تحلیل ایرانی
بررسی و تحلیل
مرضیه ضیغمی

برداشت من از آیات قرآن – قسمت دوم

ماموریت اصلی انسان در کائنات

0

برداشت من از آیات – قسمت دوم

ماموریت اصلی انسان در کائنات

 قسمت قبل

بنام خدا

وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿١٣

جاثیه آیه 13

این عبارت از آیه یعنی ما آسمان ها و زمین را به تسخیر شما در آورده ایم چه معنایی یا تاویلی می تواند داشته باشد. برای توجه به این بخش از آیه 13 سوره جاثیه؛ باید ابتدا چند مورد یاد آوری شود ابتدا اینکه خداوند بشر را به عنوان اشراف مخلوقات آفریده است.

لقد كرّمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلاً

ما به فرزندان آدم کرامت =امتیاز ویژه بخشیدیم و او را در خشکی و در دریا سواره به حرکت در آوریم و از روزی های پاک نصیبش کردیم و همچنین بر مخلوقات خود که تعداد زیادی هستند با فضل خود؛ برتری دادیم. 70 اسری

 

واژه مخلوقات منحصر به کره زمین نشده است. بلکه بشر ابر تمامی مخلوقات خداوند در هستی برتری دارد و خلیفه خود خداوند است. إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً  یعنی بعد از خداوند بشر قرار می گیرد نه ملائکه.

دلیل دوم اینکه خداوند به همه ملائک که عقل کامل هستند بر خلاف نظرشان که با خداوند احتجاج می کنند چه کسی را می آفرینی؟ وَ قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ …. باز بشر را آفرید و به ملائک گفت بر این بشر سجده کنند. حتی ملائک مقرب خودش که ابلیس از جمله آن بوده است فرمان داد سجده کنند. ملائک مقرب یعنی بالاترین درجه ایی که ملائک می توانند به آن دست یابند. این ها هم باید به بشر سجده کنند . حتی ابلیس که سجده نکرد دلیلش این بود که من بهتر هستم نه این موجود خاکی، و تکبر کرد و از بهترین افتاد و به همین خاطر از بهشت رانده شد. چون بهشت جای بهترین ها است نه جای هرکه عیب دارد. (تکبر عیب است).

خب خداوند موجودی بنام بشر به عنوان اشرف مخلوقات آفرید بر خود آفرین گفت و به ملائک هم گفت بر او سجده کنند و آسمان ها و زمین را در تسخیر آدم در آورد. چرا؟

پاسخ آن را خداوند به ملائک می گوید آنجا که بشر علوم و دانش خود را از هستی عیان می کند و می فرمایند من چیزی می دانم که شما نمی دانید… سپس بشر توسط شیطان فریب می خورد و چون خلاف تعهدش به خداوند عمل کرد از بهشت رانده می شود. (عدم وفای به عهد نیز گناه است و عیب است) … لذا به همراه شیطان؛ خود و همسرش به زمین هبوط پیدا می کنند تا وقت معینی که خدا می داند.

سیر وقایع نشان می دهد که انسان از همان ابتدا یک ماموریت یا به قول قران یک امانت بزرگ بر دوش دارد که خداوند اراده نموده است این ماموریت توسط بشر محقق شود ولی چون شیطان در ان کارشکنی کرده است این ماموریت به درازا کشیده می شود.

این ماموریت چیست؟ از آیات قرانی که در همه آنها خداوند آسمان و زمین را نام برده است هیچ کجا نامی از حیات دیگری غیر از زمین نیامده و حتی مرگ و میر دنیوی غیر از زمین را در میان آیات نمی بینیم و همه جا آسمان در کنار زمین است و هر آنچه بین ایندو است.

در این نوع آیات این موضوع مشخص می شود که در آسمان ها و زمین جنبندگان و حیات وجود دارد و همه هستی همچون حیات روی کره زمین حیات دارند. یعنی یک هستی و زندگانی ویژه خودشان که همگی فاقد شعور و فهم و درک از نوع انسانی و بشری هستند.

در زمین چه نوع حیاتی وجود دارد؟ آیا در زمین به غیر از بشر، حیات دیگری است که فهم و درک از حیات را داشته باشد؟

دراین رابطه آنچه مسلم است در زمین چهار نوع حیات اثبات شده؛ حیات نباتی، حیات حیوانی، حیات جامدات و حیات بشری و در بین این چهار نوع حیات؛ حیات بشری در رتبه و درجه اول قرار گرفته است و سایر حیات ها به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت سلطه انسان هستند.

اما در آسمان ها چه نوع حیاتی وجود دارد؟ آیا به غیر از این چهار نوع حیات یک نوع حیات دیگری در آسمان ها وجود دارد؟ اگر هست می توان آن حیات را، حیات روحانی یا روحی یا غیر ماده ای نامید؟

تصور بر این است احتمالا نوع دیگری از حیات وجود دارد که هنوز برای بشر به صورت واضح شناخته نشده است و طبق این آیات بشر باید بتواند با همین حیات بشری خود بر آن حیات نیز مسلط و چیره شود. به نظر می رسد ماموریت انسان در این جهان هستی از خلقت همین باشد. یعنی مخلوقی که اشرف مخلوقات عالم است باید بتواند با علم و دانش خود بر انواع و اقسام حیات هایی که خداوند خلق کرده است چیره شده و برتری یابد.

لازم به ذکر است خداوند خود نیز با علمش بر جهان هستی سیطره دارد نه نعوذ بالله با فیزیکش. از شان خداوندی بدور است که خداوند فیزیک داشته باشد. خداوند اشراف و عالم و محیط بر فیزیک است. (فیزیک به معنای ابعاد شش گانه.)  پس آنچه می ماند علمش است.

بعد از آنکه خداوند انسان را به عنوان جانشین خود معرفی کرد؛  این پیام منتقل می شود مخلوق جدید خداوند که جانشین اوست باید با علمش بر جهان هستی سیطره پیدا کند که برای نمونه این تفوق علمی در ارائه علم آدم به ملائک و سپس دستور خداوند به سجده آدم آشکار شد. عبارت و یا کلمه جانشین یک امر تصادفی نیست بلکه حساب شده توسط خالق هستی اعلام می شود. جانشین یعنی داشتن تمامی صفات، اختیارات و توانمندی های رئیس با  یک رتبه و درجه  پایین تر.

در حاشیه این مطلب باید اذعان کرد برغم تمامی تلاش بشر برای دسترسی به ناشناخته های کیهان برای حیات دنیوی آنچه می توان حدس و گمان زد این است که تمامی هستی با این عظمت فاقد انواع حیات زمینی هستند و اگر حیاتی هم باشد حداقل بدون حیات بشری است و این انسان است که باید به عنوان اشرف مخلوقات عالم، حداقل حیات بشری و حداکثر حیات زمینی را به آن کرات و تمامی هستی گسترش بدهد و بر اساس این آیه همه انواع حیات در سیارات را همچون انواع حیات در کره زمین، به تسخیر و تسلط خود در آورد. پس تکرار می شود؛ در واقع ماموریت اصلی انسان از خلقت؛ انتشار حیات بشری و حیات زمینی در عالم هستی است. تا در این عرصه همه کائنات بتوانند همچون حیات بشری در همه عالم هستی با شعور و فهم اکتسابی نه حیات تفویضی به عبادت و بندگی خداوند مشغول شوند.

لازم به توضیح است تمامی مخلوقات هستی دارای شعور و فهم هستند. یعنی اینکه از ذات خداوند به دور است مخلوقی بیافریند که چیزی نفهمد؛ یعنی بیهوده باشد. این مهم نیز در بسیاری از آیات خداوند آمده است بخصوص در آیاتی که اشاره به تسبیح و حمد بی وقفه خداوند توسط ملائک شده است، و لذا این موضوع بدون انکار است، ولی فرقشان با فهم و شعور بشری چیست؟

در فهم و شعور بشری انسان این حمد و ستایش را از طریق عقل و شعور خودش که خداوند به وی داده است کسب می کند و در راه کسب این حمد و ستایش پیامبران الهی به کمک او آمده اند و فرامین و دستورات و راهنمائی هایی برای این کار دارند. به این نوع فهم شعور می گوئیم فهم و شعور اکتسابی.

اما سایر مخلوقات عالم هستی دارای فهم و شعور تفویضی هستند. یعنی از قبل خداوند به آنان فهم و شعور درک عظمت خودش را به صورت جبری داده است و آنان نمی توانند با اراده خود از حمد وستایش خداوند سرپیچی کنند. مگر آنکه خداوند اراده کند که این قضیه در مورد شیطان اتفاق افتاد و خداوند اراده کرد که شیطان بتواند تصمیم بگیرد که تصمیمی خطا گرفت. در واقع اگر تفضل و راهنمائی خداوند نباشد مخلوقات به انحراف می روند همانطور که بشر تاکنون نشان داده است.

«الله اعلم»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.