما فرزندان او ستاره هاي فروزان هستیم) متوکل گفت این آهنگ صومعه چیست، امام فرمود اشهد ان لا آله الا اﷲ و اشهد ان محمد رسول اﷲ، آیا او جد من است یا جد تو، متوکل خندید و گفت جد توست و ما او را از تو نمی گیریم، این حدیث با همین مضمون از جاحظ و بیهقی، شیخ طوسی، بهاالدین، ابن شهر آشوب نیز نقل گردیده است حمانی را مسعودي در مروج الذهب …..، ستوده و گفته علی بن محمد حمانی، مفتی، شاعر، مدرس، و زبان گویاي مردم کوفه بود و کسی در کوفه بر او در آن زمان مقدم نبود …..،

مسعودي آورده که حسن بن اسماعیل به کوفه وارد شد و او فرمانده لشکري بود که با یحیی بن عمر شهید در سال (25)جنگ کرده و او را کشته بود و به عنوان جلوس رسمی در جایگاه خود نشست و همه به دیدار او رفتند، همه بنی هاشم به جزعلی بن محمد حمانی که بزرگ و مفتی آنان بود که از دیدن او خودداري کرد و لذا حسن بن اسماعیل او را احضار کرد و ازاو پرسید چرا از دیدن ما تخلف کردي حمانی چنان پاسخ قاطعی داد که گویا دست از جان شسته است، پس به او گفت آیا می خواستی در این فتح و پیروزي که نصیب تو شده است تو را تبریک و تهنیت بگویم (قتلت اغر من رکب المطایا …..) (تو عزیزترین مرد عرب را کشته اي، آنگاه من بیایم با تو شیرین سخنی کنم و تبریک بگویم / براي من سخت است ترا ببینم مگر وقتی که میان ما شمشیر آبدار حاکم باشد، ولی مرغی که شاه بال او شکسته فقط روي تپه ها پرواز می کند) پس حسن به اسماعیل گفت تو حق خونخواهی داري و من ناراحتی تو را منکر نیستم پس او را خلعت داده با احترام به منزلش برگردانید ،…..

نمونه اي از اشعار شاعر:

(میان وصی و مصطفی پیوند نسبی است که بزرگی ها و ستایش ها را در نظر مجسم می سازد. ….. پروردگار عرش که عالم ذر را خلق کرد آن دو نور جاویدانی را در زمین پدیدار فرمود، نوري که هنگام بعثت از آن شعبه ها خارج شد و دین را تایید کرد …..، مردم تنها به ریاست و سیادت کسی تن می دهند که در قلب و نهاد خود مهر و محبت او را احساس کنند.، …..همان کسانی که وقتی به دور کعبه طواف کنند محل طواف به خود می بالد و قواعد و ارکان کعبه به طرف آنها گردن می کشند …..، آنان مورد حسادت مردم واقع می شوند…..)، ….. شاید تعبیر محسودون یعنی کسانی که مورد حسادت واقع شدند اشاره به این آیه قرآن باشد (ام یحسدون الناس علی ما آتیهم اﷲ من فضله)، یعنی (آیا حسادت می نمایند مردم بر آنچه خداوند به آنها از فضل خود عطا فرموده است)، چنانچه در این باره روایت است که مقصود از این کسانی که به آنها حسادت می شود ائمه آل محمد (ع) هستند، ….. و نیز در مناقب ابن شهرآشوب در فضیلت امام حسن و امام حسین این اشعار به او نسبت داده شده است، (انتما سیدا شباب الجنان …..)، (شما دو آقاي جوانان بهشت هستید، روزي که دو پیروزي و دو ترس در پیش است

(کلب گوید که شاید منظور این بزرگوار از دو پیروزي ایام رجعت و ظهور حضرت مهدي صاحب الزمان و منظوراز دو ترس قبر و قیامت باشد)، اي همپایه هاي قرآن در میان خلق و اي آنکه شما یکی از دو ثقل گرانبها هستید (ثقلین)،شباهت و مثل شما و قرآن از روز نخست شباهت و مثل آسمان و دو ستاره فرقدان است، پس آن دو یعنی کتاب و عترت بجاي مستخلف خود، در روي زمین از روي حق خلافت الهی دارند و این بیان آن صادق یعنی رسول خداست که تا نزد حوض کوثر که بر او وارد شوند هیچگاه از هم جدا نخواهند شد) …..، که در این اشعار اشاره به حدیثی است که به اتفاق پیشوایان مذاهب اسلام از پیامبر صلی اﷲ علیه و آله در خطبه او به ما رسیده است که فرمود (انی تارك فیکم الثقلین او خلیفتین، کتاب اﷲ و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، یعنی من در بین شما دو چیز گران قدر یا دو جانشین بجاي می گذارم، کتاب خدا و عترت خود یا اهل بیت خود را، همانا این دو هیچگاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تادر حوض کوثر بر من وارد شوند)، در موضوع حدیث ثقلین شعر دیگري نیز در مناقب از او نقل شده است (یا آل حا میمالذین بحبهم حکم الکتاب منزل تنزیلا …..) (اي آل حا و میم که به دوستی شما کتاب آسمانی نازل گردید …..، دو وزنه گرانبهایی که از هم جدا نمی شوند تا از سوز تشنگی به حوض کوثر برسند …..)، و این اشعار نیز از اوست (…… او را از دیرباز به رغم کراهت داشتن دشمنان، نسبت به خود مانند هارون به موسی قرار داد، آیا چه کسی در اصحاب موسی و قوم موسی مانند هارون است، آیا شما دائما در سایه کفر زندگی می کنید ….. رسول خدا علی را برادر خود قرار داد نه شما را و او را براي شما معیار و شاخص و علامت تشخیص هدایت ازکفر قرار داد. …..، از شما چه کسی است که نفس (وجود) او مانند نفس(وجود) محمد باشد، اي پدرم فداي (پیامبر) پاك و (علی) پاکیزه باد …..). و در کتاب مناقب، این اشعار در خصوص خاندان پیامبر از او نقل شده است(آنان برگزیدگان بی مثل و مانند خدا هستند که در بین جهانیان شبیه و مانند آنان نیست وآنها از میان مردم بهترین خلایق هستند و البته کسیکه دوستدار آنان نباشد، جز آتش دوزخ جایگاهی ندارد..).

(کلب گوید درود و رحمت و رضوان خدا بر جناب حمانی مقدس باد که راه سعادت جاویدان و شقاوت ابدي را در کوتاهترین عبارات و پرمعنی ترین مفاهیم بیان فرمودخدا ما را از شفاعت ایشان برخوردار فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

تولد و وفات شاعر

از تاریخ ولادت شاعر ما، حمانی کمترین خبري در دسترس نیست ولی تاریخ وفاتش که در حدود سال 301 واقع شده …..، نشان می دهد که او از معمرین بوده است، از نسل سید ما حمانی فرزندان با شخصیت و دودمانی محترم از علما و ….. به جاي مانده و از طرفی او از سلسله پدران با فضیلت و بزرگوار بوده که یکی از آن پدران، جد اعلاي او زید شهید است که به مناسبت گفتارهاي جنایت کارانه و نسبت هاي دروغین که از عقیده شیعه نسبت به آن بزرگوار آورده اند شرح کوتاهی ذکرمی گردد.

زید شهید و شیعه امامیه اثنی عشریه:

زید یکی از مخالفان سرسخت بیدادگري بنی امیه و از پیشروان علماي اهلبیت است که فضائل بسیار، از هر سو او را احاطه کرده است، دانشی سرشار، ورعی پاك، شجاعتی آشکار، مردانگی بی مانند در نبرد …..، و شیعیان از روز نخست جز به پاکی و نیکی از او یاد نمی کردند و از وظایف خود می دانند که کلیه اعمال درخشان و نهضت عالی و دعوت او براي رضا از آل محمد را به خوبی یاد کنند و گواه این امر، احادیث پیامبر صلی اﷲ علیه وآله و ائمه علیهم السلام و بخصوص دانشمندان شیعه و ستایش شعرا آنان و عزاداري براي او و …..، است.

اما احادیث: یکی از این روایات گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است که به حسین سبط فرمود: (از نسل تو مردي بوجود می آید که او را زید می گویند، در روز قیامت او و یارانش قدم هاي خود را روي گردن مردم نهاده و بی حساب وارد بهشت می شوند) و دیگر گفتار رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که فرمود: (زید خروج می کند و درکوفه کشته می شود و در کناسه او را به دار می آویزند، قبرش را نبش کرده و او را بیرون می آورند و (آگاه باش) براي ورود روحش به ملاء اعلی، درهاي آسمان گشوده می شود و اهل آسمان و زمین (از عظمت او) اظهار سرور و شادمانی می کنند) و سخن امیرالمومنین در روزي که در محل مخصوص دار او ایستاده و گریه کرد و سپس اصحاب او گریه کردند وگفتند یا امیرالمومنین چه چیزي شما راگریان نمود فرمودند (مردي از فرزندانم در این مکان بدار آویخته می شود، و هر کسی که به خود رضایت دهد که به اعضاء ممنوعه او نگاه کند، خداوند با صورت او را در آتش (ابدي) دوزخ خواهد انداخت) و کلام امام باقر محمد بن علی علیه السلام که فرمود (خدایا پشتوانه مرا به زید محکم بفرما) و چون ایشان را می دید به این اشعار اشاره می کرد (……. بجان تو سوگند که فلانی سست اراده و زبون نیست …..) و روزي زید بر آن حضرت وارد شد و امام چون ایشان را دید این آیه راتلاوت فرمود (یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء ﷲ)، (یعنی اي کسانی که ایمان آورده اید از کسانی باشید که با سرسختی از عدالت نگهداري می کنند و براي خداوند گواهی دهید) و آنگاه فرمود بخداوند سوگند اي زید تو اهل این آیه هستی، و سخن حضرت صادق علیه السلام که فرمود: (زید با ایمان، عارف، دانشمند و صادق بود و اگر پیروز می شد به پیمان خود وفا می کرد و او بطور قطع و یقین اگر قدرت را بدست می گرفت خوب می دانست که آن را به چه کسی بسپارد.)، وسخن دیگر آن حضرت در زمانی که خبر شهادت او را شنید فرمود: (در راه خدا حساب می کنم، عمویم خوب عمویی بود و…..، و بخدا سوگند عمویم مانند شهداي در رکاب پیامبر و علی و حسین شهید شد و به خدا قسم شهید از دنیا رفت)، و بیان دیگر امام (همانا زید دانشمند و سخت راستگو بود، او شما را به رهبري خود دعوت نمی کرد بلکه او به (رضا از آل محمد) دعوت می نمود و اگر پیروز شده بود به وعده خود وفا می نمود، او بر

علیه یک قدرت متمرکز قیام کرد تا آن را بشکند) و باز سخن دیگر امام (اما الباکی علی زید فمعه فی الجنه اما الشامت فشریک فی دمه)، یعنی آن کسی که بر زید گریه کند پس با او در بهشت است و اما کسی که او را شماتت کند در خون اوشریک است (یعنی جزء قاتلان او خواهد بود).

(کلب گوید فحواي روایت در گریه و همدردي که در واقع تصدیق راه وروش حضرت زید سلام اﷲ علیه است و نیز ابراز تنفر از قاتلان و مخالفان و معاندان او می باشد که به منزله شرکت در جهاد او و ورود در بهشت است و امّا کسی که او را سرزنش نماید و راه او را تخطئه نماید و او را شماتت نماید در مبارزه باستم و بیدادگري بنی امیه خبیث پس عمل او به منزله مخالفت با راه و روش او و تصدیق عمل قاتلان و مخالفان او که به منزله شرکت در محاربه با او و ورود در دوزخ ابدي است و البته این موضوع در واقع تسري یافته حقیقت کربلاست که معصوم می فرماید کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم یعنی دوستی هر انسان با هر قوم او را در زمره آن قوم محسوب می نماید و دشمنی با هر قوم به منزله عدم تعلق او به آن جمعیت است که نتیجه آن هم بهشت ابدي و دوزخ ابدي است خدایا مارا از دوستان خود محسوب و بهشت جاویدان را نصیب و روزي ما بفرما بحق محمد و آل محمد علیهم السلام و سلام ورحمت و رضوان ابدي و بی نهایت خود را بر وجود پاك و مطهر جناب زید نثار و ایثار بفرما آمین، آمین، آمین یا ربالعالمین)،

و سخن حضرت رضا علیه السلام که فرمود (او از علماي آل محمد است او براي خدا خشم گرفت و با دشمنان جنگید و کشته شد)، احادیث در این زمینه فراوان است که نمونه هایی ذکر گردید اما تصریحات دانشمندان بزرگ شیعه چون(شیخ مفید، خزاز قمی، نسابه عمري، ابن داوود، شهید اول، محمد بن شیخ صاحب معالم، استرآبادي، علامه مجلسی …..)، و همه در یک مطلب اتفاق دارند و آن پاك بودن دامن مقدس زید از هر عیب و نقص و تصریح به اینکه دعوتش الهی و جهادش فی سبیل اﷲ بوده است ….. و نیز شعراي شیعه که او را ستوده اند، از جمله کمیت در هاشمیات خود قصیده اي دارد که در آن مرثیه، زید بن علی و ….. را با این طلیعه چنین آورده است (الاهل عم فی رایه متامل …..، یعنی آیا مرد گمراهی یافت می شود که در راي خود تأمل کند و آیا کسی هست که پس از بدي به خوبی روي آورد ….. و البته در خصوص زید ….. بر پیامبر، مصیبت قتل فرزندش که از یوسف بن عمر ثقفی شقی، حاکم شام وارد شد، بسیار سخت است که قطعاً این پلید نابکار، خبیثی در گروه خبیثان است و اگر بگویی از گروه زنازادگان است نسبت ناروایی به او نداده اي …..)، و سدیف بن میمون هم در قصیده خود گوید (……. از بدي هاي بنی عبد شمش گذشت نکنید و بنیان آنان را، از پیر و جوان نابود کنید، شهادت حسین و زید بن علی همان کشته اي که در کنار مهراس بر جاي ماند را به خاطر آورید« ….. و یا سید حمیري ….. (…… خدا یزید را لعنت کند او ستمگرتر و کینه توزتر بود، هزار هزار و هزار هزار بار لعنت ابدي بر آنها باد که این ناپاکان در واقع با خدا جنگیدند و محمد را آزردند و در خون مطهر زید از روي عناد شرکت نموده و آنگاه پیکر او را بر بالاي شاخ درخت برهنه آویختند…..)، و فضل بن عبدالرحمن بن ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب متوفی 129 در قصیده اي در رثا او آورده است (…….اي چشم مبادا اشک تو خشک شود، پیوسته اشک فرو ریز که اینک وقت خشک شدن نیست، آن هم در روزي که پسر پیامبر ابوحسین (زید) در زباله دانی کوفه بر روي دار رفته است…..) …..، صالح بن ذبیان که از زید روایت هم نموده است در تغزیت او آورده (……. اي اباالحسین (زید) فقدان تو دردي در دل ما جاي داد که هر کس آنچه بر روز تو آمد به روزگار اوبیاید، غمگین و دردمند خواهد بود) و صاحب بن عباد وزیر هم آورد …..، (……. روزگار خاطرات زید بن علی شهید را به خاطر می آورد که البته برخی از اندوه ها باعث تعویق هر کاري است) ابوالحسن حماد هم آورده است (…….گواه مطلب، سخن جعفر بن محمد (ع) است در آن زمان که او را در شهادت زید(ع) تعزیت گفتند و آن حضرت با گریه فرمود اگرعمویم پیروز می شد به وعده هاي خود مبنی بر واگذاري حق به صاحب آن وفا می کرد ولی پیروز نشد …..)،…..، سپس(مضمون) حضرت علامه، بعد از تبیین جایگاه رفیع زید نزد شیعیان به نقد مستدل و رد یاوه گویی هاي معاندین پرداخته است، همان یاوه گویی هایی که معاندین درباره شیعیان و کفر و الحاد آنان در قالب تهمت و افترا و دروغ بافی و اعتقادات خلاف اسلام و سنت ….. ذکر نموده اند، که حضرت علامه نقد خود را متوجه گفتارهاي ناروا و کتب متعصبانه آنان، از جمله (ابن تیمیه، آلوسی، قصیمی، …..) و نیز نقد بعضی از کتب مانند فرید و ….. فرموده و به ایراداتی که این جاهلان به شیعیان وارد نموده اند پاسخ قاطع داده اند …..، بعضی از این مطالب که این جاهلان آن را مطرح و حضرت علامه به آنها پاسخ جامع و کامل و مستدل داده است موضوعات واهی زیر و انتساب ستمگرانه آن به شیعه است:

-ابن تیمیه گفته است (العیاذ اﷲ) رافضی ها زید بن علی بن حسین و دوستانش را طرد و بر کفر و فسق آنان گواهی دادند.

-آلوسی گفته است: رافضیان اسلام مانند رافضیان یهود، بسیاري از اولاد فاطمه رضی اﷲ عنها را دشمن داشته و به آنها ناسزامی گویند، مانند زید بن علی که در علم و زهد جایگاه بلندي داشته است.

-ابن عبد ربه در عقد الفرید آورده است: (رافضیان یهود این امت هستند.)، (دوستی با رافضیان دوستی با یهود است)، (یهودگفتند قدرت و سلطنت تنها باید در آل داوود باشد و رافضیان هم گفتند سلطنت و قدرت تنها باید در آل علی بن ابی طالب باشد.)، یهودیان نماز مغرب را تا درهم آمیختن ستارگان تاخیر می اندازند و رافضیان نیز چنین می کنند. (یهودیان سه طلاق را بی اعتبار می دانند همچنین رافضیان.)، (یهودیان براي زنان عده اي قائل نیستند چنانکه رافضیان.)، (یهودیان خون مسلمانان را حلال می دانند چنانکه رافضیان.)، (یهودیان مطالب تورات را تحریف کرده اند و رافضیان قرآن را.)، (یهودیان دشمن جبرئیل هستند و او را در بین فرشتگان دشمن خود می دانند. و رافضیان میگویند، جبرئیل اشتباه کرد که وحی را بر محمد(ص) آورد نه بر علی بن ابی طالب)، (یهودیان گوشت شتر نمی خورند و رافضیان نیز چنین می نمایند.)، (حالا بخوانید و بخندید میگوید (مضمون): (ابوعثمان بحرالجاحظ نقل می کند …..، پیرمردي در سفر دریایی با ما بود که همیشه سرش پایین بود و تا نام شیعه را می شنید به شدت غضبناك شد، راوي گوید من از او سوال کردم علت چیست گفت من از حرف ش و شیعه متنفرم، زیرا حرف (ش) وجود ندارد مگر در اول هر کلمه بد، مثل شر، شوم، شیطان و …..، ابن تیمیه بر این جعلیات اضافه کرده و می گوید: (یهودیان با اخلاص به مومنان سلام نمی کنند، بلکه می گویند السام علیک یعنی (مرگ بر شما) مانند رافضیان)، (یهودیان مسح بر موزه کفش را جایز نمی دانند همچنین رافضیان)، (یهودیان غارت اموال مردم را حلال می دانند مثل رافضیان.)، (یهودیان سجده بر فرق سر می کنند مثل رافضیان.)، (یهودیان عقیده بر فریب مردم دارند مثل رافضیان.)

و یا یاوه گویی هاي ابی الحسین خیاط معتزلی در کتاب انتصار:

او گفته است: (رافضیان اعتقاد دارند که خداي آنان داراي صورت و هیئت است. که حرکت می کند و محو می شود و جابجا می گردد در آغاز دانا نبود و سپس دانا شده و ….. و در این باره روایاتی هم می آورند) و …..، (رافضیان اعتقاد دارند که صدمرد در یک روز می توانند بدون نگهداشتن عده، زنی را به مباشرت گیرند) و …..، و یا یاوه سرایی هاي ابی منصور بغدادي در الفرق بین الفرق: او در افترا به شیعیان (مثل دیگر یاوه سرایان) چیزي فروگذار نکرده و اضافه می نماید (در بین رافضیان عالم و دانشمند و پیشوایی در فقه و حدیث و لغت و دستور زبان عرب …..، وجود ندارد)، ….. الی آخر.

و یا ابن حزم اندلسی درکتاب ملل و نحل که آورده است …..، (رافضیان مسلمان نیستند)، و این مطلب در حالی است که به شهادت تاریخ، هزاران فقیه از دانشمندان شیعه بوده اند که استادان و رجال و بزرگان اهل سنت، روایات خود را در زمینه مذهب از آنان گرفته و راویان احادیث آنان در صحاح سته (شش گانه) و سایر روایات مستند مهم آنها را این گروه شیعیان تشکیل می دهند …..، که از جمله آن بزرگان (ابان بن تغلب، ابراهیم بن زید کوفی، جدلی، حفري، اسماعیل بن ابان ….. را می توان نام برد)، که حضرت علامه در این قسمت اسامی بسیاري از این اعاظم را به عنوان نمونه نام می برد)، این بزرگان شیعه کسانی هستند که اهل سنت در صحاح سته خوداز آنان روایت می نمایند …..، پس اگر شیعه مسلمان نباشند این کتب و روایات آن چه ارزشی دارند و …..، و یا اینکه (با بی شرمی تمام) می گوید (هر کس بگوید که علم علی از همه صحابه پیامبر بیشتر بود دروغ گفته است) …..، (و مضمون) و همچنین (علم ابوبکر و عمر را بیشتر از علی علیه السلام می دانند) و …..، و یا اینکه شیعه (قائل به تحریف قرآن است و …..) یا (ازدواج با 9 زن جایز است)، و یا (علی از روي رغبت و میل با ابوبکر بیعت نمود) …..، (حضرت علامه در این خصوص می فرماید) من …..، با این دغل بازی ها و صورت سازي ها و جنگ با حقایق کار ندارم و به مقابله بااین جنایت ها، نسبت به اسلام و تاریخ اسلام دست نمی زنم و (سپس شواهد خود را در رد این اظهارات که بر اساس فریب وخلاف واقع عنوان شده، طرح و استناد به گفتار استاد عبدالفتاح عبدالمقصود در این زمینه دارد که با همین مضمون در الامام هو السیاسه، تاریخ طبري، العقد الفرید، تاریخ الفداء، تاریخ ابن شحنه، شرح ابن ابی الحدید و …..) آمده است: (…… گروهی ازمسلمانان زمانی در نهان و آشکار انجمن نموده و به نفع فرزند ابی طالب دعوت می نمودند و به این دلیل که او را براي تصدي امور مسلمین از دیگران برتر می دانستند، …..، بدین ترتیب در مدینه دو حزب بوجود آمد …..، در این صورت آیا علی مانند سعد بن عباده در نظر پسر خطاب شایسته کشته شدن نبود تا فتنه فرو نشیند و دسته بندي ها از بین برود و این امر به شدت و خشونت عمرنزدیک تر بود تا به غیرتش بر وحدت اسلام، …..، در آن روز اینگونه شایعات قبل از آنکه پسرخطاب در میان گروهی ازیاران خود به سوي خانه فاطمه برود همه جا را فرا گرفته بود …..، آیا می توان براي جلوگیري از نقل داستان هیزمی که پسرخطاب دستور داد تا با آن اطراف خانه فاطمه را آتش بزنند در حالیکه در آن خانه علی و یارانش بودند تا تهدیدي براي الزام او به انجام بیعت باشد، قفلی بر دهان مردم زد …..؟ …..، پس فاطمه به قبر پدر نزدیک گردیده و تا از آن غایب حاضر مددگیرد …..، او محمد را از میان گور صدا می کرد …..، پدر یا رسول اﷲ بعد از تو از پسر خطاب و فرزند ابی قحافه چه ها(مصائب) کشیدم؟ هنوز سخن او به آخر نرسید بود …..، که مردانی از آن میان با خود می گفتند که اي کاش می توانستند زیر پاي خود را شکافته و در زیر زمین پنهان شوند) و یا اینکه می گوید (رافضیان امامت زن را جایز می دانند و به پیشوایی جنین در شکم مادر اعتقاد دارند)، ….. این، کدام جنین است که شیعه به امامتش عقیده مند شده اند و این را چه کسی براي اونقل نموده است، آري حقیقت این است که شیاطین الهام بخش دوستان خود هستند. و یا (دوستی پیامبر نسبت به علی فضیلت نیست) و …..، یا (رسول خدا عمویش ابوطالب را که کافر بود دوست می داشت تا آنکه از دوستی او نهی شد) …..،ما عقیده ابن حزم درباره اینکه محبت پیامبر را درآغاز نسبت به ابوطالب پذیرفته است را تصدیق می کنیم …..، اما اینکه پیامبر بعد آن به دستور الهی از محبت به او نهی شد، این چیزي است که او ادعا کرده و هیچ گونه دلیل و شاهدي بر آن در دست نیست ….. (آیا ابن حزم) می تواند بگوید چه روزي پیامبر بر ابوطالب خشم و کین اظهار کرده و یا …..، در چه زمانی دشمنی او را بر دیگران واجب دانسته است را تعیین کند؟ ….. تاریخ از این سخنان خالی است بلکه (به عکس) حدیث و سیره پیامبر ما نشان می دهد که آن حضرت تا وقتی که ابوطالب چشم از جهان فرو بست از او جدا نشد و آنگاه که او از دنیا رفت پیامبر درماتم او به سوگواري پرداخت و به علی فرمود: برو او را غسل بده و کفن کن و به خاکش بسپار که خدایش آمرزید و مشمول رحمت خود ساخت و علی علیه السلام او را به این اشعار رثاء گفت: (اباطالب عصمه المستجیر و غیث المحمول و نور الظلم…..) یعنی(اي ابوطالب تو آنکس را که به تو پناه می آورد، پناه بودي و براي اراضی خشک، باران رحمت و براي تاریکی ها نور، فقدان تو فرشتگان را لرزانید و رسول خدابر تو درود فرستاد، خداوند با رضایت مندي ملاقات تو را پذیرفت زیرا تو بهترین عمو براي پیامبر بودي …..)، و کسی که بخواهد بر احوال بزرگ ابطح حضرت ابوطالب وقوف یابد، باید به کتاب علامه برزنجی شافعی و تلخیص آن اثر عالم بزرگ سید احمد زینی مراجعه نماید. و یا اینکه می گویند رافضیان نزول سوره هل اتی (و یطعمون الطعام علی حبه مسکنیاً و یتیماً و اسیرا)را به علی رضی اﷲ عنه نسبت می دهند …..)، ….. او این کلام را با انکار می گوید در حالی که گروه بسیاري از دانشمندان و پیشوایان دین، این حدیث را ثبت و آن را در حق علی علیه السلام روایت نموده اند (به عنوان نمونه)، حافظ محمد عاصمی کتابی مستقل در دو جلد به نام زین الفتی در تفسیر (هل اتی) تالیف نموده و بسیاري از بزرگان حدیث، روایت مذکور را نقل و شان نزول آن را درشان علی و فاطمه و حسن و حسین شرح و بیان نموده اند، از جمله (ابوجعفر اسکافی متوفی 240 که او در رساله اي که در رد جاحظ نوشته گوید، ما امامیه نیستیم که هواداري از اشخاص ما را به انکار مسائل مسلم وادار نماید، بلکه به عکس ما تردید نداریم که احدي از صحابه پیامبر برتر ازعلی بن ابیطالب نیست …..، او کسی است که در راه خدا مسکین و یتیم و اسیر را اطعام کرد و درباره او و همسرش(فاطمه) و دو فرزندش (حسن و حسین) یک سوره کامل نازل گردید)، به همین مضمون حکیم ابوعبداﷲ محمد بن علی ترمذي متوفی 285، حافظ محمد بن جریر طبري متوفی 310، ابن عبداﷲ به متوفی 328، حاکم ابوعبداﷲ نیشابوري متوفی 405…..، ابوسالم محمد بن طلحه شافعی ….. گوید ….. (هرگاه چنین نبود این داستان چنین عظمت پیدا نمی کرد و ارزش آن بالا نمی رفت خداي بزرگ درباره آن به رسولش آیات قرآن را فرو نمی فرستاد)…..، ابوالمظفر سبط ابن جوزي ….. گوید (اي دانشمندان علم دین آیا می دانید چرا علی و فاطمه ایثار کردند و اجازه دادند آن دو کودك حسن و حسین با وجود گرسنگی ایثار کنند، آیا رمز این مطلب بر آنان پوشیده بود؟ این کار نسبت به آن دو کودك دلیلی نداشت جز اینکه قبلاً براي صبر آنها را آزموده بودند….. الی آخر)، …..

حافظ ابو عبداﷲ گنجی با واسطه نقل نموده که علامه ابن صلاح گفته است که این سائلان فرشتگان رب العالمین بودند (اول جبرئیل، دوم میکائیل و سوم اسرافیل)، براي امتحان اهل بیت پیامبر صلی اﷲ علیه وآله و سلم …..) و دیگر انکار موضوع اخوت (برادري) رسول خدا با علی بن ابیطالب است: که گوید (پیامبر فرمود اگرمن کسی را به دوستی می گرفتم ابوبکر را انتخاب می کردم ولی ابوبکر برادر و مصاحب من است) …..، من نمی خواهم درباره حدیثی که او عقیده به صحت آن دارد ایرادات خود را مطرح نمایم یا در صدور آن مناقشه کنم یا ایرادي را که عمر بن الخطاب به حدیث (کتف و دواه) وارد ساخت بیاورم زیرا که هر دو حدیث بر طبق گواه صحیحین در بیماري پیامبر صادرشده است و نیز نمی خواهم سخن ابن ابی الحدید را در شرح نهج البلاغه که گفته این حدیث که براي ابوبکر ساخته اند مجهول است و طرفداران ابوبکر آن را در مقابل حدیث اخوت رسول خدا با علی علیه السلام ساخته اند را بگویم و من در مفاد حدیث نیز بسط سخن نمی دهم و آنچه را ابن قتیبه گفت نمی گویم …..، من هیچ کدام از این سخنان را نمی گویم ولی می گویم تعجب من از سبک سري و جهالت است که به انسان اجازه می دهد بگوید غیر از حدیثی که من صحیح می دانم حدیث دیگري صحیح نیست …..، آن هم حدیثی که همه امت اسلامی با اتفاق نظر آن را پذیرفته اند و در صحاح و مسانید خود آورده اند و مطلبی بنویسد و آن را تخطئه کند؟ آیا فریفتگی به چیزي انسان را اینگونه کور و کر می کند و آیا آدمی این چنین ستمگر و نادان آفریده شده است، برادري به آن معنی خاص که براي امیرالمومنین ثابت است، یکی از امتیازات و افتخارات آن حضرت است و هر کس بعد از او آن را ادعا نماید، بر طبق حدیث صحیح که خواهد آمد کذاب و مفتري خواهد بود و این عنوان برادري براي علی، مانند لقبی معروف بود که در هر محفلی از آن یاد می شد، …..، و شرح آن اینست که رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله میان اصحابش پیمان برادري برقرار نمود به این ترتیب که ابابکر با عمر ….. فلان با فلان، پس علی رضی اﷲ عنه، نزد آن حضرت آمده و گفت که شما بین تمام اصحاب پیمان برادري برقرار نمودي ولی میان من و

کسی دیگر پیمان برادري برقرار نفرمودي، پس پیامبر صلی اﷲ علیه و آله فرمودند تو برادر من در دنیا و آخرت هستی …..، سند این حدیث منتهی می گردد به امیرالمومنین علی علیه السلام، عمر بن الخطاب، انس بن مالک، زید بن ابی اوفی …..، درترمذي، مصابیح بغوي، مستدرك حاکم ….. و تمامی این مراجع اتفاق نظر دارند که پیامبر بین ابوبکر و عمر پیمان اخوت برقرار نمود و در آن هیچگونه اثري از آثار افکار ابن حزم به آنچه استناد کرده دیده نمی شود ….. الی آخر.

و نیز در تعبیر امیرالمومنین و یعلی بن مره آمده است که پیامبر فرمود (یا علی) من ترا براي خود ذخیره کردم تو برادر من هستی و من برادر تو و هرگاه کسی با تو در مقام استدلال درآمد بگو من بنده خدا و برادر رسول خداهستم و هر کس بعد از تو آن را ادعا کند سخت دروغگو است این حدیث در کنزالعمال نقل گردیده و نیز از ابی یعلی …..، روایت شد که ابوبرزه گوید رسول خدا فرمود (……. خداي بزرگ با من از پیمانی خبر داد من گفتم خدایا آن خبر را براي من بیان کن، خداوند فرمود بشنو گفتم می شنوم، ندا آمد همانا علی پرچمدار هدایت، پیشواي اولیاي من و نور معرفت کسی است که مرا اطاعت کند و او کلمه اي است که پرهیزکاران آن را فرا می گیرند و کسی که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسی که با او دشمنی کند مرا دشمنی کرده است و تو او را به این امر بشارت بده، آنگاه که علی آمد من این مژده را به او دادم علی گفت یا رسول اﷲ من بنده خدا و در دست قدرت اویم، اگر خدا مرا عذاب کند مرا به گناهانم کیفر داده است و اگر به وعده اي که به من دادي عمل فرماید خداوند از من شایسته تر است پس پیامبر فرمود من از خدا خواستم تا دل علی را نورانی کند و آن را بهار ایمان سازد و خداي بزرگ فرمود چنین کردم و سپس بر من وحی فرستاد که او به بلایی گرفتار خواهد شد که احدي از یارانم به آن آزموده نخواهد شد، گفتم خدایا او برادر و مصاحب من است، خداوند فرمود این چیزي است که از پیش در علم ما گذشته که اومورد امتحان واقع شده و مردم هم به وسیله او امتحان شوند، این حدیث در حلیه الاولیاء، ریاض النضره، شرح ابن ابی الحدید، فراید السمطین، مناقب خوارزمی، کفایه گنجی و ….. آمده است

(کلب گوید خدایا این چه بلایی بود که مولانا امیرالمؤمنین را به آن آزمودي، جدایی از رسول خدا، به خاك سپاري زهرا، علم به مقتول شدن حسن و حسین، حاکمیت اعداء اﷲ و قتل عام مؤمنین و مؤمنات، یا شکافته شدن سر نازنین و آغشته شدن محاسن مبارك او با خون سر مطهر او یا قتل عام ذوالقربی و……)

…. و نیز عبداﷲ بن عمر گوید پیامبر خدا در بیماري خود گفت برادرم را احضار کنید پس ابوبکر آمد پیامبر روي خود رابرگردانید دوباره فرمود برادرم را احضار کنید پس عمر آمد حضرت روي خود را برگردانید و باز فرمود برادرم را احضارکنید پس عثمان آمد ازاو هم روي خود را برگردانیده و فرمود برادرم را احضار کنید پس علی علیه السلام را صدا کردند، وقتی علی آمد پیامبر او را با پارچه اي پوشانیده و سینه اش را به سینه او چسبانید و هنگامی که علی علیه السلام از نزد پیامبر خارج شد از او پرسیدند پیامبر به شما چه گفت پاسخ داد مرا هزار باب علم آموخت که از هر باب هزار باب دیگر باز می شود…..، این حدیث را حافظ ابن عدي با سلسله اسناد و ابن کثیر و …..، نقل نموده اند و نیز …..،

انس بن مالک گوید پیامبر خدا بالاي منبر رفت و سخنان فراوان بیان و سپس فرمودند علی ابن ابیطالب کجاست، پس علی نزد او آمد و گفت من اینجا هستم یا رسول اﷲ، پس رسولخدا صلی اﷲ علیه وآله او را در آغوش گرفت و به سینه خود چسبانید و میان دو دیدگان او را بوسید و با صداي بلند فرموداي گروه مسلمانان این برادر من و پسر عموي من و داماد من است او گوشت من و خون من و موي من است، او پدر دو سبط من حسن و حسین است که دو سرور جوانان اهل بهشت هستند، او برطرف کننده غم هاي من است و او شیرخدا و شمشیر خدادر زمین است، بر دشمنانش لعنت خدا و لعنت همه مردم و بر دشمنانش بیزاري خداوند و بیزاري من نثار باد،

(کلب گوید یا رسول اﷲ ما به این دعاي شما آمین گفته و به همراه همه مؤمنین و مؤمنات تا انقضاي عالم از خدا می خواهیم که بدترین و شدیدترین عذاب جاویدان خود را بر دشمنان مولایمان علی وارد بفرماید و تا خدایی می فرماید روز به روز بر عذاب آنان بیفزاید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

از زهري حدیثی نقل گردیده که در جنگ جمل عایشه به مردي از طایفه ضبه که زمام شتر او را گرفته بود گفت تو علی ابن ابی طالب را می بینی گفت در آنجا ایستاده و دستش را به سوي آسمان بلند نموده است، پس عایشه نگاه کرد و گفت چقدر او شبیه به برادرش می باشد، مرد گفت برادر او کیست عایشه گفت رسول خدا برادر اوست، پس مرد گفت دیگر کسی مرا نخواهد دید که با کسی جنگ نمایم که او برادر رسول خداست، پس مهار ناقه را انداخته و به سوي علی رفت این روایت در المحاسن و المساوي نیز نقل گردیده است،

عبادبن عبداﷲ اسدي گوید علی رضی اﷲ عنه می گفت: من بنده خدا و برادر فرستاده او هستم، من صدیق اکبرم و بعد از من کسی این ادعا را نخواهد کرد مگر دروغگو (کذاب)، …..،

معاذه از علی روایت نموده است که او در برابر جمعیت انبوهی خطبه می خواند پس در ضمن سخنان خود فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدایم و من صدیق اکبرم و فاروق اعظم هستم ….،

و نیز روایت گردیده است درحالی که علی (کرم اﷲ وجهه) را پیش ابوبکر آوردند می فرمود من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم به او گفتند با ابوبکر بیعت کن، فرمود من به این امر شایسته تر هستم پس با شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوار است که با من بیعت کنید،…..،

ابان بن ابی عیاش گوید از حسن بصري سوال کردم درباره علی او گفت: (……. رسول خدا میان علی و خودش برادري برقرار کرد، پس چنانکه پیامبر خودش از همه برتر است پس برادرش علی هم از همه برتر و بالاتر است).

و انکار دیگر ابن حزم راجع به حدیث رد شمس:

می گوید (رافضیان را در این عقیده خلافی نیست که خورشید بر علی بن ابی طالب دوبار بازگشته است آیا بی آبرویی، پررویی، بی آزرمی، و جرأت بر دروغگویی با وجود نزدیکی به عهد پیامبر و کثرت مردمی که باید آن را دیده باشند از این بیشتر هم ممکن است، …..

و ….. پاسخ: ممکن است خواننده با توجه به درشت خویی هاي این مرد تصور نماید که اعتقاد به بازگشت خورشید براي علی ابن ابیطالب تنها از خصوصیات عقیده شیعه است و لذا اعتقاد به این امر، کاملاً زننده و بی دلیل است و اسلام براي معتقد به آن ارزشی قائل نیست و یا او را شایسته دشنام و نسبت هاي زشت می داند …..،

هر چند ادب و تربیت تشیع ما را از بدگویی و مقابله به مثل باز می دارد ولی به ما این حق را می دهد تا در برابر خواننده، حقیقت را مجسم سازیم و او را بر حق مطالب و روایان حدیث و معتقدان به آن واقف سازیم، تا در مقابل چشم خود بی آبرویی، پررویی، بی آزرمی و تجري بر دروغ را ببیند، ما می گوئیم حدیث رد الشمس را گروهی از حافظان موثق به اسناد فراوان نقل و گروه ازکارشناسان حدیث اسناد آن را صحیح و گروهی دیگر حسن تعبیر کرده اند و بر کسانی که بر آن ایراد گرفته اند و اسنادش را ضعیف می دانند با تندي تمام به مخالفت برخاسته اند و اما کسانی که حدیث مذکور را صحیح نمی دانند ابن حزم، ابن جوزي، ابن تیمیه و ابن کثیر هستند و نیز آن عده از بزرگان که انکار این فضیلت نبوي و کرامت علوي

(کلب آستان حضرت علامه گوید نکته حائز اهمیت آن است که حدیث ردالشمس قبل از آنکه جزء کرامت امت علی علیه السلام باشد، از معجزات عیان رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله است که خداوند به جهت اول عظمت مقام رسول خدا و دوم آنکس که به وي علاقمند است یعنی علی علیه السلام واقع نموده است و این گروه منکران به دلیل خصومت با علی علیه السلام به انکار معجزه باهره رسول خدا پرداخته اند. کلب گوید اي حضرت علامه این جماعت ناصبی اگر واقعه شق القمر نیز به گونه اي به علی علیه السلام مربوط می شد با همین شور و حرارت این معجزه را فقط براي دشمنی با فضایل علی علیه السلام انکار می نمودند و اي بسیار شگفتی بر این جماعت که عشق آنان به خلفاء چشم آنان را بر حقایق بسته است و حال آنکه خود آنان اقرار به عظمت فضایل علی علیه السلام دارند و این کاسه هاي داغ تر از آش مطالبی را عنوان می نمایند که آنها آن را انکار می کنند و البته به آب دهان این سگان آب دریاي فضایل مولایمان علی آلوده نمی گردد)،

که از نظر روایات امري قطعی است بر آنها گران آمده است و تالیفات مستقل به آن تخصیص داده اند و در آن اسناد و طرق حدیث (معجزه گرانقدر رسول خدا)، رد الشمس را به تفضیل مذکور ساخته اند از جمله (ابوبکر وراق، ابوالحسن شاذان، محمد بن حسین ازدي، حاکم بن حداد حسکانی، حسین بن علی بصري، ابوالموید موفق بن احمد، …..) و نیز گروه کثیري از دانشمندان و عالمان علم حدیث که حدیث مذکور را نقل نموده اند، از جمله (عثمان بن ابی شیبه متوفی 239، ابوجعفر احمد بن صالح متوفی 248 و او کسی است که شیخ بخاري در صحیح خود و نیز دیگران اتفاق بر وثاقت او نموده، او به دو طریق از اسماء بنت عمیس این روایت را نقل نموده و می گوید کسی که راه دانش را طی می نماید، شایسته نیست از حدیث اسماء بنت عمیس که رسول خدا نقل کرده سرپیچی نماید، زیرا این حدیث از بزرگترین علائم (معجزات) نبوت است، ازدي، محمد بن احمد دلابی متوفی310، احمد بن طحاوي 321، محمد بن عمرو عقیلی، طبرانی، ابن شاهین، ابن مردویه، ثعلبی و ….. ابن حجر عسقلانی با سلسله اسناد از اسماء بنت عمیس نقل می نماید که روزي پیامبر صلی اﷲ علیه و آله، سر بر زانوهاي علی علیه السلام نهاده، به خواب رفت و نماز عصر علی فوت شد، پس رسول خدا دعا فرموده و خداوند خورشید را بر او بازگردانید تا علی نماز خواند و سپس غروب کرد و این امر در معجزه پیامبر رساتر است و ابن جوزي که آن را در موضعات (جعلیات) آورده خطا کرده و نیز ابن تیمیه در کتاب رد بر روافض که پندارش بر مجعول بودن آن گرائیده، اشتباه کرده است و خدا آگاه است.

و همچنین،…..سیوطی ….. آن را در شمار معجزات رسول خدا آورده است و در خصائص می گوید …..، یوشع روزي با جباران می جنگید، خورشید براي او متوقف شد و براي پیامبر ما (ص) در معراج چنین اتفاق افتاد و از این عجیب تر بازگشت خورشید است در وقتی که نماز عصر علی علیه السلام فوت شده بود و همچنین در اللئالی این روایت را بدون ایراد در سند از ابی ذر نقل نمودکه گفت (علی در روز شوري می گفت شما را به خداوند سوگند می دهم آیا در بین شما کسی است که براي او خورشید بازگشته باشد به جز من، در آن زمان که رسول خدا به خواب رفت و سرش را در دامن من نهاد! ….. …..)، نور الدین سمهودي در ذکر مسجد الفضیح معروف به مسجد الشمس، ….. آورده است: (نباید کسی گمان کند اینجا همان مکانی است که بعد از غروب آفتاب خورشید براي علی (رضی اﷲ عنه) برگشت، زیرا این واقعه در صهبا خیبر اتفاق افتاد و گفتار ابن حزمکه تصریح نموده، واقعه رد الشمس جعلی است و حال آنکه وقوع آن نزد علماء به اجماع بوده و آن براي علی علیه السلام اتفاق افتاده، پس قطعاً گوینده جعلی بودن آن، عقل ندارد و بی شعور و نابخرد است)، …..،

و به همین مضمون از بسیاري از راویان احادیث این روایت نقل گردیده است.

(کلب گوید اگر از این ناصبیان سؤال کنی ذوالقربی چه کسانی هستند که خدا امر به مودت آنها نموده است خواهند گفت ابابکر و عمر و عثمان و معاویه و یزید و همانگونه که شیطان اطاعت نکرد و استدلال کرد. اینها هم در فضایل و برتري هاي موکلان خود اطاعت نکرده و استدلال می نمایند و سؤال اینست چرا برخلاف فطرت عقل، کتاب خدا و اجماع امت و …..، قدم بر می دارند انا ﷲ و انا الیه راجعون آري وقتی سرهاي نحس آنان به طاق لحد خورد تازه متوجه جنایات خود و عقاید فاسد خود می شوند و آرزو می نمایند که برگردند ولی ….. حاشا و کلا هرگزاین برگشت نخواهد بود، آري فقط یک راه به جلو براي آنان آنهم به سوي دوزخ جاویدان براي آنها وجود دارد).

نقد کتاب ملل و نحل شهرستانی و پاسخ به یاوه هاي او:

در این کتاب …..، در فرازهاي آن نسبت هاي جعلی و آراء ساختگی و دروغ هاي فراوانی وجود دارد که خواننده نمی تواند آنها را نادیده بگیرد از جمله آنکه می گوید (هشام بن حکم متکلم شیعه قائل است به اینکه خداوند جسمی است داراي ابعاد در هفت وجب خودش و در جاي مخصوص و جهت خاصی قرار گرفته) و یا هشام در باره علی گوید (او خداي واجب الطاعه است.)، …..، البته تعدادي از بزرگان دین از جمله (علامه ابوبکر بن عتایقی؛ سید مرتضی، مرتضی الرازي، …..) تمامی نسبت هاي ناروایی را که او به شیعه داده رد نموده اند …..، و البته این نسبت ها جز در کتاب مخالفان فکري شیعه به منظور بیارزش جلوه دادن آنها در نزد عموم، در جاي دیگري وجود ندارد…..، و یا اینکه داستان سرایی نموده که پس از وفات علی بن محمد عسگري بار دیگر بین شیعه اختلاف بروز کرد، بعضی امامت جعفر بن علی و بعضی امامت حسن بن علی را قبول نمودند …..، آنگاه بعد از جعفر به علی بن جعفر و فاطمه بنت علی گرویدند …..

پاسخ: مردم به کاباره و تاترها می روند تا موضوعات تفریحی و خنده آوري بیابند یا براي گذراندن وقت موضوعات مضحکی از جنبه هاي خاص بشنوند و حال آنکه کتاب ملل و نحل شهرستانی براي مقاصد آنان جالب تر از آن محافل است.، و یا آنکه مدعی است که شیعه عقیده به تناسخ و حلول و تشبیه دارد ….،

…..پاسخ: (آیا شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسی فرود می آید؟ بر هر دروغگوي گنهکار)، آري، بین شما و عقاید شیعه در کتابهاي کلامی آنها از قدیم تا جدید هیچگونه مانع و رادعی نیست، اگر شما دستتان را براي بررسی آنها دراز کنید کسی آن را کوتاه نمی کند…..، و آنگاه از این عقایدي که شهرستانی در قرون وسطی و ط حسین و امثال او در قرون اخیر به شیعه نسبت می دهند، سوال کنید ….. که چگونه به چیزي که هیچ اصلی ندارد متمایل می شوند ….. .

نقد کتاب منهاج السنه ابن تیمیه:

اگر بخواهید به کتابی مراجعه کنید که مخالف مفهومش نامگذاري شده باشد به این کتاب مراجعه کنید، که نام منهاج السنه را به جاي منهاج البدعه بر آن قرار داده اند، و آن کتابی است پر از گمراهی ها، دروغ ها، سخنان بی دلیل، انکار مسلمات، تکفیر مسلمانان، ….. که به عنوان نمونه: گوید (از نادانی هاي شیعه کراهت آنان از عدد ده است …..، زیرا همه عشره مبشره را جزعلی دشمنی دارند …..)،

پاسخ: آیا این مطلب براي کسی که خود را شیخ الاسلام می نامد، عیب نیست که چنین مطالبی واهی، کذب و خلاف واقع را در کتاب خود منتشر نماید در خصوص موضوعی که در بین شیعیان وجود ندارد و ….. یا می گوید: (از نادانی هاي شیعه آنکه براي امام منتظرشان چند محل قرار داده اند و در آنجا انتظار او را می کشند، مانند سردابی در سامرا و گمان می کنند او در آنجا غایب شده است و چند جاي دیگر و گاهی حیوانی را در آنجا نگه می دارند تا وقت یبیرون آمد سوار شود)، و یا از (حماقت هاي آنان اینکه بره اي را نگهداري کرده و گاهی آن را رنگ قرمز زده زیرا عایشه را حمیرا می نامیدند و آن را عایشه فرض کرده حیوان را با کندن مو و آزارهاي دیگر شکنجه می کنند تا به این وسیله عایشه را کیفر دهند) و دیگر (پوستی را پر از روغن می کنند آنگاه شکم پوست را شکافته روغن از آن گرفته می خورند و می گوینداین بجاي زخم زدن به عمر و نوشیدن خون اوست) و یا (برخی از آنان دو الاغ از الاغ هاي آسیا را یکی به نام ابابکر و دیگري را به نام عمر نامگذاري کرده و آنگاه به وسیله کیفر دادن دو الاغ، عمر و ابوبکر را کیفر می دهند)، و یا (بعضی از آنها سگ هاي خود را ابوبکر و عمر نامگذاري و آنان را لعن می کنند)، ملاحظه می نمایید، …..،

پاسخ: ….. او چیزهایی را که نه تنها صفحات کتاب او، بلکه صفحات تاریخ زندگانی او وتاریخ قومش را سیاه کرده است به شیعه نسبت داده و …..، امثال این موهومات که خارج از بحثهاي علمی و گفتگوهاي دانشمندان است و تنها نسبت هایی است که مردم دون و ارازل و اوباش کوچه و بازار به هم می دهند، …..، ما به همین زودي شما را به متن امثال این بیانات آگاه می سازیم که ببینید چگونه نویسنده امروز باطل گرایی اش شدیدتر و آثارش وقیحتر و زبانش دروغگوتر و به باطل و فحشا از گذشتگان و استادان یاوه گویش بیشتر است و با این وصف جاي شگفتی است که همین آقایان، امت اسلامی را به کلمه توحید و وحدت کلمه، فرا می خوانند و ….. و یا می گوید (همه اتفاق دارند که دروغ در رافضیان از همه طوائف اهل قبله بیشتر است تا جایی که مولفان اخبار صحیح مانند بخاري از احدي از قدماي شیعه مانند عاصم بن حمزه و حارث اعور و عبداﷲ بن سلمه و …..، روایت نکرده است با اینکه آنان از نیکان شیعه هستند)،

پاسخ: (این سخن دروغ او در حالی است که کتب مولفان اخبار صحیح در صحاح سته یعنی کتاب هاي شش گانه اهل سنت که مقید به روایات صحیح بوده اند، به شرحی که ذکر گردید مملو از روایاتی است که از طریق قدماي شیعه اعم از صحابه و تابعین نیکوکارشان و از کسانی است که پس از آنها از مشایخ حدیث آمده اند، ….. و یا گوید (اصول دین نزد امامیه در چهار اصل است توحید، عدل، نبوت و امامت …..)،

پاسخ: نادانی این مرد را بنگرید که تا به کجا کشیده شده است که فرق بین اصول دین و اصول مذهب را نمی داند و امامت را که در اصول مذهب است به حساب اصول دین گذاشته است هر چند اگر امامت از اصول دین هم شمرده شود از مقیاس برهان دور نخواهد بود، زیرا خداوند سبحان، ولایت مولاي ما امیرالمومنین را به ولایت خود و ولایت رسول خود مقرون ساخته است ….. الی آخر،

و نیز می گوید (که رافضیان مساجد را که خداوند امرکرده احترام بگذارند و نامش را در آنها ببرند رها کرده نه نماز جمعه می خوانند و نه نماز جماعت …..، و قبوري را که خدا وپیامبرش ساختمان آن را حرام کرده اند، مانند خانه هاي بت پرستان می سازند و زیارتش را مانند عمل حج قرار می دهند…..)، که در ادامه حضرت علامه در نهایت قدرت و با استدلال کامل به تمامی آنها پاسخ لازم را می دهند …..، و نیز می فرمایند که او انکار می نماید نزول آیه ولایت (انما ولیکم اﷲ و …..)، را که درباره علی علیه السلام است …..، (که در این رابطه) به اوهام و یاوه هایی استدلال میکند که نمونه اجتهادات او را در مقابل نص زیاده از حد دیده ایم، مانند آنچه در حدیث رد الشمس می گفت و یا آنچه درآیه تطهیر، ….. و من تا این زمان نمی دانستم که تا این حد تعصب هاي جاهلانه می تواند انسان را مجبور به انکار حقایق ثابت شده نماید، تا حدي که امر به او مشتبه شده و تصور نماید که اجماع بر کذب بودن آن ثابت شده است و این در حالی است که پیشوایان و حفاظ حدیث نقل نموده و اسناد آن به اشخاصی چون امیرالمومنین، ابن عباس، ابی ذر، عمار، جابر و …..می رسد و این اسامی آن گروه حافظان و از راویان حدیث است که آن را در آثار خود نقل و صحت آن را پذیرفته اند، از جمله (واقدي متوفی 207، صنعانی 211، کشی 640، ابوسعید اشبح، نسایی 303، طبري، رازي، طبرانی، …..)،

(کلب گوید اي حضرت علامه اگر کسی خواب باشد به اشاره اي از خواب برخواهد خاست ولی اگر کسی خود را به خواب بزند بیدارکردن او بسیار مشکل است، اگر کسی بر کبر شیطان و قدرت طلبی و حسادت او بر حضرت آدم توجه کند می بیند که چگونه کبر، حرص، حسد او را وادار نمود که در مقابل خداوند قد علم کند و گفتار خداوند را رد نموده و به یاوه هاي خود استناد نماید و البته جزاي ابن تیمیه، ابن حزم، ابن جوزي و ابن کثیر و امثالهم که با سخنان دروغ و افتراهاي خود تخم نفاق و کینه را در قلوب مسلمانان پخش می نمایند و باعث کشتار و قتل عام بین آنها می شوند البته جز دوزخ جاویدان نخواهد بود خدایا به حق ذات اقدس خودت همه آن کسانی که با تعصب و عناد و دروغ پردازي و تهمت و افترا با محمد و آل محمد و با امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب دشمنی و در بین مسلمانان تفرقه ایجاد می نمایند را در آتش ابدي خود سرنگون بفرما آمین،آمین، آمین یا رب العالمین).

ایراد مردود آلوسی و پاسخ آن:

آلوسی در کتابش وقتی به آیه ولایت می رسد می گوید (این آیه نزولش چنانکه می پندارند تنها در حق علی نبوده بلکه درباره کل مهاجرین و انصار نازل شده و علی یکی از آنها است زیرا (الذین)، صیغه جمع است)، حضرت علامه می فرماید این مرد در گفتار خود به آهنگ ابن کثیر دمشقی می نوازد و بر اوزان او می بافد و از چاه او این آب را می کشد و به خود نسبت می دهد همان کسی که در تاریخ خود درباره این آیه می گوید، (در خصوص علی هیچ آیه اي از قرآن نازل نشده است)، اي گروه غفلت زادگان آیا این حقیقت روشن را فراموش کرده اید که هرگاه حکمی به عنوان عموم صادر شود به طوري که در یک جریان طبیعی قرار گیرد تا دیگران را به آوردن نظیر آن تشویق و یا از آوردن مثل و مانند آن باز دارد ….، از توجه سخن رأساً به سوي او موکدتر است و براي تصدیق این معنی نظایر فراوانی در قرآن کریم وجود دارد از جمله: این آیه، (الذین قالوا ان اﷲ فقیر و نحن اغنیا)، آنها که گفتند خدا فقیر است و ما بی نیاز، حسن گوید، گوینده این سخن حسین بن اخطب است …، خازن گوید هر چند این سخن را یک نفر یهودي گفته است ولی چون همه آنها به این سخن راضی بودند، سخن به همه نسبت داده شده است ….، و یا این آیه، (منهم الذین یوذون النبی) یعنی عده اي از آنان کسانی هستند که پیامبر را آزرده و می گویند (او گوش محض است)، و این آیه درباره مردي از منافقان به نام جلاس بن سوید است نازل شده است ….، و یا (والذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم ….، از بردگان شما آن هایی که مایل به بستن قرارداد (مکاتبه) اند با آنها قرارداد ببندید مشروط به اینکه در آنها خیري دانسته باشید …..)، که این آیه درباره صبیح مولی حویطب نازل شد …..، و یا (ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلماً ….، آنان که اموال یتیمان را به بیداد می خورند تنهاآتش در شکم خود فرو برده اند)، که مقاتل بن حیان گوید این آیه درباره مرتد بن زید الغطفانی نازل شده است و …..، و یاگوید (رافضیان نمی توانند ایمان علی و عدالت او را ثابت کنند تا چه رسد به امامت، مگر آنکه امامت ابوبکر، عمر و عثمان را بپذیرند زیرا اگر بخواهند این امتیازات را براي علی ثابت کنند دلیلی با آنها موافق نمی شود، چنانکه مسیحی اگر بخواهد نبوت مسیح را ثابت کند بدون پذیرفتن دین محمد هیچگونه دلیلی با او همراه نخواهد بود.)

(کلب گوید اي مسلمانان نظر کنید که چگونه این شخص فرومایه راجع به شخصیتی مثل علی علیه السلام اظهارنظر و یاوه سرایی می کند و ما در کتاب تفسیر خود اثبات نمودیم که چگونه براساس آیات کتاب خدا اینگونه اشخاص به صرف همین انتقادات، محارب با خدا و رسول او و مشرك محسوب می گردند و در جمعیت ظالمان داخل و در آتش ابدي دوزخ خداوند وارد خواهند شد)،

پاسخ:اي روزگار هر روز، من تو را با شگفتی هاي تازه تري می بینم، اي کاش می دانستم که چه زمان ایمان و عدالت علی احتیاج به برهان و استدلال پیدا کرده است و یا او در زمانی کافر بوده تا موضوع ایمان آوردن او مطرح باشد ….. (مضمون) …..، حضرت علامه پس از آوردن شمه اي از مصادیق فضائل امیرالمومنین ….. می فرماید، احادیث شیعه در این مطالب همگی متواتر است و در واقع این احادیث است که شیعه را ملزم به اعتراف به این همه فضائل براي علی علیه السلام کرده است، ولی شیعه چون با دیگران در مقام استدلال برآید، به احادیث اهل سنت استدلال می کند زیرا دلیل باید براي طرف مقابل الزام آور باشد …، و پس از بیان مستندات می فرماید: …. ولی اینها همه هیچکدام علت اصلی نبوده است و تنها این مرد خوشش آمده که رافضیان را به مسیحیان تشبیه کرده باشد و بین علی و ایمان معاویه حقه باز و یزید فاسق فاجر و جنایت کاران مستبد بنی امیه و هتاکان بنی عباس رابطه برقرار سازد و این امر را نهایت درجه علم و دیانت و ورع و ادب خود بداند ..، و نیز در کتاب سراسر یاوه خود، بزرگ مرد امت اسلام، نصیرالمله و الدین خواجه طوسی و پیروان او و همه رافضیان را به انواع هتاکی ومعاصی علنی از قبیل ضایع ساختن نماز و ارتکاب محرمات و حلال دانستن محرمات الهی و بی مبالاتی در امر مشروبات الکلی و فحشاء حتی در ماه مبارك رمضان و ترجیح شرك بر عبادت خدا نسبت می دهد و اینگونه کارها و امثال آنها را از حالات دائمی رافضیان می شمارد.

….. اعمال و رفتاري که هر کاوشگري می داند سراسر دروغ و خیال محض است که عنوان شده، تا با وسیله اشاعه فحشاء بین مسلمانان، شیعه را بدنام کند …، و نیز گوید (مشهورترین کسانی که مرتد شدند دشمنان ابی بکر صدیق (رضی اﷲ عنه) و پیروانشان مانند مسیلمه و تابعان او و دیگران هستند و رافضیان آنها را دوست دارند، چنانکه بسیاري از بزرگانشان مانند این امامی مذهب (علامه حلی) و دیگران گفته اند که رافضیان اهل رده را بر حق می دانند و می گویند ابوبکر صدیق آنان رابه ناحق کشته است …)،

پاسخ: کاش کسی پیدا می شد و از این مرد می پرسید که چه شخصی به او خبر داده که رافضیان مسیلمه و طرفدارانش را دوست دارند در حالیکه هنوز او را دروغگو دانسته و مسیلمه کذابش می گویند، ….. و این شیعیان هستند که با ایمان کامل نبوت را در انحصار خاتم پیامبران محمد سید الانبیاء (ص) دانسته و هر مدعی نبوتی غیر از او را کافر می دانند …..، اما کتابهاي پیشواي بزرگ ما علامه حلی در علم کلام و عقاید همه موجود است چه آنها که خطی هستند چه آنها که چاپی هستند آیا در کدامیک از آن کتابها این تهمت ها را می توان یافت آري فقط آنها را در قوطی عطاري دشمنی هاي کینه توزانه ابن تیمیه و در صندوق بدبینی هاي او می یابیم، بارالها تنها نزد تو شکایت می کنیم اللهم الیک المشتکی ….. .

(کلب گوید در روایت است که گاهی اشخاص سخنانی می گویند تا از آنها تعریف و تمجید شود و خداوند بواسطه آن گفتار آنان را در طبقات دوزخ فرو می برد پس تو به سخنان این یاوه گو و فرومایه منافق دقت نما که کار اوبجایی رسیده است که اظهار نظر کند درباره وصی و ذوالقربی رسول خدا و حال آنکه براساس آیات و روایات عمل او ازمصادیق حرب با رسول خدا و منطبق بر نفاق و کفر و شرك و بی ایمانی او به خدا و رسول و روز قیامت است و خود او درواقع از کسانی است که خداوند به آنان وعده دوزخ جاودانی را داده است و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحنمصلحون،).

انکار نزول سوره هل اتی درباره اهل بیت و پاسخ آن:

و نیز می گوید: ((علامه حلی) مطالب دروغی که نماینده جهل گوینده آن است آورده، مثل این سخن که (هل آتی) در حق آنان (اهل بیت) نازل شده است با اینکه هل اتی از سوره هاي مکی به اتفاق علماء است و علی بعد از هجرت با فاطمه ازدواج کرده و حسن و حسین بعد از نزول سوره هل اتی بدنیا آمده اند و …..)،

پاسخ: نادانی این مرد به یک باب و دو باب محدود نمی شود، او همانطور که در عقاید نادان است در فرق اسلامی، سیره و احکام، حدیث ونیز علوم قرآن نیز نادان است و نمی داند که مکی بودن سوره منافات با آن ندارد که برخی از آیاتش در مدینه نازل شده باشد و بالعکس و این امر در تمامی سوره هاي قرآن جاري است …..، و مقصود ابن الحصار که گوید (از هر سوره مکی و یا مدنی آیاتی مستثنی هستند)، همین است و ثانیاً مطمئن ترین راه براي دانستن اینکه بدانیم سوره اي مکی یا مدنی است، مراجعه به روایات فراوانی است که شان نزول آن به اسناد مستفیض و متعدد رسیده است، نه استناد به سخنان بی مدرك و بی سند …..، و ثالثاً مکی بودن سوره هل اتی مورد اتفاق علما حدیث نیست بلکه بر عکس بیشتر آنها بنا بر نقل خازن بر خلاف آن نظر می دهند و …..، ابوجعفر نحاس به نقل از ابن عباس و سیوطی، بیهقی و ….. سوره مبارکه هل اتی را از سوره هاي مدنی می دانند …..، و رابعاً کسانی هستند که معتقدند در این سوره فقط یک و یا چند آیه مکی وجود دارد، مانند حسن، عکرمه، کلبی و …..، خامساً …..، با توجه به اینکه کلمه اسیر اراده عموم است ….. (و اینگونه اسیران در مدینه بعد از هجرت یافت می شدند نه قبل از آن در مکه …..)،

…..و یا این کلام او که می گوید: (گفتار او (علامه حلی) به اینکه آیه قل لا اسالکم علیه اجراً الا الموده فی القربی، محبت اهل بیت را واجب می کندغلط است چون این آیه مکی است …..،)،

پاسخ: اگر درکتاب این مرد نادان، جز این تقلب و تزویرها نسبت به اجر صاحب رسالت و سخنان دروغ و نسبت هاي باطل و تهمت هاي صریحش در این باره نبود، البته براي اثبات عار و ننگ او کافی بود….. در حالی است، که هیچکس به مکی بودن آیه تصریح ندارد، تا چه رسد به (ادعاي) اتفاق دروغین اهل علم نسبت به آن، …..، قرطبی و نیشابوري و خازن و شوکانی در تألیفات خود و …..)، تصریح نموده اند که سوره شوري به استثناء چهار آیه اول (قل لا اسالکم علیه اجرا …..) مکی است، اما شان نزول و اینکه این آیات در حق علی و فاطمه و فرزندان آنها نازل گردیده است صرفاً از مختصات علامه حلی و ملت شیعه نیستند، بلکه اتفاق تمام مسلمانان به غیر از افراد نادان و ناباب ازطرفداران روح اموي، مانند ابن تیمیه و ابن کثیر است …..،

و نیز گوید (اما حدیث مواخات (که علی برادر رسول خداست)، باطل و ساختگی است،

پاسخ: قضاوت هاي این مرد به بطلان حدیث (برادري یعنی مواخات)، که بین مسلمانان از روز نخست قطعیت داشته، نشانه جهل مرکب او در امر حدیث و سیرت است …..، او گویا بر خود واجب نموده که هر فضیلتی (که مربوطبه امیرالمومنین است) را انکار کند، هر چند به مجرد ادعا باشد تا بتواند تا آن را نادیده فرض کند …..، حافظ ابن حجر عسقلانی بعد از ذکر حدیث مواخات گوید، ابن تیمیمه در کتاب خود منکر عقد اخوت علی و پیامبر شده است ….. و اجتهاد او به قیاس در مقابل نص، و نشان نادانی او از حکمت (ماهیتی) برادري در اسلام است …..،

…..، و با همین مضمون بسیاري دیگر از بزرگان حدیث و روایت ضمن بیان (این حدیث سخنان بی خردانه او یعنی ابن تیمیه را محکوم و مردود اعلام نموده اند) و یا انکار این حدیث که آتش بر فاطمه و ذریه اش حرام شده است

و نیز گوید این حدیث را که او (علامه حلی) ازپیامبر (ص) نقل کرده است: (همانا فاطمه دامن عصمت خود را حفظ کرد پس خدا هم وجود او و ذریه او را بر آتش حرام نمود، به اتفاق حدیث شناسان دروغ است)…..،

پاسخ: شگفتی از این طرز مرد نادان است که تصور می کند که اجماع و اتفاق همه (علما و حدیث شناسان) در دست اوست و هرگاه هر حدیث، مسئله یا عقیده اي را نپسندید، به گروه دانشمندان بگوید اتفاق کنید پس آنگاه زنده و مرده او را اجابت نمایند و آنگاه او استدلال به اتفاق علما نماید، آري به جان حقیقت سوگند،اگر دروغ و بیهوده گویی ممنوع نبود، کسی بیشتر از آنچه این مرد بی خرد دروغ و یاوه گفته است نمی توانست دروغ و یاوه بهم ببافد.

راویان این حدیث از دانشمندان و حافظان حدیث:

این حدیث را (حاکم، خطیب بغدادي، بزار، ایویعلی، عقیلی، طبرانی، ابن شاهین، ابونعیم، محب طبري، ابن حجر، سیوطی، متقی هندي، هیثمی، زرقانی، صبان بدخشی…..) نقل نموده اند، آري البته وقتی صحت حدیث بر اهل اسلام قطعی شد، دیگر ایراد تراشی و اوهام و ….. او و امثال او چه ارزش دارد، و گوید این حدیث که رسول خدا فرمود (علی مع الحق و الحق مع العلی یدور معه حیث دار و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) یعنی (علی با حق است و حق با علی است هر کجا علی باشد حق به آن سو خواهد رفت و از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر به من برسند) از بزرگترین دروغ ها و نادانی ها است…..،

پاسخ: اما این حدیث را گروهی از حافظان و بزرگان حدیث از جمله (خطیب با سلسله اسناد از ابی ثابت مولی ابی ذر آورده که گفت: بر ام سلمه وارد شدم دیدم گریه می کند و بیاد علی است و می گوید شنیدم از پیامبر که می گوید (علی مع الحق والحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامه) این ام المومنین ام سلمه بانوي صحابی است، ولی آن مرد جاهل گفته است هیچ صحابی آن را روایت نکرده است، همانطور که گفته است که احدي از علما آن را نقل نکرده مگر اینکه بگوید خطیب با آن همه عظمت علمی از علما اسلام نیست و یا ام المومنین، صحابی محسوب نمی شود، این حدیث ام سلمه را سعد بن ابی وقاص نیز در خانه او شنید و می گوید از رسول خدا شنیدم فرمود علی مع الحق و یا الحق مع علی حیث کان واین سخن را پیامبر در خانه ام سلمه فرمود، پس مردي نزد ام سلمه فرستاده تا درباره حدیث از او سوال کرد، پس ام سلمه گفت: پیامبر این حدیث را در خانه من بیان فرمود، پس آن مرد به سعد گفت هیچگاه نزد من پست تر از امروز نبودي سعدگفت چرا؟ مرد پاسخ داد اگر من این سخن را از پیامبر صلی اﷲ علیه و آله شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزاري علی را رها نمی کردم …..، حافظ هیثمی به همین مضمون و حافظ ابن مردویه، و سمعانی یا سلسله سند آن را از عایشه نقل نموده اند و نیز ابن مردویه در مناقب و دیلمی در فردوس روایت نمودند (که وقتی شتر عایشه را (در جنگ جمل) پی کردند و عایشه به یکی از خانه هاي بصره وارد شد، (برادرش) محمد بن ابی بکر نزد او آمد و سلام کرد ولی عایشه با او حرف نزد، محمد گفت ترا به خدا سوگند می دهم آیا آن روز را به خاطر داري که خود تو این حدیث را براي من از پیامبر نقل کردي که پیامبر صلی اﷲ علیه و آله فرمود (حق همیشه با علی است و علی همیشه با حق است و هیچگاه با هم خلاف نمی کنند و از هم جدا نمی شوند)، گفت آري) و نیز ابن قتیبه از محمد بن ابی بکر نقل نمود که او به خواهرش عایشه (رضی اﷲ عنه) وارد شد و گفت آیا شنیده اي پیامبر خدا صلی اﷲ علیه و آله می گفت (علی مع الحق و الحق مع علی) آنوقت به جنگ او بیرون آمده اي و بهمین مضمون از زمخشري، خوارزمی، حموي و ابن مردویه …..، این روایت نقل شده است و ….. نیز احتجاج امیرالمومنین در روز شوري که فرمود (…….شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید رسول خدا (ص) فرمود حق با علی است و علی با حق است و هر جا علی برود حق با او می رود، همه پاسخ دادند آري (واﷲ) به خدا سوگند، ….) و نیز از طبرانی به همین مضمون در روز غدیر و رازي نیز در تفسیر خود آورده …..،

(و اما اینکه علی بن ابی طالب (رضی اﷲ عنه) بسم اﷲ الرحمن الرحیم را به جهر (بلند) ادا می فرمود به تواتر ثابت شده است و هر کس در دینش به علی بن ابی طالب اقتدا نماید، البته هدایت یافته و دلیل این امر گفتار آنحضرت (صلی اﷲ علیه و اله) است که فرمود: (خدایا حق را با علی هر جا که باشد همراه ساز)) و حافظ گنجی و …..، ازرسول خدا صلی اﷲ علیه و آله نقل نموده اند که به علی علیه السلام فرمود (ان الحق معک و الحق علی لسانک و فی قلبک و بین عینیک و الایمان خالط لحمک و دمک کما خالط لحمی و دمی ….. یعنی حق با تو و در قلب تو و در میان دیدگان توست و ایمان با گوشت و خون تو آمیخته است چنانکه با گوشت و خون من آمیخته است)، ….. (حضرت علامه می فرماید)کاش من می دانستم چرا (به گفته این مرد) ساحت پیامبر خدا از این کلام منزه است …..، اما من علت آن را می گویم دلیل آن اینست که این کلام درباره فضیلت مولاي ما امیرالمومنین است و این مرد از این موضوع راضی نیست پس چه خوب داوري است خدا و چه خوب خصمی است محمد (ص) …..، .

انکار حدیث ان اﷲ یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها:

او در انکار این حدیث گوید: این حدیث، دروغی از او (علامه) است …..،)،

پاسخ: اما این حدیث اسناد معروفی نزد حفاظ و بزرگان دارد …..، که آن را از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله نقل نموده اند از جمله (امام

ابوالحسن الرضا سلام اﷲ علیه، ابوموسی بن مثنی متوفی 252، ابوبکر ابن ابی عاصم متوفی 287، ابوعلی موصلی متوفی 307، طبرانی، حاکم نیشابوري، ابوسعید خرگوشی، ابونعیم، ابن عساکر، سبط ابن جوزي، محب الدین طبرانی، ابن حجر عسقلانی) …..

انکار اینکه علی فاروق بین حق و باطل است:

گوید این حدیث پیامبر درباره علی که هذا فاروق امتی یفرق بین اهل الحق و الباطل و این گفتار عبداﷲ بن عمر که گفت (مادر عهد پیامبر (ص) منافقان را جز از راه دشمنی با علی نمی شناختیم) ساختگی و دروغ است …..)،

پاسخ: جامع ترین سخنی که با این مرد غافل منطبق است سخنی است که….. (قدرت سخن به او داده شده ولی قدرت تعقل داده داده نشده است).

و یا احادیث وارده در اینکه (حب علی نشانه ایمان و دشمنی با علی علامت نفاق است)، ابن تیمیه می گوید این حدیث را به پیامبربه دروغ نسبت داده اند)…..، و حال آنکه این حدیث تنها از عبداﷲ بن عمر نقل نگردیده بلکه مورد اتفاق گروهی از صحابه است از جمله :

1.ابوذر که گوید (منافقان را در دوره پیامبر با سه علامت می شناختیم : تکذیب خدا و رسول، تخلف از نماز، دشمنی با علی بن ابیطالب).

این حدیث را خطیب، طبري، جزري، سبوطی و ….. نقل نموده اند.

2.ابوسعید خدري گوید: (ما گروه انصار منافقان را به دشمنی با علی می شناختیم)، که این حدیث را ترمذي، جزري، زرنديو ….. نقل نموده اند.

به همین مضمون احمد، ابن عبدالبر، محب الدین، هیثمی از جابر بن عبداﷲ انصاري و جزري در اسنی از ابوسعید محمد بن هیثم و آنچه که نقل گردید، هر کدام متکی به احادیثی است از جمله آنچه از امیرالمومنین روایت گردیده که فرمود (سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را آفرید که این عهدي است که پیامبر (ص) با من در میان نهاد که مرا دوست نمی دارد مگر مومن و دشمن نمی دارد مگر منافق)، (این حدیث را مسلم در صحیح، ترمذي در جامع، ابن ماجه در سنن، نسایی در سنن، ابوحاتم، البغوي، محب الدین طبري، ابن عبدالبر، ابن الاثیر، ابن طلحه، ابن کثیر، حمویی به چهار طریق، جزري، ابن صباغ مالکی …..،عجلویی نقل نماید که وقتی این حدیث بر این حبان نقل شد، از این جماعت پرسید آیا این روایت صحیح است گفت آري گفت (پس آن گروه که با او جنگیده اند و به روي او شمشیر کشیده اند، آیا او را دوست داشته اند یا از گروه دشمنان او بوده اند؟)،

باز هم به همین مضمون از علی علیه السلام نقل گردیده که فرمودند (همانا عهدي از پیامبر است به من، که دوست نمی دارد ترا مگر مومن و دشمن نمی دارد ترا مگر منافق)، که این حدیث را نیز احمد، خطیب،نسایی، ابونعیم ….. نقل نموده اند،

و نیز از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود (اگر بینی مومن را با این شمشیر بکوبم تا مرا دشمن دارد مرا دشمن نخواهد داشت و اگر دنیا را یکجا به دامن منافق بریزم تا مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت زیرا قضاي الهی چنین است و بر زبان پیامبر (ص) گذشته است که فرمود (یا علی هیچگاه مومن ترا دشمن نمی گیرد و هیچگاه منافق تو را دوست نخواهد داشت)،

(کلب گوید مولاي ما امیرالمومنین سرچشمه همه خوبی ها و نفس رسول خدا و وصی آن حضرت است و ابن تیمیه و امثال او بدون آنکه آن حضرت به آنها بدي کرده باشد به دشمنی او برخاسته اند پس صدق رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله امّا قسم به خداوندي که جهان هستی را خلق کرد و بهشت و جهنم را آفرید اي ابن تیمیه تو و امثال تو بدانید که دریاي عظیم و مواج فضایل مولاي ما علی علیه السلام با آب دهان سگانی چون شما آلوده و ملوث نخواهد شد و خداوند نور ولی خود را تمام می نماید اگرچه منافقان چون تو اکراه داشته باشند).

این حدیث را ابن ابی الحدید و …..، نقل نموده و نیز در یکی از خطبه هاي امیرالمومنین به همین مضمون وارد است و که این روایت را ابن فارس و زرندي به همین مضمون از حبه العرفی….. نقل نموده اند و نیز از ام سلمه به همین مضمون با روایت ترمذي، ابن ابی شیبه و ….. و به صورت دیگر از احمد، محب الدین و …..، و به همین مضمون روایت دیگر از رسول خدا که فرمود من شما را به دوستی ذوالقرنین این امت سفارش می کنم…..، که آن را احمد و ابن ابی الحدید…..، نقل نموده اند و به همین مضمون از ابن عباس که هیثمی آن را نقل نموده و از جمله احادیثی که امیرالمومنین در روز شوري به آن استناد نمود همین حدیث است که فرمود (……. شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما کسی به غیر از من هست که پیامبر به او گفته باشد تو را دوست نمی دارد مگر مومن و دشمن نخواهد داشت مگر منافق، پس همگی پاسخ دادند نه به غیر از تو کسی نیست.)، و نیز از رسول خدا روایت است که فرمود (یا علی اگر تو نبودي مومنان پس از من شناخته نمی شدند) و یا نقل نموده اند که (عمر بن الخطاب به مردي که به علی ناسزا می گفت خطاب کرد که به گمانم تومنافقی …..)، و نیز گروه بسیاري از حفاظ و بزرگان از جمله حاکم، ابونعیم ….. آورده اند که پیامبر فرمود (پس از من به زودي آزمایش پدید خواهد آمد، وقتی چنین شد دست از علی بر ندارید …..، که او صدیق اکبر و فاروق بین حق و باطل این امت و امیرمومنان است…..،)، ابن تیمیه گوید این حدیث در کتب علمی مورد اعتماد نیست، پس اگر این کینه توز نادان کتب صحاح و مسانید علماء اسلام را کتب علمی نمی داند، پس هیچ سندي البته اعتبار و صحت و معروفیت نخواهد داشت.

و یا جنگ جمل و صفین به دستور خدا نبوده و بلکه اجتهاد علی بوده است: او گوید که جنگ علی (رضی اﷲ عنه) در روز جمل و صفین به امر رسول خدا (ص) نبوده بلکه نظر شخصی او بود …..،

پاسخ: من از نادانی این انسان که به راستی نادان آفریده شده است تعجب می کنم که او چگونه مسلمانی است که شئون امامت را نمی داند و …..، ….. ما می دانیم که در دل او چه وسوسه هایی می گذرد هدف این مرد از این (یاوه سرایی ها) آن است که بگوید امیرالمومنین با دشمان خود در راي و اجتهاد برابرند و هر دو مجتهد بوده اند و راي آنان چه خطا و چه صواب الزام آور و براي درستکار دو صواب و براي خطاکار یک صواب است.

(کلب گوید تا با این توجیهات شیطانی بتواند اعمال امامان خود معاویه و یزید یعنی همان جنایتکارانی که با فتنه هاي سیاه خود خون مقدسین را در صدر اسلام بر زمین جاري نموده اند توجیه نماید …..، هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین، تنزل علی کل افاك اثیم، …..، و سیعلم الذین ظلموا اي منقلب ینقلبون).

احادیث وارده در این مطلب و راویان و حافظان این حدیث:

اول در احادیث وارده در این سخن پیامبر به همسران خود که فرمود (کدام یک از شما صاحب شتر پرمو خواهید شد که(براي جنگ) خروج می نماید و سگ هاي محله حواب بر او عوعو می کنند و کشتگان فراوانی در اطراف او بر زمین می افتند و تا نزدیکی کشته و مقتول شدن می رود و نجات می یابد؟)، ….. و به همین مضمون ….. که فرمود: (کاش می دانستم کدام یک از شما زنان، در حالی که با لشکري به سوي مشرق می روید سگان حواب بر او پارس خواهند کرد)، و این کلام ایشان صلی اﷲ علیه و آله به عایشه که (گویا می نگرم که بر یکی از شما همسران من سگ هاي حواب پارس کرده و بانگ می زنند، پس بر حذر باش و بترس اي عایشه که آن شخص تو نباشی)، و به نقل دیگر (اي حمیرا تو آن شخص نباشی) و سخن دیگر از ایشان به عایشه (اي حمیرا، گویا ترا می بینم که سگ هاي محله حواب بر تو پارس می کنند و تو با علی در حالی که بر او ستمگر باشی به کشتار و مقاتلی اقدام نمایی،…)، و در بیان دیگر خود (ص) خطاب به علی علیه السلام (……. اگر گوشه اي از کار عایشه را بدست گرفتی با او مدارا کن…..)، و در کلام دیگر فرمود (پس از من قومی به قتال و محاربه با علی خواهند پرداخت که این قوم (درواقع) به روي خدا شمشیر می کشند و هر کس از شما نتواند با دست خود با این (دشمنان) قوم جنگ نماید باید به زبان و هر کس نتواند با زبان جنگ نماید، پس باید به قلب خود با آنها مبارزه نماید، و راه دیگري در پیش نیست.)، این حدیث را طبرانی در مجمع، و …..، آورده است، به حذیفه الیمان گفتند، براي ما حدیثی را که از رسول خدا شنیده اي خبر بده، (گفت اگر چنین نمایم آیا سزا مرا سنگسار خواهد بود، گفتند سبحان اﷲ. گفت اگر بگویم که یکی از مادران شما (زنان پیامبر که به ام المومنین معروفند) با شما با سپاهی مجهز جنگ خواهد کرد و بر روي شما شمشیر خواهد کشید، مرا تصدیق نمی کنید گفتند سبحان اﷲ کیست که بتواند در این امر تو را تصدیق کند گفت، حمیرا با لشکري که مردان قوي هیکل او را می رانند به سوي شما خواهد آمد.)، طبري و دیگران روایت کرده اند که (چون عایشه رضی اﷲ عنها صداي پارس سگان را در حواب شنید، سوال کرد این چه آبی است (این آب را به نام کدام محله می خوانند) گفتند حواب گفت اناﷲ و انا الیه راجعون، همانا من همان زنی هستم که شنیدم پیامبر (ص) در میان جمع همسرانش می گفت کاش می دانستم بر کدامیک از شما سگ هاي حواب پارس می کنند پس اراده بازگشت نمود ولی عبداﷲ بن زبیر نزد او آمد و ظاهراً به او گفت هر کس گفت این محل محله حواب است دروغ می گوید، تا جایی آن سخن تکرار شد که عایشه از آن محل رد شد)، عرفی صاحب شتر عایشه گوید (وقتی شبانه بر آب محله حواب وارد شدیم، سگ هاي محله حواب بر ما به شدت پارس کرده و به عو عو افتادند پس سوال کردند این چه آبی است (متعلق به کدام محله است)، من گفتم آب (محله) حواب است، پس عایشه با صداي بلند جیغ کشید، آنگاه بر بازوي شتر خود زد تا آن را نشانید، و سپس گفت به خدا سوگند من همان شخص هستم صاحب سگ هاي حواب که بر آن شبانه وارد شدم، مرا بازگردانید و این سخن را سه بار تکرار کرد و شتر سواریش را فرو نشاند و دیگران نیزشتران خود را دراطراف او بر زمین نشاندند و از رفتن امتناع می کرد تا فرداي آن روز که درست یک شبانه روز گذشته بود.آنگاه ابن زبیر نزد او آمد و به دروغ گفت (النجاء النجاء فقد ادرککم و اﷲ علی بن ابی طالب) یعنی (نجات دهید، نجات دهید، قسم به خدا علی بن ابیطالب به شما نزدیک شد)، پس گوید آنگاه همه ترسیده حرکت کردند و بر من ناسزا گفتند.)،

این واقعه درحدیث قیس بن ابی حازم و نیز به همین مضمون در معجم البلدان هم نقل گردیده است.، حضرت علامه فرماید: (قومی را که خدا هدایت کند تا آن زمان که راه پرهیز از خطا را به آنها نشان ندهد گمراه نخواهد کرد) …..، به تحقیق که به صحت پیوسته است که رسول خدا (ص) به زبیر فرمود (……. تو با علی خواهی جنگید در حالی که بر او ستمکار هستی) و علی علیه السلام در روز جمل بر زبیر احتجاج فرموده و گفت (……. اي زبیر آیا به خاطر داري که پیامبر خدا (ص) بتو فرمود که تو بامن در حالی که ستمگر هستی نبرد خواهی کرد؟ گفت آري)، این حدیث را حاکم، بیهقی، ابویعلی، ابونعیم، طبري، ابوالفرج، ابن عبدربه، مسعودي، قاضی، ابن اثیر، ابن طلحه، محب الدین، هیثمی، ابن حجر، قسطلانی، زرقانی، سیوطی، …..، در آثار خود آورده اند و نیز گفتار اصحاب رسول خداست که مامور بودند به همراه علی علیه السلام با قاسطین و مارقین و ناکثین جنگ نمایند که از جمله آنان هستند ابوایوب انصاري آن صحابی بزرگ که ابوصادق از او نقل نماید (در زمانی که ابوایوب وارد عراق شد قبیله ازد براي او پرواري (قربانی) هدیه فرستادند و حامل هدیه من بودم، پس بر او وارد شده و گفتم خداوند ترا به مصاحبت پیامبرش گرامی داشت در این زمان تو را می بینم که رو در روي مردم با آنها می جنگی و گاهی با این گروه و زمانی با آن گروه نبرد می کنی پاسخ داد که رسول خدا صلی اﷲ علیه واله از ما عهد و پیمان گرفت که همراه با علی با ناکثین جنگ نمائیم که ما جنگ نمودیم (با اصحاب جمل) و از ما پیمانی گرفت که همراه با علی با قاسطین مقاتله نمائیم که اکنون با آنها در جنگ و ستیزه هستیم که مقصود معاویه و یاران اوست و نیز از ما عهد و پیمان گرفت که با علی با مارقین جنگ نمائیم که من هنوز آنها را ندیده ام)، و نیز علقمه و اسود از ابی ایوب روایت نموده اند که او گفت (رسول خدا ما را به جنگ با سه گروه در رکاب علی علیه السلام امر نموده است ناکثین و قاسطین و مارقین …..)، و با همین مضامین این روایات از عتاب بن ثعلبه و از ابوایوب انصاري نقل گردیده که او در زمان خلافت عمر بن الخطاب می گفت: (رسول خدا مرا به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین در رکاب علی امر فرمود …..) و اصبغ بن نباته و ابوسعید خدري، ابوالیقظان عمار بن یاسر، طبرانی، ابویعلی و هیثمی این روایت را با همین مضامین نقل نموده اند و با این مضمون از خلید العصري، از علی علیه السلام در روز نهروان نقل شده و نیز عمار بن یاسر گوید (رسول خدا به علی فرمود، یا علی بزودي با گروه ستمکار نبرد خواهی کرد، پس در آن روز هر کس تو را یاري نکند از من نیست) و نیز از عمار بن یاسر است که به ابوموسی خطاب کرد و گفت: (من گواهی می دهم که رسول خدا علی را به جنگ با ناکثین امر کرد و براي من افرادي را نام برد و او را به جنگ با قاسطین امرفرمود و اگر بخواهی حاضرم گواهان اقامه کنم تا گواهی دهند که رسول خدا تو را شخصاً نهی کرد و از اینکه در فتنه داخل شوي برحذر داشت)، و این حدیث از ابوایوب انصاري، عبداﷲ بن مسعود، علی بن ربیعه والبی، ابوسعید مولی رباب، سعد بن عباده و ابن عساکر از طریق زید شهید، انس بن عمرو، عبداﷲ بن مسعود ….، که رسول خدا فرمود: (یا علی تو امیرالمومنین، تو سوار عرب، کشنده ناکثین و قاسطین و مارقین هستی و تو برادر من و دوست هر مومن و مومنه هستی، …..).

انکار مناقب (دهگانه مخصوص علی بن ابیطالب):

ابن تیمیه گفت رافضی (علامه حلی) گوید از عمرو این مضمون روایت شده که گفت براي علی بن ابیطالب ده فضیلت انحصاري است:

1-(مضمون) اعطاء رایت (پرچم) در غزوه خیبر

2-ابلاغ سوره برائت (و گرفتن آن از ابوبکر و دادن آن به علی و این گفتار که این سوره را بایستی کسی ابلاغ نمی کند مگرآنکه او از من و من از او باشم)

3-این گفتار رسول خدا به علی علیه السلام که تو ولی و همکار منی در دنیا و آخرت در روز اطعام خاندان در مکه  . . . . . (اطعام عشیره اقربین).

4-اولین ایمان آورندگان بعد از خدیجه از مردان

5-حدیث کساء و نزول آیات تطهیر

6-فضیلت لیله المبیت (جانثاري در شب هجرت)

7-حدیث منزلت در زمان اعزام به جنگ تبوك

8-تو ولی همه مومنین بعد از من هستی

9-بستن تمامی ابواب خانه اصحاب به مسجد، مگر درب خانه علی

10-و درباره او گفت من کنت مولاه فعلی مولاه …

(کلب گوید اگر این ناصبی یاوه گو در زمان معاویه علیه الهاویه زندگی می کرد البته از مقربین او و اگر با یزید بود وزیر او می شد و ….. ولی به حول و فضل الهی با آنان در دوزخ جاویدان مخلد معذب به عذاب جاویدان است زیرا، او نیز مانند آن امویان در ضمن یاوه سرایی هاي خود با لفاظی و دروغ پردازي سعی در تخریب احادیث و القاء شبهه بر اذهان مسلمانان دارد و تصور می نماید که توجیه شیطانی اجتهاد براي اظهارات کفرآمیز او و تخم نفاقی که در قلوب مسلمانان ریخته است حداقل یک ثواب منظور نموده و هرچه این جسارت بیشتر و این کفریات بیشتر باشد ثواب او بیشتر می شود ولی به محض ورود به حفره قبر ناگهان محاسبات او همه غلط از آب در می آید و ما در کتاب تفسیر خود اثبات نمودیم که چگونه اعتقاد او به لا اله الاّ اﷲ و ایمان به رسالت پیامبر ناجی او نمی شود بلکه خواهد دانست که این اعتقاد ظاهري در صورت محاربه عملی او با خداو رسول، به منزله شرك و مرتکب آن با حبط اعمال در دوزخ مخلد خواهد بود و در ضمن در آن زمان ترسناك خبري نیز ازثواب براي اجتهادهاي کفرآمیز او نیست چون به او خبر می دهند بخشش احتمالی خداوند براساس حکم کتاب خدا به خطا برمی گردد نه به اعمال مجرمانه و اعمال او از مصادیق جرم و ظلم و به منزله قتل امت محمد و شرك به خداوند و محاربه با رسول خدا و .. است)، او گوید اگر حدیث عمر بن میمون ثابت شود روایت او مرسل است نه مسند … و آن دري که به مسجد بازماند خانه ابوبکر بود).

پاسخ اعتراض در حدیث منزلت:

اي کاش که این مرد مطالعه کتاب خود را بر دانشمندان و اهل دانش و اهل تحقیق، تحریم و مطالعه آن را فقط به جاهلان کهنه پرست (و عوام) که قادر به تشخیص خوب و بد نیستند محدود می نمود، زیرا وقتی این کتاب به دست دانشمند محقق بیفتد، سوء نیت ها و جهل هاي او آشکار می شود و همه خواهند فهمید که این کتاب از راستی و امانت به دور بوده و جز دروغ و (یاوه) ….. در آن مذکور نگردیده است و وقتی عنوان شیخ الاسلام را براي خود دست و پا نمود، ….. تصور می کرد که مسلمانان هر سخنی را از او خواهند پذیرفت …..، اول آنکه می گوید این حدیث مرسل است نه مسند: به نظر می رسد که دیدگان او از مراجعه به آثار امام مذهبش (احمد بن حنبل)، هم کور است که این حدیث را با سلسله اسناد از ابن عباس نقل نموده و ….، و همین روایت را با همین مضمون از نسایی، حاکم، ابویعلی، ابن عساکر، ابن حجر و گروه بسیار دیگر از حافظان بزرگ حدیث امت اسلام که رجال آنها هم همه صحیح وموثقند را نقل گردیده است، پس او چه حقی دارد که حدیث مسند را با دروغ عوامفریبانه خود مرسل خواند و سند متصل روایتی را که صحیح و ثابت است براي (فریب عوام) منکر شود …..، (این مرد یاوه گو) اراده نموده است با کوچک جلوه دادن امر جانشینی پیامبر اعظم اسلام گفتار رسول خدا را تخطئه و بر آن ایراد وارد نماید، تا با این عمل به اهداف پلید خوددست یابد) و حال آنکه وضعیت خاص در واقعه مذکور یعنی عزیمت رسول خدا به جنگ تبوك و احتمال قوي پیشدستی سپاه جرار پادشاه روم (هرقل) و لزوم جلوگیري از انجام توطئه منافقین در ریشه کن نمودن اساس اسلام و …..، نیاز به جانشینی فردي چون امیرالمومنین در مرکز اسلام لازم بود و لذا آنان با فرض اینکه رسول خدا و صحابه قدرت داخلی مقاومت در برابرآنها را ندارند، گروهی از منافقین در مدینه مانده و در پی تضعیف قدرت و نزدیکی به امپراطور روم که در آن زمان عازم مدینه بود گردیدند تا در اولین فرصت اقدام به شورش و انقلاب در مسیر نابودي اسلام نمایند، پس در این وضع حساس جانشین پیامبر در مدینه می بایست شخصی چون امیرالمومنین باشد که با قاطعیت و قدرت شخصیتی خود از وقوع چنین خطري جلوگیري نماید و …..، و لذا پیامبر (ص) در زمان حرکت فرمود (لابد ان اقیم او نقیم) یعنی (چاره اي نیست یا من باید بمانم یا تو باید بمانی)، پس آنگاه علی علیه السلام را بر جاي خود قرار داد و در تاکید آن فرمود (لاینبغی ان اذهب الا وانت خلیفتی)، یعنی (شایسته نیست که بروم مگر آنکه تو بجاي من بمانی) که مفهومی جز براي این واقعه ندارد و با اشاره به حدیث منزلت، این امر بیش از پیش حساسیت و اهمیت موضوع را نشان می دهد ….. الی آخر،

و نیز منطقی بودن این مقام وشان گفتار رسول خدا که سعد بن ابی وقاص همیشه آنها را بیان می نمود که (بخدا سوگند اگر یکی از سه فضیلت علی براين می بود من آن را برتر از هر چه آفتاب به آن بتابد می دانستم و سپس حدیث منزلت را بیان می نماید ..)، مسعودي پس ازبیان حدیث گوید …..، (وقتی سعد این جمله را به معاویه گفت و مردم از مجلس آماده برخاستن شدند، معاویه گفت پس چرا او را یاري نکردي و چرا در بیعت با او کوتاهی کردي، اگر من آنچه را که تو از پیامبر شنیدي شنیده بودم تا آخر عمر خدمتگذار علی می شدم، پس سعد پاسخ داد بخدا سوگند من به جاي تو از تو شایسته ترم …..)، و به همین مضمون،

و دیگرگفتار امام ابی البسطام شعبه بن حجاج درباره حدیث است که گوید (هارون افضل امت موسی بوده پس باید علی هم افضل امت محمد باشد تا این نص صریح که روایت آن هم صحیح است محفوظ ماند چنانکه موسی به برادرش هارون گفتاخلفنی فی قومی و اصلح یعنی تو در میان قوم جانشین من باش و به صلاح آنها کوشش کن …..)، و یکی دیگر از احادیثی که آن مرد تکذیب می کند، حدیث بستن درهاي منزل تمامی صحابه به مسجد، به استثناء علی علیه السلام است که می گوید شیعیان آن را جعل کرده اند …..،.

پاسخ اعتراضات و از جمله اثبات حدیث سد ابواب:

پاسخ: ما براي انتساب جعل حدیث در این مورد به شیعه علی، دلیلی جز بی شرمی و پرمدعایی و رد کردن حقایق مسلم …..نمی شناسیم، این کتاب هاي پیشوایان اهل سنت و از جمله مسند امام مذهب او احمد است که در برابر چشمان (بی شرم و کینه توز) اوست که روایت مذکور را با سند هاي فراوانی که همه صحیح و حسن هستند از گروهی از صحابه که تعدادشان به حد تواتر اصطلاحی خودشان می رسد، نقل کرده اند از جمله (زید بن ارقم (مضمون) می گوید: (چند نفر از اصحاب پیامبردرهاي رفت و آمدشان در داخل مسجد بود و پس از دستور رسول خدا در بستن در خانه آنان، مردم به سخن درآمدند پس پیامبر برخاست و پس از درود و ثناي حق، چنین بیان داشت که من گفتم این درها را جز در خانه علی به مسجد ببندید و بعضی از شما حرفهایی زدند پس آگاه باشید من دري را از پیش خود (با نظرخود) نمی بندم و دري را (با نظر شخصی خود)نمی گشایم بلکه مرا به انجام آن دستور دادند و من اطاعت کردم ….. (یعنی خداوند به آن امر فرمود))، بررسی سند نشان می دهد که حدیث به تصریح حفاظ صحیح و رجالش همگی موثقند، این حدیث را (نسایی، حاکم، ضیاء مقدسی، کلاباذي، سعید بن منصور، محب الدین طبري، خطیب بغدادي، گنجی، سبط ابن جوزي، ابن ابی الحدید، ابن کثیر، ابن حجر و …..، درآثار خود نقل نموده اند.

(کلب گوید بر دهان این یاوه گو دقت نما که چگونه از یاوه گویی کف نموده است و مانند سگان هار پارس می نماید آري اگر او را رها کنی پارس می کند و اگر به او حمله کنی باز هم پارس می کند، اعتقاد من بر آن است که گناه ابن تیمیه و ابن حزم و امثال آنان و راضی بودن به قول و فعل و عقاید آنها از گناه ابن ملجم مرادي قاتل علی علیه السلام بیشتر است زیرا او به سوي جسم علی علیه السلام تهاجم کرد ولی اینان به سوي حرمت و قداست علی علیه السلام یورش برده اند و خدا را شاهد وناظر می دانم که آنها مصداق تام و اتم و اکمل این آیه شریفه هستند که من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها وغضب اﷲ و لعنه و اعد له عذاباً عظیما آري این اراذل و اوباش امت اسلام آنقدر جري و جسور شده اند که به یار و وصی واشرف امت و ذوالقربی رسول خدا اینگونه اهانت نمایند زین الشیطان اعمالهم الا لعنه اﷲ علی الظالمین).

و نیز عبداله بن عمر بن الخطاب گوید، سه خصلت به فرزند ابیطالب داده شد که هرگاه یکی از آنها براي من بود، من آنها را از اشتران سرخ موي محبوبتر می داشتم، اول پیامبر خدا، دخترش را به ازدواج او درآورد و فرزندانی از او بهم رسانید و دوم درهاي (متصل به مسجد) را بست و تنها در خانه او را (به سوي مسجد) باز قرار داد، و سوم، پرچم را در روز خیبر به او داد. این روایت را احمد در مسند خود، هیثمی، ابن شیبه، ابونعیم، محب الدین، حمویی، ابن حجر …..، در آثار خود آورده اند.

و باز با همین مضمون علاء بن عرار از عبداﷲ بن عمر سوال کرد، از علی و عثمان برایم بگو و عبداﷲ گفت اما علی از او چیزي مپرس و به مقام او از نظر پیامبر توجه کن که او درهاي خانه ما را که به سوي مسجد باز می شد همه را بست ولی فقط در خانه او به مسجد باز باقی ماند و …..، این حدیث را نسایی، ابن حجر، ….. از براء بن عازب از زید ابن ارقم ….. نقل نموده اند.

و نیز عمر بن الخطاب از طریق ابوهریره گوید که سه خصلت به علی داده شد ….. اول ازدواج او بود با فاطمه و دوم سکونت او در مسجد با پیامبر خدا تا هر چه که بر آن حضرت رواست بر علی هم روا باشد و سوم به آن پرچم که روز خیبر به او داده شد. این حدیث را حاکم، ابویعلی، ابن السمان …..، نقل نموده اند. و همچنین با همین مضمون، این روایت از عبداﷲ ابن عباس با ذکر سلسله اسناد نقل گردیده است که (مضمون)، عبداﷲ بن عباس گفت: رسول خدا به علی فرمود که موسی از پروردگارش خواست تا مسجد او را براي هارون و ذریه اش پاك کند و من از پروردگار خود خواستم تا این مسجد را براي تو و ذریه بعد از تو پاك نماید، سپس به ابوبکر و عمر و …. گفت که درب خانه ها را ببندند و آنگاه بر فراز منبر رفته و فرمود: این من نبودم که درهاي خانه شما را به مسجد بستم و من نبودم که در خانه علی را به مسجد باز گذاشتم بلکه خداوند این درها را بست و آن را باز گذاشت،

و (در روایت دیگر) ….. فرمود: من بنده فرمانبري بیش نیستم و آنچه را مامور شدم عمل می نمایم و من تنها از آن وحی که بر من واقع می گردد پیروي می کنم. و این روایت با همین مضمون از سعید بن مالک و ابوسعید خدري نیز وارد شده است که گفت: سه چیز به علی داده شد که …، اول در روز غدیر خم که …، دوم در روز خیبر که ….. و سوم بستن درهاي خانه اصحاب به مسجد مگر درب خانه او (سد ابواب) …..، تا آنجا که گوید رسول خدا (ص) عمویش و دیگران را ازمسجد بیرون کرد و عباس گفت ما را از مسجد بیرون می کنی با اینکه ما بستگان نزدیک و مدافع تو و عموهاي تو هستیم وعلی را ساکن می کنی، پیامبر فرمود: من شما را خارج و علی را ساکن نکردم، بلکه خدا شما را خارج و علی را ساکن نمود…..، و علی با حال جنابت از مسجد عبور می فرمود

(کلب گوید که در این اشتراك موضوع با رسول خدا البته راز و رمز فراوان است که اولین آنها اینست که علی به منزله نفس رسول خدا است و او نیز مانند رسول خدا پاك و مطهر است و اینکه گواه مقام عصمت او و بقیه اهل کساء است و ….. سایر آیات کتاب خدا در اطاعت اولی الامر، محبت ذوالقربی، مباهله و ….. همگی در تائید و تحکیم یکدیگر گواهی عادل و شاهدي صادق بر این ادعا هستند.)

و نیز با همین مضمون از جابربن عبداﷲ …. و نیز از سعد بن ابی وقاص …. و انس بن مالک …. و بریده اسلمی روایت شده که خدایی بودن این دستور در خطبه رسول خدا مذکور و تأکید پیامبر که این کار را به امر خدا صورت داده است و سپس آن حضرت به آیات …..، ما ینطق عن الهوي ان هو الاوحی یوحی، استناد نموده و ….،

(کلب گوید عکس العمل هاي اصحاب برعظمت این فضیلت گواهی می دهد تا جایی که ابوبکر می گفت انا ﷲ و انا الیه راجعون و حمزه بنا به قول علی علیه السلام باگریه از مسجد بیرون رفت و نیز عباس …..)،

حضرت علامه در ادامه مطلب، نظر ناپسند حافظ ابن حجر را مذکور و بطور مبسوط به رد اعتقادات نارواي او می پردازد، …..، ابن ابی الحدید در شرح خود گوید که حدیث سد ابواب تنها براي علی بود و بکریه (طرفداران ابوبکر) آن را براي ابی بکر جعل و تقلب کرده اند …..، و این سخن رسول خدا که فرمود آگاه باشید که مسجد من بر هر زن حایض و هر مرد جنب، حرام است مگر محمد و اهل بیت محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین و نیز در روایتی دیگر رسول خدا فرمود من اسامی آنان را بیان کردم تا گمراه نشوید و نیز کلام آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله که فرمود به علی (ع) که: اما براي تو در مسجد من، آگاه باش که هر چه بر من حلال است بر تو حلال است و هر چه بر من حرام است برتو نیز حرام خواهد بود…..،

بررسی مجموع احادیث دلالت بر آن دارد که مقصود از بستن درب هاي اصحاب به مسجد براي تطهیر مسجد از آلودگی هاي ظاهري و باطنی بوده و هیچکس نمی بایست با حالت جنابت از آن عبور کند، اما اینکه در خانه پیامبر و خانه امیرالمومنین باید به همان حال بماند، علتش طهارت آن دو بزرگوار از هر پلیدي و آلودگی است که آیه تطهیر گواه صریح این حقیقت است و گواه دیگر این گفتار حدیث احتجاج آن حضرت در روز شوري است که در آن امیرالمومنین می فرماید: آیا در بین شما کسی جز من هست که کتاب خدا او را تطهیر کرده باشد، تا جایی که رسول خدا در هاي خانه تمام مهاجرین را ببندد و تنها در خانه مرا به سوي مسجد بگشاید، تا جایی که عموهاي پیامبر حمزه و عباس برخاسته و بگویند یا رسول اﷲ درهاي خانه ما را بستی و در خانه علی را گشودي، و آنگاه پیامبر فرمود: من در خانه او را نگشودم و درهاي خانه هاي شما را نبستم بلکه خدا در خانه او را گشود و درهاي خانه شما را بست، و آنگاه همه در پاسخ علی گفتند نه (جز توکسی نبود) …..،.

(کلب گوید این خبیث تمامی روایات و احادیث را که موردنظر او نیست جعلی و دروغ می داند و ما شخصیت و جایگاه اینگونه سران منافقان امت را در کتاب تفسیر خود تبین نموده و وضعیت آنان را به حکم کتاب خدا معلوم نموده ایم و این یاوه سرایان را نیز مانند مغزهاي متفکر منافق صدر اسلام و تحت عنوان سران منافقین که خداوند آنان را الذین فی قلوبهم مرض نامیده است را در این زمان شناسایی و این مشرکین را از پشت کتاب خدا بیرون آورده و رسوا نمودهایم الحمد ﷲ رب العالمین)

انکار حدیث ولایت :

ابن تیمیه در کتابش این حدیث را که پیامبر فرمود: انت ولی کل مومن بعدي، یعنی تو بعد از من صاحب اختیار هر مومنی خواهی بود را جعلی می داند.

پاسخ: حق مطلب آن بود که این مرد بگوید به اتفاق حدیث شناسان این حدیث صحیح است ….. آیا او گمان می نماید کسانی از پیشوایان علم حدیث که آن را روایت نموده اند از حدیث شناسان محسوب نمی شوند با اینکه در بین آنها احمد بن حنبل امام مذهبش وجود دارد که این حدیث را با رعایت سلسله اسناد صحیح از رجالی که همه آنها مورد وثوق هستند روایت کرده است …..: (که گروهی را پیامبر به

فرماندهی علی علیه السلام به جنگ فرستاد …..، چهار نفر از این افراد با یکدیگر هم پیمان شدند که کار علی را نزد پیامبر(ص) گزارش کنند …..، راوي گوید …..، وقتی بر پیامبر وارد شدیم مردي از همراهان ما برخاست و گفت یا رسول اﷲ در این سفر علی چنین و چنان کرد، پیامبر از او روي گردانید، پس دومی نیز گفت یا رسول اﷲ علی چنین و چنان کرد، پس پیامبر از او نیز روي گردانید، سپس سومی نیز همین عبارت را بکار برد، پس پیامبر رو به چهارمی کرد و در حالی که رنگ صورتش دگرگون شده بود فرمودند که دست از علی بردارید، دست از علی بردارید، دست از علی بردارید، علی از من است و من ازاو و او بعد از من صاحب اختیار هر مومنی است …..)، این حدیث را ابویعلی موصلی، ابن ابی شیبه، ابن جزي و ….. نیز نقل نموده اند،

این بود گوشه هایی ناچیز از یافته هاي ابن تیمیه و البته اگر تمام یاوه گویی هاي او را ذکر کنیم باید چهار جلد دیگر در رد او بنویسیم …..، النهایه ابن تیمیه، بنده اي است که خدا او را ترك کرده و گمراه و کور و کر و ذلیلش ساخته است پس واي بر هر مفتري گنه کار. (آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

(کلب گوید چرا ابن تیمیه و امثال او به این بدبختی و در نهایت دوزخ جاودانی خدا دچار شدند، چرا آنها دفع ضرر محتمل را عقلی ندانستند و چرا اینگونه بر علیه مولانا علی قصه سرایی کردند و تمام آنچه امت بر آن اجماع داشتند و حتی خلفاء اول و دوم به آن اقرار داشتند را نادیده گرفتند و …..،

آري هوي و هوس پرستی آري آنها نزد خود خیالاتی بافتند که قائل به لا اله الا اﷲ و محمد رسول اﷲ نجات یافته است و سپس در لباس اهل علم اظهار وجود کردند و بعد مدعی شدند هر عمل و فعل و فکري داشته باشند اگر خطا کنند یک ثواب و اگر درست بروند دو ثواب به آنها داده می شود و سپس اینگونه به وادي آتش دوزخ وارد شدند و جرئت آنان به حدي رسید که نسبت به مولانا امیرالمؤمنین هر جسارتی را روا داشتند و این ناسپاسی را نسبت به کسی که اسلام و مسلمین تاابدالآباد مدیون و مرهون تلاشها و مجاهدت هاي او هستند انجام دادند و آنوقت لذت بردند از اظهار وجود و تعریف و تمجیدگروهی ناصبی و خارج از دین پیرامون خود و مدعی فهم قرآن شدند در حالی که فرق بین مفاهیم کلمات خطا و جرم وعواقب مرتکب به آنان را در کتاب خدا فهم نکردند و ندانستند که صرف اعتقاد به لا اله الاّ اﷲ و محمد رسول اﷲ ناجی این منافقان نیست و شرایطی دارد وکمترین شرط آن معصیت نکردن رسول و عدم آزار و آن جرم هایی که خداوند به مرتکب آن وعده دوزخ ابدي داده است والبته خداوند او را مهلت نداد وگرنه این شقی کذاب و مفتري ذوالقربی رسول خدا را ائمه خود معاویه و یزید و ابن زیاد و …..معرفی می کرد و تو اکنون او را در دوزخ جاویدان و در قعر آن بسته شده و با سایر ظالمان در عذاب ابدي معذب ببین. پس اعمال او و امثال او براي ما درس عبرت باشد انشاء اﷲ تعالی).