🌿عهدِ اَلستِ من…، همه با عشقِ شاه بود…!
⚘دیوان حافظ . غزل شماره ۳۲۹⚘
عهدِ اَلستِ من
⚘عشق در دیوان حافظ . ۱۵۳⚘
🌿عهدِ اَلستِ من…، همه با عشقِ شاه بود…!
🌿وَز شاهراهِ عُمر…، بدین عهد بگذرم…!
⚘دیوان حافظ . غزل شماره ۳۲۹⚘
🖊در این بیت که در میانه ی غزلی شخصی و در مدح منصور ابن مظفر واقع شده، سه رکنِ اساسی وجود دارد، که بسیار رندانه به نظر می رسد…؛
⬅️اوّل؛ “عهدِ اَلست”…؛ همان مُقامی که خداوند تبارک و تعالی از همه ی فرزندان ِ آدم علیه السلام…، پیمانِ قالوا بَلی گرفت…!
🖊و قالوا بَلی…؛ یعنی اقرار به اینکه؛ لارَبَّ اِلاّ رَبّ العالمین…؛
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِيٓ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَآ ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ…!
و هنگامی كه پروردگارت از صُلبِ بنیآدم، نسلشان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت{و فرمود؛} آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند؛ آری، گواهی دادیم.
{پس اقرار به پروردگاری خود را در این دنیا از شما گرفتیم} تا روز قیامت نگوئید ما از این{حقیقت آشكار و روشن} بیخبر بودیم…! اعراف . ۱۷۲
⬅️دوّم؛ “عشقِ شاه”…؛ که هدفِ خلقت است…، و اصلاً گرفتنِ اقرار به ربوبیت از بنی آدم، جز برای این نیست…؛
يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما…!
📚و چه خوب گفته هر که گفته…؛
⚘آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی…؛
⚘وَرنَه با این مردمِ دنیا، چه کاری داشتم…؟!
⚘از شرابِ عشقِ او نوشیدم و إحیا شدم…؛
⚘وَرنَه در کُنجِ عَدَم، ظلمت سرائی داشتم…!
⬅️سوّم؛ “شاهراهِ عُمر”…، که احتمالاً بخشی از فاصله ی خلقت تا مرگِ بنی آدم و حضور در این دنیا، برای عبور به سویِ عشق است…!
عهدِ اَلستِ من
🖊اگر بخش های اصلی عُمر انسان، شاملِ دورانِ طفولیت و بلوغ و رشد و توانمندی و در نهایت، کهن سالی و ضعف و ناتوانی باشد، به نظر می رسد منظور از “شاهراه” در این دوره، بخشِ بلوغ تا کمال توانمندی است…!
عهدِ اَلستِ من
🖊در این بخشِ عُمر…، چگونگیِ اجرایِ اجزایِ پیمانِ قالوا بَلی مورد ارزیابی و دقت قرار دارد…؛ و درست در همین موقعیتِ زمانی حساس است که تنها “عشقِ شاه” می تواند راهگشایِ آدم؛ و هدایتگرِ او در انجامِ تعهداتِ روز اَلَست باشد…؛
📚به قول وحدت کرمانشاهی…؛
⚘شد بر فرازِ مسندِ دل، باز شاهِ عشق…!
⚘یعنی؛ گرفت کشورِ جان را، سپاهِ عشق…!
📚و به قول حافظ شیرازی…؛
⚘قطعِ این مرحله…، بی همرهیِ خضر…، مکن…!
⚘ظُلمات است…، بترس از خطرِ گمراهی…!
♨️♨️♨️