عشقِ من، با خطِ مشکینِ تو! امروزی نیست
دیوان حافظ . غزل شماره ۳۱۴
⚘⚘
🌿عشقِ من، با خطِ مشکینِ تو! امروزی نیست…!
🌿دیرگاهی است کز این جامِ هلالی، مستم…!
غزل شماره ۳۱۴
⚘⚘
- عشق، وقتی دیرگاهی باشد، یعنی امتحان پس داده است.
- عشقِ امروزی، اوّلاً ممکن است که مشقی باشد، و ثانیاً با وزشِ اولین بادِ مخالف، به خاموشی گراید.
- اگر عشقِ دیرگاهی را با کمی تساهل و تسامح به رفاقتِ قدیمی تشبیه کنیم، شاید مفهوم آن سهل الوصول تر باشد.
- رفیقِ قدیمی، رفیقی است که تو را می شناسد و تو هم او را می شناسی و چون قدیمی است، میزان و چگونگیِ مرافقتِ او نیز معلوم است.
- امام صادق(ع) برای رفاقت، حدودی را مشخص فرموده که می تواند راهگشایِ بسیار مناسبی برای ادامه ی دوستی ها باشد؛ وگرنه، آشنائی ها که آشنائی است و جایِ خود را دارد؛
الصَّدَاقَةُ مَحْدُودَةٌ فَمَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ تِلْکَ الْحُدُودُ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى کَمَالِ الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ تِلْکَ الْحُدُودِ فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ
- أَوَّلُهَا أَنْ یَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً.
- الثَّانِیَةُ أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ.
- الثَّالِثَةُ أَنْ لَا یُغَیِّرَهُ مَالٌ وَ لَا وِلَایَةٌ.
- الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً مِمَّا تَصِلُ إِلَیْهِ مَقْدُرَتُهُ.
- الْخَامِسَةُ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَاتِ…!
دوستى، حدودى دارد و این حدود در هر کس نباشد، او را دوست کامل نشمار و در هرکه نباشد، او را به دوستى نسبت نده…؛
- اول اینکه، آشکار و نهانش با تو یکى باشد.
- دوم اینکه، زینتِ تو را زینتِ خود و عیبِ تو را عیبِ خود بداند.
- سوم اینکه، مال و مقام، حالِ او را تغییر ندهد.
- چهارم اینکه، آنچه در توان دارد از تو مضایقه نکند.
- پنجم اینکه، تو را به هنگام مصیبتها رها نکند.
⚘⚘
عشق در دیوان حافظ
البته مستیِ دیرگاهیِ حضرت لسان الغیب از جامِ هلالی را به قالوا بلایِ معاهده ی الهی با انسان در اَلَست و استوار ماندن بر سرِ این پیمان نیز می توان مربوط دانست، که فرمود؛
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِيٓ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَآ ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ…!
اعراف . ۱۷۲
اشاره حافظ در غزلی دیگر به پیمان شکنیِ آدم زاده ها در جریانِ این معاهده؛ و مستیِ خود از روز الست، چنین است؛
⚘مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست…!
⚘که به پیمانه کِشی شهره شدم روزِ اَلَست…!
⚘من، همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق…؛
⚘چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست…!
🍷🍷🍷