تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل

خلاصه جلد دهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

شعراء غدیر در قرن ششم و هفتم

و

سلسله دروغگویان و حدیث سازان

 

قبل                                    بعد

 

خلاصه جلد دهم: کتاب شریف الغدیر حضرت علامه امینی رحمه اﷲ علیه

پیشگفتار از زین العابدین قربانی

مترجم جلد پنجم عربی الغدیر (9 و 10 فارسی):

(مضمون) ….. علامه امینی رحمه اﷲ علیه وقتی دیدند جمعی معاند و سودجو مساله خلافت را از مسیر خود منحرف نموده واحادیث جعلی ساخته و …..، در برابر کسانی که به شیعه تهمت حدیث سازي زده اند، بحث جامع خود را در رابطه با (حدیث و احادیث جعلی) مطرح و در آن به 700 نفر از راویان اهل سنت که روایات جعلی ساخته اند پرداخته و جالب اینکه تنها 43 نفر از آنان، حدود نیم میلیون حدیث جعلی نقل نموده اند و همچنین صد حدیث دروغ از طریق عامه در فضایل خلفا راشدین و مقام ارجمند معاویه، یزید، منصور دوانیقی و دیگر خلفا بنی امیه و بنی عباس جعل و بهمردم معرفی نموده اند ….. و …..

شعراء غدیر در قرن ششم:

غدیریه سید محمد اقسامی:

شگفت از تعصب بی جا و کند و کاوي در موضوع حدیث و چگونگی احادیث مجعول:

سلسله دروغگویان و حدیث سازان:

حرف (الف):

1.ابان (اباء) ابن جعفر ابو سعید بصري، او کذاب است و به نام پیامبر اکرم حدیث می ساخته و فقط به نام ابوحنیفه بیش ازسیصد حدیث جعل کرد که او هرگز آنها را نگفته بود.

2.ابان بن فیروز ابی عیاشی، غلام عبدالقیس ابواسماعیل بصري متوفی 138: شعبه گفت جامه و لباسم در میان فقرا صدقه باشد (یعنی بر من حرام باشد) اگر این ابی عیاش در حدیث دروغگو نباشد و نیز گفته، از گناه او نمی شود چشم پوشی نمود زیرا او به رسول خدا دروغ بسته است و نیز احمد بن حنبل پیشواي حنبلیان به یحیی بن معین که از ابان نسخه می نوشت گفت: تو نسخه از ابان می نویسی در حالی که می دانی ابان کذاب و بسیار دروغگوست و نیز شعبه گفته است: اگر مردي زنا بکند بهتر است از اینکه از ابان روایت کند و همچنین گفت اگر من از ادرار (بول) الاغ بنوشم بهتر است از اینکه بگویم ابان به من حدیث نموده است، او حدوداً بیش از هزار و پانصد حدیث از انس نقل نمود که براي آنها هیچ اصل و ریشه اي وجود ندارد.

3.ابراهیم بن ابی حیه کذاب است. …..، 4. …..، 5. ابراهیم ابن ابی یحیی ابواسحاق مدنی، متوفی 184 که کذاب و دروغ ساز است نسایی او را از دروغگویان و حدیث سازان معروف نسبت به رسول خدا به شمار آورده است. 6. …..، 7. ابراهیم بن احمد عجلی متوفی 331 او از کسانی بوده که حدیث می ساخته و ابن جوزي گفت که او حدیث هایی ساخته و در بین حافظان حدیث رسوا و مفتضح شده است. 8. …..، 9. ابراهیم ابن البراء انصاري، متوفی 224 او نوه انس بن مالک و کذاب است او از ثقات روایات موضوعه را آورده که روا نیست نقل

این احادیث، مگر آنکه بر آنها عیب گیري شود…..، 10. ابراهیم بن بکر شیبانی که احادیث او ساختگی است و او حدیث سرقت می نمود، 11. ابراهیم بن الحرث السمات او معاصر ترمذي و کذاب و دروغگو بوده است و خود او اقرار نموده که میگفت (چه بسا احادیثی ساخته ام) (یعنی احادیثی که ساخته ام از حد خارج است)، 12. ابراهیم بن زکریا ….. حدیث او در محل انکار است و احادیث ناروا نقل نموده و از مالک احادیث ساختگی آورده است، 13. ابراهیم بن صرمه انصاري که اوکذاب و خبیثی بوده است که به راحتی و سادگی بر خدا و رسول او دروغ می بسته است، ابراهیم ابن عبداﷲ متوفی 361 که کذاب و حدیث ساز است، ….. 19. ابراهیم بن فضل اصفهانی متوفی 530 او یکی از حفاظ و کذاب است، او در بازار اصفهان توقف می کرد و به جهت حافظه قوي و از حفظ سندها را نقل می کرد و در همان جا حدیث می ساخت، معمر گفته است او را در بازار دیدم که مطالب نادرست را با سندهاي صحیح نقل می کرد وقتی خوب دقیق شدم دیدم که گویا شیطان به شکل او آشکار شده است، ابراهیم بن مجشر ابواسحاق بغدادي متوفی 254، فضل بن سهل او را تکذیب و ابن عدي گفت که حدیث دزدي می کرد، 26. ابراهیم بن هدیه، ابو هدیه بصري، او کذاب خبیثی بود که دروغ زیاد نقل کرده و به انس روایتهاي دروغ نسبت داده و در بصره به عروسی ها دعوت می شده و رقص می کرد و شراب می خورد و تا سال 200 زنده بود،….. 38. احمد بن ثابت رازي، شکی ندارند که او کذاب است، احمد بن جعفر بن عبداﷲ سمسار از مشایخ ابی نعیم که مشهوربه حدیث سازي است، 46. احمد بن خلیل نوفلی متوفی 310 که کذاب است و از کسانی که خلق نشده اند حدیث جعلی می ساخته است.، 57. احمد بن عبداﷲ شیبانی کذاب و حدیث ساز است، بیهقی گفته است من کاملاً او را می شناسم به نام رسول خدا حدیث ساخته و بیش از هزار حدیث به نام آن حضرت ساخته است …..، سیوطی گفته او هزاران حدیث به نفع کرامتیه ساخته است، ابن حبان گفت از دروغگویان است و از ائمه، هزاران حدیث که آنها نگفته اند، نقل کرده و حافظ سري گفت که او و محمد بن تمیم و محمد بن عکاشه، ده هزار حدیث ساخته اند، 61. احمد بن عبداﷲ ابوالعزین کادش متوفی 554، ازکسانی است که به کذب و دروغ سازي شهرت دارد و به گفته امثال او اعتمادي نیست ابن عساکر گفت که ابوالعز براي من گفت (شنیدم که مردي در حق علی حدیثی ساخت و لذا من هم در حق ابوبکر حدیثی ساختم ترا به خدا قسم می دهم آیا کار بدي کردم؟؟!). 72. احمد بن محمد ابوالفتوح غزالی واعظ مشهور متوفی 520 برادر ابی حامد غزالی که بیشتر گفتار او دروغ و احادیث او ساختگی بوده و جالب اینکه او نسبت به شیطان تعصب داشته و او را در برابر عصیانش به درگاه خدا معذور می دانسته است،

(کلب گوید وقتی خداپرستان براي رضاي خدا دروغ بافی و جعل حدیث می کردند، شیطان پرستان براي رضاي شیطان چه حالی دارند انا ﷲ و انا الیه راجعون)

. 76. احمد بن محمد حمانی متوفی 302 حدیث ساز است ودر میان دروغگویان بی حیاتر از او کسی نیست او در جعل مناقب براي ابوحنیفه احادیث باطل فراوان گفت …..، 80. احمد بن محمد ….. نزیل بغدادي متوفی 313، فقیه و محدث خوش زبانی بوده ولی از پدرش و دیگران حدیث جعل می نمود.، ابن حبان می گوید او از کسانی است که حدیث جعل می نمود و متن ها می ساخت و سندها را زیر و رو می نموده است، او بیشتر از ده هزار حدیث به نام افراد ثقه، بالا و پایین کرده و من از آنها بیشتر از سه هزار حدیث که شکی در بالا و پایین کردن آنها ندارم نوشته ام، احمد بن محمد بن غالب باهلی متوفی 275 غلام خلیل، از زهاد بغداد و کذاب و دروغگو بوده است، حافظ بن عدي از ابی عبداﷲ نهاوندي نقل می نماید که به غلام خلیل گفتم این چه احادیث رقیقی است که نقل می نمائید؟ گفت اینها را به خاطر نرم کردن دلهاي مردم ساخته ام، ابوداوود سجستانی ….. در باره غلام خلیل می گوید، صاحب الزنج، دجال بصره بوده و می ترسم که غلام خلیل، دجال بغداد باشد و سپس گفته احادیث او بر من عرضه شد چهارصد حدیث او از لحاظ سند و متن دروغ بوده است….. امینی گوید جاي بسی شگفتی است که براي مردم، با چنین حالی پس از مرگش …..جسد او را به بصره حمل و قبه و بارگاهی بر روي قبر او قرار دادند. ….. 87. احمد بن منصور، ابوالسعادات ملحد و کذاب است از جمله احادیث جعلی او آن است که می گوید در برابر خدا لوحی است که در آن اسامی کسانی هست که صورت و رویت و کیفیت (خدا) را ثبت می کنند و نیز به وجود آنان مباهات می کنند، ….. 96. اسحاق بن عبداﷲ اموي، غلام آل عثمان بن عفان متوفی 144، کذاب است و نیز فراموشی در حفظ و نقل حدیث دارد و سند ها را با او بالا و پائین می کند و براي مراسیل سند می سازد و سلسله سند را به پیامبر اکرم می رساند، ….. 98. اسحاق ناصح از دروغگوترین افراد است …..، 99. اسحاق بن نجیح ملطی ازدي، دجال و دروغگوترین مردم، دشمن خدا و مرد پلید و خبیث و حدیث ساز بوده است، …..، 114. اسماعیل بن یحیی تمیمی نوه ابی بکر صدیق که کذاب است و روایت از او روا نیست، او را رکنی از ارکان دروغ سازي و حدیث سازي میدانند و عموم احادیثی که وارد نموده، نادرست است او بر مالک و ثوري و دیگران، روایات دروغ بست و از افراد مورد

اعتماد، چیزهایی که مورد قبول نبوده روایت نموده است، 117. اصیغ بن خلیل قرطبی متوفی 272 حدیثی در ترك بالا بردن دستها ساخته و مردم بر دروغگویی او آگاه شدند، احمد بن خالد می گوید او قصد ایراد کذب به رسول خدا نداشته و تنها نظرش این بود که مذهب خود را تبلیغ کند (در این توجیه دقت کن خواستی خنده کن و یا خواستی گریه کن)، بشر بن رافع حارثی پسرعموي ابی هریره، حدیث ساز بوده و مطالب عجیب و غریب می ساخته و حتی کسانی که حدیث شناسی کار آنان نبوده به راحتی تشخیص می دادند که این احادیث ساختگی است و گویا که او در خود تعهدي در ساختن احادیث جعلی احساس می کرده …..، …..، جابربن عبداﷲ یمامی عقیلی کذاب و دروغگو و در ضمن نادان و نفهم هم بود و ابن شاذوبه گفت در بخارا سه نفر کذاب را دیدم محمد بن تیمیم و حسین بن شبل و جابر یمامی، ….. 141. جراح بن منهال متوفی 168 احادیث او نادرست و متروك است و او در حدیث دروغ می گفت و شراب هم می خورده است. ….. 150. حارث بن عبدالرحمن بن سعد مثنی دمشقی غلام مروان بن حکم یا غلام ابی الجلال کذاب و دروغگو است، ….. 156. حرب بن میمون عبدي، مجتهد و عابد ولی در عین حال از دروغگوترین افراد است و در سال یکصد و هشتاد و چند فوت نموده است، ….. 160. حسن بن زیاد متوفی 204، که او یکی از فقها و اصحاب ابوحنیفه بوده و فردي کذاب و دروغگو و خبیث و متروك الحدیث و غیر قابل اعتماد است.، ….. 166. حسن بن علی بن زکریا متوفی 317، شیخ بی حیا و کذاب و تهمت زننده و به نام رسول خدا حدیث می ساخت و دزدي حدیث نموده و آن را به دیگران نسبت می داد ….. ابن حیان گفت او به افراد ثقه بیش از هزار حدیث جعلی نسبت داده است، ….. 168. حسن بن عماره بن مضروب متوفی 153، فقیه بزرگ ولی کذاب و متروك الحدیث و جاعل حدیث و شعبه گفته است هر کس می خواهد به دروغگوترین افراد بنگرد به حسن ابن عماره نگاه کند،174. حسن بن واصل، کذاب و گفته شده است که فرزند پول است، ….. 177. حسین بن حمید بن ربیع کوفی متوفی 282 اوکذاب پسر کذاب و پسر کذاب است، ….. 195. حکم بن عبداﷲ غلام حارث بن حکم بن ابی العاص کذاب و دروغ ساز است و احمد گفته است که تمام احادیث او ساختگی است، ….. 199. حماد بن ابی حنیفه (امام حنفی ها یعنی نعمان بن ثابت کوفی)، که جریر او را تکذیب کرده و به قتیبه گفت به او بگو ترا با حدیث چکار، چون روش تو دعوي و دشمنی است و ابن عدي گفت براي او روایت درست نمی شناسم، 200. حماد بن ابی یعلی دیلمی متوفی 155 که مشهور به دروغ در روایت و شعر بوده ….. تا جایی که گفته اند او شعر را فاسد کرده است….. 210. خالد بن الملک بن حارث بن حکم بن العاص کذاب و دروغگو است، او از طرف هشام در سال 113 اداره ولایت مدینه را بر عهده گرفت و هفت سال در آن سمت ماند و روي منبر رسول خدا به علی بن ابی طالب کرم اﷲ وجه جسارت می کرد و می گفت (خدا داناتر است) رسول خدا علی را بکار گمارد در حالی که میدانست او چنین و چنان است ولی فاطمه با او در این باره سخن گفت

(کلب گفت ببین که خباثت و خیانت تا کجا بود که کینه ورزي و دشمنی با علی مظلوم باعث می شد که این اعداءاﷲ و اشقیا لعنت اﷲ علیهم اجمعین چنین جسارت عظیمی به پیامبر بنمایند و به حکم قرآن مستحق دوزخ ابدي به جهت دشمنی با رسول خدا گردند و این است عاقبت ظالمان انا ﷲ و اناالیه راجعون).

  1. 222. داوود بن عفان از اصحاب انس بن مالک بوده و از مالک حدیث می ساخته و در خراسان گردش میکرد و به نام او جعل حدیث می کرد، ….. 227. ربیع بن محمود متوفی 652 دجال و مفتري با آنکه در سال 599 می زیست ادعاي مصاحبت با رسول خدا و عمر طولانی کرده است. 228. رتن هندي این شیخ دجال و کذاب نیز ادعاي مصاحبت بارسول خدا داشته و متوفی سال 632 بوده است، ….. 252. سلیمان بن داوود بصري معروف به شاذکونی متوفی به سال 234 ازحفاظ کذاب و خبیث بوده و به مقتضاي وقت و زمان، حدیث می ساخته و گفته شده که شراب خوار و در گفتار بی حیا بوده است…..، 263. سیف بن محمد ثوري پسر خواهر سفیان ثوري که کذاب و خبیث و حدیث ساز بوده …..، به اتفاق همه کذاب است، …..، 268. شیخ بن ابی خالد بصري حدیث جعل می نموده و خود گفته است چهارصد حدیث ساختم و آنها را در برنامه هاي زندگی روزمره مردم داخل کردم ولی حالا پشیمان هستم و نمی دانم چکار بایستی انجام دهم، ….. 284. عامر بن صالح، نوه زبیر بن عوام متوفی در خلافت رشید فرد کذاب و خبیث و دشمن خدا و غیر قابل اعتماد است و ابن معین و دیگران او را تکذیب نموده اند، …..، 297. عبدالرحمن بن عبداﷲ بن عمر عدوي، نوه عمر بن الخطاب متوفی 186 کذاب و دگرگون کننده احادیث و متروك الحدیث و احادیث او نادرست و دور از حقیقت است ….. 323 . عبداﷲ بن ابراهیم ….. یاوه گو و جاعل حدیث بوده و ابن عدي دو حدیث از او درباره فضیلت ابوبکر گفته که هر دو باطل است، ….. 345. عبداﷲ بن محمد روحی او از روح بن قاسم روایات زیاد نقل نمود و به روحی ملقب شد، از او بیش از هزار حدیث نقل نموده و ….. تاجایی که اجماع کرده اند که او کذاب و جاعل حدیث است، ….. 353. عبدالمغیث بن زهیر متوفی 583 جزوه اي در فضایل یزید نوشته و مطالب جعلی زیادي ذکر کرده و ابن جوزي کتابی در رد آن نوشته و آن را (الرد علی المتعصب العنید عن العن یزید) نام نهاد، ….. 364 . عتاب بن ابراهیم کذاب و جاعل است و به منظور تقرب به خلیفه مهدي پسر منصور به نام رسول خدا حدیث دروغ ساخت . 365. عثمان بن خالد، نوه عثمان بن عفان اموي با احادیث موضوعه و جعلی روایت می نمود و از افراد ثقه روایات تغییر داده شده روایت می کرد، 366. عثمان بن عبدالرحمن نوه سعد بن ابی وقاص اموي متوفی در خلافت هارون که کذاب و دروغگو بوده ….. تا حدي که از نظر افتاده بود و کسی به احادیث او اعتنا نمی کرد، 368. عثمان بن عبداﷲ بن عمرو بن عثمان بن عفان اموي کذاب و دروغگو و حدیث ساز بود و مطلب نادرست را به نام افراد مورد اعتماد می ساخت، ….. 383. علی بن جهم مقتول به سال 249 از دروغگوترین و خبیث ترین خلق خدا و مشهور به ناصبی بودن و نسبت به علی و اهل بیت علیهم السلام جسارت می کرد و گفته شد که پدرش را که نام او را علی نهاده بود لعن می کرد و تجري اورا هجو نمود.

و ….. حضرت علامه فرماید این شرح حال ابن جهم است و حال ببین که ابن کثیر درباره او چه می گوید او آورده (او یکی از شعراء مشهور و اهل دیانت و با اعتبار است اگر چه نسبت به علی بن ابی طالب رضی آله عنه توهین کرده و عدالت را در حق او روا نداشته و …..) و به نظر می رسد توهین او به علی، نزد ابن کثیر او را اهل دیانت قرار داده، بلی ابن کثیر باید اینطور باشد و پایان همه به سوي خداست، …..

(کلب گوید آري اي ابن کثیر تو نیز علی بن جهم هستی اما به شکل دیگر و در زمان دیگر و البته بزودي با امامان خود احضار می شوید)

  1. 417. عمر بن صبیح خراسانی کذاب و حدیث ساز وصبیح در بدعت و دروغ در دنیا نظیر نداشته است، 434 . عمر و بن خلیف که ابن حبان گفته است او کذاب و حدیث سازاست از جمله یاوه هاي او این است که از ابن عباس نقل می کند (که رسول خدا فرموده است من وارد بهشت شدم گرگی را در آنجا دیدم و گفتم آیا در بهشت گرگ هست، گرگ در جواب گفت چون من پسر پاسبان (پلیس) را خورده بودم به اینجا آمدم ابن عباس گفت این توفیق به خاطر خوردن پسر پاسبان (پلیس) نصیب گرگ شد و اگر خود پلیس را می خورد در درجات بالاي بهشت علیین جاي داده می شد) حضرت علامه گوید اي کاش ابن عباس می گفت اگر گرگ رئیس پاسبانها (رئیس پلیس) را می خورد او را در کجا جاي می دادند، …..، 440. عنیسه بن عبدالرحمن اموي نوه عاص بن امیه، کذاب و جاعل حدیث بود،441. عوانه بن حکم کوفی متوفی 158 عثمانی بوده و به نفع بنی امیه جعل حدیث می نمود، ….. 449. فضل ابن سکین ….. که ابن معین گوید او دروغگو و کذاب است و خدا لعنت کند کسی را که بخواهد از او مطلب بزرگ و یا کوچکی را بنویسد مگر آنکه نداند و یا این کذاب را نشناسد، ….. 473. محمد بن ابان رازي دجال و کذاب و جاعل حدیث بود و بلد نبود حتی ظاهر حدیث را بسازد.، 475. محمد بن ابراهیم شامی کذاب و معتاد به حدیث سازي بود …..، ….. 489. محمد بن اسحاق ابوبکر مدنی متوفی 150 صاحب سیره مشهور که هشام ابن عروه گفته است او خبیث و دشمن خدا و دروغگو است و مالک پیشواي مالکیان گفت او کذاب و دروغگو است، 493. محمد بن اسعد حکیمی متوفی 567 که در دین خود سست و قمارباز و کم مروت و کذاب بوده است، …..، 507. محمد بن حسن شیبانی مصاحب ابی حنیفه متوفی 189 که ابن معین و احمد گفته اند او کذاب است …..، 529. محمد بن سعید معروف به مصلوب شامی کذاب بوده و عمداً حدیث می ساخت که نسایی او را از دروغگویان چهارگانه معروف، که به نام رسول خدا حدیث جعل می نمودند به حساب آورده است، ….. 557. محمد بن عبدالواحد ابوعمر زاهد غلام ثعلب، متوفی 345 که خطیب درباره او گفته است که اگر مرغی می پرید بلافاصله می گفت ثعلب از ابن اعرابی براي ما حدیث کرد و آنگاه چیزي در خصوص مرغ می گفت و ….. نیز داراي جزوه اي است که در آن جمیع احادیثی که در فضایل معاویه است را جمع آوري نموده ….. و ابن نجار گفته ابوبکر زاهد، جزوه اي از فضایل معاویه تهیه کرده که اکثر مطالب آن نادرست و ساختگی است و حضرت علامه فرماید ابن نجار راه انصاف را نپیموده بلکه صحیح آن است که فیروزآبادي (در سفر السعاده) و عجلونی در کشف الخفاء آورده اند که هیچ حدیث صحیحی در فضیلت معاویه نیامده و لذا از این جزوه سراسر کذب، خواننده محترم به ارزش گفتار او (خطیب) پی می برد و در می یابد که چگونه شیوخ ما مردي را که چنین جزوه اي درباره معاویه تهیه کرده است را تصدیق می کنند؟! …..، 561. محمد بن عکاشه کرمانی دروغگو و حدیث ساز بود و مطالب نادرست روایت می کرد و اکثراً در حال گریه بود چنانکه هرگاه حرف معمولی می زد گریه می کرده است و از حافظ سري نقل شد که می گفت احمد جویباري و محمد تمیم و محمد ابن عکاشه به نام رسول خدا بیش از ده هزار حدیث ساخته اند و قرطبی در تذکار صفحه 155 او را از افرادي به شمار آورده که قربه الی اﷲ حدیث جعل می نمودند تا بتوانند فردي را به وسیله آن به اعمال نیک دعوت کنند …..،

(کلب گوید در روایت وارد شده است اراده گریه افراد شقی و قسی القلب وسنگدل در اختیار آنان است و لذا هر زمان اراده نمایند گریه می کنند)

  1. 569. محمد بن فرحان ابن روزبه، غلام متوکل که خطیب، ابن جوزي و ابن نجار دروغگویی و حدیث جعلی ساختن او را مذکور نموده اند) …..، 579. محمد بن محمد بن عبدالرحمن ابوالفتح خشاب ثعلبی که دروغ گویی و خیال پردازي و حدیث سازي او ضرب المثل شده است، او که شرابخوار هم بوده است، ابراهیم بن عربی درباره اش گفت (پدرش وصیت کرده بود که او به شغل چوب تراشی مشغول شود

نتوانست آن حرفه را دنبال کند ولی در عوض دروغ تراش شد)، ….. 608. مروان بن سالم دمشقی مزدور و غلام بنی امیه،کذاب و حدیث ساز بود و هیچکدام از احادیث او مورد تایید حافظان ثقه نیست، ….. 615. مقاتل بن سلیمان بلخی متوفی 150کذاب و حدیث ساز و دجال است که نسایی او را از دروغگویان معروف که به رسول خدا حدیث دروغ نسبت می دادند به شمار آورده است، او به ابی جعفر منصور می گفت فکر کن چه موضوعی را دوست داري که برایت در قالب حدیث بسازم و روایت کنم و نیز به مهدي عباسی گفته است اگر بخواهی و دستور دهی احادیث خوبی را براي تو درباره عباس جعل کرده و بسازم و او در جواب گفت نیازي نیست، 621 مهلب بن ابی صفره، ظالم بن سراق ازدي متوفی سال 83 مکنی به ابوسعید گفته اند او عیبی جز دروغ گویی نداشته است و نیز گفته اند که او مدام دروغ می گفته است ….. ابوعمر صاحب استیعاب در توجیه کار او می گوید او در جنگ با خوارج نیاز به دروغ گفتن داشت ….، و آنان از روي خشم و کینه او را به دروغ نسبت دادند و امینی فرماید جناب ابوعمر با این گفتار خود دروغگویی مهلب را اقرار و کذاب بودن او را ثابت کرده است و در توجیه کار اوگفته که آن را براي نیاز در جنگ مجاز دانسته و این از همان نوع توجیهات معاویه است که باب این گونه دروغگویی ها را مفتوح نموده است، ….. 628. مسیره بن عبدربه فارسی بصري، کذاب و حدیث ساز است در فضیلت شهر قزوین چهل حدیث ساخته است و ابوذرعه می گوید که او گفت من در این کار نظر خیر دارم، محمد بن عیسی بن طباع می گوید من به او گفتم این احادیث را از کجا آوردي، آیا نمی دانی به حکم قرآن، کسیکه چنین جعل حدیث کند براي او چنین عذاب خواهد بود در جواب گفت آنها را به خاطر ترغیب مردم به آن (قزوین) ساخته ام!! و گروهی او را زاهد می دانند، ….. 633. نصر بن طریف از معروفین به جعل حدیث و از کسانی است که همگی بر کذاب بودن او اجماع کرده اند، نعیم بن حماد از پیشوایان متوفی 228، ازدي می گوید او در تقویت سنت حدیث می ساخته و …..، ….. 642. نوح بن ابی مریم متوفی 173، این شیخ کذاب و دروغگو، مانند معلی بن هلال در فضایل قرآن حدیث جعل نموده و تعداد آن یکصد و چهارده حدیث که همه دروغ است ….. . 653 هیثم بن عدي متوفی سال 207 بسیار کذاب و ناکس است و کنیزش در مورد او می گوید، مولایم تمام شب را شب زنده داري میکرد و وقتی که صبح می شد می نشست و دروغ می گفت، ….. 690 ابوحیان توحیدي ….. کذاب و بی تقوي بود …..، جعفر بن یحیی بواسطه از او نقل نموده که او که از ابی حیان سوال کردم داستان این رساله دروغ که از زبان ابابکر و عمر و ارسال آن بوسیله ابی عبیده براي علی جعل کرده اي چیست گفت این رساله را من براي رد شیعه جعل کردم و دلیل آن هم این است که عده اي از شیعیان در مجلس ابن العمید وزیر حاضر شده و درباره علی غلو می نمودند و من به خاطر همین برعلیه آنان، این رساله دروغین را جعل کردم ….. و از دلایل دیگر ساختگی بودن آن نقل این گفتار دروغ است که او به عمر در این رساله نسبت داد که به علی گفته است (تو کناره گرفتی و منتظر وحی از ناحیه خدا شدي ولی مناجات خدا منحرف شد …..)،

پس تو از بزرگانی مانند عبید مالکی و دیگران تعجب نمی کنی که در تالیفات خود به رساله دروغ ابی حیان، جهت اثبات فضایل عمر و ابابکر استناد می کنند …..، 700. ابوالمهزم کذاب بوده است.

حدیث سازي عامل تقرب به خدا:

اینها را که بر شمردیم در واقع قطره اي از دریا و مشتی نمونه از خروار بود و شاید خواننده محترم این موضوع را بزرگ و زیاد(گزافه) بداند و غافل از اینکه جعل حدیث و دادن نسبت دروغ به رسول خدا و ثقات از صحابه و تابعان نزد بسیاري از علماء اهل سنت عیب محسوب نگردیده و اساساً منافاتی با زهد و پرهیزگاري جاعل آن احادیث ندارد، بلکه آنچه که آنان عمل نموده اند را در واقع نمادي از خوبی و شعار صالحان و عامل تقرب آنان به سوي خدا می دانند و لذا یحیی بن سعید قطان گفته است (صالحان را در هیچ موضوعی مانند دروغگویی آنها در جعل حدیث کوشا و پرتلاش ندیدم) و نیز گفته است(اهل خیر یعنی زهاد و عباد و صالحین را در چیزي مانند دروغگویی آنان در جعل حدیث در تلاش ندیدم) و نیز باز از او نقل شده که (دروغ پردازي را در هیچکس بیشتر از کسانی ندیدم که منسوب به خیر و زهد هستند) و قرطبی در التذکار خود گفته است (توجهی به آن احادیث دروغ و اخبار جعلی که جاعلان حدیث در باره فضیلت قرائت سوره هاي قرآن و انجام دیگر اعمال ساخته اند نباید نمود، زیرا این (جاعلان احادیث و اخبار دروغ) چنین عملی را به عنوان قصد قربت (قربه الی اﷲ) و اخذ پاداش اخروي (از خداوند) انجام داده اند تا مردم را به واسطه این روایات جعلی، به انجام اعمال نیک تشویق نمایند، همانطور که از ابی عصمه نوح بن ابی مریم مزوري و محمد بن عکاشه کرمانی و احمد بن عبداله جویباري و ….. دیگران روایت شده است، از جمله به ابی عصمه گفته شد تو از کجا از عکرمه و از ابن عباس در فضیلت تمامی سوره هاي قرآن مطالب نقل کرده اي، او در جواب گفت من دیدم مردم از قرآن دوري و اعراض کرده و سرگرم به فقه ابی حنیفه و مغازي محمد بن اسحاق شده اند از این رو این روایات را به نیت عمل خداپسندانه ساخته و جعل نموده ام! باز قرطبی در همین کتاب ادامه می دهد که حاکم و دیگر شیوخ محدثین آورده اند، به مردي از زهاد که اقدام به جعل حدیث در فضیلت قرآن و سوره هاي آن نموده بود گفته شد، چرا چنین کردي او در جواب گفت دیدم مردم از قرآن کناره گرفتند، خواستم آنان را به بدینوسیله ترغیب نمایم آنگاه به او گفته شد پس با این گفته رسول خدا که فرمود «کسیکه از روي عمد بر من دروغ بگوید جایگاهش در آتش دوزخ خواهد بود» چه کردي؟ در جواب گفت من به ضرر او دروغ نگفتم بلکه به نفع او دروغ گفته و حدیث ساختم، و لذا در موضوع بر حذر داشتن مردم از حدیث سازي گفته است و بزرگترین آنها از لحاظ ضرر کسانی هستند که منصوب به زهد بودند ولی به خیال اینکه حدیث سازي کار خوبی است اقدام به آن نموده اند و مردم نیز به خاطر اطمینانی که به آنها داشته اند این احادیث را پذیرفته اند، پس آنان گمراه بوده و دیگران را نیز گمراه کردند و نیز شما در سابق گفتار (میسره بن عبدربه) را شنیدید و در زمانی که به او گفته شد از کجا این احادیث را آورده اي او در جواب گفت آنها را به خاطر ایجاد رغبت در مردم ساخته ام و در این کار خود پاداش بسیار خوب از خداوند را انتظار دارم و حاکم گفته است حسن یعنی کسی که از مسیب بن واضح روایت می کند نیز از کسانی است که براي جلب رضاي خدا حدیث جعل می نموده است و نیز از نعیم بن حماد که به خاطر تقویت سنت حدیث جعل می نموده است …..، بنابراین به باور آنان، دروغ و تهمت و گفتار نادرست از امور بد و زشت نبوده و در آن کوچکترین عیبی نیز وجود نداشته و به هیچ وجه این دروغگویی ها با فضایل نفسانی و کرامات انسانی نیز منافاتی ندارد و لذا این حرب بن میمون مجتهد و عابد و در ضمن دروغگوترین مردمان است، ابن هیثم طایی است که تمام شب را به نماز و عبادت قیام می نموده و وقتی صبح می شد در جاي خود جلوس می نمود و دروغ می گفته است واین محمد بن ابراهیم شامی است که از زهاد بوده و در عین حال کذاب و حدیث ساز بوده است، و این حافظ عبدالمغیث حنبلی موصوف به زهد و اعتماد و دین داري و صداقت و امانت و صلاح و اجتهاد و پیروي از سنت و آثار بوده و در عین حال از مطالب دروغ و غیر واقعی کتابی درباره فضایل یزید بن معاویه نوشته است، و این معلی بن صبیح از عباد موصل استکه (مداوم) حدیث می ساخته و دروغ می گفته است و این معلی بن هلال است که عابد و کذاب بوده است این محمد بن عکاشه ….. که حدیث ساز ماهري است و این ابوعمر زاهد است که از مطالب ساختگی کتابی در فضایل معاویه بن ابی سفیان نوشته است و این احمد باهلی از بزرگان زهاد است که ابن جوزي درباره دروغگویی او و حدیث ساختن او گفته است او عابدي پارسا و تارك دنیا بوده است اما شیطان این عمل بد و قبیح و زشت او را، در نظرش خوب و نیکو جلوه داده است، و این بردانی مرد صالح است که در فضیلت معاویه حدیث ساخته است و این وهب بن حفص از صالحان است که حتی بیست سال (از روي تقوي) با کسی سخن نمی گفت ولی دروغ هاي شاخدار و فاحش می گفته است، و این ابوبشر مروزي فقیه است که پاي بند ترین مردم زمان خود به سنت و سرسخت ترین مدافع نسبت به آن بوده، اما در عین حال حدیث جعل نموده و آن را بالا و پایین می کرده است، و این ابوداوود نخعی است که شب زنده دارترین مردم در شب و روزه دارترین آنها در روز بوده است اما در عین حال جاعل حدیث و دروغپرداز بزرگ بوده است و این ابویحیی وکار بوده است که از صالحان و عباد و بزرگان فقها است ولی در عین حال از دروغگویان بزرگ نیز است. و این ابراهیم بن محمد آمدي یکی از زهاد و عباد است و در عین حال، احادیث او ساختگی است و این ابواسماعیل اشملی است که عابد روزگار و شصت سال روزه دار ولی حدیثش مورد اعتنا نبوده و پیروي نمی گردید زیرا سندها را دگرگون و مراسیل را به مسانید تبدیل می نموده است. …..، در میان این حدیث سازان، افراد مختلف در شئون گوناگون قرار دارند که برخی امام مقتدي و بعضی محدث مشهور و بعضی دیگر فقیه حجت، بعضی شیوخ روایت، عده اي خطیب توانا و ….. هستند که گروهی از آنها براي خدمت به دین و شریعت، و گروهی دیگربراي تعظیم و بزرگداشت امام، و گروهی دیگر براي تائید و کمک به مذاهب و …..، عملاً دروغ می گفته اند و به این دلیل دروغ و نسبتهاي ناروا زیاد شده و اختلاف و تناقض در مناقب و فضایل میان رجال مذاهب به وقوع پیوست و در این میان اگر کسی نتوانست با جعل حدیث از رسول خدا به آن حضرت افترا بزند، در عوض مردم را با دروغ هاي ساختگی پیرامون مذاهب و شخصیت هاي آن، مبهوت و سرگردان می ساخته است.

(کلب گوید خداوند علی اعلی در کتاب خود در بسیاري از مواضع با عبارت مختلف اینگونه افراد را با عباراتی نظیر (فمن اظلم ممن افتري علی اﷲ کذبا) تهدید نموده است و ما درکتاب تفسیر خود دوزخی بودن این اشخاص و خلود آنان در جهنم را ثابت نموده ایم و این شیاطین انسی که با دروغپردازي هاي خود به حقایق اسلام و قرآن خسارات غیرقابل جبران وارد نموده و امت محمد را گمراه و در وادي ضلالت فرو برده اند مصداق این آیه قرآن از خطاب خداوند به منافقین هستند که (و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون).

روایات در مدح ابوحنیفه:

مردمی را می بینی که روایاتی را در مناقب ابی حنیفه به نام رسول خدا می سازند ….. از جمله این روایت که (در هر قرنی ازامت من پیشروانی هستند و ابوحنیفه پیشرو زمان خود است) …..، سند این روایت از ناحیه ابن لهیعه متوفی 174، از رسول خدا از طریق حامد بن آدم کذاب که جوزجانی و ابن عدي او را تکذیب و احمد سلیمانی او را در زمره کسانی که مشهور به حدیث سازي هستند محسوب نموده و ابن معین گفته است او کذاب است خدا او را لعنت نماید، و یا روایت (در امت من مردي است که اسم او نعمان و کینه اش ابوحنیفه است، او چراغ امت من، چراغ امت من، و چراغ امت من است) که خطیب بغدادي آن را در تاریخ خود نقل و تأکید می نماید که این حدیث جعلی است …..، و یا روایت (ابوحنیفه چراغ اهل بهشت است)، که به نقل در کتاب اسنی، این حدیث ساختگی و نادرست است و …..، و یا گفتارخطیب خوارزمی که در کتاب مناقب ابی حنیفه، روایت دروغ ابوالبختري را (در خصوص اینکه می گوید ابوحنیفه بر جعفر بن محمد صادق وارد شد و وقتی جعفر به او نگاه کرد گفت گویا می بینم که تو بعد از مندرس شدن سنت جدم آن را زنده خواهی کرد ….. الی آخر) آورده و می گوید: چه بگویم درباره مردي (یعنی ابوالبختري) که کتاب بزرگی درباره مناقب ابی حنیفه می نویسد و در آن از اینگونه مطالب یاوه و دروغ هاي شاخدار می آورد و آن را در جوامع اسلامی همانند حقایق مسلم پخش می کند و هیچ فکر نمی کند که ممکن است روزي دروغش آشکار و زشتی دروغ پردازي هاي او روشن گردد…..)، و یا غلو جمعی از پیروان ابوحنیفه درباره او به جایی رسید که مردم تصور نمودند که علم او از علم رسول خدا بیشتر است، ابن جریر می گوید در کوفه بودم و از آنجا به بصره رفتم و در آنجا عبداﷲ بن مبارك بود، او به من گفت چگونه مردم را ترك کردي گفتم من آنها را در حالی ترك کردم که عده اي فکر می کردند که علم ابوحنیفه از رسول خدا بیشتر است و آنان در این اعتقاد کفرآمیز خود ترا پیشواي خود قرار داده اند، پس عبداﷲ بن مبارك آنچنان گریه کرد که ریش او تر شد،….. و در مقابل این حدیث سازان و گزافه گویان افرادي به مقابله برخاسته و امام آنها را مورد طعن و لعن و حمله و تکذیب قرار داده اند که متاسفانه این مقام گنجایش آن را ندارد و لذا نمونه هایی از آنها ذکر می شود، عبدالبر گفته است ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی از جمله کسانی است که ابوعبداﷲ محمد بن اسماعیل بخاري (صاحب صحیح بخاري)، درکتابش آنانرا به عنوان ضعفا و متروکین مورد طعن قرار داده است، ….. و نعیم از فزاري نقل کرده که من در نزد سفیان بن عینبه بودم که خبر آوردند که ابوحنیفه مرده است، او گفت خدا او را لعنت کند که ریسمان اسلام را گسسته و در اسلام فرزندي بدتر از اوپدید نیامده است و این چیزي است که بخاري آن را ذکر کرده است ….. و ابن الجارود در کتابش درباره ضعفا و متروکین گفته است که نعمان بن ثابت، ابوحنیفه که حدیثش زیاد و مبهم است و اساساً در اسلام او اختلاف دارند و از مالک رحمه اﷲ روایت شده که او درباره ابی حنیفه همانند گفته شیعیان می گوید که او بدترین مولودي است که در اسلام پدید آمده و اگر با شمشیر به جنگ این امت آمده بود ضررش کمتر بوده است ….. و عبداﷲ بن احمد بن حنبل گفته است سزاوار نیست از اصحاب ابی حنیفه روایت شود پس از او سوال شد آیا از خود ابوحنیفه می شود روایت کرد گفت نه …..، و احمد بن حنبل گفته است ابوحنیفه دروغ می گفته و سزاوار نیست که از اصحاب او روایت شود، …..، و نیز درباره دیگر پیشوایان اهل سنت می بینی که به نام رسول خدا روایت جعل نموده اند که (عالم قریش که تمام کره زمین را از دانش پر می کند)، و آن را حمل بر محمد بنادریس امام شافعی کرده اند و ….. و مزنی تصور می نماید که خدا را در خواب دیده و از او درباره شافعی سوال کرده و خدا گفته ….. (زیرا که او از من و من از اویم) ….. و محمد بن نصر ترمذي می گوید ….. در مسجد النبی در مدینه نشسته بودم چرتم گرفت، پیامبر اکرم را در خواب دیدم و …..، به دنبال این خواب به مصر رفته و نوشته هاي شافعی را نوشتم، …..، و مالکی ها تصور دیگري را می آورند و روایتی را که به نام رسول خدا جعل نمودند که (اگر مردم دنیا، تمام کره زمین را جستجو کنند، از عالم مدینه داناتر نمی یابند) و این را حمل بر مالک بن انس می نمایند …..، آري، (مضمون) آنان گویا فکرمی کنندکه صادق آل محمد که البته همه آل محمد راستگو و عالم بوده اند یعنی جعفر بن محمد الصادق در مدینه نبوده و مالک هم شاگرد او نبوده است و البته …..، براي حنبلی ها گام هاي بلندي در باره تبلیغ مذهب و امامشان وجود دارد و …..،آنان اوهام و خیالاتی دروغین ساخته اند که گوش از شنیدن آن کر می شود و هیچ غلوي در اسلام به پاي آن نمی رسد، …..

(مضمون) ابن جوزي ….. از شافعی نقل نموده که نامه اي براي احمد بن حنبل فرستاده و گفته که رسول خدا را در خواب دیده که به او گفته …..، پس احمد بن حنبل جامه اش را در آورد و به من داد ….. و من آن را شستم و آب آن را به او دادم در ظرفی ریخت و هر روز به عنوان تبرك به صورتش می مالید و ….. و یا فقیه احمد بن محمد می گوید، ….. از اختلاف زیاد اهل حجاز و عراق اندوهناك بودم ….. به خواب رفتم و در خواب رسول خدا را دیدم …..، آري ولی در این میان افرادي وجود دارند که انگیزه ها و هوس ها آنان را از حق گویی باز نداشته است مانند فیروزآبادي صاحب قاموس که در کتاب خود سفر السعاده و عجلونی در کتاب خود بنام کشف (باب فضایل ابی حنیفه و شافعی و مذمت آنان) که می گوید در آن چیزي صحیح وجود ندارد و آنچه که از اینها ذکر شده ساختگی و افترا است و ابن درویش حوت در اسنی گفته است درباره مناقب و معایب، هیچ کدام از پیشوایان مذهب، نص بخصوصی چه صحیح و چه ضعیف وجود ندارد، …..، پس انسان پژوهشگر می تواند از آن احادیث ساختگی و دگرگون شده که در مجموعه جاعلان حدیث و دروغگویان آمده است، فهرستی تنظیم و از این طریق به حساب احادیث مشابه آن که در مواضع مختلف کتب و مسانید اهل سنت پراکنده است، آگاهی بیابد اگر چه تمام و یا قسمت عمده آن مجهول خواهد ماند، زیرا کتابی که (بطور جامع) اسامی این حدیث سازان و ساخته ها و بافته هاي آنها را نوشته و جمع آوري کرده باشد فعلاً در دست نیست، مگر آنچه در شرح حال عده کمی از آن جمعیت کثیر حدیث سازان، از گوشه و کنار تاریخ تصادفاً حفظ شده که فهرست گروهی از این دروغگویان و جاعلان و حدیث سازان مذکور می شود:

(ابوسعید ابان بن جعفر بیش از سیصد حدیث، ابوعلی احمد جویباري و دو فرزند او عکاشه و تمیم بیش از ده هزار حدیث، احمد بن محمد قیسی به نام پیشوایان بیش از سه هزار حدیث، احمد بن محمد باهلی بیش از چهارصد حدیث، احمد بن محمد مروزي ده هزار حدیث، احمد ابوسمان منقی پانصد حدیث، بشر بن حسین اصفهانی یکصد و پنجاه حدیث، بشر بن عون یکصد حدیث، جعفر بن زبیر به نام رسول خدا چهارصد حدیث، حارث بن اسامه سی حدیث، حسن عدوي هزار حدیث،حکم بن عبداﷲ ابوسلمه پنجاه حدیث، دینار حبشی یکصد حدیث، زید بن حسن چهل حدیث، زید بن رفاعه چهل حدیث، سلیمان بن عیسی بیست حدیث، ابن ابی خالد بصري چهارصد حدیث، صالح بن احمد قیراطی ده هزار حدیث، …..، مجموع احادیث ساختگی و دگرگون شده آنان تعداد نود و هشت هزار و ششصد و هشتاد و چهار حدیث خواهد بود و اضافه خواهد شد بر این تعداد، احادیثی را که از این افراد به دور انداخته شده است (عباد بصري شصت هزار حدیث، عمر بن هارون هفتاد هزار حدیث، عبداله رازي ده هزار حدیث، ابن زباله یکصد هزار حدیث، محمد بن حمید پنجاه هزار حدیث، نصر بیست هزارکه مجموع احادیث این عده چهارصد و هشت هزار و ششصد و هشتاد و چهار حدیث خواهد بود و قطعاً براي انسان محقق وپژوهشگر معلوم و آشکار است که این رقم نسبت به مجموعه احادیثی که دستهاي جنایت کار ساخته بسیار ناچیز خواهد بود.،

و نیز در خصوص نسخه ها و احادیث موضوعه بایستی متذکر شد که براي اغلب دروغگویان و جاعلان حدیث (اگر نگوئیم همه آنها)، کتابهایی که مشتمل بر بسیاري از یاوه هاي آنها بوده است وجود داشته، اما تاریخ براي ما چیزي جز اشاره اي که در نوشته هاي بعضی از نویسندگان آمده چیزي را حفظ نکرده که بعضاً مذکور و برخی دیگر از آنان عبارتند از (محمد بن ابراهیم مزنی، احمد بن محمد حمانی و …..)، پس اگر خواننده آنچه که مذکور شد را معیار و قیاس قرار دهد و بر این شاخصه تمام دستاوردهاي این دروغ گویان و جاعلان حدیث را اندازه گیري نماید، اعم از آنچه ذکر شد و یا نشد، در چنین حالتی گفتار افراد زیر مبالغه آمیز نخواهدبود: یحیی بن معین گفت: (از دروغ گویان به قدري کتاب نوشتیم که به آن تنور افروخته و نان پخته از آن در آوردیم …..)، بخاري صاحب گفته (دویست هزار حدیث غیر صحیح را حفظ کردم)، اسحاق بن ابراهیم حنظلی گوید (چهار حدیث دروغ را حفظ کردم)، یحیی بن معین گوید (کدام صاحب حدیثی است که از هر کذابی هزار حدیث جعلی ننوشته باشد) و …..

و لذا ائمه حدیث در تالیف صحاح یا مسانید خود از میان احادیث فراوان تعدادي را که مورد اعتماد آنان بود انتخاب نموده و بقیه را ترك نموده اند که این امر دلالت بر کثرت احادیث ساختگی و مجعول دارد، به عنوان مثال (ابوداوود سجستانی در سنن خود چهار هزار و هشتصد حدیث آورده که آنها را از میان پانصد هزار حدیث انتخاب نموده و یا بخاري براي صحیح خود دو هزار و هفتصد و شصت و یک حدیث غیر مکرر را از میان ششصد هزار حدیث انتخاب نموده و مسلم براي چهار هزار حدیث غیر مکرر خود در کتاب صحیح، آنان را از میان سیصد هزار حدیث انتخاب نموده است. و احمد بن حنبل درمسند خود سی هزار حدیث را از میان هفتصد و پنجاه هزار حدیث انتخاب، در صورتی که او یک میلیون حدیث جمع آوري کرده بود، و احمد بن فرات متوفی 258 یک میلیون و پانصد هزار حدیث نوشت و از میان آنها سیصد هزار حدیث را در تفسیر و احکام و فواید و غیره اخذ کرده است و به غیر از این جنبه، در وضعیت حدیث، موارد دیگري نیز وجود دارد که حدیث را مستقیماً جرح نمی نمایند ولی همان معانی از این الفاظ مستفاد می شوند و این الفاظ به افراد زیادي از رجال حدیث اطلاق شده که دیگران از آنها احادیث فراوانی نقل نموده اند این الفاظ عبارتند از (نقل روایت از او روا نیست، تمام احادیثش ساختگی است، مواردي را که اصل ندارند روایت کرده است، از راویان مورد اعتماد احادیث جعلی نقل می نماید، احتجاج به آن روا نیست، سندها را دگرگون می نموده است، حدیث موقوف را بالا برده، نوشتن حدیثش جایز نیست، هیچیک ازاحادیثش مورد پیروي نیست، ثقه و امین نیست، تمام اصحاب بر ترك او اجماع دارند، …..،  احادیث موضوعه و جعلی می آورده است، ….. فریب خورده است، ….. هلاك شونده است، ….. متهم به دروغ است …..، از ثقات مطالب نادرست میآورد)،

تمامی این موارد که گفته شد مربوط به کسانی است که نزد علماء و بزرگان عامه، به آنها و گفتار و احادیث آنان اعتمادي نیست، اما در موضوع کسانی که به اعتقاد آنان مورد اعتماد هستند نیز مشکل مهم و غیر قابل حل دیگري وجود دارد که دانستن آن خواننده را در بهت و حیرت فرو می برد، یعنی اینکه منظور از ثقه و راي مورد اعتماد در بین آنان چیست، ازکجا این امر مورد اعتماد و ثقه بودن حاصل می شود و چه خصلتی موجب می گردد که فرد از شمول ثقه و مورد اعتماد بودن خارج شود و …..؟ پس بیا با من تا تاریخ تعدادي از کسانی را که تصریح به ثقه بودن آنها شده است را بخوانیم:

1.زیاد بن ابیه یعنی همان خبیث و ملعون و کسی که بالاترین جنایات و جرائم مهم را در تاریخ اسلام مرتکب شده ولی خلیفه ابن خیاط او را از زهاد شمرده و احمد بن صالح او را متهم به کذب نمی داند.

2.عمر بن سعد بن ابی وقاص، همان قاتل امام حسین علیه السلام که عجلی او را ثقه و مورد اعتماد می داند.

(کلب گوید و همان شقی حرامزاده که مسئول و آمر در قتل عام خاندان رسول خدا و هتک حرمت حرم رسول اﷲ بوده است لعنه اﷲ علیه و علی اعوانه و انصاره و الراضی به اعمالهم)،

3.عمران بن حطان رئیس (زنازاده) خوارج، صاحب شعر معروف در تعریف ابن ملجم مرادي (زنازاده تر) و …..، چنین (خبیث نجسی را) عجلی موثق دانست و بخاري او را از رجال صحیح قرار داده و از او حدیث نقل نموده است.

4.اسماعیل بن اوسط بجلی، امیرکوفه متوفی 117، از یاران حجاج بن یوسف ثقفی که حجاج خبیث سعید بن جبیر مقدس را براي مقتول شدن نزد او فرستاده بود ….. ملاحظه می فرمائید که ابن معین چنین شخص پلیدي را توثیق نموده و ابن حبان او را از افراد ثقه بشمار آورده است.

5.اسد بن وداعه شامی، تابعی ناصبی که علی علیه السلام را سب و لعن می نموده، ولی نسایی او را موثق می داند،

6.ابوبکر محمد بن هارون همان ناصبی منحرف و معروف در دشمنی با امیرالمومنین علی علیه السلام که خطیب بغدادي او راموثق می داند.

7.خالد قسري امیر ناصبی بوده، که علناً به علی علیه السلام جسارت می کرد و مادرش نصرانی بوده و در بی دینی متهم و درخانه خود براي مادرش کنیسه مخصوص عیسویان ساخته بود و …..، با این حال ابن حبان او را توثیق نموده است.

8.اسحاق بن سوید عدوي بصري متوفی 131 که نسبت به علی علیه السلام دشمنی می کرد و می گفت او را دوست ندارم، بااین حال احمد و ابن معین و نسایی او را توثیق کرده اند و این ناصبی پلید از رجال صحاح بخاري و مسلم و ابوداوود و نسایی است.

9.نعیم بن ابی هند کوفی (211)، مردي ناصبی و دشمن علی علیه السلام، با این وجود نسایی او را موثق می داند.

10.حریز بن عثمان و او همان پلیدي است که در مسجد نماز می خواند و تا هفتاد بار علی را لعن نمی کرد از آن خارج نمی شد ….. و بخاري و ابوداوود و ترمذي و دیگران به حدیث چنین شخصی احتجاج کرده و در ریاض گفته اند که او ثقه و مورد اعتماد است و لیکن علی را دشمن داشته خدا دشمنش باد،

11.ازهر بن عبداﷲ حمصی (خبیث) که علی را سب می نموده، ولی با اینحال عجلی او را توثیق نموده و او از رجال حدیث ابی داوود و ترمذي و نسایی نیز است.

12.عبدالرحمن بن ابراهیم مشهور به دحیم شامی و او همان کسی است که گفته است کسی که بگوید (فئه باغیه) اهل شام هستند او زنازاده است بااین وجود بخاري و دیگران از او روایت کنند و او را به عنوان ثقه و حجت معرفی نموده اند.

(کلب گوید اشاره به قتل عمار وفق معجزه کلام غیبی رسول خدا در خصوص معاویه و سپاه شام داردکه به عمار فرمود تو به دست گروه طغیانگر (فئه باغیه) کشته خواهی شد و آخرین غذاي تو جرعه شیر خواهد بود که این حدیث معروف در سپاه معاویه تزلزل ایجاد نمود و …..، بلی از او و امثال او جز این انتظار نیست که در راه دوستی امامان خودیعنی فرزند هند جگرخوار و معاویه علیه الهاویه که او و پیروان خود را به سوي آتش دعوت نموده اند، امت اسلام را حرامزاده خطاب کند هرگز چنین نیست بلکه دشمنان خدا و رسول و وصی او زنازاده اند و ما در کتاب تفسیر خود به این موضوع اشاره نموده ایم انا ﷲ و انا الیه راجعون)

13.حافظ عبدالمغیث حنبلی او همان کسی است که در فضایل یزید بن معاویه کتاب نوشته و در آن مطالب جعلی فراوان آورده و با این وجود، از یک چنین شخصی (یعنی این جرثومه فساد و تباهی) به پارسایی و ثقه و دین داري و راستی و امانت و شایستگی و اجتهاد یاد شده است.

14.حافظ زید بن حباب که ابن معین می گوید او ثقه است ولی حدیث ثوري را دگرگون می نموده است.

15.خلف بن هشام شرابخوار، که احمد بن حنبل امام حنبلیان او را موثق می داند و وقتی به او اعتراض شد که تو چگونه آدم شرابخوار را توثیق می نمایی، در جواب گفت این علم از ناحیه او به ما رسیده است پس او به خدا قسم نزد ما ثقه و امین است شراب بنوشد یا ننوشد؟!،

16.خالد بن عاص که از سران مرجئه و ناصبی دشمن علی است (ولی امام احمد و ابن معین او را موثق می دانند و …..)، …..آري آنان، این چنین کسانی را موثق می دانند، ولی افراد زیر را (به عنوان نمونه) ثقه و مورد اعتماد نمی دانند و ….. از جمله(عبیداﷲ بن موسی عبسی (مضمون) (او کسی است که احمد به دلیل بدگویی او از معاویه از او نقل حدیث نکرد و بعد از آن پیام براي ابن معین فرستاد و ابن معین (در پاسخ به این تعصب نابجا) جواب داد که من و شما از عبدالرزاق که به عثمان بد می گفت حدیث نقل می نمائیم آیا معاویه از عثمان بالاتر است؟!)، و یا شعبه نقل حدیث از منهال بن عمر اسدي را ترك کرد چون گفت از خانه اش صداي آوازه خوانی را شنیده است، و یا یزید بن هارون روایت از ابویوسف را به بهانه آنکه اموال یتیم را به مضاربه می دهد و سودش را براي خود بر می دارد ترك کرد، و آري و آري بخاري روایت از امام صادق را ترك کرد و به یحیی بن سعید گفته است، در وجود من از او چیزي هست و هر چند او دروغگو نبوده و شافعی و ابن معین و ابن ابی خثیمه و ابوحاتم و ابن عدي و ابن حبان و نسایی و دیگران او را توثیق نموده اند، و یا ابوحاتم بن حبان در خصوص علی بن موسی الرضا (آن امام پاك) گفته است که او از پدرش مطالب عجیب و غریب نقل می کند، گویا اشتباه و خطا می کند، و ابن جوزي امام پاك و مطهر، حسن بن علی بن محمد امام عسگري را در الموضوعات خود تضعیف نموده است …..، انا ﷲ و انا الیه راجعون).

(کلب گوید مولاي ما امیرالمؤمنین با این مضمون می فرماید حق با حق شناخته می شود نه با اهل حق پس تو حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را بشناس تا از اهل آن کناره گیري کنی که درخت به میوه آن شناخته می شود اي نادان جاهل که خود را دانا می دانی چرا در برگ و شکل درخت بحث می کنی در حالی که میوه آن ظاهر و آشکار است تو آب را از سرچشمه پاك و زلال آن بیاشام و اگرکسی آب را از سرچشمه آن نوش جان کند البته مسموم و بیمار نخواهد شد پس اگر تو با قلب سلیم امر خدا را از قرآن توجه و اطاعت کنی او تو را به محمد و ذوالقربی او هدایت می کند و اگر با قرآن عداوت کنی و پیروي از نفس و شیطان رانده شده نمایی قطعاً به سوي قاتلان ذوالقربی و دوزخ جاوید خواهی رفت).

نمونه احادیثی که دروغپردازان بنام رسول خدا جعل نموده اند:

ما در اینجا تصمیم داریم نمونه هایی از آنچه که دستهاي دروغ پرداز و جاعلان حدیث و امثال آنان در باب فضایل دروغین ساخته و پرداخته اند را یادآور شویم:

1.از ابن عباس آورده اند که رسول خدا فرموده است هیچ درختی در بهشت نیست مگر آنکه روي برگهاي آن نوشته شده لا آله الا اﷲ، محمد رسول اﷲ ابوبکر صدیق، عمر فاروق و عثمان ذوالنورین، این حدیث از دروغ پردازي هاي علی بن جمیل رقی است ….. ذهبی گفت عبدالعزیز گمنام است و خبر او باطل است پس همین عیب آفت این حدیث است و …..، این حدیث ساختگی است ….. خطیب بغدادي در تاریخ خود ….. گفت این حدیث ساختگی است و ….. ابن کثیر می گوید ….. این حدیث از لحاظ سند ضعیف است ….. امینی گوید آیا از ابن کثیر تعجب نمی کنی که در نهایت تعصب این حدیث را ضعیف می داند و حال آنکه همه اهل فن و از جمله خود او می دانند، اینگونه احادیث باطل و ساختگی را ضعیف نمی گویند و یا عجیب تر از این کجروي نظریه خطیب است به اینکه با توجه به ساختگی بودن روایت، کلمه اي که دلالت بر عیب سند کند نیاورده است و ….. و این اوصاف آنان، از شدت تعصب است.

2.باز از ابن عباس بطور مرفوع آورده اند (مضمون) (……. روز قیامت ابوبکر را کنار درب بهشت و ….. و عمر را کنار میزان و …..، عثمان را با شاخه اي درخت براي دور کردن از حوض و علی با دو حله بهشتی …..، ذهبی گوید این حدیث را مصیصی و احمد بن حسن کوفی که هر دو کذابند روایت نموده اند و اینکه کدامیک آن دو آن را ساخته اند خدا دانا است ونیز دور کردن از حوض را که اجماع امت بر آن است که در فضایل علی است اما این دو کذاب آن را به عثمان نسبت داده و….. که دلالت بر جعلی بودن آن از طریق ایجاد گرگونی و ….. می دارد.

3.جاعلان حدیث از انس از رسول خدا روایت نموده اند که (مضمون) (پیامبر فرمود همه اصحاب خود را جز معاویه بن ابی سفیان را در بهشت دیدم و او هشتاد سال بعد آمد گفتم کجا بودي گفت زیر سایه عرش با خدا بودم، خدا در این هشتاد سال بر من درود می فرستاد و من بر او درود می فرستادم و خدا گفت این در عوض فحش هایی است که در دنیا مردم نثار توکرده اند) این حدیث از ساخته هاي عبداﷲ بن حفص وکیل است، ابن عدي، خطیب، ابن عساکر، ذهبی و ….. با تأکید آن را جعلی دانسته و ذهبی اضافه می نماید براي ابن عدي شایسته نبود از این دجال کوردل و کور چشم روایت کند …..

4.از انس بطور مرفوع از پیامبر جعل نموده اند که (در شب معراج وارد بهشتی شدم و سیبی را دیدم که به حوریه اي آویزان بود و گفت من مال عثمان مقتول و مظلوم هستم)، ذهبی گفت ….. حدیث دروغ است و …..، ابن حجر، خطیب، ابن جوزي برساختگی بودن آن نظر داده اند و …..،

5.راویان جعلی از جابر بطور مرفوع آورده اند که پیامبر فرمود: (خداوند یارانم را بر همه خلایق جز انبیا و مرسلین برتري داد و از میان یارانم 4 نفر ابوبکر، عمر، عثمان و علی را از همه بیشتر گر چه همه خوبند).، این حدیث از ساخته هاي عبداﷲ بن صالح است و ذهبی، ابی ذرعه، نسایی و ….. بر جعلی بودن آن تصریح نموده اند …..،

6.راویان جعلی از عبداﷲ عمر نقل نموده اند که (وقتی ابوبکر متولد شد خداوند فرمود به عزت و جلالم داخل بهشت نمیفرستم مگر کسی را که این مولود (ابوبکر) را دوست داشته باشد) ذهبی می گوید این حدیث جعلی است و خطیب بغدادي و ….. در جعلی بودن آن تصریح نموده اند.

7.جاعلان از ابی هریره آورده اند (در آسمان دنیا هشتاد هزار فرشته براي کسی که ابوبکر و عمر را دوست داشته باشند طلب آمرزش می کنند و در آسمان دوم هشتاد هزار فرشته کسانی را که ابوبکر و عمر را دشمن داشته باشند لعنت می نمایند) این حدیث از ساخته هاي ابی سعد، حسن بن علی عدوي مصري است و خطیب و ابن حجر، ….. به ساختگی بودن آن تصریح نموده اند،

8.از انس آورده اند (مضمون)، (مردي یهودي نزد ابوبکر آمد و گفت تو را دوست دارم ابوبکر اعتنا نکرد پس جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت یهودي از آتش دور شد پس یهودي مسلمان شد …..) این حدیث از جعلیات حسن بن علی بصري است و سیوطی ….. به جعلی بودن آن تصریح دارد.

9.از براء بطور مرفوع آورده اند (خداوند در مرحله بالاي بهشت، قبه اي براي ابوبکر ساخته که چهار هزار در دارد و هر زمان ابوبکر مشتاق دیدار خدا شود یکی از این درها را باز می کند و خدا را نگاه می کند) این حدیث از جعلیات محمد بن عبداله اشنانی است، خطیب در تاریخ خود می گوید کسی که این حدیث را جعل کرده در خوار کردن حشمت الهی و جسارت در دروغ گویی کم نگذاشته و به بدترین نحو این مصیبت ها را ببار آورده است ….. ذهبی نیز آن را مردود اعلام نموده ….. و…..

(کلب گوید و اگر متن این احادیث جعلی نیز توجه شود مخالفت متن آنها را با کتاب خدا به وضوح می بیند و ملاحظه می نماید که جاعلان کذاب چگونه ترویج افکار پلید خود را در قالب حدیث در خصوص مادي بودن و جسمانیت خداوند به مردم القاء می نمودند)

10.از انس نقل شده (که رسول خدا در وقت خروج از غار و زمانی که ابوبکر رکاب حضرت را گرفت به او گفت …..خداوند در فرداي قیامت براي همه بطور عام و براي تو بطور خاص تجلی می کند) این حدیث از ساخته هاي محمد بن عبد ابی بکر تمیمی سمرقندي است خطیب، ذهبی، ابن عدي و ….. آن را باطل و جعلی اعلام کردند.

11.جاعلان از ابوهریره نقل نموده اند (که رسول خدا فرمود، در شبی که به معراج رفتم از آسمانی گذر نکردم مگر آنکه درآن دیدم نوشته محمد رسول خداست و ابوبکر صدیق جانشین من است) این حدیث از جعلیات عبداﷲ بن ابراهیم غفاري است، ذهبی، سیوطی و ابن حجر جعلی بودن آنرا تصریح کرده اند …..

12.باز جاعلان از انس بطور مرفوع آورده اند (خدا هر شب جمعه صد هزار نفر را از جهنم آزاد می کند مگر دو طایفه را که آزاد نمی کند ….. بت پرستان و دشمنان عمر و ابوبکر که یهود این امت هستند و سپس گفته بدانید لعنت خدا بر دشمنان ابوبکر و عمر و عثمان و علی) این حدیث از ساخته هاي مسره بن عبداﷲ، غلام متوکل عباسی است و خطیب و ذهبی بر جعلی بودن آن توسط مسره تاکید دارند.

13.جاعلان از انس روایت کرده اند که رسول خدا به ابابکر و عمر گفت شما وزیران من در دنیا و آخرت هستید ….. من و شما مانند پرنده در بهشت گردش کرده و خداوند جهان را زیارت می کنیم. و ….. در مجالس سرگرمی بهشت می نشینیم گفتند این وسایل سرگرمی چیست پیامبر پاسخ داد آشیانه اي از نی است که وقتی بادي از زیر عرش می آید به آنها می خورد و آهنگی خارج می شود و …..)، این حدیث از ساخته هاي زکریا بن دریدکندي است، ابن حبان و ذهبی و ….. جعلی بودنآن را تائید کرده اند،

14.از انس آورده اند (براي خدا شمشیري است در نیام تا زنده بودن عثمان، وقتی او کشته شد آن شمشیر تا قیامت برهنه می شود)، ابن عدي و ذهبی در جعلی بودن آن تصریح نموده اند.

15.از انس بطور مرفوع آورده اند (جبرئیل بر من (پیامبر) نازل شد و قلمی از طلاي ناب با او بود و گفت خداوند این قلم را از بالاي عرش براي معاویه هدیه فرستاد تا با آن آیه الکرسی بنویسد پس معاویه چنین کرد …..) که همه اجماع نمودند این حدیث جعلی است و …..

16.از جابر نقل کرده اند که (رسول خدا با جبرئیل در مورد اینکه معاویه به عنوان کاتب باشد مشورت نمود و جبرئیل گفت او را کاتب قرار بده که امین است) ابن عساکر آن را نقل نموده و ابن کثیر ضمن ضعیف شمردن این حدیث می گوید از ابن عساکر تعجب می کنم با آن همه تسلط که بر متن حدیث دارد چگونه این حدیث و امثال آن را نقل می نماید ولی هیچ حرفی راجع به وضعیت آنها نمی گوید و این کار اصلاً درست نیست …..؟ به همین مضمون، همه آنان را باطل اعلام نموده اند،

17.از عباده بن صامت نقل نموده اند که خداوند به پیامبر امر کرد که معاویه را کاتب بگیرد زیرا او امین است، طبرانی و ذهبی ….. گفتند که این خبر باطل است و ….. حضرت علامه امینی می فرماید چگونه می شود که این روایت از عباده باشد، زیرا او کسی است که اهل شام را بر علیه معاویه تحریک کرد و بنا به درخواست معاویه، عثمان او را احضار نمود و عباده به عثمان گفت من از رسول خدا اباالقاسم شنیدم که می فرمود پس از من امور شما به دست افرادي قرار می گیرد که معروف را منکر و منکر را معروف جلوه می دهند، و سپس در ادامه فرمود و طاعتی از طرف شما بر آن کسی که معصیت خدا می کند نیست و شما به پروردگار خود عاصی نشوید و اي عثمان قسم به آن خدایی که جان عباده در دست اوست فلانی (معاویه) از آن گروه است، پس عثمان دیگر چیزي نگفت.

18.و باز از ابی هریره بطور مرفوع آورده اند که پیامبر فرمود (امین ها نزد خداوند سه نفرند، من، جبرئیل، معاویه)، این حدیث به قول خطیب، نسایی، ابن حبان و …..، جعلی و ساختگی و دروغ است.

حضرت علامه می فرماید: آري و آنها با این چرندیات، ناموس اسلام را هتک و ساحت مقدس صاحب رسالت را آلوده نمودند به عبارتی آن دو شخص امین که سومی آنها معاویه باشد چه ارزشی دارد ….

19.نوه یزید (زیاد بن معاویه بن یزید)، روایت نموده است از مردي از حوران و او از مرد دیگري که (ده نفر از بنی هاشم نزدپیامبر آمدند و گفتند غیر معاویه را براي نوشتن وحی انتخاب کن پس چهل روز گذشت و وحی نازل نشد و سپس جبرئیل نازل شد و از طرف خدا پیام آورد (با عتاب و خطاب)، که اي محمد تو حق نداري معاویه را که خدا انتخاب کرده عوض نمایی چون او امین است،) ابن عساکر می گوید این خبر نادرست است زیرا از افراد مجهول و ناشناخته روایت شده است، ابن حجر می گوید البته که این حدیث قطعاً و مسلماً باطل است ولی به خدا قسم کسی که آن را جعل نموده بی دین و لامذهب است و ….، حضرت علامه می فرماید: محدث در درجه اول بایستی به متن حدیث توجه کند و سپس به رجال سند حدیث پس عدم توجه به این توهین به رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم آنهم از طرف کسی که خدا و رسول و دین او را مسخره و بازیچه قرار داده است در متن حدیث و در عوض آن توجه به رد و جرح حدیث از طریق استناد به رجال ضعیف حدیث، ازجهل سرچشمه می گیرد ….. پس مطلب همان است که ابن حجر گفت.

20.از یزید بن محمد مروزي ….، که علی رضی اﷲ عنه گفت (من در نزد پیامبر بودم که معاویه وارد شد پس پیامبر قلم را ازدست من گرفت و به معاویه داد و من در دل خود حسادت نکردم، زیرا می دانستم خدا چنین دستور داد)، ابن حجر این حدیث را یاوه سرایی و از جعلیات مسره بن عبداﷲ خادم می داند و خطیب نیز آن را جعلی و ….، می داند.

21.از انس بطور مرفوع آمده که (امنا هفت عدد هستند، لوح و قلم، اسرافیل و میکائیل و جبرئیل و محمد و معاویه،)، ذهبی آن را رد و ابن کثیر می گوید این حدیث از احادیث قبل زشت تر و شرم آورتر و سند آن ضعیفتر است، ….. (امینی فرماید مرگ بر آن مردمی که چنین مزخرفاتی را روایت می کنند و عرق شرم بر پیشانی آنها نمی نشیند آیا ننگ بر اسلام و مسلمین نیست که معاویه خائن را به لحاظ امانت در کنار رسول خدا و بقیه امنا معصوم قرار داد).

22.از واثله بطور مرفوع آمده (خداوند بر وحی خود جبرئیل و من (پیامبر) و معاویه را امین قرار داد و نزدیک بود به خاطر کثرت علم معاویه و امانت داري معاویه، او را بجاي من پیامبر قرار دهد ولی این جابجایی انجام نشد و در عوض خداوندگناهان معاویه را می بخشد، از حساب او را معاف می کند و کتاب خود را به او تعلیم می دهد و او را هادي و مهدي و وسیله هدایت قرار می دهد.)، ابن عساکر، حاکم، طرطوسی و به جعلی بودن آن تصریح نمودند …..، (حضرت علامه امینی میفرماید) فکر می کنم که راویان ناپاك می خواستند با این حدیث یاوه مقام نبوت را پایین بیاورند نه اینکه معاویه را بالا ببرند….. ما از دوستاران معاویه می پرسیم عاملی که نزدیک بود خدا او را پیامبر کند و ….. چیست اصل ناپاك او از شجره ملعونه طبق آیات قرآن و کلام پیامبر است یا از فرع ناپاك و ستمکار او و یا اصرار او بر کفر و بت پرستی که تا چند ماه پیش از وفات رسول خدا بر آن ثابت قدم بوده است یا جنگ کردن او با امام مفترض الطاعه در صورتی که مسلمانان به خلافت او رضایت داده، ولی او در برابر آن حضرت شمشیر کشیده و خونهاي پاك مسلمانان را ریخت

(کلب گوید و بر وفق کلام معجزه رسول خدا او نماد و رهبر همان فئه باغیه گروه طغیانگر اهل آتش جاوید دوزخ بود که با پیروان خود در آن به حکم کتاب خدا وارد می شود و ما در کتاب تفسیر خود از آیات کتاب خدا خلود او و پیروان و راضی به عمل آنان را در جهنم

اثبات نمودیم)

یا براي جنایات او در ایام غصب خلافت، از قبیل کشتن افراد شریف مانند حجر بن عدي و یارانش و عمر بن حمق خزاعی و امثال او و یا لعن نمودن علی و حسن و حسین و جمعی از یاران پاك او در قنوت نمازها

(کلب گوید این قرآن در پیش روي شما مسلمانان قرار دارد و این آیات قرآن است که گواه عصمت و امر به دوستی ذوالقربی در آن مذکور است پس به دستان ناپاك معاویه و طرفداران او بنگرید و ببینید که چگونه تا مرفق در خون پاك ذوالقربی فرو رفته و آنها را بقتل رسانیده است و…..، و آگاهانه به سوي آتش دوزخ که غضب خدا آن را افروخته است نروید زیرا خداوند دشمنان ذوالقربی را مشرك وکافر در کتاب خود خطاب نموده است)

و یا نسبت هاي ناروا به اهل بیت پیامبر دادن و یا جعل روایات نادرست علیه آنان و یا جعل روایات در مدح و ثناي اموي ها و یا زیاد بن ابیه را به ابی سفیان وصل کردن و یا گرفتن بیعت براي یزید فاسق فاجر شرابخوار و ….. و او را بر جان و مال و ناموس مردم مسلط کردن و یا ….. که صفحات تاریخ اسلام را سیاه نمود آیا مصداق این آیه قرآن، آیا در کلام خدا در اطیعواﷲ …..، معنی اولی الامر وصی آن حضرت یعنی علی علیه السلام نبود. آیا این معاویه خبیث در شمول آیه من یقتل مومناً متعمداً نبوده و جاي او در آتش جاودانه نیست آیا او مشمول یوذون المومنین و المومنات….. نیست و آیا …..، آري این شهادت تاریخ است که نشان می دهد چگونه او قتل عام و شکنجه و قتل فجیع شیعیان ومسلمانان سراسر بلاد اسلامی را پایه گذاري کرد که تا این زمان ادامه دارد و ….. آري او در واقع نماد و مظهر مخالفت با قرآن و سنت و حقوق خاندان پیامبر و مسلمانان و ….، تا به قیامت است ….. انا ﷲ و انا الیه راجعون.

23.از ابن عباس حدیث جعل نموده اند (که پیامبر گفت جبرئیل بر من نازل شد و لباس پاره پاره و سوراخ سوراخ پوشیده بود به او گفتم چرا با این وضع بر من نازل شدي گفت خداوند (نه تنها به من) بلکه به همه ملائکه آسمان دستور داد اینطوري لباس بپوشند چون ابوبکر در زمین به این حالت درآمده است) خطیب اشنانی کذاب و حدیث ساز را تقبیح نموده و …..،

24.جاعلان از عبداﷲ بن عمر نقل کرده اند (که پیامبر گفته است خداوند به من امر کرد، چهار نفر را دوست بدارم ابوبکر، عمر، عثمان، علی) ذهبی آن را از خیانت هاي سلیمان بن عیسی در جعل و دروغ پردازي حدیث کذب میداند،

(کلب گوید تذکر لازم اینکه، در این مرقومه همانگونه که قبلاً نیز مذکور گردید روش کار و شیوه انجام آن بر خلاصه نویسی و ارائه اختصار و مضمون مطالب از کتاب حضرت علامه است پس ما ناچار گزیده ها و فرازهایی از تالیفات آن عالم مجاهد یعنی حضرت علامه را می آوریم و لذا محقق و دانش پژوه می تواند در محل نقطه چین به اصل مراجعه و از حاصل زحمات و مجاهدت هاي علمی مولایمان حضرت علامه امینی به فیض اکمل رسیده و از برکات معنوي مباحث جامع آن برخوردار شود) ……

25.از ابی هریره جعل حدیث نموده اند که پیامبر فرمود: که (براي هر پیامبري دوستی است و دوست من عثمان است)، بدیهی این روایت را طرفداران عثمان ساختند و لذا ذهبی این حدیث را با حدیث مشابه آن جعلی می داند که ….. (پیامبر فرمود دوست من ابابکر است) و امینی فرماید آري هر دو جعلی است به جهت اینکه پیامبر به دلیل روایات فراوان، فقط علی را انتخاب نموده است و حدیث برادري آن حضرت با علی علیه السلام گواه آن است.

26.خطیب در تاریخ خود آورده چون رشید می خواست در مدینه با قباي سیاه و کمربند (که شعار عباسیان بود) بر منبر پیامبر رود مردد بود که ابوالبختري بلافاصله و در جا حدیثی جعل و به جعفر بن محمد الصادق نسبت داد که گفت (جبرئیل بر رسول خدا نازل شد با قبایی و کمربندي که در آن خنجري قرار داشت) ….. که علما فرمودند خدا ابن وهب را بکشد که علناًدروغ گفت و …..،

27.دجال حدیث ساز موسی بن عبدالرحمن از ابن عباس جعل نمود که (در زمین شیطانی نیست مگر از عمر دور می شود و در آسمان فرشته اي نیست مگر آنکه او را احترام می کند) و …..،

  1. ….. ،….

29.محمد بن سعید، کذاب حدیث ساز از طریق معاذبن جبل آورده است که (خدا در آسمان کراهت دارد از اینکه ابوبکرصدیق در زمین راه برود).

30.از زکریا ابن یحیی، همان کذاب و دروغ ساز بزرگ از بلال بن رباح روایت شده که (پیامبر فرمود اگر من در میان شمامبعوث نشده بودم عمر مبعوث می شد).

31.از مهدي بن هلال دروغگو و کذاب، حدیث نقل شده و به ابی هریره منسوب که (……. جهنم به بهشت گفت من از تو بالاترم چون در من فرعون ها، ستمکارها و ….. هستند خدا به بهشت گفت بگو من بالاترم چون خدا مرا به وسیله ابوبکر و عمر زینت داد).

32.از ابی هریره (……. رسول خدا به علی گفت این دو نفر ابوبکر و عمر را دوست داري عرض کرد بلی . فرمود دوست داشته باش تا وارد بهشت شوي) این حدیث هم از ساخته ها و جعلیات محمد بن عبداﷲ اشنانی است، …..،

  1. از سهل بن سعد آمده (……. شخصی از رسول خدا سوال کرد که اي رسول خدا آیا در بهشت رعد و برق هم می زند فرمود آري قسم به آنکه جانم در دست اوست هر زمان عثمان از جایی به جایی رود بهشت براي او رعد و برق می زند) این حدیث از ساخته هاي حسین بن عبداﷲ عصبی است و …..،

34.از ابن عباس (که ….. خدا به پیامبر فرمود که دین تو را به علی و ابوبکر و عمر نیرومند ساختم و این دین پابرجاست تاآنکه مردي از بنی امیه آن را خراب کند) این حدیث از مجعولات عمر وبن ازهر است …..،

35.از انس آمده (پیامبر به ابوبکر گفت چقدر مال و اموال تو خوبست، بلال و شتر من از پول توست گویا می بینم جلو دربهشت امت مرا شفاعت می کنی …..) این حدیث از اباطیل فضل بن مختار است …..،

36.از ابی بن کعب (که جبرئیل به پیامبر گفت اگر با تو به اندازه عمر نوح بنشینم نمی توانم همه فضایل عمر را بگویم) ابنجوزي و ذهبی گفتند دروغ و باطل است …..

37.از عبداﷲ بن یحیی آورده اند که (رسول خدا به اصحاب گفت الان مردي از اهل بهشت بر شما وارد می شود و پس ازلحظه اي معاویه وارد شد …..) ذهبی گفت خبرش دروغ و باطل است و …..،

38.از ابی بن کعب (……. اول کسی که در قیامت با حق (خدا) دست در گردن هم می گذارند عمر است و اول کسی که با حق (خدا) مصافحه می کند عمر است و اول کسی که به بهشت برده می شود عمر است) ذهبی گفت دروغ و ساختگی و …..است، …

(کلب گوید البته متن بسیاري از این احادیث به حدي زشت و نادرست است که هر فرد عامی نیز جعلی بودن آن راتشخیص می دهد و تعجب از کسانی است که این یاوه ها را نقل می نمایند)

39.از علی رضی اﷲ عنه آورده اند (نخستین کسانی که از این امت وارد بهشت می شوند ابوبکر و عمر هستند در حالی که من با معاویه براي حساب ایستاده ایم)

(کلب گوید منظور جاعل حدیث اینست که القاء نماید، علی و معاویه بایستی براي اختلافی که نبایست می کردند باید به خدا حساب پس بدهند ولی عمر و ابابکر بخاطر مدیریت خوب امت مستقیماً وارد بهشت شده اند، انا ﷲ و انا الیه راجعون، انسان نمی داند براي این احادیث یاوه ومجعول و جسارت ها که به وصی رسول خدا نموده اند بخندد یا گریه کند) .

  1. از ابن عباس بطور مرفوع آورده اند: (پیامبر می فرماید در آخر امتم رافضیان قرار دارند که خود را به دوستی اهل بیت من نسبت می دهند در حالی که دروغ می گویند و علامت دروغ آنان بدگویی آنها نسبت به عمر و ابابکر است، هر کدام از شماکه آنها را دیدید بکشید که آنها مشرکند). ابن عدي آن را از احادیث دروغ و نادرست شمرده است …..، …..

(کلب گوید ببین که چگونه دشمنان ناصبی و منافقان امت اسلام در قالب اینگونه احادیث، زمینه ساز قتل و کشتار بین مسلمانان هستند وچگونه شیطان به آنان الهام می نماید و عمل زشت آنان را در نظرشان جلوه می دهد تا براي قتل امت رسول خدا زمینه سازي نماید و در اینجا است که عظمت کار و تلاشهاي حضرت علامه در روشن شدن راههاي نجات و هدایت امت اسلام به سوي بهشت جاویدان و دوري از فتنه و آشوب و اعمالی که امت به واسطه انجام آن وارد دوزخ جاودانی می شوند معلوم می شود و معجزه کلام خدا در معرفی بدترین دشمنان خدا یعنی این جاعلان در آیات فمن اظلم ممن افتري علی اﷲ کذبا، خدایا سلام، رضوان و رحمت خود را بر مولاي ما حضرت علامه نثار و ایثار بفرما و تا خدایی می کنی یعنی تا ابدالآباد او را در بهشت جاودانی متنعم بفرما و ما و همه امت اسلام را از شفاعت آن بزرگوار در دنیا و آخرت بهره مند بگردان به حق محمد و آلمحمد صلوات اﷲ علیهم اجمعین و عجل فرجهم آمین، آمین، آمین یا رب العالمین))

41.(……. اگر من مبعوث به رسالت نمی شدم تو اي عمر به پیامبري مبعوث می شدي) …..

42.(هرگاه رسول خدا مشتاق بهشت می شد ریش ابی بکر را می بوسید) فیروزآبادي و عجلونی این حدیث را از مشهورترین احادیث جعلی می دانند.

43…… (رسول خدا فرمود من و ابابکر مانند دو اسب مسابقه اي هستیم …..) فیروزآبادي و ابن درویش به جعلی بودن آن تصریح نموده اند…..

44.از انس آورده اند که (پیامبر فرمود هر کس به خدا دروغ ببندد و من و ابوبکر و عمر را سب کند باید کشته شود و توبه داده نمی شود ولی اگر عثمان و علی را سب کردند شلاق بخورند گفتند چرا با رسول اﷲ فرمود چون من و ابوبکر و عمر از یک خاك خلق شده و در یک جا دفن می شویم) ذهبی گفت حدیث دروغ جعلی است…..،

(کلب گوید امید است خداوند جاعلان اینگونه احادیث دروغ و راویان خبیث آنها را که تخم نفاق و قتل و کشتار را در بین امت محمد پراکنده می نمایند در دوزخ و به بدترین و انواع شدیدترین عذاب ها خود مخلد بفرماید و در عوض آن گروه از دانشمندان امت محمد را که با روشنگري هاي خود بذر دوستی و محبت را بین فرقه هاي اسلامی پخش می نمایند و ما را به دوستی ذوالقربی و سعادت دنیا و آخرت سوق می دهند رحمت و از بهشت جاودانی بهره مند فرماید آمین، آمین، آمین یارب العالمین).

45.از انس آمده (……. وقت وفات ابی بکر ….. علی به او گفت که رسول خدا فرمود اي علی عبور از پل صراط را براي کسی که ابوبکر و عمر را سب می کند ننویس زیرا آنها دو آقاي پیرمردان اهل بهشت بعد از پیامبران هستند …..) خطیب درتاریخ خود ….. تصریح می نماید در ساختگی بودن حدیث و آن را از دستاوردهاي عمر بن واصل می داند

(کلب گوید حسب فرمایش حضرت علامه اگر متن را هم توجه می نمودند باز راه به جایی می بردند، …..، جاعل کذاب فراموش کرد و یا نمی دانست که در بهشت پیرمرد و پیرزن و معیوب وجود ندارد و بلکه همه جوان و شاداب و سالم هستند و ….. و این دشمنان ناصبی آن را در مقابل حدیث رسول خدا در مورد امام حسن و امام حسین ساخته اند که فرمود (الحسن و الحسین سیدي شباب اهل الجنه) الی آخر)

46.خطیب بغدادي می گوید روایتی را در سال 409 از محمد بن عباس قصه گوي فقیر جامع منصور که در سر راهها و بازار ها قصه گویی می کرد نقل نموده که اگر شان احادیث پیامبر این است که باید بر اسلام بگوئیم (والسلام) خداحافظ و به اینگونه راویان بگوئیم چشم شما روشن که می گفت (پیامبر فرمود اینک مردي بر شما وارد می شود که بعد از من برترین خلایق است پس ابوبکر آمد او را گرفت و بوسید …..) …..

47.یا (وقتی که جبرئیل مرا به آسمان به معراج برد اسبهایی را دیدم که عرق و بول و مدفوع نمی کردند و سرشان یاقوت وسم آنها زمرد و …..، جبرئیل گفت این اسبها متعلق به دوستان ابوبکر و عمر هستند که روز قیامت بر آن سوار شده و به زیارت خدا می روند) خطیب و ابن حجر و ….. در جعلی بودن آن تصریح نموده و

(کلب گوید ظاهراً راوي به جسمانیت خدا ورویت آن در روز قیامت ….. نیز اعتقاد راسخ داشته است نکته اي حایز اهمیت است و آن اینکه ما با تاسی از سرور خود حضرت علامه، روش نیکو در پیش می گیریم و علیرغم وجود این روایات جعلی که بر اساس نظریات دانشمندان عامه نیز جعلی بودن آنها ثابت است، به کسی بی ادبی و جسارت نمی نمائیم و این روایات را اسباب مسخرگی و استهزاء دانشمندان فهیم عامه قرار نمی دهیم اگر چنین کنیم پس فرق ما با ابن تیمیمه خبیث و آن قصیمی پلید چیست مگر دانشمندان عامه با اینگونه روایات که متضمن توهین و جسارت به رسول خدا وشریعت پاك است موافق هستند؟ پس چرا بایستی مسیري طی شود که علماء فهیم عامه را ناراحت کند پس ما همه دست به دست هم خواهیم داد تا این اباطیل و یاوه ها را از بدنه اسلام جدا و شریعت پاك را از لوث افکار بد و تندروي هاي خطرناك دشمنان خدا پاك کنیم ودر تعیین تکلیف این روایات اول به متن و سپس به اسناد آن رسیدگی می نمائیم و اگر در روایتی العیاذ باﷲ راوي جاعل، پیامبر و ابوبکر را براي بیان فضیلت ابوبکر به دو اسب تشبیه کرده است قبل از بررسی سند، از بررسی الفاظ متن آن حدیث، جعلی بودن آن را مدنظر قرار می دهیم و براي رد آن توجه بیشتر را معطوف می نمائیم و یا روایاتی که

دلالت بر جسمانیت خداوند و یا نسبت دادن ظلم و العیاذ باﷲ صفات کفرآمیز دیگر به خداوند علی اعلی که مخالف با آیات روشن قرآن نازل شده به سینه پاك رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله و سلم است ….. الی آخر) …..

  1. از عایشه نقل شده است (……. که او از رسول خدا سوال کرد آیا در دنیا کسی هست که حسنات او به اندازه عدد ستارگان باشد، پیامبر گفت بلی. عمر و او حسنه اي از حسنات پدر توست) خطیب این حدیث را از دروغهاي یزید بن محمدبیع کذاب شمرده ذهبی نیز بر جعل آن تصریح و ابن جوزي گفته است بطور کلی هر حدیثی که در آن آمده باشد عمرحسنه اي از حسنات ابی بکر است جعلی است، …..
  2. از انس آمده (که پیامبر فرمود همه امت داراي حساب هستند جز ابوبکر …..) خطیب آورده است که این حدیث دروغ است و نیز ذهبی و …..، آن را جعلی و دروغ می دانند.

……..

(در کتاب اصلی حضرت علامه 10 مورد  از نمونه های  احادیث جعلی را آورده است که در اینجا فقط به 49 مورد ان اشاره شده است.)

این احادیث که در باب مناقب خلفا و دیگران نقل کردیم نمونه هایی از احادیث ساختگی است که ما از آنها آگاه شدیم و گرنه عدد این نوع احادیث به هزاران می رسد و در جزء دوم ریاض چند برابر آنچه ذکر شد وجود دارد که در صحاح و مسانید از آنها یافت نمی شود ….. و مایه تاسف است که اسناد بیشتر این احادیث ساختگی و مزخرف را به علی علیه السلام وصل می نمایند که این خود گواه مظلومیت امیرالمومنین و صدق گفتار عامر بن شراحیل است که گفت کسی که بیش از همه به نام او احادیث دروغ ساخته شد امیرالمومنین علی بن

ابی طالب است و نیز فیروزآبادي گفته (باب فضایل ابی بکر صدیق رضی اﷲ عنه از مشهورترین احادیث دروغ و ساختگی مایه گرفته است) …..

و نیز (……. باب فضیلت معاویه که اصلاً در آن حدیث صحیح وجود ندارد) و عجلونی عین کلام فیروزآبادي را گفته و حاکم نیز از اسحاق بن ابراهیم نقل نموده که او گفته است در فضیلت معاویه هیچ حدیث صحیح وجود ندارد. و نیز ابن تمیمه آورده که گروهی براي معاویه فضایلی ساخته اند و احادیثی از پیامبر روایت نموده اند که همه آنها دروغ است. و بر این طریق مقایسه کن و ببین به نام خدا درباره بسیاري از صحابه و در مناقب عباس و فرزندان او مخصوصاً آنانی که بعداً خلیفه شده اند تا چه حد روایات جعلی ساخته و پرداخته شده است

و نیز احادیثی که درباره بعضی از افراد معلوم الحال مانند وهب و غیلان و ….. (که رسول خدا فرمود در امتم مردي است که نامش وهب است و خدا به او حکمت بخشیده است و ….)، و نکته قابل توجه آنکه متون همه این روایات با احادیث متواتر و قطعی و صحیح نیز معارض و مخالفند واگر بخواهیم به تفصیل آنها را بیان نمائیم به اصطلاح مثنوي هفتاد من کاغذ می شود و به عنوان شاهد و مثال صرفاً و به عنوان نمونه فقط احادیث معارض با حدیث صدم (49)  (یعنی بی حساب وارد شدن فقط ابابکر را …..) مذکور می نمائیم.

  1. 1. از امتم هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت می شوند (که بخاري و مسلم و احمد ….. آن را آورده اند). 2. از این قبرستان (بقیع) هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت می شوند ….. 3. …..11. نخستین جمع از امت من که بدون حساب وارد بهشت می شوند هفتاد هزار نفرند. ….. 17. ….. خداوند به من وعده داده که از امت من سیصد هزار نفر را بدون حساب وارد بهشت نماید …..، و در کنار همه این احادیث، حدیثی است که خجندي آن را از ابی امامه آورده که (ابوبکر از پیامبر سوال کرد اولین کسی که مورد حساب قرار می گیرد کیست فرمود من و تو اي ابابکر بعد عمر، بعد علی ولی عثمان را از خدا خواستم حسابش را به من ببخشد خدا هم او را به من بخشید)، (یعنی عثمان بی حساب وارد بهشت می شود ولی خود پیامبر مورد سوال واقع می شود و …..) (فمن اظلم ممن افتري علی اﷲ کذبا یعنی کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ میبندد).

احادیث ساختگی در مورد خلافت:

مهمترین موضوعی که دست هاي هوي و هوس، با آن بازي کرده و احساسات گمراه کننده، آن را بازیچه قرار داده، موضوع خلافت در سنت و حدیث است که عامه در آن به نام خدا و امین وحی و پیامبر پاکش احادیث دروغی ساخته و صاحبان تالیفات گمراه کننده، براي پوشاندن حق و گمراه نمودن عوام آنها را پخش نموده اند و …..، در صورتی که می دانستند آن احادیث ساختگی است و با هیچیک از احادیث مذاهب اسلامی موافقت ندارد، زیرا در غیر اینصورت لازمه آن، اجتماع امت اسلامی بر خطاست.

یعنی امت اسلام یا بر اساس نص عمل می کنند (مانند شیعه) یا بر عدم نص از طریق انتخاب اگر امت هیچکدام را نپذیرد پس اجماع بر خطا کرده نمونه هایی از این احادیث دروغین،:

1.از انس آمده (که رسول خدا وارد باغی شد به انس گفت هر کس در زد به او بشارت خلافت بعد از من را بده ابابکر آمد بشارت داده و گفتم و سپس عمر آمد به او هم بشارت دادم و سپس عثمان آمد به او هم گفتم بشارت به تو در خلافت بعد از عمر و اینکه کشته خواهی شد، پس عثمان نزد پیامبر آمد و گفت براي چه من کشته می شوم (یعنی خطایی نکردم که مستوجب قتل باشم)، به خدا قسم بعد از بیعت با شما نه آواز خواندم نه آرزوي چیزي کردم و نه عورتم را با دست راست گرفتم، حضرت فرمود مطلب همانست که گفته شد) خطیب گوید درباره این حدیث از علی بن مدینی سوال شد گفت دروغ است ذهبی گفت دروغ است….. ابن حجر گفت دروغ است زیرا اگر راست بود عمر خلافت را به شورا نمی گذاشت و رسماً خلافت را به عثمان می داد، حضرت علامه امینی فرماید و هم به این دلیل که این سه نفر هنگام رسیدن به خلافت با همه نیاز مردم که براي توجیه کار خود داشتند و با توجه به اجبار در دست بردن به شمشیر و تازیانه هیچکدام به این باغ خیالی احتجاج نکردند و این نشان می دهد که چنین باغی را خدا نیافریده بود و هیچکدام چنین بشارت هاي موهومی را نشنیده بودند و …..و از طرفی اگر چنین باغی وجود داشت چرا انس در آن روز ها که براي آنها سر و سینه می زد این روایت را براي تائید و تقویت آنها روایت نکرد و …..

(کلب گوید صرف نظر از همه این دلایل و …..، راوي در راستاي فضیلت تراشی براي عثمان مس عورت با دست راست را جزو گناهانی می آورد که اگر عثمان آنرا انجام می داد مستوجب مرگ می شد، آن نادان این را براي او عذري محسوب می نماید و آن کذاب جاعل نمی دانست که مسلمانان خود را نظافت (روزانه) می کنند و سپس با همان دستان مصحف و قرآن در آغوش گرفته و خدا را عبادت می کنند و به مسجد رفتن و مصحف و قرآن مس نمودن را جسارت نمی دانند و اینگونه اباطیل را به نام دین به خورد مردم نمی دهند ….. پس ما همان توصیه حضرت علامه که فرمود به متن احادیث هم توجه شود را بکار می بندیم الی …..)

2.و یا حدیثی که از عایشه در فضیلت ابی بکر و خودش آورده است که خطیب گفت صحت حدیث ثابت نیست و ذهبی حکم به جعلی بودن آن داده و ….. عجلونی و فیروزآبادي آن را از مشهورترین احادیث ساختگی اعلام نموده اند و …..،

3.از عایشه روایت کرده اند که گفت (نخستین سنگ بناي مسجد را رسول خدا و سپس ابوبکر و عمر و عثمان حمل نمودند و من گفتم اي رسول خدا نمی بینی چطور به شما کمک می کنند پس پیامبر فرمود اینان جانشینان بعد از من هستند…..) ذهبی ضمن بحث در خصوص این حدیث گوید اگر این حدیث صحیح باشد پس در امر خلافت نص صریح بر این سه نفر ثابت خواهد بود در صورتی که عملاً چنین نصی وجود نداشته و لذا این روایت جعلی بوده و صحیح نیست و ثانیاً عایشه درآن زمان کودکی بود و ….. و همسر رسول خدا نبود تا چنین سخنانی رد و بدل شود …..«

4.از عبداﷲ بن عمر نقل کردند که (مضمون) »رسول خدا به بلال گفت برو و میان مردم اعلام کن که حکومت بعد از من به ابابکر و عمر و عثمان به ترتیب خواهد بود و…« ذهبی ….. می گوید، این حدیث جعلی است، و ابوحاتم در سند آن درخصوص سعیدبن عبدالملک می گوید درباره او می گویند که احادیث دروغ روایت می کرده است، و …..، آري چرا مردم دنیا این صداي بلال را درباره خلافت نشنیده اند، آیا او سرپیچی کرده است و یا گوش امت محمد (صلی اﷲ علیه و آله) کر شده بود، پاسخ تمام منفی است بلکه حقیقت این است که هرگز رسول خدا چنین فرمانی نداد و بلال نیز چنین چیزي اعلام نکرد و… ولیکن هوي و هوس ها بعد از گذشت روزگاران، گوشهایی را آفریده و آن را از کسانی که به آنها اعتماد نیست شنیده است،

5.بطور مرفوع از رسول خدا نقل شد که ابوبکر بعد از من زمامدار امت می شود، ذهبی می گوید این روایت دروغ استو…،

  1. ….. 7……،

8.از ابوسعید خدري آمده است که (رسول خدا در معراج به خداوند گفت، خدایا علی را خلیفه بعد از من قرار بده پس آسمانها لرزیدند و فرشتگان به من ندا دادند که اي محمد (….. خدا ابابکر را خواسته است)، ذهبی از جوزي و جوزقانی آورده اند که این روایت از احادیث جعلی یوسف بن جعفر خوارزمی است …..«،

9……، الی 11……،

 

12.ابن عساکر از عبدالرحمن بن ابی بکر، از رسول خدا آورده است که فرمود برایم (کاغذ و قلمی) بیاورید تا براي شما بنویسم که بعد از من گمراه نشوید، پس فرمود خدا و مؤمنان قبول ندارند مگر ابوبکر را، و …..، این روایت جعلی در واقع داستان تغییر یافته (قلم و قرطاس و یا کتف و دوات است)، …..، چنانکه ابن عباس در حدیث صحیح آورده و این قضیه مصیبت بسیاربزرگی بود زیرا رسول خدا در آن زمان از نوشتن آن وصیت که مردم بعد از آن گمراه نشوند منع گردید و در نزد اوسروصدا و حرف هاي یاوه زیاد شد و به پیامبر مطالب زشتی نسبت داده شد که شایسته مقام والاي او نبود، یا آنکه گوینده آنها گفت این مرد هذیان می گوید و یا آنکه درد و ناراحتی بر او غلبه کرده است و نمی داند چه می گوید …..، آنگاه بعد از وفات رسول خدا چون دیدند این واقعه برخلاف مصالح آنهاست آن را به این صورت تغییر دادند، و این جریان صحیح تاریخ را روي یک نقشه ماهرانه و توطئه ناجوانمردانه تبدیل به این دروغ شاخدار کردند، ابن ابی الحدید می گوید این حدیث را درمقابل حدیثی که از آن حضرت در زمان بیماري او روایت شده و ساخته اند و آن حدیث این است که رسول خدا فرمودند(دوات و بیاضی (چیزي که بر او نوشته شود) برایم بیاورید تا چیزي براي شما بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید پس آنها در نزد او اختلاف کردند و برخی از آنان گفتند درد و ناراحتی (بیماري) بر او غلبه کرده و ما را کتاب خدا کفایت می کند) و نیز …..، پس با این دلایل …..، تعیین ابابکر از سوي پیامبر در این روایت جعلی است و نیز به دلیل روایتی که صد درصد با این روایت متناقض است و آن روایتی به طریق صحیح از او (عایشه) آمده است که رسول خدا کسی را به عنوان خلیفه و جانشین خود تعیین نفرموده است، …..،

13….. الی 16……

  1. 17. و در تفسیر منسوب به ابن عباس در آیه (آن زمان که پیامبر با بعضی از همسران خود مطلبی پنهانی را در میان گذاشت) آمده که به حفصه گفت (ابابکر و عمر خلیفه می شوند و او به عایشه خبر داد و…)ذهبی با بررسی کامل آن را از اباطیل و دروغپردازي هاي خالد بن اسماعیل مخزومی کذاب شمرده است، …..،

18…… و   19……

20- ابن عساکر از ابی بکره روایت کرده که گفت (عمر رضی اﷲ عنه ….. به مردي (از اهل کتاب) گفت، از کتابهاي پیشین در مورد خلافت چه یافتی او گفت خلیفه پیامبر، صدیق اوست …..)، سیوطی این را دلیل بر آن می داند که از ابی بکر در کتب امتهاي پیشین یاد شده است.، اولاً ما براي این روایت سند درستی نیافتیم و به دلیل همین سستی، این روایت مرسل است.و نیز اشکالات دیگر به اینکه (مضمون) اولا آن مرد که بود …..، ثانیاً به فرض صحت این موضوع، این حدیث زمانی قابل استناد است که دو صفت خلافت و صدیق بودن را بر ابوبکر و عدم مشارکت دیگري در این دو صفت را بر او مسلم بدانیم…..، زیرا مردم او را خلیفه و صدیق لقب دادند و از طرفی در روایت صحیح متواتري آمده که پیامبر فرمود من در میان شما دوخلیفه قرار می دهم، کتاب خدا و عترت که هیچکدام بر ابوبکر منطبق نیست و نیز درباره علی علیه السلام فرمود، تو برادر ووصی و جانشین من بعد از من هستی که علی علیه السلام از همان روز نخست خلیفه و برادر پیامبر و وصی او بوده است و البته پیامبر از روي هوي و هوس سخن نمی گوید و گفتارش همان وحی الهی است که به او نازل شده است و نیز همانطور که مذکور شد صدیق لقب خاص است که رسول خدا به امیرالمؤمنین عطا فرموده و او صدیق امت است، و یکی از صدیقه اي سه گانه و صدیق اکبر و …..، نیز علی علیه السلام هر کسی را غیر خودش که مدعی لقب صدیق باشد را تکذیب نموده است و…..، پس در این روایت شاهدي وجود ندارد که اثبات نماید منظور از صدیق و خلیفه ابوبکر باشد، یعنی آنطور که آنها قصد نموده اند، …..،

21….. الی 24…..

25- جاعلان از جعفر بن محمد صادق …..، نقل نموده اند که فاطمه (س) در شب وفات کرد، ابوبکر و عمر و جماعت زیادي

به خانه علی آمدند، آنگاه ابوبکر به علی گفت جلو بایست و بر جنازه زهرا نماز بخوان تا ما پشت سر تو اقتدا کنیم. علی(تعارف کرد) خیر به خدا قسم امکان ندارد من جلو نمی ایستم زیرا تو خلیفه رسول خدایی و …..، …..، آنگاه ابوبکر جلوایستاد و با چهار تکبیر بر زهرا نماز خواند ذهبی این روایت را از جنایت و مصائب عبداﷲ بن محمد قدامی می داند، که ابن عدي، نقاش و حاکم و …..، نیز او را رد کرده اند. و البته این دروغی است بزرگ که به نام امام پاك و راستگو ساخته شده و نیز با روایتی که در تاریخ با سلسله اسناد صحیح از عایشه آمده متضاد است که گفت (علی فاطمه دختر رسول خدا را شبانه دفن کرد و ابوبکر از آن آگاه نشد تا آنکه دفن گردید و علی بن ابی طالب رضی اﷲ عنه بر او نماز خواند)، حاکم این روایت را تایید نموده و ذهبی به صحت آن اعتراف کرده و حلبی به نقل از واحدي گفته است که نزد ما ثابت شده که علی کرم اﷲ وجه، فاطمه را شبانه دفن کرد و شخصاً بر جنازه او نماز خواند در حالی که عباس و فضل نیز با او بودند و به اشخاص دیگري خبر ندادند، …..،

26…. الی 29…..

  1. از ابن عمر و ابوهریره روایت کرده اند که (پیامبر از عرب بیابانی شترهاي ماده به نسیه خرید پس آن فرد از ایشان سوال کرد اگر براي شما اتفاقی افتاد (یعنی فوت شدید)، چه کنم پیامبر به او فرمودند از ابوبکر بگیر او بدهی مرا می دهد گفت اگر او هم مرد گفت از عمر بگیر گفت اگر او هم مرد گفت اگر توانستی بمیري برو بمیر)، این حدیث داراي اسناد ضعیف منصوب به فضل بن مختار کذاب است …..، …..،

(کلب گوید به متن حدیث دروغ توجه کن که رسول خدا چگونه مالی را بطور نسیه خرید می نماید که زمان پرداخت آن معلوم نیست و… وقتی طلبکار نحوه وصول آن را استعلام می نماید العیاذ باﷲ رسول خدا به او ناسزا می گوید که اگر می توانی بمیري برو بمیر آیا عقل این یاوه ها را می پذیرد آنهم از آن شخصیت والایی که خداوند در کتاب خود مداح خلق و خوي اوست و می فرماید که انک لعلی خلق عظیم)

31….. الی 33…..

34- (مضمون) از عبداﷲ بن عمر نقل شده که بر این امت (دوازده نفر حکومت می نمایند: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید،سفاح، منصور، جابر و امین و سلام و امیرالعصب و…) اولاً حضور نعیم بن حماد کذاب که شرح حال او در سلسله دروغگویان ذکر شد در اثبات جعلی بودن این روایت کفایت می کند زیرا که او از جاعلان کذاب و خبیث است و ثانیاً متن روایت که گواه جعلی بودن آن است،

(کلب گوید راوي ناصبی فراموش کرد که نام علی را نیز جهت خالی نبودن عریضه بیاورد و به جاي ایشان، نام دو فرزند آن زن هرزه و جگرخواره یعنی هنده را بشارت به آمدن می دهد و…) و ثالثاً از زمان یزید تا سفاح آیا در این وسط دیگر امت اسلامی خلیفه نمی خواست (از سال 64 تا132) و رابعاً عمر بن عبدالعزیز که همه از او تعریف میکنند و یا معاویه پسر یزید که نام آنها در این سلسله نیست و ….. ابن جابر و سالم و امیرالعصب چه کسانی هستند (کلب گویدو راوي کذاب نمی گوید که امت پس از اینها چه می شود، آیا امت رها می شود؟ و این روایت مانند پیشگویی انیشتن دانشمند معروف از انتهاي جهان است که نمی گوید وقتی تو انتهاي جهان را تخمین زدي بعد از آن چیست آیا باز هستی هست یا نیستی و اگر نیستی هست چرا آن را تعریف نکردي …..)، …..،

آري این روایات به کلی باطل هستند زیرا به طوري که مذکور می شود، روایات بسیاري از اهل سنت که بعضی صحیح و بعضی حسن هستند از مولاي ما امیرالمؤمنین نقل کرده اند که صراحت دارد به اینکه رسول خدا کسی دیگر را جانشین خود قرار نداده و در ضمن احادیث و سیره نبوي شواهد فراوان بر بطلان خلافت ابابکر وجود دارد و نیز محاجه در ابتداء امر خلافت میان آن حضرت و ابابکر و خودداري نمودن آن حضرت از بیعت در مدت طولانی و …..، من حیث المجموع بطلان این اخبار نادرست را اثبات می نماید و صرف نظر از اینها جهان صداي خطبه شقشقیه علی علیه السلام را که خلافت دیگران را در آن باطل اعلام می نماید به خوبی شنیده اند و …..

رسوایی تزویر:

آنچه مذکور شد، نمونه احادیثی است که از اهل سنت در مورد سنگ بناي خلافت آنهم بر روي بتخانه دروغ رسیده و آن را با مطالب نادرست آراسته است و بزرگان اهل سنت نیز گواهی داده اند که آن احادیث جز مطالب دروغ و ناروا چیز دیگر نبوده و به هیچ وجه واقعیت ندارند و حقیقت هم همین است زیرا آنچه در نزد آنان دلیل و حجت است، همان اجماع و انتخاب است ….. خضرمی می گوید (اصل در انتخاب خلیفه موضوع رضایت امت اسلام است و خلیفه از ناحیه مردم نیرو میگیرد و هنگام وفات رسول خدا رأي مسلمین چنین بوده است و لذا ابوبکر صدیق را انتخاب کردند و آنان در این کار متکی به نص و یا فرمانی از صاحب شریعت نبودند و بعد از آنکه او را انتخاب کردند با او بیعت نمودند ….. و البته ابوبکر درانتخاب خلیفه روش دیگري از خود اختراع کرد و آن اینکه خلیفه، جانشین خود را تعیین کند ….. و امت اسلام نیز با این طریق هم موافقت کردند و دانستند که این روش هم واجب براي اطاعت است و این عمل همان تعیین ولایت عهد است.)، و لذا معلوم و اثبات می گردد که تاریخ پیدایش اینگونه روایات پس از انعقاد بیعت و استقرار خلافت است. و دلیل دیگر اینکه هیچ فردي در روز سقیفه و یا بعد از آن به این احادیث جعلی علیرغم نیاز شدید خود استناد ننموده اند و جاعلان کذاب، این روایات دروغ و ساختگی را براي پرده پوشی بر حقایق و نیز ایجاد فضایل کاذب براي آنان بعداً جعل نموده اند و دلیل قاطع دیگر در جعلی بودن این روایات وجود روایاتی است که در باب خلافت از خلفاء نقل گردیده که با این روایات جعلی، صددرصد متضاد و و مخالف و موید فقدان هرگونه نص، در خصوص آنان و فضایل معنونه آنان می باشد از جمله (از ابوبکر بطور صحیح نقل گردیده است که در زمان بیماري منتهی به مرگش می گفت (میل داشتم که از رسول خدا سؤال می کردم که این امر (خلافت) به چه کسی تعلق دارد، تا هیچکس درباره آن نزاع و اختلاف نمی نمود و نیز دوست داشتم که می پرسیدم که آیا براي انصار در این خصوص نصیبی هست یا نیست؟)، پس مسلم می شود که اگر ابوبکر از رسول خدا نصی در خلافت داشت دیگر موردي نداشت که چنین آرزو نماید …..، و نیز در روایت دیگر که مالک از عایشه نقل کرده که گفت: (ابوبکر هنگام مرگ عمر را احضار کرد و به او گفت (من ترا بر اصحاب رسول خدا خلیفه قرار می دهم و به سوي فرماندهان لشکرها نوشت که عمر را بر شما فرمانروا قرار دادم و …..) و لذا در این روایت هم کاملاً معلوم است که درباره خلافت عمر نصی وجود نداشت وگرنه ابوبکر انتصاب او را به خود نسبت نمی داد …..، …..، ابن قتیبه از قول ابوبکر آورده است (….. خداوند محمد صلی اﷲ علیه و آله را به عنوان پیامبر مبعوث کرد …..، (تا آنکه رحلت کرد) و آنگاه امر مردم را به آنها تفویض فرمود تا با اتفاق یکدیگر آنچه را که مطابق مصلحت آنهاست اختیار نمایند و آنان نیز مرا والی و پیشواي خود قرار دادند …..)، …..، ابن قتیبه در روایت خود پس از نقل درخواست عمر از عایشه و گفتار عایشه به او در خصوص جانشینی پسرش به جاي او آورده است. (اگر ابوعبیده جراح (یعنی آن قبرکن و گورکن مدینه) زنده بود او را خلیفه می کردم، ….. اگر معاذ بن جبل زنده بود او را خلیفه می کردم ….. اگرخالد بن ولید زنده بود او را خلیفه می کردم …..)، …..، و نیز در احتیاج ام سلمه بر عایشه چنین آمده است که به او گفت (آیابه خاطر داري که من و تو در سفري با رسول خدا بودیم و در آن سفر علی عهده دار تعمیر کفشهاي رسول خدا و شستشوي لباسهاي آن حضرت بود و اتفاقاً کفش رسول خدا سوراخ شده و علی در سایه اي نشسته و مشغول تعمیر آنها بود، پس در این زمان پدرت و عمر نزد رسول خدا آمدند و درباره جانشینی بعد از او سوال کردند و من و تو در پس پرده گوش می دادیم و آن حضرت به آنها فرمود من هم اکنون او را می بینم و جایگاه او را می شناسم و اگر او را تعیین کنم شما از او جدا خواهید شد همانطور که بنی اسرائیل از هارون پسر عمران جدا شدند، پس آن دو ساکت شده رفتند و من و تو به نزد رسول خدا رفتیم و تو که نسبت به حضرت از ما جسورتر بودي سوال کردي اي رسول خدا بعد از خود چه کسی را بر مردم امیر خواهی کرد ورسول خدا پاسخ فرمود، همان کسی که کفش تعمیر و آن را درست می کند (آن خاصف النعل) و ما پائین آمدیم و جز علی کسی را ندیدیم، پس من به رسول خدا عرض کردم من به غیر علی کسی را نمی بینم که مشغول تعمیر کفش باشد فرمود او همان است که من خبر دادم،پس عایشه گفت حالا آن واقعه را به خاطر آوردم).

1…. الی 28…..

29.و یا در این رابطه عذر ابوبکر در خطبه اي که آورده چه بوده است که گفت (اي مردم، این علی بن ابی طالب است که از ناحیه من بیعتی به گردن او نیست و او در کارش مختار است و آگاه باشید همگی شما هم که با من بیعت کرده اید مختارید و اگر براي خلافت کسی دیگر جز من را شایسته می دانید معرفی کنید و من اولین کسی هستم که با او بیعت می کنم) و …..، آنچه را ذکر نموده اند که چگونه عمر نزد ابوبکر دوید و چنان سر و صدایی براه انداخت که دو گوشه دهانش کف کرده بود و …..، به حباب بن مندر که مخالف بیعت با ابوبکر بود گفته شد خدا ترا بکشد و در آن وقایع ناگوار، بینی حباب شکسته و دستش آسیب دید و …..، درباره سعد رئیس خزرجیان فریاد زدند که او را بکشید که خدا او را بکشد که منافق است و قیس بن سعد، گلوي عمر را گرفت و به او گفت، اگر یک مو از سر او (یعنی پدرم) کم شود دندانهاي تو را خرد می کنم و زبیر در حالی که شمشیرش را کشیده بود گفت من شمشیر خود را در غلاف نمی کنم تا همه با علی بیعت کنند و عمر گفت این سگ (یعنی زبیر) را دور کنید و مردم شمشیر او را گرفته آن را به سنگ زدند و مردم در اثر فشار زیاد، سینه مقداد را مصدوم کردند و آنگاه به خانه نبوت هجوم بردند و در خانه زهرا را (شکسته) و وارد شدند و کسانی که در آن بودند به زور براي بیعت بیرون آوردند و عمر با مقداري آتش و هیزم به سوي خانه فاطمه رفت و به اهل خانه گفت از خانه بیرون می آیید یا اینکه خانه را با اهلش به آتش بزنم، فاطمه از پشت پرده بیرون آمده و در حالیکه با صداي بلند گریه میکرد و می گفت اي پدر اي رسول خدا ببین بعد از تو، از پسر خطاب و پسر قحافه چه می کشیم و آنگاه علی علیه السلام را براي بیعت گرفتن مانند شتر سرکش، کشان کشان، به مسجد بردند و به او گفتند بیعت کن وگرنه کشته خواهی شد و او خودرا به قبر برادرش رسول خدا چسبانید و در حالیکه گریه می کرد این آیه را تلاوت می فرمود و می گفت: اي پسر مادرم،مردم مرا ضعیف شمردند و بیم آن می رفت که مرا بقتل برسانند …..،

30…. الی 32…..

  1. و نیز از عمر و دیگر صحابه نقل گردید که گفتند (که خلافت ابوبکر امر ناگهانی و شتابزده بود، خداوند مردم را از شر آن حفظ نمود و یا (آن خلافت) لغزشی مانند لغزش زمان جاهلیت بوده و هرگاه کسی بعد از این مثل آن را تکرار کند بایداو را کشت، …..،

34…

35.و یا چه چیز سبب شد که همه انصار برخلاف این روایات جعلی در نص خلافت آنان، از بیعت با ابابکر خودداري کردند و گفتند جز با علی بیعت نمی کنیم و یا اینکه گفتند از ما امیري و از شما هم امیري تعیین شود و یا چگونه طلحه و زبیر و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و خالد بن سعید و جمعی از بزرگان مهاجران از آن امتناع کرده و حاضر نشدند جز با علی بیعت کنند و لذا در خانه آن حضرت جمع شدند ولی دست سیاست وقت آنها را بزور از خانه بیرون کشید و به روي آنها فریاد می زد به خدا شما را می سوزانم یا آنکه براي بیعت کردن حاضر شوید، و یا چرا صحابی بزرگوار سعد بن عباده از بیعت با ابوبکر خودداري کرد و گفت به خدا قسم اگر جن و انس با شما بیعت کنند من با شما بیعت نخواهم کرد تا نزد پروردگارم بروم و حسابم روشن شود، و او کسی بود که تا آخر عمر به نماز آنها حاضر نشد و در جمع آنان رفت و آمد نکرد و با آنها حج ننمود و یا عذر عباس عموي پیامبر و بنی هاشم چه بوده است که از این بیعت تخلف کردند و از آن همه پیمانهاي موکد صرف نظر نمودند؟! و ….

36.ابن قتیبه آورده است که علی کرم اﷲ وجهه را پیش ابوبکر بردند و او می گفت من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم به او گفته شد با ابوبکر بیعت کن در جواب گفت من در امر خلافت از شما سزاوارتر هستم و لذا با شما بیعت نمی کنم و این شما هستید که بایستی با من بیعت کنید، شما خلافت را از انصار گرفتید و در این کار احتجاج به قرابت به رسول خدا نمودید و حالا از اهل بیت رسول خدا نیز خلافت را بطور غاصبانه می گیرید، آیا شما همان نیستید که خود را به لحاظ آنکه محمد(صلی اﷲ علیه و آله) از شماست از انصار سزاوارتر می دانستید و در نتیجه این دلیل آوردن از سوي شما، آنها زمام امور را به شما واگذار و امارت را به شما تسلیم نمودند، پس من هم مثل آن احتجاج که شما به انصار کردید به شما می نمایم زیرا ما(خاندان محمد) هم در زمان حیات آن حضرت و هم پس از وفات آن حضرت به او سزاوارتریم و اگر شما ایمان دارید بایستی درباره ما انصاف و عدالت را رعایت کنید وگرنه خود را براي کیفر این ستم از سوي خداوند آماده نمایید.

پس عمر به او گفت تو رها نمی شوي مگر اینکه بیعت نمایی و علی به او گفت مشغول دوشیدن شیري هستی که در آن براي تو سهمی و بهره اي است، تو امروز در این راه کوشش می کنی که فردا از آن بهره مند شوي، پس فرمود که بخدا قسم اي عمر گفته تو را نمی پذیرم و با او (ابوبکر) بیعت نمی کنم پس ابوبکر به او گفت اگر بیعت نکنی تو را مجبور می کنم و آنگاه ابوعبیده جراح (از روي تظاهر به نصیحت گفت) (اي پسر عمو تو کم سن و سال هستی و اینان پیران قوم توهستند و تو تجربه و کاردانی آنها را نداري و من ابوبکر را نسبت به این کار از تو نیرومندتر و شایسته تر می دانم چه خوب است که فعلاً خلافت را به ایشان بدهی و اگر زنده ماندي و عمر باقی بود در آن وقت تو براي اینکار ساخته شدي و از لحاظ فضل و دین و دانش و فهم سابقه خانوادگی داماد بودن خود نسبت به رسول خدا شایسته آن خواهی بود، پس علی علیه السلام گفت شما را به خدا قسم اي جمعیت مهاجران، حاکمیت محمد صلی اﷲ علیه و آله را در میان اعراب، از خانه و درون بیت او خارج نکرده و به خانه و بیت خود نبرید و خانواده او را از حق آنان در خلافت و جانشینی او محروم نکنید، و به خداقسم اي گروه مهاجران ما سزاوارترین مردم نسبت به خلافت رسول خدا هستیم. زیرا ما اهل بیت آن حضرت و از همه شما به این کار شایسته تر هستیم، سوگند به خداوند که ما قرائت کننده کتاب خدا، فقیه در احکام دین، دانا به سنت رسول خدا،آگاه به امور مردم، بازدارنده آنان از کارهاي بد و برقرارکننده عدالت اجتماعی در میان آنان هستیم، پس از هواي نفس خود پیروي نکنید که از راه خدا بازمانده و از حق و حقیقت دور خواهید شد و آنگاه بشیر بن سعد انصاري گفت اي علی، اگرانصار این سخنان تو را قبل از بیعت خود با ابابکر از شما شنیده بودند هرگز در بیعت با تو کوتاهی نمی کردند) و سپس ابن قتیبه اضافه می نماید که علی علیه السلام شبها دختر پیامبرگرامی اسلام را روي چهارپایی سوار می کرد و به خانه انصار می برد و از آنها یاري می طلبید ولی آنان می گفتند اي دختر رسول خدا دیگر بیعت ما با این مرد یعنی ابوبکر تمام شده و اگر شوهر و پسر عم تو قبل از او اقدام به این کار کرده بود ما هیچگاه ابوبکر را بر او مقدم نمی کردیم، پس علی علیه السلام می فرمود: آیا شایسته بود که من پیکر پاك رسول خدا را در خانه اش رها کنم و او را دفن نکنم شتاب کرده با مردم درباره سلطنت و مقام او نزاع کنم، فاطمه سلام اﷲ علیها می فرمود، ابوالحسن کاري را انجام داد که شایسته مقام او بود ولی دیگرانکاري که انجام دادند خداوند حسابرس حق و بازخواست کننده آنها خواهد بود و آنگاه ابن قتیبه اضافه می کند که ابوبکر به جستجوي کسانی که از بیعت با او تخلف کرده و پیش علی رفته بودند، پرداخت و عمر را نزد آنان فرستاد و عمر آنها را صدا کرد که از خانه علی بیرون بیائید و آنان از بیرون آمدن خودداري نمودند، عمر هیزم و آتش خواست و گفت قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، بیرون بیائید وگرنه خانه را با اهلش می سوزانم مردم به او گفتند آخر اي ابا حفص (کنیه عمر)، در این خانه فاطمه است او گفت اگر چه فاطمه در این خانه باشد!! آنگاه آنان بیرون آمدند و همگی با ابوبکر بیعت کردند مگر علی زیرا او گمان کرده بود که گفته است سوگند خورده ام که از خانه خارج نشوم و عبا بر دوش نگذارم تا اینکه قرآن را جمع کنم،آنگاه فاطمه علیها السلام در درگاه خانه ایستاده و فرمود، مردمی بدتر از شما سراغ ندارم که جنازه رسول خدا را پیش ما گذاشتید و منظور خود را عملی کردید و با ما مشورت نکردید و حق ما را به ما ندادید، بعد از این، عمر نزد ابوبکر رفت و به او گفت چرا این متخلف از بیعت را احضار نمی کنی و ابوبکر به قنفذ گفت برو علی را نزد من بیاور او پیش علی رفت و علی گفت چه می خواهی گفت خلیفه رسول خدا تو را احضار کرد علی گفت چه زود بر رسول خدا دروغ بستید، و او برگشت و جریان را به ابوبکر گفت ابوبکر گریه مفصلی کرد، عمر دوباره گفت این متخلف از بیعت را مهلت نده، ابوبکر به قنفذ گفتدوباره پیش علی برو و به او بگو امیرالمؤمنین می گوید براي بیعت پیش ما بیا و قنفذ آمده و جریان را گفت و علی با صداي بلند گفت او چیزي را ادعا می کند که به او تعلق ندارد قنفذ برگشت و جریان را گفت، ابوبکر باز گریه طولانی کرد، و آنوقت عمر برخاست و جمعی با او حرکت کردند تا به در خانه فاطمه رسیدند و در زدند وقتی حضرت زهرا صداي آنها راشنیده با صداي بلند گفت اي پدر اي رسول خدا (ببین) که بعد از تو چه مصائب از پسر خطاب و پسر قحافه به ما رسید و آن وقتی که مردم صداي ناله و گریه فاطمه را شنیدند همگی با گریه و ناله برگشتند در حالی که دلهاي آنان پاره و جگرهایشان آتش گرفته بود، ولی عمر با تعدادي (از یاران مخصوص خود) باقی مانده علی را از خانه بیرون آوردند و نزد ابوبکر بردند و به او گفتند با او بیعت کن علی گفت اگر بیعت نکنم چه خواهد شد، گفتند در آن صورت به خدایی که جز او خدایی نیست گردن تو را خواهیم زد. علی گفت در آن صورت بنده خدا و برادررسول خدا را به قتل می رسانید. عمر گفت بنده خدا آري ولی برادر رسول خدا نه و  در این زمان ابوبکر ساکت بود و حرفی نمی زد عمر به او گفت آیا به او فرمان نمی دهی که بیعت کند او گفت تا آن زمان که فاطمه در کنار او هست او را به چیزي مجبور نمی کنم، آنگاه علی خود را به قبر رسول خدا رسانید و با صداي بلند گریه می کرد و می گفت (ان القوم استضعفونی و کادو ان یقتلوننی …..)

(کلب گوید این آیه در خصوص فتنه سامري و گمراهی امت موسی و قضیه اراده قتل وصی پیامبر خدا یعنی هارون از سوي امت گمراه بنی اسرائیل بود، پس زمانی که موسی برگشت و از هارون بازخواست کرد که چرا گذاشتی که امت من گمراه شوند، هارون این پاسخ را داد که اي پسر مادرم، مردم مرا ضعیف شمرده و بیم آن می رفت که مرا بقتل برسانند.

مقصود از غرض ورزي ها و سروصداها و ….. چیست؟ :

تو داستان روایات جعلی و تعداد آنها و دلایل اثبات جعلی بودن آنها را دانستی …..، و آگاه شدي که همه این روایات جعلی جز سروصدایی بی اساس و مغلطه کاري در برابر حقیقت مسلم و خلافت حقیقی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام که با نصوص صریح و صحیح ثابت شده، چیز دیگري نیست یعنی همان موضوعی که پیامبر بزرگوار اسلام از نخستین روز مبعث تا هنگامی که به رحمت ایزدي پیوست، به فرمان خدا، مردم را به آن ترغیب و سفارش می فرمود…،

و در میان این دریاي روایات جعلی که همه امت بر دروغ بودن آنها اجماع دارند، و از میان تمامی این حدیث سازان و دروغگویان کذاب،

و جاعلان آلوده و منحرف، دروغگوي قرن چهاردهم (قصیمی)، پا به عرصه وجود گذاشته و استفراغ آنها را نوشیده و با کمال وقاحت و بی شرمی ادعا می کند که اساساً در میان رجال اهل سنت کسی که متهم به کذب و جعل حدیث باشد وجودندارد.

نظر حفاظ و علماء اهل سنت درباره حدیث سازان:

حافظ جلال الدین سیوطی ….. از شیخ محمد جوینی پدر امام الحرمین درباره دروغ بر پیامبر اکرم گفته (کسی که تعمد در دروغ بر رسول خدا داشته باشد کافر و از ملت اسلام بیرون است) ….. و خطیب از قول رسول خدا آورده است (هر کس حدیثی را از من روایت کند در حالی که می داند آن حدیث دروغ است او یکی از دروغگویان است، یعنی او نیز دروغگومحسوب می شود مثل سازنده حدیث. و نیز ملاحظه شد که چگونه این حفاظ حدیث و مورخان با اینکه به حقیقت این دروغ هاي ساخته شده و جعلی عالم و آگاه بودند، آن را به رسولخدا نسبت دادند و …..،.

قطب الدین رواندي: متوفی 573:

(فرزندان زهرا پدران یتیمان هستند که هرگاه مخاطب جاهلان قرار گیرند می گویند درود بر شما، آنها دلیل ها و حجت هاي خدا بر مردمان هستند که هر کس بدي آنها را بخواهد گناهکار است، آنها کسانی هستند که روزها را به روزه و شب ها را به عبادت و راز و نیاز با خداوند به سحر می برند، آیا رسول خدا روز غدیر، علی بزرگوار را امام قرار نداد، آیا حیدر آن رادمردشجاع، داراي بهترین مقام و منزلت نزد خدا و رسول نبود،)، و نیز آمده است، (براي خاندان پیامبر اکرم، شرافت هاي عظیمی است که زمین براي این فضایل آنان کوچک است، ….. هنگامی که قائم آنان در مقام هدایت قیام نمود، کلامش چون دّر و جواهر، گرانبها خواهد بود و یا آن زمان که دنیا از عدل آنها پر شد، روزگار جبار در برابرشان تسلیم خواهد شد …..، فراموش نمی شود که چگونه دشمنان آنان هر روز از آنان قربانی تازه اي می گرفتند …..، آري آنها فراموش کردند آنچه را که درغدیر خم واقع شده بود و حاصل شقاوت دشمنان این بود که منزلت آنان را در نزد مردم پایین آورند، و لعنت خدا بر بنی امیه که خون حسین را ریختند گویا که او جوجه کم ارزشی بود، …..، بر آل محمد همه روزه سلام خداوند جاري باد تا آن زمانیکه صبح می دمد و خورشید طلوع می کند یعنی تا ابدالآباد)،

این بزرگوار قطب الدین ابوالحسن سعد بن هبه اﷲ راوندي یکی از پیشوایان علماي شیعه و چشمی از چشمان این طایفه و از اساتید بی نظیر فقه و حدیث و توابع علم و ادب است و هیچگونه عیبی در آثار فراوان او و هیچ تیرگی در فضایل و کتب ارزنده او وجود ندارد، آن مرحوم از بسیاري از دانشمندان و بزرگان مذهب روایت می کند از جمله (شیخ ابوالسعادت هبه اﷲ، …..، ابونصر الغاري …..، شیخ محمد بن حسن والد شیخ خواجه نصیرالدین طوسی و…) و بسیاري از بزرگان شیعه نیز از او روایت نموده اند از جمله (شیخ احمد بن علی بن عبدالجبار قاضی…..، شیخ ابن شهر آشوب محمد بن علی سروي مازندرانی و …..،)، راوندي صاحب تألیفات فراوان و خارج از حد احصاء و بسیار ارزنده، از جمله (1- سلوه الحزین، المغنی در شرح نهایه ده جلد، تفسیر قرآن، …..، جواهر الکلام، ….. 57- خلاصه التفاسیر در ده جلد)، است و فرزندان شایسته او نیز همه از فقها و بزرگان شیعه بوده اند یکی از این آیات معظم، شیخ ابوالفرج عمادالدین علی بن قطب الدین، دیگري شیخ نصیرالدین ابوعبداﷲ الحسین بن قطب الدین و او همان عالم بزرگوار است که در راه شریعت پاك رسول خدا شهید شده است، سوم فقیه ظهیرالدین ابوالفضل محمد بن قطب الدین است. که همه از او ستایش کرده و به عنوان امام و ثقه و عادل او را یاد نموده اند، قطب الدین راوندي در سال 573 چشم از جهان فروبست و قبر شریف او در صحن جدید حضرت معصومه در قم قرار دارد.

(کلب گوید خدایا این بزرگواران آبرو و اعتبار مولانا المظلوم علی علیه السلام و خاندان طاهرین او هستند و باعث افتخار ما بندگان روسیاه و گناهکار پس به عزت خودت و آبروي عزیزان درگاهت که بالاترین آنها یعنی محمد و آل محمد صلواتک علیه و آله و سلم و عجل فرجهم رحمت و سلام و رضوان خود را بر آنان نثار و ایثار بفرما و ما را نیز ازشفاعت آنان در دنیا و آخرت بهره مند بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

سبط بن تعاوندي (519584):

او اشعار فراوان درباره غدیرخم و اهل بیت علیهم السلام دارد و از جمله این اشعار قطعه اي است که به سبک تتریه ابن منیر ساخته و براي سید محمد بن مختار نقیب کوفه فرستاده و او را به جهت خلف وعده سرزنش و از او گلایه نموده است (…..چگونه با من خلف وعده می نمایی در صورتی که خلف وعده نمودن از عادات دوستان بزرگوار نیست …..، پس تا مادامیکه خلف وعده تو ادامه دارد و عذري براي تأخیر آن نداري، من جزء ناصبیان هستم و جز مارماهی و ترتیزك نخواهم خورد و…..، در روز عاشورا غذا خواهم پخت و بساط سوگواري و اندوه را در آن روز برخواهم چید و در روز عید غدیر خم اظهارشادمانی و جشن و سرور براي برپایی این عید بزرگ نخواهم نمود و به جاي زیارت مشهد مقدس حضرت موسی بن جعفر، در مسجد بیتوته خواهم کرد و ظرف یهودیان را پاك خواهم دانست و آن را به خوك ترجیح می دهم و بعد از این شیعیان عراق، مرا در کرخه، تا موسه و قصیر خواهند دید که قبر مصعب را زیارت می کنم، در صورتی که قبل از این همیشه به زیارت (قبر النذور) مشرف می شدم و نیز میل دارم زبیدي یعنی ابن ملجم در روز قیامت رفیق من باشد و فاطمه مرا در روزقیامت ببیند که دستم در میان دستهاي قطع شده آن پلید یعنی ابن ملجم قرار دارد ….. پس آگاه باش اي سید محمد بن مختارنقیب کوفه که، مسئول بدبینی من شما هستی که باعث شدي با خلف وعده خود، انسان مومنی مانند من به اینگونه اعمال اهل دوزخ و بدبخت جهنمی شود،)،

او ابوالفتح محمدبن عبیداﷲ بغدادي معروف به ابن تعاوندي که این شهرت او به خاطر احترام جد مادري او (ابی محمد مبارك جوهري معروف به ابن تعاویذي) است، او از شاعران طراز اول شیعه و نویسندگان چیره دست این طایفه است و عراق با شعرهاي عالی و ادبیات نورانی اش احساس غرور می کند…، همه کتب تراجم و رجال او را ستوده اند …..، ابن خلکان می گوید ….. او شاعر بی نظیر زمان خود بوده و اشعارش بسیار شیرین و جذاب و پرمعنی ….. است ….. او اشعار مفصلی نیزدرباره مرثیه حضرت اباعبداﷲ الحسین علیه السلام دارد که به جهت اختصار از نقل آن خودداري می کنیم.

(کلب گوید خدایا رحمت و رضوان و سلام مخصوص خود را به روح و روان جناب ابن تعاوندي مقدس نثار و ایثار فرموده و ما را نیز از برکات شفاعت ایشان در دنیا و آخرت بهره مند و مستفیض بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

شعراي غدیر در قرن هفتم:

ابوالحسن المنصور باﷲ: 561614:

(اي پسر عموها (بدانید) روز غدیر براي انسان دانا، گواه خوبی است، پدر ما علی وصی رسول خداست و او کسی است که رسول خدا او را به پرچم اعظم خود مخصوص و سرافراز نمود، احترام شما به او از راه انتساب با اوست ولی انتساب ما نسبی است که ما از گوشت و خون او هستیم، ….. ما فرزندان دختر و پسر عموي با ایمان رسول خدا هستیم و شما چنین افتخاريندارید و این پدر ما حضرت ابوطالب عظیم الشان بود که از رسول خدا حمایت کرد و اسلام آورد در حالی که همه مردم به او کافر بودند، آن بزرگوار گرچه ایمان خود را براي حفظ رسول خدا از سایر اقوامتان پنهان می کرد، اما هیچگاه عشق وعلاقه خود را نسبت به آن حضرت از دیگران پنهان نمی کرد، چه بسیار فضایل فراوانی را که ما، مانند فضیلت بذل و بخشش دارا هستیم زیرا ما دنباله رو محمد و پیرو سنت او هستیم، ولی شما پیرو ابا مجرم هستید (ابومسلم خراسانی)، که او مملکت را مانند عروس تحویل شما داد ولی پاداش او از شما آن بود که خون او بر زمین ریخته شد …..، شما مانند یزید بدبخت و کوردل فرزندان پاك رسول خدا را کشتید و به سلطنت بی دوام خود که هیچگاه پایدار نیست افتخار می کنید ولی سرانجام حق به حقدار خواهد رسید و سلطنت و دولت پایدار ما تشکیل خواهد شد و کسی که حق را بخواهد ستم نکرده است …..) این ابیات را او در پاسخ به قصیده میمه بن معتز خبیث سروده است و نیز قطعه اي دیگر دارد که (….. آنان اباالحسن علی را کشتند و فرزند برومند او، حسن را با سم مهلک شهید کردند و آب فرات را بر حسین و یاران او بستند و باران تیر و نیزه بر پیکر شریف او باریدند …..) او امام المنصور باﷲ عبداله بن حمزه ….. بن ابراهیم طباطبا ابن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام است، او یکی از امامان زیدیه در کشور یمن بوده که شرافت خانوادگی را با بزرگی ذاتی خود جمع کرده ….. و صاحب کتابهاي ارزنده در بخشهاي مختلف فقه، اصول، کلام، حدیث ومذهب ….. است.

مجدالدین ابن جمیل: متوفی 616

او نیز درباره غدیرخم اشعاري دارد که ترجمه بخشی از قصیده معروفش چنین است (…..، کسی که پیامبر اکرم در روز غدیرخم مجد و شرافت آشکار را به او عنایت کرد، کسی که خورشید براي او رجعت نمود تا نمازش را در وقت خود ادا نماید، درحالی که تاریکی در آستانه آن بود که همه جا را فرا بگیرد، او کسی است که سه روز متوالی در حالی که روزه بود طعام نخورد و غذاي خود را به دیگران داد و غذاي او یک قرص نان جو بود و راضی نمی شد که به جز نمک سائیده شده خورشتی دیگر براي آن قرار دهد، اي ابوالحسن علی تو آن جوانمردي هستی که اگر کسی به تو پناه بیاورد، او را پناه خواهی داد …..، اي همسر فاطمه در بیداري با اشعارم به زیارت تو آمده ام پس تو هم در خواب به دیدن من بیا و به من بشارت ده که پناهم می دهی و مرا از ستم کشیدن نجات خواهی داد، آري چگونه کسی که اختیار کار خود را به حیدر می سپارد ازحوادث روزگار خواهد ترسید، یا امیرالمؤمنین، یا علی، امیدوارم که ابرهاي رحمت الهی تو را سیراب نماید، همانطور که توجه و عنایات تو شامل حال دیگران می شود …..، آري این فرشتگان الهی هستند که صف در صف، ضریح پاك تو را زیارت می کنند و در اطراف آن به طواف مشغولند، اي باد صبا تا ابدالآباد سلام و تحیت و درود مرا به قبر مطهر او یعنی علی

علیه السلام در نجف برسان.

(کلب گوید و اي باد صبا همینطور سلام ما و همه علاقه مندان را به آن حضرت تا ابدالآباد تقدیم نما خدایا به حق مولانا المظلوم شفاعت آن حضرت را نصیب ما سگان روسیاه درگاه او بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

اما ماجراي، این قصیده آن است که ابن جمیل در زمان خلیفه الناصر لدین اﷲ خزینه دار بود و خلیفه بر او خشم گرفت و او را به زندان انداخت و شفاعت دوستان در حال او موثر نگردید و این حبس بیست سال طول کشید، پس شبی در دل او برق الهی جهیدن گرفت و بر اثر آن این قصیده را در مدح علی بن ابی طالب سرود، و به خواب رفت، در عالم رویا علی علیه السلام را زیارت کرد حضرت به او فرمود، الان آزاد خواهی شد، او از خواب بیدار شد با خوشحالی شروع به جمع آوري وسایل و اثاثیه خود نمود، وقتی زندانیان دیگر ماجرا را از او سوال کردند و گفتند چه خبر است در جواب گفت هم اکنون آزاد خواهم شد، در این زمان زندانیان او را مسخره کردند و گفتند بیچاره در اثر حبس طولانی دیوانه شده است و از طرف دیگر، الناصر نیز امیرالمؤمنین را در خواب دید که او دستور فرمود، همین الان ابن جمیل را آزاد کن، او با ترس و وحشت ازخواب بیدار شد و اعتنا نکرد و دوباره خوابید باز همان خواب را دید، اعتنا نکرد تا بار سوم که همان خواب را دید، پس بلافاصله کسی را براي آزادي ابن جمیل فرستاد، وقتی او را آوردند خلیفه گفت شنیدم قبل از آمدن مأمور من، تو آماده آزاد شدن بودي، در جواب گفت آري، خلیفه گفت چرا، ابن جمیل گفت آن بزرگواري که نزد تو آمد و تو را فرمان داد، قبل از تو نزد من آمده بود و به من بشارت آزادي داد، پس الناصر گفت چطور این اتفاق افتاد، گفت قصیده اي در مدح او گفتم پس خلیفه گفت، براي من بخوان و ابن جمیل همین مصرع را که ترجمه بخشی از آن آمده را براي خلیفه خواند)،

(کلب گوید یا امیرالمؤمنین این فراز از تاریخ گویاي این حقیقت است که هر خدمتی به درگاه تو البته گم نخواهد شد زیرا تو در پیشگاه خداوند داراي شأن و عزت و آبرو هستی البته ما با دستان خالی و روي سیاه به درگاه تو آمده ایم تو را به حق رسولخدا و عزیزان درگاهت قسم می دهیم که ما را نزد خداوند شفاعت فرما و خدایا شفاعت آن حضرت را درباره ما به احسن وجه بپذیر آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

ابن جمیل مردي نویسنده و شاعري ادیب و دانشمندي بزرگ است و در نحو و لغت و ادب و شعر مقام ارجمندي دارد، او به سال 616 چشم از جهان فروبست و در مقابر قریش یعنی کاظمین مدفون گردید.

الشواء کوفی حلی: 562635

او نیز درباره غدیر خم اشعاري دارد که ترجمه بعضی از ابیات آن چنین است (….. براي کسی که از کیفر (خدا در روزقیامت) هراس و وحشت دارد، من ضمانت می کنم که اگر وصی پیامبر یعنی ابوتراب (علی) را دوست داشته باشد. قطعاً خداوند را بخشنده و آمرزنده و علی را شفاعت کننده خود خواهد دید، زیرا او جوانمردي است که از همه خلایق از لحاظ کرم و قدرت برتري دارد و همسایه خوب و هم نشینی مهربان است، که در حال صلح باران جود و بخشش از او می بارد و در جنگ با دشمنان خدا، چون شیر می غرد، هرگاه براي جنگ تیغ خود از نیام بیرون آورد، برق آن در ابرها منعکس خواهد شد، اوست که در میان یاران پیامبر وصی او و پدر فرزندان او و همسر زهراي اطهر است، نص آشکار در روز غدیر فقط درباره او جاري شده و اوست که در قرآن کریم فضایل او به طور آشکار شماره شده است).

او ابوالمحاسن یوسف بن اسماعیل معروف به (شواء) و ملقب به شهاب الدین کوفی حلبی است، او از نوابغ شعر و ادب …..، و صاحب اشعاري است که ادبیات آن فوق العاده و قافیه هاي آن طلایی و عروض آن متقن است. او از دوستان و نزدیکان ابن خلکان است که در تاریخ خود از او چنین یاد نموده است (….. وي یعنی شواء داراي دیوان بزرگ در حدود چهار جلد است …..میان من و او (شواء) دوستی شدید و الفت زیادي بوده است …..، او در شیعه گري غلو می کرده ….. و در سال 635 در حلب فوت نمود و من به جهت عذري که داشتم نتوانستم در نماز بر جنازه او حاضر شوم خدایش رحمت کند چه دوست و همنشین خوبی بود)، او را در پایین کوه جوشن دفن کردند. و جوشن کوهی است در غرب حلب ….. و گفته می شود آن محلی است که بعد از واقعه عاشورا اسراء خاندان ابی عبداﷲ الحسین و همسران آن حضرت را عبور دادند و یکی از همسران آن حضرت که حامله بود در آن محل سقط جنین نمود و از کارگران معدن آنجا که مس قرمز حمل می نمودند درخواست آب و نان کرد و آنها به جاي کمک توهین نمودند، پس او بر آنها نفرین کرد و از آن زمان هر کسی در آنجا کار کند سود نمی برد و نیز در کنار آن کوه قبري است معروف به (مشهد السقط) که بنام (مشهد الدکه) نیز خوانده می شود و منظور از آن قبر(محسن بن حسین علیه السلام) است.

کمال الدین شافعی: 652

او نیز اشعاري درباره غدیرخم سروده که ترجمه برخی از آن ابیات چنین است: (….. گوش جان فرا ده تا آیات وحی الهی را در مدح آن امام که خدا او را به هدایت مخصوص و منصوب نموده است بشنوي، در سوره آل عمران آیه مباهله است که با نزول آن خداوند بعضی از اوصاف او را ستوده است، سوره هاي احزاب، حامیم، تحریم و هل اتی همه گواه صادقی هستند در اینکه خداوند در آنها علی را ستوده و او را تطهیر نموده است، و از جمله آن فضیلت ها اینکه علی (علیه السلام)، انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد، که این امر شخصیت والاي انسانی او راثابت نموده و او را مورد عنایت خاص خداوند قرار داد، و در آیه نجوي که جز او کسی به این فیض عظیم نائل نشد. و ارزش و شخصیت او بود که در آن آیات آشکار شد و به او چنان قرب و منزلت بخشید که داراي مقام ارجمند و تقوي الهی نزد پروردگار خود گردید، آري او آن بزرگ و ارجمندي است که خداوند او را در پناه لطف و محبت پیامبرش پرورش داد و از تربیت عالی و الطاف بی نهایت او بهره مند ساخت و… او را برادر خود نامید، و فاطمه پاك و مطهر را همسر او قرار داد وافزود که تو از من هستی و او را برادر خود قرار داد، و به او شرافت بخشید و …..، و در روز غدیر به او عظمت داد و به او این امر را اختصاص داد، که هر کسی را که من مولاي او هستم تو نیز مولا و سرور او هستی و نیز اگر در تمام افتخارات زندگی اوجز همان داستان او در خیبر نباشد البته همان یک فضیلت، او را از تمام فضایل دیگر بی نیاز می نمود …..)

ابوسالم کمال الدین محمد بن طلحه:

او یکی از بزرگان و دانشمندان برجسته در حدیث و ادبیات و فقه و اصول و ….. امام در فقه شافعی و در زهد و پارسایی نیز مشهور بوده است، ….. و گفته شد که او داراي علوم غریبه بوده و از آن راه به امور واقف می شده است، ….. گفتار او در رابطه با منجمان که می گوید ….. اگر تدبیر چیزي را به ستاره اي مربوط بدانی مسلمان نخواهی بود …..، از جمله تألیفات او(عقد الفرید، الدر المنظم، …..) است، او در وصف آل محمد (علیهم صلوات اﷲ) و اهل بیت اشعاري دارد که در کتاب مطالب السوول او و ….. موجود است، از جمله (….. (اي جویاي علم و دانش) اگر می خواهی حقایق عالم را درك کنی کمی درنگ کن و از خواندن آیات مربوط به مناقب (اهلبیت به سادگی) گذر مکن، مناقب آل مصطفی یعنی کسانی که ما به وسیله آنها به نعمت تقوي و اعمال صالح دست می یابیم، مناقب کسانی که پیشواي مردم و خلایق هستند و هر طالبی به وسیله آنها گمشده خود را می یابد، مناقب و فضایلی که حقایق را آشکار می کند. و پرده هاي سیاه (ابهام و گمراهی) را به دور میافکند، پس بر تو توجه به آنها چه در آشکار و چه در نهان واجب است و بدان که این عمل ترا در نزد خدا صاحب مقام و منزلت خواهد کرد. پس هنگامی که زبانت به آیات کتاب خدا در مورد مناقب اهلبیت مترنم است آنها را از روي اخلاص و حضور قلب بخوان و بدان هر زمان دانشمندي بخواهد درباره این مناقب با دقت کتابی بنویسد، قطعاً بزرگترین امر واجب دینی خود را انجام داده است، زیرا چه بسیار این امکان وجود دارد که کسی این کتاب را بخواند وحسنات او زیاد شده و از بالاترین مواهب الهی بهره مند گردد. و قطعاً هر کسی در این باره از خداوند درخواست توفیق نماید البته بداند که دعایش مستجاب و سعادت ها از هر طرف به سوي او روي خواهد آورد) و نیز از جمله اشعار اوست (…..کسانی که به ولایت آنان (اهل بیت علیهم السلام) توسل جویند، در واقع بر عروه الوثقی و ریسمان محکم الهی چنگ انداخته و البته آنان پناه او خواهند بود، زیرا که مناقب و فضایل آنان از راه وحی و آیات قرآن اثبات شده و آن کسی که قرائت قرآن می نماید این فضایل را در سوره هاي قرآن از جمله شوري و هل اتی و احزاب ….. می یابد، آنان اهلبیت مصطفی هستند که دوستی و محبت آنان بطور قطع و یقین بر مردم و خلایق عالم واجب است) و نیز (….. خدایا به حق پنج تن آل عبا که صاحبان هدایت و عمل صالح هستند، یعنی آن کسانی که تو آنها را کشتی نجات امت قرار دادي، و لذا افرادي که سود (دنیا وآخرت) خود را طلب می نمایند البته به سوي آنها می شتابند و دوستی آنان را اختیار می نمایند، خدایا به حق آن کسانی که در روز قیامت که همه در جایگاه فضاحت و رسوایی قرار دارند، آنها در آن مواقفی که تو تعیین کرده اي داراي مقام و منزلت ارجمند و رفیع نزد تو هستند، تو را قسم می دهم که مرا (در دنیا و آخرت) خوار و ذلیل مفرما و گناهم را بیامرز تا شاید از آتش سوزان جهنم در امان بمانم، و البته با توجه به علاقه شدیدي که به آنان دارم امیدوارم که خداوند از سر تقصیرات من  بگذرد، زیرا آنان براي کسانی که آنها را دوست دارند، پناهگاه امن هستند و پناه آورندگان را از حوادث سهمگین ودهشتناك نجات خواهند داد و من با این یقین به آنها توسل نموده ام و با این امید که از سوي حضرت اﷲ درخواست این گنهکار بیچاره به هدف اجابت رسیده و رستگاري نصیب او گردد و من نیز از راه محبت به این خاندان در راه راست قدم برداشته و مقام و منزلت شایسته نزد خدا کسب نمایم) و نیز اشعاري که در مورد مظلومیت امام حسین و جنایات قاتلان او و رسوایی ابدي که گریبانگیر آنها است سروده که از آن جمله (….. اي دشمنان خدا بدانید که پیش روي شما جایگاهی قراردارد که در آنجا رسول خدا از شما بازخواست و پرسش خواهد نمود و در آنجاست که رسول خدا و فاطمه زهرا که عزادار (فرزند مظلوم خود) هستند، به دشمنی و دادخواهی برمیخیزند و علی نیز دادخواهی آنان را تأیید می کند و قطعاً شهادت و گواهی او مورد تأیید است، و شما

اي دشمنان خدا در آن روز چه جوابی خواهید داشت، در صورتی که در آن روز راهی براي عدم ارائه پاسخ وجود ندارد و بایستی حتماً پاسخ اعمال جنایت کارانه خود را به محضر خداوند ارائه کنید و شما با کشتن فرزندان آنان جنایت عظیم مرتکب شده و بار سنگینی را بر دوش خود کشیده اید …..، و البته کسی که در روز قیامت رسول خدا دشمن او باشد قطعاً جایگاه او آتش ابدي جهنم خواهد بود و این جنایت در حالی از شما سر زد که واجب بود حقوق آنها را رعایت نموده و نسبت به آنها مهربان باشید تا مورد شفاعت قرار گیرید …..) (کلب گوید قطعاً تمام این موارد که جناب ابن طلحه فرمود شامل کسانی نیز خواهد بود که به اعمال آن اشقیا و ظالمان راضی باشند و پیرو و یا طرفدار آنان باشند که در این صورت به حکم قرآن مجید در اعمال آنان شریک و در عذاب دوزخ جاویدان مقیم خواهند بود خدایا به ذات اقدس خودت و به آبروي محمد و آل محمد علیهم السلام و عجل فرجهم به جناب ابن طلحه، و همه دوستداران محمد و آل محمد علیهم السلام و عجلفرجهم جزاي خیر در دنیا و آخرت عطا بفرما و ما را نیز از شفاعت آنان در دو سرا بهره مند گردان آمین، آمین، آمین یا ربالعالمین)

ابومحمد المنصور باﷲ (متولد 596 متوفی 670):

او قصیده بسیار ارزشمندي در مورد ولایت و از جمله موضوع غدیرخم دارد که حدود 708 بیت است که ذیلاً ترجمه قسمتی از آن آورده می شود (….. شکر و سپاس مخصوص خداوندي است که شب و روز را در پی یکدیگر روانه ساخته و ابرها و بارانها را بر روي زمین براي جانداران جاري می نماید، و سپس درود خدا بر احمد پدر زهراي اطهر و برادر بزرگوار او علی مرتضی و دختر گرامیش فاطمه و دو فرزندان و آل آنان که کشتی نجات و هدایت امت اسلام هستند، نثار و هدیه باد، پس اي کسی که از من درباره امام و رهبر امت، بعد از رسول خدا و اینکه چه کسی را پیامبر بعد از خود جانشین و صاحب امر تا قیامت قرار داده است سوال می کنی، پس به اشعار من که از دل سوخته خود، در خصوص حادثه اي که بعد از رسول خداواقع و وحدت مسلمین را برهم زده، سروده ام توجه کن، خلافت بلافصل بعد از رسول خدا طبق فرمان صریح خداوند، متعلق به پسر عم او، علی بن ابی طالب است و این حقیقت چنان مشهود و آشکار است که جاي هیچ شک و شبهه اي در آن نیست و چگونه ممکن نور آفتاب در روز مخفی باشد. مگر براي آدم نابینا تندرو که می لغزد و سقوط می کند، ….. همان علی که تولدش در بیت العتیق (خانه کعبه) بوده، در صورتی که مادرش به این قصد در آن وارد نشده بود بلکه فقط خدایش او را تکریم و تأیید نمود و البته هر که او را که خدا اینگونه تکریم و تائید نموده است خوار کند قطعاً جایگاهش آتش خواهد بود، پدر بزرگوارش حضرت ابی طالب سرپرست پیامبر اکرم بوده و طبق تحقیقات دانشمندان بی غرض، ایمان او به خدا و قرآن قطعی و حتمی بوده است پس حالا در پدران دیگران، فضیلتی را مثل و مانند او نشان دهید و مادرش فاطمه بنت اسد آن بانوي پاك و مطهره است که تربیت برادر او، احمد را برعهده داشت و هنگامی که رسول خدا او را به سوي حق و حقیقت دعوت نمود از او پیروي نمود و بارها رسول خدا او را مادر خود خطاب نمود و بعد از وفات او شخصاً تجهیز او را به عهده گرفت و او را با جامه پاك خود کفن نمود و در میان قبر او به احترام او قرار گرفت و همه فرشتگان تا پایان نماز آن حضرت بر آن بانوي با عظمت و احترام حضور داشته و ایستاده بودند، علی به حکم پروردگار عالمیان برادر رسول بوده و آنها از نور واحدي هستند و البته براي دیگران به هیچ وجه چنین شرافتی نیست، او همسر پاك و شایسته فاطمه (الزهرا) همان سیده نساءعالمیان از اولین تا آخرین و همان پنجمین نفر از پنج تن آل عبا است که عقد ازدواج او با علی در آسمان بسته شده است، پس آیا براي دیگران چنین افتخار و عظمتی سراغ دارید، خدا در ازدواج او صاحب اختیار بوده و جبرئیل از جانب علی نیابت داشته و حاملان عرش خدا نیز شاهد این ازدواج مقدس بوده اند، حال اگر مثل چنین واقعه اي را براي دیگران سراغ دارید براي من بیان نمایید، زهرا حوراي انیسه اي است که خدا او را از سیب بهشتی خلق فرمود و معلوم است که از چنین ریشه پاکی که دیگران از داشتن مثل و مانند آن محرومند چه فرزندانی بوجود خواهند آمد، دو فرزند علی از زهراي اطهر که دو سید جوانان اهل بهشت و بحق فرزندان رسول خدا محسوب می گردند، آنان کسانی هستند که از کتاب و سنت شیر خورده و تربیت شده اند، آیا دیگران چنین اسباب عزت و پیروزي را دارند. آنان به تصریح رسول خدا (ص) هر دو امام هستند زیرا آنحضرت فرموده است که حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه بنشینند و خدا امامان حقیقی را که راهنمایان مردم تا روز قیامت هستند را در نسل آنان قرار داده است، برادر او جعفر طیار است که فرشتگان پاك، برادر و دوستان اویند وعمویش حمزه سیدالشهدا آن مرزدار شکیبا و شمشیر قاطع اسلام، آري علی آن عزیزي است که پروردگار اسم او را علی نهادکه آن را از اسم خود علی مشتق نموده است، پس با این اوصاف چه کسی چنین سهمی دارد، تنها او برگزیده خدا در ابلاغ حکم خدا در سوره برائت در مسجدالحرام در برابر انبوه مشرکین است، نه دیگران و فقط اوست که آیینه تمام نماي اسلام است، و هیچگاه دیگران چنین شایستگی را ندارند، خداوند صاحب عرش شخصاً و به طور آشکار و علنی علی را برگزید و جن و انس را در این کار دخالت نداد، اما مردم انتخاب خدا را نادیده گرفته و دیگران را به جاي او برگزیدند، در حالی که فقط او صاحب اختیار و ولی مسلمین است، همان کسی که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داده است و با چنین گواه زنده اي، چگونه دست از او کشیده و به سوي دیگران شتافتند و حال آنکه تنها اوست که ولی حل و عقد و امر و نهی بر بندگان خداست و البته این کار تنها به دستور خداوند بزرگ صورت گرفته است، نه آنکه پیامبر اکرم آن را از روي محبت فامیلی انجام داده باشد، و این دستور خداست که می فرماید از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید، پس آشکار و معلوم است که هر کسی که از او اطاعت کند به قطع و یقین رستگار خواهد شد و نیز رسول خدا منذر و علی هادي است (انما انت منذر و لکل قوم هاد)، و اوست که در لیله المبیت (شب هجرت رسول خدا)، با خوابیدن در بستر و در زیر باران تیر و سنگ که به سوي او پرتاب می کردند ثابت کرد که فدایی و قربانی خوبی براي رسول خداست و او بود که در این شب حساس که از هر طرف بوي مرگ به مشام می رسید تا به صبح، شکیبایی و صبر پیشه کرده و هنگامی که هوا روشن گردید همانند شیر شرزه در میان آنان آشکار شد، و آنان رنگ پریده و وحشت زده به خانه هاي خود برگشتند و خداوند آیه (و من الناس منیشري نفسه ابتغاء مرضاه اﷲ) را در حقش نازل فرمود و آیا چنین حقیقتی را که خداوند آنرا به جن و انس نشان داده است، هرگونه شک و شبهه اي را در مورد ولایت او از بین نمی برد، آیا رسول خدا در حق او نفرمود که تو شهسوار عربی و چه بسیار اندوه و بلا را که خداوند به وسیله او از رسول خدا و امت اسلام دور فرمود، پس در شگفت باش که تا زمانی که زندهاي چیزهاي شگفت آور دیگري نیز خواهی دید، وقتی تو این حدیث رسول خدا، که فرمود من شهر علم هستم و علی دروازه آن را، شنیدي، دیگر مرا مورد ملامت قرار نخواهی داد که چرا در علاقمندي خود به مولایم علی اینقدر سخن را طولانی می کنم، همان کسی که رسول خدا درباره او فرمود، بهترین قضاوت کننده و داراي بالاترین مقام در علم، در بین شما علی است و مانند این گفته که فرمودند: او صندوق دانش و علم من است، و کجا غیر از علی وصی کسی چنین مقامی را دارا است، آیا او حجت ودلیل آشکار براي مردم و از همه آنها بالاتر و برتر نبود و دانش آنان در برابر دانش او به منزله قطره در مقابل دریا نبود، در صورتی که قطره کجا و دریا کجا، او به حق، بهترین آگاهی و دانش را بر تورات و انجیل و زبور و قرآن داشت و بر همه معارف آنها تسلط و احاطه داشته است، آیا رسول خدا (ص) درباره کدامیک از آنان فرموده است آنچه را که درباره علی فرموده است که علی با حق است و حق با علی، آیا دیگران آنچه را که او از دانش وسیع دارد، دارا هستند، پس درود بر او ودانش گسترده و بی نهایت او، آیا شخصی را مثل او خطیب، نثرگو، نظم گو، واعظ، مشکل گشا، جوابگو معضلات اسلام و…..، سراغ دارید، آري تنها اوست که با قاطعیت می گوید من علم تنزیل و تأویل و مجمل و مفصل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن کریم را می دانم و اوست که می دانیم قطعاً امین بر وحی یعنی کتاب خدا و تمامی امور مربوط به آن یعنی سنت رسول خدا است و به قطع و یقین بر غیر او چنین اعتماد و اطمینان را نداریم، این خداوند است که درباره او و همسرش و فرزندانش، سوره هل اتی نازل فرمود، در آن زمان که نذر آنان قبول شد و در نتیجه مسکین و یتیم و اسیر را اطعام نموده وخود گرسنه ماندند،

(کلب گوید رحمت واسعه الهی بر سراینده این اشعار و ….. از عجائب این آیه و در بیان عظمت مقام اهلبیت آن است که شدیدترین وضع گرسنگی آنان، در معذورترین وضعیت نسبت به شرایط قبل آنان قرار داده شد، یعنی اسیر به فردي اطلاق می شود که غیر مسلمان بوده و در جنگهاي اسلامی اسیر شده است و قطعاً توجه و ترحم به او مانند اهمیت و توجه به یتیم و مسکین و سایر افراد امت از مومنین و مومنات نیست و لذا ترحم بر این گروه از سوي پنج تن، در شرایط بسیار بسیار دشوارتر از دو روز قبل بر مسکین و یتیم بوده که خود دلالت بر خلوص عمل آنان در پیشگاه پروردگارعالم دارد) آري، او بود که آیه انفاق در شب و روز و پنهان و آشکار براي جلب رضاي پروردگار، براي او نازل گردید و آیه وقوف براي سوال و مؤاخذه روز قیامت، بدون شک در حق علی که پدر حسن و حسین است نازل گردید و اوست که لسان صدق حضرت ابراهیم (در قرآن) است و آیه ایذاء و آیه سقایه و ایمان و هدایت و آیه محبت مخصوص از سوي رحمان و آیه تطهیر و امر به نماز در حق او نازل شده است و اهل ذکر در قرآن، او و دیگر جانشین پیامبر اکرم هستند و نه دیگران و آیه مباهله درباره او و دیگر از اصحاب کسا (پنج تن)، نازل شده و این علی مانند نفس و وجود، پیامبر است و فرزندان او فرزندان رسول خداهستند، پس نظر کن و ببین که او چه شرافت و عظمت شگفت آوري دارد که حقانیت او از خورشید نیز روشن تر است. این علی است که پیامبر اکرم بارها در حق او فرمود تو ولی و وصی و وزیر و برادر من هستی و آیا تو حدیث مولی را در روزغدیر شنیدي که صحیح ترین معنی آن اولی است یعنی منظور رسول خدا از مولی، اولی است یعنی اولی به تصرف، آیا رسولخدا درباره او آن سخنان رسا و محکم را نگفت که جاي شبهه اي براي مخالفان باقی نماند و آیا حدیث منزلت را نشنیده اي که چگونه در این حدیث، پیامبر اکرم آنچه را که هارون نسبت به موسی داشت، جز نبوت که امید می رفت براي هارون باشد، را براي علی اثبات فرموده است، و نیز قرآن درباره وصی پیامبر حکم کرده که او امام در بین بهترین امت هاست، پس هر کس مخالفت کند البته ظلم و ستم و بدکاري کرده است، یکی عنوان کرد که من دلایل فراوان در مورد امامت و پیشوایی مردان نیکوکار (خلفاء) دارم، با این همه دلایل چه می گویید، گفتم اگر حدیث منزلت و غدیر در میان آنها باشد کافی است، در صورتی که می دانی این احادیث مربوط به علی بن ابی طالب علیه السلام است و بدون اینها دلایل تو علیل است و نیز تو هیچگاه خبر واحد و یا گفته دروغ معاندین و دشمنان را همانند حدیث رسول خدا در روز غدیر که در برابر همه مردم بیان شده است، قرار مده که این حدیث متواتر و میان مردم چنان مشهور است که جاي هیچ گونه شکی درباره آن نیست و این گفته رسول خدا در میان مردم بطور رسمی بود که علی امام برحق است …..)،.

او ابومحمد منصور باﷲ، امام حسن بن محمد…..، یکی از امامان زیدیه در یمن و یکی از بزرگان آنان است، او در علم حدیث و ادب و شعر، مقام ارجمندي دارد و در علم مناظره و جدل معروف است و کتاب بزرگ و پرحجم او به نام انوار الیقین که در شرح همین قصیده است در واقع بیانگرشخصیت بزرگ علمی اوست.

ابوالحسن جزار (672، 601):

او اشعار فراوانی در مورد امامت و از جمله موضوع غدیر دارد که نمونه بعضی از آنها به شرح ذیل است (….. اي داماد رسولخدا بر تو گوارا باد آن روزي که براي پاکان امت نشاط انگیز بود، تو هستی که در امر خلافت از همه شایسته تر هستی، زیرا تمامی آن شرایطی که براي این امر لازم است، همه در تو جمع شده، ولی در دیگران بهیچ وجه آن شرایط وجود ندارد، بلی داستان غدیر براي کسانی که منکر آن هستند چون آتشی است که صداي زفیر آن قبل از برپایی قیامت آنان را آگاه خواهدکرد، اگر بر گفته رسول خدا که فرمود تو مولاي مردم هستی ایراد گرفتند، بدانند که ایراد گیرنده خود معیوب است، یا امیرالمؤمنین دوست و ارادتمند تو از جهنم نمی ترسد زیرا جهنم با دوست و محب تو کاري ندارد. بلکه آن جایگاه ابدي و مخصوص دشمنان توست و بدون شک کسی که دوستی تو را در قلب خود به همراه داشته باشد، این محبت به منزله حرز و دعایی است که او را از آتش ابدي جهنم محفوظ می دارد، توقسیم الجنه و النار یعنی تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی که دشمن خود که دشمن خداست را به آتش دوزخ می سوزانی و دوست خود را که در واقع دوست خداست به بهشت رهنمون شده و رستگار می کنی)، یحیی بن عبدالعظیم جزار مصري یکی از شعراي فراموش شده شیعه است. با آنکه فرهنگها کمترشرح حال او را آورده اند اما اشعار او در کتب ادبی و قاموسها به دلیل زیبایی و جذابیت فراوان مذکورگردیده است ….. او در مرثیه امام حسین علیه السلام نیز اشعاري سروده است، (….. و روز عاشورا می آید و مرا به یاد مصیبت جانکاه حسین علیه السلام می اندازد و اي کاش آن روز فرا نمی رسید، روزي که می گذرد ولی هرگاه بیاد آن روز می افتم، صبر و قرار از من ربوده می شود. پس اي کاش چشمی که در آن روز (بعنوان شادي) سرمه می کشد نابود گردد و دستی که به عنوان شماتت خضاب می کند بریده گردد، مگر حسین در این روز کشته نشده است، مگر نمی دانی که پدر او در این روز (عاشورا) از همه محزون تر است).

قاضی نظام الدین مزنی 678:

(….. اي آل یاسین و اي ستارگان حقیقت و اي پرچم هاي هدایت در میان ما، خداوند به شما جزا و خیر کثیر عنایت فرماید،این حق و یقین است که خداوند اعمال و مذهب و دین هیچ بنده اي را نمی پذیرد مگر با محبت شما، پس اگر دستهاي جنایت کار من جز مار و افعی (یعنی گناه و معصیت) براي من فراهم نکرده است، ولی در روز قیامت تنها امید نجات به شفاعت شما دارم، و در آن روز سنگینی بار گناه خود را به وسیله شفاعت شما سبک می کنم و کفه میزان اعمال خود را با محبت شما خاندان پیامبر سنگین می نمایم و به قطع و یقین هر کس شما را در راه رضاي خدا دوست نداشته باشد از عذاب دردناك قبر و قیامت در امان نخواهد بود، آري به عظمت وجود شما افلاك و هستی خلق شده است و اگر وجود شما نبود جهان هستی، وجود پیدا نمی کرد، اي امت اسلام چه کسی در امر ولایت همانند علی است آگاه باشید که به یقین دشمنان او نیستند مگر گروه دیوانگان، آري، چنانکه نقل شده است اسم علی در عرش نوشته شده است پس چه کسی می تواند آن را از بین برده و یا روي آن را بپوشاند، پس تفکر کنید، او کسی است که حجت خدا و ریسمان محکم الهی و بهترین مردم در خلافت است که دوستی او در روز قیامت شما را بی نیاز خواهد کرد، جز او چه کسی در میدانهاي جنگ و معرکه رزم، بی نظیر و بی همتا و در عرصه استدلال، دلیل قاطع و کوبنده است، چه کسی مثل او داراي علوم جفر و جامعه است که اسرار غیب در آن ثبت است، و چه کسی جز او توانست مانند هارون به موسی برادري خود را به پیامبر اکرم در نزد مردم ثابت نماید، هرگاه طایفه اي به اخبار آنها تمسک جوید، این فرموده رسول خدا که (خدایا دوست بدار هر کسی را که علی را دوست دارد) ما را کفایت خواهد نمود، در روز غدیر رسول خدا در آن بیابان و در میان آن قوم که دشمنان مابودند، علی را معرفی و منصوب کرد که فرزندانش دو ریحانه باغهاي بهشتند، پس بگو این عطر گلها و ریاحین به خاطر زمینی است که آن ریاحین را پرورده است…)،

قاضی مرعشی در مجالس المومنین خود آورده است: (در رابطه با آنچه قاضی نظام الدین آورده است (…..، به خاطر جد شما افلاك آفریده شده …..) اشاره به روایتی است که حاکم به طور صحیح در مستدرك از ابن عباس رضی اﷲ عنه آورده است که (خداوند به عیسی علیه السلام وحی فرمود که اي عیسی به محمد (ص) ایمان بیاور و به آن عده از امت خود که او را درك می نمایند دستور بده که به او ایمان بیاورند، پس آگاه باش اگر محمد، نبود من آدم را خلق نمی کردم و اگر محمد نبود من بهشت و جهنم را خلق نمی کردم و من عرش را روي آب آفریدم اما قرار و آرام نداشت پس روي آن نوشتم »لا اﷲ الا اﷲ و محمد رسول اﷲ« پس آرام گرفت)،

(کلب گوید در رابطه با آنچه قاضی مرعشی از قول قاضی نظام الدین و او در اشاره به روایتی که حاکم در مستدرك خود از ابن عباس رضی اﷲ عنه آورد که خداوند به عیسی مسیح علیه السلام وحی فرمود که ….. الی آخر، این قول را این خادم با همین مضامین از کلام حضرت عیسی علیه السلام در انجیل برنابا در کتاب الاحتجاج فی التقریب الامام علی بن موسی الرضا (ع) خود آورده ام، در ص 80 بخش بشارت این کتاب از انجیل برنابا آمده است (آن زمان که عیسی مسیح از طرف مجلس سناي روم مورد سؤال قرار گرفت به او گفتند، …..، تصمیم گرفته شد که به فرمان امپراطور کسی ترا خدا نخواند، مسیح گفت من خود به این عنوان راضی نیستم زیرا از آنجایی که نور می طلبید ظلمت خواهد آمد ولی تسلیت یعنی خوشی و آرامش من به واسطه آمدن پیامبرخداست که همه عقاید دروغ مربوط به من را از بین خواهد برد و قانون دین و شریعت او در سراسر جهان جاري خواهد شد وکسی بر آن نخواهد توانست غلبه نماید سپس عیسی مسیح گفت: نام رسول خدا احمد (محمود- محمد) است زیرا خدا خودش این نام را به او داد، پس از آنکه روح او را خلق نمود و در نور آسمانهاي قرار داد و گفت ببین یا محمد براي تو بهشت و جهان جمعیّت زیاد مخلوقات را آفریدم و تو را هدیه اي قرار دادم تا جایی که هرکس به تو بد بگوید، لعنت خواهد شد و وقتی تو را به جهان بفرستم تو پیامبر نجات من و کلمات تو حقیقت خواهد بود تا جایی که زمین ساقط می شود ولی کلمات تو از بین نخواهد رفت، محمد نام مبارك اوست)، این بخش از کتاب انجیل برنابا در تصدیق روایت حاکم در مستدرك آورده شد و لازم به ذکر است از خصایص برجسته این انجیل یعنی انجیل برنابا که اکنون نیز وجود دارد اعتقاد به پیامبري عیسی به عنوان نبی و رسول یعنی عدم اعتقاد به موضوع خدایی او و نیز صراحت در بشارت ظهور پیامبر موعودآخرالزمان یعنی حضرت محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم است، انجیل برنابا چنانکه مشهور است تا سال325 از اناجیل رسمی و قانونی بود ولی با قوانین انگیزاسیونی صدر مسیحیت، این انجیل در اختناق و سانسور عجیب قرار گرفت تا آنکه مؤمنین مسیحی تا قرون حاضر آن را به امانت حفظ نموده و به بشریت رسانیدند، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، لازم به ذکر است کتاب مقدس مسیحیان در حال حاضر شامل دو مجموعه (تورات و انجیل) یا (عهد قدیم و عهد جدید) است، تورات یا عهد قدیم مجموعه اي از اسفار و کتب مانند سفر تکوین، تثنیه، اشعیاي نبی، ….. وعهد جدید مجموعه اي از چهار انجیل انتخاب شده رجال سیاسی مذهبی مسیحی از بین اناجیل موجود آن زمان در سه جلسه (نایس، اودیسا، کارتهیج) و تعدادي رسالات مانند رساله پولس و …..، است و نام چهار انجیل مجموعه عهد جدید انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا، انجیل یوحنا است و تمامی این مجموعه ها علیرغم تناقضات و تحریفاتی که در آنها بهم رسیده مورد قبول مسیحیان است و آنان با تعصب فراوان به جاي ایمان به پیامبر موعود یعنی حضرت محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم و عجل فرجهم بر راه باطل خود طی طریق می نمایند و در راه ابقاء و استقرار آن خون هاي پاك مسلمانان را بر زمین ریخته و می ریزند و البته خداوند در روز جزا و روز قیامت، جز ایمان به اسلام و شریعت پاك رسول خدا محمد مصطفی هیچ دین و شریعت دیگري را از بندگان خود نخواهد پذیرفت و البته آنان که ایمان نیاورند از زیان کنندگان خواهند بود. و آخر دعوانا ان الحمد ﷲ رب العالمین)، سبکی در شفا و زرقانی در مواهب نیز آن را مذکور نموده اند، ابوالشیخ و حاکم آن را صحیح و سبکی و بلقینی در فتواهاي خود به آن اقرار نموده اند و حاکم بعد از این حدیث، حدیث دیگري با همین مضمون آورده است که رسول خدا فرمود (در زمانی که حضرت آدم خطا کرد به خداوند عرض کرد، خدایا از تو می خواهم به حق محمد از گناهم صرف نظر کنی پس خداوند فرمود اي آدم تو چگونه محمد را شناختی در صورتی که من هنوز او را خلق ننموده ام گفت خدایا تو در آن زمان که مرا آفریدي و از روح خود در من دمیدي، سرم را بالا آوردم در قائمه هاي عرش تو دیدم نوشته است (لا آله الا اﷲ و محمد رسول اﷲ) پس دانستم که تو به اسم خود ملحق نمی نمایی مگر نام محبوب ترین خلق خود را، پس خداوند فرمود اي آدم راست گفتی آگاه باش او محبوب ترین خلایق نزد من است، پس مرا به وجود او قسم بده تا تو را ببخشایم و بدان اگر محمد نبود تو را نمی آفریدم)، این روایت را بیهقی در دلایل النبوه آورده و ذهبی درباره آن گفته است، از آن بهره گیري کن و بدان که تمام این حدیث هدایت و نور است، طبرانی در معجم، سبکی در شفا و سمهودي در وفا و قسطلانی در مواهب و زرقانی …..، به صحت آن اعتراف نموده اند، پس این مختصر را براي آگاهی خواننده محترم در مورد نادرستی گفته ابن تیمیه خبیث و هم مسلکان او مانند قصیمی (گمراه) نوشته ایم تا فضیلت و مقام و منزلت رسول خدا را از روي بصیرت درك کرده و فریب این گمراهان را نخورند،

قاضی نظام الدین یکی از ادیبان بزرگ و کم نظیر است که در همه فنون و فضایل یگانه عصر خود بوده است، او در عراق قاضی القضاه و هم نشین و دوست خواجه شمس الدین محمد جوینی ملقب به صاحب الدیوان متوفی 683 بوده، که اشعاري در مدح او دارد و نیز در پایان غدیریه خود، خواجه بهاءالدین فرزند خواجه شمس الدین را مدح کرده و همچنین دیوان خود را بنام علاءالدین خواجه عطاءاﷲ، برادر خواجه شمس الدین محمدجوینی نام گذاري نموده است و همچنین اشعاري دارد که در آن سلطان المحققین خواجه نصیرالدین طوسی متوفی 672 رامدح کرده است …

شمس الدین محفوظ: متوفی 690:

وي اشعار زیادي در مورد امامت و غدیرخم سروده که ترجمه بعضی از آنها به شرح ذیل است (….. نسیم روح افزا که برباغستان گل می وزد و بوي عطر و گلاب از آن به مشام جان می رسد مانند عطر اشعار سروده شده در حق آل محمد است که کشتی هاي نجات هستند، که شاعران با مدیحه سرایی آنان، طلب عطر نموده و معطر می شوند، آل محمد (ص)، همان برگزیدگان پاك و مطهر و همان رکوع کنندگان و سجده کنندگان به درگاه الهی و همان سادات و نجباي خلق هستند، در بین آنان علی ابطحی هاشمی همان رادمرد صاحب راي صائب و محکم و مقتدر در هنگام حوادث سهمگین و هیاهوي جنگهاي مهلک دیده می شود، او کسی است که در روز غدیر خم از سوي خداوند براي رهبري امت تعیین شده و او همان برادر رسول خدا است که از صلب هاي پاك و مطهر متولد شده و فرزندان او نیز همه پاك و مطهرند، آیا وصف کنندگان می توانند او را وصف نمایند، در حالیکه قرآن درباره او زبان به مدح و ثنا گشوده است، او همسري چون فاطمه دارد که نور وجودش همه عالم را روشن نموده و از این جهت زهرا نامیده شده است، و امامان همه از فرزندان او هستند، که گذشتگان وآیندگان به واسطه آنان شرافت پیدا کرده اند، شروع آنها حسن مجتبی علیه السلام است که کریمان به نسب او افتخار میکنند، و بعد از او امام حسین (علیه السلام) است که شهیدان به واسطه او به درجات عالی خود رسیده اند، سپس امام بزرگوار زین العابدین علیه السلام است که امام نجیب و امین و بسیار سجده کننده و گریان و عابد به درگاه قادر متعال است و بعد از او امام باقر علیه السلام است که تمام کارهایش ستوده و نیکو است و بعد از او امام صادق علیه السلام است که عالم اهلبیت و تمامی شاگردان او بزرگوار و سعادت مند هستند، و بعد از او امام موسی بن جعفر علیهما السلام است که به ضریح مبارك او زائرین تبرك می جویند، و بعد از او امام رضا علیه السلام که پرچم هدایت و گنجینه تقوي و باب نجات و امیدواري و نابود کننده تاریکی ها و روشنی بخش دلها جامعه امت اسلامی است، بعد از او فرزند برومندش جواد الائمه و پسر فرزند گرامی او امام هادي علیهم السلام هستند که نشانه هاي روشن آنان مردم رابه سوي خدا و رستگاري جاوید هدایت می کند، و بعد از او امام حسن عسکري علیه السلام است که درخشش خیره کننده اي از نور جلال خداوندي او را احاطه کرده است و بعد از او حضرت مهدي علیه السلام است که امام طاهر، فرزند امام طاهر و پاك است که پرچم نورانی او در شرق و غرب جهان برافراشته خواهد شد و او است که زمین را از عدل و داد مشحون می سازد، پس از آنکه از فساد و ظلم و جور لبریز شده باشد، تا جایی که گرگ و میش با هم در یکجا منزل نمایند و من اي پسر عم رسول خدا از صمیم قلب شما را دوست دارم و مرغ دلم به هواي کوي محبت شما پر می زند و دو گروه را کافر می دانم اول آن کسانی که درباره شما غلو می کنند و مدعی خدایی شما هستند و دیگر گروهی را که با شما دشمنی می کنند و…)،

این شاعر شمس الدین محفوظ از اقطاب فقاهت و از بزرگان علم و ادب و از کسانی است که بر اریکه زعامت دینی و فتوي تکیه داشته و مرجع حل مشکلات و مراجعات مردم و از مشایخ اجازه کسانی بوده است که از شیخ نجم الدین محقق حلی متوفی (667)، روایت کرده اند، …..شارح قصاید علویات، سروده ابن ابی الحدید یعنی (صفی الدین محمد بن حسن …..)، گوید: (این قصاید را بر استاد خود امام عالم و فقیه، شمس الدین ابی محمد محفوظ بن وشاح قدس اﷲ روحه قرائت کردم …..)، میان این شاعر بزرگ و علامه محقق حلی، مکاتباتی واقع شده و …..)، و از قصایدي که بزرگان معاصر او در مرگ او سروده اند، عظمت علمی و شخصیت اجتماعی او معلوم می گردد و ….. از آل محفوظ، در سوریه و عراق هم اکنون نیز افراد شایسته اي در خدمت به دین وشریعت وجود دارند …..،.

بهاءالدین اربلی متوفی 693:

او نیز درباره غدیر خم اشعاري دارد که ترجمه بعضی از ابیات آن به شرح ذیل است، ….. (آري او یعنی علی علیه السلام، کسی است که بار سنگین هدایت امت اسلامی را بر دوش گرفته و برآورنده حاجات از سوي خدا و پناه بی پناهان و دادرس درماندگان است، او داراي چنان عزت و شرف و عظمتی است که حتی حسودان به آن اقرار دارند …..، و نیز داراي چنان افتخاراتی است که دشمنان به آن گواهی می دهند، آري آگاه باش که حق آشکار و شمشیرها برهنه اند، از او درباره جنگ بدر سوال کن، که چگونه شمشیر او با کشتن دشمنان خدا درخشش و جلا یافت و ضربات نیزه او مانند ستارگان درخشان در آسمان غبار آلوده جنگ، پنهان و آشکار می شد، از او درباره خیبر سوال کن و اگر از اخبار و آثار صحیح در این باره بی خبر مانده اي، از مردم هوازن بپرس که حیدر چگونه در آن روز مانند شیرشرزه، فداکاري نموده و به دشمنان خدا حمله می نمود، و نیز درباره منزلت و مقام عالی او در داستان تاریخی غدیر خم سوال کن که دلیل قاطع بر عظمت و بزرگواري آن حضرت است و بواسطه جلالت و عظمتی که در پیشگاه خدا دارد، البته با دوستی او هر گناهکار و مقصري امید نجات دارد و البته به واسطه آبرو و منزلت والاي او در پیشگاه خداوند گناهان بزرگ از او ریخته می شود، پس با کمال اشتیاق و عشق به سوي سرزمین نجف برو و در آنجا رحل اقامت بیفکن و زمین آن را ببوس و مشهد عظیم را زیارت کن که بهترین مزارها در آن قرار دارد و در آنجا با کمال تواضع و تعظیم زیارت کن، چنانکه خانه خدا را زیارت می کنی و بگو سلام و درود خدا بر تو اي بهترین خلایق و اي هدایت کننده بزرگ و اي نیکوکار، …..، (اي آل طه) من به شما علاقمند هستم به این امید که آرزوهایم به وسیله (حرمت) پنج تن آل عبا (از سوي خداوند) برآورده شود، پس بر شما از سوي من سلام و درود (مداوم) تقدیم باد که شما منتهاي امید و آروزي من هستید) و نیز (….. به دنبال دوستی آن کسانی باش که ریسمان دوستی و محبت آنان نیرومند و محکم است، آنان برگزیدگان خدا در میان خلایق هستند که چهره دوستانشان نورانی و درخشان است، امناء بزرگوار خداي رحمان و رحیم هستند، که فضایل آنان مشهور است، آنان همان سود دهنده و همان منفعت رساننده اي خواهند بود، در آن زمان که کوششها و تلاش ها ثمر ندهد و همان پناه دهندگانی خواهند بود براي آن زمان که هیچ پناه دهنده اي وجود ندارد، آنها از ریشه هاي پاك و مطهر بدنیا آمده و پدران و مادران آنان همگی پاك و منزه بودند، بلی آنان عترت پیامبر هستند

و اي کسی که از افتخارات علی پرسیدي، آگاه باش که بواسطه علی معالم دین خداوند محکم شده و زمین از اضطراب به واسطه او خودداري می کند و آرام است و براي تو کافی است که بدانی تنها او بود که خداوند به وسیله او در آن زمان که یار و یاوري در میان مردم وجود نداشت، پیامبرش را یاري ومدد نموده است و او با فرزندانش که امامان و راهبران مردم به سوي خداوند هستند، تاریکی هاي جهل را روشن و شبهات دین را آشکار فرموده اند، از او درباره بدر و حنین بپرس که جز انسان آگاه به این پرسش پاسخ نخواهد گفت، در آن هنگام که آتش جنگ شعله ور بود جز او کسی غبار غم را از چهره زیبا و مهربان رسول خدا و مسلمانان دور نمی کرد، آري گروهی به افتخارات زیاد او حسد بردند و تنها داستان غدیر خم براي اثبات حسد بردن و کینه توزي آنها کفایت می کند، ….. او داراي افتخاراتی است که عطر آن افتخارات، افق را معطر کرده و بوي دل انگیز مشک و عبیر از آنها برمشام جانها می رسد …..)،…..،

بهاءالدین ابوالحسن علی فخرالدین عیسی بن ابی الفتح اربلی، مقیم بغداد و مدفون در آن شهر، یکی از نوابغ و دانشمندان کم نظیر جهان اسلام است که با دانش و معلومات چشمگیر خود در قرن هفتم درخشیده و در زمره بزرگترین علماء علم ادب نیز قرار دارد و او علاوه بر این فضایل از سیاستمداران عصر خود نیز بوده و شانه هاي وزارت از وجود او بالارفت یعنی بواسطه او رونق و آبرو گرفت و حقیقت فقه و حدیث در پناه او آشکار شد و سنگرهاي مذهب به وسیله او حمایت گردید و کتاب ارزنده کشف الغمه او، در واقع بهترین کتابی است که درباره تاریخ پیشوایان شریعت و نشان دادن فضایل آنان و دفاع از حریم آنان و دعوت به سوي آنان، نگارش یافته است و مفاد این کتاب، دلیل قاطع بر دانش فراوان و مهارت او در حدیث و علوم دینی و نیز اعتقاد راسخ او در دین و مذهب و نبوغ او در ادبیات و جلوه آن در شعر است و امید است خداوند او را با عترت پاك پیامبر محشور فرماید (آمین رب العالمین)، او از بسیاري از بزرگان فریقین (سنی و شیعه) روایت نموده از جمله از (آقاي ما رضی الدین سید علی بن طاووس، جلال الدین علی بن عبدالحمید، ابن الساعی، …..)، و نیز از

تألیفات آنان از جمله (تفسیر محمد عبدالرزاق عزالدین رسعنی حنبلی، …..) نقل می نماید و از او نیز بسیاري از بزرگان فریقین روایت کرده اند از جمله (جمال الدین علامه حلی حسن بن یوسف، ….. شیخ شرف الدین احمد بن عثمان فقیه و مدرس مالکی مذهب، …..)، او درباره مرگ دوستان نزدیک خود، خواجه نصیر طوسی و مالک عزالدین عبدالعزیز، مرثیه سروده ودر غم فراق آنان گریه ها کرده است، ….. و همچنین آورده اند که در اواخر عمر وزارت را ترك کرده و عبدالرحمن جامی به این جهت قصیده اي فارسی در مدح او گفته است، بیشتر اشعار او درباره عترت پاك رسول خدا علیهم السلام است، ازجمله آنها شعري است که در کنار حرم شریف امیرالمؤمنین علی و در مدح آن حضرت سروده است و ترجمه بعضی از ابیات آن چنین است (….. درباره علی از مقاماتی که به نام او شناخته شده و ریسمان دین در حل وحرم به آنها محکم شده بپرس …..، چه بسیار حوادث ناگوار که دست هاي تواناي تو اي اباالحسن از ساحت اسلام و مسلمین دور کرد، و چه بسیار و علی الدوام، رسول خدا را با تمام وجود مانند شمشیرعاري از خلل یاري نمودي …..، جانت را در راه یاري رسول خدا همیشه هدیه نمودي و هیچ گاه در این راه بخل نورزي، با عزم آهنین دشمنان را همیشه پست و زبون می کردي که اگر با آن عزم به سنگهاي قله هاي کوه حمله می کردي آنها را نابود می ساختی، اي بهترین مرد از عرب و عجم، اي بهترین مردم، از لحاظ گفتار و کردار، اي کسی که به وسیله تو، امت اسلام هدایت یافته و امید سلامت در هنگام هجوم حوادث بزرگ را دارند، اي کسی که رسم عدالت را به طور آشکار دوباره برقرار نمودي، در حالی که سالها در بوته تعطیلی قرار گرفته بود، اي شهسواري که همه قهرمانان در برابر تو خاضع و متواضع هستند و اي کسی که تو مولا و همه مردم در برابر تو بنده هستند، اي آقا و سید و سرور خلایق، اي کسی که همانند و شبیه نداري، اي کسی که مناقب و فضایل تو ضرب المثل شده است، مدیحه اي که براي تو سرودم از راه کرم و احسان بپذیر و اگر نتوانستم آن طور که بایسته و شایسته است ترا مدح نمایم، آن عجز از ناحیه من است و (عذر مرا بپذیر) …..) …..

و نیز درمدح امام صادق علیه السلام می فرماید (….. مناقب امام صادق علیه السلام، آنچنان مشهور است که راستگویی از راستگوي دیگر آن را نقل می کند، او از لحاظ عظمت و برتري داراي آنچنان مقام والایی است که کسی نمی تواند به حقیقت آن راه یابد و مجد و بزرگواري در دودمان او مانند شیر از پستان مادر جریان دارد و او در تمام فضایل و حالات از مردم زمان برتري داشته و دارد و خواهد داشت، آسمان بخشش او ریزان و باران عطایش جاري است و هر صاحب فضیلتی به کرامت و فضیلت او معترف و گویا است، او داراي مقام شامخ و نسبی ارجمند است و کوه مجد و جلالت او سر به فلک کشیده است، او از شجره عزت است که شاخه هاي آن از افلاك بالاتر رفته است، عطایش چون باران نازل می شود و آقایی و خوبی او، از بخششهاي او نمایان است. راي و فکر و نظر او صواب است، اگر چه نادان جاهل آن را دشمن دارد، در مثل مانند ریزش باران رحمت خدا بر عالمیان است که ممکن است راهی را تر نماید و آن نادان از تر شدن راه خود ناراحت شود و حال آنکه آن باران رحمت براي طبیعت و عموم مردمان مفید و نافع است و گویا (می بینم) که چهره مبارك او مانند ماه بدر می درخشد و داراي بذل و بخشش فراوان و اخلاق پسندیده است …..، من آشکارا می گویم که محب و دوست شما هستم و سر بر آستان شما نهاده و به شما امیدوارم، و در آن زمان که افراد مطیع و پیرو شما نجات و متمردین از فرمان شما (به آتش دوزخ) سقوط می نمایند، من تنها به واسطه شما امید برآورده شدن حاجات و تحقق آرزوهایم را دارم) و نیز درباره موسی بن جعفر، امام کاظم می فرماید:

(….. مدح و ثناهاي من وقف بر امام موسی کاظم است و به افراد ملامت گر ارتباطی ندارد، من چگونه مدح نکنم مولایی را که در عصر خود بهترین شخص از فرزندان حضرت آدم است و چه کسی در عظمت و فضیلت همانند موسی و پدران و فرزندان او تا قائم آل محمد است؟ او امام برحق است و اگر حکم به حاکم تسلیم گردد، عدالت او اقتضا می کند که افاضه عدل و بذل جود نماید و سد راه ظالم گردد و اوست که در برابر سائل متبسم و خوشرو است، اي جان من به فداي چنین تبسم و آن حسن خلق والاي او، در میدان جنگ شیر ژیان و در عالم بخشش همانند باران رحمت است، او داراي افتخاراتی است که بلاغت گوینده از وصف آن عاجز است، او در دانش و علم دریاي بی انتها و بیکرانه و در جنگ از شمشیر برنده تر است،از جرم گناهکاران می گذرد و بخشش را دوست دارد و دیون بدهکار ناتوان را پرداخت می نماید) …..

او در خاتمه کتاب کشف الغمه خود درباره خاندان رسول خدا می گوید (….. آنان دستهاي عطا کننده و بخشنده چون صادق دارند بر مردم، صاحب بخشش و در برابر بیچارگان، دریاي کرم و جود و احسان هستند، آنان به دوستان خود در قیامت بهشت و به دشمنان خود به امر خدا جهنم عطا خواهند نمود، آنها در سختی و راحتی، به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می نمایند و از این عطا وبخشش جز رضاي خدا چیزي در نظر ندارند، پس خداوند آنان را از کیفر روز قیامت در امان نگاه داشته و به آنان شادي و سرور عنایت فرماید. …..، ….. در آن زمان که سخن آغاز می نمایند به منبر شرافت می بخشند و گفتارشان میزان و فصل الخطاب است …..، من بنده شما خاندان هستم و در این ارادت و علاقه از خداوند جهان آفرین، پاداش و جزاي نیک خواستارم و حال که خدا خود می داند به راه درستی براي رضاي او رفته ام، امید دارم که لطف خاص خود را نصیب من فرماید، از زمان طفولیت، دلم مملو از عشق و علاقه شما اهلبیت بوده و شما را همواره دوست می داشتم، در صورتی که در خانواده ام مانند من کسی نبود، پس خداوند نور شما را بر من آشکار کرد تا جایی که تمامی افق وجود من روشن گردید و به حقایق بینا شدم و مرا از روي لطف به سوي شما هدایت فرمود و او همواره در این هدایت ولی و یار و یاورم بوده است، به واسطه محبت هاي بی حد و حصر او و نعمتهاي غیرقابل شمارش او که همیشه به من ارزانی داشته است بر من واجب است که بنده شاکر و سپاسگزار او باشم …..، و همچنین اوست که با دست قدرت لایزال خود همواره مرا از حوادث ناگوار زمانه حفظ فرموده است و من همیشه از جانب او موید و منصور بوده ام، پس اگر من در برابر این چنین نعمتهایی که بر من ارزانی داشته است، همیشه شکرگذار او باشم البته کاري سزاوار و شایسته انجام داده ام، پس سپاس جاویدان از آن اوست و شکر و حمدهمواره مخصوص او خواهد بود (تا ابدالآباد)).

(کلب گوید سلام و رحمت و رضوان خداوند بر جناب اربلی و بر همه دوستان و شیعیان محمد و آل محمد علیهم السلام، آیا کسی در این که این اشعار و امثال آن با عنایات روح القدس همراه بوده شک دارد ببین که تا چه حد زیبا و موزون است خدایا به حق ذات اقدس خودت و به حرمت و آبروي محمد و آل محمد صلی اﷲعلیه و آله و سلم و عجل فرجهم ما را و خاندان ما را بیامرز و از شفاعت آنان ما را بهره مند بفرما آمین، آمین، آمین یا رب العالمین)

و نیز در مجموعه هاي خطی و کتب ادبی به قصاید غدیریه دیگري نیز برخورد نموده ایم …..، اما چون شرح حال آنان را در کتب معتبره نیافتیم از نقل آنان خودداري نمودیم.

تقریظ هاي منظوم:

این تقریظ ها از سوي جمعی از شعراي غدیر در عصر حاضر است که شرح حال آنان بعداً مذکور می گردد:

1-علامه جلیل شیخ محمد سماوي صاحب تألیفات ارزنده: (….. امینی بوستان غدیر را آورد و جام دوستی را نه در خم بلکه در خورنق و سدیر گردانید، اي فداي گرداننده آن شوم، در این باره شروع کرد به نغمه سرایی با نص و دلایل آشکار، ازسوي خداي قدیم و توانا و با گفتار بهترین پیامبران و اشعار افراد دانا و شایسته، …..)

2-شیخ محمد علی یعقوبی صاحب بابلیات می فرماید: (….. براي احمد در روز غدیر درباره علی نصوصی است که از قرآن سرچشمه گرفته و روح الامین آن را سربسته آورده و قلم امینی آن را شرح کرده است …..)

3-از خطیب شاعر، شیخ حسن سبتی صاحب (الکلم الطیب): (….. امینی براي ما کتابی آورد که انجیل و زبور در برابر آن ناچیز است …..)

4-از شاعر توانا حاج محمد شیخ بندر: (….. اي عبدالحسین به تألیف الغدیر به آرزوي دیرینه خود نایل شدي و به حقیقت مروارید و جواهرات گرانبها در آن جمع آوري نمودي و …..، آیا کسی منکر خورشید خواهد شد، پس عذر کسانی که نص غدیر را منکرند چیست، در صورتی که نص آن را اهل سیر و تواریخ تأیید کرده اند ….. آري آنان که با ما مخالفت مینمایند ….. در حقیقت با فرمان خدا مخالفت می نمایند)

5-شاعر اهلبیت شیخ محمد رضا خالصی: (….. اي کسی که در قله افتخار و عظمت قرار گرفته اي تو آقاي من هستی اي آیت خدا، براي ما غدیر آورده اي یا دریاي بی کرانه را …..، تو در جهان، علومی را نشر دادي که پیش از الغدیر، در زیر پرده بود. تو براي مردم راه راست و درستی را آماده کردي که با انوار تابناك کتاب تو روشن شده و تو با این عمل خود به ما لباس عزت و وقار و بزرگی و افتخار پوشیدي …..) »والحمد ﷲ رب العالمین)