تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد چهارم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

غدیر  و شعر و شعرا

شعرای قرن دوم و شعرای اهل بیت

قبل                           بعد

خلاصه جلد چهارم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعراي غدیر در قرن دوم:

ابو مستهل کمیت متولد سال 60 و متوفی به سال 126:

ترجمه: (…….، آن دو غم اشک آور که آنچنان درد انگیز و ماتم زاست خواب را از دیده ات و شادي را از یاد تو می برد/،….. پیغمبر که آشکارا مثانی، خوان اوست، و ابوالحسن علی (ع) که برگزیده اوست، ….. در روز دوح، دوح غدیر خم، ولایت او را آشکار فرمود که اي کاش اطاعت می شد / لیکن آن عده پیمان ولایت را شکستند، در حالی که من پیمانی به این عظمت ندیدم، من به آنها لعنت نمی فرستم / ولی اولی بدکاري کرد، و با این کار دومی که از دیگران به عدل و داد نزدیکتر و پاسدارتر نشان می داد، ستمگر و تبهکار شد، اینان فرمان پیشواي خود و مردي که در حوادث روزگار از همه استوارتر بود را ضایع گذاشتند و به گمراهی افتادند / حقش را فراموش کردند و به وي با آنکه بر همه آنها سرور بود، بدون آنکه اندك گناهی کرده باشد، ستم کردند، و به بنی امیه در هر کجا که فرود آیند، هر چند که از شمشیر و تازیانه آنها بترسی، بگو: آگاه باشید، من بیزارم از روزگاري که در آن با ترس به فرمانبري و فرمانبرداري از شما مجبور هستم، خدا گرسنه کند آنکه شما او را سیر کردید و سیر کند آن کسی را که با ستم شما گرسنه ماند و بدون واهمه می گویم: بزرگ قوم شما (معاویه) و خلیع(ولید بن عبدالملک) را خداوند لعنت کند، زیرا که اینها به جاي سیاستمدار دلخواه هاشمی نسب، بر مردم حکومت کردند،)، …..، این ابیات از قصاید درخشان کمیت (موسوم به هاشمیات) است که شماره آن چنانکه صاحب کتاب حدایث الوردیه تصریح نموده به 578 بیت می رسد، اما دست خائن ویران گري کرده و ابیات بسیاري از آن را حذف نموده، همان خیانت که این دست ها، در چاپ دیوان حسان، فرزدق و ابی نواس و غیر آن مرتکب شده اند. و لذا وقت آن است که دست جستجوگرپرده از چهره این خیانتهاي پنهانی بر دارد، چاپ لیدن این قصیده، که در سال 1904 به انجام رسیده است متضمن 536 بیت و در شرحی که به قلم استاد محمد شاکر خیاط است 560 بیت آمده و شرحی که به خامه استاد رافعی است 458بیت دارد (و با طلیعه هاي متفاوت):

در طبع لیدن و خیاط103 و شرح رافعی 102 بیت – در چاپ لیدن و خیاط140و شرح رافعی138 بیت – در طبع لیدن133و شرح خیاط132 و شرح رافعی 67در طبع لیدن و خیاط111شرح رافعی89در طبع لیدن و خیاط33شرح رافعی28 -در چاپ لیدن و خیاط20 شرح خیاط21 و در شرح رافعی 19در چاپ لیدن و خیاط 7 بیت شرح رافعی 5 بیت

غدیر  و شعر و شعرا

قصیده غدیریه عینیه (هاشمیات):

شیخ ما مفید در معنی کلمه مولی گوید که کمیت از رجالی است که به شعر او در فهم معانی قرآن استمداد کرده اند و همه دانشمندان به فصاحت و علم او در لغت شناسی و والایی مرثیه او در شعر …..، اجماع نموده اند و چنین کسی وقتی می گوید(و یوم الدوح، دوح غدیر خم / …..)، امامت علی را به خبر غدیر واجب دانسته و حضرتش را با توجه به معنی کلمه مولی به ریاست ستوده و بر کمیت با آن بزرگی و رتبه که در لغت و زبان عرب دارد، روا نیست که عباراتی را به نحوي بکار ببرد که در لغت هیچگاه به آن معنی بکار نرفته است، کراجکی در صفحه 154 (کنز الفوائد) خود با سلسله اسناد از (هناد بن سري)روایت نموده که او گفت: (امیرالمومنین علی بن ابی طالب را در خواب دیدم که به من فرمود اي هناد گفتم لبیک اي امیرمومنان فرمود آن شعر کمیت را برایم بخوان که با این بیت شروع می شود (و یوم الدوح، دوح غدیر خم …..)، پس می گوید من خواندم و آن حضرت فرمود اي هناد گوش فرا ده. گفتم بفرما سرور من. فرمود (و لم ار مثل ذاك الیوم یوما، و لمار مثله حقاً اضیعا)، شیخ ابوالفتوح در تفسیر خود آورده است که از کمیت روایت نموده اند که گفت (امیر المومنان (ع) را درخواب دیدم به من فرمود قصیده عینیه خود را بخوان من آن را خواندم تا به این بیت رسیدم (و یوم الدوح دوح غدیر خم …..)آن حضرت که درود ابدي و پیوسته خدا بر او باد فرمود درست گفته اي و خودش چنین ادامه داد (و لم ار مثل ذاك الیوم یوما، و لم ار مثله حقا اضیعا …..) سید در درجات،عقیلی در منهاج، ابن جوزي در تذکره ….، این روایت را نقل و مرزبانی گفته است که مذهب کمیت در تشیع و ستایش او ازخاندان پیامبر در زمان بنی امیه مشهور است ….. و آورده اند چون کمیت این قصیده را براي ابی جعفر محمد بن علی (الامام الطاهر) (رض) خواند حضرت درباره او دعا کرد، بیاضی عاملی در الصراط المستقیم خود از فرزند کمیت روایت نموده که او پیامبر را در خواب دیده که به وي فرمود قصیده عینیه پدرت را براي من بخوان و او خواند تا به اینجا رسید که: (و یوم الدوح، دوح غدیر خم …..) پیامبر به سختی گریسته و فرموده پدرت درست گفت خدایش رحمت کند آري به خدا سوگند (لم ار مثله حقاً اضیعا ….)،

غدیر  و شعر و شعرا

هاشمیات:

مسعودي هاشمیات را از کمیت دانسته و به ذکر آن پرداخته است و ابوالفرج و سید عباسی گفته اند که قصیده (هاشمیات)کمیت از بهترین اشعار اوست، (آمدي) و (ابن عمر بغدادي) گفته اند اشعار کمیت بن زید درباره خاندان پیامبر (ص) مشهوراست …..، ابوالفرج با سلسله سند از محمد بن علی نوفلی نقل نموده است که گفت از پدرم شنیدم که گفت: » چون کمیت به شاعري پرداخت اولین شعري که سرود، هاشمیات بود و آن را از دیگران پنهان می نمود، پس به نزد فرزدق بن غالب آمد وگفت اي ابافراس تو بزرگ مضر و شاعر این قبیله اي و من برادرزاده تو کمیت بن زید اسدي هستم ….. و بر زبانم شعري جاري شده و دوست دارم اول بر تو بخوانم تا اگرخوب است مرا به نشر آن فرمان دهی و اگر بد است مرا امر نمایی تا آن را پنهان کنم …..، پس فرزدق گفت اما عقل تو که خوب است امیدوارم شعر تو به اندازه عقلت باشد، بخوان آنچه را سروده اي، پس کمیت اشعار خود را خواند (شاد هستم ولی این شادي از شوق سپیدتنان نیست …..، اینان بنی هاشم و خاندان پیامبرند که خشنودي و خشم من به آنان و براي آنان است …..)، فرزدق گفت اي برادرزاده شعرت را منتشر کن، آري منتشر کن که به خدا سوگند تو شاعرتر از همه گذشتگان و بازماندگانی …..)، کشی در رجال خود (به این مضمون) روایت نماید که شخصی راوي شعر کمیت و هاشمیات او بود، ولی بعداً به مدت 25 سال خواندن آنها را ترك کرد زیرا آن عمل را حلال و جایز نمی دانست تا اینکه در خواب دید که قیامت شده و کتابی به او دادند چون باز کرد دید در آن نام دوستان علی بن ابی طالب را که به بهشت می روند ثبت نمودند و در آن نام کمیت بن زید اسدي نیز بود، پس از آن واقعه دوباره آن اشعار را براي مردم می خواند و نیز بغدادي درکتاب خزانه خود (به این مضمون) آورده است که خبر این قصیده به خالد قسري کارگزار هشام در عراق رسید و او خبر آن را به هشام فرستاد و هشام دستور قتل کمیت را صادر کرد، خالد کمیت را دستگیر کرد و به زندان انداخت و کمیت همسرخود را به زندان احضار کرد و لباس او را پوشیده از زندان گریخت چون خالد خبردار شد خواست که زن را مجازات کند، بنی اسد جمع شده او را تهدید کردند و گفتند ترا بر آن فریب خورده خاندان ما راهی نیست، پس خالد ترسیده آن زن را آزاد کرد.

غدیر  و شعر و شعرا

قصیده میمیه هاشمیات:

صاعد غلام کمیت گوید با کمیت به خدمت ابی جعفر محمد بن علی (ع) رسیدیم و وي این قصیده را براي حضرت خواند وحضرت دوبار فرمود: (خدایا کمیت را بیامرز.)، و با همین مضمون کشی با اسناد خود از زراره و ابن شهر آشوب در مناقب وطبري در اعلام خود این روایت را آورده اند و نیز مسعودي در کتاب مروج خود آورده است که کمیت به مدینه آمد و به خدمت ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن علی (رضی) رسید، شبی امام به او اجازه داد و او به شعر خواندن پرداخت تا به این بیت از قصیده میمیه خود رسید که: کشته نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرومایه و پست فطرت شد …..،)پس حضرت ابوجعفر گریست و فرمود اگر مالی داشتیم به تو می دادیم، ولی پاداش تو همان باشد که پیامبر به حسان بن ثابت فرمود …..، (تا زمانی که از ما خاندان دفاع می کنی همواره موید به روح القدس باشی)، پس کمیت به نزد عبداﷲ بن حسن بن علی آمد و شعر خود را خواند (مضمون) ….، و او مزرعه اي را به بهاي چهار هزار درهم به او داد ولی کمیت نپذیرفت وگفت من براي خدا این عمل را انجام داده و مزد نمی گیرم ….. و سپس عبداﷲ بن معاویه بن عبداﷲ بن جعفر بن ابی طالب برخاسته کیسه اي به چهار غلام خود داد و به خانه هاي بنی هاشم آمد و گفت اي بنی هاشم، کمیت در روزگاري که دیگران از ذکر فضیلت شما خاموش مانده اند به مدح شما شعر سروده و خون خود را در معرض خطر بنی امیه قرار داده است در این زمان بنی هاشم هر کس در خور توانایی خود از مال و زیورآلات جمع نموده و نزد کمیت آوردند ولی کمیت از قبول آنهاخودداري نمود …..، این شهر آشوب در مناقب خود این روایت را نقل و مذکور نموده که او از امام باقر علیه السلام لباس ایشان را به عنوان تبرك پذیرفت ولی پول را قبول ننمود …..

غدیر  و شعر و شعرا

قصیده بائیه هاشمیات:

دراغانی از دعبل خزاعی روایت نموده اند که گفت پیامبر را در خواب دیدم فرمود تو با کمیت بن زید چکار داري گفتم اي رسول خدا در میان من و او غیر از همان معارضه اي که میان همه شعرا هست، چیز دیگري نیست فرمود دیگر ادامه نده آیا مگر او سراینده این بیت نیست (فلا زلت فیهم …..)، به راستی که خداوند او را به برکت این بیت آمرزیده است و من پس از این خواب دست از معارضه با کمیت برداشتم، سیوطی در شرح شواهد خود آورده است که بنی اسد قوم خود را صاحب فضیلت بهره مندي از دعاي پیامبر به برکت اشعار کمیت می دانند، زیرا او پیامبر را در خواب دید و رسول خدا فرمودند که شعر (طربت و ما شوقا الی البیض …..) را بخوان و پس از خواندن این شعر پیامبر فرمود برکت بر تو باد برکت بر قوم تو باد وهمچنین در کوفه هر کس این قصیده او را نمی خواند شیعه نبود، سیوطی در کتاب خود از کمیت نقل نموده است که گفت پیامبر را در روزهایی که پنهانی می زیستم در خواب دیدم فرمود از چه می ترسی گفتم اي رسول خدا از بنی امیه و این بیت را براي حضرت خواندم: »الم ترنی من حب آل محمد / اروح و اغدوا خائفاً اترقب« یعنی آیا نمی بینی که به جهت دوستی آل محمد، صبح و شام را به ترس و واهمه می گذرانم، فرمود بیرون بیا که به راستی خداوند ترا در دنیا و آخرت امان داده است.

غدیر  و شعر و شعرا

قصیده لامیه هاشمیات:

«هان آیا هیچ کوردلی، نگران اندیشه خویش است ….. »، ابوالفرج با سلسله اسناد از ابی بکر حضرمی روایت کرده است که گفت در ایام تشریق در سرزمین منی، کمیت به محضر ابی جعفر محمد بن علی (ع) شرفیاب شد و گفت در ستایش شما شعري سروده ام که دوست دارم براي شما بخوانم، فرمود در این روزها بیاد خدا باش، کمیت خواهش کرد ابوجعفر اجازه داد، کمیت قصیده را خواند تا به اینجا رسید » یصیب به الرامون عن قوس غیر هم / فیا آخر اسدي له الغی اول«، یعنی تیراندازان (اصلی) با کمان دیگري (یزید) به سوي او (یعنی امام حسین علیه السلام) تیر می اندازند و واي بر آن آخري که زمینه تبهکاري را اولی براي او فراهم کرد»، پس ابی جعفر دستهاي خود را به آسمان بلند کرد و گفت خداوندا کمیت را بیامرز و این روایت با همین مضمون از محمد بن سهل دوست و همراه کمیت نیز نقل شده است …..، تا آنجا که وقتی آن مرثیه را خواند، پس گریه زیادي ازحضرت و افراد خاندانش بلند شد و حضرت دست خود به آسمان برده و فرمود خداوندا گناهان گذشته و آینده و نهان وآشکار کمیت را بیامرز و آنقدر به وي عطا کن که خشنود شود، بغدادي در جلد 5 (خزانه) خود پس از نقل عبارت گریه زیادي درگرفت چنین آورده است: …..، که صداي شیون برخاست و چون به این شعر درباره امام حسین رسید که: » براي شمشیرهاي دشمن، حسین و شیفتگان کوي او، به سبزه هاي درو شده دروگر شباهت داشتند، پیامبر از میان آنان رفت و فقدان او، مصیب دردناك و بزرگی براي مردم بود / و من غریبی را که سزاوارتر از او حسین، براي یاري شدن در هنگام تنهایی باشد سراغ ندارم / …..)، پس امام جعفر صادق (رض) دستهاي خود را بلند کرد و گفت خداوندا گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار کمیت را بیامرز و آنقدر به وي عطا بفرما تا راضی شود و سپس هزار دینار و لباسی به کمیت داد، ولی او مال را قبول نکرد و جامه امام را به عنوان تبرك پذیرفت …..)، کمیت درباره حدیث غدیر، قصیده اي دیگر دارد که این ابیات در میان آن است « علی سرور مومنان است و رعایت حق وي از جانب خدا، بر هر مسلمانی واجب است، به راستی که رسول خدا در حق وي سفارش فرمود، و او را در هر حقی که قسمت می شد شریک کرد / و صدیقه (فاطمه زهرا) را که همانندي جز مریم بتول نداشت به همسري او درآورد و در روز غدیر، ولایت او را بر هر نیکوکاري از عرب و غیر عرب واجب فرمود».

غدیر  و شعر و شعرا

زندگی شاعر:

نام او ابومستهل کمیت بن زید …..، است ابوالفرج گفته که او شاعري پیشتاز و لغت شناس و آشنا به تاریخ عرب …..، است اودر زمان بنی امیه زندگی می کرد و پیش از دولت عباسی از جهان رفت، او به تشیع هاشمی معروف و مشهور است …..، او را شاعرترین از میان گذشتگان و آیندگان گفته اند، شماره اشعار او بیش از پنج هزار قصیده است که فراهم آورنده اشعار او را اصمعی و آراینده آن را ابن سکیت ذکر کرده اند، گروهی اشعار او را از ابی محمد عبداﷲ بن یحیی معروف به ابن کناسه متوفی 207 روایت نموده اند …..، برخی گفته اند کمیت ده خصلت داشت که در هیچ شاعري جمع نبوده است، اوصاف او (خطیب بنی اسد، فقیه شیعه، حافظ قرآن عظیم، شجاع، خوش خط، نسب شناس پر جدل و نخستین مناظر در تشیع، تیرانداز بی مانند در بنی اسد، سوارکار بی باك و بخشنده اي دیندار)، بوده است. حکیم اعور از شعراي معاصر کمیت بوده و با وي مناظره هاي فراوان داشته است و او از جمله شعرایی است که در دمشق به بنی امیه ملحق شده است، مردي به خدمت عبداﷲ بن جعفر رسیده و گفت اي فرزند رسول خدا، حکیم اعور درکوفه بر علیه شما شعر می گوید، عبداله گفت چه می گوید گفت می خواند (زید شما را بر ساقه هاي درخت خرما آویختم و ندیدم که مهدي را به دار کشند، به نادانی علی را با عثمان مقایسه کردید و حال آنکه عثمان از علی بهتر است)، پس عبداﷲ دستهایش را که به سختی می لرزید به آسمان بلند کرد و گفت بارالها اگر این مرد دروغگو است، سگی را بر او مسلط کن پس حکیم اعور شبانه از کوفه بیرون آمد و شیري او را از هم درید. (کلب گوید نمی توانم بپذیرم که کسی با علی علیه السلام دشمن است یعنی با مظهر خوبی ها و انسانیت و شرافت و عدالت و….، زیرادوستی مولایمان علی مانند دوستی گلها و عطر ریاحین و زیبایی ها و نیکی و عدالت و …..، امري فطري است کدام نفس ووجود است که این خوبی ها را دشمن دارد و زشتی ها را دوست بدارد آري فقط در یک حالت امکان دارد اینکه او یا شیطان و یا شیطان صفت باشد که لعنت خداوند و آتش ابدي دوزخ بر همه شیاطین جن و انس از اول خلقت تا آخر خلقت مستقر و پایدار باد آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیر  و شعر و شعرا

کمیت و زندگی مذهبی او:

دانشمند جستجوگر و انسان محقق با بررسی در میان آثار موجود و مستندات، شواهد و دلایل روشن و واضحی می یابد که اثبات می نماید که این ابر مرد یعنی کمیت، هرگز شعرسرایی و مجاهدت هاي خستگی ناپذیر خود را در راه اثبات علاقه وحقانیت آل محمد علیه السلام، وسیله کامیابی و حرص خود در طلب دنیا قرار نداد …..، و اعتقاد داشت که (آل محمد) وسیله رستگاري او در جهان آخرت بوده و مودت و دوستی آنان پاداش رسالت کبري است. شیخ اکبر صفار در بصائر از جابرروایت نماید که گفت (به مضمون) خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و نیازمندي خود عرضه کردم، حضرت فرمود درهم ودیناري نداریم، در همین موقع کمیت شرفیاب شد و قصیده اي خواند پس حضرت به غلام خود فرمود کیسه پولی بیاور و به کمیت بده، پس کمیت قصیده اي دیگر با اذن حضرت خواند و حضرت دوباره همین دستور را به غلام داد، غلام کیسه پولی آورد و به کمیت داد و باز هم قصیده اي خواند و باز هم غلام کیسه اي پول به دستور حضرت براي او آورد، در این لحظه کمیت به امام عرض کرد فدایت شوم من از این اشعار قصدي جز تقرب به پیامبر و اداي حقی که خدا به من واجب فرموده ندارم پس امام به غلام فرمود که کیسه هاي پول را به جاي خود برگردان، پس از رفتن کمیت به امام عرض کردم فدایت شوم شما فرمودي که درهم و دیناري نداریم، حال آنکه براي کمیت سی هزار درهم حاضر فرمودي، امام فرمود داخل خانه شو پس چون به داخل خانه آمدم از درهم و دینار چیزي نیافتم پس امام فرمود ما آنچه از کرامات خود از شما پنهان نموده ایم بیش از آن است که به شما نشان داده ایم….. الی آخر»،

غدیر  و شعر و شعرا

صاعد گفت با کمیت به خدمت فاطمه دختر حسین علیه السلام رسیدیم فرمود:

این مرد شاعر ما آل محمد است، پس قدحی که در آن شربت بود آورد و بهم زد و به کمیت داد تا نوشید، پس دستور دادسیصد دینار و اسبی سواري را به کمیت بدهند، ولی کمیت با دیده پراشک گفت، نه به خدا سوگند نمی پذیرم زیرا که من به خاطر دنیا به شما ارادت ندارم …..، و در جاي دیگر به امام عرض کرد « ….. خدا نیاورد روزي را که من به جهت اظهار ارادت و دوستی از شما درهم و دیناري بگیرم، تا آن زمان که خداي عزو جل هست و مرا کفایت می نماید»، حضرت علامه فرماید (مضمون) و او آنچه از عطاهاي کثیر که از طرف امامان و خاندان رسول خدا و بنی هاشم به عنوان قدردانی به او می دادند نمی پذیرفت و …..، و این موارد همگی دلالت بر ارادت خالصانه و پاکی اعتقاد وي به محمد و آل محمد علیهم السلام دارد، و هر کس اطلاعی از شعر او دارد می بیند که وي مانند کسی است که خود را به دست خود به کشتن می دهد و با زبان خود به سوي مرگ می شتابد چنانکه امام زین العابدین می فرماید خدایا تو شاهد باشد در روزگاري که همه سکوت کردند این کمیت بود که در راه پیامبرت از خود گذشتگی نشان داد و آنچه را دیگران پنهان می نمودند آشکار کرد …..، و آورده اند که چون خالد قسري شعر او را دید به هشام خبر داد و او دستور کشتن و بریدن زبان و دست کمیت را داد …..، کمیت تمام دوران زندگی خود را از جوانی با هراس و ترس و در پنهانی و گمنامی …..، به سر می برد ….. تا آنکه توانست با اشعارخود براي (مظلومیت و عظمت مقام) آل محمد براهین و دلایل قاطع را اقامه نماید و راه را نشان دهد و حق را آشکار نماید و چون آوازه اشعار او در سرتا سر مملکت اسلامی منتشر شد براي حفظ خون خود از امام باقر اجازه خواست که (با تقیه) بنی امیه را نیز مدح کند و امام هم اجازه داد…..، ابوالفرج با سلسله اسناد از برادر کمیت روایت می نماید که کمیت مرا به خدمت ابی جعفر فرستاد و من به آن حضرت عرض کردم که کمیت مرا نزد شما فرستاد و او با خود هر چه بایست بکند کرد، حال اجازه می فرمائید که بنی امیه را نیز مدح کند؟ فرمود او آزاد است که هر چه خواست بگوید پس کمیت قصیده رائیه خود را که طلیعه آن (فالان صرت الی امیه …..)است را سرود و سپس خدمت ابی جعفر آمد و …..، گفت من در آن سخن جز در اندیشه دنیا نبوده ام زیرا من به فضل شماآشنایم امام فرمود اگر این را هم نمی گفتی باز تقیه جایز بود …..، کشی در رجال نیز به همین مضمون این موضوع را نقل کرده است.

غدیر  و شعر و شعرا

کمیت و دعاي ائمه درباره او:

(مضمون) بررسی در اسناد و مدارك و روایات که نمونه آن ذکر شد، تماماً دلالت بر آن دارد، که از ادعیه خیر نظیر آنچه که براي کمیت از سوي پیامبر و فرزندان وصی او علیهم السلام وارد گردیده، براي کمتر کسی وارد گردیده است …..، ابوالقاسم خراز قمی در کفایه خود از امام محمد باقر (به این مضمون) روایت نموده است که ….. کمیت اشعار خود را تقدیم محضرامام نمود ….. و امام گریست و سپس فرمود هیچ کسی نیست که ذکر ما (آل محمد) نماید و یا در نزد او مصیبت ما را بیان نمایند و اشک در دیدگان او به هم برسد هر چند به میزان پر پشه اي باشد، مگر آنکه خداوند خانه اي در بهشت براي او می سازد و آن اشک را سپر آتش دوزخ قرار می دهد و کمیت گوید چون به این ابیات رسیدم (من کان …..) امام دست مراگرفت و فرمود بار خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت را بیامرز و چون در ادامه این ابیات را خواندم (ترجمه – چه زمان حق در میان شما اقامه می شود و مهدي شما چه زمان قیام خواهد کرد)، امام فرمود به همین زودي انشاء اﷲ، دیري نپاید و سپس فرمود اي ابا مستهل آگاه باش همانا قائم ما نهمین فرزند حسین است و امامان بعد از رسول خدا دوازده نفرند و دوازدهمی آنها قائم است، پس (کمیت می گوید) من گفتم اي سرور من این دوازده نفر کدامند، فرمود اول آنها علی بن ابی طالب وپس از او حسن و حسین و پس از حسین، علی بن الحسین و پس از او من و پس از من این و دست خود را روي دوش جعفر نهاد، (کمیت گوید) من عرض کردم پس از ایشان چه کسانی هستند، فرمود فرزندش موسی و بعد از موسی پسرش علی و بعد از علی پسرش محمد و پس از محمد پسرش علی و بعد از علی پسرش حسن و او پدر (امام) قائم است که خروج می فرماید و جهان را پر از عدل و داد می نماید بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد و او شفابخش دلهاي شیعیان می شود، (کمیت گوید) گفتم اي فرزند رسول خدا پس چه زمان خروج خواهد کرد؟ فرمود در این باره از رسول خدا صلی اﷲ علی و آله پرسیدند و ایشان فرمودند: موضوع زمان قیام او مانند زمان وقوع رستاخیز است که واقع نمی گردد مگر بطور ناگهانی و …..

(کلب گوید خدایا جهان را فساد و تباهی فرا گرفته و جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار مهدي توست پس ترا قسم می دهیم به همه مقدسین درگاهت و در رأس آنان محمد و آل محمد که امر فرج آن حضرت را اصلاح فرمایی و ما و همه مسلمانان جهان و عالم بشریت را از تاریکی گمراهی و ظلم نجات بخشی اي ارحم الراحمین به حق محمد و آله الطاهرین آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

قطب الدین راوندي در کتاب (الخرایج) خود روایت نموده است که چون دشمنان آل محمد خواستند که کمیت را دستگیر وبه قتل برسانند حضرت باقر (ع) براي او دعا کرد و کمیت در دل شب تاریک با هراس فراوان سر به بیابان گذاشت و این درحالی بود که بر سر هر راهی گروهی در کمین او بودند تا او را دستگیر کنند پس کمیت به بیابانی رسید و خواست به طرفی برود ناگهان شیري ظاهر شد چون مسیر خود را عوض کرد باز آن شیر ممانعت کرد تا آنکه به نظر می آمد که او را به جهتی هدایت می کند و کمیت در مسیر تعیین شده حرکت نموده و شیر هم در کنار او راه می رفت تا اینکه در امنیت کامل از دست دشمنان رهایی یافت و به همین مضمون در جلد دوم معاهد التنصیص نیز در کرامات و فضایل کمیت روایت شده است.

غدیر  و شعر و شعرا

کمیت و هشام بن عبدالملک:

(مضمون) (پس از آنکه کمیت به سعایت خالد بن عبداﷲ قسري، مغضوب هشام گردید، و ماموران بنی امیه در پی دستگیري و قتل او بودند و او بعد از مدتی متواري بودن از روي تقیه، بزرگان قوم خود از جمله عنبسه بن سعید عاص که از اشراف قریش بود را واسطه قرار داد تا اوضاع خود را به صلاح آورد، عنبسه به کمیت پیغام فرستاد که به گور معاویه پسر هشام که به تازگی درگذشته بود پناه ببرد و از آن طرف به دیدار مسلمه پسر دیگر هشام آمد و جریان کمیت را نقل کرد و در ضمن گفت: کمیت شما را عموماً و ترا به خصوص چنان مدحی کرده که نظیرآن شنیده نشده است، مسلمه نزد هشام رفته و در خصوص کمیت امان خواست و در ضمن گفت او در ستایش ما قصایدي سروده که نظیر ندارد پس هشام به او امان داد و مجلسی آماده کرد تا آنچه براي آنان آماده کرده بخواند پس کمیت در آن مجلس حاضر و قصیده رائیه خود را در وصف هشام سرود و هشام مسرور شد پس کمیت مرثیه اي که در مرگ معاویه فرزند هشام سروده بود خواند. پس هشام به شدت گریه کرد به نحوي که دیگران او را آرام کردند. پس هشام چهل هزار درهم و مسلمه بیست هزار درهم به او جایزه دادند و افراد قبیله او برایش هدیه آوردند پس هشام به خالد نوشت که کمیت و خانواده او در امانند و تو حق تعرض به آنان را نداري و بنی امیه نیز هر کدام اموال فراوانی براي او هدیه دادند، از آن قصیده جز آنچه مردم بیاد داشتند در دست نیست و چون از خود کمیت سوال کردند گفت چیزي در یاد ندارم و آنچه گفتم منحصراً ارتجالی بود، …..).

روایات بسیار دیگري نیز به همین مضمون و سیاق نقل گردیده است.

غدیر  و شعر و شعرا

کمیت و یزید بن عبدالملک:

فرزند کمیت نقل می نماید که پدرم روزي به دیدار یزید بن عبدالملک رفت و بر سبیل تقیه و در رابطه با کنیزي که براي او خریده بودند شعري سرود که مورد قبول او واقع شد و جایزه دریافت نمود، دراغانی درباره کمیت و خالد بن عبداﷲ قسري نقل شده است که مردم در خصوص برکناري خالد گفتگو می کردند. و روزي که خالد از راهی عبور می کرد این شعر راسرود که (……. می بینم که با تمام تمایلی که به ماندن دارد / به زودي چون ابر تابستانی پراکنده خواهد شد) پس …..، خالد دستور داد او را برهنه نموده و یکصد تازیانه بر او زد و سپس او را رها نمود و در حاضر جوابی و ذوق کمیت نقل می کنندکه روزي فرزدق شاعر از کنار کمیت که کودکی بیش نبود عبور می کرد و به او گفت دوست داري پدر تو باشم؟ کمیت پاسخ داد نه دوست دارم مادرم باشی، پس فرزدق حیرت زده به دوستان خود گفت تا بحال چنین چیزي براي من پیش نیامده بود.

غدیر  و شعر و شعرا

ولادت و شهادت کمیت:

کمیت در سال 60 هجري در سال شهادت امام سبط شهید که درود خدا بر او باد به دنیا آمد و در این جهان با خشنودي وخوشبختی زیست نمود و ….. مردم را به راه راست دعوت می نمود تا به برکت دعاي امام زین العابدین علیه السلام قلم تقدیر بر سرنوشت او در شهادت رقم خورد و علت شهادت او آن بود که در آن زمان که جعفریان بر خالد خروج کردند، او بی خبربر منبر خطبه می خواند…..، و ناگهان از هجوم آنان به وحشت افتاده و بی اختیار به اشتباه فریاد کرد (اطعمونی ماء) یعنی (آبم بدهید)، پس چون خالد از عراق معزول شد و یوسف بن عمرو حکمرانی گرفت و ….. سروده خویش را خواند که (آشکارا به میان مردم آمدي و مانند کسی نبودي که کاخش دري بزرگ و قفل زده دارد، همان خالدي که با دهان باز آب می خواست و کشندگان او فریاد می کشیدند که او همانند تو نخواهد بود) پس هشت نفر از سربازان یوسف بن عمرو که از طرفداران خالد بودند به این بهانه که بی اجازه امیر، شعر گفتی او را تعقیب نموده و سر شمشیرهاي خود را بر شکم کمیت فرو بردند وخون از او جاري شد تا سرانجام درگذشت (رحمه اﷲ علیه) و آنگاه او را به جایگاهی که به آن مکران می گویند و امروز بهنام قبرستان بنی اسد مشهور است برده و دفن کردند.

(کلب گوید رحمت و سلام و رضوان ابدي خداوند بر روح و روان جناب کمیت بن زید اسدي یعنی آن سعادتمند که خدا و رسول و ائمه و مؤمنین از او راضی بودند و چراغی روشن براي مؤمنین در شبهاي تیره و تاریک بنی امیه بود نثار و ایثار باد و امید است که خداوند هم به حق محمد و آل محمد صلوات اﷲعلیهم اجمعین و عجل فرجهم ما را از برکات دعاي خیر و شفاعت آن بزرگوار در دنیا و آخرت بهره مند فرماید آمین، آمین،آمین یا رب العالمین)

سید حمیري: متوفی به 173

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 1:

(…….، اي دین به دنیا فروش، آگاه باش که خدا به چنین کاري فرمان نداده، چرا به علی وصی، که احمد از او خشنود بودکینه می ورزي، کیست آن بزرگوار که احمد(ص) او را در روز غدیر خم فرا خواند و دست و بازوي او را و در میان یارانی که در اطراف او بودند بلند نمود و از او نام برد و گفت: این علی بن ابیطالب مولاي آن کسی است که من مولاي اویم، پس اي خداي متعال دوستان او را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 2:

(…….، چرا در جایگاه پر از گیاهی که میان طویلع و ریگستان کبکب است توقف نمی کنی، …..، و در خم غدیر، آنگاه که خداوند به امري قاطع فرمود، اي محمد در میان مردم قیام کن و خطبه بخوان، و ابالحسن را به امامت منصوب کن که او به راستی راهنما است و اگر چنین نکنی تبلیغ رسالت نکرده اي، پس پیامبر علی و دیگران را احضار کرد و او را در میان مردمیکه گروهی تصدیق کننده و گروهی مخالف بودند، بلند کرد و ولایت خود را به چنین وارسته اي واگذار نمود و آن را به دست مردم نالایق نسپرد، آري علی را مناقبی است که هیچ تلاش کننده هر چند که تلاش کند، به اندکی از آن هم دست نخواهد یافت، و ما به آئین دوستی آل محمد (ص) می گرویم و دوستاران آنان را شایسته مهر و محبت خود می دانیم، و آنکسی که خواهان غیر او هست محبوب ما نخواهد بود زیرا، چنین کسی چون بمیرد به دوزخ رود و به حوض کوثر پیامبر نرسد و اگر خواست که خود را به آن برساند / مانند آن شتر (بیمار) گرزده که ساربان تازیانه به گردن او می زند تا با سایر شتران نپیوندد و آنها را بیمار نکند، تازیانه خواهد خورد، و هرگاه دلم به یاد احمد (ص) و جانشین او می افتد، گویی به شه پر پرنده تیزبالی بسته شده است، که از زمین رو به آسمان و یا از آسمان به سوي زمین در پرواز است، ….. این موهبتی الهی است وآنچه خدا به بنده اش می بخشد ….. او هر چه را بخواهد می زداید و یا ثابت می دارد و علم مکتوب و نامکتوب در نزد اوست…..)، این قصیده 112 بیت دارد و مذهبه نامیده می شود و سید طائفه، شریف مرتضی آن را شرح نموده است ….. ایشان درشرح این بیت (و انصب ابالحسن لقومک / انا هاد و ما بلغت ان لم تنصب) می فرماید این لفظ یعنی (نصب) جز در مورد امامت و خلافت شایسته استعمال نیست و نیز این سخن شاعر که می فرماید (……. جعل الولایه بعده ….) صراحت در امامت دارد، زیرا آنچه پس از پیامبر به علی واگذار شده است امامت است که محبت و نفرت در حال حاصل بوده و اختصاص به پس از وفات ندارد (کلب گوید نصب نبوت و امامت از امور الهی و سنت در شرایع از ابتداء خلقت از سوي حضرت اﷲ بوده است و در شریعت پسندیده خدا یعنی شریعت پاك محمد رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله نیز همانطور که نبوت از سوي خدا تعیین شد نصب امام و امامت به امر الهی و تخصیص آن به علی علیه السلام در غدیر خم در همان راستا و بستر تعیین شده سنت الهی که از بدو خلقت تعیین و در راه هدایت بشر بوده است صورت گرفت و البته خداوند در جاري نمودن این سنت از کسی اجازه نمی خواست و ….. و تعجب از این جماعت است که توجیهات بلاوجه در رد سنت الهی که از بدور خلقت تا انقضاي عالم جاري بوده است را دارند در حالی که کسی در ساحت مقدس این اراده، قدرت و توان چون و چرا ندارد)، حافظ نسابه اشرف بن اعز، معروف به تاج العلی الحسینی متوفی به سال610، نیز این قصیده را شرح نموده است.

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 3:

مرزبانی این ابیات را که سید براي پدر و مادر اباضی مذهب خود نوشته و آنان را به تشیع و دوستی امیرالمومنین دعوت وآنان را از لعن آن امام بازداشته و …..، را روایت نموده است، (اي پدر از خدایی که شکافنده عمود صبح است بترس، و تباهی دین خود را با سامان بخشیدن به این عقیده باطل از بین ببر، آیا برادر و وصی و جانشین محمد (صلی اﷲ علیه و آله) را لعن می کنی / و با این کار امید رسیدن به رستگاري را داري، هیهات مرگ بر تو و عذاب / و عزرائیل به تو نزدیک باد، پیامبر به بهترین وصیتها و آشکارترین بیانها / در روز غدیر خم درباره علی سفارش فرمود، و با سخنی منتشر شده و آشکار فرمود / هرکس که من مولاي اویم بدانید که این علی مولاي اوست / او پرداخت کننده وامها من و راهنماي شماست / همانطور که خود من شما را به هدایت و رستگاري رهبري کردم، ….، تو مادر مرا نیز که زنی سخت ناتوان بود از راه بدر بردي، و او را با لعن بر امامی که میراث پیامبر به وي تعلق یافته بود، وارد بیابان گمراهی نمودي، ….. اي پدر و مادر من از خدا بترسید و به حق اعتراف کنید).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 4:

(آنگاه که من وصیت محمد (ص) و پیمان استوار او را در غدیر نگاه ندارم، مانند کسی هستم که گمراهی را به هدایت خریده و پس از راه یافتن به اسلام به نصرانیت و یا یهودیت گرویده است / مرا با (قبیله) تمیم و عدي چکار است / که ولی نعمتان من در راه خدا منحصراً آل احمد هستند / که نماز را با درود بر آنان به پایان می برم / که اگر پس از محمد در تشهد بر آنها درود نفرستم و خداي کریم و بزرگ را در دعا به آنان قسم ندهم، نمازم کامل نخواهد بود …..)، از این قصیده 25 بیت در دست است، ابوالفرج دراغانی آورده که ابا خلال عتکی بر عقبه بن سالم وارد شد و سید در نزد عقبه بود، او به پرداخت جایزه اي به سید فرمان داد، ابا خلال که بزرگ طائفه بود به او گفت اي امیر این جایزه را به کسی می دهی که از لعن ابابکر و عمر ترس ندارد، عقبه گفت من این را نمی دانستم ولی بخشش من تنها به دلیل خویشاوندي و دوستی قبل و رعایت حق همسایگی با اوست و علاوه بر این او دل به مهر خاندانی بسته است که رعایت حق و جانبداري از آنان بر ما لازم است، ابوخلال گفت اگر او راستگو است بگو ابوبکر و عمر را مدح کند تا برائت او را از نسبت به شیعه بودن که به او می دهند، تشخیص دهیم، عقبه پاسخ داد او خود سخن تو را شنید و اگر بخواهد چنین خواهد نمود، پس سید همین قصیده او را سرود و سپس با خشم از جاي خود بلند شد ابوخلال به عقبه گفت اي امیر مرا از شراین سید پناه ده که خدا ترا از هر شري پناه دهد گفت چنین کردم به شرط آنکه تو نیز بعد از این متعرض این سید نشوي.

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 5:

(….. مرا در مهري که به سرور و امام راستین خود دارم بسیار سرزنش و نکوهش کردید و ….، آن روز را به یاد آرید که پیامبر در سایه درختی بزرگ توقف کرد و مردم روز گرم و سوزانی را سپري کردند، دوستش (علی) را به دست راست خودبلند کرد و از او با صداي بلند نام برد و گفت اي مسلمان این (علی) دوست و وزیر و وارث و هم پیمان و پسرعموي من است آگاه باشید هر کس را من مولاي اویم این علی هم مولاي اوست پس به پیمان هاي من وفادار باشید و بدانید و آگاه باشید نسبت علی به من همانند هارون پسر عمران است با برادر مهربان او موسی.

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 6:

(…… باران بامدادي بر آل فاطمه باریدن گرفت / و سیل اشک از دیده روان و جاري شد…..، سپس در این قصیده گوید: در نیمروزي که پیامبر گروه حاجیان را در غدیر خم گردآوري کرد، سخن او را شنیدند که فرمود اولی از خودتان به خودتان کیست؟ و آنها که گروهی بسیار بودند همگی گفتند تو مولا و ترساننده ما هستی و از خود ما به ما اولایی، و آنوقت پیامبر فرمود، پس ولی و مولاي شما بعد از من این علی به عنوان رهبر و وزیر است، آگاه باشید او در زندگی و تا هنگام مرگ من، وزیر من و پس از آن، خلیفه و امیر شماست و هر کدام از شما که علی را دوست بدارد خدا با او دوست بوده و هنگام مرگ او را با شادي روبرو کند و آنکه در میان شما او را دشمن دارد خدا او رادشمن داشته و زمان مرگ به او ذلت و خواري رساند).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 7:

(……. آگاه باشید که حمد و سپاس فراوان مخصوص خداوندي است که شایسته ستایش ها و پروردگار آمرزنده است …..، وسپس گوید: به همین دلیل، خداي مبعوث کننده پیامبر، علی را به نام جانشینی و پشتیبان، براي محمد که بهترین خلق است انتخاب کرد / او در کنار غدیر خم، توقف کرد و بارها را فرود آورد و از رفتن باز ایستاد، چوب ها را روي هم نهادند و او بر منبري که از بار و بنه شتران فراهم آورده بود بالا رفت / و در آن چاشتگاه، حاجیان را به جمع شدن دستور داد و کوچک و بزرگ از مردم به سوي او روان شدند، و در حالی که دست علی را به دست داشت و او را آشکار و علنی نشان می داد و به وي اشاره می کرد فرمود: آگاه باشید به راستی که هر کس را که من مولاي او هستم این علی به امري جدا نشدنی مولاي اوست / آیا تبلیغ کردم همه گفتند آري و فرمود پس در غیاب و حضور به آن گواهی دهید / و حاضران به غایبان برسانند و نیز من پروردگار شنوا و بیناي خود را بر ابلاغ آن شاهد می گیرم / مردم برخاستند و براي بیعت دست در دست علی قراردادند، و آنگاه پیامبر از آنها احساس نگرانی کرد و فرمود خداوندا با دوست علی دوست و با دشمن او دشمن باش و هر کس که او را خوار نماید خوار نما و آنکسی را که او را یاري نماید یاري فرما، پس دعاي پیامبر مصطفی را چگونه می بینی / آیا پذیرفته شده است یا بر باد هوا رفته، اي علی اي به منزله نفس و وجود و همانند مصطفی و اي کسی که در کار ولایت تو، مردم در غدیر خم حاضر بودند، ترا دوست دارم و گواهی می دهم که پیامبر راستین با صدایی بلند درباره تو تبلیغ کرد و آنان که با تو از در دشمنی درآمدند / به آتش کشیده می شوند و البته که دوزخ و آتش ابدي و جاویدان جهنم، بد جایگاهی است.).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 8:

(……. در دیار دوست توقف کن …..، و به آنکه جانشین محمد را دشمن دارد و از گفتار او بطور آشکار انکار او را احساس می کنم بگو …..، علی کسی است که پاره دوز کفش محمد نبی شده تا خداي یکتاي آمرزنده را خشنود کند ….. پیامبردرباره او فرمود: این جانشین و نماینده من در میان شماست با او از در نادانی در نیایید که به کفر برمی گردید. و آگاه باش براي پیامبر در روز دوح خطبه اي بس بزرگ است که در آن خطبه بطور آشکار به اداي وظیفه به وحی الهی پرداخته است.).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 9:

به سوار بن عبداﷲ عنبري قاضی بصره گزارش رسید که شاعر ما سید حمیري درباره حدیث مرغ بریان که همگان بر صحت آن اتفاق دارند، قصیده اي سروده است و در آن قصیده انس را به واسطه خیانت او سرزنش نموده است، سوار گفت این مرد هیچ یک از صحابه را رها نکرد جز اینکه درباره او شعري سروده و زشتیهاي آنان را بازگو کرده است، و لذا دستور داد تا اورا زندانی کنند پس بنی هاشم و شیعیان جمع شده و به سوار گفتند به خدا سوگند اگر او را آزاد نکنی زندان را ویران میکنیم، تو شاعري را که تو را مدح بگوید جایزه می دهی و شاعري را که ستایش خاندان پیامبر را می کند زندانی می نمایی، سوار ناچار سید را آزاد کرد ولی سید در هجو او گفت: به ابی شمله سوار بگوئید، اي یگانه روزگار در ننگ و عار، من درباره مرغ بریان چیزي که خلاف آن باشد که تو در آثار و اخبار روایت کرده اي نگفتم، و آگاه باش که خبري هم درباره آمدن به مسجد از جمله فضائل علی است، که پیامبر علی را به آن ویژگی داد و آن اینکه، ورودش را از خانه به مسجد درحال جنابت و طهارت و در آشکار و نهان جایز دانست و دیگري را بر اساس وحی که از ناحیه خداي جبار فرود آمد از مسجد بیرون کرد و امر فرمود، علی و حسن و حسین پاك نهاد را که از خاندان طهارت هستند و نیز فاطمه را که همه آنها اهل کساء هستند و به این اکرام و ایثار ویژگی یافته اند را دوست بدارید و آن کسی که با آنها دشمنی کند، البته دشمن خدا است و با خواري رهسپار دوزخ جاوید خواهد بود ….. و تو اي سوار در پستی و کینه توزي بدترین و سرآمد خبیث ترین همه آن دشمنان هستی و از کسی خرده میگیري که در واقع بهترین مردم یعنی رسول خدا او را از میان همه پاکان و نیکان به برادري برگزید و در غدیر خم به گفتاري آشکار و غیر قابل انکار درباره اش فرمود: هر کسی را که من مولاي اویم این علی مولاي اوست …..)، و همچنین سید حمیري در هجو سوار پس از مرگش این ابیات را سرود: (اي آنکه پیکر سوار را به دوش می کشی و آن را از خانه اش به دوزخ جاویدان می بري، خداوند او را از گناهان او پاك نفرماید و نبخشاید آن وجودي را که تمام روزگار خود را درنهایت ننگ و عار سپري کرد، ….. پس برو اي سوار بن عبداﷲ، برو اي لعنت خداي رحمان بر تو باد و برو اي بدترین موجود زنده خداي یکتا، برو اي دشمن امیرالمومنین، اي دشمن آن کسی که پیامبر در روز غدیر با گفتاري انکار ناپذیر در حالی که همه مردم حاضر بودند درباره او فرمود: هر کس را که من در آشکار و نهان مولاي اویم، این علی برادر من و جانشین من در همه در کارهاست و قائم مقام من در همه جا است، پروردگارا هر کس علی را دشمن دارد او را دشمن دار و او را به جهنم سوزان جاوید داخل بفرما و تو اي سوار به جهت دشمنی با علی بدون شک با خدا دشمنی کردي پس اي جهنم او را به کام خویش فرو ببر).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 10:

(طلیعه آن اینست) ام عمرو را در (لوي)، جایگاه بی آب و گیاهی است، ….. از گروهی در تعجب هستم که در سرزمینی خشک به حضور پیامبر آمدند و گفتند اگر مصلحت می دانی ما را آگاه کن که سرانجام کار / رهبري امت با کیست و آنگاه که تو از این جهان بروي و از ما جدا شوي، فریاد رس ما چه کسی خواهد بود و البته در میان این افراد کسانی بودند که طمع ریاست داشتند، و پیامبر فرمود اگر آشکارا به شما اعلام کنم می ترسم همان کاري را انجام دهید که گوساله پرستان در تنها گذاشتن هارون انجام دادند، بنابراین نگفتن آن، سزاوارتر است، و البته در آنچه پیامبر فرمود، براي مردم خردمند و شنوا نکته هاي فراوان وجود دارد، پس از جانب خداوند متعال فرمان قاطعی به او رسید که راه بازگشت در آن نبود و آن چنین بود که:

غدیر  و شعر و شعرا

(تبلیغ ولایت کن که اگر اینکار را انجام ندهی، رسالت خود را به پایان نبرده اي و آگاه باش که خداوند نگهدار و نگهبان توست، و در این هنگام آن حضرت، که همیشه به امر خداي خود سخن می گفت، قیام فرموده و بپاخاست و بر اساس ماموریت خود خطبه خواند و دست علی را آشکارا به دست گرفت و آن را بلند کرد، پس چه مبارك دستی که بلند کرد وچه بزرگ دستی که بلند شد. آنگاه در حالی که فرشتگان او را احاطه کرده بودند و خداوند نیز شاهدي شنوا بود چنین فرمود: (هر کس را که من مولاي او هستم این علی مولاي اوست)، اما آنها به این کار خشنود نبوده و خرسند نگردیدند …..

غدیر  و شعر و شعرا

در خصوص این غدیریه:

فضیل رسان گوید به محضر جعفر بن محمد علیه السلام رسیدم تا آن حضرت را به شهادت عموي بزرگوار او، زید بن علی بن الحسین علیه السلام تسلیت گویم، یا بن رسول اﷲ آیا بعد از عرض تسلیت گفتم شعر سید را براي شما بخوانم حضرت فرمود بخوان و من قصیده اي را خواندم که در آن می گوید: (….. پنج رایت چون قیامت بپا شود در اهتزاز خواهد بود که چهار رایت ز اهل حرمان و جفاست …..، رایت پنجم ز شیر حق علی است کز فروغش صبح روشن منجلی است …..) و آنوقت از وراي پرده و از حرم آن حضرت صداي شیون شنیدم و امام فرمود گوینده شعر کیست گفتم سید حمیري فرمود خدایش رحمت کند گفتم فداي شما گردم او را دیدم که شراب می خورد، فرمود خدایش رحمن کند، چون براي خدا مانعی وجود ندارد که او را به محبت آل علی ببخشد و اي فضیل بدان و آگاه باش که به راستی گامی از دوستدار علی نمی لغزد مگرآنکه قدم دیگرش ثابت می ماند)، این روایت را دراغانی مذکور و با همین مضامین، ابوالفرج، حافظ مرزبانی، کشی، نیز آنرا نقل نموده اند و ابوالفرج در جلد 7 اغانی از زید بن موسی بن جعفر روایت نموده است که گفت رسول خدا را در خواب دیدم که مردي را با لباس سفید در حضور ایشان بردند، من او را نشناختم و رسول خدا به آن مرد فرمود، سید براي من بخوان قصیده ات را که با این مصرع شروع می شود (ام عمرو ….. پس او تمام قصیده را خواند و من همه را در عالم خواب حفظ کردم …..). علامه مجلسی با سلسله اسناد از سهل بن ذبیان روایت نموده اند که (به مضمون)، روزي به حضور علی بن موسی الرضا علیه السلام شرفیاب شدم حضرت فرمودند اي پسر ذبیان در خواب دیدم که گویا نردبانی براي من با 100 پله قرار داده اند چون از آنها بالا رفتم …..، جدم رسول خدا را دیدم که نشسته است و در جانب چپ و راست ایشان دو جوان زیبا را دیدم که نور از صورتشان می درخشید و زن و مردي را در کمال آراستگی در خلقت دیدم و همچنین مردي را که پیش روي پیامبر ایستاده و قصیده اي می خواند با این طلیعه (…….ام عمرو و …..)، رسول خدا چون مرا دید فرمود آفرین بر تو اي فرزندم علی بن موسی الرضا، بر پدرت علی سلام کن من بر او سلام کردم پس فرمود بر مادرت فاطمه زهرا نیز سلام کن پس بر آن حضرت سلام کردم، پس فرمود بر پدران خود حسن و حسین هم سلام کن پس بر آن دو نیز سلام کردم آنگاه فرمود بر شاعر و مداح ما در سراي دنیا، سید اسماعیل حمیري نیز سلام کن پس من بر او هم سلام کردم و نشستم و پیامبر رو به سوي سید اسماعیل آورد و فرمود قصیده اي را که به آن مشغول بودیم اعاده کن و او به خواندن پرداخت که (ام عمر و …..) و پیامبر گریه کرد و وقتی به این ابیات رسید (و وجهه کالشمس تطلع …..) پیامبر و فاطمه و همه کسانی که با او بودند گریستند و چون به این ابیات رسید (قالوا له لو شئت اعلمتنا الی من الغایه و المفزع) پیامبر دستهاي خود را بلند کرد و فرمود خداوندا تو بر من و بر آنها شاهدي که من آنان را آگاه کردم که سرانجام رهبري و فریاد رس واقعی علی بن ابیطالب است و به علی که پیش روي ایشان نشسته بود اشاره فرمود و سپس علی بن موسی الرضا فرمود چون سید اسماعیل حمیري قصیده را تمام کرد پیامبر به من فرمود اي علی بن موسی این قصیده را حفظ کن و شیعیان ما را برحفظ آن دستور بده و به آنها اعلام کن که هر کس این قصیده را حفظ کند و همواره بخواند من در پیشگاه خداوند تعالی بهشت را براي او ضمانت می نمایم، و آنگاه امام رضا فرمود و پیامبر پیوسته قصیده را بر من تکرار فرمود تا آن را از حفظ کردم و قصیده این است (پس تمام قصیده را ذکر کرد)…..، این قصیده را گروهی از اعلام طایفه شرح نموده اند که از آنجمله اند (شیخ حسین بن جمال الدین خوانساري، میرزا علی خان گلپایگانی، محمد قاسم هزار جریبی متوفی 112 و …..)، و گروهی از علماء و ادبا نیز این قصیده را تخمیس نموده اند که از آن جمله اند (شیخ ما حر عاملی، شیخ عبدالغنی عاملی و .(…..

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 11:

(…..، شروع به سرزنش به من نمود و گفت چقدر شعر در فضایل علی می گویی …..، آري من کسی را دوست می دارم که ایمان به خدا آورد و حتی یک چشم بهم زدن هم به خدا متعال شرك نورزید همان علی را مدح و ثنا می گویم که هنگام مباهله، نفس رسول خدا گردید، پس اي خداوند بر او درود و سلام ابدي و بی نهایت خود را نثار کن و …..، آري بیاد آور روزي را که خداوند همه آنهایی را که در زیر کسا (عبا) جمع شده بودند (یعنی پنج تن را) به پاکی ستایش کرد، او دومین شخص پس از پیامبر بود و نیز پیامبر فرمود که من کتاب خدا و عترت خود را که دو امانت گرانبها هستند را در میان شما امانت قرار دادم و اي کاش می دانستم که چون از میان شما بروم چگونه از این دو امانت من نگهداري می کنید، بیاد آور آن زمان را که او از مکه می آمد و از هر کوه و بیابانی حاجیان او را همراهی می کردند تا به خم رسیدند و جبرئیل براي تبلیغ ولایت در میان مردم به خدمت او آمد و آنوقت پیامبر فرود آمد و توقف کرد و چوب ها را برافراشتند و او بر جهاز شتران قرار گرفت و علی را احضار کرد و علی به حضور او رسید، و فرمود این نماینده من در بین شماست و او آن کسی است که باید در امور به او تکیه کنید و هرگز به دنبال کسی دیگر و با تصوراینکه در پاکی مثل او است نروید، زیرا علی در میان شما نظیر و مثل و مانند ندارد، سپس با دست خود دست علی را گرفته تا بلندترین ناحیه بالا برد و فرمود با او بیعت کنید و کار را به او واگذار کنید تا از لغزش در امان بمانید، آیا من مولاي شما نیستم، اگر اقرار دارید که من مولاي شما هستم پس این علی هم مولاي شما است و خداي عزو جل به آن آگاه است، اي خداوند دوست بدار هر که حیدر را دوست دارد و دشمن باش و خوار بفرما هر که او را دشمن داشته و خوار دارد…..، و اي خداوند شاهد باشد که من آنچه را جبرئیل فرود آورده بود، تبلیغ کرده و سستی ننمودم، و آنوقت آنان با علی بیعت کرده وتهنیت و بخ بخ گفتند و حال آنکه سینه هاي آنان انباشته از کینه بود، پس تو به آن کس که از علی بیزار است بگو از علیچه دیدي و به آن کسی از او روي گردان است بگو چرا از او روي گردان هستی…..).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 12:

(مرا آگاه کنید که چه برهان روشنی براي برتري دیگران، بر علی می توان آورد، بعد از آنکه بهترین خلایق یعنی احمد (ص)، در روز غدیر خم و در میان مردم بی پرده، به خطبه خوانی پرداخت و فرمود همانا خداوند در معاریض کتابش به من خبر داد که این آئین استوار را که تا بحال به کمال نرسیده بود به واسطه علی به کمال رسانید و او مولاي شما است، پس واي بر کسی که به سرپرستی شخصی دیگر جز مولاي خود روي بیاورد، علی شمشیر بران من و زبان و دست من و همیشه یاور من است، او برادر و برگزیده من و کسی است که محبت او در قیامت بهترین ذخیره هر عمل است …..، پس به کام دشمنان زهري تلخ و کشنده ریخته شد و به وي ترش رویی کردند و با خود به انجام کاري دشوار درباره او به مشورت پرداختند).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 13:

(خدا و نعمتهاي او را گواه می گیرم و البته هر انسان مسئول گفته هاي خویشتن است، که علی بن ابی طالب خلیفه خداي دادگستر است و نسبت او به احمد همانند هارون است به موسی، و اگر چه علی پیامبر نیست لیکن جانشین است که گنجینه علم خداست همان علمی که باید به آن عمل نمود، در روز دوح بهترین خلق خدا یعنی پیامبر بپاخاست و روي به مردم آورده و گفت هر کس را که من مولاي او بوده ام، پس این علی هم پناهگاه و مولاي اوست، ولی آنان به یکدیگر سفارش کردندکه علی یعنی این کانون هدایت را خوار نموده و او را به سروري و رهبري خود نپذیرند).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 14:

(پیامبر (ص) به روز غدیر خم در کنار درختان بزرگ به خطبه خوانی برخاست و فرمود هر کس را که من مولاي او هستم این علی مولاي اوست، خداوندا گواه باش و این سخن را چند بار به زبان آورد، پس گفتند شنیدیم و همگی اطاعت خواهیم کرد و زبان خود را به این گفتار مشغول کردند، و آنوقت بزرگان قوم رو به علی آورده و پیشاپیش آنان شیخی علی را چنین تهنیت داد و گفت به به، به چون تویی که مولاي مومنان شدي و شگفتا و عجبا و روزگار چه شگفتی ها دارد که اندیشمندان در آن به گمراهی می افتند. مردمی که با علی بیعت کردند در حقیقت با خدا بیعت کرده بودند، چه پیش آمد و چطور شد، در آن زمان که علی آنها را در خطبه خود به شهادت طلبید گواهی ندادند و چرا آن پیرمرد (انس) که علی او را سوگند داد. در جواب گفت من چنان پیر شده ام که چنین چیزي را بیاد نمی آورم و علی فرمود که دروغگو به بلایی گرفتار شود که دستار او، آن را نپوشاند، (که این ابیات اشاره به واقعه مناشده آن حضرت یعنی سوگند متقابل در رحبه یعنی میدان کوفه وکتمان شهادت انس بن مالک و دچار شدن او به نفرین علی علیه السلام …..، است).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 15:

(….. این خرابه هاي خالگونه خاموش …..

(کلب گوید طلیعه هاي قصاید سید به جهت زیبایی عبارات، طلیعه هاي مزامیرداوود در کتاب مقدس (تورات) را تداعی می کند …..)، ….. آنگاه که دشمن علی بخواهد در نزد من بر او خرده بگیرد، مرا یار و یاور سخن پرور امام خواهد دید که چگونه علی پس از محمد رسول خدا (ص)، محبوب ترین خلایق نزد من است …..، علی جانشین و پسر عم مصطفی و نخستین نمازگزار و اولین یکتاپرست است،

غدیر  و شعر و شعرا

علی رهبري است که همه نقاط تاریک دین ما را براي ما روشن ساخته است، علی صاحب حوض کوثر است و آنچنان مدافعی است که گنهکاران را از حریم آن می راند، آري این علی است که قسیم بهشت و دوزخ است و به آتش دوزخ گوید این یکی را رها کن و آن دیگري را بگیر و در کام خود فرو ببر و هر یک از دشمنان ما به تو نزدیک شود او را در میان شعله هاي خود بسوزان و اما به آن کسی که در حزب و گروه من است نزدیک مشو که اگر به او نزدیک شوي ستم کرده اي …..، علی امیرمومنان است و احترام و رعایت حق او به امر خداوند، بر هر مسلمانی واجب است ….. و همسر او صدیقه است، زنیکه همانندي جز بتول مریم ندارد، علی آن کسی است که نسبت و منزلت او به پیامبر مانند نسبت و منزلت هارون به موسی نجیب و کلیم است و پیامبر در غدیر خم، ولایت او را بر هر نیک مرد عرب و عجم واجب نمود، در دوح خم، دست راست وي را گرفت و با صداي بلند و رسا که ابهامی در آن نبود از او نام برد …..، پس کسی که در غدیر خم تسلیم گفتار پیامبرنشد البته، به گمراهی افتاد …..)، ….. این قصیده 42 بیت دارد، و حافظ مرزبانی در اخبار خود آورده که سید حمیري نسخه اياز این قصیده را براي عبداله اباض، رهبر گروه اباضیه فرستاد، زیرا به سید خبر داده بودند که او علی را نکوهش نموده و سید را به فراهم کردن موجبات قتلش توسط منصور تهدید کرده است، و چون قصیده بدست او رسید، یاران خود را به بسیج فقها و قاریان فرستاد و …..، و همگی به نزد منصور رفتند و او سید را احضار کرد و از دعواي آنها سوال کرد آنها گفتند که سیدگذشتگان را دشنام می دهد و عقیده به رجعت دارد و امامت را متعلق به تو و خاندان تو نمی داند، و منصور گفت به من کار نداشته باشید از آنچه مربوط به خودتان است سخن بگویید و آنوقت روي به سید آورد و گفت تو چه می گویی، سید پاسخ داد من کسی را دشنام نمی دهم و بر اصحاب رسول خدا رحمت می فرستم و این صفت ابن اباض است، اي منصور به او بگو بر علی و عثمان و طلحه و زبیر رحمت فرستد، منصور به ابن اباض دستور داد که بر آنها رحمت فرست اما او در این کار تامل و درنگ نمود، پس منصور با چوبدستی خود بر سر و صورت او زد و دستور داد او را بیرون کرده و به زندان ببرند که او درهمان زندان مرد و نیز همه همراهان او را، تازیانه زده و نیز دستور داد تا پانصد هزار درهم به سید بدهند …..،).

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گویداي زنده باد یاد تو و اي پاینده باد نام تو اي سید حمیري اي سلام و رحمت و رضوان خدا بر تو که شیعه و اعتقاد پاك او را زنده نگاهداشتی تا به دست ما رسید، همان میراث که در واقع ثمره صبر والاي مولاي مظلوم ما حضرت علی علیه السلام بود که با عشق و ایمان بی انتهاي خود و به حول و قوه و فضل الهی این امانت هاي اعتقادي پاك را به تو و امثال تو اعطا نمود و شما این ثروت و ذخیره دنیا و آخرت را به دست شیعیان و مؤمنین امت محمد صلی اﷲ علیه و آله و عجل فرجهم سپردید و امید است خداوند توفیق عمل به کتاب خدا و سنت رسول او را به همه مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات جهان عطا فرماید و امر ظهور قیام مولانا المهدي را اصلاح فرموده و سعادت دنیا و آخرت براساس این عقاید پاك عطا فرماید و شرارت تمامی دشمنان دین و قرآن و اسلام را به خود آنها برگرداند آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 16:

(شگفتا از رفتار قوم من و گفتار پیامبر مصطفی و آنچه از او، یعنی بهترین خلایق صادر شد، اینان سخنی را که پیامبر به روزغدیر خم در زیر درختان افراشته، درباره برادرش علی فرمود انکار کردند، آنجا که فرمود اي مردم هر کس را که من هستم آن مولایی که حقم را خدا بر او واجب گردیده است، اینک این علی نیز به فرمان حتمی خداوند مولاي اوست، پس آیا فرمان پیامبر در آنها اثر گذاشت، شگفتا که آتش در دل از این انکار آنان زبانه می کشد).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 17:

(هان آگاه باشید که آن وصیت، بی تردید به بهترین خلایق از نسل سام و حام ابلاغ گردید یعنی محمد (ص) که در غدیر خم از جانب خداي رحمان پیام آورد و ….. فرمود آگاه باشید هر کس را که من مولاي اویم این برادر من علی نیز مولاي اوست…..، در پیشاپیش مردم و جلوتر از همه مردم، شیخی که دستش را از میان انبوه جمعیت درآورده بود، فریاد برآورد اي علی تو مولاي من و مولاي مردمی، پس چرا او با سرور مردم دشمنی و با همان علی که ردا و برد و زمام مرکب پیامبر را به ارث برده بود مخالفت نمود …..).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 18:

(تا کبوتران می خوانند بر آل و خویشان پیامبر سلام و تهنیت باد ….. اي سرگردان در گمراهی ها آگاه باش که علی امیرالمومنین امام است ….. همان کسی که رسول خدا در روز غدیر خم در حضور انبوه مردم او را بالا برد …..)، البته تمام این قصیده در گزارش زندگی سید خواهد آمد، معتز در طبقات خود آورده است که باربري را دیدم که بار گران می برد گفتم چیست؟ گفت: قصاید میمیه سید است …..)

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 19:

(جانم به قربان رسول خدا در آن روز که جبرئیل بر او نازل شد و گفت خداوند ترا به ابلاغ صریح ولایت (علی) فرمان می دهد، که اگر آن را ابلاغ ننمایی رسالت خود را انجام نداده اي، و رسول خدا براي اطاعت از دستور خدایی که به وي ایمان داشت بپاخاست و به مردم فرمود، پیش از امروز غدیر، مولاي شما چه کسی بود، همه گفتند تو سرور و مولاي ما و رسولخدایی، ما گواهیم که خیرخواهی کردي و آشکارا احکام حق را بیان فرمودي، پس فرمود پس از من این علی مولا و سرورشماست …..).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 20:

(در چاشتگاهی جبرئیل بر پیامبر فرود آمد، در حالی که مردم با شتاب در حرکت بودند و گفت توقف کن و ولایت را ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی رسالت را انجام نداده اي…..).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 21:

(مهر و محبت خالص خود را به پاي وصی ریختم و به دیگري جز علی عشق نمی ورزم، پیامبر مرا به دوستی او دعوت کرد و من دعوت او را اجابت نمودم، با دشمنان علی دشمن هستم و او را دوست دارم و با دوستان او نیز دوست هستم، در غدیر خم پیامبر به پاخاست و با آهنگی بلند که گوشها را نوازش می داد فرمود: آگاه باشید که من چون از جهان بروم، این علی مولاي شماست و این فرمان را به عرب و غیر عرب ابلاغ کرد …..)

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 22:

(پیامبر در صبحگاهان غدیر خم عموم مردم را به ولایت علی سفارش کرد و اي کاش که وصیت او را نگاه می داشتند درحالی که به آنان با صداي بلند فرمود ….. آیا من مولاي شما نیستم …..، گفتند چرا، تو مولاي مایی و از خود ما به ما اولی ترهستی، پس علی را برگرفت و با آهنگی رسا که آواي او را، هر زنده دلی شنید فرمود هر کس را که من سرور او هستم، ابالحسن را سرور او ساختم، که خداوند با دشمنان او دشمن و با دوستان او دوست باد، …..).

غدیر  و شعر و شعرا

غدیریه 23:

محمد (ص) در غدیر خم بپاخاست و با صداي بلند و رسا به عرب و عجمی که به همراه او بودند فرمود ….. آگاه باشید هرکس را که منم مولا، این علی مولا و سرور برتر اوست …..، پس خداوندا، دشمن علی را دشمن دار و با دوست او دوستباش).

غدیر  و شعر و شعرا

زندگی شاعر:

(ابوهاشم) ابوعامر اسماعیل بن محمد …..، اهل حمیر و ملقب به سید است، ابوالفرج و بسیار از مورخین او را حفید (یعنی فرزند فرزند) (یزید بن ربیعه)، یا ابن مفرغ حمیري می دانند همان شاعر معروفی که زیاد و فرزندانش را هجو و آنها را از آل حرب نفی کرده و به همین دلیل عبداله بن زیاد او را دستگیر و زندانی و شکنجه نمود و در زمان معاویه از زندان آزاد شد. که بعضی او را جد مادري سید می دانند و بعضی به شعر او استناد می نمایند (…… در زمان نسب شناسی و تعین نسبت، من مردي حمیري ام ….. اما در واقع ولایتی که با آن به رستگاري روز قیامت امید دارم، در واقع تعلق نسبت من به ابی الحسن هادي علیه السلام است)، ابوعمرو کشی آورده است که حضرت ابی عبداﷲ علیه السلام به سید فرمود: (مادرت تو را سید نامید و به این سیادت موفق شدي ….، زیرا تو سید الشعرایی) که او این واقعه را به نظم آورده می گوید (در شگفت هستم از فقیه عالم دانشمند که به من فرمود خاندانت ترا سید نامیده اند و راست گفته اند چون تو به مقام سید الشعرایی توفیق یافته اي و البته آنگاه که به مدح آل محمد ویژگی می یابی هرگز با دیگر شاعران برابر نخواهی بود، ….. مدح تو از اهل بیت بدون چشم داشت به عطا و بخشش دنیایی است ….. و البته همه دنیا با شربت آبی از حوض احمد (ص) برابري نخواهد داشت). ابوالفرج روایت نموده است که پدر و مادر سید، اباضی مذهب و در غرفه بنی ض به در بصره زندگی می کردند ….. و سید می گفت در این غرفه امیرالمومنین را بسیار دشنام داده اند و چون از او پرسیدند که تشیع از کجا به تو روي آورد گفت رحمت خداوند مرا فرا گرفت چه فرا گرفتنی، و نیز از سید روایت نموده اندکه چون پدر و مادر از آئین وي آگاهی یافتند در فکر قتل وي افتادند پس او به نزد عقبه بن مسلم هنایی آمد و در نزد او بودتا پدر و مادر او از دنیا رفتند، مرزبانی از قول دختر او، سیده عباسه نقل می فرماید که می گفت (پدرم می گفت که درروزگاري که خردسال بودم، می شنیدم که پدر و مادرم امیر المومنین را دشنام می دهند پس از شدت ناراحتی از خانه بیرون می آمدم …..، شبها را در مساجد به روز می آوردم تا زمانی که از گرسنگی بی تاب می شدم و آنوقت به خانه می رفتم وخوراك می خوردم چون کمی بزرگتر شدم شاعري را آغاز کردم، به پدر و مادر خود گفتم مرا بر شما حقی است که در مقابل حقی که شما به من دارید ناچیز است، بنابراین هرگاه نزد شما می آیم مرا از بدگویی نسبت به امیرالمومنین معذور بدارید، چون این کار مرا رنج می دهد و دوست ندارم در مقابله با شما عاق شوم اما آنها به گمراهی خود ادامه دادند، پس من از نزد آنها بیرون آمدم و این قصیده را براي آنان نوشتم (……. اي پدر از شکافنده عمود صبح بترس …..) ولی آنها مراتهدید به قتل کردند ….. پس نزد عقبه بن مسلم آمدم …..). توجه و عنایت به تمامی آن همه فضایل که از سید نقل گردیده واحترام زیادي که او در پیشگاه آل محمد یافته است و …..، همگی دلالت بر این حقیقت دارد که او معجزه روزگار خود بوده و شیعه دیروز و امروز، بزرگداشت و فروتنی در مقابل شخصیت والاي او را از واجبات دینی خود دانسته و می داند، در بیان بزرگواري سید حمیري، ابن عبد ربه، در عقدالفرید خود آورده است که سید حمیري سرآمد شیعه است و نمونه اي از بزرگداشت شیعه از مقام او این بود که در مسجد کوفه، براي او مسند و جایگاهی قرار داده بودند، و بزرگانی از علما به تالیفات جداگانه اي در اخبار و اشعار سید پرداخته اند از آن جمله، (عبدالعزیز جلودي متوفی به 302، صالح بن محمد طبري،محمد بن عیسی متوفی 335، شیخ الطایفه احمد بن ابراهیم، احمد بن عبدالواحد معروف به ابن عبدون، محمد بن عمرانمرزبانی متوفی 378 و احمد بن محمد بن عیاش متوفی 401، اسحاق بن محمد، …..)،

غدیر  و شعر و شعرا

ستایش مقام ادبی شاعر:

سید یکی از سه تن شاعران پر شعر از زمان جاهلیت و پس از ظهور اسلام بوده است، و این سه نفر یعنی (سید، بشار، ابوالعتاهیه) را در صف مقدم، سخن پردازان دانسته اند، از لفیطه پسر فرزدق نقل شده است که پدرم گفت دو شخص بودندکه اگر در معنی مردمی شعر می گفتند ما را با وجود آنان هنري نبود، آنها سید حمیري و عمران بنی حطان سدوسی هستند ولیکن خداي عزو جل آنها را به سروده هاي مذهبی مشغول کرد …..،. و در اغانی آمده است که روزي سید در کنار بشار که به شعر خواندن مشغول بود ایستاد و گفت (اي که مردم را ستایش می کنی تا به تو بخشش نمایند ….. پس آنچه از اینان میخواهی از خدا بخواه …..)، بشار گفت او کیست گفتند سید حمیري. گفت اگر این مرد مشغول به مدح بنی هاشم نمی شد مارا بیچاره می کرد و اگر در مذهبش با ما هماهنگ بود ما را به زحمت می انداخت …..)، و از زبیر بن بکار نقل شد که از عموي خود شنیدم که می گفت اگر آن قصیده سید را که در آن می گوید (ان یوم التطهیر یوم عظیم / خص بالفضل فیه اهل الکساء) یعنی به راستی که روز نزول آیه تطهیر روز بزرگی است که آل عبا در آن به فضیلت (عصمت و طهارت) مخصوص شدند…..)، را در منبرها بخوانند گناهی نکرده اند و اگر تمام اشعاري از این قبیل نزد ما بود ما آنها را روایت می نمودیم و آنرا بد نمی دانستیم ….. و کلام امام صادق علیه السلام در مدح سید که فرمود تو سید الشعراء هستی، در حدیث شیخ طایفه آمده است که جعفر بن عفان به سیدگفت تو سرآمد ما و رهبر مایی و ما دنباله رو تو هستیم و البته چنین کاري از شیعه تازگی ندارد، زیرا پس از آنکه امام صادق علیه السلام سید را مقام و منزلت بخشید و دلایلی از امامت مانند قضیه تبدیل شراب به شیر و داستان قبر و باز شدن زبان سید در هنگام بیماري و …..، غیر آن که به او داده شده است، همگی مؤید کرامتی جاوید براي سید بوده و تاریخ بشر آنها را ضبط نموده است و حدیث مستفیض گویاي ترحم و دعاي امام به وي و قدردانی امام از کوششهاي اوست …..، و امام علیه السلام همیشه خواهان خواندن اشعار او بود و سید و سایر شعرا، از قول او براي حضرت صادق علیه السلام شعر خوانده اند، از جمله آورده اند که، (……. سید بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد سلام کرد و نشست و امام درخواست خواندن شعر کرد، پس سید این قصیده خود را قرائت کرد: (بر قبر حسین گذر کن و به استخوانهاي پاکش بگو اي استخوانها تا ابد بر شما باران (رحمت) روان و جاري باد، چون به قبر حسین بگذري چون شتر زانو زده و درنگ کن و بر آن مطهر و پاك نهاد، که فرزند مردي دلاور و زنی پاك و پیراسته است، چون مادر مهربانی که بر مرگ فرزندي از فرزندان خود زاري می نماید گریه کن، پس راوي گوید دیدم اشک از دیدگان جعفر بن محمد علیه السلام بر صورت او ریخت و صداي گریه و شیون از خانه او بلند شد تا آنکه امام فرمود بس کن و سید بس کرد …..)، این قصیده را ابوهارون مکفوف نیز براي امام صادق علیه السلام خوانده است …..، (پس امام فرمود همانطور که براي خود می خوانید، بخوان یعنی با سوز دل (غمناك) …..، پس من خواندم(بر مزار حسین چون بگذري به استخوانهاي پاکش بگو …..)، …..، پس فرمود باز هم بخوان پس قصیده اي دیگر خواندم، در روایت دیگر این قصیده را (اي مریم برخیز و بر مولایت زاري کن و حسین را به گریه یاري ده …..)، پس امام گریست و ازپشت پرده اي که خاندان و محرم ایشان بودند صداي گریه و شیون و زاري برخاست و …..)، و شبلنجی نور الابصار آورده که سید را از شاعران درگاه امام صادق و فرزند پاك او امام کاظم شمرده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

سخن پردازي سید در ستایش آل اﷲ:

سید مردي بلند همت و حریص در برگرداندن حق به اهلش بود و به سبب کوشش و مجاهدت هایی که انجام داد و …..، بر سایر شعرا برتري پیدا نمود ….. و خود گفته است (پروردگارا من در ستایش از علی علیه السلام چیزي جز خشنودي تونخواسته ام، پس بر من رحمت خود را نازل فرما). و خوابی را که ابوالفرج و مرزبانی از خود او نقل نموده اند که گفت (پیامبر را در باغی خشک و خالی که فقط در آن نخلی بلند دیده می شد به خواب دیدم، در کنار آن باغ خشک، زمینی را دیدم که چون کافور بود ولی درختی در آن نبود پس پیامبر به من فرمود می دانی این نخل به چه کسی تعلق دارد، گفتم نه یا رسول اﷲ، فرمود: متعلق به امرء القیس پسر حجر است، آن را از جاي خود در بیاور و در آن زمین بکار، و من چنین کردم پس از این خواب به نزد (ابن سیرین) آمدم و خواب خود را براي او بازگو کردم گفت آیا شعر می گویی گفتم خیر گفت به زودي مانند اشعار امرء القیس خواهی سرود، اما اشعار تو در مورد خاندانی نیکو رفتار و پاك سرشت خواهد بود …..، ابوالفرج از موصلی و او از عموي خود روایت کرده است که من 2300 قصیده از سید، در مدح بنی هاشم جمع آوري نمودم و فکر می کردم که تمامی آنچه سید سروده است را جمع نموده ام، تا آنکه روزي مردي ژنده و کهنه پوش به مجلس من وارد شد و سه قصیده از قصاید سید را که من نداشتم خواند و عجیب آنکه او از آنچه من داشتم آگاهی نداشت و فقط آنچه را که خود در خاطر داشت خواند، در این زمان متوجه شدم که اشعار سید را نمی توان شماره و آنها را جمع آوري کرد، ابوالفرج می گوید سید به نزد اعمش سلیمان بن مهران (متوفی 148) می آمد و فضایل امیرالمومنین را از او می شنید و در آن معانی، اشعار خود را می سرود و در روایت است که روزي یکی از امراء کوفه به او اسب و خلعتی (از لباس) عطا کرد، پس در کناسه کوفه ایستاده و گفت اي مردم هر کس فضیلتی از علی علیه السلام بگوید که من درباره آن شعري نگفته باشم، این اسب و خلعت را که به تن دارم به او عطا می کنم، پس مردم هر حدیث می گفتند سید نیز شعر آن را می خواند، تا اینکه مردي از میان مردم جلو آمد و این حدیث را بازگو کرد که روزي امیرالمومنین علی بن ابیطالب خواست سوار مرکب خود شود پس لباسش را پوشید و یکی از کفشهاي خود را به پا کرد چون خواست دیگري را بپوشد، عقابی از آسمان آمد و آن کفش را گرفته بالا برد و سپس انداخت در این زمان ماري بزرگ از کفش بیرون آمده و به سوراخی خزید، آنوقت علی علیه السلام آن کفش را پوشید، راوي می گوید سید در این باره شعري نگفته بود، پس اندکی صبر کرد و سپس این ابیات را سرود (…… هان اي قوم، چقدر شگفت انگیز است داستان کفش علی پدر حسین و مار سیاه…..)، سید پس از خواندن این اشعار اسب و هر آن چه که با خود داشت به آن مرد داد و گفت من در این رابطه شعري نگفته بودم …..)، ابوالفرج این روایت (خبر عقاب و دفع مار) را از احمد بن محمد بن سعید همدانی با سلسله اسناد از ابی زغل مرادي نقل می نماید ابن معتز در طبقات خود نقل می نماید که سید استادترین افراد در به نظم درآوردن احادیث و اخبار ومناقب اهل بیت بود و فضیلتی از علی علیه السلام نبود مگر آنکه او آنها را در قالب شعر درآورد و همچنین حضور در انجمنی که در آن انجمن، از فضایل آل محمد سخن نبود او را کسل و خسته می کرد و ابوالفرج نقل می نماید (مضمون) که (…….درمجلسی نشسته بودیم و از سید حمیري گفتگو می کردیم پس او خود آمد و نزد ما نشست، ساعتی در ذکر زراعت و نخل بودیم ناگهان سید برخاست علت را سوال کردیم گفت دوست ندارم در انجمنی باشم که در آن ذکر فضیلت آل محمد نیست، چون آن مجلسی که در آن از احمد و وصی و فرزندان او یاد نشود پلید و کشنده است و آن کسی که در محفل ومجلس خود، تا وقتی از جاي خود بر می خیزد از آنان یاد نکند نابکار است …..)، اما راویان و حافظان شعر سید (ابوداوود سلیمان بن سفیان متوفی230، اسماعیل بن ساحر معمر بن مثنی متوفی 211، السدري، محمد بن زکریا متوفی 298 و او همان بود که اشعار سید را بر دختر او عباسه می خواند و او اصلاح می کرد، جعفر بن سلیمان متوفی 179، یزید بن محمد که معاشر سید بود، فضیل بن زبیرکه راوي شعر سید بود و براي حضرت صادق علیه السلام نیز آن را می خواند، حسین بن ضحاك که بیش از همه اشعار سید راحفظ بود، عباسه دختر سید که حافظ اشعار پدر بود و سید دو دختر بلند اختر دیگر نیز داشت که حافظ شعر پدر بودند و هرکدام سیصد قصیده را حفظ داشتند، عبداﷲ بن اسحاق هاشمی که اشعار سید را جمع آوري نموده است، عم موصلی که اشعارسید را در مدح بنی هاشم جمع آوري نمود، حافظ ابوالحسن الدار قطنی، علی بن عمر متوفی 385 که گویند حافظ دیوان سیدبود …..)، سید در ابتداء بر آئین کیسانی و قائل به امامت محمد بن خنفیه و معتقد به غیبت او بود …..، تا اینکه به برکت (انوار) امام جعفر صادق علیه السلام هدایت یافت و در دیدارهاي مکرر که با حضرت داشت افکار کیسانیه را بدور ریخت)، که این واقعه را عبداﷲ بن معتز متوفی 296، شیخ الامه صدوق متوفی 381 و حافظ مرزبانی متوفی 384 و شیخ ما مفید متوفی 412 …..الی آخر که این موضوع را به تفصیل بیان نموده که سخن هر یک از این بزرگان کفایت در اثبات امر و رفع هر گونه شبهه می نماید …..، از جمله :

غدیر  و شعر و شعرا

1.سخن ابن معتز به اینکه ….. در آغاز کیسانی و …..، تا آنکه با جعفر بن محمد (ص) دیدار کرد و ….. که عقاید خوداصلاح و قصیده اي در این خصوص سروده است….. .

2.گفتار صدوق: ایشان …..، با سلسله اسناد از صیان بن سراج از سید نقل می نماید که گفت (……. من قائل به غلو و معتقد به غیبت محمد بن علی ملقب به ابن حنفیه بودم و روزگاري را در این گمراهی بسر بردم، تا آنکه خداوند به عنایت امام صادق،جعفر بن محمد (ع) بر من منت نهاد و مرا از آتش دوزخ نجات داد و به راه راست هدایت کرد و چون دلایلی از آن امام دیدم، و بر من مسلم شد که او حجت راستین خدا بر من و بر همه خلق روزگار خود می باشد و امامی است که خداوند اطاعت و پیروي از او را واجب فرمود، پس از ایشان پرسیدم و گفتم اي پسر رسول خدا، درباره موضوع غیبت و وقوع آن اخباري به ما رسیده است پس به من بگوئید که این غیبت براي چه کسی واقع می شود، پس آن حضرت فرمودند امر غیبت براي ششمین فرزند من که دوازدهمین امام بعد از پیامبر است واقع می گردد و نخستین امام از این دوازده نفر علی بن ابی طالب و آخرین آنها قائم به حق، بقیه اﷲ فی الارض و صاحب الزمان است، به خدا سوگند اگر او در غیبت خود به اندازه اي باقی بماند که نوح در قوم خود باقی ماند، از دنیا نمی رود مگر آنکه ظهور نماید و جهان را پر از عدل و داد نماید پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و سید گفت چون این سخنان را از سرورم جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم به دست امام توبه کردم و قصیده اي سرودم که آغاز آن این است : (چون مردم را گمراه دیدم به نام خدا به جعفریان پیوسته و جعفري شدم، به نام خدا و به خداوند عرض کردم و یقین دارم که مرا می بخشد و می آمرزد و به آئینی به غیر از آنچه داشتم پیوستم و سرور خلایق، جعفر بن محمد مرا از دین قبلی ام برگرداند و من گفتم فرض آن است که من روزگاري را یهودي و یا نصرانی بوده ام و اینک از آن آئین به سوي خداي مهربان آمده و اسلام می آورم و دیگر تا زنده ام غلو نمی کنم ….. و دیگر قائل نیستم آن زنده اي که در کوه رضوي است محمد حنفیه است …..،البته محمد حنفیه عنصري پاك از این خاندان بود که با آگاهی به همراه دودمان پاك و پاکیزه پیامبر، راه خویش را سپري نموده ….. الی آخر)، …..، پس با قطع و یقین هر کس که گمان برد، سید بر مذهب کیسانی باقی بود، دروغ پرداز و طاعن است، ابن شهر آشوب در مناقب خود از قول داوود رقی آورده است، به سید حمیري خبر دادند که در خدمت جعفر بن محمد صادق (ع) از تو ذکري به میان آمد و امام فرموده است که سید کافر است، پس سید خود را به محضر امام رسانیده و عرض کرد اي سرور من آیا من با این شدت علاقه اي که به شما (خاندان) دارم و دشمنی هایی که با دشمنان شما کرده ام کافرم ؟ امام فرمود این دوستی و دشمنی که اظهار می کنی براي تو سودي نخواهد داشت، چون تو به امام زمان خود کافري، آنگاه دست سید را گرفت و او را به داخل خانه اي برد که در آن قبري قرار داشت پس دو رکعت نماز خوانده و سپس با دست مبارکش بر قبر ضربه اي زد پس در این زمان آن گور شکافته شد و شخصی بیرون آمدکه خاك از سر و رویش می ریخت، امام صادق به او فرمود تو کیستی؟ گفت من محمد بن علی مسمی به ابن حنفیه هستم وآنگاه فرمود من کیستم، گفت تو جعفر بن محمد، امام روزگار و زمان خود بر مردم هستی، پس سید از آن خانه بیرون آمد واین ابیات را سرود:

غدیر  و شعر و شعرا

(تجعفرت با اسم اﷲ فیمن تجعفرا …..)، اما سخن اربلی در کشف الغمه که آورده است که سید رحمه اﷲ علیه در ابتداء کیسانی مذهب بود ….. و چون امام جعفر صادق حق را به وي نشان داد …..، به مذهب شیعه اثنی عشریه قائل شد و این قصیده او، ترا به آئین راست و صحیح او آگاه می کند: (« تا کبوتران آواز می خوانند بر پیامبر و دودمان او درود و سلام باد، آیا آنان ستارگان آسمان و پرچم هاي جاویدان عزت نیستند، اي که سرگشته در گمراهی هستی آگاه باش که امیرالمومنین امام برحق است، همان که پیامبر خدا در روز غدیر خم در حضور خلق امامتش را اعلام فرمود، و نیز دومین پیشواي امر ولایت، حسن(ع)آن مایه امیدي است که بیت و مشعر و مقام به او تعلق دارد، سومین پیشوا حسین است که هر چقدر تاریکی ها بهم در آمیزند نور ماه وجودش، پنهان نمی ماند، و امام چهارم علی است آن پیشواي در راه حق، مجاهدي که قوام دین و دنیا به اوست وپنجم امام محمد است، آنکه خدا از او خشنود و در کارهاي نیک صاحب مقام است، جعفر ششمین امام این خاندان نجیب و ماهی که درخشش بدر تمام در آسمان به نور اوست، بعدي موسی امام هفتم و او را مقامی است که بزرگواران روزگار را توانایی نزدیک شدن به آن نیست، علی هشتمین امام است که قبر او در سرزمین طوس خواهد بود، محمد زکی آن مرد صاحب شمشیر اما مترود ستمکاران، امام نهم، و آن دژ محکمی که بلد حرام (مکه) از فقدان او نالیده است امام دهم علی بن محمد است و حسن امام یازدهم، وجودي که نوربخش و چراغ راه قله هاي اوج کمال است و محمد زکی آن صاحب الزمان قائم و پناهگاه خلق دوازدهمین پیشواست، اینان مایه آسایش من در بهشت هستند و من همواره در زیر سایه پنج تن (آل عبا)هستم و السلام)، …..، در ادامه مطلب حضرت علامه نقدي بر یاوه هاي طه حسین مصري آورده، در اینکه گفته است (تناسخ از اواخر قرن اول در عرب معروف بوده و شیعه به این عقیده مانند حلول، رجعت، ….. گرایش دارد و …..) و سپس می فرماید : اگر این نسبت ساختگی از پیشینیان طه حسین …..، صادر شده بود مرا به تعجب نمی انداخت، اما شگفتا که این سخن از کسی صادر شد که خود را محقق ….. می داند، و این روزگار ما است که به بلاي وجود این دکتر یاوه سرا و …..، و افراد مانند او گرفتار آمده که می خواهند گروه بزرگ و محترمی از جمعیت امت اسلامی را با نسبت کفرآمیز تناسخ و حلول خوار و زبون سازند تا گروه مخالف با تصور اعتقاد به کفر این دسته، آنان را دشنام دهند …..، و حال آنکه این شیعه و کتاب هاي اوست که از نخستین روز تا به امروز به کفر قائلان به تناسخ و حلول حکم کرده و نظر داده است …..،

غدیر  و شعر و شعرا

رفتار سید با غیر شیعه:

سید براي مخالفان خاندان پاك پیامبر هیچ احترام و ارزشی قائل نبود و آنان را در همه جا انکار می نمود …..، اسماعیل بن ساحر گفت دو مرد از خاندان عبداﷲ بنت دارم، درباره برتري اصحاب بعد از رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله با همه جدال وستیزه می نمودند تا سرانجام به داوري اولین کسی که بگذرد رضایت دادند پس سید سر رسید و آنها در حالی که او را نمی شناختند به سوي او آمدند و اولین نفر یعنی همانکه علی را از تمامی صحابه برتر می دانست آغاز سخن کرد و گفت من و این مرد در این خصوص که بهترین مردم پس از پیامبر چه کسی است اختلاف کرده ایم و من گفته ام برتر از همه علی بن ابیطالب است، پس سید بلافاصله سخن او را قطع نموده و گفت مگر این زنازاده نظري به غیر از این دارد، پس حاضران خندیدند و مرد دوم از ترس لب فرو بست و پاسخی نداد و …..)، …. در حیات الحیوان جاحظ آمده است که سید حمیري، عایشه (رض) را به جهت نبردي که در روز جمل براي کشتار مسلمانان به راه انداخت سرزنش و او را به گربه اي تشبیه کرده که فرزندان خود را می خورد و در این باره سروده است: (……. عایشه در هودج نشسته و با دیگر شوم بختان، لشکر خود را به بصره هدایت کرد و او در مثل مانند آن گربه اي است که فرزندان خود را می خورد).

غدیر  و شعر و شعرا

گزارشها و بزم آرایی هاي سید: ابوالفرج و دیگران از لطایف و نکته سنجی هاي سید اخبار فراوان نقل نموده اند که اگر جمع آوري گردد خود کتابی بزرگ خواهد شد که ما به ذکر اندکی از آن بسنده می کنیم:

(……. روزي سید در انجمنی نشسته و شعر می خواند اما حاضران گوش نمی دادند پس او چنین سرود (خداوند اشعار مرا درمیان این خران و گوسفندان و گاوان تباه کرد، اینان به سخنان من گوش فرا نمی دهند و چگونه این چهارپایان سخن انسان را می شنوند/ تا خاموشند انسان هستند و تا به حرف در می آیند به قورباغه هاي داخل گل و لاي شبیه می شوند) …..، ابوالفرج نقل نموده است که سید از محدثی شنید که پیامبر در سجده بود که حسن و حسین بر پشت او سوار شدند و عمر (رض) گفت خوب مرکبی است مرکب شما و پیامبر (ص) فرمود، آنها نیز خوب سوارانی هستند، سید فوراً در این باره سرود (……. حسن و حسین به خدمت پیامبرآمدند و در دامان او بازي می کردند ….. بر دوش پیامبر نشستند و بر گردن او سوار شدند، چه نیکو مرکبی و چه خوش سوارانی ….. آیا به علی و هم به عثمان امید دارید این دو مایه امید سخت به هم مخالفند و نیز آیا به معاویه و پیروان او که خوارج نهروان را به وجود آوردند امیدوارید، در حالی که امام ایشان در رستاخیر آن پست فطرت مومن به شیطان است …..)، مرزبانی به اسناد خود نقل نموده است که در نزد منصور بودیم که سید وارد شد و منصور به او گفت آن قصیده را بخوان که در آن سروده اي: (معاویه و پیش از او عثمان سلطنتی یافتند که ساقط کردن آن کار آسانی نبود…..، او نیز پادشاهی را به یزید واگذار نمود و این گناه و عذابی و ستمی بود که به مردم روا داشت، خدا بنی امیه را خوار نماید که آنان بدترین جنایات و ستم را بر بندگان خدا روا می داشتند …..)، شیخ طایفه به اسناد خود روایت نموده است که محمد بن جبله کوفی گفت که سید و جعفر بن عفان طایی در نزد ما بودند سید به او گفت واي بر تو آیا در باره دودمان محمد چنین بدگویی می کنی …..، جعفر گفت بد نگفتم سید گفت اگر نمی توانی خوب مدح و ثنا کنی حداقل ساکت و خاموش باش ….. پس این قصیده را سرود (سوگند به خداوند و نعمتهاي او (که انسان مسئول سخنان خویشتن است) که نهاد علی بن ابیطالب بر پارسایی و نیکویی سرشته شده است و او امامی است که بر همه امت برتري دارد ….. آنگاه که حرارت میدان جنگ، نیزه ها را به نمایش در می آورد و در آن زمان قوي ترین مردان در رفتن به میدان توقف می نمایند او است که به سوي حریف می شتابد در حالی که شمشیري بران و کشیده در دست دارد و به شیري شباهت دارد که از بیشه درآمده و میان فرزندان خود به راه افتاده است، …..، علی مردي است که میکائیل و جبرئیل در شب بدر بر وي سلام دادند / میکائیل با هزار فرشته و جبرئیل با هزار فرشته و پس از این دو، اسرافیل هم که در شب بدر به یاري پیامبر آمده بود همه آنها مانند آن پرندگان موسوم به ابابیل که به حمایت از خانه خدا آمده بودند، چون با علی روبرو شدند به وي سلام کردند …..) پس گفت اي جعفر اینطور بایستی شعر بگویی پس جعفر سر سید را بوسید و گفت اي ابا هاشم تو پیشوا و ما پیرو تو هستیم …..، ….. سید ده تن از خلفاء بنی امیه و بنی عباس را درك کرد (5 خلیفه اموي و 5 خلیفه عباسی):

غدیر  و شعر و شعرا

1.هشام بن عبدالملک متوفی 125 سید در آغاز خلافت او بدنیا آمد

2.ولید بن یزید مقتول به 126

3.یزید بن ولید متوفی به 126 (شش ماه حکومت)

4.ابراهیم بن ولید متوفی 127 (سه ماه حکومت)

5.مروان بن محمد بن مروان حکم (معروف به مروان حمار یعنی مروان الاغ) مقتول به سال 132 که با مرگ او حکومت بنی امیه به پایان رسید

6.سفاج اولین خلیفه عباسی متوفی به 136

7.منصور متوفی 158 سید در نزد وي حال خوش و زبانی آزاد داشت

8.مهدي فرزند منصور متوفی

9.هادي پسر مهدي متوفی

10.هارون الرشید متوفی در سال 193 پس از 23 سال حکومت

غدیر  و شعر و شعرا

مرزبانی گوید چون هارون الرشید به حکومت رسید به وي گزارش دادند که سید رافضی است پس او سید را احضار کرد و سید در پاسخ گفت اگر رافضی کسی است که بنی هاشم را دوست دارد و آنان را بر دیگران مقدم می شمارد من از این موضوع عذري نخواهم خواست و دست از آن بر نمی دارم ولی اگر غیر اینست من به غیر از این اعتقادي ندارم و چنین سرود(……. علی و ابوذر و مقداد و سلمان و عباس و عمار و عبداله برادران یکدیگرند اینان به سوي خدا فرا خوانده شدند و از خود علمی به یادگار گذاشتند پس حق علم را ادا کردند و خیانت نکردند ….. هیچ انسانی گفتار مرا درباره سبطین (حسن وحسین) انکار نخواهد کرد ….. اي علی محبت تو ایمان من و روي گرداندن از تو کفر من است اگر دشمنان این را رفض می دانند مرا به افکار و دین آنها اعتنایی نیست…..). سید الشعرا حمیري به سال 105 در عمان ولادت یافت ….. و در بغداد درگذشت (حدود سال 173)، مرزبانی با سند خود از ابن ابی حودان روایت کرده که من به هنگام مرگ بر بالین او حاضرشدم به غلامش گفت چون من از دنیا رفتم به انجمن بصریان می روي و آنان را از مرگ من آگاه می کنی و گمان نمی کنم که از آنها جز یک یا دو نفر بیایند، پس به جمع کوفیان برو و آنان را از وفات من آگاه کن و این قصیده را بر آنان بخوان که (اي مردم کوفه من از خردسالی تا کهنسالی و هفتاد سالگی دلباخته شما بوده ام ….. زیرا شما علی، وصی مصطفی را دوست دارید و ما را مصطفی و جانشین او و آن دو سید بزرگوار حسن و حسین و فرزندان آنان، که همنام پیغمبر یعنی محمد هستند، یعنی همان که آورنده آیات و سوره هاي قرآن است، از دیگر مردم بی نیاز می کند، علی همان پیشوایی است که امید رهایی از آتش سوزنده که بر دشمنان وي شعله ور است، با او است، پس شعرهاي خود را براي شما فرستادم و خواستار آنم که چون از این دنیا به گور وارد شوم غیر از شما، دیگران یعنی منکران بصري و طرفداران پادشاهان ستم پیشه اي که قطعاً خوبان آنها هم بدکارند، به تشیع جنازه من حاضر نشوند پس مرا در پارچه اي سفید و بیرنگ و کم بها کفن کنید و ناصبیان نیز جنازه مرا تشیع نکنند چرا، چون اینها بدترین خلایق از بین زنان و مردان هستند. امید است خداوند مرا به رحمت خود و بواسطه مدح و ثنایی که از وارستگان و برگزیدگان خلق اوکردم (یعنی آل محمد)، از دوزخ جاوید رهایی بخشد (پس اي غلام چون این اشعار را بر آنان بخوانی) به سوي من می شتابند و مرا تجلیل می کنند،چون سید مرد، غلام طبق دستور عمل کرد از بصریان سه تن با کفن و عطر آمدند و بقیه نیامدند اما از کوفیان گروه بسیاري که هفتاد کفن با خود داشتند رسیدند …..)، او رادر حادثه مرگش کرامتی جاویدان است که در روزگار ماندنی و تا ابد درصفحه تاریخ خواندنی است بشیر بن عمار گوید ….. که (در زمان مرگ سید با جمعی از کوفیان حاضر شدیم) پس سید به سختی افسوس می خورد و آه می کشید و چهره اش کاملاً سیاه شده و سخن نمی گفت تا آنگاه که به هوش آمد و دیدگان خود را باز کرده به جانب قبله و به سمت نجف اشرف نگاه کرد و گفت اي امیر مومنان آیا با دوست خود چنین می کنی این جمله را سه بار تکرار کرد پس به خدا قسم که رگه هاي سفید در پیشانیش ظاهر و مدام گسترش یافت تا چهره اش را فرا گرفت …..)، در اغانی چنین آمده (……. پس صورتش چون ماه سفید شد و این قصیده را سرود: (کسی را دوست دارم که چون یکی از دوستان او بمیرد در لحظه مرگ با بشارت و شادي از طرف او روبرو می شود و چون دشمن او که دیگري را دوست دارد بمیرد راهی به جز دوزخ نخواهد داشت، اي اباالحسن جان و خاندان و مال و آنچه دارم فدایت باد …..)، حسن بن عون گوید سید حمیري را در آن بیماري که از علت در گذشت عیادت کردم پس به هنگام مرگ نقطه سیاهی چون مرکب بر چهره اش نشست و زیاد شد تا همه صورت او را فرا گرفت پس از این پیشامد شیعیان حاضر اندوهناك و ناصبیان حاضر شادمان شدند و شماتت کردند، زمانی نگذشت که از همان جایگاه اول نقطه سفیدي پیدا شد و زیاد شد تا تمام صورت او را فرا گرفت و صورت اوسفید و تابان شد سید خندید و چنین سرود (آنان که می پندارند علی دوستانش را از هلاکت نمی رهاند دروغ گویان هستند، به خدا قسم که من به بهشت عدن درآمدم و خدا از گناهانم در گذشت، اینک دوستان علی را بشارت دهید و تا دم مرگ علی را دوست بدارید، پس از وي نیز به فرزندانش یکی پس از دیگري مهر بورزید، سپس دنباله گفتارش آورد اشهد ان لاآله الاّ اﷲ حقاً حقاً و اشهد ان محمد رسول اﷲ حقاً حقاً و اشهد ان علیّاً امیرالمومنین حقاً حقاً، اشهد ان لا آله الا اﷲ و خودش دیدگانش را بست و جان او گویی شعله اي بود که خاموش شد و یا سنگی بود که فرو افتاد)،

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید خدایا ما نیز به دین سید هستیم اشهد ان لا آله الاّ اﷲ حقاحقا و اشهد ان محمد رسول اﷲ حقا حقا و اشهد ان علیا امیرالمومنین حقا حقا، اشهد ان لا آله الا اﷲ، اللهم تقبل منا خدایا سلام و درود و رحمت و رضوان ابدي خود را بر وجود پاك و مطهر سید حمیري نثار و ایثار بفرما و ما را نیز از برکت شفاعت او در دنیا و آخرت بهره مند بگردان آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیر  و شعر و شعرا

مهارت سید در علم (دین) و تاریخ:

هر کس بر موارد احتجاج سید حمیري و مضامینی که به شعر آورده است و نیز گفتگوهایی که با شخصیت هاي شیعه و سنی روزگار خود داشته است توجهی داشته باشد، به خوبی به وسعت و دامنه آگاهی وي در فهم معانی قرآن کریم و سنت شریف پی می برد و (مضمون) در می یابد که فهم او از روي بصیرت و آگاهی او و نه از روي اعتقاد تقلیدي بوده و …..)، که نمونه اي از آن در باب رجعت و گفتگوي او با قاضی سوار مذکور شد مرزبانی در اخبار خود آورده است که سید در روزگار هشام به حج رفته و کمیت شاعر را دید و بر او سلام کرد و (به سخن اعتراض) گفت آیا تو این ابیات را سروده اي (من نمی گویم عمرو ابوبکر که فدك و میراث دختر پیامبر را به وي نداده اند کافر شده اند (بلکه می گویم) فقط خداي داند که در روز رستاخیز که در پیشگاه او حاضر می شوند چه عذري خواهند آورد)، کمیت گفت آري من سروده ام ولی از بنی امیه تقیه کردم ولی در ضمن اشعار و گفتار من این گواهی هست که آنها آنچه را که در تصرف و متعلق فاطمه بوده است را غصب کرده اند، سید گفت اگر دلیل نمی آوردي، جا داشت که ساکت بمانم، اما بدان که تو درباره حق فاطمه زهرا کوتاهی و قصور کردي، زیرا پیامبر فرموده است فاطمه پاره تن من است و آنچه او را غضبناك کند مرا غضبناك کرده و همانا که خدا از خشم زهرا به خشم می آید و از خشنودي او خشنود می شود، پس تو اي کمیت با پیامبر که فدك را به امر خدا به زهرا بخشید و امیرالمومنین و حسن و حسین و ام الیمن که نسبت به این واگذاري شهادت دادند، مخالفت کرده اي، بنابراین عمر و ابوبکر درباره زهرا حکم درستی نکرده اند و حال آنکه خداوند در کتاب خود می فرماید (یرثنی و یرث من آل یعقوب، و ورث سلیمان داوود). و چگونه است که آنها در به خلافت رسیدن ابوبکر، نماز او را به واسطه شهادتی که آن زن (عایشه) درباره پدرش داد که گفت (رسول خدا فرموده است فلانی را به نماز با مردم بگمارید) تصدیق می کنند، ولی گفتار فاطمه و علی و حسن و حسین را در امري چون فدك تصدیق نمی کنند و از بانویی چون فاطمه زهرا در دعوي او نسبت به پدر، بینه طلب می نمایند و آنوقت شاعري چون تو آن چنان شعري می سرایی؟ حالا گذشته از این تو چه می گویی درباره مردي که در حقانیت خواسته فاطمه و شهادت علی و حسن و حسین و ام الیمن قسم به طلاق می خورد به نظر تو طلاق چنین مردي چگونه است؟ کمیت گفت بر او طلاقی واقع نمی گردد سید گفت اگر بر عدم حقانیت آنان، قسم به طلاق بخورد؟ کمیت گفت طلاق واقع خواهد شد. زیرا آنها سخنی جز به حق نگفته اند سید گفت پس خوب در کار خود فکر کن کمیت گفت خدا را شاهد می گیرم که از گفتار خود تائب هستم و تو اي اباهاشم از ما داناتر و فقیه تر هستی)، همانگونه که مذکورگردید، سید گذشته از علم فراوان و کثیر در کتاب و سنت، در علم تاریخ نیز صاحب نظر بوده که کتاب (تاریخ الیمن) از او بجا مانده است، و نیز اشعار او گواه علم فراوان او در موارد عنوان شده بوده است و هر چه فضیلت و منقبت قوي تر و مهم تر بوده است سید در اشعار خود دقت و توجه بیشتري را لحاظ نموده است که حدیث غدیر، منزلت، تطهیر، طیر و ….. از آن جمله است.

غدیر  و شعر و شعرا

اشعار او در باره حدیث دعوت:

و از آن جمله است اشعار مربوط به حدیث عشیره، که شان نزول این آیه مبارك است (و انذر عشیرتک الاقربین…..)، سید درخصوص حدیث این آیه که در آغاز نبوت پیامبر نازل گردیده، آورده است: (اي امیر مومنان، پدر و مادرم، آري پدر و مادر و خاندان و خانواده و دارایی و دختران و پسران و جانم، همه فدایت باد اي امام متقین، اي امین خدا و اي وارث علم اولین، اي وصی بهترین پیامبران احمد مصطفی، اي صاحب حوض و حفظ کننده آن از دیگران (یعنی غیر مومنین)، تو از خود مردم به مردم اولی تر و از همه آنان در دین خدا بالاتر و بهتري، تو در آن روز حاضر بودي، که پیامبر خویشاوندان خود که چهل تن و همه از عموزاده ها و از اشراف بودند را جمع نمود تا اگر هر کس از آنان زودتر دعوت خدا را قبول نمایند برادر و وارث علم و کتاب مبین او شود و این تو بودي که اعلام کردي و رسول خدا تو را برادر، وارث علم و کتاب مبین قرار داد …..، توقبل از این در حجابی از نور در پیشگاه خداوند ذوالعرش جاي داشتی …..)، و همچنین در قصیده اي دیگر: (……. آري علی،در روزگاري که دیگران در کفر بسر می بردند هفت سال در آن روزگار دشوار و پرخوف و خطر که دیگران از آن خبر نداشتند را با پیامبر بسر برد و روزي که جبرئیل به پیامبر گفت خویشاوندان خود را بترسان …..، و تنها علی بود ….. که گفت من به خدا ایمان آوردم …..) و باز این قصیده از اوست : (……. علی آن کسی است که یکبار در روز وحی، آفتاب غروب کرده براي او برگشت و بار دیگر خورشید بابل که می رفت در افق غروب کند براي او بالا آمد و در آن روز که بر پیغمبر وحی آمد که خویشاوندان نزدیک خود را بترسان و آن حضرت به چهل تن پیر و جوانی که آمده بودند فرمود، من رسول خدا به سوي شما هستم و می دانید که دروغگو نیستم …..، علی به این کامیابی رسید و با ایمان آوردن به پیامبر بر همگان سروري یافت.).

غدیر  و شعر و شعرا

حدیث نخستین دعوت در سنت و تاریخ و ادب:

این حدیث را گروه بسیاري از پیشوایان و حافظان حدیث از دو فرقه شیعه و سنی در صحاح و مسانید خود آورده اند …..، وهمه مورخان با دیده قبول بر آن نظر نموده و …..، و از سوي بزرگان شعر و ادب نیز به رشته شعر و نظم کشیده شده است، طبري در تاریخ خود به همین مضمون از علی بن ابیطالب روایت نموده است (……. که چون این آیه نازل شد رسول خدا مرا احضار نمود …..، چون همه جمع شدند، پیامبر فرمود تا آن خوراکی را که ساخته بودم بیاورم …..، قسم به خدایی که جان علی در دست اوست آن خوراك بقدري کم بود که اگر یکنفر از آن می خورد سیر نمی شد و چیزي براي دیگران نمی ماند ولی همه از آن خورده سیر شدند، و آنوقت پیامبر فرمود آن نوشیدنی را بده و من قدح شیر را آوردم و همگان نوشیدند تا سیر شدند و به خدا قسم، شیر به حدي کم بود که اگر یکی از آنها آن را می آشامید براي دیگري نمی ماند، پس چون رسول خدا اراده کرد تا با آنها گفتگو نماید ابولهب شروع به سخن کرد و گفت صاحب شما به جادو کردن شما اقدام کرد، پس آنها پراکنده شدند، فردا (مضمون) همین قضیه تکرار شد تا پیامبر بتواند باآنها سخن بگوید، بنابراین در نوبت دوم پیامبر فرمود، اي فرزندان عبدالمطلب همانا من جوانی را در عرب نمی شناسم که براي خاندان خود بالاتر از آنچه که من براي خاندان خود آورده ام، آورده باشد….. و خداي متعال مرا امر فرموده است تا شما را به سوي آن بخوانم، پس کدامیک از شما مرا بر این کار یاري می نماید، تا برادر و وصی و خلیفه من در میان شما باشد، علی می فرماید: …..، من گفتم اي پیامبر خدا من وزیر تو در این کارم و آن حضرت گردنم را گرفت و فرمود این برادر ووصی و خلیفه من در میان شماست سخن او را بشنوید و او را اطاعت کنید، قوم خنده کنان برخاسته و با استهزا به ابوطالب گفتند محمد ترا امر می نماید که سخن فرزند خود را بشنوي و از او اطاعت کنی، که به همین مضمون ابوجعفر اسکافی، فقیه برهان الدین، ابن اثیر عماد الدین الدمشقی ….. این حدیث را در تالیفات خود آورده اند و از ابن تیمیه جاي تعجب نیست که به ساختگی بودن حدیث حکم نماید زیرا وي مردي متعصب و کینه توز است، ….. و عادت وي انکار مسلمات و ضروریات….. است و زورگویی هاي او مشهور است …..، و در نزد او ملاك نادرستی هر روایت آن است که متضمن فضایل آل محمد باشد، پس حضرت علامه صورت هاي هفت گانه حدیث را مذکور و سخن و شعر انطاکی (روزنامه نویس مشهور مصري) را درباره حدیث نقل و می فرماید، (……. و پیغمبر به خدمت برخاست تا غذا و خوراك گواراي آنان باشد، آنها غذاها راخوردند و شیر را نوشیدند و خداوند کفایت کننده بود چون خوراك همانطور که بود باقی ماند و به خدا سوگند که آن طعام به اندازه اي کم بود که گرسنه اي را سیر نمی کرد و این معجزه مصطفی بود و این سخن از علی است و ما از قول او بازگومی کنیم ….. کسی اجابت نکرد رسول خدا را مگر علی که فریاد زد من پاسخ گوي توام …..)، (مضمون) در ادامه حضرت علامه سخن اسکافی را به عنوان شاهد نقل و جنایاتی را که از سوي معاندین، از جمله از سوي طبري و ابن کثیر شامی و محمد حسین هیکل، ….. بر این حدیث رفته است را ذکر نموده و با دلایل متقن و محکم و قاطع، گفتار یاوه آنان را در موضوع، جوانی علی و عدم بلوغ وي ونیز قطع عمدي ادامه حدیث در گفتار رسول خدا را به علی علیه السلام که تو برادر و وصی و وارث من هستی …..، تشریح وآنها را ناشی از بی امانتی و خیانت به مسلمین دانسته است،

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید اولاً این بی خردان که خود را مسلمان می دانند طعنی را بر رسول خدا و علی علیه السلام وارد نمودند. که آنرا ابولهب و سایر کفار قریش جایز ندانستند و آن عبارت از اینکه آنان هیچکدام بر جوانی علی و عدم استحقاق او در آنچه رسول خدا به ایشان از جانب خدا عطا فرموده بود را مورد ایراد قرار ندادند بلکه صرفاً بر حسب عادت جاهلیت امر و نهی از سوي پسر بر پدر را که در اسلام در صورت وجود اراده الهی عیب نیست را عیب دانسته و آن را موجب طعن پنداشتند و این خود دلالت بر آن دارد که عظمت درك و درایت و قدرت اندیشه علی علیه السلام در آن سن مورد تائید حتی این کفار بوده است و ثانیاً یاوه هاي این بی خردان در واقع طعن بر رسول خدا محسوب می گردد، زیرا رسول خدا امر فرمود به آن موردي که این بیخردان آن را شایسته نمی دانند، به عبارتی دیگر درك خود را العیاذ باﷲ از رسول خدا هم بالاتر می دانند و ثالثاً طعن بر خداوند و کتاب او دارند و گویا هیچ زمانه قرآن نخوانده اندکه بدانند عیسی مسیح، در چه زمانی صاحب کتاب و نبوت گردیده و اینگونه امور الهی از نزد خداوند صادر و در علم او ثبت شده است و رابعاً دیوار حاشا کوتاه است قسم به خداوند علی اعلی که این جماعت کوردل اگر معجزه شق القمر را هم که در کتاب خدا به آن تصریح و اشاره شده است در صورتی که متضمن فضیلتی از فضایل خارج از حد احصاء مولایمان علی علیه السلام بود آن را به راحتی انکار و رد می کردند و اگر چیزي برعکس در آن احتمال فضیلت براي دیگران می دادند مانند همراهی ابوبکر در غار، آن را با بوق و کرنا جار می زدند و در حواشی آن سخن می گفتند هر آنچه می خواستند همانطور که با تأویل و توجیه بلاوجه همه جانبه سعی در کمرنگ جلوه دادن حدیث غدیر نمودند در حالی که کتاب خدا به آن تصریح و وضوح وقوع آن از معجزه شق القمر نیز آشکارتر است انا ﷲ و انا الیه راجعون)

غدیر  و شعر و شعرا

عبدي کوفی:

(آیا پرسیدن نشان خانه ویران یار، درد دائم عشقت را درمان می کند…..، پس درود مرا به قبري که در نجف است و بهترین انسان عرب و عجم را در بر دارد برسان، ….. و وصی والامقام و داماد بهترین پیامبر خدا را آواز ده و بگو: اي ابا حسن گوش فرا ده، آنها از فرمانت سرپیچیدند و به بدترین حالتی روي خود را از سوي تو برگردانیدند، راستی چرا اینکار را کردند و چرا از طریق نجاتی که تو روشنگر آن بودي برگشتند و چرا بر مسیر نابودي افتادند و چرا ترا از امر خلافت، که دست غاصب مردي قریشی زمام ناقه آن را گرفته بود محروم نمودند، آري آن مرد چنان زمام این ناقه را کشید که بینی آن را درید، او همان کسی است که تا دیروز از این کار فرار می کرد و راستی اگر دروغ نمی گفت چرا امروز با چنین جدیت خواستار آن گردید، و تو اي علی با بزرگواري بر این مصیبت صبر کردي زیرا شکیبایی در هنگام خشم بهترین عمل است تا سرانجام مرگ آن مرد را صدا کرد و فریاد خود را به گوش او رسانید و مرگ دعوت کننده اي است که چون کسی را دعوت نماید، البته پاسخ مساعد خواهد شنید، پس وي خلافت را به دومی بخشید و او را در ردیف خود سوار کرد، چه سوار و ردیف رسوایی، این دومی اولین کسی است که پیغمبر او را به بیعت با تو سفارش فرمود، اما او خیلی زود پیمان شکنی کرد، سومی نیز جامه خلافت را به تن نمود و مسائل جدي و مهم را به بازي تبدیل نمود و جاهلیت چهره زشت اول خود را دوباره نشان داد و گرگهاي خونخوار به جان بیچارگان افتادند، …..، در غدیر خم آنگاه که احمد بر بار شتران قرار گرفت، آنان را از این جهالت ها نهی کرد و به مردمی که در پیرامون وي گرد آمده و یا در خدمت او نشسته و به سخنان وي گوش فرا داده و به سوي او می نگریستند، فرمود: اي علی برخیز که من مامور رساندن فرمان الهی ولایت به مردم هستم و این تبلیغ براي من سزاوارتر و بهتر است، آري من علی را به رهبري و راهنمایی پس از خود منصوب می کنم و علی بهترین صاحب منصب است…..، آري بیاد آور روز خبیر را که هیچ نیرویی نمی توانست مانع فرار عمر بن الخطاب از قوم یهود باشد و در آن روز پیامبر که از به خاك افتادن پرچم و سرنگونی آن و شکست او، به خشم آمده بود فرمود که فردا پرچم را به جوانمردي برگزیده می دهم که خدا و پیامبر او را دوست دارند و تو فرداي آن روز، پرچم اسلام را با شوق به دوش گرفته و با سپاه انبوه و گمراه دشمن روبرو شدي که در بین آنها شیر مردانی با شمشیرهاي درخشان و نیزه هاي سهمناك و غرق در آهن و فولاد حضور داشتند….. و تو به آرامی به نبرد پرداختی تا این ابر باریدن گرفت ….. آري تو را مناقبی است که شمارندگان از شمارش و نویسندگان از کتابت و نوشتن آن عاجرند، و از میان این مناقب منقبت (ردالشمس)، در آن زمانی که نماز خود را نخوانده بودي و آفتاب که نزدیک بود ازدیدگان پنهان شود، به خاطر وجود تو چنان برگشت که گویی شهابی در تاریکی درخشش ننموده و آفتابی غروب نکرده بودو در شان نزول سوره برائت نیز اخباري است که عجایب آن، از دیدگان مردم دور و نزدیک پنهان مانده و نیز در شب هجرت و رفتن پیامبر به غار ثور که تو با کمال آسایش در بستر آن حضرت خفتی، در حالی که دیگران غرق در ترس و هراس بودند،آري تو برادر پیامبر هدایت کننده و یاور او و بیانگر حقی و در کتب آسمانی قبل هم مورد ستایش قرار گرفته اي، تو همسرپاره تن پیامبر و تنها نگهبان زهرا و پدر فرزندان نجیب او هستی، که در راه خدا کوشا و مجاهدند. …..، آري من از آن روز که مهر و محبت خود را به پاي حسن و حسین ریختم، مرا رافضی خواندند و این لقب البته بهترین نام من است و درود و سلام خداي ذوالعرش، تا ابد بر روان فرزندان غمگسار فاطمه باد، آن دو فرزندي که یکی به زهر کشنده مسموم و دیگري باصورت خونین و خاك آلود به خاك رفت و پس از وي عابد زاهد امام سجاد و آنگاه آن باقرالعلم که به غایت طلب نزدیک شد و جعفر و فرزند او موسی و پس از آن امام نیکوکاري چون رضا و امام جواد عابد کوشا و عسکریین و مهدي که قائم آنان و همان صاحب امري که تشریف و رداي پاکیزه و سپید هدایت بر تن دارد و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد مملو خواهد نمود و تمامی گمراهان و بدکاران را ریشه کن می فرماید …..، (اي علی) اي صاحب حوض زلال و پر آب کوثر، که دشمنان خود را از نوشیدن آن شربت گوارا، بازخواهی داشت من در راه عشق تو گروهی از دشمنان جسور تو را، با تابش اندیشه ها و گفتار منظم و قاطع خود کوبیدم و اندیشه هاي من در قالب شمشیر تیز و برّان شعر و ادب،داغ ننگ را بر پیشانی آنان زد…..)، ….. و ابن شهر آشوب نیز در مناقب خود، این سروده عبدي را نقل نموده است …..،.

غدیر  و شعر و شعرا

زندگانی شاعر:

ابومحمد سفیان (بن) مصعب عبدي کوفی، از شعرا خالص خاندان پاك پیامبر است…..، اشعار او متضمن ذکر بسیاري از فضایل و مناقب امیرالمومنین و خاندان پاك اوست، او همچنین در مصائب اهل بیت از سوز دل اشعار زیبا سروده و مرثیه گفته و من از او در غیر آل اﷲ اشعاري ندیدم، امام صادق علیه السلام بنابرآنچه در روایت ثقه الاسلام کلینی، با سلسله اسناد درروضه کافی از عبدي آورده روایت نمود (……. که در مکه بر ابی عبداﷲ علیه السلام وارد شدم فرمود به ام فروه بگوئید بیاید و مصائبی را که بر جد مظلوم من وارد شده است را بشنود و حضرت ام فروه آمدند و در پشت پرده نشست پس امام فرمود حالا براي ما شعر و مرثیه خود را بخوان و من خواندم (فرو جودي بد معک المسکوب …..) که متعاقب این مرثیه سرایی زنان حرم آن حضرت شیون و گریه و زاري شدید نمودند …..)، و به همین مضمون از ابن قولویه و شیخ طایفه نقل گردیده و کشی در رجال خود از امام صادق نقل نموده که فرمودند: (اي گروه شیعیان شعر عبدي را به فرزندان خود بیاموزید که وي بر دین الهی مورد رضایت خداوند است، و شیوه کار عبدي چنان بود که روایتی را از امام علیه السلام در مناقب و فضایل اهل بیت اخذ و در حال و فی البداهه آن را به نظم درمی آورد، ابن عیاشی با سلسله اسناد از راوي نقل نموده که در محضر ابی عبداﷲعلیه السلام بودم که سفیان بن مصعب عبدي شرفیاب شد و به حضرت گفت فداي شما شوم درباره این سخن خداوند درکتابش که می فرماید (……. و علی الاعراف رجال یعرفون کلاً به سیماهم …..) شما چه می فرمائید حضرت فرمود ایشان اوصیاء دوازده گانه از آل محمد هستند که خدا را نمی شناسد، مگر آنکس که آنان را بشناسد و ایشان نیز او را شناخته باشند، عبدي گفت فدایت شوم اعراف چیست حضرت فرمودند بلندي هایی است از مشک معطر که رسول خدا و اوصیاء او(علیهم السلام) بر آن قرار می گیرند و همه را به چهره هایشان می شناسند، و آنگاه سفیان (عبدي) گفت آیا در این باره قصیده اي بگویم و آنوقت با اشاره و اجازه امام، قصیده خود را سرود: (……. اي ربعهم هل فیک لی الیوم مربع …..) اي خانه هاي محبوب آیا در اندرون شما، براي من امروز جایی و براي شبهاي من به سوي شما جایگاهی هست…..، اي پیشوایان دین،شما در حشر و نشر صاحب سلطنت و در روز دهشتناك جزا، پناهگاهید و شما بر اعراف که تپه هایی از مشک است و به برکت شما بوي خوش از آن ساطع می شود، قرار دارید پس هشت نفر از شما بر عرش خدائید که فرشتگان آن را به دوش می کشند و چهار نفر دیگر در زمین به هدایت خلایق مشغولند …..)، من حیث المجموع (با عنایت به آنچه مذکورگردید) …..، از ثقه بودن و جایگاه بلند عبدي در نزدبزرگان مذهب و از اینکه وي را اینگونه در علم و دین بزرگ شمرده اند آگاهی حاصل می گردد.

غدیر  و شعر و شعرا

نبوغ عبدي در ادب و حدیث:

….. ابوالفرج در اغانی روایت نموده است که سید الشعراء سید حمیري و عبدي در انجمنی حضور داشتند و سید چنین سرود (……. انی ادین بمادان الوصی ….. من در کشتن آنانی که در خریبه فرود آمدند با علی وصی هم عقیده ام و نیز به آئین او درروز نهروان همدست و هم داستان هستم) عبدي گفت سید درست نگفته اي اگر همدست باشی مانند او خواهی بود پس چنین مگو بلکه بگو (……. و تابعت کفه کفی ….. یعنی تابعیت می کند از دست او، دست من) تا پیرو او باشی نه شریک او.سپس سید گفت من از همه مردم در شعر بالاترم مگر عبدي و لذا آنکس که در شعر عبدي تدبر و فکر نماید به پایگاه بلندي در میان پیشتازان رجال حدیث و بهره مندان از او آگاه می شود و عبدي را در صف اولین جمع آورندگان احادیث پراکنده ودشوار ….. می بیند…..، بر تاریخ دقیق ولادت و درگذشت عبدي وقوف حاصل نشد ….. اما (تولد وي) بنابر نقل کشی 160هجري و بنابر نقل نجاشی 161 هجري بوده و …..، او تا اواخر روزگار حمیري می زیسته است…..

غدیر  و شعر و شعرا

قصیده اي از قصاید عبدي:

(……. ما حدیثی را روایت کردیم که دیگر راویان نیز آن را می دانند، که مردي نزد عمربن خطاب آمد و گفت عده طلاق کنیزان چقدر می باشد، او به حیدر گفت اي علی بگو عده طلاق کنیزان چقدر است، علی مرتضی با دو انگشت خود اشاره فرمود و عمر روي به جانب سائل کرده و گفت (دو طهر)، آنگاه برگشت و به سوال کننده گفت آیا این مرد را می شناسی گفت نه. گفت این علی عالی است، عکرمه نیز در خبري که در آن هیچ شک و شبهه اي نیست آورده است که ابن عباس برگروهی که علی را سب و لعن می کردند گذشت، حیرت کرد و گریست و با خشم به آنان گفت، کدام یک از شما خداي جل و اعلی را لعن می کند پاسخ دادند از چنین کاري به خدا پناه می بریم، پس گفت کدام یک از شما پیامبر را ناسزا میگوید و بر آن جرات دارد، گفتند از چنین کاري به خدا پناه می بریم، گفت کدام یک از شما علی آن بهترین خلق روي زمین را دشنام و ناسزا می گوید، گفتند ما چنین عملی انجام می دهیم. گفت: بخدا قسم من از محمد مصطفی شنیدم هر کس علی را سب (لعن و ناسزا) نماید مرا سب کرده و هر که مرا لعن و سب و ناسزا نماید خدا را سب و ناسزا گفته است و سخن را تمام کرد، آري محمد و برادر او علی و دختر او فاطمه و فرزندان او بهترین خلق، از پیاده و سواره اند و پروردگار ما که خالق خلایق و خالق آنان بر روي زمین است، بر آن خاندان سلام و درود فرستاده و آنان را طهارت و پاکی بخشید و آنها را از میان مردم انتخاب و اختیار نموده و البته اگر آنها نبودند آسمان را نمی افراشت و زمین را نمی گسترانید و خلایق جهان را خلق نمی کرد، این خداوند است که عمل بنده اي را نمی پذیرد، مگر آن زمان که از روي اخلاص، دل به مهر و محبت آنان ببندد و نماز نمازگزار کامل نمی شود و دعاي دعاکننده بالا نمی رود مگر به ذکر صلوات بر آنها و اگر آنها بهترین مردم روي کره زمین نبودند جبرئیل در زیر کساء به ایشان نمی گفت آیا من از شما نیستم و چون گفتند آري، پس به آسمان ها بالا رفت و بر فرشتگان سرافرازي کرد و آگاه باشید اگر بنده اي تمام اعمال بندگان نیک روزگار را جمع آوري و با آن نزد پروردگارحاضر شود ولی دوستدار علی نباشد، آن اعمال او بی اثر بوده و با صورت در شعله آتش (دوزخ) افکنده خواهد شد، وجبرئیل چون فرود آمد از قول آن دو فرشته اي که همیشه همراه انسان ها و کاتب اعمال او می باشند گفت که ما هرگز از علی پاك نهاد لغزش و یا خطایی ندیده و ننوشته ایم).

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید پس به متن حدیث که مورد اتفاق نظر است دقت نما، خواهی دید که چگونه دلالت بر عصمت و معصوم بودن و حقانیت علی علیه السلام دارد حالا این کلام و مانند آن را می بینی که چگونه مایه آزمایش خواهد شد تا معاندین تا می توانند در تأویل و توجیه بلاوجه و رد آن کتاب بنویسند و کسی نیست از این جماعت سؤال نماید چرا انکار، و چرا اصرار در انکار و چرا عصیان و آیا این انکار و این عصیان این آیات کتاب خدا را در ذهن تداعی نمی فرماید: و اذ قال ربک للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس و …..) لازم به ذکر است احادیثی که در این قصیده به آنها اشاره شده است در احادیث عامه نیز نقل گردیده که از جمله آنکه: حافظ دارقطنی و ابن عساکر هر دو روایت نموده اند که دو مرد به نزد عمر بن خطاب آمدند و از او درباره طلاق کنیز سوال کردند ….. پس عمر گفت آیا می دانید او کیست گفتند نه. گفت این علی بن ابیطالب است و من گواهی می دهم که از رسول خدا (ص) شنیده ام که می فرمود براستی که اگر آسمان هاي هفتگانه و زمینهاي هفتگانه را در کفه اي قرار دهند و ایمان علی را در کفه اي دیگر، ایمان علی سنگین تر است زمخشري با همین مضمون، گنجی و خطیب الحرمین خوارزمی و طبري …..، نیز آن را روایت نموده اند. و نیز حدیث ابن عباس که عبدي می گوید (قد روي عکرمه فیخبر …..)، ابوعبداﷲ ملا در کتاب سیره خود از ابن عباس روایت نموده که او در روزگار نابینایی خود بر گروهی عبور می کردکه علی را سب می کردند به شخص همراه خود گفت اینها چه می گویند گفت علی را دشنام می دهند، ابن عباس گفت مرا به سوي آنان ببر و او برد پس ابن عباس روي به آنها نمود و گفت کدام از شما خداي عزو جل را سب می کنید، پاسخ دادند سبحان اﷲ هر کس که خدا را لعن کند شرك ورزیده است، پس گفت کدام یک از شما رسول خدا (ص) را دشنام می دهدآنها گفتند سبحان اﷲ هر کس پیامبر خدا را دشنام دهد کافر شده است، گفت کدام یک از شما به علی بن ابی طالب سب و ناسزا می گوید پاسخ دادند ما این کار را انجام دادیم، ….. ابن عباس گفت خدا را گواه می گیرم و شهادت می دهم که از پیامبر خدا (ص) شنیدم که می گفت هر کس علی را سب کند مرا سب کرده و هر کس مرا سب کند خداي عزوجل را سب کرده و هر کس خدا را لعن کند خداوند او را با صورت در آتش (دوزخ) سرنگون خواهد کرد و سپس از آن گروه روي برگردانید و به عصاکش خود گفت ببین چه می گویند گفت دیگر چیزي نمی گویند گفت، آن زمان که من سخن می گفتم چهره هاي آنان را چگونه دیدي، گفت با دیدگان سرخ رنگ خود، چون بزي که به کارد بزرگ قصابی نگاه می کنند به تونگاه می کردند، ابن عباس گفت پدرت فداي تو باد دیگر چه بود، اضافه کن او گفت با پلک هاي افتاده از گوشه چشم، چون ذلیلی که به عزیزي نگاه کند به تو نگاه می کردند، پس ابن عباس گفت پدرت به فداي تو باز هم بگو. عصاکش گفت من دیگر سخنی ندارم ابن عباس گفت من خود دارم (احیاهم عار علی امواتهم و المیتون فضیحه للغابر) (زندگان آنها ننگ بر مرده هاي آنان و مرده هاي آنان موجب رسوایی بازماندگان آنها هستند)، این خبر را محب الدین طبري و گنجی ….. ودیگران نقل نموده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید پس تو به اعمال و جنایت هاي این معاویه خبیث بدتر از ابلیس نظر کن که چگونه امت اسلام را با القائات شیطانی خود فریب داد و موجب گردید تا مسلمانان گمراه شده و یک عمر به وصی رسول خدا و برادر پیامبر و افضل امت که همه حتی خلفاء ماضی اقرار به عظمت وجود او داشته اند سب و لعن نموده و شیعیان او را در سرتاسر بلاد اسلامی اعم از مرد و زن و کودك قتل عام نمایند و این کینه توزي و عداوت را در بین مسلمین نهادینه نماید تا جایی که موجبات قتل و کشتار را تا قرون بعد و تا این زمان فراهم آورد و …..، با این وجود هنوز عده اي باشند که اعمال شیطانی این خبیث خونخوار راتأویل و توجیه نمایند آنهم به قیمت دوزخی نمودن خود و شرکت در جنایات مرتکب شده او با این رضایت و اعوان و انصاراو لعنه اﷲ والملائکه والناس علیهم اجمعین).

غدیر  و شعر و شعرا

حدیث فضیلت اشباح پنج گانه:

(……. محمد و صنوه و ابنته …..)، ابی هریره از پیامبر (ص) آورده است که فرمود چون خداي تعالی آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم متوجه جانب راست عرش شد و پنج شبح را که در رکوع و سجود و در میان نور بودند ملاحظه کرد و سوال کرد خدایا آیا پیش از من دیگري را از خاك آفریده اي، پس خداوند فرمود نه اي آدم، گفت پس این اشباح پنج گانه که در هیئت و صورت خود می بینم چه کسانی هستند، خداوند فرمود اینان پنج تن از فرزندان تو هستند که اگر نبودند ترا نمی آفریدم و آگاه باش این پنج تن هستند که نام هاي ایشان را از اسماء خود در آورده ام، اگر ایشان نبودند بهشت و دوزخ، عرش و کرسی، آسمان و زمین، فرشتگان و انس و جن را نمی آفریدم، پس من محمودم و این محمد است و منعالی ام و این علی است و من فاطرم و این فاطمه است و من احسانم و این حسن است و من محسنم و این حسین است، به عزت خود سوگند می خورم که هیچ کس به سوي من نمی آید که به اندازه خردلی کینه ایشان در دلش باشد مگر آنکه او رادر دوزخ اندازم و باك ندارم، پس اي آدم اینان برگزیده من هستند و به واسطه آنها نجات می دهم و به خاطر آنها هلاك می کنم، پس چون تو را نیازي باشد به آنان متوسل شو، پس پیامبر فرمود ما کشتی نجاتیم که هر کس به آن پیوست نجات یافت و هر کس روي گردانید، نابود شد و هر کس را نیازي به خداوند باشد، او را به واسطه ما اهل بیت بخواند)، این روایت را حمویی در فراید و خطیب خوارزمی در مناقب و نیز حدیث (کشتی نجات) را حاکم در المستدرك با قید صحت از ابی ذر روایت نموده که عین عبارت چنین است (مثل اهلبیتی فیکم مثل سفینه نوح، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق)، که این روایت را هم خطیب هم در تاریخ خود و بزار و ابن جریر و طبرانی و ابونعیم و ابن عبدالبر و محب الدین طبري، …..، گروه بسیاري دیگر نیز نقل نموده اند و امام شافعی در اشعار زیر به همین حدیث اشارت دارد (……. رکبت علی اسم اﷲ فی سفن النجا و هم اهل بیت المصطفی خاتم الرسل ….. یعنی سوار شدم به نام خدا بر کشتی هاي نجات که آنها اهل بیت رسول خدا، خاتم انبیاء هستند، که این وسیله نجات، همان ولایت آنان است و ما مامور به چنگ زدن به ریسمان آنان که همان ریسمان الهی هستند هستیم …..).

غدیر  و شعر و شعرا

حدیث قبولی اعمال به ولایت:

شعر عبدي (لایقبل اﷲ لعبد عملا / حتی یوالیهم با خلاص الو لا …..)، ابن عباس در حدیث خود از رسول خدا روایت فرمایدکه فرمودند (……. اگر مردي بین رکن و مقام به نماز و روزه بایستد و پس از آن خدا را ملاقات نماید در حالی که دشمن اهل بیت باشد داخل در آتش دوزخ خواهد شد.)، حاکم این حدیث را در المستدرك نقل نموده و ذهبی نیز در تخلیص خودآن را صحیح می داند، و طبرانی در الاوسط از قول سبط شهید علیه السلام از رسول خدا نقل کرده است که فرمود (…….مودت ما اهل بیت را رها مکنید زیرا هر کس خداي عزوجل را ملاقات کند در حالی که ما را دوست داشته باشد به شفاعت ما داخل بهشت خواهد شد و سوگند به آنکه جانم به دست اوست که عمل بنده براي او سود نخواهد داشت مگر آنکه عارف به حق ما باشد). هیثمی در مجمع و ابن حجر در صواعق و محفوظ در اعجب و نبهانی در شرف و حضرمی در …..، این حدیث را نقل و حافظ سمان در امالی خود آن را با سلسله اسناد از رسول خدا چنین آورده است که فرمود (……. اگر بنده اي هفت هزار سال که عمر دنیا است خدا را عبادت نماید و سپس به سوي خدا رود در حالی که دشمن علی و منکر حق او و شکننده پیمان ولایت او باشد خداوند خیر به او نرساند و او را محروم گرداند)، و نیز قرشی در شمس الاخبار خود، این روایت را نقل و خوارزمی نیز در مناقب خود از پیامبر(ص) آن را روایت نموده است که فرمود به علی …..، (یا علی اگر بنده اي به مدتی که نوح در میان قوم خود زندگی کرد خدا را پرستش نماید و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و عمر او آنقدر طولانی شود که بتواند هزار سال پیاده به حج رود و سپس در بین صفا و مروه مظلوم کشته شود ولی ترا دوست نداشته باشد بوي بهشت نشنود و به آن داخل نگردد.) و نیز از ام سلمه نقل گردیده که گفت، رسول خداصلی اﷲ علیه و آله به من فرمود: اي ام سلمه آیا او را می شناسی من گفتم آري این علی ابن ابی طالب است، فرمود اخلاق او اخلاق من و خون او خون من و این از گنجینه دانش من است، پس بشنو و آگاه باش که اگر بنده اي از بندگان هزار سال، خدا را بین رکن و مقام عبادت کند ولی با کینه علی و عترتم، خدا را ملاقات نماید خداي تعالی در روز رستاخیز او را با صورت در آتش دوزخ اندازد)، …..، حافظ گنجی نیز این حدیث را از (طریقی دیگر) آورده و سپس تاکید دارد که این حدیثی است که سند آن در نزد اهل نقل و روایت مشهور است و ابن عساکر در تاریخ خود این حدیث را از جابر نقل می نماید که رسول خدا به علی علیه السلام فرمود، (……. یا علی اگر کسی از امت من آنقدر روزه بگیرد تا گوژپشت شود و اگر آنقدر نماز بخواند تا چون زه کمان لاغر شود ولی ترا دشمن باشد خداوندا او را به آتش دوزخ می اندازد)، این حدیث را گنجی، ابن مغازلی، قرشی، حمویی و ….. و بسیار دیگر از محدثین نیز نقل نموده اند. نماز جز به سلام بر آل محمدتمام نیست:

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید مفاهیم این روایات دلالت بر آن دارد که خداوند دوستی آنان را مانند دوستی زیبایی ها و گل وریحان و ….. و دوستی خیر و عدالت و محبت …..، براساس فطرت قرار داده است و بدیهی است هر کس دوستدار خوبی وخیر نباشد البته جایگاه او را در دوزخ جاوید خواهد بود)

غدیر  و شعر و شعرا

حدیث صلوات بر محمد و آل محمد:

سخن عبدي (ولایتم لامر ء صلاته / الا بذکر اهم …..):، جناب عبدي در این بیت اشاره دارد به اینکه ما به درود فرستادن بر آل پیامبر در نماز ماموریم و در این مقام اخبار و روایات …..، بسیاري در متون فقه و تفسیر و حدیث می توان ملاحظه نمود، ابن حجر در صواعق خود ضمن ذکر آیه شریفه (……. ان اﷲ و ملائکه یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما…..)، چند خبر صحیح را که درباره آن وارد شده است را بیان و نقل نموده است که چون از پیامبر درباره چگونگی سلام بر حضرتش، سوال کردند حضرت صلوات بر آل خود را قرین به صلوات بر خود قرار دادند و لذا ابن حجر می گوید این امر دلیلی است ظاهر بر اینکه مراد از این آیه صلوات بر خاندان و بقیه آل پیامبر هم هست، به این دلیل که پس از نزول آیه، درباره سلام بر آل پیامبر، از رسول خدا پرسش کردند و پاسخ یاد شده را دریافت نمودند و جواب داده شده هم دلالت بر آن دارد که سلام بر آل پیامبر واجب و وظیفه است و خاندان پیامبر در این امر قائم مقام، پیامبر هستند، زیرا مقصود از صلوات بر رسول خدا، مزید تعظیم اوست و بزرگداشت خاندان او نیز مزید بر این تعظیم خواهد بود. و بهمین دلیل است که وقتی ایشان در زیر کساء گرد آمدند، پیامبر فرمود (خدایا اینها از من و من از ایشان هستم پس صلوات و رحمت و آمرزش و خشنودي خود را بر من و آنان قرار بده)، پس این دعا مستجاب شد و خداوند بر آنان همراه با درود بر پیامبر صلوات فرستاد و در اینجا نیز از مومنین خواست تا همراه با صلوات بر پیامبر بر آل او نیز صلوات بفرستند و نیز روایت کرده اند که پیامبر فرمود (لا تصلوا علی الصلاه الابتر)، یعنی بر من درود ناتمام نفرستید گفتند درود ناتمام چیست فرمود اینکه بگویید (اللهم صلی علی محمد) و بس کنید، بلکه باید بگویید (اللهم صلی علی محمد و آل محمد)و سپس ابن حجر به نقل این شعر از شافعی پرداخته که (….. یا اهل بیت رسول اﷲ حبکم / فرض من الافی القرآن انزله /کفاکم من عظیم القدیر انکم / من لم یصل علیکم لاصلاه له)، یعنی اي اهل بیت رسول خدا محبت شما واجب شد از سوي خداوند در قرآنی که نازل فرمود و کفایت می فرماید از عظمت منزلت شما همینکه، هر کس صلوات بر شما نفرستد نمازش درست نیست)، ….. و رازي نیز در تفسیر خود سلام در تشهد سلام را دلالت بر علو مقام اهل بیت دانسته و ….. می گوید آل محمد در پنج چیز با پیامبر برابرند، (در صلوات تشهد، در سلام، طهارت، حرام بودن صدقه بر آنان و در محبت)، ….. و محب الدین طبري در ذخایر از جابر (رضی اﷲ عنه)، روایت نموده است که می گفت اگر نمازي اقامه می کردم که در آن بر محمد و آل محمد درود نمی فرستادم آن نماز را پذیرفته نمی دانستم.

(کلب گوید در کتاب تفسیر خود اثبات نمودیم که آیه شریفه ان اﷲ و ملائکه …..، فعل خداوند و ملائکه و امر بر مؤمنین، با توجه به عدم هرگونه قید و شرط براي انجام آن، افاده بر ابدیت انجام آن صلوات براي رسول خدا و به تبع براي ذوالقربی داشته و دلیل قاطع بر عصمت آنان محسوب می گردد.)

غدیر  و شعر و شعرا

دعا با صلوات بر آل محمد پذیرفته است:

و این گفتار عبدي (……. و لا یزکو الدعاء …..)، اشاره به حدیثی دارد که دیلمی آن را از رسول خدا (ص) نقل نموده است که فرمود: (دعا در حجاب است تا آن زمان که بر محمد و خاندان او درود فرستاده شود و بگویند اللهم صلی علی محمد و المحمد)، ….. به همین مضمون دیلمی در صواعق، طبرانی، بیهقی و ابن عساکر و ….. نیز در آثار خود این روایت را نقل نموده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

فرشتگان نگهبان علی بر دیگر ملائکه فخر فروشی می نمایند:

و حدیث این سخن عبدي در شعر او که می گوید: (و ان جبرئیل …..) را حافظ خطیب بغدادي در تاریخ خود از عمار یاسر آورده است که رسول خدا فرمودند: (همانا دو فرشته نگهبان علی بن ابیطالب بر دیگر فرشتگان نگهبان در این موضوع که باعلی بن ابیطالب بوده اند افتخار می کنند زیرا آنان (خبر) کاري که موجب خشم خدا باشد را (در روایتی هرگز) به سوي خدا بالا نبرده اند). ابن مغازلی، خوارزمی، قرشی و ….. نیز این روایت را در کتب خود آورده اند.

شعر دیگري از عبدي: (دودمان محمد نبی (ص) اهل فضیلت و منقبت هستند / ….. دوستی آنان در قرآن واجب گردیده / آنان صراط مستقیم هستند و البته عده اي که در این راه (رفته و) رستگارند و عده اي دیگر منحرف (و بدبخت) / صدیقه زهرا را براي علی صدیق که صاحب شرف در نسبت است آفریده اند / و هر یک از این دو پاك نهاد دیگري را براي همسري خود انتخاب کرده است / و نام این دو در سایه عرش خدا و میان یک سطر کنار یکدیگر آمده / و خدا عهده دار عقد زناشویی آنان و جبرئیل خطبه خوان آن شده است / مهریه و کابین زهرا موهبتی است برتر از همه مواهب، که یک پنجم زمین قرار داده شد و نثار او (هدیه) از بار (میوه) پاك و پاکیزه و شاداب درخت طوبی بود).

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید ببین که خداوند چگونه یک پنجم زمین را مهریه سیده نساء العالمین فاطمه زهرا قرار داد و هر که را که فاطمه از او راضی نباشد راه رفتن و دیگر اعمال عبادي او بر روي زمین حرام است. و این به منزله همان تفویض اختیار از سوي خداوند است که هر که را خداوند از از او راضی نباشد راه رفتن او و دیگر اعمال عبادي او حرام است و این است معنی دیگر خدا به غضب فاطمه غضب می نماید و به رضاي اورضا می شود).

احادیث مرتبط در این شعر: الصادقون: این کلمه اشاره دارد به روایتی درباره این قول خداي رحمان تعالی: (یا ایهاالذین آمنوا اتقوﷲ و کونوا مع الصادقین) از طریق حافظ ابونعیم و ابن مردویه و ابن عساکر و ….. وگروه بسیار دیگر از محدثین از جابر وابن عباس نقل گردیده است در تفسیر این قول خداوند تعالی که با راستگویان باشید، یعنی با علی بن ابی طالب باشید این روایت را با همین مضمون گنجی شافعی و حافظ سیوطی و سبط ابن جوزي و …..، در آثار خود نقل نموده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

سابقون خاندان پیامبر هستند:

و این سخن عبدي (……. الاسبقون الی رغائب …..) اشاره به آیه (……. السابقون السابقون اولئک المقربون …..) دارد و این آیه درباره علی علیه السلام نازل گردیده است، ابن مردویه از ابن عباس نقل نموده است که این آیه درباره حزقیل (مومن آل فرعون)، حبیب نجار (که ذکرش در سوره یس آمده) و علی بن ابیطالب نازل گردیده و هریک از این سه نفر پیشگامان امت خود بوده اند و البته علی از همه آنان افضل تر است، در عبارت ابن ابی حاتم بجاي حزقیل نام یوشع بن نون آمده است و به همین مضمون این روایت را دیلمی، طبرانی، ابن ضحاك و ثعلبی ….. در آثار خود نقل نموده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

وجوب مودت و دوستی این خاندان یعنی آل محمد (ص):

و این سخن عبدي: (……. فولاهم فرض من …..) اشاره است به قول خداوند تعالی در قرآن که می فرماید: (قل لا اسئلکم علیه اجرا، الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزدله فیها حسنها …..)، که البته در کتب و آثار و احادیث بزرگان دین سخنان فراوانی در خصوص این آیه می توان یافت که مجال گسترش سخن در این باره نیست، به عنوان شاهد: احمد در مناقب، ابن منذر و ابن ابی حاتم و طبرانی و ابن مردویه واحدي و ثعلبی و ابونعیم و بغوي …..، به سلسله اسناد خود از ابن عباس آورده اندکه چون این آیه نازل شد گفتند اي رسول خدا این نزدیکانی (خویشاوندان) که مودت آنان بر ما واجب شده است، چه کسانی هستند. فرمود (علی، فاطمه و دو فرزندان آنها) هستند، طبري، زمخشریی، حمویی، نیشابوري، ابی طلحه شافعی، رازي،ابوسعود، ابوحیان، شفی، هیثمی، ابن صباغ، حافظ گنجی و قسطلانی، ….. با همین مضمون این روایت را در آثار خود نقل نموده اند …..، حافظ ابوعبداﷲ ملا، در سیره خود آورده است (که رسول خدا (ص) فرمود، همانا خداوند پاداش مرا مودت خاندانم قرار داد و من در فردا (قیامت) از شما (در این باره) سوال خواهم کرد.)، این روایت را محب الدین طبري، ابن حجر و….. نیز در آثار خود نقل نموده اند. از جابر بن عبداله انصاري نقل گردیده که گفت عربی به خدمت رسول خدا آمد و گفت یا محمد اسلام را بر من عرضه کن فرمود: شهادت بده به اینکه لا اﷲ الا اﷲ و محمد رسول اﷲ عرب گفت براي این کار خودپاداش هم می خواهی، حضرت فرمود به غیر از مودت به خویشان، چیزي نمی خواهم، عرب گفت خویشان من یا خویشان خود. فرمود خویشان من. عرب گفت بیا تا با تو بیعت کنم به اینکه هر کس تو و خاندان تو را دوست ندارد بر او لعنت خدا باشد، پس پیامبر فرمودند آمین

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید ما از طرف حضرت علامه و همه مومنین و مؤمنات از اول خلقت تا آخر خلقت به رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله تأسی نموده و همه با هم می گوییم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

غدیر  و شعر و شعرا

و نیز حافظ طبري، ابن عساکرو حاکم حسکانی به چند طریق از ابی امامه باهلی نقل نموده اند: که رسول خدا فرمود (همانا خداوند پیامبران را از چند درخت آفرید و مرا از یک درخت خلق کرد، پس من ریشه آن درخت و علی شاخه آن و فاطمه برگ آن و حسن و حسین میوه هاي آن هستند پس هر کس به شاخه اي از شاخه هاي آن درآویزد رستگار شود و هر کس آن را رها کند فرو افتد واگر بنده اي هزار سال و پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال دیگر در بین صفا و مروه خدا را عبادت کند و محبت ما را درك نکند، خدا وي را با صورت در آتش دراندازد و سپس این آیه را تلاوت فرمود (قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی))، گنجی نیز در کفایه این حدیث را نقل نموده و همچنین احمد و ابن ابی حاتم، از ابن عباس درباره این قول خداوند آورده اند که (و من یقترف حسنه)، منظور مودت آل محمد است)، ثعلبی، ابن صباغ مالکی و ابن مغازلی، ابن حجر و سیوطی،….. نیز این روایت را در آثار خود نقل نموده اند. و این شیخ ابن حیان از علی علیه السلام آورده است که فرمودند (درباره ما آل محمد آیه اي است که مودت ما را حفظ نمی کند مگر آن کسی که مومن است) و سپس این آیه (قل لا اسئلکم …..)، راتلاوت فرمود.، و ابی طفیل گفت حسن بن علی براي ما خطبه خواند و از امیر المومنین علی (رض) بنام خاتم اوصیاء و وصیانبیاء و امین صدیقین و الشهداء، یاد کرد و سپس فرمود مردي از بین شما رفت که پیشگامان بر او پیشی نگرفتند و گذشتگان به او نرسیدند، پیامبر خدا پرچم اسلام را به او داد، در حالی که جبرئیل از جانب راست و میکائیل از جانب چپ او می جنگیدند تا خدا وي را پیروز گرداند …..، من از خاندانی هستم که خداوند پلیدي و ناپاکی را از آنان زدوده است و من از آن دودمانم که خداوند دوستی و ولایت آنها را در قرآنی که بر محمد (ص) نازل فرموده است بر همه واجب دانسته و فرموده است (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی)، و به همین مضمون، در عبارت حافظ زرندي است که آورده: ….. (و من یقترف حسنه نزدله حسنا، اقتراف حسنه همانا مودت ما خاندان است)، این روایت را بزار و طبرانی و ابوالفرج و ابن ابی الحدید ….. نیز در آثار خود آورده اند. و طبري در جلد 24 تفسیر خود نقل نموده است که چون امام سجاد علی بن الحسین (رض) را اسیر کرده و به شام آوردند و او را بر دروازه دمشق متوقف نمودند مردي از اهل شام برخاست و گفت: خدا را شکر که مردان شما را کشت و شما را درمانده و به این قضیه خاتمه داد، پس علی بن الحسین (رض) فرمود آیا قرآن خوانده اي گفت آري. فرمود آیا (آل حم) را خوانده اي پاسخ داد قرآن خوانده ام ولی (آل حم) را ندیده ام فرمود آیا نخوانده اي (قل لا اسئلکم علیه اجراً الاالموده فی القربی)، پرسید مگر خویشان پیامبر شمائید. فرمود: آري. این روایت را ثعلبی، ابوحبان، سیوطی، ابن حجر و زرقافی،نیز در آثار خود آورده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

صراط مستقیم اهل بیت هستند:

سخن عبدي (……. آنها صراط مستقیم هستند …..)، ثعلبی در ذیل این کلام خداوند در تفسیر خود (……. اهدنا الصراط المستقیم …..)، روایت نموده است که مسلم بن حبان گفت از ابابریده شنیدم که میگفت اهدنا الصراط المستقیم یعنی راه محمد و آل محمد و نیز …..، از ابن عباس آورده اند که ….. می گفت در تفسیر این آیه که (یعنی بندگان خدا بگوئید (خدایا ما را بر دوستی محمد و آل محمد رهنمون باش))، و به همین مضمون حمویی، خوارزمی، ابوسعید و ….. دیگر نیز این روایتنقل نموده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

مقصود عبدي از صدیقه:

مقصود عبدي از صدیقه در شعرش فاطمه دختر محمد (ص) است که پدرش او را به این نام نامید، ابوسعید از رسول خدا نقل می نماید که به علی علیه السلام فرمود، خداوند به تو سه چیز عطا فرمود که به هیچ کس دیگر، حتی من عطا نفرمود، اول آنکه داماد کسی چون من شدي و من چنین نشدم و تو را همسري صدیقه، مثل دختر من دادند که چنین زنی به من ندادند وحسن و حسین از نسل تو هستند ولی از صلب من چون آنان بوجود نیامدند. لیکن شما از من هستید و من از شما هستم) و نیز از ام المومنین عایشه روایت شده است که گفت (…… هیچکس را راستگوتر از فاطمه (ع) ندیدم مگر آن پدري که چنین دختري را بوجود آورد)، این روایت در حلیقه الاولیاء، الاستیعاب، ذخایر العقبی و …..، نیز نقل گردیده است.

غدیر  و شعر و شعرا

فاطمه صدیقه و علی صدیق اکبر و فاروق امت است:

مقصود عبدي از صدیق، امیرالمومنین صلوات اﷲ علیه است زیرا وي صدیق این امت و این لقب خاص اوست، محب الدین طبري در ریاض خود آورده که رسول خدا (ص) علی را صدیق نامید و نیز از قول خجندي آورده است که علی (ع) به لقب(یعسوب الامه) و (صدیق اکبر) ملقب است و اخبار فراوانی در این خصوص وارد است، از جمله قول ابن سجاد و احمد و ابن عساکر، محب الدین طبري، پنجی، سیوطی و …..، که در آثار خود آن را نقل نموده اند، و نیز این روایت از رسول خدا که فرمود (همانا این علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و اولین کسی خواهد بود که در روز قیامت با من مصافحه می نماید و اوست صدیق اکبر و او است فاروق این امت که حق را از باطل جدا می کند و اوست یعسوب مومنان)، که آن راطبرانی، بیهقی و عدنی، هیثمی، حافظ گنجی و …..، با همین مضمون آورده اند و ….. نیز از امیرالمومنین علی علیه السلام نقل نموده اند که فرمود (……. من بنده خدا و برادر پیامبر و صدیق اکبرم و کسی به این لقب پس از من قائل نخواهد شد مگرآنکه دروغگو و دروغ پرداز باشد …..) و این روایت را ابن ابی شیبه، ابن ابی عاصم، ابونعیم و …..، در آثار خود آورده اند ونیز ابن قتیه، ابن ایوب، عقیلی، محب الدین، ابن ابی الحدید از معاذه نقل می کنند که (……. از علی علیه السلام آنگاه که بر منبر بصره خطبه می خواند شنیدم می گفت، من هستم صدیق اکبر که ایمان آوردم پیش از آنکه ابوبکر ایمان بیاورد و اسلام آوردم پیش از آنکه ابوبکر اسلام بیاورد …..).

غدیر  و شعر و شعرا

آن اسامی که بر در بهشت مکتوب است:

و این شعر عبدي (……. اسماهما قرنا علی سطر …..) اشاره است به حدیث مکتوب بودن نام فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان فاطمه در ظل عرش و باب بهشت، که حدیث آن را خطیب بغدادي در تاریخ خود نقل و خوارزمی آن را در مناقب خودآورده است که (……. رسول خدا فرمود در شب معراج دیدم که بر در بهشت نوشته اند (لا آله اله اﷲ، محمد رسول اﷲ، علی حبیب اﷲ و الحسن و الحسین صفوه اﷲ، فاطمه خیره اﷲ و علی مبغضیهم لعنت اﷲ)، …..، و نیز این شعر عبدي در رابطه با پیوند ازدواج (خجسته) علی و زهرا (کان الاله و لیما …..)، اشاره به آن است که خداي تعالی فاطمه را به ازدواج علی درآورد و این پیوند را خود سرپرستی نمود و جبرئیل امین نیز خطبه خوان آن بود، حدیث مفصل از جابر بن سمره رسید که رسول خدا فرمودند (آیا می پندارید که من دخترم را به ازدواج علی بن ابیطالب درآوردم در حالی که بزرگان قریش به خواستگاري وي آمدند و من نپذیرفتم بلکه در این کار به انتظار خبر آسمانی بودم، جبرئیل به سوي من آمد و گفت ….. خداوند فاطمه را به عقد علی درآورد و من را نیز فرمان داد که خطبه خوان این عقد باشم و خداوند خود ولی (عقد) بود) و محب الدین طبري از علی علیه السلام روایت نمود که (رسول خدا فرمود ملکی بر من فرود آمد و گفت ….. خداوند می فرماید من دخترت فاطمه را در ملاءاعلی به ازدواج علی درآوردم و تو نیز در زمین وي را به عقد او درآور)، …..، نسایی و خطیب نیز با همین مضمون، این حدیث را نقل نموده اند و همچنین از ام سلمه نقل گردیده است که گفت (فاطمه به دیگر زنان سرافرازي می نمود، به اینکه نخستین خطبه خوان (عقدش) جبرئیل بوده است)، این روایت را گنجی و محب الدین طبري در آثار خود نقل و نیز صفوري آورده است که (جبرئیل به رسول خدا گفت همانا خداوند به رضوان فرمان داد تا منبر کرامت را بر باب بیت المعمور قرار دهد و فرشته اي به نام راحیل را دستور داد تا در آن منبر بالا رود پس راحیل بر آن منبر نشست و خداوند را به سزاواري و عظمت ثنا و ستایش نمود و آنگاه در آسمانها نشاط و سرور بر پا شد و به من وحی فرمود که من (یعنی خداوند) عقد این پیوند را می خوانم، من فاطمه کنیز خود و دختر پیامبرم محمد را به ازدواج علی درآوردم، پس من عقد کردم و فرشتگان را برآن گواه گرفتم و شهادت آنان را در این پارچه حریر نوشتم و اینک من مامورم که آن را بر شما عرضه کنم و به خاتمی از مشک سپید مهر نمایم و به رضوان خازن بهشت بسپارم و …..، و البته در این رابطه اخبار بسیار دیگر نیز وارد شده است ….. .

غدیر  و شعر و شعرا

کابین و مهر زهرا:

و این بیت عبدي (……. و المهر خمس الارض …..) این بیت اشاره دارد به روایتی که شیخ الاسلام حمویی در فراید، از رسول خدا نقل نموده که به علی علیه السلام فرمودند (یا علی همانا زمین به خداوند تعلق دارد و به هر یک از بندگان خود که بخواهد واگذار می نماید و (اینک) به من وحی فرستاده است که فاطمه را با یک پنجم زمین به ازدواج تو درآوردم، پس آن صداق (مهر) اوست و هر کس بر زمین گام نهد و شما را دشمن داشته باشد، راه رفتن او بر زمین حرام است).

غدیر  و شعر و شعرا

نثار زهرا:

و این سخن عبدي (و ….. تهابها من حمل طوبی طیبت تلک المواهب …..)، که در این شعر خود اشاره به حدیث نثاري که بلال بن حمامه آورده است دارد که او گفت (روزي پیامبر خندان و با چهره اي چون ماه تابان در شب چهاردهم (بدر)، به سوي ما آمد پس عبدالرحمن بن عوف برخاست و گفت اي رسول خدا این نور از چیست، حضرت فرمود از بشارتی است که پروردگار درباره برادر و پسر عم من علی به من داده است و آن اینست که خداوند فاطمه را به همسري علی درآورده و به رضوان خازن بهشت دستور داده تا درخت طوبی را تکان دهد پس درخت طوبی به تعداد دوستان اهل بیت برگه هایی به بار آورده و نیز در زیر آن درخت فرشتگانی آفریده و به هر یک براتی داده تا چون روز قیامت برپا شود و ملائکه خلق را احضار نمایند، دوستی از دوستان اهل بیت نخواهند بود مگر آنکه از این برگه ها که در آن فرمان رهایی از آتش جهنم است را به او بدهند، پس برادر و پسر عم من علی و هم دخترم (فاطمه) نجات بخش مردان و زنان (امت من) از آتش دوزخ هستند.) …..، این روایت را خطیب، ابن اثیر، ابوبکر خوارزمی، ابن حجر، صفوري، حضرمی، در آثار خود نقل نموده اند. ابوعبداﷲ از انس به همین مضمون در نثار دُر و یاقوت از درخت طوبی به امر خدا بر آنان، روایت نقل نموده که این روایت را محب الدین وصفوري نیز در آثار خود آورده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

چگامه دیگر از عبدي:

(اي سروان من و اي فرزندان علی، اي آل طه و اي خاندان رسول خدا، کیست که با شما برابري کند …..، آري دوستی شما و بیزاري از دشمنان شما اعتقاد من است …..، خداوند مهر زهرا را یک پنجم زمین از آباد و غیر آباد قرار داد …..،). و نیز :

غدیر  و شعر و شعرا

(……. آنگاه که بتول گریان و نالان به خدمت رسول خدا آمد و گفت زنان مرا سرزنش می کنند و می گویند پیامبر تو را به همسري علی که بدون ثروت و نیازمند است درآورده، پس پیامبر فرمود: (……. که جبرئیل از قول خداوند می گوید: یک پنجم زمین من متعلق به زهرا و بقیه از آن دیگران است پس در این هنگام درخت طوبی بر سر حوران بهشت مشک و عنبرنثار کرد.)، که اشاراتی است به روایت حافظ عبدالرزاق، خطیب بغدادي و بهمین مضمون نیز پیامبر فرمود …..((یا فاطمه) آیا خشنود نیستی که خداوند از اهل زمین دو نفر را برگزید که یکی پدر تو و دیگري همسر توست)، حاکم نیز این روایت را در مستدرك آورده است و…..، و نیز این اشعار (……. و کان یقول یا دنیا غري غیري …..) که آن اشارتی است به آنچه در حدیث ضراره بن فهره آمده است که او در آن علی علیه السلام را براي معاویه چنین معرفی می نماید (……. علی را در شبی سخت تاریک و بی ستاره درعبادتگاه او دیدم که محاسن خود را به دست گرفته و چون مارگزیده به خود پیچیده و مانند ماتم زده گریه می کرد و می فرمود اي دنیا اي دنیا (از من دور شو) و غیر مرا فریب بده، آیا با من دیدار می نمایی و جلوه گري می کنی؟ هیهات هیهات من ترا سه طلاقه کرده ام و رجعتی در آن نیست و اي که چه عمرت کوتاه و عیش تو ناچیز و ارزشت کم است)، ….. این روایت با همین مضمون از ابونعیم و ابن عبدالبر، ابن عساکر و …..، بسیاري از محدثین نقل شده است. و نیز از اشعار عبدي است که (……. آن قوم در آن زمان که علی پاك نهاد به پاره دوزي کفش پیامبر نشسته بود، به خانه رسول خدا آمدند و گفتند اگر حادثه اي رخ دهد جانشینی تو و مرجع ما چه کسی خواهد بود، پس پیامبر فرمود جانشین من همان پینه دوز پاك سرشت داناي پارسا است …..)، شاعر در این ابیات به حدیث ام المومنین ام سلمه اشاره نمود که به ام المومنین عایشه در آغاز جنگ جمل گفت که: (اي عایشه بیاد می آوري که من و تو در سفري با رسول خدا بودیم و علی در آن سفر، وظیفه پاره دوزي کفش پیامبر و شستشوي جامه هاي آن حضرت را بر عهده داشت پس در زمانی که کفش پیامبر پاره شد علی علیه السلام در سایه (درخت) سمره اي به پاره دوزي مشغول بود که پدرت (ابابکر) و عمر نزد او آمدند و اجازه ورود خواستندپس ما برخاسته در پشت پرده رفتیم و آندو آمدند و با پیامبر به گفتگو پرداختند و گفتند اي رسول خدا نمی دانیم تا کی در میان ما خواهی بود؟ اي کاش ما را به جانشین خود آگاه می کردي تا پس از تو دادخواه ما باشد پس حضرت فرمود من او را شناخته ام ولی اگر او را معرفی کنم پراکنده خواهید شد همانطور که بنی اسرائیل هارون پسر عمران را تنها گذاشتند، پس آندو نفر خاموش ماندند و از خدمت پیامبر مرخص شدند و من و تو به نزد پیامبر برگشتیم و تو که از ما گستاخ تر بودي پرسیدي، اي رسول خدا جانشین تو کیست و رسول خدا فرمود پاره دوز کفش، پس ما بیرون آمدیم و جز علی کسی راندیدیم و تو گفتی اي رسول خدا جز علی کسی دیگر را نمی بینم فرمود هم اوست که جانشین من است، پس عایشه گفت درست است این داستان را به خاطر دارم و ام السلمه گفت پس از این یادآوري برابر علیه علی قیام می کنی عایشه گفت من براي اصلاح در میان مردم می روم و امیدوارم که اجر ببرم انشاء اﷲ، ام سلمه گفت خود دانی)،

غدیر  و شعر و شعرا

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج دوم،شاعر ما عبدي قصیده اي دیگر دارد که در آن امیرالمومنین را چنین می ستاید (……. اي آنکه فرشتگان آنچنان شیفته و دلباخته تو بودند که از شوق دیدار تو به خدا شکایت نمودند…..)، که این ابیات اشاره به حدیثی است که یزید بن هارون ….، از رسول خدا به نقل از انس بن مالک آورده است که گفت رسول خدا فرمود (……. در شبی که مرا به معراج بردند، فرشته اي را دیدم که بر منبري از نور نشسته و فرشتگان دیگر دور او را گرفته اند پس سوال کردم اي جبرئیل این فرشته کیست؟ گفت نزدیک شو و بر او سلام کن چون نزدیک رفتم و سلام کردم برادر و پسر عم خود علی ابن ابیطالب را دیدم، پس گفتم یا جبرئیل آیا علی در آمدن به آسمان چهارم بر من پیشی گرفته است گفت نه لیکن فرشتگان از شوق دیدار علی به خدا شکایت بردند و خداي تعالی این فرشته را از نور و از صورت علی (ع) ساخت و آنها در هر شب و روز جمعه هفتاد هزار بار وي را زیارت و خداي را تسبیح و تقدیس نموده و ثواب آن را به دوستان علی علیه السلام هدیه می نمایند) این روایت راگنجی هم در کفایه خود آورده است و همچنین در سروده دیگر خود آورده است (……. خداي متعال، علیرغم میل منافقان، فاطمه را به همسري علی درآورده و یک پنجم زمین را مهر او قرار داد …..، …..، اي علی تو چشم خدا و جنب الهی هستی و هر کس که در حق تو تقصیر نمود، البته به خواري و ذلت در دوزخ افتاد، تو کشتی نجات و صراط مستقیم و جاویدان هدایت الهی هستی و لب تشنگان حوض کوثر بر تو وارد می شوند و تو گروهی را سیراب و گروهی را محروم می فرمایی و توهستی آن گذرگاه که هر کس را بخواهی به بهشت وارد و آن را که بخواهی به دوزخ وارد می کنی …..،) که بیان بعضی از احادیث مربوط به این ابیات گذشت و اما در این قسمت سروده او که می فرماید (……. و علیک الورد تسقی من الحوض …..) اشارت بر آن است که سقایت حوض کوثر در روز قیامت با علی امیرالمومنین است که دوستان خود را سیراب و منافقان وکافران را دور می نماید که روایات بسیار در این باب در کتب صحاح و مسانید و …..، آمده از جمله طبرانی با اسناد خود ازابی سعید خدري از رسول خدا نقل می نماید که پیامبر فرمود : (……. اي علی در روز رستاخیر ترا عصایی از عصاهاي بهشت خواهد بود که با آن منافقان را از حوض (کوثر) می رانی)، که این روایت به همین مضمون در ذخایر، ریاض، مجمع الزوائد، الصواعق و …..، نیز آمده است. و نیز احمد در مناقب خود با ذکر سلسله اسناد، از راوي نقل می نماید که (از امیرالمومنین علی بن ابیطالب از فراز منبر شنیدم که می گفت من با این دو دست کوتاهم کفار و منافقان را از حوض رسول خدا می رانم همانطور که ساربانان شتر بیگانه را از آبشخور می رانند…)،

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید یا امیرالمؤمنین قلوب ما را شفا بده با راندن دشمنان خونخوار و غدار خود از حوض کوثر به سوي آتش جاوید از جمله معاویه بدتر از ابلیس و عمروعاص خبیث و امثالهم، که باجنایات و اعمال خود امت پیامبر را تباه و مردم بیگناه را به خاك و خون کشیده و گروه کثیري را نیز گمراه نمودند و …..، به حق خداوند عظیم الشأن و برادر ارجمندت رسول خدا و آبروي همه عزیزان درگاه الهی، و الحمد ﷲ رب العالمین و صلی اﷲ علی سیدنا محمد و آله الطاهرین)،

غدیر  و شعر و شعرا

این روایت در الاوسط، مجمع الزواید و ریاض النضره و کنزالعمال، با همین مضمون نقل گردیده است و نیز ابن عساکر در تاریخ خود از ابن عباس و او از رسول خدا (ص) آورده است که به علی (ع) فرمود: (…….تو در روز قیامت در پیش روي من خواهی بود، پس (پرچم) لواي حمد را به من می سپارند و من آن را به تو خواهم داد و تو مردم را (منافق و کافر) را از حوض می رانی، و با همین مضمون این روایت را سیوطی به تفصیل از عمر نقل نموده است و نیز احمد در المناقب به همین مضمون این روایت را نقل و این حدیث در ریاض النضره و کنزل العمال نیز نقل گردیده است و نیز با همین مضمون روایتی دیگر از شاذان فضیلی و خطیب خوارزمی و …..، نقل گردیده است. و همچنین روایات دیگر با همین مضامین از طبرانی و جابر، نقل گردیده است و حاکم با سلسله اسناد خود از علی بن ابی طلحه آورده که گفت (ما به حج رفته بودیم و در مدینه از کنار حسن بن علی عبور کردیم و معاویه بن جدیح با ما بود پس به حضرت حسن گفتند که این شخص یعنی معاویه بن جدیح علی را لعن می کند، آن حضرت فرمود او را بیاورید، چون او را آوردند فرمود: تو علی را ناسزا میگویی. گفت: نه . فرمود: به خدا قسم اگر او را ملاقات کنی که فکر نمی کنم که در قیامت به دیدار او برسی، او را در کنار حوض رسول خدا (کوثر) خواهی دید که ایستاده و گروه منافقان را با عصاي عوسجی خود که بدست دارد می راند و آگاه باش این حدیث را آن صادق مصدوق (یعنی محمد صلی اﷲ علیه و آله) براي من فرموده است و البته دروغ پرداز زیانکار است)، در عبارت طبرانی آمده است (که حضرت حسن فرمود: می یابی او را که آماده و مصمم، کافران و منافقان را از حوض رسول خدا می راند و این گفتار صادق مصدق محمد است)، و دیگر این شعر عبدي (……. و الیک الجواز تدخل من شئت …..) که اشاره است به این معنی که در بسیاري از روایات وارد شده است که ما برخی را مذکور می کنیم، از جمله حافظ ابن سمان، باسلسله اسناد روایت نموده است (……. روزي ابوبکر صدیق، علی بن ابیطالب را دید و بر روي او لبخند زد پس علی فرمود چرا خندیدي گفت از رسول خدا (ص) شنیدم که به من گفت هیچ کس از صراط نمی گذرد مگر آنکه علی برایش جواز عبور نوشته باشد) و با همین مضمون مجاهد از ابن عباس و خطیب و ابن مغازلی این روایت را نقل نموده اند و حاکم (از قول علی علیه السلام آورده است که رسول خدا (ص) فرمود که چون خداوند خلق اولین و آخرین را در روزي رستاخیز جمع آوري نماید، پل صراط بر جهنم زده شود و از آن پل عبور نمی کند مگر آن کسی که گذرنامه ولایت علی بن ابیطالب را داشته باشد) این روایت در فراید و ریاض به همین مضمون آمده است. و نیز این حدیث را حسن بصري و قاضی عیاض، خطیب، باهمین مضمون روایت نموده اند. و نیز از اشعار عبدي (……. به تو آموخت آنچه را که مردم می دانستند و الهام فرمود به توآنچه را که آنان نمی دانستند و …..)، ابن حداد عسکانی با سلسله اسناد از اصبغ بن نباته نقل نموده است که گفت (……. درحضور علی نشسته بودم که (ابن کوا) شرفیاب شد و از معنی این آیه قرآن سوال کرد، علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم …..، حضرت فرمود واي بر تو اي ابن کوا، ما در روز رستاخیز در جایگاهی ما بین بهشت و جهنم قرار می گیریم و یاران خود را با چهره می شناسیم و به بهشت وارد می نمائیم و دشمنان خود را نیز می شناسیم و به دوزخ می فرستیم….)، این روایت با همین مضمون از ابواسحاق ثعلبی، ابن طلحه شافعی، ابن حجر و شوکانی نقل گردیده است …..، در بیت بعدي اشاره به قول خداي تعالی دارد که می فرماید (در قرآن کریم): یوم ندعو کل اناس بامامهم …..) که امامان شیعه همان خاندان پاك پیامبرند که شیعیان خود را با نام آنها خطاب نموده و می خوانند و گفته پیامبر که فرمود (انسان با دوست خود خواهد بود ونیز هرگاه انسان به قومی مهر بورزد البته با آنان محشور می شود …..)، لازم به ذکر است به غیر از این عبدي، شاعر شیعه دیگري هم با او همنام بوده که در نام و در کنیه و در لقب با او شباهت داشت و آنها در محیط پرورشی و مذهب نیز مانند یکدیگر هستند که اکثراً با هم اشتباه می شوند، مرزبانی گوید که وي کوفی بوده و ساکن همدان گردیده است، از جمله اشعار او (……. به جان خودم سوگند اگر چه امیه ظلم و ستم نمود، ولی آنکه اساس گمراهی را نهاد ستمکارتر بود، و این عبدي در کنار نهر ابی فطرس، اشعاري را براي عبداﷲ بن علی بن عباس سرود که آن را ابن قتیبه در عیون آورده است و نیزمی گوید: (……. چون منصور شام را گرفت و مروان را کشت به ابی عون و همراهان خراسانی او گفت، من درباره بازماندگان خاندان مروان فکري دارم، پس به دنبال آنان فرستاده و اعلام کرد که می خواهم به ایشان جایزه بدهم ….. پس هشتاد نفر جمع شدند، منصور به عبدي اشاره کرد و او اشعار خود را شروع کرد ….. آن هنگامه کشتن حسین (ع) و زید وکشته کنار مهراس را بیاد آورید …..، (مضمون) پس منصور دستور قتل آنان همگی را صادر کرد …..)، یعقوبی نیز این داستان را با همین مضمون نقل نموده است.

غدیر  و شعر و شعرا

شعراء غدیر در قرن 3.

غدیر  و شعر و شعرا

ابوتمام طایی:

اشاره …..، اي ظالمان و ستمگران با فرزندان پیامبر و دودمان او کارهایی کردید که کمترین آن خیانت و مکر بود و پیش از آن، بر سر جانشینی رسول خدا چنان مصیبت سختی فرود آوردید که حد نداشت، ….. علی علیه السلام همان که شمشیر بران خدا و رسولش در هر جنگ بود، همان شمشیري که فرسودگی و کندي نداشت …..، در احد و بدر آنگاه که این میدانها از پیاده و سواره موج می زد و نیز در روز جنگ حنین و نضیر و خیبر و خندق، آن زمان که عمرو بن عبدود به میدان او تاخت، چنان به شمشیر ها و نیزه هاي خونین براي مرگ سرخ بپا خاست که آن را از میان برداشت …..، و در روز غدیر در صبحگاهان، به صبح در بیابانی که در آن پرده و پوششی نبود، حق بر اهلش آشکار شد، ….. پس رسول خدا بازوان علی را گرفت و اعلام کرد که او سرور و سرپرست شماست…..، تا حق نمودار شد و آنها نیز آشکارا، این حق را دزدیدند پس از این جریان آیا اجرت و مزد علی را بروز شهادت باید از دم شمشیري که در کف مرد تیره روزي بود که گناهانش وي را به چراگاه گمراهی و شومی فرستاد داده شود …..).

(کلب گوید اي جناب ابوتمام شگفتی از عده اي شقی است که اجر رسول خدا و محبت ذوالقربی که همان محبت به علی وصی و قدردانی از اوست را نه تنها ضایع می نمایند بلکه عمل آن شقی و بدبخت که در دوزخ جاویدان خواهد بود را به کلمات شیطانی اجتهاد توجیه و تأویل نموده و با شراکت در عمل مجرمانه او خود و عده اي نادان و بدبخت و شقی دیگر را تا ابدالآباد به قعر جهنم می اندازند الا لعنه اﷲ علی الظالمین).

غدیر  و شعر و شعرا

در پیرامون شعر:

(مضمون) در ادامه حضرت علامه ضمن شرح گفتار جاهلانه بعضی از نویسندگان که ادعاي سخیف و ابلهانه دارند مبنی براینکه غدیر، یکی از جنگهاي معروف پیامبر بوده است الی آخر …..، یاوه سرایی آنان را نقد نموده و ضمن تشریح کامل علمی و تاریخی موضوع، مدعیان را از راه استدلال رسوا نموده است.

غدیر  و شعر و شعرا

زندگی شاعر:

او ابوتمام حبیب پسر اوس …..، است و به گفته جاحظ او یکی از روساي طایفه امامیه و از بزرگان بی مثل و مانند ادب شیعه در روزگار گذشته بوده است،…..، در قدرت حافظه او می گویند غیر از هزار ارجوزه (قصیده گونه)، چهار هزار دیوان شعر را نیز از حفظ داشت و این همه غیر از قصایدي بود که در حفظ داشت …..، شاعر اصلاً شامی بوده و در مصر پرورش یافت …..، و او در زمانی که به شاعري پرداخت معروف شد و اشعار او به دست معتصم رسید و ….. به او صله داد ….. دیوان شعر ابیتمام را، گروهی از ادبا و بزرگان از قبیل محمد بن ابراهیم متوفی 320 و محمد بن یحیی ….. جمع آوري و شرح و تخلیص کرده اند، نجاشی گفته است که ابوتمام درباره خاندان پیامبر اشعار فراوانی دارد و احمد بن حسین (ره) نقل نموده که از دیوان شاعر نسخه اي قدیمی دیده که در آن از امامان شیعه تا امام جواد که ابوتمام در زمان او درگذشته است مدح و ثنا شده است ولی در نسخه هاي جدید جز همان چگامه، چیزي در دسترس نیست که این خود دلالت بر عدم رعایت امانت از سوي معاندین متعصب در نشر علم دارد، …..، تاریخ ولادت او را در حدود سال 180 و درگذشت او را در حدود سال 230 درموصل ذکر کرده اند.

غدیر  و شعر و شعرا

نقدي بر ابوتمام:

جاي تعجب است از شخصیتی چون ابوتمام …..، که در رابطه با ابرمرد هدایت و نهضت گر جنگجو و قهرمان دلاور یعنی مختار بن ابی عبیده ثقفی (مضمون) که عمل او را در اشعارش پس از تایید در ثنا قلوب اهلبیت، منصوب به غیر الهی بودن نیات او نموده و ادعا کرده که اهلبیت از او اظهار بیزاري نموده اند …..، و حال آنکه مختار در پیشاپیش مردان دین و بزرگان هدایت و اخلاص …..، و در انتقام از دشمنان اهل بیت پیش قدم بوده و رهبران بزرگوار ما یعنی حضرت سجاد و امام باقر وامام صادق علیهم السلام، بر او رحمت آورده و مخصوصاً امام باقر علیه السلام که او را بسیار ستوده است و شخصیت این بزرگوار و اعمال نیک او همیشه در پیشگاه خاندان پاك پیامبر (ص) مورد سپاس و قدردانی بوده و علماء اعلام نیز وي را بزرگ شمرده و پیراستگی او را ستوده اند که از آن جمله هستند، سید ما جمال الدین بن طاووس، آیت اﷲ علامه، ابن نماي فقیه، محقق اردبیلی، قاضی نور اﷲ مرعشی، شیخ ابوعلی ….. و دیگر دانشمندان و کار بزرگداشت عالمان بزرگ از این شخصیت والا به آنجا رسیده است که شیخ شهید اول در کتاب مزار خود، زیارت نامه مخصوصی را براي او ذکر نموده است که خود گواهی صادق بر شایستگی و درستی اعمال او در کار ولایت و اخلاص وي در طاعت خداوند و محبت به امام زین العابدین و خشنودي رسول خدا و امیرالمومنین …..، است و از مفاد کتاب مراد المرید معلوم می شود که قبر مختار ازروزگاران گذشته از مزارهاي مشهور در نزد شیعه بوده و از گفتار ابن بطوله نیز معلوم است که گنبد و بارگاه معروفی هم داشته است و همچنین در اخبار و سیرت و پیروزي ها و معتقدات او کتب فراوان گردآوري شده از جمله از ابومخنف لوط بن یحیی ازدي متوفی 157، نصر بن مزاحم متوفی 212، علی بن عبداﷲ ابی سیف مداینی متوفی 215، ابراهیم بن محمد ثقفی متوفی 283، عبدالعزیز بن یحیی جلودي متوفی 302، محمد بن علی بابویه قمی صدوق متوفی 381، محمد بن طوسی متوفی469 و ….. (بسیاري دیگر از اعلام و بزرگان که تا بیست و یک نفر را حضرت علامه مذکور می فرماید) و شیخ محمد علیاوردآبادي (و کتاب شرح حال شیخ الثار) که حق سخن را ادا کرده …..، من آن را کتابی دیده ام که در این باب منحصر به فرد است و مانند آن تالیف نشده است که خداوند او را جزاي خیر دهاد…..، و او قصیده اي درباره مختار بر روي قصیده ابیتمام دارد و در آن ستایش دوست و شریک فضیلت مختار، یعنی ابراهیم بن مالک اشتر را بر ثناي مختار افزوده است که ترجمه بخشی از آن چنین است ….. اي قهرمان هدایت و خون ….. تو چنان آتش جنگ سختی شعله ور نمودي که دودمان بنی امیه هیزم آن شدند و به زنازادگان سمیه و امیه سرسختی هدایت را چشاندي و به کامشان شرنگ مرگ و ننگ ریختی….. به همراه جنگاورانی که هوادار خاندان مصطفی….. بودند ….. و جز امام و کین خواهی او چیزي نمی شناختند …..، تو انتقام خونی را گرفتی که از زمان ریختن آن هیچ علویه اي سرمه در چشم نکرد و خانه هایی را آباد کردي که از آن روز ویران شده و دشمنان کینه توز صاحبان آن خانه ها رادر کربلا کشته بودند ….. و از دودمان نخع نیز شیري شکاري با شجاعتی ثقفی به نبرد تاخت و او مردي فرزانه به نام ابراهیم بود …..، جایگاه او دلهاي آل محمد است…..، هر فضیلتی به وي انحصار دارد همانطور که هر ستایشی در مختار خلاصه میشود…..، افسوس من بر این است که از حزب او نبودم و در هنگامه جنگ شعاري مثل آنان نداشتم که یا به مرگی که پاداش شهادت و نیکنامی دارد دل ببندم ….. و یا در قلب دشمن فرو روم و سران سپاه آنان را به شمشیر تیز و بران بزنم …..، لیکن این درد در دل من است که چرا در آن نبرد من نیز از مدافعان حریم نبوده ام و البته من، از پاداش هیچ یک از این مواقف بی بهره نیستم، زیرا آنچه کرده اند مورد پسند من بوده است ….. و من به فردایی خشنودم که لشکري انبوه و بسیار در هم می آمیزد، یعنی همان روز ظهور که پرچمدار لشکر خدا، پسر پیامبر (مهدي صاحب زمان) است …..، که روز پیروزي بزرگ در واقع…..، آن روز است …..، و اگر (دیگران) مناقب تو را که از ابتدا تا انتها قابل ستایش است انکار کرده اند، باید بدانند که حقیقت از آن توست و زشتی از ساحت پاك بزرگ تو بدور است ….. و تا ….. (ابد) نسیم هاي قدسی بر تو وزان و رحمت وراحت الهی بر مزار تو نثار باد و خداوند تربت هدایت ابراهیم را نیز از ابرهاي پرآب و ریزان (رحمت خود) سیراب کند.

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید اعتقاد من بر آن است که جناب ابوتمام مقدس در خصوص حضرت مختار استنباطی مانند استنباط ما نداشته است بلکه او منتقم اصلی خون مولانا المظلوم حسین را فقط حضرت مهدي صاحب الزمان می داند چنانکه ما نیز می دانیم و لذا در مقابل عظمت نیت الهی آن حضرت نیت غیر او دنیایی محسوب می شود زیرا از این دیدگاه این منصب در انحصارحضرت مهدي است و کسی حق حضور ندارد یعنی فقط آن حضرت طالب به دم مقتول به کربلاست که مجرمان از صدر تاذیل و از مبداء تا مقصد را کیفر خواهد داد چنانچه در روایات هم آمده است و امّا در خصوص شفاي قلوب اهلبیت و سلحشوري هاي شیعیان دلسوخته و قتل آن مشرکان و کافران بدست حضرت مختار و حضرت ابراهیم بن مالک اشتر و دیگر غیرتمندان شیعه البته نیت غیردنیایی محسوب می شود پس اگر قیام ایشان را به نسبت قیام مولانا المظلوم حضرت مهدي قیاس نمائیم دنیایی واگر نسبت به وظیفه اي که شیعیان در قبال ذوالقربی داشته اند قیاس نمائیم البته نیت الهی خواهد بود در غیر اینصورت باید تصور نمائیم که انتقام خون حسین گرفته شده است و لذا با توجه به اینکه منتقم اصلی خون امام حسین حضرت مهدي است پس این امر را تشبیه می نمائیم به نماز ناقص شیعیان در مقایسه با نماز رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم و نماز حضرتعلی علیه السلام که البته این نماز ناقص ما آلوده به اغراض دنیایی است و نماز واقعی نماز رسول خدا و حضرات معصومین است ولی همین نماز ناقص و آلوده با اغراض دنیایی در تعالی خواهد بود مانند قیام جناب مختار سلام اﷲ علیه که خدا به کوري چشم دشمنان علی علیه السلام از او خواهد پذیرفت پس شاهد مقام و منزلت حضرت مختار همان عمل اوست که در راستا و در جهت انتقام حضرت مهدي عج اﷲ تعالی فرجه الشریف صورت گرفته و حضور جناب ابراهیم بن مالک اشتر که خود از بزرگان فقه و علم الهی بوده و با گروه مؤمنین جان بر کف و ….. که شرنگ مرگ را بر کام آن مشرکان، که مولاي ما حسین و یاوران او را غریبانه و با لب تشنه در حضور زنان و کودکان او قتل عام کردند، ریختند و من شک ندارم که همه بزرگان دین از جمله جناب ابوتمام اگر در زمان مختار بودند در حزب او براي مجازات قاتلان حسین و ذریه رسول خدا و…..، همکاري می کردند و …..، پس ما و همه محبان آل محمد به دعاي حضرت مجاهد اورد آبادي لبیک و همه با هم میگوییم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین).

غدیر  و شعر و شعرا

دعبل خزائی:

شهید به سال 246 و اینک قصیده تائیه او:

(تجاو بن بالارنان و الزفرات …..) یعنی (نوحه گران (آهسته و آشکار) با ناله ها و آه هاي سوزان خود به گفتگو پرداختند، …..زمانه را بنگر که با پیمان شکنی و تفرقه اندازي هاي بسیارش و با حکومت هاي مسخره و کسانی که به دنبال آنها جویاي روشنی از دل تاریکی ها بودند، چه جنایتها به مردم کرد، و حال پس از روزه و نماز، چگونه و از کجا می توان خواستار قرب خدا شد، جز از راه مهرورزي به فرزندان و آل پیامبر و دشمنی با تبار مروان، بنی امیه، هند و اعمال سمیه و فرزندش زیاد که همه اینها کافران و تبهکاران عالم اسلامند که پیمان و فرمان قرآن و آیات محکم آن را به دروغ و شبه انگیزي از هم گسستند …..، آنچه این اعمال زشت را در میان مردم آسان جلوه داد، همانا بیعت ناگهانی و بدون فکر و دوراندیشی با ابوبکر و گفتار آشکار اهل سقیفه در ادعاي بی پرده و ضلالت آمیز میراث خواري بود، اگر امور را به علی که وصی پیامبر بود می سپردند کارها به برکت وجودش از لغزش مصون و امور امت اسلام نظام می یافت زیرا وي برادر پیامبر پاك نهاد و مرد میدان کارزار بود، گواه راستین علی واقعه غدیر، معرکه بدر، کوه هاي بلند احد و آیات خواندنی قرآن در بیان فضایل او و ایثار او در اطعام در زمان سختی ها و ….. است، که با این فضائل بر دیگران سبقت داشت . …..

غدیر  و شعر و شعرا

در پیرامون قصیده تائیه دعبل:

ابوالفرج در اغانی آورده است که قصیده (مدارس آیات خلت من تلاوه …..) دعبل از بهترین نوع اشعار و شکوهمندترین مدح هایی است که درباره خاندان پیامبر (ص) سروده اند و دعبل آن را براي علی بن موسی الرضا (ع) به خراسان سروده وگفته است: (چون به خدمت آن امام (ع) رسیدم فرمود یکی از سروده هاي خود را براي من بخوان و من خواندم (مدارس آیات خلت من تلاوه …..) تا به این بیت رسیدم که (……. اذا و تروا مدوا الی واتریهم / اکفا عن الاوتار منقبضات …..)، امام آنچنان گریست که از هوش رفت و خادم ایشان به من اشاره کرد که دیگر نخوان و من خاموش ماندم پس از زمانی فرمود دوباره بخوان و من خواندم تا به همان بیت رسیدم و دوباره به امام همان حالت دست داد و پرستار امام اشاره به سکوت کرد و من ساکت شدم پس از مدتی دیگر که گذشت، امام فرمود باز هم بخوان و من قصیده را تا به آخر خواندم و ایشان سه بار فرمودند احسنت، و سپس امر فرمودند تا ده هزار درهم از سکه هایی که بنام حضرتش ضرب خورده بود و پس از آن به هیچکس داده نشد را به من بدهند و با دستوري که به خانواده خود داد، خادم حضرت جامه هاي بسیاري برایم آورد و سپس به عراق آمدم و هر یک از آن درهم ها را ده درهم فروختم و صد هزار درهم به دستم رسید ….. (و در روایتی) به امام عرض کردم جامه اي را که به تن دارید به من عطا کنید تا آن را براي خود کفن نمایم، پس حضرت همان جبه اي را که به تن داشت بیرون آورده و به من داد وقتی خبر به مردم قم رسید، از دعبل تقاضا کردند که جبه را در برابر سیصد هزار درهم به آنها بفروشد و او قبول نکرد پس آنها راه را بر دعبل بستند و بر او شورش نمودند و جامه را به زور از او گرفتند و گفتند یا پول را قبول کن یا خود دانی، گفت به خدا قسم این جامه را به میل خودم به شما نمی دهم و بزور هم براي شما سودي ندارد و شکایت شما را به پیشگاه حضرت رضا (ع) خواهم برد و در نهایت آنها با او به این طریق سازش نمودند که سیصد هزار درهم را با یکی از آستین ها آستر جبه را به او بدهند و او راضی شده، پس یکی از آستین ها را به او دادند و او آن را به دوش خود می بست و آنچنان که می گویند قصیده مدارس را بر آن قطعه لباس، نوشت و در آن احرام قرار داد و وصیت نمود تا آن را در کفن او قرار دهند). و همچنین از قول دعبل نقل می نمایند که (چون از خشم خلیفه وقت گریختم شبی را یکه و تنها در نیشابور بودم و در آن شب خواستم قصیده اي را در مدح عبداﷲ بن طاهر بگویم و زمانی که در بسته بود و در فکر این قصیده بودم ناگهان صدایی را شنیدم که گفت السلام علیکم و رحمه اﷲ و برکاته آیا می توانم داخل شوم خدا تو را رحمت فرماید، پس از آن صدا بدنم لرزید و به شدت ترسیدم گفت نترس، خداوند ترا سلامتی دهد من مردي از برادران جنی تو و از ساکنان یمن هستم ومهمانی عراقی داشتم و او قصیده مدارس تو را بر ما خواند و من دوست داشتم که آن را از خودت بشنوم، دعبل می گوید قصیده را براي او خواندم بقدري گریست که بر صورت بر زمین افتاد و سپس گفت خداوند ترا رحمت فرماید آیا حدیثی براي تو نقل نکنم تا بر نیت خیر تو افزوده شده و ترا در دلبستگی به مذهبت یاري کند گفتم: چرا می خواهم برایم نقل کنی، گفت روزگاري را به شنیدن آوازه جعفر بن محمد (ع) گذراندم تا اینکه در مدینه به دیدار حضرت شتافتم و از او شنیدم که می فرمود: حدیث کرد مرا پدرم از قول پدرش و او از قول جدش رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله که فرمود (علی و شیعه هم الفائزون)، آنگاه از من خداحافظی کرد تا برود پس من گفتم خدایت رحمت فرماید اگر ممکن است نامت را به من بگو، او قبول کرد و گفت من (ظبیان بن عامر هستم).، و همچنین ابواسحاق قیروانی حصري متوفی 413، در کتاب خود آورده است که (دعبل ستایشگر متعصب و تندروي خاندان پیامبر صلی اﷲ علیه و آله بود و او را مرثیه مشهوري است که آغاز آن این است مدارس آیات …..) و نیز حافظ ابن عساکر در جلد 5 تاریخ خود آورده است که (چون جایگاه مامون در خلافت استوار و سکه به نام او زده شد، به جمع آثار فضائل آل پیامبر (ص) پرداخت و از جمله اشعاري که از آن فضائل به دست او رسید، این سروده دعبل بود مدارس آیات …..) و یاقوت حمویی نیز در معجم خود آن را به همین مضمون نقل نموده است. ترجمه: (محل هاي درس و آموزش آیات قرآن، از تلاوت آن خالی شد و خانه هاي نبوت و وحی به ویرانی گرائید ….. همان کسانی که در نسب وارثان پیامبر وسروران و یاوران خلق بودند در حالیکه دیگران دروغ پردازان و کینه توزان و موجوداتی خونخوار بیشتر نبودند…..، همان خاندانی که چون به یاد گذشتگان (از شهداء خود در غزوات) بدر و خیبر و حنین می افتادند می گریستند که قبر برخی ازآنان به کوفه و مزار گروهی دیگر از آنان در مدینه و مزار دیگري از آنان در فخ است که درود من نثار همه آنان باد و قبري هم به بغداد که جایگاه پاك و مطهر موسی بن جعفر (ع) است همان کسی که در غرفه هاي بهشت غرق در دریاي رحمت خداي رحمان می باشد و ….. تا آن زمان که خداوند امام قائم را ظاهر می فرماید و به برکت وجود او غم و اندوه ها را بر طرف می کند، صاحب آن فضایل که شنیده نشده است و من نیز به بیان غایت صفات آنان نمی رسم، و فضایل آن جانهاي پاك شهیدانی که آرامگاهشان در دشت کربلا و به نزدیک شط فرات در میان دو نهر است …..،آري امید من به خروج امامی است که قطعاً ظهور و به نام خدا و همراه با انواع برکتها قیام می کند و حق و باطل را از هم جدا نموده و به نعمت و نقمت پاداش و کیفر می دهد. ….. و الی آخر،

غدیر  و شعر و شعرا

و نیز شیخ الاسلام ابواسحاق حمویی با واسطه از قول دعبل خزاعی آورده است که گفت (آن زمان که قصیده (مدارس آیات …..) را براي سرورم علی بن موسی الرضا (رض) خواندم بمن فرمود آیا دو بیت به قصیده ات اضافه نکنم گفتم چرا اي فرزند رسول خدا، پس فرمود (…… و قبر بطوس یالها من مصیبه / الحث بها الاحشاء بالزفرات، الی الحشر حتی ببعث اﷲ قائما / یخرج عنا الهم و الکروبات …..)، دعبل می گوید، پس من باقی قصیده را خواندم تا به این قسمت از سروده خود رسیدم که (خروج امام الامحال خارج / یقوم علی اسم اﷲ و البرکات)، پس امام رضا (ع) به شدت گریه کرد و پس از آن فرمود: اي دعبل روح القدس به زبانت سخن رانده است، آیا این امام را می شناسی گفتم نه، ولی شنیده ام امامی از خاندان شما خروج می نماید و زمین را از عدل و داد پر می نماید، آن حضرت فرمود امام بعد از من پسرم محمد است و پس از او فرزندش علی و بعد از او پسرش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم اوست همان (امامی) که غیبتش منتظر و در ظهورش مطاع است پس پر می کند زمین را از عدل و داد، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و اما چه زمان قیام می کند این خبر مانند خبردار بودن از وقت بر پایی قیامت است (یعنی کسی از آن خبر ندارد)، و بدرستی که حدیث کرد مرا پدرم از پدرانش که رسول خدا فرمود مثل ظهور وي، همانند ظهور رستاخیز است که نمی آید مگر بطور ناگهانی).، و نیز ابوسالم بن طلحه شافعی متوفی به سال 652 در کتاب مطالب خود و ابن جوزي متوفی 654 و صلاح الدین صفدي متوفی 744 و ….. به همین مضمون این روایت را در آثار خود نقل نموده اند.، ….. شیخ ما صدوق در کتب عیون و امالی خود روایت نموده است که (دعبل درمرو شرفیاب به محضر علی بن موسی الرضا شده و عرض کرد: یابن رسول اﷲ قصیده اي را در ستایش شما سروده ام و سوگند خورده ام که پیش از شما براي احدي آن را نخوانم، حضرت فرمود بخوان (مضمون) ….. و چون به این ابیات رسیدم (و قبر به بغداد …..) حضرت فرمود آیا در این جا دو بیت اضافه نکنم تا قصیده تو تمام و کامل باشد. گفتم چرا یابن رسول اﷲ و امام فرمود: (……. و قبر بطوس یالها من مصیبه / توفد فی الاعشاء بالحرقات …..)، دعبل گفت اي پسر پیامبر این مزاري که درطوس است از کیست حضرت فرمود قبر من است و مدت زمان طولانی نخواهد شد که طوس گذرگاه شیعیان و محل زیارت کنندگان من خواهد شد و آگاه باش هر کس مرا در غربتم در طوس زیارت کند روز قیامت با گناهان آمرزیده شده در رتبه من با من خواهد بود.)، ….. در مشکاه الانوار و …..، آورده اند که (چون دعبل قصیده خود را براي علی بن موسی الرضا خواند و از حضرت حجت (عج) به این سروده خود یاد نمود (……. خروج الامام لامحاله خارج / یقوم علی اسم اﷲ و البرکات…..)، حضرت رضا دست بر سر نهاده و به تواضع ایستاد و براي فرج او دعا کرد)، براي قصیده تائیه دعبل دانشمندان بزرگ و نامدار شیعه، شرح هایی مرقوم نموده اند که از آن جمله است: شرح علامه حجت سید نعمت اﷲ جزایري متوفی 1112، کمال الدین محمد بن محمد قتوي شیرازي و …..).

غدیر  و شعر و شعرا

زندگی شاعر:

ابوعلی یا ابوجعفر دعبل بن علی بن زرین بن عثمان بن عبدالرحمن بن عبداﷲ بدیل بن ورقا…..، خاندان زرین خاندان فضل وادب است و این دودمان محدثان و شاعران داشته و درباره دعاي پیامبر درباره نیاي آنان بدیل بن ورقا آمده است که: (در روز فتح مکه عباس بن عبدالمطلب، بدیل بن ورقا را به حضور پیامبر معرفی نمود پس رسول خدا فرمود اي بدیل روي خود را بگشا پس او چهره اش را به رسول خدا نشان داد پس رسول خدا چون سیاهی صورت او را دید، فرمود اي بدیل چند سال داري، عرض کرد 97 سال اي رسول خدا، پس پیامبر صلی اﷲ علیه و آله خندید و فرمود خداوند بر جمال و سیه چردگیت بیفزاید و تو و فرزندان تو را بهره مند گرداند)، پس قهرمان بزرگ این خاندان عبداﷲ بنورقاء است وي و برادرانش عبدالرحمن و محمد فرستادگان پیامبر (ص) به یمن بوده اند، و این سه و برادر دیگرشان عثمان ازلشکریان شجاع امیرالمومنان در صفین بوده اند و برادر پنجم نافع بن بدیل در روزگار رسول خدا (ص) به شهادت رسید، پس در شرافت این دودمان همین بس که پنج شهید در راه خدا داده اند، که همه آنها مورد عنایت خداوند و در رکاب پیامبر و پسر عم رسول خدا، علی بن ابیطالب بوده اند و عبداﷲ خود از دلاوران و شجاعان باایمان و ….. بود و زهري او را از دهاه و زیرکان پنج گانه عرب شمرده است او همان کسی است که در روز صفین، امیرالمومنین به وي فرمان حمله داد و او و همراهانش که میمنه سپاه علی را تشکیل می دادند به سپاه شام حمله کردند، او در آن روز دو شمشیر و دو زره داشت وپیشایش همه شمشیر می زد و رجز حماسی می خواند ….. و پیوسته نبرد می کرد تا به معاویه رسید و پیروان وي را به کام مرگ فرستاد …..، تا اینکه او را محاصره نمودند، …..، و او از اسب فرو افتاد و به شهادت رسید، پس عبداﷲ عامر که با او سابقه دوستی داشت و در کنار معاویه بود عمامه خود را روي او کشید و از مثله کردن او جلوگیري کرد، پس معاویه گفت این مرد قوچ آن قوم بود خداوند مرا (بعد از او) به مالک اشتر و اشعث کندي پیروز نماید …..، ….. پس چون خبر شهادت ويرا به امیرالمومنین دادند حضرت فرمود خدایش رحمت نماید در زندگی به همراه ما با دشمنان ما جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد …..، و آنچه گویاي عظمت عبداﷲ بن بدیل در میان یاران علی در روز صفین است این شعر عدي بن حاتم است در روز صفین: (آیا پس از عمار و هاشم و پسر بدیل جنگاور، امیدي همچون خواب خفتگان به ماندن داری محال آنکه دیروز انگشتان خود را به دندان می گزینیم) و نیز این سروده سلیم (سلیمان) این مرد خزاعی است که در همان روزگفت: (وه که چه روزي تیره و سخت است که از فرط تاریکی ستاره اي را پنهان نگذاشته بود، اي سرگشته حیران ما از گروه ستمکاران نمی ترسیم زیرا در میان ما قهرمان کار آزموده اي به نام ابن بدیل است که به شیر شرزه می ماند، آري علی (ع) محبوب ماست و ما پدر و مادر خود را فداي او می کنیم.)، …..پس حال و روزگار دعبل از این فداکاري ها روشن و مقام او معلوم است چه می توان گفت در حق مردي که از خود او می شنیدند که می گفت (پنجاه سال است که چوبه دار خود را به دوش می کشم و کسی را پیدا نمی کنم که مرا بر آن بدار کشد) و این همه هراس و اضطراب و …..، به علت دفاع سرسختانه اي بود که او از حریم خاندان پاك پیامبر و نشان دادن محبت خود به آنان از دشمنان تحمل می کرد و …..، البته ولایت خالص نخواهد بود مگر با اظهار بیزاري از دشمنان اهلیت ….. الی آخر،

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید خدایا تو شاهد باش که ما دوستدار شیعیان و دوستدار فدائیان امیرالمؤمنین و شریعت محمد و دین عالی و پاك تو هستیم پس سلام و درود بی انتهاي تو بر آنها نثار باد، دستان ما خالی و روي ما سیاه است و امید است در روز جزا ما را از شفاعت آنان بهره مند فرمایی و هدیه اي به پیشگاه تو نداریم جز همان که به زبان اولیاء خود در آخرالزمان به ما امر فرمودي و آن دعا براي فرج آخرین منجی بشریت یعنی حضرت مهدي صاحب الزمان است اللهم عجل لولیک الفرج آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

غدیر  و شعر و شعرا

ابن شهر آشوب دعبل را از اصحاب خاص امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) دانسته و نجاشی نقل نموده که او امام محمد بن علی جواد علیه السلام را نیز درك کرده است، سید حمیري و کلینی این حضور را در کتب خود تایید نموده اند …..، این شاعر از گروهی محدثین روایت نموده مانند حافظ شعبه بن حجاج (160)، سفیان ثوري (161) مالک بن انس (پیشواي مالکیان) (179)، ابوسعید سالم بن بصري (200)، واقدي (207)، مامون (218) ….. و نیز راویان حدیث از جانب دعبل، برادر او ابوالحسن علی، موسی بن حماد، ابوالصلت هروي، هارون بن عبداﷲ و …..، از زندگی شاعر با خلفا و وزراء هم عصر او، پس دامنه این بحث مفصل و گسترده است …..، و از آن جمله آورده اند که : (یحیی بن اکثم گفت مامون دعبل را احضار و امان داد، پس چون نزد او آمد به او گفت قصیده دائیه خود را بخوان، دعبل انکار کرد پس چون امان خود تکرار کرد، و دعبل احساس امنیت کرد، آن راخواند (……. چه دستها که در سرزمین نینوا از تن جدا شد و چه گونه ها که بر خاك آرمید، روز عاشوراي حسین به شب رسید و دیگران شبانه بر قتلگاه او عبور کردند و گفتند: این سرور انسانهاست / …..، خاندان امیه را در کشتارشان معذور میدارم ولی براي بنی عباس عذري نمی بینم، زیرا آنها مردمی بودند که نخستین فردشان را بر اساس اسلام کشتند و چون آنها چیره شدند، کافرانه انتقام گرفتند، فرزندان امیه ومروان و خاندان آنان همگی مردمی کینه توز و ستمگرند …..، آنگاه که به نیازي مذهبی در اندیشه ماندن در جایی هستی، در کنار قبر پاکی که در طوس است بمان، و آگاه باش در طوس دو گور است یکی از آنها متعلق به بهترین خلایق و دیگري متعلق به بدترین مردم (یعنی هارون ملعون) و این پندآموز است که آن پلید (یعنی هارون) را از جوار این پاك (یعنی امام رضا (ع)) سودي نرسد و نزدیکی آن ناپاك، زیانی را به این وجود تابناك، نرساند زیرا هر کس در گرو اعمال خود است و تو هر یک از اعمال نیک و بد را می خواهی بگیر و یا رها کن، راوي گفت پس مامون دستار خود را بر زمین زد و گفت اي دعبل به خدا راست گفتی)، شیخ ما صدوق در کتاب امالی خود از دعبل روایت نموده است که گفت(چون خبر شهادت امام رضا در قم به من رسید آن قصیده رائیه را سرودم …..)، و نیز آورده اند که چون معتصم هلاك شد، او در پاسخ کسانی که براي او مرثیه ساخته بودند به معارضه و اعتراض سرود که : (چون وي را (معتصم را) در خاك نهان کردند و برگشتند، گفتم بدترین خلایق در بدترین گورها خفت، (پس اي معتصم) برو به سوي جهنم و عذاب (ابدي) که من ترا شیطانی بیش نمی پندارم و تو نمردي مگر آنکه پیمان بیعت و حکومت بر مردم را براي کسی گرفتی که براي مسلمین و اسلام از هر کس زیان بخش تر بود).

غدیر  و شعر و شعرا

نمونه هایی از اشعار مذهبی دعبل:

اشعار دعبل در سوگ امام سوم سبط شهید حسین بن علی (ع):

(……. بر آثار دودمان محمد (ص) گریه می کنی …..، پس مصیبت آنها را در روز عاشورا، یعنی همان حادثه ناگوار که از بزرگترین مصائب روزگار است را از یاد مبر، خداوند به باران بهاري رحمت خود، پیکرهاي افتاده در دشت کربلا را سیراب فرماید…..، و بر روان حبیب خود حسین درود پیاپی فرستد، آن مقتول و کشته اي که در کنار دو نهر آب در بیابان کربلا عطشان بر زمین افتاد، کشته اي که فقدان او قلب ما را به درد می آورد، همان غریبی که فریاد می کرد، یاوران من کجا رفتند که من، عطشان و غریب و کشته و ستم رسیده بیگناهم، پس سرش را بر فراز نیزه قرار داده و خاندان او را به اسارت کشیدند، پس به پسر سعد که خدا روح و روان او را به عذاب خود به درد آورد بگو که به زودي عذاب دوزخ را به لعن و نفرین درخواهی یافت پس تا روزگار (باقی است)، و تا آن زمان که باد صبا می وزد، بر آن گروه ستمکار، که همگی به گمراهی رفته و گفتار پیامبر خدا را با شبهه انگیزي تباه کردند، در هر صبح و شام نفرین باد …..)

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب و همه مؤمنین و مؤمنات از اول خلقت تا آخر  خلقت گویند آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)،

دعبل همچنین امیرالمومنین و فضیلت بخشش انگشتر گران قیمت آنحضرت را به سائل و نزول آیه شریفه انما ولیکم اﷲ را در شان آن حضرت در اشعار خود به نظم درآورده است (قرآن به برتري خاندان پیامبر و ولایت غیر قابل انکار علی ناطق و به آن شهادت می دهد و نیز به ولایت آن برگزیده و مقام و منزلت آن صالح و صادق، پس از رسول خدا در میان مردم، در آن زمان که با بخششی کریمانه که از این کریم فرزند کریم سزاوار بود، در آن زمان انگشتر خود را به مستمند داد و خداي مهربان وي را در قرآن چنین ویژگی بخشید که فرمود (براستی کهولی و سرپرست شما خدا و رسول و مومنانی هستند که نماز برپا می دارند و زکوه می دهند در حالی که در رکوع هستند)، و هر کس که بخواهد این فضیلت را انکار کند البته در فرداي قیامت خداوند خصم و دشمن او خواهد بود و خدا در وعده هاي خود خلاف نخواهد کرد.)، و باز هم در وصف شاه اولیاء سروده است: (زهی بیعت احمد و جانشین او یعنی سرور ما و امامیکه محسود دشمن بود …..، یعنی آنکه پیش از هر ایمان آورنده، خداي را به یگانگی پرستش کرد و هرگز بتی را پرستش ننمود…..)، و نیز در مرثیه شهید کربلا سبط رسول خدا چنین سروده است: (اي کسی که غمگین هستی چرا به خواب رفته اي و بر کسی که محمد (ص) بر او گریسته است گریه نمی کنی، چرا بر مظلومیت حسین و خاندانش اشک نمی ریزي، مگر نمی دانی که اشک بر امثال آنان مورد پسند خداوند است، آگاه باش که اسلام به روز شهادت او به ذلت افتاد و بخشش و سروري از فقدان او گریست و فرشتگان بزرگواري که در آسمان براي خداوند رکوع و سجود می نمایند نیز بر حسین گریستند. آیا فراموش کردي که چگونه افواج سپاه دشمن با عمر سعد و دیگر فرماندهان کافر پیشه، بر حسین تاختند و در میدان جنگی که دشمنان وي بسیار و یاران وي اندك بودند، جام مرگ را به کام وي ریختند و حق پیامبر را با سوز عطشی که هیچگاه فروننشست نگاه نداشتند، آنها حسین را کشتند و پیامبر را به غم ماتم فرزند سبطش مبتلا کردند …..، چگونه می توان آرام بود درحالی که زینب دختر علی، در زمره اسیران بود و از سوز دل ناله می کرد و گفت اي جد بزرگوار اي احمد، این حسین توست که با شمشیرهاي دشمن مقتول و پیکر او پاره پاره و به خون آغشته و عریان و برهنه بر خاك، پامال سم ستوران و اسبانی است که بر او تاخته اند و اجساد پاك و بی مزار و بی کفن فرزندان بقتل رسیده تو که در اطراف او به خاك و خون کشیده شده اند، اي جدبزرگوار این کشته ها همراه کسانی هستند که در راه یاري او از آب فرات منع شده و آنها را با تشنگی و سوز عطش و جگرهاي تفتیده مقتول نمودند. …..)

غدیر  و شعر و شعرا

(کلب گوید خدایا رحمت و رضوان و سلام تو بر شهداء کربلا نثار و ایثار باد که دست گرگ هاي خونخوار به مولانا حسین نرسید مگر آنکه همگی در اطراف آن حضرت به خون غلطان شدند و دشمنان خدا و رسول از روي کشته هاي آنان عبور کرده تا به حسین رسیدند خدایا ما را از شفاعت آنان برخوردار بفرما آمین، آمین، آمین یارب العالمین)،

غدیر  و شعر و شعرا

این قصیده از قصاید طولانی شاعر است ….. و پس در ادامه آمده است، (از دیار شام که مردم آن شوم و تیره بخت بودند و از نگون بختی، سپاهیان آنها را ابلیس فرماندهی می کرد به سوي او آمدند، که اي لعنت خدا بر آنان باد و(قطعاً) چنین مردمی که امام خود را بقتل می رسانند و پیکر پاره پاره اش را بر خاك رها می کنند، ملعون خواهند بود، پس اي واي بر من که دختران گریان پیامبر را عریان و سربرهنه اسیر کردند …..، مرگ و ننگ بر شما که دوزخ را انتخاب و به نادانی عزت زندگی خود را به دنیاي دیگران فروختید …..، اي مرگ و ننگ بر کسی که با او بیعت کردید، گویی رهبر شما را سرنگون در دوزخ ابدي می بینم، اي خاندان محمد (ص) پس از رسول خدا از این مردم مانند گبر، چه مصائب که ندیدید…..، اي سروران ما (اي آل محمد)، شکیبا باشید که روزگار سخت بر آن دودمان ملعون نیز فرا خواهد رسید و من همیشه پیروشما و فرمانبر، فرمان هاي شما هستم و جان خود را تا زنده ام به اطاعت شما مجبور خواهم کرد…..،). و یاقوت حموي این اشعار را از او در مرثیه امام سوم آورده است: (واي اي مردان خدا آگاه باشید که سر حسین، فرزند پیامبر و علی بر فراز نیزه است و با آنکه مسلمان ها آن را می دیدند و می شنیدند، فریادي از کسی برنخاست و کسی نگران نشد، اي حسین دیده هایی که به برکت وجود تو خواب و آرام داشت، اکنون بیدار ماند و دیده هایی که از ترس تو بخواب نمی رفت اکنون آسوده شد، دیدن شهادت تو دیده ها را کور و ناله مرگ تو، گوش ها را کر کرد ….. و باز در مدح علی علیه السلام (……. ابوتراب حیدر، آن پیشواي شیرمرد که کشنده کافران است و هماورد ندارد …..، همان راستگویی که هرگز دروغ نگفته و همان پهلوانی که نیرومند و قوي اراده است …..، علی شمشیر بران پیامبر صادق و قاتل تبهکاران است …..). و نیز باز در رثاء سبط شهید حسین بن علی: (آن اشک هایی که بر مصیبت هاي فرزندان بزرگوار علی در کنار نجف و کنار فرات یعنی کربلا ریخته می شود، انسان آزاده را از نغمه و نشاط باز می دارد …..، آیا بر حسین و به یاد شهادت این آقاي پرهیزکار، اشک مداوم نمی ریزي و آیا از اینکه پیروان پدران زیاد، فرزندان پیامبر را به خاك و خون کشیدند و چنین ناپاك زادگان بطور آشکار بر آن پاك زادگان شمشیر کشیدند اندوهگین نیستی …..)،

غدیر  و شعر و شعرا

شهادت دعبل:

دعبل در سال 148 بدنیا آمد و در سال 246 درروزگار پیري و کهنسالی به جور و ستم کشته شده (در سن 97 سالگی)، (مضمون) اقوال در نحوه شهادت دعبل مختلف نقل گردیده و اما ابونصر محمد بن حسن کرخی کاتب گفته است که دیدم که بر گور دعبل این اشعار را نوشته بودند . (دعبل توشه اقرار به یگانگی خداوند را براي رستاخیز آماده کرده است، وي خالصانه شهادت به وحدانیت حق می دهد و امیدوار است که خداوند در روز رستاخیر بر او رحمت آورد، مولاي دعبل خدا و رسول او هستند و پس از این دو بزرگوار، سرور و مولاي او جانشین بحق پیغمبر علی است.).

(کلب گوید اي دعبل رحمت و سلام و رضوان خداوند بر تو مستدام باد تا ابدالآبادو تا زمانی که خداوند خدایی می کند ما به تو افتخار می کنیم و امیدواریم خداوند ما را از شفاعت تو در روز قیامت بهره مند فرماید آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)