بر نادر، حُکم نتوان کرد…! الف. حجت پسر گفت؛ ای پدر! هر آینه تا رنج نبری، گنج برنداری؛ و تا جان در خطر ننهی، بر دشمن ظفر نیابی؛ و تا دانه پریشان نکنی، خرمن برنگیری!