نتوان رفت به زور
حکایت بیست و هفتم از باب سوم گلستان سعدی...؛ درباره زر و زور و طمع...!
نتوان رفت به زور…!
🖊حکایت بیست و هفتم از باب سوم گلستان سعدی…؛ درباره زر و زور و طمع…!🖊
🍀قسمت ششم🍀
📚همچنین تا برسید به کنار آبی، که سنگ از صلابت او بر سنگ همیآمد و خروش به فرسنگ می رفت…!
سهمگن آبی، که مرغابی در او ایمن نبودی…!
کمترین موج…، آسیا سنگ از کنارش در ربودی…!
گروهی مردمان را دید، هر یک به قراضهای در معبر نشسته و رختِ سفر بسته…؛ جوان را، دستِ عطا بسته بود، زبانِ ثنا برگشود…؛ چندان که زاری کرد، یاری نکردند…!
مَلّاحِ بی مروّت، به خنده برگردید و گفت…؛
⚘زر نداری…، نتوان رفت به زور از درِ یار…!
⚘زورِ ده مَرده، چه باشد…؛ زرِ یک مُرده بیار…!
جوان را دل از طعنه ی ملاح به هم برآمد…، خواست که از او انتقام کشد…، کِشتی رفته بود…؛ آواز داد و گفت…؛ اگر بدین جامه که پوشیده دارم قناعت کنی، دریغ نیست…!
مَلّاح طمع کرد و کشتی بازگردانید…!
⚘بدوزد شره{حرص} دیده ی هوشمند…!
⚘در آرَد طمع، مرغ و ماهی به بند…!
🐘🐘🐘
🐘🐘
🐘
⬅️مخالفتِ پدر، بی اثر بود و پسر به رغم اینکه آهی در بساط نداشت…، به اتکایِ زورِ بازو، راهی سفر شد…!
🖊ادامه ماجرا…!
🕋اولین تحقیر پسر در مسیر…، در کنار رودخانه یا دریا اتفاق افتاد؛ چون پولی برای سوار شدن به قایق نداشت…، اجازه سوار شدن ندادند و زورِ بازوی او نیز موردِ تمسخر قرار گرفت…!
🌿و امّا زورِ بازو…؛
🖊زورِبازو، همان قدرتِ بدنی و توانِ جسمی است که در قرآن کریم در جریانِ طالوت و جالوت در سوره بقره، از آن به عنوانِ “بسطِ جسم” تعبیر شده که احتمالاً در این تعبیر، توانِ جسمی شاملِ تنومندی نیز هست…!
📚توانِ جسمی…، بیانگر سلامتِ جسم است که این سلامتی، با سلامت روح و روان آدمی ارتباط مستقیم دارد…، تا جائی که گفته اند…؛ عقلِ سالم، در بدنِ سالم است…!
🖊این توان…، زمانی فضیلت محسوب می شود که به وسیله ی آن بتوان در مسیرِ حق گام برداشت و از حق دفاع نمود…؛ تا جائی که وقتی این توان در بازوی شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام است، یک ضربتِ شمشیر او، اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَین می شود…؛ ولی اگر قرار باشد این توانمندی در مسیر درست نباشد، بدون شک “زور” در خدمتِ “زَر” قرار خواهد گرفت تا با بهره گیری از مکر و تزویر…، چرخ روزگار بر وفقِ مراد اهلِ ستمِ دنیا بچرخد و مظلومین و محرومین در زیر چرخ دنده های آن، خُرد و خمیر شوند…!
📚خدا رحمت کند مرحوم ژولیده نیشابوری را که در یکی از غزلیاتِ خود، معادله ی قابل تامّلی از زر و زور ترسیم نموده است…؛
⚘هر آن فردی که دارد زر به عالَم…، زور هم دارد…!
⚘بلی…، هر کس که دارد زور و زر…، مزدور هم دارد…!
🖊انسانِ دارایِ زر و زور است که وقتی سگِ خشمش هار می شود…، به راحتی می کُشَد و می گوید…، دیه اش را می دهم…!
🐕🐕🐕
الف – حجت