درباره دلایلِ عزّت در غربت…
حکایت هایی از گلستان سعدی
🖊حکایت بیست و هفتم از باب سوم گلستان سعدی…؛ درباره دلایلِ عزّت در غربت…!🖊
🍀قسمت سوم🍀
📚دوم…، عالِمی که به منطقِ شیرین و قُوّتِ فصاحت و مایه ی بلاغت، هر جا که رَوَد، به خدمتِ او اقدام نمایند و اکرام کنند…!
⚘وجودِ مردمِ دانا…، مثالِ زَرِّ طلی است…؛
⚘که هر کجا بِرَوَد…، قدر و قیمتش دانند…!
⚘بزرگ زاده ی نادان…، به شهر وا مانَد…؛
⚘که در دیارِ غریبش…، به هیچ نستانند…!
سِیُّم…؛ خوبرویی که درونِ صاحبدلان…، به مخالطتِ او میل کند…؛ که بزرگان گفتهاند…؛ اندکی جمال، بِه از بسیاری مال…؛ و گویند…؛ رویِ زیبا، مرهمِ دلهای خسته است و کلید درهای بسته…؛ لاجرم، صحبتِ او را…، همه جای غنیمت شناسند و خدمتش را منّت دانند…!
⚘شاهد…، آنجا که رَوَد…، حُرمت و عزّت بیند…؛
⚘ور برانند به قهرش…، پدر و مادر و خویش…!
⚘پرِ طاووس در اوراقِ مصاحف دیدم…؛
⚘گفتم…؛ این منزلت از قدرِ تو می بینم بیش…!
⚘گفت…؛ خاموش…! که هر کس که جمالی دارد…؛
⚘هر کجا پای نهد…، دست ندارندش پیش…!
⚘چون در پسر…، موافقی و دلبری بُوَد…؛
⚘اندیشه نیست گر پدر از وی بَری بُوَد…!
⚘او گوهر است…، گو صدفش در جهان مباش…؛
⚘دُرِّ یتیم را…، همه کس مشتری بُوَد…!
🌏🌏🌏
🌏🌏
🌏
دلایلِ عزّت در غربت
⬅️ پدر با تصمیم پسر برای مسافرت مخالفت نمود و پسر…، برای رضایتِ او، فواید سفر را مطرح کرد؛ که پدر ضمن پذیرش آن…، این فوائد را مخصوص ۵ گروه اجتماعی از جمله تجّار دانست…!
🖊ادامه ماجرا…؛
⬅️پدر…؛ پس از گروه تُجّار…، عالمانِ فصیح و بلیغ را به دلیل شان و جایگاه اجتماعی و خوب رویان را به علت میلِ اهلِ دل به مصاحبت با آنان، در ردیف دوم و سوم قرار داد…!
🌿و امّا مقبولیتِ عالِم شیرین سخن…؛
🖊سخن…، یکی از فضیلت های انسانی است که به وسیله ی آن، از حیوانات متمایز و با دیگر انسان ها، ارتباط برقرار می کند…!
🖊و سخنوری…، فضیلتی است که موجب انتقالِ مفاهیم و آموزش می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام که خود امیرِ سخن است، در این باره می فرماید…؛
لِلْإِنْسَانِ فَضِیلَتَانِ عَقْلٌ وَ مَنْطِقٌ؛ فَبالْعَقْلِ یَسْتَفِیدُ وَ بالْمَنْطِقِ یُفِیدُ…!
آدمی دو فضیلت دارد؛ عقل و سخنوری؛ با خِرَد میآموزد و با سخن آموزش میدهد…!
🖊سخنران…، اگر هم عالِم باشد و هم به فنونِ فصاحت و بلاغت تسلط داشته باشد…، سخنانش به میزانی حلاوت دارد که هر مذاقی را شیرین خواهد کرد…!
📚در دی ماه سال ۱۳۵۸ش، زمانی که رهبر عزیز انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی(ره) به امامت جمعه تهران منصوب شد…، آیت الله منتظری(ره) ضمن اینکه خود را از “ارادتمندانِ” ایشان معرفی کرد…، درباره سخنوری وی گفت…؛
“اگر من خطیب نیستم، ایشان خطیب هستند و خطابه، یکی از ارکان نمازجمعه میباشد.”
📚علماء…، همان وارثانِ پیامبرانند که “مداد”شان، با فضیلت تر از “خونِ” شهداء معرفی شده است…؛ این بزرگواران، نه تنها باید در وطن عزیز و محترم باشند که لازم است در هر جائی که وارد می شوند، مورد اعزاز و احترام قرار گیرند؛ ولی متأسفانه همواره اینگونه نیست…؛ و برخی از آنان، زمانی به دلیلِ حسادت، جهالت، کج فهمی…، و زمانی نیز به دلیل دشمنی هایِ گونه گون…، نه تنها در غربت، که در وطن نیز مورد بی احترامی واقع می شوند…!
دلایلِ عزّت در غربت
📚پیشینه ی تدریس علامه طباطبایی(ره) در قم و گلایه ی امام خمینی(ره) از آب کشیدن کوزه ای که حاج آقا مصطفی از آن آب خورده بود…، بیانگر این واقعیت است…؛
“در مدرسه فیضیه، فرزند خرد سالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند؛ چرا که من فلسفه می گفتم” صحیف امام، ج ۲۱ . ص ۲۷۹
🖊و منظور از خوب روئی…، زیبائی ظاهری است و خوب رویان نیز حساب و کتاب خود را دارند…؛ که فرمود…؛
إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال…!
📚به همین دلیل است که در میان فقها، معروف این است که امام جماعتی که خوش قیافه تر است…، در اقامه ی جماعت، مقدّم می باشد…!
🖊در اینکه زیبارویان، زودتر در دل جا می گیرند، هیچ شک و تردیدی نیست…؛ ولی تاریخ انبیاء علیهم السّلام، یک زیباروئی را سراغ دارد که به همین جرم، مدت ۱۴ سال در زندان به سر برد…؛
⚘ز کارِ زشتِ نادان…، می خورد خونِ جگر دانا…؛
⚘زلیخا می کند تقصیر و…، خجلت می بَرَد یوسف…!
🖊ولی اهلِ معرفت به رغم این واقعیت…، همواره زیبائیِ باطن را بر زیبائی ظاهر ترجیح می دهند، و بر این باورند که…؛
⚘تَکلّم دل بَرَد…، نی رنگِ رخسار…!
⚘کسی عاشق نشد بر نقشِ دیوار…!
🖊🖊🖊
الف -حجت
سعدی استاد سخن!