تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

ضرورت سوگند یاد نکردن در قرآن

تدبر من در قرآن

0

ضرورت سوگند یاد نکردن در قرآن

در باب قسم خوردن یا همان سوگند یاد کردن در دو مقطع کاربرد دارد 1- در زمانی که فرد قسم خورده در قدرت کامل باشد  و از هیچ چیز ابائی ندارد و در مقابل سایرین با قسم خوردن رجز خوانی می کند 2- در زمانی که فرد قسم خورده در حالت ضعف  قرار داشته و هیچ راهی بجز قسم خوردن نداشته باشد.  به بیان دیگر انسان یا  کاملا در ضعف  باشد یا کاملا در قدرت باشد تا اقدام به قسم خوردن کند  و این یعنی یک اقدام واحد در دو نقطه متضاد. اوج قدرت و حضیض ذلت دو نقطه هستند که آدمی شروع به قسم خوردن می کند.

در توضیح مطلب  یاد شده گفته می شود زمانی که فرد از روی ضعف  قسم می خورد  یا سوگند یاد می کند؛  هیچ وسیله ایی  بجز  ادای سوگند ندارد  تا بتواند ادله و دلایل خود  را اثبات کند و در حقیقت سوگند یاد کردن  تنها راه  خروجی برای فرار از بن بست است  تا بتواند آنچه را  می گوید و معتقد است  را اثبات کند  و شنونده نیز  بر اساس این حالات  و این سوگند ها مطلب را از فرد  قسم خورده بپذیرد. بنابراین در این شرایط که هیچ سند و مدرک و نشانه ایی برای اثبات یا رد یک موضوع  وجود ندارد سوگند یاد می شود و این قسم از روی ضعف صورت می گیرد. (البته در قرآن  و حتی یا قوانین قضائی هم برای حل برخی از مشکلات آخرین مرحله را قسامه می گذارند تا افراد قسم بخورند. (مسئله زنا…) از نگاه دیگر این نوع قسم خوردن بر می گردد به انجام یا ترک فعلی در گذشته  که در زمان حال بخواهند با قسم و سوگند ان را اثبات یا رد کنند.

اما زمانی که فرد در اوج قدرت است  ولی مخاطبش  او را نمی پذیرد و یا قبول نمی کند  و فرد قوی برای اینکه  بخواهد اثبات کند قدرت دارد، قسم می خورد  در اینجا سوگند نشان دهنده اراده  و خواست  اوست و در حقیقت نوعی اطلاع رسانی برای انجام  کاری خاص در گذشته بوده یا در آینده خواهد بود.

البته می توان نمونه های دیگری از سوگند خوردن ها را یاد کرد که به ظاهر ارتباطی با این دو قسمت ندارند مثلا سوگند خوردن رئیس جمهور یا سوگند خوردن شاهد در دادگاه. این نوع سوگندها را  می توان در  زیر مجموعه آن دو نوع قرار دارد و مستقل نیستند. به طور مثال رئیس جمهور با سوگند؛ قدرت خود را به رخ دیگران می کشد و با سوگند ضمانت می دهد قدرتی را که بدست گرفته، از آن به شکل قانونی استفاده می کند. علی ایحال بوی قدرت و کسب  توان بیشتر از آن بلند است یا آن را تضمین می کند. یا سوگند شاهد در دادگاه در واقع هر چند شاهد با سوگند خوردن قصد دارد صداقت خود را اعلام کند ولی در حقیقت با سوگند این مطلب را به دادگاه اعلام می دارد هیچ سند و مدرکی جز قسم خوردن ندارد که بگوید راستگو است. پس در نقطه ضعف قرار دارد.

اما در خصوص قرآن و آیه های نازل شده این دو قسم کاربرد ندارد، بلکه با تسامح  باید فقط بپذیریم فقط یک قسم آن موضوعیت دارد. و آنچه برداشت من است؛ هر چند خداوند در قرآن کریم بر هر دو نوع قسم  خوردن استناد کرده است. یک جا  بر اساس قدرت خود و مخلوقاتش  قسم می خورد. این نوع سوگند  را با کلمه «واو» شروع می کند. مثل «والعصر»  و «ن والقلم و مایسطرون»  یا «و النازعات …» و… اما آنجایی که خداوند  قسم و سوگند  از باب ضعف  را مد نظر داشته است،  خداوند با واژه های «ف» یا «لا» شروع می کند. آنچه در این رابطه باید گفت این است؛ چون خداوند اصولا  ضعفی ندارد  که بخواهد یا نیاز داشته  باشد تا چیزی را اثبات کند و دلیلی بیاورد و مجبور باشد  سوگند بخورد تا  مخاطبش  آن را بپذیرد؛ بنابراین  از آنجا که  ضعف  در مورد خداوند موضوعیت ندارد، خداوند  در این شرایط  بیان می کند ضرورتی به قسم خوردن نیست  تا مجبور باشد چیزی را بر کسی اثبات کند و این  نیز نوعی  اظهار قدرت  از سوی خداوند است. لذا این دسته آیات  از عدم ضرورت های قرآنی  را با «فلا» یا «لا»  شروع می کند. مثل  «لا اقسم بهذا البلد » یا «فلا اقسم بالشفق …»  البته  آنچه تقریبا در کلیه ترجمه های قرآنی و تفاسیر آمده است  همه  به نوعی  قسم خوردن  خداوند  تاکید دارند  ولی از انجا که کلمه «لا» در پیشوند آمده است ما  اینها را  بر اساس عدم ضرورت  به قسم خوردن یا سوگند یاد کردن تلقی کرده ایم.

آیات قسم که با «لا» شروع می شود  عمدتا حالت تهدید و توبیخ دارند  و خدا ضرورتی نمی بیند  که با سوگند خوردن قدرتش را به رخ مخاطب کافر و مشرک و منافق خود بکشاند. چون این دسته افراد را لایق نمی داند مخاطب سوگند خدا باشند.  لذا این نوع بیان، یعنی خداوند بدون سوگند هم توانایی  تهدید و توبیخ دارد و می تواند آن را عملی سازد.  لذا واژه  «لا» آورده است.  اما آنجا که خدا می خواهد  اثبات کند  قدرت  دارد و مخلوقاتش  هم آثار  مهمی دارند  و می توانند  دارای دگرگونی  و تحول  باشند  خداوند به توانایی آنان قسم می خورد.  مثل «والعصر»  و «ن والقلم و مایسطرون» یا  «و النازعات …»  که اینان  قسم خوردن  به توانایی  این مخلوقات است  و خداوند به آنان  سوگند یاد می کند.

ضرورت سوگند یاد نکردن در قرآن

نتیجه اینکه  سوگند بر دو نوع کلی است  یکی بر پایه ضعف  و یکی بر پایه  قدرت  و خداوند چون  ضعف ندارد  اینگونه سوگندها  را با «لا»  شروع می کند  و هر جا  بخواهد قدرتش  را به رخ مخلوقات و انسان  بکشد  بدون «لا»  سوگند  خود را ادا می کند.  «الله اعلم»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.