تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

قضاوت با خودتان

سواد رسانه ایی داشته باشیم

0

سواد رسانه ایی داشته باشیم

قضاوت با خودتان

سواد رسانه ایی داشته باشیم

یادداشت زیر از مطالب منتشره در شبکه های اجتماعی، انتخاب شده و برای شما مخاطب گرامی، با اندک تغییرات و اضافاتی ارائه می گردد.

این یادداشت با یک سئوال مهم و اساسی شروع می شود و پس از پاسخ به آن در انتها پیشنهاداتی ارائه می دهد.

آیا متوجه شده‌اید چقدر جامعه‌ی زیر بمباران مفاهیم منفی و سیاه قرار دارد؟ یا به قول معروف با سیاه نمایی شبانه روزی مواجهه شده است؟

آیا دقت کرده‌اید دائم واژه‌های مرگ، بیماری، طلاق، سرطان، اعتیاد، خشونت، جنگ، ناامنی، آوارگی، دزدی، اختلاف، فقر، نفرت، تبعیض و کشمکش، زندان و … در رسانه‌های فارسی زبان چه از داخل و چه از خارج با شدت تمام بر سر مخاطبان ایرانی می‌ریزد؟ و دریغ از یک موسیقی خوب، یک شعر دلنشین، یک رنگ شاد، یک رفتار محترمانه، یک گفتار فاخر… آنهم از سوی رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی. (در اینجا نظر ما رسانه های رسمی و تابلو دار است)

از سوی دیگر آیا حسب اتفاق، برنامه‌های تلویزیون های اروپایی و آمریکایی و حتی ترکیه‌ ای (البته بجز آنچه در شبکه های داخلی پخش می‌شود) را دیده‌اید که چگونه با شادی، طراوت، امید به آینده، مهربانی،

خانواده دوستی، رنگ، خنده، وطن پرستی، عشق، موسیقی، ازدواج، استعداد یابی، و …. آکنده شده است و مخاطبانشان را در بستری از اندیشه ‌ها و رویاهای زیبا برای فردای روشن خود و وطنشان قرار می‌دهند؟

سئوال اساسی می تواند این باشد که:

 هدف از این بمباران سیاه در رسانه ها چیست؟

هدف از آوارِ ریزی اخبار ناامید کننده و فیلم ها و سریال هایی که مغز مخاطب ایرانی را با بیماری و مرگ و بیهودگی و ناامیدی از آینده، هماهنگ و همنشین می‌کنند، چیست؟

در پاسخ به این پرسش، عباراتی از کتاب «شکستن طلسمِ وحشت» نوشته‌ی آریل دورفمن می آید. او در کتابش می‌نویسد:”خبرهای فراوان از مرگ آدم ها، دست آخر برای بسیاری از ما، به نمادی از ناپدید شدن خود کشور تبدیل می شود، تلاش برای نابودی ابدی کشورمان از آزادی، یعنی هر آنچه زمانی در آن و با آن زندگی می‌کردیم.”

درس بزرگی که دورفمن در این کتاب به ما می‌ دهد این است که “ترویج افکار منفی در هر جامعه ای روح مردمان را فلج می‌کند. زندگی کردن با حسِ حضورِ پیوسته‌ی بدی و شر، روح یک ملت را فاسد می‌کند و باعث می‌شود یک سرزمین انرژی حیات خود را از دست بدهد. ناپدید شدن یک کشور در ذهن مردمش، به این معناست که آنان دیگر احساس تعلقی به آن سرزمین و مسائلش نخواهند داشت و خود را؛ مردمانی بدون وطن و بی‌پناه احساس خواهند کرد و از این رو در جستجوی هویتی جدید که بتوانند در پناه آن به آرامش و افتخار و امنیت و شکوفایی برسند برخواهند آمد. (شاید بتوان بخشی از موضوع پدیده فرار مغزها و یا شیوع و ترویج موضوع مهاجرت از کشور را در همین پروسه ذهنی مورد ارزیابی قرار داد)

دشمنان این سرزمینِ کهن و مردمانش، با زمینه ‌سازی های اقتصادی، روانی، فرهنگیِ رذیلانه، گام به گام میلیون ها ایرانی را به بیماری هایِ ناامیدی، بی‌اخلاقی، دلسردی به سرنوشت وطن و هموطن، بیخبری از تاریخ، خود ویرانگری و خودزنی دچار کرده‌اند و بخشی از خود را هم متاثر از آن و جاده صاف کن اهداف دیگران نموده اند، بدون انکه خود بدانند.

بخش روانی این حرکت رذیلانه را رسانه‌ هایی که اگر چه از آنتن کشورهای مختلف پخش می‌شوند، اما همگی از یک مرکز با اهداف مشخص و با روش علمی هدایت و راهبری می‌ شوند و فقط  قرار است بر یک هدف (ذهن و اندیشه ملت مخاطب) تاثیر مخرب بگذارند، عهده‌دار هستند. این بمباران فکری شبانه ‌روزی، در پروژه‌ ی رذیلانه، برای دلسرد کردن و فروپاشی روانی مخاطبین خود است و به عنوان یک ماموریت اصلی به عملیاتی مهم و ضروری برای آنان تبدیل شده است.

پس هرگز نباید شک کرد که پرداختن دائمی هر رسانه ای به جنبه های سیاه و تاریک زندگی چه در غالب اخبار و چه فیلم و سریال های آلوده به زهر یأس و فساد، بر خلاف ظاهر و شعارهایشان جهت روشنگری مردم، هدفی جز گسترش ترس، نفرت و ناامیدی از شرایط موجود ندارد و هرگز باعث رشد و توسعه در هیچ کشوری در جهان نشده و نخواهد شد. (البته برخی اوضاع نابسامان اقتصادی و فرهنگی که زائیده شرایط و سو مدیریت ها است به اهداف سیاه دشمنان مردم، به صورت مستقیم و غیر مستقیم کمک می کند)

 پیشنهاد:

برداشتن یک گام مهم برای رهایی از چاه سیاه سقوط، زنده کردن امید به رویش سلامتی و عزت نفس و زیبایی و همبستگی و عشق در وطن و به وطن، فاصله گرفتن معنا دار از رسانه‌های دیداری و شنیداری و نوشتاری سیاه نما و گزیده‌ بینی و گزیده‌ خوانی، با پرهیز آگاهانه و عاقلانه و حداکثری از شعاع مسمومِ اخبار، فیلم ها و سریال های تلویزیون های برون مرزی و درون مرزی که صرفا با اهداف سیاه نمایی هم خوانی داشته و به عبارتی فریب حرف ها و ظواهر را نخوردن است تا بتوانیم روح را در آرامشی لطیف و انسانی قرار بدهیم.

همنشینی با کتاب و نویسندگان بزرگ یکی دیگر از راهکارهاست. باید از مرحله کتاب داری به مرحله خوانی کوچ کنیم . مطالعه را به عنوان یکی از راه حل های مفید بسط داده و آن را جایگزینی مناسب برای گذارندان اوقات فراغت و بی برنامگی خود بکنیم.

دیدن برنامه های شادی بخش و شنیدن موسیقی های شور انگیز و فاخر، و در یک کلام ایجاد شور و شادی در بین خانواده و دوستان و نزدیکان که یقینا چراغ عشق و امید را در دل دوباره برمی افروزد.

همیشه و در همه حال تلاش کنیم برای اینکه خویشتنِ مهربان، سازنده و با اصالت و ارزش خویش را به یاد آوریم و با ایجاد ارتباط سازنده با محیط های شاد و امیدوار، دوباره با خویش و جلوه های زیبای هستی آشتی کنیم.

در همین رابطه می توان با یادآوری این جمله زیبا: چشم ها را باید شست جور دیگرباید دید «و البته چیز دیگر»، تصمیم به احیا فکری و ذهنی خود کنیم و فراموش نکنیم هنوز بسیاری از انسان ها و خانواده های مهربان و دلسوز در این پهنه زیبا زندگی میکنند که قلبشان برای هم و زادگاه مادریشان و هم وطنانشان می تپد و هر لحظه میتوان با یافتن و برقراری ارتباط و آشتی دوباره با آنها، چراغ عشق و امید را در دل زنده نگه داشت.

در پایان با تقویت روحیه آرمان خواهی، نگاه عاشقانه به عالم هستی و خالق آن، و انجام صحیح وظایف اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و انجام ورزش روزانه؛ بستر جدیدی را در زندگی برای رشد و بالندگی به آن؛ فراهم نمائیم.

سواد رسانه ایی داشته باشیم

گروه علمی اقتدار

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.